105 نتیجه برای مراقبت
سمیرا اروجلو، وحید زمانزاده، لیلا ولیزاده،
دوره 25، شماره 4 - ( 10-1398 )
چکیده
زمینه و هدف: مشارکت بیمار جزء مهم در رویکرد مراقبتی بیمار محور و بخشی از حقوق بیماران میباشد، که با پیامدهای مثبت در سیستم بهداشتی درمانی همراه است. این مطالعه با هدف تبیین تجارب پرستاران در مورد مشارکت بیماران در مراقبتهای پرستاری و عوامل مربوط به آن انجام گرفته است.
روش بررسی: این مطالعه کیفی با مشارکت 18 نفر از پرستاران شاغل در بیمارستانهای آموزشی تبریز در سال 1398 انجام یافت. از نمونهگیری هدفمند طی مصاحبههای نیمه ساختار یافته و جلسات گروه متمرکز و مصاحبه انفرادی برای جمعآوری دادهها بهره گرفته شد. تجزیه و تحلیل دادهها به روش تحلیل محتوای قراردادی انجام یافت. برای دستیابی به صحت و پایایی دادهها از معیارهای Lincoln و Guba استفاده شد.
یافتهها: تحلیل دادهها منجر به استخراج چهار طبقه اصلی ارایه اطلاعات، دخیل نمودن بیماران در تصمیمگیری، همکاری و احترام شد. مشارکت بیمار از دیدگاه پرستاران چنین بود: یک فرآیند تعاملی تصمیمگیری و همکاری بین پرستار و مددجو توأم با تبادل اطلاعات، احترام و کسب اجازه از بیمار. همچنین نتایچ شامل ملزومات و پیشآیندها، حیطهها، پیامدها، موانع و راهکارهای مربوط به مشارکت بیمار در مراقبتهای پرستاری بود.
نتیجهگیری: امروزه مشارکت بیمار به عنوان حق قانونی بیمار و نیز به عنوان استاندارد طلایی بینالمللی سیستمهای مراقبت سلامت در نظر گرفته میشود. بنابراین پرستاران، سیاستگذاران سیستم سلامت، بیماران و مراکز دانشگاهی میتوانند از این نتایج در ارتقای مشارکت بیمار در مراقبت بهره جویند.
مینا حسن زاده، پروانه وصلی، فاطمه استبصاری، ملیحه نصیری،
دوره 25، شماره 4 - ( 10-1398 )
چکیده
زمینه و هدف: مراقبت از کودکان مبتلا به بیماری مزمن با فشار مراقبتی برای خانوادهها همراه بوده و روی خودکارآمدی آنها تأثیر میگذارد. مراقبت خانواده محور نیز میتواند با پیامدهای مثبت همراه باشد. این مطالعه با هدف تعیین ارتباط درک از مراقبت خانواده محور، خودکارآمدی و فشار مراقبتی در مادران کودکان مبتلا به بیماری مزمن انجام یافته است.
روش بررسی: این مطالعه توصیفی- تحلیلی، در سال 1398 در مورد 220 نفر از مادران کودکان مبتلا به بیماری مزمن بستری در بیمارستانهای کودکان شهر تهران که به روش نمونهگیری در دسترس انتخاب شدند، انجام گرفت. دادهها با استفاده از پرسشنامههای درک والدین از مراقبت خانواده محور، خودکارآمدی درک شده مادران در مادری کردن و مقیاس تأثیر بر خانواده جمعآوری شد. تحلیل دادهها در نرمافزار SPSS نسخه 18 و با استفاده از آمار توصیفی و تحلیلی مانند آزمونهای همبستگی پیرسون و رگرسیون در سطح معناداری 05/0p< انجام یافت.
یافتهها: نتایج نشان داد درک از مراقبت خانواده محور با خودکارآمدی ارتباط مستقیم و با فشار مراقبتی ارتباط معکوس دارد (به ترتیب 001/0p< و 022/0=p)، به طوری که با افزایش 1 واحد در نمره درک از مراقبت خانواده محور، خودکارآمدی مادران به میزان 25/0 افزایش و فشار مراقبتی به میزان 23/0 کاهش مییابد. ارتباط معناداری بین خودکارآمدی و فشار مراقبتی یافت نشد (962/0=p).
نتیجهگیری: با توجه به این که مراقبت خانواده محور منجر به افزایش خودکارآمدی و کاهش فشار مراقبتی میشود، پرستاران میتوانند با تقویت اجرای مراقبت خانواده محور، زمینه بهبود خودکارآمدی مادران و کاهش فشار مراقبتی آنها را فراهم سازند.
سحر رستمپور، فاطمه عرفانیان ارغوانیان، معصومه کردی، محمدتقی شاکری، فریده اخلاقی، سید محسن اصغری نکاح،
دوره 26، شماره 1 - ( 2-1399 )
چکیده
زمینه و هدف: دیابت بارداری شایعترین اختلال طبی در دوران بارداری است که تأثیرات منفی بسیاری بر جسم و روان مادر باردار و جنین میگذارد. طبق مطالعات موجود نقش مشاوره و حمایت همسر در دیابت بارداری کمتر بررسی شده است، لذا مطالعه حاضر با هدف تعیین تأثیر مشاوره حمایتی زوجها بر رفتار خودمراقبتی زنان مبتلا به دیابت بارداری تحت درمان با انسولین انجام یافته است.
روش بررسی: در این کارآزمایی بالینی تصادفی 64 زن مبتلا به دیابت بارداری با سن بارداری 30-26 هفته مراجعهکننده به درمانگاه دیابت بیمارستان امالبنین (س) مشهد در سال 98-1397 به روش در دسترس انتخاب و با تخصیص تصادفی بلوکهبندی شده چهار تایی به دو گروه مداخله و کنترل تقسیم شدند. مشاوره حمایتی زوجها توسط پژوهشگر به مدت 3 جلسه یک ساعته با فاصله یک هفته برای گروه مداخله و همسرانشان برگزار شد. پرسشنامه خودمراقبتی دیابت در دو مرحله قبل و 4 هفته بعد از اتمام مداخله در هر دو گروه تکمیل و دادهها با استفاده از آزمون تیمستقل و تیزوجی در نرمافزار SPSS نسخه 16 تحلیل شد.
یافتهها: میانگین نمره خودمراقبتی قبل از مداخله بین دو گروه، اختلاف آماری معناداری نداشتند (05/0<p). اما بعد از مداخله، اختلاف میانگین نمرات خودمراقبتی قبل و بعد از مداخله در گروه مداخله 56/7±09/12 و در گروه کنترل 60/3±00 بود که افزایش معناداری در نمره خودمراقبتی گروه مداخله نسبت به کنترل مشاهده شد (001/0>p).
نتیجهگیری: مشاوره حمایتی زوجها به ارتقای رفتار خودمراقبتی مبتلایان به دیابت بارداری کمک میکند و میتوان از آن به عنوان روشی مؤثر در کاهش پیامدهای نامطلوب ناشی از دیابت بارداری استفاده کرد.
ثبت کارآزمایی بالینی: IRCT20181002041202N1
ناهید مهران، سپیده حاجیان، معصومه سیمبر، حمید علوی مجد،
دوره 26، شماره 1 - ( 2-1399 )
چکیده
زمینه و هدف: دوران بارداری و زایمان، یکی از مهمترین اتفاقات زندگی هر زن است که تحت حمایت اطرافیان به ویژه همسر میتواند تجربهای بهیادماندنی با پیامدهای مثبت مادری و نوزادی باشد. مداخلات متعددی در مورد ارتقای مشارکت مردان در این دوران انجام گرفته است، لذا این مطالعه با هدف مروری سیستماتیک بر مطالعات مبتنی بر مشارکت مردان در مراقبتهای پرهناتال انجام یافته است.
روش بررسی: مطالعه حاضر، مروری سیستماتیک بر مقالات چاپ شده در زمینه راهکارهای ارتقای مشارکت مردان در دوران بارداری، زایمان و پس از زایمان (از سال 2000 تا 2019) است که براساس دستورالعمل PRISMA و جستجو توسط دو پژوهشگر در پایگاههای اطلاعاتی معتبر انجام یافته است. مطالعات تجربی و نیمه تجربی که در زمینه راهکارهای افزایش مشارکت مردان در دوران پریناتال در مجلات داخلی و بینالمللی چاپ شده بودند، وارد مطالعه شدند. ارزیابی کیفی مقالات با استفاده از چک لیست Jadad وCONSORT و استخراج دادهها براساس چک لیست پژوهشگر ساخته صورت گرفت.
یافتهها: در این مرور سیستماتیک، 4808 مقاله شناسایی شد که بعد از بررسی عناوین و در نظر گرفتن معیارهای ورود و خروج و بررسی متن کامل مقالات، نهایتاً 15 مقاله، وارد مطالعه شد. راهکارهای ارتقا، در چهار حیطه: زن محور، زوج محور، جامعه محور و تسهیلات محور طبقهبندی شد.
نتیجهگیری: با توجه به نتایج این مطالعه، جهت ارتقای مشارکت مردان در مراقبتهای پریناتال باید روی چهار حیطه زن محور، زوج محور، جامعه محور و تسهیلات محور برنامهریزی شود.
پروانه عسگری، اسماعیل شریعت، مصطفی غلامی، فاطمه بهرامنژاد،
دوره 26، شماره 2 - ( 4-1399 )
چکیده
زمینه و هدف: خودمراقبتی نقش مهمی در مدیریت مراقبت از بیماران نارسایی مزمن کلیه دارد. جهت ارایه آموزش مؤثر، شناخت هر چه بیشتر مشکلات، نگرانیها و چالشهای خودمراقبتی در این گروه از بیماران ضروری میباشد. هدف مطالعه حاضر «تبیین چالشهای خودمراقبتی بیماران تحت همودیالیز» است.
روش بررسی: این مطالعه بخشی از طرح تحقیقاتی تبعیت از رژیم درمانی بیماران تحت همودیالیز مراجعهکننده به بیمارستانهای وابسته به دانشگاه علوم پزشکی تهران در سال 1398 میباشد. بیمارانی که بالاترین و پایینترین میانگین نمره خودمراقبتی را داشتند، با نمونهگیری مبتنی بر هدف انتخاب شدند و در نهایت 22 مصاحبه عمیق نیمه ساختار یافته با 18 مصاحبه شونده انجام یافت. همه دادهها ضبط، دستنویس و با استفاده از روش تحلیل محتوای قراردادی با رویکرد Graneheim و Lundman تجزیه و تحلیل شدند.
یافتهها: یافتههای حاصل از تجزیه تحلیل دادهها، شامل چهار طبقه «تعارض دیدگاه بیمار و پرستار» «آموزش حلقه گمشده»، «فرهنگ: شمشیر دو لبه» و «نقش دو گانه باورهای مذهبی» بود.
نتیجهگیری: نتایج مطالعه حاضر نشان داد که بیماران تحت همودیالیز با چالشهای متعددی در خودمراقبتی مواجه هستند. از جمله در درک معنای خودمراقبتی و مصداقهای آن، دچار مشکل میشوند. باید در خصوص اهمیت آموزش به این بیماران و همچنین تغییر باورهای مذهبی و فرهنگی این افراد برنامهریزی شود.
سید رضا برزو، دانیال شادی، نرگس کلوندی، علی افشاری، لیلی تاپاک،
دوره 26، شماره 2 - ( 4-1399 )
چکیده
زمینه و هدف: ناامیدی یکی از عوارض روانی مهم برای سالمندان مقیم مراکز سالمندی است. مراقبت معنوی جنبهای منحصر به فرد از مراقبت در پرستاری است که میتواند پاسخگویی مناسب برای نیازهای روانی سالخوردگان در برخورد با ناامیدی باشد. پژوهش حاضر با هدف تعیین تأثیر مراقبت معنوی بر امیدواری در سالمندان ساکن در خانههای سالمندان انجام یافته است.
روش بررسی: پژوهش حاضر یک مطالعه نیمه تجربی از نوع قبل و بعد است که در سال 1397 در خانههای سالمندان استان همدان در دو گروه مداخله (35 نفر) و کنترل (35 نفر) انجام گرفته است. در ابتدای مطالعه هر دو گروه پرسشنامه امید Schneider را تکمیل کردند و در گروه مداخله، مداخله مبتنی بر مراقبت معنوی در طی سه جلسه اجرا شد و یک ماه بعد پسآزمون در هر دو گروه انجام گرفت. جهت تحلیل دادهها از روشهای آماری آزمونهای همبستگی اسپیرمن و کراسکال والیس در نرمافزار SPSS نسخه 16 استفاده شد.
یافتهها: بین نمرات امیدواری کلی در دو گروه مداخله (80/9±94/22) و کنترل (86/3±94/25) قبل از مداخله تفاوت معناداری مشاهده نشد (085/0=p)، اما بعد از آموزش بین دو گروه مداخله (04/6±94/42) و کنترل (09/4±80/23) اختلاف معناداری پدید آمد (001/0p<).
نتیجهگیری: با توجه به تأثیر مثبت مراقبت معنوی بر امیدواری سالمندان در این پژوهش، برنامهریزی جهت آموزشهـای معنوی و مذهبی اصیل در این گروه از افراد جامعه ضروری است.
سهیلا جعفری میانائی، نصرالله علیمحمدی، مرضیه حسنپور، امیرحسین بانکی پورفرد،
دوره 26، شماره 3 - ( 7-1399 )
چکیده
زمینه و هدف: هر مدل مفهومی در پرستاری در صدد تبیین مفاهیم بنیادین رشته است، تا به عنوان چارچوب علمی و عملی، با در نظر گرفتن فرهنگ و ارزشهای جامعه، امکان استفاده مؤثرتر آن در جوامع مختلف فراهم شود. این مطالعه با هدف طراحی مدل مفهومی مراقبت در دوران شیرخوارگی از دیدگاه اسلام، انجام گرفته است.
روش بررسی: مدل مفهومی مورد استفاده در این مطالعه، براساس فرآیند ساخت مدل Walker و Avant (2011) در سال 1396 طی سه گام طراحی گردید: تکامل مفهوم و تعیین مفهوم مرکزی، ساخت گزارهها و تعیین ارتباطات بین مفاهیم، سازماندهی نظاممند ارتباطات و ساخت طرحی یکپارچه. قرآن، تفاسیر و روایات اهل بیت علیهم السلام از منابع مورد استفاده بودند.
یافتهها: در نتیجه تکامل مفهوم «مراقبت در دوران شیرخوارگی از دیدگاه اسلام»، شش مفهوم ایجاد گردید. مفهوم «شیرخوار، انسانی دارای کرامت و استعداد تعالی»، به عنوان مفهوم مرکزی و سایر مفاهیم عبارتند از: «اصول پایهای پرورش»، «والدین، نمایندگان خدا در پرورش شیرخوار»، «مادر، مظهر خالقیت و ربوبیت خدا»، «کودک سالم و صالح»، «خداوند پروراننده مهربان». پس از تعیین ارتباط مفاهیم با یکدیگر، ساختار مدل مفهومی طراحی گردید.
نتیجهگیری: مراقبت در دوران شیرخوارگی، پروراندن انسانی است که از زمان لقاح، دارای کرامت و حقوق بوده و استعداد تکامل و تعالی را داراست. در دیدگاه اسلام، خداوند پروراننده ازلی و ابدی است که با محبت و کرامت، شیرخوار را میپروراند و مادر مظهر تجلی خالقیت و ربوبیت خدا در زمین است. شیرخوار امانت خدا نزد والدین و والدین به عنوان نمایندگان خدا، زمینهساز و متولی امر پرورش شیرخوار هستند تا با رعایت اصول پرورش، کودکی سالم و صالح داشته باشند. مدل «مراقبت در شیرخوارگی از دیدگاه اسلام» یک مدل مفهومی است که میتوان از آن در ساخت نظریههای کاربردی، فعالیتهای بالین، تحقیق و آموزش به دانشجویان پرستاری و جامعه استفاده کرد.
شهناز طبیعی، سید علی معزی، غلامرضا شریفزاده، بهاره زارعی، فاطمه کبری شفیعی،
دوره 26، شماره 3 - ( 7-1399 )
چکیده
زمینه و هدف: بیماریهای قلبی و عروقی به خصوص انسداد عروق کرونر از شایعترین بیماریهای منجر به مرگ در سطح جهان است. اخیراً برای درمان، از مداخله کرونر از طریق پوست، استفاده میشود که باعث کاهش قابل توجه در میزان مرگ و میر شده است. برای کاهش عوارض آنژیوپلاستی رفتارهای مراقبتی پرستاران اهمیت خاصی دارد. هدف این مطالعه تعیین تأثیر اجرای روش مراقبت پرستاری اولیه بر درک بیماران از رفتارهای مراقبتی پرستاران بعد از انجام آنژیوپلاستی عروق کرونر بوده است.
روش بررسی: در این مطالعه مداخلهای تصادفی شاهددار، تعداد 60 نفر بیمار که پس از آنژیوپلاستی در بخش مراقبتهای ویژه قلبی بیمارستان رازی شهر بیرجند از اسفند 1397 لغایت اردیبهشت 1398 بستری شده بودند، به روش در دسترس انتخاب و به طور تصادفی ساده به دو گروه 30 نفره تخصیص یافتند. برای بیماران گروه کنترل مراقبتهای معمول بخش به روش موردی و برای بیماران گروه مداخله مراقبتهای پرستاری اولیه براساس فرآیند پرستاری اجرا گردید. در زمان ترخیص، پرسشنامه استاندارد درک از رفتار مراقبتی پرستاران برای همه بیماران به روش مصاحبه تکمیل شد. دادههای جمعآوری شده با استفاده از آزمون t مستقل در سطح معناداری 05/0p< تجزیه و تحلیل شد.
یافتهها: نتایج نشان داد که بعد از مداخله، میانگین نمره کلی درک از رفتار مراقبتی و همچنین ابعاد «احترام» و «اطمینان از حضور انسانی» در گروه مداخله به طور معناداری بالاتر از گروه کنترل بوده است (05/0p<). اما در ابعاد «گرایش و ارتباط مثبت»، «داﻧﺶ و ﻣﻬﺎرتﺣﺮﻓﻪای» و «توجه به تجارب دیگری» تفاوت معناداری بین دو گروه مشاهده نشد (05/0p>).
نتیجهگیری: ارایه مراقبت پرستاری به روش اولیه منجر به افزایش درک بیمار از رفتار مراقبتی پرستاران و افزایش حس احترام و اطمینان از حضور انسانی پرستار میشود. لذا به کارگیری این روش مراقبتی در بخش مراقبتهای ویژه قلبی توصیه میگردد.
طیبه صدقی، مهناز قلجه،
دوره 26، شماره 4 - ( 10-1399 )
چکیده
زمینه و هدف: کاهش سطح هوشیاری از عوارض تهدیدکننده ضربات مغزی میباشد که منجر به بستری و مرگ بیمار میشود. مطالعه حاضر با هدف تعیین تأثیر تحریک شنوایی و لمسی توسط اعضای خانواده بر سطح هوشیاری بیماران انجام یافته است.
روش بررسی: این مطالعه نیمه تجربی، در 80 بیمار ضربه مغزی با کاهش سطح هوشیاری بستری در بخش مراقبتهای ویژه بیمارستانهای آموزشی شهر زاهدان در سال 1398 انجام یافته است، نمونهها به روش در دسترس انتخاب، سپس به طور تصادفی ساده در دو گروه آزمون و کنترل قرار گرفتند. ابزار گردآوری دادهها پرسشنامه اطلاعات جمعیتشناختی، و مقیاس FOUR بود. برای گروه آزمون مداخله شامل تحریک شنوایی و لمسی توسط عضو خانواده به مدت 10 دقیقه در هفت روز متوالی انجام گرفت. گروه کنترل، مداخلات معمول بخش را دریافت نمودند. جهت تجزیه و تحلیل دادهها در نرمافزار SPSS نسخه 21 از آمارهای توصیفی و تحلیلی (تیمستقل، تیزوجی، کوواریانس، مجذور کای و آنالیز واریانس با دادههای تکراری) استفاده شد.
یافتهها: یافتهها نشان داد در روزهای اول تا چهارم تفاوت معناداری در سطح هوشیاری گروه مداخله و کنترل وجود نداشته است، ولی آزمونهای تیمستقل و تحلیل کوواریانس و آنالیز واریانس با دادههای تکراری نشان داد که در روزهای پنجم، ششم و هفتم سطح هوشیاری بیماران گروه دریافتکننده تحریک شنوایی و لمسی به طور معناداری از گروه کنترل بیشتر بوده است (001/0>p).
نتیجهگیری: نتایج حاکی از آن است که تحریک شنوایی و لمسی توسط اعضای خانواده در افزایش سطح هوشیاری بیماران ضربه مغزی با کاهش سطح هوشیاری مؤثر است. لذا پیشنهاد میشود به عنوان یک مداخله در مراقبت پرستاری به منظور افزایش سطح هوشیاری بیماران مورد استفاده قرار گیرد.
مرضیه ضیاییراد، نصراله علیمحمدی، علیرضا ایرجپور، بهرام امینمنصور،
دوره 27، شماره 1 - ( 1-1400 )
چکیده
زمینه و هدف: مدیریت آسیب تروماتیک مغزی بر پیشگیری و درمان آسیبهای ثانویه مغزی متمرکز است. پژوهش حاضر با هدف بومیسازی راهنمای بالینی مراقبت پرستاری از آسیبهای ثانویه مغزی در بزرگسالان انجام گرفته است.
روش بررسی: پژوهش حاضر به روش مطالعه تکاملی چند مرحلهای در سال 1396 در دانشگاه علوم پزشکی اصفهان انجام گرفت. از تعداد 13 مورد راهنمای بالینی درمان و مراقبت از آسیب به سر، براساس نظر متخصصان و با استفاده از ابزار AGREE، کیفیت 8 مورد، مطلوب ارزیابی گردید و به عنوان راهنماهای مبنا در تهیه پیشنویس راهنمای بالینی بومی انتخاب شدند. همچنین، 12 راهنمای بالینی، 13 مقاله و 5 کتاب، در تکمیل توصیههای راهنمای بالینی بومی مورد استفاده قرار گرفتند. پیشنویس راهنما با استفاده از روش دلفی و پنل حضوری متخصصان بررسی و در نهایت به صورت یک راهنمای بالینی بومیسازی شده ارایه گردید.
یافتهها: راهنمای بالینی بومیسازی شده مراقبت پرستاری از آسیبهای ثانویه مغزی شامل 158 توصیه و در 5 بخش تدوین گردید؛ «مراقبت پرستاری در زمینه پیشگیری و مدیریت افزایش فشار داخل جمجمه، مراقبت پرستاری در زمینه حفظ و افزایش فشار جریان خون مغزی، مراقبت پرستاری در زمینه پیشگیری و کنترل حملات تشنجی، مراقبت پرستاری در زمینه پیشگیری و کنترل عفونتهای مغزی و مراقبت پرستاری در زمینه پیشگیری و کنترل آسیبهای ثانویه خارج جمجمه».
نتیجهگیری: کارکنان پرستاری بخشهای اورژانس، اعصاب و مراقبتهای ویژه میﺗﻮانند با استفاده از توصیههای این راﻫﻨﻤﺎ، بخشی از نیازهای مراقبتی مصدومان سر را ﻣﺮﺗﻔﻊ نموده و از این طریق ﺑﻪ ارﺗﻘﺎی وضعیت سلامت آنان کمک کنند.
مرضیه صادقیزاده، بهناز باقریان، حامد وحیدی، سکینه سبزواری،
دوره 27، شماره 2 - ( 4-1400 )
چکیده
زمینه و هدف: آموزش خودمراقبتی از جمله روشهای مؤثر در افزایش کیفیت زندگی و سلامت بیماران نارسایی قلبی است. هدف این مطالعه تعیین تأثیر کاربرد نظریه موقعیتی اختصاصی بر کیفیت زندگی بیماران نارسایی قلبی بوده است.
روش بررسی: مطالعه حاضر از نوع کارآزمایی بالینی است. تعداد 80 بیمار نارسایی قلبی کلاس 2و3 مراجعهکننده به بیمارستان 12 فروردین شهر کهنوج در سال 1397، در آن شرکت داشتند. ابزار گردآوری دادهها شامل پرسشنامههای ویژگیهای فردی، اختلال عملکرد بطن چپ جهت کیفیت زندگی و خودمراقبتی در نارسایی قلب بود. پرسشنامهها در اولین معاینه و سه ماه پس از پیگیری توسط بیماران تکمیل شد. دادهها با استفاده از آزمون t مستقل و زوجی، آنالیز واریانس یک راهه و ضریب همبستگی پیرسون در نرمافزار آماری SPSS نسخه 20 تجزیه و تحلیل شد.
یافتهها: قبل از مداخله بین دو گروه از نظر نمرات خودمراقبتی و کیفیت زندگی تفاوت آماری وجود نداشت. پس از مداخله میانگین نمره کیفیت زندگی، خودمراقبتی و ابعاد آن در بیماران گروه مداخله نسبت به گروه کنترل افزایش یافت (001/0p<). در مورد خودمراقبتی بعد از مداخله، بیشترین نمره مربوط به اعتماد به خودمراقبتی با میانگین و انحراف استاندارد 30/3±43/21 و کمترین نمره مربوط به مدیریت خودمراقبتی با میانگین و انحراف استاندارد 5/5±45/17 بود (001/0p<).
نتیجهگیری: توجه به خودمراقبتی براساس الگوی نظریه موقعیتی اختصاصی میتواند موجب شناخت دقیقتر مشکلات و برنامهریزی مناسب شده و متعاقب آن کیفیت زندگی بیماران را بهبود بخشد. از آنجا که در این مطالعه اکثراً کم سواد یا بیسواد بودند، استفاده از وسایل کمک آموزشی به صورت تصویری، تنظیم برنامه براساس شرایط و زمان آمادگی بیمار و در صورت لزوم مشارکت خانواده میتواند نتایج مثبتی به همراه داشته باشد. توجه به عوامل زمینهای به خصوص در افرادی که تحصیلات و درآمد پایینتری دارند، ضروری به نظر میرسد.
ثبت کارآزمایی بالینی: IRCT20141109019862N6
سارا شرفیه، شیوا خالقپرست، فاطمه قانی دهکردی، سعیده مظلوم زاده،
دوره 27، شماره 3 - ( 7-1400 )
چکیده
زمینه و هدف: تصمیمگیری بالینی بخش اساسی حرفه پرستاری است. پرستاری بر پایه اخلاق استوار است. پرستارانی که دارای عملکرد اخلاقی شجاعانه هستند تعهد به بیماران، از پیامدهای احتمالی و نگرانیهای مربوط به خودشان برایشان مهمتر است. هدف این پژوهش تعیین ارتباط شجاعت اخلاقی و مشارکت در تصمیمگیری بالینی پرستاران بوده است.
روش بررسی: این پژوهش توصیفی- مقطعی در سال 1398 انجام یافت. جامعه مورد مطالعه پرستاران شاغل در CCU و ICU مرکز آموزشی، تحقیقاتی و درمانی قلب و عروق شهید رجایی بود. نمونه مورد مطالعه 195 نفر بود. جهت جمعآوری دادهها از دو پرسشنامه استاندارد شجاعت اخلاقی Sekerka و همکاران (2009) و مشارکت در تصمیمگیری بالینی (PDAQ) استفاده شد. دادهها با استفاده از آمار توصیفی، تیمستقل و ضریب همبستگی پیرسون در نرمافزار SPSS نسخه 19 تجزیه و تحلیل شد.
یافتهها: میانگین نمره کل شجاعت اخلاقی پرستاران مورد مطالعه 48/11±38/90 (دامنه قابل کسب 105-15) بود. میانگین نمره کل تصمیمگیری بالینی در میان پرستاران مورد مطالعه 42/39±24/117 (دامنه قابل کسب 180-0) به دست آمد. شجاعت اخلاقی با مشارکت در تصمیمگیری بالینی همبستگی مثبت (397/0=r) و معنادار (001/0p˂) داشت.
نتیجهگیری: نتایج حاصل نشان داد که شجاعت اخلاقی از جایگاه ویژهای در پرستاری برخوردار است که میتواند پرستار را به سمت مشارکت فعال در تصمیمگیری بالینی سوق دهد. براین اساس پیشنهاد میشود دورههای کاربردی ارتقای اخلاق حرفهای جهت ارتقای تصمیمگیری و عملکرد اخلاقی در بالین، برای دانشجویان پرستاری و پرستاران برگزار گردد.
شیما کهنسال، فریبا تباری، شهرزاد غیاثوندیان، شیما حقانی، کامران رودینی،
دوره 27، شماره 3 - ( 7-1400 )
چکیده
زمینه و هدف: اضطراب یکی از عوارض شایع در بیماران سرطانی است که میتواند بر سلامت جسم و روان بیماران اثر بگذارد و در روند درمان اختلال ایجاد کند. به همین دلیل بیماران مبتلا به سرطان که تحت شیمی درمانی هستند، نیازمند آموزش درباره بیماری و راهکارهای مقابله با عوارض و مشکلات آن هستند. مطالعه حاضر با هدف مقایسه تأثیر دو روش آموزش ویدیویی و نوشتاری بر اضطراب بیماران مبتلا به سرطان معده و مری که تحت شیمی درمانی سرپایی هستند، انجام یافته است.
روش بررسی: این مطالعه یک کارآزمایی بالینی تصادفی شده است که در مورد 58 بیمار مبتلا به سرطان معده و مری که تحت شیمی درمانی سرپایی در بیمارستانهای شریعتی و امام خمینی تهران بودند، انجام گرفته است. شرکتکنندگان به صورت تصادفی در گروه آموزش ویدیویی (28 نفر) و گروه آموزش نوشتاری (30 نفر) قرار گرفتند. دادهها با استفاده از پرسشنامه اضطراب حالت اشپیلبرگر (STAI) در ابتدای مطالعه و به صورت هفتگی در طی 12 هفته جمعآوری و در نرمافزار SPSS نسخه 20 تحلیل شد.
یافتهها: نتایج پژوهش نشان داد که میزان اضطراب در هر دو گروه نسبت به قبل از مداخله به طور معناداری کاهش داشته است (05/0p<). در بررسی میانگین نمره اضطراب بین گروه ویدیو (85/9±07/56) و گروه نوشتاری (13/8±40/56 ) بعد از انجام مداخله تفاوت آماری معناداری مشاهده نشد (89/0=p).
نتیجهگیری: به طور کلی نتایج این مطالعه نشان داد که آموزش خودمراقبتی در روش ویدیویی و نوشتاری، اضطراب بیماران سرطانی تحت شیمی درمانی را کاهش میدهد و هر دو روش میتوانند در کاهش اضطراب بیماران مؤثر باشند.
ثبت کارآزمایی بالینی: IRCT20181115041669N1
ناهید دهقان نیری، مریم کشه فراهانی، فاطمه حاجی بابایی، محمود شیخ فتحالهی، مجتبی سنمار،
دوره 27، شماره 3 - ( 7-1400 )
چکیده
زمینه و هدف: ایمنی بیمار به طور اعم و خطاهای دارویی به طور اخص، از شاخصهای مهم کیفیت مراقبت در بیمارستانها هستند. مدیریت خطر، رویکردی مهم و اصلی برای پیشگیری حوادث ناشی از خطاهای دارویی است. مطالعه حاضر با هدف تعیین اثربخشی برنامه مدیریت خطر بر میزان خطاهای دارویی پرستاران بخشهای مراقبت ویژه انجام گرفته است.
روش بررسی: پژوهش حاضر، یک مطالعه کارآزمایی غیرتصادفی از نوع پیشآزمون، پسآزمون با یک گـروه کنتـرل است که در سال 1399 در دو بیمارستان تهران انجام گرفته است. یکی از بیمارستانها بهطور تصادفی، گروه آزمون و دیگری گروه کنترل در نظر گرفته شد. بعد از اعمال معیارهای ورود و خروج، 150 پرستار در این دو بیمارستان (هر گروه 75 پرستار) به روش در دسترس انتخاب شدند. برای گروه آزمون، برنامه مدیریت خطر اجرا شد. ابزارهای جمعآوری دادهها شامل، پرسشنامه جمعیتشناختی و شغلی پرستاران، پرسشنامه خودگزارشی خطای دارویی 14 عبارتی ویکفیلد و چک لیست مشاهدهای کیفیت دارو درمانی پرستاران بود. دادهها در مرحله قبل و بعد از مداخله جمعآوری و با نرمافزار SPSS نسخه 16 و آمار توصیفی و استنباطی تجزیه و تحلیل شد.
یافتهها: براساس نتایج آماری آزمون تیمستقل در اطلاعات جمعیتشناختی و شغلی، همچنین میزان خطاهای دارویی قبل از مطالعه، هر دو گروه یکسان بودند (05/0<p). پس از انجام مداخله، تفاوت میزان خطاهای دارویی در دو گروه به لحاظ آماری معنادار بود (005/0>p) که نشاندهنده کاهش خطای دارویی برای پرستاران گروه مداخله نسبت به گروه کنترل است. همچنین نتایج نشان داد که میزان خطای دارویی مشاهده شده در پرستاران بهطور معناداری بیش از خطای گزارش شده توسط آنها است (001/0>p).
نتیجهگیری: نتایج حاکی از مؤثر بودن اجرای برنامه مدیریت خطر بر کاهش خطاهای دارویی پرستاران است. اجرای برنامه مدیریت خطر به عنوان راهکاری برای ارتقای دارو درمانی ایمن به پرستاران و دستیابی به مراقبتهای پرستاری ایمن و مطلوب، توصیه میشود.
الهام شکیبازاده، فهیمه طاهرخانی، میر سعید یکانینژاد، داود شجاعیزاده، مریم تاجور،
دوره 27، شماره 3 - ( 7-1400 )
چکیده
زمینه و هدف: در سالهای اخیر، رفتار نامحترمانه مادری به عنوان یک مشکل قابل توجه در جهان مطرح شده است. این مطالعه با هدف تعیین شیوع رفتارهای نامحترمانه با مادران در لیبر و زایمان و تعیین عوامل مرتبط با آن طراحی و اجرا شده است.
روش بررسی: این یک مطالعه مقطعی در سال 1398 در مورد 357 نفر از مادرانی که در بیمارستانهای دانشگاه علوم پزشکی تهران زایمان طبیعی داشتند، انجام گرفته است. ابزار گردآوری اطلاعات پرسشنامهای حاوی ویژگیهای فردی مادران و همچنین پرسشنامه اندازهگیری شیوع حیطههای مختلف سوء رفتار بود که به روش مصاحبه با مادران تکمیل شد. تحلیل دادهها با استفاده از آزمونهای توصیفی و آزمون کایدو و رگرسیون لجستیک چندگانه در نرمافزار SPSS نسخه 24 انجام گرفت.
یافتهها: همه مادران شرکتکننده در این مطالعه حداقل یک نوع سوء رفتار را تجربه کرده بودند که بیشترین آن در حیطه «عدم اجازه برای تحرک، مایعات و داشتن همراه» (7/99%) و کمترین آن در حیطه «انگ زدن و تبعیض» (5/4%) بود. تحلیل آماری رابطه معناداری بین افزایش سن، اقلیت قومیتی، زایمان بار اول، وضعیت اقتصادی بالاتر، زمان زایمان (شب، روز) و داشتن سابقه بیماری با تجربه بیشتری از انواع حیطههای مختلف سوء رفتار را نشان داد.
نتیجهگیری: این مطالعه مؤید شیوع نسبتاً بالای رفتارهای نامحترمانه با مادران در بیمارستانها، براساس استانداردهای جهانی است که توجه جدی و سریع مسؤولان را میطلبد، تا با انجام مداخلاتی در جهت رفع یا کاهش این نوع رفتارها اقدام کنند.
سودابه لطفی پلنگی، فاطمه غفاری، زهرا فتوکیان، علی ذبیحی،
دوره 27، شماره 4 - ( 10-1400 )
چکیده
زمینه و هدف: فعالیتهای پرستاری ارتقای سلامت در سالمندان مبتلا به COPD در ساختارهای بهداشتی- درمانی متفاوت است و بررسی در این زمینه میتواند به شناخت شکاف دانشی موجود کمک نماید. مطالعه حاضر با هدف تعیین فعالیتهای پرستاری ارتقا دهنده سلامت در سالمندان مبتلا به COPD انجام گرفته است.
روش بررسی: این مطالعه توصیفی- مقطعی در سال 1399 انجام یافت. 180 پرستار شاغل در بیمارستانهای آموزشی وابسته به دانشگاههای علوم پزشکی مازندران و بابل در مطالعه شرکت کردند. نمونهگیری به روش در دسترس انجام گرفت. ابزارهای جمعآوری دادهها شامل پرسشنامه مشخصات فردی و حرفهای و پرسشنامه محقق ساخته فعالیتهای پرستاری ارتقا دهنده سلامت برای سالمندان مبتلا به COPD بود. دادهها با استفاده از نرمافزار SPSS نسخه 18 و آزمونهای تیتست، آنوا و رگرسیون چندگانه تجزیه و تحلیل شد.
یافتهها: میانگین سنی پرستاران شرکتکننده در مطالعه 05/8±58/34 سال بود. 4/84% نمونهها زن و 6/70% متأهل بودند. میانگین و انحراف معیار نمره فعالیتهای پرستاری ارتقا دهنده سلامت 90/37±10/197 محاسبه شد. در بین ابعاد مربوط به فعالیتهای ارتقا دهنده سلامت، کمترین فراوانی مربوط به ابعاد «ترک سیگار/مواد مخدر» (4/34%) و «خودتوانمندسازی» (8/32%) بود. بین فعالیتهای ارتقا دهنده سلامت با محل اشتغال (034/0=p)، سن (001/0p<)، جنس (022/0=p) و وضعیت تأهل پرستاران (014/0=p) ارتباط معناداری مشاهده شد.
نتیجهگیری: فعالیتهای ارتقا دهنده سلامت برای سالمندان مبتلا به COPD، بالاتر از سطح متوسط بوده است. با این حال نیاز است برنامههای آموزش ضمن خدمت و کنفرانسهای داخل بخشی به منظور ارتقای صلاحیت حرفهای پرستاران به ویژه در بعد رفتارهای مشاورهای و ترک سیگار صورت گیرد.
سیده آزاده موسیپور، نسرین الهی، نوراله طاهری، محمد حسین حقیقیزاده، علی احسانپور،
دوره 27، شماره 4 - ( 10-1400 )
چکیده
زمینه و هدف: خودمراقبتی و خودمدیریتی به عنوان دو راهکار مؤثر در کنترل درد و کیفیت زندگی نقش مؤثری داشتهاند، لذا با توجه به ویژگیها و ابعاد این دو مقوله، این مطالعه با هدف مقایسه تأثیر خودمدیریتی درد با خودمراقبتی بر ماهیت درد و کیفیت زندگی مبتلایان به بیماری سلول داسی شکل انجام گرفته است.
روش بررسی: در این مطالعه کارآزمایی بالینی، تعداد 75 بیمار مبتلا به بیماری سلول داسی شکل مراجعهکننده به درمانگاه تالاسمی بیمارستان بقایی 2 اهواز و بیمارستان شهید بهشتی آبادان در سال 1397، انتخاب و به طور تصادفی در سه گروه 25 نفره خودمراقبتی، خودمدیریتی درد و کنترل قرار گرفتند. دو گروه مداخله به گروههای 5 نفره تقسیم و در طی 4 جلسه و به مدت سه ماه آموزشهای اختصاصی را دریافت نمودند. ماهیت درد و کیفیت زندگی بیماران، با استفاده از پرسشنامه کیفیت زندگی و پرسشنامه درد McGill، 4 نوبت (قبل از مداخله، یک ماه، دو ماه و سه ماه بعد از مداخله) مورد سنجش قرار گرفت. تحلیل دادهها در نرمافزار SPSS نسخه 22 انجام گرفت.
یافتهها: نتایج نشان داد که برنامه خودمدیریتی درد و خودمراقبتی بر بهبود کیفیت زندگی و میزان درد بیماران داسی شکل مؤثر بوده است. اما بین دو گروه مداخله تفاوت آماری معناداری در ماهیت درد و کیفیت زندگی بیماران مشاهده نشد.
نتیجهگیری: خودمراقبتی و خودمدیریتی درد هر دو اثر مشابهی بر کاهش درد بیماران و بهبود کیفیت زندگی آنها دارند.
ثبت کارآزمایی بالینی: IRCT20160726029086N5
محمد رضا شاکر، مرضیه مومن نسب، فرشته دهقانراد، رویا دوکوهکی، رضا دخش، آزیتا جابری،
دوره 28، شماره 1 - ( 1-1401 )
چکیده
زمینه و هدف: نیازهای فیزیولوژیکی و روانی بیماران بخش مراقبت ویژه (ICU) به دلیل عدم برقراری ارتباط مؤثر برآورده نمیشود. به منظور تسهیل ارتباط، پرستاران میتوانند از راهبردهای ارتباطی تقویتی و جایگزینی استفاده کنند. این مطالعه با هدف تعیین تأثیر استفاده از این راهبردها بر کیفیت ارتباط پرستاران با بیماران دارای لوله تراشه در بخشهای مراقبت ویژه جراحی قلب انجام گرفته است.
روش بررسی: در این مطالعه مداخلهای نیمه تجربی با طراحی قبل و بعد از مداخله که در سال 1397 در بیمارستان الزهرا (س) شیراز انجام گرفت. تعداد 70 بیمار (35 نفر در هر مرحله) که پس از عمل جراحی قلب، به دلیل داشتن لوله تراشه قادر به برقراری ارتباط کلامی نبودند، به صورت نمونهگیری در دسترس و تعداد 10 پرستار شاغل در ICU جراحی قلب نیز به صورت تصادفی ساده انتخاب شدند. در مرحله پیش از مداخله، پرستاران با روشهای معمول و پس از آموزش در مرحله پس از مداخله، با استفاده از راهبردهای ارتباط تقویتی و جایگزین با بیماران ارتباط برقرار میکردند. تحلیل دادهها در نرمافزار SPSS نسخه 22 با استفاده از آمارهای توصیفی و تحلیلی انجام گرفت.
یافتهها: کمترین محتوای ارتباط در مرحله قبل و پس از مداخله مربوط به احساسات بود که فراوانی آن در مرحله پس از مداخله بیشتر از مرحله پیش از مداخله بود. بیشترین روش استفاده شده در مرحله پس از مداخله، بورد ارتباطی و اشاره با سر بود. در هر دو مرحله اکثر ارتباطها توسط بیمار شروع شده بود که در مرحله پس از مداخله تعداد دفعاتی که پرستار آغازکننده ارتباط بوده است افزایش یافته بود (05/0>p). در مرحله پس از مداخله، رضایت بیماران و پرستاران از ارتباط افزایش یافت (0001/0p<).
نتیجهگیری: آموزش راهبردهای ارتباط تقویتی و جایگزین به پرستاران استفاده از آن برای بیماران بستری در ICU، باعث افزایش موفقیت ارتباط و رضایت بیماران و پرستاران از ارتباط میشود. لذا استفاده از آنها در این بخشها به پرستاران و مسؤولان پرستاری پیشنهاد میشود.
واژههای کلیدی: راهبردهای ارتباط تقویتی و جایگزین، بوردهای ارتباطی، انتوباسیون داخل تراشه، بخش مراقبت ویژه
نرگس نرگسی خرمآباد، اکبر جوادی، رسول محمدی، عاطفه خزایی، اکبر امیری، نسرین مرادی، روناک گراوند،
دوره 28، شماره 3 - ( 7-1401 )
چکیده
زمینه و هدف: امروزه بیماری کووید-19 تهدیدی جدی برای سلامت جهان شده است. با توجه به شرایط ویژه، بیماران تحت همودیالیز بیش از سایرین در معرض خطر ابتلا قرار دارند. لذا خودمراقبتی در آنها بسیار ضروری است. بنابراین مطالعه حاضر با هدف تعیین میزان خودمراقبتی این بیماران در برابر کووید-19 و عوامل مؤثر بر خودمراقبتی، انجام گرفته است.
روش بررسی: در این مطالعه توصیفی- تحلیلی تعداد 219 نفر از بیماران مراجعهکننده به بخش دیالیز بیمارستانهای دولتی منتخب استان لرستان در سال 1399 به روش سرشماری انتخاب و بررسی شدند. اطلاعات بیماران توسط پرسشنامه مشخصات فردی و پرسشنامه محقق ساخته خودمراقبتی در برابر کووید-19 گردآوری شد. یافتهها در نرمافزار SPSS نسخه 22 و سطح معناداری 05/0 p< تجزیه و تحلیل شد.
یافتهها: میانگین نمره خودمراقبتی در برابر کووید-19 در بیماران 33/186، و اغلب بیماران دارای خودمراقبتی در سطح خوب بودند. بین متغیرهای محل سکونت (001/0>p) و وجود بیماری همزمان (044/0=p) با نمره خودمراقبتی بیماران ارتباط معناداری دیده شد. در میان منابع متعدد کسب اطلاعات، بین شبکههای اجتماعی (047/0=p) و خانواده و اقوام (001/0>p) با نمره خودمراقبتی تفاوت معناداری وجود داشت. همچنین داشتن بیماری همزمان، محل سکونت شهری و سطح تحصیلات دانشگاهی به صورت معناداری خودمراقبتی را پیشبینی میکردند.
نتیجهگیری: با توجه به نتایج این مطالعه توصیه میشود، برنامههای آموزشی مناسبی با در نظر گرفتن عوامل مؤثر بر ارتقای خودمراقبتی برای این بیماران تدوین شود. همچنین جهت اثربخشی بیشتر از ظرفیتهایی مانند شبکههای اجتماعی و خانواده بیماران نیز استفاده گردد.
ونوس بوچانی، بتول پورابولی، مرضیه حسنپور، هادی رنجبر،
دوره 28، شماره 4 - ( 10-1401 )
چکیده
زمینه و هدف: مادران دارای نوزاد نارس اضطراب بیشتری را نسبت به مادران دارای نوزاد ترم تجربه میکنند. با جدایی مادر از نوزاد، مهمترین مؤلفه اثرگذار بر دلبستگی که تماس فیزیکی با نوزاد است، نیز مختل میشود. هدف این پژوهش تعیین تأثیر اجرای برنامه مثبت اندیشی گروهی بر اضطراب و دلبستگی مادران نوزادان نارس بستری در بخش مراقبت ویژه نوزادان بوده است.
روش بررسی: این پژوهش از نوع کارآزمایی تصادفی است که در سال 1399 در شهر کرمانشاه انجام گرفته است. 72 نفر از مادران دارای نوزاد نارس بستری در بخش مراقبت ویژه نوزادان بیمارستانهای امام رضا (ع) و محمد کرمانشاهی به روش اختصاص تصادفی در دو گروه کنترل و مداخله قرار گرفتند. جهت جمعآوری دادهها از پرسشنامههای اضطراب اسپیلبرگر و دلبستگی پس از تولد استفاده شد. دادههای جمعآوری شده با کمک نرمافزار SPSS نسخه 16 و با استفاده از آزمونهای آماری (ANOVA و Chi-Square) مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافتهها: مقایسه اضطراب آشکار قبل از مداخله (791/0=p) و بعد از مداخله (373/0=p) در دو گروه مداخله و کنترل نشان داد که دو گروه تفاوت معناداری با هم ندارند. مقایسه اضطراب پنهان قبل از مداخله (831/0=p) و بعد از مداخله (093/0=p) نیز نشان داد بین دو گروه تفاوت آماری معناداری وجود نداشته است. اما مقایسه میزان تغییرات تفاوت معناداری را نشان داد (025/0=p). در مورد دلبستگی، قبل از مداخله هیچ کدام از زیرمقیاسهای دلبستگی در دو گروه تفاوت آماری معناداری نداشته است (05/0p>) پس از مداخله در نمره زیرمقیاسهای «نبود خصومت» و «رضایت از تعامل» تفاوت معنادار (05/0p<) مشاهده شد.
نتیجهگیری: با توجه به یافتههای حاصل از پژوهش، اجرای برنامه مثبت اندیشی گروهی را به عنوان برنامهای تکمیلی، در کنار مراقبتهای معمول برای مادران نوزادان نارس به پرستاران و مسؤولان بخشهای مراقبت ویژه نوزادان توصیه میشود.
ثبت کارآزمایی بالینی: IRCT20210108049965N1