20 نتیجه برای افسردگی
نسرین سلمانی باروق، ناهید دوخت شریفی یستانک، فرزانه یوسفی، عباس مهران،
دوره 5، شماره 1 - ( 1-1378 )
چکیده
افسردگی واکنش هیجانی انسانها نسبت به یک فقدان و یا نارسائی است، که می تواند بعلت غمگین مبهم و جدی باشد و برای ماهها و سالها تاثیراتی بر روی بدن، خلق و تفکر بوجود آورد (1).افسردگی با علائمی نظیر ناتوانی، در کسب لذت و کاهش انرژی مشخص می شود که منجر به افت کارآیی شخص می گردد (2).پرستاران بیش از سایرین بدلیل موقعیت شغلی خویش در معرض ابتلاء به صدمات روانی، جسمانی ناشی از کار قرار می گیرند (3).دانشجویان پرستاری با شروع دوره کارورزی در عرصه، برای اولین بار در معرض آسیبهای محیط کاری قرار می گیرند. علائم افسردگی در بین دانشجویانی که مشغول گذراندن دوره انترن شیبی هستند مشاهده می شود. به منظور بررسی مقایسه ای افسردگی در بین این گروه از دانشجویان پرستاری یک مطالعه توصیفی انجام گردید که طی آن 67 نفر از دانشجویان پرستاری کارآموز در عرصه که در یک دوره مشغول به تحصیل بودند به روش سیستماتیک انتخاب گردیدند. نمونه های انتخابی را 34 نفر قبل از دوره و 23 نفر بعد از دوره (5 ماه بعد) تشکیل می دادند. جهت تعیین نسبت افسردگی در دانشجویان پرستاری کارآموز در عرصه با در نظر گرفتن متغیرهای سن، جنس، محل سکونت و وضعیت تاهل از روش تطبیق میانگین ها در دو گروه قبل و بعد از گذراندن دوره کارآموزی در عرصه استفاده گردید. نتایج حاصل با استفاده از آزمون Z عدم تاثیر برنامه کارآموزی در عرصه را بر نسبت افسردگی نشان داد.
فاطمه رسولی، پریوش حاجی امیری، محمود محمودی، معصومه شوهانی،
دوره 10، شماره 1 - ( 1-1383 )
چکیده
مقدمه: یائسگی یا قطع قاعدگی، رویداد مهم دوران کلیماکتریک بوده و نشانه گذر از دوران باروری و رسیدن به ناباروری است. در این دوران زنان دچار مشکلات جسمی و روانی متعددی میشوند. پژوهش حاضر، مطالعهای توصیفی ـ تحلیلی است که با هدف تعیین مشکلات روانی زنان یائسه مراجعهکننده به مراکز بهداشتی درمانی وابسته به دانشگاه علوم پزشکی شهر ایلام انجام شده است.
روش کار: ابزار گردآوری دادهها پرسشنامه، برگه ثبت اطلاعات، پرسشنامه افسردگی بک، پرسشنامه اضطراب کتل و سانتی متر و وزنه و روش گردآوری دادهها به طریق مصاحبه بوده است. پژوهش بر روی 150 نفر زن یائسه دارای مشخصات واحدهای مورد پژوهش و به روش نمونهگیری تصادفی انجام گرفت. تجزیه و تحلیل اطلاعات توسط نرم افزار کامپیوتری SPSS انجام شد.
یافتهها: نتایج پژوهش نشان داد که 32% نمونهها از افسردگی خفیف رنج میبردند، 3/39% اختلال حافظه نزدیک داشته و 40% دارای اضطراب بودهاند. متغیرهای وضعیت تأهل (0/029=p) و داشتن اطلاعات در مورد یائسگی (04/0=p) بر شدت افسردگی تأثیرگذار بودهاند، در حالی که متغیرهای مورد بررسی بر شدت اضطراب تأثیری نداشتهاند (05/0
نتیجهگیری: این پژوهش نشان داد که افسردگی، اضطراب و اختلالات حافظه از مشکلات و عوارض دوران یائسگی است. لذا بررسی زنان یائسه از نظر عوارض فوق در بهبود کیفیت زندگی آنها و سلامت جامعه از اهمیت بسزایی برخودار است.
افسانه خادمی، اشرف آل یاسین، مرضیه آقا حسینی، سید علی احمدی ابهری، حسن اسفندی، کوروش فخیمی درخشان،
دوره 10، شماره 2 - ( 2-1383 )
چکیده
مقدمه: ناباروری و افسردگی هر کدام به طور جداگانه از مشکلات بزرگ جوامع انسانی هستند. با وجود این که افسردگی یکی از شایعترین بیماریهایی است که در طب پیشگیری مشاهده میشود، مراجعه برای دریافت کمک بسیار کمتر از شیوع بیماری است. وجود اطلاعات کافی در مورد شیوع بیماری و عوامل خطر آن برای شناسایی بیمار بسیار با ارزش است. ناباروری میتواند از عوامل مستعدکننده افسردگی باشد. پرسشنامه افسردگی بِک (BDI) که وسیلهای برای غربالگری افسردگی است به علت وجود ترجمهی فارسی هنجاریابی شده جهت شناسایی افراد در معرض خطر کمککننده میباشد. هدف از این تحقیق تعیین شیوع افراد در معرض خطر افسردگی در بیماران نابارور مراجعهکننده به یک مرکز درمان نازایی بوده است.
روش کار: در این مطالعه 681 خانم نابارور مراجعهکننده به بیمارستان دکتر شریعتی مورد بررسی قرار گرفتند. اطلاعات اولیه شامل سن، مدت، نوع و علت نازایی، میزان تحصیلات، وجود سابقه درمان قبلی و مصرف سیگار ثبت شد. پرسشنامه BDI به این افراد داده و امتیاز آن ثبت گردید. امتیاز 16 و بیشتر مثبت (در معرض افسردگی قرار داشتن) در نظر گرفته شد.
یافتهها: نشان میدهد که سن اثری در شیوع پاسخ مثبت ندارد، ولی شیوع پاسخ مثبت در افراد با مدت نازایی طولانیتر، علت نازایی توأم، تحصیلات کمتر و وجود سابقه درمان کمک باروری یا جراحی به طور معناداری بیشتر بود.
نتیجهگیری: افراد نابارور به طور کلی در معرض افسردگی قرار دارند. چون در کشور ما تمایل نسبت به مراجعه به روانپزشک و دریافت خدمات مربوطه کم است، شناسایی افراد در معرض خطر در گروه نابارور و ارجاع آنها برای دریافت درمانهای حمایتی در مورد مسایل روانی، کمک قابل توجهی به این افراد میکند.
نضال آژ، مسعود یونسیان، احمد فیلی، آسیه عباسی متجدد،
دوره 12، شماره 3 - ( 4-1385 )
چکیده
زمینه و هدف:بعد از زایمان 10 تا 15% از زنان دچار افسردگی میشوند این مطالعه به منظور بررسی تأثیر اقدامات حمایتی در دوران بارداری بر پیشگیری از افسردگی پس از زایمان انجام شده است.
روش بررسی: این تحقیق از نوع کارآزمایی بالینی است. حجم نمونه 440 نفر که از بین مراجعین به مراکز بهداشتی شهرهای آستانه و لاهیجان که واجد شرایط نمونه بودند، انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه مورد و شاهد تقسیم شدند. به گروه مورد آموزشهای لازم در زمینه بارداری، زایمان و حوادث پس از زایمان و چگونگی برخورد با مشکلات پس از زایمان داده شد و گروه شاهد از مراقبتهای رایج مراکز بهداشتی بهره گرفتند. در پایان، در فاصله 4 هفته تا 2 ماه پس از زایمان با استفاده از پرسشنامه بِک میزان افسردگی در دو گروه سنجیده شد. جهت تجزیه و تحلیل دادهها از روشهای آماری توصیفی و استنباطی (مجذور کای و آزمون تی) و نرمافزار SPSS استفاده شد.
یافتهها: میانگین نمره افسردگی در گروه شاهد 69/8 و در گروه مورد 08/7 بود. میانگین کلی نمونهها 97/7 با انحراف معیار 21/7، شیوع افسردگی (افرادی که نمره بِک بالاتر از 16 داشتند) در گروه مطالعه 5/6% و در گروه شاهد 6/18% بود.
نتیجهگیری: آموزش و اقدامات حمایتی در دوران بارداری در پیشگیری از افسردگی پس از زایمان مؤثر است (001/p<).
ماندانا میرمحمدعلیئی، زهره خاکبازان، انوشیروان کاظمنژاد، فاطمه عباسزاده،
دوره 13، شماره 1 - ( 1-1386 )
چکیده
زمینه و هدف:زنان با حاملگی پرخطر با تغییراتی در زندگی شخصی، خانوادگی و اجتماعی روبرو میشوند که این تغییرات میتواند بر کیفیت زندگی و افسردگی آنان تأثیر داشته باشد. این مطالعه با هدف تعیین تأثیر نوع حاملگی (پرخطر و طبیعی) بر کیفیت زندگی و افسردگی در زنان باردار انجام گرفته است.
روش بررسی: این بررسی، یک مطالعه تحلیلی از نوع مورد شاهدی است که بر روی100 نفر (50 نفر گروه مورد، 50 نفر گروه شاهد) از زنان بارداری که جهت انجام مراقبتهای دوران بارداری به مراکز بهداشتی - درمانی دانشگاه علوم پزشکی کاشان مراجعه کرده بودند، انجام گرفته است. نمونهها به صورت تصادفی انتخاب شدند، سپس با توجه به تعریف حاملگی پرخطر و حاملگی طبیعی، در یکی از دو گروه حاملگی طبیعی (گروه شاهد) و حاملگی پرخطر (گروه مورد) قرار گرفتند. ابزار گردآوری اطلاعات پرسشنامه سه قسمتی شامل مشخصات فردی، پرسشنامه فرم کوتاه (sf-36) و پرسشنامه سنجش افسردگی بک بود.
یافتهها: نتایج این مطالعه نشان میدهد که میانگین امتیاز کسب شده کیفیت زندگی در مادران باردار با حاملگی پرخطر (83/1620/53) پایینتر از مادران باردار با حاملگی طبیعی (48/1282/62) بوده است و بین میانگین نمرات افسردگی در حاملگی طبیعی (44/58/9) با حاملگی پرخطر (15/934/15) اختلاف معناداری وجود دارد. همچنین آزمون ضریب همبستگی پیرسون بین کیفیت زندگی و افسردگی در هر دو گروه مادران با حاملگی پرخطر و حاملگی طبیعی (7/0-=r) ارتباط معناداری را نشان داده است (001/0p<).
نتیجهگیری: کیفیت زندگی در زنان باردار با حاملگی پرخطر در مقایسه با زنان باردار با حاملگی طبیعی پایینتر است. همچنین میزان افسردگی در این زنان بیشتر از زنان باردار با حاملگی طبیعی است.
شهناز گلیان، مهرناز گرانمایه، عذرا چراغی، عباس مهران،
دوره 13، شماره 4 - ( 11-1386 )
چکیده
زمینه و هدف: افسردگی پس از زایمان یک غمگینی شدید، نافذ، همراه با نواسانات خلقی ناپایدار و شدید است که حدود 8 تا 15% زنان به آن مبتلامیشوند و میتواند اثر منفی بر رابطه مادر و کودک داشته باشد. عوامل متعددی مستعدکننده افسردگی پس از زایمان هستند که شناسایی این عوامل و کنترل آنها میتواند در پیشگیری از افسردگی پس از زایمان مؤثر باشد. تحقیقات زیادی ارتباطی بین افت کلسترول سرم و افسردگی را نشان داده است. هدف این مطالعه تعیین ارتباط میزان افسردگی با تغییرات کلسترول سرم قبل و پس از زایمان در میان زنان شهرستان لاهیجان در سال 86- 1385میباشد.
روش بررسی: این پژوهش از نوع توصیفی و تحلیلی است. تعداد نمونهها 101زن نخستزا با حاملگی بدون عارضه، باسواد، وضعیت اقتصادی متوسط به بالا، بدون سابقه افسردگی یا بیماری متابولیک و چربی خون بالا میباشند. شرایط خروج از مطالعه: تشخیص افسردگی قبل از زایمان، نپذیرفتن جنسیت فرزند، فوت یا بستری شدن نوزاد و بستری شدن مادر بود. ابزار گردآوری دادهها پرسشنامه معتبر افسردگی بک بود که یک بخش مربوط به اطلاعات جمعیتشناختی به آن اضافه شد. همچنین برای سنجش کلسترول از دستگاه اتوآنالیزر تمام اتوماتیک ساخت کشور آلمان استفاده شد کلیه واحدهای پژوهش دو بار معاینه شدند. یک بار در طی 3 هفته قبل از زایمان، بار دوم در مدت 6 هفته پس از زایمان. در هر دو نوبت فرم افسردگی بک تکمیل و آزمایش کلسترول سرم درخواست گردید. تجزیه و تحلیل دادهها به کمک نرمافزار SPSS و بهکارگیری آمار توصیفی و آمار استنباطی نظیر ویلکاکسون و اسپیرمن انجام گرفت.
یافتهها: یافتهها نشان داد که میزان کلسترول سرم پس از زایمان کاهش قابل ملاحظهای مییابد. همچنین یافتهها نشان داد که افسردگی با تغییرات کلسترول سرم پس از زایمان ارتباط معناداری دارد (001/0p< و 331/0- =r).
نتیجهگیری: کاهش کلسترول سرم بعد از زایمان با افزایش میزان افسردگی پس از زایمان ارتباط دارد.
بهاره رفیعی، مرضیه اکبرزاده، نسرین اسدی، نجف زارع،
دوره 19، شماره 1 - ( 4-1392 )
چکیده
زمینه و هدف: کاهش اضطراب مادر در دوران حاملگی نقش مهمی در سلامت روانی- فیزیکی مادر و جنین دارد. این مطالعه با هدف مقایسه تأثیر آموزش دلبستگی و آرامسازی بر اضطراب سه ماهه سوم حاملگی و افسردگی پس از زایمان در زنان نخست باردار انجام یافته است .
روش بررسی: این مطالعه یک کارآزمایی بالینی است که در آن 126 زن نخست باردار طی سال 1391 در بیمارستانهای حافظ و شوشتری وابسته به دانشگاه علوم پزشکی شیراز شرکت کرده و به روش تصادفی در سه گروه 42 نفری آرامسازی، دلبستگی و شاهد قرار گرفتند. قبل و بعد از مداخله پرسشنامه اضطراب اسپیلبرگر و افسردگی بک تکمیل گردید. تجزیه و تحلیل دادهها با استفاده از روشهای آماری آنالیز واریانس یک طرفه، LSD و مجذور کای صورت گرفت .
یافتهها : قبل از مداخله هر سه گروه از لحاظ میانگین نمره کلی و ابعاد شخصیتی و موقعیتی اضطراب و همچنین نمره افسردگی همگن بودند. آزمون آماری آنالیز واریانس نشان داد که یک ماه پس از مداخله، میانگین نمره اضطراب زنان در هر سه گروه اختلاف آماری معنادار (03/0= p ) داشته است. آزمون آماری LSD (01/0 p< ) نشان داد که اختلاف میانگین نمره اضطراب بین گروه دلبستگی با گروه شاهد و همچنین بین گروه آرامسازی با گروه شاهد (001/0> p ) معنادار بوده است. ولی بین گروههای دلبستگی و آرامسازی (2/0= p ) اختلاف معناداری مشاهده نشد. آزمون آماری آنالیز واریانس، نشان داد که پس از مداخله در گروههای آزمون و شاهد اختلاف معناداری (04/0= p ) در میانگین نمره اضطراب موقعیتی وجود داشته است. آزمون LSD نشان داد که میانگین نمرات اضطراب موقعیتی در گروه دلبستگی (02/0= p ) و آرامسازی (01/0 p< ) نسبت به گروه شاهد به طور معنادار کاهش یافته است. آزمون آماری آنالیز واریانس نشان داد که پس از مداخله اختلاف معناداری (2/0= p ) از لحاظ جنبه شخصیتی اضطراب در سه گروه مطالعه دیده نشده است. همچنین سه گروه از لحاظ میانگین نمرات افسردگی پس از زایمان اختلاف معناداری داشتند (002/0= p ). آزمون تعقیبی LSD نشان داد که میانگین نمرات افسردگی پس از زایمان در گروه دلبستگی و شاهد (01/0= p ) و آرامسازی و شاهد (01/0= p ) اختلاف معنادار داشته است .
نتیجهگیری: اجرای برنامه آموزش دلبستگی و مهارتهای آرامسازی در بارداری سبب کاهش اضطراب دوران حاملگی و افسردگی پس از زایمان گردید. از این رو توصیه میشود که در برنامه معمول مراقبتهای دوران بارداری فرآیندهای فوق گنجانده شود .
مریم مدرس، فاطمه رحیمی کیان، عباس مهران،
دوره 19، شماره 2 - ( 8-1392 )
چکیده
زمینه و هدف: :هیسترکتومی دومین علت شایع جراحی دربین زنان سنین باروری است. مطالعات نشان میدهد که قبل از هیسترکتومی اطلاعات کافی به بیماران داده نمیشود وبسیاری از زنان بدون مشاوره قبل از هیسترکتومی و بدون پیگیری رها میشوند.افسردگی یکی از شایع ترین خطرات روانشناختی مورد توجه پس از هیسترکتومی است.هدف این مطالعه ارزیابی تاثیر مشاوره قبل از هیسترکتومی برافسردگی است.
روش بررسی: تعداد100زن که به علل خوش خیم هیسترکتومی می شدند با دادن رضایت، در کار آزمایی بالینی حاضر شرکت کردند. شرکتکنندگان که از دوبیمارستان تخصصی زنان وامام خمینی بودند، به صورت تصادفی به دوگروه آزمون و شاهد تقسیم شدند. مداخله شامل 2 جلسه مشاوره حمایتی بود وافسردگی 2-1هفته قبل از عمل جراحی و2ماه بعدارزیابی گردید. ابزار مورد استفاده پرسشنامه 30 آیتمی سما(سنجش میزان افسردگی) تعدیل شده بک که در کشورایران روانسنجی شده است و پرسشنامه مشخصات فردی بود. مقایسه دو گروه مشاوره وشاهد با آزمونهای دقیق فیشر،مجذور کای وتی تست در نرمافزار SPSS صورت گرفت.در کلیه آزمونها05/0 p< معنادار تلقی شد.
یافتهها: مقایسه میانگین نمرات افسردگی دو گروه آزمون وشاهددر مرحله قبل از مداخله اختلاف معناداری را نشان نداد.همچنین بر اساس یافتهها دو گروه از نظر ویژگی های فردی همگن بودند. اختلاف معناداری بین دو گروه آزمون وشاهد از نظر میانگین نمره افسردگی بعد از مداخله مشاهده شد(001/0 (p< که دال برتاثیر گذار بودن مداخله است.
نتیجهگیری: برای کاستن آثار روانی منفی پس از هیسترکتومی ، نیاز به مشاوره قبل از هیسترکتومی وجود دارد.این پژوهش نشان داد که مشاوره در بیماران کاندید هیسترکتومی باعث پیشگیری از افسردگی در آنان میشود،به همین دلیل مشاوره حمایتی توصیه میشود.
سمیه قویپنجه، حسین ابراهیمی، شیرین برزنجه عطری، وحید پاکپور، پویا تاروردیزاده،
دوره 20، شماره 2 - ( 5-1393 )
چکیده
زمینه و هدف: بروز افسردگی در میان دانشجویان پرستاری و مامایی شایع است. آموزش مهارت حل مسأله نوعی مداخله روانشناختی کوتاه مدت است که میتواند در حل مشکلات روانشناختی استفاده شود. این مطالعه با هدف تعیین اثربخشی آموزش مهارت حل مسأله بر کاهش شدت افسردگی دانشجویان پرستاری و مامایی اجرا شده است .
روش بررسی: مطالعه حاضر یک مطالعه شبه تجربی با طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه شاهد میباشد. جامعه آماری، کلیه دانشجویان مشغول به تحصیل در نیمسال اول 90-89 در دانشکدههای پرستاری و مامایی ارومیه و تبریز بودند. ابتدا مقیاس افسردگی بک در هر دو دانشکده اجرا شد. نمونه پژوهش شامل 92 دانشجو بود که در مقیاس افسردگی نمره 10 و بالاتر کسب کرده بودند و به طور تصادفی به دو گروه مداخله (46 نفر) و شاهد (46 نفر) تقسیم شدند. گروه مداخله در 6 جلسه آموزش مهارت حل مسأله دریافت نمود. در پایان در هر دو گروه مقیاس افسردگی بک اجرا شد. دادهها با استفاده از آمار توصیفی و استنباطی تجزیه و تحلیل شد .
یافتهها : نمرات مقیاس افسردگی بک در گروه مداخله از 60/18 به 41/13 و در گروه شاهد از 04/15 به 91/15 تغییر یافت. بر این اساس میانگین نمرات افسردگی گروه مداخله در مقایسه با گروه شاهد کاهش معناداری (001/0 p< ) داشته است.
نتیجهگیری: با توجه به نتایج مطالعه، آموزش مهارت حل مسأله به عنوان یک مداخله روانشناختی کوتاه مدت میتواند به ارتقای سلامت روان دانشجویان کمک کرده و زمینه را برای کسب مهارتهای مراقبتی و ارتقای کیفیت مراقبت پرستاری و مامایی فراهم نماید .
مینا گالشی، مژگان میرغفوروند، فریبا علیزاده شرجآباد، فوزیه صناعتی،
دوره 22، شماره 1 - ( 2-1395 )
چکیده
زمینه و هدف: پیوند مادر- کودک بعد عاطفی رابطه مادر و نوزاد میباشد که بر رشد روانی نوزاد مؤثر است. مطالعه حاضر با هدف تعیین پیشگوییکنندههای پیوند مادر و کودک انجام گرفته است.
روش بررسی: این مطالعه مقطعی در مورد 270 مادر مراجعهکننده به 18 مرکز بهداشتی درمانی شهر تبریز در هفته 8 تا 10 پس از زایمان در سال 94-1393 انجام گرفته است. دادهها با استفاده از پرسشنامههای فردی- اجتماعی و مامایی، پیوند مادر- کودک، افسردگی ادینبرگ و اضطراب اشپیلبرگر جمعآوری شد. تجزیه و تحلیل دادهها با استفاده از آزمونهای پیرسون، تیمستقل، آنالیز واریانس یک طرفه و رگرسیون خطی چندمتغیره در نرمافزار SPSS v.21 انجام گرفت. سطح معناداری 05/0>p در نظر گرفته شد.
یافتهها: میانگین (انحراف معیار) نمره پیوند مادر- کودک 4/8±2/46 از محدوده نمره قابل دستیابی 125-0 بود. 2/85% دارای پیوند مادر و کودک مختل بودند. بیشترین فراوانی اختلال مربوط به مؤلفه پیوند معیوب مادر و کودک و کمترین فراوانی اختلال در مؤلفه اضطراب مراقبت بود. متغیرهای افسردگی، اضطراب آشکار و حاملگی ناخواسته از پیشگوییکنندههای پیوند مادر و کودک بودند.
نتیجهگیری: یافتههای مطالعه نشان میدهد که اضطراب، افسردگی و حاملگی ناخواسته از مؤلفههای مؤثر بر پیوند مادر و کودک هستند، لذا غربالگری مادران برای شناسایی و درمان به موقع اضطراب و افسردگی و همچنین کاهش میزان بروز حاملگی ناخواسته از طریق مشاورههای هدفمند تنظیم خانواده میتواند به بهبود پیوند مادر- کودک و در نتیجه به رشد و تکامل بهتر کودک کمک کند.
سوره خاکی، زهرا خصالی، محمد فرجزاده، سحر دالوند، بختیار مسلمی، رضا قانعی قشلاق،
دوره 23، شماره 2 - ( 4-1396 )
چکیده
زمینه و هدف: کیفیت زندگی نشاندهنده میزان رضایت یا نارضایتی افراد از ابعاد مختلف زندگی است و در هر مرحله از زندگی ویژگیهای خاص خود را دارد. کیفیت زندگی سالمندان ممکن است تحت تأثیر افسردگی و اضطراب مرگ قرار گیرد. هدف این مطالعه تعیین ارتباط بین افسردگی و اضطراب مرگ با کیفیت زندگی سالمندان است.
روش بررسی: این مطالعه یک پژوهش مقطعی است که در سال 1395 در مورد 294 سالمند ساکن شهر سقز انجام یافته است. نمونهها به صورت در دسترس انتخاب شدند. برای جمعآوری دادهها از پرسشنامههای کیفیت زندگی SF-12، افسردگی سالمندان (GDS) و اضطراب مرگ استفاده شد. دادهها با استفاده از آمار توصیفی و آزمونهای کولموگروف - اسمیرنوف، همبستگی پیرسون، رگرسیون خطی به روش Enter انجام یافت. سطح معناداری 05/0p< در نظر گرفته شد.
یافتهها: میانگین و انحراف معیار نمره کیفیت زندگی، افسردگی و اضطراب مرگ سالمندان مورد مطالعه به ترتیب برابر 81/7±22/33، 82/3±92/4 و 40/7±63/33 بود. بین کیفیت زندگی با افسردگی (0001/0p<) ارتباط وجود داشت اما بین کیفیت زندگی با اضطراب مرگ ارتباط آماری معنادار مشاهده نشد.
نتیجهگیری: افسردگی مشکلی شایع در سالمندان است که با کیفیت زندگی آنها ارتباط دارد. در بررسی کیفیت زندگی سالمندان توجه به افسردگی آنها ضروری به نظر میرسد. تشخیص و درمان مناسب افسردگی میتواند کیفیت زندگی سالمندان را ارتقا بخشد.
محبوبه معاذالهی، منصور عرب، نرگس خانجانی، فاطمه کریمی افشار،
دوره 24، شماره 2 - ( 4-1397 )
چکیده
زمینه و هدف: افسردگی در میان بیماران قلبیعروقی، به ویژه مبتلایان به نارسایی قلبی شایع است و باعث پیشآگهی ضعیف در این بیماران میشود. مطالعه حاضر با هدف تعیین تأثیر تمرینات ورزشی بر علایم افسردگی در بیماران مراجعهکننده به مرکز بازتوانی قلب انجام یافته است.
روش بررسی: در این کارآزمایی بالینی 60 نفر از بیماران مبتلا به نارسایی قلبی کلاس دو و سه که در سال 1394 به مرکز بازتوانی قلب بیمارستان شفا وابسته به دانشگاه علوم پزشکی کرمان ارجاع داده شده بودند، به روش تصادفی در دو گروه 30 نفره قرار گرفتند. در گروه مداخله، تمرینات ورزشی 3 بار در هفته و به مدت 8 هفته و در گروه شاهد تنها مراقبتهای معمول ارایه شد. ابزار گردآوری اطلاعات، پرسشنامه مشخصات فردی و پرسشنامه PHQ8 بود که قبل و بعد از مداخله، در هر دو گروه تکمیل شد. دادهها در نرمافزار SPSS نسخه 21 و با استفاده از آزمونهای آماری مجذور کای، ویلکاکسون، منیتنییو و آنالیز کوواریانس ناپارامتری مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافتهها: دو گروه به لحاظ نمره علایم افسردگی قبل از مداخله همگن بودند. پس از مداخله میانه و دامنه میان چارکی نمره علایم افسردگی در گروه شاهد 10(25/5) و در گروه مداخله 5/8(25/9) بود که تفاوت معناداری را نشان میدهد (042/0=p). کنترل متغیرهای مدت زمان ابتلا به بیماری و نمره پیش آزمون علایم افسردگی با آزمون آنالیز کوواریانس ناپارامتری تفاوت 2 گروه همچنان معنادار بود.
نتیجهگیری: اجرای تمرینات ورزشی میتواند سبب کاهش علایم افسردگی در بیماران مبتلا به نارسایی قلبی شود.
ثبت کارآزمایی بالینی: IRCT201605107844N10
نادر آقاخانی، افشین حضرتی مرنگلو، داوود وهابزاده، فراز طیار،
دوره 25، شماره 2 - ( 4-1398 )
چکیده
زمینه و هدف: تشخیص سرطان موجب بروز مشکلات عاطفی همچون استرس، اضطراب و افسردگی در بیمار و خانواده وی و عدم سازگاری با بیماری میشود که میتواند منجر به پیامدهای ناخوشایندی در روند بهبود یا افزایش عوارض بیماری گردد. با توجه به اهمیت موضوع، این مطالعه با هدف بررسی تأثیر بهکارگیری برنامه مراقبتی براساس الگوی سازگاری «روی» بر شدت افسردگی، اضطراب و استرس بیماران مبتلا به سرطان کولورکتال بستری در مراکز آموزشی درمانی شهر ارومیه انجام گرفته است.
روش بررسی: در این مطالعه کارآزمایی بالینی تعداد 36 نفر از بیماران مبتلا به سرطان کولورکتال بستری (مرحله سوم یا چهارم بیماری) در مراکز آموزشی درمانی دانشگاه علوم پزشکی ارومیه در سال 1395 به صورت در دسترس انتخاب در دو گروه مداخله و کنترل قرار گرفتند. ابزار جمعآوری دادهها فرم بررسی و شناخت الگوی سازگاری «روی» و مقیاس اضطراب، افسردگی و استرس DASS-21 بود. برنامه مراقبتی براساس الگوی «روی» برای گروه مداخله اجرا شد. تجزیه و تحلیل دادهها با استفاده از نرمافزار SPSS نسخه 18 و آزمونهای کایدو و تیمستقل انجام یافت.
یافتهها:
نتایج مطالعه نشان داد که در مرحله قبل از مداخله میانگین نمرات متغیرهای افسردگی، اضطراب و استرس در دو گروه کنترل (به ترتیب 5/4±7/12، 8/4±9/13، 7/4±4/16) و مداخله (به ترتیب 2/4±6/12، 6/4±0/13، 5/4±7/15) اختلاف آماری معناداری نداشت (05/0<p). ولی در مرحله بعد از مداخله میانگین نمرات متغیرهای یاد شده در گروه کنترل (به ترتیب 8/4±7/13، 9/4±93/13، 4/4±16/17) افزایش و در گروه مداخله (به ترتیب 1/3±46/10، 4/3±0/11، 2/5±8/13) کاهش یافته بود و اختلاف آماری معناداری بین دو گروه مشاهده شد (05/0>p).
نتیجهگیری: با توجه به شدت افسردگی، اضطراب و استرس در بین بیماران سرطانی، میتوان از روشهای غیردارویی و کم هزینهتر مانند الگوی سازگاری «روی» برای کنترل این عوارض و ایجاد محیطی با تنش کمتر برای این بیماران استفاده کرد.
ثبت کارآزمایی بالینی:IRCT20160220026662N5
زهره هاشمی، علی افشاری،
دوره 25، شماره 2 - ( 4-1398 )
چکیده
زمینه و هدف: با توجه به این که اختلال افسردگی پس از زایمان یک اختلال شایع روانی اجتماعی با پیامدهای منفی برای مادر و نوزاد است و از طرفی تکنیک آموزش توجه از جهت مداخله در سندرم شناختی- توجهی میتواند نسبت به سایر تکنیکها مؤثرتر باشد، پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی تکنیک آموزش توجه بر علایم افسردگی، اضطراب و باورهای فراشناختی در افراد مبتلا به افسردگی پس از زایمان انجام یافته است.
روش بررسی: این مطالعه تجربی در چارچوب طرح تجربی تک موردی با استفاده از طرح خطوط پایه چند گانه پلکانی طی 8 جلسه در مورد دو بیمار از بین مراجعان به واحد روانشناسی و روانپزشکی هلالاحمر تبریز، با دوره پیگیری سه و شش ماه در سال 1397 انجام گرفت. ابزارهای مورد استفاده شامل پرسشنامه افسردگی بک، اضطراب بک و پرسشنامه باورهای فراشناختی بودند. تحلیل دادهها با نرمافزار Excel به صورت تحلیل نموداری و سپس براساس گزارش درصد بهبودی، اندازه اثر و معناداری بالینی انجام گرفت.
یافتهها: در پایان درمان تغییرات معنادار و قابل توجهی در کاهش علایم افسردگی (61% بهبودی)، اضطراب (48% بهبودی) و باورهای فراشناختی (83% بهبودی) در بیماران مبتلا به افسردگی پس از زایمان مشاهده شد.
نتیجهگیری: نتایج این پژوهش نشان داد، تکنیک آموزش توجه میتواند به عنوان یک روش مؤثر در درمان بیماران مبتلا به اختلال افسردگی پس از زایمان مطرح باشد، هرچند نیاز به مطالعات بیشتری در این زمینه است.
ثبت کارآزمایی بالینی: IRCT20171227038096N1
زهرا کریمی، نسرین رضایی، منصور شکیبا، علی نویدیان،
دوره 26، شماره 2 - ( 4-1399 )
چکیده
زمینه و هدف: اعتیاد به عنوان یک بحران و یک اختلال مزمن طولانی مدت میتواند باعث ایجاد علایمی در سلامت روانی فرد مصرفکننده و اعضای خانواده شود که شایعترین آنها استرس، اضطراب و افسردگی است. مطالعه حاضر با هدف تعیین اثربخشی مداخله کیفیت زندگی درمانی، بر واکنشهای روانشناختی مراقبان خانوادگی معتادان انجام یافته است.
روش بررسی: این پژوهش یک کارآزمایی بالینی است. جامعه پژوهش شامل مراقبان خانوادگی معتادان بستری در بیمارستان روانپزشکی بهاران شهر زاهدان در سال 1397 بود. نمونهها 80 نفر بودند که به طور تصادفی ساده به دو گروه مداخله و کنترل تقسیم شدند. مراقبان گروه مداخله هشت جلسه مشاوره گروهی مبتنی بر کیفیت زندگی درمانی را به صورت یک روز درمیان و براساس محتوای تعیین شده دریافت کردند. پس از گذشت 8 هفته از پایان مداخله، دادهها با پرسشنامه 21 سؤالی افسردگی، اضطراب و استرس (DASS-21) جمعآوری و در نرمافزار SPSS ویرایش 21 و با استفاده از آزمونهای آماری تیزوجی، تیمستقل، کایدو و کوواریانس مورد تجزیه و تحلیل اماری قرار گرفت.
یافتهها: پس از مداخله کیفیت زندگی درمانی، میانگین نمره استرس، اضطراب و افسردگی (به ترتیب 36/4±50/11، 49/3±05/11 ، 67/4±57/10) مراقبان خانوادگی گروه مداخله به طور معناداری پایینتر از گروه کنترل (به ترتیب 93/4±67/14، 33/4±02/14، 77/4±40/13) بود (01/0p<). قبل از مداخله بین دو گروه از نظر این متغیرها تفاوتی وجود نداشت.
نتیجهگیری: مشاوره کیفیت زندگی درمانی در این مطالعه تأثیر مثبت و معناداری بر کاهش شدت واکنشهای روانشناختی مراقبان خانوادگی معتادان داشت؛ بنابراین استفاده از این رویکرد مشاورهای به موازات برنامههای ترک اعتیاد به منظور افزایش رفاه و سلامت روانشناختی مراقبان خانوادگی به ارایهدهندگان خدمات درمانی و مراقبتی توصیه میشود.
ثبت کارآزمایی بالینی: IRCT20160924029954N11
مژگان میرغفوروند، سکینه محمد علیزاده چرندابی، فهیمه فتحی، صیاد رزاق،
دوره 26، شماره 4 - ( 10-1399 )
چکیده
زمینه و هدف: یکی از جنبههای مهم سازگاری مادران در دوران بعد از زایمان، آمادگی برای مراقبت از خانواده، عضو جدید، مراقبت از خود و برگشت به وضعیت عملکرد قبل از بارداری است. مطالعه حاضر با هدف تعیین پیشگوییکنندههای وضعیت عملکردی مادران در دوران بعد از زایمان انجام گرفته است.
روش بررسی: این مطالعه مقطعی در مورد 422 مادر تازه زایمان کرده مراجعهکننده به مراکز بهداشتی درمانی شهر بناب در سال 1395 با نمونهگیری خوشهای تصادفی انجام گرفت. دادهها با استفاده از پرسشنامههای فردی - اجتماعی، افسردگی بعد از زایمان و وضعیت عملکردی جمعآوری شد. جهت تعیین پیشگوییکنندههای وضعیت عملکردی از رگرسیون خطی چندمتغیره در نرمافزار SPSS نسخه 21 استفاده شد.
یافتهها: میانگین و انحراف معیار نمره کلی وضعیت عملکردی 24/0±32/2 بود. بیشترین نمره در بعد مراقبت از نوزاد (32/0±64/3) و کمترین نمره در بعد فعالیتهای اجتماعی و جامعه (41/0±43/1) بود. بین افسردگی بعد از زایمان و نمره کلی وضعیت عملکردی، بعد مراقبت از خود و فعالیتهای اجتماعی، همبستگی معکوس معناداری وجود داشت. براساس مدل خطی عمومی، متغیرهای افسردگی بعد از زایمان، سن همسر، شغل همسر، وضعیت اقتصادی، تحصیلات مادر و تعداد بارداری، پیشگوییکنندههای وضعیت عملکردی مادران در دوران پس از زایمان بودند.
نتیجهگیری: افسردگی بعد از زایمان و برخی از مؤلفههای فردی- اجتماعی از متغیرهای مؤثر بر وضعیت عملکردی مادران هستند، لذا تشخیص زودتر و درمان سریع افسردگی بعد از زایمان و توجه به مؤلفههای فردی- اجتماعی میتواند به بهبود وضعیت عملکردی مادران کمک کرده و باعث سازگاری بهتر مادران در دوران بعد از زایمان شود.
سمیرا مهاجر، سید رضا مظلوم، مهلا رجبزاده، محمد نمازینیا،
دوره 28، شماره 3 - ( 7-1401 )
چکیده
زمینه و هدف: تشخیص سرطان موجب بروز مشکلات هیجانی و عاطفی عمیقی همچون افسردگی در بیمار مبتلا به سرطان میشود. یوگای خنده شامل ورزشهای توأم با خنده میباشد که ممکن است بتواند بر افسردگی بیماران تحت شیمی درمانی مؤثر باشد. این مطالعه با هدف تعیین تأثیر یوگای خنده بر افسردگی بیماران مبتلا به سرطان تحت شیمی درمانی انجام گرفته است.
روش بررسی: این کارآزمایی بالینی تصادفی دو گروهی در مورد 69 بیمار سرطانی تحت شیمی درمانی در مرکز درمانی رضا (ع) مشهد در سال ۱۳۹۷ انجام گرفته است. بیماران به صورت تصادفی به دو گروه مداخله و کنترل اختصاص یافتند. برای گروه مداخله طی چهار روز، روزانه یک جلسه 30-20 دقیقهای فعالیت یوگای خنده قبل از شیمی درمانی اجرا شد. گروه کنترل آموزش خودمراقبتی معمول را دریافت کردند. افسردگی با پرسشنامه ارزیابی افسردگی بک در دو مرحله قبل و پس از اتمام جلسات یوگای خنده سنجیده شد. دادهها با استفاده از آزمونهای آماری کایاسکوئر، تیمستقل، فیشر و تیزوجی در نرمافزار SPSS نسخه 20 تحلیل شد.
یافتهها: 46 نفر (67%) از افراد شرکتکننده در مطالعه زن بودند. میانگین سن بیماران در گروه مداخله 6/9±0/49 و در گروه کنترل 6/12±2/45 سال بود. میانگین نمره افسردگی در مرحله پس آزمون در گروه مداخله (04/6±50/7) به صورت معناداری کمتر از گروه کنترل (53/7±54/12) بود (005/0p<). در مقایسه درون گروهی نیز، در گروه مداخله نمره افسردگی تفاوت معناداری در جهت کاهش داشت (001/0p<).
نتیجهگیری: یوگای خنده منجر به بهبود افسردگی در بیماران تحت شیمی درمانی میشود، لذا استفاده از آن در بیماران تحت شیمی درمانی توصیه میشود.
ثبت کارآزمایی بالینی: IRCT20180429039463N1
فرزین باقری شیخانگفشه، وحید صوابی نیری، شبنم بریاجی، فاطمه اقبالی، علی فتحی آشتیانی،
دوره 29، شماره 3 - ( 7-1402 )
چکیده
زمینه و هدف: اختلالات خوردن پیامدهای روانشناختی و اجتماعی بسیار زیادی را برای فرد و جامعه به همراه دارد. پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی درمان شناختی- رفتاری بر اضطراب کووید-19، ترس از ارزیابی منفی و افسردگی زنان مبتلا به بیاشتهایی عصبی انجام گرفته است.
روش بررسی: روش پژوهش، نیمه تجربی از نوع پیشآزمون- پسآزمون با گروه کنترل است. جامعه آماری پژوهش زنان مبتلا به بیاشتهایی عصبی مراجعهکننده به مراکز درمانی و کلینیکهای روانشناسی مناطق 6 و 8 شهر تهران در سال 1401 بودند. نمونهها به تعداد 30 نفر به روش در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی در گروه مداخله (15 نفر) و کنترل (15 نفر) جایدهی شدند. ابزار پژوهش پرسشنامههای نگرشهای خوردن، اضطراب کووید-19، ترس از ارزیابی منفی و افسردگی بود. گروه مداخله هشت جلسه 90 دقیقهای (هفتهای دوجلسه) درمان شناختی- رفتاری را دریافت کردند، ولی گروه کنترل هیچ مداخلهای دریافت نکردند. در انتها دادهها با آنالیز کوواریانس چندمتغیره در SPSS نسخه 24 تحلیل شد.
یافتهها: نتایج پژوهش حاضر نشان داد که درمان شناختی- رفتاری به صورت معناداری باعث کاهش اضطراب روانی کووید-19 (41/36=F، 001/0>p)، اضطراب جسمانی کووید-19 (15/39=F، 001/0>p)، ترس از ارزیابی منفی (92/41=F، 001/0>p) و افسردگی (48/47=F، 001/0>p) زنان مبتلا به بیاشتهایی عصبی شده است.
نتیجهگیری: براساس یافتههای مطالعه میتوان نتیجه گرفت که درمان شناختی- رفتاری توانسته است باعث کاهش اختلالات روانشناختی زنان مبتلا به بیاشتهایی عصبی شود. از آنجا که سلامت روانی بسیاری از بیماران مبتلا به بیاشتهایی عصبی ممکن است آسیب جدی ببیند، ضروری است تدابیری در جهت شناسایی و درمان روانشناختی گروههای آسیبپذیر اتخاذ شود.
علی نویدیان، سمیه خزائیان،
دوره 29، شماره 3 - ( 7-1402 )
چکیده
زمینه و هدف: روشهای ابراز هیجانی مانند مشاورههای روایتگری و ابراز هیجانی نوشتاری در کاهش شدت مشکلات روانشناختی مختلف مانند افسردگی و استرس حاد به ویژه پس از حوادث تروماتیک مؤثر هستند. سزارین اورژانسی نیز رخدادی تروماتیک قلمداد میشود که میتواند باعث مشکلات روانشناختی برای مادر شود. هدف از این مطالعه مقایسه اثربخشی ابراز هیجانی نوشتاری و روایتگری بر استرس پس از سانحه و افسردگی پس از زایمان زنان تحت سزارین اورژانسی بستری در بخش زنان بوده است.
روش بررسی: این مطالعه نیمه تجربی در شهر زاهدان انجام گرفته است. تعداد 120 زن تحت سزارین اورژانس بستری شده در بیمارستان علی ابن ابیطالب (ع) در سال 1401-1400 به صورت در دسترس انتخاب و به روش تصادفی به سه گروه 40 نفری ابراز هیجانی نوشتاری، روایتگری و کنترل تقسیم شدند. مداخله به صورت یک جلسه حضوری و دو جلسه غیرحضوری اجرا شد. جهت جمعآوری دادهها از پرسشنامههای افسردگی Edinburgh و سنجش اختلال استرس پس از سانحه استفاده شد که قبل و 6 هفته بعد از پایان مداخله در سه گروه تکمیل شد. دادهها با استفاده از نرمافزار SPSS نسخه 24 و آزمونهای آماری توصیفی و تحلیلی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافتهها: نتایج نشان داد میانگین نمره استرس پس از سانحه و افسردگی پس از زایمان در گروههای ابراز هیجانی نوشتاری و روایتگری نسبت به گروه کنترل بعد از مداخله کاهش معناداری داشت (05/0>p) در حالی که قبل از مداخله سه گروه تفاوت معناداری نداشتند (05/0<p). همچنین طبق نتایج، تفاوت میانگینها قبل و بعد از مداخله در گروه ابراز هیجانی نوشتای در هر دو متغیر استرس پس از سانحه و افسردگی پس از زایمان نسبت به گروه روایتگری بیشتر بود که نشاندهنده تأثیر بیشتر ابراز هیجانی نوشتاری در مقایسه با روایتگری است (001/0p<).
نتیجهگیری: طبق یافتههای پژوهش و اثرات مثبت روایتگری و ابراز هیجانی نوشتاری، استفاده از آنها برحسب امکانات موجود در برنامههای آموزشی و مراقبتی به عنوان برنامههای مکمل در کنار سایر مراقبتها در زنان تحت زایمان تروماتیک توصیه میشود.
زهرا فتوکیان، سبحان رحیمی اسبو، زهرا جنت علیپور، علی پورحبیب، فاطمه غفاری، مجتبی قنبری قلعهسری، شهربانو کیهانیان، محسن وکیلی صادقی،
دوره 30، شماره 3 - ( 7-1403 )
چکیده
زمینه و هدف: مراقبتهای پیگیرانه پس از درمان سرطان پستان، بر کاهش مرگومیر و هزینههای درمان و ارتقای کیفیت زندگی بیماران تأثیر زیادی دارد. مطالعه حاضر با هدف تعیین عوامل روانشناختی مؤثر بر مراقبتهای پیگیرانه بعد از درمان سرطان پستان انجام گرفته است.
روش بررسی: در این مطالعه توصیفی- تحلیلی، 180 بیمار مبتلا به سرطان پستان شهرستانهای بابل و غرب استان مازندران به روش تصادفی ساده در طی سالهای 1401-1400 انتخاب شدند. دادهها از طریق پرسشنامههای اطلاعات فردی، اضطراب و افسردگی بیمارستانی Zigmond، ترمومتر درماندگی روانشناختی، ترس از عود سرطان و چکلیست مراقبتهای پیگیرانه بعد از درمان سرطان پستان جمعآوری شد. بهمنظور تجزیه و تحلیل اطلاعات از نرمافزار SPSS نسخه 18 و آمار توصیفی و استنباطی استفاده شد.
یافتهها: میانگین و انحراف معیار سنی افراد مورد مطالعه 01/12±49/51 سال بود. میانگین و انحراف معیار نمرات افسردگی، اضطراب و ترمومتر درماندگی روانشناختی به ترتیب 71/2±16/6، 13/4±7۰/10 و 54/2±98/5 بود. نتایج نشان داد که افراد دارای اضطراب، افسردگی، درماندگی روانشناختی و ترس از عود بیشتر، برخی رفتارهای پیگیرانه را کمتر انجام میدهند و برخی را کمتر (05/0p<).
نتیجهگیری: با توجه به نتایج توصیه میشود سیاستگذاران بهداشتی به چالشهای روانشناختی این بیماران توجه داشته باشند. در مورد فراهم کردن تسهیلات پوشش بیمه، جهت غربالگری و درمان مشکلات روحی روانی بیماران میتواند با بهبود سلامت روان، به مشارکت افراد در رفتارهای خود مراقبتی و ارتقای سلامت افراد کمک نماید.