جستجو در مقالات منتشر شده


10 نتیجه برای باروری

افسانه خادمی، اشرف آل یاسین، مرضیه آقا حسینی، سید علی احمدی ابهری، حسن اسفندی، کوروش فخیمی درخشان،
دوره 10، شماره 2 - ( 2-1383 )
چکیده

مقدمه: ناباروری و افسردگی هر کدام به طور جداگانه از مشکلات بزرگ جوامع انسانی هستند. با وجود این که افسردگی یکی از شایع‌ترین بیماری‌هایی است که در طب پیشگیری مشاهده می‌شود، مراجعه برای دریافت کمک بسیار کمتر از شیوع بیماری است. وجود اطلاعات کافی در مورد شیوع بیماری و عوامل خطر آن برای شناسایی بیمار بسیار با ارزش است. ناباروری می‌تواند از عوامل مستعدکننده افسردگی باشد. پرسش‌نامه افسردگی بِک (BDI) که وسیله‌ای برای غربالگری افسردگی است به علت وجود ترجمه‌ی فارسی هنجاریابی شده جهت شناسایی افراد در معرض خطر کمک‌کننده می‌باشد. هدف از این تحقیق تعیین شیوع افراد در معرض خطر افسردگی در بیماران نابارور مراجعه‌کننده به یک مرکز درمان نازایی بوده است.
روش کار: در این مطالعه 681 خانم نابارور مراجعه‌کننده به بیمارستان دکتر شریعتی مورد بررسی قرار گرفتند. اطلاعات اولیه شامل سن، مدت، نوع و علت نازایی، میزان تحصیلات، وجود سابقه درمان قبلی و مصرف سیگار ثبت شد. پرسش‌نامه BDI به این افراد داده و امتیاز آن ثبت گردید. امتیاز 16 و بیشتر مثبت (در معرض افسردگی قرار داشتن) در نظر گرفته شد.
یافته‌ها: نشان می‌دهد که سن اثری در شیوع پاسخ مثبت ندارد، ولی شیوع پاسخ مثبت در افراد با مدت نازایی طولانی‌تر، علت نازایی توأم، تحصیلات کمتر و وجود سابقه درمان کمک باروری یا جراحی به طور معناداری بیشتر بود.
نتیجه‌گیری: افراد نابارور به طور کلی در معرض افسردگی قرار دارند. چون در کشور ما تمایل نسبت به مراجعه به روانپزشک و دریافت خدمات مربوطه کم است، شناسایی افراد در معرض خطر در گروه نابارور و ارجاع آنها برای دریافت درمان‌های حمایتی در مورد مسایل روانی، کمک قابل توجهی به این افراد می‌کند.


ماندانا میرمحمدعلی‌ئی، مریم مدرس، غلامرضا بابایی، مستانه کامروامنش،
دوره 10، شماره 2 - ( 2-1383 )
چکیده

مقدمه: اسیدفولیک یکی از ویتامین‌های ضروری و مهم برای زنان در سنین باروری، به خصوص در دوران قبل از بارداری و طی این دوران است. تحقیقات متعددی نقش اسیدفولیک را در پیشگیری از بروز ناهنجاری‌های جنینی به ویژه نقایص لوله عصبی، کم خونی در زنان باردار، بیماری‌های قلبی و عروقی و برخی از سرطان‌ها نشان داده‌اند.
روش کار: این پژوهش یک مطالعه‌ی نیمه تجربی است. تعداد نمونه‌ها شامل 130 زن متأهل در سنین باروری (45-15سال) مراجعه‌کننده به مراکز بهداشتی درمانی شهر کرمانشاه بود که به‌صورت تصادفی انتخاب شدند. این پژوهش در دو مرحله انجام گرفت. ابزار گردآوری اطلاعات پرسش‌نامه بود. هر یک از واحدهای مورد پژوهش پس از انجام آزمون اولیه در یک جلسه آموزشی چهره‌به‌چهره به مدت 15 دقیقه شرکت کردند و دو هفته بعد دوباره همان پرسش‌نامه توسط پژوهشگر تکمیل گردید. جهت تجزیه و تحلیل داده‌ها از روش‌های آمار توصیفی (جداول توزیع فراوانی، میانگین و انحراف معیار) و آمار استنباطی (آزمون کای اسکوئر و آزمون تی) استفاده شد.
یافته‌ها: نتایج این پژوهش نشان داد بین میزان آگاهی واحدهای مورد پژوهش (0001/p≤0 و 381/27-=t) و میزان به کارگیری مکمل اسیدفولیک (0001/0=p و 968/42=X2) قبل و بعد از آموزش اختلاف معنادار وجود داشت. هم‌چنین بر اساس نتایج تحقیق، آموزش در افزایش آگاهی لزوم استفاده و به‌کارگیری مکمل اسیدفولیک در محدوده‌ی سنی 29-25 سال، افراد دارای تحصیلات دیپلم، زنان خانه‌دار، دارای همسران با تحصیلات دیپلم و شغل آزاد و سابقه‌ی یک بار حاملگی بیشترین تأثیر را داشته است.
نتیجه‌گیری: مطابق با یافته‌های پژوهش، میزان آگاهی و به‌کارگیری مکمل اسیدفولیک بعد از آموزش به میزان زیادی افزایش پیدا کرد که گویای اهمیت آموزش بهداشت و نقش مهمی است که پرسنل بهداشتی از جمله ماماها در این زمینه دارند. پیشنهاد می‌شود با آموزش‌های مداوم و جامع به زنان در سنین باروری، آنها را از اهمیت مصرف مکمل اسیدفولیک آگاه کرد.


مینو پاک‌گوهر، مریم ویژه، دکتر غلامرضا بابایی، دکتر فاطمه رمضان‌زاده، نسرین عابدی‌نیا،
دوره 14، شماره 1 - ( 9-1387 )
چکیده

زمینه و هدف: ناباروری موجب کاهش رضایت جنسی زنان نابارور می‌شود. این افراد بیان می‌کنند که عدم توانایی آن‌ها در بارور شدن، تأثیرات منفی قابل توجهی بر زندگی و به خصوص بر روابط جنسی آنان دارد. هدف از این مطالعه تعیین تأثیر مشاوره بر رضایت جنسی زنان نابارور مراجعه‌کننده به مرکز بهداشت باروری ولی‌عصر (عج) شهر تهران می‌باشد.

روش بررسی: این پژوهش یک مطالعه مداخله‌ای با استفاده از گروه کنترل می‌باشد. 100 زن نابارور که شرایط ورود به مطالعه را داشتند، به روش نمونه‌گیری آسان انتخاب شدند، سپس به روش تخصیص تصادفی در دو گروه مشاوره و کنترل قرار گرفتند. پژوهش در دو مرحله پیش آزمون و پیگیری 3 ماه بعد انجام شد. در گروه مشاوره، مداخله طی 2 جلسه یک ساعته، با فاصله 1هفته و برای هر فرد به صورت جداگانه برگزار شد. ابزار گردآوری اطلاعات شامل پرسشنامه مشخصات فردی و پرسشنامه رضایت جنسی (Sexual Satisfaction Questionnaire) بود. اطلاعات جمع‌آوری شده با استفاده از نرم‌افزار SPSS و روش‌های آماری توصیفی و استنباطی (آزمون مجذور کای، من‌ویتنی‌یو و ویل‌کاکسون) مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت (سطح معناداری 05/0p< در نظر گرفته شده است).

یافته‌ها: نتایج نشان داد که قبل از مداخله بین میزان رضایت جنسی زنان دو گروه مشاوره و کنترل، تفاوت آماری معناداری وجود نداشته است (401/0=p)، در صورتی که 3 ماه پس از مداخله تفاوت معناداری بین میزان رضایت جنسی زنان دو گروه مشاوره و کنترل مشاهده شد (019/0=p). همچنین، بین میزان رضایت جنسی زنان گروه مشاوره قبل و 3 ماه پس از مداخله نیز تفاوت آماری معناداری دیده شد (002/0=p).

نتیجه‌گیری: مشاوره موجب افزایش رضایت جنسی زنان نابارور می‌شود.


منصوره جمشیدی‌منش، لادن آسترکی، زهرا بهبودی‌مقدم، زیبا تقی‌زاده، حمید حقانی،
دوره 18، شماره 5 - ( 11-1391 )
چکیده

زمینه و هدف: رفتارهای دلبستگی مادر به جنین نقش مهمی در پذیرش هویت مادری، پیامد مطلوب بارداری و رشد و تکامل کودک ایفا می‌کند. چگونگی رفتارهای دلبستگی مادران به جنین متفاوت است که می‌تواند از عوامل مختلف ناشی شود. هدف از انجام این مطالعه تعیین رفتارهای دلبستگی مادر به جنین و برخی عوامل مرتبط با آن است.

روش بررسی: در این مطالعه مقطعی که در 12 مرکز بهداشتی درمانی وابسته به دانشگاه علوم پزشکی تهران انجام یافت، تعداد 400 زن باردار بین هفته‌های 20 تا 40 بارداری شرکت داشتند. ابزار گردآوری داده‌ها 2 پرسشنامه شامل پرسشنامه جمعیت‌شناختی و پرسشنامه رفتارهای دلبستگی مادر به جنین بود. برای تجزیه و تحلیل داده‌ها از نرم‌افزار SPSS v.19 و آزمون‌های آنوا، پست هوک، پیرسون، تی‌تست استفاده و 05/0p< معنادار در نظر گرفته شد.

یافته‌ها: میانگین و انحراف معیار رفتارهای دلبستگی مادر به جنین 72/16±72/84 بود. سن و تحصیلات بالاتر مادر، سن بارداری، تمایل به بارداری، رضایت از جنسیت جنین و انجام آزمایش‌های تخصصی جهت بررسی سلامت جنین، خانه‌دار و همچنین فارس زبان بودن مادر، با رفتارهای دلبستگی مادری بالاتری همراه بود (05/0p<). بارداری‌های متعدد و بارداری پرخطر نیز به طور معنادار با کاهش دلبستگی مادر به جنین همراه بود. بین سابقه ازدواج قبلی، نسبت فامیلی با همسر، سابقه نازایی، تعداد و نوع سونوگرافی، وجود ناهنجاری در جنین، سابقه سقط و مرده‌زایی و شرکت در کلاس‌های آمادگی برای زایمان و رفتارهای دلبستگی مادر به جنین ارتباط معناداری یافت نشد.

نتیجه‌گیری: براساس نتایج به طور کلی مادران شرکت‌کننده در این پژوهش از نمره دلبستگی بالایی نسبت به جنین برخوردار بودند. دو حیطه «پذیرش نقش والدی» و «تعامل با جنین» به ترتیب بالاترین و کم‌ترین نمره را بین حیطه‌های رفتارهای دلبستگی مادر به جنین نشان داد.


رویا چرم‌زاده، محمدرضا آخوند، عبدالرحمن راسخ،
دوره 20، شماره 4 - ( 11-1393 )
چکیده

  زمینه و هدف: رفتار باروری یک جامعه را به شیوه­های مختلف می­توان مطالعه کرد. یکی از این شیوه­ها بررسی فاصله تولدهاست. فاصله تولدها یکی از معیارهای مهم در تعیین و تفسیر نرخ باروری است. هدف این مطالعه، بررسی فاصله تولدها و عوامل مؤثر بر آن در شهر اهواز می­باشد .

  روش بررسی: در این مطالعه، خانم‌های باردار (49-15 ساله) ساکن اهواز مراجعه‌کننده به مراکز بهداشتی درمانی در سال 92-1391 جامعه مورد مطالعه را تشکیل می‌دادند و تعداد نمونه 1074 نفر بود. برای نیل به هدف پژوهش با توجه به ماهیت داده­های مربوط به فاصله تولدها از مدل­ زمان شکست شتابیده استفاده شده است. به منظور یافتن برآورد پارامترها با استفاده از این مدل نرم­افزار آماری R مورد استفاده قرار گرفته است .

  یافته‌ها : نتایج حاصل نشان می­دهد که تحصیلات مادر، قومیت پدر، نوع منزل مسکونی، استفاده از وسایل پیشگیری، سن مادر هنگام ازدواج و وضعیت بارداری فرزند مهم­ترین متغیرهای تأثیرگذار بر فاصله تولد اول، قومیت مادر، استفاده از وسایل پیشگیری، تعداد سقط یا مرده­زایی، وضعیت بارداری فرزند، مدت زمان شیردهی و نوع زایمان فرزند قبلی مهم­ترین متغیرهای تأثیرگذار روی فاصله تولد دوم و قومیت پدر، استفاده از وسایل پیشگیری و مدت زمان شیردهی به فرزند قبلی مهم­ترین متغیرهای تأثیرگذار روی فاصله تولد سوم هستند .

  نتیجه‌گیری: مقایسه نتایج حاصل از مطالعه حاضر با مطالعات قبلی نشان می­دهد که در طول سال­های اخیر شتاب باروری کاهش و فاصله بین تولدها افزایش یافته است. به­عبارت دیگر شرایط اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی کنونی سبب افزایش فاصله تولدها شده که نتیجه آن کاهش باروری در زوج‌ها می‌باشد .

  


طلعت خدیوزاده، زهرا هادی‌زاده طلاساز، محمدتقی شاکری،
دوره 23، شماره 3 - ( 7-1396 )
چکیده

زمینه و هدف: تأخیر در شروع فرزندآوری با کاهش فرزندآوری در خانواده و خطر بارداری در سنین بالا برای مادر همراه است. نظریه یادگیری اجتماعی برای روشن شدن تعامل میان عوامل فردی، عوامل محیطی و رفتار استفاده می‌شود. در راستای درک عوامل زمینه‌ساز این تأخیر، مطالعه حاضر با هدف پیش‌بینی عوامل مرتبط با تأخیر در زمان اولین فرزندآوری در زنان جوان متأهل با استفاده از نظریه یادگیری اجتماعی بندورا انجام یافته است.
روش بررسی: این مطالعه از نوع مقطعی- همبستگی است جامعه پژوهش را زنان متأهل بارور مراجعه‌کننده به مراکز بهداشتی درمانی و درمانگاه‌های زنان و زایمان بیمارستان‌های آموزشی شهر مشهد در سال‌های 95-1394 تشکیل می‌دادند. تعداد نمونه‌ها 284 نفر بودند. ابزار جمع‌آوری داده‌ها 5 پرسشنامه عوامل فردی و اجتماعی بود. داده‌ها در نرم‌افزار SPSS نسخه 16 و با استفاده از آمارهای توصیفی و آزمون‌های همبستگی پیرسون، اسپیرمن، رگرسیون خطی و رگرسیون چندگانه انجام گرفت.
یافته‌ها: میانگین سن افراد شرکت‌کننده در پژوهش 2/4±99/27 و میانگین فاصله ازدواج تا تولد نخستین فرزند 96/1±22/3 سال بود که 25/1 سال از فاصله مطلوب بین ازدواج تا فرزندآوری بیش‌تر بود. رگرسیون خطی چندگانه نشان داد که انگیزه­های باروری مثبت و منفی، خودکارآمدی درک شده مادری، ارتباط زوج‌ها، تعداد خواهران و باورهای مذهبی مرتبط با فرزندآوری بر فاصله بین ازدواج تا شروع باروری تأثیر دارند (01/0p<).
نتیجه‌گیری: عواملی که در پیش‌بینی تأخیر در اولین رفتارهای باروری نقش دارد، با به‌کارگیری نظریه یادگیری اجتماعی بندورا شناسایی گردید. جهت طراحی برنامه­های مداخله­ای برای انجام سیاست‌های افزایش فرزندآوری باید این دو دسته از عوامل با هم در نظر گرفته شود.
 
طاهره رحمانی فرد، سید محمد کلانتر کوشه، محبوبه فرامرزی،
دوره 23، شماره 3 - ( 7-1396 )
چکیده

زمینه و هدف: زنان نابارور نسبت به افراد بارور، استرس بیش‌تری را در زندگی تجربه می‌کنند و کیفیت زندگی پایین‌تری دارند. هدف این مطالعه تعیین اثربخشی روان‌درمانی شناختی مبتنی بر ذهن آگاهی بر کیفیت زندگی زنان نابارور بوده است.
روش بررسی: در این کارآزمایی بالینی تصادفی (IRCT2017021132321N2) به روش چهار گروهی سولومون، 60 نفر از زنان نابارور مراجعه‌کننده به مرکز تحقیقات باروری ناباروری حضرت فاطمه زهرا (س) شهر بابل در سال 1394، به طور تصادفی در چهار گروه 15 نفری (آزمایش با پیش آزمون، آزمایش بدون پیش آزمون، شاهد بدون پیش آزمون، شاهد با پیش آزمون) تخصیص داده شدند. 30 نفر آزمودنی گروه آزمایش، روان‌درمانی شناختی مبتنی بر ذهن آگاهی را طی 8 جلسه گروهی (هفته‌ای یک بار 120 دقیقه) دریافت نمودند. 30 نفر آزمودنی گروه شاهد، هیچ‌گونه مداخله‌ای دریافت نکردند. 30 آزمودنی در ابتدا و 60 آزمودنی در انتهای مطالعه، پرسشنامه کیفیت زندگی را تکمیل کردند. داده‌ها در نرم‌افزار SPSS نسخه 20 با استفاده از آزمون تحلیل کوواریانس تک متغیری ANCOVA تجزیه و تحلیل شد.
یافته‌ها: روان‌درمانی شناختی مبتنی بر ذهن آگاهی، کیفیت زندگی را در هر دو گروه آزمایش ارتقا داد. به طوری که میانگین نمرات زنان در تمامی چهار بعد کیفیت زندگی، سلامت جسمانی، روانی، روابط اجتماعی و محیط زندگی در هر دو گروه آزمایش به طور معناداری نسبت به گروه‌های کنترل بیش‌تر شد (05/0p<).
نتیجه‌گیری: به‌کارگیری روان‌درمانی شناختی مبتنی بر ذهن آگاهی، به عنوان یک روش قابل اعتماد ارتقادهنده کیفیت زندگی زنان نابارور، در مراکز ناباروری توصیه می‌شود.
 
رقیه بایرامی، فاطمه عفتی داریانی، معصومه حاج شفیعها، رکسانا جان قربان،
دوره 24، شماره 2 - ( 4-1397 )
چکیده

زمینه و هدف: زوج‌ها در بارداری­های حاصل از لقاح آزمایشگاهی در مقایسه با بارداری­های طبیعی با مشکلات متعددی مواجه هستند. اکثر تحقیقات زنان را مورد توجه قرار داده­اند و به مردان توجه کم‌تری شده است. لذا مطالعه حاضر با هدف تبیین درک مردان در انتظار اولین فرزند از بارداری حاصل لقاح آزمایشگاهی انجام یافته است.
روش بررسی: این مطالعه کیفی از فروردین تا اسفند ماه 1396 در مرکز درمان ناباروری بیمارستان شهید مطهری شهر ارومیه انجام یافته است. داده­ها با انجام 19 مصاحبه نیمه ساختار یافته عمیق انفرادی جمع­آوری شد. مشارکت­کنندگان از طریق نمونه­گیری مبتنی بر هدف تا رسیدن به اشباع اطلاعات از بین مردانی که همسران آن‌ها با روش لقاح آزمایشگاهی باردار شده بودند، انتخاب شدند. داده­ها به روش تحلیل محتوای قراردادی، با نرم‌افزار MAXqda نسخه 10 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافته‌ها: از تجزیه و تحلیل داده­ها چهار طبقه «بیم و امید به پیامد درمان»، «ترس از انگ اجتماعی»، «نگرانی تأمین مالی» و «نیاز به مشارکت و آموزش» حاصل شد.
نتیجه‌گیری: مردانی که همسر آن‌ها با روش لقاح آزمایشگاهی باردار شده­اند، انتظارات و نیازهایی دارند که باید مورد توجه قرار گیرد. آنان از یک سو از انگ اجتماعی ناباروری و جنین اهدایی، پیامد درمان و مشکلات اقتصادی درمان نگرانند و از سوی دیگر انتظار دارند در فرایند درمان ناباروری و مراقبت‌ها مشارکت داده شوند.
نادیا جلال رزاقی، خدیجه حاجی‌ میری، مینا هاشمی‌ پرست،
دوره 29، شماره 3 - ( 7-1402 )
چکیده

زمینه و هدف: در طی سال‏های اخیـر، تغییرات گسترده‏ای در روند فرزندآوری خـانواده‏ها ایجـاد شـده، به‏طوری که تمایل به فرزندآوری و داشتن فرزندان بیش‏تر در میان خانواده‏های ایرانی با کاهش چشمگیری مواجه بوده است. لذا مطالعه حاضر با هدف تبیین مؤلفه‏های تعیین‏کننده‏ تصمیم‏گیری فرزندآوری در زنان و مردان سنین باروری انجام گرفته است.
روش بررسی: پژوهش حاضر یک مطالعه کیفی با رویکرد تحلیل محتوای قراردادی است. مشارکت‏کنندگان تعداد 19 نفر از زنان و مردان همسردار سنین باروری ساکن شهر زنجان بودند که در سال 1402 به روش نمونه‏گیری هدفمند و با رعایت اصل حداکثر تنوع، انتخاب و پس از کسب رضایت آگاهانه وارد مطالعه شدند. داده‏ها با استفاده از مصاحبه‏های نیمه ساختار یافته انفرادی تا زمان رسیدن به اشباع نظری گردآوری و به طور همزمان تحلیل شد. برای مدیریت تحلیل داده‏های متنی از نرمافزار MAXQDA نسخه ۲۰۲۰ استفاده شد.
یافته‌ها: در طی فرآیند استقرایی تحلیل داده‏ها، هفت طبقه اصلی شامل الگوپذیری اجتماعی، بازاندیشی مدرن در ساختار خانواده، مقتضیات اجتماعی و اقتصادی، دغدغه‏های نوین فرزندپروری، مسؤولیت‏گریزی و آسایش طلبی، تجارب پیشینه ناخوشایند و چالش‏های سنی به عنوان مؤلفه‏های تعیین‏کننده‏ تصمیم‏گیری فرزندآوری استخراج شد. طبقه مقتضیات اجتماعی و اقتصادی با 505 کد باز بیشترین مفهوم تکرارشونده در تمام مصاحبه‏ها بود.
نتیجه‌گیری: هنجار شدن کم فرزندی در جامعه و تغییر ارزش‏ها و نگرش‏های افراد در راستای معنای فرزند از یک سو و معضلات اقتصادی و اجتماعی از سوی، دیگر افراد را به سوی کم فرزندخواهی سوق داده است. همچنین کم فرزندخواهی پاسخی است به گرایشهای فردگرایی زنان و مردان و گریز از دغدغه‏های فرزندپروری.

 
اکرم رحیمی شاندیز، فاطمه زهرا کریمی، راضیه معصومی، سید رضا مظلوم،
دوره 30، شماره 1 - ( 1-1403 )
چکیده

زمینه و هدف: با توجه به این که کاهش رضایت جنسی به دنبال شکست درمان ناباروری، موجب کاهش کیفیت و رضایت از زندگی می­شود، این مطالعه با هدف مقایسه تأثیر مشاوره جنسی براساس مدل EX-PLISSIT و BETTER بر رضایت جنسی زنان پس از شکست درمان روش­های کمک باروری انجام گرفت، تا ارایه­کنندگان خدمات سلامت بتوانند با مقایسه مدل­های مختلف مشاوره­ای، بهترین رویکرد مشاوره­ای جهت بهبود رضایت جنسی زنان به دنبال شکست درمان روش­های کمک باروری را انتخاب نمایند.
روش بررسی: این کارآزمایی بالینی تصادفی در سال 1401 در مورد 66 زن نابارور که به مرکز ناباروری میلاد بیمارستان امام رضا (ع) شهر مشهد مراجعه کرده و با شکست درمان روش­های کمک باروری مواجه شده بودند، صورت گرفت. جلسات مشاوره جنسی در دو گروه مداخله EX-PLISSIT و BETTER به صورت فردی توسط ماما در چهار جلسه هفتگی، به صورت دو جلسه حضوری و دو جلسه مجازی اجرا شد. جمع­آوری داده‌ها با استفاده از مقیاس چندبعدی رضایت جنسی زنان (SSSW) انجام یافت. تجزیه و تحلیل داده‌ها با استفاده از نرم­افزار SPSS نسخه 25 و آزمون‌های تیمستقل، Mann-Whitney و Wilcoxon انجام گرفت.
یافته‌ها: پس از مداخله تفاوت آماری معناداری در نمره کل رضایت جنسی و حیطه­های آن بین دو گروه دیده نشد (05/0<p) و تنها در حیطه اضطراب رابطه­ای، تفاوت معنادار بود (021/0=p). نتایج مقایسه درون گروهی نشان داد که در دو گروه نمره کل رضایت جنسی و حیطه­های آن پس از مداخله به طور معناداری بیشتر از قبل از مداخله است (05/0>p).
نتیجه‌گیری: مشاوره جنسی براساس مدل EX-PLISSIT و BETTER به‌ عنوان روش مؤثر، ساده، ارزان و بدون عارضه جانبی می­تواند به افزایش رضایت جنسی زنان نابارور پس از شکست درمان روش­های کمک باروری کمک کند.
ثبت کارآزمایی بالینی: IRCT20210211050324N1

 

صفحه 1 از 1     

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به حیات می باشد.

طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق

© 2024 , Tehran University of Medical Sciences, CC BY-NC 4.0

Designed & Developed by : Yektaweb