17 نتیجه برای بخش مراقبت ویژه
زهرا گودرزی، محمدرضا تفاق، زهرا منجمد، اشرف الملوک معماری، پرویز کمالی،
دوره 10، شماره 1 - ( 1-1383 )
چکیده
مقدمه: پرستارانی در حرفه خود تغییرات ایجاد میکنند و فعالیتهای آنان از بیمارستانها به جامعه کشیده خواهد شد که وقت بیشتری را صرف یاد گرفتن میکنند.
روش کار: این پژوهش به صورت نیمه تجربی آیندهنگر در مدت 18 ماه بر روی 42 نفر از پرستاران شاغل در بخشهای کودکان صورت گرفت. ابزار گردآوری دادهها پرسشنامه و برگ مشاهده (Check list) بر اساس اهداف آموزشی تدوین شده توسط مسئولین دانشکدههای پزشکی و پرستاری جهت تدریس در دوره آموزش نظری و عملی بود. قبل از شروع دوره با استفاده از پرسشنامهای مشتمل بر اطلاعات دموگرافیک و 60 سؤال چهار گزینهای در خصوص آگاهی علمی مراقبتهای ویژه نوزادان و نیز برگ مشاهدهای در پنج بخش در خصوص چگونگی انجام عملیات احیاء، روش ساکشن کردن و مراقبت از لوله داخل تراشه، مراقبت از بیمار تحت تهویه مکانیکی، نحوه گذاردن سوند داخل معده و نحوه تغذیه شیرخوار از طریق گاواژ از پرستاران آزمون به عمل آمد. آموزش نظری به مدت شش ماه و آموزش مهارتهای عملی در طی دو ماه توسط هر شرکتکننده گذرانده شد. پس از آن برای هر مورد برگ مشاهده بعد از آموزشهای فوق کامل و امتیازهای هر فرد در دو بخش آگاهی و عملکردهای قبل و بعد از آموزش نظری و عملی مورد مقایسه قرار گرفت.
یافتهها: آزمونهای آماری X2 و t نشاندهنده اختلاف معنیداری بین میزان آگاهی و عملکردهای افراد قبل و بعد از آموزش است (0001/0>p). همچنین نتایج نشان داد که تغییرات در آگاهی و عملکرد افراد پس از آموزش با متغیرهای دیگر نظیر سن، دانشگاه محل اخذ مدرک، سمت شغلی در بخش، سابقه کار و نوبت کاری رابطه معنیداری ندارد.
نتیجهگیری: تأثیر آموزش حین خدمت و افزایش سطح آگاهی و عملکرد پرستاران شاغل در بخشهای مراقبت ویژه پس از گذراندن این دوره آموزشی نشان داده است که برنامهریزی آموزش مداوم ضمن خدمت یکی از ضروریات ارتقاء کیفیت خدمات بهداشتی و درمانی در جامعه است.
مرضیه شبان، پریوش حاجی امیری، عباس مهران، سهراب کهراری،
دوره 10، شماره 1 - ( 1-1383 )
چکیده
مقدمه: ماساژ دادن هر یک از اندامهای بدن، یک اقدام سالم مراقبتی و با ارزش است که به کارگیری آن به ویژه در بخش مراقبتهای ویژه میتواند اثرات درمانی و آرامش بدنی و روانی برای بیماران در برداشته باشد.
روش کار: پژوهش حاضر، یک مطالعه نیمه تجربی است که به منظور بررسی تأثیر فوری ماساژ پا بر علائم حیاتی بیماران بستری در بخش مراقبت ویژه عمومی بیمارستان منتخب سازمان تامین اجتماعی تهران انجام شده است. واحدهای مورد پژوهش پس از انجام مطالعه مقدماتی به تعداد 50 نفر به روش نمونه گیری آسان انتخاب شدند. ابزار مورد استفاده در پژوهش فرم جمعآوری اطلاعات شامل پرسشنامه و چک لیست و روش گردآوری دادهها مصاحبه و اندازهگیری فیزیولوژیک بود . علائم حیاتی بیمار (تعداد ضربان قلب، فشار متوسط شریانی و درصد اشباع اکسیژن خون) به مدت 5 دقیقه (هر دقیقه یکبار) از روی مانیتور کنار تخت بیمار خوانده و ثبت میشد. سپس پاها به مدت 5 دقیقه توسط محقق ماساژ داده شده و علائم حیاتی ثبت میگردید. بلافاصله پس از ماساژ نیز به مدت 5دقیقه (هر دقیقه یکبار) علائم حیاتی ثبت گردید. جهت بررسی آماری دادهها از جدول توزیع فراوانی و مطلق و جهت تجزیه و تحلیل از آزمون t زوج استفاده شده است. اطلاعات کسب شده توسط نرمافزار کامپیوتری SPSS مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافتهها: یافتهها نشان داد مقایسه میانگین تعداد ضربان قلب، درصد اشباع اکسیژن خون شریانی و فشار متوسط شریانی قبل و حین ماساژ پا با آزمون t زوج اختلاف معنیدار دارد
(0/00001>p). مقایسه میانگین تعداد ضربان قلب، درصد اشباع اکسیژن خونشریانی و فشار متوسط شریانی در حالت حین و بعد از ماساژ پا معنیدار نبود. مقایسه میانگین تعداد ضربان قلب، قبل و بعد از ماساژ پا با آزمون t زوج اختلاف معنیداری نشان داد (0001/0 >p) و میانگین تعداد ضربان قلب قبل از ماساژ پا بیش از میانگین آن بعد از ماساژ پا بوده است. مقایسه میانگین درصد اشباع اکسیژن قبل و بعد از ماساژ پا و مقایسه میانگین متوسط فشار شریانی قبل و بعد از ماساژ پا با آزمون t زوج اختلاف معنی داری نشان داد
(به ترتیب 0001/0 >p و 003/0 >p).
نتیجهگیری: بر اساس یافتههای تحقیق حاضر ماساژ پا بر علائم فیزیولوژیک بیماران در بخش مراقبت ویژه عمومی تاثیر داشته و اثر این عمل تا 5 دقیقه بعد از ماساژ پا هم باقی بود و باعث تعدیل علائم حیاتی شد. به نظر میرسد در این بیماران با وجود یکسان بودن سایر شرایط، تعدیل علائم حیاتی در نتیجه تعدیل استرس به کمک ماساژ پا اتفاق افتاده است.
طیبه علیآبادی، فریده باستانی، حمید حقانی،
دوره 17، شماره 2 - ( 4-1390 )
چکیده
زمینه و هدف: با وجود پیشرفت تجهیزات مدرن پزشکی، همچنان بستری مجدد نوزادان پرهترم بالا است و رنج اقتصادی و روانی زیادی به خانوادهها تحمیل مینماید، لذا هدف از این مطالعه تعیین میزان تأثیر مشارکت مادر در مراقبت از نوزاد پرهترم NICU بر بستری مجدد این نوزادان بوده است.
روش بررسی: نوع پژوهش کارآزمایی بالینی است. نمونهها شامل 100 مادر نوزادان پرهترم (37-30 هفته) مبتلا به سندرم دیسترس تنفسی بستری در بخش مراقبت ویژه بیمارستان اکبرآبادی در سال 1389 بودند. نمونهگیری به روش در دسترس انجام و نمونهها به صورت تصادفی در دو گروه آزمون و شاهد قرار گرفتند. برنامه مشارکتی برای گروه آزمون، در قالب یک جلسه اطلاع رسانی، حضور مادر و مشارکت در مراقبت از نوزاد اجرا شد. یک ماه بعد از ترخیص نوزاد طی تماس تلفنی چک لیست بستری مجدد نوزاد تکمیل شد. تجزیه و تحلیل دادهها با استفاده از آزمونهای کایدو و تیتست انجام یافت.
یافتهها: دفعات بستری مجدد نوزادان در گروه آزمون در مقایسه با گروه شاهد کمتر بود. همچنین میانگین طول مدت بستری در گروه آزمون 96/6 و در گروه شاهد 96/12 روز بوده که به لحاظ آماری تفاوت معناداری را (001/0p<) نشان میدهد.
نتیجهگیری: مشارکت مادر در مراقبت از نوزاد، دفعات بستری مجدد و مراجعه به پزشک را کاهش میدهد.
فاطمه بهشت آیین، میترا ذوالفقاری، احمدعلی اسدینوقابی، عباس مهران،
دوره 19، شماره 3 - ( 9-1392 )
چکیده
زمینه و هدف: پنومونی مربوط به ونتیلاتور شایعترین عفونت در بخش مراقبت ویژه است که با افزایش مرگ و میر، هزینه درمان و طولانی شدن مدت اقامت فرد در بیمارستان همراه است. پرستاران نقش عمدهای در پیشگیری از این عفونتها ایفا میکنند. مطالعه حاضر با هدف بررسی عملکرد پرستاران بخشهای ویژه در زمینه پیشگیری از پنومونی مربوط به ونتیلاتور صورت گرفته است .
روش بررسی: در این مطالعه توصیفی- تحلیلی 110 پرستار شاغل در بیمارستان های منتخب دانشگاه علوم پزشکی تهران به روش در دسترس وارد مطالعه شدند. پرسشنامه شامل فرم مشخصات جمعیتشناختی و شغلی و چک لیست مشاهدهای عملکرد با (32 گویه در 6) حیطه مراقبتی براساس توصیههای مبتنی بر شواهد موجود در راهنماهای بالینی پیشگیری از پنومونی مربوط به ونتیلاتور بود. عملکرد هر پرستار سه مرتبه با استفاده از چک لیست مشاهده میشد. در نهایت عملکرد پرستاران در سه سطح نامطلوب (زیر 50%)، نسبتاً مطلوب (50 تا 75%) و مطلوب (بالاتر از 75%) طبقهبندی شد. برای تجزیه و تحلیل دادهها از جداول فراوانی- میانگین و انحراف معیار و همچنین آزمون همبستگی آزمون پیرسون استفاده شد .
یافتهها : نتیجه مطالعه نشان داد که میانگین امتیاز پرستاران در زمینه پیشگیری از پنومونی مربوط به ونتیلاتور 79/5 ± 80/46 میباشد و 4/66% پرستاران عملکرد نامطلوب و 6/33% عملکرد نسبتاً مطلوبی داشتند و هیچکدام از پرستاران عملکرد مطلوبی نداشتند. بالاترین میانگین امتیاز در حیطه احتیاط تماسی (67/9 ± 72) و کمترین میانگین امتیاز در حیطه بهداشت دهان (40/17 ± 78/18) بود .
نتیجهگیری: با توجه به این که عملکرد اکثر پرستاران در زمینه پیشگیری از پنومونی مربوط به ونتیلاتور در سطح نامطلوب بود، توجه بیشتر همراه با طراحی تمهیدات لازم جهت آموزش پرستاران و ارایه امکانات کافی برای بهبود کیفیت مراقبتهای بالین در این زمینه ضروری است .
لیلا ولیزاده، راحله جانانی، آلهه سیدرسولی، عبداله جنتدوست، محمد اصغری جعفرآبادی،
دوره 19، شماره 4 - ( 12-1392 )
چکیده
زمینه و هدف: نوزادان نارس بزرگترین گروه بستری شدگان در بخش های مراقبت ویژه می باشند. تثبیت پارامترهای قلبی- تنفسی در آنها یکی از اهداف اولیه مراقبتی است. تهویه مکانیکی و به تبع آن ساکشن داخل تراشه از رویههای شایع در این نوزادان و تأثیرگذار بر معیارهای قلبی- تنفسی میباشد. هدف مطالعه حاضر مقایسه تأثیر ساکشن داخل تراشه به دو روش باز و بسته بر شاخصها و پایداری فیزیولوژیک در نوزادان نارس تحت تهویه مکانیکی میباشد .
روش بررسی: در کارآزمایی بالینی حاضر، 90 نوزاد نارس 34-27 هفته که در بخشهای NICU مراکز آموزشی- درمانی الزهرا و طالقانی تبریز در سال 91 بستری شده بودند، انتخاب و به صورت تصادفی به دو گروه تخصیص یافتند. یک گروه با روش باز و گروه دیگر با روش بسته ساکشن شدند و از نظر شاخصها (درصد اشباع اکسیژن، ضربان قلب، فشارخون متوسط شریانی) و پایداری فیزیولوژیک (ضربان قلب، فشارخون متوسط شریانی) مورد مقایسه قرار گرفتند. تجزیه و تحلیل با استفاده از نرمافزار SPSS v.21 و روشهای آمار توصیفی و استنباطی مانند آزمون کایدو، آزمون تی، منویتنی و مدل آمیخته انجام یافت .
یافتهها : از نظر شاخص فشارخون متوسط شریانی بین دو گروه تفاوت آماری معنادار مشاهده شد (016/0= p ). همچنین مدت زمان لازم برای بازگشت ضربان قلب و فشارخون متوسط شریانی به حالت پایه در روش ساکشن بسته کمتر بود. پایداری فیزیولوژیک در ساکشن به روش بسته بهتر بود (05/0 p< ) .
نتیجهگیری: فشارخون متوسط شریانی و مدت زمان لازم برای بازگشت به حالت پایه در ساکشن باز بیشتر بود. لذا با توجه به اثرات فیزیولوژیکی بهتر ساکشن بسته و عدم احتساب متغیر وزن در مطالعه حاضر پیشنهاد میشود تأثیر ترکیبی ساکشن بسته با وزن نیز بر پارامترهای فیزیولویکی نوزادان نارس ارزیابی گردد .
محمدعلی اصلانی، نسرین حنیفی، فضلالله احمدی، رمضان فلاح،
دوره 20، شماره 2 - ( 5-1393 )
چکیده
زمینه و هدف: تأخیر در تخلیه معده از مشکلات شایع بیماران تحت تهویه مکانیکی بستری در بخشهای مراقبت ویژه است که از طریق لوله تغذیه میشوند. براساس مطالعات طب فشاری میتواند باعث افزایش حرکات معده گردد. این مطالعه با هدف تعیین اثر طب فشاری بر میزان تخلیه معده در بیماران تحت تهویه مکانیکی بستری در بخش مراقبت ویژه انجام یافته است .
روش بررسی: در این مطالعه کارآزمایی بالینی، 78 بیمار تحت تهویه مکانیکی بستری در بخش مراقبتهای ویژه به روش در دسترس انتخاب و با روش تخصیص تصادفی به دو گروه آزمون و شاهد تقسیم شدند. در گروه آزمون، طب فشاری با بستن مچبند در هر دو دست به مدت چهار روز در نقطه نیگوان اعمال شد. حین پذیرش و قبل از هر نوبت گاواژ، حجم باقیمانده معده اندازهگیری و ثبت شد. میانگین حجم باقیمانده معده دو گروه در بدو پذیرش و چهار روز بعد از مداخله با یکدیگر مقایسه گردید. دادهها با نرمافزار SPSS v.16 تجزیه و تحلیل شد .
یافتهها : مقایسه میانگین حجم باقیمانده معده در دو گروه در بدو پذیرش با استفاده از آزمون تیمستقل و روزهای اول تا چهارم بعد از مداخله با استفاده از آزمون تحلیل کواریانس نشان داد که بدو پذیرش و روز اول بعد از مداخله اختلاف دو گروه معنادار نبود (05/0< p ) اما اختلاف روز دوم تا چهارم معنادار بود (05/0> p ). تفاوت میانگین حجم باقیمانده معده در چهار روز تکرار متوالی بعد از مداخله در بیماران گروه آزمون در مقایسه با گروه شاهد با استفاده از آزمون اندازههای تکراری نیز معنادار بود (011/0= p ).
نتیجهگیری: نتایج پژوهش حاضر نشان داد طب فشاری میزان تخلیه معده را در بیماران تحت تهویه مکانیکی بستری در بخش مراقبتهای ویژه افزایش میدهد. بنابراین با توجه به این که مچبند طب فشاری وسیلهای راحت، ارزان، در دسترس و بدون عارضه جانبی است، پیشنهاد میشود جهت بهبود تخلیه معده و پیشگیری از عوارض ناشی از تأخیر در تخلیه معده در بخش مراقبتهای ویژه به کار برده شود .
الهه دشتی، مریم رسولی، لیلا خانعلی مجن، اسماء پورحسین قلی، اعظم شیرینآبادی فراهانی، فاطمه سروی،
دوره 21، شماره 3 - ( 9-1394 )
چکیده
زمینه و هدف: نوزادان نارس پس از ترخیص از بخش مراقبت ویژه نوزادان در خطر زیادی برای بستری مجدد هستند. برخی عوامل و ویژگیهای نوزادان نارس در بستری مجدد آنها اثر دارند. این مطالعه با هدف بررسی ارتباط عوامل نوزادی با بستری مجدد نوزادان نارس در واحد مراقبت ویژه نوزادان انجام یافته است.
روش بررسی: این مطالعه همبستگی با نمونهگیری از نوزادان نارس بستری در بخشهای مراقبت ویژه نوزادان سه بیمارستان آموزشی دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی در سال 1392 انجام یافته است. نمونهها به وسیله پرسشنامه ثبت مشخصات از نظر ویژگیها و عوامل احتمالی مرتبط با بستری مجدد شامل جنس، چند قلویی، سن حاملگی و وزن هنگام تولد و طول مدت بستری در بخش مراقبت ویژه نوزادان بررسی شدند. پیگیری وضعیت بستری مجدد نوزادان نیز سی روز پس از ترخیص انجام یافت. تحلیل دادهها ابتدا به صورت تک متغیره و سپس توسط مدل رگرسیون لجستیک انجام گرفت.
یافتهها: نتایج تجزیه و تحلیل تک متغیره نشان داد نوزادانی که در مدت زمان پیگیری مجدداً بستری شده بودند، به طور معناداری در زمان تولد نارستر و کم وزنتر بوده و در اولین بستری خود مدت بیشتری در بخش مراقبت ویژه نوزادان بستری بودهاند (001/0p<). در مدل رگرسیون لجستیک تنها بین سن حاملگی و وزن نوزاد در زمان تولد با بستری مجدد نوزادان، ارتباط آماری معناداری مشاهده شد (به ترتیب نسبت شانس: 805/0، 01/0p< و نسبت شانس: 998/0، 001/0p<).
نتیجهگیری: سن حاملگی و وزن هنگام تولد نوزاد با بستری مجدد نوزاد طی 30 روز پس از ترخیص ارتباط دارند، به طوری که نوزادانی که سن حاملگی کمتر و وزن زمان تولد کمتری داشتند با احتمال بیشتری پس از ترخیص مجدداً بستری میشدند.
نیر سلمانی، شیرین حسنوند،
دوره 21، شماره 4 - ( 12-1394 )
چکیده
زمینه و هدف: یکی از شایعترین خطاهای پزشکی، خطاهای دارویی است که در بخش مراقبت ویژه نوزادان این نوع خطاها اهمیت مضاعفی دارد. هدف از مطالعه حاضر تعیین فراوانی و نوع خطاهای دارویی در بخش مراقبت ویژه نوزادن بوده است.
روش بررسی: مطالعه حاضر یک مطالعه توصیفی- تحلیلی است. 71 پرستار شاغل در بخش مراقبت ویژه نوزادان به صورت تمام شماری از بیمارستانهای شهر یزد در سال 1394 وارد مطالعه شدند. ابزارهای گردآوری دادهها، پرسشنامه اطلاعات جمعیتشناختی و شغلی و پرسشنامه «خطای تجویز دارو» بود. برای تجزیه و تحلیل دادهها از آمار توصیفی و آزمون آماری کایاسکوئر در نرمافزار SPSS v.18 استفاده گردید.
یافتهها: 9/47% (34 نفر) پرستاران مورد مطالعه مرتکب خطای دارویی شده بودند. 2/35% نمونهها 2-1 خطا داشتهاند و 51/51% خطاها در نوبت کاری شب رخ داده است. در داروهای غیرتزریقی: خطای ناشی از اشتباه در محاسبات دارویی، اشتباه در دوز دارویی، روش اشتباه در نحوه دادن دارو و داروی اشتباه دارای وقوع زیاد و در داروهای تزریقی: خطا در سرعت تزریق دارو، اشتباه در محاسبات دارویی، اشتباه در دوز دارویی و عدم توجه به تداخل داروها، دارای وقوع زیاد بودند. پرستاران اولین علت اصلی بروز خطاهای دارویی را تعداد زیاد بیماران بیان کردند.
نتیجهگیری: با توجه به بالا بودن فراوانی خطاها به خصوص در نوبت کاری شب و همچنین دخیل دانستن عدم تعادل نسبت پرستار به بیمار، لازم است در مطالعات آتی علل و راهکارهای پیشگیری از خطاهای دارویی مورد بررسی بیشتری قرار گیرد.
سیما صباغی، منیژه نوریان، مینو فلاحی، ملیحه نصیری،
دوره 21، شماره 4 - ( 12-1394 )
چکیده
زمینه و هدف: اگرچه تهویه مکانیکی سبب نجات جان تعداد زیادی از نوزادان مبتلا به سندرم دیسترس تنفسی در سالهای اخیر شده، اما همانند سایر درمانها بدون عوارض نبوده است. یکی از این عوارض طول مدت قرارگیری نوزاد در زیر دستگاه تهویه مکانیکی میباشد. تهویه مکانیکی 15 روز و یا بیشتر با خطر بالای فلج مغزی و اختلال کم توجهی - بیش فعالی در نوزادان با وزن فوقالعاده کم همراه است. پژوهش حاضر با هدف تعیین ارتباط بین طول مدت تهویه مکانیکی و عوامل مرتبط با آن در نوزادان مبتلا به سندرم دیسترس تنفسی انجام یافته است.
روش بررسی: در این مطالعه تحلیلی 60 نوزاد نارس 33 هفته و یا کمتر، مبتلا به سندرم دیسترس تنفسی و نیازمند به تهویه مکانیکی در بدو تولد در بیمارستانهای مهدیه، کودکان مفید، امام حسین (ع) شهید بهشتی در سال 94-1393 به روش در دسترس وارد مطالعه شدند و طول مدت تهویه مکانیکی و عوامل مرتبط با آن از جمله جنس، نوع زایمان، وزن تولد، سن جنینی، آپگار دقیقه اول و آپگار دقیقه پنجم بررسی شد. دادهها با استفاده از آمارهای توصیفی و آزمونهای همبستگی پیرسون، t مستقل و تحلیل رگرسیون چندگانه در نرمافزار SPSS v.20 تجزیه و تحلیل شد.
یافتهها: متوسط سن جنینی نوزادان 8/1±62/30 هفته و متوسط وزن نوزادان940/390±33/1510 گرم بود. میانگین طول مدت تهویه مکانیکی 97/2±58/3 روز بود. میان جنس و همچنین نوع زایمان با طول مدت تهویه مکانیکی همبستگی وجود نداشت (05/0<p). بین سن جنینی (001/0p<) و همچنین وزن با طول مدت تهویه مکانیکی (001/0p<) همبستگی معنادار وجود داشت. ولی در تحلیل تعدیل شده با استفاده از رگرسیون چندگانه فقط رابطه سن جنینی با طول مدت تهویه مکانیکی معنادار باقی ماند.
نتیجهگیری: نتایج پژوهش حاضر نشان داد که از بین عوامل مورد بررسی فقط سن جنینی عامل مؤثر بر طول مدت تهویه مکانیکی بوده است.
مریم جبارپور، فاطمه عبدلی، مجید کاظمی،
دوره 24، شماره 2 - ( 4-1397 )
چکیده
زمینه و هدف: اضطراب یکی از شایعترین اختلالات روانی در خانواده افراد مبتلا به آسیب تروماتیک مغزی است. این مطالعه، با هدف تعیین تأثیر اطلاع از روند وضعیت بیمار، بر سطح اضطراب خانواده افراد دچار آسیب تروماتیک مغزی بستری در بیمارستان انجام گرفته است.
روش بررسی: این مطالعه نیمه تجربی دارای گروه شاهد در مورد 90 نفر از اعضای خانواده افراد دچار آسیب تروماتیک مغزی بستری در بیمارستان باهنر شهر کرمان در سال 1395 انجام یافته است. نمونهها به روش مستمر از بخشهای مراقبت ویژه انتخاب و دو گروه شاهد و مداخله را تشکیل دادند. در گروه مداخله اطلاعرسانی درباره تغییرات وضعیت بیمار، توسط پرستار و طی سه روز اول بستری در بخش مراقبت ویژه بیمار انجام یافت. گروه شاهد در این مدت، از مراقبت و آموزشهای معمول توسط پرستاران بخش برخوردار بودند. ابزار گردآوری اطلاعات، پرسشنامه اضطراب اشپیلبرگر بود. از آزمون تیمستقل و تیزوجی برای مقایسه میانگین نمرات اضطراب در نرمافزار SPSS نسخه 16 استفاده شد.
یافتهها: قبل از مداخله، بین میانگین نمره اضطراب آشکار، پنهان و کلی دو گروه اختلاف آماری معنادار وجود نداشت (05/0p>). اما پس از مداخله در گروه آزمون میانگین نمره اضطراب آشکار (26/7±51/45)، پنهان (51/6±42/45) و کلی (72/12±93/90) به طور معناداری (05/0p<) نسبت به میانگین نمره اضطراب آشکار (42/9±22/49)، پنهان (15/9±02/49) و کلی (67/17±24/98) گروه شاهد، کاهش نشان داد.
نتیجهگیری: اطلاعرسانی به صورت برنامهریزی شده، از روند و تغییرات وضعیت افراد دچار آسیب تروماتیک مغزی بستری در بیمارستان میتواند به طور معناداری موجب کاهش اضطراب اعضای خانواده این بیماران بشود.
ثبت کارآزمایی بالینی: IRCT20180206038642N2
لیلا صیادی، خاطره سیلانی، معصومه اکبری ساروئی ، الهام فقیهزاده،
دوره 25، شماره 3 - ( 7-1398 )
چکیده
زمینه و هدف: مانیتورینگ بیماران در بخشهای مراقبت ویژه قلبی به نظر اقدامی غیرتهاجمی و بیخطر است؛ اما میتواند پیامدهای غیرعمدی فاجعه باری را به دلیل ایجاد خستگی از آلارم در پی داشته باشد. این مطالعه با هدف تعیین وضعیت آلارمهای سیستمهای مانیتورینگ و خستگی از آلارم پرستاران انجام گرفته است.
روش بررسی: این مطالعه مقطعی توصیفی، در فاصله دی تا اسفند 1397 در بخشهای مراقبت ویژه قلبی یکی از بیمارستانهای استان فارس انجام گرفته است. وضعیت آلارمهای 24 دستگاه مانتیورینگ طی 100 ساعت و برای 100 بیمار تحت مانیتورینگ فیزیولوژیک مورد مشاهده قرار گرفت. بیماران تحت مانیتورینگ به صورت دردسترس و مستمر وارد مطالعه شدند. همچنین 62 پرستار شاغل در 5 بخش مراقبت ویژه قلبی به صورت سرشماری، پرسشنامه خستگی از آلارم را تکمیل نمودند. دادههای حاصل از مشاهده و نیز پرسشنامهها در نرمافزار SPSS نسخه 16 و با استفاده از آمار توصیفی مورد تحلیل قرار گرفت.
یافتهها: آلارمهای صوتی دستگاههای مانیتورینگ خاموش و تنها آلارمهای بصری قابل ثبت بود. در آلارمهای بصری ثبت شده طی 100 ساعت، تعداد 131 آلارم (47/53%) تکنیکی، 40 آلارم (33/16%) کاذب و 38 آلارم (51/15%) از نوع مزاحم بود. آلارم واقعی یا حقیقی 36 آلارم (69/14%) بود. میانگین و انحراف معیار نمره خستگی از آلارم پرستاران (52/7) 04/21 بود و 50% پرستارها نمره خستگی بالاتر از حد متوسط داشتند.
نتیجهگیری: خاموش شدن آلارمهای صوتی میتواند منجر به ایجاد خطرات جدی برای بیماران شود. همچنین نسبت بالای تعداد آلارمهای تکنیکی، مزاحم و کاذب میتواند منجر به خستگی از آلارم پرستاران شود. اتخاذ راهکارهایی با توجه به دستورالعملهای استاندارد به منظور کاهش این آلارمها و نیز نظارت بر سیستمهای مانیتورینگهای فیزیولوژیک در بیمارستانها ضروری است. عدم توجه به این مسایل منجر به خستگی از آلارم پرستاران میشود که خود تبعات متعدد همچون به خطر افتادن ایمنی بیماران را در پی دارد.
طیبه صدقی، مهناز قلجه،
دوره 26، شماره 4 - ( 10-1399 )
چکیده
زمینه و هدف: کاهش سطح هوشیاری از عوارض تهدیدکننده ضربات مغزی میباشد که منجر به بستری و مرگ بیمار میشود. مطالعه حاضر با هدف تعیین تأثیر تحریک شنوایی و لمسی توسط اعضای خانواده بر سطح هوشیاری بیماران انجام یافته است.
روش بررسی: این مطالعه نیمه تجربی، در 80 بیمار ضربه مغزی با کاهش سطح هوشیاری بستری در بخش مراقبتهای ویژه بیمارستانهای آموزشی شهر زاهدان در سال 1398 انجام یافته است، نمونهها به روش در دسترس انتخاب، سپس به طور تصادفی ساده در دو گروه آزمون و کنترل قرار گرفتند. ابزار گردآوری دادهها پرسشنامه اطلاعات جمعیتشناختی، و مقیاس FOUR بود. برای گروه آزمون مداخله شامل تحریک شنوایی و لمسی توسط عضو خانواده به مدت 10 دقیقه در هفت روز متوالی انجام گرفت. گروه کنترل، مداخلات معمول بخش را دریافت نمودند. جهت تجزیه و تحلیل دادهها در نرمافزار SPSS نسخه 21 از آمارهای توصیفی و تحلیلی (تیمستقل، تیزوجی، کوواریانس، مجذور کای و آنالیز واریانس با دادههای تکراری) استفاده شد.
یافتهها: یافتهها نشان داد در روزهای اول تا چهارم تفاوت معناداری در سطح هوشیاری گروه مداخله و کنترل وجود نداشته است، ولی آزمونهای تیمستقل و تحلیل کوواریانس و آنالیز واریانس با دادههای تکراری نشان داد که در روزهای پنجم، ششم و هفتم سطح هوشیاری بیماران گروه دریافتکننده تحریک شنوایی و لمسی به طور معناداری از گروه کنترل بیشتر بوده است (001/0>p).
نتیجهگیری: نتایج حاکی از آن است که تحریک شنوایی و لمسی توسط اعضای خانواده در افزایش سطح هوشیاری بیماران ضربه مغزی با کاهش سطح هوشیاری مؤثر است. لذا پیشنهاد میشود به عنوان یک مداخله در مراقبت پرستاری به منظور افزایش سطح هوشیاری بیماران مورد استفاده قرار گیرد.
ناهید دهقان نیری، مریم کشه فراهانی، فاطمه حاجی بابایی، محمود شیخ فتحالهی، مجتبی سنمار،
دوره 27، شماره 3 - ( 7-1400 )
چکیده
زمینه و هدف: ایمنی بیمار به طور اعم و خطاهای دارویی به طور اخص، از شاخصهای مهم کیفیت مراقبت در بیمارستانها هستند. مدیریت خطر، رویکردی مهم و اصلی برای پیشگیری حوادث ناشی از خطاهای دارویی است. مطالعه حاضر با هدف تعیین اثربخشی برنامه مدیریت خطر بر میزان خطاهای دارویی پرستاران بخشهای مراقبت ویژه انجام گرفته است.
روش بررسی: پژوهش حاضر، یک مطالعه کارآزمایی غیرتصادفی از نوع پیشآزمون، پسآزمون با یک گـروه کنتـرل است که در سال 1399 در دو بیمارستان تهران انجام گرفته است. یکی از بیمارستانها بهطور تصادفی، گروه آزمون و دیگری گروه کنترل در نظر گرفته شد. بعد از اعمال معیارهای ورود و خروج، 150 پرستار در این دو بیمارستان (هر گروه 75 پرستار) به روش در دسترس انتخاب شدند. برای گروه آزمون، برنامه مدیریت خطر اجرا شد. ابزارهای جمعآوری دادهها شامل، پرسشنامه جمعیتشناختی و شغلی پرستاران، پرسشنامه خودگزارشی خطای دارویی 14 عبارتی ویکفیلد و چک لیست مشاهدهای کیفیت دارو درمانی پرستاران بود. دادهها در مرحله قبل و بعد از مداخله جمعآوری و با نرمافزار SPSS نسخه 16 و آمار توصیفی و استنباطی تجزیه و تحلیل شد.
یافتهها: براساس نتایج آماری آزمون تیمستقل در اطلاعات جمعیتشناختی و شغلی، همچنین میزان خطاهای دارویی قبل از مطالعه، هر دو گروه یکسان بودند (05/0<p). پس از انجام مداخله، تفاوت میزان خطاهای دارویی در دو گروه به لحاظ آماری معنادار بود (005/0>p) که نشاندهنده کاهش خطای دارویی برای پرستاران گروه مداخله نسبت به گروه کنترل است. همچنین نتایج نشان داد که میزان خطای دارویی مشاهده شده در پرستاران بهطور معناداری بیش از خطای گزارش شده توسط آنها است (001/0>p).
نتیجهگیری: نتایج حاکی از مؤثر بودن اجرای برنامه مدیریت خطر بر کاهش خطاهای دارویی پرستاران است. اجرای برنامه مدیریت خطر به عنوان راهکاری برای ارتقای دارو درمانی ایمن به پرستاران و دستیابی به مراقبتهای پرستاری ایمن و مطلوب، توصیه میشود.
محمد رضا شاکر، مرضیه مومن نسب، فرشته دهقانراد، رویا دوکوهکی، رضا دخش، آزیتا جابری،
دوره 28، شماره 1 - ( 1-1401 )
چکیده
زمینه و هدف: نیازهای فیزیولوژیکی و روانی بیماران بخش مراقبت ویژه (ICU) به دلیل عدم برقراری ارتباط مؤثر برآورده نمیشود. به منظور تسهیل ارتباط، پرستاران میتوانند از راهبردهای ارتباطی تقویتی و جایگزینی استفاده کنند. این مطالعه با هدف تعیین تأثیر استفاده از این راهبردها بر کیفیت ارتباط پرستاران با بیماران دارای لوله تراشه در بخشهای مراقبت ویژه جراحی قلب انجام گرفته است.
روش بررسی: در این مطالعه مداخلهای نیمه تجربی با طراحی قبل و بعد از مداخله که در سال 1397 در بیمارستان الزهرا (س) شیراز انجام گرفت. تعداد 70 بیمار (35 نفر در هر مرحله) که پس از عمل جراحی قلب، به دلیل داشتن لوله تراشه قادر به برقراری ارتباط کلامی نبودند، به صورت نمونهگیری در دسترس و تعداد 10 پرستار شاغل در ICU جراحی قلب نیز به صورت تصادفی ساده انتخاب شدند. در مرحله پیش از مداخله، پرستاران با روشهای معمول و پس از آموزش در مرحله پس از مداخله، با استفاده از راهبردهای ارتباط تقویتی و جایگزین با بیماران ارتباط برقرار میکردند. تحلیل دادهها در نرمافزار SPSS نسخه 22 با استفاده از آمارهای توصیفی و تحلیلی انجام گرفت.
یافتهها: کمترین محتوای ارتباط در مرحله قبل و پس از مداخله مربوط به احساسات بود که فراوانی آن در مرحله پس از مداخله بیشتر از مرحله پیش از مداخله بود. بیشترین روش استفاده شده در مرحله پس از مداخله، بورد ارتباطی و اشاره با سر بود. در هر دو مرحله اکثر ارتباطها توسط بیمار شروع شده بود که در مرحله پس از مداخله تعداد دفعاتی که پرستار آغازکننده ارتباط بوده است افزایش یافته بود (05/0>p). در مرحله پس از مداخله، رضایت بیماران و پرستاران از ارتباط افزایش یافت (0001/0p<).
نتیجهگیری: آموزش راهبردهای ارتباط تقویتی و جایگزین به پرستاران استفاده از آن برای بیماران بستری در ICU، باعث افزایش موفقیت ارتباط و رضایت بیماران و پرستاران از ارتباط میشود. لذا استفاده از آنها در این بخشها به پرستاران و مسؤولان پرستاری پیشنهاد میشود.
واژههای کلیدی: راهبردهای ارتباط تقویتی و جایگزین، بوردهای ارتباطی، انتوباسیون داخل تراشه، بخش مراقبت ویژه
ونوس بوچانی، بتول پورابولی، مرضیه حسنپور، هادی رنجبر،
دوره 28، شماره 4 - ( 10-1401 )
چکیده
زمینه و هدف: مادران دارای نوزاد نارس اضطراب بیشتری را نسبت به مادران دارای نوزاد ترم تجربه میکنند. با جدایی مادر از نوزاد، مهمترین مؤلفه اثرگذار بر دلبستگی که تماس فیزیکی با نوزاد است، نیز مختل میشود. هدف این پژوهش تعیین تأثیر اجرای برنامه مثبت اندیشی گروهی بر اضطراب و دلبستگی مادران نوزادان نارس بستری در بخش مراقبت ویژه نوزادان بوده است.
روش بررسی: این پژوهش از نوع کارآزمایی تصادفی است که در سال 1399 در شهر کرمانشاه انجام گرفته است. 72 نفر از مادران دارای نوزاد نارس بستری در بخش مراقبت ویژه نوزادان بیمارستانهای امام رضا (ع) و محمد کرمانشاهی به روش اختصاص تصادفی در دو گروه کنترل و مداخله قرار گرفتند. جهت جمعآوری دادهها از پرسشنامههای اضطراب اسپیلبرگر و دلبستگی پس از تولد استفاده شد. دادههای جمعآوری شده با کمک نرمافزار SPSS نسخه 16 و با استفاده از آزمونهای آماری (ANOVA و Chi-Square) مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافتهها: مقایسه اضطراب آشکار قبل از مداخله (791/0=p) و بعد از مداخله (373/0=p) در دو گروه مداخله و کنترل نشان داد که دو گروه تفاوت معناداری با هم ندارند. مقایسه اضطراب پنهان قبل از مداخله (831/0=p) و بعد از مداخله (093/0=p) نیز نشان داد بین دو گروه تفاوت آماری معناداری وجود نداشته است. اما مقایسه میزان تغییرات تفاوت معناداری را نشان داد (025/0=p). در مورد دلبستگی، قبل از مداخله هیچ کدام از زیرمقیاسهای دلبستگی در دو گروه تفاوت آماری معناداری نداشته است (05/0p>) پس از مداخله در نمره زیرمقیاسهای «نبود خصومت» و «رضایت از تعامل» تفاوت معنادار (05/0p<) مشاهده شد.
نتیجهگیری: با توجه به یافتههای حاصل از پژوهش، اجرای برنامه مثبت اندیشی گروهی را به عنوان برنامهای تکمیلی، در کنار مراقبتهای معمول برای مادران نوزادان نارس به پرستاران و مسؤولان بخشهای مراقبت ویژه نوزادان توصیه میشود.
ثبت کارآزمایی بالینی: IRCT20210108049965N1
زینب صیامی، مصطفی طاهری،
دوره 30، شماره 1 - ( 1-1403 )
چکیده
زمینه و هدف: مراقبان خانوادگی بیماران مبتلا به کرونا که در بخشهای مراقبت ویژه بستری میشوند با چالشهای فراوانی روبهرو هستند که میتواند بر سلامت آنان اثر گذارد. از طرفی سلامت معنوی میتواند یکی از مؤلفههای مناسب جهت سازگاری با شرایط استرسزا باشد. بنابراین، این مطالعه با هدف تعیین رابطه سلامت معنوی و نگرش به مرگ در مراقبان خانوادگی بیماران مبتلا به کووید-19 ترخیص شده از بخشهای مراقبت ویژه انجام گرفته است.
روش بررسی: پژوهش حاضر یک مطالعه توصیفی- همبستگی است که در فاصله اردیبهشت تا آذرماه سال 1400 انجام یافته است. جامعه پژوهش شامل مراقبان خانوادگی بیماران با تشخیص کووید-19 که از بخش مراقبت ویژه بیمارستانهای وابسته به علوم پزشکی تهران ترخیص شدهاند، بوده است. نمونههای پژوهش شامل 260 نفر از مراقبان خانوادگی است که به روش در دسترس و مبتنی بر هدف انتخاب شدند. ابزارهای پژوهش شامل پرسشنامه جمعیتشناختی و بالینی و پرسشنامه سلامت معنوی Polotzin و Ellison و پرسشنامه نگرش به مرگ Wong است. دادهها در نرمافزار SPSS نسخه 24 و با استفاده از آزمونهای کایدو، آنالیز واریانس یک طرفه و ضریب همبستگی Spearman تحلیل شد.
یافتهها: نتایج پژوهش حاضر نشان داد بین نمره کل سلامت معنوی و نمره کل نگرش به مرگ ارتباط معکوس و معناداری وجود دارد (۱۰۱/۰-=rs، 05/0>p). یافتههای مطالعه در خصوص نگرش به مرگ نشان داد که بعد ترس از مرگ بیشترین نمره میانگین و بعد پذیرش فعالانه کمترین میانگین را به خود اختصاص داده است. همچنین سلامت مذهبی با اجتناب از مرگ (۹۳/۰-=rs) و ترس از مرگ (64/0-=rs) ارتباط معکوس و معناداری دارد (05/0>p).
نتیجهگیری: نتایج نشان داد که بین سطح سلامت مذهبی و ابعاد منفی نگرش به مرگ ارتباط معکوس وجود دارد، به گونهای که میانگین نمره ابعاد نگرش منفی به مرگ شامل ترس و اجتناب از مرگ در افرادی که نمره سلامت مذهبی بالاتری داشتند، کمتر بود. این موضوع اهمیت توجه بیشتر به بعد مذهبی را در خانواده و بیماران ترخیص شده از بخش مراقبتهای ویژه و نقش آن در کاهش ابعاد منفی نگرش به مرگ را نشان میدهد.
جواد ملکزاده، مهسا قوچانی، احمد باقری مقدم، طاهره صادقی، محمد رجبپور،
دوره 30، شماره 2 - ( 4-1403 )
چکیده
زمینه و هدف: با توجه به پیشرفت درمانها و افزایش شیوع بیماریها، تعداد بیماران نیازمند تهویه مکانیکی در بخشهای مراقبتهای ویژه هر ساله افزایش مییابد. بسته ABCDE با رویکرد مبتنی بر شواهد، میتواند به بهبود پیش آگهی بیماران در ICU کمک نماید. مطالعه حاضر با هدف تعیین تأثیر بسته ABCDE بر خطر بروز زخم فشاری، ترمبوز ورید عمقی و دلیریوم در بیماران تحت تهویه مکانیکی طراحی و اجرا شده است.
روش بررسی: این کارآزمایی بالینی یک سوکور از شهریور تا دی ماه 1400 انجام یافت. نمونه پژوهش شامل 100 بیمار تحت تهویه مکانیکی در بخش ICU بیمارستان امام رضا(ع) مشهد بود که به روش بلوکی تصادفی به گروه مداخله و کنترل تخصیص داده شدند. در گروه مداخله بسته ABCDE در بازه زمانی 7 روزه اجرا شد. گروه کنترل مراقبت معمول بخش را دریافت کردند. معیارهای بررسی خطر بروز عوارض شامل: خطر زخم فشاری با استفاده از شاخص COMHON، ترومبوز ورید عمقی با استفاده از مقیاس Wells و بروز دلیریوم با استفاده از ابزار CAM-ICU بود که در پایان هر مداخله و در روزهای 0، 1، 3، 5، 7 مورد بررسی قرار گرفتند. جهت تحلیل دادهها از نرمافزار SPSS نسخه 20 و آزمون آماری کایاسکوئر و تیمستقل استفاده شد.
یافتهها: در انتهای روز هفتم، خطر بروز زخم فشاری در گروه مداخله به طور معناداری کاهش یافت (05/0>p). فراوانی بروز دلیریوم نیز از 4/64% به 3/13% بهطور معناداری کاهش یافت (05/0>p). همچنین در پایان روز هفتم، خطر ترمبوز وریدهای عمقی، در گروه کنترل به طور معناداری بیشتر از گروه مداخله بود (05/0>p).
نتیجهگیری: استفاده از بسته ABCDE میتواند خطر بروز زخم فشاری، ترمبوز ورید عمقی و دلیریوم را در بیماران تحت تهویه مکانیکی کاهش دهد و به عنوان یک روش مؤثر و قابل انجام توسط پرستاران و سایر تیم پزشکی آموزش دیده میباشد.
ثبت کارآزمایی بالینی: IRCT20190625044000N1