جستجو در مقالات منتشر شده


27 نتیجه برای دانشجو

زیبا تقی‌زاده، علی منتظری، مهسا خوشنام‌راد،
دوره 21، شماره 2 - ( 6-1394 )
چکیده

  زمینه و هدف: ماماها به عنوان یکی از اعضای تیم بحران، ارایه خدمات به مادر و نوزاد را در شرایط بحران به عهده دارند، لذا تعیین نیازهای آموزشی آنان در این شرایط، اساس برنامه‌ریزی در این زمینه است. هدف این مطالعه شناخت نیازهای آموزشی دانشجویان مامایی برای ارایه خدمات پیشگیری از افزایش مرگ و میر مادر و نوزاد در شرایط بحران می‌باشد .

  روش بررسی: در این مطالعه مقطعی در سال 1393، تعداد 235 نفر از دانشجویان مقاطع مختلف رشته مامایی از چهار دانشگاه علوم پزشکی شهر تهران، با روش سرشماری انتخاب و پس از اعلام رضایت آگاهانه، پرسشنامه محقق‌ساخته نیازهای آموزشی مرتبط با ارایه خدمات پیشگیری از مرگ‌و‌میر مادر و نوزاد در شرایط بحران را به شیوه خودگزارش‌دهی تکمیل نمودند . داده‌ها با استفاده از آمار توصیفی و آزمون‌های آنالیز واریانس یک طرفه، t تست و همبستگی پیرسون در نرم‌افزار SPSS v.17 تحلیل شد.

  یافته‌ها : میانگین و انحراف معیار نمره نیاز آموزشی دانشجویان در حیطه مادری 5/21 ± 70، از حداکثر 105 نمره، و در حیطه نوزادی 9 ± 7/46، از حداکثر 65 نمره بود و در سطح نیازآموزشی زیاد قرار گرفت. دانشجویان کارشناسی در مقایسه با کارشناسی‌ارشد، در هر دو حیطه، نیاز آموزشی بیش‌تری را گزارش کردند (046/0= p ). 8/86% دانشجویان اظهار کردند تحصیلات دانشگاهی آن‌ها را برای ایفای نقش در شرایط بحران آماده نکرده، 6/10% در این مورد آموزش قبلی دیده ‌بودند و 5/11% تجربه مواجهه با بحران را داشتند. بین سن دانشجویان (001/0 p< )، سابقه کار بالینی آنان (001/0 p< )، گذراندن دوره آموزشی قبلی (001/0 p< ) و تجربه حضور در بحران (05/0 p< ) با میزان نیاز آموزشی درباره بحران ارتباط معناداری وجود داشت. در حالی که بین دانشگاه محل تحصیل دانشجویان با میزان نیازآموزشی آن‌ها این ارتباط معنادار نبود (51/0= p ) .

  نتیجه‌گیری: با توجه به نیاز آموزشی زیاد دانشجویان برای ارایه خدمات در شرایط بحران و عدم کفایت تحصیلات دانشگاهی برای آماده‌سازی آنان برای ایفای نقش، بازنگری برنامه‌ریزی آموزشی دانشجویان مامایی، ضرورت دارد .

  

 


فاطمه زهرا کریمی، غلامحسین ظریف‌نژاد، محبوبه عبدالهی، علی تقی‌پور،
دوره 21، شماره 3 - ( 9-1394 )
چکیده

زمینه و هدف: به دلیل اهمیت همدلی و تأثیر مثبت آن در ارتباط بین بیمار و مراقبان بهداشتی و همچنین به دلیل فقدان ابزار معتبری برای سنجش همدلی در دانشجویان حوزه سلامت، مطالعه حاضر با هدف بررسی ساختار عاملی و پایایی نسخه فارسی JSE-HPS در دانشجویان دانشکده پرستاری و مامایی دانشگاه علوم پزشکی مشهد انجام گرفته است.

روش بررسی: در این پژوهش مقطعی، 398 نفر از دانشجویان دانشکده پرستاری و مامایی دانشگاه علوم پزشکی مشهد حضور داشتند که به روش نمونه‌گیری تصادفی طبقه‌ای انتخاب شدند. ابزار جمع‌آوری داده‌ها JSE-HPS بود. برای بررسی ساختار عاملی ابزار از تحلیل عاملی تأییدی و برای بررسی پایایی ابزار از ضریب آلفای کرونباخ استفاده شد. تحلیل‌ها با استفاده از نرم‌افزارهای LISREL نسخه 8/8 و SPSS v.20 انجام یافت.

یافته‌ها: نتایج حاصل از مدل تحلیل عاملی تأییدی بیان می‌کند از آن‌جا که شاخص‌های برازش مدل، شامل CFI، GFI، AGFI و NFI نزدیک 1 بودند و شاخص RMSEA کم‌تر از 1/0 بود، برازش الگوی 3 عاملی مناسب است. همچنین ضریب آلفای کرونباخ برای کل ابزار 63/0 به دست آمد.

نتیجه‌گیری: پژوهش حاضر ساختار سه عاملی نسخه فارسی 20 گویه‌ای JSE-HPS را که شامل اتخاذ دیدگاه، مراقبت همدلانه و خود را به جای بیمار نهادن می‌شود، تأیید کرد. بنابراین ابزار یاد شده برای ارزیابی همدلی با بیمار در جامعه دانشجویان ارایه‌دهنده خدمات سلامتی مناسب است.


فاضل دهون، زهرا مختاری، مرضیه اصلانی، فریبا ابتکار، رضا قانعی قشلاق،
دوره 24، شماره 2 - ( 4-1397 )
چکیده

زمینه و هدف: آسیب سرسوزن نوعی خطر شغلی است. دانشجویان علوم پزشکی به دلیل کمبود مهارت، تجارب بالینی و دانش محدود خود ممکن است، بیش از دیگران در معرض آسیب سرسوزن قرار گیرند. این مرور سیستماتیک و فراتحلیل با هدف برآورد شیوع آسیب سرسوزن در دانشجویان دانشگاه‌های علوم پزشکی در ایران انجام یافته است.
روش بررسی: در مطالعه مرور سیستماتیک و فراتحلیل حاضر، 22 مقاله داخلی منتشر شده به زبان‌های فارسی و انگلیسی وارد مطالعه شد. جستجوی مقالات در پایگاه‌های اطلاعاتی ملی Scientific Information Database (SID)، MagIran، IranMedex و پایگاه‌های بین‌المللی Google Scholar، Wbe of Science، PubMed و Scopus بدون محدودیت زمانی انجام یافت. داده‌ها با استفاده از روش فراتحلیل و مدل اثرات تصادفی تحلیل شد.
یافته‌ها: شیوع کلی آسیب سرسوزن در دانشجویان دانشگاه‌های علوم پزشکی 47% (با فاصله اطمینان 95%: 55%-39%) بوده است. بین پوشش واکسیناسیون، سن نمونه‌ها و حجم نمونه مطالعات با شیوع آسیب سرسوزن ارتباطی وجود نداشت. شیوع آسیب سرسوزن با افزایش سال انتشار مقالات (03/0=p) به‌طور معناداری کاهش و با عدم گزارش آسیب سرسوزن شیوع این آسیب (049/0=p) به‌طور معناداری افزایش یافته است.
نتیجه‌گیری: با توجه به شیوع بالای آسیب سرسوزن در دانشجویان علوم پزشکی کشور برگزاری برنامه‌های آموزشی متمرکز بر استفاده صحیح از وسایل تیز و برنده، اهمیت گزارش‌دهی و اصلاح رفتارهای کاری مثل خودداری از درپوش گذاری مجدد سوزن‌ها برای کاهش وقوع آسیب‌های سرسوزن ضروری به نظر می‌رسد.
 
حسن بابامحمدی، زهرا صیادجو، فائزه دیهیم‌فر، هاجر چهارپاشلو، راهب قربانی،
دوره 26، شماره 1 - ( 2-1399 )
چکیده

زمینه و هدف: برخی مطالعات سبک یادگیری دانشجویان رشته­های مختلف تحصیلی را به صورت مجزا مورد ارزیابی قرار داده­اند. اما، تعداد معدودی به بررسی سبک یادگیری دانشجویان رشته­های مختلف تحصیلی در دانشگاه­های علوم پزشکی پرداخته­اند. لذا این مطالعه با هدف تعیین سبک یادگیری دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی سمنان انجام یافته است.
روش بررسی: در این مطالعه توصیفی- مقطعی، 228 نفر از دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی سمنان در سال 1396 به روش نمونه‌گیری خوشه­ای انتخاب و مورد بررسی قرار گرفتند. ابزار پژوهش آخرین نسخه پرسشنامه سبک یادگیری Kolb بود. در نهایت داده­ها در نرم‌افزار SPSS نسخه 18 با استفاده از آزمون­های آماری توصیفی و تحلیلی (مجذور کای) مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافته‌ها: 8/54% نمونه‌ها مؤنث و 5/89% مجرد بودند. 2/63% معدل بالاتر از 16 داشتند و 2/52% ترم 2 تحصیلی بودند. سبک یادگیری 4/40% دانشجویان جذب‌کننده، 9/21% واگرا، 3/19% انطباق یابنده و 4/18% هم­گرا بود. ارتباط معناداری بین سبک یادگیری و رشته تحصیلی (014/0=p) و نیز معدل (006/0=p) مشاهده شد، اما ارتباط معناداری بین سبک یادگیری با جنس، سن، وضعیت تأهل و ترم تحصیلی دیده نشد (05/0<p).
نتیجه‌گیری: با توجه به این که سبک یادگیری غالب دانشجویان جذب‌کننده بوده است و با توجه به این نکته که حرفه‌های پزشکی از مشاغل ارتباطی، مردم محور و عملی است، لازم است اساتید دانشگاه توجه بیش‌تری به سبک یادگیری دانشجویان داشته باشند، و از راهبردهای مختلف آموزشی برای تقویت و افزایش توانمندی­های لازم برای این گروه از فراگیران در محیط­های آموزشی و بالینی استفاده نمایند.
 
راحله عزتی، مهین تفضلی، سید رضا مظلوم، نگار اصغری پور،
دوره 26، شماره 3 - ( 7-1399 )
چکیده

زمینه و هدف: صلاحیت بالینی، توانایی انجام وظایف حرفه‌ای و هماهنگی مهارت‌های شناختی، ارتباطی و روان- حرکتی در مراقبت از بیمار است و همدلی یکی از عوامل تأثیرگذار در فرآیند کسب صلاحیت‌های بالینی است. با توجه به نقش صلاحیت بالینی در کیفیت مراقبت‌های مامایی، این مطالعه با هدف تعیین تأثیر آموزش مهارت همدلی بر صلاحیت بالینی دانشجویان مامایی انجام یافته است.
روش بررسی: این مطالعه­ کارآزمایی بالینی در سال 1394 در مورد 73 دانشجوی مامایی و 438 مادر باردار انجام یافت. جهت سنجش صلاحیت بالینی دانشجویان از پرسشنامه صلاحیت بالینی استفاده شد که به دو شیوه خودارزیابی و ارزیابی توسط پژوهشگر (پس از سه بار مشاهده عملکرد دانشجو) تکمیل شد. تجزیه تحلیل داده‌ها با استفاده از آزمون‌های کای‌دو، تی‌مستقل و تی‌زوجی در نرم‌افزار SPSS نسخه 16 انجام گرفت.
یافته‌ها: قبل از آموزش از نظر میانگین نمرات خودارزیابی صلاحیت بالینی و ارزیابی پژوهشگر، بین دو گروه تفاوت معناداری وجود نداشت (05/0<p). بعد از آموزش نیز از نظر نمره خودارزیابی صلاحیت بالینی بین دو گروه تفاوت معناداری مشاهده نشد (05/0<p) اما نمرات ارزیابی صلاحیت بالینی توسط پژوهشگر در گروه مداخله به صورت معناداری بیش‌تر از گروه کنترل بود (05/0>p). همچنین تفاوت بین میانگین نمرات خودارزیابی صلاحیت بالینی قبل و بعد از آموزش بین دو گروه معنادار نبود (05/0<p)، اما تفاوت میانگین نمرات ارزیابی صلاحیت بالینی توسط پژوهشگر، قبل و بعد از آموزش بین دو گروه معنادار بود (05/0>p).
نتیجه‌گیری: آموزش مهارت همدلی روشی مؤثر در افزایش صلاحیت بالینی دانشجویان است.
ثبت کارآزمایی بالینی: IRCT 2016051127855N1
 
احسان آقاجان‌زاده عمرانی، فلورا رحیم‌آقایی، آمنه خلعتبری،
دوره 30، شماره 2 - ( 4-1403 )
چکیده

زمینه و هدف: نشخوار فکری یکی از اختلالات رایج در دانشجویان علوم پزشکی است که می‌تواند بر فرایند تحصیل و عملکرد آن­ها اثرگذار باشد. مطالعه حاضر با هدف تعیین تأثیر ماندالا درمانی بر نشخوار فکری دانشجویان علوم پزشکی دانشگاه آزاد اسلامی واحد تنکابن انجام گرفته است.
روش بررسی: مطالعه حاضر از نوع نیمه تجربی با طرح پیش­آزمون-پس­آزمون و با گروه کنترل است که در آن 40 نفر از دانشجویان علوم پزشکی دانشگاه آزاد اسلامی واحد تنکابن دارای نشخوار فکری مشغول به تحصیل در سال 1402، مشارکت داشتند. نمونه‌ها به روش در دسترس انتخاب و سپس با تخصیص تصادفی به گروه آزمون (20 نفر) و کنترل (20 نفر) تقسیم شدند. مداخله شامل برگزاری 4 جلسه 60 دقیقه­ای آموزشی در خصوص نحوه رنگ­آمیزی طرح­های ماندالا در کنترل نشخوار فکری بود. در این مدت گروه کنترل مداخله­ای دریافت نکرد. داده‌ها با پرسشنامه نشخوار فکری Nolen-Hoeksema وMorrow جمع­آوری شد. جهت تحلیل داده‌ها از آمار توصیفی و آزمون آماری تحلیل کوواریانس یک متغیره در نرم­افزار SPSS نسخه 26 استفاده شد.
یافته‌ها: یافته‌های جمعیتشناختی نشان داد که گروه‌های آزمون و کنترل از نظر جنس، سن و ترم تحصیلی با هم تفاوت معناداری ندارند (001/0p<). نتایج تحلیل کوواریانس نشان داد که روش ماندالا درمانی باعث کاهش نمره نشخوار فکری گروه آزمون در مقایسه با گروه کنترل شده است (005/0p<).
نتیجه‌گیری: نتایج مطالعه حاضر نشان داد ماندالا درمانی منجر به کاهش نشخوار فکری در دانشجویان شده است. لذا ماندالا درمانی به عنوان یک راهکار غیردارویی مؤثر در کاهش نشخوار فکری در دانشجویان علوم پزشکی توصیه می­شود.

 
کبری آخوندزاده، سکینه شفیعا، زهرا عابدینی، اشرف خرمی‌راد،
دوره 30، شماره 2 - ( 4-1403 )
چکیده

زمینه و هدف: الکتروکاردیوگرافی (ECG) پرکاربردترین ابزار تشخیصی در پزشکی است، با وجود این دانشجویان پرستاری در تفسیر ECG با مشکل مواجه هستند که این امر نیاز به اصلاح شیوه­های آموزش را خاطر نشان می­کند. این مطالعه با هدف تعیین تأثیر تکلیف درسی ترسیم ECG بر میزان یادگیری دانشجویان پرستاری و دیدگاه آن­ها نسبت به این شیوه تدریس واحد درسی پرستاری مراقبت­های ویژه انجام گرفته است.
روش بررسی: این مطالعه نیمه تجربی در مورد 52 دانشجوی کارشناسی پرستاری ترم 5 ورودی مهر و بهمن، در دانشگاه علوم پزشکی قم انجام یافت. در دانشجویان ورودی مهر، نیمه اول ترم به شیوه سنتی سخنرانی و پرسش و پاسخ تدریس شد و در نیمه دوم علاوه بر به کارگیری شیوه‌ها‌ی مرسوم از دانشجویان خواسته شد که ECG‌ها‌ی شایع را ترسیم کنند. در دانشجویان ورودی بهمن، زمان مداخله برعکس شد به این معنی که ترسیم ECG در نیمه اول ترم انجام یافت. در پایان، میزان یادگیری با توجه به نمره آزمون کتبی و دیدگاه دانشجویان نسبت به ترسیم با استفاده از پرسشنامه ارزیابی شد. تجزیه و تحلیل داده‌ها‌ در نرم­افزار SPSS ویرایش ۲۲ و با استفاده از آزمون­های Mann-Whitney و Wilcoxon جهت مقایسه گروه‌ها انجام گرفت.
یافته‌ها: میانگین نمره پرسشنامه دیدگاه دانشجویان نسبت به روش ترسیم 34/3±86/14 (حداکثر 18) به­دست آمد. در بیشتر موارد دیدگاه دانشجویان نسبت به این شیوه آموزش مثبت یا نسبتاً مثبت بوده است. بین نمره آزمون ECG دانشجویان زمانی که ECG را ترسیم می­کردند و زمانی که ترسیم نمیکردند تفاوت معناداری مشاهده شد (001/0p<).
نتیجه‌گیری: ترسیم ECG می­تواند در ارتقای یادگیری واحد درسی پرستاری مراقبت­های ویژه کمککننده باشد و احتمالاً انگیزه دانشجویان را برای یادگیری افزایش دهد.

 

صفحه 2 از 2    
2
بعدی
آخرین
 

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به حیات می باشد.

طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق

© 2025 , Tehran University of Medical Sciences, CC BY-NC 4.0

Designed & Developed by : Yektaweb