14 نتیجه برای برنامه
افسر رضاییپور، مهرناز گرانمایه، انوشیروان کاظم نژاد، شایسته حاجیزاده،
دوره 10، شماره 1 - ( 1-1383 )
چکیده
مقدمه: یکی از عوامل مؤثر در ارتقاء سطح سلامت جامعه به ویژه کودکان پیشگیری از بیماریها از طریق ایمنسازی است به طوری که در صورت عدم ایمنسازی کامل، صحیح و به موقع کودکان ،بیماریهای عفونی زندگی آنها را تهدید خواهد کرد. مطالعه حاضر ارزیابی برنامه گسترش ایمنسازی مادران و کودکان زیر 2سال شهرستان شهریار را نشان میدهد.
روش کار: این پژوهش یک مطالعه پیمایشی از نوع مقطعی است، تعداد نمونهها شامل 210 کودک 24-18 ماهه و 240 مادر دارای کودک 11-0 ماهه میباشد که از طریق نمونهگیری خوشهای توصیه شده توسط سازمان بهداشت جهانی انتخاب شدند. روش جمعآوری اطلاعات مصاحبه و ابزار گردآوری اطلاعات پرسشنامه است. جهت تجزیه و تحلیل دادهها از روشهای آمار توصیفی و استنباطی شامل مجذور کای، تی تست، تست دقیق فیشر، آنالیز واریانس یکطرفه، آزمون نسبت خطر و لجستیک رگرسیون استفاده شده است.
یافتهها: نتایج نشان داد که پوشش واکسیناسیون کودکان زیر دو سال در کلیه نوبتهای واکسیناسیون بالای 90% بوده است. 6/17% کودکان زیر دو سال ناقص واکسینه شدهاند و 4/41% آنها کامل ولی با تأخیر بیش از یک ماه واکسینه شدهاند. عامل مؤثر بر تأخیر بیش از یک ماه در واکسیناسیون کودکان محل انجام واکسیناسیون کودک بود. نتایج پژوهش همچنین نشان داد که اگر چه 8/83% مادران کودکان زیر یکسال دو نوبت واکسن کزاز دریافت نموده بودند اما فقط 3/13% از مادران 5 نوبت واکسن کزاز را دریافت کرده بودند. عامل مؤثر بر وضعیت واکسیناسیون کزاز مادران مدت سکونت در شهرستان شهریار بود.
نتیجهگیری: موانع موجود بر سر راه ایمنسازی مادران و کودکان شامل عدم وجود سیستم پیگیری و سیستم ثبت دقیق اطلاعات واکسیناسیون کزاز مادران که بر وضعیت واکسیناسیون کودکان و مادران تأثیر گذاشته است. بنابراین ضرورت دارد که ارایه خدمات ایمنسازی از هر دو جنبه کمی و کیفی در شهرستان شهریار مورد توجه و تأکید قرار گیرد.
فاطمه رحیمیکیان، مهوش مشرفی، پروانه یاوری، عباس مهران، مهناز میرزایی روزبهانی، مهرنوش عامل ولیزاده،
دوره 14، شماره 2 - ( 9-1387 )
چکیده
زمینه و هدف: طبق تعریف سازمان بهداشت جهانی، استئوپروز، کاهش تراکم مواد معدنی استخوان بیش از 5/2 انحراف معیار از متوسط تراکم استخوان افراد جوان و طبیعی است. این بیماری قابل پیشگیری است و پیشگیری از آن در دوران کودکی با مصرف کافی لبنیات و فعالیت بدنی مناسب آغاز میشود. مشارکت والدین به خصوص مادر درآموزش رفتارهای پیشگیریکننده از استئوپروز به نوجوانان آنان نقش اساسی دارد. هدف از این مطالعه بررسی تأثیر آموزش همزمان مادران و دختران بر رفتارهای پیشگیریکننده از استئوپروز دختران دبیرستانی منطقه 17 شهرداری تهران است.
روش بررسی: در این مطالعه نیمه تجربی که از نوع مقایسهای است 400 دختر نوجوان دبیرستانی که در 4 دبیرستان دولتی شهر تهران مشغول به تحصیل بودند به روش نمونهگیری دومرحلهای تصادفی انتخاب شدند و سپس به طور تصادفی در دو گروه دانشآموزان همراه با مادر و دانشآموزان تنها قرار گرفتند. برنامه آموزشی برای هر دو گروه طی دو جلسه 45 دقیقهای (جلسه اول به روش سخنرانی و جلسه دوم به روش پرسش و پاسخ) به فاصله یک هفته از یکدیگر برگزار شد. ابزار گردآوری اطلاعات پرسشنامهای مشتمل بر دو بخش مشخصات جمعیتشناختی و رفتارهای پیشگیری کننده از استئوپروز در زمینه تغذیه، فعالیت بدنی و استعمال سیگار بود. دادهها توسط نرم افزار SPSS و روشهای آماری توصیفی و استنباطی (آزمون تی و مجذور کای) مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافتهها: نتایج نشان داد که بین گروه دانشآموزان همراه با مادر و دانشآموزان تنها، بعد از آموزش از نظر رفتار پیشگیریکننده تغذیهای اختلاف معنادار آماری وجود دارد (003/0=p) و میانگین نمره رفتار پیشگیری کننده تغذیهای بعد از آموزش، در گروه دانشآموزان همراه با مادر (54/122= ) به طور قابل ملاحظهای بیشتر از گروه دانشآموزان تنها (36/117= ) میباشد.
نتیجهگیری: این مطالعه نشان داد آموزش همزمان مادران و دختران در زمینه رفتارهای پیشگیری کننده از استئوپروز در رفتار تغذیهای دختران موثرتر بوده است.
آسیه درویش، فرزاد توحیدخواه، رسول خیاطی، سینا کیهانیان،
دوره 15، شماره 2 - ( 7-1388 )
چکیده
زمینه و هدف: تنظیم برنامه نوبتکاری پرستاری در دوره زمانی مشخص به طوری که نیازمندیهای بیمارستان، پرستاران و بیماران را تحت پوشش قرار دهد، مسألهای چالش برانگیز برای مدیران پرستاری است. مطالعه حاضر با هدف طراحی سیستم هوشمند تنظیم کننده برنامه نوبتکاری پرستاران با استفاده از الگوریتم ژنتیک برای ارایه خدمت بهتر به بیماران و مقابله با مشکلات برنامهریزی سنتی انجام گرفته است. روش بررسی: این مطالعه کاربردی و به منظور طراحی نرمافزار بوده و بر اساس دادههای استخراج شده از برنامههای نوبت کاری و مصاحبه با مدیران پرستاری در بیمارستانهای آموزشی منتخب دانشگاه علوم پزشکی تهران انجام شد. تجزیه و تحلیل دادهها با تبدیل روند برنامهریزی فرد خبره به تابع ریاضی و برنامهنویسی به روش الگوریتم ژنتیک با استفاده از نرم افزار Matlab و از طریق مقایسه برنامههای تهیه شده توسط فرد خبره و سیستم طراحی شده انجام گرفت.
یافتهها: مقایسه برنامه تهیه شده توسط فرد خبره در 6 ماه و سیستم طراحی شده، میزان 57% بهبود کاهش هزینه یکنواختی چیدمان، 93% صرفهجویی در زمان مدیر پرستاری و همچنین رعایت عدالت بیشتر در تنظیم برنامه را نشان داد.
نتیجهگیری: تنظیم برنامه و زمانبندی نوبتکاری پرستاری توسط سیستم طراحی شده در مقایسه با فرد خبره از کارآیی بالایی برخوردار است و منجر به افزایش کارآیی مدیران، افزایش رضایت شغلی پرستاران، کاهش معضل کار با گزارشات کاغذی و اهمیت به تقاضای کارکنان ضمن رعایت نیازهای بیمارستان میشود. از آنجا که سیستم طراحی شده در این پژوهش محدود به دادههای اخذ شده از دو بخش مورد مطالعه از بیمارستان طبی کودکان وابسته به دانشگاه علوم پزشکی تهران میباشد و قیود کمی را در نظر گرفتهایم، برای تعمیم آن به بخشهای دیگر نیازمند ایجاد تغییرات در برنامهنویسی بر اساس دادهها میباشد. لذا توصیه میشود مطالعه آتی برای طراحی سیستم مشابه با افزودن قیود به طوری که برنامه تهیه شده، به دنیای واقعی نزدیکتر شود و همچنین در بخشهای مختلف بیمارستان قابل استفاده باشد، انجام پذیرد.
شادان پدرام رازی، نجمه پیروزمند، میترا ذوالفقاری، انوشیروان کاظمنژاد، شهرام فیروزبخش،
دوره 18، شماره 4 - ( 11-1391 )
چکیده
زمینه و هدف: آسم یکی از شایعترین بیماریهای مزمن در جهان است. 5/6 میلیون نفر در ایران مبتلا به آسم میباشند. کنترل مطلوب آسم به آموزش وابسته است. در برنامه آموزشی استاندارد، خودکنترلی نقش بسیار مهمی دارد. این مطالعه با هدف تعیین میزان تأثیر آموزش استفاده از پیکفلومتر و پیگیری با پیامک، بر خودکنترلی بیماری آسم انجام یافته است.
روش بررسی: این تحقیق یک مطالعه نیمه تجربی از نوع کارآزمایی بالینی تصادفیسازی شده است. جامعه مورد مطالعه بیماران مبتلا به آسم مراجعهکننده به درمانگاه ریه بیمارستانهای امام خمینی و شریعتی از خرداد تا مهر 1389 بود. حجم نمونه 98 نفر و نمونهگیری به روش آسان (در دسترس) صورت گرفت و نمونهها به طور تصادفی و با روش بلوکبندی دوتایی به دو گروه آزمون (47=n) و شاهد (51=n) تقسیم شدند. در گروه آزمون دو جلسه آموزشی با محتوای بیماری آسم و پیکفلومتر برگزار گردید و بیماران عدد پیکفلوی خود را از طریق پیامک، به مدت 12 هفته به پژوهشگر ارسال نمودند. همچنین هر هفته به صورت تلفنی، بازخوردی از جانب پژوهشگر مبنی بر میزان کنترل بیماری به بیماران ارایه گردید. به گروه شاهد، آموزشی ارایه نشد. ابزار گردآوری اطلاعات، تست کنترل آسم بود که قبل و بعد از مطالعه (3 ماه)، تکمیل و دو گروه با هم مقایسه شدند. برای تجزیه و تحلیل دادهها از آزمونهای آماری کایدو، منویتنی، تیتست و Kolmogorov-Smirnov استفاده گردید.
یافتهها: نتایج آزمون تیمستقل نشان داد که بعد از مداخله اختلاف آماری معناداری بین دو گروه تجربه و شاهد از نظر کنترل بیماری آسم وجود دارد (002/0=p) که نشاندهنده تأثیرگذار بودن مداخله میباشد.
نتیجهگیری: آموزش استفاده از پیکفلومتر و پیگیری با پیامک، باعث ارتقای خودکنترلی بیماری آسم میشود. با توجه به نقش مهم پرستاران در امر آموزش به بیمار، از یافتههای این پژوهش میتوان به طور گستردهای جهت آموزش به بیماران مبتلا به آسم در انجمن آسم و آلرژی ایران، کلینیکها و مراکز درمانی، استفاده بهینه کرد.
پروین رهنما، علیرضا حیدرنیا، علی منتظری، فرخنده امین شکروی، انوشیروان کاظم نژاد،
دوره 19، شماره 2 - ( 8-1392 )
چکیده
زمینه و هدف : به منظور دست یابی به مقوله سلامت باروری ، ضروریاست که نیازسنجی در سطوح مختلف فعالیتهای بهداشتی و درمانی صورت گیرد که از ملزومات آن، در اختیار داشتن ابزار معتبر و پایا میباشد. لذا هدف این مطالعه، تدوین پرسشنامه قصد استفاده از قرصهای پیشگیری از بارداری با استفاده از نظریه رفتار برنامهریزی شده در زنان با نزدیکی منقطع میباشد.
روش بررسی : گویههای پرسشنامه که طی مصاحبههای کیفی استخراج شده بود، در این مطالعه براساس فراوانی آنها انتخاب و سپس بهمنظور اعتباریابی پرسشنامه مطالعه مقطعی و با نمونهگیری تصادفی خوشهای با 200 نفر از زنان مراجعهکننده به 5 مراکز بهداشتی درمانی غرب و جنوبغرب تهران در سال 1390 که از روش نزدیکی منقطع برای پیشگیری از بارداری استفاده میکردند، انجام یافت. روایی پرسشنامه با استفاده از روشهای اعتبار محتوای کمی و کیفی، اعتبار همگرا، اعتبار سازه و پایایی ابزار با استفاده از روش آلفای کرونباخ و آزمون- بازآزمون ارزیابی شد و تحلیل عاملی اکتشافی و تاییدی نیز انجام یافت. تحلیل دادهها بااستفاده از نرمافزار لیزرل و SPSS انجام گرفت.
یافته ها : اعتبار و پایایی پرسشنامه ازطریق کمی، کیفی، همگرا، آلفای کرونباخ و آزمون- باز آزمون به تایید رسید. در این تحقیق، با انجام تحلیل عاملی ساختار 3 عاملی شامل نگرش، هنجارهای اجتماعی و کنترل رفتاری درکشده تایید شد. مدل تحلیل عاملی در مطالعهی حاضر نشان داد که سازههای نظریه رفتار برنامهریزی شده قادر به پیشگویی 34 % تغییرات قصد رفتاری در گروه مورد پژوهش است.
نتیجه گیری : نتایج مطالعه بیانگر اعتبار و پایایی پرسشنامه قصد استفاده از قرصهای پیشگیری از بارداری در زنان با نزدیکی منقطع را تایید مینماید.
طاهره نجفی قزلجه، زهره پارسایکتا، عباس مهران، مهدی جعفری عوری،
دوره 20، شماره 2 - ( 5-1393 )
چکیده
زمینه و هدف: سقوط یکی از مشکلات شایع دوران سالمندی است که به سبب بروز تغییرات حسی- حرکتی رخ میدهد. سقوط موجب عوارض جسمی، روحی، مالی و کاهش کیفیت زندگی سالمندان میشود . از آنجا که سقوط پدیده چند عاملی است، بنابراین برای پیشگیری بایستی به صورت چندبعدی عمل نمود . این مطالعه با هدف بررسی تأثیر اجرای برنامه چندبعدی پیشگیری از سقوط بر وقوع سقوط و کیفیت زندگی سالمندان اجرا گردیده است .
روش بررسی: این مطالعه نیمه تجربی با طراحی قبل و بعد در مورد 60 سالمند ساکن سرای سالمندی کامرانی شهر قدس انجام یافته است. مداخله چندبعدی با آموزش به سالمند و مراقبان، ورزش (ورزش کششی، تعادلی، قدرتی) و اصلاح محیطی صورت گرفت. قبل و پس از 6 ماه از شروع مداخله دادهها با استفاده از فرم ثبت دفعات سقوط و پرسشنامه کیفیت زندگی Liepad جمعآوری شد. دادهها با استفاده از آزمونهای آماری t مستقل، t زوج، آنووای یک طرفه، منویتنی، کروسکال والیس و ویلکاکسون در نرمافزار SPSS v.16 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند .
یافتهها : نتایج پژوهش اختلاف معناداری در تعداد دفعات سقوط سالمندان و کیفیت زندگی سالمندان بعد از 4 ماه مداخله و2 ماه پیگیری در نمونههای مورد پژوهش نشان داد (001/0 p< ) .
نتیجهگیری: با توجه به تأثیر اجرای برنامه چندبعدی پیشگیری از سقوط بر کاهش دفعات سقوط و بهبود کیفیت زندگی سالمندان میتوان این روش را در سراهای سالمندی و همچنین در منازل برای سالمندان به اجرا در آورد .
سمیه مکوندی، خدیجه میرزایی نجمآبادی، نجمه تهرانیان،
دوره 24، شماره 3 - ( 8-1397 )
چکیده
زمینه و هدف: برنامه زایمان فیزیولوژیک در ایران برنامه نوظهوری است که مانند هر برنامه دیگری برای بهبود کیفیت و روند خود نیاز به ارزیابی دارد. شواهد نشان میدهند که اجرای برنامه زایمان فیزیولوژیک با چالشهایی مواجه است. پژوهش حاضر با هدف تبیین چالشهای برنامه زایمان فیزیولوژیک از دیدگاه ارایهدهندگان خدمت انجام گرفته است.
روش بررسی: این مطالعه کیفی به شیوه تحلیل محتوا در دو بیمارستان دوستدار مادر شهرهای اهواز و مشهد در سال 6-1395 انجام یافته است. دادهها از طریق مصاحبههای نیمه ساختار یافته با 17 نفر از ارایهدهندگان خدمات زایمان فیزیولوژیک جمعآوری شد. از روش تحلیل محتوای Elo و Kyngas برای تحلیل دادههای کیفی استفاده شد.
یافتهها: از تحلیل دادهها 5 طبقه اصلی شامل: کم انگیزگی ماماها در تلاش همه جانبه جهت انجام زایمان فیزیولوژیک؛ موانع برگرفته از نیروی انسانی؛ مداخلات پزشکی در زایمان فیزیولوژیک؛ چالشهای نشأت گرفته از محیط و امکانات؛ و موانع آموزشی سد راه تحقق کامل زایمان فیزیولوژیک، به دست آمد.
نتیجهگیری: چالشهای مختلف در تعامل با یکدیگر سبب ایجاد یک فضای پیچیده شده که در آن انجام زایمان فیزیولوژیک سختتر میشود. لذا لازم است، سیاستگذاران، مسؤولان ردههای بالا، پزشکان، ماماها و مادران در رفع چالش یاد شده تلاشی هماهنگ داشته باشند.
علی حسنشاهیان، علی راوری، طیبه میرزایی،
دوره 24، شماره 4 - ( 10-1397 )
چکیده
زمینه و هدف: مشارکت فعال خانواده میتواند از عوامل تأثیرگذار بر دلیریوم بیماران بستری در بخشهای ویژه باشد. مطالعه حاضر با هدف تعیین تأثیر ملاقات برنامهریزی شده بر دلیریوم بیماران سالمند بستری در ICU انجام یافته است.
روش بررسی: این مطالعه به روش کارآزمایی در مورد 70 نفر از بیماران سالمند بستری در بخش ICU بیمارستان حضرت علی بن ابیطالب (ع) رفسنجان، از اول آبان تا اول اسفند 1396 انجام یافته است. در گروه مداخله ملاقات برنامهریزی شده در دو نوبت خارج از وقت ملاقات معمول بیمارستان به مدت 3 روز در صبح و شب اجرا شد. برای گروه کنترل ملاقات معمول بخش به مدت 5-3 دقیقه اجرا شد. جهت بررسی دلیریوم از مقیاس Neecham با دامنه نمره بین 19 تا 30 استفاده شد. دادهها با استفاده از نرمافزار SPSS نسخه 18 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافتهها: اختلاف آماری معناداری بین دو گروه از نظر سن، جنس و تحصیلات مشاهده نشد. نمره دلیریوم در دو گروه مداخله و کنترل قبل از مداخله و روز اول بعد از مداخله تفاوت معناداری نداشته است. اما در روز دوم در گروه مداخله میانه و دامنه میان چارکی نمره دلیریوم (3)27 و در گروه کنترل (2)25 بوده است (0001/0p<). روز سوم بعد از مداخله نیز تفاوت نمره دلیریوم در دو گروه مداخله و کنترل به ترتیب (3)27 و (3)25 بوده است (0001/0p<).
نتیجهگیری: ملاقات برنامهریزی شده میتواند به عنوان یک روش غیردارویی مؤثر جهت پیشگیری از شدت دلیریوم در بیماران سالمند بستری در بخشهای ICU مدنظر قرار گیرد.
ثبت کارآزمایی بالینی: IRCT20150519022320N7
لیلا علیخواه، محسن کوشان، موسیالرضا تدینفر، رحیم اکرمی، نرجس حشمتیفر، صدیقه رستاقی،
دوره 25، شماره 1 - ( 2-1398 )
چکیده
زمینه و هدف: بسیاری از بیماران قلبی عروقی در بدو ورود به بخش مراقبت ویژه قلبی درجات مختلف اضطراب را تجربه میکنند که اثرات نامطلوبی بر روند بهبودی این بیماران دارد. سندرم اضطراب در این بیماران خطر مرگ را تا سه برابر افزایش میدهد. هدف مطالعه حاضر تعیین تأثیر مداخله پرستاری مراقبت حمایتی بر اضطراب بیماران مبتلا به سندرم حاد کرونر در بدو ورود به بخش مراقبتهای ویژه قلبی است.
روش بررسی: در این مطالعه کارآزمایی بالینی، 74 بیمار مبتلا به سندرم حاد کرونری بستری در بخش مراقبت ویژه قلبی مرکز آموزشی درمانی واسعی سبزوار در سال 1395 به روش نمونهگیری در دسترس انتخاب شدند و با روش تخصیص تصادفی در دو گروه مداخله و کنترل قرار گرفتند. گروه کنترل مراقبتهای معمول بخش و گروه مداخله علاوه بر آن، مداخلات مبتنی بر برنامه حمایت پرستاری در سه بعد اطلاعاتی، عاطفی، فیزیکی دریافت کردند. پرسشنامه اضطراب بک قبل و بعد مداخله در هر دو گروه تکمیل شد. دادهها با استفاده از آزمونهای آماری منویتنی و تیمستقل در نرمافزار SPSS نسخه 16 تحلیل شد.
یافتهها: قبل از مداخله اختلاف معناداری بین نمره اضطراب بیماران در گروه مداخله و کنترل مشاهده نشد (162/0=p). اما بعد از اجرای مداخله نمره اضطراب گروه مداخله نسبت به گروه کنترل کمتر بود (023/0=p).
نتیجهگیری: براساس نتایج این مطالعه، مداخله پرستاری مراقبت حمایتی باعث کاهش اضطراب بیماران گروه مداخله نسبت به گروه کنترل شده است. لذا پیشنهاد میشود که برای کاهش سطح اضطراب این بیماران، مداخله یاد شده، استفاده شود.
ثبت کارآزمایی بالینی: IRCT2015123025767N1
فرشته نجفی، زهرا پیشکار مفرد، عرفان ایوبی، رحیمه حسینی،
دوره 26، شماره 4 - ( 10-1399 )
چکیده
زمینه و هدف: بیماران مبتلا به نارسایی قلبی پیامدهای مختلفی از جمله خود مدیریتی ضعیف، تبعیت از درمان نامناسب و کیفیت زندگی نامطلوب را تجربه میکنند. مطالعه حاضر با هدف تعیین تأثیر برنامه ترخیص مبتنی بر خود مدیریتی بر تبعیت از درمان بیماران مبتلا به نارسایی قلب انجام گرفته است.
روش بررسی: در این پژوهش نیمه تجربی تعداد 80 بیمار مبتلا به نارسایی قلب بستری در بیمارستانهای آموزشی زاهدان در سال 99-1398 به شیوه در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی به دو گروه مداخله و کنترل تخصیص یافتند. برنامه ترخیص مبتنی بر خود مدیریتی در گروه مداخله شامل 4 جلسه آموزشی در بیمارستان بود. به منظور پیگیری، 3-2 روز پس از ترخیص اولین تماس، سپس ماه اول هر هفته و ماههای دوم و سوم نیز هر دو هفته یک بار با بیمار یا مراقب وی تماس حاصل شد. دادهها با استفاده از پرسشنامه تبعیت از درمان جمعآوری گردید. تحلیل دادهها با استفاده از آزمونهای تیمستقل، کایدو، فیشر و تحلیل واریانس با اندازهگیریهای مکرر در نرمافزار SPSS نسخه 16 صورت گرفت.
یافتهها: آنالیز واریانس دوطرفه با اندازهگیریهای تکراری اختلاف معناداری بین میانگینهای نمره تبعیت از درمان در طول زمان (001/0>p) و در دو گروه مداخله و کنترل نشان داد (001/0>p).
نتیجهگیری: با توجه به یافتهها، پیشنهاد میشود برنامه ترخیص مبتنی بر خود مدیریتی به صورت مدون و منسجم برای بیماران مبتلا به نارسایی قلبی در بخشهای درمانی به کار گرفته شود.
رضوان رحیمی، اکرم فتحیان، بتول خوندابی، افسانه صدوقیاصل،
دوره 28، شماره 1 - ( 1-1401 )
چکیده
زمینه و هدف: بخش عمده نیروی انسانی نظام سلامت را کارکنان پرستاری تشکیل دادهاند. بهکارگیری فناوریهای دیجیتال از جمله برنامههای کاربردی سلامت همراه، در ارتقای سطح کیفیت مراقبتهای سلامت ارایه شده توسط کارکنان پرستاری مهم و تأثیرگذار است. برهمین اساس هدف اصلی این مطالعه تعیین میزان بهکارگیری برنامههای کاربردی سلامت همراه، توسط پرستاران برای اهداف حرفهای در دوران همهگیری کووید-19بوده است.
روش بررسی: این مطالعه از نوع کاربردی است که به روش توصیفی- مقطعی در سال ۱۴۰۰ انجام گرفته است. جامعه پژوهش پرستاران چهار بیمارستان دولتی شهر اصفهان بودند. روش نمونهگیری تصادفی خوشهای یک مرحلهای بود. ابزار گردآوری دادهها، پرسشنامه بود که روایی و پایایی آن بررسی گردید. تحلیل دادهها با استفاده از آمارهای توصیفی-تحلیلی در نرمافزار SPSS نسخه ۲۶ انجام یافته است.
یافتهها: دادههای ۹۳ پرسشنامه مورد بررسی قرار گرفت. 44/63% از پرستاران، همراه با دلیل پاسخ دادند که از این برنامههای کاربردی استفاده نمیکنند. نتایج این مطالعه نشان داد که استفاده از برنامههای کاربردی در بین پرستاران رایج نیست، همچنین آنان نیاز به آموزش جهت استفاده از این برنامهها دارند. پرستاران نگرانیهایی در مورد کیفیت برنامههای کاربردی داشتند. پرستاران معتقد بودند که استفاده از برنامه کاربردی در انجام وظایف پرستاری در دوران کووید-19 کمککننده خواهد بود.
نتیجهگیری: براساس نتایج این مطالعه، برنامهریزی جهت توسعه برنامههای کاربردی متناسب با نیاز پرستاران، آموزش پرستاران در راستای استفاده و توصیه بهکارگیری این برنامهها در محیطهای بالینی توصیه میشود. همچنین، نیاز است تا ابزارها و کارگروههای تخصصی ارزیابی برای بازبینی و ارایه گزارش در مورد کیفیت برنامههای کاربردی حوزه سلامت فراهم و اجرا شود.
فاطمه کشمیری، فاطمه بهرام نژاد،
دوره 29، شماره 2 - ( 4-1402 )
چکیده
زمینه و هدف: عوامل متعددی بر فرآیند هویتیابی دانشجویان پرستاری اثرگذار است، اما یکی از مهمترین عوامل، نقش برنامه درسی پنهان در این فرآیند بوده و البته این فرآیند هنوز ناشناخته است. مطالعه حاضر با هدف تببین نقش برنامه درسی پنهان در فرآیند هویتیابی دانشجویان کارشناسی پرستاری انجام گرفته است.
روش بررسی: مطالعه حاضر، پژوهش کیفی از نوع گراندد تئوری است. در این مطالعه 35 دانشجوی کارشناسی پرستاری در سالهای 1400-1399 دانشگاههای علوم پزشکی تهران با مصاحبههای نیمه ساختارمند، مصاحبه شدند. مدت زمان هر مصاحبه 60-30 دقیقه بود. سپس مصاحبهها دستنویس و با رویکرد اشتروس و کوربین (2008) تجزیه و تحلیل شد.
یافتهها: پس از تجزیه و تحلیل دادههای مطالعه، در نهایت سه طبقه اصلی و 12 زیرطبقه ظاهر شد. نظریه مرتبط در این پژوهش با طبقه مرکزی تزلزل هویتیابی در حرفه پرستاری شکل گرفته است. ابهام و بیانگیزگی در حرفهای شدن طبقه اصلی، طبقه حکمرانی فرهنگ تبعیضآمیز فرآیند شکل گرفته در این مطالعه و ترویج بیانگیزگی بهواسطه الگوهای ناکارآمد زمینه این مطالعه را تشکیل دادند.
نتیجهگیری: براساس یافتههای مطالعه میتوان فرآیند هویتیابی را به مثابه یک رود تشبیه کرد که ابرهای تبعیض بر فراز این رود از یک سو و صاعقههای ناکارآمدی الگوها از سوی دیگر، رود هویتیابی را مشوش میکند و در این اثنا بستر سنگلاخ رود که بیانگیزگی فراگیران برای حرفهای شدن است، این بستر را برای هویتیابی نامناسبتر و متزلزل میکند.
امیر موسی رضایی، سهیلا پزشکزاد، سید عباس حسینی، محمد جواد طراحی، میثم رضازاده،
دوره 29، شماره 4 - ( 10-1402 )
چکیده
زمینه و هدف: سوء مصرف مواد افیونی از مهمترین مشکلات دنیای کنونی است و به طور مستقیم بر کیفیت خواب افراد تأثیر میگذارد. این مطالعه با هدف تعیین تأثیر یک برنامه مراقبت پرستاری مبتنی بر الگوی سازگاری «روی» بر کیفیت خواب در بیماران تحت درمان نگهدارنده با متادون انجام گرفته است.
روش بررسی: این مطالعه کارآزمایی بالینی تصادفی شده یک سوکور در سه ماهه پایانی سال 1401 با مشارکت 60 بیمار مبتلا به سوء مصرف مواد افیونی تحت درمان نگهدارنده با متادون مقیم مرکز کاهش آسیب اعتیاد شهر اصفهان انجام گرفت. نمونهگیری به صورت در دسترس و تخصیص نمونهها به صورت تصادفی با نرمافزار تولید توالی تصادفی شامل گروه مداخله (30 نفر) و گروه کنترل (30 نفر) انجام یافت. برای جمعآوری دادهها از پرسشنامه کیفیت خواب Pittsburgh استفاده شد. مداخله یک برنامه سه ماهه مراقبت پرستاری مبتنی بر الگوی سازگاری «روی» بود. گروه کنترل درمانهای معمول را دریافت کردند. از نرمافزار SPSS نسخه 26 و آمار توصیفی و استنباطی جهت تجزیه و تحلیل استفاده شد.
یافتهها: نتایج نشان داد که در گروه مداخله، میانگین نمره کل کیفیت خواب بعد از مداخله کاهش معناداری داشته است (کیفیت خواب بهبود یافته است) (001/0>p). همچنین، قبل از مداخله، میانگین نمره کل کیفیت خواب در گروه مداخله و کنترل تفاوت معناداری نداشته (05/0<p)، در حالی که بعد از مداخله معنادار بوده است (001/0>p).
نتیجهگیری: نتایج نشان داد که برنامه مراقبت پرستاری مبتنی بر الگوی سازگاری «روی» در بهبود کیفیت خواب بیماران تحت درمان نگهدارنده با متادون مؤثر بوده است. بنابراین، این الگو میتواند چارچوب مناسبی برای ارایه مراقبت از این قبیل بیماران فراهم کند.
ثبت کارآزمایی بالینی: IRCT20141127020108N6
تامارا درگاهی، رقیه بایرامی، علیرضا دیدارلو، لیلا رئیسی،
دوره 30، شماره 1 - ( 1-1403 )
چکیده
زمینه و هدف: امروزه شیوع سزارین در بیشتر کشورها به بیش از 50% رسیده و این افزایش، اثرات منفی بر سلامت مادر و کودک میتواند داشته باشد. زایمان طبیعی پس از سزارین (VBAC)، راهی ارزشمند در کاهش میزان سزارین است. مطالعه حاضر با هدف تعیین تأثیر آموزش براساس نظریه رفتار برنامهریزی شده بر قصد و رفتار VBAC در زنان باردار با سابقه سزارین انجام یافته است.
روش بررسی: پژوهش حاضر کارآزمایی تصادفی شاهددار است. نمونهها 70 نفر از زنان با سابقه سزارین مراجعهکننده به مراکز جامع سلامت شهر اردبیل در سال 1399 هستند که به روش در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه مداخله و کنترل تخصیص یافتند. گروه کنترل مراقبت معمول و گروه مداخله، آموزش براساس سازههای نظریه رفتار برنامهریزی شده را طی چهار جلسه و یک بار در هفته دریافت کردند. دادهها با استفاده از پرسشنامه پژوهشگر ساخته قبل، بلافاصله و چهار هفته بعد از مداخله جمعآوری و در نرمفزار SPSS نسخه 16 با استفاده از آزمونهای t مستقل، دقیق فیشر، مجذور کای و آنالیز واریانس دوطرفه با اندازهگیریهای مکرر تجزیه و تحلیل شدند.
یافتهها: آنالیز واریانس دوطرفه با اندازهگیریهای مکرر اختلاف معناداری بین میانگینهای نمره نگرش، هنجار انتزاعی، کنترل رفتار درک شده، قصد و آگاهی در طول زمان و بین گروه کنترل و مداخله نشان داد (001/0>p). اما در نهایت، مداخله آموزشی منجر به تغییر رفتار نشد.
نتیجهگیری: با توجه به یافتهها بهنظر میرسد لازم است حمایت سازمانی و ایجاد نگرش مثبت در پزشکان متخصص و ماماها برای انجام VBAC مورد توجه برنامهریزان این حوزه قرار گیرد.
ثبت کارآزمایی بالینی: IRCT20200519047509N1