جستجو در مقالات منتشر شده


30 نتیجه برای مادر

مهرنگار آزوغ، منصور شکیبا، علی نویدیان،
دوره 24، شماره 1 - ( 2-1397 )
چکیده

زمینه و هدف: در بارداری پس از مرده‌زایی رابطه والدینی و دلبستگی به کودک مرده انکار می‌شود و این می‌تواند دلبستگی مادر با کودک جدید را مختل کند. مطالعه حاضر با هدف تعیین تأثیر آموزش شناختی- رفتاری بر دلبستگی مادر به جنین در بارداری پس از مرده‌زایی انجام یافته است.
روش بررسی: این مطالعه نیمه تجربی در مورد 100 زن باردار با سابقه مرده‌زایی مراجعه‌کننده به مراکز سلامت شهر زاهدان در سال 96 انجام یافته است. مادران به روش در دسترس انتخاب و به دو گروه ۵۰ نفری اختصاص یافتند. داده‌ها با پرسشنامه‌های اطلاعات جمعیت‌شناختی و دلبستگی مادر- جنین Cranley جمع‌آوری شد. پس از پیش آزمون، گروه مداخله 4 جلسه برنامه آموزش شناختی- رفتاری را طی 4 هفته دریافت کردند. پس آزمون 8 هفته بعد در دو گروه اجرا و داده‌ها با استفاده از آزمون‌های آماری تی‌مستقل، کای‌دو، دقیق فیشر و آنکووا در نرم‌افزار SPSS نسخه 21 تحلیل شدند.
یافته‌ها: در حالی که میانگین نمره دلبستگی مادر به جنین در دو گروه قبل از مداخله تفاوت نداشت، پس از مداخله در گروه آزمون (89/11±36/92) به طور معناداری بیش از گروه شاهد (36/16±90/80) بود (001/0>p). آزمون کواریانس با کنترل اثر پیش آزمون، خوش‌بینی و دفعات مراجعه نشان داد که میانگین نمره دلبستگی مادر به جنین دو گروه پس از مداخله تفاوت آماری معنادار دارد (001/0p<).
نتیجه‌گیری: با توجه به تأثیر آموزش شناختی رفتاری در ارتقای دلبستگی مادر به جنین، توصیه می‌شود این نوع مداخله آموزشی در برنامه مراقبتی زنان باردار با سابقه مرده‌زایی ادغام شود.
آذر آران، فرخ اباذری، جمیله فرخ‌زادیان، منصوره عزیززاده فروزی،
دوره 24، شماره 1 - ( 2-1397 )
چکیده

زمینه و هدف: مراقبت خانواده محور مفهومی برای توصیف رویکرد مراقبت از کودکان و خانواده‌های آن‌ها در حوزه خدمات بهداشتی است و عنصر اصلی آن دخالت والدین در مراقبت از کودک می­باشد. مطالعه حاضر با هدف مقایسه درک اهمیت مراقبت خانواده محور از دیدگاه کارکنان پرستاری و مادران کودکان بستری در بخش­های کودکان انجام یافته است.
روش بررسی: این مطالعه مقطعی در مورد 82 مادر و 60 نفر از کارکنان پرستاری شاغل در بخش­های کودکان بیمارستان افضلی‌پور کرمان در سال 1395 انجام گرفته است. در این مطالعه از پرسشنامه درک مراقبت خانواده محور از دیدگاه پرستاران و مادران استفاده شده است. تجزیه تحلیل داده‌ها با استفاده از آزمون‌های تی، آنووا و ضریب همبستگی پیرسون در نرم‌افزار SPSS نسخه 20 صورت گرفته است.
یافته‌ها: میانگین نمره درک اهمیت مراقبت خانواده محور از دیدگاه مادران 85/0±47/2 و کارکنان پرستاری 79/0±17/3 (حداکثر نمره قابل کسب 4) و تفاوت دو گروه معنادار بود (001/0p<). در هر دو گروه بیش‌ترین میانگین مربوط به حیطه همکاری و کم‌ترین مربوط به حیطه حمایت بود.
نتیجه‌گیری: یافته‌ها نشان داد درک پرستاران و مادران از مراقبت خانواده محور مثبت است، ولی پرستاران به طور معناداری درک مثبت‌تری نسبت به مادارن دارند. این می­تواند امیدوار کننده باشد و نیاز است که کارکنان پرستاری نسبت به مشارکت مادران در مراقبت کوشا باشند، تا کودک از مراقبت بهتری برخوردار شود.
 
غلامرضا فعال، فاطمه ربانی، مهدی حسینی،
دوره 24، شماره 4 - ( 10-1397 )
چکیده

ایکتیوز دلقکی شدیدترین فرم ایکتیوز مادرزادی اتوزوم مغلوب است که میزان مرگ و میر در آن بسیار بالا است. در این نوزادان جهش در ژن ABCA12 اتفاق می­افتد. ژن ABCA12 ابزار لازم برای ساخت پروتئین‌های ضروری برای تکامل طبیعی سلول‌های پوستی است. اختلال در شاخی شدن اپیدرم پوست در این بیماری منجر به عملکرد ضعیف سد دفاعی و مستعد شدن نوزاد برای دهیدراتاسیون و عفونت می‌شود. پیشرفت‌های اخیر در مراقبت‌های نوزادان و درمان زودهنگام شانس بقای این نوزادان را افزایش داده است. در این مقاله ما به معرفی یک نوزاد ترم دختر با ظاهر دلقکی، از یک مادر 26 ساله پرداختیم که با درمان اولیه (پمادی مرکب از اوسرین 88 گرم، سدیم کلراید 6 گرم و اوره 6 گرم) بهبودی قابل ملاحظه ای پیدا کرد.
ریحانه جراحی، ناهید گلمکانی، سید رضا مظلوم،
دوره 26، شماره 1 - ( 2-1399 )
چکیده

زمینه و هدف: بهداشت قاعدگی، جنبه مهمی از سلامت دختران نوجوان است. بیش‌تر دختران اطلاعات مناسب درباره بهداشت قاعدگی ندارند و به دلیل کسب اطلاعات نادرست از منابع غیر­موثق، دچار مشکل می­شوند. مطالعه حاضر با هدف مقایسه آموزش مبتنی بر گروه‌های کوچک با مشارکت مادران و آموزش معمول بر رفتارهای بهداشت قاعدگی دختران نوجوان انجام یافته است.
روش بررسی: این مطالعه کارآزمایی بالینی تصادفی شده در مورد 60 دانش­آموز دختر دوره اول متوسطه که دارای قاعدگی منظم بودند در دو گروه مداخله و کنترل انجام یافت. از بین مدارس متوسطه شهر مشهد در سال 1397، دو مدرسه انتخاب و با قرعه­کشی به یکی از دو گروه تخصیص یافت. آموزش بهداشت قاعدگی در گروه مداخله طی چهار جلسه و در گروه­های 4-3 نفره انجام گرفت. جهت مادران این گروه نیز دو جلسه 2 ساعته با همان محتوا و جهت دانش­آموزان گروه کنترل، آموزش معمول انجام یافت. داده­ها با استفاده از پرسشنامه رفتارهای بهداشت قاعدگی، قبل از مداخله و بعد از مداخله (پایان اولین و دومین سیکل قاعدگی) جمع­آوری و با آزمون­های من­ویتنی، کای­دو و تی‌مستقل در نرم‌افزار SPSS نسخه 16 تجزیه و ­تحلیل شد.
یافته‌ها: قبل از مداخله نمره رفتارهای بهداشت قاعدگی دو گروه تفاوت آماری معناداری نداشت (199/0=p) پس از مداخله در هر دو گروه میانگین نمره رفتارهای بهداشت قاعدگی (پایان اولین و دومین سیکل قاعدگی) افزایش معناداری نشان داد (001/0p<). همچنین میانگین نمره رفتارهای بهداشت قاعدگی گروه مداخله به صورت معناداری بیش‌تر از گروه کنترل بود (001/0p<).
نتیجه‌گیری: آموزش مبتنی بر گروه­های کوچک با مشارکت مادران در مقایسه با آموزش معمول، در ارتقای رفتارهای بهداشت قاعدگی دختران نوجوان روش مؤثرتری بود. این روش، جهت آموزش مسایل بهداشتی از جمله بهداشت قاعدگی، به برنامه­ریزان بهداشتی توصیه می­شود.
ثبت کارآزمایی بالینی: IRCT20180904040952N2
 
الهام شکیبازاده، فهیمه طاهرخانی، میر سعید یکانی‌نژاد، داود شجاعی‌زاده، مریم تاجور،
دوره 27، شماره 3 - ( 7-1400 )
چکیده

زمینه و هدف: در سال‌های اخیر، رفتار نامحترمانه مادری به عنوان یک مشکل قابل توجه در جهان مطرح شده است. این مطالعه با هدف تعیین شیوع رفتارهای نامحترمانه با مادران در لیبر و زایمان و تعیین عوامل مرتبط با آن طراحی و اجرا شده است.
روش بررسی: این یک مطالعه مقطعی در سال 1398 در مورد 357 نفر از مادرانی که در بیمارستان‌های دانشگاه علوم پزشکی تهران زایمان طبیعی داشتند، انجام گرفته است. ابزار گردآوری اطلاعات پرسشنامه‌ای حاوی ویژگی‌های فردی مادران و همچنین پرسشنامه اندازه‌گیری شیوع حیطه‌های مختلف سوء رفتار بود که به روش مصاحبه با مادران تکمیل شد. تحلیل داده‌ها با استفاده از آزمون‌های توصیفی و آزمون کای‌دو و رگرسیون لجستیک چندگانه در نرم‌افزار SPSS نسخه 24 انجام گرفت.
یافته‌ها: همه مادران شرکت‌کننده در این مطالعه حداقل یک نوع سوء رفتار را تجربه کرده بودند که بیش‌ترین آن در حیطه «عدم اجازه برای تحرک، مایعات و داشتن همراه» (7/99%) و کم‌ترین آن در حیطه «انگ زدن و تبعیض» (5/4%) بود. تحلیل آماری رابطه معناداری بین افزایش سن، اقلیت قومیتی، زایمان بار اول، وضعیت اقتصادی بالاتر، زمان زایمان (شب، روز) و داشتن سابقه بیماری با تجربه بیش‌تری از انواع حیطه‌های مختلف سوء رفتار را نشان داد.
نتیجه‌گیری: این مطالعه مؤید شیوع نسبتاً بالای رفتارهای نامحترمانه با مادران در بیمارستان‌ها، براساس استانداردهای جهانی است که توجه جدی و سریع مسؤولان را می‌طلبد، تا با انجام مداخلاتی در جهت رفع یا کاهش این نوع رفتارها اقدام کنند.
 
فهیمه ثابتی، معصومه صفرخانلو، رضا عباس‌زاده، شیما حقانی، محبوبه علی‌اکبری،
دوره 27، شماره 4 - ( 10-1400 )
چکیده

زمینه و هدف: مراقبت از کودکان مبتلا به بیماری مادرزادی قلب برای والدین بسیار چالش برانگیز است و مادران این کودکان کیفیت زندگی پایینی دارند. این مطالعه با هدف تعیین تأثیر اجرای طرح ترخیص بر کیفیت زندگی مادران کودکان مبتلا به بیماری مادرزادی قلب تحت عمل جراحی انجام گرفته است.
روش بررسی: در این مطالعه نیمه تجربی 72 مادر کودک مبتلا به بیماری مادرزادی قلب مراجعه‌کننده به مرکز قلب و عروق شهید رجایی تهران در سال 1398 به روش نمونه‌گیری مستمر و تخصیص غیرتصادفی در گروه مداخله و کنترل (36 نفر در هر گروه) وارد مطالعه شدند. ابزار گردآوری داده‌ها پرسشنامه جمعیت‌شناختی و کیفیت زندگی SF-36 بود که قبل و 2 ماه بعد از مداخله تکمیل شد. مداخله طی 6 جلسه سی دقیقه‌ای آموزش در زمان پذیرش، حین بستری و ترخیص در بخش اجرا شد و پیگیری تا 2 ماه بعد از ترخیص ادامه یافت. داده‌ها در نرم‌افزار SPSS نسخه 20 و آزمون‌های آماری کای‌دو، تی‌مستقل و آزمون دقیق فیشر تحلیل شد.
یافته‌ها: میانگین نمره کیفیت زندگی قبل از مداخله در گروه آزمون 35/19±93/58 و کنترل 78/16±93/64 بود که تفاوت معنادار بین گروه‌ها وجود نداشت (165/0=p). دو ماه پس از مداخله میانگین کیفیت زندگی در گروه آزمون 81/17±44/73 و کنترل 49/16±67/73 بود که بین گروه‌ها تفاوت معنادار آماری وجود نداشت (956/0=p).
نتیجه‌گیری: اجرای طرح ترخیص طراحی شده سبب بهبود کیفیت زندگی مادران نشد. پیشنهاد می‌شود در اجرای طرح ترخیص علاوه بر آموزش مراقبت­ صحیح از کودک مبتلا، حمایت روانی از مادران نیز به عمل آید.
ثبت کارآزمایی بالینی: IRCT20180501039489N3
 
یاسر شهسواری، سید حبیب‌الله حسینی، احمد رضا صیادی، تابنده صادقی،
دوره 28، شماره 1 - ( 1-1401 )
چکیده

زمینه و هدف: کیفیت زندگی و خودکارآمدی پایین از جمله مشکلات مادران کودکان مبتلا به بیماری‌های مزمن است. مطالعه حاضر با هدف تعیین تأثیر توانمندسازی براساس مدل گیبسون بر خودکارآمدی و کیفیت زندگی مادران کودکان مبتلا به تالاسمی انجام گرفته است.
روش بررسی: در این مطالعه نیمه تجربی، جامعه پژوهش مادران کودکان مبتلا به تالاسمی مراجعه‌کننده به کلینیک بیماری‌های خاص شهرهای رفسنجان و کرمان در سال 1399 بودند. حجم نمونه 25 نفر بود. نمونه‌ها به صورت در دسترس انتخاب و در دو گروه قرار گرفتند. در گروه مداخله، مادران در 5 جلسه آموزشی که براساس مدل گیبسون طراحی گردید، شرکت نمودند و در گروه کنترل مادران مراقبت‌های معمول را دریافت نمودند. ابزار جمع‌آوری اطلاعات پرسشنامه‌های خودکارآمدی Zhang و کیفیت زندگی SF-36 بود که قبل از مداخله و 6 هفته بعد از اتمام جلسات تکمیل شد. داده­ها با استفاده از آزمون‌های تی‌مستقل، تی‌زوجی و کای‌اسکوئر در نرم‌افزار SPSS نسخه 18 تجزیه و تحلیل شد.
یافته‌ها: قبل از مداخله، میانگین نمره خودکارآمدی و کیفیت زندگی بین دو گروه تفاوت آماری معناداری نداشت (به ترتیب 31/0=p و 47/0=p). بعد از مداخله، میانگین نمره خودکارآمدی در گروه مداخله (36/9±81/68) به طور معناداری بیش‌تر از گروه کنترل (87/6±69/44) بود (00۱/0p<)، اما میانگین نمره کیفیت زندگی بین گروه مداخله (08/10±64/60) و گروه کنترل (41/11±19/56) بعد از مداخله تفاوت معناداری نداشت (19/0=p).
نتیجه‌گیری: براساس نتایج، توانمندسازی براساس مدل گیبسون روش مناسبی جهت افزایش خودکارآمدی مادران کودکان مبتلا به تالاسمی است، اما در زمینه تأثیر بر کیفیت زندگی مطالعات بیش‌تری پیشنهاد می‌شود.

 
سمیه نقی زاده، مژگان میرغفوروند،
دوره 28، شماره 2 - ( 4-1401 )
چکیده

زمینه و هدف: ازدواج کودک نقض حقوق بشر و حقوق کودک است. از آن جا که اکثر این ازدواج­ها بدون رضایت آگاهانه کودکان اتفاق می­افتد و والدین تصمیم­گیرنده نهایی هستند، بنابراین نگرش مادران در مورد ازدواج دختران می­تواند تأثیر غیرقابل انکاری بر مقوله ازدواج زودرس دختران داشته باشد. از این رو مطالعه حاضر با هدف تعیین دانش و نگرش مادران دختران نوجوان در مورد ازدواج زودرس، علل و عواقب آن، انجام گرفته است.
روش بررسی: این مطالعه مقطعی از نوع توصیفی- تحلیلی است که با مشارکت 270 نفر از مادران دارای دختر نوجوان در شهر تبریز در سال 1400-1399 انجام گرفته است. داده­ها با استفاده از پرسشنامه­ محقق ساخته جمع­آوری و سپس ﺑـﺎ اﺳـﺘﻔﺎده از آﻣـﺎر ﺗﻮﺻﻴﻔﻲ، آنالیز واریانس یک­طرفه، آزمون مجذور کای و آزمون دقیق فیشر در نرم­افزار آماری SPSS نسخه 21 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافته‌ها: بیش از نیمی (2/55%) از مادران دانش خوب در مورد ازدواج زودرس داشتند. اکثر مادران (0/87%) مخالف ازدواج قبل از 18 سالگی بودند. بین دانش و نگرش مادران در مورد ازدواج در سنین پایین ارتباط آماری معناداری وجود داشت (001/0p<). از مهم‌ترین علل کاهش ازدواج زودرس، بلوغ عاطفی، اجتماعی، فکری و اقتصادی دختران و از مهم‌ترین علل افزایش ازدواج زودرس نرسیدن به بلوغ فکری- روانی بود. مهم‌ترین پیامد ازدواج زودرس براساس نگرش مادران، افزایش احتمال دخالت خانواده­ها در زندگی زناشویی و تصمیم­گیری­ها بود.
نتیجه‌گیری: با وجود نگرش منفی مادران نسبت به ازدواج در سنین پایین، نزدیک به نیمی از آن‌ها سطح دانش ضعیف و متوسط در مورد ازدواج زودرس داشتند. بنابراین با بالا بردن سطح دانش مادران دارای دختر نوجوان در مورد پیامدهای ازدواج زودرس، فرهنگ­سازی برای اصلاح باورهای غلط اجتماعی، تصویب قوانین مناسب برای جلوگیری از ازدواج کودکان، می­توان شدت این آسیب را کاهش داد.

 
ونوس بوچانی، بتول پورابولی، مرضیه حسن‌پور، هادی رنجبر،
دوره 28، شماره 4 - ( 10-1401 )
چکیده

زمینه و هدف: مادران دارای نوزاد نارس اضطراب بیشتری را نسبت به مادران دارای نوزاد ترم تجربه می‌کنند. با جدایی مادر از نوزاد، مهم­ترین مؤلفه اثرگذار بر دلبستگی که تماس فیزیکی با نوزاد است، نیز مختل می­شود. هدف این پژوهش تعیین تأثیر اجرای برنامه مثبت اندیشی گروهی بر اضطراب و دلبستگی مادران نوزادان نارس بستری در بخش مراقبت ویژه نوزادان بوده است.
روش بررسی: این پژوهش از نوع کارآزمایی تصادفی است که در سال 1399 در شهر کرمانشاه انجام گرفته است. 72 نفر از مادران دارای نوزاد نارس بستری در بخش مراقبت ویژه نوزادان بیمارستانهای امام رضا (ع) و محمد کرمانشاهی به روش اختصاص تصادفی در دو گروه کنترل و مداخله قرار گرفتند. جهت جمع‌آوری داده‌ها از پرسشنامه­های اضطراب اسپیلبرگر و دلبستگی پس از تولد استفاده شد. داده­های جمع­آوری شده با کمک نرم‌افزار SPSS نسخه 16 و با استفاده از آزمون‌های آماری (ANOVA و ­Chi-Square) مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافته‌ها: مقایسه اضطراب آشکار قبل از مداخله (791/0=p) و بعد از مداخله (373/0=p) در دو گروه مداخله و کنترل نشان داد که دو گروه تفاوت معناداری با هم ندارند. مقایسه اضطراب پنهان قبل از مداخله (831/0=p) و بعد از مداخله (093/0=p) نیز نشان داد بین دو گروه تفاوت آماری معناداری وجود نداشته است. اما مقایسه میزان تغییرات تفاوت معناداری را نشان داد (025/0=p). در مورد دلبستگی، قبل از مداخله هیچ کدام از زیرمقیاس­های دلبستگی در دو گروه تفاوت آماری معناداری نداشته است (05/0p>) پس از مداخله در نمره زیرمقیاس­های «نبود خصومت» و «رضایت از تعامل» تفاوت معنادار (05/0p<) مشاهده شد.
نتیجه‌گیری: با توجه به یافته­های حاصل از پژوهش، اجرای برنامه مثبت اندیشی گروهی را به عنوان برنامه­ای تکمیلی، در کنار مراقبت­های معمول برای مادران نوزادان نارس به پرستاران و مسؤولان بخشهای مراقبت ویژه نوزادان توصیه می­شود.
ثبت کارآزمایی بالینی: IRCT20210108049965N1

 
زینب حیدری، سیدحمید سیدباقری، پروین خلیلی، تابنده صادقی،
دوره 29، شماره 1 - ( 2-1402 )
چکیده

زمینه و هدف: با توجه به کاربرد رایحه­ درمانی به عنوان روش غیردارویی کنترل درد و محدودیت مطالعات در مورد تأثیر رایحه گل سرخ، این مطالعه با هدف مقایسه تأثیر بوی شیر مادر و رایحه­ گل سرخ بر درد و گریه ناشی از خون‌گیری در نوزادان انجام گرفته است.
روش بررسی: در این مطالعه کارآزمایی بالینی متقاطع، تعداد 40 نوزاد بستری در بخش مراقبت ویژه نوزادان بیمارستان علی­ابن ابیطالب (ع) رفسنجان به دو گروه مداخله شیر مادر و گل سرخ تقسیم شدند. در مرحله اول، 3 دقیقه قبل از خون‌گیری تا اتمام آن، نوزاد در مواجهه با پنبه آغشته به 2 سی­سی شیر مادر در فاصله سه سانتی­متری بینی قرار گرفت. در مرحله­ بعدی خون‌گیری، از پنبه آغشته به 2 قطره اسانس گل سرخ مشابه روش شیر مادر استفاده شد. برای نمونه دوم ترتیب مداخلات عوض شد. درد با ابزار NIPS و زمان گریه با کرنومتر توسط فردی که نسبت به گروه­ها بی­اطلاع بود محاسبه و داده­ها در نرمافزار STATA نسخه 14 تجزیه و تحلیل شد.
یافته‌ها: میانگین و انحراف معیار نمره دو دوره برای درد، در گروه اول و دوم به ترتیب 33/2±75/3 و 70/1±30/4 بود و تفاوت معناداری بین دو گروه وجود نداشت (415/0=p). همچنین، میانگین و انحراف معیار نمره دو دوره برای طول گریه، در گروه اول و دوم به ترتیب 21/16±98/16 و 99/9±03/15 ثانیه بود و تفاوت معناداری بین دو گروه وجود نداشت (650/0=p).
نتیجه‌گیری: بوی شیر مادر و رایحه گل سرخ در کاهش درد نوزادان تأثیر مشابهی دارند و براساس شرایط می‌توان از هر یک از این روش­ها استفاده نمود.
ثبت کارآزمایی بالینی: IRCT20150713023190N11

 

صفحه 2 از 2    
2
بعدی
آخرین
 

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به حیات می باشد.

طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق

© 2025 , Tehran University of Medical Sciences, CC BY-NC 4.0

Designed & Developed by : Yektaweb