725 نتیجه برای نوع مطالعه: پژوهشي
پگاه عباسیان، آیگینه هایرابدیان، محمد جواد طراحی، احمد قدمی،
دوره 28، شماره 4 - ( 10-1401 )
چکیده
زمینه و هدف: روشهای ضدعفونی کردن دستها نتوانسته آنها را عاری از میکروب کند و دستهای آلوده انتقالدهنده آلودگی هستند. یکی از تجهیزات حفاظت فردی اتاق عمل، ماسک است که در زمان برداشتن احتمال دارد ماسک توسط دستها آلوده شود. این مطالعه با هدف تعیین تأثیر استفاده از دستگاه خودکار ماسکدهنده بر میزان آلودگی ماسکهای جراحی در اتاق عمل، انجام گرفته است.
روش بررسی: مطالعه حاضر یک کارآزمایی میدانی است که در مورد 120 نفر از کارکنان بیمارستان آیت الله کاشانی اصفهان در سال 1400 انجام گرفته است. افراد مورد مطالعه به روش تصادفی بلوکی به دو گروه 60 نفری دستگاه خودکار و برداشتن دستی ماسک تقسیم شدند. اثر تماس دستهای آغشته به پودر فلورسنت در زمان برداشتن ماسک در هر گروه اندازهگیری شد. مساحت آلودگی ماسک برداشته شده و ماسک زیرین در سطوح پشت و رو در دو گروه مقایسه شد.
یافتهها: آزمون غیرپارامتریک منویتنی نشان داد که مساحت آغشته به پودر فلورسنت حاصل از تماس دست با سطح ماسک، بین دو روش تفاوت معناداری داشته است (05/0>p). تنها 8/77±6/125میلیمتر مربع سطح رو و 0/26±6/30 میلیمتر مربع سطح پشت ماسک برداشته شده با دستگاه خودکار ماسکدهنده آلوده بود، در حالی که این نسبت در ماسکی که با دست برداشته شد به ترتیب 9/612±6/961 و 6/315±4/440 میلیمتر مربع بود.
نتیجهگیری: این مطالعه نشان داد که حذف تماس دست با بدنه ماسک، با استفاده از دستگاه خودکار ماسکدهنده، میتواند از آلودگی آن بکاهد. بنابراین استفاده از دستگاه خودکار در تأمین امنیت سلامت فرد و کاهش هزینهها مؤثر است.
ثبت کارآزمایی بالینی: IRCT20150715023216N11
الهام نیکخواه بیدختی، کوکب بصیری مقدم، موسی سجادی، مهدی بصیری مقدم،
دوره 29، شماره 1 - ( 2-1402 )
چکیده
زمینه و هدف: رفتارهای مرتبط با سلامتی افراد مبتلا به آنفارکتوس میوکارد به شدت تحت تأثیر درک از بیماری آنها قرار دارد و آموزش یکی از روشهای افزایش درک از بیماری به شمار میرود. بنابراین مطالعه حاضر با هدف مقایسه آموزش چند رسانهای با آموزش تلفنی بر درک از بیماری در مبتلایان به آنفارکتوس میوکارد انجام گرفته است.
روش بررسی: این مطالعه کارآزمایی بالینی تصادفی شده در مورد 32 بیمار مبتلا به آنفارکتوس میوکارد مرخص شده در سال 1399-1398 در شهر گناباد و مشهد انجام گرفت. نمونهها به روش در دسترس انتخاب و به روش تصادفی در دو گروه چند رسانهای و تلفنی قرار گرفتند. محتوای مداخله شامل روند بیماری، علایم، پیشگیری و درمان و مراقبتهای بعد از ترخیص بود. محتوای آموزشی یکسان بود و در گروه تلفنی بهصورت مکالمه و در گروه چند رسانهای بهصورت فیلم، صدا و تصویر ارایه شد. پرسشنامه کوتاه درک از بیماری (Brief IPQ) در روز اول و هفته ششم بعد از ترخیص تکمیل شد. تحلیل دادهها در نرمافزار SPSS نسخه 20 و با آزمونهای Kolmogorov–Smirnov، مجذور کای، دقیق فیشر، تیمستقل، تیزوجی و آزمون Levene در سطح معناداری کمتر از 050/0 انجام یافت.
یافتهها: نتایج نشان داد که میانگین نمره مؤلفههای درک از بیماری بعد از مداخله نسبت به قبل در بیماران هر دو گروه آموزش چند رسانهای و تلفنی افزایش معناداری داشته است (050/0>p)، ولی در مقایسه بین دو گروه تفاوت معناداری مشاهده نشد (050/0<p).
نتیجهگیری: هر دو روش آموزشی چند رسانهای و آموزش تلفنی باعث ارتقای درک از بیماری در بیماران مبتلا به آنفارکتوس میوکارد میشود. لذا پیشنهاد میشود آموزشدهنده متناسب با تفاوتهای فردی و امکانات آموزشگیرنده، نوع آموزش را انتخاب و مدیران سلامت، سیاستهای مناسب را برای بهرهمندی بیماران از مراقبتهای پرستاری از راه دور پس از ترخیص اعمال کنند.
ثبت کارآزمایی بالینی: IRCT20190607043834N1
مسعود عبدالهی، منیر رمضانی، زهرا بافتی، سجاد حریمی، محمدرضا عسکری، محمد عبداللهی، عباس حیدری،
دوره 29، شماره 1 - ( 2-1402 )
چکیده
زمینه و هدف: امروزه سالمندی برای نظامهای بهداشتی و مراقبتی به عنوان یک چالش مطرح شده و یکی از مهمترین پیامدهای آن افزایش نرخ بستری مجدد است. بدین جهت تلاشها برای کاهش نرخ بستری مجدد در تمامی کشورها در حال انجام است. در این راستا ابزار آمادگی برای ترخیص از بیمارستان برای درک میزان آمادگی بیماران برای ترخیص طراحی شد. لذا این مطالعه با هدف سنجش ویژگیهای روانسنجی ابزار آمادگی برای ترخیص از بیمارستان انجام گرفته است.
روش بررسی: در این مطالعه روششناختی، تعداد 500 بیمار سالمند بستری در بیمارستانهای آموزشی- درمانی وابسته به دانشگاه علوم پزشکی مشهد به روش نمونهگیری در دسترس در سالهای 1400-1399 وارد مطالعه شدند. ترجمه ابزار به روش ترجمه- بازترجمه انجام گرفت. نسخه نهایی ابزار با انجام روایی (تحلیل عامل اکتشافی و تأییدی) و پایایی (آلفای کرونباخ و آزمون دو نیمه کردن گاتمن) مورد روانسنجی قرار گرفت.
یافتهها: در تحلیل عاملی بار عاملی کلیه گویههای ابزار بالاتر از 3/0 بود و لذا همگی حفظ شدند. شاخصهای کلی برازش ابزار بیانگر تأیید مدل و برازش مطلوب آن است. ضریب آلفای کرونباخ برای کل پرسشنامه و ضریب همبستگی دو نیمه کردن گاتمن به ترتیب 92/0 و 86/0 بود.
نتیجهگیری: نتایج مطالعه ما از ساختار چهار بعدی این ابزار پشتیبانی کرد و مشخص شد که این ابزار از روایی و پایایی مناسبی برخوردار است. بنابراین پرستاران و پزشکان میتوانند از این ابزار به عنوان روش مناسبی برای اندازهگیری میزان آمادگی بیماران سالمند برای ترخیص و در نهایت رسیدن به یک انتقال ایمن از بیمارستان به منزل بهره ببرند.
زینب حیدری، سیدحمید سیدباقری، پروین خلیلی، تابنده صادقی،
دوره 29، شماره 1 - ( 2-1402 )
چکیده
زمینه و هدف: با توجه به کاربرد رایحه درمانی به عنوان روش غیردارویی کنترل درد و محدودیت مطالعات در مورد تأثیر رایحه گل سرخ، این مطالعه با هدف مقایسه تأثیر بوی شیر مادر و رایحه گل سرخ بر درد و گریه ناشی از خونگیری در نوزادان انجام گرفته است.
روش بررسی: در این مطالعه کارآزمایی بالینی متقاطع، تعداد 40 نوزاد بستری در بخش مراقبت ویژه نوزادان بیمارستان علیابن ابیطالب (ع) رفسنجان به دو گروه مداخله شیر مادر و گل سرخ تقسیم شدند. در مرحله اول، 3 دقیقه قبل از خونگیری تا اتمام آن، نوزاد در مواجهه با پنبه آغشته به 2 سیسی شیر مادر در فاصله سه سانتیمتری بینی قرار گرفت. در مرحله بعدی خونگیری، از پنبه آغشته به 2 قطره اسانس گل سرخ مشابه روش شیر مادر استفاده شد. برای نمونه دوم ترتیب مداخلات عوض شد. درد با ابزار NIPS و زمان گریه با کرنومتر توسط فردی که نسبت به گروهها بیاطلاع بود محاسبه و دادهها در نرمافزار STATA نسخه 14 تجزیه و تحلیل شد.
یافتهها: میانگین و انحراف معیار نمره دو دوره برای درد، در گروه اول و دوم به ترتیب 33/2±75/3 و 70/1±30/4 بود و تفاوت معناداری بین دو گروه وجود نداشت (415/0=p). همچنین، میانگین و انحراف معیار نمره دو دوره برای طول گریه، در گروه اول و دوم به ترتیب 21/16±98/16 و 99/9±03/15 ثانیه بود و تفاوت معناداری بین دو گروه وجود نداشت (650/0=p).
نتیجهگیری: بوی شیر مادر و رایحه گل سرخ در کاهش درد نوزادان تأثیر مشابهی دارند و براساس شرایط میتوان از هر یک از این روشها استفاده نمود.
ثبت کارآزمایی بالینی: IRCT20150713023190N11
سمیرا ختار، لیلا میرهادیان، هما مصفا خمامی، احسان کاظمنژاد لیلی،
دوره 29، شماره 1 - ( 2-1402 )
چکیده
زمینه و هدف: عوامل زیادی میتوانند بر کیفیت زندگی مبتلایان به پرفشاری خون تأثیر بگذارند. شناسایی عوامل مرتبط با کیفیت زندگی میتواند به ارتقای آن در مبتلایان به پرفشاری خون کمک کند. این مطالعه با هدف تعیین نقش پیشبینیکننده پذیرش بیماری و عوامل فردی- اجتماعی بر کیفیت زندگی مبتلایان به پرفشاری خون انجام گرفته است.
روش بررسی: این مطالعه از نوع همبستگی و بهصورت مقطعی در سال 1400-1399 در مورد 245 نفر از مبتلایان به پرفشاری خون مراجعهکننده به کلینیک فشارخون بیمارستان دکتر پیروز لاهیجان که به روش نمونهگیری در دسترس وارد مطالعه شدند، انجام گرفت. دادهها با استفاده از پرسشنامه اطلاعات جمعیتشناختی، پرسشنامه پذیرش بیماری و نسخه خلاصه پرسشنامه کیفیت زندگی سازمان جهانی بهداشت گردآوری و با استفاده از رگرسیون خطی چندگانه در سطح اطمینان 95% در نرمافزار SPSS نسخه 23 تحلیل شد.
یافتهها: میانگین و انحراف معیار نمره کیفیت زندگی 18/12±32/65 (دامنه 100-0) و میانگین و انحراف معیار نمره پذیرش بیماری 98/4±83/31 (دامنه 40-8) بود. متغیرهای جنس، وضعیت اشتغال، وضعیت تأهل، درآمد ماهیانه، شرایط زندگی باخانواده، سن و پذیرش بیماری، بهعنوان عوامل پیشبینیکننده کیفیت زندگی در مبتلایان به پرفشاری خون شناخته شدند (001/0p<). با توجه به مقدار ضریب تعیین (401/0=R2)، حدود 40% تغییرات کیفیت زندگی، توسط متغیرهای مدل نهایی رگرسیون خطی چندگانه تبیین میشود.
نتیجهگیری: از آنجا که پذیرش بیماری و برخی متغیرهای فردی- اجتماعی از عوامل مؤثر بر کیفیت زندگی مبتلایان به پرفشاری خون هستند، لذا تمرکز بر ارتقای پذیرش بیماری و توجه به مؤلفههای فردی- اجتماعی میتواند به بهبود کیفیت زندگی در مبتلایان به پرفشاری خون کمک کند.
فاطمه ابراهیمی، عزت جعفرجلال، طاهره نجفی قزلجه، شیما حقانی،
دوره 29، شماره 1 - ( 2-1402 )
چکیده
زمینه و هدف: تلاش برای بهبود کیفیت، موضوع مهم در نظام خدمات و مراقبت پرستاری است. همهگیری کووید-19 چالشهای بزرگی را برای نظامهای مراقبتهای بهداشتی و بهویژه برای بخشهای مراقبت ویژه ایجاد کرده است که میتواند در کیفیت مراقبت پرستاری ارایه شده به این بیماران مؤثر باشد. هدف مطالعه حاضر تعیین کیفیت مراقبت پرستاری در پرستاران بخش مراقبت ویژه کووید-19 بوده است.
روش بررسی: در این مطالعه توصیفی- مقطعی که در سال 1401-1400 انجام یافت، 142 پرستار از بیمارستانهای ولیعصر(ع)، امیرکبیر، امیرالمومنین(ع) و خوانساری وابسته به دانشگاه علوم پزشکی اراک به روش سرشماری مورد مطالعه قرار گرفتند. پرسشنامه کیفیت مراقبت پرستاری Martins که شامل 25 سؤال در هفت حیطه است، توسط شرکتکنندگان تکمیل شد. تحلیل دادهها در نرمافزار SPSS نسخه 16 و با استفاده از آزمونهای تیمستقل، تحلیل واریانس یکطرفه و ضریب همبستگی Pearson انجام یافت.
یافتهها: یافتهها نشان داد میانگین و انحراف معیار نمره کیفیت مراقبت پرستاری 74/7±83/83 بوده است که با توجه با بالاتر بودن نسبت به نمره میانه ابزار (5/62) مطلوب ارزیابی میشود. سایر نتایج حاکی از آن بود که در میان مشخصات فردی پرستاران، کیفیت مراقبت پرستاری با نوع استخدام (003/0=p)، سن، سابقه کار و سابقه کار در بخش ویژه (001/0>p) ارتباط آماری معنادار داشته است.
نتیجهگیری: با توجه به ارتباط معنادار بین کیفیت مراقبت پرستاری با نوع استخدام، سن و سابقه کار شرکتکنندگان در این پژوهش، توصیه میشود مدیران حوزه سلامت با لحاظ کردن تجربه پرستاران متبحر در بخشهای ویژه، گامی مؤثر در تدوین سیاستهای لازم در جهت ارتقای کیفیت مراقبت پرستاری بردارند.
علی محمدپور، سمانه نجفی، جواد باذلی، مهناز پریمو،
دوره 29، شماره 1 - ( 2-1402 )
چکیده
زمینه و هدف: نوروپاتی دیابتی در 50% افراد مبتلا به دیابت دیده میشود و به بیماریی اطلاق میشود که تمام اعصاب از قبیل اعصاب محیطی، خودمختار و نخاعی را درگیر میکند. این مطالعه با هدف تعیین تأثیر گرما درمانی موضعی بر علایم بالینی نوروپاتی محیطی بیماران مبتلا به دیابت نوع دو انجام گرفته است.
روش بررسی: پژوهش حاضر یک کارآزمایی بالینی شاهددار تصادفی است که با شرکت 52 بیمار مبتلا به دیابت نوع دو دارای نوروپاتی محیطی مراجعهکننده به کلینیک بیمارستان علامه بهلول گنابادی در سال 1397 انجام گرفته است. نمونهها با روش تصادفی به گروه مداخله و کنترل تخصیص یافتند. برای گروه مداخله گرما درمانی با هات پک دمای 40 درجه سانتیگراد روزی دو بار به مدت 20 دقیقه و برای یک هفته انجام یافت و در گروه کنترل سایر مراقبتهای معمول مشابه گروه مداخله بوده است. جمعآوری دادهها با فرم اطلاعات جمعیتشناختی و بیماری و پرسشنامه NSS از طریق مصاحبه انجام یافت. دادهها در نرمافزار SPSS نسخه 23 و با سطح معناداری کمتر از 05/0 تجزیه و تحلیل شد.
یافتهها: میانگین نمرات علایم نوروپاتی در گروه مداخله قبل و بعد به ترتیب 90/1±46/5 و 55/1±12/4 و کنترل قبل و بعد 53/1±88/4 و 52/1±08/5 بود که قبل از مداخله بین دو گروه تفاوت آماری معناداری مشاهده نشد (23/0=p)، اما بعد از مداخله تفاوت آماری معنادار دیده شد (03/0=p). همچنین مقایسه اختلاف میانگین نمره دو گروه بعد از مداخله، تفاوت معناداری را نشان داد (001/0p<).
نتیجهگیری: نتایج مطالعه نشان داد که گرما درمانی موضعی میتواند باعث بهبود علایم نوروپاتی دیابتی شود. از آن جا که این تکنیک بهآسانی قابل آموزش و کم هزینه است، میتوان از این روش در جهت کاهش هزینههای درمان و عوارض دارویی و همچنین ارتقای خودمراقبتی بیمار بهره برد.
ثبت کارآزمایی بالینی: IRCT20181015041354N1
معصومه جلیلی، شهناز کهن، محمدجواد طراحی، فاطمه ترابی،
دوره 29، شماره 1 - ( 2-1402 )
چکیده
زمینه و هدف: کووید-19 از جمله بحرانهایی است که به شدت سلامت روانی مردم به ویژه سلامت روان زنان باردار را تهدید میکند. از طرفی قرنطینه کووید-19 میتواند بروز خشونت خانگی در زنان باردار را تحت تأثیر قرار دهد. هدف از مطالعه حاضر تعیین شیوع خشونت خانگی در بارداری و عوامل پیشگوییکننده آن در همهگیری کرونا بوده است.
روش بررسی: این مطالعه از نوع توصیفی- همبستگی است که با نمونهگیری چندمرحلهای از 308 مادر نخستزا تحت پوشش مراکز جامع سلامت شهر اصفهان در سال 1400 با استفاده از پرسشنامه اطلاعات جمعیتشناختی و باروری و پرسشنامه استاندارد خشونت خانگی انجام گرفت. تحلیل دادهها در نرمافزار SPSS نسخه 22 و با استفاده از آزمون ضریب همبستگی Spearman و آزمونهای ناپارامتریک Mann-Whitney و Kruskal-Wallis انجام گرفته است.
یافتهها: 2/19% مادران (59 نفر) خشونت خانگی را در طی دوران بارداری خود درک کرده بودند (کسب نمره 60 و بالاتر از پرسشنامه خشونت خانگی). شایعترین تجربه خشونت (اعم از درک شده)، خشونت روانی با 4/74% (229 نفر) و پس از آن به ترتیب خشونت اقتصادی با 1/35% (108 نفر)، خشونت جنسی با 2/17% (53 نفر) و خشونت جسمی با 9/14% (46 نفر) بود. بین خشونت خانگی در بارداری با تعداد خواهر و برادر، رتبه تولد، سطح تحصیلات مادر و همسر و شغل همسر ارتباط معنادار یافت شد (05/0>p).
نتیجهگیری: همهگیری کووید-19 زنان باردار را نسبت به خشونت خانگی آسیبپذیرتر کرده است. عوامل فردی و فرهنگی زیادی در بروز خشونت خانگی دخیل هستند. بعضی عوامل مانند سطح تحصیلات فرد، تحصیلات همسر و شغل پیشگوییکننده بروز رفتارهای خشونتآمیز میباشد. با شناسایی این عوامل و غربالگری خشونت خانگی در دوران بارداری میتوان از رخداد رفتارهای خشونتآمیز توسط همسر و پیامدهای منفی خشونت خانگی بر مادر و جنین جلوگیری کرد.
رویا مرمضی، مرضیه اسدیذاکر، سیمین جهانی، محمد حسین حقیقیزاده،
دوره 29، شماره 2 - ( 4-1402 )
چکیده
زمینه و هدف: درد و التهاب ناشی از ورود سوزن به فیستول یک مشکل رایج در بیماران همودیالیز است. مطالعه حاضر با هدف تعیین اثر استعمال موضعی اسانس رزماری بر شدت درد و التهاب ناشی از ورود سوزن به فیستول شریانی وریدی در بیماران تحت همودیالیز مزمن صورت گرفته است.
روش بررسی: در مطالعه کارآزمایی بالینی حاضر 60 بیمار تحت همودیالیز در بخش همودیالیز بیمارستانهای گلستان و امام خمینی اهواز در سال 99-1398 به صورت تصادفی، به روش بلوکی در دو گروه مداخله و کنترل قرار گرفتند. در گروه مداخله، اسانس رزماری و در گروه کنترل، آب مقطر 5 دقیقه قبل از همودیالیز در محل ورود سوزن استفاده شد. قبل و حین مداخله (طی شش جلسه) شدت درد توسط مقیاس VAS و همچنین وجود و شدت التهاب توسط چکلیست التهاب تعیین شد. دادهها با استفاده از آزمونهای آماری تی، کایاسکوئر و تحلیل واریانس دوطرفه با اندازهگیریهای مکرر در نرمافزار SPSS نسخه 22 تحلیل شد.
یافتهها: نتایج نشان داد که میانگین نمره درد در گروه کنترل افزایش و از 74/1±13/5 به 67/1±93/5 رسید، در حالی که در گروه مداخله کاهش و از 53/1±83/5 به 43/1±77/3 رسید (003/0=p). میانگین نمره التهاب نیز در طول جلسات در گروه کنترل افزایش داشت و از 20/1±27/1 به 08/1±07/2 رسید در حالی که در گروه مداخله کاهش داشت و از 92/1±57/2 به 44/1±33/1 رسید ولی تفاوت معنادار نبود (267/0p=).
نتیجهگیری: یافتهها نشان داد که استعمال موضعی اسانس رزماری اثربخشی معناداری در کاهش درد ناشی از سوزن زدن داشته، ولی اثر کاهشی آن در شدت التهاب محل فیستول شریانی وریدی در بیماران تحت همودیالیز معنادار نبود. لذا، توصیه میشود با دادن آموزش به کارکنان پرستاری و بیماران در مورد استفاده از اسانس رزماری، به کاهش تجربه درد برای بیمار کمک شود. از نظر اثر کاهشی آن بر شدت التهاب محل فیستول نیاز به مطالعات بیشتر است.
ثبت کارآزمایی بالینی: IRCT2019102804526N1
فاطمه ترکیان، محبوبه والیانی، زهرا سادات علامه،
دوره 29، شماره 2 - ( 4-1402 )
چکیده
زمینه و هدف: برقراری ارتباط و دلبستگی با نوزاد تازه متولد شده از اولین و مهمترین چالشهای دوران پس از زایمان است. از آن جا که دلبستگی مادر و نوزاد بر سلامت نوزاد و حتی بر سلامت مادر تأثیر به سزایی دارد، مطالعه حاضر با هدف تعیین تأثیر اوریکولوتراپی بر دلبستگی مادر و نوزاد انجام گرفته است.
روش بررسی: این مطالعه کارآزمایی بالینی شاهددار تصادفی شده در فاصله اسفند 1400 تا شهریور 1401 در مورد 106 زن باردار مراجعهکننده به زایشگاه بیمارستان شهید صدوقی شهر اصفهان جهت انجام زایمان طبیعی، انجام گرفته است. نمونهها به روش در دسترس انتخاب و به طور تصادفی به گروه مداخله (اوریکولوتراپی و مراقبتهای معمول) و کنترل (مراقبتهای معمول) تقسیم شدند. اوریکولوتراپی در نقاط اکسیتوسین، رحم و شن من، تالامیک، لانگ یک و دو انجام یافت. گردآوری دادهها از طریق چک لیست مشخصات جمعیتشناختی و پرسشنامه استاندارد دلبستگی پس از تولد انجام گرفت. برای تجزیه و تحلیل دادهها از نرمافزار آماری SPSS نسخه 26 و آزمونهای آماری تیمستقل، تیزوجی، دقیق و کایدو استفاده شد. مقدار 05/0>p معنادار در نظر گرفته شد.
یافتهها: نتایج نشان داد که از نظر کلیه متغیرهای جمعیتشناختی، بین گروه مداخله و کنترل تفاوت معناداری وجود نداشته است (05/0<p). همچنین میانگین نمره دلبستگی بعد از زایمان، در گروه اوریکولوتراپی به طور معناداری بیشتر از گروه کنترل بود (004/0=p).
نتیجهگیری: با توجه به نتایج پژوهش، اوریکولوتراپی موجب افزایش میزان دلبستگی مادر به نوزاد میشود. با توجه به آسان و غیرتهاجمی بودن این روش، استفاده از آن جهت ارتقای دلبستگی مادر و نوزاد در دوران پس از زایمان توصیه میشود.
ثبت کارآزمایی بالینی: IRCT20091219002889N12
بهاره نجفی، احمد نصیری،
دوره 29، شماره 2 - ( 4-1402 )
چکیده
زمینه و هدف: عدم اطمینان مفهومی مبهم و به عنوان یک واقعیت غیرقابل اجتناب و مانعی برای تصمیمگیری مناسب است. از آن جا که حرفه پرستاری با چالشهای زیادی روبه رو بوده است، نیاز به تصمیمگیری صحیح و مناسب پرستاران دارد و اطمینان در تصمیمگیری به عنوان عنصری حیاتی در حرفه پرستاری مطرح است. به دلیل ابهامات زیاد در زمینه این مفهوم، مطالعه حاضر با هدف تحلیل مفهوم عدم اطمینان در پرستاری به روش واکر و آوانت انجام گرفته است.
روش بررسی: این مطالعه، یک تحلیل مفهوم است که در آن از رویکرد واکر و آوانت برای تحلیل مفهوم عدم اطمینان استفاده شده است. در ابتدا مفهوم عدم اطمینان با استفاده از واژههای کلیدی uncertainty ، concept ، nurse و عدم اطمینان، مفهوم و پرستار در پایگاههای اطلاعاتی Science direct ، Scopus ، PubMed ، ProQuest ، Iran Med ، Medline ، Sid انجام یافت؛ سپس مقالات مناسب و مرتبط با موضوع بین سالهای 1990 تا 2021 بررسی و تعداد 9 مقاله به دست آمد.
یافتهها: بررسی متون نشان داد، عدم اطمینان یک مفهوم انتزاعی و پیچیده است و مانعی برای اخذ تصمیمگیری مناسب. عدم اطمینان در پرستاری با واژههایی چون سردرگمی، شک و تردید، هم ردیف و با واژههایی چون دارا بودن اعتماد به نفس و اطمینان متضاد است. پیشایند عدم اطمینان ناتوانی در تصمیمگیری و عدم انجام مسؤولیت است و پیامد عدم اطمینان، شناخت نیازهای اطلاعاتی، تلاش برای یافتن پاسخ و در نهایت تصمیمگیری مناسب است.
نتیجهگیری: براساس نتایج مطالعه حاضر، در شرایطی که پرستاران به طور مستقل قادر به تصمیمگیری نباشد، عدم اطمینان را تجربه مینمایند و از آن جا که عدم اطمینان در تصمیمگیری در حرفه پرستاری، بر امر مراقبت از بیماران تأثیرگذار است، مدیران و برنامهریزان میتوانند با انجام اقداماتی از جمله افزایش دانش و آگاهی، ایجاد انگیزه و ترغیب برای یادگیری در پرستاران، عدم اطمینان در آنها را کاهش داده و موجبات بهبودی و ارتقای سلامتی بیماران را فراهم آورند.
سولماز واحدی، ناهید دهقان نیری، فاطمه حاجی بابایی، عباس رحیمی فروشانی،
دوره 29، شماره 2 - ( 4-1402 )
چکیده
زمینه و هدف: حضورگرایی و بهرهوری از مقولههای مهم منابع انسانی هستند. حضورگرایی مسألهای چالش برانگیز و عبارت از حضور کارکنان در محل کار هنگام بیماری است. در خدمات پرستاری هدف از بهرهوری، دستیابی به سطحی از مراقبت پرستاری است که مناسب و مقرون به صرفه باشد. با توجه به اهمیت حضورگرایی و بهرهوری این مطالعه با هدف «تعیین ارتباط حضورگرایی فیزیکی پرستاران با بهرهوری آنان در بخشهای ویژه بیمارستانهای دانشگاه علوم پزشکی تهران» انجام گرفته است.
روش بررسی: این مطالعه توصیفی تحلیلی در سالهای 1400-1399 انجام یافته است. 305 نفر از پرستاران بخشهای ویژه بیمارستانهای دانشگاه علوم پزشکی تهران به روش نمونهگیری طبقهبندی تصادفی وارد مطالعه شدند. ابزار گردآوری دادهها پرسشنامه جمعیتشناختی، پرسشنامه 6 آیتمی مقیاس حضورگرایی استنفورد و پرسشنامه سنجش بهرهوری بود. دادهها در نرمافزار SPSS نسخه 16 و با استفاده از آمار توصیفی (میانگین و انحراف معیار) و آمار تحلیلی (ضریب همبستگی پیرسون، اسپیرمن، تستهای تی و آنوا و معادله رگرسیون) تحلیل شد.
یافتهها: حضورگرایی پرستاران در حد متوسط (میانگین انحراف معیار 7/4±15/19) و سطح بهرهوری پرستاران نیز متوسط (میانگین انحراف معیار 19/10±4/47) به دست آمد. بین دو متغیر بهرهوری و حضورگرایی (با ضریب همبستگی 345/0-=r) رابطه معکوس معنادار به دست آمد. بین متغیرهای جمعیتشناختی تنها سن، سابقه کار در بخش ویژه، بیمارستان و بخش کنونی با بهرهوری پرستاران ارتباط معکوس معناداری داشته است (001/0p<). در معادله رگرسیونی نیز با ورود متغیرهای جمعیتشناختی و دو متغیر اصلی پژوهش، سهم این ارتباط معنادار بود.
نتیجهگیری: با توجه به نتایج، حضورگرایی پرستاران باعث کاهش بهرهوری و تحمیل هزینههای غیرمستقیم زیادی به سازمان میشود. با توجه به شیوع حضورگرایی بین پرستاران و پیامدهای آن، پیشنهاد میشود با تنظیم سیاستهای سازمانی و مدیریت برای کاهش حضورگرایی اقداماتی صورت گیرد و با اصلاح قوانین و مقررات اداری شرایط برای مرخصی استعلاجی در زمان بیماری یا ناخوشی برای کارکنان فراهم شود.
آناهیتا زالی، پروانه موسوی، فاطمه ایزدی، بهمن چراغیان،
دوره 29، شماره 2 - ( 4-1402 )
چکیده
زمینه و هدف: احساس تنهایی میتواند بر سلامت روان افراد سالمند تأثیر بگذارد و منجر به مشکلات روانشناختی شود. یکی از روشهای درمانی که بر کاهش احساس تنهایی سالمندان میتواند مؤثر باشد، درمان شناختی- رفتاری است. این مطالعه با هدف تعیین تأثیر درمان شناختی- رفتاری بر احساس تنهایی زنان سالمند مراجعهکننده به مراکز بهداشتی درمانی شهرستان خمینی شهر انجام گرفته است.
روش بررسی: این مطالعه نیمه تجربی در مورد 60 زن سالمند تحت پوشش مراکز درمانی شهرستان خمینی شهر در سال 1399 انجام گرفته است. نمونهها به صورت در دسترس انتخاب و با روش تصادفی به گروه مداخله و کنترل تخصیص یافتند. جمعآوری دادهها با فرم اطلاعات جمعیتشناختی و پرسشنامه احساس تنهایی دهشیری و همکاران قبل، بعد و یک ماه بعد از مداخله انجام یافت. برای گروه مداخله 8 جلسه مشاوره درمان شناختی- رفتاری به مدت 60 دقیقه برگزار شد و گروه کنترل هیچ مشاورهای دریافت نکردند. تحلیل دادهها در نرمافزار SPSS نسخه 23 و با استفاده از آمار توصیفی و استنباطی انجام گرفت.
یافتهها: نتایج آنالیز واریانس دو طرفه با اندازهگیریهای مکرر نشان داد میانگین نمره تنهایی ناشی از ارتباط با خانواده، نمره بعد نشانههای عاطفی تنهایی و نمره کل احساس تنهایی در گروه مداخله قبل و بعد از مداخله تفاوت آماری معناداری داشته است (001/0p<)، ولی در گروه کنترل تفاوت آماری معنادار مشاهده نشد (05/0<p). همچنین، مقایسه میانگین نمره تنهایی ناشی از ارتباط با دوستان در گروه مداخله قبل و بعد از مداخله تفاوت آماری معناداری نشان نداد (094/0=p) و در گروه کنترل نیز تفاوت آماری معناداری مشاهده نشد (338/0=p).
نتیجهگیری: نتایج مطالعه حاضر نشان داد درمان شناختی- رفتاری میتواند باعث کاهش احساس تنهایی زنان سالمند شود. لذا توصیه میشود از این روش جهت کاهش احساس تنهایی زنان سالمند استفاده شود.
فاطمه کشمیری، فاطمه بهرام نژاد،
دوره 29، شماره 2 - ( 4-1402 )
چکیده
زمینه و هدف: عوامل متعددی بر فرآیند هویتیابی دانشجویان پرستاری اثرگذار است، اما یکی از مهمترین عوامل، نقش برنامه درسی پنهان در این فرآیند بوده و البته این فرآیند هنوز ناشناخته است. مطالعه حاضر با هدف تببین نقش برنامه درسی پنهان در فرآیند هویتیابی دانشجویان کارشناسی پرستاری انجام گرفته است.
روش بررسی: مطالعه حاضر، پژوهش کیفی از نوع گراندد تئوری است. در این مطالعه 35 دانشجوی کارشناسی پرستاری در سالهای 1400-1399 دانشگاههای علوم پزشکی تهران با مصاحبههای نیمه ساختارمند، مصاحبه شدند. مدت زمان هر مصاحبه 60-30 دقیقه بود. سپس مصاحبهها دستنویس و با رویکرد اشتروس و کوربین (2008) تجزیه و تحلیل شد.
یافتهها: پس از تجزیه و تحلیل دادههای مطالعه، در نهایت سه طبقه اصلی و 12 زیرطبقه ظاهر شد. نظریه مرتبط در این پژوهش با طبقه مرکزی تزلزل هویتیابی در حرفه پرستاری شکل گرفته است. ابهام و بیانگیزگی در حرفهای شدن طبقه اصلی، طبقه حکمرانی فرهنگ تبعیضآمیز فرآیند شکل گرفته در این مطالعه و ترویج بیانگیزگی بهواسطه الگوهای ناکارآمد زمینه این مطالعه را تشکیل دادند.
نتیجهگیری: براساس یافتههای مطالعه میتوان فرآیند هویتیابی را به مثابه یک رود تشبیه کرد که ابرهای تبعیض بر فراز این رود از یک سو و صاعقههای ناکارآمدی الگوها از سوی دیگر، رود هویتیابی را مشوش میکند و در این اثنا بستر سنگلاخ رود که بیانگیزگی فراگیران برای حرفهای شدن است، این بستر را برای هویتیابی نامناسبتر و متزلزل میکند.
فاطمه خاکشور محمد آبادی، سکینه طاهرخانی، عابد مجیدی، اعظم مسلمی،
دوره 29، شماره 2 - ( 4-1402 )
چکیده
زمینه و هدف: در قربانیان خشونت شریک جنسی نزدیک، تابآوری میتواند عامل محافظتی در مقابل تشدید مشکلات روانی باشد. درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد جهت افزایش تابآوری پیشنهاد شده است. لذا مطالعه حاضر با هدف تعیین تأثیر درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر تابآوری زنان قربانی همسرآزاری انجام گرفته است.
روش بررسی: پژوهش حاضر از نوع نیمه تجربی است. 80 زن قربانی همسرآزاری با استفاده از نمونهگیری سهمیهای از بین زنان مراجعهکننده به 3 خانه بهداشت وابسته به مرکز بهداشتی درمانی مشهدالکوبه شهر اراک در سال 1400-1399، انتخاب و با روش تصادفیسازی بلوکی در گروه مداخله و کنترل قرار گرفتند. درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد در 8 جلسه 90 دقیقهای، هفتهای یک بار برای گروه مداخله انجام یافت. ابزارهای مورد استفاده شامل پرسشنامه ویژگیهای فردی و سلامتی، مقیاس تجدیدنظر شده تاکتیکهای حل تعارض و مقیاس تابآوری Connor و Davidson بود. یک هفته و پنج هفته پس از پایان مداخله، مقیاس تابآوری مجدداً برای هر دو گروه تکمیل شد. تجزیه و تحلیل دادهها با استفاده از نرمافزار SPSS نسخه 23 و با استفاده از آمار توصیفی، آزمون تیمستقل، آزمون کایاسکوئر، آزمون دقیق فیشر و تحلیل واریانس دوطرفه با اندازهگیریهای مکرر انجام یافت. 05/0>p معنادار در نظر گرفته شد.
یافتهها: میانگین و انحراف معیار نمره تابآوری در گروه مداخله از 29/13±21/59 در قبل از مداخله به 27/11±31/64 و 49/10±34/72 در زمانهای پسآزمون و پیگیری رسید. این مقادیر برای گروه کنترل بهترتیب 2/17±47/52، 72/14±94/51 و 3/15±47/52 بود. براساس نتایج تحلیل واریانس دوطرفه با اندازهگیریهای مکرر، میانگین نمره تابآوری در دو گروه و در سه مقطع زمانی بررسی شده، تفاوت آماری معناداری داشت (001/0>p).
نتیجهگیری: اجرای درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد میتواند تابآوری زنان قربانی همسرآزاری را ارتقا دهد. لذا میتوان از این مداخله در برنامههای ارتقای سلامت روان زنان قربانی همسرآزاری استفاده کرد.
علی پورحبیب، زهرا فتوکیان، زهرا سبزی، خدیجه یزدی،
دوره 29، شماره 2 - ( 4-1402 )
چکیده
زمینه و هدف: اطلاعات محدودی در خصوص تجارب افراد از بازگشت به کار پس از جراحی قلب، با توجه به بافت فرهنگی- اجتماعی جامعه ایرانی در دسترس است. هدف این مطالعه، کشف فرآیند بازگشت به کار افراد پس از جراحی قلب است.
روش بررسی: این مطالعه کیفی با رویکرد نظریه پایه در طی سال 1401-1400 انجام یافت. 21 فرد درگیر با فرآیند بازگشت به کار پس از جراحی قلب به روش نمونهگیری هدفمند و نظری از بخش جراحی قلب بیمارستان امیرالمؤمنین کردکوی و مراجعان به مطب جراحان قلب استان گلستان انتخاب شدند. دادهها از طریق مصاحبههای نیمه ساختار یافته و یادداشت در عرصه جمعآوری شد. تحلیل دادهها با روش کوربین و اشتراوس 2015 انجام یافت.
یافتهها: «احساس تردید نسبت به بازگشت به کار»، «حمایت روانی- اجتماعی درک شده»، «عوامل فردی و شغلی»، «پیامدهای نامطلوب جراحی قلب» و «پشتیبانی محدود مؤسسات دولتی/ غیردولتی» به عنوان عوامل زمینهای مؤثر بر بازگشت به کار مشخص شدند. «تکاپو جهت تعدیل شغل»، «ارزیابی موقعیت» و «خودمدیریتی» به عنوان راهبردها و «تطبیق پذیری با شغل» به عنوان پیامد بازگشت به کار معرفی شد. «تلاش مدبرانه جهت تطابق شغلی» بهعنوان متغیر مرکزی شناسایی شد.
نتیجهگیری: براساس نتایج، عوامل متعدد فردی و محیطی بر فرآیند بازگشت به کار افراد تحت جراحی قلب تأثیر دارد. تسهیل فرآیند بازگشت به کار نیازمند حمایت روانی- اجتماعی خانواده و محیط کاری است. توصیه میشود، سیاستگذاران بهداشتی و امور اجتماعی با توانمندسازی افراد در دوران بعد از نقاهت و ایجاد تعامل بین وزارت کار، بهداشت و درمان با سازمانهای بیمهگر به تسهیل بازگشت به کار افراد پس از جراحی قلب کمک نمایند.
فرزین باقری شیخانگفشه، وحید صوابی نیری، شبنم بریاجی، فاطمه اقبالی، علی فتحی آشتیانی،
دوره 29، شماره 3 - ( 7-1402 )
چکیده
زمینه و هدف: اختلالات خوردن پیامدهای روانشناختی و اجتماعی بسیار زیادی را برای فرد و جامعه به همراه دارد. پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی درمان شناختی- رفتاری بر اضطراب کووید-19، ترس از ارزیابی منفی و افسردگی زنان مبتلا به بیاشتهایی عصبی انجام گرفته است.
روش بررسی: روش پژوهش، نیمه تجربی از نوع پیشآزمون- پسآزمون با گروه کنترل است. جامعه آماری پژوهش زنان مبتلا به بیاشتهایی عصبی مراجعهکننده به مراکز درمانی و کلینیکهای روانشناسی مناطق 6 و 8 شهر تهران در سال 1401 بودند. نمونهها به تعداد 30 نفر به روش در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی در گروه مداخله (15 نفر) و کنترل (15 نفر) جایدهی شدند. ابزار پژوهش پرسشنامههای نگرشهای خوردن، اضطراب کووید-19، ترس از ارزیابی منفی و افسردگی بود. گروه مداخله هشت جلسه 90 دقیقهای (هفتهای دوجلسه) درمان شناختی- رفتاری را دریافت کردند، ولی گروه کنترل هیچ مداخلهای دریافت نکردند. در انتها دادهها با آنالیز کوواریانس چندمتغیره در SPSS نسخه 24 تحلیل شد.
یافتهها: نتایج پژوهش حاضر نشان داد که درمان شناختی- رفتاری به صورت معناداری باعث کاهش اضطراب روانی کووید-19 (41/36=F، 001/0>p)، اضطراب جسمانی کووید-19 (15/39=F، 001/0>p)، ترس از ارزیابی منفی (92/41=F، 001/0>p) و افسردگی (48/47=F، 001/0>p) زنان مبتلا به بیاشتهایی عصبی شده است.
نتیجهگیری: براساس یافتههای مطالعه میتوان نتیجه گرفت که درمان شناختی- رفتاری توانسته است باعث کاهش اختلالات روانشناختی زنان مبتلا به بیاشتهایی عصبی شود. از آنجا که سلامت روانی بسیاری از بیماران مبتلا به بیاشتهایی عصبی ممکن است آسیب جدی ببیند، ضروری است تدابیری در جهت شناسایی و درمان روانشناختی گروههای آسیبپذیر اتخاذ شود.
محمد قلیزاده، جواد باذلی، فاطمه جواهرفروش زاده، محمد واسعی، مریم مرادی، علی محمدپور،
دوره 29، شماره 3 - ( 7-1402 )
چکیده
زمینه و هدف: بیماران تحت همودیالیز از درد ناشی از ورود سوزن به عروق محل فیستول رنج میبرند. مطالعه حاضـر با هدف مقایسـه تأثیر پماد املا با اسـپری لیدوکائین همراه تنفس ریتمیک بر شـدت درد ناشـی از وارد نمودن سـوزنهای شـریانی- وریدی در بیماران تحت همودیالیز طراحی شده است.
روش بررسی: این کارآزمایی بالینی تصادفی شده در مورد 80 بیمار مراجعهکننده به بیمارستانهای امام خمینی (ره) و گلستان اهواز در سال 1401 انجام یافته است. ابزار جمعآوری دادهها مقیاس عددی اندازهگیری درد بود. نمونهها به صورت در دسترس انتخاب و با تخصیص تصادفی به دو گروه تقسیم شدند. در ادامه، در گروه پماد املا (39 نفر) 60 دقیقه قبل از انجام همودیالیز 2 گرم برروی موضع موردنظر مالیده شد و در گروه اسپری لیدوکاوئین همراه تنفس ریتمیک (41 نفر) 5 دقیقه قبل از ورود سوزن 2 پاف اسپری افشانه و تنفس ریتمیک 2 دقیقه قبل از ورود سوزن توسط بیمار انجام گرفت. سپس شدت درد اندازهگیری و ثبت شد. تجزیه و تحلیل دادهها با استفاده از آمار توصیفی و استنباطی در نرمافزار SPSS نسخه 20 و در سطح معناداری 05/0 انجام گرفت.
یافتهها: میانگین و انحراف معیار نمره درد در گروه پماد املا و اسپری لیدوکائین همراه تنفس ریتمیک به ترتیب 09/1±95/1و10/1±12/2 بود. میانگین نمره درد بیماران در گروه پماد املا پایینتر از گروه اسپری لیدوکائین همراه تنفس ریتمیک بود ولی از نظر آماری اختلاف معناداری نداشت (479/0=p).
نتیجهگیری: نتایج پژوهش حاضر نشان داد که پماد املا و اسپری لیدوکائین همراه تنفس ریتمیک هر دو تأثیر مشابهی در کاهش درد بیماران همودیالیز دارند و استفاده از این روشها متناسب با شرایط بیمار توصیه میشود.
ثبت کارآزمایی بالینی: IRCT20220512054826N1
وفا صنوبر، احسان شمسی گوشکی، تهمینه فرجخدا، زهرا مهدیزاده تورزنی، راضیه لطفی،
دوره 29، شماره 3 - ( 7-1402 )
چکیده
زمینه و هدف: ماهیت بین رشتهای حرفه مشاوره در مامایی ایجاب میکند چارچوبی اخلاقی برای ارایه خدمات مشاورهای در حیطههای مختلف مامایی و سلامت زنان طراحی شود. از این رو مطالعه حاضر با هدف طراحی کدهای اخلاقی در مشاوره مامایی انجام گرفته است.
روش بررسی: مطالعه حاضر از نوع توسعهای با رویکرد دلفی است که در سه مرحله در سال 1399 انجام گرفته است. مرحله اول بررسی متون به روش تحلیل محتوای کیفی جهتدار و تدوین پیشنویس کدهای اخلاقی. مرحله دوم، کسب نظرات متخصصان در زمینه اخلاق پزشکی و مامایی در مورد پیشنویس اولیه کدها و اصلاح آنها. مرحله سوم اعتباریابی پیشنویس کدها و نهایی کردن آنها.
یافتهها: کدهای به دست آمده در بخش تحلیل محتوای کیفی متون شامل 182 کد شد که در هشت طبقه قرار گرفتند. براساس نتایج کلی دورههای دلفی تعداد طبقات به شش طبقه و تعداد کدها به 121 کد کاهش یافت. طبقات شامل: «صلاحیت حرفهای»، «ارتباطات حرفهای»، «مدیریت دادههای مددجو»، «ملاحظات اخلاقی مشاوره از راه دور»، «ملاحظات اخلاقی در آموزش مشاوره در مامایی» و «ملاحظات اخلاقی در پژوهش» و با توافق 4/92% ایجاد شدند.
نتیجهگیری: در این مطالعه، مجموعهای از کدهای اخلاقی با نظرات متخصصان رشتههای مرتبط از دانشگاههای کشور با روایی و درصد توافق مناسب به دست آمد که میتواند در ارایه خدمات مهم مشاوره در مامایی ایمنتر و مبتنی بر اصول و ارزشهای اخلاقی مورد استفاده قرار گیرد.
علی نویدیان، سمیه خزائیان،
دوره 29، شماره 3 - ( 7-1402 )
چکیده
زمینه و هدف: روشهای ابراز هیجانی مانند مشاورههای روایتگری و ابراز هیجانی نوشتاری در کاهش شدت مشکلات روانشناختی مختلف مانند افسردگی و استرس حاد به ویژه پس از حوادث تروماتیک مؤثر هستند. سزارین اورژانسی نیز رخدادی تروماتیک قلمداد میشود که میتواند باعث مشکلات روانشناختی برای مادر شود. هدف از این مطالعه مقایسه اثربخشی ابراز هیجانی نوشتاری و روایتگری بر استرس پس از سانحه و افسردگی پس از زایمان زنان تحت سزارین اورژانسی بستری در بخش زنان بوده است.
روش بررسی: این مطالعه نیمه تجربی در شهر زاهدان انجام گرفته است. تعداد 120 زن تحت سزارین اورژانس بستری شده در بیمارستان علی ابن ابیطالب (ع) در سال 1401-1400 به صورت در دسترس انتخاب و به روش تصادفی به سه گروه 40 نفری ابراز هیجانی نوشتاری، روایتگری و کنترل تقسیم شدند. مداخله به صورت یک جلسه حضوری و دو جلسه غیرحضوری اجرا شد. جهت جمعآوری دادهها از پرسشنامههای افسردگی Edinburgh و سنجش اختلال استرس پس از سانحه استفاده شد که قبل و 6 هفته بعد از پایان مداخله در سه گروه تکمیل شد. دادهها با استفاده از نرمافزار SPSS نسخه 24 و آزمونهای آماری توصیفی و تحلیلی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافتهها: نتایج نشان داد میانگین نمره استرس پس از سانحه و افسردگی پس از زایمان در گروههای ابراز هیجانی نوشتاری و روایتگری نسبت به گروه کنترل بعد از مداخله کاهش معناداری داشت (05/0>p) در حالی که قبل از مداخله سه گروه تفاوت معناداری نداشتند (05/0<p). همچنین طبق نتایج، تفاوت میانگینها قبل و بعد از مداخله در گروه ابراز هیجانی نوشتای در هر دو متغیر استرس پس از سانحه و افسردگی پس از زایمان نسبت به گروه روایتگری بیشتر بود که نشاندهنده تأثیر بیشتر ابراز هیجانی نوشتاری در مقایسه با روایتگری است (001/0p<).
نتیجهگیری: طبق یافتههای پژوهش و اثرات مثبت روایتگری و ابراز هیجانی نوشتاری، استفاده از آنها برحسب امکانات موجود در برنامههای آموزشی و مراقبتی به عنوان برنامههای مکمل در کنار سایر مراقبتها در زنان تحت زایمان تروماتیک توصیه میشود.