جستجو در مقالات منتشر شده


20 نتیجه برای بالینی

لیدا نیک‌فرید، خجسته نسیمه، آرش قنبریان،
دوره 12، شماره 1 - ( 2-1385 )
چکیده

زمینه و هدف:مطالعه حاضر به دلیل احتمال بروز عفونت‌های سیستمیک و موضعی ناشی از ورود کاتتر به داخل وریدهای محیطی به منظور تعیین ارتباط زمان ماندگاری کاتترهای وریدی محیطی با میزان بروز عوارض رگ‌گیری در نوزادان و کودکان بستری انجام شد.
روش بررسی: برای انجام این مطالعه توصیفی - مقطعی، تعداد 108 نوزاد و کودک به روش نمونه گیری مبتنی بر هدف و در یک دوره دو ماهه انتخاب و از نوک کاتتر آنها (بعد از خارج کردن به هر دلیل) کشت انجام شد. برای تمام نمونه‌ها یک پرسشنامه حاوی اطلاعات فردی و اطلاعات مرتبط با رگ‌گیری تکمیل گردید. شرایط رگ‌گیری برای تمام نمونه‌ها یکسان و شرط پذیرش، نبود کشت مثبت خون بعد از 24 ساعت بود. وجود حتی یک کلنی در نوک کاتتر مثبت فرض شد و یکی از نمونه‌ها به دلیل مثبت بودن کشت خون از مطالعه خارج گردید. نتایج با نرم‌افزار SPSS و آزمون آماری مجذور کای تحلیل شد.
یافته‌ها: نتایج مطالعه حاضر نشان داد میزان شیوع کلونیزاسیون نوک کاتتر ورید محیطی در کودکان و نوزادان بستری، 6/33% و شایع‌ترین ارگانیسم استافیلوکوک کوآگولاز منفی (50% موارد مثبت) می‌باشد. از نظر بالینی به نظر می‌رسید افزایش ماندگاری کاتتر با افزایش میزان کلونیزاسیون همراه است، اما به غیر از داروی مصرفی وریدی هیچ کدام از متغیرها شامل سن، جنس، زمان سپری شده از بستری، نوع بخش، محل کاتتر، زمان سپری شده از زمان رگ‌گیری، تغذیه کامل وریدی، ارتباط معنادار آماری با کلونیزاسیون سر کاتتر نشان ندادند. کلونیزاسیون در گروه دریافت‌کننده آنتی‌بیوتیک وریدی کمتر و در گروه دریافت‌کننده داروهای ضد تشنج بیشتر از بقیه گروه‌ها مشاهده شد. از طرف دیگر بین کلونیزاسیون و بروز عوارض موضعی کاتتریزاسیون ارتباط معناداری به دست نیامد.
نتیجه‌گیری: یافته‌ها نشان داد افزایش زمان ماندگاری کاتتر وریدی محیطی در نوزادان و کو دکان از 48 ساعت به 72 ساعت موجب افزایش خطر بروز عوارض کاتتریزاسیون مانند فلبیت و نشت زیرپوستی مایع نمی‌گردد.


زهرا راهنورد، سرور احمدنژاد آبکنار، عباس مهران،
دوره 15، شماره 1 - ( 5-1388 )
چکیده

زمینه و هدف: مدل همکار آموزشی بالینی به معنی مشارکت و همکاری بین مراقبان سلامت و مربیان دانشکده است و واقع‌بینی را برای محیط‌های کاری به ارمغان می‌آورد. در حرفه پرستاری سازگاری بین بخش آموزش و عرصه بالین، آرمانی دیرینه بوده که مستلزم همکاری مربیان دانشکده‌های پرستاری و پرستاران حرفه‌ای می‌باشد. تحقق این هماهنگی در نهایت تضمین‌کننده پیشرفت حرفه پرستاری خواهد بود. لذا اتخاذ رویکردی مؤثر و قابل اجرا جهت ادغام مباحث نظری و تجربیات بالینی در رشته پرستاری از اهمیت وی‍ژه‌ای برخوردار است. بر این اساس مطالعه‌ حاضر با هدف تعیین میزان تأثیر مدل همکار آموزشی بالینی بر پیامد آموزش بالینی دانشجویان پرستاری دانشگاه علوم پزشکی تهران انجام پذیرفته است.

روش بررسی: پژوهش حاضر یک مطالعه نیمه تجربی است. نمونه‌های این پژوهش شامل سه نفر از مربیان دانشکده، 7 نفر از پرستاران شاغل در 3 بخش کودکان و 52 نفر از دانشجویان پرستاری مشغول به تحصیل در ترم پنجم بودند که دارای معیارهای ورود به مطالعه بوده و به صورت نمونه‌گیری مبتنی بر هدف انتخاب شدند. سپس نمونه‌ها به صورت تصادفی به دو گروه تجربه (28 نفر) و شاهد (24 نفر) تقسیم شدند. دانشجویان در گروه تجربه و شاهد، واحد کارآموزی کودکان را در 3 بخش منتخب و به طور غیر هم‌زمان سپری نمودند با این تفاوت که دانشجویان در گروه تجربه بر اساس مدل همکار آموزشی بالینی تحت نظر پرستاران منتخب بالینی آموزش می‌دیدند و مربیان دانشکده بر فرایند آموزش نظارت داشته و در این مورد با پرستاران مربی همکاری می‌نمودند. در پایان دوره کارآموزی از مهارت‌های بالینی دانشجویان و میزان رضایتمندی دانشجویان و مربیان پس آزمون به عمل آمد. به منظور تجزیه و تحلیل داده‌ها، از روش‌های آماری توصیفی و استنباطی شامل آزمون مجذور کای، تست دقیق فیشر، من‌ویتنی‌یو و آزمون t استفاده شد.

یافته‌ها: نمونه‌ها در گروه تجربه و شاهد، از نظر مشخصاتی نظیر سن، جنس، معدل ترم گذشته، میزان علاقه و انگیزه نسبت به حرفه پرستاری با یکدیگر همگن بودند. یافته‌های این پژوهش اختلاف معناداری را در دو گروه تجربه و شاهد از نظر مهارت‌های بالینی اندازه‌گیری TPR، اندازه‌گیری فشارخون، اکسیژن درمانی، دارو درمانی، تغذیه کودک، ارتباط با کودک و خانواده نشان داد (001/0p<). به علاوه اختلاف معناداری بین متغیر رضایتمندی پرستاران منتخب بالینی از نحوه کارآموزی دانشجویان پرستاری در دو گروه تجربه و شاهد مشاهده شد (004/0=p). اما به لحاظ رضایتمندی دانشجویان و مربیان پرستاری از دستیابی به اهداف آموزش بالینی در گروه تجربه و شاهد اختلاف معناداری مشاهده نشد (به ترتیب 058/0=p و 109/0=p).

نتیجه‏گیری: مدل همکار آموزشی بالینی روشی مناسب در فرایند آموزش مهارت‌های بالینی به دانشجویان پرستاری است و بر این اساس بهره‌گیری از تجربیات و دانش عملی پرستاران بالینی در هر بخش برای ارایه آموزش مهارت‌ها به دانشجویان پرستاری توصیه می‌شود.

 


زهرا پورفرزاد، زهره ونکی، ربابه معماریان،
دوره 15، شماره 2 - ( 7-1388 )
چکیده

زمینه و هدف: ارتباطات جزء مفاهیم پایه و اولین موضوعاتی است که دانشجویان پرستاری باید آن را یاد بگیرند. رفتار آموزشی مربیان، نقش مهمی در اثربخشی آموزش بالینی برای دانشجویان دارد. هدف این مطالعه، تعیین تأثیر الگوی رهبری موقعیتی بر میزان صلاحیت ارتباطی دانشجویان پرستاری در دو دانشگاه علوم پزشکی و دانشگاه آزاد اسلامی اراک بوده است.

روش بررسی: این مطالعه نیمه تجربی با دو گروه شاهد و آزمون به صورت قبل و بعد انجام گرفته است. تعداد 75 دانشجو که واحد داخلی جراحی را در نیمسال دوم 86- 85 و ترم تابستانی اخذ کرده بودند، به صورت تصادفی انتخاب شدند. اختصاص نمونه‌ها در گروه‌های شاهد و آزمون به صورت غیرتصادفی انجام گرفت. دانشجویان و مربیان در دو گروه با یکدیگر همسان بودند. پرسشنامه سنجش صلاحیت ارتباطی دانشجویان توسط مربی و کارکنان در هفته اول کارآموزی تکمیل گردید. در گروه آزمون در مرحله حین کارآموزی «الگوی رهبری موقعیتی» به عنوان یک مداخله اجرا گردید. در انتهای کارآموزی نیز مجدداً ابزار توسط مربی و کارکنان تکمیل شد. داده‌ها با استفاده از آزمون‌های آماری تی‌زوجی و مستقل در نرم‌افزار SPSS v.13 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.

یافته‌ها: نتایج آزمون آماری تی زوجی نشان داد که در گروه شاهد صلاحیت ارتباطی دانشجویان در مرحله بعد از کارآموزی نسبت به قبل از آن تغییری نکرده است (764/0=p). در حالی که در گروه آزمون نمره صلاحیت ارتباطی دانشجویان افزایش معنادار (001/0p<) یافته است. با استفاده از آزمون آماری تی‌مستقل اختلاف میانگین نمره صلاحیت ارتباطی دانشجویان بین مراحل قبل و بعد از مداخله در گروه شاهد تفاوت معناداری با اختلاف میانگین نمره صلاحیت ارتباطی گروه آزمون بین مراحل قبل و بعد از مداخله دارد (001/0p<).

نتیجه‌گیری: با توجه به اهداف آموزش بالینی، به کارگیری الگوی رهبری موقعیتی در آموزش بالینی باعث ارتقای صلاحیت ارتباطی دانشجویان می‌شود.

 


شیرمحمد داودوند، نسرین الهی، محمدحسین حقیقی‌زاده،
دوره 15، شماره 3 - ( 9-1388 )
چکیده

زمینه و هدف: بیماری انفارکتوس میوکارد یکی از شایع‌ترین علل مرگ و میر و ناخوشی در جهان امروز است و با توجه به علایم آزاردهنده، پیشگیری ثانویه از طریق انجام برنامه‌های بازتوانی قلبی با مشارکت پرستاران، یکی از بهترین روش‌های درمانی است. هدف ازاین پژوهش تعیین تأثیر برنامه‌های کوتاه مدت باز توانی قلبی بر سیر تظاهرات بالینی این بیماری است.

روش بررسی: پژوهش حاضر از نوع نیمه تجربی است. نمونه‌های پژوهش 66 بیمار (58 مرد و 8 زن) 65-40 ساله مبتلا به انفارکتوس میوکارد بودند که با روش نمونه‌گیری مبتنی بر هدف از بین تمام بیماران مبتلا به انفارکتوس میوکارد مراجعه‌کننده به بیمارستان‌های آموزشی شهر اهواز از مهر ماه 84 تا اردیبهشت 85 ، انتخاب و به طور تصادفی به دو گروه آزمون (32نفر) و شاهد (34 نفر) تقسیم شدند. اطلاعات مربوط به تظاهرات بالینی به وسیله چک لیست از دو گروه جمع‌آوری شد. افراد گروه آزمون، پس از موفقیت در آزمون ورزش مقدماتی (دو هفته پس از انفارکتوس میوکارد)، برنامه بازتوانی 8 هفته‌ای را شروع نمودند. پس از پایان برنامه اطلاعات مربوط به تظاهرات بالینی از تمام بیماران جمع‌آوری و با استفاده از آمار توصیفی و استنباطی (آزمون من‌ویتنی) در نرم‌افزارSPSS مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.

یافته‌ها: با توجه به نتایج آزمون من‌ویتنی، بین حملات افزایش فشارخون (030/0=p)، درد قفسه صدری، تنگی نفس، خستگی، و تپش قلب (001/0p<) در گروه آزمون نسبت به گروه شاهد کاهش معنادار ایجاد شده است.

نتیجه‌گیری: شرکت در برنامه بازتوانی قلبی، درد قفسه صدری، تنگی نفس، خستگی، حملات فشارخون و تپش قلب را در بیماران مبتلا به انفارکتوس میوکارد کاهش می‌دهد. بر این اساس می‌توان اجرای این برنامه را در بیماران یاد شده توصیه نمود.

 


ناهید دهقان‌نیری، رضا نگارنده، ناصر بحرانی، افسانه صدوقی‌اصل،
دوره 16، شماره 2 - ( 4-1389 )
چکیده

زمینه و هدف: بروز تضاد در سازمان‌های مراقبت بهداشتی با توجه به پیچیده بودن سازمان، فراوانی و تنوع تعاملات، تخصص‌ها، نقش‌ها و ماهیت سلسله مراتب، بیشتر است. گرچه تضاد همیشه مخرب و مضر نیست و درجه معینی از آن می‌تواند موجب بهبود خدمات شود؛ اما افزایش سطح تضاد یا مزمن شدن آن نیز موجب بروز اختلال می‌شود و به همین جهت مدیریت و کنترل تضاد امری ضروری است. این مطالعه به منظور بررسی ارتباط درونی مفاهیم الگوی کنترل تضاد صورت گرفته است.

روش بررسی: این پژوهش یک مطالعه مقطعی است که در آن پرسشنامه‌ای جهت بررسی ارتباط درونی مفاهیم الگوی کنترل تضاد تدوین و توسط90 پرستار شاغل در بیمارستان‌های سه دانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی درمانی مستقر در تهران تکمیل گردید. روایی پرسشنامه به وسیله خبرگان بررسی و انسجام درونی آن (81/0=α) تأیید گردید. تجزیه و تحلیل داده‌ها با استفاده از آمار توصیفی (جداول توزیع فراوانی) و تحلیلی (آزمون همبستگی اسپیرمن) در بسته آماری برای علوم اجتماعی (SPSS) انجام یافت. طرح پژوهش در کمیته اخلاق در پژوهش دانشگاه علوم پزشکی تهران بررسی و تأیید شد. رضایت آگاهانه نیز از کلیه شرکت کننده‌ها اخذ گردید.

یافته‌ها: دامنه سنی افراد بین 22تا53 سال (2/8±5/34) بود. اکثر پرستاران مورد مطالعه زن (6/88%)، متأهل (6/57%) و در سمت پرستار (8/84%) بودند. از منظر اکثر پرستاران تضاد به معنای ناهماهنگی، عدم تفاهم و اختلاف و برای کم‌ترین آنان تضاد به معنای خشونت و مسایل دشوار بوده است. واکنش 4/41% نمونه‌های پژوهش در هنگام مواجهه با تضاد مذاکره بود. اما عصبانی شدن، کناره‌گیری، گذشت کردن، نادیده گرفتن و قبولاندن ایده‌های خود به فرد مقابل نیز از واکنش‌های پرستاران به تضاد بود. از نظر نمونه‌های پژوهش مؤثرترین عوامل در ایجاد یا کنترل تضاد به ترتیب تعامل و درک (4/32%)؛ شخصیت و خصوصیات فردی پرستار (6/26%) و شرایط شغلی (7/21%) می‌باشند. تعامل که متغیر مرکزی الگوی کنترل تضاد معرفی شده است، در این مطالعه نیز با پنج متغیر اصلی دیگر ارتباط معنادار دارد.

نتیجه‌گیری: ارتباطات و تعامل ناکافی و مخدوش مهم‌ترین عامل در بروز تضاد است که پرستاران و مدیران آن‌ها با درک این مطلب، باید در صدد بهبود مجاری ارتباطی افراد در سازمان و آموزش کارکنان جهت برقراری ارتباط مؤثر با یکدیگر باشند. این امر به درک متقابل کارکنان کمک نموده و از سوء برداشت‌ها و کج‌فهمی‌ها که زمینه ساز بروز تضاد است می‌کاهد. همچنین با شناخت سایر عوامل و متغیرهای مؤثر بر بروز و کنترل تضاد، آن‌ها می‌توانند ضمن تعدیل شرایطی که منجر به بروز تضاد می‌شود از روش‌های مؤثرتری برای حل تضاد بهره بگیرند.


رضا نگارنده، شادان پدرام رازی، محمد خسروی‌نژاد،
دوره 19، شماره 1 - ( 4-1392 )
چکیده

  زمینه و هدف: مسأله مهمی که همواره در ارایه مراقبت‌ها مورد توجه قرار می‌گیرد، دستیابی به کیفیت مطلوب ارایه مراقبت‌ها می‌باشد. بررسی ایمنی و رضایتمندی بیماران یکی از روش‌های سنجش و ارزشیابی کیفیت مراقبتی محسوب می‌شود. از طرفی، شایستگی پرستاران عاملی مؤثر در تضمین کیفیت مراقبت‌ها معرفی شده است. این مطالعه با هدف تعیین تأثیر استفاده از خدمات پرستاران دارای شایستگی بالینی بر ایمنی و رضایتمندی بیماران بستری در اورژانس از خدمات پرستاری انجام گرفته است .

  روش بررسی: این مطالعه از نوع مداخله‌ای با گروه شاهد غیر هم ارز می‌باشد. 120 بیمار بستری در بخش اورژانس بیمارستان امام خمینی (ره) شهر خمین در سال 1391 به روش در دسترس انتخاب شدند. گروه آزمون (40 نفر) مراقبت مورد نیاز خود را از پرستاران دارای شایستگی بالا دریافت کردند و گروه شاهد (80 نفر) توسط ترکیب معمول پرستاران بخش اورژانس مراقبت شدند. داده‌ها با استفاده از ابزار محقق ساخته سنجش ایمنی بیماران اورژانس و پرسشنامه رضایت بیماران از کیفیت مراقبت‌های پرستاری ( PSNCQ ) جمع‌آوری گردید. تجزیه و تحلیل داده‌ها با استفاده از آمار توصیفی و تحلیلی در نرم‌افزار SPSS v.16 انجام یافت. سطح معناداری در کلیه آزمون‌های آماری 05/0 p< در نظر گرفته شد .

  یافته‌ها : میانگین و انحراف معیار سن گروه آزمون 5/12 ± 1/48 و گروه شاهد 7/16 ± 5/40 بود (018/0= p ). همچنین دو گروه از نظر نوع اشتغال نیز اختلاف معنادار داشتند (009/0= p ). اما دو گروه از نظر بقیه متغیرها نظیر جنس، وضعیت تأهل، تحصیلات، برخورداری از بیمه، سابقه بستری و علت مراجعه همگن بودند. نتایج پژوهش نشان داد سطح ایمنی و رضایتمندی از خدمات پرستاری در دو گروه آزمون و شاهد تفاوت معناداری داشته است (001/0 p< ). آزمون رگرسیون نیز برای حذف اثر متغیرهای سن و شغل به کار رفت که نتایج حاکی از تأثیر مداخله بر رضایت و ایمنی بود.

  نتیجه‌گیری: یافته‌های این مطالعه نشان می‌دهد که استفاده از خدمات پرستاران شایسته، ایمنی و رضایتمندی بیماران از خدمات پرستاری را ارتقا می‌دهد، بنابراین تربیت پرستاران شایسته و توجه به سطح شایستگی پرستاران در طراحی تیم‌های مراقبت پرستاری و چینش آنان در بخش‌ها و نوبت‌های کاری مختلف برای افزایش ایمنی و رضایتمندی بیماران و به تبع آن کیفیت مراقبت‌ها ضروری است .


سیدمحمد میرکمالی، ماندانا جوانک لیاولی، محمدرضا یگانه،
دوره 20، شماره 1 - ( 1-1393 )
چکیده

  زمینه و هدف: کیفیت در ارایه خدمات بالینی یکی از مهم‌ترین نگرانی­ها در سراسر جهان است. حاکمیت بالینی به عنوان رویکردی جدید به بهبود کیفیت در نظام سلامت، نقش اساسی را در استقرار راهبردهای اصلی مراکز درمانی در جهت کیفیت بالاتر خدمات درمانی ایفا می­کند. از سوی دیگر با توجه به اهمیت فرهنگ سازمانی به عنوان اهرمی قدرتمند برای تقویت رفتار سازمانی، موفقیت سازمان­ها در اجرای هر راهبرد تا حد زیادی به حمایت و پشتیبانی فرهنگ سازمانی بستگی دارد و می­توان انتظار داشت که فرهنگ سازمانی حاکم بر بیمارستان، بر اجرای مناسب حاکمیت بالینی نیز تأثیر­گذار باشد. بر این اساس این پژوهش با هدف بررسی همبستگی بین فرهنگ سازمانی و استقرار حاکمیت بالینی از دیدگاه پرستاران در بیمارستان­های آموزشی شهر رشت انجام گرفته است .

  روش بررسی: روش پژوهش مقطعی و از نوع همبستگی و با استفاده از مدل‌های معادلات ساختاری است. به شیوه سرشماری 152 نفر از پرستاران شاغل در پست‌های مدیریتی در تحقیق شرکت کردند. جهت گردآوری داده­ها از پرسشنامه فرهنگ سازمانی Denison (2001) و پرسشنامه محقق ساخته حاکمیت بالینی استفاده شد. داده‌ها به وسیله نرم‌افزار SPSS و نیز LISREL تحلیل و از آزمون­های ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل عاملی تأییدی جهت سنجش مدل تحقیق استفاده گردید .

  یافته‌ها : یافته ­ های پژوهش نشان داد بین حاکمیت بالینی با تمام مؤلفه‌های فرهنگ سازمانی رابطه مثبت و معنادار (01/0> p ) برقرار است. تأیید مدل پژوهش مشخص نمود که فرهنگ سازمانی بر استقرار موفق حاکمیت بالینی اثرگذار است .

  نتیجه‌گیری: بهبود فرهنگ سازمانی سبب استقرار پایدار حاکمیت بالینی و به تبع آن ارتقای کیفیت خدمات درمانی خواهد شد. بنابراین مدیران بیمارستان‌ها بایستی به نهادینه ساختن فرهنگ سازمانی مناسب در راستای استقرار حاکمیت بالینی توجه کافی داشته باشند .

  


غلامحسین فلاحی‌نیا، مریم رازه، مهناز خطیبان، محبوبه رشیدی، علیرضا سلطانیان،
دوره 21، شماره 4 - ( 12-1394 )
چکیده

زمینه و هدف: مراقبت ناکافی از دهان بیماران بخش‌های مراقبت ویژه می‌تواند منجر به تجمع پاتوژن‌ها و عفونت‌های ریوی گردد. در این زمینه، علاوه بر روش‌های شیمیایی، روش مکانیکی نیز توصیه شده که در مورد اثر آن بر پنومونی نتایج متفاوتی گزارش شده است. لذا مطالعه حاضر جهت مقایسه دو روش شستشوی دهان با و بدون مسواک در ایجاد پنومونی مرتبط با ونتیلاتور در بیماران بخش مراقبت‌های ویژه طراحی و اجرا شده است.

روش بررسی: این کارآزمایی بالینی تصادفی شده دوگروهی یک سوکور در بخش‌های مراقبت ویژه بیمارستان‌های منتخب شهر اهواز در سال 1392 انجام گرفته است. 68 بیمار تحت ونتیلاتور به صورت در دسترس انتخاب شدند و سپس به طور تصادفی با استفاده از نرم‌افزار R به دو گروه با مسواک (A= 34بیمار) و با سوآپ (B= 34 بیمار) تخصیص یافتند. در هر دو گروه از محلول کلرهگزیدین 2/0% استفاده شد. مداخله در دو گروه به مدت 3 دقیقه و دوبار در روز به مدت پنج روز انجام گرفت. ایجاد پنومونی در پایان روز پنجم با فرم نمره‌دهی بالینی عفونت ریه (CPIS) بررسی شد. داده‌ها با آزمون­های کای­دو و تی‌مستقل در نرم‌افزار 16SPSS v. مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.

یافته‌ها: دو گروه از نظر سن، جنس، علت بستری، سطح هوشیاری، داروی مصرفی و مصرف دخانیات مشابه بودند. 8/58% کل بیماران به پنومونی مبتلا شدند (گروه A: 9/55% و گروه B: 8/61%). آزمون مجذور کای اختلاف معناداری بین دو گروه از نظر ایجاد پنومونی نشان نداد.

نتیجه‌گیری: استفاده از مسواک همراه محلول کلرهگزیدین در مقایسه با سوآپ همراه کلرهگزیدین نتوانست بروز پنومونی را کاهش دهد. با این حال به جهت اهمیت موضوع مطالعات بیش‌تری در این زمینه مورد نیاز است.


مینا محمدی، لیلا جانانی،
دوره 22، شماره 2 - ( 4-1395 )
چکیده

زمینه و هدف: کارآزمایی‌های بالینی تصادفی شده از جمله مطالعاتی هستند که قادرند معتبرترین شواهد را برای مقایسه مداخله‌های گوناگون در پژوهش‌های بهداشتی و درمانی فراهم سازند. وجود انواع تورش می‌تواند بر کیفیت پژوهش تأثیر گذارد و در نهایت، نتایج یک مطالعه را نامعتبر سازد. یکی از مهم‌ترین تورش‌ها، تورش انتخاب است. بهترین روش جهت کاهش تورش انتخاب، استفاده از تخصیص تصادفی شرکت‌کنندگان به گروه‌های موردنظر است. هدف این مطالعه فراهم سازی اطلاعاتی جامع، کاربردی و به زبانی ساده در مورد اجرای صحیح فرآیند تصادفی سازی در مطالعات کارآزمایی بالینی تصادفی شده، می‌باشد.

روش بررسی: این مطالعه یک بررسی مروری است که با استفاده از منابع موجود و تحلیل جامع آن‌ها انجام یافته است. بدین منظور مقالات و کتب مرتبط با موضوع در بانک‌های اطلاعاتی Medline، Scopus، Google Scholar، Science Direct و Magiran جستجو شد. کلید واژگان مورد استفاده تصادفی سازی، توالی تصادفی، پنهان سازی تخصیص، کارآزمایی شاهددار تصادفی شده، کارآزمایی بالینی تصادفی شده، تورش بودند که معادل انگلیسی آن‌ها نیز در جستجو اعمال شد.

یافته‌ها: در بررسی نتایج حاصل از جستجوی متون، تعداد 39 مقاله و یک کتاب با اهداف پژوهش حاضر هم‌خوانی داشتند که نتایج آن‌ها در سه مرحله ایجاد توالی تصادفی، پنهان سازی تخصیص تصادفی و اجرای فرآیند تصادفی سازی به زبانی ساده و کاربردی و با بیان مثال‌هایی ارایه گردید.

نتیجه‌گیری: وجود تورش انتخاب در مطالعات کارآزمایی بالینی یک عامل آسیب رسان بر صحت نتایج حاصل می باشد که به منظور پیشگیری از آن محققان بایستی روش‌های صحیحی را در تصادفی سازی و همچنین پنهان سازی تخصیص تصادفی به کار گیرند و به درستی آن را گزارش نمایند. لذا پژوهشگران می‌توانند با درک بهتر این روش و اجرای درست آن به نتایج معتبر دست یابند.


علی محمدپور، سیامک زارعی قنواتی، مجتبی کیان‌مهر، ابوالفضل رحمانی‌نژاد،
دوره 22، شماره 3 - ( 7-1395 )
چکیده

زمینه و هدف: کراتیت ناشی از اشعه ماورای ‌بنفش التهاب لایه اپی‌تلیوم قرنیه و کونژ ناشی از تابش اشعه ماورای ‌بنفش است و با عوارضی نظیر درد شدید چشم، کاهش حدت بینایی، اشک‌ریزش شدید و قرمزی چشم همراه می‌باشد. استفاده از پانسمان اولیه چشم در مبتلایان مورد تردید است، لذا مطالعه حاضر با هدف تعیین تأثیر پانسمان چشمی بر بهبود علایم بالینی بیماران با کراتیت ناشی از اشعه ماورای بنفش طراحی و اجرا گردید.

روش بررسی: در این کارآزمایی بالینی 120 نفر از بیماران با کراتیت ناشی از اشعه ماورای بنفش مراجعه‌کننده به اورژانس مرکز فوق تخصصی خاتم‌الانبیای دانشگاه علوم پزشکی مشهد در سال 1394 به‌طور تصادفی به دو گروه 60 نفره، با پانسمان و بدون پانسمان چشمی تخصیص یافتند (IRCT2015092124124N1). در یکی از گروه‌ها هر دو چشم پانسمان گردید و گروه دیگر پانسمان نشدند. بقیه مراقبت‌ها در هر دو گروه یکسان بود. علایم بالینی قبل و پس از 12 ساعت در دو گروه بررسی و مقایسه شد. داده‌ها با استفاده از آمار توصیفی و آزمون‌های تی‌مستقل، تی‌زوجی، مجذور کای و ویلکاکسون در نرم‌افزار SPSS v.23 تجزیه و تحلیل شد. مقادیر p کم‌تر از 05/0 معنادار در نظر گرفته شد.

یافته‌ها: نتایج نشان داد میزان قرمزی (001/0p<) و اشک‌ریزش (001/0p<) در گروه بدون پانسمان بهتر بهبود پیدا کرده و میانگین حدت بینایی در دو گروه اختلاف معناداری نداشت (05/0<p).

نتیجه‌گیری: پانسمان چشم تأثیری در بهبود علایم بالینی اشک ریزش و قرمزی چشم نداشته و بدون پانسمان این علایم بیش‌تر رفع می‌شود.


مینا محمدی، معصومه صادقی، لیلا جانانی،
دوره 23، شماره 2 - ( 4-1396 )
چکیده

چکیده

زمینه و هدف: مطالعات کارآزمایی بالینی تصادفی شده (RCT) معمولاً از دو مشکل عدم تبعیت و گمشدگی پیامد مطالعه صدمه می‌بینند. یکی از راه حل‌های بالقوه برای رفع این مشکلات، استفاده از رویکرد تحلیل با قصد درمان (ITT) می‌باشد. لذا هدف از این مطالعه، مروری بر مفهوم ITT و مهم‌ترین مباحث مرتبط با آن در عمل است، تا محققان پژوهش‌های RCT به عنوان راهنمایی در جهت بهبود کیفیت مطالعات RCT از آن بهره گیرند.

روش بررسی: این مطالعه یک بررسی مروری است که با استفاده از منابع موجود و تحلیل مطالب انجام یافته است. بدین منظور جستجوی مقالات و کتب مرتبط با موضوع در بانکهای اطلاعاتی Ovid/Medline، SCOPUS، Web of Science ،Google Scholar و Magiran انجام گرفت. در این راستا از کلمات کلیدی شامل Intention-to-treat analysis ، randomized controlled trials ، randomized clinical trial ، as-treated ، ITT ، per-protocol analysis استفاده گردید.

یافته‌ها: مزایای استفاده از ITT ، نقد تحلیل به قصد درمان، جایگزین‌های تحلیل به قصد درمان و محدودیت‌های هر یک، داده‌های گم‌شده و مدیریت آن‌ها در مطالعات کارآزمایی بالینی در این مقاله مورد بحث قرار گرفته است.

نتیجه‌گیری: رویکرد ITT به دلیل پای‌بند بودن به اصل تصادفی‌سازی باعث محافظت مطالعات کارآزمایی بالینی از مخدوش‌کنندگی و تورش شده و منجر به تولید بالاترین سطح مدارک و شواهد علمی در حوزه تحقیقات بالینی می‌شود. مناسب است این رویکرد به عنوان یک راهبرد در کلیه مراحل پژوهش اعم از طراحی مطالعه، اجرا و تجزیه و تحلیل داده‌ها مدنظر قرار گیرد و نباید آن را صرفاً یک رویکرد آماری تلقی نمود.


زهرا فارسی، مسعود چهری، آرمین زارعیان، فاطمه سلطان‌نژاد،
دوره 25، شماره 2 - ( 4-1398 )
چکیده

زمینه و هدف: تلاش برای بهبود خود مراقبتی بیماران نارسایی قلبی باعث نتایج بهتر درمان و افزایش طول عمر آنان می‌شود. پژوهش حاضر با هدف تعیین تأثیر برنامه مراقبتی مبتنی بر مدل پندر بر رفتارهای ارتقادهنده سلامت و خود مراقبتی بیماران مبتلا به نارسایی قلبی انجام یافته است.
روش بررسی: در این کارآزمایی کنترل شده تصادفی یک سوکور، 48 بیمار مبتلا به کلاس دو و سه نارسایی قلبی مراجعه‌کننده به بیمارستان گلستان تهران در سال 96-1395 به روش هدفمند انتخاب و به طور تصادفی ساده به دو گروه آزمون و کنترل تخصیص یافتند. در گروه مداخله برنامه مراقبتی مبتنی بر مدل ارتقای سلامت پندر در 6 جلسه اجرا شد. داده‌ها قبل و بعد از مداخله با استفاده از پرسش‌نامه‌های شیوه زندگی ارتقای سلامت و سنجش شاخص‌های خود مراقبتی در بیماران نارسایی قلبی جمع‌آوری و سپس، با استفاده از آمار توصیفی و استنباطی در نرم‌افزار SPSS نسخه 16 تحلیل شد.
یافته‌ها: میانگین نمرات ابعاد (به جز بعد خودشکوفایی)، نمره کل رفتارهای ارتقای سلامت و خود مراقبتی در گروه آزمون بعد از مداخله بیش‌تر از گروه کنترل بود (05/0p<). همچنین، بعد از مداخله میانگین نمرات ابعاد و نمره کل رفتارهای ارتقای سلامت و خود مراقبتی در گروه آزمون افزایش معناداری داشت (05/0p<).
نتیجه‌گیری: اجرای برنامه مراقبتی مبتنی بر مدل پندر باعث افزایش رفتارهای ارتقادهنده سلامت و خود مراقبتی بیماران مبتلا به نارسایی قلبی می‌شود. لذا، استفاده از این مدل مراقبتی در این گروه از بیماران توصیه می‌شود.
ثبت کارآزمایی بالینی: IRCT20150801023446N17
 
محمد حسین اسماعیل‌زاده، مرضیه مقرب، سید محمد رضا حسینی، جواد باذلی، امین زمانی،
دوره 25، شماره 2 - ( 4-1398 )
چکیده

زمینه و هدف: بهبود تصمیم‌گیری بالینی یکی از چالش‌های سیستم اورژانس پیش بیمارستانی است. لذا این مطالعه با هدف تعیین تأثیر اجرای برنامه تمرینی مدیریت بیماران ترومایی بر توانایی تصمیم‌گیری بالینی تکنسین‌های فوریت‌های پزشکی انجام گرفته است.
روش بررسی: در این مطالعه کارآزمایی میدانی شاهددار تصادفی شده تعداد 64 نفر از تکنسین‌های اورژانس پیش بیمارستانی دانشگاه علوم پزشکی گناباد در سال 1397، به روش در دسترس انتخاب و با تخصیص تصادفی طبقه‌ای به دو گروه مداخله و کنترل تقسیم شدند. برنامه تمرینی مدیریت تروما تدوین شده براساس استانداردهای موجود کشوری و جهانی طی دو روز فشرده با تلفیقی از روش‌های آموزشی سخن‌رانی و شبیه‌سازی در گروه مداخله اجرا شد. ابزار پژوهش پرسشنامه اطلاعات فردی و شغلی و تصمیم‌گیری بالینی پژوهشگر ساخته بود که قبل از دوره، بلافاصله و یک ماه پس از اتمام دوره تکمیل شد. تحلیل داده‌ها در نرم‌افزار SPSS نسخه 19 و با استفاده از آزمون‌های تی‌مستقل، آنالیز واریانس تکرار شده و تست تعقیبی بن‌فرونی صورت گرفت.
یافته‌ها: میانگین تغییرات نمرات تصمیم‌گیری بالینی قبل و بلافاصله بعد از مداخله (31/9 در مقابل 3/0)، قبل و یک ماه بعد (86/7 در مقابل 1/1) و بلافاصله بعد با مرحله پیگیری یک ماه بعد از مداخله (62/1 در مقابل 39/1) در گروه آزمون به‌طور معناداری بیش‌تر از گروه شاهد بود (001/0p<).
نتیجه‌گیری: اجرای برنامه تمرینی مدیریت تروما می‌تواند تصمیم‌گیری بالینی تکنسین‌های اورژانس پیش بیمارستانی را ارتقا دهد. لذا این برنامه را می‌توان در برنامه آموزشی تکنسین‌ها ادغام کرد.
ثبت کارآزمایی بالینی: IRCT20180802040677N1
 
راحله عزتی، مهین تفضلی، سید رضا مظلوم، نگار اصغری پور،
دوره 26، شماره 3 - ( 7-1399 )
چکیده

زمینه و هدف: صلاحیت بالینی، توانایی انجام وظایف حرفه‌ای و هماهنگی مهارت‌های شناختی، ارتباطی و روان- حرکتی در مراقبت از بیمار است و همدلی یکی از عوامل تأثیرگذار در فرآیند کسب صلاحیت‌های بالینی است. با توجه به نقش صلاحیت بالینی در کیفیت مراقبت‌های مامایی، این مطالعه با هدف تعیین تأثیر آموزش مهارت همدلی بر صلاحیت بالینی دانشجویان مامایی انجام یافته است.
روش بررسی: این مطالعه­ کارآزمایی بالینی در سال 1394 در مورد 73 دانشجوی مامایی و 438 مادر باردار انجام یافت. جهت سنجش صلاحیت بالینی دانشجویان از پرسشنامه صلاحیت بالینی استفاده شد که به دو شیوه خودارزیابی و ارزیابی توسط پژوهشگر (پس از سه بار مشاهده عملکرد دانشجو) تکمیل شد. تجزیه تحلیل داده‌ها با استفاده از آزمون‌های کای‌دو، تی‌مستقل و تی‌زوجی در نرم‌افزار SPSS نسخه 16 انجام گرفت.
یافته‌ها: قبل از آموزش از نظر میانگین نمرات خودارزیابی صلاحیت بالینی و ارزیابی پژوهشگر، بین دو گروه تفاوت معناداری وجود نداشت (05/0<p). بعد از آموزش نیز از نظر نمره خودارزیابی صلاحیت بالینی بین دو گروه تفاوت معناداری مشاهده نشد (05/0<p) اما نمرات ارزیابی صلاحیت بالینی توسط پژوهشگر در گروه مداخله به صورت معناداری بیش‌تر از گروه کنترل بود (05/0>p). همچنین تفاوت بین میانگین نمرات خودارزیابی صلاحیت بالینی قبل و بعد از آموزش بین دو گروه معنادار نبود (05/0<p)، اما تفاوت میانگین نمرات ارزیابی صلاحیت بالینی توسط پژوهشگر، قبل و بعد از آموزش بین دو گروه معنادار بود (05/0>p).
نتیجه‌گیری: آموزش مهارت همدلی روشی مؤثر در افزایش صلاحیت بالینی دانشجویان است.
ثبت کارآزمایی بالینی: IRCT 2016051127855N1
 
مرضیه ضیایی‌راد، نصراله علیمحمدی، علیرضا ایرج‌پور، بهرام امین‌منصور،
دوره 27، شماره 1 - ( 1-1400 )
چکیده

زمینه و هدف: مدیریت آسیب تروماتیک مغزی بر پیش‌گیری و درمان آسیبهای ثانویه مغزی متمرکز است. پژوهش حاضر با هدف بومی‌سازی راهنمای بالینی مراقبت پرستاری از آسیب‌های ثانویه مغزی در بزرگ‌سالان انجام گرفته است.
روش بررسی: پژوهش حاضر به روش مطالعه تکاملی چند مرحله‌ای در سال 1396 در دانشگاه علوم پزشکی اصفهان انجام گرفت. از تعداد 13 مورد راهنمای بالینی درمان و مراقبت از آسیب به سر، براساس نظر متخصصان و با استفاده از ابزار AGREE، کیفیت 8 مورد، مطلوب ارزیابی گردید و به عنوان راهنماهای مبنا در تهیه پیش‌نویس راهنمای بالینی بومی انتخاب شدند. همچنین، 12 راهنمای بالینی، 13 مقاله و 5 کتاب، در تکمیل توصیه‌های راهنمای بالینی بومی مورد استفاده قرار گرفتند. پیش‌نویس راهنما با استفاده از روش دلفی و پنل حضوری متخصصان بررسی و در نهایت به صورت یک راهنمای بالینی بومی‌سازی شده ارایه گردید.
یافته‌ها: راهنمای بالینی بومی‌سازی شده مراقبت پرستاری از آسیب‌های ثانویه مغزی شامل 158 توصیه و در 5 بخش تدوین گردید؛ «مراقبت پرستاری در زمینه پیش‌گیری و مدیریت افزایش فشار داخل جمجمه، مراقبت پرستاری در زمینه حفظ و افزایش فشار جریان خون مغزی، مراقبت پرستاری در زمینه پیش‌گیری و کنترل حملات تشنجی، مراقبت پرستاری در زمینه پیش‌گیری و کنترل عفونت‌های مغزی و مراقبت پرستاری در زمینه پیش‌گیری و کنترل آسیب‌های ثانویه خارج جمجمه».
نتیجه‌گیری: کارکنان پرستاری بخش‌های اورژانس، اعصاب و مراقبت‌های ویژه می‌ﺗﻮانند با استفاده از توصیه‌های این راﻫﻨﻤﺎ، بخشی از نیازهای مراقبتی مصدومان سر را ﻣﺮﺗﻔﻊ نموده و از این طریق ﺑﻪ ارﺗﻘﺎی وضعیت سلامت آنان کمک کنند.
 
سارا شرفیه، شیوا خالق‌پرست، فاطمه قانی دهکردی، سعیده مظلوم زاده،
دوره 27، شماره 3 - ( 7-1400 )
چکیده

زمینه و هدف: تصمیم­گیری بالینی بخش اساسی حرفه پرستاری است. پرستاری بر پایه­ اخلاق استوار است. پرستارانی که دارای عملکرد اخلاقی شجاعانه هستند تعهد به بیماران، از پیامدهای احتمالی و نگرانی­های مربوط به خودشان برایشان مهم‌تر است. هدف این پژوهش تعیین ارتباط شجاعت اخلاقی و مشارکت در تصمیم­گیری بالینی پرستاران بوده است.
روش بررسی: این پژوهش توصیفی- مقطعی در سال 1398 انجام یافت. جامعه مورد مطالعه پرستاران شاغل در CCU و ICU مرکز آموزشی، تحقیقاتی و درمانی قلب و عروق شهید رجایی بود. نمونه مورد مطالعه 195 نفر بود. جهت جمع­آوری داده­ها از دو پرسشنامه استاندارد شجاعت اخلاقی Sekerka و همکاران (2009) و مشارکت در تصمیم­گیری بالینی (PDAQ) استفاده شد. داده‌ها با استفاده از آمار توصیفی، تی‌مستقل و ضریب همبستگی پیرسون در نرم­­افزار SPSS نسخه 19 تجزیه و تحلیل شد.
یافته‌ها: میانگین نمره کل شجاعت اخلاقی پرستاران مورد مطالعه 48/11±38/90 (دامنه قابل کسب 105-15) بود. میانگین نمره کل تصمیم­گیری بالینی در میان پرستاران مورد مطالعه 42/39±24/117 (دامنه قابل کسب 180-0) به دست آمد. شجاعت اخلاقی با مشارکت در تصمیم­گیری بالینی همبستگی مثبت (397/0=r) و معنادار (001/0) داشت.
نتیجه‌گیری: نتایج حاصل نشان داد که شجاعت اخلاقی از جایگاه ویژه­ای در پرستاری برخوردار است که می­تواند پرستار را به سمت مشارکت فعال در تصمیم­گیری بالینی سوق دهد. براین اساس پیشنهاد می­شود دوره­های کاربردی ارتقای اخلاق حرفه­ای جهت ارتقای تصمیم­گیری و عملکرد اخلاقی در بالین، برای دانشجویان پرستاری و پرستاران برگزار گردد.
 
مینا هاشمی‌ پرست، ابراهیم علی‌افسری ممقانی، فرزانه سلیمانی،
دوره 28، شماره 2 - ( 4-1401 )
چکیده

زمینه و هدف: وضعیت ناشی از پاندمی کرونا پرستاران را با چالش‏های اخلاقی متعددی مواجه کرده و سبب تشدید دیسترس‏های اخلاقی در محیط بالین شده است. لذا با توجه به اهمیت نقش پرستاران در همه‏گیری‏ها، این مطالعه با هدف تعیین شدت و تکرار دیسترس‏های اخلاقی در دوران شیوع کووید-19 در پرستاران شاغل در بخش‏های بالینی بیمارستان‌های آموزشی انجام گرفته است.
روش بررسی: پژوهش حاضر یک مطالعه مقطعی است که در مورد ۱۷۴ نفر از پرستاران شاغل در بخش‌های داخلی- جراحی، مراقبت‌های ویژه، کودکان و اورژانس بیمارستان‏های آموزشی شهر مراغه در سال 1400-1399 انجام گرفته است. ابزار گردآوری داده‏ها پرسشنامه مشخصات جمعیت‌شناختی و نسخه بازبینی شده پرسشنامه استاندارد دیسترس اخلاقی کورلی بود.
یافته‌ها: میانه (چارک اول-چارک سوم) شدت و تکرار دیسترس اخلاقی تجربه شده به ترتیب 54 (44-59) و 52 (43-58) بود. میانه (چارک اول-چارک سوم) دیسترس اخلاقی در بخش‏های مراقبت ویژه و اورژانس به ترتیب (51-59) 56 و (43-51) 46 بود که در مقایسه با سایر بخش‌ها شدت بیش‌تری داشت. کم‌ترین میزان تجربه دیسترس اخلاقی در بخش کودکان با میانه (چارک اول-چارک سوم) (34-54) 52 بود. میانه (چارک اول-چارک سوم) تکرار و شدت تجربه دیسترس اخلاقی در مردان به ترتیب (41-59) 48 و (43-59) 50 و به صورت معناداری بیش‌تر از زنان بود (001/0>p). شدت و تکرار تجربه دیسترس اخلاقی با سن و سابقه کار رابطه آماری معنادار داشت (05/0p>) به گونه‌ای که با افزایش سن و سابقه کاری شدت و فراوانی دیسترس اخلاقی تجربه شده کاهش می‌یافت.
نتیجه‌گیری: با توجه به فراوانی بالای دیسترس اخلاقی در پرستاران در دوران پاندمی کووید-19 در بخش‏های بالینی خاص، بهکارگیری راهبرد‏های مدیریتی به منظور بهبود شرایط کاری و ایجاد فضایی مثبت، می‏تواند راهگشا باشد. به نظر می‏رسد برگزاری دوره‏های روش‏های مقابله با دیسترس‏های اخلاقی در پرستاران در شرایط پاندمی کووید-19 راهکار عملی مناسبی باشد.

 
سولماز موسوی، مهرزاد سلوکی، احسان شمسی گوشکی، علیرضا پارساپور،
دوره 28، شماره 3 - ( 7-1401 )
چکیده

زمینه و هدف: اعتباربخشی بیمارستان‌ها نقش به سزایی در ارتقای کیفیت، ایمنی و اثربخشی خدمات درمانی ارایه ‌شده و افزایش کارایی بیمارستان‌ها دارد. اثربخشی سیستم اعتباربخشی به کیفیت استانداردهای اعتباربخشی، هماهنگی و جامعیت روش اعتباربخشی و کمیت و کیفیت ارزیابان اعتباربخشی بستگی دارد. لزوم وجود سنجه‌های مناسب برای بررسی و ارزیابی اجرای منشور حقوق بیمار در اعتباربخشی بیمارستان‌ها حایز اهمیت است. این مطالعه با هدف تبیین چالش‌های حقوق بیمار در نظام اعتباربخشی بیمارستان‌های ایران انجام گرفته است.
روش بررسی: این مطالعه کیفی با رویکرد تحلیل محتوی قراردادی در سال 1399 با مشارکت 13 فرد ذی‌ربط و آگاه، براساس معیارهای ورود انجام یافت. به موازات انجام مصاحبه‌های نیمه ساختار یافته با هدف بررسی جامعیت، پوشش مؤلفه‌های حقوق بیمار توسط سنجه‌های اعتباربخشی در 4 جلسه بررسی شد. روند تحلیل داده‌ها براساس روش Graneheim و Lundman انجام گرفت.
یافته‌ها: چالش‌های حقوق بیمار در نظام اعتباربخشی با دو درونمایه «نقصانهای محتوایی استانداردهای اعتباربخشی بیمارستانها» و «چالش‌های مدیریتی نظام اعتباربخشی» تبیین شد.
نتیجه‌گیری: اعتباربخشی نقش مؤثر و جدی در ارتقا و بهبود خدمات بیمارستانی داشته و می‌تواند به ‌خوبی ناظر بر رعایت حقوق‌گیرنده خدمات و همچنین منشور حقوق بیماران باشد. این پژوهش اطلاعات مفیدی را در زمینه نقصان‌های محتوایی استانداردهای اعتباربخشی کشور در حیطه حقوق‌گیرنده خدمت و چالش‌های اجرایی آن در اختیار می‌گذارد که می‌تواند مورد استفاده سیاست‌گذاران مربوط واقع شود.

 
منیر نوبهار، راهب قربانی، فاطمه آل‌بویه،
دوره 28، شماره 4 - ( 10-1401 )
چکیده

زمینه و هدف: درد قفسه سینه از علایم اصلی سندرم حاد کرونری و اختلالات خواب از مشکلات شایع این بیماران است. هدف این مطالعه تعیین اثر زردچوبه بر درد قفسه سینه و کیفیت خواب بیماران سندرم حاد کرونری بود.
روش بررسی: این کارآزمایی بالینی سه سوکور روی 270 بیمار در بخش مراقبت‌های عروق کرونر بیمارستان کوثر سمنان سال1400-1399 با تخصیص تصادفی در 3 گروه مداخله، دارونما و کنترل انجام شد. گـروه مداخله قرص 500 میلی­گرمی زردچوبه و گروه دارونما، قرص 500 میلی­گرم نشاسته، اویسل و لاکتوز را ساعت 9 صبح بعد از صبحانه یک بار در روز به مدت 3 روز دریافت کردند. گروه کنترل مداخلات روزمره دریافت کردند. بررسی درد قفسه سینه با ابزار ارزیابی درد قبل از مداخله و نیم ساعت بعد از مداخله 3 روز متوالی انجام یافت. کیفیت خواب با پرسشنامه استاندارد کیفیت خواب بیمارستانی سنت ماری، صبح روز اول قبل از مداخله و صبح روزهای دوم و سوم بعد از مداخله ارزیابی شد.
یافته‌ها: میانگین کاهش شدت درد قفسه سینه روز اول تا سوم بین گروه­ها تفاوت معناداری نداشت (05/0p>). اما شدت درد قفسه سینه درون گروه مداخله، دارونما و کنترل تفاوت معناداری داشت (001/0p<). به نحوی که میانگین شدت درد قفسه سینه در روز دوم نسبت به روز اول بستری در سه گروه کاهش یافت (001/0p<). اما کاهش شدت درد قفسه سینه در روز سوم نسبت به روز دوم بستری در سه گروه معنادار نبود (05/0p>). میانگین نمره کیفیت خواب قبل از مداخله در گروه مداخله از دارونما بیش­تر بود (021/0=p)، اما در روز دوم و سوم در مداخله از دارونما (001/0p<) و کنترل کم­تر (001/0p<) بود.
نتیجه‌گیری: نتایج نشان داد در بیماران سندرم حاد کرونری، زردچوبه بر درد قفسه سینه تأثیر معنادار نداشته، اما کیفیت خواب را بهبود بخشیده است. لذا می­توان از زردچوبه جهت بهبود کیفیت خواب این بیماران استفاده نمود.
ثبت کارآزمایی بالینی: IRCT20110427006318N14

 
زهره پارساییان، نسرین نیک‌پیما، محمد صالح‌پور عمران، فرشاد شریفی، شهزاد پاشایی‌پور،
دوره 29، شماره 4 - ( 10-1402 )
چکیده

زمینه و هدف: عمده­ترین نیاز مراقبتی بیماران مبتلا به انفارکتوس میوکارد، مراقبت مستمر است و این موضوع از چالش­های مهم مراقبت پرستاری نیز هست. بنابراین مطالعه حاضر با هدف تعیین تأثیر توانبخشی قلبی پرستار هدایتگر در منزل بر تبعیت از درمان بیماران مبتلا به انفارکتوس میوکارد انجام گرفته است.
روش بررسی: در این مطالعه کارآزمایی بالینی تصادفی شده تعداد 80 نفر از بیماران واجد شرایط به طور در دسترس از بیمارستان­های منتخب دانشگاه علوم پزشکی تهران در سال 1400-1399 انتخاب و سپس به روش تصادفی بلوکی به دو گروه مداخله و کنترل تخصیص داده شدند. برای گروه کنترل، آموزش­های معمول ترخیص از بیمارستان و برای گروه مداخله، برنامه توانبخشی قلبی پرستار هدایتگر به صورت حضوری در منزل و آنلاین در 4 جلسه به مدت یک ساعت و نیم، هفته‌ای یک­بار و به مدت دوماه پیگیری انجام یافت. ابزار گردآوری دادهها پرسشنامه ویژگیهای فردی و بیماری و تبعیت از درمان بود که قبل و سه ماه پس از مداخله برای دو گروه تکمیل گردید. تجزیه و تحلیل داده‌ها با استفاده از آمار توصیفی و استنباطی توسط نرم­افزار SPSS نسخه 20 انجام گرفت.
یافته‌ها: هر دو گروه از نظر بیشتر متغیرهای جمعیت­شناختی با هم همگن بودند (05/0<p). میانگین و انحراف معیار درصد نمرات تبعیت از درمان قبل از مداخله در گروه مداخله و کنترل به ترتیب 91/7±82/70 و20/11±94/67 بود (015/0=p). بعد از مداخله به ترتیب به 13/6±10/75 و 12/10±77/68 تغییر یافت و این تغییر از نظر آماری معنا­دار بود (001/0>p).
نتیجه‌گیری: نتایج نشان داد که توانبخشی قلبی پرستار هدایتگر در منزل، بر تبعیت از درمان مؤثر است. پیشنهاد می‌شود که مراقبت­های توانبخشی قلبی به طور مستمر در منزل نیز ادامه یابد.
ثبت کارآزمایی بالینی: IRCT20201006048953N1

 

صفحه 1 از 1     

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به حیات می باشد.

طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق

© 2024 , Tehran University of Medical Sciences, CC BY-NC 4.0

Designed & Developed by : Yektaweb