جستجو در مقالات منتشر شده


93 نتیجه برای بیمار

معصومه ذاکری‌مقدم، مرضیه شبان، انوشیروان کاظم‌نژاد، خدیجه توسلی،
دوره 12، شماره 3 - ( 4-1385 )
چکیده

زمینه و هدف:خستگی یکی از علایم شایع و زودرس در بیماران مبتلا به بیماری مزمن انسدادی ریه می‌باشد. این مطالعه با هدف بررسی تأثیر به‌کارگیری تمرینات تنفسی بر میزان خستگی مبتلایان به بیماری مزمن انسدادی ریه انجام شده است.
روش بررسی: این مطالعه نیمه تجربی از نوع کارآزمایی بالینی است. تعداد نمونه‌های مورد مطالعه بر اساس ضریب آلفا کرونباخ شامل 60 بیمار بستری در بخش‌های داخلی بیمارستان‌های دانشگاه علوم پزشکی تهران می‌باشد که به روش مبتنی بر هدف انتخاب و سپس به طور تصادفی در دو گروه تجربه و کنترل تقسیم گردیدند. ابزار گردآوری اطلاعات شامل پرسشنامه (مشخصات فردی و اطلاعات مربوط به بیماری)، مقیاس شدت خستگی (FSS=Fatigue Severity Scale) و برگ مشاهده به‌کارگیری تمرینات تنفسی با امتیار 40-0 (در مدت 10 روز، روزانه 4 بار) می‌باشد. اطلاعات جمع‌آوری شده، توسط نرم‌افزار SPSS و روش‌های آماری توصیفی و استنباطی (تی زوجی- مجذور کای و آزمون همبستگی پیرسون) مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافته‌ها: نتایج نشان داد که میانگین شدت خستگی در گروه تجربه بعد از مطالعه 916/40 با انحراف معیار 4/14 و در گروه کنترل 20/52 با انحراف معیار 539/8 می‌باشد و آزمون آماری تی (001/0=p) نشان داد که بین گروه تجربه و کنترل بعد از مطالعه از نظر شدت خستگی اختلاف معنادار آماری وجود دارد. همچنین یافته‌ها نشان داد میانگین شدت خستگی قبل (766/55) و بعد (166/40) از به‌کارگیری تمرینات تنفسی در گروه تجربه (001/p<) تفاوت دارد. در حالی که میانگین شدت خستگی قبل (166/54) و بعد (200/52) از مطالعه در گروه کنترل (002/0=p) تفاوت بسیار جزیی را نشان داده است. علاوه بر این آزمون آماری پیرسون نشان داد که بین میزان به‌کارگیری تمرینات تنفسی و شدت خستگی همبستگی معنادار و معکوس وجود دارد (593/0-=r و 001/0=p).
نتیجه‌گیری: این مطالعه نشان داد به‌کارگیری تمرینات تنفسی بر کاهش میزان خستگی بیماران مبتلا به بیماری مزمن انسدادی ریه مؤثر است.


عباس هوشمند، سودابه جولایی، ندا مهرداد، ناصر بحرانی،
دوره 12، شماره 4 - ( 11-1385 )
چکیده

زمینه و هدف:حمایت از حقوق بیمار توسط پرستاران تنها زمانی امکان‌پذیر است که آنان آگاهی لازم را در این زمینه داشته و همچنین شرایط مناسب برای رعایت این حقوق فراهم باشد.
روش بررسی: مطالعه حاضر یک بررسی توصیفی- تحلیلی از نوع مقطعی است که در آن 554 نفر از پرستاران شاغل تمام وقت در بخش‌های عمومی بیمارستان‌های آموزشی شهر تهران که حداقل 6 ماه سابقه کار داشتند به روش نمونه‌گیری طبقه‌ای انتخاب شدند. ابزار مطالعه پرسشنامه‌ای مشتمل بر سه بخش بود. بخش اول مشخصات فردی، بخش دوم شامل عباراتی برای سنجش آگاهی پرستاران از حقوق بیمار و بخش سوم شامل یک سؤال باز مربوط به عوامل تسهیل‌کننده رعایت حقوق بیماران از دید پرستاران بود. تجزیه و تحلیل یافته‌ها به کمک روش‌های آمار توصیفی و استنباطی (آزمون مجذور کای، ضریب همبستگی پیرسون) و با استفاده از نرم‌افزار SPSS صورت گرفت.
یافته‌ها: یافته‌ها نشان داد پرستاران در مورد حقوق بیمار از آگاهی بالایی برخوردارند (5/95%) همچنین عوامل تسهیل‌کننده رعایت حقوق بیماران از دید پرستاران بر حسب زمینه ایجاد آن‌ها در سه گروه عوامل سازمانی، عوامل کارکنان (پزشک و پرستار و...) و عوامل مربوط به دریافت‌کنندگان خدمات (بیمار، مددجو) طبقه‌بندی شدند. از عوامل سازمانی فراهم کردن امکانات و تجهیزات ضروری و وجود نیروی کار به تعداد کافی، از عوامل مربوط به کارکنان تناسب تعداد پرستار با بیمار و آموزش رعایت حقوق بیمار به کارکنان و از عوامل مربوط به دریافت‌کنندگان خدمات، افزایش آگاهی بیماران در زمینه حقوق و مسؤولیت‌های خود، بیشترین موارد را به خود اختصاص داده بودند.
نتیجه‌گیری: هر چند که پرستاران مورد مطالعه از آگاهی بالایی نسبت به مفهوم حقوق بیماران برخوردارند ولی از دید آنان رعایت این حقوق ملزوماتی را می‌طلبد که در حال حاضر موجود نبوده و این مقوله مهم اخلاقی را با مشکل مواجه می‌کند، لذا به نظر می‌رسد بذل توجه مسؤولین از اهمیت ویژه‌ای در احقاق حقوق بیمار برخوردار است.


نگین هادی، فریبا برازنده،
دوره 13، شماره 1 - ( 1-1386 )
چکیده

زمینه و هدف:مروزه به دلیل شهرنشینی، تغییر الگوی مصرف غذا و کاهش فعالیت‌های بدنی، زمینه برای بروز انواع بیماری‌های مزمن فراهم آمده است. شیوه صحیح زندگی می‌تواند خطر بروز بیماری‌های مزمن را کم کند. مطالعه حاضر با هدف تعیین شیوه زندگی پرستاران که نقش مهمی را در آموزش شیوه صحیح زندگی به گروه‌های مختلف مردم ایفا می‌کنند، صورت پذیرفته است.
روش بررسی: این مطالعه از نوع مقطعی است. جامعه مورد مطالعه را پرستاران شاغل در بیمارستان‌های دانشگاه علوم پزشکی شیراز تشکیل می‌دهند. حجم نمونه 300 نفر و ابزار گردآوری اطلاعات پرسشنامه است. اطلاعات جمع‌آوری شده با بهره‌گیری از آزمون‌های آماری t، ANOVA، کروسکال والیس و ضریب همبستگی اسپیرمن و نرم افزار آماری SPSS ویرایش 5/11 تجزیه و تحلیل گردید و 05/0p< از نظر آماری معنادار در نظر گرفته شد.
یافته‌ها: نتایج به دست آمده نشان داد که 54% آزمودنی‌ها وضعیت تغذیه متوسط، 3/60% فعالیت فیزیکی در حد متوسط، 38% وضعیت بهداشت روان متوسط و 24% وضعیت بهداشت روان مطلوب داشته‌اند. 6/44% افراد در بهداشت فردی و 62% در پیشگیری از بیماری‌ها نمره نامطلوب گرفته‌اند. 3/96% از آزمودنی‌ها سیگار نمی‌کشیده‌اند و 7/95% از آن‌ها هرگز الکل مصرف نمی‌کردند.
نتیجه‌گیری: بر اساس نتایج به دست آمده، به نظر می‌رسد پرستاران، با وجود داشتن دانش و آگاهی در زمینه انواع بیماری‌ها و نقش مهمی که در قبال آموزش رفتارهای صحیح به بیماران دارند، خود از شیوه زندگی مطلوبی بر خوردار نیستند.

 


فریبا تباری، معصومه ذاکری‌مقدم، ناصر بحرانی، زهرا منجمد،
دوره 13، شماره 2 - ( 2-1386 )
چکیده

زمینه و هدف:از جمله اختلالاتی که به شدت روی سلامت و در نتیجه کیفیت زندگی افراد تأثیر می‌گذارد بیماری‌های مزمن نظیر سرطان است. مطالعه حاضر با هدف بررسی کیفیت زندگی بیماران مبتلا به سرطان تازه تشخیص داده شده، انجام گرفته است.
روش بررسی: مطالعه حاضر توصیفی تحلیلی است که در درمانگاه‌های منتخب انکولوژی دانشگاه علوم پزشکی تهران انجام شده است. نمونه‌ها شامل 196 بیمار مبتلا به سرطان تازه تشخیص داده شده بودند، که به روش نمونه‌گیری آسان انتخاب شدند. ابزار گردآوری اطلاعات شامل پرسشنامه محقق ساخته در مورد مشخصات فردی، مشخصات بیماری و کیفیت زندگی در جنبه‌های جسمی و اجتماعی-اقتصادی و پرسشنامه استاندارد بک(Beck) در بُعد روانی می‌باشد. همچنین جهت تجزیه و تحلیل داده‌ها از نرم‌افزار SPSS و از آمارهای توصیفی نظیر فراوانی مطلق و نسبی و میانگین و آمار استنباطی نظیر آزمون 2 استفاده شد.
یافته‌ها: کیفیت زندگی بیشترین بیماران در ابعاد جسمی (9/67%)، روانی (2/63%) و اجتماعی - اقتصادی (5/76%) مطلوب بوده است. همچنین ارتباط آماری معنادار بین وضعیت اقتصادی با ابعاد جسمی (001/0p<)، روانی و اجتماعی - اقتصادی (05/0p<) کیفیت زندگی، بین تعداد فرزندان با بعد جسمی (001/0p<) کیفیت زندگی، نوع سرطان با بعد جسمی (001/0p<) کیفیت زندگی و مرحله بیماری با ابعاد جسمی (001/0p<)، روانی و اجتماعی - اقتصادی (05/0p<) کیفیت زندگی مشاهده شد.
نتیجه‌گیری: بر اساس یافته‌های این مطالعه کیفیت زندگی بیماران مبتلا به سرطان تازه تشخیص داده شده در ابعاد جسمی، اجتماعی - اقتصادی و روانی در جامعه ما مطلوب می‌باشد، لذا پرستاران با اگاهی از این مطلب می‌توانند همچنان نقش مهمی در جهت ارتقای بیشتر و تداوم کیفیت زندگی بیماران داشته باشند.


حسین درگاهی، میترا قریب، مریم گودرزی،
دوره 13، شماره 2 - ( 2-1386 )
چکیده

زمینه و هدف:پرستاران قانع‌ترین گروه شغلی در میان گروه‌های شاغل در بیمارستان‌ها به شمار می‌آیند که برای افزایش کارایی در این سازمان‌ها بسیار مورد توجه مدیریت بیمارستان‌ها قرار گرفته‌اند. امروزه مفهوم جدیدی از رضایت شغلی تحت عنوان کیفیت زندگی کاری در جهت افزایش کارایی مد نظر مدیران قرار گرفته است. به همین منظور مطالعه‌ای با هدف بررسی کیفیت زندگی کاری پرستاران و مولفه‌ها یا عناصر تشکیل‌دهنده آن با بهره‌گیری از نگرش این افراد در بیمارستان‌های دانشگاه علوم پزشکی تهران در سال 85-1384 انجام شد.
روش بررسی: پژوهش حاضر از نوع مقطعی و توصیفی - تحلیلی است. محیط پژوهش شامل 15 بیمارستان دانشگاه علوم پزشکی تهران و جامعه پژوهش نیز کلیه کارکنان پرستاری شاغل در این بیمارستان‌ها بودند. نمونه پژوهش را تعداد 349 نفربه عنوان 20% تعداد کل پرستاران در این بیمارستان‌ها تشکیل داده که به روش تصادفی انتخاب شدند. برای گردآوری داده‌ها از پرسشنامه اطلاعات فردی و پرسشنامه کیفیت زندگی کاری مشتمل بر 30 سؤال استفاده شد. امتیازات پاسخ‌ها بر مبنای روش لیکرت تعیین گردید. تعیین روایی پرسشنامه با اخذ نظرات متخصصین امر صورت گرفت و جهت تعیین پایایی از روش آزمون مجدد و آلفای کرونباخ استفاده گردید.
یافته‌ها: نتایج به دست آمده نشان داد که پرستاران از اکثر عناصر یا مؤلفه‌های کیفیت زندگی کاری خود رضایت ندارند. اکثریت قریب به اتفاق این افراد از وجود حوادث ناشی از کار، فقدان مقررات ایمنی و انضباط کاری، نامطلوب بودن شرایط بهداشتی محیط کار، نبود آزمایش‌ها و معاینات پزشکی به صورت دوره‌ای، پایین بودن میزان حقوق ماهیانه، امکانات رفاهی، پاداش‌های نقدی و غیر نقدی، مزایای غیر مستقیم، و همچنین وجود استرس‌های شغلی و شفاف نبودن دورنمای شغلی ناراضی هستند.
نتیجه‌گیری: در مجموع دو سوم پرستاران از کیفیت زندگی کاری خود رضایت ندارند. این افراد از بیشتر جنبه‌های زندگی کاری خود ناراضی هستند. بیشترین میزان نارضایتی پرستاران مورد مطالعه از نیازهای اولیه و پایه زندگی کاری آن‌هاست. نتایج به دست آمده از این پژوهش می‌تواند به مدیران ارشد حوزه سلامت در جهت تدوین برنامه‌های راهبردی و ارتقای کیفیت زندگی کاری پرستاران کمک کند.


معصومه ایمانی‌پور، شیوا سادات بصام‌پور، حمیدرضا حقانی،
دوره 14، شماره 2 - ( 9-1387 )
چکیده

زمینه و هدف: یکی از راه‌های پیشگیری از ابتلا به بیماری‌های قلبی عروقی اصلاح سبک زندگی غیر سالم است. آموزش به افراد و افزایش آگاهی آنان در دستیابی به این هدف نقش مهمی داشته و تدارک برنامه‌های آموزشی مؤثر در این مسیر نیازمند شناخت میزان آگاهی و چگونگی عملکرد فعلی افراد است. بر این اساس مطالعه حاضر با هدف ارزیابی رفتارهای پیشگیرانه از بیماری‌های قلبی و تعیین ارتباط آن با میزان آگاهی از عوامل خطرساز در جامعه معلمان انجام گرفته است.

روش بررسی: این مطالعه مقطعی در مدارس پنج منطقه آموزش و پرورش شهر تهران و در مورد 703 معلم اجرا شده است. روش نمونه‌گیری به صورت چند مرحله‌ای بوده و ابزار جمع‌آوری داده‌ها پرسشنامه‌‌ای مشتمل بر برخی مشخصات جمعیت‌شناختی، عوامل خطر ابتلا به بیماری‌های ایسکمیک قلبی و رفتارهای مرتبط با عوامل خطر قابل تعدیل بود که توسط خود افراد تکمیل می‌شد. داده‌ها با نرم‌افزار آماری SPSS تحلیل شده و یافته‌ها در قالب مقادیر فراوانی و درصد، میانگین و انحراف معیار گزارش شد. برای تعیین ارتباطات از ضریب همبستگی پیرسون در سطح معناداری 05/0p< استفاده گردید.

یافته‌ها: این مطالعه نشان داد اکثریت نمونه‌ها (67%) درباره عوامل خطر بیماری‌های قلبی از سطح آگاهی خوبی برخوردار هستند و میانگین نمره آنان 63/2±20/15 از مجموع 20 نمره بود. بیشترین میزان آگاهی افراد از عوامل خطر بیماری‌های قلبی مربوط به استرس و فشارهای عصبی (3/95%) بوده و کمترین میزان آگاهی درباره دیابت (2/61%) و متغیر جنسیت (6/17%) بود. در زمینه رفتارهای پیشگیری کننده از بیماری‌های قلبی تنها 7/27% نمونه‌ها از رژیم غذایی بی‌خطر استفاده می‌کردند و کمتر از نیمی از آنان (6/35%) فعالیت ورزشی مرتب داشتند. در زمینه دخانیات اکثریت نمونه‌ها (7/77%) سیگاری نبوده و در معرض دود سیگار دیگران نیز قرار نداشتند. آزمون‌های آماری بین میزان آگاهی و رفتارهای پیشگیرانه ارتباط معناداری نشان نداد.

نتیجه‌گیری: یافته‌ها نشان داد جامعه معلمان از آگاهی خوبی درباره عوامل خطر بیماری‌های قلبی برخوردارند ولی این آگاهی تأثیر چندانی در رعایت رفتارهای پیشگیری کننده از این بیماری‌ها نداشته است. لذا نیاز به تدارک برنامه‌های آموزشی اثربخش در مورد سبک زندگی سالم برای کمک به تأثیر بیشتر دانسته‌های معلمان در زندگی روزمره احساس می‌شود. ضمن این که شاید از این طریق بتوان به طور غیرمستقیم بر افزایش سطح آگاهی و بهبود عملکرد دانش‌آموزان در راستای پیشگیری از بیماری‌های قلبی تأثیر گذاشت.


معصومه رامبد، فروغ رفیعی، فاطمه حسینی،
دوره 14، شماره 2 - ( 9-1387 )
چکیده

زمینه و هدف: نتایج پژوهش‌های اخیر نشان می‌دهد که در هنگام تعیین کیفیت زندگی بیماران مبتلا به نارسایی مزمن کلیوی توجه به درک بیماران در مقایسه با ارزیابی کلینیکی از اهمیت بیشتری برخوردار است. هدف مطالعه حاضر شناخت کیفیت زندگی بیماران مبتلا به نارسایی مزمن کلیوی و مشکلات و چالش‌های پیش روی این بیماران است.

روش بررسی: این مطالعه از نوع توصیفی- همبستگی است. در این تحقیق 202 بیمار مراجعه کننده به بخش‌های همودیالیز مراکز آموزشی درمانی دانشگاه علوم پزشکی ایران به صورت سرشماری مورد مطالعه قرار گرفتند. داده‌ها با استفاده از پرسشنامه کیفیت زندگی Ferrans و Powers نسخه دیالیز، جمع‌آوری گردید و با استفاده از نرم‌افزار SPSS v.14 و آمار توصیفی و استنباطی تجزیه و تحلیل شد.

یافته‌ها: یافته‌ها نشان داد که بیشتر بیماران مورد مطالعه دارای کیفیت زندگی مطلوب هستند. بیماران کمترین میانگین رضایت را برای گویه‌های «سلامت خودشان، تأمین هزینه‌های مالی، دستیابی به اهداف شخصی و شادی و خوشحالی خانواده» به ترتیب با میانگین و انحراف معیار 80/3=M و 74/1=SD ، 31/3=M و85/1=SD ، 02/4=M و63/1=SD و 96/4=M و27/1=SD قایل بودند و برای گویه‌هایی از جمله «احتمال دریافت پیوند کلیه در آینده، همسایگان، ظاهر شخصی و همسرشان» به ترتیب با میانگین و انحراف معیار 22/4=M و15/2=SD ، 32/4=M و09/2=SD ، 67/5=M و91/0=SD و 84/5=M و 61/0=SD کمترین اهمیت را در نظر گرفته بودند. کیفیت زندگی با وضعیت تأهل، تعداد فرزندان، وضعیت اقتصادی و سطح تحصیلات در ارتباط بود (05/0p<)، در حالی که بین کیفیت زندگی با سن، جنسیت، وضعیت اشتغال کنونی و طول مدت دیالیز ارتباط معنادار آماری مشاهده نشد (05/0<p).

نتیجه‏گیری: اکثر بیماران کیفیت زندگی مطلوب داشتند. همچنین ارتباط معناداری بین وضعیت تأهل، تعداد فرزندان، وضعیت اقتصادی و سطح تحصیلات با کیفیت زندگی دیده شد. بنابراین، عوامل یاد شده ممکن است در بهبود وضعیت سلامت، خوب زیستن و افزایش طول عمر بیماران تحت همودیالیز مؤثر باشند. یافته‌های این مطالعه می‌تواند در جهت برنامه‌ریزی‌های آموزشی و حمایتی برای بیمار و خانواده مفید واقع شود.

 


احمدعلی اسدی نوقابی، مرضیه شبان، سقراط فقیه‌زاده، منیره اسدی،
دوره 14، شماره 4 - ( 12-1387 )
چکیده

زمینه و هدف: درمان‌های جراحی یکی از اضطراب‌آورترین وقایعی است که ممکن است در زندگی هر فرد رخ دهد. در اعمال جراحی قلب با توجه به خطرات و عوارض، اضطراب در سطح وسیع‌تری خود را نشان می‌دهد. اهمیت اضطراب در بیماران نامزد جراحی قلب لزوم پیشگیری از وقوع و استفاده از روش‌های کاهنده اضطراب را مورد تأکید قرار می‌دهد. این پژوهش با هدف تعیین میزان تأثیر برنامه بازتوانی قلبی فاز 1 بر اضطراب بیماران نامزد جراحی بای‌پس عروق کرونر صورت گرفته است.

روش بررسی: این مطالعه مداخله‌ای از نوع کارآزمایی بالینی است که در آن 60 نفر از بیماران نامزد جراحی بای‌پس عروق کرونر بستری در بخش‌های قلب و جراحی قلب بیمارستان‌های وابسته به دانشگاه علوم پزشکی تهران که دارای ویژگی‌های شرکت در پژوهش بودند، به روش نمونه‌گیری خوشه‌ای انتخاب شده و به صورت تخصیص تصادفی در یک گروه تجربه و یک گروه شاهد قرار گرفتند. ابزار گردآوری داده‌ها، پرسشنامه اطلاعات جمعیت‌شناختی و بیماری و پرسشنامه استاندارد شده Spiellberger بود. پژوهش طی سه مرحله صورت گرفت: ابتدا در زمان بستری سطح اضطراب هر دو گروه (تجربه و شاهد) بررسی شد. در مرحله دوم برای گروه تجربه برنامه بازتوانی فاز 1 قلبی (شامل انجام تمرینات ورزشی، انجام فعالیت‌های روزانه) اجرا شد. در مرحله سوم، در گروه تجربه بحث و گفتگو با بیمار در مورد شرایط قبل، حین و بعد از جراحی انجام گرفت. مراقبت‌ها برای گروه شاهد صرفاً به صورت معمول بخش انجام گرفت. پس از اجرای مداخله (عصر روز قبل از عمل) و در زمان ترخیص، مجدداً سطح اضطراب همه بیماران (تجربه و شاهد) بررسی شد. و در نهایت، اطلاعات جمع‌آوری شده با استفاده از آزمون تی، مجذور کای و فریدمن و نرم‌افزار SPSS v.13 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.

یافته‌ها: یافته‌های پژوهش بیانگر آن است که دو گروه از نظر مشخصه‌های جمعیت‌شناختی و سطح اضطراب زمان بستری همگن بودند. در گروه تجربه، بعد از اجرای بازتوانی، میزان اضطراب کاهش معناداری داشت (001/0p<). همچنین بین میزان اضطراب دو گروه بعد از مداخله تفاوت آماری معناداری دیده شد (015/0=.(p در زمان ترخیص نیز بین میزان اضطراب دو گروه تفاوت معناداری وجود داشت (038/0=p).

نتیجه‌گیری: این پژوهش نشان داد که اجرای فاز 1 بازتوانی قلبی در بیماران نامزد جراحی بای‌پس عروق کرونر سبب کاهش اضطراب این بیماران شده است. بنابراین می‌توان استفاده از روش یاد شده را در این گونه بیماران توصیه نمود.


شیوا سادات بصام‌پور، منصوره علی‌اصغرپور، عباس مهران، حامد پریزاد،
دوره 14، شماره 4 - ( 12-1387 )
چکیده

زمینه و هدف: یکی از وظایف پرستاران در امر مراقبت بیماران، تغییر وضعیت بیمار به طور مرتب می‌باشد. بیماران تحت تهویه مکانیکی به دلیل اتصال به انواع لوله‌ها و مسیرهای وریدی و شریانی معمولاً در بخش‌های ویژه در وضعیت‌های خوابیده به پشت یا به پهلو قرار داده می‌شوند، از طرفی راحت بودن مراقبت پرستاری در وضعیت طاقباز ممکن است کارکنان پرستاری را به ثابت نگه داشتن بیماران برای مدت طولانی ترغیب نماید. بسیاری از مطالعات به تأثیر مثبت وضعیت دمر بر اکسیژناسیون و تهویه اشاره می‌نمایند، اگر چه پاره‌ای تحقیقات نیز از عدم تأثیر آن بر وضعیت اکسیژناسیون یاد می‌کنند. لذا مطالعه حاضر با هدف شناخت تأثیر وضعیت دمر بر اکسیژناسیون بیماران تحت تهویه مکانیکی صورت گرفته است.

روش بررسی: این مطالعه از نوع نیمه تجربی می‌باشد. تعداد 36 بیمار مبتلا به نارسایی تنفسی حاد تحت تهویه مکانیکی بستری در بیمارستان شریعتی دانشگاه علوم پزشکی تهران در سال 1386 که شرایط ورود به مطالعه را داشتند، به عنوان نمونه انتخاب شدند. نمونه‌گیری به صورت آسان و در دسترس انجام گرفت. ابزار گردآوری داده‌ها پرسشنامه و برگه ثبت اطلاعات اکسیژناسیون بود. بیماران ابتدا به مدت 30 و 120دقیقه در وضعیت خوابیده به پشت قرار می‌گرفتند و از نظر گازهای خون شریانی بررسی می‌شدند. سپس به وضعیت دمر برگردانده می‌شدند و تغییرات گازهای خون شریانی در پایان 30 دقیقه و پایان 120 دقیقه در وضعیت دمر اندازه‌گیری می‌شد. اطلاعات پس از جمع‌آوری با استفاده از آمار توصیفی و استنباطی (میانگین، انحراف معیار، آزمون تی زوج) و نیز نرم‌افزار SPSS مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.

یافته‌ها: نتایج پژوهش نشان داد که میان وضعیت دمر و میزان spo2 و sao2 در زمان‌های 30 و 120 دقیقه ارتباط معنادار آماری (001/0p<) وجود دارد.

نتیجه‌گیری: اعمال وضعیت دمر به مدت 30 و 120 دقیقه تأثیر مثبت بر اکسیژناسیون دارد. لذا استفاده از این روش در مراقبت‌های پرستاری توصیه می‌شود.


فروغ رفیعی، فرنگیس شاهپوریان، زهرا ناشر، محسن آذرباد، فاطمه حسینی،
دوره 14، شماره 4 - ( 12-1387 )
چکیده

زمینه و هدف: آموزش در اغلب موارد تبعیت بیماران از توصیه‌های درمانی و توانایی مراقبت از خود را افزایش می‌دهد؛ اما کوتاه شدن طول مدت اقامت بیماران در بیمارستان، اضطراب، ناخوشی یا کمبود خواب می‌تواند قابلیت یادگیری بیمار را کاهش دهد. علاوه بر این مشخص نیست که پرستاران و بیماران یادگیری چه مواردی را در طول مدت کوتاه بستری واقع‌گرایانه می‌دانند. پژوهش حاضر با هدف شناخت و مقایسه دیدگاه بیماران مبتلا به نارسایی احتقانی قلب و پرستاران از واقع‌گرایانه بودن یادگیری محتوای آموزشی در طول دوران بستری بودن بیمار در بیمارستان انجام گرفته است.

روش بررسی: در این مطالعه توصیفی مقایسه ای 251 بیمار مبتلا به نارسایی قلبی به روش نمونه‌گیری آسان به صورت هدفمند و 181 پرستار به روش سرشماری (در سال 85-1384) از بیمارستان قلب شهید رجایی تهران انتخاب شدند. داده‌ها با استفاده از ابزار نیازهای یادگیری بیماران مبتلا به نارسایی احتقانی قلب (CHFPLNI) جمع‌آوری شد و با استفاده از نرم‌افزار SPSS v.11 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.

یافته‌ها: اکثر بیماران مرد (4/82%) و اکثر پرستاران زن (6/85%) بودند. میانگین سن بیماران 18/55 و پرستاران 15/35 سال بود. میانگین دفعات بستری بیماران 26/4 و میانگین مدت ابتلای آن‌ها به نارسایی قلبی 70/10 سال بود. اکثر پرستاران (59%) دوره آموزش به بیماران قلبی را نگذرانده بودند. بیماران و پرستاران زیر مقیاس سایر اطلاعات را به عنوان واقع‌گرایانه‌ترین عنوان جهت یادگیری در طول مدت بستری رتبه‌بندی کردند و در واقع‌گرایانه بودن یادگیری اطلاعات دارویی توافق داشتند. یادگیری اطلاعات دارویی (001/0p<)، اطلاعات رژیم‌غذایی (001/0p<)، سایر اطلاعات (001/0p<) و کل محتوای آموزشی (001/0p<) از دیدگاه بیماران واقع‌گرایانه‌تر از پرستاران بود. پرستاران زن (012/0=p) و پرستارانی که دوره آموزش به بیماران قلبی را گذرانده بودند (001/0p<) یادگیری محتوا را در طول مدت بستری بودن واقع‌گرایانه‌تر درک کرده بودند.

نتیجه‏گیری: با توجه به عدم توافق بیماران و پرستاران در مورد واقع‌گرایانه‌بودن یادگیری اطلاعات رژیم‌غذایی و عوامل خطر آفرین و همچنین کل محتوای آموزشی ممکن است پرستاران با تعویق در آموزش محتوا با فرض واقع‌گرایانه نبودن یادگیری آن توسط بیماران، به آن‌ها صدمه وارد کنند. بنابراین ضرورت دارد که پرستاران در هنگام تعیین اولویت‌های آموزشی بیماران مبتلا به نارسایی قلبی، دیدگاه بیماران خود را کاملاً در نظر گیرند


معصومه ذاکری‌مقدم، منصوره علی‌اصغرپور، عباس مهران، سکینه محمدی،
دوره 15، شماره 4 - ( 12-1388 )
چکیده

زمینه و هدف: جراحی به عنوان یک روش درمانی، تجربه‌ای استرس‌آور است. ترس از درد بعد از عمل جراحی یکی از عواملی است که باعث اضطراب بیماران می‌شود. هدف از این مطالعه تعیین تأثیر آموزش به بیمار پیرامون کنترل درد، بر میزان اضطراب قبل از عمل در بیماران تحت اعمال جراحی شکم می‌باشد.

روش بررسی: این مطالعه نیمه تجربی در بیمارستان آیت الله موسوی وابسته به دانشگاه علوم پزشکی زنجان در سال 87-1386 انجام گرفته است. از تعداد 89 بیمار تحت عمل جراحی شکم به طور تصادفی 45 نفر در گروه شاهد و 44 نفر در گروه آزمون قرار گرفتند. ابزار گردآوری داده‌ها پرسشنامه شامل مشخصات فردی، مشخصات بیماری و مقیاس اضطراب موقعیتی اشپیل‌برگر و نوع مداخله آموزش چهره به چهره درباره کنترل درد بود. سطح اضطراب در هر دو گروه روز قبل از عمل جراحی (قبل از مداخله) و در روز عمل جراحی (بعد از مداخله) اندازه‌گیری شد. جهت تجزیه و تحلیل دادهها از آمار توصیفی و استنباطی شامل آزمون‌های کای‌دو، تست دقیق فیشر، من‌ویتنی و ویلکاکسون و نرم‌افزار SPSS استفاده گردید.

یافته‌ها: نتایج نشان داد قبل از مداخله سطح اضطراب بیماران در گروه آزمون و شاهد تفاوت آماری معنادار نداشته، اما پس از مداخله سطح اضطراب گروه آزمون نسبت به گروه شاهد (001/0p<) و همچنین در مقایسه با قبل از مداخله (001/0p<) کاهش یافته است.

نتیجه‌گیری: بر اساس یافته‌های این پژوهش، آموزش به بیمار پیرامون کنترل درد، منجر به کاهش اضطراب قبل از عمل در بیماران تحت اعمال جراحی شکم می‌گردد که به عنوان یک مداخله غیر دارویی به پرستاران بخش‌های جراحی توصیه می‌شود.

 


شهریار صالحی‌تالی، علی حسن‌پور دهکردی، سید مسیح حسینی هفشجانی، امیرقلی جعفری،
دوره 15، شماره 4 - ( 12-1388 )
چکیده

زمینه و هدف: پذیرش مجدد و برگشت بیماران نارسایی قلبی به بیمارستان علی‌رغم پیشرفت علم پزشکی، یکی از مشکلات عمده بهداشتی در جامعه امروزی است. تحقیقات نشان می‌دهد که مراقبت و آموزش مستمر به صورت بازدید از منزل در پذیرش مجدد و کاهش مرگ و میر این بیماران تأثیر قابل توجهی داشته است. هدف از این پژوهش تعیین میزان تأثیر مداخلات آموزشی و مراقبتی مستمر در منزل بر پذیرش مجدد، مراجعه به پزشک و هزینه درمانی در یک دوره 6 ماهه در بیماران نارسایی قلبی ترخیص شده از بیمارستان بوده است.

روش بررسی: این مطالعه از نوع کارآزمایی بالینی تصادفی است. نمونه مورد مطالعه 99 نفر (49 نفر گروه آزمون و 50 نفر گروه شاهد) از بیماران مبتلا به نارسایی احتقانی قلبی بستری در بیمارستان هاجر دانشگاه علوم پزشکی شهرکرد در سال 1386 بوده است. نمونه‌ها به روش در دسترس انتخاب و سپس به صورت تصادفی در دو گروه آزمون و شاهد قرار گرفتند. مداخله انجام گرفته آموزش و مراقبت از بیماران در منزل در یک دوره 6 ماهه بوده است. ابزار جمع‌آوری اطلاعات پرسشنامه و فرم ثبت اطلاعات بوده و داده‌ها با استفاده نرم‌افزار SPSS و آزمون آماری تی‌مستقل، آزمون دقیق فیشر، آزمون خی‌دو و آمار توصیفی تجزیه و تحلیل شده است.

یافته‌ها: نتایج بیانگر آن بوده که میانگین پذیرش مجدد در گروه آزمون 01/1±65/1 و در گروه شاهد 07/1±74/2 ، میانگین مراجعه به پزشک در گروه آزمون 24/1±73/2 و در گروه شاهد 94/±32/3 و میانگین هزینه درمانی در گروه شاهد 16736±273680 (تومان) و در گروه مورد آزمون 17215±249400 (تومان) بوده که بر اساس آزمون تی‌مستقل میانگین پذیرش مجدد با 01/0=p و میانگین مراجعه به پزشک با 009/0=p در دو گروه تفاوت معنادار داشته اما میانگین هزینه درمانی با 06/0=p معنادار نبوده است.

نتیجه‌گیری: مداخلات آموزشی و مراقبتی پرستاران به صورت مستمر در منزل با کاهش سطح پذیرش مجدد بیمارستانی و مراجعه به پزشک معالج همراه بوده لذا با توجه به افزایش روزافزون بیماران نارسایی قلبی و از طرفی محدودیت امکانات بیمارستانی استفاده از روش یاد شده توصیه می‌شود.

 


منصور غفوری‌فرد، محسن رفیعیان، ناهید شاهقلیان، مژگان مرتضوی،
دوره 16، شماره 1 - ( 3-1389 )
چکیده

زمینه و هدف: افت فشارخون شایع‌ترین عارضه حین همودیالیز در بیماران است که علاوه بر ایجاد ناراحتی برای بیماران، باعث کاهش کفایت دیالیز می‌شود. بنابراین پیشگیری و کنترل این عارضه یکی از چالش‌های اساسی تیم درمان خصوصاً پرستاران است. یکی از روش‌هایی که اخیرًا برای پیشگیری از افت فشارخون در طول فرآیند دیالیز مطرح شده، استفاده از پروفایل‌های سدیم و اولترافیلتراسیون می‌باشد. هدف این مطالعه مقایسه تأثیر سه روش ترکیب پروفایل 1 سدیم و پروفایل1 اولترافیلتراسیون، ترکیب پروفایل3 سدیم و پروفایل3 اولترافیلتراسیون و روش معمول بر تغییرات فشارخون سیستولی و دیاستولی بیماران در طول فرآیند دیالیز بوده است.
روش بررسی: این پژوهش از نوع کارآزمایی بالینی بوده و به صورت متقاطع انجام گرفته است. نمونه‌های این پژوهش را 26 بیمار تحت همودیالیز مراجعه‌کننده به دو مرکز همودیالیز بیمارستان‌های حضرت علی اصغر (ع) و الزهرا (س) در اصفهان تشکیل می‌دادند که در طول یک ماه قبل از انجام پژوهش در بیش از 20% جلسات دیالیز، از افت فشارخون حین دیالیز رنج می‌بردند. در این پژوهش هر یک از بیماران به مدت سه جلسه با روش معمول (غلظت ثابت سدیم بر روی 138 میلی‌مول در لیتر)، سه جلسه با روش پروفایل 1 سدیم و پروفایل 1 اولترافیلتراسیون و سه جلسه دیگر نیز با روش پروفایل 3 سدیم و پروفایل 3 اولترافیلتراسیون تحت دیالیز قرار گرفتند. این مطالعه از فروردین تا مرداد ماه 1387 به طول انجامید. جهت تجزیه و تحلیل داده‌ها از آمار توصیفی و استنباطی (آزمون آنالیز واریانس در اندازه‌گیری‌های مکرر) استفاده شد.
یافته‌ها: نتایج مطالعه نشان داد که میانگین فشارخون سیستولی در زمان‌های قبل از دیالیز، ساعت اول و ساعت دوم بین سه گروه اختلاف معناداری نداشته است. در حالی که میانگین آن در گروه پروفایل‌های نوع 1 و نوع 3 در مقایسه با گروه شاهد بیشتر بود. همچنین میانگین فشارخون دیاستولی بعد از دیالیز در گروه پروفایل‌های نوع 1 و نوع 3 در مقایسه با گروه روش معمول بیشتر بود (05/0>p) ولی بین گروه پروفایل‌های نوع 1 و پروفایل‌های نوع 3 تفاوت معناداری در فشارخون سیستولی و دیاستولی وجود نداشت.

نتیجه‌گیری: به کارگیری پروفایل‌های سدیم و اولترافیلتراسیون روشی ساده و بدون هزینه است که با تنظیم غلظت سدیم و میزان برداشت اولترافیلتراسیون باعث ثبات وضعیت همودینامیک و فشارخون بیمار در طول دیالیز می‌شود. بنابراین به منظور جلوگیری از افت فشارخون در طول دیالیز و در نتیجه کاهش مداخلات پرستاری، استفاده از پروفایل‌های سدیم و اولترافیلتراسیون (نوع 1 و 3) به جای روش معمول پیشنهاد می‌گردد 


ربابه معماریان، اکرم میثاقی، محمدحسین بروجردی، ندا ناظم اکباتانی،
دوره 16، شماره 2 - ( 4-1389 )
چکیده

زمینه و هدف: مرگ و میر ناشی از پنومونی وابسته به تهویه مکانیکی حدود 25 تا 30% می‌باشد و رخداد پنومونی باعث افزایش طول مدت بستری تا 13 روز می‌شود. در بخش‌های ویژه چندین راهبرد کلی جهت کاهش بروز پنومونی وجود دارد. هدف از این پژوهش تعیین میزان تأثیر ورزش‌های تنفسی غیرفعال برنامه‌ریزی شده (طی 72ساعت اول بستری) در پیشگیری از پنومونی وابسته به دستگاه تهویه مکانیکی در بیماران کمایی است.

روش بررسی: این پژوهش یک مطالعه نیمه تجربی یک سوکور و دارای دو گروه شاهد و آزمون است که در بیمارستان مرکز ترومای شهر زنجان در سال 1387 انجام گرفته است. با نمونه‌گیری غیرتصادفی (در دسترس) 76 بیمار انتخاب و به طور یک در میان در گروه آزمون و شاهد قرار داده شدند. ابزار جمع‌آوری داده‌ها چک لیست کنترل درجه حرارت، ظاهر ترشحات ساکشن شده، کشت خلط، شمارش گویچه‌های سفید خون و رادیوگرافی قفسه سینه بود. در ابتدای پژوهش وضعیت متغیرهای یاد شده در هر دو گروه ثبت شد. سپس در گروه آزمون ورزش‌های تنفسی غیرفعال برنامه‌ریزی شده که شامل دق و لرزندان قفسه سینه بود، به مدت 5 دقیقه هر 6 ساعت برای سه روز و به مدت 10 دقیقه هر 6 ساعت یک بار برای سه روز دیگر انجام گرفت. در طول اجرای برنامه در روز سوم و روز ششم، اندازه‌گیری مجدد در هر گروه انجام گرفت. در طی این مدت گروه شاهد از مراقبت‌های معمول برخوردار بود. سپس نتایج دو گروه مقایسه شد.

یافته‌ها: دو گروه در روز سوم و ششم پژوهش از جهت ظاهر ترشحات ساکشن شده، شمارش گویچه‌های سفیدخون و در روز ششم به لحاظ درجه حرارت و نتایج رادیوگرافی قفسه سینه (از نظر ابتلا به پنومونی) اختلاف آماری معنادار داشتند. در دو گروه به لحاظ نتایج کشت خلط در روز سوم و ششم اختلاف معنادار آماری دیده نشد.

نتیجه‌گیری: در این مطالعه ورزش‌های تنفسی غیرفعال برنامه‌ریزی شده به مدت 5 دقیقه هر 6 ساعت یک بار برای 3 روز و به مدت 10 دقیقه هر 6 ساعت برای سه روز دیگر سبب پیشگیری از پنومونی وابسته به دستگاه تهویه مکانیکی در بیماران کمایی شده است. پیشنهاد می‌شود این ورزش‌های برنامه‌ریزی شده به عنوان یک مراقبت پرستاری در 72 ساعت اول در بیماران کمایی به کار برده شود.


معصومه ذاکری‌مقدم، مرضیه شبان، عباس مهران، سیما هاشمی،
دوره 16، شماره 2 - ( 4-1389 )
چکیده

زمینه و هدف: اضطراب شایع‌ترین واکنش روانی در پاسخ به استرس می‌باشد و همه انسان‌ها درمواجهه با موقعیت‌های تهدیدکننده زندگی نظیر روش‌های تشخیصی تهاجمی آن را تجربه می‌کنند. یکی از شایع‌ترین روش‌های تشخیصی و درمانی روزافزون در بیماری‌های قلبی، کاتتریسم قلبی می‌باشد که باعث افزایش سطح اضطراب بیماران می‌شود. مطالعه حاضر با هدف تعیین میزان تأثیر آرام‌سازی عضلانی بنسون بر سطح اضطراب بیماران در انتظار کاتتریسم قلبی انجام گرفته است.

روش بررسی: در یک کارآزمایی بالینی140 بیمار در انتظار کاتتریسم قلبی بستری در بخش‌های قلب بیمارستان امام خمینی (ره) تهران به روش در دسترس انتخاب و با تخصیص تصادفی به دو گروه آزمون و شاهد تقسیم شدند. ابزار جمع‌آوری داده‌ها شامل پرسشنامه اطلاعات فردی و برگه خودگزارش‌دهی سطح اضطراب و روش گردآوری اطلاعات مصاحبه و خودگزارش‌دهی مددجو بود. ابتدا یک ساعت قبل از کاتتریسم قلبی سطح اضطراب بیماران مورد پژوهش در دو گروه ثبت شد. سپس از گروه مداخله خواسته شد که به مدت بیست دقیقه نوار ضبط شده دستورالعمل انجام آرام‌سازی عضلانی بنسون را از طریق گوشی وهدفون بشنوند و بلافاصله پس از اجرای مداخله در این گروه مجدداً سطح اضطراب آنان اندازه گیری و ثبت گردید. در گروه شاهد تنها مراقبت‌های استاندارد پرستاری انجام یافت و سطح اضطراب آنان یک بار یک ساعت قبل و یک بار بلافاصله قبل از کاتتریسم قلبی اندازه‌گیری و ثبت شد. تجزیه و تحلیل داده‌ها توسط نرم‌افزار SPSS و آزمون‌های آماری کای‌دو، فیشر، من‌ویتنی و ویلکاکسون انجام گرفت.

یافته‌ها: دو گروه از نظر ویژگی‌های فردی نظیر سن و جنس و سطوح اضطراب یک ساعت قبل از کاتتریسم قلبی با یکدیگر همسان بودند. پس از انجام مداخله سطح اضطراب بیماران کاهش معناداری یافت (001/0>p) در حالی که در گروه شاهد در مرحله پس آزمون این میزان بیشترشد. یافته‌های این پژوهش نشان داد که بلافاصله قبل از کاتتریسم قلبی بین دو گروه اختلاف آماری معناداری به لحاظ سطح اضطراب وجود دارد (001/0 >p).

نتیجه‌گیری: بر اساس نتایج این پژوهش، آرام‌سازی عضلانی بنسون به طور معناداری موجب کاهش سطح اضطراب بیماران در انتظار کاتتریسم قلبی می‌شود و پرستاران می‌توانند از این روش برای کاهش سطح اضطراب بیماران در انتظار روش‌های تشخیصی تهاجمی استفاده نمایند.

 


سودابه جولایی، فاطمه حاجی‌بابایی، عزت جعفر جلال، ناصر بحرانی،
دوره 17، شماره 1 - ( 1-1390 )
چکیده

زمینه و هدف: رضایتمندی بیماران شاخص مهم کیفیت مراقبت سلامت می­باشد که به طور مکرر در برنامه­ریزی و ارزشیابی خدمات سلامت مورد استفاده قرار می­گیرد. از آن جا که بخش عظیمی از ارایه‌دهندگان خدمات سلامت را پرستاران تشکیل می­دهند، مراقبت ارایه شده از سوی آن‌ها نقش به‌سزایی در چگونگی رضایتمندی بیماران دارد. هدف از انجام این مطالعه تعیین میزان رضایتمندی بیماران از خدمات پرستاری ارایه شده در مراکز آموزشی و درمانی بوده است.

روش بررسی: این پژوهش مطالعه­ای توصیفی- تحلیلی مقطعی در مورد 200 بیمار در حال ترخیص در بیمارستان­های دانشگاه علوم پزشکی ایران که از بخش­های مختلف (به جز بخش­های ویژه، اورژانس، روان‌پزشکی و کودکان) به روش نمونه‌گیری در دسترس انتخاب شده بودند، در سال­های 89-1388 انجام گردید. ابزار جمع­آوری اطلاعات پرسشنامه رضایت بیمار (PSI) بود و تجزیه و تحلیل داده­ها با استفاده از آمار توصیفی و آزمون­های آماری کای­اسکوئر و آنالیز رگرسیون خطی ساده انجام یافت.

یافته‌ها: اکثر بیماران (72%) از خدمات پرستاری ارایه شده رضایت متوسطی داشتند. رضایتمندی بیماران با دو متغیر «نوع بخش» (001/0>p) و «بیمارستان» (001/0>p) از نظر آماری ارتباط معناداری داشت. در بین متغیرهای جمعیت‌شناختی، تنها سطح تحصیلات بیماران با رضایتمندی آن‌ها از خدمات پرستاری ارتباط معنادار آماری داشت (019/0=p).

نتیجه‌گیری: در این مطالعه میزان رضایت بیماران از خدمات پرستاری در حد متوسطی قرار دارد. لذا باید آموزش کارکنان بیمارستان به ویژه پرستاران و ایجاد انگیزه در آنان برای مشارکت فعال در جلب رضایت بیماران در اولویت­های مدیریت بیمارستانی قرار گیرد. باید توجه داشت که در بازار رقابتی ارایه خدمات بهداشتی و درمانی، مؤسساتی موفق‌تر خواهند بود که رضایت دریافت‌کنندگان خدمات را سرلوحه برنامه‌های خویش قرار دهند.

 


اسفندیار بالجانی، ژاله رحیمی، الهام امانپور، صالح سلیمی، منیژه پرخاشجو،
دوره 17، شماره 1 - ( 1-1390 )
چکیده

زمینه و هدف: تبعیت بیماران از دستورهای پزشکی و ایجاد تغییرات مناسب در سبک زندگی مربوط به عوامل خطر عروقی، در دراز مدت نیازمند توسعه راه‌کارهای جدید و مؤثر است. ارتقای خودکارآمدی یک ابزار مهم برای مشارکت فعال در درمان و تغییر رفتار می­باشد. این مطالعه با هدف تعیین میزان تأثیر مداخلات پرستاری در ارتقای خودکارآمدی و کاهش عوامل خطر عروقی بیماران قلبی عروقی انجام گرفته است.

روش بررسی: در این مطالعه نیمه تجربی 81 بیمار قلبی عروقی مراجعه‌کننده به درمانگاه بیمارستان طالقانی ارومیه در سال 1388 با حداقل دو عامل خطر عروقی قابل تعدیل، مداخلات ارتقای خودکارآمدی را همراه با یکی از اعضای خانواده خود دریافت کردند. میزان خودکارآمدی قبل، بعد از مداخله و یک ماه بعد و عوامل خطر عروقی قبل و 1 سال بعد از مداخله ارزیابی شدند. جهت تجزیه تحلیل داده‌ها از آمار توصیفی، آنالیز واریانس با اندازه­های تکراری، t گروه‌های زوج و آزمون مک­نمار استفاده شد.

یافته‌ها: امتیازات کلی و زیر گروه­­های خودکارآمدی یک ماه بعد از مداخله به طور معنادار افزایش یافت. میانگین BMI، HDL، LDL، فشارخون سیتولیک، فشارخون دیاستولیک و وزن مربوط به بیماران قلبی عروقی قبل و یک سال بعد از مداخله تفاوت معنادار داشت. فراوانی بیماران سیگاری و هیپرلیپیدمی یک سال بعد از مداخله به طور معنادار کاهش یافت. اما تفاوت فراوانی بیماران هیپرتانسیون و اضافه وزن معنادار نبود.

نتیجه‌گیری: نتایج مطالعه نشان داد که مداخلات ارتقای خودکارآمدی در امتیازات کلی و زیر گروه‌های خودکارآمدی تأثیر مثبت داشته است. همچنین مداخلات در کاهش میزان عوامل خطر عروقی و کاهش فراوانی بیماران سیگاری و هیپرلیپیدمی مؤثر بوده و نشان می­دهد در صورتی که دستورات پزشکی با مداخلات ارتقای خودکارآمدی بیماران و خانواده آنان همراه باشد، در کنترل عوامل خطر عروقی مؤثر خواهد بود.

 


شیرین حسنوند، سیده فاطمه قاسمی، فرزاد ابراهیم‌زاده،
دوره 17، شماره 2 - ( 4-1390 )
چکیده

زمینه و هدف: ارایه اطلاعات ضروری به بیمار وظیفه مهم کادر پزشکی است لیکن نتایج مطالعات مرتبط با مقوله آموزش به بیمار­، حاکی­از تفاوت معنادار ­در ­درک نیازهای آموزشی بیمار­از دیدگاه بیماران و کادر پزشکی می­باشد. همین امر به یک شیوه آموزش­غیر­ مؤثر ­می­انجامد. مطالعه حاضر با هدف شناخت و مقایسه اولویت‌های آموزشی بیماران مبتلا به صرع از دیدگاه بیماران و کادر پزشکی انجام گرفته است.

روش بررسی: در این مطالعه مقطعی ­توصیفی - تحلیلی ­­­69 بیمار مبتلا به صرع و 85 نفر از کادر پزشکی (پزشک و پرستار) شاغل در بخش‌های اعصاب و کودکان بیمارستان‌های آموزشی شهر خرم‌آباد در سال 88-1387، با استفاده از یک پرسشنامه پژوهشگر ساخته مشتمل بر 3 حیطه (آگاهی در زمینه بیماری صرع، سبک زندگی و مصرف داروها) و 28 سؤال مورد بررسی قرار گرفتند. ­به ­منظور ­تجزیه و تحلیل ­اطلاعات از آمار توصیفی و آزمون آنالیز واریانس تک متغیره استفاده شد.

یافته‌ها: 2/58% بیماران ­مرد و میانگین سنی آن‌ها 8/­30 سال بود. میانگین سنی پرستاران و پزشکان هم به ترتیب 8/29 و8/37 بود. ­میانگین نمرات مربوط به اولویت‌بندی آموزشی در حیطه بیماری، در ­بیماران ­در مقایسه با کادر پزشکی به طور معناداری بالاتر بود (001/0p<­). همچنین ­میانگین نمرات حیطه سبک زندگی در گروه بیماران و پرستاران در مقایسه با پزشکان بیشتر بود (001/0p<). از نظر اولویت‌بندی در حیطه داروهای مصرفی، هیچ اختلاف معناداری بین نمونه‌های پژوهش وجود نداشت (­53/0=p).

نتیجه‌گیری: با توجه به تفاوت دیدگاه‌های بیماران و کادر پزشکی، برنامه‌های آموزشی می­بایست با در نظر گرفتن اولویت‌های آموزشی بیماران صورت گیرد، تا نیازهای آموزشی بیماران و خانواده‌های آنان به درستی برآورده گردد.

 


اسفندیار بالجانی، جواد خشابی، الهام امانپور، ندا عظیمی،
دوره 17، شماره 3 - ( 7-1390 )
چکیده

زمینه و هدف: سلامت معنوی، مذهب و امید در سازگاری بیماران مبتلا به سرطان دارای اهمیت زیادی هستند و لازم است پرستاران بسته به فرهنگ خود با این متغیرها و ارتباط بین آن‌ها آشنا شوند. این تحقیق با هدف تعیین ارتباط بین سلامت معنوی، مذهب و امید در بیماران سرطانی انجام گرفته است.

روش بررسی: در این مطالعه مقطعی توصیفی- تحلیلی، 164 بیمار مبتلا به سرطان مراجعه‌کننده به بیمارستان امید ارومیه از خرداد تا آذر ماه 1389 ، به روش نمونه­گیری آسان تداومی انتخاب شدند. ابزار گردآوری داده­ها پرسشنامه بود. داده‌ها با استفاده از آمار توصیفی و آزمون‌های آماری ضریب همبستگی پیرسون و آنالیز رگرسیون چند گانه در سطح معناداری 05/0 تجزیه و تحلیل شد.

یافته‌ها: بین سلامت وجودی و سلامت مذهبی (زیر گروه‌های سلامت معنوی) و همچنین بین مذهب درونی و اعمال مذهبی (از زیر گروه‌های مذهب) با امید ارتباط معناداری وجود داشت. سلامت وجودی، اعمال مذهبی سازمان یافته و مذهب درونی (از زیر گروه‌های مذهب) عوامل پیش­گویی‌کننده معنادار برای امید بودند.

نتیجه‌گیری: نتایج این مطالعه اهمیت سلامت معنوی و مذهب را به عنوان متغیرهای تأثیرگذار بر امید بیماران سرطانی مورد تأیید قرار می­دهد. بنابراین به پرستاران و متخصصان بالینی توصیه می‌شود که بر مذهب و سلامت معنوی به منظور حفظ امید بیماران تأکید داشته باشند


نسرین حنیفی، نسرین بهرامی‌نژاد، سیده آمنه ایده‌دادگران، فضل‌الله احمدی، محمد خانی، سیده فاطمه حق دوست اسکویی،
دوره 17، شماره 3 - ( 7-1390 )
چکیده

زمینه و هدف: علایم فیزیولوژیک اضطراب در اغلب موارد با تغییرات همودینامیک در بیماران تحت کاتتریزاسیون همراه است. این مطالعه با هدف بررسی تأثیر برنامه آشناسازی قبل از کاتتریسم بر متغیرهای همودینامیک در بیماران تحت کاتتریزاسیون قلبی بستری انجام یافته است.

روش بررسی: در این پژوهش تجربی یک سوکور 60 بیمار تحت کاتتریسم قلبی در بیمارستان شهید بهشتی زنجان، از اردیبهشت تا شهریور 1385 به روش نمونه‌گیری در دسترس انتخاب و با روش تخصیص تصادفی در دو گروه آزمون و شاهد، مورد مطالعه قرار گرفتند. ابزار جمع‌آوری اطلاعات شامل پرسشنامه اطلاعات جمعیت‌شناختی و برگه‌های ثبت متغیرهای همودینامیک بیماران بود. داده‌های حاصل با آزمون‌های آماری کای‌اسکوئر، آنالیز واریانس در اندازه‌گیری‌های مکرر و تی‌مستقل در نرم‌افزار SPSS مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.

یافته‌ها: آنالیز واریانس در اندازه‌گیری‌های مکرر نشان داد که فشارخون سیستولیک، فشارخون دیاستولیک، تعداد ضربان قلب، و تعداد تنفس در قبل، حین و پس از کاتتریزاسیون در گروه آزمون نسبت به گروه شاهد پایین‌تر بوده است و این اختلاف به جهت آماری معنادار بود (05/0p<). همچنین آزمون تی‌مستقل نشان داد که فشار سیستولیک بطن چپ در گروه آزمون نسبت به گروه شاهد پایین‌تر بوده است (05/0p<)، اما فشارخون سیستولیک آئورت (173/0=p)، فشار دیاستولیک آئورت (104/0=p)، و فشار انتهای دیاستولیک بطن چپ (886/0=p) در بین دو گروه آزمون و شاهد اختلاف معناداری را نشان نداد.

نتیجه‌گیری: این پژوهش نشان داد، متغیرهای همودینامیک بیماران گروه آزمون که مداخله برنامه آشناسازی داشتند، در اغلب موارد پایین‌تر از گروه شاهد بوده است. دلیل این امر می‌تواند اضطراب کم‌تر بیماران گروه آزمون نسبت به گروه شاهد باشد. بنابراین توصیه می‌شود قبل از اجرای رویه‌های تشخیصی تهاجمی برای بیماران از برنامه آشناسازی استفاده شود.



صفحه 2 از 5     

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به حیات می باشد.

طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق

© 2024 , Tehran University of Medical Sciences, CC BY-NC 4.0

Designed & Developed by : Yektaweb