شهناز گلیان تهرانی، فاطمه واثق رحیمپرور، عباس مهران، عصمت نیکخواه،
دوره 12، شماره 3 - ( 4-1385 )
چکیده
زمینه و هدف:درد زایمان یکی از شدیدترین انواع درد است و کنترل آن یکی از معضلات بهداشتی، درمانی بیشتر کشورهاست. هدف از این بررسی تعیین تاثیر آرامسازی به روش مراقبه بر شدت درد و طول فاز فعال زایمان در زنان نخستزا میباشد.
روش بررسی: این مطالعه از نوع کارآزمایی بالینی است. تعداد 90 نفر (45 نفر مورد و 45 نفر شاهد) از مادران نخستزای مراجعهکننده به درمانگاه مادران باردار بیمارستان فاطمیه همدان، با روش نمونهگیری مبتنی بر هدف انتخاب شدند. با همگن بودن سن و میزان تحصیلات به طور تصادفی در دو گروه تجربه و شاهد قرار گرفتند. آرام سازی به روش مراقبه از سه ماهه سوم بارداری (30-28 هفتگی) به این مادران آموزش داده شد. دو گروه در ابتدای فاز فعال در دیلاتاسیون 4-3 سانتیمتر بستری شدند. پس از آموزش مقیاس بصری اندازهگیری شدت درد به هر دو گروه، میزان درد ساعت به ساعت تا انتهای فاز فعال در آنان مورد سنجش قرار گرفت. از ابزار استاندارد مکگیل برای سنجش میزان درد و پرسشنامه جمعآوری دادههای بیوفیزیکال زایمان و همچنین از آمار توصیفی و استنباطی جهت تجزیه و تحلیل دادهها استفاده شد.
یافتهها: آزمون منویتنی نشان داد که میزان درد در ابتدای ساعت اول، دوم و سوم در دو گروه با 001/0p< اختلاف معناداری دارد. طول فاز فعال زایمان با آزمون t و با 001/0p< بین دو گروه تجربه و شاهد اختلاف معناداری داشت. بین درجه حرارت بدن مادران و فشار خون سیستولیک در دو گروه اختلاف معناداری وجود نداشت. اما فشار خون دیاستولیک مادران با آزمون t و با 029/0=p اختلاف معناداری وجود داشت که این اختلاف در دامنه فشار خون دیاستولیک طبیعی بود. بین تعداد نبض مادران در دو گروه با آزمون منویتنی و با 01/0p< اختلاف معناداری وجود داشت. در مورد تنفس نیز بین تعداد تنفس مادران با آزمون من ویتنی و با 006/0p< اختلاف معناداری وجود داشت. به طوری که تنفس مادران در گروه تجربه آرامتر بود.
نتیجهگیری: در این بررسی آرامسازی به روش مراقبه باعث شد تا طول فاز فعال زایمان و شدت درد در گروه تجربه کمتر شده و هیچ نوع عوارض جانبی از این روش بر مادران و نوزادان دیده نشود.
الهام نیکخواه بیدختی، کوکب بصیری مقدم، موسی سجادی، مهدی بصیری مقدم،
دوره 29، شماره 1 - ( 2-1402 )
چکیده
زمینه و هدف: رفتارهای مرتبط با سلامتی افراد مبتلا به آنفارکتوس میوکارد به شدت تحت تأثیر درک از بیماری آنها قرار دارد و آموزش یکی از روشهای افزایش درک از بیماری به شمار میرود. بنابراین مطالعه حاضر با هدف مقایسه آموزش چند رسانهای با آموزش تلفنی بر درک از بیماری در مبتلایان به آنفارکتوس میوکارد انجام گرفته است.
روش بررسی: این مطالعه کارآزمایی بالینی تصادفی شده در مورد 32 بیمار مبتلا به آنفارکتوس میوکارد مرخص شده در سال 1399-1398 در شهر گناباد و مشهد انجام گرفت. نمونهها به روش در دسترس انتخاب و به روش تصادفی در دو گروه چند رسانهای و تلفنی قرار گرفتند. محتوای مداخله شامل روند بیماری، علایم، پیشگیری و درمان و مراقبتهای بعد از ترخیص بود. محتوای آموزشی یکسان بود و در گروه تلفنی بهصورت مکالمه و در گروه چند رسانهای بهصورت فیلم، صدا و تصویر ارایه شد. پرسشنامه کوتاه درک از بیماری (Brief IPQ) در روز اول و هفته ششم بعد از ترخیص تکمیل شد. تحلیل دادهها در نرمافزار SPSS نسخه 20 و با آزمونهای Kolmogorov–Smirnov، مجذور کای، دقیق فیشر، تیمستقل، تیزوجی و آزمون Levene در سطح معناداری کمتر از 050/0 انجام یافت.
یافتهها: نتایج نشان داد که میانگین نمره مؤلفههای درک از بیماری بعد از مداخله نسبت به قبل در بیماران هر دو گروه آموزش چند رسانهای و تلفنی افزایش معناداری داشته است (050/0>p)، ولی در مقایسه بین دو گروه تفاوت معناداری مشاهده نشد (050/0<p).
نتیجهگیری: هر دو روش آموزشی چند رسانهای و آموزش تلفنی باعث ارتقای درک از بیماری در بیماران مبتلا به آنفارکتوس میوکارد میشود. لذا پیشنهاد میشود آموزشدهنده متناسب با تفاوتهای فردی و امکانات آموزشگیرنده، نوع آموزش را انتخاب و مدیران سلامت، سیاستهای مناسب را برای بهرهمندی بیماران از مراقبتهای پرستاری از راه دور پس از ترخیص اعمال کنند.
ثبت کارآزمایی بالینی: IRCT20190607043834N1