جستجو در مقالات منتشر شده


66 نتیجه برای مهران

فاطمه رحیمی‌کیان، ماندانا میرمحمدعلی‌ئی، عباس مهران، کبری ابوذری گزافرودی، نسرین سلمانی‌باروق،
دوره 14، شماره 4 - ( 12-1387 )
چکیده

زمینه و هدف: آمار روز افزون سزارین در بسیاری از کشورهای جهان موجب نگرانی محققان و مسؤولان بهداشتی شده است. یکی از دلایل عمده این افزایش، در خواست خود بیمار جهت انجام این عمل می‌باشد. یکی از بهترین مدل‌هایی که در برنامه‌های آموزش بهداشت مورد استفاده قرار می‌گیرد، مدل باور بهداشتی می‌باشد. این مطالعه با هدف تعیین میزان تأثیر آموزش بر اساس مدل باور بهداشتی بر انتخاب روش زایمان در زنان باردار انجام شده است.

روش بررسی: این مطالعه نیمه تجربی در مراکز بهداشتی - درمانی شهری و مطب‌های متخصصان زنان شاهرود در سال 1386 انجام گرفته است. نمونه‌ها شامل 128 خانم باردار متقاضی دریافت مراقبت‌های دوران بارداری (64 نفر در هر یک از دو گروه تجربه و شاهد) بود که به صورت نمونه‌گیری آسان انتخاب شدند. آموزش بر اساس مدل باور بهداشتی طی دو جلسه 40 دقیقه‌ای به گروه تجربه ارایه شد. ابزار گردآوری اطلاعات، پرسشنامه بود. اطلاعات طی 2 مرحله قبل و بعد از آموزش جمع‌آوری گردید. جهت تجزیه و تحلیل یافته‌ها از نرم‌افزار SPSS v.11.5 ، آمار توصیفی (فراوانی مطلق و نسبی، میانگین، انحراف معیار) و آمار استنباطی (آزمون مجذور کای، تست فیشر، ویلکاکسون، من‌ویتنی‌یو و مک‌نمار) استفاده گردید.

یافته‌ها: قبل از آموزش دو گروه از نظر متغیرهای جمعیت‌شناختی، سابقه نازایی، سابقه بیماری و سه مورد از اجزای مدل باور بهداشتی یعنی حساسیت، منافع و موانع درک شده درمورد زایمان طبیعی و سزارین همگن بودند. مقایسه دو گروه تجربه و شاهد بعد از آموزش نشان داد که بین همه اجزای مدل باور بهداشتی مشتمل بر حساسیت (001/0p<)، شدت (001/0p<)، منافع درک شده (001/0p<) و موانع درک شده (004/0=p) و همچنین عملکرد (روش زایمان انتخاب شده) (001/0p<) اختلاف معناداری وجود داشته است.

نتیجه‌گیری: در پژوهش حاضرآموزش از طریق مدل باور بهداشتی در تمایل زنان باردار به انتخاب و انجام زایمان طبیعی مؤثر بوده است.


رقیه کریمی، ناهید دهقان‌نیری، زهرا دانشور عامری، عباس مهران، تابنده صادقی،
دوره 15، شماره 1 - ( 5-1388 )
چکیده

زمینه و هدف: حفظ حریم یکی از حقوق اساسی بیمار است. مسأله حریم برای بیماران، به خصوص نوجوانان به هنگام بستری شدن در محیطی ناآشنا به نام بیمارستان اهمیت ویژه‌ای پیدا می‌کند. مطالعه حاضر با هدف مقایسه درک پرستاران و نوجوانان بیمار بستری از میزان اهمیت و رعایت حریم بیمار صورت گرفته است.

روش بررسی: این تحقیق، مطالعه‌ای پیمایشی و از نوع مقطعی است. برای انجام آن 175 پرستار و 180 نوجوان بستری که ویژگی‌های لازم برای ورود به مطالعه را داشتند به ترتیب به روش سرشماری و نمونه گیری آسان انتخاب شدند. ابزار گردآوری داده‌ها پرسشنامه بود. تجزیه و تحلیل داده‌ها به کمک نرم‌افزار آماری SPSS و به کارگیری آمار توصیفی و آمار استنباطی نظیر آزمون من‌ویتنی‌یو و کروسکال والیس صورت گرفت.

یافته‌ها: یافته‌های این پژوهش نشان داد بین درک پرستاران و نوجوانان بستری در زمینه اهمیت حریم (001/0>p) و رعایت حریم (001/0>p)، تفاوت آماری معناداری وجود دارد و نمره درک پرستاران در هر دو مورد از نوجوانان بستری بیشتر است. در این مطالعه اولویت‌های اهمیت و رعایت حریم بیمار نیز از دیدگاه پرستاران و نوجوانان تعیین و نتایج نشان داد از دیدگاه پرستاران پوشاندن نواحی غیرضروری بدن هنگام انجام مراقبت، اهمیت بیشتری دارد و اقدام فوری در صورت نیاز بیمار به کمک، بیشتر رعایت می‌شود. اما از دیدگاه نوجوانان محیط تمیز و آراسته، وجود تلفن، حمام و توالت در اتاق و بستری شدن در اتاق مشترک با همسالان خود اهمیت زیادی دارد و صدا زدن با نام مورد علاقه بیشتر رعایت می‌شود.

نتیجه‌گیری: در مجموع در زمینه اهمیت و رعایت حریم بیمار، میانگین درک پرستاران از نوجوانان بالاتر است. این بدان معناست که علی‌رغم این که پرستاران اهمیت بیشتری برای حریم بیمار قایل هستند، اما درک نوجوانان بستری از میزان رعایت حریم بیمار کمتر از پرستاران است. بنابراین پرستاران و مدیران با شناخت مواردی که از دید نوجوانان کمتر رعایت می‌شود، می‌توانند موانع رعایت حریم را مرتفع نمایند.

 


فاطمه عباس‌زاده، اعظم باقری، ناهید مهران،
دوره 15، شماره 1 - ( 5-1388 )
چکیده

زمینه و هدف: اگر چه حاملگی، یک رویداد متعارف در بین زنان در سنین تولیدمثل است، اما اغلب یک دوره پر استرس همراه با تغییرات فیزیولوژیکی و روانی به حساب می‌آید و این تغییرات می‌تواند توانایی زن را برای انجام دادن نقش‌های معمول زندگی تغییر دهد. مطالعه حاضر با هدف تعیین کیفیت زندگی و عوامل مرتبط با آن در زنان باردار صورت گرفته است.

روش بررسی: این مطالعه مقطعی در مورد 600 نفر از زنان بارداری که جهت انجام مراقبت‌های دوران بارداری در سال 1385 به مراکز بهداشتی، درمانی دانشگاه علوم پزشکی کاشان مراجعه کرده بودند، انجام گرفته است. نمونه‌گیری به روش خوشه‌ای انجام یافت. ابزار گردآوری اطلاعات پرسشنامه فرم کوتاه (sf-36) بود. یافته‌ها با کمک آزمون‌های آماری کای دو، تی تست، آنالیز واریانس، نسبت شانس و ضریب اطمینان و با استفاده از نرم‌افزار SPSS مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.

یافته‌ها: ±18/61 است و p<) همچنین بین کیفیت زندگی با سن (002/0=p)، سن حاملگی (017/0=p)، تعداد حاملگی (001/0p<)، تعداد زایمان (001/0p<) ارتباط معکوس و با میزان درآمد ماهیانه (001/0p<) حمایت‌های همسر (017/0=p)، خواسته بودن حاملگی (006/0=p) و رضایتمندی از زندگی (011/0=p) ارتباط مستقیم وجود دارد.

نتیجه‏گیری: نتایج پژوهش حاضر بیانگر پایین بودن کیفیت زندگی زنان باردار است، لذا آگاهی مراقبان بهداشتی از تغییرات وضعیت سلامتی زنان باردار و همچنین عوامل مؤثر بر کیفیت زندگی آنان، جهت برنامه‌ریزی و اقدامات مراقبتی مناسب برای ارتقای کیفیت زندگی دوران بارداری از اهمیت ویژه‌ای برخوردار می‌باشد.

 

 


زهرا راهنورد، سرور احمدنژاد آبکنار، عباس مهران،
دوره 15، شماره 1 - ( 5-1388 )
چکیده

زمینه و هدف: مدل همکار آموزشی بالینی به معنی مشارکت و همکاری بین مراقبان سلامت و مربیان دانشکده است و واقع‌بینی را برای محیط‌های کاری به ارمغان می‌آورد. در حرفه پرستاری سازگاری بین بخش آموزش و عرصه بالین، آرمانی دیرینه بوده که مستلزم همکاری مربیان دانشکده‌های پرستاری و پرستاران حرفه‌ای می‌باشد. تحقق این هماهنگی در نهایت تضمین‌کننده پیشرفت حرفه پرستاری خواهد بود. لذا اتخاذ رویکردی مؤثر و قابل اجرا جهت ادغام مباحث نظری و تجربیات بالینی در رشته پرستاری از اهمیت وی‍ژه‌ای برخوردار است. بر این اساس مطالعه‌ حاضر با هدف تعیین میزان تأثیر مدل همکار آموزشی بالینی بر پیامد آموزش بالینی دانشجویان پرستاری دانشگاه علوم پزشکی تهران انجام پذیرفته است.

روش بررسی: پژوهش حاضر یک مطالعه نیمه تجربی است. نمونه‌های این پژوهش شامل سه نفر از مربیان دانشکده، 7 نفر از پرستاران شاغل در 3 بخش کودکان و 52 نفر از دانشجویان پرستاری مشغول به تحصیل در ترم پنجم بودند که دارای معیارهای ورود به مطالعه بوده و به صورت نمونه‌گیری مبتنی بر هدف انتخاب شدند. سپس نمونه‌ها به صورت تصادفی به دو گروه تجربه (28 نفر) و شاهد (24 نفر) تقسیم شدند. دانشجویان در گروه تجربه و شاهد، واحد کارآموزی کودکان را در 3 بخش منتخب و به طور غیر هم‌زمان سپری نمودند با این تفاوت که دانشجویان در گروه تجربه بر اساس مدل همکار آموزشی بالینی تحت نظر پرستاران منتخب بالینی آموزش می‌دیدند و مربیان دانشکده بر فرایند آموزش نظارت داشته و در این مورد با پرستاران مربی همکاری می‌نمودند. در پایان دوره کارآموزی از مهارت‌های بالینی دانشجویان و میزان رضایتمندی دانشجویان و مربیان پس آزمون به عمل آمد. به منظور تجزیه و تحلیل داده‌ها، از روش‌های آماری توصیفی و استنباطی شامل آزمون مجذور کای، تست دقیق فیشر، من‌ویتنی‌یو و آزمون t استفاده شد.

یافته‌ها: نمونه‌ها در گروه تجربه و شاهد، از نظر مشخصاتی نظیر سن، جنس، معدل ترم گذشته، میزان علاقه و انگیزه نسبت به حرفه پرستاری با یکدیگر همگن بودند. یافته‌های این پژوهش اختلاف معناداری را در دو گروه تجربه و شاهد از نظر مهارت‌های بالینی اندازه‌گیری TPR، اندازه‌گیری فشارخون، اکسیژن درمانی، دارو درمانی، تغذیه کودک، ارتباط با کودک و خانواده نشان داد (001/0p<). به علاوه اختلاف معناداری بین متغیر رضایتمندی پرستاران منتخب بالینی از نحوه کارآموزی دانشجویان پرستاری در دو گروه تجربه و شاهد مشاهده شد (004/0=p). اما به لحاظ رضایتمندی دانشجویان و مربیان پرستاری از دستیابی به اهداف آموزش بالینی در گروه تجربه و شاهد اختلاف معناداری مشاهده نشد (به ترتیب 058/0=p و 109/0=p).

نتیجه‏گیری: مدل همکار آموزشی بالینی روشی مناسب در فرایند آموزش مهارت‌های بالینی به دانشجویان پرستاری است و بر این اساس بهره‌گیری از تجربیات و دانش عملی پرستاران بالینی در هر بخش برای ارایه آموزش مهارت‌ها به دانشجویان پرستاری توصیه می‌شود.

 


ترانه تقوی لاریجانی، ناهیددخت شریفی نیستانک، محمد آقاجانی، عباس مهران،
دوره 15، شماره 2 - ( 7-1388 )
چکیده

زمینه و هدف: وجود هم‌زمان قاطعیت پایین و اضطراب بالا در دانشجویان پرستاری و مامایی باعث اختلال در عملکرد تحصیلی، تضعیف توانایی و عدم شکوفایی استعدادهایشان شده و نه تنها سلامت آن‌ها به خطر می‌اندازد، بلکه آنان را از یک زندگی سالم و شکوفا باز می‌دارد. مطالعات اندکی در این زمینه صورت گرفته است. هدف از این مطالعه تعیین ارتباط قاطعیت و اضطراب در دانشجویان پرستاری و مامایی می‌باشد.

روش بررسی: این پژوهش یک مطالعه توصیفی- تحلیلی از نوع همبستگی است. 173 دانشجوی پرستاری (68 پسر، 105 دختر) و 77 دانشجوی مامایی دانشگاه علوم پزشکی تهران در سال 1386 به عنوان نمونه انتخاب شدند. اطلاعات با استفاده از ابزار خود گزارشی شامل «فرم اطلاعات شخصی»، «پرسشنامه اضطراب نهان اشپیلبرگر» و «مقیاس سنجش قاطعیت Gambrill و Richy» جمع‌آوری و با استفاده از روش‌های آماری مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.

یافته‌ها: نتایج نشان داد که بیش از نیمی از دانشجویان پرستاری و مامایی (به ترتیب 5/59% و7/59%) دارای قاطعیت متوسط هستند. همچنین در مجموع 3/43% دانشجویان پرستاری و 4/36% دانشجویان مامایی دارای اضطراب در سطوح متوسط و بالا بودند. ضریب همبستگی پیرسون ارتباط معکوس و معناداری را بین قاطعیت و اضطراب در دانشجویان پرستاری (001/0p<) و مامایی (001/0p<) نشان داد. برخی از متغیرهای فردی و تحصیلی ارتباط معناداری با قاطعیت و اضطراب دانشجویان داشتند.

نتیجه‌گیری: با توجه به ارتباط قاطعیت و اضطراب و تأثیر آن بر سلامت روان، عملکرد تحصیلی و شغلی دانشجویان، توجه خاص متخصصان آموزش و نیز انجام اقداماتی جهت آگاهی دانشجویان از مهارت‌های لازم برای تعامل مثبت با دیگران و همچنین افزایش قاطعیت و کاهش اضطراب ضروری می‌باشد.

 


معصومه ذاکری‌مقدم، منصوره علی‌اصغرپور، عباس مهران، سکینه محمدی،
دوره 15، شماره 4 - ( 12-1388 )
چکیده

زمینه و هدف: جراحی به عنوان یک روش درمانی، تجربه‌ای استرس‌آور است. ترس از درد بعد از عمل جراحی یکی از عواملی است که باعث اضطراب بیماران می‌شود. هدف از این مطالعه تعیین تأثیر آموزش به بیمار پیرامون کنترل درد، بر میزان اضطراب قبل از عمل در بیماران تحت اعمال جراحی شکم می‌باشد.

روش بررسی: این مطالعه نیمه تجربی در بیمارستان آیت الله موسوی وابسته به دانشگاه علوم پزشکی زنجان در سال 87-1386 انجام گرفته است. از تعداد 89 بیمار تحت عمل جراحی شکم به طور تصادفی 45 نفر در گروه شاهد و 44 نفر در گروه آزمون قرار گرفتند. ابزار گردآوری داده‌ها پرسشنامه شامل مشخصات فردی، مشخصات بیماری و مقیاس اضطراب موقعیتی اشپیل‌برگر و نوع مداخله آموزش چهره به چهره درباره کنترل درد بود. سطح اضطراب در هر دو گروه روز قبل از عمل جراحی (قبل از مداخله) و در روز عمل جراحی (بعد از مداخله) اندازه‌گیری شد. جهت تجزیه و تحلیل دادهها از آمار توصیفی و استنباطی شامل آزمون‌های کای‌دو، تست دقیق فیشر، من‌ویتنی و ویلکاکسون و نرم‌افزار SPSS استفاده گردید.

یافته‌ها: نتایج نشان داد قبل از مداخله سطح اضطراب بیماران در گروه آزمون و شاهد تفاوت آماری معنادار نداشته، اما پس از مداخله سطح اضطراب گروه آزمون نسبت به گروه شاهد (001/0p<) و همچنین در مقایسه با قبل از مداخله (001/0p<) کاهش یافته است.

نتیجه‌گیری: بر اساس یافته‌های این پژوهش، آموزش به بیمار پیرامون کنترل درد، منجر به کاهش اضطراب قبل از عمل در بیماران تحت اعمال جراحی شکم می‌گردد که به عنوان یک مداخله غیر دارویی به پرستاران بخش‌های جراحی توصیه می‌شود.

 


معصومه سبزعلی گل، اسماعیل شریعت، شکوه ورعی، عباس مهران، شیوا سادات بصام‌پور،
دوره 15، شماره 4 - ( 12-1388 )
چکیده

زمینه و هدف: بیماری‌های قلبی عروقی به عنوان شایع‌ترین بیماری جدی در اغلب جوامع محسوب می‌شود. کاتتریسم قلبی یک روش تشخیصی معمول جهت بیماری‌های عروق کرونر است. فعالیت بیماران بعد از این روش کار به علت خطرات بالقوه عوارض عروقی محدود می‌گردد و به طور معمول بیماران به مدت 24-8 ساعت پس از کاتتریسم استراحت در تخت در وضعیت خوابیده به پشت دارند. این پژوهش با هدف تعیین میزان تأثیر تغییر وضعیت بدن و خروج زودتر از موعد از بستر بر میزان کمردرد و خون‌ریزی پس از کاتتریسم صورت گرفته است.

روش بررسی: در این مطالعه نیمه تجربی، 90 بیمار تحت کاتتریسم بستری در بخش بعد از کاتتریسم بیمارستان شریعتی در ماه‌های اردیبهشت و خرداد 87 با نمونه‌گیری آسان وارد مطالعه شدند. ابتدا بیماران گروه آزمون و سپس بیماران گروه شاهد انتخاب شدند. بیماران گروه شاهد به مدت 24-8 ساعت در وضعیت خوابیده به پشت و زاویه سر تخت صفر درجه قرار می‌گرفتند و کیسه شن 8 ساعت بر روی اندام مبتلا قرار داشت. بیماران گروه آزمون در ساعت اول خوابیده به پشت و زاویه سرتخت 15 درجه، در ساعت دوم در زاویه 30 درجه و خوابیده به پشت و در ساعت سوم خوابیده به پشت و در زاویه 45 درجه قرار می‌گرفتند. در تمام مدت سه ساعت کیسه شن 2 کیلوگرمی بر روی اندام مبتلا قرار داده می‌شد و در پایان سه ساعت، بیمار مجاز به خوابیدن به پهلوی راست وچپ، طبق زاویه دلخواه (45-15 درجه) بود. بیماران در ساعت ششم از تخت خارج می‌شدند. شدت کمردرد و میزان خون‌ریزی در بدو ورود به بخش، 6ساعت و 24 ساعت بعد اندازه‌گیری شد. همچنین میزان خون‌ریزی جهت پیگیری طولانی تر 7روز بعد نیز مورد بررسی قرار گرفت.

یافته‌ها: بین دو گروه از نظر سن، جنس، میزان تحصیلات، شدت کمردرد و میزان خون‌ریزی در بدو ورود به بخش تفاوت معنادار آماری وجود نداشت. در مقاطع زمانی 6 و 24 ساعت پس از مطالعه در گروه آزمون شدت کمردرد کمتر از گروه شاهد بوده است (001/0p<) و در مقاطع زمانی ذکر شده و 7 روز پس از مطالعه هیچ کدام از افراد دو گروه دچار خون‌ریزی نشدند.

نتیجه‌گیری: بر اساس یافته‌های تحقیق به نظر می‌رسد بیمار می‌تواند پس از کاتتریسم تشخیصی قلبی به صورت ایمن در تخت تغییر وضعیت دهد و زودتر از موعد (ساعت ششم) از تخت خارج شود.

 


معصومه ذاکری‌مقدم، مرضیه شبان، عباس مهران، سیما هاشمی،
دوره 16، شماره 2 - ( 4-1389 )
چکیده

زمینه و هدف: اضطراب شایع‌ترین واکنش روانی در پاسخ به استرس می‌باشد و همه انسان‌ها درمواجهه با موقعیت‌های تهدیدکننده زندگی نظیر روش‌های تشخیصی تهاجمی آن را تجربه می‌کنند. یکی از شایع‌ترین روش‌های تشخیصی و درمانی روزافزون در بیماری‌های قلبی، کاتتریسم قلبی می‌باشد که باعث افزایش سطح اضطراب بیماران می‌شود. مطالعه حاضر با هدف تعیین میزان تأثیر آرام‌سازی عضلانی بنسون بر سطح اضطراب بیماران در انتظار کاتتریسم قلبی انجام گرفته است.

روش بررسی: در یک کارآزمایی بالینی140 بیمار در انتظار کاتتریسم قلبی بستری در بخش‌های قلب بیمارستان امام خمینی (ره) تهران به روش در دسترس انتخاب و با تخصیص تصادفی به دو گروه آزمون و شاهد تقسیم شدند. ابزار جمع‌آوری داده‌ها شامل پرسشنامه اطلاعات فردی و برگه خودگزارش‌دهی سطح اضطراب و روش گردآوری اطلاعات مصاحبه و خودگزارش‌دهی مددجو بود. ابتدا یک ساعت قبل از کاتتریسم قلبی سطح اضطراب بیماران مورد پژوهش در دو گروه ثبت شد. سپس از گروه مداخله خواسته شد که به مدت بیست دقیقه نوار ضبط شده دستورالعمل انجام آرام‌سازی عضلانی بنسون را از طریق گوشی وهدفون بشنوند و بلافاصله پس از اجرای مداخله در این گروه مجدداً سطح اضطراب آنان اندازه گیری و ثبت گردید. در گروه شاهد تنها مراقبت‌های استاندارد پرستاری انجام یافت و سطح اضطراب آنان یک بار یک ساعت قبل و یک بار بلافاصله قبل از کاتتریسم قلبی اندازه‌گیری و ثبت شد. تجزیه و تحلیل داده‌ها توسط نرم‌افزار SPSS و آزمون‌های آماری کای‌دو، فیشر، من‌ویتنی و ویلکاکسون انجام گرفت.

یافته‌ها: دو گروه از نظر ویژگی‌های فردی نظیر سن و جنس و سطوح اضطراب یک ساعت قبل از کاتتریسم قلبی با یکدیگر همسان بودند. پس از انجام مداخله سطح اضطراب بیماران کاهش معناداری یافت (001/0>p) در حالی که در گروه شاهد در مرحله پس آزمون این میزان بیشترشد. یافته‌های این پژوهش نشان داد که بلافاصله قبل از کاتتریسم قلبی بین دو گروه اختلاف آماری معناداری به لحاظ سطح اضطراب وجود دارد (001/0 >p).

نتیجه‌گیری: بر اساس نتایج این پژوهش، آرام‌سازی عضلانی بنسون به طور معناداری موجب کاهش سطح اضطراب بیماران در انتظار کاتتریسم قلبی می‌شود و پرستاران می‌توانند از این روش برای کاهش سطح اضطراب بیماران در انتظار روش‌های تشخیصی تهاجمی استفاده نمایند.

 


اکرم السادات سادات‌حسینی، ناهید دهقان‌نیری، عباس مهران، زهرا پوراسماعیل، معصومه عظیم‌نژاد،
دوره 16، شماره 3 - ( 10-1389 )
چکیده

زمینه و هدف: اضطراب ناشی از رویه‌های تهاجمی از مشکلات عمده کودکان بیمار است که به سبب عوارض زیاد، کنترل آن اهمیت ویژه‌ای دارد. امروزه شیوه‌های غیر دارویی و غیر تهاجمی برای کنترل اضطراب مورد توجه و در اولویت قرار گرفته است، لذا این پژوهش با هدف تعیین تأثیر ماساژ بر اضطراب قبل از رویه‌های تهاجمی در کودکان 11-7 ساله بستری انجام گرفته است.

روش بررسی: این پژوهش تجربی از نوع کارآزمایی بالینی است. در این مطالعه 70 کودک 11-7 ساله بستری در بیمارستان مرکز طبی کودکان تهران در طی 4 ماه از سال 1386 به نسبت مساوی به طور تصادفی در دو گروه آزمون و شاهد قرار گرفتند، گروه آزمون، ماساژ را در نقاط چشم سوم و کف دست‌ها به مدت 5 دقیقه دریافت نمود و گروه شاهد ماساژی دریافت نکرد. اضطراب بر اساس معیار OSBD-R قبل و بعد از ماساژ در گروه آزمون و در گروه شاهد نیز در ابتدای نمونه‌گیری و 5 دقیقه بعد همانند گروه آزمون اندازه‌گیری شد و در نهایت داده‌ها با استفاده از آزمون‌های آماری ویلکاکسون، من‌ویتنی، کای‌دو و آزمون دقیق فیشر در نرم‌افزار آماری SPSS v.15 تجزیه و تحلیل شد.

یافته‌ها: مقایسه میانگین سطح اضطراب قبل از ماساژ در دو گروه با 472/0=p تفاوت معناداری را نشان نمی‌دهد (گروه آزمون 24/3=m و 56/0=SD، گروه شاهد 24/3=m و 48/0=SD). اما میانگین سطح اضطراب بلافاصله بعد از مداخله بین گروه آزمون و شاهد اختلاف آماری معناداری (001/0p<) را نشان می‌دهد (آزمون 57/1=M و 54/0=SD ، شاهد 37/3=M و 46/0=SD).

نتیجه‌گیری: اعمال ماساژ در نقاط چشم سوم و کف دست‌ها می‌تواند اضطراب قبل از رویه‌های تهاجمی کودکان 11-7 ساله را کاهش دهد. لذا توصیه می‌شود ماساژ به عنوان روشی برای کاهش اضطراب کودکان مورد توجه قرار گیرد.


مینا محمدی، اشرف الملوک معماری، مرضیه شبان، عباس مهران، پروانه یاوری، مجتبی سالاری‌فر،
دوره 16، شماره 3 - ( 10-1389 )
چکیده

زمینه و هدف: تبعیت از رژیم غذایی در کنترل بسیاری از بیماری‌ها از جمله بیماری‌های قلبی و عروقی تأثیر دارد. آموزش به بیمار یک روش ارزشمند در ارتقای تبعیت از رژیم غذایی بیماران محسوب می‌شود. هدف از این مطالعه مقایسه تأثیر دو روش آموزش رایانه‌ای و چهره به چهره بر تبعیت از رژیم غذایی بیماران پس از سکته قلبی می‌باشد.

روش بررسی: در این مطالعه نیمه تجربی، تعداد 117 بیمار پس از بروز اولین حمله سکته قلبی که در بخش‌های مراقبت ویژه قلبی بیمارستان‌های امام خمینی، شریعتی، امیراعلم و مرکز قلب تهران بستری بودند، به روش نمونه‌گیری در دسترس طی خرداد 1388 تا خرداد 1389 انتخاب و به سه گروه تخصیص تصادفی یافتند. در گروه چهره به چهره، بیماران در دو جلسه در مورد رژیم غذایی آموزش دیدند. در گروه آموزش رایانه‌ای بیماران با کمک یک نرم افزار حاوی صوت، متن، تصویر و انیمیشن در منزل همان محتوای آموزشی را دریافت کردند، در حالی که گروه شاهد آموزشی علاوه بر آموزش معمول در بیمارستان دریافت نکردند. سه ماه بعد بیماران از نظر تبعیت از رژیم غذایی بررسی شدند.

یافته‌ها: داده‌ها حاکی از همگن بودن سه گروه از لحاظ مشخصات فردی و بیماری (به جز سابقه بیماری عروق کرونر) بود. در استفاده از گروه‌های غذایی ناسالم بین سه گروه تفاوت آماری مشاهده نشد. همچنین در استفاده از گروه‌های غذایی سالم بین دو گروه آموزش رایانه‌ای و چهره و چهره تفاوت آماری وجود نداشت. اما با مقایسه دو به دو گروه‌ها، در استفاده از گروه‌های غذایی سالم، گروه آموزش رایانه‌ای تبعیت بهتری در مصرف چربی‌های مفید (01/0p<) و جانشین‌های مفید در گروه گوشت (01/0p<) نسبت به گروه شاهد داشتند. همچنین گروه چهره به چهره تبعیت بهتری در مصرف گروه‌های غذایی سالم همچون جانشین‌های مفید در گروه گوشت (04/0=p) و چربیهای مفید (04/0=p) نسبت به شاهد داشتند.

نتیجه‌گیری: آموزش رایانه‌ای و چهره به چهره هر دو به یک میزان بر ارتقای تبعیت از رژیم غذایی افراد پس از سکته قلبی موثر هستند. بنابراین با توجه به محدودیت زمانی کارکنان پرستاری برای آموزش چهره به چهره بیماران، استفاده از رایانه مقرون به صرفه‌تر است.


فاطمه رحیمی‌کیان، مریم مدرس، شیرین نیرومنش، عباس مهران، طاهره رحیمی‌نیا،
دوره 17، شماره 2 - ( 4-1390 )
چکیده

زمینه و هدف: آزمون غیراسترسی یکی از مرسوم‌ترین ابزار جهت ارزیابی سلامت جنین می‌باشد. اما، بالا بودن موارد مثبت کاذب این آزمون از محدودیت‌های این روش است. این مطالعه با هدف تعیین تأثیر تحریک با نورهالوژن بر الگوی غیر واکنشی آزمون غیراسترسی انجام گرفته است.

روش بررسی: پژوهش حاضر یک مطالعه نیمه تجربی است که طی آن از بین زنان بارداری که به منظور انجام NST به بیمارستان فوق تخصصی زنان میرزا کوچک‌خان مراجعه کرده بودند، تعداد 50 نفر که دارای الگوی غیرواکنشی ضربان قلب جنین به مدت 20 دقیقه بودند، مورد مداخله آزمون با تحریک نورهالوژن قرار گرفتند. ابزار مورد استفاده یک چراغ قوه با منبع نورهالوژن با قدرت یک میلیون شمع بود که به مدت 10ثانیه بر روی شکم مادر و بالای سمفیزپوبیس روی سر جنین تابانده شد. سپس نتایج NST متعاقب انجام این مداخله، با نتایج پروفایل بیوفیزیکی به عنوان آزمون پشتیبان مقایسه شد.

یافته‌ها: پس از انجام مداخله 68% نتایج غیرواکنشی به نتایج واکنشی تبدیل شد. مدت زمان سپری شده تا شروع واکنش در 50% موارد، به کم‌تر از 2 دقیقه رسید. تقریباً 90% جنین‌ها در عرض زمان 9 دقیقه الگوی واکنشی پیدا کردند.

نتیجه‌گیری: در این مطالعه انجامNST با به‌کارگیری تحریک نورهالوژن در کاهش موارد نتایج غیرواکنشی و همچنین کاهش زمان انجام آزمون مفید بوده است. لذا نورهالوژن می‌تواند در مراکز ارزیابی سلامت جنین به طور ایمن و مؤثر جهت بهبود نتایج NST به کار گرفته شود.

 


معصومه ذاکری‌مقدم، اسماعیل شریعت، احمد علی اسدی نوقابی، عباس مهران، وحید سقراطی،
دوره 17، شماره 3 - ( 7-1390 )
چکیده

زمینه و هدف: درد بعد از عمل جراحی می‌تواند باعث بروز عوارض متعدد و عدم رضایت بیمار گردد. کنترل درد بعد از عمل جراحی، به طور قابل توجهی در روند بهبودی بعد از عمل جراحی، طول مدت بستری و میزان رضایت بیماران عمل شده مؤثر است. یکی از عوامل مؤثر در کنترل درد، میزان آگاهی پرستاران در مورد درد و روش‌های تسکین آن می‌باشد. با توجه به این که درد پس از عمل جراحی CABG یک معضل برای بیماران می‌باشد، مطالعه حاضر با هدف تعیین ارتباط بین آگاهی پرستاران از درد و میزان رضایت بیماران تحت CABG از تسکین درد، انجام یافته است.

روش بررسی: این پژوهش یک مطالعه مقطعی توصیفی - تحلیلی است که در سال 1386 انجام یافته است. نمونه‌های مورد مطالعه شامل 100 نفر از پرستاران شاغل در بخش‌های ICU قلب بیمارستان‌های منتخب دانشگاه علوم پزشکی تهران و 200 نفر از بیماران تحت CABG در 24 ساعت اول پس از عمل و پس از خارج شدن لوله تراشه بود که به روش نمونه‌گیری آسان انتخاب شدند. ابزار گردآوری داده‌ها پرسشنامه بود. جهت تجزیه و تحلیل داده‌ها از آمار توصیفی و آمار استنباطی (آزمون کای‌دو، همبستگی پیرسون) در نرم‌افزار SPSS v.11.5 استفاده گردید.

یافته‌ها: بین میزان آگاهی پرستاران از کنترل درد پس از عمل و میزان رضایت بیماران از تسکین درد ارتباط معناداری وجود داشت، اما بین میزان آگاهی پرستاران از ماهیت درد و میزان رضایت بیماران از تسکین درد ارتباط معناداری مشاهده نشد. همچنین آزمون‌های آماری نشان داد که بین مشخصات پرستاران از جمله سن، جنس، بیمارستان محل خدمت و سابقه خدمت، با میزان آگاهی آن‌ها در مورد ماهیت و تسکین درد ارتباط معناداری وجود دارد.

نتیجه‌گیری: به نظر می‌رسد پرستاران توانسته‌اند دانش نظری خود در زمینه کنترل درد را در مراقبت از بیماران به کار گیرند. همچنین می‌توان استنباط نمود که آگاهی پرستاران در مورد ماهیت درد ممکن است در تسکین درد بیماران تأثیری نداشته باشد.


احمدعلی اسدی نوقابی، محمد قلی‌زاده گردرودباری، میترا ذوالفقاری، عباس مهران،
دوره 18، شماره 3 - ( 5-1391 )
چکیده

زمینه و هدف: درد پدیده‌ای شایع در بیماران با کاهش سطح هوشیاری است و از طرفی بررسی درد در این بیماران به علت ناتوانی در بیان آن کاری مشکل است. لذا از شاخص‌های رفتاری قابل مشاهده برای بررسی درد در این بیماران استفاده می‌شود. هدف این مطالعه تعیین میزان تأثیر به‌کارگیری ابزار مشاهده‌ای بررسی درد در بیماران با کاهش سطح هوشیاری بر عملکرد پرستاران در ثبت درد و بررسی مجدد درد پس از اقدامات تسکینی می‌باشد.

روش بررسی: در این مطالعه نیمه تجربی با طراحی قبل و بعد، 106 پرستار شاغل در بخش‌های مراقبت‌های ویژه عمومی بیمارستان‌های منتخب وابسته به دانشگاه علوم پزشکی تهران در سال 1390 به روش نمونه‌گیری آسان انتخاب و مورد مطالعه قرار گرفتند. ابتدا عملکرد پرستاران در زمینه ثبت وجود درد در پرونده، ثبت اقدامات تسکینی و میزان بررسی مجدد درد بیماران با کاهش سطح هوشیاری سه بار با استفاده از چک لیست پژوهشگر ساخته به دنبال رویه ساکشن و تغییر حالت، مورد بررسی قرار گرفت. سپس نحوه به‌کارگیری ابزار مشاهده‌ای درد به صورت انفرادی در یک جلسه یک ساعته به پرستاران آموزش داده شد. یک هفته پس از مداخله، عملکرد پرستاران آموزش دیده مجدداً در همان زمینه‌ها ارزیابی شد. در نهایت اطلاعات جمع‌آوری شده با استفاده از آزمون­ ویلکاکسون در نرم‌افزار SPSS v.16 مورد مقایسه قرار گرفت.

یافته‌ها: یافته‌ها نشان داد که به‌کارگیری ابزار مشاهده‌ای بررسی درد منجر به بهبود عملکرد پرستاران در زمینه‌های ثبت وجود درد در بیمار (209/0=p) و ثبت اقدامات تسکینی انجام شده مربوط به درد (117/0=p) در پرونده نشد. اما عملکرد پرستاران در مورد ارزیابی مجدد درد بیماران پس از انجام اقدامات تسکینی قبل و بعد از مداخله اختلاف آماری معناداری (001/0p<) نشان داد. به این معنی که عملکرد پرستاران بعد از مداخله در این زمینه بهتر شد.

نتیجه‌گیری: ابزار مشاهده‌ای بررسی درد می‌تواند حساسیت پرستاران را نسبت به وجود درد در بیماران غیر هوشیار افزایش دهد و پرستار را وادار به بررسی مجدد درد پس از انجام اقدامات تسکینی کند. اما این ابزار رغبتی را در پرستاران جهت مستندسازی فرایند تسکین درد به وجود نیاورد. پیشنهاد می‌شود که در مطالعات بعدی، تأثیر این ابزار روی جنبه‌های دیگر مدیریت درد همچون تشخیص درد و انجام اقدامات دارویی و غیردارویی مورد مطالعه قرار گیرد.

 


ناهید مهران، فاطمه عباس‌زاده، اعظم باقری، مهدی نوروزی،
دوره 18، شماره 5 - ( 11-1391 )
چکیده

زمینه و هدف: از آن جا که تولد زودتر از موعد، علت عمده مرگ و میرهای دوران نوزادی است، پیشگیری از آن از اولویت‌های فعلی مراقبت‌های بهداشتی می‌باشد. بر این اساس و با توجه به تردید در نقش فعالیت‌های منزل در تولد زودتر از موعد نوزادان، این مطالعه با هدف تعیین ارتباط فعالیت‌های روزمره منزل با زایمان پیش از موعد صورت گرفته است.

روش بررسی: این مطالعه مورد- شاهدی در مورد 150 خانم با زایمان ترم (گروه شاهد) و 150 خانم با زایمان پیش از موعد (گروه مورد) که به روش نمونه‌گیری ساده انتخاب شده بودند، در بیمارستان ایزدی شهر قم در سال 1388-1387 انجام یافته است. داده‌ها با استفاده از پرسشنامه استاندارد فعالیت فیزیکی در بارداری جمع‌آوری شد. ابتدا متغیرها به صورت تک متغیره با آزمون تی‌تست آنالیز شد. سپس به منظور کنترل عوامل مخدوش‌کننده، متغیرها وارد مدل رگرسیون لجستیک چندگانه شده و برای هر متغیر نسبت شانس تطبیق یافته گزارش گردید (Adjusted OR). کلیه تحلیل‌ها در نرم‌افزار SPSS v.16 انجام یافت.

یافته‌ها: مقایسه میزان فعالیت‌های روزمره منزل زنان در دو گروه زایمان ترم و زایمان پیش از موعد تفاوت آماری معناداری را نشان نداد (758/0=p). به این ترتیب که میانگین و انحراف معیار گروه اول 32/5±22/12 و گروه دوم 70/5±41/12 ساعت بود. همچنین آنالیز تک متغیره و رگرسیون لجستیک چند متغیره ارتباط آماری معناداری را بین فعالیت‌های روزمره و زایمان پیش از موعد نشان نداد.

نتیجه‌گیری: با توجه به نتایج، به نظر می‌رسد بین فعالیت‌های روزمره منزل و زایمان پیش از موعد ارتباطی وجود ندارد. با این حال، نظر به عدم انجام فعالیت شدید توسط نمونه‌های این مطالعه، بررسی بیشتر موضوع توصیه می‌شود.


مریم مدرس، فاطمه رحیمی کیان، عباس مهران،
دوره 19، شماره 2 - ( 8-1392 )
چکیده

  زمینه و هدف: :هیسترکتومی دومین علت شایع جراحی دربین زنان سنین باروری است. مطالعات نشان می‌دهد که قبل از هیسترکتومی اطلاعات کافی به بیماران داده نمی‌شود وبسیاری از زنان بدون مشاوره قبل از هیسترکتومی و بدون پیگیری رها می‌شوند.افسردگی یکی از شایع ترین خطرات روان‌شناختی مورد توجه پس از هیسترکتومی است.هدف این مطالعه ارزیابی تاثیر مشاوره قبل از هیسترکتومی برافسردگی است.

  روش بررسی: تعداد100زن که به علل خوش خیم هیسترکتومی می شدند با دادن رضایت، در کار آزمایی بالینی حاضر شرکت کردند. شرکت‌کنندگان که از دوبیمارستان تخصصی زنان وامام خمینی بودند، به صورت تصادفی به دوگروه آزمون و شاهد تقسیم شدند. مداخله شامل 2 جلسه مشاوره حمایتی بود وافسردگی 2-1هفته قبل از عمل جراحی و2ماه بعدارزیابی گردید. ابزار مورد استفاده پرسشنامه 30 آیتمی سما(سنجش میزان افسردگی) تعدیل شده بک که در کشورایران روانسنجی شده است و پرسشنامه مشخصات فردی بود. مقایسه دو گروه مشاوره وشاهد با آزمون‌های دقیق فیشر،مجذور کای وتی تست در نرم‌افزار SPSS صورت گرفت.در کلیه آزمون‌ها05/0 p< معنادار تلقی شد.

  یافته‌ها: مقایسه میانگین نمرات افسردگی دو گروه آزمون وشاهددر مرحله قبل از مداخله اختلاف معناداری را نشان نداد.همچنین بر اساس یافته‌ها دو گروه از نظر ویژگی های فردی همگن بودند. اختلاف معناداری بین دو گروه آزمون وشاهد از نظر میانگین نمره افسردگی بعد از مداخله مشاهده شد(001/0 (p< که دال برتاثیر گذار بودن مداخله است.

  نتیجه‌گیری: برای کاستن آثار روانی منفی پس از هیسترکتومی ، نیاز به مشاوره قبل از هیسترکتومی وجود دارد.این پژوهش نشان داد که مشاوره در بیماران کاندید هیسترکتومی باعث پیشگیری از افسردگی در آنان می‌شود،به همین دلیل مشاوره حمایتی توصیه می‌شود.

  


فاطمه بهشت آیین، میترا ذوالفقاری، احمدعلی اسدی‌نوقابی، عباس مهران،
دوره 19، شماره 3 - ( 9-1392 )
چکیده

  زمینه و هدف: پنومونی مربوط به ونتیلاتور شایع‌ترین عفونت در بخش مراقبت ویژه است که با افزایش مرگ و میر، هزینه درمان و طولانی شدن مدت اقامت فرد در بیمارستان همراه است. پرستاران نقش عمده‌ای در پیشگیری از این عفونت‌ها ایفا می‌کنند. مطالعه حاضر با هدف بررسی عملکرد پرستاران بخش­های ویژه در زمینه پیشگیری از پنومونی مربوط به ونتیلاتور صورت گرفته است .

  روش بررسی: در این مطالعه توصیفی- تحلیلی 110 پرستار شاغل در بیمارستان ­ های منتخب دانشگاه علوم پزشکی تهران به روش در دسترس وارد مطالعه شدند. پرسشنامه شامل فرم مشخصات جمعیت‌شناختی و شغلی و چک لیست مشاهده‌ای عملکرد با (32 گویه در 6) حیطه مراقبتی براساس توصیه‌های مبتنی بر شواهد موجود در راهنماهای بالینی پیشگیری از پنومونی مربوط به ونتیلاتور بود. عملکرد هر پرستار سه مرتبه با استفاده از چک لیست مشاهده می‌شد. در نهایت عملکرد پرستاران در سه سطح نامطلوب (زیر 50%)، نسبتاً مطلوب (50 تا 75%) و مطلوب (بالاتر از 75%) طبقه‌بندی شد. برای تجزیه و تحلیل داده‌ها از جداول فراوانی- میانگین و انحراف معیار و همچنین آزمون همبستگی آزمون پیرسون استفاده شد .

  یافته‌ها : نتیجه مطالعه نشان داد که میانگین امتیاز پرستاران در زمینه پیشگیری از پنومونی مربوط به ونتیلاتور 79/5 ± 80/46 می‌باشد و 4/66% پرستاران عملکرد نامطلوب و 6/33% عملکرد نسبتاً مطلوبی داشتند و هیچ‌کدام از پرستاران عملکرد مطلوبی نداشتند. بالاترین میانگین امتیاز در حیطه احتیاط تماسی (67/9 ± 72) و کم­ترین میانگین امتیاز در حیطه بهداشت دهان (40/17 ± 78/18) بود .

  نتیجه‌گیری: با توجه به این که عملکرد اکثر پرستاران در زمینه پیشگیری از پنومونی مربوط به ونتیلاتور در سطح نامطلوب بود، توجه بیشتر همراه با طراحی تمهیدات لازم جهت آموزش پرستاران و ارایه امکانات کافی برای بهبود کیفیت مراقبت‌های بالین در این زمینه ضروری است .

  


امین ساکی، عباس هوشمند بهابادی، احمدعلی اسدی نوقابی، عباس مهران،
دوره 20، شماره 1 - ( 1-1393 )
چکیده

  زمینه و هدف: کمبود آگاهی در مورد بیماری سکته حاد قلبی و مراقبت‌ها و درمان‌های مرتبط با آن موجب بروز اضطراب و تنش در این بیماران می‌گردد. به‌کارگیری شیوه آموزشی مناسب می‌تواند در تعدیل اضطراب این بیماران مؤثر باشد. بر همین اساس مطالعه حاضر با هدف بررسی و مقایسه تأثیر دو شیوه آموزش چهره به چهره و الکترونیک بر اضطراب آشکار بیماران بستری سکته حاد قلبی انجام گرفته است .

  روش بررسی: مطالعه حاضر به صورت تجربی در بخش‌های مراقبت‌های ویژه بیمارستان‌های رسول اکرم، امام خمینی و بهارلوی دانشگاه علوم پزشکی تهران در سال 91-1390 انجام گرفته است. تعداد نمونه‌های مورد پژوهش 105 بیمار بوده که به شیوه بلوک‌بندی در سه گروه 35 نفره (چهره به چهره، الکترونیک و شاهد) قرار داده شدند. ابزار جمع‌آوری داده‌ها شامل فرم مشخصات جمعیت‌شناختی و پرسشنامه اضطراب موقعیتی اشپیل‌برگر بوده است. محتوای آموزشی یکسان در مورد سکته حاد قلبی، درمان‌ها و مراقبت‌های لازم مرتبط با آن به صورت چهره به چهره و الکترونیکی به گروه‌های مداخله ارایه شد. میزان اضطراب بیماران 1 ساعت قبل و 6 ساعت بعد از آموزش در هر سه گروه اندازه‌گیری و مقایسه شد. داده‌ها با آمار توصیفی و آزمون‌های آماری تی‌زوجی و آنالیز واریانس یک طرفه در نرم‌افزار SPSS v.16 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت .

  یافته‌ها : نتایج نشان داد تأثیر دو شیوه آموزش چهره به چهره و الکترونیکی بر کاهش میزان اضطراب بیماران مشابه بوده و میانگین نمره اضطراب آنان تفاوت آماری معنادار نداشته است (946/0= p ). همچنین این دو شیوه در مقایسه با گروه شاهد موجب کاهش معنادار میانگین اضطراب بیماران مبتلا به سکته حاد قلبی شده است .

  نتیجه‌گیری: یافته‌های مطالعه مؤید آن است که هر دو شیوه آموزش چهره به چهره و الکترونیک به طور معناداری در کاهش اضطراب آشکار بیماران مبتلا به سکته حاد قلبی مؤثر هستند. با توجه به اثرات مثبت آموزش چهره به چهره و الکترونیک در کاهش سطح اضطراب بیماران و اهمیت این مسأله در امر مراقبت از بیماران قلبی، پیشنهاد می‌شود پرستاران بالینی از این دو شیوه آموزشی با توجه به شرایط و ترجیح مددجو استفاده نمایند .

  


طاهره نجفی قزلجه، زهره پارسایکتا، عباس مهران، مهدی جعفری عوری،
دوره 20، شماره 2 - ( 5-1393 )
چکیده

  زمینه و هدف: سقوط یکی از مشکلات شایع دوران سالمندی است که به سبب بروز تغییرات حسی- حرکتی رخ می‌دهد. سقوط موجب عوارض جسمی، روحی، مالی و کاهش کیفیت زندگی سالمندان می‌شود . از آن‌جا که سقوط پدیده چند عاملی است، بنابراین برای پیش‌گیری بایستی به صورت چندبعدی عمل نمود . این مطالعه با هدف بررسی تأثیر اجرای برنامه چندبعدی پیش‌گیری از سقوط بر وقوع سقوط و کیفیت زندگی سالمندان اجرا گردیده است .

  روش بررسی: این مطالعه نیمه تجربی با طراحی قبل و بعد در مورد 60 سالمند ساکن سرای سالمندی کامرانی شهر قدس انجام یافته است. مداخله چندبعدی با آموزش به سالمند و مراقبان، ورزش (ورزش کششی، تعادلی، قدرتی) و اصلاح محیطی صورت گرفت. قبل و پس از 6 ماه از شروع مداخله داده‌ها با استفاده از فرم ثبت دفعات سقوط و پرسشنامه کیفیت زندگی Liepad جمع‌آوری شد. داده‌ها با استفاده از آزمون‌های آماری t مستقل، t زوج، آنووای یک طرفه، من‌ویتنی، کروسکال والیس و ویلکاکسون در نرم‌افزار SPSS v.16 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند .

  یافته‌ها : نتایج پژوهش اختلاف معناداری در تعداد دفعات سقوط سالمندان و کیفیت زندگی سالمندان بعد از 4 ماه مداخله و2 ماه پیگیری در نمونه‌های مورد پژوهش نشان داد (001/0 p< ) .

  نتیجه‌گیری: با توجه به تأثیر اجرای برنامه چندبعدی پیش‌گیری از سقوط بر کاهش دفعات سقوط و بهبود کیفیت زندگی سالمندان می‌توان این روش را در سراهای سالمندی و همچنین در منازل برای سالمندان به اجرا در آورد .

  


مریم مرادی، مهرناز گرانمایه، ماندانا میرمحمدعلی‌ئی، عباس مهران،
دوره 22، شماره 2 - ( 4-1395 )
چکیده

زمینه و هدف: اختلال عملکرد جنسی از عوارض شایع دیابت در زنان است. عملکرد جنسی مهم است، اما اغلب به عنوان یکی از اجزای مراقبت بیماری دیابت مورد غفلت قرار می‌گیرد. این پژوهش با هدف تعیین تأثیر مشاوره بر عملکرد جنسی زنان مبتلا به دیابت نوع 2 انجام پذیرفته است.

روش بررسی: پژوهش حاضر یک کارآزمایی بالینی است که در مورد 120 زن متأهل مبتلا به دیابت نوع 2 و دارای اختلال عملکرد جنسی مراجعه‌کننده به کلینیک دیابت شهر گرگان در سال 1393 انجام گرفته است. عملکرد جنسی با استفاده از شاخص عملکرد جنسی زنان (FSFI) سنجیده شد. نمونه‌ها به طور تصادفی به دو گروه مداخله و شاهد تقسیم شدند. جلسات مشاوره در طول سه جلسه، هفته‌ای یک بار برگزار شد. عملکرد جنسی در دو مرحله (قبل از مداخله و دو ماه بعد) مورد سنجش قرار گرفت. آنالیز داده‌ها در نرم‌افزار SPSS v.20 انجام گرفت.

یافته‌ها: تفاوت معناداری بین میانگین عملکرد جنسی دو گروه شاهد و مداخله، در مرحله دو ماه بعد از مداخله مشاهده شد (001/0p<). مقایسه حیطه‌های مختلف عملکرد جنسی (میل، برانگیختگی، رطوبت مهبلی، ارگاسم، رضایت و درد) قبل و بعد از مداخله در گروه مداخله تفاوت معناداری را در مقایسه با گروه کنترل نشان داد.

نتیجه‌گیری: مشاوره جنسی تأثیر مطلوبی بر عملکرد جنسی زنان مبتلا به دیابت می‌گذارد. ارزیابی عملکرد جنسی زنان مبتلا به دیابت در طول مراقبت‌های معمول آن‌ها پیشنهاد می‌گردد.


ناهید مهران، سپیده حاجیان، معصومه سیمبر، حمید علوی مجد،
دوره 26، شماره 1 - ( 2-1399 )
چکیده

زمینه و هدف: دوران بارداری و زایمان، یکی از مهم‌ترین اتفاقات زندگی هر زن است که تحت حمایت اطرافیان به ویژه همسر می­تواند تجربه­ای به­یادماندنی با پیامدهای مثبت مادری و نوزادی باشد. مداخلات متعددی در مورد ارتقای مشارکت مردان در این دوران انجام گرفته است، لذا این مطالعه با هدف مروری سیستماتیک بر مطالعات مبتنی بر مشارکت مردان در مراقبت‌های پره‌ناتال انجام یافته است.
روش بررسی: مطالعه حاضر، مروری سیستماتیک بر مقالات چاپ شده در زمینه راهکارهای ارتقای مشارکت مردان در دوران بارداری، زایمان و پس از زایمان (از سال 2000 تا 2019) است که براساس دستورالعمل PRISMA و جستجو توسط دو پژوهشگر در پایگاه­های اطلاعاتی معتبر انجام یافته است. مطالعات تجربی و نیمه تجربی که در زمینه راهکارهای افزایش مشارکت مردان در دوران پری­ناتال در مجلات داخلی و بین­المللی چاپ شده بودند، وارد مطالعه شدند. ارزیابی کیفی مقالات با استفاده از چک لیست Jadad وCONSORT و استخراج داده­ها براساس چک لیست پژوهشگر ­ساخته صورت گرفت.
یافته‌ها: در این مرور سیستماتیک، 4808 مقاله شناسایی شد که بعد از بررسی عناوین و در نظر گرفتن معیارهای ورود و خروج و بررسی متن کامل مقالات، نهایتاً 15 مقاله، وارد مطالعه شد. راهکارهای ارتقا، در چهار حیطه: زن ­محور، زوج ­محور، جامعه­ محور و تسهیلات­ محور طبقه‌بندی شد.
نتیجه‌گیری: با توجه به نتایج این مطالعه، جهت ارتقای مشارکت مردان در مراقبت­های پری‌ناتال باید روی چهار حیطه زن ­محور، زوج ­محور، جامعه­ محور و تسهیلات­ محور برنامه­ریزی شود.
 

صفحه 3 از 4     

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به حیات می باشد.

طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق

© 2024 , Tehran University of Medical Sciences, CC BY-NC 4.0

Designed & Developed by : Yektaweb