10 نتیجه برای کاظمی
پروین پالیزیان، نسرین کاظمیان، فرید زائری،
دوره 10، شماره 3 - ( 4-1383 )
چکیده
مقدمه: نوزادان تازه تولد یافته در معرض خطر هیپوترمی (درجه حرارت مرکزی کمتر از 5/36درجه سانتیگراد) قرار دارند و تا چندین هفته بعد از تولد این خطر آنان را تهدید میکند.
مواد و روش کار: مطالعه حاضر یک پژوهش توصیفی - تجربی است. درجه حرارت بدن 898 نوزاد تازه متولد شده که در بخش مراقبتهای ویژه نوزادان پذیرفته میشدند در بدو ورود توسط دماسنج Low Reading از طریق رکتوم اندازهگیری شد. درجه حرارت مرکزی بدن کمتر از 5/36درجه سانتی گراد به عنوان هیپوترمی در نظر گرفته شد و درجه حرارت 5/36-35 درجه سانتیگراد به عنوان هیپوترمی خفیف و درجه حرارت کمتر از 35 هیپوترمی متوسط تا شدید تلقی شد.
یافتهها: شیوع کلی هیپوترمی 3/53% بود. از 456 نوزاد که دچار هیپوترمی خفیف بودند 34 نوزاد (6/7%)، از 22 نوزاد که دچار هیپوترمی متوسط تا شدید بودند 8 نوزاد (1/42%) و از 420 نوزاد بدون هیپوترمی 11 نوزاد (7/2%) فوت نمودند.
نتیجهگیری: شیوع و شدت هیپوترمی از نظر آماری به طور معناداری با وزن تولد و سن حاملگی در ارتباط بود. بنابراین با توجه به نتایج این پژوهش و انجام اقدامات به موقع از هیپوترم شدن نوزادان میتوان پیشگیری کرد.
وجیهه آتشی، فرحناز محمدی، اصغر دالوندی، ایرج عبدالهی، روزبه کاظمی،
دوره 18، شماره 2 - ( 3-1391 )
چکیده
زمینه و هدف: درد شانه ناشی از همیپلژی یک پدیده شایع پس از سکته مغزی میباشد که استقلال بیمار را در انجام فعالیتهای روزمره به شدت محدود میکند. پژوهش حاضر با هدف تعیین میزان تأثیر ماساژ SSBM بر درد شانه و عملکرد دست بیماران مبتلا به سکته مغزی انجام یافته است.
روش بررسی: مطالعه حاضر یک کارآزمایی بالینی است. شرکتکنندگان این مطالعه شامل 34 بیمار واجد معیارهای ورود بودند که از میان 70 بیمار مراجعهکننده به مرکز توانبخشی تبسم در فاصله زمانی 1/8/1389 تا 1/10/1389 انتخاب شدند و به روش تصادفی در دو گروه آزمون و شاهد قرار گرفتند. برای هر یک از نمونههای گروه مداخله 7 جلسه متوالی روزانه ماساژ پشت به روش ضربهای سطحی (SSBM) به مدت 10 دقیقه انجام گرفت. ابزار گردآوری دادهها شامل پرسشنامه مشخصات جمعیتشناختی، مقیاس دیداری درد و پرسشنامه عملکرد دست مبتلا در فعالیتهای روزانه بود. میزان درد شانه و عملکرد دست قبل و 24 ساعت پس از آخرین جلسه ماساژ در هر دو گروه ارزیابی و مورد مقایسه قرار گرفت. تجزیه و تحلیل دادهها با استفاده از آمارهای توصیفی و تحلیلی (تیمستقل، تیزوجی، آنالیز کوواریانس) صورت گرفت.
یافتهها: میانگین درد شانه قبل از مداخله در هر دو گروه آزمون و شاهد 40/ 8 بود (تفاوتی را نشان نمیداد). پس از مداخله میانگین درد شانه در گروه آزمون 13/1 و در گروه شاهد 40/8 محاسبه شد که مؤید تفاوت معنادار (001/0p<) بود. همچنین میانگین عملکرد دست مبتلا قبل از ماساژ در گروه آزمون 46/7 و در گروه شاهد 93/8 بود که تفاوتی را نشان نمیدهد (752/0=p). پس از مداخله میانگین عملکرد دست مبتلا در گروه آزمون 13/9 و گروه شاهد 66/8 بود که تفاوت معناداری را به دنبال ماساژ نشان نمیدهد (918/0=p) اما در گروه آزمون قبل و بعد از ماساژ تفاوت معنادار میباشد (001/0p<).
نتیجهگیری: با توجه به نتایج حاصل از پژوهش حاضر، بهکارگیری ماساژ SSBM به عنوان مداخلهای غیر تهاجمی و مکمل، توسط کارکنان درمانی و مراقبتی، میتواند گام مؤثری در پیشگیری یا کاهش درد شانه و به تبع آن بهبود عملکرد حرکتی بیماران مبتلا به همیپلژی در اثر سکته مغزی محسوب گردد.
عباس رحیمی فروشانی، مریم کاظمی، امین قنبرنژاد، محمدرضا اشراقیان، فرشته مجلسی،
دوره 22، شماره 3 - ( 7-1395 )
چکیده
زمینه و هدف: باروری مهمترین عامل تأثیرگذار بر نوسانات جمعیتی میباشد. رفتارهای باروری یک جامعه را به روشهای مختلفی میتوان بررسی نمود. یکی از این روشها بررسی مدت زمان ازدواج تا تولد فرزند اول است. هدف از این مطالعه تعیین عوامل مؤثر بر فاصله ازدواج تا تولد اول با استفاده از مدل رگرسیونی کاکس است.
روش بررسی: در این مطالعه 1230 مادر که زایمان اول داشتند از میان مادران مراجعهکننده به مراکز بهداشتی شهری و روستایی شهرستان بندرعباس در سال 92-1391 انتخاب و مورد مطالعه قرار گرفتند. بررسی فاصله تولد اول و عوامل مؤثر بر این فاصله با استفاده از مدل رگرسیونی کاکس (مخاطره متناسب) انجام یافت. برای تجزیه و تحلیل توصیفی دادهها از نرمافزار SPSS v.22 و برای مدلسازی دادهها از نرمافزار R نسخه 1. 2. 3 استفاده شد.
یافتهها: در این مطالعه میانگین و انحراف معیار فاصله ازدواج تا تولد اول 35/24±63/27 ماه بود. براساس مدل کاکس، سن مادر هنگام اولین ازدواج با نسبت خطر برابر با 13/1 (25/1–01/1) و محل سکونت با نسبت خطر برابر با 28/1(46/1-12/1) اثر معنادار بر فاصله ازدواج تا تولد اول داشتند.
نتیجهگیری: مقایسه نتایج حاصل از مطالعه حاضر با مطالعات قبلی نشان میدهد که فاصله ازدواج تا تولد اول کاهش یافته است و در عوامل مؤثر بر این فاصله نیز تغییراتی دیده می شود.
شکوه ورعی، بهاره غفورزاده تومتری، محمد کمالینژاد، میر سعید یکانینژاد، فریبا سادات کاظمی، ابراهیم خادم،
دوره 24، شماره 1 - ( 2-1397 )
چکیده
زمینه و هدف: شایعترین عارضه تعبیه کاتترهای وریدی محیطی، فلبیت است. لذا هدف از مطالعه حاضر پیشگیری از ایجاد فلبیت ناشی از کاتتر وریدی محیطی با استفاده ضماد هواچوبه میباشد.
روش بررسی: این مطالعه یک کارآزمایی بالینی دو سوکور است که در مورد 120 بیمار بستری در بخش داخلی قلب و CCU بیمارستان دکتر شریعتی تهران در سال 1395 انجام گرفته است. نمونهگیری به صورت در دسترس انجام و نمونهها به صورت تخصیص تصادفی بلوکی چهارتایی در دو گروه آزمون و شاهد قرار گرفتند. پس از تعبیه کاتتر وریدی محیطی به روش استریل، در محلی از اندام فوقانی که هیچ علامتی از فلبیت نداشت، در گروه آزمون، ضماد هواچوبه و در گروه شاهد، ضماد دارونما برروی پوست محل تعبیه آنژیوکت به ابعاد 3*3 سانتیمتر قرار گرفت و با پوشش استریل پوشانده شد. هر 12 ساعت پوشش استریل برداشته شده و پس از بررسی محل مجدداً ضماد گذاشته میشد. داده ها در نرم افزار SPSS با استفاده آمار توصیفی و استنباطی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافتهها: دو گروه از نظر سن و جنس همگن بودند، اما از لحاظ روزهای بستری تفاوت داشتند. در حالی که در شروع مطالعه هیچ کدام از نمونهها فلبیت نداشتند، در ساعت 12 تفاوت بروز فلبیت در دو گروه معنادار شد (گروه شاهد 0% و آزمون 37/42%). با تعدیل اثر روزهای بستری تفاوت دو گروه در ساعت 12 همچنان معنادار بود (001/0p<).
نتیجهگیری: با توجه به تأثیر ضماد هواچوبه بر پیشگیری از فلبیت پیشنهاد میشود، از این ضماد در هنگام تعبیه کاتتر وریدی محیطی استفاده شود.
ثبت کارآزمایی بالینی: IRCT2017012432147N1
مریم جبارپور، فاطمه عبدلی، مجید کاظمی،
دوره 24، شماره 2 - ( 4-1397 )
چکیده
زمینه و هدف: اضطراب یکی از شایعترین اختلالات روانی در خانواده افراد مبتلا به آسیب تروماتیک مغزی است. این مطالعه، با هدف تعیین تأثیر اطلاع از روند وضعیت بیمار، بر سطح اضطراب خانواده افراد دچار آسیب تروماتیک مغزی بستری در بیمارستان انجام گرفته است.
روش بررسی: این مطالعه نیمه تجربی دارای گروه شاهد در مورد 90 نفر از اعضای خانواده افراد دچار آسیب تروماتیک مغزی بستری در بیمارستان باهنر شهر کرمان در سال 1395 انجام یافته است. نمونهها به روش مستمر از بخشهای مراقبت ویژه انتخاب و دو گروه شاهد و مداخله را تشکیل دادند. در گروه مداخله اطلاعرسانی درباره تغییرات وضعیت بیمار، توسط پرستار و طی سه روز اول بستری در بخش مراقبت ویژه بیمار انجام یافت. گروه شاهد در این مدت، از مراقبت و آموزشهای معمول توسط پرستاران بخش برخوردار بودند. ابزار گردآوری اطلاعات، پرسشنامه اضطراب اشپیلبرگر بود. از آزمون تیمستقل و تیزوجی برای مقایسه میانگین نمرات اضطراب در نرمافزار SPSS نسخه 16 استفاده شد.
یافتهها: قبل از مداخله، بین میانگین نمره اضطراب آشکار، پنهان و کلی دو گروه اختلاف آماری معنادار وجود نداشت (05/0p>). اما پس از مداخله در گروه آزمون میانگین نمره اضطراب آشکار (26/7±51/45)، پنهان (51/6±42/45) و کلی (72/12±93/90) به طور معناداری (05/0p<) نسبت به میانگین نمره اضطراب آشکار (42/9±22/49)، پنهان (15/9±02/49) و کلی (67/17±24/98) گروه شاهد، کاهش نشان داد.
نتیجهگیری: اطلاعرسانی به صورت برنامهریزی شده، از روند و تغییرات وضعیت افراد دچار آسیب تروماتیک مغزی بستری در بیمارستان میتواند به طور معناداری موجب کاهش اضطراب اعضای خانواده این بیماران بشود.
ثبت کارآزمایی بالینی: IRCT20180206038642N2
لیلی بیاتی، مجید کاظمی، تابنده صادقی،
دوره 25، شماره 3 - ( 7-1398 )
چکیده
زمینه و هدف: آموزش رفتارهای خود مراقبتی به بیمار و خانواده وی باعث بهبود کیفیت زندگی و افزایش شرکت در برنامههای خود مراقبتی میشود. این ﻣﻄﺎﻟﻌﻪ با ﻫﺪف مقایسه تأثیر آموزش توسط همتا و پرستار بر میزان خود مراقبتی بیماران همودیالیزی انجام یافته است.
روش بررسی: در اﻳﻦ ﭘﮋوﻫﺶ ﻧﻴﻤﻪ ﺗﺠﺮﺑﻲ، تعداد 105 ﺑﻴﻤﺎر ﻫﻤﻮدﻳﺎﻟﻴﺰی از سه بیمارستان منتخب در سه شهر استان اصفهان (زرین شهر، فلاورجان و مبارکه) از بهمن 1395 تا شهریور 1396 به روش نمونهگیری تصادفی ساده اﻧﺘﺨﺎب و ﻣﻮرد ﻣﻄﺎﻟﻌﻪ ﻗﺮار گرفتند. سه مرکز به طور تصادفی به گروههای آموزش توسط همتا، پرستار و یک گروه کنترل تخصیص داده شدند. آموزش ﺑﻪروش چهره به چهره و فردی انجام یافت و گروه کنترل فقط آموزش معمول را دریافت کردند. اﺑﺰار گردآوری اﻃﻼﻋﺎت، ﭘﺮﺳﺸﻨﺎﻣﻪ ﺧﻮدﻣﺮاﻗﺒﺘﻲ بیماران همودیالیزی ﺑﻮد که قبل و یک ماه پس از آموزش در سه گروه ﺗﻜﻤﻴﻞ شد. دادهها با اﺳﺘﻔﺎده از نرمافزار SPSS نسخه 18 و با استفاده از آزمونهای کایدو، تیزوجی، آنالیز واریانس و آزمون تعقیبی توکی در سطح معناداری 05/0p< مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافتهها: بین سه گروه از نظر سن، مدت دریافت دیالیز، جنس و سطح تحصیلات تفاوت معناداری وجود نداشت (05/0p>). آزمون مقایسات چندگانه توکی نشان داد که اثر مداخله پرستار در بهبود خود مراقبتی بهطور معناداری بیش از مداخله همتا و کنترل (001/0p<) و همچنین اثر مداخله همتا در بهبود خود مراقبتی بهطور معناداری بیش از گروه کنترل (001/0p<) بوده است.
نتیجهگیری: آموزش از طریق پرستار بر رفتارهای خود مراقبتی بیماران تحت درمان همودیالیز، مؤثرتر است و باعث بهبود این رفتارها میشود. همچنین استفاده از تجربیات افراد همتا نیز مزیتهایی مانند، آموزش آسان، کم هزینه، مؤثر، مبتنی بر تجربیات زندگی و عدم نیاز به تجهیزات ویژه در این بیماران دارد.
منصوره رفایی، فریده کاظمی، رفعت بخت، ثریا مردانپور، مولود حسینی،
دوره 26، شماره 4 - ( 10-1399 )
چکیده
زمینه و هدف: دوران انتقال به یائسگی با تغییرات شدید تولیدمثلی و هورمونی همراه است. هدف از این تحقیق تعیین تأثیر مشاوره بر شدت علایم یائسگی در مرحله انتقال به یائسگی میباشد.
روش بررسی: این مطالعه کارآزمایی بالینی در مورد 90 نفر از زنان در دوران انتقال به یائسگی در شهرستان جوانرود در سال 1398 انجام یافت. زنان به صورت تصادفی و به روش بلوکبندی چهارتایی در دو گروه مداخله و کنترل قرار گرفتند. مشاوره به صورت گروههای 11 تا 12 نفره به مدت 4 جلسه، هر جلسه 60 دقیقه در 4 هفته متوالی برای گروه مداخله انجام گرفت. پس از گذشت 8 هفته، شدت علایم یائسگی با استفاده از مقیاس سنجش علایم یائسگی اندازهگیری شد. دادهها با استفاده از نرمافزار SPSS ویرایش 21 تجزیه و تحلیل گردید.
یافتهها: قبل از مداخله به لحاظ نمرات علایم یائسگی تفاوت آماری معناداری بین دو گروه مشاهده نشد (86/0=p). پس از مشاوره گروهی، میانه (چارک اول، چارک سوم) نمرات علایم یائسگی، علایم جسمانی، روانی و ادراری- تناسلی به ترتیب در گروه مداخله و کنترل (5/21، 0/15) 0/17 و (5/30، 0/17) 0/21 با 001/0>p ؛ (0/8، 0/5) 0/6 و (0/11، 5/6) 0/9 با 001/0>p ؛ (0/8، 0/5) 0/6 و (0/10، 0/5) 0/8 با 004/0=p و (0/6، 0/4) 0/5 و (5/8، 0/5) 0/6 با 001/0>p بودند که این مقادیر در گروه مداخله به طور معناداری پایینتر از گروه کنترل بود.
نتیجهگیری: اجرای مشاوره گروهی به مدت 4 جلسه بر شدت علایم یائسگی زنان در دوران انتقال به یائسگی مؤثر بود. بنابراین پیشنهاد میشود از این راهبرد جهت ارتقای سلامت زنان در دوران قبل از یائسگی استفاده شود.
ثبت کارآزمایی بالینی: IRCT20120215009014N320
نسرین گلهدار، مرضیه حسنپور، اشرف کاظمی،
دوره 27، شماره 1 - ( 1-1400 )
چکیده
زمینه و هدف: طراحی فضاهای درمانی و امکانات فیزیکی نیازمند شناسایی نیازهای خانواده بیمار و از مؤلفههای مهم در نظریههای پرستاری است. هدف از این مطالعه تبیین نیازهای مراقبان خانوادگی بیماران تحت عمل جراحی زنان به امکانات و تجهیزات فیزیکی در بیمارستان میباشد.
روش بررسی: این مطالعه برگرفته از نتایج بخش کیفی مطالعه بزرگ ترکیبی در خصوص تدوین و اجرای برنامه ارایه خدمت مبتنی بر نیاز به مراقبان بیماران تحت عمل جراحی زنان در سال 1396 میباشد. انتخاب مشارکتکنندگان به صورت هدفمند و با حداکثر تنوع انجام یافت. دادههای مطالعه با استفاده از 31 (16 مراقب، 6 پرستار، 4 پزشک، 3 بیمار و 2 نیروی خدماتی) مصاحبه عمیق و مشاهده، جمعآوری و به روش تحلیل محتوای کیفی متعارف با رویکرد Zhang و Wildemuth مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافتهها: تحلیل دادهها منجر به توسعه درونمایه «نیاز به امکانات فیزیکی» شد که از دو طبقه «نیاز به ساختار فیزیکی مناسب در بیمارستان» با زیرطبقات «نیاز مراقب به امکانات استراحتی در پشت درب اتاقعمل»، «نیاز به تأمین امکانات رفاهی در بیمارستان برای مراقب»، «نیاز به امکانات رفاهی در بخش جراحی»، «ضرورت تخصیص اتاق به بیماران مشابه» و طبقه «نیاز به امکانات و تجهیزات بیمارستانی مناسب» با زیرطبقات «نیاز مراقب به امکانات و وسایل رفاهی مراقب»، «نیاز مراقب به امکانات و وسایل رفاهی برای راحتی بیمار خود» شکل گرفت.
نتیجهگیری: نتایج نشاندهنده اهمیت وجود ساختار فیزیکی متناسب با نیازهای مراقبان خانوادگی به همراه وجود امکانات و تجهیزات مناسب در بیمارستان زنان است. از محدودیتهای مطالعه منع ملاقات مردان در بیمارستان زنان بود. توصیه میشود مطالعهای در خصوص نیازهای همراهان مرد و ضرورت حضور آنان با توجه به بافت فرهنگی انجام گیرد. همچنین طراحی معماری جدید جهت ایجاد محیط درمانی مناسب و تأثیر مثبت آن بر بهبود بیماران و افزایش رضایتمندی بیمار و خانواده پیشنهاد میشود.
الهام خالوباقری، مهسا کاظمی، مجید کاظمی،
دوره 28، شماره 4 - ( 10-1401 )
چکیده
زمینه و هدف: کاهش درد پس از جراحی سزارین از عوامل مهم در سلامتی مادر و نوزاد است. لذا انتخاب شیوه کاهش درد با عوارض کمتر مورد توجه محققان قرار گرفته است. از این رو مطالعه حاضر با هدف مقایسه تأثیر فشار در نقطه هوگو با اوریکولوتراپی بر درد بعد از سزارین انجام یافته است.
روش بررسی: در این کارآزمایی بالینی تعداد 168 نفر از زنان باردار کاندید جراحی سزارین، مراجعهکننده به مراکز آموزشی درمانی دانشگاه علوم پزشکی رفسنجان در سال 1399، بهصورت مبتنی بر هدف انتخاب و به صورت تصادفی ساده به سه گروه هوگو، اوریکولوتراپی و کنترل اختصاص داده شدند. در گروه هوگو ماساژ در موقعیت نقطه LI4 (بین انگشت شصت و انگشت اشاره) به مدت 10 دقیقه اعمال شد. 24 ساعت بعد، مداخله مجدد تکرار شد. قبل و بعد از مداخله، شدت درد سنجیده شد. در گروه اوریکولوتراپی نیز گوشواره برروی نقطه شنمن (Shenmen) در لاله گوش قرار گرفت. 20 دقیقه پس از قرار دادن گوشواره و 24 ساعت پس از آن ارزیابی درد انجام گرفت. گروه کنترل تحت مداخله نبود و فقط پژوهشگر به مدت ده دقیقه در کنار نمونههای پژوهش حضور داشت. تجزیه و تحلیل دادهها با نرمافزار SPSS نسخه 20 و آزمون تیزوجی و آنالیز واریانس یکطرفه انجام گرفت. 05/0>p معنادار در نظر گرفته شد.
یافتهها: روز اول، میانگین نمره درد در گروه هوگو قبل از مداخله 55/1±70/6 و بعد از مداخله 78/1±20/6 بود (026/0=p). همچنین میانگین نمره درد در گروه اوریکولوتراپی قبل از مداخله 75/1±99/5 و بعد از مداخله 01/2±66/4 بود (001/0p<). میانگین نمره شدت درد روز اول، بین سه گروه، قبل از مداخله، تفاوت معناداری نداشت (062/0=p)؛ اما میانگین نمره شدت درد در روز اول بعد از مداخله در گروه اوریکولوتراپی کمتر از دو گروه دیگر بود (001/0>p). در روز دوم نیز میانگین نمره درد در سه گروه پس از مداخله تفاوت معناداری داشت (009/0=p).
نتیجهگیری: نتایج نشان داد که هر دو روش اوریکولوتراپی و هوگو بر کاهش درد پس از سزارین مؤثر است، اما تداوم کاهش درد پس از اریکولوتراپی بیشتر از هوگو بود. ولی میتوان از هر دو روش در کنار روشهای دارویی برای تسکین درد استفاده کرد.
ثبت کارآزمایی بالینی: IRCT20131228015965N17
شریفی نسیبه، انورسادات نایبینیا، افسانه رئیسیفر، طیبه رشیدیان، زینب رئیسیفر، آزیتا فتحنژاد کاظمی،
دوره 29، شماره 3 - ( 7-1402 )
چکیده
زمینه و هدف: بیماریهای عفونی یکی از مشکلات بهداشتی جوامع بشری است. با توجه به اهمیت دوران بارداری، مطالعه حاضر با هدف تبیین رفتارهای بهداشتی زنان باردار در دوره همهگیری بیماری کرونا انجام یافته است.
روش بررسی: این مطالعه کیفی با روش تحلیل محتوای قراردادی با شرکت 16 زن باردار در سال 1400 انجام گرفت. محیط پژوهش، مراکز بهداشتی شهر ایلام بود. از روش نمونهگیری هدفمند استفاده شد و دادهها با استفاده از مصاحبه ساختار نیافته، جمعآوری شد. همزمان با جمعآوری، دادهها به روش تحلیل محتوای قراردادی تجزیه و تحلیل شد. جهت مدیریت دادهها از نرمافزار MAXQDA نسخه 10 استفاده شد.
یافتهها: میانگین سن شرکتکنندگان حدود 30 سال و میانگین سن حاملگی 38/30 هفته بود. دادهها در 3 درونمایه اصلی و 8 طبقه قرار گرفتند. درونمایهها عبارت بودند از 1-خودمراقبتی در برابر ابتلا به بیماری، 2- اثرات منفی پاندمی بر بارداری، 3- تغییر در سیستم مراقبتی.
نتیجهگیری: نتایج مطالعه حاضر نشان داد که پاندمی کرونا منجر به ایجاد سبک جدیدی از خودمراقبتی در زنان باردار شده است. اثرات منفی پاندمی همچون قرنطینه، منجر به شکلگیری تفکرات منفی در زنان باردار شده است. به دنبال محدودیتهای قرنطینهای، تغییراتی در روشهای کسب اطلاعات بهداشتی و فعالیتهای روزانه برای زنان ایجاد شده و سیاستهای مراقبتی تغییر کرده است. توجه به تمام ابعاد نیازهای بهداشتی زنان باردار اعم از سلامت جسمی و روانی از الزامات خدمات بهداشتی در دوران پاندمی است.