58 نتیجه برای کیفیت
کبری لیمویی، شهرام مولوینژاد، مرضیه اسدیذاکر، اماناله حیدری، الهام مراغی،
دوره 25، شماره 2 - ( 4-1398 )
چکیده
زمینه و هدف: امروزه یکی از روشهای مهم که میتواند باعث افزایش کیفیت زندگی بیماران بعد از بایپس عروق کرونر شود، برنامههای بازتوانی قلبی در منزل است. این مطالعه با هدف تعیین تأثیر بازتوانی قلبی در منزل بر کیفیت زندگی بیماران بعد از عمل بایپس عروق کرونر انجام گرفته است.
روش بررسی: در این پژوهش کارآزمایی بالینی 102 بیمار بستری در بیمارستانهای گلستان و امام خمینی شهر اهواز در سال 1396 براساس معیارهای ورود انتخاب و سپس به روش بلوکهای جایگشتی تصادفی شده به دو گروه مداخله و کنترل تخصیص یافتند. برای گروه مداخله چهار جلسه آموزشی به مدت 4 روز در بیمارستان انجام یافت و سپس شش جلسه بازتوانی قلبی در منزل (هر دو هفته یک بار به مدت سه ماه) انجام گرفت. پرسشنامه کیفیت زندگی MacNew توسط گروههای مداخله و کنترل قبل از عمل و سه ماه بعد از عمل تکمیل شد. دادهها در نرمافزار SPSS نسخه 22 تحلیل شد.
یافتهها: میانگین حیطهها و نمره کل کیفیت زندگی در گروه مداخله نسبت به گروه کنترل، افزایش بیشتری پیدا کرده بود (001/0p<). اندازه اثر در حیطه هیجانی 17/1، در حیطه فیزیکی 42/1، در حیطه اجتماعی 91/1 و در کل کیفیت زندگی 67/1 به دست آمد. مقدار اتا (Eta) 408/0 نشاندهنده اثر بازتوانی قلبی بر کیفیت زندگی است که در سطح کمتر از 0001/0 معنادار است.
نتیجهگیری: یافتههای مطالعه نشاندهنده اثرات مثبت اجرای بازتوانی قلبی در منزل بر ابعاد مختلف کیفیت زندگی است. لذا این روش به عنوان یک مدل مراقبتی مؤثر و با صرفه برای تمامی بیماران مراجعهکننده به مراکز جراحی قلب پیشنهاد میشود.
ثبت کارآزمایی بالینی:IRCT20171114037468N1
زهرا کریمی، نسرین رضایی، منصور شکیبا، علی نویدیان،
دوره 25، شماره 3 - ( 7-1398 )
چکیده
زمینه و هدف: اعتیاد به عنوان یک بحران و یک اختلال مزمن طولانی مدت میتواند منجر به تحمیل بار روانی و کاهش کیفیت زندگی در مراقبان خانوادگی شود. مطالعه حاضر با هدف تعیین اثربخشی مداخله کیفیت زندگی درمانی بر بار روانی مراقبان خانوادگی معتادان انجام یافته است.
روش بررسی: : این پژوهش یک کارآزمایی بالینی است. جامعه پژوهش شامل کلیه مراقبان خانوادگی معتادان در حال ترک در بیمارستان روانپزشکی بهاران شهر زاهدان در سال 1397 بودند. حجم نمونه 80 نفر بود که به طور تصادفی به دو گروه مداخله و کنترل تقسیم شدند. مراقبان گروه مداخله هشت جلسه مشاوره گروهی مبتنی بر کیفیت زندگی درمانی را به صورت یک روز درمیان و براساس محتوای تعیین شده دریافت کردند. قبل از مداخله و 8 هفته پس از پایان مداخله، دادهها به وسیله پرسشنامه بار روانی Zarit جمعآوری و در نرمافزار SPSS نسخه 21 به کمک آزمونهای آماری مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافتهها: قبل از مداخله بین دو گروه از نظر میانگین نمره بار روانی تفاوت معناداری وجود نداشت (25/0=p). اما پس از مداخله، میانگین نمره بار روانی در مراقبان خانوادگی گروه مداخله (92/12±10/40) به طور معناداری پایینتر از گروه کنترل (58/13±80/46) بود (01/0p<).
نتیجهگیری: مداخله کیفیت زندگی درمانی در این مطالعه تأثیر مثبت و معناداری بر کاهش بار روانی مراقبان خانوادگی معتادان داشت. بنابراین استفاده از این رویکرد مشاورهای به موازات برنامههای ترک اعتیاد به منظور افزایش رفاه و سلامت روانشناختی مراقبان خانوادگی به ارایهدهندگان خدمات درمانی و مراقبتی توصیه میشود.
ثبت کارآزمایی بالینی: IRCT20160924029954N11
زهرا کریمی، نسرین رضایی، منصور شکیبا، علی نویدیان،
دوره 26، شماره 2 - ( 4-1399 )
چکیده
زمینه و هدف: اعتیاد به عنوان یک بحران و یک اختلال مزمن طولانی مدت میتواند باعث ایجاد علایمی در سلامت روانی فرد مصرفکننده و اعضای خانواده شود که شایعترین آنها استرس، اضطراب و افسردگی است. مطالعه حاضر با هدف تعیین اثربخشی مداخله کیفیت زندگی درمانی، بر واکنشهای روانشناختی مراقبان خانوادگی معتادان انجام یافته است.
روش بررسی: این پژوهش یک کارآزمایی بالینی است. جامعه پژوهش شامل مراقبان خانوادگی معتادان بستری در بیمارستان روانپزشکی بهاران شهر زاهدان در سال 1397 بود. نمونهها 80 نفر بودند که به طور تصادفی ساده به دو گروه مداخله و کنترل تقسیم شدند. مراقبان گروه مداخله هشت جلسه مشاوره گروهی مبتنی بر کیفیت زندگی درمانی را به صورت یک روز درمیان و براساس محتوای تعیین شده دریافت کردند. پس از گذشت 8 هفته از پایان مداخله، دادهها با پرسشنامه 21 سؤالی افسردگی، اضطراب و استرس (DASS-21) جمعآوری و در نرمافزار SPSS ویرایش 21 و با استفاده از آزمونهای آماری تیزوجی، تیمستقل، کایدو و کوواریانس مورد تجزیه و تحلیل اماری قرار گرفت.
یافتهها: پس از مداخله کیفیت زندگی درمانی، میانگین نمره استرس، اضطراب و افسردگی (به ترتیب 36/4±50/11، 49/3±05/11 ، 67/4±57/10) مراقبان خانوادگی گروه مداخله به طور معناداری پایینتر از گروه کنترل (به ترتیب 93/4±67/14، 33/4±02/14، 77/4±40/13) بود (01/0p<). قبل از مداخله بین دو گروه از نظر این متغیرها تفاوتی وجود نداشت.
نتیجهگیری: مشاوره کیفیت زندگی درمانی در این مطالعه تأثیر مثبت و معناداری بر کاهش شدت واکنشهای روانشناختی مراقبان خانوادگی معتادان داشت؛ بنابراین استفاده از این رویکرد مشاورهای به موازات برنامههای ترک اعتیاد به منظور افزایش رفاه و سلامت روانشناختی مراقبان خانوادگی به ارایهدهندگان خدمات درمانی و مراقبتی توصیه میشود.
ثبت کارآزمایی بالینی: IRCT20160924029954N11
زینب رئیسیفر، شهرام مولوی نژاد، افسانه رئیسیفر، الهام مراغی، مجتبی ویسمرادی، علیرضا هلالات،
دوره 27، شماره 1 - ( 1-1400 )
چکیده
زمینه و هدف: خستگی و اختلالات خواب از شایعترین شکایات جسمی در بیماران همودیالیزی است. یافتن درمانی مؤثر، کم عارضه و مقرون به صرفه جهت تسکین این مشکلات ضروری به نظر میرسد. لذا این پژوهش با هدف تعیین تأثیر ماساژ استروک سطحی پشت بر میزان خستگی و کیفیت خواب بیماران همودیالیزی انجام گرفته است.
روش بررسی: در این مطالعه کارآزمایی بالینی تعداد 82 بیمار همودیالیزی در بیمارستان شهید بهشتی آبادان در سال 1397 براساس معیارهای ورود انتخاب و سپس به روش بلوکهای جایگشتی تصادفی شده با سایز بلوک 4، به دو گروه مداخله و کنترل تخصیص یافتند. گروه مداخله به مدت 12 جلسه تحت ماساژ قرار گرفتند. مقیاس عددی سنجش خستگی 14 نوبت و پرسشنامه کیفیت خواب پیتزبورگ نیز 3 نوبت توسط هر دو گروه تکمیل گردید. جهت تحلیل دادهها از SPSS ویرایش 22 و روشهای آمار توصیفی و تحلیلی (آنالیز واریانس با اندازهگیریهای مکرر) استفاده شد.
یافتهها: نتایج نشان داد که قبل از مداخله همه متغیرهای جمعیتشناختی، در دو گروه آزمون و کنترل تفاوت معناداری از نظر آماری نداشتند (05/0<p). معناداری اثر متقابل گروه و زمان در مقایسه نمره خستگی بین دو گروه در طول مطالعه، نشان میدهد که روند تغییرات میانگین نمرات خستگی در دو گروه و در طول زمان مطالعه، متفاوت بوده است (001/0>p). همچنین بین دو گروه، نمره کل کیفیت خواب و دیگر ابعاد کیفیت خواب، به جز دو بُعد کیفیت ذهنی خواب و اختلالات خواب، تفاوت آماری معناداری داشتند (05/0>p).
نتیجهگیری: مطالعه حاضر نشان داد ماساژ استروک سطحی پشت، سبب بهبود خستگی و کیفیت خواب بیماران همودیالیزی میشود. لذا به عنوان یک روش ارزان، مؤثر و بدون عارضه در بیماران همودیالیزی پیشنهاد میشود.
ثبت کارآزمایی بالینی: IRCT20181119041702N1
مرضیه صادقیزاده، بهناز باقریان، حامد وحیدی، سکینه سبزواری،
دوره 27، شماره 2 - ( 4-1400 )
چکیده
زمینه و هدف: آموزش خودمراقبتی از جمله روشهای مؤثر در افزایش کیفیت زندگی و سلامت بیماران نارسایی قلبی است. هدف این مطالعه تعیین تأثیر کاربرد نظریه موقعیتی اختصاصی بر کیفیت زندگی بیماران نارسایی قلبی بوده است.
روش بررسی: مطالعه حاضر از نوع کارآزمایی بالینی است. تعداد 80 بیمار نارسایی قلبی کلاس 2و3 مراجعهکننده به بیمارستان 12 فروردین شهر کهنوج در سال 1397، در آن شرکت داشتند. ابزار گردآوری دادهها شامل پرسشنامههای ویژگیهای فردی، اختلال عملکرد بطن چپ جهت کیفیت زندگی و خودمراقبتی در نارسایی قلب بود. پرسشنامهها در اولین معاینه و سه ماه پس از پیگیری توسط بیماران تکمیل شد. دادهها با استفاده از آزمون t مستقل و زوجی، آنالیز واریانس یک راهه و ضریب همبستگی پیرسون در نرمافزار آماری SPSS نسخه 20 تجزیه و تحلیل شد.
یافتهها: قبل از مداخله بین دو گروه از نظر نمرات خودمراقبتی و کیفیت زندگی تفاوت آماری وجود نداشت. پس از مداخله میانگین نمره کیفیت زندگی، خودمراقبتی و ابعاد آن در بیماران گروه مداخله نسبت به گروه کنترل افزایش یافت (001/0p<). در مورد خودمراقبتی بعد از مداخله، بیشترین نمره مربوط به اعتماد به خودمراقبتی با میانگین و انحراف استاندارد 30/3±43/21 و کمترین نمره مربوط به مدیریت خودمراقبتی با میانگین و انحراف استاندارد 5/5±45/17 بود (001/0p<).
نتیجهگیری: توجه به خودمراقبتی براساس الگوی نظریه موقعیتی اختصاصی میتواند موجب شناخت دقیقتر مشکلات و برنامهریزی مناسب شده و متعاقب آن کیفیت زندگی بیماران را بهبود بخشد. از آنجا که در این مطالعه اکثراً کم سواد یا بیسواد بودند، استفاده از وسایل کمک آموزشی به صورت تصویری، تنظیم برنامه براساس شرایط و زمان آمادگی بیمار و در صورت لزوم مشارکت خانواده میتواند نتایج مثبتی به همراه داشته باشد. توجه به عوامل زمینهای به خصوص در افرادی که تحصیلات و درآمد پایینتری دارند، ضروری به نظر میرسد.
ثبت کارآزمایی بالینی: IRCT20141109019862N6
روحانگیز نوروزینیا، عباس عبادی، محمدحسین یارمحمدیان، سعید چیان، مریم آقابراری،
دوره 27، شماره 2 - ( 4-1400 )
چکیده
زمینه و هدف: کارکنان اورژانس پیش بیمارستانی به عنوان اولین گروه حاضر در صحنه حوادث و بلایا، باید توانایی مقابله و همچنین حفظ سلامت جسمی و روانی خود را داشته باشند. این مطالعه با هدف تعیین ارتباط تابآوری و خودکارآمدی کارکنان عملیاتی اورژانس پیش بیمارستانی با کیفیت زندگی حرفهای آنان انجام گرفته است.
روش بررسی: مطالعه حاضر از نوع توصیفی است که به صورت مقطعی در سال 1398 انجام یافته است. 200 نفر از کارکنان عملیاتی اورژانس پیش بیمارستانی استان البرز به روش نمونهگیری نسبتی و در دسترس وارد مطالعه شدند. ابزار گردآوری دادهها پرسشنامه جمعیتشناختی و سه پرسشنامه استاندارد شده تابآوری کارکنان پیش بیمارستانی، خودکارآمدی Schwartz و Jerusalem، و کیفیت زندگی حرفهای Stamm بود. دادهها با استفاده از نرمافزار آماری SPSS نسخه 20 و آمار توصیفی (میانگین و انحراف معیار) و آمار تحلیلی (همبستگی اسپیرمن، آنالیز واریانس یک طرفه و رگرسیون خطی چندگانه) در سطح معناداری 05/0≥p تحلیل شد.
یافتهها: میانگین و انحراف معیار خودکارآمدی 82/5±67/29 تابآوری 07/17±14/123، رضایت از شفقت 09/8±81/39، فرسودگی 76/4±06/12، و استرس تروماتیک ثانویه 27/7±61/23، بود. همبستگی معناداری بین خودکارآمدی با سه مؤلفه کیفیت زندگی حرفهای وجود داشت (05/0>p). خودکارآمدی با رضایت از شفقت رابطه مثبت و با فرسودگی و استرس تروماتیک ثانویه رابطه منفی داشت. همچنین خودکارآمدی و تابآوری پیشبینیکننده رضایت از شفقت، و فرسودگی بودند (05/0>p). جهت تأثیر خودکارآمدی و تابآوری بر رضایت از شفقت مثبت بود. نتایج حاصل از آزمون رگرسیون خطی چندگانه گام به گام نشان داد که 5 مؤلفه تابآوری شامل خودمدیریتی، نتایج استرس، چالشهای ارتباطی، حفظ آرامش و انگیزه شغلی بر رضایت از شفقت تأثیر داشتهاند (05/0>p). جهت تأثیر تمامی مؤلفههای تابآوری بر رضایت از شفقت مثبت بود.
نتیجهگیری: کارکنان عملیاتی اورژانس پیش بیمارستانی استان البرز از نظر میزان تابآوری، خودکارآمدی و کیفیت زندگی حرفهای در سطح قابل قبولی قرار داشتند.
فهیمه ثابتی، معصومه صفرخانلو، رضا عباسزاده، شیما حقانی، محبوبه علیاکبری،
دوره 27، شماره 4 - ( 10-1400 )
چکیده
زمینه و هدف: مراقبت از کودکان مبتلا به بیماری مادرزادی قلب برای والدین بسیار چالش برانگیز است و مادران این کودکان کیفیت زندگی پایینی دارند. این مطالعه با هدف تعیین تأثیر اجرای طرح ترخیص بر کیفیت زندگی مادران کودکان مبتلا به بیماری مادرزادی قلب تحت عمل جراحی انجام گرفته است.
روش بررسی: در این مطالعه نیمه تجربی 72 مادر کودک مبتلا به بیماری مادرزادی قلب مراجعهکننده به مرکز قلب و عروق شهید رجایی تهران در سال 1398 به روش نمونهگیری مستمر و تخصیص غیرتصادفی در گروه مداخله و کنترل (36 نفر در هر گروه) وارد مطالعه شدند. ابزار گردآوری دادهها پرسشنامه جمعیتشناختی و کیفیت زندگی SF-36 بود که قبل و 2 ماه بعد از مداخله تکمیل شد. مداخله طی 6 جلسه سی دقیقهای آموزش در زمان پذیرش، حین بستری و ترخیص در بخش اجرا شد و پیگیری تا 2 ماه بعد از ترخیص ادامه یافت. دادهها در نرمافزار SPSS نسخه 20 و آزمونهای آماری کایدو، تیمستقل و آزمون دقیق فیشر تحلیل شد.
یافتهها: میانگین نمره کیفیت زندگی قبل از مداخله در گروه آزمون 35/19±93/58 و کنترل 78/16±93/64 بود که تفاوت معنادار بین گروهها وجود نداشت (165/0=p). دو ماه پس از مداخله میانگین کیفیت زندگی در گروه آزمون 81/17±44/73 و کنترل 49/16±67/73 بود که بین گروهها تفاوت معنادار آماری وجود نداشت (956/0=p).
نتیجهگیری: اجرای طرح ترخیص طراحی شده سبب بهبود کیفیت زندگی مادران نشد. پیشنهاد میشود در اجرای طرح ترخیص علاوه بر آموزش مراقبت صحیح از کودک مبتلا، حمایت روانی از مادران نیز به عمل آید.
ثبت کارآزمایی بالینی: IRCT20180501039489N3
سیده آزاده موسیپور، نسرین الهی، نوراله طاهری، محمد حسین حقیقیزاده، علی احسانپور،
دوره 27، شماره 4 - ( 10-1400 )
چکیده
زمینه و هدف: خودمراقبتی و خودمدیریتی به عنوان دو راهکار مؤثر در کنترل درد و کیفیت زندگی نقش مؤثری داشتهاند، لذا با توجه به ویژگیها و ابعاد این دو مقوله، این مطالعه با هدف مقایسه تأثیر خودمدیریتی درد با خودمراقبتی بر ماهیت درد و کیفیت زندگی مبتلایان به بیماری سلول داسی شکل انجام گرفته است.
روش بررسی: در این مطالعه کارآزمایی بالینی، تعداد 75 بیمار مبتلا به بیماری سلول داسی شکل مراجعهکننده به درمانگاه تالاسمی بیمارستان بقایی 2 اهواز و بیمارستان شهید بهشتی آبادان در سال 1397، انتخاب و به طور تصادفی در سه گروه 25 نفره خودمراقبتی، خودمدیریتی درد و کنترل قرار گرفتند. دو گروه مداخله به گروههای 5 نفره تقسیم و در طی 4 جلسه و به مدت سه ماه آموزشهای اختصاصی را دریافت نمودند. ماهیت درد و کیفیت زندگی بیماران، با استفاده از پرسشنامه کیفیت زندگی و پرسشنامه درد McGill، 4 نوبت (قبل از مداخله، یک ماه، دو ماه و سه ماه بعد از مداخله) مورد سنجش قرار گرفت. تحلیل دادهها در نرمافزار SPSS نسخه 22 انجام گرفت.
یافتهها: نتایج نشان داد که برنامه خودمدیریتی درد و خودمراقبتی بر بهبود کیفیت زندگی و میزان درد بیماران داسی شکل مؤثر بوده است. اما بین دو گروه مداخله تفاوت آماری معناداری در ماهیت درد و کیفیت زندگی بیماران مشاهده نشد.
نتیجهگیری: خودمراقبتی و خودمدیریتی درد هر دو اثر مشابهی بر کاهش درد بیماران و بهبود کیفیت زندگی آنها دارند.
ثبت کارآزمایی بالینی: IRCT20160726029086N5
یاسر شهسواری، سید حبیبالله حسینی، احمد رضا صیادی، تابنده صادقی،
دوره 28، شماره 1 - ( 1-1401 )
چکیده
زمینه و هدف: کیفیت زندگی و خودکارآمدی پایین از جمله مشکلات مادران کودکان مبتلا به بیماریهای مزمن است. مطالعه حاضر با هدف تعیین تأثیر توانمندسازی براساس مدل گیبسون بر خودکارآمدی و کیفیت زندگی مادران کودکان مبتلا به تالاسمی انجام گرفته است.
روش بررسی: در این مطالعه نیمه تجربی، جامعه پژوهش مادران کودکان مبتلا به تالاسمی مراجعهکننده به کلینیک بیماریهای خاص شهرهای رفسنجان و کرمان در سال 1399 بودند. حجم نمونه 25 نفر بود. نمونهها به صورت در دسترس انتخاب و در دو گروه قرار گرفتند. در گروه مداخله، مادران در 5 جلسه آموزشی که براساس مدل گیبسون طراحی گردید، شرکت نمودند و در گروه کنترل مادران مراقبتهای معمول را دریافت نمودند. ابزار جمعآوری اطلاعات پرسشنامههای خودکارآمدی Zhang و کیفیت زندگی SF-36 بود که قبل از مداخله و 6 هفته بعد از اتمام جلسات تکمیل شد. دادهها با استفاده از آزمونهای تیمستقل، تیزوجی و کایاسکوئر در نرمافزار SPSS نسخه 18 تجزیه و تحلیل شد.
یافتهها: قبل از مداخله، میانگین نمره خودکارآمدی و کیفیت زندگی بین دو گروه تفاوت آماری معناداری نداشت (به ترتیب 31/0=p و 47/0=p). بعد از مداخله، میانگین نمره خودکارآمدی در گروه مداخله (36/9±81/68) به طور معناداری بیشتر از گروه کنترل (87/6±69/44) بود (00۱/0p<)، اما میانگین نمره کیفیت زندگی بین گروه مداخله (08/10±64/60) و گروه کنترل (41/11±19/56) بعد از مداخله تفاوت معناداری نداشت (19/0=p).
نتیجهگیری: براساس نتایج، توانمندسازی براساس مدل گیبسون روش مناسبی جهت افزایش خودکارآمدی مادران کودکان مبتلا به تالاسمی است، اما در زمینه تأثیر بر کیفیت زندگی مطالعات بیشتری پیشنهاد میشود.
مهلا رجبزاده، سید رضا مظلوم، سمیرا مهاجر، حمیدرضا بهرامی طاقانکی،
دوره 28، شماره 2 - ( 4-1401 )
چکیده
زمینه و هدف: کاهش کیفیت خواب از شایعترین عوارض رادیوتراپی در بیماران سرطانی است. هرچند شناورسازی پاها در آب گرم و رفلکسولوژی پا دو روش آسان، ارزان و در دسترس برای بهبود کیفیت خواب هستند، اما این که کدام یک مؤثرتر است، در مطالعات موجود بررسی نشده است. هدف از انجام این مطالعه مقایسه تأثیر شناورسازی پاها در آب گرم و رفلکسولوژی پا بر کیفیت خواب بیماران تحت رادیوتراپی بوده است.
روش بررسی: این کارآزمایی بالینی تصادفی دو گروهی در مورد 62 بیمار سرطانی تحت رادیوتراپی در مرکز درمانی رضا (ع) مشهد در سال 1399 انجام گرفته است. بیماران به صورت تصادفی به دو گروه شناور کردن پاها در آب گرم و رفلکسولوژی تقسیم شدند. در گروه شناورسازی پاها در آب گرم، بیماران از روز هفتم پس از شروع رادیوتراپی به مدت دو هفته هر شب یک ساعت قبل از خواب برای 20 دقیقه پاهای خود را در آب 41 درجه شناور میکردند و در گروه رفلکسولوژی پا، مداخله از روز هفتم پس از شروع رادیوتراپی طی دو هفته هر شب و به مدت 10 دقیقه برای هر پا در 3 ناحیه شبکه خورشیدی، ناحیه غده هیپوفیز و ناحیه غده پینه آل انجام میگرفت. نمره کیفیت خواب با پرسشنامه کیفیت خواب پیترزبورگ در روز هفت دوره رادیوتراپی (پیش آزمون) و سپس 7 ،14و28 روز بعد ارزیابی شد. دادهها با استفاده از نرمافزار SPSS نسخه 20 و آمار توصیفی/ تحلیلی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافتهها: نتایج نشان داد نمره کل کیفیت خواب در دو گروه در طی زمان به صورت معناداری کاهش یافته است (001/0>p) که این کاهش در گروه رفلکسلوژی از 33/1±81/13 در روز پیش آزمون به 73/1±86/4 در روز 28 و در گروه شناورسازی از 23/1±55/13 به 97/1±92/7 بوده است. لازم به ذکر است که کاهش نمره در پرسشنامه پیترزبورگ به معنی بهبود کیفیت خواب است.
نتیجهگیری: رفلکسولوژی پا و شناورسازی پاها در آب گرم باعث بهبود کیفیت خواب در بیماران تحت رادیوتراپی میشود، اما رفلکسولوژی پا در بهبود کیفیت خواب مؤثرتر است، لذا استفاده از آن توصیه میشود.
ثبت کارآزمایی بالینی: IRCT20190625044009N1
فاطمه دارابی، مینا ماهری،
دوره 28، شماره 2 - ( 4-1401 )
چکیده
زمینه و هدف: شناسایی عوامل تأثیرگذار بر کیفیت زندگی زنان یائسه کمک میکند تا مداخلات مرتبط با بهبود کیفیت زندگی آنان، مطابق با نیاز آنها طراحی و اجرا شود. بنابراین مطالعه حاضر با هدف «تعیین ارتباط بین مرحله آموزشی مدل پرسید با کیفیت زندگی زنان یائسه» انجام گرفته است.
روش بررسی: مطالعه مقطعی حاضر در مورد 240 زن یائسه شهر اسدآباد در سال 1400 انجام گرفته است. ابزار گردآوری دادهها شامل پرسشنامه ویژگیهای جمعیتشناختی و باروری، پرسشنامه مخصوص کیفیت زندگی زنان یائسه و پرسشنامهای مبتنی بر سازههای مرحله آموزشی مدل پرسید در خصوص یائسگی و رفتارهای مرتبط با کنترل عوارض یائسگی بود. تجزیه و تحلیل دادهها در نرمافزار SPSS نسخه 16 انجام گرفت.
یافتهها: میانگین نمره کیفیت زندگی زنان تحت بررسی 15/23±72/72 به دست آمد. خودکارآمدی درک شده (001/0>p ، 367/0-=β) و نگرش (009/0>p ، 155/0-=β)، پیشبینیکننده معنادار کیفیت زندگی بودند. سازههای مرحله آموزشی مدل پرسید در مجموع حدود 6/33% از واریانس کیفیت زندگی را در میان زنان یائسه شهر اسدآباد پیشبینی میکردند.
نتیجهگیری: سازههای مرحله آموزشی مدل پرسید جهت شناسایی عوامل تأثیرگذار بر کیفیت زندگی زنان یائسه و همچنین طراحی مداخلات آموزشی مرتبط در این زمینه مفید و مناسب است. پیشنهاد میشود ارتقای خودکارآمدی جهت انجام رفتارهای مرتبط با کنترل عوارض یائسگی و اصلاح نگرش نسبت به پدیده یائسگی در تمام مداخلات آموزشی که با هدف ارتقای کیفیت زندگی زنان یائسه طراحی و اجرا میشوند، ادغام شود.
کاوه حمیدیان، فرحناز مسچی، محمد حسین تقدیسی، مهدی منوچهری،
دوره 28، شماره 4 - ( 10-1401 )
چکیده
زمینه و هدف: نشانگان روده تحریکپذیر نوعی اختلال گوارشی است که با تغییر در اجابت مزاج و درد یا ناراحتی شکمی مشخص میشود و میتواند به نحو قابل ملاحظهای کیفیت زندگی را مختل میکند. شخصیت اثر مهمی بر کیفیت زندگی مرتبط با سلامت دارد؛ ولی تأثیر آن بر کیفیت زندگی نشانگان روده تحریکپذیر هنوز مشخص نیست، لذا مطالعه حاضر با هدف تعیین ارتباط بین روانرنجورخویی، برونگرایی، وظیفهشناسی و زیرمؤلفههای آنها با کیفیت زندگی بیماران مبتلا به نشانگان روده تحریکپذیر انجام گرفته است.
روش بررسی: مطالعه حاضر از نوع توصیفی- همبستگی است. جامعه مورد مطالعه بیماران مبتلا به نشانگان روده تحریکپذیر مراجعهکننده به مطب خصوصی متخصص گوارش در شهر تهران در سال 1400 بود. نمونهها به تعداد 223 نفر و به صورت مستمر انتخاب شدند. دادهها با استفاده از فرم کوتاه پرسشنامه 5 عاملی نئو و پرسشنامه کیفیت زندگی بیماران مبتلا به نشانگان روده تحریکپذیر گردآوری و با استفاده از آمار توصیفی و آنالیز رگرسیون در سطح اطمینان 95% در نرمافزار SPSS نسخه 24 مورد تجزیه و تحلیل آماری قرار گرفت.
یافتهها: میانگین نمره کیفیت زندگی بیماران مبتلا به نشانگان روده تحریکپذیر 55/20±68/57 به دست آمد. آنالیز رگرسیون نشان داد که زیرمؤلفههای شخصیتی خودسرزنشی (001/0p<، 376/0-=β) و عواطف مثبت (020/0=p، 160/0=β) مهمترین پیشبینیکنندههای کیفیت زندگی بیماران مبتلا به نشانگان روده تحریکپذیر بودند. زیرمؤلفههای شخصیتی خودسرزنشی و عواطف مثبت در مجموع 6/22% از واریانس کیفیت زندگی بیماران مبتلا به نشانگان روده تحریکپذیر را پیشبینی میکردند.
نتیجهگیری: یافتههای پژوهش حاضر نشان داد که نمره زیرمؤلفههای شخصیتی خودسرزنشی و عواطف مثبت به طور معناداری نمره کیفیت زندگی بیماران مبتلا به نشانگان روده تحریکپذیر را پیشبینی میکنند. لذا به نظر میرسد در کنار درمانهای دارویی معمول برای بیماران مبتلا به نشانگان روده تحریکپذیر، توجه به زیرمؤلفههای شخصیتی (به خصوص خودسرزنشی و عواطف مثبت) در بهبود کیفیت زندگی این بیماران مؤثر باشد.
منیر نوبهار، راهب قربانی، فاطمه آلبویه،
دوره 28، شماره 4 - ( 10-1401 )
چکیده
زمینه و هدف: درد قفسه سینه از علایم اصلی سندرم حاد کرونری و اختلالات خواب از مشکلات شایع این بیماران است. هدف این مطالعه تعیین اثر زردچوبه بر درد قفسه سینه و کیفیت خواب بیماران سندرم حاد کرونری بود.
روش بررسی: این کارآزمایی بالینی سه سوکور روی 270 بیمار در بخش مراقبتهای عروق کرونر بیمارستان کوثر سمنان سال1400-1399 با تخصیص تصادفی در 3 گروه مداخله، دارونما و کنترل انجام شد. گـروه مداخله قرص 500 میلیگرمی زردچوبه و گروه دارونما، قرص 500 میلیگرم نشاسته، اویسل و لاکتوز را ساعت 9 صبح بعد از صبحانه یک بار در روز به مدت 3 روز دریافت کردند. گروه کنترل مداخلات روزمره دریافت کردند. بررسی درد قفسه سینه با ابزار ارزیابی درد قبل از مداخله و نیم ساعت بعد از مداخله 3 روز متوالی انجام یافت. کیفیت خواب با پرسشنامه استاندارد کیفیت خواب بیمارستانی سنت ماری، صبح روز اول قبل از مداخله و صبح روزهای دوم و سوم بعد از مداخله ارزیابی شد.
یافتهها: میانگین کاهش شدت درد قفسه سینه روز اول تا سوم بین گروهها تفاوت معناداری نداشت (05/0p>). اما شدت درد قفسه سینه درون گروه مداخله، دارونما و کنترل تفاوت معناداری داشت (001/0p<). به نحوی که میانگین شدت درد قفسه سینه در روز دوم نسبت به روز اول بستری در سه گروه کاهش یافت (001/0p<). اما کاهش شدت درد قفسه سینه در روز سوم نسبت به روز دوم بستری در سه گروه معنادار نبود (05/0p>). میانگین نمره کیفیت خواب قبل از مداخله در گروه مداخله از دارونما بیشتر بود (021/0=p)، اما در روز دوم و سوم در مداخله از دارونما (001/0p<) و کنترل کمتر (001/0p<) بود.
نتیجهگیری: نتایج نشان داد در بیماران سندرم حاد کرونری، زردچوبه بر درد قفسه سینه تأثیر معنادار نداشته، اما کیفیت خواب را بهبود بخشیده است. لذا میتوان از زردچوبه جهت بهبود کیفیت خواب این بیماران استفاده نمود.
ثبت کارآزمایی بالینی: IRCT20110427006318N14
حامد خسروی، لیلا صیادی، محمدنژاد اسماعیل،
دوره 28، شماره 4 - ( 10-1401 )
چکیده
زمینه و هدف: بهبودیافتگان از کووید-19 به دلیل تجربه بیماری و شرایط سخت ناشی از آن در معرض تنگنای روانی هستند. ابتلا به بیماریها همچنین میتواند بر کیفیت زندگی بیماران تأثیرگذار باشد. این مطالعه با هدف تعیین ارتباط سلامت روان و کیفیت زندگی بقایافتگان از کووید-19 یک سال پس از ابتلا انجام گرفته است.
روش بررسی: این مطالعه توصیفی، همبستگی، مقطعی، در فاصله اسفند ماه سال 1398 تا پایان تیر ماه سال 1399 انجام گرفته است. نمونه پژوهش 276 بیمار بقایافته از کووید-19 بودند که به صورت در دسترس وارد مطالعه شدند. دادهها با استفاده از فرم اطلاعات جمعیتشناختی و بالینی، پرسشنامه سلامت عمومی (GHQ-12) و نیز پرسشنامه کیفیت زندگی 36 گویهای (SF-36) جمعآوری شد. تحلیل دادهها در نرمافزار SPSS نسخه 16 و با استفاده از آزمون تیمستقل، پیرسون، آنوا (ANOVA) و رگرسیون خطی انجام گرفت.
یافتهها: میانگین نمره سلامت روان و نمره کل کیفیت زندگی مشارکتکنندگان به ترتیب 75/2±26/6 و 30/18±2/59 بود. ارتباط معناداری بین نمره سلامت روان و نمره کیفیت زندگی وجود داشت (001/0p<) به طوری که با افزایش نمره سلامت روان که بیانگر بدتر شدن وضعیت سلامت روان مشارکتکنندگان بود، نمره کیفیت زندگی آنها نیز کاهش مییافت.
نتیجهگیری: توجه به سلامت روان و کیفیت زندگی بقایافتگان کووید-19 و نیز اتخاد راهکارهای حمایتی برای آنان توصیه میشود. ارایه خدمات و مراقبتهای روانشناسی و روانپرستاری میتواند منجر به ارتقای سلامت روان و کیفیت زندگی بقایافتگان شود.
سمیرا ختار، لیلا میرهادیان، هما مصفا خمامی، احسان کاظمنژاد لیلی،
دوره 29، شماره 1 - ( 2-1402 )
چکیده
زمینه و هدف: عوامل زیادی میتوانند بر کیفیت زندگی مبتلایان به پرفشاری خون تأثیر بگذارند. شناسایی عوامل مرتبط با کیفیت زندگی میتواند به ارتقای آن در مبتلایان به پرفشاری خون کمک کند. این مطالعه با هدف تعیین نقش پیشبینیکننده پذیرش بیماری و عوامل فردی- اجتماعی بر کیفیت زندگی مبتلایان به پرفشاری خون انجام گرفته است.
روش بررسی: این مطالعه از نوع همبستگی و بهصورت مقطعی در سال 1400-1399 در مورد 245 نفر از مبتلایان به پرفشاری خون مراجعهکننده به کلینیک فشارخون بیمارستان دکتر پیروز لاهیجان که به روش نمونهگیری در دسترس وارد مطالعه شدند، انجام گرفت. دادهها با استفاده از پرسشنامه اطلاعات جمعیتشناختی، پرسشنامه پذیرش بیماری و نسخه خلاصه پرسشنامه کیفیت زندگی سازمان جهانی بهداشت گردآوری و با استفاده از رگرسیون خطی چندگانه در سطح اطمینان 95% در نرمافزار SPSS نسخه 23 تحلیل شد.
یافتهها: میانگین و انحراف معیار نمره کیفیت زندگی 18/12±32/65 (دامنه 100-0) و میانگین و انحراف معیار نمره پذیرش بیماری 98/4±83/31 (دامنه 40-8) بود. متغیرهای جنس، وضعیت اشتغال، وضعیت تأهل، درآمد ماهیانه، شرایط زندگی باخانواده، سن و پذیرش بیماری، بهعنوان عوامل پیشبینیکننده کیفیت زندگی در مبتلایان به پرفشاری خون شناخته شدند (001/0p<). با توجه به مقدار ضریب تعیین (401/0=R2)، حدود 40% تغییرات کیفیت زندگی، توسط متغیرهای مدل نهایی رگرسیون خطی چندگانه تبیین میشود.
نتیجهگیری: از آنجا که پذیرش بیماری و برخی متغیرهای فردی- اجتماعی از عوامل مؤثر بر کیفیت زندگی مبتلایان به پرفشاری خون هستند، لذا تمرکز بر ارتقای پذیرش بیماری و توجه به مؤلفههای فردی- اجتماعی میتواند به بهبود کیفیت زندگی در مبتلایان به پرفشاری خون کمک کند.
فاطمه ابراهیمی، عزت جعفرجلال، طاهره نجفی قزلجه، شیما حقانی،
دوره 29، شماره 1 - ( 2-1402 )
چکیده
زمینه و هدف: تلاش برای بهبود کیفیت، موضوع مهم در نظام خدمات و مراقبت پرستاری است. همهگیری کووید-19 چالشهای بزرگی را برای نظامهای مراقبتهای بهداشتی و بهویژه برای بخشهای مراقبت ویژه ایجاد کرده است که میتواند در کیفیت مراقبت پرستاری ارایه شده به این بیماران مؤثر باشد. هدف مطالعه حاضر تعیین کیفیت مراقبت پرستاری در پرستاران بخش مراقبت ویژه کووید-19 بوده است.
روش بررسی: در این مطالعه توصیفی- مقطعی که در سال 1401-1400 انجام یافت، 142 پرستار از بیمارستانهای ولیعصر(ع)، امیرکبیر، امیرالمومنین(ع) و خوانساری وابسته به دانشگاه علوم پزشکی اراک به روش سرشماری مورد مطالعه قرار گرفتند. پرسشنامه کیفیت مراقبت پرستاری Martins که شامل 25 سؤال در هفت حیطه است، توسط شرکتکنندگان تکمیل شد. تحلیل دادهها در نرمافزار SPSS نسخه 16 و با استفاده از آزمونهای تیمستقل، تحلیل واریانس یکطرفه و ضریب همبستگی Pearson انجام یافت.
یافتهها: یافتهها نشان داد میانگین و انحراف معیار نمره کیفیت مراقبت پرستاری 74/7±83/83 بوده است که با توجه با بالاتر بودن نسبت به نمره میانه ابزار (5/62) مطلوب ارزیابی میشود. سایر نتایج حاکی از آن بود که در میان مشخصات فردی پرستاران، کیفیت مراقبت پرستاری با نوع استخدام (003/0=p)، سن، سابقه کار و سابقه کار در بخش ویژه (001/0>p) ارتباط آماری معنادار داشته است.
نتیجهگیری: با توجه به ارتباط معنادار بین کیفیت مراقبت پرستاری با نوع استخدام، سن و سابقه کار شرکتکنندگان در این پژوهش، توصیه میشود مدیران حوزه سلامت با لحاظ کردن تجربه پرستاران متبحر در بخشهای ویژه، گامی مؤثر در تدوین سیاستهای لازم در جهت ارتقای کیفیت مراقبت پرستاری بردارند.
محمود نکویی مقدم، محمد حسین مهرالحسنی، روحانه رحیمیصادق، اعظم پرواز،
دوره 29، شماره 4 - ( 10-1402 )
چکیده
زمینه و هدف: با توجه به اهمیت بخش اورژانس در ارایه خدمات سریع و با کیفیت، امروزه بر مدیریت ناب برای کاهش اقدامات بیفایده و بدون ارزش افزوده در یک فرایند تأکید میشود. مطالعه حاضر با هدف تعیین فرایند گردش بیمار و شناسایی فرصتهای بهبود و ارتقای آن با بهکارگیری روش شش سیگما به عنوان یکی از مهمترین زیرسیستمهای مدیریت ناب، در اورژانس بیمارستان آموزشی منتخب کرمان انجام گرفته است.
روش بررسی: پژوهش حاضر از نوع مطالعه ترکیبی متوالی است که بهصورت کمی و کیفی در چهار ماه پایانی سال 1400 و در اورژانس تخصصی قلب و اعصاب کرمان انجام گرفت. در این مطالعه جهت کاربرد مدیریت ناب از روش شش سیگما با رویکرد DMAIC در چهار گام و اسپاگتی چارت استفاده شد. جامعه پژوهش شامل کلیه بیماران اورژانس به تعداد 180 نفر بود. دادهها در این مطالعه با استفاده از فرمهای محقق ساخته گردآوری و جهت تجزیه و تحلیل دادهها از نرمافزار Excel نسخه 2013 استفاده گردید.
یافتهها: با بررسی فرایندها و نیز استفاده از نمودار اسپاگتی چارت، عمدهترین مشکلات طولانی شدن مدت زمان پذیرش بیمار در بخش اورژانس قلب و اعصاب شناسایی شد. در صورت اجرایی شدن راهکار حضور نیروی پذیرش در تریاژ برای پذیرش بیماران سطح 1تا3، مسافت و زمان اضافی برای پذیرش بیمار حذف خواهد شد.
نتیجهگیری: استفاده از تفکر ناب در بخش اورژانس با بهکارگیری شش سیگمای ناب و اسپاگتی چارت با کوتاهسازی فرایند ارایه خدمات، موجب بهبود جریان فعالیت بیماران، ارایه خدمات با کیفیت در اسرع وقت، کاهش زمان ارایه خدمات و در نتیجه افزایش رضایت آنها خواهد شد.
امیر موسی رضایی، سهیلا پزشکزاد، سید عباس حسینی، محمد جواد طراحی، میثم رضازاده،
دوره 29، شماره 4 - ( 10-1402 )
چکیده
زمینه و هدف: سوء مصرف مواد افیونی از مهمترین مشکلات دنیای کنونی است و به طور مستقیم بر کیفیت خواب افراد تأثیر میگذارد. این مطالعه با هدف تعیین تأثیر یک برنامه مراقبت پرستاری مبتنی بر الگوی سازگاری «روی» بر کیفیت خواب در بیماران تحت درمان نگهدارنده با متادون انجام گرفته است.
روش بررسی: این مطالعه کارآزمایی بالینی تصادفی شده یک سوکور در سه ماهه پایانی سال 1401 با مشارکت 60 بیمار مبتلا به سوء مصرف مواد افیونی تحت درمان نگهدارنده با متادون مقیم مرکز کاهش آسیب اعتیاد شهر اصفهان انجام گرفت. نمونهگیری به صورت در دسترس و تخصیص نمونهها به صورت تصادفی با نرمافزار تولید توالی تصادفی شامل گروه مداخله (30 نفر) و گروه کنترل (30 نفر) انجام یافت. برای جمعآوری دادهها از پرسشنامه کیفیت خواب Pittsburgh استفاده شد. مداخله یک برنامه سه ماهه مراقبت پرستاری مبتنی بر الگوی سازگاری «روی» بود. گروه کنترل درمانهای معمول را دریافت کردند. از نرمافزار SPSS نسخه 26 و آمار توصیفی و استنباطی جهت تجزیه و تحلیل استفاده شد.
یافتهها: نتایج نشان داد که در گروه مداخله، میانگین نمره کل کیفیت خواب بعد از مداخله کاهش معناداری داشته است (کیفیت خواب بهبود یافته است) (001/0>p). همچنین، قبل از مداخله، میانگین نمره کل کیفیت خواب در گروه مداخله و کنترل تفاوت معناداری نداشته (05/0<p)، در حالی که بعد از مداخله معنادار بوده است (001/0>p).
نتیجهگیری: نتایج نشان داد که برنامه مراقبت پرستاری مبتنی بر الگوی سازگاری «روی» در بهبود کیفیت خواب بیماران تحت درمان نگهدارنده با متادون مؤثر بوده است. بنابراین، این الگو میتواند چارچوب مناسبی برای ارایه مراقبت از این قبیل بیماران فراهم کند.
ثبت کارآزمایی بالینی: IRCT20141127020108N6