66 نتیجه برای مهران
فرشته سیستانهای، زهرا گودرزی، رفعت رضاپور، عباس مهران، آذر محمودی، منصوره زاغری تفرشی، حاتم احمدوند، یویکو شیمودایرا، ماریکو اوهارا، کایوکو ایمورا،
دوره 11، شماره 2 - ( 2-1384 )
چکیده
مقدمه: لازم است پرستاران بدانند که عکسالعملهای روانی افراد در پاسخ به بلایای طبیعی همانند خود فاجعه دارای پیچیدگیهای بسیار است. از آنجا که پرستاران شهر بم در عین آسیب دیدن از زلزله، کار امدادرسانی را نیز به عهده داشتند، لذا از افرادی محسوب میشوند که بررسی وضعیت سلامت آنان پس از گذشت یک سال بسیار مهم میبود.
مواد و روش کار: پژوهش حاضر بررسی مقطعی از نوع توصیفی است که به منظور تعیین وضعیت روحی و روانی گروه پرستاران شاغل در بم با همکاری انجمن پرستاران کشور ژاپن انجام شده است. جامعه پژوهش شامل کلیه ردههای پرستاری (پرستار، بهیار، کمک بهیار) به تعداد 92 نفر بودند که در مراکز بهداشتی درمانی شهر بم اشتغال داشتند. ابزار گردآوری دادهها شامل 2 پرسشنامه: وضعیت فردی با سؤالاتی در مورد وضعیت روانی آنها در روزهای اولیه پس از وقوع زلزله و پرسشنامه دیگر درباره وضعیت سلامت خلقی و عمومی (پرسشنامه استاندارد گلدبرگ و ویلیامز، 1988) در 4 حیطه علایم (روانتنی، اضطراب و بیخوابی، اختلال در عملکرد اجتماعی، افسردگی) بود. هر یک از حیطهها دارای 7 سؤال بود که با مقیاس لیکرت (از صفر تا سه) مورد سنجش قرار گرفت.
یافتهها: یافتههای پژوهش حاکی از آن بود که پس از گذشت یک سال از وقوع زلزله 3/30% از واحدها دارای علایم روانتنی در حد مطلوب و 8/34% آنان اضطراب و بیخوابی در حد متوسط داشتند. از نظر عملکرد اجتماعی 2/40% آنها عملکرد تاحدی مطلوب و اکثریت (2/44%) بدون افسردگی بودند. در کل از لحاظ وضعیت سلامت عمومی 4/38% از گروه پرستاران در وضعیت تاحدودی مطلوب به سر میبردند.
نتیجهگیری: نتایج این پژوهش نشان داد که زلزله منجر به بروز عوارض روحی و روانی بسیاری میشود. ضروریست علاوه بر امدادرسانی به موقع، برای تسکین و تسلی وضعیت روحی و روانی افراد مصیبتزده از عوامل فرهنگی و به خصوص اعتقادات دینی بهره جست.
فرشته امیر مرادی، اشرف الملوک معماری، طیّب رمیم، عباس مهران، خدیجه خسروی،
دوره 11، شماره 2 - ( 2-1384 )
چکیده
مقدمه:اقدام به خودکشی به روش خودسوزی، روشی خشن و بیرحمانه در جهت پایان دادن به زندگی است که فرد با آتش زدن جسم خود سعی در از بین بردن خویشتن دارد. مؤثرترین راه کاهش عوارض و مرگ و میر خودسوزی، پیشگیری است.
مواد و روش کار: این مطالعه یک پژوهش توصیفی است که بر روی مراجعین مرکز سوانح سوختگی شهید مطهری، تنها مرکز بستری مخصوص زنان صدمه دیده از سوختگی در شهر تهران، در مدت یک سال (از آذر ماه 1380 تا آذر ماه 1381) انجام شده است. نمونهها شامل زنان متأهل بستری در این مرکز در مدت زمان مذکور بودند. معیارهای لازم برای ورود به مطالعه شامل: مؤنث بودن، تأهل، عدم سابقه ابتلا به بیماری جسمی، روانی و اعتراف فرد به خود سوزی بود. جهت گردآوری اطلاعات، پرسشنامه و مصاحبه به کار گرفته شد. برای توصیف یافتهها از آمار توصیفی و نرمافزار آماری SPSS استفاده گردید.
یافتهها: 35 زن دارای معیارهای ورود به مطالعه بودند. بیشترین گروه سنی گروه 25-21 سال، (میانگین سنی 94/357/24سال) 80 درصد دارای تحصیلات زیر دیپلم، 1/97درصد خانهدار و 8/68درصد خانوادهها دارای درآمد ماهیانه کمتر از صد هزار تومان بودند که اختلاف آماری معناداری در تمام این موارد وجود داشت. در 42% موارد، خودسوزی بین ساعت 18-12 و در7/45%، مکان خودسوزی حیاط منزل و در 4/91% موارد از نفت به عنوان ماده سوختی استفاده شده بود. 3/94% از واحدها، خشونت فیزیکی و کلامی شوهر خویش را تجربه کرده بودند، 60% زنان تحت مطالعه از شوهر خود به عنوان مقصر اصلی یاد نموده و 4/91% از زنان از منابع حمایتی در جامعه اطلاع نداشتند. تمامی واحدهای مورد پژوهش به علت عوارض ناشی از سوختگی فوت کردند.
نتیجهگیری: یافتههای پژوهش نشان داد که بیشترین علل اقدام به خودسوزی در زنان متأهل، خشونت خانوادگی و مشکلات زناشویی میباشند. پرستاران بهداشت جامعه به دلیل ارتباط نزدیک با خانواده نقش مؤثری در پیشگیری از رفتار خودسوزی از طریق شناسایی عوامل خطر و برطرف کردن آنها دارند.
رقیه کریمی، ترانه تقوی لاریجانی، عباس مهران، فرشته قلجایی،
دوره 11، شماره 4 - ( 10-1384 )
چکیده
زمینه و هدف: پرستاران برای انجام وظیفه و ارایه مراقبت از کودک (سالم-بیمار) به وجود ارتباطی قوی، دلخواه و متقابل بین والدین و کودک نیاز دارند. زمینهی این ارتباط باید در بافت تربیتی خانواده (نوع کنترل والدینی) شناسایی شود تا بتوان در جهت تداوم بخشهایی از ارتباط خانوادگی که به وظایف پرستاران مربوط میگردد تلاش نمود. در عین حال باید تدابیری اتخاذ شود که با روحیه کودک سازگار بوده و به کاهش اضطراب کودک کمک کند.
روش بررسی: مطالعه حاضر از نوع توصیف همبستگی است که به منظور تعیین ارتباط الگوهای رفتاری والدین با اضطراب فرزندان آنها (370 دانشآموز 13 تا 15سال) در ده مدرسه راهنمایی دخترانه دولتی منطقه 6 شهر تهران انجام شده است. ابزار گردآوری دادهها پرسشنامههای طراحی شده برای دانشآموزان و والدین بود. پرسشنامهها شامل موارد ذیل بود: مشخصات فردی، علایم فیزیولوژیک اضطراب، آزمون اضطراب اشپیلبرگر برای والدین و آزمون اضطراب رینولدز و ریچموند برای دانشآموزان. میزان اضطراب در این گروهها نیز با استفاده از آزمونهای آماری مجذور کای و دقیق فیشر در نرمافزار آماری SPSS تجزیه و تحلیل شد.
یافتهها: نتایج نشان داد میزان اضطراب دانشآموزان 33% بود. علاوه بر آن بیشترین میزان اضطراب 92% در نوجوانانی وجود داشت که رفتار والدین خود را استبدادی ارزیابی کرده بودند و کمترین میزان آن 6/7% در نوجوانانی بود که والدین دموکرات منش داشتند. این یافتهها نشان داد ارتباط معناداری بین اضطراب و نوع کنترل والدین وجود دارد (05/0p<).
نتیجهگیری: نوع کنترل والدین نقش مهمی در اضطراب فرزندان ایفا میکند. لذا پرستاران میتوانند با آموزش انواع کنترل والدینی به پدران و مادران، در کاهش اضطراب نوجوانان مؤثر باشند.
زهره خاکبازان، شیرین نیرومنش، عباس مهران، آرزو مجیدیآهی،
دوره 11، شماره 4 - ( 10-1384 )
چکیده
زمینه و هدف: سن شروع قاعدگی به عنوان یک شاخص مهم بلوغ در دختران، متأثر از عوامل مختلف نژادی، اقتصادی - اجتماعی و ... میباشد. ارتباط وزن و شاخص توده بدنی با سن شروع قاعدگی از فرضیههای مورد اختلاف پژوهشگران است.
روش بررسی: مطالعه حاضر از نوع مقطعی که شامل 580 دانشآموز مقاطع دبستان، راهنمایی، دبیرستان واقع در منطقه هفت تهران میباشد. نمونهگیری به روش خوشهای صورت پذیرفت. دادهها با تکمیل پرسشنامه و اندازهگیری تن سنجی (قد و وزن) جمعآوری و توسط آزمونهای ضریب هبستگی پیرسون و آنالیز واریانس یک طرفه و نرمافزار آماری SPSS مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافتهها: در این مطالعه 580 دانش آموز با انحراف معیار و میانگین سن شروع قاعدگی (2/1) 1/12، وزن (2/8) 6/45 کیلوگرم و شاخص توده بدنی (4/2) 4/18 شرکت کردند. یافتههای این پژوهش بیانگر عدم تفاوت معنادار میانگین وزن در سنین مختلف شروع قاعدگی و تفاوت معنادار میانگین قد (0001/0p<) و شاخص توده بدنی (006/0p<) در سنین مختلف شروع قاعدگی بود. آزمون هبستگی پیرسون ارتباط سن شروع قاعدگی با قد را رابطه خطی مستقیم (0001/0p<) و رابطه سن شروع قاعدگی با شاخص توده بدنی را رابطه خطی معکوس نشان داد (0001/0p<).
نتیجهگیری: بر اساس یافتههای این مطالعه شاخص توده بدنی و قد ارتباط آماری معناداری با سن شروع قاعدگی دارد به عبارتی با افزایش شاخص توده بدنی، سن شروع قاعدگی کاهش مییابد.
ماندانا میرمحمدعلیئی، مریم مدرس، عباس مهران، محجوبه اشتری ماهینی،
دوره 11، شماره 4 - ( 10-1384 )
چکیده
زمینه و هدف: ارتقای سلامتی و پیشگیری از بیماری، از اهداف مهم برنامههای بهداشتی است. با وجود تلاشهایی که در این جهت صورت گرفته، بیماریهای مقاربتی، هنوز از معضلات بهداشتی جامعه امروزی میباشد. برای پیشگیری میتوان با انجام اقدامات آموزشی خطر انتشار این بیماریها را محدود نمود که در این راستا آموزش بهداشت بر اساس مدلهای ارایه شده از جمله مدل باور بهداشتی، نقش کلیدی دارد.
روش بررسی: این مطالعه نیمه تجربی به صورت مورد - شاهدی در مراکز بهداشتی - درمانی دانشگاه علوم پزشکی تهران انجام شد. نمونه به شکل تصادفی ساده و شامل 30 زوج در هر گروه بود. زوجین گروه مداخله طی دو جلسه نیم ساعته، بر اساس مدل باور بهداشتی آموزش داده شدند و زوجین گروه شاهد در کلاسهای عادی و مشاوره قبل از ازدواج شرکت داشتند. اطلاعات طی 2 مرحله قبل از آموزش و 4 ماه بعد از آموزش از طریق پرسشنامه جمعآوری گردید. سپس توسط نرمافزار آماری SPSS تجزیه و تحلیل شد.
یافتهها: نتایج نشان داد که قبل از آموزش دو گروه از نظر مشخصات فردی و عوامل تشکیلدهنده مدل باور بهداشتی (حساسیت و شدت درک شده نسبت به بیماریهای مقاربتی، موانع و منافع درک شده نسبت به پیشگیری از بیماریهای مقاربتی) همگن بودند. مقایسه 2 گروه مداخله و شاهد بعد از آموزش مؤیّد اختلاف معناداری از نظر ارتباط بین مؤلفههای حساسیت و شدت درک شده نسبت به بیماریهای مقاربتی، منافع درک شده نسبت به پیشگیری از بیماریهای مقاربتی (0001/0p<)، موانع درک شده نسبت به پیشگیری از بیماریهای مقاربتی (002/0p=) با عملکرد زوجین در پیشگیری از بیماریهای مقاربتی (009/0p<)، بود.
نتیجهگیری: یافتههای مطالعه حاکی از آن است که آموزش از طریق مدل باور بهداشتی در پیشگیری از بیماریهای مقاربتی مؤثر میباشد. بنابراین میتوان توصیه نمود از این مدل در زمینه آموزش پیشگیری از بیماریهای مقاربتی به جوانان و سایر افراد جامعه استفاده گردد.
سوسن سمیعی، زهرا منجمد، عباس مهران، زهرا طاهری ازبرمی،
دوره 11، شماره 4 - ( 10-1384 )
چکیده
زمینه و هدف: ابتلای یکی از اعضای خانواده به ویروس هپاتیتB یکی از مهمترین راههای انتقال بیماری به دیگر اعضای خانواده در ایران محسوب میشود. بنابراین توجه به کیفیت خودمراقبتی اعضای بیمار خانوادههای دارای هپاتیتB در پیشگیری و کنترل بیماری از ارزش بالایی در کاهش انتقال بیماری برخوردار است.
روش بررسی: مطالعه حاضر از نوع پیمایشی - مقطعی است. نمونهها شامل 250 نفر بیمار که 150 نفر از خانوادههای دارای هپاتیتB تکموردی و 90 نفر از خانوادههای دارای هپاتیتB چندموردی و از بین بیماران مراجعهکننده به درمانگاه محیط پژوهش جهت کنترل بیماری از سال 1376 تا زمان انجام پژوهش از سراسر استان گیلان انتخاب شدند. در این پژوهش دادهها با استفاده از پرسشنامه شامل مشخصات فردی و مشخصات بیماری و سؤالات مربوط به کیفیت خودمراقبتی بیماران شامل رعایت رژیم دارویی، رژیم غذایی، بهکارگیری احتیاطات استاندارد، اعتیادات، پیگیری بیماری و انجام آزمایشات تشخیصی جمعآوری شد. جهت تجزیه و تحلیل دادهها از آمار توصیفی و استنباطی شامل آزمونهای مجذور کای و تست دقیق فیشر استفاده شد. برای کلیه آزمونها 005/0p< معنادار تلقی شده است.
یافتهها: نتایج بررسی نشان داد بیشترین درصد بیماران در خانوادههای دارای هپاتیت B تکموردی (4/64%) و چندموردی (6/85%) از کیفیت خودمراقبتی نامطلوب برخوردارند، همچنین در پاسخ به فرضیه (بین کیفیت خودمراقبتی عضو بیمار خانواده و تعدد HBSAg مثبت در خانوادههای دارای هپاتیت B ارتباط وجود دارد) یافتهها نشان داد که ارتباط معناداری بین خودمراقبتی در زمینه هپاتیت B و تعدد HBSAg مثبت در خانوادهها وجود دارد (05/0p<).
نتیجهگیری: نتایج مطالعه نشان داد که کیفیت خودمراقبتی بیماران در زمینه رعایت رژیم دارویی، غذایی، اعتیاد و پیگیری بیماری نامطلوب است، بنابراین برای مهار بیماری در خانوادههای مبتلا پیشنهاد میشود بر اساس یافتههای پژوهش حاضر برای آموزش خودمراقبتی در زمینههای مذکور تلاش بیشتری شود.
مرضیه شبان، ثریا نجاتی، عباس مهران، جمال صیدی،
دوره 11، شماره 4 - ( 10-1384 )
چکیده
زمینه و هدف: یکی از روشهای مؤثر در ترک سیگار که از نقشهای مهم پرستار میباشد مشاوره است. انتظار میرود بهکارگیری مشاوره در مراقبت از بیمار جهت ترک سیگار مؤثر باشد.
روش بررسی: مطالعه حاضر از نوع مداخلهای و بر اساس کارآزمایی بالینی طراحی شده است. نمونهگیری به صورت تصادفی و به تعداد 160 نفر بیمار با ویژگیهای پژوهش انتخاب و سپس به دو گروه مداخله و کنترل تقسیم شدند. ابزار گردآوری دادهها شامل پرسشنامه، برگه ثبت اطلاعات و آزمون استاندارد فاگروشتروم بود. بدین منظور به پرونده بیماران مراجعه و پرسشنامه تکمیل و آزمون فاگروشتروم به اجرا در آمد. برای گروه مداخله مشاوره به مدت 3 ماه جهت ترک سیگار انجام و در گروه کنترل تنها به ترک سیگار تشویق شدند. سپس یک ماه و سه ماه بعد میزان مصرف سیگار در دو گروه مورد بررسی قرار گرفت. جهت تجزیه و تحلیل دادهها از آمار توصیفی و استنباطی و از آزمونهای مجذور کای، منویتنی و آزمون دقیق فیشر و از نرمافزار SPSS استفاده شد.
یافتهها: یافتههای بررسی نشان داد یک ماه بعد از مطالعه در گروه مداخله 23 نفر (8/28%) و در گروه کنترل 18 نفر (5/22%) سیگار را ترک نمودند (0001/0p<). سه ماه بعد از مطالعه در گروه مداخله 33 نفر (3/41%) و در گروه کنترل 21 نفر (3/26%) سیگار را ترک نمودند که این اختلاف هم معنادار (006/0=p) بود.
نتیجهگیری: یافتههای مطالعه بیانگر مؤثر بودن نقش پرستاران در امر مشاوره برای ترک سیگار بیماران مبتلا به بیماریهای مزمن انسدادی ریه میباشد که با طولانیتر شدن زمان این تأثیر بیشتر خواهد بود به طوری که این تأثیر در ماه سوم پس از مطالعه بیشتر از ماه اول بوده است.
ترانه تقوی لاریجانی، زهرا منجمد، عباس مهران، فریده قرهی قهی،
دوره 12، شماره 1 - ( 2-1385 )
چکیده
زمینه و هدف:به دلیل وجود مشکلات در خانواده در پذیرش نوجوانان عقبمانده ذهنی به علت نقصان رشد در ابعاد جسمی، روانی، اجتماعی و تربیتی، بررسی حاضر با هدف تعیین عوامل فردی مرتبط با پذیرش نوجوانان عقبمانده ذهنی توسط خانواده انجام شد.
روش بررسی: این بررسی یک مطالعه توصیفی- تحلیلی و مقطعی است. تعداد 406 نفر از سرپرستان نوجوانان عقبمانده ذهنی (199 نفر که نوجوانان خود را در خانواده پذیرفته بودند «گروه روزانه» و 207 نفر از کسانی که فرزند عقبمانده خود را به مراکز نگهداری سپرده بودند «گروه شبانه روزی») به روش نمونهگیری مبتنی بر هدف انتخاب گردید. اطلاعات از طریق مصاحبه و تکمیل پرسشنامه جمعآوری و با استفاده از آمار توصیفی و آزمونهای آماری نظیر مجذور کای و t مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافتهها: یافتهها نشان داد مشخصات فردی مددجویان نظیر سن، سطح تحصیلات، علل و میزان عقبماندگی ذهنی در پذیرش نوجوان عقبمانده ذهنی توسط خانواده مؤثرند (05/0p<). عوامل فردی نظیر توانایی لباس پوشیدن، تغذیه، رعایت بهداشت فردی، سابقه بیاختیاری ادرار و مدفوع، اختلال خواب به صورت بیخوابی، حساسیت و زود رنجی، ابتلا به بیماری روانی، مشکل برقراری ارتباط با سایرین، آسیب رساندن نوجوان به خود و دیگران، ایجاد سروصدا و مزاحمت برای دیگران و فرار از منزل بر پذیرش نوجوان عقبمانده ذهنی توسط خانواده تأثیرگذار میباشند (001/0نتیجهگیری: نتایج حاصل از این مطالعه نشان داد که عدم توانایی در لباس پوشیدن، تغذیه و رعایت بهداشت فردی، سابقه بیاختیاری ادرار و مدفوع، اختلال خواب به صورت بیخوابی، حساسیت و زود رنجی، ابتلا به بیماری روانی، مشکل برقراری ارتباط با سایرین، آسیب رساندن به خود و دیگران، ایجاد سروصدا و مزاحمت برای دیگران و فرار از منزل در عدم پذیرش نوجوان عقب مانده ذهنی در خانواده مؤثر بود.
زهرا منجمد، منصوره علی اصغرپور، عباس مهران، طاهره پیمانی،
دوره 12، شماره 1 - ( 2-1385 )
چکیده
زمینه و هدف:بررسی کیفیت زندگی بیماران مبتلا به عوارض مزمن دیابت میتواند به برنامهریزی در جهت اتخاذ تدابیر پرستاری به منظور پیشگیری و یا کنترل عوارض و ارتقای سطح کیفیت زندگی بیماران کمک نماید.
روش بررسی: این یک مطالعه توصیفی و مقطعی است که با هدف تعیین کیفیت زندگی 310 نفر از بیماران مبتلا به عوارض مزمن دیابت مراجعهکننده به دو درمانگاه غدد بیمارستانهای منتخب دانشگاه علوم پزشکی تهران صورت گرفته است. ابزار گردآوری دادهها پرسشنامهای شامل بخش اول خصوصیات فردی و بیماری و بخش دوم مربوط به سؤالات کیفیت زندگی بود و در قسمت آخر نیز 6 سؤال مربوط به بررسی مجموع ابعاد مختلف سلامتی بود که از طریق مصاحبه توسط یکی از پژوهشگران تکمیل میشد. اطلاعات جمعآوری شده با استفاده از نرمافزار SPSS و روشهای آماری توصیفی و استنباطی (آزمون مجذور کای و دقیق فیشر) در سطح معناداری 05/0p< تجزیه و تحلیل شد.
یافتهها: یافتهها بیانگر آن بود که 71% واحدها از کیفیت زندگی نسبتاً مطلوب برخوردار بودند. در رابطه با ابعاد کیفیت زندگی نتایج نشان داد در بُعد درک از سلامت بیشترین درصد (3/68%) دارای کیفیت زندگی نسبتاً مطلوب بودند، در ابعاد سلامت روانی (7/67%)، عملکرد جسمی (1/56%) و در عملکرد اجتماعی و شغلی (8/54%) نیز کیفیت زندگی نسبتاً مطلوب داشتند. همچنین بین تعدد عوارض مزمن دیابت و کیفیت زندگی نیز ارتباط آماری معناداری دیده نشد (206/0=p). بر اساس یافتهها بین کیفیت زندگی با متغیرهای سن (028/0=p)، جنس (001/0p<)، شاخص توده بدنی (024/0p=) و سطح تحصیلات (001/0p<)، ارتباط معنادار آماری مشاهده شد.
نتیجهگیری: نتایج این مطالعه نشان داد کیفیت زندگی بیماران مبتلا به عوارض مزمن دیابت در سطح متوسط میباشد.
ترانه تقوی لاریجانی، ناهیددخت شریفی، عباس مهران، شیما نظری،
دوره 12، شماره 2 - ( 3-1385 )
چکیده
زمینه و هدف:بیماری صرع به عنوان مهمترین اختلال مزمن عصبی، کودک مبتلا و خانواده را تحت تأثیر قرار میدهد و باعث بروز تنش در خانواده به خصوص والدین میشود. این مطالعه به منظور بررسی نظر والدین کودکان مصروع نسبت به عوامل تنشزا و میزان سازگاری آنان انجام شده است.
روش بررسی: این مطالعه یک بررسی توصیفی است. تعداد 400 نفر والدین کودکان مصروع از مراجعین به مراکز درمانی منتخب شهر تهران انتخاب شدند. ابزار گردآوری اطلاعات پرسشنامهای سه قسمتی شامل مشخصات فردی، سؤالات مربوط به عوامل تنشزا و سؤالات مربوط به رفتار سازگاری بود. دادهها در یک مرحله جمعآوری و از روشهای آماری دو نیمه کردن، ضریب همبستگی اسپیرمن براون در تعیین اعتبار سؤالات و از آمار توصیفی و استنباطی نظیر آزمون t و نرمافزار SPSS جهت تجزیه و تحلیل دادهها استفاده شد.
یافتهها: آزمون t نشان داد بین میزان تنش پدران و مادران کودکان مصروع اختلاف معناداری وجود دارد (001/0=p)، بیشترین درصد (86%) پدران در مقایسه با (9/81%) مادران میزان تنش متوسط داشتند. همچنین (4/5%) پدران و کمترین درصد (4/4%) مادران میزان تنش کم داشتند. میزان تنش پدران و مادران با برخی از متغیرهای فردی ارتباط معناداری را نشان داد. بیشترین درصد (69%) پدران و (1/66%) مادران از سازگاری متوسط پایین برخوردار بودند. میزان سازگاری مادران و پدران با برخی از متغیرهای فردی ارتباط معنادار نشان داد. آزمون آنالیز واریانس نشان داد بین میزان تنش والدین کودکان مصروع با میزان سازگاری آنان ارتباط معنادار و معکوسی وجود دارد، به عبارت دیگر با افزایش میزان تنش والدین، میزان سازگاری آنان کاهش یافت (001/0=p).
نتیجهگیری: از آنجا که بین میزان تنش والدین کودکان مصروع با میزان سازگاری آنان ارتباط عکس دیده شد بهتر است حمایتهای لازم جهت کاهش تنش والدین و کمک به سازگاری مؤثر آنها صورت گیرد.
اشرف الملوک معماری، طیب رمیم، مهرنوش امینی، عباس مهران، اعظم آجرلو، پروانه شکیبایی،
دوره 12، شماره 3 - ( 4-1385 )
چکیده
زمینه و هدف:مطالعات نشاندهنده اثرات مفید ورزش بر مادر و جنین و گذراندن یک حاملگی بدون مشکل میباشد. تحقیق حاضر با هدف بررسی اثرات ورزش هوازی بر طول بارداری، آپگار و وزن زمان تولد نوزاد انجام شد.
روش بررسی: این بررسی یک مطالعه تجربی است. نمونهها به تعداد 80 نفر (40 نفر مورد و 40 نفر شاهد) از میان زنان باردار مراجعهکننده به درمانگاههای پرهناتال واقع در منطقه 17 شهرداری تهران، با روش نمونهگیری مبتنی بر هدف انتخاب شدند و به طور تصادفی در دو گروه مورد و شاهد قرار گرفتند. گروه مورد به مدت 8 هفته، سه روز در هفته، به مدت 30-15 دقیقه در روز و با شدت 70-50% Vo2 Max در تمرین هوازی شرکت کردند. اطلاعات توسط نرمافزار آماری SPSS ver 10.5 و با استفاده از آمار توصیفی و استنباطی و آزمونهای t و مجذور کای مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافتهها: در زمینه مشخصات فردی بین دو گروه مورد و شاهد اختلاف آماری معناداری وجود نداشت. اکثر افراد گروه مورد دارای طول بارداری 40 هفته و بیشتر، ولی اکثر افراد گروه شاهد دارای طول بارداری 40-38 هفته بودند. که این اختلاف از نظر آماری معنادار نبود. اغلب نوزادان متولد شده از زنان گروههای مورد و شاهد (به ترتیب 60 و 70%) در گروه 3500-2500 گرم قرار داشته و اختلاف آماری معناداری بین این دو گروه وجود نداشت. اکثر نوزادان در هر دو گروه دارای میانگین امتیاز آپگار 9 بودند. اختلاف آماری معناداری بین دو گروه مورد و شاهد از نظر امتیاز آپگار دقیقه 5 وجود داشت (01/0=p).
نتیجهگیری: یافتهها نشان داد انجام ورزش هوازی در زمان حاملگی میتواند باعث بهبود آپگار دقیقه پنج نوزاد گردد اما تأثیر مشخصی بر طول حاملگی و وزن نوزاد در زمان تولد ندارد.
شهناز گلیان تهرانی، فاطمه واثق رحیمپرور، عباس مهران، عصمت نیکخواه،
دوره 12، شماره 3 - ( 4-1385 )
چکیده
زمینه و هدف:درد زایمان یکی از شدیدترین انواع درد است و کنترل آن یکی از معضلات بهداشتی، درمانی بیشتر کشورهاست. هدف از این بررسی تعیین تاثیر آرامسازی به روش مراقبه بر شدت درد و طول فاز فعال زایمان در زنان نخستزا میباشد.
روش بررسی: این مطالعه از نوع کارآزمایی بالینی است. تعداد 90 نفر (45 نفر مورد و 45 نفر شاهد) از مادران نخستزای مراجعهکننده به درمانگاه مادران باردار بیمارستان فاطمیه همدان، با روش نمونهگیری مبتنی بر هدف انتخاب شدند. با همگن بودن سن و میزان تحصیلات به طور تصادفی در دو گروه تجربه و شاهد قرار گرفتند. آرام سازی به روش مراقبه از سه ماهه سوم بارداری (30-28 هفتگی) به این مادران آموزش داده شد. دو گروه در ابتدای فاز فعال در دیلاتاسیون 4-3 سانتیمتر بستری شدند. پس از آموزش مقیاس بصری اندازهگیری شدت درد به هر دو گروه، میزان درد ساعت به ساعت تا انتهای فاز فعال در آنان مورد سنجش قرار گرفت. از ابزار استاندارد مکگیل برای سنجش میزان درد و پرسشنامه جمعآوری دادههای بیوفیزیکال زایمان و همچنین از آمار توصیفی و استنباطی جهت تجزیه و تحلیل دادهها استفاده شد.
یافتهها: آزمون منویتنی نشان داد که میزان درد در ابتدای ساعت اول، دوم و سوم در دو گروه با 001/0p< اختلاف معناداری دارد. طول فاز فعال زایمان با آزمون t و با 001/0p< بین دو گروه تجربه و شاهد اختلاف معناداری داشت. بین درجه حرارت بدن مادران و فشار خون سیستولیک در دو گروه اختلاف معناداری وجود نداشت. اما فشار خون دیاستولیک مادران با آزمون t و با 029/0=p اختلاف معناداری وجود داشت که این اختلاف در دامنه فشار خون دیاستولیک طبیعی بود. بین تعداد نبض مادران در دو گروه با آزمون منویتنی و با 01/0p< اختلاف معناداری وجود داشت. در مورد تنفس نیز بین تعداد تنفس مادران با آزمون من ویتنی و با 006/0p< اختلاف معناداری وجود داشت. به طوری که تنفس مادران در گروه تجربه آرامتر بود.
نتیجهگیری: در این بررسی آرامسازی به روش مراقبه باعث شد تا طول فاز فعال زایمان و شدت درد در گروه تجربه کمتر شده و هیچ نوع عوارض جانبی از این روش بر مادران و نوزادان دیده نشود.
مرضیه شبان، نسرین رسولزاده، عباس مهران، فرناز مرادعلیزاده،
دوره 12، شماره 3 - ( 4-1385 )
چکیده
زمینه و هدف:درد به عنوان یکی از عوارض مهم بیماریهای مزمن از جمله سرطان به شمار میآید. هدف از این مطالعه بررسی تأثیر دو روش غیر دارویی کاهنده درد (آرامسازی پیشرونده عضلانی و موسیقی درمانی) بر میزان درد بیماران سرطانی میباشد.
روش بررسی: این مطالعه مداخلهای از نوع کارآزمایی بالینی در یکی از بیمارستانهای وابسته به دانشگاه علوم پزشکی تهران انجام شده است. تعداد 100 بیمار مبتلا به سرطان پس از کسب اجازه و موافقت به طور تصادفی 50 نفر در گروه آرامسازی و 50 نفر در گروه موسیقی قرار گرفتند. ابزار گرآوری دادهها پرسشنامه شامل مشخصات فردی و مشخصات بیماری، برگه ثبت شدت درد جانسون، و ابزار مداخله شامل واکمن و هدفون سونی و یک جعبه نوارهای موسیقی کلاسیک، ملایم و سنتی ایرانی بود. روش گردآوری اطلاعات، از طریق مصاحبه و خود گزارشدهی مددجو بود. پس از ارایه آموزشهای لازم به هر دو گروه از آنها خواسته شد به مدت 30 دقیقه، یک بار در روز تا 3 سه روز، روش کاهنده درد مورد نظر را انجام دهند. شدت درد از 24 ساعت قبل تا سه روز در حین مداخله، ارزیابی و در برگه مربوط ثبت میشد. جهت تجزیه و تحلیل دادهها از آمار توصیفی و استنباطی شامل منویتنی، مجذور کای، تست دقیق فیشر، فریدمن و نرمافزار SPSS استفاده شد.
یافتهها: یافتهها نشان داد که شدت درد در هر یک از گروههای آرامسازی و موسیقی درمانی، در زمان قبل و بعد از مداخله اختلاف آماری داشت (001/p<). بین شدت درد در دو گروه آرامسازی و موسیقی نیز اختلاف آماری معناداری وجود داشت (016/0=p). به این معنی که تسکین درد در گروه آرامسازی چشمگیرتر بود.
نتیجهگیری: اگر چه هر دو روش آرامسازی پیشرونده عضلانی و موسیقی بر کاهش شدت درد مؤثر بودند، اما تأثیر آرامسازی به صورت معناداری بیشتر از موسیقی بود.
مریم مدرس، فاطمه واثق رحیمپرور، عباس مهران، اعظم سادات جزایری،
دوره 12، شماره 4 - ( 11-1385 )
چکیده
زمینه و هدف:امروزه پیشنهاد میشود برای کنترل درد نوزادان از روشهای غیردارویی استفاده شود لذا این مطالعه به منظور بررسی تأثیر شیردهی از پستان حین تزریق بر درد ناشی از آن در نوزادان انجام شده است.
روش بررسی: این مطالعه از نوع نیمه تجربی و به صورت گروههای مداخله و کنترل در بخش پس از زایمان در بیمارستان میرزا کوچکخان انجام شد. تعداد نمونه 130 نوزاد بوده که به روش نمونهگیری مبتنی بر هدف انتخاب شدند و با روش تخصیص تصادفی نیمی در گروه مداخله و نیمی در گروه کنترل قرار گرفتند. در گروه مداخله 2 دقیقه قبل از تزریق واکسن هپاتیتB، مادر شیردهی را شروع و تا 45 ثانیه پس از انجام تزریق شیردهی ادامه یافت. در گروه کنترل شیردهی انجام نشد و نوزادان تا 45 ثانیه پس از شروع تزریق مانند گروه مداخله از نظر درد مورد ارزیابی قرار گرفتند. اطلاعات طی یک مرحله و از طریق برگه مشاهده که شامل ابزار درجهبندی ناراحتی و درد نوزاد (DAN) بود، جمعآوری گردید.سپس توسط نرمافزار SPSS با استفاده از آزمونهای 2، t و منویتنی، تجزیه و تحلیل شد.
یافتهها: میانگین شدت درد در گروه مداخله 52/3 با میانه 4 و در گروه کنترل 78/6 با میانه 7 بود. آزمون آماری منویتنی نشان داد که شدت درد در گروه مداخله و کنترل اختلاف معناداری با یکدیگر دارند (0001/0p<).
نتیجهگیری: شدت درد ناشی از تزریق در نوزادان مورد بررسی که حین تزریق، توسط مادر شیردهی شدند کمتر از نوزادنی است که حین تزریق، توسط مادر شیردهی نشدند. بنابراین میتوان توصیه نمود برای جلوگیری از اثرات روحی- روانی و ماندگار درد در نوزادان از شیردهی توسط مادر حین تزریق به نوزاد استفاده شود.
زیبا تقیزاده، افسر رضاییپور، عباس مهران، زینب علیمرادی،
دوره 12، شماره 4 - ( 11-1385 )
چکیده
زمینه و هدف:با توجه به اهمیت امر برقراری ارتباط و مشاهده نقایص موجود در برقراری ارتباط با مراجعین، مطالعه حاضر با هدف تعیین میزان بهکارگیری مهارتهای ارتباطی توسط ماماها و ارتباط آن با میزان رضایتمندی مراجعین به مراکز بهداشتی - درمانی دانشگاه علوم پزشکی تهران طراحی و اجرا شد.
روش بررسی: در این مطالعه پیمایشی، 50 ماما و 400 مراجع مورد بررسی قرار گرفتند. ابزار گردآوری اطلاعات شامل چک لیست مهارتهای ارتباطی و پرسشنامه رضایت سنجی مراجعین بود که از طریق مشاهده و مصاحبه تکمیل گردید. برای تجزیه و تحلیل اطلاعات از آمار توصیفی و استنبا طی شامل آزمون مجذور کای، آزمون دقیق فیشر وضریب همبستگی پیرسون استفاده شد.
یافتهها: نتایج مطالعه نشان داد که میزان بهکارگیری مهارتهای ارتباطی (کلامی و غیرکلامی) توسط ماماها (به ترتیب 62% و 56%) در حد نامطلوب است. ارتباط معناداری بین ویژگیهای فردی ماماها با میزان بهکارگیری مهارتهای ارتباطی، وجود نداشت؛ تنها بین وضعیت تأهل و میزان بهکارگیری مهارتهای ارتباط غیرکلامی، رابطه معنادار وجود داشت. میزان رضایتمندی مراجعین از مهارتهای ارتباطی کلامی و غیرکلامی ماماها به ترتیب 50% و 4/48% بود که رابطه معناداری با میزان بهکارگیری مهارتهای ارتباطی توسط ماماها داشت. رابطه معنادار بین سن، سطح تحصیلات و علت مراجعه مراجعین با میزان رضایتمندی وجود داشت.
نتیجهگیری: با توجه به عدم بهکارگیری مطلوب مهارتهای ارتباطی توسط ماماها، برگزاری دورههای آموزش ضمن خدمت مهارتهای ارتباطی با تأکید بر نقاط ضعف ماماها و همچنین آموزش مهارتهای ارتباطی به عنوان جزیی از واحدهای درسی در برنامه آموزش مامایی توصیه میشود.
زیبا تقیزاده، نضال آژ، عباس مهران،
دوره 13، شماره 1 - ( 1-1386 )
چکیده
زمینه و هدف:شناسایی عوامل خطرساز برای زایمان زودرس و وزن کم موقع تولد که زمینهساز بیماریها و عوارض نوزادی است، از اهمیت ویژهای برخوردار است. وزن زیاد موقع تولد در نوزادان و یا حاملگیهای طولانی مدت در جوامعی که مصرف بالای ماهی با اسید چرب امگا-3 دارند، مؤید اثر این اسید چرب بر افزایش رشد و وزن جنین داخل رحم و در نتیجه کاهش میزان زایمان زودرس و کم وزنی نوزادان هنگام تولد میباشد.
روش بررسی: در این مطالعه کوهورت از میان زنان باردار مراجعهکننده به درمانگاههای استان گیلان، تعداد 1200 نفر که دارای ویژگیهای ورود به مطالعه بودند، از طریق نمونهگیری مبتنی بر هدف انتخاب و از هفته 16 بارداری به طور آزادانه وارد مطالعه شدند. اطلاعات مربوط به مصرف ماهی هر ماه و اطلاعات مربوط به سن حاملگی و وزن موقع تولد نوزاد، بعد از زایمان توسط پرسشنامه معتبر و برگه ثبت اطلاعات جمعآوری و با نرمافزار SPSS مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافتهها: در بین مادرانی که در دوران حاملگی بیش از 3 بار، 3-1 بار و کمتر از 1 بار در ماه مصرف ماهی داشتند، به ترتیب 5/94%، 91% و 5/91% آنان 37 هفته کامل بارداری را پشت سرگذاشتند. در میان نوزادان این مادران، وزن هنگام تولد بیش از 3000 گرم به ترتیب 7/75%، 7/74% و 2/71% بود. ارتباط آماری معنادار بین مصرف ماهی بیش از 3 بار در دوران بارداری با کاهش زایمان زودرس (001/0p<) و افزایش وزن هنگام تولد نوزادان (05/0p<) مشاهده گردید.
نتیجهگیری: مصرف ماهی یک عامل مؤثر جهت کاهش احتمال زایمان زودرس و وزن کم هنگام تولد محسوب میشود. لذا تدوین و ارایه برنامههای آموزشی تغذیه برای زنان باردار ضروری به نظر میرسد.
شهناز گلیان تهرانی، زهرا منجمد، عباس مهران، لیلا هاشمینسب،
دوره 13، شماره 1 - ( 1-1386 )
چکیده
زمینه و هدف:شرایط کاری در بعضی از حرفهها به ویژه ارایهدهندگان مراقبتهای بهداشتی به گونهای است که روزانه در محل کار با عوامل استرسزای زیادی مواجه میشوند. این استرس میتواند تأثیرات ناگواری بر وضعیت سلامت روانی آنها داشته باشد. با توجه به مشکلات حرفهای خاص رشته مامایی این مطالعه با هدف تعیین وضعیت سلامت روانی ماماهای شاغل در بیمارستانهای دولتی شهر تهران و عوامل مؤثر بر آن انجام شد.
روش بررسی: این مطالعه به صورت مقطعی انجام شد. جهت انجام پژوهش کلیه ماماهای واجد شرایط شاغل در بیمارستانهای دولتی شهر تهران (370 نفر) که مایل به شرکت در پژوهش بودند، به عنوان نمونه پژوهش انتخاب شدند. ابزار گردآوری اطلاعات پرسشنامه استاندارد GHQ-12 بود. اطلاعات جمعآوری شده با استفاده از آزمون آماری 2 و نرمافزار SPSS تجزیه و تحلیل شد.
یافتهها: نتایج پژوهش نشان داد که 1/35% واحدهای مورد پژوهش از سلامت روانی مطلوب برخوردار نیستند. وضعیت سلامت روانی ماماها با سطح تحصیلات (001/0p<)، وضعیت اقتصادی (04/0=p)، وضعیت تأهل (001/0p<) و نوبت کاری (02/0=p) آنان ارتباط معنادار داشت.
نتیجهگیری: با توجه به نتایج مطالعه مبنی بر بالا بودن میزان اختلالات روانی در جامعه مورد پژوهش انجام مطالعات تکمیلی به منظور شناسایی عوامل شغلی مرتبط با این پدیده و اقدام در جهت رفع آنها، ضروری به نظر میرسد.
نسرین رسول زاده، جیران زبردست، میترا ذوالفقاری، عباس مهران ،
دوره 13، شماره 2 - ( 2-1386 )
چکیده
زمینه و هدف:دیسمنوره در زمره شکایات شایع زنان است که بر زندگی روزانه آنان اثر میگذارد. درمانهای مختلفی برای دیسمنوره مطرح شده که از آن میان میتوان به آرامسازی اشاره نمود. هدف از این مطالعه تعیین تأثیر روش آرامسازی پیشرونده عضلانی بر دیسمنوره اولیه دانشجویان دختر دانشکده پرستاری - مامایی دانشگاه علوم پزشکی تهران بوده است.
روش بررسی: این مطالعه به روش نیمه تجربی صورت گرفته و نمونه مورد مطالعه شامل 80 نفر دانشجوی دختر سال اول دانشکده پرستاری و مامایی مبتلا به دیسمنوره درجه 2 و 3 بوده است. واحدهای مورد پژوهش به صورت تصادفی به دو گروه تقسیم شدند. در گروه تجربه پس از آموزش روش آرامسازی، واحدهای پژوهش روزانه 2 بار، هر بار به مدت 20 دقیقه در طی 3 ماه متوالی آرامسازی پیشرونده عضلانی را انجام میدادند و پرسشنامهای را در سه روز اول هر دوره قاعدگی تکمیل مینمودند. گروه کنترل پرسشنامه را در سه روز اول دوره قاعدگی (2 بار در روز) تکمیل مینمودند. تجزیه و تحلیل دادهها با استفاده از آزمونهای آماری توصیفی و استنباطی، 2، فیشر و t مستقل و نرمافزار SPSS انجام گرفت.
یافتهها: در دوره اول (149/0=p) و دوم قاعدگی (390/0=p) اختلاف معناداری بین دو گروه کنترل و تجربه مشاهده نشد. لیکن در دوره سوم (023/0=p) اختلاف معناداری را بین دو گروه وجود داشت.
نتیجهگیری: بر اساس یافتههای این مطالعه، روش آرامسازی پیشرونده عضلانی موجب کاهش درد دیسمنوره میشود. بنابراین روش یاد شده را میتوان به عنوان یک درمان مؤثر برای کاهش درد دیسمنوره مورد استفاده قرار داد.
فاطمه رحیمیکیان، مهوش مشرفی، ماندانا میرمحمدعلیئی، عباس مهران، مهرنوش عامل ولیزاده،
دوره 13، شماره 2 - ( 2-1386 )
چکیده
زمینه و هدف:طبق آمارهای موجود در ایران هر ساله 400 تا 500 هزار حاملگی ناخواسته ایجاد میشود. روشهای اضطراری پیشگیری از بارداری به راحتی در دسترس، قابل استفاده و ارزان هستند. با توجه به نقش مهمی که کارکنان مراکز بهداشتی در این مورد دارند، این مطالعه با هدف تعیین میزان تأثیر آموزش روشهای اضطراری پیشگیری از بارداری بر آگاهی و نگرش کارکنان مراکز بهداشتی درمانی جنوب شهر تهران انجام گرفته است.
روش بررسی: این مطالعه یک تحقیق نیمه تجربی و از نوع مداخلهای است که در مراکز بهداشتی درمانی دانشگاه علوم پزشکی تهران انجام گرفته است. نمونهگیری به روش تصادفی در 16 مرکز (مراکز بهداشت جنوب تهران، شهرری و اسلامشهر) بر اساس تعداد کارکنان بهداشتی شاغل انجام گردید که مشتمل بر 216 نفر بودند و طی دو جلسه 30 دقیقهای به صورت آموزش انفرادی، بحث گروهی، پرسش و پاسخ و ارایه یک پمفلت، آموزش داده شدند. اطلاعات طی 2 مرحله قبل از آموزش و حداقل 2 تا4 هفته پس از آموزش از طریق پرسشنامه جمعآوری و سپس توسط نرمافزار آماری SPSS تجزیه و تحلیل گردید.
یافتهها: نتایج نشان داد که بین میانگین نمرات آگاهی و نگرش واحدهای پژوهش قبل و بعد از آموزش اختلاف معنادار آماری (001/0p<) وجود دارد. بین ویژگیهای فردی واحدهای پژوهش و نوع نگرش آنها نسبت به روشهای اضطراری پیشگیری از بارداری ارتباط معنادار آماری دیده نشده ولی بین ویژگیهای مانند جنس (001/0p<)، رشته تحصیلی (001/0p<) و سطح تحصیلات (03/0p=) با میزان آگاهی واحدهای پژوهش در دو مرحله قبل و بعد از مداخله ارتباط معنادار آماری مشاهده گردید.
نتیجهگیری: یافتههای مطالعه حاکی از آن است که آموزش در ارتقای سطح آگاهی و تغییر نگرش کارکنان بهداشتی نسبت به روشهای اضطراری پیشگیری از بارداری به عنوان یک روش نجاتبخش به منظور توقف روند افزایشی حاملگی ناخواسته و متعاقباً سقطهای غیرایمن مؤثر میباشد. بنابراین میتوان توصیه نمود «آموزش روشهای اضطراری پیشگیری از بارداری» در برنامههای آموزش مداوم کلیه کارکنان بهداشتی شاغل در مراکز بهداشتی درمانی مخصوصاً ارایهدهندگان خدمات تنظیم خانواده قرار گیرد.
مرضیه شبان، عباس مهران، فاطمه تقلیلی،
دوره 13، شماره 3 - ( 3-1386 )
چکیده
زمینه و هدف: درک فرد از مفهوم سلامتی از اهمیت ویژهای برخوردار است و میتواند بر عملکرد افراد مؤثر باشد. هدف اصلی این تحقیق تعیین ارتباط «درک مفهوم سلامت» و «رفتارهای ارتقای سلامت» در میان دو گروه از دانشجویان علوم پزشکی که دروس تخصصی سلامت را میگذرانند و دانشجویان غیرپزشکی که به منابع اطلاعات به صورت عام دسترسی دارند، میباشد.روش بررسی: این پژوهش توصیفی- تحلیلی است. جمعیت مورد مطالعه دانشجویان سال چهارم مشغول به تحصیل در دانشگاه علوم پزشکی تهران و دانشگاه تهران هستند. نمونه مورد مطالعه 400 دانشجوی رشتههای پزشکی و 400 دانشجوی رشتههای غیرپزشکی میباشند که به صورت تصادفی دو مرحلهای انتخاب شدهاند. ابزار کار پرسشنامه خودسنجی سلامت شامل سه قسمتِ اطلاعات فردی، درک مفهوم سلامت و رفتارهای ارتقای سلامت میباشد. پس از جمعآوری اطلاعات از آمار توصیفی (جدول توزیع فراوانی و درصد) و آزمونهای منویتنییو، t و ضریب همبستگی پیرسون برای تجزیه و تحلیل دادهها استفاده شده است.
یافتهها: 7/49% دانشجویان رشتههای پزشکی درک مفهوم سلامت در سطح خوب و 8/6% در سطح خیلی خوب داشتند و 4/49% دانشجویان غیزپزشکی نیز در سطح خوب و 6/8% در سطح خیلی خوب بودند. در مورد رفتارهای ارتقای سلامت 57% دانشجویان پزشکی و 9/54% دانشجویان غیرپزشکی دارای رفتارهای ارتقای سلامت در سطح خوب بودند. بین مفهوم سلامت و رفتارهای ارتقای سلامت در هر دو گروه بر اساس ضریب همبستگی پیرسون ارتباط معنادار وجود داشت (001/0>p).
نتیجهگیری: بر اساس یافتهها در این بررسی بین درک مفهوم سلامت و رفتارهای ارتقای سلامت در هر دو گروه دانشجویان پزشکی و غیرپزشکی ارتباط مستقیم وجوددارد و بین دو گروه در تمامی ابعاد رفتارهای ارتقای سلامت تفاوت معنادار مشاهده نمیشود به جز مصرف سیگار که در این زمینه دانشجویان پزشکی رفتارهای ارتقای سلامت بهتری را نشان دادهاند.