جستجو در مقالات منتشر شده


30 نتیجه برای کاظم‌نژاد

نسرین سلمانی باروق، هایده نکته‌دان، انوشیروان کاظم‌نژاد، عفت نوروزی،
دوره 9، شماره 2 - ( 4-1382 )
چکیده


نسرین سلمانی باروق، ناهیددخت شریفی نیستانک، انوشیروان کاظم‌نژاد، شهزاد پاشایی‌پور،
دوره 9، شماره 2 - ( 4-1382 )
چکیده


سیده طاهره میرمولایی، حسین درگاهی، انوشیروان کاظم‌نژاد، معصومه مهاجر رهبری،
دوره 11، شماره 2 - ( 2-1384 )
چکیده

مقدمه :توجه به رضایت شغلی ماماها به عنوان یکی از اجزای مؤثر سیستم بهداشتی برای ارایه خدمات مامایی به دو قشر آسیب‌پذیر جامعه یعنی مادران و کودکان از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است.
مواد و روش کار: این پژوهش یک مطالعه پیمایشی از نوع مقطعی می‌باشد. حجم نمونه 251 ماما که از طریق نمونه‌گیری خوشه‌ای انتخاب شدند. ابزار جمع‌آوری اطلاعات پرسشنامه بود. با استفاده‌ از نرم‌افزار SPSS و بکارگیری آمار توصیفی و استنباطی (مجذور کای و ضریب همبستگی پیرسون) داده‌ها تجزیه و تحلیل گردید.
یافته‌ها: نتایج این مطالعه نشان داد که سطح رضایت اکثریت ماماها در ابعاد جایگاه شغلی (9/62%) و ارتباط با همکاران (2/48%) متوسط و در ابعاد حقوق و مزایا (8/92%)، امنیت شغلی (7/69%)، سیاست‌گذاری مدیریتی و وضعیت و شرایط محیط کار (9/64%)، نظارت و سرپرستی (6/48%) و ارتباط با زندگی شخصی (8/49%) پایین بوده است. بین رضایت کلی شغلی با تمام ابعاد آن ارتباط و همبستگی مثبت و معنادار آماری وجود داشت که این همبستگی با بُعد سیاست‌گذاری مدیریتی از همه بیشتر (87/0=r) و با بُعد ارتباط با همکاران از همه کمتر (547/0=r) بود. بین سطح رضایت کلی شغلی با مشخصات فردی سن، مدرک تحصیلی، وضعیت تأهل، تعداد فرزند و حقوق دریافتی ارتباط معنادار آماری وجود نداشت، در حالی که بین سطح رضایت کلی شغلی با وضعیت مسکن، سنوات خدمت، وضعیت استخدامی، محل انجام خدمت، شیفت کاری و علاقمندی به حرفه مامایی (05/0(p< ارتباط معنادار آماری دیده می‌شد.
نتیجه‌گیری: با توجه به نتایج این پژوهش به مسؤولین پیشنهاد می‌شود که با افزایش حقوق و مزایا، ارتقای امنیت شغلی، بهبود شرایط کار، اصلاح سیستم مدیریتی و نظارتی و هم‌چنین استفاده از توانایی‌های حرفه‌ای ماماها در حیطه شرح وظایف مربوط به خود، جهت رفع عمده‌ترین علل رضایت پایین آن‌ها، گام‌های مثبت و مؤثری بردارند.

 



 


سیده فاطمه جلالی‌نیا، معصومه ذاکری‌مقدم، انوشیروان کاظم‌نژاد،
دوره 12، شماره 1 - ( 2-1385 )
چکیده

زمینه و هدف:چگونگی به‌کارگیری احتیاط‌های استاندارد و رعایت اصول تزریق ایمن توسط پرستاران دارای اهمیت می‌باشد. این بررسی به منظور تعیین سطح به‌کارگیری روش‌های تزریق ایمن توسط پرستاران انجام شده است.
روش بررسی: این بررسی یک مطالعه توصیفی است. جمعیت مورد مطالعه گروه پرستاران شاغل در بخش‌های اورژانس بیمارستان‌های دانشگاه علوم پزشکی تهران به تعداد 85 نفر بودند. از روش تمام شماری برای انتخاب نمونه‌ها استفاده گردید. ابزار گردآوری داده‌ها شامل یک برگه مصاحبه و سه برگه مشاهده بود و از آزمون‌های آماری t و ضریب همبستگی پیرسون و نرم‌افزار SPSS برای تجزیه و تحلیل داده‌ها استفاده شده است.
یافته‌ها: نتایج نشانگر آنست که بیشترین درصد (6/70%) واحدهای مورد مطالعه مؤنث، اکثریت (60%) در گروه سنی 30- 23، 6/97% دارای مدرک تحصیلی لیسانس، 3/55% دارای سابقه کار بالینی زیر 5 سال و همچنین 80% دارای سابقه کار کمتر از 5 سال در بخش اورژانس بوده‌اند. 3/75% دوره بازآموزی کنترل عفونت را نگذرانده و 4/82% دارای نوبت کاری «در گردش» بودند. بیشترین درصد واحدهای مورد بررسی در نحوه به‌کارگیری روش‌های تزریق ایمن در حین آماده‌سازی، در حین تزریق و پس از تزریق به ترتیب 4/49%، 8/51% و 3/55% در وضعیت مطلوب قرار داشتند. همچنین بین امتیازات به دست آمده از نحوه به‌کارگیری روش‌های تزریق در حین تزریق با جنس (002/0 =p) و بین به‌کارگیری روش‌های تزریق ایمن حین آماده‌سازی و حین تزریق و حین آماده‌سازی و پس از تزریق (به ترتیب 001/0>p‌، 001/0=p) همبستگی معناداری وجود دارد.
نتیجه‌گیری: در مجموع نحوه به‌کارگیری روش‌های تزریق ایمن توسط واحدهای مورد مطالعه تا 50% نمونه‌ها مطلوب بود اما از آنجایی که تقریباً نیمی از نمونه‌های مورد بررسی دارای عملکرد نسبتاً مطلوب و نامطلوب بوده‌اند انتظار می‌رود 100% پرستارانی که در امر تزریق دخالت دارند، روش‌های تزریق ایمن را به کار گیرند


زیبا تقی‌زاده، افسر رضایی‌پور، انوشیروان کاظم‌نژاد، زهره سادات میرسعیدی،
دوره 12، شماره 1 - ( 2-1385 )
چکیده

زمینه و هدف:با توجه به بروز عوارض متعدد در دوران یائسگی این بررسی جهت تعیین تأثیر ویتاگنوس بر عوارض زودرس یائسگی در زنان یائسه انجام شده است.
روش بررسی: بررسی حاضر از نوع نیمه تجربی است. 50 زن یائسه در سنین 55-45 سال از طریق نمونه‌گیری خوشه‌ای تصادفی انتخاب شدند. مداخله در گروه مورد مطالعه، مصرف قطره ویتاگنوس به مدت سه ماه (40 قطره در روز) بود. گردآوری داده‌ها به روش مصاحبه و ابزار آن شامل پرسشنامه و برگه ثبت وضعیت بود. داده‌ها با استفاده از روش‌های آماری توصیفی و استنباطی و نرم‌افزار SPSS مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافته‌ها: این مطالعه کاهش معناداری در میزان عوارض زودرس یائسگی پس از مداخله نشان داد. طبق نتایج بیشترین بهبودی کامل پس از مداخله در زنان یائسه دریافت‌کننده ویتاگنوس مربوط به گرگرفتگی (2/52%) و تعریق شبانه (3/51%) بود. در مورد سایر عوارض بیشترین درصد افراد بهبودی نسبی را نشان دادند.
نتیجه‌گیری: بر اساس یافته‌های این مطالعه استفاده از ویتاگنوس در رفع عوارض زودرس یائسگی مؤثر بود
.

 

 


زهرا راهنورد، میترا ذوالفقاری، انوشیروان کاظم‌نژاد، خدیجه حاتمی‏پور،
دوره 12، شماره 1 - ( 2-1385 )
چکیده

زمینه و هدف:بررسی کیفیت زندگی به عنوان یکی از اهداف عمده درمان در بیماران مبتلا به نارسایی احتقانی قلب ضروری است. این مطالعه با هدف تعیین کیفیت زندگی این گروه از بیماران انجام شده است.
روش بررسی: مطالعه حاضر پیمایشی است که در آن 184 نفر از بیماران مبتلا به نارسایی احتقانی قلب مراجعه کننده به درمانگاه‌های دانشگاه علوم پزشکی تهران به صورت نمونه‏گیری مبتنی بر هدف انتخاب شدند. داده‌ها با استفاده از پرسشنامه SF36 جمع‌آوری و با استفاده از آمار توصیفی و استنباطی (مجذور کای و اسپیرمن) و توسط نرم‏افزار SPSS تجزیه و تحلیل شد.
یافته‌ها: بیشترین درصد واحدهای مورد مطالعه در ابعاد جسمی (6/44%)، روانی (3/47%)، اقتصادی- اجتماعی (5/49%) کیفیت زندگی نامطلوب داشته و 4/42% بیماران در بُعد سلامت عمومی (رضایت بیمار از وضعیت جسمی‏‏‏‏‏، وضعیت روانی و زندگی خود) از کیفیت زندگی نسبتاً مطلوب برخوردار بودند. کیفیت کلی زندگی (میانگین ابعاد فوق) نیز در 7/46% بیماران نامطلوب بوده است. بین نوع شغل، میزان تحصیلات، مراقبت در منزل، شدت بیماری، طول مدت ابتلا به بیماری، دفعات مراجعه به پزشک و بستری شدن، مدت زمان ابتلا به فشارخون، وجود ادم، چربی خون، علایم و عوارض بیماری، شدت خستگی در حال حاضر و در یک ماه اخیر ارتباط معنادار آماری 000/0=p نشان داد و داروهای مصرفی متنوع و زیاد با کیفیت زندگی ارتباط آماری معنا‏داری (039/0=p) نشان داده شد.
نتیجه‏گیری: در این بررسی کیفیت زندگی بیماران مبتلا به نارسایی قلب پایین بود.


معصومه ذاکری‌مقدم، مرضیه شبان، انوشیروان کاظم‌نژاد، لیلا قدیانی،
دوره 12، شماره 2 - ( 3-1385 )
چکیده

زمینه و هدف:شناسایی عوامل مؤثر بر خواب بیماران یکی از مسؤولیت‌های پرستاران است به همین دلیل این مطالعه برای تعیین و مقایسه عوامل مؤثر بر خواب از دیدگاه پرستاران و بیماران انجام شده است.
روش بررسی: این یک مطالعه توصیفی از نوع مقایسه‌ای به منظور مقایسه دیدگاه 50 بیمار و 50 پرستار شاغل در بخش‌های مراقبت ویژه قلبی در مورد عوامل مؤثر بر خواب، به صورت نمونه‌گیری مبتنی بر هدف در بیمارستان‌های دانشگاه علوم پزشکی تهران انجام شده است. ابزار جمع‌آوری اطلاعات، پرسشنامه یکسان برای هر دو گروه و شامل اطلاعات فردی و 56 سؤال چهار گزینه‌ای (اصلاً، کم، متوسط، زیاد) مربوط به عوامل مؤثر بر خواب بیماران و یک سؤال آزاد (بیان عوامل دیگری غیر از عوامل ذکر شده در خواب) تهیه و با استفاده از روش‌های آماری توصیفی و استنباطی تجزیه و تحلیل داده‌ها صورت گرفت.
یافته‌ها: در حیطه عوامل محیطی از دیدگاه پرستاران روشن بودن چراغ، درد، نگرانی بیمار به دلیل از دست دادن شغل، ترس از سرانجام بیماری، اتصال به سیستم‌های مانیتورینگ، و از دیدگاه بیماران صدای زنگ تلفن، درد، ترس از سرانجام بیماری، اتصال به سیستم‌های مانیتورینگ از عوامل مؤثر بر خواب بوده است. بین دو دیدگاه در زمینه عوامل فوق تفاوت معنادار آماری وجود داشت (000/0=p). همچنین از دیدگاه بیشتر پرستاران گوش کردن به موسیقی و از دیدگاه بیشتر بیماران صحبت کردن با دیگران از عوامل مؤثر بر خواب بود.
نتیجه‌گیری: نزدیک کردن دیدگاه بیماران و پرستاران در مورد عوامل مؤثر بر خواب از نظر فراهم کردن شرایط بهتر خوابیدن مؤثر است. نتایج نشان داد دیدگاه پرستاران و بیماران بستری در بخش‌های CCU در مورد عوامل مؤثر بر خواب در حیطه عوامل محیطی (نور و صدا و ...)، عوامل فردی (جسمی و روانی) و عوامل مراقبتی (اتصال به مانیتور و بیدار کردن بیمار جهت مراقبت‌های معمول) متفاوت است در حالی که در حیطه عادات قبل از خواب این دو دیدگاه پرستاران و بیماران با هم یکسان بودند.


معصومه ذاکری‌مقدم، مرضیه شبان، انوشیروان کاظم‌نژاد، خدیجه توسلی،
دوره 12، شماره 3 - ( 4-1385 )
چکیده

زمینه و هدف:خستگی یکی از علایم شایع و زودرس در بیماران مبتلا به بیماری مزمن انسدادی ریه می‌باشد. این مطالعه با هدف بررسی تأثیر به‌کارگیری تمرینات تنفسی بر میزان خستگی مبتلایان به بیماری مزمن انسدادی ریه انجام شده است.
روش بررسی: این مطالعه نیمه تجربی از نوع کارآزمایی بالینی است. تعداد نمونه‌های مورد مطالعه بر اساس ضریب آلفا کرونباخ شامل 60 بیمار بستری در بخش‌های داخلی بیمارستان‌های دانشگاه علوم پزشکی تهران می‌باشد که به روش مبتنی بر هدف انتخاب و سپس به طور تصادفی در دو گروه تجربه و کنترل تقسیم گردیدند. ابزار گردآوری اطلاعات شامل پرسشنامه (مشخصات فردی و اطلاعات مربوط به بیماری)، مقیاس شدت خستگی (FSS=Fatigue Severity Scale) و برگ مشاهده به‌کارگیری تمرینات تنفسی با امتیار 40-0 (در مدت 10 روز، روزانه 4 بار) می‌باشد. اطلاعات جمع‌آوری شده، توسط نرم‌افزار SPSS و روش‌های آماری توصیفی و استنباطی (تی زوجی- مجذور کای و آزمون همبستگی پیرسون) مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافته‌ها: نتایج نشان داد که میانگین شدت خستگی در گروه تجربه بعد از مطالعه 916/40 با انحراف معیار 4/14 و در گروه کنترل 20/52 با انحراف معیار 539/8 می‌باشد و آزمون آماری تی (001/0=p) نشان داد که بین گروه تجربه و کنترل بعد از مطالعه از نظر شدت خستگی اختلاف معنادار آماری وجود دارد. همچنین یافته‌ها نشان داد میانگین شدت خستگی قبل (766/55) و بعد (166/40) از به‌کارگیری تمرینات تنفسی در گروه تجربه (001/p<) تفاوت دارد. در حالی که میانگین شدت خستگی قبل (166/54) و بعد (200/52) از مطالعه در گروه کنترل (002/0=p) تفاوت بسیار جزیی را نشان داده است. علاوه بر این آزمون آماری پیرسون نشان داد که بین میزان به‌کارگیری تمرینات تنفسی و شدت خستگی همبستگی معنادار و معکوس وجود دارد (593/0-=r و 001/0=p).
نتیجه‌گیری: این مطالعه نشان داد به‌کارگیری تمرینات تنفسی بر کاهش میزان خستگی بیماران مبتلا به بیماری مزمن انسدادی ریه مؤثر است.


نسرین سلمانی باروق، شهزاد پاشایی‌پور، افسر رضایی‌پور، انوشیروان کاظم‌نژاد،
دوره 12، شماره 4 - ( 11-1385 )
چکیده

زمینه و هدف:نوجوانی دوران منحصر به فردی در زندگی است. آگاهی در مورد تغذیه مطلوب در طی این دوران می‌تواند از بسیاری از بیماری‌های مرتبط با تغذیه در دوران بزرگ‌سالی پیشگیری کند. متأسفانه در دهه‌های اخیر شاهد تغذیه میان وعده نامطلوب نوجوانان بوده‌ایم. این مطالعه با هدف تعیین کیفیت تغذیه میان وعده‌ای نوجوانان 18-12 ساله منطقه 17 شهر تهران انجام گرفته است.
روش بررسی: این بررسی یک مطالعه پیمایشی از نوع مقطعی است نمونه‌ها شامل 907 دختر و پسر ایرانی 18-12 ساله مشغول به تحصیل در یکی از مدارس راهنمایی و یا دبیرستان منطقه 17 شهر تهران بودند که با روش خوشه‌ایی انتخاب شدند . جمع‌آوری اطلاعات با استفاده از پرسشنامه انجام گرفت و جهت تجزیه و تحلیل داده‌ها از نرم‌افزار SPSS و روش‌های آماری توصیفی و استنباطی از جمله مجذور کای استفاده شده است.
یافته‌ها: نتایج نشان داد که بیشترین درصد (1/35%) واحدهای مورد بررسی 16-14 ساله، 8/52% پسر، 1/26% اول دبیرستان، 5/71% دارای 3-1 خواهر یا برادر هستند. همچنین بیشترین آنها دارای شاخص توده بدنی (BMI=Body Mass Index) طبیعی می‌باشند. 28% دسته خوراکی شامل چیپس و پفک را بالای حد متوسط به عنوان میان وعده مصرف می‌کنند. 46% یک بار در روز تغذیه میان وعده دارند. 62% عصرها خوراکی میان وعده خورده‌اند. 9/56% واحدهای مورد مطالعه گاهی اوقات خوراکی میان وعده می‌خورند. بین برخی از متغیرهای فردی مثل سن، جنسیت، مقطع تحصیلی، سن پدر و مادر، تحصیلات پدر و مادر و شغل مادر با نوع خوراکی میان وعده ارتباط آماری معنادار(05/0p< ) مشاهده شد.
نتیجه‌گیری: نتایج مطالعه نشان داد نوع، زمان، تعداد دفعات تغذیه میان وعده‌ای نوجوانان در سطح خوبی نبوده و نیاز به آموزش در این زمینه به نوجوانان و والدین آن‌ها ضروری است.


ترانه تقوی لاریجانی، زهره پارسا یکتا، انوشیروان کاظم‌نژاد، افسانه مظاهری،
دوره 12، شماره 4 - ( 11-1385 )
چکیده

زمینه و هدف:هدف اصلی ارزشیابی عملکرد کمک به رشد کارکنان و افزایش انگیزش شغلی آنان است. پیامدهای ارزشیابی عملکرد به عنوان شاخص‌های تعیین‌کننده میزان موفقیت این فرآیند در دستیابی به اهداف مذکور به شمار می‌آیند. هدف از انجام این مطالعه تعیین پیامدهای ارزشیابی عملکرد و رابطه آن با انگیزش شغلی از دیدگاه پرستاران شاغل در بخش‌های داخلی و جراحی بیمارستان‌های دانشگاه علوم پزشکی تهران می‌باشد.
روش بررسی: مطالعه حاضر از نوع توصیفی همبستگی است. واحدهای مورد بررسی شامل 120 نفر از پرستاران شاغل در بخش‌های داخلی و جراحی دانشگاه علوم پزشکی تهران بودند که از جامعه مورد مطالعه به روش نمونه گیری خوشه‌ای انتخاب شدند. اطلاعات با استفاده از پرسشنامه به دست آمد. داده‌ها با آزمون‌های آماری تی و ضریب همبستگی پیرسون مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافته‌ها: بیشترین واحدها نظر تاحدودی مثبت در مورد پیامدهای ارزشیابی عملکرد به طور کلی، و ابعاد آن یعنی بهبود عملکرد، تشخیص نیازهای آموزشی و پاداش داشتند. از نظر بیشتر آنان (65%) میزان انگیزش شغلی در بخش‌های مورد مطالعه پایین بود. آزمون ضریب همبستگی پیرسون نشان داد بین نظر واحدهای مورد بررسی در مورد پیامدهای ارزشیابی عملکرد به طور کلی و بعد بهبود عملکرد با میزان انگیزش شغلی (به ترتیب 34/0=r و 38/0=r با 05/0p<) ارتباط معنادار وجود دارد.
نتیجه‌گیری: کمک به بهبود عملکرد پرستاران با استفاده از ارزشیابی عملکرد تنها عامل مرتبط با انگیزش شغلی در مقایسه با سایر پیامدهای مورد انتظار از ارزشیابی عملکرد می‌باشد.

 


شادان پدرام رازی، شیوا سادات بصام‌پور، انوشیروان کاظم‌نژاد،
دوره 13، شماره 1 - ( 1-1386 )
چکیده

زمینه و هدف:آسم یک بیماری مزمن تنفسی است که مشکل عمده بهداشتی در اغلب نقاط دنیا می‌باشد. کیفیت زندگی در بیماران مبتلا به آسم به علت درمان طولانی و حملات بیماری تحت تأثیر قرار می‌گیرد. هدف از این مطالعه تعیین کیفیت زندگی بیماران مبتلا به آسم است.
روش بررسی: این مطالعه از نوع توصیفی است. نمونه‌ها (386 نفر) از بین بیماران مبتلا به آسم مراجعه‌کننده به درمانگاه ریه بیمارستان امام خمینی تهران به طور تصادفی انتخاب شدند. ابزار گردآوری داده‌ها پرسشنامه‌ای شامل 2 بخش بود. بخش اول مربوط به مشخصات فردی و بخش دوم در مورد کیفیت زندگی بیماران بود. جهت تعیین اعتبار پرسشنامه از اعتبار محتوا و برای تعیین اعتماد آن از آلفای کرونباخ استفاده شد. تجزیه و تحلیل داده‌ها با استفاده از آمار توصیفی و استنباطی انجام گرفت.
یافته‌ها: اکثریت واحدهای مورد مطالعه زن، متأهل، بی‌سواد و در دامنه سنی 50-41 سال بودند. به لحاظ ابعاد مختلف کیفیت زندگی بیشترین واحدهای مورد بررسی در ابعاد جسمانی، روانی و خواب و استراحت دارای کیفیت نامطلوب و در بعد اجتماعی-شغلی نسبتاً مطلوب برخوردار بودند. کیفیت زندگی کلی 1/45% بیماران نسبتاً مطلوب و 3/45% نامطلوب بود. بین جنس، سن، تحصیلات و درآمد با کیفیت زندگی نیز ارتباط آماری معنادار مشاهده گردید (05/0p<).
نتیجه‌گیری: نتایج این مطالعه نشان داد که کیفیت زندگی کلی واحدهای مورد مطالعه نامطلوب و نسبتاًمطلوب بوده است لذا باید برای درمان و مراقبت از آن‌ها برنامه‌ریزی دقیق‌تری به عمل آید.

 


ماندانا میرمحمدعلی‌ئی، زهره خاکبازان، انوشیروان کاظم‌نژاد، فاطمه عباس‌زاده،
دوره 13، شماره 1 - ( 1-1386 )
چکیده

زمینه و هدف:زنان با حاملگی پرخطر با تغییراتی در زندگی شخصی، خانوادگی و اجتماعی روبرو می‌شوند که این تغییرات می‌تواند بر کیفیت زندگی و افسردگی آنان تأثیر داشته باشد. این مطالعه با هدف تعیین تأثیر نوع حاملگی (پرخطر و طبیعی) بر کیفیت زندگی و افسردگی در زنان باردار انجام گرفته است.
روش بررسی: این بررسی، یک مطالعه تحلیلی از نوع مورد شاهدی است که بر روی100 نفر (50 نفر گروه مورد، 50 نفر گروه شاهد) از زنان بارداری که جهت انجام مراقبت‌های دوران بارداری به مراکز بهداشتی - درمانی دانشگاه علوم پزشکی کاشان مراجعه کرده بودند، انجام گرفته است. نمونه‌ها به صورت تصادفی انتخاب شدند، سپس با توجه به تعریف حاملگی پرخطر و حاملگی طبیعی، در یکی از دو گروه حاملگی طبیعی (گروه شاهد) و حاملگی پرخطر (گروه مورد) قرار گرفتند. ابزار گردآوری اطلاعات پرسشنامه سه قسمتی شامل مشخصات فردی، پرسشنامه فرم کوتاه (sf-36) و پرسشنامه سنجش افسردگی بک بود.
یافته‌ها: نتایج این مطالعه نشان می‌دهد که میانگین امتیاز کسب شده کیفیت زندگی در مادران باردار با حاملگی پرخطر (83/1620/53) پایین‌تر از مادران باردار با حاملگی طبیعی (48/1282/62) بوده است و بین میانگین نمرات افسردگی در حاملگی طبیعی (44/58/9) با حاملگی پرخطر (15/934/15) اختلاف معناداری وجود دارد. همچنین آزمون ضریب همبستگی پیرسون بین کیفیت زندگی و افسردگی در هر دو گروه مادران با حاملگی پرخطر و حاملگی طبیعی (7/0-=r) ارتباط معناداری را نشان داده است (001/0p<).
نتیجه‌گیری: کیفیت زندگی در زنان باردار با حاملگی پرخطر در مقایسه با زنان باردار با حاملگی طبیعی پایین‌تر است. همچنین میزان افسردگی در این زنان بیشتر از زنان باردار با حاملگی طبیعی است.


سیده طاهره میرمولایی، زهره خاکبازان، انوشیروان کاظم‌نژاد، مهناز آذری،
دوره 13، شماره 2 - ( 2-1386 )
چکیده

زمینه و هدف:مطالعات نشان داده است که رضایت دریافت‌کنندگان مراقبت، از شاخص‌های مهم ارزیابی کیفیت خدمات است و یافتن جنبه‌هایی از خدمات که موجب نارضایتی می‌شود و سعی در رفع آن‌ها مؤثرترین راه افزایش کیفیت است. همچنین رضایت از کیفیت خدمات و رضایت از ویژگی‌های محل دریافت مراقبت‌ها، موجب افزایش استفاده از مراقبت‌ها شده و در نهایت، سرانجامِ بارداری را بهبود می‌دهد. هدف از این مطالعه تعیین میزان دریافت و رضایت از مراقبت‌های دوران بارداری در بین زنان حامله مراجعه‌کننده به مراکز بهداشتی و درمانی و بیمارستان‌های وابسته به دانشگاه علوم پزشکی تهران در سال 1384 است.
روش بررسی: در این مطالعه مقطعی تعداد 380 نفر از زنان باردار مراجعه‌کننده به 8 مرکز بهداشتی- درمانی و 2 بیمارستان دانشگاه علوم پزشکی تهران در سال 1384 با توجه به آمار سه ماهه سوم به روش تصادفی به عنوان نمونه انتخاب شدند. ابزار گردآوری اطلاعات پرسشنامه‌ای شامل سؤالاتی در خصوص مشخصات فردی، میزان دریافت و رضایت از مراقبت‌های عاطفی، اطلاعاتی، جسمانی و دسترسی به خدمات و خصوصیات محیط بود. داده‌ها با استفاده از آمار توصیفی و تحلیلی آزمون 2 در نرم‌افزار SPSS تجزیه و تحلیل گردید.
یافته‌ها: در کل میزان دریافت مطلوب مراقبت‌ها 4/53% و میزان رضایت از مراقبت‌ها 7/54% بود. در مراکز بهداشتی میزان مطلوب مراقبت‌ها و همچنین میزان رضایت از مراقبت‌ها به ترتیب 1/56% و 5/57% و در بیمارستان‌ها به ترتیب 46% و 47% بوده که تفاوت آماری معنادار بین مراکز بهداشتی و بیمارستان‌ها مشاهده شد (به ترتیب 003/0=p و 005/0=p). این تفاوت مربوط به دریافت مراقبت‌های عاطفی و جسمانی و رضایتمندی از مراقبت‌های عاطفی و دسترسی به خدمات و خصوصیات فیزیکی محیط می‌باشد.
نتیجه‌گیری: با توجه به این که میزان مطلوب دریافت مراقبت و رضایت از مراقبت‌های دوران بارداری در کل کمتر از 60% و چیزی در حدود نیمی از افراد را شامل می‌شود و در زمینه دریافت مراقبت‌های اطلاعاتی و میزان دسترسی به خدمات و رضایت از مراقبت‌های اطلاعاتی و جسمانی هم در مراکز بهداشتی درمانی و هم بیمارستان‌ها بیشترین مشکل وجود داشته است، پیشنهاد می‌شود که مسؤولین با جذاب کردن و مجهز کردن این محیط‌ها به ویژه در بیمارستان‌ها و تأمین تعداد مناسب کارکنان و برگزاری بازآموزی برای آن‌ها در مراکز بهداشتی و استقرار فرد مراقبت ثابت (استاد، رزیدنت، مربی مامایی) در کلیه روزها در بیمارستان‌ها و لذا مراجعه مادران به همان فرد قبلی در هر مراجعه برای برقراری ارتباط و حمایت عاطفی و جسمانی کافی، موجب استفاده بهتر و بیشتر از مراقبت‌های دوران بارداری گردند.


ندا مهرداد‎، مهوش ‎‏ صلصالی‏‎، انوشیروان ‎ کاظم‌نژاد،
دوره 13، شماره 2 - ( 2-1386 )
چکیده

زمینه و هدف:به‌کارگیری نتایج تحقیقات در ایران در مرحله آغازین قرار دارد و پرستاران می‌کوشند تا عملکرد بالینی ‏خود را بر پایه شواهد علمی قرار دهند. بسیاری از مطالعات نشان می‌دهند که انجام تحقیق و به‌کارگیری ‏نتایج آن در فعالیت‌های بالینی پرستاران، دغدغه حرفه پرستاری نبوده است. این مطالعه به بررسی ‏نگرش پرستاران نسبت به تحقیق و به‌کارگیری نتایج آن در فعالیت‌های بالینی پرداخته است.‏
روش بررسی: در این مطالعه توصیفی - تحلیلی 410 پرستار و مربی بیمارستان‌های دانشگاه علوم ‏پزشکی تهران به روش نمونه‌گیری تصادفی طبقه‌ای نسبتی انتخاب شدند. ابزار گردآوری اطلاعات ‏پرسشنامه‌ای دو قسمتی بود. بخش اول مربوط به اطلاعات فردی و بخش دوم درباره نگرش پرستاران ‏نسبت به تحقیق و استفاده از نتایج آن بود. اطلاعات جمع‌آوری شده با استفاده از آزمون‌های آماری ‏توصیفی و استنباطی تجزیه و تحلیل گردید.‏
یافته‌ها: 2/91% نمونه‌ها به استفاده از یافته‌های تحقیق در فعالیت‌های بالینی اعتقاد داشتند، اما ‏‏6/77%آنان معتقد بودند که تحقیقات به فعالیت‌های بالینی پرستاری مربوط نیست. در عین حال 3/88% ‏پرستاران اعتقاد داشتند که تحقیقات به ساخت پایه علمی در پرستاری کمک می‌کند. تصویر کلی نتایج ‏نشان داد که 70% شرکت‌کنندگان نسبت به تحقیق نگرش مثبت دارند. بین نوع فعالیت حرفه‌ای، بخش یا ‏گروه آموزشی شرکت‌کنندگان و فعالیت در امر پژوهش، با نگرش پرستاران نسبت به تحقیق و استفاده ‏از نتایج آن ارتباط معنادار آماری وجود داشت.‏
نتیجه‌گیری: نتایج این مطالعه نشان داد که اکثریت نمونه‌ها نسبت به استفاده از یافته‌های تحقیق نگرش ‏مثبت دارند. اما اهمیت دادن پرستاران به تحقیق، به تنهایی برای استفاده از تحقیق کافی نبوده و برای آن ‏که استفاده از نتایج تحقیق در پرستاری یک واقعیت تلقی گردد، انجام تحقیقات بیشتری در زمینه عوامل ‏مؤثر در به‌کارگیری نتایج تحقیق در پرستاری لازم است.‏


زهرا منجمد، شکوه ورعی، انوشیروان کاظم‌نژاد، فائزه رضویان،
دوره 13، شماره 3 - ( 3-1386 )
چکیده

زمینه و هدف: کیفیت زندگی شاخص با ارزشی برای اندازه‌گیری وضعیت سلامت در تحقیقات بهداشت عمومی و پزشکی شناخته شده و به کار می‌رود؛ از طرفی بیماری آرتریت روماتوئید یکی از شایع‌ترین بیماری‌های مزمن ناشناخته بوده و عامل عمده ناتوانایی‌ها به ویژه در بزرگ‌سالان است. این بیماری می‌تواند اثر قابل توجهی بر کیفیت زندگی بیمار داشته باشد، به گونه‌ای که نامطلوب بودن کیفیت زندگی ادامه درمان، انجام برنامه‌های توان بخشی و پیگری درمان را با مشکل مواجه سازد. این مطالعه به منظور تعیین کیفیت زندگی بیماران مبتلا به آرتریت روماتوئید انجام گرفته است.

روش بررسی: مطالعه حاضر از نوع مقطعی است. تعداد 190 نفر از بیماران مبتلا به آرتریت روماتوئید که به درمانگاه و بخش‌های روماتولوژی و داخلی بیمارستان‌های دانشگاه علوم پزشکی تهران مراجعه می‌کردند به روش نمونه‌گیری تصادفی ساده به عنوان نمونه انتخاب شدند. ابزار گردآوری داده‌ها پرسشنامه‌ای شامل مشخصات فردی، بیماری و کیفیت زندگی بود. اطلاعات جمع‌آوری شده با استفاده از نرم‌افزار SPSS و روش‌های آماری توصیفی و استنباطی تجزیه و تحلیل شده است.

یافته‌ها: نتایج نشان داد که 50% از بیماران کیفیت زندگی خود را مطلوب و نسبتاً مطلوب می‌دانند و 50% دیگر آن را نامطلوب می‌شمارند. در مورد ابعاد کیفیت زندگی نتایج نشان داد قریب به 50% بیماران ابعاد جسمی، اجتماعی- اقتصادی، روانی، خواب و استراحت و سلامت عمومی کیفیت زندگی خود را مطلوب و نسبتاً مطلوب می‌دانند و 50% دیگر آن را نامطلوب می‌شمارند. بین سن، وضعیت تأهل، وضعیت اشتغال، مدت ابتلا، فیزیوتراپی، کفایت درآمد خانواده و کیفیت زندگی ارتباط آماری معناداری مشاهده شد. در حالی که بین جنس، ورزش درمانی و کیفیت زندگی رابطه آماری معناداری دیده نشد.

نتیجه‌گیری: نتایج نشان داد که کیفیت زندگی نیمی از بیماران مبتلا به آرتریت روماتوئید در سطح نامطلوب است. لذا انجام مطالعات بیشتر در این زمینه و استفاده از نتایج آن برای ارتقای کیفیت زندگی بیماران ضروری به نظر می‌رسد.


زیبا تقی‌زاده، افسر رضایی‌پور، انوشیروان کاظم‌نژاد، فرزانه گلبنی،
دوره 15، شماره 2 - ( 7-1388 )
چکیده

زمینه و هدف: از مهم‌ترین عوارض بارداری پره­اکلامپسی است که یکی از سه علت مرگ و میر مادران محسوب می‌شود. شناسایی یک آزمایش غربالگری مناسب برای تشخیص زودرس پره­اکلامپسی ضروری است. هدف از این مطالعه تعیین ارزش پیش‌گویی‌کنندگی میزان هماتوکریت در تشخیص زودرس پره‌اکلامپسی می‌باشد.

روش بررسی: این مطالعه از نوع بررسی آزمایش‌هاست. نمونه مورد مطالعه 660 زن باردار 28-24 هفته مراجعه‌کننده به درمانگاه پره­ناتال بیمارستان مریم (وابسته به تامین اجتماعی) است. ابزار گردآوری اطلاعات شامل پرسشنامه، برگه ثبت داده‌های بیوفیزیکی و آزمایش هماتوکریت سرم 28-24 هفته بود. پیگیری نمونه‌ها تا زمان زایمان جهت مشاهده بروز یا عدم بروز پره‌اکلامپسی انجام گرفت. از نرم‌افزار آماری SPSS جهت تجزیه و تحلیل داده‌ها استفاده شد.

یافته‌ها: هماتوکریت سرم 28-24 هفته در زنان مبتلا به پره‌اکلامپسی به طور معناداری بالاتر از زنان غیر مبتلا به پره­اکلامپسی بود (001/0p<). در این پژوهش مناسب‌ترین نقطه برای آزمایش هماتوکریت هفته 28-24، میزان 38% بود. در این نقطه حساسیت 6/58%، ویژگی 9/88%، ارزش پیش‌گویی‌کنندگی مثبت 7/33% و ارزش پیش‌گویی‌کنندگی منفی 7/95% برای میزان هماتوکریت سرم به دست آمد.

نتیجه‌گیری: استفاده از آزمایش هماتوکریت 28-24 هفته به عنوان روشی ساده و ارزان می‌تواند به شناسایی زنان در معرض خطر پره­اکلامپسی کمک کند.

 


ندا مهرداد، مهوش صلصالی، انوشیروان کاظم‌نژاد،
دوره 15، شماره 3 - ( 9-1388 )
چکیده

زمینه و هدف: استفاده از نتایج تحقیق مقوله مهمی در پرستاری و راهی برای گسترش دانش و قدرت بخشیدن به حرفه پرستاری است. به کارگیری نتایج تحقیق در ارایه مراقبت رویکردی جدید در پرستاری ایران است که مفهوم نوظهور پرستاری مبتنی بر تحقیق را تداعی می‌نماید. این مطالعه با هدف تعیین گستره استفاده از نتایج تحقیقات در عملکرد بالینی پرستاران انجام گرفته است.

روش بررسی: این مطالعه از نوع توصیفی - تحلیلی است. در این مطالعه 375 نفر از پرستاران بالینی شاغل در بیمارستان‌های دانشگاه علوم پزشکی تهران با حداقل یک سال سابقه کاری در سال 1385به روش نمونه‌گیری تصادفی طبقه‌ای نسبتی انتخاب شده و پرسشنامه خود اظهاری 5 بخشی را تکمیل کردند. گستره به‌کارگیری نتایج تحقیق بر اساس چهار ملاک استفاده از نتایج تحقیق در عملکرد بالینی شامل نگرش پرستاران نسبت به تحقیق و استفاده از نتایج آن، دانش مورد استفاده در انجام فعالیت‌های پرستاری، فعالیت‌های تحقیقی و مهارت‌های مربوط و میزان دسترسی پرستاران به امکانات اطلاع‌رسانی و کتابخانه‌ای، تعیین و در سه دسته گستره بالا، متوسط و پایین طبقه‌بندی شد. جهت تجزیه و تحلیل داده‌ها از آمارهای توصیفی نظیر فراوانی مطلق و نسبی و میانگین و آمار استنباطی نظیر آزمون کای‌دو در نرم افزار SPSS استفاده گردید.

یافته‌ها: نتایج نشان داد که میزان استفاده از نتایج تحقیق در فعالیت‌های بالینی در 9/66% از پرستاران در سطح پایین و بقیه در سطح متوسط است و ارتباط مستقیم و معناداری بین متغیرهای سطح تحصیلات در پرستاری، رضایت از حرفه پرستاری و مهارت استفاده از زبان انگلیسی پرستاران مورد مطالعه با گستره استفاده از نتایج تحقیق وجود دارد.

نتیجه‌گیری: اکثر پرستاران مراقبت‌های پرستاری را بر اساس نتایج حاصل از تحقیق بنا نمی‌نهند. در حالی که ما در دنیایی به سر می‌بریم که سرعت تولید اطلاعات و دانش بسیار زیاد بوده و باید راه‌هایی را فرا گیریم که قادر باشیم سریعاً و به طور مؤثر از یافته‌های تحقیق استفاده کنیم.

 


زهره خاکبازان، شهناز گلیان تهرانی، راضیه پیغمبردوست، انوشیروان کاظم‌نژاد،
دوره 15، شماره 4 - ( 12-1388 )
چکیده

زمینه و هدف: حاملگی و نفاس با تغییرات مهمی در کیفیت زندگی زنان همراه می‌باشد. از جمله ابزارهای ارتقای کیفیت زندگی مشاوره است. این مطالعه با هدف تعیین تأثیر مشاوره تلفنی بر کیفیت زندگی زنان در دوره نفاس طبیعی انجام گرفته است.

روش بررسی: این مطالعه از نوع کارآزمایی بالینی تصادفی است که در بیمارستان رازی شهرستان مرند در سال 1386 انجام گرفته است. تعداد 260 زن پس از زایمان طبیعی که دارای معیارهای ورود به مطالعه بودند، به طور تصادفی به دو گروه آزمون و شاهد تقسیم شدند. گروه آزمون (130 نفر) علاوه بر مراقبت‌های معمول دوره نفاس، هفته اول دو بار، هفته دوم تا ششم یک بار در هفته مشاوره تلفنی به مدت 20 دقیقه دریافت نمودند. همچنین جهت پاسخگویی به نیازهای پیش‌بینی نشده مادران، آنان به صورت 24 ساعته امکان برقراری تماس تلفنی با مشاور را داشتند. گروه شاهد (130 نفر) فقط مراقبت‌های معمول دوره نفاس را دریافت می‌کردند. ابزار گردآوری اطلاعات شامل برگه ثبت اطلاعات جمعیت‌شناختی، فرم ثبت مشکلات دوره نفاس و پرسشنامه فرم کوتاه کیفیت زندگی ((SF-36 بود که در روز اول و چهل و دو روز پس از زایمان توسط پرسشگر آموزش دیده و از طریق مصاحبه حضوری تکمیل گردید. جهت تجزیه و تحلیل داده‌ها از آمار توصیفی و استنباطی (آزمون کای دو و تی تست) و نرم‌افزار SPSS v.13 استفاده شد.

یافته‌ها: بر اساس یافته‌ها، روز اول پس از زایمان کیفیت زندگی زنان در ابعاد جسمی و روانی در دو گروه آزمون و شاهد اختلاف آماری معناداری نداشت که نشان دهنده همگن بودن دو گروه می‌باشد. اما شش هفته پس از زایمان زنان گروه آزمون، کیفیت زندگی بالاتری نسبت به گروه شاهد داشتند و در ابعاد جسمی (001/0p<) و روانی (001/0p<) بین دو گروه اختلاف آماری معناداری مشاهده گردید.

نتیجه‌گیری: بر اساس نتایج این پژوهش به نظر می‌رسد ارایه مشاوره تلفنی توسط ماما بتواند بر بهبود کیفیت زندگی زنان در دوره نفاس مؤثر باشد. انجام مطالعات بیشتر در این زمینه توصیه می‌شود.


سیده طاهره میرمولایی، مهوش مشرفی، انوشیروان کاظم‌نژاد، فرشید فریور، حبیبه مرتضی،
دوره 15، شماره 4 - ( 12-1388 )
چکیده

زمینه و هدف: تغذیه مادر با موفقیت او در بارداری و زایمان و مراقبت از سلامت، رشد و پرورش جنین رابطه دارد. بنابراین آموزش جهت تنظیم یک برنامه غذایی متناسب در این دوران ضروری می‌باشد. یکی از وظایف مهم ماماها ارایه مراقبت و آموزش برای مادران باردار است. هدف از مطالعه حاضر تعیین میزان تأثیر آموزش تغذیه بر رفتار تغذیه‌ای زنان باردار است.

روش بررسی: این پژوهش یک مطالعه مداخله‌ای و نیمه تجربی است. 272 زن باردار شکم اول مراجعه‌کننده به 8 مرکز بهداشتی درمانی شهر سمنان در سال 1387 به روش نمونه‌گیری طبقه‌ای - خوشه‌ای انتخاب شدند و در دو گروه آزمون و شاهد قرار گرفتند. برای گروه آزمون کلاس آموزش تغذیه دوران بارداری طی 2 جلسه 90 دقیقه‌ای و با فاصله یک هفته برگزار گردید. جمع‌آوری اطلاعات از طریق پرسشنامه در دو مرحله پس آزمون و پیش آزمون (به فاصله 6 هفته) انجام گرفت. جهت تجزیه و تحلیل از آمار توصیفی و تحلیلی در نرم‌افزار SPSS استفاده شد.

یافته‌ها: داده‌ها حاکی از یکسان بودن دو گروه از لحاظ سن، سن حاملگی، تحصیلات، تعداد حاملگی، شاخص توده بدنی، مدت ازدواج، سن همسر، تحصیلات همسر و شغل همسر بود. نتایج نشان داد قبل از مداخله بین رفتار تغذیه‌ای در دو گروه آزمون و شاهد تفاوت معناداری وجود نداشته است (395/0=p). اما پس از مداخله تفاوت معناداری بین رفتار تغذیه‌ای بین دو گروه مشاهده شد (001/0p<).

نتیجه‌گیری: نتایج پژوهش مبین تأثیر مثبت آموزش تغذیه بر رفتارهای تغذیه‌ای دوران بارداری است. بنابراین توصیه می‌شود ماماها مباحث تغذیه‌ای مادران باردار را در کلاس‌های آموزشی دوران بارداری به ترتیبی که در این تحقیق انجام شده است، به اجرا در آورند.

 


ماندانا میرمحمدعلی، شهناز گلیان تهرانی، انوشیروان کاظم‌نژاد، فاطمه سادات حسینی بهارانچی، باقر مینایی، رضا بخردی، زیبا رئیسی دهکردی،
دوره 17، شماره 3 - ( 7-1390 )
چکیده

زمینه و هدف: شیرخواران حساس­ترین و آسیب­پذیرترین گروه اجتماع را تشکیل می­دهند. لذا حفظ سلامت جسمی و روانی آنان نیازمند توجه ویژه­ای است. برخی از مطالعات نشان داده است که ماساژ درمانی والدین، به عنوان راهی برای بهبود کیفیت زندگی شیرخوار دارای اهمیت می‌باشد. هدف از انجام این مطالعه مقایسه تأثیر ماساژ با روغن آفتاب‌گردان و روغن کنجد بر مدت گریه و مدت خواب شیرخواران بوده است.

روش بررسی: مطالعه حاضر یک کارآزمایی بالینی سه سوکور است که در مورد 120 شیرخوار 15-10روزه، ترم، تک­قلو، تغذیه انحصاری با شیر مادر و عدم سابقه بستری شیرخوار به علت بیماری انجام گرفته است. شیرخواران به سه گروه 40 نفره جهت دریافت ماساژ با روغن کنجد، با روغن آفتاب‌گردان و ماساژ بدون استفاده از روغن تقسیم شدند. ماساژ توسط مادر 2 نوبت (صبح و عصر) در روز، هر نوبت به مدت 15 دقیقه و به مدت 28 روز انجام می‌گرفت. ابزار جمع‌آوری اطلاعات فرم ثبت خاطرات روزانه والدین از گریه و خواب شیرخوار بود که در ابتدا، انتهای هفته­های اول، دوم، سوم و چهارم مطالعه تکمیل ‌گردید. برای تجزیه و تحلیل داده­ها از آنالیز واریانس با اندازه­های تکراری استفاده شد.

یافته‌ها: در طول 4 هفته پیگیری، روند کاهشی مدت گریه شیرخوار معنادار نبود (18/0p=) لیکن متوسط مدت گریه شیرخوار بین گروه ماساژ با روغن کنجد، ماساژ با روغن آفتاب‌گردان و ماساژ بدون استفاده از روغن اختلاف معناداری داشت (007/0p=). اما اثر متقابل زمان و گروه بر مدت گریه معنادار نبود (18/0=p). در طول 4 هفته پیگیری، روند افزایشی مدت خواب شیرخوار از نظر آماری معنادار بود (001/0p<) لیکن متوسط مدت خواب بین سه گروه مورد مطالعه تفاوت معناداری نداشت (56/0p=). همچنین اثر متقابل زمان و گروه بر مدت خواب نیز معنادار نبود (10/0=p).

نتیجه‌گیری: با توجه به عدم تفاوت آماری معنادار در بین سه گروه به لحاظ مدت گریه و خواب شیرخوار و با توجه به این که روند افزایشی خواب می‌تواند یک پدیده طبیعی در شیرخوار نظر گرفته شود، لذا برای رسیدن به نتایج دقیق در این زمینه، نیاز به انجام مطالعه‌ای با داشتن گروه شاهد (بدون انجام ماساژ) می‌باشد



صفحه 1 از 2    
اولین
قبلی
1
 

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به حیات می باشد.

طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق

© 2024 , Tehran University of Medical Sciences, CC BY-NC 4.0

Designed & Developed by : Yektaweb