47 نتیجه برای محمدی
مریم محمدی صادق، علی نویدیان، مهناز قلجه، نسرین رضائی،
دوره 27، شماره 3 - ( 7-1400 )
چکیده
زمینه و هدف: فوریتهای پیش بیمارستانی یکی از پر استرسترین حرفههای پزشکی است. مشاغل پر استرس بر تابآوری و توانایی کنترل خشم کارکنان تأثیر میگذارند. لذا مطالعه حاضر با هدف تعیین تأثیر آموزش روانی بر میزان خشم و تابآوری کارکنان فوریتهای پیش بیمارستانی انجام گرفته است.
روش بررسی: در این مطالعه نیمه تجربی تعداد 120 نفر از کارکنان فوریتهای پیش بیمارستانی شهر زاهدان شرکت نمودند. افراد واجد شرایط در پایگاههای شهری و جادهای حوزه شهر زاهدان به شیوه در دسترس وارد مطالعه شدند. برای تعیین گروه مداخله و کنترل از میان 24 پایگاه موجود به شیوه تصادفی 12 پایگاه در گروه مداخله و 12 پایگاه در گروه کنترل قرار گرفتند. ابتدا فرم اطلاعات فردی و پرسشنامههای خشم و تابآوری توسط هر دو گروه به صورت خودگزارشدهی تکمیل شد. سپس گروه مداخله به صورت گروههای 12-8 نفری در 5 جلسه آموزش روانی شرکت کردند. پرسشنامهها دو ماه بعد از مداخله در هر دو گروه دوباره تکمیل شد. تحلیل دادهها در نرمافزار SPSS نسخه 16 و با استفاده از آمار توصیفی (میانگین و انحراف معیار) و استنباطی (آزمونهای کایدو، تیمستقل، تیزوجی) انجام گرفت.
یافتهها: نتایج آزمون تیمستقل نشان داد که میانگین و انحراف معیار نمره تابآوری کارکنان فوریتهای پیش بیمارستانی در بین دو گروه مداخله و کنترل قبل از مداخله تفاوت معنادار نداشته است (492/0=p) ولی پس از مداخله تفاوت معنادار مشاهده شده است (009/0=p). همچنین نتایج آزمون تیمستقل نشان داد که میانگین و انحراف معیار نمره کنترل خشم کارکنان فوریتهای پیش بیمارستانی دو گروه مداخله و کنترل قبل از مداخله تفاوت معناداری با هم نداشته است (672/0=p) ولی پس از مداخله میزان آن در گروه مداخله به طور معناداری از گروه کنترل بیشتر بود (001/0p<).
نتیجهگیری: پژوهش حاضر نشان داد آموزش روانی، تابآوری کارکنان فوریتهای پیش بیمارستانی را ارتقا داده است و با ارتقای آن کارکنان توانستهاند خشم خود را کنترل نمایند. پیشنهاد میشود در برنامههای آموزش ضمن خدمت کارکنان فوریتهای پیش بیمارستانی، برنامه آموزش روانی برای ارتقای تابآوری و کنترل خشم آنان که در با موقعیتهای پر تنش فراوانی رو به رو میشوند لحاظ شود.
مصطفی روشنزاده، مجید شیرانی، علی تاجآبادی، مینا شیروانی، سمیه محمدی،
دوره 27، شماره 4 - ( 10-1400 )
چکیده
زمینه و هدف: تغییرات شاخصهای همودینامیک میتواند حاکی از وضعیت سلامتی افراد باشد و اقدامات درمانی، باعث تغییراتی در شاخصهای همودینامیک شده و بر روند درمان بیماران تأثیر میگذارد. روشهای مختلف انحراف فکر میتواند تأثیرات متفاوتی بگذارد. مطالعه حاضر با هدف تعیین تأثیر روش انحراف فکر دیداری (تماشای فیلم) و شنیداری (شنیدن موسیقی) بر شاخصهای همودینامیک بیماران تحت سنگ شکنی برون اندامی صورت گرفته است.
روش بررسی: مطالعه نیمه تجربی حاضر با طرح سه گروهی قبل و بعد در مورد ۹۰ بیمار تحت سنگ شکنی برون اندامی در واحد سنگ شکنی بیمارستان آیتالله کاشانی دانشگاه علوم پزشکی شهرکرد در سال ۱۳۹6 انجام گرفته است. بیماران با استفاده از روش نمونهگیری دردسترس انتخاب و در سه گروه تخصیص تصادفی یافتند. مداخله شامل روش انحراف فکر دیداری و شنیداری بود. دادهها قبل و بعد از مداخله توسط پرسشنامه ویژگیهای فردی و بیماری، دستگاه فشارخون جیوهای و پالساکسیمتری که کالیبره شده بودند، جمعآوری و در نرمافزار آماری SPSS نسخه ۱۶ و با استفاده از آمارهای توصیفی (میانگین و انحراف معیار و درصد و فراوانی) و تحلیلی (زوج، آزمون تی، ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل واریانس) مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.
یافتهها: آزمون آنالیز واریانس نشان داد که میانگین متغیرهای فشارخون سیستول، دیاستول، نبض و درصد اشباع اکسیژن در گروههای شنیداری، دیداری و کنترل قبل از مداخله تفاوت معنادار نداشته است (0۵/0<p). همچنین میانگین این متغیرها در گروههای شنیداری، دیداری و کنترل بعد از مداخله نیز تفاوت معناداری نداشته است (0۵/0<p). آزمون تیزوج نیز نشان داد که میانگین نبض (۱۳۳/0=p)، فشارخون سیستولیک (159/0=p) و دیاستولیک (۴۱۳/0=p) و درصد اشباع اکسیژن (۰۸۳/0=p) بیماران بعد از مداخله نسبت به قبل از مداخله برحسب گروههای مختلف معنادار نبوده است.
نتیجهگیری: با توجه به نتایج به دست آمده، موسیقی و تماشای فیلم بر شاخصهای همودینامیک بیماران تحت سنگ شکنی تأثیر معناداری نداشته است. در این زمینه با توجه به کمبود مطالعات تأییدکننده، انجام مطالعات بیشتر در مورد بیماران سنگ شکنی بایستی مدنظر قرار بگیرد.
اعظم ملکی، مرضیه محمدیان، غلامرضا بادفر،
دوره 28، شماره 1 - ( 1-1401 )
چکیده
زمینه و هدف: با توجه به اهمیت شیردهی در سلامت نوزاد نارس، مطالعه حاضر با هدف تعیین تأثیر مشاوره حمایتی تلفنی بر تداوم و وضعیت شیردهی مادران دارای نوزاد نارس دیرهنگام انجام یافته است.
روش بررسی: در این مطالعه کارآزمایی تصادفی شاهددار، با استفاده از روش نمونهگیری در دسترس 65 نفر از مادران واجد شرایط شهر اهواز در سال 99-1398 انتخاب و با استفاده از روش تصادفی بلوک 4تایی به دو گروه مداخله و کنترل تقسیم شدند. برای گروه کنترل مراقبت معمول و برای گروه مداخله مشاوره حمایتی تلفنی به صورت روزانه به مدت 14 روز پس از ترخیص نوزاد برگزار شد. دادهها با استفاده از پرسشنامه تداوم و وضعیت شیردهی در مرحله قبل از مشاوره و سپس ماهانه تا 4 ماه بعد از ترخیص اندازهگیری و سپس با استفاده از آزمونهای کایدو، تیمستقل و تحلیل بقای کاپلان مایر در نرمافزار SPSS نسخه 16 با سطح معناداری 05/0 تجزیه و تحلیل شد.
یافتهها: طبق تحلیل بقای کاپلان مایر تعداد وقوع قطع شیردهی انحصاری در گروه کنترل بیشتر از گروه مداخله بود (5 در مقابل 8 مورد) ولی از نظر آماری معناداری نبود. بهبود وضعیت شیردهی یک ماه بعد از ترخیص تفاوت معناداری بین دو گروه داشت (048/0=p).
نتیجهگیری: نتایج نشان داد مشاوره حمایتی تلفنی در بهبود وضعیت شیردهی حداکثر تا ماه اول بعد از ترخیص مؤثر بوده است. مشاوره حمایتی مداوم تلفنی در تحقیق حاضر میتواند رویکرد مناسبی برای بهبود وضعیت و تداوم شیردهی در یک ماه اول بعد از ترخیص باشد.
ثبت کارآزمایی بالینی: IRCT20150731023423N13
نرگس نرگسی خرمآباد، اکبر جوادی، رسول محمدی، عاطفه خزایی، اکبر امیری، نسرین مرادی، روناک گراوند،
دوره 28، شماره 3 - ( 7-1401 )
چکیده
زمینه و هدف: امروزه بیماری کووید-19 تهدیدی جدی برای سلامت جهان شده است. با توجه به شرایط ویژه، بیماران تحت همودیالیز بیش از سایرین در معرض خطر ابتلا قرار دارند. لذا خودمراقبتی در آنها بسیار ضروری است. بنابراین مطالعه حاضر با هدف تعیین میزان خودمراقبتی این بیماران در برابر کووید-19 و عوامل مؤثر بر خودمراقبتی، انجام گرفته است.
روش بررسی: در این مطالعه توصیفی- تحلیلی تعداد 219 نفر از بیماران مراجعهکننده به بخش دیالیز بیمارستانهای دولتی منتخب استان لرستان در سال 1399 به روش سرشماری انتخاب و بررسی شدند. اطلاعات بیماران توسط پرسشنامه مشخصات فردی و پرسشنامه محقق ساخته خودمراقبتی در برابر کووید-19 گردآوری شد. یافتهها در نرمافزار SPSS نسخه 22 و سطح معناداری 05/0 p< تجزیه و تحلیل شد.
یافتهها: میانگین نمره خودمراقبتی در برابر کووید-19 در بیماران 33/186، و اغلب بیماران دارای خودمراقبتی در سطح خوب بودند. بین متغیرهای محل سکونت (001/0>p) و وجود بیماری همزمان (044/0=p) با نمره خودمراقبتی بیماران ارتباط معناداری دیده شد. در میان منابع متعدد کسب اطلاعات، بین شبکههای اجتماعی (047/0=p) و خانواده و اقوام (001/0>p) با نمره خودمراقبتی تفاوت معناداری وجود داشت. همچنین داشتن بیماری همزمان، محل سکونت شهری و سطح تحصیلات دانشگاهی به صورت معناداری خودمراقبتی را پیشبینی میکردند.
نتیجهگیری: با توجه به نتایج این مطالعه توصیه میشود، برنامههای آموزشی مناسبی با در نظر گرفتن عوامل مؤثر بر ارتقای خودمراقبتی برای این بیماران تدوین شود. همچنین جهت اثربخشی بیشتر از ظرفیتهایی مانند شبکههای اجتماعی و خانواده بیماران نیز استفاده گردد.
صحبت صفایی، سیده فاطمه قاسمی، فاطمه ولیزاده، رسول محمدی،
دوره 29، شماره 3 - ( 7-1402 )
چکیده
زمینه و هدف: زخمفشاری مشکلی جدی و قابل پیشبینی در نظام سلامت است. مطالعه حاضر با هدف تعیین میزان بروز زخمفشاری و عوامل مرتبط با آن در کودکان و نوزادان انجام گرفته است.
روش بررسی: در این مطالعه همگروهی 1025 نوزاد و کودک 0 تا 14 سال بستری در دو مراکز آموزشی درمانی دانشگاه علوم پزشکی کرمانشاه وارد مطالعه شدند. نمونهگیری به روش در دسترس از اسفند 1400 تا تیر 1401 انجام یافت. ابزارهای جمعآوری اطلاعات شامل پرسشنامههای اطلاعات، کومای گلاسکو، درجهبندی انجمن ملی مشاوره زخمفشاری و برادن Q بود. تحلیل دادهها با رگرسیون لجستیک تک متغیره و چند متغیره انجام یافت.
یافتهها: میزان بروز زخمفشاری 97/4%(51 نفر) بود. زخمهای فشاری از نظر شدت در 46 نفر(14/82%) درجه یک و بیشترین محل بروز زخم در ناحیه دست 20 نفر(71/35%) بود. خطر نسبی زخمفشاری در کودکان و نوزادان با سطح هوشیاری کمتر از 14 (07/6=RR، 73/12–90/2: فاصله اطمینان 95%)، با مدت بستری بیش از 5 روز (08/1RR=، 12/1- 05/1: فاصله اطمینان 95%)، دارای مشکلات تنفسی (17/2=RR، 94/3–19/1: فاصله اطمینان 95%)، بیتحرک (46/6=RR، 13/12–44/3: فاصله اطمینان 95%)، دارای ماسک Ncpap (11/1=RR، 18/1–05/1: فاصله اطمینان 95%)، و پالساکسیمتر (07/6=RR، 10/1–03/1: فاصله اطمینان 95%)، به طور معناداری بالاتر بود. در آنالیز چند متغیره، مدت بستری بیشتر از 5 روز (89/4=RR، 40/10–29/2: فاصله اطمینان 95%)، (001/0>p) و بیتحرکی (49/2RR، 29/6–29/1: فاصله اطمینان 95%)، (01/0=p) با افزایش معنادار خطر ابتلا به PU همراه بود.
نتیجهگیری: میزان بروز زخمفشاری در مطالعه حاضر نسبتاً پایین و کمتر از 5% بود. افزایش مدت بستری و بیتحرکی مهمترین و بعد از آنها کاربرد ابزارهای پزشکی بهخصوص آنژیوکت و ماسک Ncpap، و ابتلا به بیماریهای تنفسی سایر عوامل خطر مهم مرتبط با بروز زخمفشاری در کودکان و نوزادان شناسایی شدند.
سیده فاطمه قاسمی، عاطفه جدیدی، فاطمه ولیزاده، رسول محمدی، فاطمه جنانی، هانیه گودرزی،
دوره 30، شماره 2 - ( 4-1403 )
چکیده
زمینه و هدف: تزریق عضلانی از رویههای دردناک برای نوزادان نارس است. هدف این مطالعه مقایسه تأثیر ماساژ نقطه طب فشاری Hegu با نقاط Taixi-Kunlun بر نبض، اشباع اکسیژن شریانی و گریه ناشی از تزریق عضلانی در نوزادان نارس بوده است.
روش بررسی: این کارآزمایی بالینی تصادفی شده یک سوکور در سال 1400-1399 در مورد 100 نوزاد نارس بستری در بخش مراقبت ویژه نوزادان انجام یافت. نمونهها به روش در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی به چهار گروه 25 نفری تخصیص یافتند. قبل از تزریق عضلانی ویتامین K، گروههای مداخله ماساژ نقطه Hegu ، ماساژ همزمان نقاط Taixi-Kunlun، گروه پلاسبو ماساژ نوک بینی و گروه کنترل مراقبت معمول را دریافت کردند. تعداد نبض، درصد اشباع اکسیژن شریانی و مدت زمان گریه با پالساکسیمتر و کرنومتر قبل، حین و بعد از تزریق عضلانی اندازهگیری شدند. دادهها با استفاده از آنالیز واریانس دوطرفه با اندازهگیریهای مکرر در نرمافزار SPSS نسخه ۲4 تجزیه و تحلیل شد.
یافتهها: تفاوت گروهها از نظر میانگین نبض (013/0=p) و میانگین اشباع اکسیژن شریانی (028/0=p) معنادار بود. گروه ماساژ همزمان نقاط Taixi-Kunlun کمترین میانگین نبض حین (78/7±24/149) و بعد از تزریق (64/8±16/144) و بیشترین میانگین درصد اشباع اکسیژن شریانی حین (9/37±36/88) و بعد از تزریق (33/8±04/88) را داشت.
نتیجهگیری: ماساژ همزمان نقاط طب فشاری Taixi-Kunlun سبب کاهش تغییرات نبض و اشباع اکسیژن شریانی ناشی از تزریق عضلانی در نوزادان نارس شد. توصیه میشود ماساژ همزمان این نقاط طب فشاری به عنوان روشی ساده و ارزان برای کاهش تغییرات فیزیولوژیک ناشی از درد تزریق عضلانی در نوزادان مورد استفاده قرار گیرد.
ثبت کارآزمایی بالینی: IRCT20210630051743N1
خدایار عشوندی، آرمین محمدیپارسا، زهرا خلیلی، لیلی تاپاک، مسعود غیاثیان،
دوره 30، شماره 2 - ( 4-1403 )
چکیده
زمینه و هدف: افت فشارخون از عوارض شایع پلاسمافرزیس است. بالابردن پاها و استفاده از جوراب الاستیک از جمله اقدامات پرستاری در پیشگیری از کاهش فشارخون است. هدف از این مطالعه، مقایسه تأثیر جوراب الاستیک و بالا بردن اندام تحتانی بر پیشگیری از کاهش فشارخون ناشی از انجام پلاسمافرز بوده است.
روش بررسی: این مطالعه کارآزمایی بالینی متقاطع تصادفی در مورد 35 بیمار تحت پلاسمافرز در بیمارستان بهشتی شهر همدان در سال 1400-1399 انجام گرفت. بیماران به صورت در دسترس انتخاب و سپس با استفاده از بلوکهای جایگشتی تصادفی در طی 4 جلسه به چهار روش جوراب الاستیک (A)، بالا بردن اندام تحتانی (B)، جوراب الاستیک به همراه بالا بردن اندام تحتانی (C) و کنترل (D) تخصیص یافتند. در زمانهای قبل، حین (به فاصله هر نیم ساعت) و نیم ساعت پس از پایان پلاسمافرز، فشارخون کنترل شد. تجزیه و تحلیل دادهها با استفاده از SPSS نسخه 24 و آزمون تحلیل واریانس با اندازهگیریهای مکرر در سطح معناداری 05/0 انجام یافت.
یافتهها: در حین پلاسمافرز، در هر 4 روش، فشارخون سیستولیک بیماران در طی زمان روند کاهشی داشت (001/0>p). فشارخون بیماران در روشهای مداخله A، B و C بالاتر از روش کنترل بود (001/0>p). در بین روشهای مداخله، فشارخون در روش C بالاتر از روشهای A و B، و روش B بالاتر از روش A بود (001/0>p).
نتیجهگیری: استفاده از جوراب الاستیک به همراه بالا بردن اندام تحتانی جهت جلوگیری از افت فشارخون مؤثرتر است. بنابراین، به عنوان روشی آسان و کم هزینه برای جلوگیری از افت فشارخون به بیماران تحت پلاسمافرز و پرستاران توصیه میشود.
ثبت کارآزمایی بالینی: IRCT20191020045166N1