۴۶ نتیجه برای زندگی
طاهره رحمانی فرد، سید محمد کلانتر کوشه، محبوبه فرامرزی،
دوره ۲۳، شماره ۳ - ( ۷-۱۳۹۶ )
چکیده
زمینه و هدف: زنان نابارور نسبت به افراد بارور، استرس بیشتری را در زندگی تجربه میکنند و کیفیت زندگی پایینتری دارند. هدف این مطالعه تعیین اثربخشی رواندرمانی شناختی مبتنی بر ذهن آگاهی بر کیفیت زندگی زنان نابارور بوده است.
روش بررسی: در این کارآزمایی بالینی تصادفی (IRCT۲۰۱۷۰۲۱۱۳۲۳۲۱N۲) به روش چهار گروهی سولومون، ۶۰ نفر از زنان نابارور مراجعهکننده به مرکز تحقیقات باروری ناباروری حضرت فاطمه زهرا (س) شهر بابل در سال ۱۳۹۴، به طور تصادفی در چهار گروه ۱۵ نفری (آزمایش با پیش آزمون، آزمایش بدون پیش آزمون، شاهد بدون پیش آزمون، شاهد با پیش آزمون) تخصیص داده شدند. ۳۰ نفر آزمودنی گروه آزمایش، رواندرمانی شناختی مبتنی بر ذهن آگاهی را طی ۸ جلسه گروهی (هفتهای یک بار ۱۲۰ دقیقه) دریافت نمودند. ۳۰ نفر آزمودنی گروه شاهد، هیچگونه مداخلهای دریافت نکردند. ۳۰ آزمودنی در ابتدا و ۶۰ آزمودنی در انتهای مطالعه، پرسشنامه کیفیت زندگی را تکمیل کردند. دادهها در نرمافزار SPSS نسخه ۲۰ با استفاده از آزمون تحلیل کوواریانس تک متغیری ANCOVA تجزیه و تحلیل شد.
یافتهها: رواندرمانی شناختی مبتنی بر ذهن آگاهی، کیفیت زندگی را در هر دو گروه آزمایش ارتقا داد. به طوری که میانگین نمرات زنان در تمامی چهار بعد کیفیت زندگی، سلامت جسمانی، روانی، روابط اجتماعی و محیط زندگی در هر دو گروه آزمایش به طور معناداری نسبت به گروههای کنترل بیشتر شد (۰۵/۰p<).
نتیجهگیری: بهکارگیری رواندرمانی شناختی مبتنی بر ذهن آگاهی، به عنوان یک روش قابل اعتماد ارتقادهنده کیفیت زندگی زنان نابارور، در مراکز ناباروری توصیه میشود.
امیر واحدیان عظیمی، فرشید رحیمی بشر، حسین امینی، محمود ثالثی، فاطمه الحانی،
دوره ۲۴، شماره ۲ - ( ۴-۱۳۹۷ )
چکیده
زمینه و هدف: توانمندی، فرآیندی پویا، مثبت، تعاملی و اجتماعی است که به بهبود کیفیت زندگی بیماران مبتلا به بیمارهای مزمن منجر میشود. هدف مرور سیستماتیک و فراتحلیل حاضر تعیین تأثیر الگوی توانمندسازی خانواده محور بر کیفیت زندگی بزرگسالان مبتلا به بیماریهای مزمن است.
روش بررسی: با جستجوی عبارت «توانمندسازی خانواده محور» در پایگاههای فارسی SID، MagIran، IranMedex، IranDoc و Googlescholar و معادل انگلیسی آن در Scopus، Pubmed، Webofscience، Proquest و Science direct کلیه مطالعات مرتبط استخراج شد. کیفیت روششناسی مقالات با استفاده از ابزار Cochrane risk of bias بررسی شد. جهت تحلیل از مدل اثرات تصادفی استفاده و ناهمگنی مطالعات با شاخص I۲ تعیین شد. دادهها با نرمافزار STATA نسخه ۱۱ تحلیل شد.
یافتهها: از ۶۴۷ مطالعه اولیه تنها ۸ مطالعه به تأثیر الگوی توانمندسازی خانواده محور بر کیفیت زندگی بیماران بزرگسال با استفاده از ابزار SF۳۶ پرداخته بودند. تفاوت میانگین استاندارد شده ادغام یافته ابعاد ۸ گانه کیفیت زندگی عبارت بود از: عملکرد فیزیکی ۷۸۱/۱، محدودیت نقش فیزیکی ۴۱۶/۱، درد جسمانی ۹۸۷/۰، سلامت عمومی ۳۵۲/۱، عملکرد اجتماعی ۰۱۰/۱، سلامت روانی ۱۲۲/۱، محدودیت نقش روانی ۶۵۶/۰ و شادابی (۳۶۱/۱).
نتیجهگیری: اجرای الگوی توانمندسازی خانواده محور بر نمرات ابعاد هشت گانه کیفیت زندگی براساس پرسشنامه SF-۳۶ تأثیر معناداری داشته است. به منظور ارتقای کیفیت زندگی بیماران بزرگسال مبتلا به بیماریهای مزمن اجرای الگوی توانمندسازی خانواده محور توصیه میشود.
نازنین شاهدی جوقان، جمیله محتشمی، فاطمه علایی کرهرودی، نزهت شاکری، راضیه بیک میرزا،
دوره ۲۴، شماره ۴ - ( ۱۰-۱۳۹۷ )
چکیده
زمینه و هدف: استوما در کودکان موجب تغییرات فیزیولوژیکی و روانی و کاهش اعتماد به نفس و کیفیت زندگی میشود. پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی آموزش مهارتهای خود مراقبتی استوما بر اعتماد به نفس و کیفیت زندگی کودکان ۱۲-۸ سال دارای استوما انجام گرفته است.
روش بررسی: این پژوهش یک مطالعه کارآزمایی بالینی غیرتصادفی شده است که به صورت پیش آزمون و پس آزمون در بیمارستانهای آموزشی منتخب شهر تهران (مفید، حضرت علی اصغر و مرکز طبی) در سال ۱۳۹۵ انجام گرفته است. بدین منظور ۳۶ کودک ۱۲-۸ سال دارای استوما به روش نمونهگیری در دسترس انتخاب و به دو گروه ۱۸ نفره مداخله و کنترل تقسیم شدند. جهت گروه مداخله، آموزش مهارتهای خود مراقبتی از استوما در ۶ جلسه ۴۵ دقیقهای ارایه شد و گروه کنترل از مراقبت معمول برخوردار شدند. در این مطالعه از پرسشنامههای کوپر اسمیت و کیفیت زندگی کیندل استفاده شد. تجزیه و تحلیل دادهها با استفاده از آمار توصیفی و استنباطی در نرمافزار SPSS نسخه ۱۶ انجام گرفت.
یافتهها: آزمون آنالیز واریانس اندازههای تکراری اختلاف معناداری بین میانگینهای نمره کلی کیفیت زندگی در طول زمان (۰۰۵/۰>p) و دو گروه مداخله و کنترل (۰۱۵/۰=p) نشان داد، همچنین میانگینهای نمره اعتماد به نفس در طول زمان (۰۰۴/۰=p) و بین دو گروه مداخله و کنترل (۰۴۷/۰=p) متفاوت بود.
نتیجهگیری: آموزش مهارتهای خود مراقبتی به کودکان ۱۲-۸ سال دارای استوما، اعتماد به نفس و کیفیت زندگی این کودکان را افزایش داده است؛ لذا پرستاران میتوانند برای بیماران مشابه از آموزش مهارتهای خود مراقبتی استفاده کنند.
ثبت کارآزمایی بالینی: IRCT۲۰۱۶۰۸۰۲۰۲۹۱۶۶N۲
کبری لیمویی، شهرام مولوینژاد، مرضیه اسدیذاکر، اماناله حیدری، الهام مراغی،
دوره ۲۵، شماره ۲ - ( ۴-۱۳۹۸ )
چکیده
زمینه و هدف: امروزه یکی از روشهای مهم که میتواند باعث افزایش کیفیت زندگی بیماران بعد از بایپس عروق کرونر شود، برنامههای بازتوانی قلبی در منزل است. این مطالعه با هدف تعیین تأثیر بازتوانی قلبی در منزل بر کیفیت زندگی بیماران بعد از عمل بایپس عروق کرونر انجام گرفته است.
روش بررسی: در این پژوهش کارآزمایی بالینی ۱۰۲ بیمار بستری در بیمارستانهای گلستان و امام خمینی شهر اهواز در سال ۱۳۹۶ براساس معیارهای ورود انتخاب و سپس به روش بلوکهای جایگشتی تصادفی شده به دو گروه مداخله و کنترل تخصیص یافتند. برای گروه مداخله چهار جلسه آموزشی به مدت ۴ روز در بیمارستان انجام یافت و سپس شش جلسه بازتوانی قلبی در منزل (هر دو هفته یک بار به مدت سه ماه) انجام گرفت. پرسشنامه کیفیت زندگی MacNew توسط گروههای مداخله و کنترل قبل از عمل و سه ماه بعد از عمل تکمیل شد. دادهها در نرمافزار SPSS نسخه ۲۲ تحلیل شد.
یافتهها: میانگین حیطهها و نمره کل کیفیت زندگی در گروه مداخله نسبت به گروه کنترل، افزایش بیشتری پیدا کرده بود (۰۰۱/۰p<). اندازه اثر در حیطه هیجانی ۱۷/۱، در حیطه فیزیکی ۴۲/۱، در حیطه اجتماعی ۹۱/۱ و در کل کیفیت زندگی ۶۷/۱ به دست آمد. مقدار اتا (Eta) ۴۰۸/۰ نشاندهنده اثر بازتوانی قلبی بر کیفیت زندگی است که در سطح کمتر از ۰۰۰۱/۰ معنادار است.
نتیجهگیری: یافتههای مطالعه نشاندهنده اثرات مثبت اجرای بازتوانی قلبی در منزل بر ابعاد مختلف کیفیت زندگی است. لذا این روش به عنوان یک مدل مراقبتی مؤثر و با صرفه برای تمامی بیماران مراجعهکننده به مراکز جراحی قلب پیشنهاد میشود.
ثبت کارآزمایی بالینی:IRCT۲۰۱۷۱۱۱۴۰۳۷۴۶۸N۱
سجاد سعادت، مهرداد کلانتری، محمد باقر کجباف، مظفر حسینینژاد،
دوره ۲۵، شماره ۲ - ( ۴-۱۳۹۸ )
چکیده
زمینه و هدف: رفتارهای ارتقادهنده سلامت بهعنوان یک راهبرد مهم برای حفظ و ارتقای استقلال، سلامت و کیفیت زندگی افراد مبتلا به بیماریهای مزمن به رسمیت شناخته شده است. مطالعه حاضر با هدف مقایسه رفتارهای ارتقادهنده سلامت در بیماران ام.اس و افراد سالم انجام یافته است.
روش بررسی: این مطالعه به روش مقطعی- مقایسهای در بیماران مبتلا به ام.اس و افراد سالم استان گیلان در سال ۱۳۹۷ انجام یافته است. بهمنظور انجام پژوهش ۱۲۰ بیمار ام.اس (از طریق انجمن ام.اس استان گیلان و سایر مراکز درمانی) و ۱۲۰ فرد سالم بهشیوه در دسترس انتخاب شدند. جهت جمعآوری دادهها از پروفایل سبک زندگی ارتقادهنده سلامت استفاده شد. تحلیل دادهها در نرمافزار SPSS نسخه ۲۲ انجام یافت.
یافتهها: نتایج نشان داد که رفتارهای ارتقادهنده سلامت در بیماران ام.اس بهطور معنادار کمتر از افراد سالم است (۰۰۱/۰>p، ۲۳۸=df، ۱۲۷/۳-=t). نتایج بررسی مؤلفهها دلالت بر این داشت که میانگین رتبهای مؤلفههای خودشکوفایی (۰۰۱/۰>p، ۱۹۱/۴-=Z، ۵۰۰/۴۹۴۸=U)، روابط بین فردی (۰۰۳/۰>p، ۹۵۷/۲-=Z، ۱۲۸۷۴=U)، مدیریت استرس (۰۰۸/۰>p، ۶۴۴/۲-=Z، ۵۷۸۷=U)، و فعالیت جسمانی (۰۰۲/۰>p، ۱۵۶/۳-=Z، ۵۰۰/۵۵۰۶=U)، در بیماران ام.اس بهطور معنادار کمتر از افراد سالم است. اما بین بیماران ام.اس و افراد سالم در مؤلفههای مسؤولیتپذیری در قبال سلامت و تغذیه تفاوت معناداری مشاهده نشد.
نتیجهگیری: در مجموع میتوان نتیجه گرفت که شرایط مزمن با کاهش رفتارهای ارتقادهنده سلامت، در بیماران ام.اس همراه است و میبایست از طریق مداخلات پرستاری و روانشناختی مناسب در این زمینه به بیماران آموزش داده شود.
زهرا کریمی، نسرین رضایی، منصور شکیبا، علی نویدیان،
دوره ۲۵، شماره ۳ - ( ۷-۱۳۹۸ )
چکیده
زمینه و هدف: اعتیاد به عنوان یک بحران و یک اختلال مزمن طولانی مدت میتواند منجر به تحمیل بار روانی و کاهش کیفیت زندگی در مراقبان خانوادگی شود. مطالعه حاضر با هدف تعیین اثربخشی مداخله کیفیت زندگی درمانی بر بار روانی مراقبان خانوادگی معتادان انجام یافته است.
روش بررسی: : این پژوهش یک کارآزمایی بالینی است. جامعه پژوهش شامل کلیه مراقبان خانوادگی معتادان در حال ترک در بیمارستان روانپزشکی بهاران شهر زاهدان در سال ۱۳۹۷ بودند. حجم نمونه ۸۰ نفر بود که به طور تصادفی به دو گروه مداخله و کنترل تقسیم شدند. مراقبان گروه مداخله هشت جلسه مشاوره گروهی مبتنی بر کیفیت زندگی درمانی را به صورت یک روز درمیان و براساس محتوای تعیین شده دریافت کردند. قبل از مداخله و ۸ هفته پس از پایان مداخله، دادهها به وسیله پرسشنامه بار روانی Zarit جمعآوری و در نرمافزار SPSS نسخه ۲۱ به کمک آزمونهای آماری مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافتهها: قبل از مداخله بین دو گروه از نظر میانگین نمره بار روانی تفاوت معناداری وجود نداشت (۲۵/۰=p). اما پس از مداخله، میانگین نمره بار روانی در مراقبان خانوادگی گروه مداخله (۹۲/۱۲±۱۰/۴۰) به طور معناداری پایینتر از گروه کنترل (۵۸/۱۳±۸۰/۴۶) بود (۰۱/۰p<).
نتیجهگیری: مداخله کیفیت زندگی درمانی در این مطالعه تأثیر مثبت و معناداری بر کاهش بار روانی مراقبان خانوادگی معتادان داشت. بنابراین استفاده از این رویکرد مشاورهای به موازات برنامههای ترک اعتیاد به منظور افزایش رفاه و سلامت روانشناختی مراقبان خانوادگی به ارایهدهندگان خدمات درمانی و مراقبتی توصیه میشود.
ثبت کارآزمایی بالینی: IRCT۲۰۱۶۰۹۲۴۰۲۹۹۵۴N۱۱
زهرا کریمی، نسرین رضایی، منصور شکیبا، علی نویدیان،
دوره ۲۶، شماره ۲ - ( ۴-۱۳۹۹ )
چکیده
زمینه و هدف: اعتیاد به عنوان یک بحران و یک اختلال مزمن طولانی مدت میتواند باعث ایجاد علایمی در سلامت روانی فرد مصرفکننده و اعضای خانواده شود که شایعترین آنها استرس، اضطراب و افسردگی است. مطالعه حاضر با هدف تعیین اثربخشی مداخله کیفیت زندگی درمانی، بر واکنشهای روانشناختی مراقبان خانوادگی معتادان انجام یافته است.
روش بررسی: این پژوهش یک کارآزمایی بالینی است. جامعه پژوهش شامل مراقبان خانوادگی معتادان بستری در بیمارستان روانپزشکی بهاران شهر زاهدان در سال ۱۳۹۷ بود. نمونهها ۸۰ نفر بودند که به طور تصادفی ساده به دو گروه مداخله و کنترل تقسیم شدند. مراقبان گروه مداخله هشت جلسه مشاوره گروهی مبتنی بر کیفیت زندگی درمانی را به صورت یک روز درمیان و براساس محتوای تعیین شده دریافت کردند. پس از گذشت ۸ هفته از پایان مداخله، دادهها با پرسشنامه ۲۱ سؤالی افسردگی، اضطراب و استرس (DASS-۲۱) جمعآوری و در نرمافزار SPSS ویرایش ۲۱ و با استفاده از آزمونهای آماری تیزوجی، تیمستقل، کایدو و کوواریانس مورد تجزیه و تحلیل اماری قرار گرفت.
یافتهها: پس از مداخله کیفیت زندگی درمانی، میانگین نمره استرس، اضطراب و افسردگی (به ترتیب ۳۶/۴±۵۰/۱۱، ۴۹/۳±۰۵/۱۱ ، ۶۷/۴±۵۷/۱۰) مراقبان خانوادگی گروه مداخله به طور معناداری پایینتر از گروه کنترل (به ترتیب ۹۳/۴±۶۷/۱۴، ۳۳/۴±۰۲/۱۴، ۷۷/۴±۴۰/۱۳) بود (۰۱/۰p<). قبل از مداخله بین دو گروه از نظر این متغیرها تفاوتی وجود نداشت.
نتیجهگیری: مشاوره کیفیت زندگی درمانی در این مطالعه تأثیر مثبت و معناداری بر کاهش شدت واکنشهای روانشناختی مراقبان خانوادگی معتادان داشت؛ بنابراین استفاده از این رویکرد مشاورهای به موازات برنامههای ترک اعتیاد به منظور افزایش رفاه و سلامت روانشناختی مراقبان خانوادگی به ارایهدهندگان خدمات درمانی و مراقبتی توصیه میشود.
ثبت کارآزمایی بالینی: IRCT۲۰۱۶۰۹۲۴۰۲۹۹۵۴N۱۱
مرضیه صادقیزاده، بهناز باقریان، حامد وحیدی، سکینه سبزواری،
دوره ۲۷، شماره ۲ - ( ۴-۱۴۰۰ )
چکیده
زمینه و هدف: آموزش خودمراقبتی از جمله روشهای مؤثر در افزایش کیفیت زندگی و سلامت بیماران نارسایی قلبی است. هدف این مطالعه تعیین تأثیر کاربرد نظریه موقعیتی اختصاصی بر کیفیت زندگی بیماران نارسایی قلبی بوده است.
روش بررسی: مطالعه حاضر از نوع کارآزمایی بالینی است. تعداد ۸۰ بیمار نارسایی قلبی کلاس ۲و۳ مراجعهکننده به بیمارستان ۱۲ فروردین شهر کهنوج در سال ۱۳۹۷، در آن شرکت داشتند. ابزار گردآوری دادهها شامل پرسشنامههای ویژگیهای فردی، اختلال عملکرد بطن چپ جهت کیفیت زندگی و خودمراقبتی در نارسایی قلب بود. پرسشنامهها در اولین معاینه و سه ماه پس از پیگیری توسط بیماران تکمیل شد. دادهها با استفاده از آزمون t مستقل و زوجی، آنالیز واریانس یک راهه و ضریب همبستگی پیرسون در نرمافزار آماری SPSS نسخه ۲۰ تجزیه و تحلیل شد.
یافتهها: قبل از مداخله بین دو گروه از نظر نمرات خودمراقبتی و کیفیت زندگی تفاوت آماری وجود نداشت. پس از مداخله میانگین نمره کیفیت زندگی، خودمراقبتی و ابعاد آن در بیماران گروه مداخله نسبت به گروه کنترل افزایش یافت (۰۰۱/۰p<). در مورد خودمراقبتی بعد از مداخله، بیشترین نمره مربوط به اعتماد به خودمراقبتی با میانگین و انحراف استاندارد ۳۰/۳±۴۳/۲۱ و کمترین نمره مربوط به مدیریت خودمراقبتی با میانگین و انحراف استاندارد ۵/۵±۴۵/۱۷ بود (۰۰۱/۰p<).
نتیجهگیری: توجه به خودمراقبتی براساس الگوی نظریه موقعیتی اختصاصی میتواند موجب شناخت دقیقتر مشکلات و برنامهریزی مناسب شده و متعاقب آن کیفیت زندگی بیماران را بهبود بخشد. از آنجا که در این مطالعه اکثراً کم سواد یا بیسواد بودند، استفاده از وسایل کمک آموزشی به صورت تصویری، تنظیم برنامه براساس شرایط و زمان آمادگی بیمار و در صورت لزوم مشارکت خانواده میتواند نتایج مثبتی به همراه داشته باشد. توجه به عوامل زمینهای به خصوص در افرادی که تحصیلات و درآمد پایینتری دارند، ضروری به نظر میرسد.
ثبت کارآزمایی بالینی: IRCT۲۰۱۴۱۱۰۹۰۱۹۸۶۲N۶
روحانگیز نوروزینیا، عباس عبادی، محمدحسین یارمحمدیان، سعید چیان، مریم آقابراری،
دوره ۲۷، شماره ۲ - ( ۴-۱۴۰۰ )
چکیده
زمینه و هدف: کارکنان اورژانس پیش بیمارستانی به عنوان اولین گروه حاضر در صحنه حوادث و بلایا، باید توانایی مقابله و همچنین حفظ سلامت جسمی و روانی خود را داشته باشند. این مطالعه با هدف تعیین ارتباط تابآوری و خودکارآمدی کارکنان عملیاتی اورژانس پیش بیمارستانی با کیفیت زندگی حرفهای آنان انجام گرفته است.
روش بررسی: مطالعه حاضر از نوع توصیفی است که به صورت مقطعی در سال ۱۳۹۸ انجام یافته است. ۲۰۰ نفر از کارکنان عملیاتی اورژانس پیش بیمارستانی استان البرز به روش نمونهگیری نسبتی و در دسترس وارد مطالعه شدند. ابزار گردآوری دادهها پرسشنامه جمعیتشناختی و سه پرسشنامه استاندارد شده تابآوری کارکنان پیش بیمارستانی، خودکارآمدی Schwartz و Jerusalem، و کیفیت زندگی حرفهای Stamm بود. دادهها با استفاده از نرمافزار آماری SPSS نسخه ۲۰ و آمار توصیفی (میانگین و انحراف معیار) و آمار تحلیلی (همبستگی اسپیرمن، آنالیز واریانس یک طرفه و رگرسیون خطی چندگانه) در سطح معناداری ۰۵/۰≥p تحلیل شد.
یافتهها: میانگین و انحراف معیار خودکارآمدی ۸۲/۵±۶۷/۲۹ تابآوری ۰۷/۱۷±۱۴/۱۲۳، رضایت از شفقت ۰۹/۸±۸۱/۳۹، فرسودگی ۷۶/۴±۰۶/۱۲، و استرس تروماتیک ثانویه ۲۷/۷±۶۱/۲۳، بود. همبستگی معناداری بین خودکارآمدی با سه مؤلفه کیفیت زندگی حرفهای وجود داشت (۰۵/۰>p). خودکارآمدی با رضایت از شفقت رابطه مثبت و با فرسودگی و استرس تروماتیک ثانویه رابطه منفی داشت. همچنین خودکارآمدی و تابآوری پیشبینیکننده رضایت از شفقت، و فرسودگی بودند (۰۵/۰>p). جهت تأثیر خودکارآمدی و تابآوری بر رضایت از شفقت مثبت بود. نتایج حاصل از آزمون رگرسیون خطی چندگانه گام به گام نشان داد که ۵ مؤلفه تابآوری شامل خودمدیریتی، نتایج استرس، چالشهای ارتباطی، حفظ آرامش و انگیزه شغلی بر رضایت از شفقت تأثیر داشتهاند (۰۵/۰>p). جهت تأثیر تمامی مؤلفههای تابآوری بر رضایت از شفقت مثبت بود.
نتیجهگیری: کارکنان عملیاتی اورژانس پیش بیمارستانی استان البرز از نظر میزان تابآوری، خودکارآمدی و کیفیت زندگی حرفهای در سطح قابل قبولی قرار داشتند.
فهیمه ثابتی، معصومه صفرخانلو، رضا عباسزاده، شیما حقانی، محبوبه علیاکبری،
دوره ۲۷، شماره ۴ - ( ۱۰-۱۴۰۰ )
چکیده
زمینه و هدف: مراقبت از کودکان مبتلا به بیماری مادرزادی قلب برای والدین بسیار چالش برانگیز است و مادران این کودکان کیفیت زندگی پایینی دارند. این مطالعه با هدف تعیین تأثیر اجرای طرح ترخیص بر کیفیت زندگی مادران کودکان مبتلا به بیماری مادرزادی قلب تحت عمل جراحی انجام گرفته است.
روش بررسی: در این مطالعه نیمه تجربی ۷۲ مادر کودک مبتلا به بیماری مادرزادی قلب مراجعهکننده به مرکز قلب و عروق شهید رجایی تهران در سال ۱۳۹۸ به روش نمونهگیری مستمر و تخصیص غیرتصادفی در گروه مداخله و کنترل (۳۶ نفر در هر گروه) وارد مطالعه شدند. ابزار گردآوری دادهها پرسشنامه جمعیتشناختی و کیفیت زندگی SF-۳۶ بود که قبل و ۲ ماه بعد از مداخله تکمیل شد. مداخله طی ۶ جلسه سی دقیقهای آموزش در زمان پذیرش، حین بستری و ترخیص در بخش اجرا شد و پیگیری تا ۲ ماه بعد از ترخیص ادامه یافت. دادهها در نرمافزار SPSS نسخه ۲۰ و آزمونهای آماری کایدو، تیمستقل و آزمون دقیق فیشر تحلیل شد.
یافتهها: میانگین نمره کیفیت زندگی قبل از مداخله در گروه آزمون ۳۵/۱۹±۹۳/۵۸ و کنترل ۷۸/۱۶±۹۳/۶۴ بود که تفاوت معنادار بین گروهها وجود نداشت (۱۶۵/۰=p). دو ماه پس از مداخله میانگین کیفیت زندگی در گروه آزمون ۸۱/۱۷±۴۴/۷۳ و کنترل ۴۹/۱۶±۶۷/۷۳ بود که بین گروهها تفاوت معنادار آماری وجود نداشت (۹۵۶/۰=p).
نتیجهگیری: اجرای طرح ترخیص طراحی شده سبب بهبود کیفیت زندگی مادران نشد. پیشنهاد میشود در اجرای طرح ترخیص علاوه بر آموزش مراقبت صحیح از کودک مبتلا، حمایت روانی از مادران نیز به عمل آید.
ثبت کارآزمایی بالینی: IRCT۲۰۱۸۰۵۰۱۰۳۹۴۸۹N۳
سیده آزاده موسیپور، نسرین الهی، نوراله طاهری، محمد حسین حقیقیزاده، علی احسانپور،
دوره ۲۷، شماره ۴ - ( ۱۰-۱۴۰۰ )
چکیده
زمینه و هدف: خودمراقبتی و خودمدیریتی به عنوان دو راهکار مؤثر در کنترل درد و کیفیت زندگی نقش مؤثری داشتهاند، لذا با توجه به ویژگیها و ابعاد این دو مقوله، این مطالعه با هدف مقایسه تأثیر خودمدیریتی درد با خودمراقبتی بر ماهیت درد و کیفیت زندگی مبتلایان به بیماری سلول داسی شکل انجام گرفته است.
روش بررسی: در این مطالعه کارآزمایی بالینی، تعداد ۷۵ بیمار مبتلا به بیماری سلول داسی شکل مراجعهکننده به درمانگاه تالاسمی بیمارستان بقایی ۲ اهواز و بیمارستان شهید بهشتی آبادان در سال ۱۳۹۷، انتخاب و به طور تصادفی در سه گروه ۲۵ نفره خودمراقبتی، خودمدیریتی درد و کنترل قرار گرفتند. دو گروه مداخله به گروههای ۵ نفره تقسیم و در طی ۴ جلسه و به مدت سه ماه آموزشهای اختصاصی را دریافت نمودند. ماهیت درد و کیفیت زندگی بیماران، با استفاده از پرسشنامه کیفیت زندگی و پرسشنامه درد McGill، ۴ نوبت (قبل از مداخله، یک ماه، دو ماه و سه ماه بعد از مداخله) مورد سنجش قرار گرفت. تحلیل دادهها در نرمافزار SPSS نسخه ۲۲ انجام گرفت.
یافتهها: نتایج نشان داد که برنامه خودمدیریتی درد و خودمراقبتی بر بهبود کیفیت زندگی و میزان درد بیماران داسی شکل مؤثر بوده است. اما بین دو گروه مداخله تفاوت آماری معناداری در ماهیت درد و کیفیت زندگی بیماران مشاهده نشد.
نتیجهگیری: خودمراقبتی و خودمدیریتی درد هر دو اثر مشابهی بر کاهش درد بیماران و بهبود کیفیت زندگی آنها دارند.
ثبت کارآزمایی بالینی: IRCT۲۰۱۶۰۷۲۶۰۲۹۰۸۶N۵
یاسر شهسواری، سید حبیبالله حسینی، احمد رضا صیادی، تابنده صادقی،
دوره ۲۸، شماره ۱ - ( ۱-۱۴۰۱ )
چکیده
زمینه و هدف: کیفیت زندگی و خودکارآمدی پایین از جمله مشکلات مادران کودکان مبتلا به بیماریهای مزمن است. مطالعه حاضر با هدف تعیین تأثیر توانمندسازی براساس مدل گیبسون بر خودکارآمدی و کیفیت زندگی مادران کودکان مبتلا به تالاسمی انجام گرفته است.
روش بررسی: در این مطالعه نیمه تجربی، جامعه پژوهش مادران کودکان مبتلا به تالاسمی مراجعهکننده به کلینیک بیماریهای خاص شهرهای رفسنجان و کرمان در سال ۱۳۹۹ بودند. حجم نمونه ۲۵ نفر بود. نمونهها به صورت در دسترس انتخاب و در دو گروه قرار گرفتند. در گروه مداخله، مادران در ۵ جلسه آموزشی که براساس مدل گیبسون طراحی گردید، شرکت نمودند و در گروه کنترل مادران مراقبتهای معمول را دریافت نمودند. ابزار جمعآوری اطلاعات پرسشنامههای خودکارآمدی Zhang و کیفیت زندگی SF-۳۶ بود که قبل از مداخله و ۶ هفته بعد از اتمام جلسات تکمیل شد. دادهها با استفاده از آزمونهای تیمستقل، تیزوجی و کایاسکوئر در نرمافزار SPSS نسخه ۱۸ تجزیه و تحلیل شد.
یافتهها: قبل از مداخله، میانگین نمره خودکارآمدی و کیفیت زندگی بین دو گروه تفاوت آماری معناداری نداشت (به ترتیب ۳۱/۰=p و ۴۷/۰=p). بعد از مداخله، میانگین نمره خودکارآمدی در گروه مداخله (۳۶/۹±۸۱/۶۸) به طور معناداری بیشتر از گروه کنترل (۸۷/۶±۶۹/۴۴) بود (۰۰۱/۰p<)، اما میانگین نمره کیفیت زندگی بین گروه مداخله (۰۸/۱۰±۶۴/۶۰) و گروه کنترل (۴۱/۱۱±۱۹/۵۶) بعد از مداخله تفاوت معناداری نداشت (۱۹/۰=p).
نتیجهگیری: براساس نتایج، توانمندسازی براساس مدل گیبسون روش مناسبی جهت افزایش خودکارآمدی مادران کودکان مبتلا به تالاسمی است، اما در زمینه تأثیر بر کیفیت زندگی مطالعات بیشتری پیشنهاد میشود.
فاطمه دارابی، مینا ماهری،
دوره ۲۸، شماره ۲ - ( ۴-۱۴۰۱ )
چکیده
زمینه و هدف: شناسایی عوامل تأثیرگذار بر کیفیت زندگی زنان یائسه کمک میکند تا مداخلات مرتبط با بهبود کیفیت زندگی آنان، مطابق با نیاز آنها طراحی و اجرا شود. بنابراین مطالعه حاضر با هدف «تعیین ارتباط بین مرحله آموزشی مدل پرسید با کیفیت زندگی زنان یائسه» انجام گرفته است.
روش بررسی: مطالعه مقطعی حاضر در مورد ۲۴۰ زن یائسه شهر اسدآباد در سال ۱۴۰۰ انجام گرفته است. ابزار گردآوری دادهها شامل پرسشنامه ویژگیهای جمعیتشناختی و باروری، پرسشنامه مخصوص کیفیت زندگی زنان یائسه و پرسشنامهای مبتنی بر سازههای مرحله آموزشی مدل پرسید در خصوص یائسگی و رفتارهای مرتبط با کنترل عوارض یائسگی بود. تجزیه و تحلیل دادهها در نرمافزار SPSS نسخه ۱۶ انجام گرفت.
یافتهها: میانگین نمره کیفیت زندگی زنان تحت بررسی ۱۵/۲۳±۷۲/۷۲ به دست آمد. خودکارآمدی درک شده (۰۰۱/۰>p ، ۳۶۷/۰-=β) و نگرش (۰۰۹/۰>p ، ۱۵۵/۰-=β)، پیشبینیکننده معنادار کیفیت زندگی بودند. سازههای مرحله آموزشی مدل پرسید در مجموع حدود ۶/۳۳% از واریانس کیفیت زندگی را در میان زنان یائسه شهر اسدآباد پیشبینی میکردند.
نتیجهگیری: سازههای مرحله آموزشی مدل پرسید جهت شناسایی عوامل تأثیرگذار بر کیفیت زندگی زنان یائسه و همچنین طراحی مداخلات آموزشی مرتبط در این زمینه مفید و مناسب است. پیشنهاد میشود ارتقای خودکارآمدی جهت انجام رفتارهای مرتبط با کنترل عوارض یائسگی و اصلاح نگرش نسبت به پدیده یائسگی در تمام مداخلات آموزشی که با هدف ارتقای کیفیت زندگی زنان یائسه طراحی و اجرا میشوند، ادغام شود.
کاوه حمیدیان، فرحناز مسچی، محمد حسین تقدیسی، مهدی منوچهری،
دوره ۲۸، شماره ۴ - ( ۱۰-۱۴۰۱ )
چکیده
زمینه و هدف: نشانگان روده تحریکپذیر نوعی اختلال گوارشی است که با تغییر در اجابت مزاج و درد یا ناراحتی شکمی مشخص میشود و میتواند به نحو قابل ملاحظهای کیفیت زندگی را مختل میکند. شخصیت اثر مهمی بر کیفیت زندگی مرتبط با سلامت دارد؛ ولی تأثیر آن بر کیفیت زندگی نشانگان روده تحریکپذیر هنوز مشخص نیست، لذا مطالعه حاضر با هدف تعیین ارتباط بین روانرنجورخویی، برونگرایی، وظیفهشناسی و زیرمؤلفههای آنها با کیفیت زندگی بیماران مبتلا به نشانگان روده تحریکپذیر انجام گرفته است.
روش بررسی: مطالعه حاضر از نوع توصیفی- همبستگی است. جامعه مورد مطالعه بیماران مبتلا به نشانگان روده تحریکپذیر مراجعهکننده به مطب خصوصی متخصص گوارش در شهر تهران در سال ۱۴۰۰ بود. نمونهها به تعداد ۲۲۳ نفر و به صورت مستمر انتخاب شدند. دادهها با استفاده از فرم کوتاه پرسشنامه ۵ عاملی نئو و پرسشنامه کیفیت زندگی بیماران مبتلا به نشانگان روده تحریکپذیر گردآوری و با استفاده از آمار توصیفی و آنالیز رگرسیون در سطح اطمینان ۹۵% در نرمافزار SPSS نسخه ۲۴ مورد تجزیه و تحلیل آماری قرار گرفت.
یافتهها: میانگین نمره کیفیت زندگی بیماران مبتلا به نشانگان روده تحریکپذیر ۵۵/۲۰±۶۸/۵۷ به دست آمد. آنالیز رگرسیون نشان داد که زیرمؤلفههای شخصیتی خودسرزنشی (۰۰۱/۰p<، ۳۷۶/۰-=β) و عواطف مثبت (۰۲۰/۰=p، ۱۶۰/۰=β) مهمترین پیشبینیکنندههای کیفیت زندگی بیماران مبتلا به نشانگان روده تحریکپذیر بودند. زیرمؤلفههای شخصیتی خودسرزنشی و عواطف مثبت در مجموع ۶/۲۲% از واریانس کیفیت زندگی بیماران مبتلا به نشانگان روده تحریکپذیر را پیشبینی میکردند.
نتیجهگیری: یافتههای پژوهش حاضر نشان داد که نمره زیرمؤلفههای شخصیتی خودسرزنشی و عواطف مثبت به طور معناداری نمره کیفیت زندگی بیماران مبتلا به نشانگان روده تحریکپذیر را پیشبینی میکنند. لذا به نظر میرسد در کنار درمانهای دارویی معمول برای بیماران مبتلا به نشانگان روده تحریکپذیر، توجه به زیرمؤلفههای شخصیتی (به خصوص خودسرزنشی و عواطف مثبت) در بهبود کیفیت زندگی این بیماران مؤثر باشد.
حامد خسروی، لیلا صیادی، محمدنژاد اسماعیل،
دوره ۲۸، شماره ۴ - ( ۱۰-۱۴۰۱ )
چکیده
زمینه و هدف: بهبودیافتگان از کووید-۱۹ به دلیل تجربه بیماری و شرایط سخت ناشی از آن در معرض تنگنای روانی هستند. ابتلا به بیماریها همچنین میتواند بر کیفیت زندگی بیماران تأثیرگذار باشد. این مطالعه با هدف تعیین ارتباط سلامت روان و کیفیت زندگی بقایافتگان از کووید-۱۹ یک سال پس از ابتلا انجام گرفته است.
روش بررسی: این مطالعه توصیفی، همبستگی، مقطعی، در فاصله اسفند ماه سال ۱۳۹۸ تا پایان تیر ماه سال ۱۳۹۹ انجام گرفته است. نمونه پژوهش ۲۷۶ بیمار بقایافته از کووید-۱۹ بودند که به صورت در دسترس وارد مطالعه شدند. دادهها با استفاده از فرم اطلاعات جمعیتشناختی و بالینی، پرسشنامه سلامت عمومی (GHQ-۱۲) و نیز پرسشنامه کیفیت زندگی ۳۶ گویهای (SF-۳۶) جمعآوری شد. تحلیل دادهها در نرمافزار SPSS نسخه ۱۶ و با استفاده از آزمون تیمستقل، پیرسون، آنوا (ANOVA) و رگرسیون خطی انجام گرفت.
یافتهها: میانگین نمره سلامت روان و نمره کل کیفیت زندگی مشارکتکنندگان به ترتیب ۷۵/۲±۲۶/۶ و ۳۰/۱۸±۲/۵۹ بود. ارتباط معناداری بین نمره سلامت روان و نمره کیفیت زندگی وجود داشت (۰۰۱/۰p<) به طوری که با افزایش نمره سلامت روان که بیانگر بدتر شدن وضعیت سلامت روان مشارکتکنندگان بود، نمره کیفیت زندگی آنها نیز کاهش مییافت.
نتیجهگیری: توجه به سلامت روان و کیفیت زندگی بقایافتگان کووید-۱۹ و نیز اتخاد راهکارهای حمایتی برای آنان توصیه میشود. ارایه خدمات و مراقبتهای روانشناسی و روانپرستاری میتواند منجر به ارتقای سلامت روان و کیفیت زندگی بقایافتگان شود.
سمیرا ختار، لیلا میرهادیان، هما مصفا خمامی، احسان کاظمنژاد لیلی،
دوره ۲۹، شماره ۱ - ( ۲-۱۴۰۲ )
چکیده
زمینه و هدف: عوامل زیادی میتوانند بر کیفیت زندگی مبتلایان به پرفشاری خون تأثیر بگذارند. شناسایی عوامل مرتبط با کیفیت زندگی میتواند به ارتقای آن در مبتلایان به پرفشاری خون کمک کند. این مطالعه با هدف تعیین نقش پیشبینیکننده پذیرش بیماری و عوامل فردی- اجتماعی بر کیفیت زندگی مبتلایان به پرفشاری خون انجام گرفته است.
روش بررسی: این مطالعه از نوع همبستگی و بهصورت مقطعی در سال ۱۴۰۰-۱۳۹۹ در مورد ۲۴۵ نفر از مبتلایان به پرفشاری خون مراجعهکننده به کلینیک فشارخون بیمارستان دکتر پیروز لاهیجان که به روش نمونهگیری در دسترس وارد مطالعه شدند، انجام گرفت. دادهها با استفاده از پرسشنامه اطلاعات جمعیتشناختی، پرسشنامه پذیرش بیماری و نسخه خلاصه پرسشنامه کیفیت زندگی سازمان جهانی بهداشت گردآوری و با استفاده از رگرسیون خطی چندگانه در سطح اطمینان ۹۵% در نرمافزار SPSS نسخه ۲۳ تحلیل شد.
یافتهها: میانگین و انحراف معیار نمره کیفیت زندگی ۱۸/۱۲±۳۲/۶۵ (دامنه ۱۰۰-۰) و میانگین و انحراف معیار نمره پذیرش بیماری ۹۸/۴±۸۳/۳۱ (دامنه ۴۰-۸) بود. متغیرهای جنس، وضعیت اشتغال، وضعیت تأهل، درآمد ماهیانه، شرایط زندگی باخانواده، سن و پذیرش بیماری، بهعنوان عوامل پیشبینیکننده کیفیت زندگی در مبتلایان به پرفشاری خون شناخته شدند (۰۰۱/۰p<). با توجه به مقدار ضریب تعیین (۴۰۱/۰=R۲)، حدود ۴۰% تغییرات کیفیت زندگی، توسط متغیرهای مدل نهایی رگرسیون خطی چندگانه تبیین میشود.
نتیجهگیری: از آنجا که پذیرش بیماری و برخی متغیرهای فردی- اجتماعی از عوامل مؤثر بر کیفیت زندگی مبتلایان به پرفشاری خون هستند، لذا تمرکز بر ارتقای پذیرش بیماری و توجه به مؤلفههای فردی- اجتماعی میتواند به بهبود کیفیت زندگی در مبتلایان به پرفشاری خون کمک کند.
معصومه جلیلی، شهناز کهن، محمدجواد طراحی، فاطمه ترابی،
دوره ۲۹، شماره ۱ - ( ۲-۱۴۰۲ )
چکیده
زمینه و هدف: کووید-۱۹ از جمله بحرانهایی است که به شدت سلامت روانی مردم به ویژه سلامت روان زنان باردار را تهدید میکند. از طرفی قرنطینه کووید-۱۹ میتواند بروز خشونت خانگی در زنان باردار را تحت تأثیر قرار دهد. هدف از مطالعه حاضر تعیین شیوع خشونت خانگی در بارداری و عوامل پیشگوییکننده آن در همهگیری کرونا بوده است.
روش بررسی: این مطالعه از نوع توصیفی- همبستگی است که با نمونهگیری چندمرحلهای از ۳۰۸ مادر نخستزا تحت پوشش مراکز جامع سلامت شهر اصفهان در سال ۱۴۰۰ با استفاده از پرسشنامه اطلاعات جمعیتشناختی و باروری و پرسشنامه استاندارد خشونت خانگی انجام گرفت. تحلیل دادهها در نرمافزار SPSS نسخه ۲۲ و با استفاده از آزمون ضریب همبستگی Spearman و آزمونهای ناپارامتریک Mann-Whitney و Kruskal-Wallis انجام گرفته است.
یافتهها: ۲/۱۹% مادران (۵۹ نفر) خشونت خانگی را در طی دوران بارداری خود درک کرده بودند (کسب نمره ۶۰ و بالاتر از پرسشنامه خشونت خانگی). شایعترین تجربه خشونت (اعم از درک شده)، خشونت روانی با ۴/۷۴% (۲۲۹ نفر) و پس از آن به ترتیب خشونت اقتصادی با ۱/۳۵% (۱۰۸ نفر)، خشونت جنسی با ۲/۱۷% (۵۳ نفر) و خشونت جسمی با ۹/۱۴% (۴۶ نفر) بود. بین خشونت خانگی در بارداری با تعداد خواهر و برادر، رتبه تولد، سطح تحصیلات مادر و همسر و شغل همسر ارتباط معنادار یافت شد (۰۵/۰>p).
نتیجهگیری: همهگیری کووید-۱۹ زنان باردار را نسبت به خشونت خانگی آسیبپذیرتر کرده است. عوامل فردی و فرهنگی زیادی در بروز خشونت خانگی دخیل هستند. بعضی عوامل مانند سطح تحصیلات فرد، تحصیلات همسر و شغل پیشگوییکننده بروز رفتارهای خشونتآمیز میباشد. با شناسایی این عوامل و غربالگری خشونت خانگی در دوران بارداری میتوان از رخداد رفتارهای خشونتآمیز توسط همسر و پیامدهای منفی خشونت خانگی بر مادر و جنین جلوگیری کرد.
فائزه محمدی، سکینه طاهرخانی، مریم زمانیان، الهه الهی،
دوره ۳۰، شماره ۳ - ( ۷-۱۴۰۳ )
چکیده
زمینه و هدف: نحوه راهبرد تطابقی زنان در مواجهه با خشونت میتواند منجر به افزایش و یا کاهش خشونت و همچنین استرس مرتبط با آن شود. یکی از راهکارها جهت ارتقای تطابق، میتواند آموزش مهارتهای زندگی باشد. لذا این مطالعه با هدف تعیین تأثیر مشاوره گروهی مهارتهای زندگی با رویکرد شناختی رفتاری بر تطابق زنان خشونت دیده انجام گرفته است.
روش بررسی: در این مطالعه نیمه تجربی تعداد ۱۲۰ زن خشونت دیده از مراکز بهداشتی درمانی وابسته به دانشگاه علوم پزشکی اراک در سال ۱۴۰۱ انتخاب و در دو گروه مداخله و کنترل (هر گروه ۶۰ نفر) قرار گرفتند. برای گروه مداخله ۸ جلسه مشاوره گروهی مهارتهای زندگی با رویکرد شناختی رفتاری اجرا شد. دادهها با استفاده از پرسشنامه ویژگیهای فردی و سلامتی، مقیاس تاکتیکهای حل تعارض و پرسشنامه راههای تطابق جمعآوری شد. راهبردهای تطابقی در پایان مداخله و ۱۲ هفته پس از اتمام مداخله مجدداً سنجیده شد. تجزیه و تحلیل دادهها با استفاده از آمار توصیفی و استنباطی انجام یافت.
یافتهها: پس از مداخله، افزایش معنادار میانگین نمره زیرمقیاسهای فاصله گرفتن (۰۰۱/۰>p)، برنامهریزی (۰۰۱/۰>p)، جستجوی حمایت اجتماعی (۰۰۲/۰=p) و حل مسأله (۰۰۱/۰>p) و کاهش معنادار میانگین نمره زیرمقیاس تفکرات آرزومندانه (۰۰۱/۰>p) در گروه مداخله در مقایسه با گروه کنترل رخ داد. بیشترین تأثیر مداخله بر زیرمقیاس برنامهریزی و کمترین تأثیر بر زیرمقیاس جستجوی حمایت اجتماعی بود. (میانگین و انحراف معیار زیرمقیاس برنامهریزی در گروه مداخله در مرحله پیش آزمون و پس آزمون به ترتیب ۶۱/۳±۹۵/۸ و ۴۰/۲±۸۲/۱۴بود. این ارقام برای زیرمقیاس جستجوی حمایت اجتماعی به ترتیب ۲۱/۳±۲۸/۵ و ۷۷/۱±۰۳/۷ بود).
نتیجهگیری: مشاوره گروهی مهارتهای زندگی با رویکرد شناختی رفتاری منجر به افزایش استفاده از راهبردهای فاصله گرفتن، برنامهریزی، جستجوی حمایت اجتماعی و حل مسأله و کاهش استفاده از تفکرات آرزومندانه در زنان خشونت دیده، شد. بنابراین، میتوان از این روش جهت ارتقای تطابق زنان خشونت دیده استفاده کرد.
مریم طاهری، مرضیه اسدیذاکر، سیمین جهانی، محمد حسین حقیقی زاده، مینا رضایی،
دوره ۳۰، شماره ۴ - ( ۱۱-۱۴۰۳ )
چکیده
زمینه و هدف: بیماران با نارسایی قلبی از خودمراقبتی و کیفیت زندگی مطلوبی برخوردار نیستند که باعث محدودیتهایی در فعالیتهای روزمره، امور فردی و اجتماعی بیماران میشود. هدف از این مطالعه تعیین تأثیر آموزش طراحی شده فردی حفظ انرژی بر توانمندسازی بیماران نارسایی قلبی در حیطه خودمراقبتی و کیفیت زندگی بوده است.
روش بررسی: این مطالعه کارآزمایی بالینی تصادفی شده از خرداد ۱۴۰۱ تا اردیبهشت ۱۴۰۲ در مورد ۶۰ بیمار نارسایی قلبی در بخشهای CCU، قلب و کلینیک قلب و عروق بیمارستان شهید مدنی و شهدای عشایر خرمآباد، لرستان انجام گرفت. نمونهها براساس معیارهای ورود انتخاب و به روش تصادفی به گروه مداخله (۳۰ نفر) و کنترل (۳۰ نفر) تقسیم شدند. گروه مداخله طی ۴ جلسه ۳۰ دقیقهای با فاصله ۳ هفته در طی ۹ هفته آموزش طراحی شده فردی و گروه کنترل آموزش معمول پرستاری پس از ترخیص دریافت کردند. پرسشنامههای مقیاس رفتار خودمراقبتی نارسایی قلبی اروپایی و کیفیت زندگی با نارسایی قلبی مینهسوتا قبل از مداخله و در هفته دهم مداخله برای هر دو گروه تکمیل شد. دادهها در نرمافزار SPSS نسخه ۲۴ و با آزمونهای آماری Mann-Whitney، Wilcoxon، تیمستقل و کایاسکوئر تجزیه و تحلیل شد.
یافتهها: پس از مداخله، کاهش معناداری در میانگین نمرات خودمراقبتی و کیفیت زندگی در گروه مداخله نسبت به گروه کنترل مشاهده شد (۰۰۱/۰>p) که بیانگر افزایش میزان خودمراقبتی و بهبود کیفیت زندگی است.
نتیجهگیری: آموزش طراحی شده فردی حفظ انرژی در مبتلایان به نارسایی قلبی باعث بهبود خودمراقبتی و کیفیت زندگی میشود. بنابراین، استفاده از این روش غیردارویی و بیعارضه میتواند مفید باشد.
ثبت کارآزمایی بالینی: IRCT۲۰۲۲۰۶۱۲۰۵۵۱۵۰N۱
پروانه وصلی، زهره کمیجانی، میمنت حسینی، ملیحه نصیری،
دوره ۳۰، شماره ۴ - ( ۱۱-۱۴۰۳ )
چکیده
زمینه و هدف: کیفیت زندگی کودکان مبتلا به بیماریهای سرشتی قلب تحت تأثیر نیازهای گوناگون پس از عمل جراحی قرار میگیرد. این مطالعه با هدف تعیین تأثیر برنامه انتقال مراقبت مبتنی بر خانواده بر کیفیت زندگی مرتبط با سلامت کودکان مبتلا به بیماریهای سرشتی قلب تحت جراحی ترمیمی انجام گرفته است.
روش بررسی: این مطالعه نیمه تجربی در مورد ۷۸ زوج مادر- کودک مبتلا به بیماری سرشتی قلب تحت جراحی ترمیمی بستری در بیمارستان قلب شهید رجایی تهران در دو گروه مداخله (۴۰ نفر) و کنترل (۳۸ نفر) انجام گرفته است. نمونهها در سال ۱۴۰۳-۱۴۰۲ به صورت در دسترس انتخاب شدند. دادهها با استفاده از پرسشنامه کیفیت زندگی مرتبط با سلامت کودکان پیش از سن مدرسه در چهار مرحله جمعآوری شد. گروه مداخله برنامه انتقال مراقبت مبتنی بر خانواده را در ۱۱ جلسه و گروه کنترل آموزشهای معمول حین ترخیص را دریافت کردند. دادهها با استفاده از نرمافزار SPSS نسخه ۲۲ و آزمونهای تیمستقل، Bonferroni و آنالیز واریانس یک و دو طرفه با اندازههای تکراری تحلیل شد.
یافتهها: در مقایسه درون گروهی نمره کیفیت زندگی در گروه کنترل و مداخله افزایش معنادار دیده شد (۰۰۱/۰p<)، با این حال میزان افزایش در گروه مداخله بیشتر بود. در مقایسه بین گروهی نمره کیفیت زندگی در مرحله قبل از مداخله، بعد و یک ماه بعد از ترخیص تفاوت معناداری دیده نشد، اما در مرحله سه ماه بعد تفاوت معنادار به دست آمد (۰۰۳/۰=p).
نتیجهگیری: برنامه انتقال مراقبت مبتنی بر خانواده ممکن است بتواند کیفیت زندگی مرتبط با سلامت کودکان مبتلا به بیماریهای سرشتی قلب تحت جراحی ترمیمی مؤثر باشد. پرستاران میتوانند از نتایج این مطالعه در جهت افزایش کیفیت زندگی مرتبط با سلامت کودکان مبتلا به بیماریهای سرشتی قلب تحت جراحی ترمیمی استفاده کنند.