جستجو در مقالات منتشر شده



محمد قلی‌زاده، جواد باذلی، فاطمه جواهرفروش زاده، محمد واسعی، مریم مرادی، علی محمدپور،
دوره 29، شماره 3 - ( 7-1402 )
چکیده

زمینه و هدف: بیماران تحت همودیالیز از درد ناشی از ورود سوزن به عروق محل فیستول رنج می‌برند. مطالعه حاضـر با هدف مقایسـه تأثیر پماد املا با اسـپری لیدوکائین همراه تنفس ریتمیک بر شـدت درد ناشـی از وارد نمودن سـوزن­های شـریانی- وریدی در بیماران تحت همودیالیز طراحی شده است.
روش بررسی: این کارآزمایی بالینی تصادفی شده در مورد 80 بیمار مراجعهکننده به بیمارستان‌های امام خمینی (ره) و گلستان اهواز در سال 1401 انجام یافته است. ابزار جمع­آوری داده­ها مقیاس عددی اندازه­گیری درد بود. نمونه­ها به صورت در دسترس انتخاب و با تخصیص تصادفی به دو گروه تقسیم شدند. در ادامه، در گروه پماد املا (39 نفر) 60 دقیقه قبل از انجام همودیالیز 2 گرم برروی موضع موردنظر مالیده شد و در گروه اسپری لیدوکاوئین همراه تنفس ریتمیک (41 نفر) 5 دقیقه قبل از ورود سوزن 2 پاف اسپری افشانه و تنفس ریتمیک 2 دقیقه قبل از ورود سوزن توسط بیمار انجام گرفت. سپس شدت درد اندازه­گیری و ثبت شد. تجزیه و تحلیل داده­ها با استفاده از آمار توصیفی و استنباطی در نرم­افزار SPSS نسخه 20 و در سطح معناداری 05/0 انجام گرفت.
یافته‌ها: میانگین و انحراف معیار نمره درد در گروه پماد املا و اسپری لیدوکائین همراه تنفس ریتمیک به ترتیب 09/1±95/1و10/1±12/2 بود. میانگین نمره درد بیماران در گروه پماد املا پایین­تر از گروه اسپری لیدوکائین همراه تنفس ریتمیک بود ولی از نظر آماری اختلاف معناداری نداشت (479/0=p).
نتیجه‌گیری: نتایج پژوهش حاضر نشان داد که پماد املا و اسپری لیدوکائین همراه تنفس ریتمیک هر دو تأثیر مشابهی در کاهش درد بیماران همودیالیز دارند و استفاده از این روش‌ها متناسب با شرایط بیمار توصیه می‌شود.
ثبت کارآزمایی بالینی: IRCT20220512054826N1

 
شریفی نسیبه، انورسادات نایبی‌نیا، افسانه رئیسی‌فر، طیبه رشیدیان، زینب رئیسی‌فر، آزیتا فتح‌نژاد کاظمی،
دوره 29، شماره 3 - ( 7-1402 )
چکیده

زمینه و هدف: بیماری‌های عفونی یکی از مشکلات بهداشتی جوامع بشری است. با توجه به اهمیت دوران بارداری، مطالعه حاضر با هدف تبیین رفتارهای بهداشتی زنان باردار در دوره همه‌گیری بیماری کرونا انجام یافته است.
روش بررسی: این مطالعه کیفی با روش تحلیل محتوای قراردادی با شرکت 16 زن باردار در سال 1400 انجام گرفت. محیط پژوهش، مراکز بهداشتی شهر ایلام بود. از روش نمونه‌گیری هدفمند استفاده شد و داده‌ها با استفاده از مصاحبه ساختار نیافته، جمعآوری شد. همزمان با جمعآوری، داده‌ها به روش تحلیل محتوای قراردادی تجزیه و تحلیل شد. جهت مدیریت داده‌ها از نرمافزار MAXQDA نسخه 10 استفاده شد.
یافته‌ها: میانگین سن شرکتکنندگان حدود 30 سال و میانگین سن حاملگی 38/30 هفته بود. داده‌ها در 3 درونمایه اصلی و 8 طبقه قرار گرفتند. درونمایه‌ها عبارت بودند از 1-خودمراقبتی در برابر ابتلا به بیماری، 2- اثرات منفی پاندمی بر بارداری، 3- تغییر در سیستم مراقبتی.
نتیجه‌گیری: نتایج مطالعه حاضر نشان داد که پاندمی کرونا منجر به ایجاد سبک جدیدی از خودمراقبتی در زنان باردار شده است. اثرات منفی پاندمی همچون قرنطینه، منجر به شکلگیری تفکرات منفی در زنان باردار شده است. به دنبال محدودیت‌های قرنطینهای، تغییراتی در روش‌های کسب اطلاعات بهداشتی و فعالیت‌های روزانه برای زنان ایجاد شده و سیاست‌های مراقبتی تغییر کرده است. توجه به تمام ابعاد نیازهای بهداشتی زنان باردار اعم از سلامت جسمی و روانی از الزامات خدمات بهداشتی در دوران پاندمی است.

 
صحبت صفایی، سیده فاطمه قاسمی، فاطمه ولی‌زاده، رسول محمدی،
دوره 29، شماره 3 - ( 7-1402 )
چکیده

زمینه و هدف: زخم­فشاری مشکلی جدی و قابل پیش­­بینی در نظام­ سلامت است. مطالعه حاضر با هدف تعیین میزان بروز زخم­فشاری و عوامل مرتبط با آن در کودکان و نوزادان انجام گرفته است.
روش بررسی: در این مطالعه هم­گروهی 1025 نوزاد و کودک 0 تا 14 سال بستری در دو مراکز آموزشی درمانی دانشگاه علوم پزشکی کرمانشاه وارد مطالعه شدند. نمونه­گیری به روش در دسترس از اسفند 1400 تا تیر 1401 انجام یافت. ابزارهای جمع­آوری اطلاعات شامل پرسشنامه­های اطلاعات، کومای گلاسکو، درجه­بندی انجمن ملی مشاوره زخم‌فشاری و برادن Q بود. تحلیل داده­ها با رگرسیون لجستیک تک متغیره و چند متغیره انجام یافت.
یافته‌ها: میزان بروز زخم­فشاری 97/4%(51 نفر) بود. زخم­های فشاری از نظر شدت در 46 نفر(14/82%) درجه یک و بیشترین محل بروز زخم در ناحیه دست 20 نفر(71/35%) بود. خطر­ نسبی زخم­فشاری در کودکان و نوزادان با سطح هوشیاری کمتر از 14 (07/6=RR، 73/1290/2: فاصله اطمینان 95%)، با مدت بستری بیش از 5 روز (08/1RR=، 12/1- 05/1: فاصله اطمینان 95%)، دارای مشکلات تنفسی (17/2=RR، 94/319/1: فاصله اطمینان 95%)، بی­تحرک (46/6=RR، 13/1244/3: فاصله اطمینان 95%)، دارای ماسک Ncpap (11/1=RR، 18/105/1: فاصله اطمینان 95%)، و پالس­اکسی­متر (07/6=RR، 10/103/1: فاصله اطمینان 95%)، به طور معناداری بالاتر بود. در آنالیز چند متغیره، مدت بستری بیشتر از 5 روز (89/4=RR، 40/1029/2: فاصله اطمینان 95%)، (001/0>p) و بی­تحرکی (49/2RR، 29/629/1: فاصله اطمینان 95%)، (01/0=p) با افزایش معنادار خطر ابتلا به PU همراه بود.
نتیجه‌گیری: میزان بروز زخم­فشاری در مطالعه حاضر نسبتاً پایین و کمتر از 5% بود. افزایش مدت بستری و بی­تحرکی مهم­ترین و بعد از آن‌ها کاربرد ابزارهای پزشکی به­خصوص آنژیوکت و ماسک Ncpap، و ابتلا به بیماری‌های تنفسی سایر عوامل خطر مهم مرتبط با بروز زخم‌فشاری در کودکان و نوزادان شناسایی شدند.

 
فاطمه کشاورزیان، نرگس ارسلانی، مهرداد نقی‌خانی، حمیدرضا فرپور، محسن واحدی،
دوره 29، شماره 3 - ( 7-1402 )
چکیده

زمینه و هدف: استئوآرتریت زانو یک بیماری مزمن، شایع و از علل اصلی ناتوانی حرکتی است. در این راستا بیماران مبتلا مشکلات بسیاری در انجام فعالیت‌های روزمره زندگی و خودمراقبتی دارند. لذا اقدامات پرستاری توانبخشی از راه دور که منجر به ارتقای رفتارهای خودمراقبتی و در نتیجه تقویت منبع کنترل سلامت درونی در این بیماران می‌شود، مفید خواهد بود. این مطالعه با هدف تعیین تأثیر پرستاری توانبخشی ‌از راه‌ دور بر منبع کنترل سلامت بیماران مبتلا به استئوآرتریت زانو انجام گرفته است.
روش بررسی: در این مطالعه کار‌آزمایی بالینی تصادفی ‌شده، تعداد 34 بیمار مبتلا به استئوآرتریت زانو مراجعه‌کننده به‌ کلینیک‌های شهر شیراز در سال 1401 به ‌روش تصادفیسازی بلوکی در دو گروه 17 نفره قرار گرفتند. گروه مداخله تحت برنامه پرستاری توانبخشی ‌از راه‌ دور طی 8 جلسه قرار گرفت. گروه کنترل مراقبت­های معمول را دریافت نمود. مقیاس چند بعدی منبع کنترل ‌سلامت در 3 نوبت برای هر دو گروه تکمیل شد. داده‌ها با نرم‌افزار SPSS نسخه 26 در دو سطح آمار توصیفی و استنباطی تحلیل شدند.
یافته‌ها: طبق نتایج تحلیل واریانس دو طرفه با اندازه‌گیری‌های مکرر، میانگین نمره منبع کنترل درونی (باور درونی) در دو گروه و در سه مقطع زمانی بررسی شده تفاوت آماری معنادار داشت (001/0>p). به عبارتی نمرات گروه مداخله طی روند زمانی و نسبت به گروه کنترل به صورت معناداری افزایش داشت.
نتیجه‌گیری: به‌کارگیری مراقبت‌های‌ پرستاری توانبخشی از راه دور با افزایش مسؤولیت‌‌پذیری بیماران از طریق تقویت منبع کنترل درونی در مورد وضعیت سلامت خود، می‌تواند سبب ارتقای خودمراقبتی گردد. توصیه می‌شود پرستاران از این روش در سایر بیماری‌های مزمن استفاده ‌نمایند.
ثبت کارآزمایی بالینی: IRCT20220216054038N1

 
فرزانه میری، علی نویدیان، نسرین رضائی،
دوره 29، شماره 4 - ( 10-1402 )
چکیده

زمینه و هدف: تعداد زیادی از معتادان اقدام به ترک می­کنند، اما مجدداً به سمت مواد مخدر گرایش مییابند. مطالعه حاضر با هدف تعیین تأثیر آموزش مهارت تنظیم هیجان بر خودکنترلی و پریشانی روان­شناختی افراد وابسته به مواد افیونی بستری در بیمارستان روانپزشکی زاهدان انجام گرفته است.
روش بررسی: این مطالعه نیمه تجربی در چهار ماه آخر سال 1401 در مورد 80 معتاد در حال ترک بستری در بیمارستان روان‌پزشکی بهاران زاهدان انجام یافت. نمونه­ها به روش در دسترس انتخاب و در دو گروه مداخله و شاهد قرار گرفتند. گروه مداخله 10 جلسه آموزش تنظیم هیجان دریافت کرد. برای گردآوری داده‌ها از پرسشنامه‌های خودکنترلی و پریشانی روان­شناختی استفاده شد. داده­ها به کمک آزمون­های توصیفی و تحلیلی و با استفاده از نرمافزار آماری SPSS نسخه 22 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.
یافته‌ها: بعد از مداخله میانگین و انحراف معیار نمره پریشانی روان‌شناختی معتادان وابسته به مواد افیونی در گروه مداخله (001/0p<) و در گروه شاهد کاهش معناداری یافت (005/0p<). نتیجه تحلیل آزمون کوواریانس به منظور کنترل اثر معناداری نمرات پیشآزمون نشان داد که میانگین نمره پریشانی روان‌شناختی بیماران دو گروه پس از مداخله تفاوت آماری معنادار داشته است (001/0p<). به علاوه پس از مداخله میانگین و انحراف معیار نمره خودکنترلی در گروه مداخله و کنترل افزایش معناداری داشت (001/0p<). نتیجه تحلیل آزمون کوواریانس به منظور کنترل اثر معناداری نمرات پیشآزمون نیز نشان داد که میانگین نمره خودکنترلی دو گروه پس از مداخله تفاوت آماری معنادار داشته است (001/0p<).
نتیجه‌گیری: یافته­ها نشان داد که تنظیم هیجان در معتادان وابسته به مواد افیونی باعث کاهش معنادار نمره پریشانی روان­شناختی و افزایش معنادار نمره خودکنترلی می‌شود. لذا می­تواند تأثیرات مثبت و بازدارنده بر رفتارهایی که سوقدهنده به سمت مصرف مجدد مواد است، داشته باشد. توصیه میشود برای بهبود پریشانی روان­شناختی و خودکنترلی در معتادان در حال ترک از آموزش مهارتهای تنظیم هیجان استفاده شود.

 
مریم خداوردی، شراره خسروی، سمیه کریمی، فاطمه رفیعی،
دوره 29، شماره 4 - ( 10-1402 )
چکیده

زمینه و هدف: والدین کودکان مبتلا به اوتیسم با چالش­های فراوانی روبه­رو هستند که موجب کاهش سازگاری اجتماعی آنان می­شود. سلامت معنوی می­تواند یکی از مؤلفه­های مناسب جهت سازگاری اجتماعی آن­ها باشد. مطالعه حاضر با هدف تعیین ارتباط سلامت معنوی و سازگاری اجتماعی والدین کودک مبتلا به اوتیسم انجام گرفته است.
روش بررسی: این مطالعه از نوع توصیفی- همبستگی است که در آن 194 والد کودکان مبتلا به اوتیسم در مرکز اوتیسم حکمت شهر بروجرد و مرکز اوتیسم یکتا در شهر خرمآباد از آغاز اسفند 1400 تا پایان اردیبهشت 1401 مورد پژوهش قرار گرفتند. جهت گردآوری اطلاعات از پرسشنامه اطلاعات فردی و بیماری، پرسشنامه سلامت معنوی Paloutzian و Ellison، و پرسشنامه منابع فردی استفاده شد. تحلیل داده­ها در SPSS نسخه 26 با استفاده از آزمون‌های کایدو، آنالیز واریانس یک­طرفه و ضریب همبستگی Pearson صورت گرفت.
یافته‌ها: بین نمره سلامت معنوی (68/17±03/82) و سازگاری اجتماعی (59/15±52/78) والدین ارتباط معنادار آماری دیده شد (572/0=r، 001/0>p). از طرفی میانگین نمره سازگاری اجتماعی در والدین دارای سلامت معنوی پایین برابر با 0±65، سلامت معنوی متوسط 76/15±63/76 و سلامت معنوی بالا 45/9±19/89 بود که حاکی از وجود تفاوت معنادار بین میانگین نمره سازگاری اجتماعی در سطوح مختلف سلامت معنوی است (001/0>p).
نتیجه‌گیری: سلامت معنوی با سازگاری اجتماعی والدین کودکان مبتلا به اوتیسم ارتباط داشت و در سلامت معنوی بالاتر سازگاری اجتماعی بیشتری دیده شد. توصیه می­شود که با برنامه­ریزی مناسب به ارتقای سلامت معنوی و سازگاری اجتماعی والدین کمک شود.

 
محمود نکویی مقدم، محمد حسین مهرالحسنی، روحانه رحیمی‌صادق، اعظم پرواز،
دوره 29، شماره 4 - ( 10-1402 )
چکیده

زمینه و هدف: با توجه به اهمیت بخش اورژانس در ارایه خدمات سریع و با کیفیت، امروزه بر مدیریت ناب برای کاهش اقدامات بی­فایده و بدون ارزش افزوده در یک فرایند تأکید می­شود. مطالعه حاضر با هدف تعیین­ فرایند گردش بیمار و شناسایی فرصت­های بهبود و ارتقای آن با به­کارگیری روش شش سیگما به عنوان یکی از مهمترین زیرسیستم­های مدیریت ناب، در اورژانس بیمارستان آموزشی منتخب کرمان انجام گرفته است.
روش بررسی: پژوهش حاضر از نوع مطالعه ترکیبی متوالی است که به­صورت کمی و کیفی در چهار ماه پایانی سال 1400 و در اورژانس تخصصی قلب و اعصاب کرمان انجام گرفت. در این مطالعه جهت کاربرد مدیریت ناب از روش شش سیگما با رویکرد DMAIC در چهار گام و اسپاگتی چارت استفاده شد. جامعه پژوهش شامل کلیه بیماران اورژانس به تعداد 180 نفر بود. داده­ها در این مطالعه با استفاده از فرم­های محقق ساخته گردآوری و جهت تجزیه و تحلیل داده­ها از نرم­افزار Excel نسخه 2013 استفاده گردید.
یافته‌ها: با بررسی فرایندها و نیز استفاده از نمودار اسپاگتی چارت، عمده­ترین مشکلات طولانی شدن مدت زمان پذیرش بیمار در بخش اورژانس قلب و اعصاب شناسایی شد. در صورت اجرایی شدن راهکار حضور نیروی پذیرش در تریاژ برای پذیرش بیماران سطح 1تا3، مسافت و زمان اضافی برای پذیرش بیمار حذف خواهد شد.
نتیجه‌گیری: استفاده از تفکر ناب در بخش اورژانس با به‌کارگیری شش سیگمای ناب و اسپاگتی چارت با کوتاه­سازی فرایند ارایه خدمات، موجب بهبود جریان فعالیت بیماران، ارایه خدمات با کیفیت در اسرع وقت، کاهش زمان ارایه خدمات و در نتیجه افزایش رضایت آن­ها خواهد شد.

 
زهره پارساییان، نسرین نیک‌پیما، محمد صالح‌پور عمران، فرشاد شریفی، شهزاد پاشایی‌پور،
دوره 29، شماره 4 - ( 10-1402 )
چکیده

زمینه و هدف: عمده­ترین نیاز مراقبتی بیماران مبتلا به انفارکتوس میوکارد، مراقبت مستمر است و این موضوع از چالش­های مهم مراقبت پرستاری نیز هست. بنابراین مطالعه حاضر با هدف تعیین تأثیر توانبخشی قلبی پرستار هدایتگر در منزل بر تبعیت از درمان بیماران مبتلا به انفارکتوس میوکارد انجام گرفته است.
روش بررسی: در این مطالعه کارآزمایی بالینی تصادفی شده تعداد 80 نفر از بیماران واجد شرایط به طور در دسترس از بیمارستان­های منتخب دانشگاه علوم پزشکی تهران در سال 1400-1399 انتخاب و سپس به روش تصادفی بلوکی به دو گروه مداخله و کنترل تخصیص داده شدند. برای گروه کنترل، آموزش­های معمول ترخیص از بیمارستان و برای گروه مداخله، برنامه توانبخشی قلبی پرستار هدایتگر به صورت حضوری در منزل و آنلاین در 4 جلسه به مدت یک ساعت و نیم، هفته‌ای یک­بار و به مدت دوماه پیگیری انجام یافت. ابزار گردآوری دادهها پرسشنامه ویژگیهای فردی و بیماری و تبعیت از درمان بود که قبل و سه ماه پس از مداخله برای دو گروه تکمیل گردید. تجزیه و تحلیل داده‌ها با استفاده از آمار توصیفی و استنباطی توسط نرم­افزار SPSS نسخه 20 انجام گرفت.
یافته‌ها: هر دو گروه از نظر بیشتر متغیرهای جمعیت­شناختی با هم همگن بودند (05/0<p). میانگین و انحراف معیار درصد نمرات تبعیت از درمان قبل از مداخله در گروه مداخله و کنترل به ترتیب 91/7±82/70 و20/11±94/67 بود (015/0=p). بعد از مداخله به ترتیب به 13/6±10/75 و 12/10±77/68 تغییر یافت و این تغییر از نظر آماری معنا­دار بود (001/0>p).
نتیجه‌گیری: نتایج نشان داد که توانبخشی قلبی پرستار هدایتگر در منزل، بر تبعیت از درمان مؤثر است. پیشنهاد می‌شود که مراقبت­های توانبخشی قلبی به طور مستمر در منزل نیز ادامه یابد.
ثبت کارآزمایی بالینی: IRCT20201006048953N1

 
محمد علی یادگاری، اکرم مطلبی، علی آقاجانلو،
دوره 29، شماره 4 - ( 10-1402 )
چکیده

زمینه و هدف: شبکه‌‌‌‌‌‌های اجتماعی به بخشی جدایی‌ناپذیر از زندگی بیش‌تر انسان‌ها تبدیل شده‌اند. این شبکه‌‌‌ها در تمام ابعاد زندگی انسان‌ها نفوذ کرده‌اند. با انتشار ویروس کرونا و شیوع همه‌گیری، شبکه‌‌‌های مجازی در امر اطلاع‌‌رسانی، آموزش و انتشار اخبار مرتبط با بیماری فعالیت گسترده داشتند. این تحقیق با هدف «تبیین نقش فضای مجازی در رعایت پروتکل‌های بهداشتی کووید-19» انجام گرفته است.
روش بررسی: این مطالعه با رویکرد کیفی و روش تحلیل محتوا انجام یافته است. در این مطالعه 14 مشارکتکننده براساس نمونه‌گیری مبتنی بر هدف شرکت داشتند. روش جمع‌آوری داده‌ها مصاحبه‌های نیمه سازمان یافته بود. تجزیه و تحلیل داده‌ها به روش Graneheim و Lundman (2004) انجام گرفت.
یافته‌ها: از تجزیه تحلیل مصاحبه‌ها 8 زیرطبقه و سه طبقه اصلی شامل «تسهیل اشتراک دانش»، «واپایش اطلاعات» و «شکلدهی رفتار» استخراج شد.
نتیجه‌گیری: یافته‌های این مطالعه نقش شبکه‌های مجازی در رعایت پروتکل‌های بهداشتی را تبیین نموده است. این یافته‌ها می‌تواند به عنوان پایه‌ای برای طراحی برنامه‌های بهداشتی پیشگیرانه مورد استفاده قرار گیرد.

 
طاهره عبدیان، فاطمه ابراهیمی، ساره قربانی، نجمه عابدی‌شرق،
دوره 29، شماره 4 - ( 10-1402 )
چکیده

زمینه و هدف: سرطان پستان شایع­ترین نوع سرطان در جهان است که مشکلات جسمانی و بار روانی زیادی برای مبتلایان به وجود می­آورد. آموزش یکی از روش­های کاهش مشکلات روان­شناختی این بیماران به‌شمار می­رود. بنابراین، پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی آموزش پذیرش و تعهد و روان­شناسی مثبت در سلامت روان و تاب­آوری زنان مبتلا به سرطان پستان انجام گرفته است.
روش بررسی: این پژوهش یک طرح شبه آزمایشی دوگروهی با طرح پیش‌آزمون- پس‌آزمون است که در مورد 60 زن مبتلا به سرطان پستان در مرکز سرطان خاتم الانبیا (ع) شهر جهرم در سال 1399-1400 انجام گرفته است. بیماران از طریق روش نمونه‌گیری در دسترس انتخاب شدند و به‌طور تصادفی در گروه‌های آموزش پذیرش و تعهد (پذیرش آن چه خارج از کنترل است و تعهد جهت غنی ساختن زندگی) و روان­شناسی مثبت (با تأکید بر توانمندی‌های فردی و احساسات مثبت) قرار گرفتند. از آن­ها خواسته شد قبل از جلسات و یک هفته پس از پایان جلسات به پرسشنامه­های ارزیابی تاب‌آوری و سلامت روان پاسخ دهند. داده­ها با استفاده از آنالیز کوواریانس چندمتغیره در سطح معناداری 05/0 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافته‌ها: نتایج آنالیز کوواریانس چندمتغیره نشان داد که هیچ تفاوت معناداری در تاب‌آوری و سلامت روان (318/2=F، 110/0=p) پس از تعدیل نمرات پیش­آزمون بین دو گروه مداخله وجود ندارد. تغییرات در سلامت روان و تاب‌آوری از نظر بالینی به ترتیب در 75% و 42% از اعضای گروه پذیرش و تعهد و 65% و 46% از گروه روان­شناسی مثبت معنادار بود.
نتیجه‌گیری: با توجه به یافته‌ها، هر دو روش آموزش گروهی «پذیرش و تعهد» و «روان­شناسی مثبت» در افزایش تاب‌آوری و سلامت روان بیماران مبتلا به سرطان پستان مؤثر هستند. این یافته فرصت­های بیشتری را برای مراقبان سلامت فراهم می­کند تا رویکرد متناسب با ویژگی‌های مراقب و ویژگی­های شخصیتی مراجعان اتخاذ نمایند.

 
امیر موسی‌ رضایی، سهیلا پزشک‌زاد، سید عباس حسینی، محمد جواد طراحی، میثم رضازاده،
دوره 29، شماره 4 - ( 10-1402 )
چکیده

زمینه و هدف: سوء مصرف مواد افیونی از مهم­ترین مشکلات دنیای کنونی است و به طور مستقیم بر کیفیت خواب افراد تأثیر می­گذارد. این مطالعه با هدف تعیین تأثیر یک برنامه مراقبت پرستاری مبتنی بر الگوی سازگاری «روی» بر کیفیت خواب در بیماران تحت درمان نگه­دارنده با متادون انجام گرفته است.
روش بررسی: این مطالعه کارآزمایی بالینی تصادفی شده یک سوکور در سه ماهه پایانی سال 1401 با مشارکت 60 بیمار مبتلا به سوء مصرف مواد افیونی تحت درمان نگه­دارنده با متادون مقیم مرکز کاهش آسیب اعتیاد شهر اصفهان انجام گرفت. نمونه­گیری به صورت در دسترس و تخصیص نمونه­ها به صورت تصادفی با نرم­افزار تولید توالی تصادفی شامل گروه مداخله (30 نفر) و گروه کنترل (30 نفر) انجام یافت. برای جمع­آوری داده­ها از پرسشنامه کیفیت خواب Pittsburgh استفاده شد. مداخله یک برنامه سه ماهه مراقبت پرستاری مبتنی بر الگوی سازگاری «روی» بود. گروه کنترل درمان­های معمول را دریافت کردند. از نرم­افزار SPSS نسخه 26 و آمار توصیفی و استنباطی جهت تجزیه­ و تحلیل استفاده شد.
یافته‌ها: نتایج نشان داد که در گروه مداخله، میانگین نمره کل کیفیت خواب بعد از مداخله کاهش معناداری داشته است (کیفیت خواب بهبود یافته است) (001/0>p). همچنین، قبل از مداخله، میانگین نمره کل کیفیت خواب در گروه مداخله و کنترل تفاوت معناداری نداشته (05/0<p)، در حالی که بعد از مداخله معنادار بوده است (001/0>p).
نتیجه‌گیری: نتایج نشان داد که برنامه مراقبت پرستاری مبتنی بر الگوی سازگاری «روی» در بهبود کیفیت خواب بیماران تحت درمان نگه­دارنده با متادون مؤثر بوده است. بنابراین، این الگو می­تواند چارچوب مناسبی برای ارایه مراقبت از این قبیل بیماران فراهم کند.
ثبت کارآزمایی بالینی: IRCT20141127020108N6
 
زینب صیامی، مصطفی طاهری،
دوره 30، شماره 1 - ( 1-1403 )
چکیده

زمینه و هدف: مراقبان خانوادگی بیماران مبتلا به کرونا که در بخش­های مراقبت ویژه بستری می­شوند با چالش­های فراوانی روبه­رو هستند که می­تواند بر سلامت آنان اثر گذارد. از طرفی سلامت معنوی میتواند یکی از مؤلفه­های مناسب جهت سازگاری با شرایط استرس­زا باشد. بنابراین، این مطالعه با هدف تعیین رابطه سلامت معنوی و نگرش به مرگ در مراقبان خانوادگی بیماران مبتلا به کووید-19 ترخیص شده از بخش­های مراقبت ویژه انجام گرفته است.
روش بررسی: پژوهش حاضر یک مطالعه توصیفی- همبستگی است که در فاصله اردیبهشت تا آذرماه سال 1400 انجام یافته است. جامعه پژوهش شامل مراقبان خانوادگی بیماران با تشخیص کووید-19 که از بخش مراقبت ویژه بیمارستان‌های وابسته به علوم پزشکی تهران ترخیص شده­اند، بوده است. نمونه‌های پژوهش شامل 260 نفر از مراقبان خانوادگی است که به روش در دسترس و مبتنی بر هدف انتخاب شدند. ابزارهای پژوهش شامل پرسشنامه جمعیتشناختی و بالینی و پرسشنامه سلامت معنوی Polotzin و Ellison و پرسشنامه نگرش به مرگ Wong است. داده­ها در نرم­افزار SPSS نسخه 24 و با استفاده از آزمون­های کایدو، آنالیز واریانس یک طرفه و ضریب همبستگی Spearman تحلیل شد.
یافته‌ها: نتایج پژوهش حاضر نشان داد بین نمره کل سلامت معنوی و نمره کل نگرش به مرگ ارتباط معکوس و معناداری وجود دارد (۱۰۱/۰-=rs، 05/0>p). یافته­های مطالعه در خصوص نگرش به مرگ نشان داد که بعد ترس از مرگ بیشترین نمره میانگین و بعد پذیرش فعالانه کمترین میانگین را به خود اختصاص داده است. همچنین سلامت مذهبی با اجتناب از مرگ (۹۳/۰-=rs) و ترس از مرگ (64/0-=rs) ارتباط معکوس و معناداری دارد (05/0>p).
نتیجه‌گیری: نتایج نشان داد که بین سطح سلامت مذهبی و ابعاد منفی نگرش به مرگ ارتباط معکوس وجود دارد، به گونه­ای که میانگین نمره ابعاد نگرش منفی به مرگ شامل ترس و اجتناب از مرگ در افرادی که نمره سلامت مذهبی بالاتری داشتند، کمتر بود. این موضوع اهمیت توجه بیشتر به بعد مذهبی را در خانواده و بیماران ترخیص شده از بخش مراقبت­های ویژه و نقش آن در کاهش ابعاد منفی نگرش به مرگ را نشان می­دهد.

 
ال‌ناز اصغری، ملیسا شاکری، کبری پرون، پروین سربخش، عارفه داودی،
دوره 30، شماره 1 - ( 1-1403 )
چکیده

زمینه و هدف: سکته مغزی اولین و مهم­ترین بیماری عروق مغزی و یکی از علل مهم معلولیت­ها و مرگ و میر است. مراقبت به موقع و مناسب نقش مهمی در کاهش عوارض آن و مرگ دارد. هدف از انجام این پژوهش تعیین دانش و تبعیت پرستاران اورژانس از دستورالعمل فعال‌کننده پلاسمینوژن بافتی در بیماران مبتلا به سکته مغزی است.
روش بررسی: این مطالعه به روش توصیفی انجام یافت. نمونه­گیری به صورت سهمیه­ای تصادفی بود. پرسشنامه­های دانش و تبعیت، به­صورت خودگزارشی توسط 170 نفر از پرستاران شاغل در اورژانس بیمارستان­های شهر تبریز در سال 1402 تکمیل شد. داده­ها در نرمافزار SPSS نسخه 26 و با استفاده از آزمون­های آماری تیمستقل، آنالیز واریانس یک­طرفه و ضریب همبستگی Pearson تجزیه و تحلیل شد.
یافته‌ها: میانگین و انحراف معیار سن پرستاران 57/6±24/34 سال بود و بیشتر آنان (101 نفر، 4/59%) درباره فرایند و فعال­سازی کد TPA کلاس یا دوره گذرانده بودند. میانگین و انحراف معیار نمره دانش و تبعیت پرستاران از دستورالعمل فعال‌کننده پلاسمینوژن بافتی در بیماران مبتلا به سکته مغزی به ترتیب برابر 37/10±67/52 (دامنه نمره قابل کسب 100-0) و 18/5±14/68 (دامنه نمره کسب 75-15) بود. بین نمره دانش با نمره تبعیت پرستاران (263/0=r، 332/0=p) رابطه مستقیم و ضعیف مشاهده شد. همچنین، ارتباط آماری معناداری بین مشخصات فردی و اجتماعی پرستاران با نمرات دانش و تبعیت ایشان مشاهده نشد (05/0<p).
نتیجه‌گیری: طبق یافته­ها شرکتکنندگان نمرات رضایت­بخشی در آزمون دانش و نیز تاحدودی تبعیت از دستورالعمل فعال‌کننده پلاسمینوژن بافتی در بیماران مبتلا به سکته مغزی کسب نکردند. از آن­جایی­که تبعیت از دستورالعملها مستلزم داشتن دانش کافی در این زمینه است، توصیه می­شود اقدامات لازم برای آموزش و نظارت پرستاران انجام شود.

 
نیلوفر پاسیار، معصومه رامبد، زهرا کریمیان، آرش فربود،
دوره 30، شماره 1 - ( 1-1403 )
چکیده

زمینه و هدف: اضطراب قبل از عمل می‌تواند منجر به مشکلات گوناگون شود. رایحه درمانی با لیمو، ممکن است برخی از عوارض را کاهش دهد. این مطالعه با هدف تعیین تأثیر رایحه درمانی استنشاقی با اسانس لیمو ترش بر اضطراب و شاخص­های فیزیولوژیک (فشارخون سیستولیک و دیاستولیک، ضربان قلب، تنفس و درصد اشباع اکسیژن خون شریانی) بیماران کاندید جراحی­ شکستگی اندام­ تحتانی انجام گرفته است.
روش بررسی: در این مطالعه کارآزمایی بالینی تصادفی شده، تعداد 90 بیمار به روش در دسترس از بیمارستان­های دانشگاه علوم پزشکی شیراز در سال 1400 انتخاب و به طور تصادفی به گروه مداخله (45 نفر) و کنترل (45 نفر) تخصیص یافتند. مداخله رایحه درمانی از صبح روز جراحی آغاز شد و در اتاق عمل، ریکاوری و تا 16 ساعت بعد از جراحی ادامه یافت. در گروه کنترل از اسانس روغن بادام استفاده ­شد. از پرسشنامه Spielberger و فرم سنجش شاخص­های فیزیولوژیک استفاده شد. داده­ها با استفاده از آنالیز واریانس دوطرفه با اندازه­گیری­های مکرر تجزیه ­و ­تحلیل شد.
یافته‌ها: نتایج نشان داد شیب کاهش میانگین نمره اضطراب حالت در گروه مداخله به طور معناداری بیش از گروه کنترل بوده است (001/0>p). همچنین، در گروه مداخله در مقایسه با گروه کنترل، شاخص­های فیزیولوژیک در بازه زمانی اندازه­گیری از ثبات بیش‌تری برخوردار بوده است (05/0>p)، اگرچه مداخله بر فشارخون دیاستولیک و تعداد تنفس تأثیر معناداری نشان نداد (05/0 نتیجه‌گیری: با توجه به یافته­ها، رایحه درمانی با اسانس لیمو ترش منجر به کاهش اضطراب حالت و بهبود برخی شاخص­های فیزیولوژیک بیماران تحت جراحی­ شکستگی اندام تحتانی شد. لذا استفاده از این روش مکمل در کنار سایر روش­های درمانی معمول توصیه می­شود.
ثبت کارآزمایی بالینی: IRCT20130616013690N10

 

حسن عسکری، هانیه دهمرده، علی نویدیان، مصطفی پارسا،
دوره 30، شماره 1 - ( 1-1403 )
چکیده

زمینه و هدف: اختلال در خودکارآمدی مسأله‌ای جدی در بیماران دارای استومی است، چرا که فرد با چالش‌هایی همچون حضور در اجتماع و اختلال در فعالیت‌های روزمره مواجه‌ میشود. به­کارگیری روش‌های آموزش غیرحضوری برای بیماران فرصتی جهت بهره‌بری بیشتر آموزه‌ها ایجاد می‌کند. از این­رو، مطالعه حاضر با هدف تعیین تأثیر اجرای برنامه آموزشی مبتنی بر تله نرسینگ بر خودکارآمدی بیماران دارای استومی انجام گرفته است.
روش بررسی: در مطالعه نیمه تجربی حاضر 80 بیمار دارای استومی شهر زاهدان در سال 1402 بهروش در دسترس انتخاب و به­صورت تصادفی در دو گروه 40 نفری مداخله و کنترل قرار گرفتند. در گروه مداخله، نرمافزار در اختیار بیماران قرار گرفت. قبل از اجرای مداخله، همچنین 1و3 ماه پس از آن خودکارآمدی با استفاده از پرسشنامه «خودکارآمدی بیماران استومی» اندازه­گیری شد. داده‌ها با استفاده از آزمون‌ آماری کایاسکوئر و آنالیز واریانس دوطرفه با اندازه­گیری­های مکرر در نرم­افزار SPSS نسخه 26 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.
یافته‌ها: میانگین و انحراف معیار سن در گروه مداخله 98/12±84/42 سال و در گروه کنترل 89/11±26/46 سال بود (320/0=p) میانگین و انحراف معیار نمره کل «خودکارآمدی» بیماران در گروه مداخله قبل، یک ماه و سه ماه بعد از اجرای برنامه به ترتیب 05/8±75/69، 57/7±28/77 و 43/6±72/92 بود که حاکی از تأثیر اجرای آموزش مبتنی بر تله نرسینگ است (001/0>p).
نتیجه‌گیری: نتایج مطالعه حاضر نشاندهنده‌ تأثیر برنامه آموزشی تله نرسینگ بر ارتقای سطح خودکارآمدی در بیماران دارای استومی است. از این­رو، اجرای چنین برنامه‌هایی جهت کمک به این گروه از این بیماران توصیه می‌شود.

 
لیلا مردانیان دهکردی، شهرزاد غیاثوندیان،
دوره 30، شماره 1 - ( 1-1403 )
چکیده

دیابت یکی از چالش برانگیزترین بیماری‌های مزمن است که شامل نیازها و خواسته‌های مدیریتی مداوم و پیچیده است و تمام جنبه‌های زندگی فرد مبتلا را تحت تأثیر خود قرار می‌دهد (1)، به طوری که افراد مبتلا در کنار بیماری، چالش‌های روانی اجتماعی زیادی را تجربه می‌کنند که به طور متقابل بر مدیریت بیماری تأثیر می‌گذارند (2). برای مدیریت بهینه بیماری و پیشگیری از پیامدهای تهدیدکننده زندگی، شناخت و مدیریت چالش‌های روان‌شناختی در افراد مبتلا به دیابت اهمیت به سزایی دارد (3) و این مسأله ضرورت طراحی و اجرای مداخلاتی در راستای مدیریت پیامدهای روان‌شناختی دیابت را مطرح می‌سازد.
یکی از رویکردهایی که در پروژه‌های اجتماعی، ارتقای سلامت و پیشگیری از بیماری، مقابله با غم و اندوه و سایر نگرانی‌ها به عنوان یک رویکرد درمانی استفاده می‌شود، داستانگویی است (4). هدف از داستان‌گویی درمانی کشف مشکلات روانی تجربه شده افراد از طریق روایت‌های خلاقانه، استفاده از مهارت‌های حل مسأله و ارایه راه‌های جایگزین مبتنی بر روایت درمانی است (5).
داستان‌گویی روشی برای بیان عقاید، آشکارسازی و ارایه احساسات برای ایجاد انگیزه در دیگران، انتقال اطلاعات و به اشتراکگذاری تجربیات است (6). این فعالیت‌ها معمولاً از طریق گفتن یا نوشتن داستان انجام می‌گیرد (7).
 
سالار مجیدی سکانی، جمیله امیرزاده ایرانق، حمیدرضا خلخالی، بهروز فتحی، علیرضا دیدارلو،
دوره 30، شماره 1 - ( 1-1403 )
چکیده

زمینه و هدف: ‌پوکی‌استخوان از جمله مشکلات شایع در زنان یائسه بوده و یکی از راه­های مهم مقابله با آن، اتخاذ رفتارهای پیشگیرانه است. هدف از مطالعه حاضر تعیین تأثیر مداخله آموزشی مبتنی بر الگوی اعتقاد بهداشتی بر ارتقای رفتارهای پیشگیریکننده از ‌پوکی‌استخوان در زنان یائسه است.
روش بررسی: این مطالعه نیمه تجربی کنترلدار، در مورد 64 زن یائسه مراجعه‌کننده به مراکز بهداشتی و درمانی شهری ارومیه در سال 1402 انجام یافت. نمونه‌ها با استفاده از روش نمونه‌گیری تصادفی انتخاب و به صورت تصادفی در گروه کنترل (32 نفر) و آزمایش (32 نفر) قرار گرفتند. ابزار گردآوری داده‌ها، شامل پرسشنامه‌های اطلاعات جمعیتشناختی، پرسشنامه آگاهی، سازه­های الگوی ‌اعتقاد ‌بهداشتی، پرسشنامه بسامد مواد غذایی و بخش فعالیت فیزیکی پرسشنامه سبک زندگی سالم بود. پس از پیش آزمون و نیازسنجی، برنامه آموزشی طراحی و در گروه مداخله اجرا شد. داده‌ها با استفاده از نرم‌افزار SPSS نسخه 26 مورد تجزیه و ‌تحلیل قرار گرفتند.
یافته‌ها: میانگین نمره آگاهی، سازه‌های حساسیت ‌درک شده، شدت‌ درک‌ شده، منافع درک شده، خودکارآمدی درک شده و راهنما برای عمل در گروه مداخله نسبت به قبل از مداخله و نسبت به گروه کنترل، افزایش معنادار داشت و میانگین نمره سازه موانع درک شده، کاهش معنادار داشت (05/0p<). به تبع این تغییرات، میانگین نمره رفتارهای پیشگیری‌کننده از ‌پوکی‌استخوان در گروه مداخله افزایش معناداری نشان داد (05/0p<).
نتیجه‌گیری: آموزش مبتنی بر مدل اعتقاد بهداشتی توانست بر دانش و باورهای بهداشتی زنان یائسه نسبت به بیماری پوکی‌استخوان و رفتارها ‌پیشگیرانه آن اثرگذار باشد. لذا توصیه می‌شود آموزشگران سلامت از رویکردها و نتایج این مطالعه در طراحی مداخلات آموزشی مرتبط با ‌پوکی‌استخوان استفاده نمایند.
 
زهرا قادری نسب، پروین منگلیان شهربابکی، حمید شریفی،
دوره 30، شماره 2 - ( 4-1403 )
چکیده

زمینه و هدف: از مشکلات کنترل اپیدمی پرفشاری خون در جهان، عدم تبعیت دارویی است. هدف این مطالعه تبیین عوامل مؤثر بر عدم تبعیت دارویی از دیدگاه بیماران مبتلا به پرفشاری خون و کارکنان شاغل در مراکز بهداشتی شهر ماهان واقع در استان کرمان است.
روش بررسی: این مطالعه کیفی، به روش تحلیل محتوای قراردادی در پایگاه­های بهداشتی شهر ماهان در سال 1401 با مشارکت 29 نفر که به روش نمونه‌گیری مبتنی بر هدف وارد مطالعه شدند، انجام گرفت. داده­ها با مصاحبه نیمه ساختار یافته عمیق گردآوری شد. کلیه مصاحبه­ها ضبط و کلمه به کلمه بازنویسی و به عنوان داده اصلی تجزیه و تحلیل شد. بررسی صحت علمی و اعتباربخشی داده­ها براساس معیار­های Guba و Lincoln صورت گرفت.
یافته‌ها: عوامل مؤثر بر عدم تبعیت دارویی در بیماری پرفشاری خون با سه طبقه «ماهیت بیماری و درمان» شامل بی‌علامت بودن و ماهیت مزمن بیماری، خسته شدن از مصرف دایمی دارو، «عوامل فردی و خانوادگی» شامل ترس و تردیدهای درونی، تمایل به درمان‌های غیردارویی، حمایت ناقص خانواده و «عوامل سازمانی» شامل هزینه­های بالای درمان و دسترسی به خدمات تخصصی، حمایت ناقص تیم درمان و مراقبت، پیگیری نامناسب بیماری استخراج شد.
نتیجه‌گیری: عوامل متعددی با طیف متفاوت بر عدم تبعیت دارویی در این بیماران تأثیر می­گذارند. لذا آموزش‌های منظم به بیماران درباره ماهیت بیماری و نقش رعایت رژیم دارویی می­تواند به بهبود تبعیت دارویی کمک کند.

 
سیده فاطمه قاسمی، عاطفه جدیدی، فاطمه ولی‌زاده، رسول محمدی، فاطمه جنانی، هانیه گودرزی،
دوره 30، شماره 2 - ( 4-1403 )
چکیده

زمینه و هدف: تزریق عضلانی از رویه­های دردناک برای نوزادان نارس است. هدف این مطالعه مقایسه تأثیر ماساژ نقطه طب فشاری Hegu با نقاط Taixi-Kunlun بر نبض، اشباع اکسیژن شریانی و گریه ناشی از تزریق عضلانی در نوزادان نارس بوده است.
روش بررسی: این کارآزمایی بالینی تصادفی شده یک سوکور در سال 1400-1399 در مورد 100 نوزاد نارس بستری در بخش­ مراقبت ­ویژه نوزادان انجام یافت. نمونه­ها به روش در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی به چهار گروه 25 نفری تخصیص یافتند. قبل از تزریق عضلانی ویتامین K، گروه­های مداخله ماساژ نقطه Hegu ، ماساژ هم‌زمان نقاط Taixi-Kunlun، گروه پلاسبو ماساژ نوک بینی و گروه کنترل مراقبت معمول را دریافت کردند. تعداد نبض، درصد اشباع اکسیژن شریانی و مدت زمان گریه با پالس­اکسی­متر و کرنومتر قبل، حین و بعد از تزریق عضلانی اندازه­گیری شدند. داده­ها با استفاده از آنالیز واریانس دوطرفه با اندازه­گیری­های مکرر در نرم‌افزار SPSS نسخه ۲4 تجزیه و تحلیل ‌شد.
یافته‌ها: تفاوت گروه­ها از نظر میانگین نبض (­013/0=p) و میانگین اشباع اکسیژن شریانی (­028/0=p) معنادار بود. گروه ماساژ هم‌زمان نقاط Taixi-Kunlun کمترین میانگین نبض حین (78/7±24/149) و بعد از تزریق (64/8±16/144) و بیشترین میانگین درصد اشباع اکسیژن شریانی حین (9/37±­36/88) و بعد از تزریق (33/8±04/88) را داشت.
نتیجه‌گیری: ماساژ هم‌زمان نقاط طب فشاری Taixi-Kunlun سبب کاهش تغییرات نبض و اشباع اکسیژن شریانی ناشی از تزریق عضلانی در نوزادان نارس شد. توصیه می­شود ماساژ هم‌زمان این نقاط طب فشاری به عنوان روشی ساده و ارزان برای کاهش تغییرات فیزیولوژیک ناشی از درد تزریق عضلانی در نوزادان مورد استفاده قرار گیرد.
ثبت کارآزمایی بالینی: IRCT20210630051743N1

 
شکوه ورعی، فاطمه طلوعی، لیلا نظام‌آبادی فراهانی، پروین محمودی،
دوره 30، شماره 2 - ( 4-1403 )
چکیده

زمینه و هدف: نیروی انسانی در نظام سلامت به عنوان مهم­ترین عامل توسعه، نقش مهمی در سلامت جامعه دارد. کیفیت خدمات، مستلزم حفظ و ارتقای رضایت شغلی ارایه­دهندگان خدمات است. یکی از عوامل تأثیرگذار در رضایت شغلی، شادی فرد است. لذا، این مطالعه با هدف تعیین همبستگی بین رضایت شغلی و شادکامی در پرستاران شاغل در بیمارستان‌های وابسته به دانشگاه علوم پزشکی تهران انجام گرفته است.
روش بررسی: مطالعه حاضر از نوع توصیفی- همبستگی است که در مورد 362 پرستار شاغل در بیمارستان‌های دانشگاه علوم پزشکی تهران در سال 1400 انجام گرفته است. نمونه­گیری به روش سهمیه­ای انجام یافت. ابزارهای گردآوری داده­ شامل پرسشنامه­های مشخصات فردی و حرفه‌ای، رضایت شغلی و شادکامی بود. داده­ها با استفاده از ضریب همبستگی کندال تاو بی و همبستگی پیرسون در نرم­افزار SPSS نسخه 26 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافته‌ها: میانگین نمره رضایت شغلی پرستاران 40/217 و شادکامی آن‌ها 27/69 بوده که هر دو در سطح متوسط است. نتایج پژوهش رابطه مثبت و معناداری بین رضایت شغلی و شادکامی نشان داد (614/0r= و 05/0>p). به این معنی که پرستاران شادتر، رضایت شغلی بیشتری نسبت به سایرین دارند و افرادی که رضایت شغلی کمتری دارند، شادی آن‌ها نیز کمتر است.
نتیجه‌گیری: رضایت شغلی و شادکامی پرستاران مطالعه حاضر در حد مطلوبی نیست و بین شادکامی پرستاران و رضایت شغلی آن‌ها همبستگی مثبتی وجود دارد. بنابراین، مسؤولان و مدیران نظام سلامت با اتخاذ تدابیری در راستای ارتقای رضایت شغلی پرستاران می‌توانند زمینه لازم را جهت شادکامی هرچه بیشتر آنان فراهم نمایند.

 

صفحه 35 از 36     

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به حیات می باشد.

طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق

© 2024 , Tehran University of Medical Sciences, CC BY-NC 4.0

Designed & Developed by : Yektaweb