جستجو در مقالات منتشر شده


93 نتیجه برای بیمار

فاطمه زهرا کریمی، غلامحسین ظریف‌نژاد، محبوبه عبدالهی، علی تقی‌پور،
دوره 21، شماره 3 - ( 9-1394 )
چکیده

زمینه و هدف: به دلیل اهمیت همدلی و تأثیر مثبت آن در ارتباط بین بیمار و مراقبان بهداشتی و همچنین به دلیل فقدان ابزار معتبری برای سنجش همدلی در دانشجویان حوزه سلامت، مطالعه حاضر با هدف بررسی ساختار عاملی و پایایی نسخه فارسی JSE-HPS در دانشجویان دانشکده پرستاری و مامایی دانشگاه علوم پزشکی مشهد انجام گرفته است.

روش بررسی: در این پژوهش مقطعی، 398 نفر از دانشجویان دانشکده پرستاری و مامایی دانشگاه علوم پزشکی مشهد حضور داشتند که به روش نمونه‌گیری تصادفی طبقه‌ای انتخاب شدند. ابزار جمع‌آوری داده‌ها JSE-HPS بود. برای بررسی ساختار عاملی ابزار از تحلیل عاملی تأییدی و برای بررسی پایایی ابزار از ضریب آلفای کرونباخ استفاده شد. تحلیل‌ها با استفاده از نرم‌افزارهای LISREL نسخه 8/8 و SPSS v.20 انجام یافت.

یافته‌ها: نتایج حاصل از مدل تحلیل عاملی تأییدی بیان می‌کند از آن‌جا که شاخص‌های برازش مدل، شامل CFI، GFI، AGFI و NFI نزدیک 1 بودند و شاخص RMSEA کم‌تر از 1/0 بود، برازش الگوی 3 عاملی مناسب است. همچنین ضریب آلفای کرونباخ برای کل ابزار 63/0 به دست آمد.

نتیجه‌گیری: پژوهش حاضر ساختار سه عاملی نسخه فارسی 20 گویه‌ای JSE-HPS را که شامل اتخاذ دیدگاه، مراقبت همدلانه و خود را به جای بیمار نهادن می‌شود، تأیید کرد. بنابراین ابزار یاد شده برای ارزیابی همدلی با بیمار در جامعه دانشجویان ارایه‌دهنده خدمات سلامتی مناسب است.


ساره جعفری، جمیله محتشمی، فاطمه علایی کرهرودی، سمانه منصوری، مریم رسولی،
دوره 22، شماره 1 - ( 2-1395 )
چکیده

زمینه و هدف: بیماری­های مزمن یکی از شایع­ترین مشکلات بهداشتی محسوب می­شود که بر کیفیت تعامل نوجوان با دیگران تأثیر می­گذارد. حمایت اجتماعی به خصوص در دوران نوجوانی به دلیل تغییرات زیاد درونی و بیرونی که برای فرد اتفاق می­افتد، می­تواند حایز اهمیت باشد. هدف این مطالعه تعیین میزان حمایت اجتماعی درک شده و عوامل مؤثر بر آن در نوجوانان مبتلا به بیماری مزمن بوده است.

روش بررسی: در این مطالعه توصیفی- همبستگی 172 نوجوان 16-11 مبتلا به بیماری­های مزمن مراجعه کننده به بیمارستان­های منتخب تهران، با استفاده از نمونه­گیری مبتنی بر هدف طی 3 ماه در سال 1393 وارد مطالعه شدند. داده­ها از طریق پرسشنامه «حمایت اجتماعی کودکان و نوجوانان» جمع‌آوری شد. داده‌ها به وسیله آزمون­های تی‌مستقل، آنالیز واریانس یک طرفه، ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون خطی چندگانه در نرم‌افزار SPSS v.22 تجزیه و تحلیل گردید.

یافته‌ها: نمره کلی حمایت اجتماعی درک شده (88/5± 46/45) در حیطه حمایت اجتماعی بالا قرار داشت. از بین عوامل جمعیت‌شناختی، جنس (01/0p<)، قومیت، تحصیلات پدر و مادر، درآمد خانواده، تعداد فرزندان، رتبه تولد و دارا بودن بیمه (001/0p<) با حمایت اجتماعی درک شده ارتباط معناداری را نشان داد. از بین عوامل مربوط به بیماری نیز نوع بیماری مزمن (01/0p<)، دفعات بستری در بیمارستان (001/0p<)، ممانعت بیماری از حضور در فعالیت گروهی (04/0=p)، میزان غیبت از مدرسه (002/0=p) و افت تحصیلی (001/0p<) با حمایت اجتماعی درک شده ارتباط معنادار داشت.

نتیجه‌گیری: با توجه به حمایت اجتماعی درک شده و عوامل مرتبط با آن، توجه بیش‌تر به مراقبت از نوجوانان مبتلا به بیماری­های مزمن در سطح جامعه، براساس شواهد به دست آمده از این مطالعه توصیه می‌شود.

زمینه و هدف: بیماری­های مزمن یکی از شایع­ترین مشکلات بهداشتی محسوب می­شود که بر کیفیت تعامل نوجوان با دیگران تأثیر می­گذارد. حمایت اجتماعی به خصوص در دوران نوجوانی به دلیل تغییرات زیاد درونی و بیرونی که برای فرد اتفاق می­افتد، می­تواند حایز اهمیت باشد. هدف این مطالعه تعیین میزان حمایت اجتماعی درک شده و عوامل مؤثر بر آن در نوجوانان مبتلا به بیماری مزمن بوده است.

روش بررسی: در این مطالعه توصیفی- همبستگی 172 نوجوان 16-11 مبتلا به بیماری­های مزمن مراجعه کننده به بیمارستان­های منتخب تهران، با استفاده از نمونه­گیری مبتنی بر هدف طی 3 ماه در سال 1393 وارد مطالعه شدند. داده­ها از طریق پرسشنامه «حمایت اجتماعی کودکان و نوجوانان» جمع‌آوری شد. داده‌ها به وسیله آزمون­های تی‌مستقل، آنالیز واریانس یک طرفه، ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون خطی چندگانه در نرم‌افزار SPSS v.22 تجزیه و تحلیل گردید.

یافته‌ها: نمره کلی حمایت اجتماعی درک شده (88/5± 46/45) در حیطه حمایت اجتماعی بالا قرار داشت. از بین عوامل جمعیت‌شناختی، جنس (01/0p<)، قومیت، تحصیلات پدر و مادر، درآمد خانواده، تعداد فرزندان، رتبه تولد و دارا بودن بیمه (001/0p<) با حمایت اجتماعی درک شده ارتباط معناداری را نشان داد. از بین عوامل مربوط به بیماری نیز نوع بیماری مزمن (01/0p<)، دفعات بستری در بیمارستان (001/0p<)، ممانعت بیماری از حضور در فعالیت گروهی (04/0=p)، میزان غیبت از مدرسه (002/0=p) و افت تحصیلی (001/0p<) با حمایت اجتماعی درک شده ارتباط معنادار داشت.

نتیجه‌گیری: با توجه به حمایت اجتماعی درک شده و عوامل مرتبط با آن، توجه بیش‌تر به مراقبت از نوجوانان مبتلا به بیماری­های مزمن در سطح جامعه، براساس شواهد به دست آمده از این مطالعه توصیه می‌شود.


محبوبه شالی، سودابه جولائی، عباس هوشمند، حمید حقانی، حسین معصومی،
دوره 22، شماره 1 - ( 2-1395 )
چکیده

زمینه و هدف: «سقوط بیمار» از شاخص‌های مهم ایمنی بیمار است و پرستاران جایگاه مهمی در پیشگیری از سقوط و ارتقای ایمنی بیماران دارند. مطالعه حاضر با هدف تعیین ارتباط تعهد حرفه‌ای پرستاران با میزان وقوع سقوط بیماران انجام یافته است.

روش بررسی: در این مطالعه مقطعی تعداد 300 نفر از پرستاران شاغل در بیمارستان‌های وابسته به دانشگاه علوم پزشکی تهران به روش نمونه‌گیری طبقه‌ای نسبتی انتخاب شدند. جهت جمع‌آوری اطلاعات از سه پرسشنامه شامل اطلاعات جمعیت‌شناختی، پرسشنامه تعهد حرفه‌ای پرستار و گزارش تعداد موارد سقوط بیمار در سه ماه گذشته استفاده شد. داده‌ها با استفاده از آزمون‌های آماری پیرسون، کروسکال والیس و تی‌مستقل در نرم‌افزاز آماری SPSS مورد تحلیل قرار گرفت.

یافته‌ها: میانگین موارد سقوط بیماران در طی سه ماه 61/1±6 (متوسط) و میانگین نمره تعهد حرفه‌ای 61/8±86 (متعهد) به دست آمد. ارتباط معکوس و معناداری بین تعهد حرفه‌ای پرستار و وقوع سقوط بیماران دیده شد (018/0p< ؛51/0-=r). بین مشخصات فردی پرستاران و وقوع سقوط بیمار ارتباطی یافت نشد.

نتیجه‌گیری: هرچند که وقوع سقوط بیماران تحت نظر پرستاران دارای تعهد حرفه‌ای کم‌تر بوده است، ولی پیش‌گیری از وقوع آن علاوه بر ارتقای تعهد حرفه‌ای، مستلزم توجه به همه عوامل مؤثر بر این پدیده است.


بختیار پیروزی، قباد مرادی، نادر اسماعیل‌نسب، هومن قصری، صلاح‌الدین فرشادی، فریبا فرهادی‌فر،
دوره 22، شماره 3 - ( 7-1395 )
چکیده

زمینه و هدف: میزان سزارین در دو دهه اخیر در ایران روند رو به رشدی داشته است. برنامه «ترویج زایمان طبیعی» در قالب طرح تحول نظام سلامت در کشور به منظور افزایش زایمان طبیعی اجرایی شده است. هدف پژوهش حاضر تعیین تأثیر طرح تحول نظام سلامت بر میزان سزارین و هزینه پرداخت شده توسط مادران بستری در بیمارستان‌های استان کردستان است.

روش بررسی: این مطالعه توصیفی به صورت طولی و گذشته‌نگر انجام گرفته است. میزان سزارین در همه بیمارستان‌های استان کردستان برای سال 1392 و طی یک سال بعد از اجرای طرح تحول نظام سلامت و همچنین داده‌های مربوط به درصد پرداخت از جیب در یکی از بیمارستان‌های دانشگاه علوم پزشکی کردستان که به صورت تصادفی انتخاب شد، مورد بررسی قرار گرفت. داده‌ها در نرم‌افزار SPSS v.20 تحلیل شد.

یافته‌ها: میزان سزارین در استان کردستان طی یک سال بعد از اجرای طرح تحول نظام سلامت، نسبت به میزان پایه خود در سال 1392، کاهشی 02/14 درصدی داشته است (001/0p<). میانگین درصد پرداخت صورت حساب بیمارستان از جیب قبل از اجرای طرح تحول نظام سلامت 05/16% بوده است. این درصد بعد از اجرای مرحله اول و سوم طرح به 30/4% و 5/2% کاهش پیدا کرده است.

نتیجه‌گیری: برنامه ترویج زایمان طبیعی، به هدف از پیش تعیین شده خود، یعنی کاهش 10 درصدی میزان سزارین طی یک سال بعد از اجرای طرح تحول نظام سلامت نسبت به میزان پایه، دست یافته و درصد هزینه پرداخت شده از جیب در صورت حساب بیمارستان کاهش چشم‌گیری داشته است.


مهدی اجری خامسلو، عباس عباس‌زاده، فریبا برهانی، پویا فرخ‌نژاد افشار،
دوره 23، شماره 1 - ( 1-1396 )
چکیده

زمینه و هدف: خطا در سیستم سلامتی همیشه رخ می‌دهد و باعث ایجاد عوارض جبران‌ناپذیری می‌شود. به همین دلیل سیستم‌های سلامتی باید به فکر پیش‌گیری از بروز خطا باشند. عامل اساسی در پیش‌گیری از بروز خطا شناسایی علل ایجادکننده خطا است. بنابراین، تحقیق حاضر با هدف تعیین عوامل مؤثر بر خطای پرستاری در بخش اورژانس انجام یافته است.

روش بررسی: این مطالعه با رویکرد کیفی انجام گرفته است. 17 پرستار بخش اورژانس در پژوهش شرکت داشتند. برای جمع‌آوری اطلاعات از مصاحبه نیمه ساختار یافته استفاده شد. نمونه‌گیری به صورت هدفمند شروع و تا رسیدن به اشباع داده‌ها ادامه یافت. تحلیل داده‌ها با استفاده از روش تحلیل محتوایی کیفی Elo و Kyngas 2008 انجام گرفت. جهت دست‌یابی به صحت و استحکام داده‌ها مشارکت‌کنندگان با حداکثر تنوع از نظر سن، جنس، سابقه کاری و میزان تحصیلات انتخاب شدند.

یافته‌ها: تحلیل داده‌ها منجر به استخراج 500 کد اولیه و چهار طبقه عوامل ایجادکننده خطا مرتبط با پرستار، عوامل ایجادکننده خطا مرتبط با سازمان، عوامل ایجادکننده خطا مرتبط با خاص بودن بخش اورژانس و عوامل ایجادکننده خطا مرتبط با بیمار شد.

نتیجه‌گیری: عوامل مؤثر بر خطاهای پرستاری در بخش اورژانس بسیار گسترده و چندعاملی است. شناسایی عوامل ایجادکننده خطا اولین قدم در پیش‌گیری از بروز خطا می‌باشد. جهت کاهش خطای پرستاری حتماً باید مدیران پرستاری به عوامل ایجادکننده خطا که در این مطالعه شناسایی شده است، توجه ویژه داشته باشند و مداخله‌هایی را جهت کاهش و تقلیل این عوامل به اجرا بگذارند.


حمیده یزدی‌مقدم، زهرا سادات منظری،
دوره 23، شماره 2 - ( 4-1396 )
چکیده

آمارها نشان می‌دهد که مرگ مغزی 4-1% مرگ‌های بیمارستانی و 10% مرگ‌های رخ داده در بخش ویژه را تشکیل می‌دهد (1). در ایالات متحده آمریکا کم‌تر از 1% (در حدود 15 تا 20 هزار) از همه مرگ‌ها، مرگ مغزی می‌باشد (2). طبق آمارهای موجود در ایران، یکی از عمده‌ترین علل مرگ مغزی، حوادث رانندگی است (5-3) و بیش از 15000 مرگ مغزی در هر سال رخ می‌دهد (6)، این در حالی است که این بیماران در بخش­های مراقبت وی‍ژه مورد مراقبت و حمایت پرستاران قرار می­گیرند (7).

با توجه به آمار بالای مرگ مغزی سالانه در ایران و آمار بالای افراد نیازمند به پیوند عضو در کشور و مرگ و میر سالیانه تعداد زیادی به علت نرسیدن عضو مناسب پیوندی، دستورالعمل شماره 54/100 مورخ 23/01/1394 از طرف وزیر بهداشت به دانشگاه­های علوم پزشکی کشور ابلاغ شده است که در بند 4 آن بر مراقبت دقیق و مطابق با دستورات تخصصی دارویی، حفظ ارگان‌های حیاتی فرد مرگ مغزی (حفظ الکترولیت‌ها، فعالیت کلیه‌ها، کبد، قلب، ریه‌ها و پایدار نگه داشتن علایم حیاتی) تأکید شده است که همه این موارد ضرورت و اهمیت آموزش صحیح از بیمار مرگ مغزی به کارکنان درگیر در این فرایند، به خصوص پرستاران مراقبت‌کننده از این بیماران را مورد توجه قرار می‌دهد.

با توجه به آمارهای بالای مرگ مغزی، پرستاران بخش ویژه بیش‌ترین مواجهه را با بیماران مرگ مغزی دارند (8). فرایند مراقبت از بیمار مرگ مغزی به علت ماهیت پیچیده و دشوار آن دارای ابعاد مختلف پرچالش و بعضاً کشف نشده‌ای است که باعث شده، این فرایند از ابعاد و زوایای مختلف مورد بررسی و توجه محققان مختلف در سرتاسر دنیا قرار گیرد. برخی از مهم‌ترین چالش‌های فعلی مطرح شده توسط پرستاران بخش‌های ویژه در فرایند مراقبت از بیماران مرگ مغزی که در مطالعات به آن‌ها اشاره شده به شرح زیر است: یکی از ابعاد پرچالش این فرایند، درک مفهوم مرگ مغزی در نزد پرستاران بخش ویژه است (9). گرچه مفهوم مرگ مغزی و مراقبت از این بیماران به عنوان یک جزء حیاتی عملکرد پرستاری در بخش مراقبت ویژه محسوب می‌شود (10)، ولی درک مفهوم مرگ مغزی برای بیش‌تر پرستاران بسیار مشکل است و تمام باورهای قبلی آن‌ها در مورد مرگ و مردن را به چالش می‌کشد (11). چرا که مفاهیم و استنباط‌های مربوط به درک مرگ مغزی فراتر از فهم مرگ عادی یک فرد است، زیرا این عبارت به عنوان مرگ واقعی ترجمه شده و به این معنی که دیگر هیچ امیدی برای بهبودی وجود ندارد، در نظر گرفته می‌شود، در حالی که ظاهر فیزیکی بیمار مرگ مغزی، حضور اعضای خانواده و عملکرد مراقبتی پرستاران در کنار تخت بیمار، به نحوی که گویی آن‌ها زنده هستند و همه این موارد به این ابهام می‌افزایند. اما این تعارض برای پرستاران ماهیتاً احساسی و تجربی است (12). Ronayne در مطالعه‌اش دریافت که علی‌رغم دانش فیزیولوژی در مورد مرگ مغزی، تجربه به جامانده حتی مدت‌ها بعد از مواجهه با این بیماران، برای پرستاران درگیر استرس‌زا است (8).

از دیگر چالش‌ها، اعلام خبر مرگ مغزی به خانواده بیمار است که هرچند از وظایف پزشک می‌باشد، ولی برای پرستاران به علت حضور مداوم در بخش و دسترسی خانواده بیمار به آن‌ها نیز به عنوان یکی دیگر از ابعاد پرچالش این فرایند مراقبتی مطرح بوده که بسیار مشکل و استرس‌زا است (13)؛ چرا که مراقبت پرستاری فقط محدود به بیمار نبوده، بلکه مواجهه با نیازهای اختصاصی خانواده بیمار که در بحران بوده و این موقعیت کلینیکی حاد، پیچیده و پراسترس را سپری می‌کنند، نیز بر عهده دارد (14). از چالش‌های دیگر پرستاران در فرایند مراقبت از بیمار مرگ مغزی، جنبه‌های اخلاقی و قانونی به خصوص در زمینه مرگ مغزی و اهدای عضو می‌باشد (4). بررسی‌ها در ایران نشان داده که تنها نیمی از پزشکان و کادر درمان درباره اهدای اعضا و قوانین آن آگاهی کافی داشته‌اند که علاوه بر مسایل قانونی آن، آن‌ها از ترس افزایش فشار روانی نزدیکان بیمار، اقدامی برای تشویق پیوند اعضا نمی‌کنند (4). در حالی که سطح آموزش به عنوان عوامل مؤثر بر تسهیل اهدای عضو، در نظر گرفته می‌شود (15).

مسأله مراقبت از بیمار مرگ مغزی و در واقع مراقبت از اعضای بالقوه احتمالی برای اهدا، از دیگر چالش‌های پرستاران در فرایند مراقبت از بیمار مرگ مغزی است. پرستاران بخش ویژه از تجربه مراقبت بیماران مرگ مغزی، به عنوان یک چالش بزرگ یاد می‌کنند (14). مطالعات مختلف نشان داده که اکثر پرستاران اعتقاد دارند که آن‌ها آمادگی کافی برای ارایه مراقبت از بیماران کاندید اهدای عضو ندارند (16). به طوری که پس از رضایت خانواده به اهدای اعضای بیمار، مراقبت از بیمار مرگ مغزی کاندید اهدای عضو یکی از سنگین‌ترین وظایف پرستار بخش ویژه می‌باشد (12). در مطالعات مختلف پرستاران به دنبال مراقبت از بیمار مرگ مغزی؛ احساس ناامیدی، ناکارآمدی و افسردگی دارند. این احساسات ممکن است در کیفیت مراقبت از بیمار اختلال ایجاد کرده و منجر به تحلیل پرستار شود (17). Ronayne دریافت که به علت استرس‌زا بودن مراقبت از بیمار مرگ مغزی، عده‌ای از پرستاران دچار ناسازگاری شناختی می‌شوند (8). در این میان یکی از مهم‌ترین جنبه‌های بحث برانگیز فرایند مراقبت، مواجهه با خانواده بیمار مرگ مغزی و ارایه درخواست اهدای عضو است. تمرکز مراقبت در بخش‌های ویژه علاوه بر بیمار، کل خانواده بیمار را نیز در بر می­گیرد (18). یکی از مهم‌ترین این عوامل نگرش کارکنان بخش ویژه به خصوص پرستاران به اهدای عضو است، چرا که نگرش مثبت‌تر پرستاران باعث تلاش بیش‌تر آن‌ها برای آماده کردن خانواده برای اجازه به اهدای عضو می‌شود (13). نتایج برخی تحقیقات نشان داد که آموزش پرستاران و ایجاد موقعیت آموزشی در این زمینه، باعث پیشرفت آمار اهدای اعضا و پیوند، با تشخیص و معرفی به موقع‌دهندگان بالقوه به بانک اعضا، میسر می‌شود (19). پرستاران دریافتند که در مورد همه جنبه‌های مراقبت از بیمار مرگ مغزی، اهدای عضو و حمایت از خانواده بیمار نیاز به آموزش و حمایت دارند (15). لذا شناخت دقیق و همه جانبه فرایند مراقبت از بیماران مرگ مغزی به خصوص از دیدگاه پرستاران اهمیت به سزایی در ارایه مراقبت‌های جامع و با کیفیت خواهد داشت. با توجه به کمبود اهدای عضو و اهمیت سالم ماندن اعضا برای پیوند، لازم است مراقبت با دقت و کیفیت بالایی از بیمار در جهت سالم ماندن اعضای پیوندی انجام یابد. لذا ضروری است که فرایند مراقبت از بیمار مرگ مغزی مورد توجه عمیق قرار گیرد، تا با بررسی و در نظر گرفتن این فرایند، یک برنامه‌ریزی مناسب در مراقبت از این بیماران انجام گیرد.

با توجه به این که پرستاران یکی از پراسترس‌ترین فرایندهای مراقبتی را که شامل: مراقبت از بیماران مرگ مغزی، برخورد با خانواده بیماران (که ممکن است هنوز تشخیص مرگ مغزی بیمارشان را نپذیرفته باشند) بر عهده دارند و با توجه به ضرورت افزایش آمار اهدای عضو و نیز فقدان آموزش هدفمند در زمینه فرایند مراقبت از بیماران مرگ مغزی و نقصان دانش پرستاران در این زمینه، نیاز به آموزش صحیح این فرایند مراقبتی بیش از پیش احساس می‌شود.


سمیرا طبیبان، محمد علی سلیمانی، هومن بخشنده، مرضیه اصغری،
دوره 23، شماره 3 - ( 7-1396 )
چکیده

زمینه و هدف: ارتقای امید در بیماران همودیالیزی از اهمیت بالایی برخوردار است. روش­های متفاوتی برای افزایش امید بیماران مزمن توصیه شده است. هدف از این مطالعه تعیین تأثیر مداخله آموزشی مبتنی بر درک از بیماری بر امید در بیماران تحت درمان با همودیالیز است.
روش بررسی: این مطالعه کارآزمایی بالینی تصادفی شده (IRCT2016103130609N1) در مورد 120 بیمار همودیالیزی بستری در بخش همودیالیز بیمارستان بوعلی سینای شهر قزوین از آذر تا بهمن ماه سال 1395 انجام یافته است. نمونه­ها به روش تخصیص تصادفی در دو گروه شاهد و مداخله قرار گرفتند. پرسشنامه‌های اطلاعات جمعیت‌شناختی و بیماری، امید هرث و پرسشنامه خلاصه شده درک از بیماری، قبل از اجرای مداخله تکمیل شدند. گروه مداخله، آموزش مبتنی بر درک از بیماری را در سه جلسه 30 دقیقه­ای قبل از شروع همودیالیز دریافت کردند. 4 هفته بعد مجدداً پرسشنامه امید هرث و درک از بیماری توسط هر دو گروه تکمیل شد. داده­ها با استفاده از آمار توصیفی و آزمون‌های تی‌تست و ANCOVA در نرم­افزار SPSS نسخه 23 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافته‌ها: نتایج نشان داد که قبل از مداخله بین نمرات امید دو گروه تفاوت آماری معناداری وجود نداشته (589/0=p)، اما پس از مداخله در گروه آزمون (98/2±54/36) به طور معناداری نسبت به گروه شاهد (76/3±88/33) افزایش یافته است (001/0p<).
نتیجه‌گیری: نتیجه مطالعه حاضر نشان داد که مداخله آموزشی درک از بیماری در افزایش امید بیماران تحت درمان با همودیالیز مؤثر است. لذا انجام این مداخله در بیماران همودیالیزی توصیه می‌شود.
 
مژگان ریواز، عباس عبادی، مرضیه مومن‌نسب،
دوره 23، شماره 4 - ( 10-1396 )
چکیده

نظام‌های بهداشتی جهان وارد یک دوره بحرانی از کمبود منابع انسانی شده‌اند. کمبود پرستار واجد شرایط به‌عنوان یکی از بزرگ‌ترین موانع دستیابی به اثربخشی نظام‌های بهداشتی مطرح شده است (1). به گزارش سازمان بهداشت جهانی (2014)، در حال حاضر کمبود 2/7 میلیون مراقب سلامت در سطح بین‌ا‌لمللی وجود دارد. تخمین زده می‌شود این کاهش، تا سال 2035 به 9/12 میلیون نفر برسد (2). به‌سخن دیگر، تأمین پرستاران شایسته جهت توسعه نظام‌های بهداشتی و دستیابی به پیامدهای مثبت مراقبتی و تضمین ایمنی بیماران یک دغدغه جهانی است (3). کمبود پرستار در ایران نیز به‌عنوان یک دغدغه برای مدیران و چالش اساسی برای نظام سلامت مطرح است. به گزارش معاونت پرستاری وزارت بهداشت و آموزش پزشکی تعداد پرستاران شاغل در ایران 140000 نفر می‌باشد، در حالی که برای ارایه مراقبت ایده‌آل به 260000 پرستار نیاز است (4). این در حالی‌ است که کفایت پرستاران شایسته از اجزای ضروری در یک محیط کار پرستاری حرفه‌ای می‌باشد (5). محیط‌های کاری نامطلوب، کمبود منابع، بارکاری نامتعادل، عدم تناسب نسبت پرستار به بیمار، افزایش امور نوشتاری، مستندسازی‌های زیاد (5)، فقدان مدیریت حمایتی، حقوق ناکافی و کاهش مجوز استخدام چالش‌های مهمی هستند که نظام سلامت ایران را علی‌رغم وجود تعداد زیادی دانش‌آموخته پرستاری جوان، با بحران شدید کاهش پرستار مواجه کرده است (6). شواهد بیانگر این است که محیط عملکرد پرستاری در جذب و نگه‌داشتن پرستاران خبره و تضمین کیفیت مراقبت و ایمنی بیماران تأثیرات چشمگیری دارد (7). محیط‌های کاری نامطلوب با پیامدهای منفی برای بیماران از جمله افزایش میزان مرگ ‌و‌ میر، افزایش خطاهای دارویی و یا سقوط بیمار مرتبط هستند (8و9). همچنین محیط‌های کاری ناسالم از علل مهم جابه‌جایی، ترک خدمت پرستاران کارآمد، بازنشستگی زودهنگام، نارضایتی و فرسودگی شغلی پرستاران محسوب می‌شوند (10و11). لذا، تلاش در جهت خلق محیط‌هایی که پرستاران شایسته‌ای را جذب و حفظ کند، از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است. برای ارتقای محیط کار پرستاران راهبردهای مختلفی پیشنهاد شده است. در این راستا، جذابیت محیط‌های کاری، پایه‌ای جهت افزایش کیفیت این محیط‌ها است (12).
امروزه بیمارستان‌هایی تحت عنوان «بیمارستان‌های مگنت (جذاب)» وجود دارند که در جذب و حفظ پرستاران خبره شهرت دارند. واژه «بیمارستان مگنت» اولین بار در ایالات متحده استفاده شد. در اوایل دهه 1980 هم‌زمان با بحران شدید کاهش پرستار در آمریکا، مطالعات گسترده‌ای به منظور بررسی ساختارهای سازمانی بیمارستان‌های مگنت آغاز شد. در مطالعه‌ای، آکادمی پرستاران آمریکا 41 بیمارستان‌ را که در جذب و حفظ پرستاران خبره و متخصص شهرت داشتند، شناسایی کرد و از اصطلاح «مگنت» به‌عنوان یک استاندارد طلایی برای عملکرد پرستاری، جهت این بیمارستان‌ها استفاده کرد (13). بیمارستان‌های مگنت از جهت دسترسی به اهداف در پنج حوزه شامل: رهبری تحول‌گرا، توانمندسازی ساختاری، دانش جدید، نوآوری، پیشرفت‌ها و نتایج تجربی مورد ارزیابی قرار می‌گیرند (14). این بیمارستان‌‌ها‌ با داشتن ساختار سازمانی متفاوت نسبت به بیمارستان‌های غیرمگنت، نقش مهمی بر رضایت شغلی و ابقای پرستاران ایفا می‌کنند (15). از مهم‌ترین دلایل جذابیت این بیمارستان‌ها، داشتن محیط‌های کاری مبتنی بر تصمیم‌گیری غیرمتمرکز، استقلال، کنترل بر عملکرد، کفایت پرستار به لحاظ کیفی و کمی، مدیریت حمایتی، ارتباطات بین‌حرفه‌ای اثربخش و توسعه حرفه‌ای است (16). به عبارت دیگر، ساختارهای سازمانی بیمارستان‌های مگنت، با افزایش استقلال، اختیار و متعاقب آن بهبود رضایت شغلی باعث توانمندسازی پرستاران می‌شوند. این بیمارستان‌ها مجموعه‌ای از استانداردهای محیط کار را در راستای حمایت از عملکرد حرفه‌ای پرستاری طراحی کرده‌اند (17). مطالعات نشان می‌دهند بیمارستان‌های مگنت، محیط کار سالم‌تری را همراه با افزایش رضایت شغلی برای پرستاران و پیش‌آگهی بهتر برای بیماران، در مقایسه با بیمارستان‌های غیرمگنت تأمین می‌کنند (18و19). در سال‌‌های اخیر توسعه بیمارستان‌‌های مگنت در کشورهای مختلف به‌صورت فزاینده‌ای گسترش یافته است. با توجه به پیچیدگی پدیده کمبود پرستار، توجه به عواملی که در جذب، ابقا و افزایش بهره‌وری پرستاران مؤثر هستند، در مقابله با چالش کمبود پرستار حایز اهمیت است (20).
نتیجه‌گیری
نارضایتی پرستاران از محیط کاری و در نتیجه کاهش پرستاران تحصیل کرده و کارآمد، چالشی مهم در نظام سلامت ایران می‌باشد. لذا، حل این بحران جهت پیشگیری از پیامدهای ناخواسته بهداشتی، حیاتی و حایز اهمیت است.
در این راستا، مدیران پرستاری و سیاست‌گذاران حوزه سلامت می‌توانند با استفاده از ویژگی‌های بیمارستان‌های مگنت، یک محیط کاری با کیفیت را در جهت افزایش جذب و حفظ شاغلان حرفه‌های سلامت، خصوصاً پرستاران طراحی کنند. این امر نه تنها رضایت شغلی پرستاران را به‌دنبال خواهد داشت، بلکه منجر به افزایش کیفیت مراقبت و تضمین ایمنی بیماران خواهد شد.

مریم جبارپور، فاطمه عبدلی، مجید کاظمی،
دوره 24، شماره 2 - ( 4-1397 )
چکیده

زمینه و هدف: اضطراب یکی از شایع‌ترین اختلالات روانی در خانواده افراد مبتلا به آسیب تروماتیک مغزی است. این مطالعه، با هدف تعیین تأثیر اطلاع از روند وضعیت بیمار، بر سطح اضطراب خانواده افراد دچار آسیب تروماتیک مغزی بستری در بیمارستان انجام ‌گرفته است.
روش بررسی: این مطالعه نیمه تجربی دارای گروه شاهد در مورد 90 نفر از اعضای خانواده افراد دچار آسیب تروماتیک مغزی بستری در بیمارستان باهنر شهر کرمان در سال 1395 انجام یافته است. نمونه‌ها به روش مستمر از بخش‌های مراقبت ویژه انتخاب و دو گروه شاهد و مداخله را تشکیل دادند. در گروه مداخله اطلاع‌رسانی درباره تغییرات وضعیت بیمار، توسط پرستار و طی سه روز اول بستری در بخش مراقبت ویژه بیمار انجام یافت. گروه شاهد در این مدت، از مراقبت و آموزش‌های معمول توسط پرستاران بخش برخوردار بودند. ابزار گردآوری اطلاعات، پرسشنامه اضطراب اشپیل‌برگر بود. از آزمون تی‌مستقل و تی‌زوجی برای مقایسه میانگین نمرات اضطراب در نرم‌افزار SPSS نسخه 16 استفاده شد.
یافته‌ها: قبل از مداخله، بین میانگین نمره اضطراب آشکار، پنهان و کلی دو گروه اختلاف آماری معنادار وجود نداشت (05/0p>). اما پس از مداخله در گروه آزمون میانگین نمره اضطراب آشکار (26/7±51/45)، پنهان (51/6±42/45) و کلی (72/12±93/90) به طور معناداری (05/0p<) نسبت به میانگین نمره اضطراب آشکار (42/9±22/49)، پنهان (15/9±02/49) و کلی (67/17±24/98) گروه شاهد، کاهش نشان داد.
نتیجه‌گیری: اطلاع‌رسانی به صورت برنامه‌ریزی شده، از روند و تغییرات وضعیت افراد دچار آسیب تروماتیک مغزی بستری در بیمارستان می‌تواند به‌ طور معناداری موجب کاهش اضطراب اعضای خانواده این بیماران بشود.
ثبت کارآزمایی بالینی: IRCT20180206038642N2
 
حشمت‌اله حیدری،
دوره 24، شماره 2 - ( 4-1397 )
چکیده

سازمان بهداشت جهانی مراقبت تسکینی را به عنوان راهکاری برای ارتقای کیفیت زندگی بیماران مبتلا به بیماری‌های صعب‌العلاج و خانواده آن‌ها معرفی کرده است. این مراقبت‌ها با تشخیص بیماری شروع می‌شود، و در طول بیماری ادامه می‌یابد (1). مراقبت تسکینی کیفیت زندگی بیماران مبتلا به بیماری‌های تهدید کننده زندگی و خانواده آن‌ها ارتقا می‌بخشد. هدف آن تسکین رنج از طریق، تعیین، ارزیابی و تسکین درد و سایر مشکلات جسمی، روانی- اجتماعی و معنوی است (2).
بسیاری از بیماری‌ها در فرایند مراقبتی خود نیازمند استفاده از مراقبت تسکینی می‌باشند. براساس گزارش‌ها هر سال حدود 40 میلیون نفر در دنیا نیازمند استفاده از مراقبت‌های طب تسکینی هستند ولی فقط 14% از این مددجویان مراقبت‌های تسکینی را دریافت می‌کنند که حدود 78% از این افراد نیازمند، در کشورهایی با درآمد پایین و یا متوسط زندگی می‌کنند. براساس گزارش سازمان جهانی بهداشت، بیماران نیازمند استفاده از مراقبت تسکینی شامل بیماری‌های قلبی عروقی (5/38%)، سرطان (34%)، بیماری‌های مزمن ریوی (3/10%)، ایدز (7/5%)، و دیابت (6/4%) هستند. بیماران دیگری مثل افراد مبتلا به زوال عقل، نارسایی کلیه، مولتیپل اسکلروزیس، پارکینسون، آرتریت روماتوئید، بیماری‌های نورولوژیک، ناهنجارهای مادرزادی و سل‌های مقاوم به درمان، ممکن است که نیازمند استفاده از مراقبت تسکینی باشند (1). مراقبت تسکینی می‌تواند، براساس الگوهای مختلفی به بیماران ارایه شود که برخی از آن‌ها عبارتند از، مراقبت تسکینی مبتنی بر بیمارستان، مراقبت تسکینی مبتنی بر مراکز هاسپیس و مراقبت تسکینی مبتنی بر منزل (3). مطالعات نشان داده‌اند که طب تسکینی مبتنی بر منزل تأثیرات بسیار مفیدی در ابعاد جسمی، روحی و روانی، اجتماعی و اقتصادی بیماران دارد و باعث کاهش هزینه‌های نظام سلامت، کوتاه شدن طول مدت بستری، کاهش عوارض بستری و پیش‌گیری از بستری مجدد بیماران می‌شود (6-4)، همچنین با این شیوه مراقبتی تداوم مراقبت‌های بعد از ترخیص تسهیل می‌شود و بیمار می‌تواند به راحتی، از تسهیلات مراکز مختلف بهره‌مند شود (7). از طرف دیگر اکثر مردم ترجیح می‌دهند که خدمات مراقبتی را در منازلشان در کنار خانواده و در محل زندگی خود دریافت کنند (8). مطالعات نشان داده‌اند که مراقبت تسکینی مبتنی بر منزل از نظر بالینی مؤثر و هزینه اثربخش است و همچنین موجبات رضایت خانواده و بیمار را فراهم می‌آورد. همچنین سازمان بهداشت جهانی مراقبت تسکینی مبتنی بر منزل را به عنوان یکی از عناصر اصلی تشکیل‌دهنده نظام‌های سلامت در دنیا در سال 2014 معرفی کرده است (1). اما گزارش‌ها حاکی از آن است که بسیاری از کشورهای دنیا برنامه‌های مراقبت تسکینی را در ساختار نظام سلامت خود ندارند (7) و عدم حمایت دولت از خدمات طب تسکینی، عدم آمادگی نیروهای حرفه‌ای برای ارایه خدمات تسکینی، محدودیت دسترسی به داروهای ضد درد مخدر، محدودیت منابع، عدم آشنایی سیاست‌گذاران با طب تسکینی، نگرش منفی جامعه و مسایل اجتماعی فرهنگی، به عنوان موانع ارایه مراقبت‌های تسکینی در دنیا ذکر شده اند (1،9و10).
نظام سلامت ایران با آمار فزاینده بیماران مزمن، کمبود نیروی انسانی و تخت‌های مراقبت ویژه در مراکز سلامت خود مواجه است. اکثر افراد مبتلا به بیماری‌های صعب‌العلاج در کشور ایران، در روزهای آخر عمر مکرراً بستری می‌شوند و با وجود کمبود تخت‌های بیمارستانی به خصوص در بخش‌های ویژه، این بیماران باعث اشغال این تخت‌ها می‌شوند و تا لحظات آخر عمر داروهای تخصصی دریافت می‌کنند و در نهایت بسیاری از این بیماران روی تخت‌های بیمارستان و در بخش‌های ویژه فوت می‌شوند (11)، در حالی که در بسیاری از موارد، بستری بیماران صعب‌العلاج در بخش‌های ویژه تأثیری در بهبود بیمار ندارد و به عنوان یک مراقبت بیهوده در نظر گرفته می‌شود (12). این امر باعث افزایش هزینه‌های نظام سلامت و خانواده بیماران، نارضایتی و فرسودگی شغلی کارکنان حرف سلامت می‌شود (13). از طرفی، بسیاری از این بیماران ترجیح می‌دهند که روزهای آخر عمر را در میان خانواده و در تماس نزدیک با بستگان خود سپری کنند. شواهد حاکی از این است که مراقبت تسکینی در ایران به صورت جزیره‌ای و در مراکز محدودی ارایه می‌شود. اکثر بیماران از این شیوه مراقبتی محروم هستند و مراقبت تسکینی مبتنی بر منزل در کشور فاقد هرگونه جایگاهی در نظام سلامت است (14). بیماران مبتلا به بیماری‌های صعب‌العلاج نیازمند دریافت مراقبت تسکینی، برای دریافت این خدمات و کاهش درد و رنج ناشی از بیماری خود، سرگردان هستند و در اکثر مواقع خدمات مناسب و به موقع به این بیماران داده نمی‌شود (15). همچنین نگاه سنتی نیروهای کادر سلامت در مدیریت درمان بیماری‌های صعب‌العلاج، شفاف نبودن قانون در حمایت از کادر سلامت برای قطع درمان‌های غیرضروری و یا ممانعت از اجرای انتظارات غیرمنطقی بیمار و یا خانواده آن‌ها و تفاوت‌های فرهنگی اجتماعی، به عنوان موانعی هستند که در روند ارتقای مراقبت تسکینی در جامعه ایرانی وجود دارند، مشکل دیگر در ارایه مراقبت‌های تسکینی مبتنی بر منزل، نقص در فرایند پرداخت و حمایت بیمه از این بیماران است (16و17). لذا با توجه به شیوع زیاد بیماری‌های مزمن و صعب‌العلاج، رشد فزاینده پدیده سالمندی، محدودیت تخت‌های ویژه، منابع انسانی، مالی و تجهیزاتی در مراکز درمانی و با عنایت به فواید بی‌شمار استفاده از مراقبت تسکینی مبتنی بر منزل، مسؤولان نظام سلامت می‌بایست این شیوه مراقبتی را به عنوان یکی از اولویت‌های مهم نظام سلامت در نظر بگیرند تا بیماران بتوانند در طی فرایند بیماری و همچنین روزهای آخر عمر، در کنار خانواده زندگی با کیفیت و مرگی آرام را تجربه کنند.
با توجه به محدودیت مطالعات در این زمینه، پیشنهاد می‌شود تحقیقات بیش‌تری در مورد شیوه‌های مدیریت ابعاد مختلف مراقبت تسکینی مبتنی بر منزل، برای ارایه الگوهای مناسب ارایه مراقبت تسکینی مبتنی بر منزل در ایران انجام گیرد.
 

امیر واحدیان عظیمی، فرشید رحیمی بشر، حسین امینی، محمود ثالثی، فاطمه الحانی،
دوره 24، شماره 2 - ( 4-1397 )
چکیده

زمینه و هدف: توانمندی، فرآیندی پویا، مثبت، تعاملی و اجتماعی است که به بهبود کیفیت زندگی بیماران مبتلا به بیمارهای مزمن منجر می­شود. هدف مرور سیستماتیک و فراتحلیل حاضر تعیین تأثیر الگوی توانمندسازی خانواده محور بر کیفیت زندگی بزرگ‌سالان مبتلا به بیماری­های مزمن است.
روش بررسی: با جستجوی عبارت «توانمندسازی خانواده محور» در پایگاه­های فارسی SID، MagIran، IranMedex، IranDoc و Googlescholar و معادل انگلیسی آن در Scopus، Pubmed، Webofscience، Proquest و Science direct کلیه مطالعات مرتبط استخراج شد. کیفیت روش‌شناسی مقالات با استفاده از ابزار Cochrane risk of bias بررسی شد. جهت تحلیل از مدل اثرات تصادفی استفاده و ناهمگنی مطالعات با شاخص I2 تعیین شد. داده­ها با نرم‌افزار STATA نسخه 11 تحلیل شد.
یافته‌ها: از 647 مطالعه اولیه تنها 8 مطالعه به تأثیر الگوی توانمندسازی خانواده محور بر کیفیت زندگی بیماران بزرگ‌سال با استفاده از ابزار SF36 پرداخته بودند. تفاوت میانگین استاندارد شده ادغام یافته ابعاد 8 گانه کیفیت زندگی عبارت بود از: عملکرد فیزیکی 781/1، محدودیت نقش فیزیکی 416/1، درد جسمانی 987/0، سلامت عمومی 352/1، عملکرد اجتماعی 010/1، سلامت روانی 122/1، محدودیت نقش روانی 656/0 و شادابی (361/1).
نتیجه‌گیری: اجرای الگوی توانمندسازی خانواده محور بر نمرات ابعاد هشت گانه کیفیت زندگی براساس پرسشنامه SF-36 تأثیر معناداری داشته است. به منظور ارتقای کیفیت زندگی بیماران بزرگ‌سال مبتلا به بیماری­های مزمن اجرای الگوی توانمندسازی خانواده محور توصیه می­شود.
 
سیده رویا موسوی، کورش امینی، فرهاد رمضانی‌بدر، مهین روحانی،
دوره 24، شماره 3 - ( 8-1397 )
چکیده

زمینه و هدف: سطح مطلوب شادمانی در بین پرستاران، با کیفیت مراقبت‌های پرستاری مرتبط است. هدف مطالعه حاضر تعیین سطح شادمانی پرستاران استان زنجان بوده است.
روش بررسی: در مطالعه مقطعی حاضر پرستاران شاغل در بیمارستان‌های تحت پوشش دانشگاه علوم پزشکی زنجان در سال 1396 جامعه پژوهش را تشکیل می‌دادند. تعداد نمونه‌ها 371 نفر بود. ابزار جمع‌آوری داده‌ها، پرسشنامه استاندارد شادمانی آکسفورد بود. برای تحلیل داده‌ها از آمار توصیفی و آزمون کای‌اسکوئر در نرم‌افزار SPSS نسخه 16 استفاده شد. سطح معناداری 05/0p< در نظر گرفته شد.
یافته‌ها: میانگین و انحراف معیار سن نمونه‌ها 08/7±2/32 بود. اکثر پرستاران مورد مطالعه زن (79/86%) و متأهل (46/68%) بودند. بیش‌تر پرستاران دارای مدرک کارشناسی (88/94%) و بقیه مدرک کارشناسی ارشد داشتند. میانگین نمره شادمانی در پرستاران مورد مطالعه 3/13±1/43 (از دامنه 87-0) بود. از میان متغیرهای جمعیت‌شناختی و شغلی فقط بین رضایت شغلی و سطوح شادمانی ارتباط آماری معنادار (049/0=p) مشاهده شد.
نتیجه‌گیری: براساس یافته‌های این مطالعه سطح شادمانی پرستاران مورد مطالعه در حد قابل قبول (متوسط) بوده است. با توجه به این که بین سطح شادمانی و رضایت شغلی ارتباط دیده شد و با توجه به اهمیت رضایت شغلی در ماندگاری و انگیزش پرستاران لازم است به این مهم توجه شود.
 
فرشته ملایی، فریبا برهانی، عباس عباس‌زاده، مهدی خبازخوب،
دوره 24، شماره 4 - ( 10-1397 )
چکیده

زمینه و هدف: سرطان به عنوان یکی از شایع‌ترین بیماری‌ها در سطح جهان با مشکلات روانی، جسمی، اجتماعی و مالی همراه است. این مسایل نه تنها بیمار، بلکه خانواده بیمار را نیز تحت‌الشعاع قرار می‌دهد و باعث ایجاد بار مراقبتی می‌شود. برخی مطالعات نشان داده که سلامت معنوی در کاهش بار مراقبتی مؤثر است. از این رو تحقیق حاضر با هدف تعیین ارتباط بین سلامت معنوی و بار مراقبتی در مراقبان خانوادگی بیماران مبتلا به سرطان انجام گرفته است.
روش بررسی: در این مطالعه مقطعی- همبستگی 150 مراقب خانوادگی بیماران مبتلا به سرطان مراجعه‌کننده به بیمارستان‌های آیت الله طالقانی، شهدای تجریش، مسیح دانشوری و امام حسین (ع) شهر تهران از مرداد تا آبان ماه 1396 به روش نمونه‌گیری در دسترس انتخاب شدند. ابزار گردآوری داده‌ها پرسشنامه بود و داده‌ها با استفاده از آمار توصیفی و آزمون‌های آماری همبستگی پیرسون، اسپیرمن، تی‌مستقل، تحلیل واریانس و رگرسیون چندگانه در سطح معناداری 05/0 تجزیه و تحلیل شد.
یافته‌ها: میانگین و انحراف معیار نمره سلامت معنوی و بار مراقبتی مراقبان خانوادگی مورد مطالعه به ترتیب 70/17±36/90 و 79/11±54/25 بود. بین سلامت معنوی و اجزایش (سلامت مذهبی و وجودی) و بار مراقبتی ارتباط معنادار مشاهده شد (001/0p< ، 421/0-=r). نتیجه آزمون رگرسیون نشان داد که متغیر سلامت معنوی به طور معناداری بار مراقبتی را پیش‌بینی می‌کند.
نتیجه‌گیری: مراقبان خانوادگی بیماران مبتلا به سرطان در طول مراقبت متحمل بار مراقبتی می‌شوند که این بار مراقبتی با سلامت معنوی آن‌ها مرتبط است. از این رو توجه به سلامت معنوی در این مراقبان تأکید می‌شود.
 
حسین ابراهیمی، حسین نامدار ارشتناب، محمد اصغری جعفرآبادی، مریم وحیدی،
دوره 25، شماره 3 - ( 7-1398 )
چکیده

زمینه و هدف: ایجاد و حفظ محیط ایمن، یک بخش مهم از مراقبت در بخش­های روان‌پزشکی است. نتایج مطالعات قبلی نشان می­دهد که برخی ویژگی­های محیط فیزیکی، ایمنی بخش را تسهیل می­کند. تجارب افرادی که بیش‌ترین حضور در این محیط­ها را دارند، می­تواند بهترین منبع جهت شناسایی این ویژگی­ها ­باشد. بنابراین مطالعه حاضر با هدف تبیین درک بیماران و کارکنان از ویژگی­های محیط فیزیکی ایمن در بخش­های روان‌پزشکی انجام یافته است.
روش بررسی: در این مطالعه کیفی توصیفی اکتشافی، هفت نفر از بیماران در حال ترخیص و نوزده نفر از کارکنان شاغل در بخش­های روان‌پزشکی مورد مصاحبه قرار گرفتند و همچنین 84 ساعت مشاهده در عرصه صورت گرفت. داده­ها با استفاده از رویکرد تحلیل محتوای کیفی با روش Graneheim و Lundman تحلیل شد.
یافته‌ها: نتایج نشان داد که محیط فیزیکی ایمن در بخش­های روان‌پزشکی به معنای «داشتن محیط زندگی عاری از حوادث» است. این درون‌مایه، انتزاعی شده دو طبقه اصلی شامل «داشتن طرح پیشگیری­کننده از حوادث» و «داشتن محیط زندگی طبیعی (نرمال)» است. «حذف یا تعدیل اسباب حادثه آفرین»، «بخش­های متناسب با ویژگی­ بیماران» و «شرایط تسهیل‌کننده عملکرد کارکنان» زیرطبقات طبقه داشتن طرح پیشگیری­کننده از حوادث و «فعالیت­های هدفمند و معنادار»، «شرایط سالم و خوشایند» و «تأمین حریم بیمار» زیرطبقات طبقه «داشتن محیط زندگی طبیعی (نرمال)» است.
نتیجه‌گیری: با توجه به نتایج مطالعه حاضر، جهت پیشگیری از آسیب روانی و جسمی به بیماران و کارکنان در بخش­های روان‌پزشکی ضروری است تا یک محیط فیزیکی ایجاد شود که عاری از امکان وقوع حوادث باشد و در عین حال نیازهای روزمره بیماران تأمین شود.
 
زهرا سیدقلعه، مرضیه پازکیان،
دوره 25، شماره 3 - ( 7-1398 )
چکیده

زمینه و هدف: موفقیت چک لیست جراحی ایمن در کاهش مرگ و میر و عوارض جراحی، به طور گسترده‌ای وابسته به میزان انطباق با چک لیست و اجرای صحیح اجزای آن توسط تیم جراحی می‌باشد. هدف از این مطالعه تعیین چالش‌های موجود در اجرای مؤثر چک لیست جراحی ایمن و ارایه راهکارهایی برای اجرای مؤثرتر آن است.
روش بررسی: در مرور سیستماتیک حاضر کلیه مقاله‌های کیفی مرتبط با اهداف مطالعه، چاپ شده از سال 2010 تا اکتبر 2018 بررسی شد. جستجو در پایگاه SID، Iran Medex، Iran doc، Magiran، PubMed/Medline، Web of Science، Scopus، ProQuest، Google Scholar، Cochrane library، Embase با کلید واژه‌های ایمنی بیمار، فرآیند جراحی، چک لیست، سازمان جهانی سلامت، علم اجرا، پژوهش کیفی، Patient safety، Operative، Surgical Procedures، Checklist، World Health Organization، Implementation Science، Qualitative Research انجام یافت. معیارهای ورود، مقاله‌های به زبان انگلیسی یا فارسی، مقالات کیفی و مرتبط با اهداف مطالعه بود. معیارهای خروج، مقاله‌های مروری، پوستر، سخن‌رانی، نامه به سردبیر و مطالعات کمی بود.
یافته‌ها: یافته‌های حاصل از بررسی 14 مطالعه کیفی نشان داد که مهم‌ترین چالش‌های اجرای مؤثر چک لیست جراحی ایمن مربوط به اولویت‌های غیرقابل پیش‌بینی، عدم همکاری و هماهنگی اعضای تیم جراحی، عدم تطبیق چک لیست با زمینه هر بیمارستان، عدم مشارکت بیمار و فقدان رویکرد برنامه‌ریزی شده در اجرای چک لیست بوده است. همچنین راهکارهای بهبود اجرای چک لیست جراحی ایمن، عبارت است از بومی‌سازی چک لیست، بهبود همکاری و هماهنگی تمامی اعضای تیم، آموزش و تمرین، مشارکت دادن بیمار و رهبری سازمانی فعال.
نتیجه‌گیری: معرفی چک لیست جراحی ایمن در بخش مراقبت‌های سلامت یک چالش دایمی است و نیازمند ارزیابی­های مستمر و ادغام آن با جریان­های کاری موجود در بیمارستان، رهبری فعال و مؤثر، توضیح چرایی و چگونگی استفاده از آن توسط مدیران و حمایت از جانب سازمان است. آموزش مداوم، ارزیابی عملکرد و مشارکت دادن تمامی اعضای تیم جراحی در اجرای چک لیست، عوامل کلیدی در اجرای مؤثر آن است.
 
سمیرا اروجلو، وحید زمان‌زاده، لیلا ولی‌زاده،
دوره 25، شماره 4 - ( 10-1398 )
چکیده

زمینه و هدف: مشارکت بیمار جزء مهم در رویکرد مراقبتی بیمار محور و بخشی از حقوق بیماران می‌باشد، که با پیامدهای مثبت در سیستم بهداشتی درمانی همراه است. این مطالعه با هدف تبیین تجارب پرستاران در مورد مشارکت بیماران در مراقبت‌های پرستاری و عوامل مربوط به آن انجام گرفته است.
روش بررسی: این مطالعه کیفی با مشارکت 18 نفر از پرستاران شاغل در بیمارستان‌های آموزشی تبریز در سال 1398 انجام یافت. از نمونه‌گیری هدفمند طی مصاحبه‌های نیمه ساختار یافته و جلسات گروه متمرکز و مصاحبه انفرادی برای جمع‌آوری داده‌ها بهره گرفته شد. تجزیه و تحلیل داده‌ها به روش تحلیل محتوای قراردادی انجام یافت. برای دستیابی به صحت و پایایی داده‌ها از معیارهای Lincoln و Guba استفاده شد.
یافته‌ها: تحلیل داده‌ها منجر به استخراج چهار طبقه اصلی ارایه اطلاعات، دخیل نمودن بیماران در تصمیم‌گیری، همکاری و احترام شد. مشارکت بیمار از دیدگاه پرستاران چنین بود: یک فرآیند تعاملی تصمیم‌گیری و همکاری بین پرستار و مددجو توأم با تبادل اطلاعات، احترام و کسب اجازه از بیمار. همچنین نتایچ شامل ملزومات و پیش‌آیندها، حیطه‌ها، پیامدها، موانع و راهکارهای مربوط به مشارکت بیمار در مراقبت‌های پرستاری بود.
نتیجه‌گیری: امروزه مشارکت بیمار به عنوان حق قانونی بیمار و نیز به عنوان استاندارد طلایی بین‌المللی سیستم‌های مراقبت سلامت در نظر گرفته می‌شود. بنابراین پرستاران، سیاست‌گذاران سیستم سلامت، بیماران و مراکز دانشگاهی می‌توانند از این نتایج در ارتقای مشارکت بیمار در مراقبت بهره جویند.
 
مینا حسن زاده، پروانه وصلی، فاطمه استبصاری، ملیحه نصیری،
دوره 25، شماره 4 - ( 10-1398 )
چکیده

زمینه و هدف: مراقبت از کودکان مبتلا به بیماری مزمن با فشار مراقبتی برای خانواده‌ها همراه بوده و روی خودکارآمدی آن­ها تأثیر می­گذارد. مراقبت خانواده محور نیز می‌تواند با پیامدهای مثبت همراه باشد. این مطالعه با هدف تعیین ارتباط درک از مراقبت خانواده محور، خودکارآمدی و فشار مراقبتی در مادران کودکان مبتلا به بیماری مزمن انجام یافته است.
روش بررسی: این مطالعه توصیفی- تحلیلی، در سال 1398 در مورد 220 نفر از مادران کودکان مبتلا به بیماری مزمن بستری در بیمارستان‌های کودکان شهر تهران که به روش نمونه­گیری در دسترس انتخاب شدند، انجام گرفت. داده‌ها با استفاده از پرسشنامه‌های درک والدین از مراقبت خانواده محور، خودکارآمدی درک شده مادران در مادری کردن و مقیاس تأثیر بر خانواده جمع‌آوری شد. تحلیل داده‌ها در نرم‌افزار SPSS نسخه 18 و با استفاده از آمار توصیفی و تحلیلی مانند آزمون­های همبستگی پیرسون و رگرسیون در سطح معناداری 05/0p< انجام یافت.
یافته‌ها: نتایج نشان داد درک از مراقبت خانواده محور با خودکارآمدی ارتباط مستقیم و با فشار مراقبتی ارتباط معکوس دارد (به ترتیب 001/0p< و 022/0=p)، به طوری که با افزایش 1 واحد در نمره درک از مراقبت خانواده محور، خودکارآمدی مادران به میزان 25/0 افزایش و فشار مراقبتی به میزان 23/0 کاهش می­یابد. ارتباط معناداری بین خودکارآمدی و فشار مراقبتی یافت نشد (962/0=p).
نتیجه‌گیری: با توجه به این که مراقبت خانواده محور منجر به افزایش خودکارآمدی و کاهش فشار مراقبتی می­شود، پرستاران می­توانند با تقویت اجرای مراقبت خانواده محور، زمینه بهبود خودکارآمدی مادران و کاهش فشار مراقبتی آن­ها را فراهم سازند.
 
لیلا نیک‌روز، فاطمه الحانی، عباس عبادی، انوشیروان کاظم‌نژاد،
دوره 26، شماره 2 - ( 4-1399 )
چکیده

زمینه و هدف: خودکنترلی، سازمان‌دهی پاسخ‌های شناختی و احساسی به منظور ارایه رفتار مداوم و انطباقی با استانداردهای ایده‌آل در اهداف بلند مدت است. با توجه به بار مراقبتی بالای بیماران مزمن، مطالعه حاضر با هدف تبیین مفهوم توسعه یافته خودکنترلی مراقب عضو خانواده بیمار مزمن مبتنی بر الگوی توانمندسازی خانواده محور انجام یافته است.
روش بررسی: داده‌ها از مصاحبه عمیق نیمه ساختار با 26 مشارکت‌کننده (19 مراقب عضو خانواده، چهار پرستار، سه بیمار مزمن) از خرداد 95 تا مرداد 96 در جنوب غربی ایران جمع‌آوری و با تحلیل محتوای هدایت شده تحلیل شد. ضبط مستندات، توصیف دقیق جزئیات، بـازنـگری مشارکت‌کنندگان و ناظران، حداکثر تنوع مشارکت‌کنندگان، به منظور صحت و دقت داده‌ها مورد توجه بود.
یافته‌ها: خودکنترلی تعالی بخش مراقب عضو خانواده در چهار بعد «بصیرت مراقب»، «اولویت‌گذاری ارزشی در مراقبت»، «پذیرش بار مراقبت» و «ارایه مراقبت متعهدانه» تبیین شد. مراقب با پیش‌بینی خطرات احتمالی ایفای نقش مراقبت و شناخت عمیق شرایط مراقبت ضمن توجه به نتیجه مراقبت و فضیلت آن، بار مراقبت را از طریق مثبت‌اندیشی و مصلحت‌اندیشی پذیرفته و متواضعانه ضمن برخورداری از تجربه مراقبتی با صلاحیت، «مراقبتی متعهدانه» را ارایه می‌نماید.
نتیجه‌گیری: تبیین مفهوم خودکنترلی مبتنی بر الگوی توانمندسازی خانواده محور در عرصه واقعی، سبب شناخت واضح این مفهوم شده و زمینه ساز انجام «مراقبت متعهدانه» توسط مراقبان عضو خانواده بیماران مزمن و در نتیجه کاهش بار کاری در بالین خواهد شد.
 
علی محمد مصدق‌راد، مریم تاجور، قاسم جان‌بابایی، محبوبه پارساییان، فرح بابایی، لیلی اسلامبولچی،
دوره 26، شماره 2 - ( 4-1399 )
چکیده

زمینه و هدف: شاخص سزارین در ایران 56% در سال 1392 بوده که از میزان 10 تا 15 درصدی پیشنهادی سازمان بهداشت جهانی بسیار بیش‌تر است. برنامه ترویج زایمان طبیعی طرح تحول نظام سلامت با هدف کاهش سزارین‌های غیرضروری و ارتقای سلامت مادران و نوزادان از اردیبهشت 1393 در کشور اجرا می‌شود. این پژوهش به بررسی تأثیر برنامه ترویج زایمان طبیعی بر میزان سزارین کشور پرداخته است.
روش بررسی: مطالعه حاضر از نوع نیمه تجربی و طولی است. شاخص سزارین ماهیانه بیمارستان‌های کشور از اول فروردین 1392 تا شهریور 1397 استخراج و روند تغییرات آن، قبل و بعد از اجرای برنامه ترویج زایمان طبیعی با استفاده از روش سری زمانی منقطع تحلیل شد.
یافته‌ها: شاخص سزارین در ایران بلافاصله پس از اجرای برنامه ترویج زایمان طبیعی 6% کاهش یافت و سپس، در همین سطح ثابت ماند. این برنامه در کاهش سزارین بیمارستان‌های آموزشی (5/9%)، غیرآموزشی (7/11%)، خصوصی (1/18%)، خیریه (1/27%) و دانشگاه آزاد اسلامی (31%) مؤثر بوده، اما تأثیر افزایشی بر سزارین بیمارستان‌های تأمین اجتماعی (7%) و وابسته به سایر سازمان‌ها (7/15%) داشته است. در صورت عدم اجرای برنامه، سزارین کشور به 5/58% در شهریور 1397 می‌رسید.
نتیجه‌گیری: اجرای برنامه ترویج زایمان طبیعی تاحدی در کاهش سزارین در ایران مؤثر بوده است. ارتقای این برنامه از طریق تدوین و اجرای راهبردهای جامع مرتبط با حوزه‌های حاکمیت و رهبری، تأمین مالی، نیروی انسانی، تجهیزات، اطلاعات و ارایه خدمات، با توجه به علل افزایش سزارین غیرضروری در سطوح وزارت بهداشت (متا)، دانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی درمانی (ماکرو)، بیمارستان (مزو) و تیم زایمان (میکرو) برای دستیابی به اهداف ملی تعیین شده ضروری است.
 
شهناز طبیعی، سید علی معزی، غلامرضا شریف‌زاده، بهاره زارعی، فاطمه کبری شفیعی،
دوره 26، شماره 3 - ( 7-1399 )
چکیده

زمینه و هدف: بیماری­های قلبی و عروقی به خصوص انسداد عروق کرونر از شایع‌ترین بیماری‌های منجر به مرگ در سطح جهان است. اخیراً برای درمان، از مداخله کرونر از طریق پوست، استفاده می‌شود که باعث کاهش قابل توجه در میزان مرگ و میر شده است. برای کاهش عوارض آنژیوپلاستی رفتارهای مراقبتی پرستاران اهمیت خاصی دارد. هدف این مطالعه تعیین تأثیر اجرای روش مراقبت پرستاری اولیه بر درک بیماران از رفتارهای مراقبتی پرستاران بعد از انجام آنژیوپلاستی عروق کرونر بوده است.
روش بررسی: در این مطالعه مداخله­ای­ تصادفی شاهددار، تعداد 60 نفر بیمار که پس از آنژیوپلاستی در بخش مراقبت­های ویژه قلبی بیمارستان رازی شهر بیرجند از اسفند 1397 لغایت اردیبهشت 1398 بستری شده بودند، به روش در دسترس انتخاب و به طور تصادفی ساده به دو گروه 30 نفره تخصیص یافتند. برای بیماران گروه کنترل مراقبت­های معمول بخش به روش موردی و برای بیماران گروه مداخله مراقبت­های پرستاری اولیه براساس فرآیند پرستاری اجرا گردید. در زمان ترخیص، پرسشنامه استاندارد درک از رفتار مراقبتی پرستاران برای همه بیماران به روش مصاحبه تکمیل شد. داده­های جمع­آوری شده با استفاده از آزمون t مستقل در سطح معناداری 05/0p< تجزیه و تحلیل شد.
یافته‌ها: نتایج نشان داد که بعد از مداخله، میانگین نمره کلی درک از رفتار مراقبتی و همچنین ابعاد «احترام» و «اطمینان از حضور انسانی» در گروه مداخله به طور معناداری بالاتر از گروه کنترل بوده است (05/0p<). اما در ابعاد «گرایش و ارتباط مثبت»، «داﻧﺶ و ﻣﻬﺎرتﺣﺮﻓﻪای» و «توجه به تجارب دیگری» تفاوت معناداری بین دو گروه مشاهده نشد (05/0p>).
نتیجه‌گیری: ارایه مراقبت پرستاری به روش اولیه منجر به افزایش درک بیمار از رفتار مراقبتی پرستاران و افزایش حس احترام و اطمینان از حضور انسانی پرستار می‌شود. لذا به کارگیری این روش مراقبتی در بخش مراقبت­های ویژه قلبی توصیه می­گردد.
 

صفحه 4 از 5     

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به حیات می باشد.

طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق

© 2024 , Tehran University of Medical Sciences, CC BY-NC 4.0

Designed & Developed by : Yektaweb