جستجو در مقالات منتشر شده


14 نتیجه برای خودکارآمدی

الهام شکیبازاده، آرش رشیدیان، باقر لاریجانی، داود شجاعی‌زاده، محمدحسین فروزانفر، اکرم کریمی شاهنجرینی،
دوره 15، شماره 4 - ( 12-1388 )
چکیده

زمینه و هدف: با توجه به اهمیت بیماری دیابت و تناقضات نتایج مطالعات پیشین در مورد خودمراقبتی بیماران دیابتی، مطالعه حاضر با هدف تعیین رابطه بین موانع درک شده و میزان خودکارآمدی بیماران با اجرای خودمراقبتی در بین بیماران مبتلا به دیابت نوع دو انجام گرفته است.
روش بررسی: در این مطالعه مقطعی، 128 بیمار مراجعه‌کننده به درمانگاه دیابت مرکز پزشکی خاص وابسته به بنیاد امور بیماری‌های خاص در سال 1387 با استفاده از روش نمونه گیری آسان انتخاب شدند. معیارهای ورود به مطالعه عبارت بود از سابقه ابتلا به دیابت نوع دو بیش از یک سال و سن بالای 18 سال. بعد از تعیین روایی و پایایی پرسشنامه‌ها و تکمیل فرم رضایت شرکت در مطالعه، پرسشنامه‌های جمعیت‌شناختی، موانع مراقبت از دیابت، خودکارآمدی و خودمراقبتی، جهت تکمیل به بیماران داده شد. داده‌ها با استفاده از آمار توصیفی و تحلیلی در SPSS v.12 و نرم‌افزار لیزرل تحلیل شدند.
یافته‌ها: میانگین نمره خودکارآمدی، موانع درک شده و رفتارهای خودمراقبتی به ترتیب 18/2 ، 05/3 و 8/2 و حداکثر نمره قابل کسب برای موارد اول و دوم 5 و مورد سوم هفت بوده است. آزمون همبستگی نشان داد که خودکارآمدی با خودمراقبتی همبستگی مثبت معنادار دارد (01/0p< و 22/0=r). همبستگی معنادار منفی بین موانع درک شده و رفتارهای خودمراقبتی نیز برقرار بود (001/0p< و 68/0-=r). میزان تحصیلات با خودکارآمدی و خودمراقبتی ارتباط معنادار مثبت داشت. برای تعیین قابلیت پیشگویی این متغیرها بر خود مراقبتی از آنالیز مسیر با روش رگرسیون خطی سریال استفاده شد. مدل نهایی برازش مناسب داشت (36/0=Chi-square ، 1=GFI ، 1=CFI ، 83/0=p ، 000/0=RMSEA).
نتیجه‌گیری: نتایج مطالعه نشان داد که میزان رفتارهای خودمراقبتی در بین شرکت‌کنندگان از وضعیت مطلوبی برخوردار نیست و عوامل چندگانه‌ای از متغیرهای دموگرافیک تا متغیرهای روانی بر رفتارهای خودمراقبتی در دیابت تأثیر می‌گذارند. با توجه به قدرت پیشگویی بالای سازه‌های این مطالعه، پیش‌بینی می‌شود که سازه‌های دیگر از نظریه‌های مختلف نیز در رفتارهای خودمراقبتی مؤثر باشند.

 


فریده باستانی، رویا ضرابی،
دوره 16، شماره 3 - ( 10-1389 )
چکیده

زمینه و هدف: یکی از مسایلی که پدیده حاملگی را تحت تاًثیر قرار داده و می‌تواند منجر به پیامدهای نامطلوب بارداری و زایمانی پر خطر شود، دیابت حاملگی است که عوامل روان شناختی، همچون خودکارآمدی، در تبعیت از درمان و کنترل گلوکز خون نقش به سزایی دارد. لذا این پژوهش با هدف تعیین میزان خودکارآمدی در زنان مبتلا به دیابت بارداری انجام یافته است.

روش بررسی: این پژوهش یک مطالعه همبستگی توصیفی است که در سال‌های 87-1386 انجام یافته است. جامعه مورد مطالعه زنان مبتلا به دیابت بارداری مراجعه کننده به درمانگاه مامایی و بخش‌های زنان و زایمان مراکز درمانی دانشگاه علوم پزشکی ایران، حجم نمونه 100 نفر و نمونه‌گیری به روش مستمر (متوالی) بوده است. ابزار گردآوری داده‌ها پرسشنامه بوده و داده‌ها با استفاده از آمارهای توصیفی و استنباطی (Independent t-test و ANOVA) در نرم‌افزار SPSS v.14 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته است.

یافته‌ها: ویژگی اکثر زنان مورد مطالعه به شرح زیر بود: گروه سنی 35-25 سال (با میانگین حدود 30 سال)، وضعیت اقتصادی متوسط (66%)، تحصیلات زیر دیپلم (48%) خانه‌دار (91%)، شاخص توده بدنی چاق یا اضافه وزن (68%)، نولی پار (تعداد زایمان صفر 33%) که 69% آنان به بارداری فعلی تمایل داشتند. 57% زنان دارای خودکارآمدی بالا و بقیه دارای خودکارآمدی پایین بودند. زنان دارای تحصیلات بالاتر (005/0p<) و شاغل (016/0=p) خودکارآمدی بالاتری نسبت به سایر زنان داشتند.

نتیجه‌گیری: با توجه به این که خودکارآمدی یکی از عوامل پیش نیاز در خود مدیریتی و خودکنترلی دیابت بارداری تلقی می‌شود و درصد قابل ملاحظه‌ای از افراد تحت مطالعه، دارای خودکارآمدی پایین بوده‌اند، لذا ضروری است که با انجام مداخلات بهداشتی و راهبردهای آموزشی- مشاوره‌ای، خودکارآمدی این گروه از زنان باردار که می‌تواند منجر به بهبود خود مراقبتی و ارتقای سلامت آنان گردد، افزایش یابد.


اسفندیار بالجانی، ژاله رحیمی، الهام امانپور، صالح سلیمی، منیژه پرخاشجو،
دوره 17، شماره 1 - ( 1-1390 )
چکیده

زمینه و هدف: تبعیت بیماران از دستورهای پزشکی و ایجاد تغییرات مناسب در سبک زندگی مربوط به عوامل خطر عروقی، در دراز مدت نیازمند توسعه راه‌کارهای جدید و مؤثر است. ارتقای خودکارآمدی یک ابزار مهم برای مشارکت فعال در درمان و تغییر رفتار می­باشد. این مطالعه با هدف تعیین میزان تأثیر مداخلات پرستاری در ارتقای خودکارآمدی و کاهش عوامل خطر عروقی بیماران قلبی عروقی انجام گرفته است.

روش بررسی: در این مطالعه نیمه تجربی 81 بیمار قلبی عروقی مراجعه‌کننده به درمانگاه بیمارستان طالقانی ارومیه در سال 1388 با حداقل دو عامل خطر عروقی قابل تعدیل، مداخلات ارتقای خودکارآمدی را همراه با یکی از اعضای خانواده خود دریافت کردند. میزان خودکارآمدی قبل، بعد از مداخله و یک ماه بعد و عوامل خطر عروقی قبل و 1 سال بعد از مداخله ارزیابی شدند. جهت تجزیه تحلیل داده‌ها از آمار توصیفی، آنالیز واریانس با اندازه­های تکراری، t گروه‌های زوج و آزمون مک­نمار استفاده شد.

یافته‌ها: امتیازات کلی و زیر گروه­­های خودکارآمدی یک ماه بعد از مداخله به طور معنادار افزایش یافت. میانگین BMI، HDL، LDL، فشارخون سیتولیک، فشارخون دیاستولیک و وزن مربوط به بیماران قلبی عروقی قبل و یک سال بعد از مداخله تفاوت معنادار داشت. فراوانی بیماران سیگاری و هیپرلیپیدمی یک سال بعد از مداخله به طور معنادار کاهش یافت. اما تفاوت فراوانی بیماران هیپرتانسیون و اضافه وزن معنادار نبود.

نتیجه‌گیری: نتایج مطالعه نشان داد که مداخلات ارتقای خودکارآمدی در امتیازات کلی و زیر گروه‌های خودکارآمدی تأثیر مثبت داشته است. همچنین مداخلات در کاهش میزان عوامل خطر عروقی و کاهش فراوانی بیماران سیگاری و هیپرلیپیدمی مؤثر بوده و نشان می­دهد در صورتی که دستورات پزشکی با مداخلات ارتقای خودکارآمدی بیماران و خانواده آنان همراه باشد، در کنترل عوامل خطر عروقی مؤثر خواهد بود.

 


فریده باستانی، الهام قاسمی، رضا نگارنده، حمید حقانی،
دوره 18، شماره 2 - ( 3-1391 )
چکیده

زمینه و هدف: مراقبان سالمندان مبتلا به آلزایمر و به ویژه زنان مراقب با تنش‌ها و چالش‌های متعددی در زندگی مواجه هستند و ارایه مراقبت به موازات ایفای سایر نقش‌ها، این گروه از مراقبان را در معرض خطر مشکلات جسمی و روانی قرار می‌دهد. این در حالی است که خودکارآمدی در توانمندی افراد در سازش با موقعیت‌های تنش‌زا و وظایف پرچالش، نقش به سزایی ایفا می‌کند. بر این اساس مطالعه حاضر با هدف تعیین میزان خودکارآمدی عمومی زنان مراقب عضو خانواده سالمند مبتلا به آلزایمر صورت گرفته است.

روش بررسی: این پژوهش مقطعی و از نوع توصیفی-تحلیلی است که در آن 112 نفر از زنان مراقب عضو خانواده سالمند مبتلا به آلزایمر مراجعه‌کننده به انجمن آلزایمر ایران با روش نمونه‌گیری در دسترس جهت شرکت در مطالعه انتخاب شدند. داده‌ها با استفاده از فرم مشخصات فردی و مقیاس خودکارآمدی عمومی (GSE-10) جمع‌آوری شد و از روش‌های آماری توصیفی و استنباطی (شامل آزمون‌های تی‌مستقل، آنالیز واریانس، شفه) جهت تحلیل داده‌ها استفاده گردید.

یافته‌ها: میانگین خودکارآمدی عمومی زنان مراقب 24/28 با انحراف معیار 34/6 بود و خودکارآمدی عمومی درصد قابل توجهی از آنان کم‌تر از حد مطلوب بود (2/65%). خودکارآمدی عمومی ارتباط معنادار با سطح تحصیلات و وضعیت اقتصادی داشت (05/0p<)، در حالی که ارتباط معناداری بین خودکارآمدی عمومی و سایر متغیرهای فردی شامل سن، وضعیت تأهل، وضعیت اشتغال و طول مدت مراقبت از بیمار مشاهده نشد.

نتیجه‌گیری: با توجه به یافته‌های به دست آمده، خودکارآمدی عمومی درصد قابل توجهی از زنان مورد مطالعه کم‌تر از حد مطلوب می‌باشد. ارتقای خودکارآمدی عمومی می‌تواند منجر به سازگاری بهتر مراقبان با چالش‌های در پیش روی زندگی و کاهش پیامدهای منفی ناشی از مراقبت گردد از این رو نتایج این مطالعه می‌تواند مبنایی جهت طراحی و اجرای مداخلات آموزشی و حمایتی با هدف ارتقای خودکارآمدی عمومی به ویژه در گروه‌ مراقبان با تحصیلات و وضعیت اقتصادی پایین‌تر قرار گیرد.


طلعت خدیوزاده، زهرا هادی‌زاده طلاساز، محمدتقی شاکری،
دوره 23، شماره 3 - ( 7-1396 )
چکیده

زمینه و هدف: تأخیر در شروع فرزندآوری با کاهش فرزندآوری در خانواده و خطر بارداری در سنین بالا برای مادر همراه است. نظریه یادگیری اجتماعی برای روشن شدن تعامل میان عوامل فردی، عوامل محیطی و رفتار استفاده می‌شود. در راستای درک عوامل زمینه‌ساز این تأخیر، مطالعه حاضر با هدف پیش‌بینی عوامل مرتبط با تأخیر در زمان اولین فرزندآوری در زنان جوان متأهل با استفاده از نظریه یادگیری اجتماعی بندورا انجام یافته است.
روش بررسی: این مطالعه از نوع مقطعی- همبستگی است جامعه پژوهش را زنان متأهل بارور مراجعه‌کننده به مراکز بهداشتی درمانی و درمانگاه‌های زنان و زایمان بیمارستان‌های آموزشی شهر مشهد در سال‌های 95-1394 تشکیل می‌دادند. تعداد نمونه‌ها 284 نفر بودند. ابزار جمع‌آوری داده‌ها 5 پرسشنامه عوامل فردی و اجتماعی بود. داده‌ها در نرم‌افزار SPSS نسخه 16 و با استفاده از آمارهای توصیفی و آزمون‌های همبستگی پیرسون، اسپیرمن، رگرسیون خطی و رگرسیون چندگانه انجام گرفت.
یافته‌ها: میانگین سن افراد شرکت‌کننده در پژوهش 2/4±99/27 و میانگین فاصله ازدواج تا تولد نخستین فرزند 96/1±22/3 سال بود که 25/1 سال از فاصله مطلوب بین ازدواج تا فرزندآوری بیش‌تر بود. رگرسیون خطی چندگانه نشان داد که انگیزه­های باروری مثبت و منفی، خودکارآمدی درک شده مادری، ارتباط زوج‌ها، تعداد خواهران و باورهای مذهبی مرتبط با فرزندآوری بر فاصله بین ازدواج تا شروع باروری تأثیر دارند (01/0p<).
نتیجه‌گیری: عواملی که در پیش‌بینی تأخیر در اولین رفتارهای باروری نقش دارد، با به‌کارگیری نظریه یادگیری اجتماعی بندورا شناسایی گردید. جهت طراحی برنامه­های مداخله­ای برای انجام سیاست‌های افزایش فرزندآوری باید این دو دسته از عوامل با هم در نظر گرفته شود.
 
آزیتا نوروزی، الهه افرازه، رحیم طهماسبی،
دوره 24، شماره 1 - ( 2-1397 )
چکیده

زمینه و هدف: دیابت شایع­ترین بیماری متابولیک است که به رفتارهای خودمدیریتی نیاز دارد. هدف این مطالعه، مقایسه تأثیر دو نوع چارچوب پیام­ بهداشتی سودمحور و زیان‌محور بر آگاهی، خودکارآمدی و خودمدیریتی بیماران دیابتی بوده است.
روش بررسی: در این پژوهش کارآزمایی بالینی تصادفی شده، 112 بیمار مبتلا به دیابت نوع 2 مراجعه‌کننده به کلینیک دیابت 17 شهریور شهر برازجان در سال 1396 انتخاب و به 3 گروه پیام سودمحور، زیان­محور و شاهد تقسیم شدند. ابزار گردآوری اطلاعات در این پژوهش، پرسشنامه بود. اطلاعات در سه مرحله، قبل، یک هفته و 3 ماه بعد از ارایه پیام‌های آموزشی جمع‌آوری و با استفاده از آزمون‌های کای‌دو، تحلیل واریانس یک طرفه و داده‌های تکراری در نرم‌افزار SPSS نسخه 22 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافته‌ها: قبل از مداخله، میانگین نمره آگاهی، خودکارآمدی و خودمدیریتی دو گروه سودمحور و زیان‌محور کم‌تر از گروه شاهد بود. یک هفته و سه ماه پس از آموزش میانگین نمره آگاهی، خودکارآمدی و خودمدیریتی هر دو گروه پیام سودمحور و زیان­محور نسبت به گروه شاهد بیش‌تر شد (001/0p<). طوری که نمره خودمدیریتی یک هفته بعد از آموزش در گروه پیام سودمحور 20/11±26/102، گروه پیام زیان‌محور 73/13±53/111 و گروه شاهد 41/11±75/88 بود و سه ماه بعد از آموزش نمره خودمدیریتی در گروه‌های یاده شده به ترتیب 80/11±58/105، 39/15±72/108 و 51/13±49/88 بود.
نتیجه‌گیری: نتایج این مطالعه نشان داد طراحی و اجرای برنامه‌های آموزشی مبتنی بر پیام­های زیان‌محور و به‌ویژه سودمحور می­تواند باعث ارتقای آگاهی، خودکارآمدی و رفتار خودمدیریتی در بیماران دیابتی گردد.
ثبت کارآزمایی بالینی: IRCT2016122931653N1
 
 
خیرالنساء مجاهد، علی نویدیان،
دوره 24، شماره 1 - ( 2-1397 )
چکیده

زمینه و هدف: مصرف تنباکو به وسیله قلیان در دوره بارداری یک مشکل بهداشتی است و مداخله‌هایی برای ترک مصرف آن باید طراحی شود. این مطالعه با هدف تعیین تأثیر مصاحبه انگیزشی بر خودکارآمدی ترک قلیان در زنان باردار انجام یافته است.
روش بررسی: این کارآزمایی بالینی تصادفی شده، در مورد 140 نفر از زنان باردار مصرف‌کننده قلیان که حاشیه‌نشین شهر زاهدان بودند، در سال 1396 انجام یافته است. نمونه‌ها به شیوه در دسترس انتخاب و به طور تصادفی به دو گروه مداخله و شاهد اختصاص یافتند. پیش آزمون با استفاده از پرسشنامه‌های جمعیت‌شناختی، مصرف قلیان و خودکارآمدی ترک قلیان اجرا شد. گروه مداخله 4 جلسه مصاحبه انگیزشی گروهی در خصوص ترک مصرف قلیان دریافت کردند و به گروه شاهد آموزش به صورت توصیه‌های معمول برای ترک قلیان ارایه شد. 8 هفته پس از پایان مداخله پس آزمون اجرا گردید. داده‌ها در نرم‌افزار SPSS نسخه 21 با استفاده از آزمون‌های آماری تی‌مستقل، تی‌زوجی، کای‌دو و آنالیز کوواریانس مورد تجزیه و تحلیل قرا گرفت.
یافته‌ها: ویژگی‌های جمعیت‌شناختی و سن حاملگی زنان بین دو گروه همگن بود اما طول مدت مصرف قلیان در گروه مداخله بیش از گروه شاهد بود (008/0=p). میانگین نمره خودکارآمدی ترک قلیان در دو گروه قبل از مداخله تفاوت آماری معنادار نداشت در حالی که پس از مداخله در گروه مداخله 25/7±50/60 و در گروه شاهد 79/3±70/22 بود (001/0p<).
نتیجه‌گیری: با توجه به این که مصاحبه انگیزشی بر افزایش خودکارآمدی ترک قلیان تأثیر مثبتی دارد، بنابراین ادغام این راهبرد مشاوره‌ای در برنامه‌های مراقبتی زنان باردار مصرف‌کننده قلیان توصیه می‌شود.
ثبت کارآزمایی بالینی: IRCT201609240299954N5
عباس شمسعلی‌نیا، رضا قدیمی، فاطمه غفاری،
دوره 25، شماره 4 - ( 10-1398 )
چکیده

زمینه و هدف: حفظ و ارتقای سلامت سالمندان از طریق مداخلات اثربخش، مستلزم شناخت سبک زندگی آن‌ها از جمله ورزش توسط ابزار­ی معتبر و متناسب با فرهنگ هر جامعه است. هدف از این پژوهش طراحی و سنجش روایی و پایایی ابزار خودکارآمدی ورزش در سالمندان ساکن جامعه است.
روش بررسی: مطالعه حاضر یک مطالعه ترکیبی متوالی اکتشافی در قالب طراحی ابزار است که در دو بخش کیفی و کمی در سال 1398 انجام گرفته است. بخش کیفی آن ساخت گویه ابزار و از سه مرحله نظری (جستجوی هدفمند ادبیات موجود)، کار در عرصه (مصاحبه‌های نیمه ساختار یافته با سالمندان) و تحلیل نهایی (یکپارچه‌سازی نتایج حاصل از دو مرحله قبل) تشکیل شده است. در بخش کمی ویژگی‌های اعتباریابی ابزار با استفاده از روایی صوری، محتوا و سازه و همچنین پایایی با روش همسان­سازی درونی و ثبات مورد بررسی قرار گرفته است.
یافته‌ها: از کل 37 گویه اولیه، تعداد 4 گویه پس از محاسبه شاخص امتیاز تأثیر آیتم حذف شد. در بررسی نسبت روایی محتوا و شاخص روایی محتوا 7 گویه حذف شد. 5 گویه نیز به دلیل بار عاملی کم‌تر از 3/0حذف شد. نتیجه تحلیل عامل اکتشافی 3 عامل شامل «شناخت»، «سازگاری با موقعیت» و «خودتنظیمی» بود که در مجموع این سه عامل 180/90% از واریانس را تبیین کردند. آلفای کرونباخ برای کل ابزار 957/0 و ضریب همبستگی درون طبقه­ای نیز 949/0 بود.
نتیجه‌گیری: تحلیل داده‌های مطالعه نشان داد که از ابزار طراحی شده به دلیل برخورداری از روایی و پایایی قابل قبول، ساده بودن و نیاز به زمان کم برای تکمیل آن، می‌توان برای ارزیابی خودکارآمدی ورزش در سالمندان استفاده کرد.
 
مینا حسن زاده، پروانه وصلی، فاطمه استبصاری، ملیحه نصیری،
دوره 25، شماره 4 - ( 10-1398 )
چکیده

زمینه و هدف: مراقبت از کودکان مبتلا به بیماری مزمن با فشار مراقبتی برای خانواده‌ها همراه بوده و روی خودکارآمدی آن­ها تأثیر می­گذارد. مراقبت خانواده محور نیز می‌تواند با پیامدهای مثبت همراه باشد. این مطالعه با هدف تعیین ارتباط درک از مراقبت خانواده محور، خودکارآمدی و فشار مراقبتی در مادران کودکان مبتلا به بیماری مزمن انجام یافته است.
روش بررسی: این مطالعه توصیفی- تحلیلی، در سال 1398 در مورد 220 نفر از مادران کودکان مبتلا به بیماری مزمن بستری در بیمارستان‌های کودکان شهر تهران که به روش نمونه­گیری در دسترس انتخاب شدند، انجام گرفت. داده‌ها با استفاده از پرسشنامه‌های درک والدین از مراقبت خانواده محور، خودکارآمدی درک شده مادران در مادری کردن و مقیاس تأثیر بر خانواده جمع‌آوری شد. تحلیل داده‌ها در نرم‌افزار SPSS نسخه 18 و با استفاده از آمار توصیفی و تحلیلی مانند آزمون­های همبستگی پیرسون و رگرسیون در سطح معناداری 05/0p< انجام یافت.
یافته‌ها: نتایج نشان داد درک از مراقبت خانواده محور با خودکارآمدی ارتباط مستقیم و با فشار مراقبتی ارتباط معکوس دارد (به ترتیب 001/0p< و 022/0=p)، به طوری که با افزایش 1 واحد در نمره درک از مراقبت خانواده محور، خودکارآمدی مادران به میزان 25/0 افزایش و فشار مراقبتی به میزان 23/0 کاهش می­یابد. ارتباط معناداری بین خودکارآمدی و فشار مراقبتی یافت نشد (962/0=p).
نتیجه‌گیری: با توجه به این که مراقبت خانواده محور منجر به افزایش خودکارآمدی و کاهش فشار مراقبتی می­شود، پرستاران می­توانند با تقویت اجرای مراقبت خانواده محور، زمینه بهبود خودکارآمدی مادران و کاهش فشار مراقبتی آن­ها را فراهم سازند.
 
روح‌انگیز نوروزی‌نیا، عباس عبادی، محمدحسین یارمحمدیان، سعید چیان، مریم آقابراری،
دوره 27، شماره 2 - ( 4-1400 )
چکیده

زمینه و هدف: کارکنان اورژانس پیش بیمارستانی به عنوان اولین گروه حاضر در صحنه حوادث و بلایا، باید توانایی مقابله و همچنین حفظ سلامت جسمی و روانی خود را داشته باشند. این مطالعه با هدف تعیین ارتباط تاب­آوری و خودکارآمدی کارکنان عملیاتی اورژانس پیش بیمارستانی با کیفیت زندگی حرفه­ای آنان انجام گرفته است.
روش بررسی: مطالعه حاضر از نوع توصیفی است که به صورت مقطعی در سال 1398 انجام یافته است. 200 نفر از کارکنان عملیاتی اورژانس پیش بیمارستانی استان البرز به روش نمونه­گیری نسبتی و در دسترس وارد مطالعه شدند. ابزار گردآوری داده­ها پرسشنامه جمعیت‌شناختی و سه پرسشنامه استاندارد شده تاب­آوری کارکنان پیش بیمارستانی، خودکارآمدی Schwartz و Jerusalem، و کیفیت زندگی حرفه­ای Stamm بود. داده­ها با استفاده از نرم‌افزار آماری SPSS نسخه 20 و آمار توصیفی (میانگین و انحراف معیار) و آمار تحلیلی (همبستگی اسپیرمن، آنالیز واریانس یک طرفه و رگرسیون خطی چندگانه) در سطح معناداری 05/0p تحلیل شد.
یافته‌ها: میانگین و انحراف معیار خودکارآمدی 82/5±67/29 تاب‌آوری 07/17±14/123، رضایت از شفقت 09/8±81/39، فرسودگی 76/4±06/12، و استرس تروماتیک ثانویه 27/7±61/23، بود. همبستگی معناداری بین خودکارآمدی با سه مؤلفه کیفیت زندگی حرفه‌ای وجود داشت (05/0>p). خودکارآمدی با رضایت از شفقت رابطه مثبت و با فرسودگی و استرس تروماتیک ثانویه رابطه منفی داشت. همچنین خودکارآمدی و تاب‌آوری پیش‌بینی‌کننده رضایت از شفقت، و فرسودگی بودند (05/0>p). جهت تأثیر خودکارآمدی و تاب‌آوری بر رضایت از شفقت مثبت بود. نتایج حاصل از آزمون رگرسیون خطی چندگانه گام به گام نشان داد که 5 مؤلفه تاب‌آوری شامل خودمدیریتی، نتایج استرس، چالش‌های ارتباطی، حفظ آرامش و انگیزه شغلی بر رضایت از شفقت تأثیر داشته‌اند (05/0>p). جهت تأثیر تمامی مؤلفه‌های تاب‌آوری بر رضایت از شفقت مثبت بود.
نتیجه‌گیری: کارکنان عملیاتی اورژانس پیش بیمارستانی استان البرز از نظر میزان تاب­آوری، خودکارآمدی و کیفیت زندگی حرفه­ای در سطح قابل قبولی قرار داشتند.
 
مونس یوسفی، اعظم ملکی، شهلا فرضی‌پور، سعیده زنوزیان،
دوره 27، شماره 4 - ( 10-1400 )
چکیده

زمینه و هدف: سلامت نوزادان و کودکان به عنوان آینده‌سازان کشور از اهمیت بسیار ویژه‌ای برخوردار است. امروزه مزایای مهم شیردهی برای کودکان، مادران و جامعه به طور گسترده‌ای شناخته شده است. با توجه به اهمیت خودکارآمدی در شروع و تداوم شیردهی مطالعه حاضر با هدف تعیین تأثیر مشاوره شیردهی با رویکرد معنوی بر خودکارآمدی شیردهی زنان نخست‌زا انجام گرفته است.
روش بررسی: در این مطالعه کارآزمایی تصادفی شده شاهددار 60 نفر از زنان نخست‌زای مراجعه‌کننده به کلاس­های آمادگی برای زایمان بیمارستان علوی، مراکز خدمات جامع سلامت آزادگان، سینا و دکتر حضرتی شهر اردبیل در سال 1398 به روش نمونه‌گیری در دسترس انتخاب و با استفاده از روش بلوک‌های چهار تایی به دو گروه مداخله و کنترل تخصیص یافتند. گروه کنترل مراقبت معمول و گروه مداخله 8 جلسه مشاوره شیردهی با رویکرد معنوی دریافت کردند. داده‌ها با استفاده از پرسشنامه خودکارآمدی شیردهی Dennis جمع‌آوری و در نرم‌افزار SPSS نسخه 16 و با استفاده از آمار توصیفی، آزمون کای‌دو، تی‌مستقل در سطح اطمینان 95% تجزیه و تحلیل شد.
یافته‌ها: براساس نتایج مطالعه حاضر میانگین نمره خودکارآمدی شیردهی در گروه مداخله و کنترل به ترتیب قبل از مداخله 83/5±48/27 و 44/4±23/28 (575/0=p)، بلافاصله بعد از مداخله 14/10±83/39 و 62/3±33/25 (001/0p<)، یک ماه بعد از مداخله 00/13±45/42 و 23/6±43/23 (001/0p<) بوده و حاکی از تفاوت معنادار بین دو گروه، بعد از مداخله است.
نتیجه‌گیری: استفاده از رویکرد معنوی در مشاوره شیردهی در بهبود خودکارآمدی شیردهی زنان نخست‌زا مؤثر بوده است. به نظر می‌رسد ادغام محتوای معنوی در بسته خدمات پس از زایمان با محوریت شیردهی اقدام مناسبی است که می‌تواند مورد توجه برنامه‌ریزان در این حوزه قرار گیرد.
ثبت کارآزمایی بالینی: IRCT20150731023423N14
 
یاسر شهسواری، سید حبیب‌الله حسینی، احمد رضا صیادی، تابنده صادقی،
دوره 28، شماره 1 - ( 1-1401 )
چکیده

زمینه و هدف: کیفیت زندگی و خودکارآمدی پایین از جمله مشکلات مادران کودکان مبتلا به بیماری‌های مزمن است. مطالعه حاضر با هدف تعیین تأثیر توانمندسازی براساس مدل گیبسون بر خودکارآمدی و کیفیت زندگی مادران کودکان مبتلا به تالاسمی انجام گرفته است.
روش بررسی: در این مطالعه نیمه تجربی، جامعه پژوهش مادران کودکان مبتلا به تالاسمی مراجعه‌کننده به کلینیک بیماری‌های خاص شهرهای رفسنجان و کرمان در سال 1399 بودند. حجم نمونه 25 نفر بود. نمونه‌ها به صورت در دسترس انتخاب و در دو گروه قرار گرفتند. در گروه مداخله، مادران در 5 جلسه آموزشی که براساس مدل گیبسون طراحی گردید، شرکت نمودند و در گروه کنترل مادران مراقبت‌های معمول را دریافت نمودند. ابزار جمع‌آوری اطلاعات پرسشنامه‌های خودکارآمدی Zhang و کیفیت زندگی SF-36 بود که قبل از مداخله و 6 هفته بعد از اتمام جلسات تکمیل شد. داده­ها با استفاده از آزمون‌های تی‌مستقل، تی‌زوجی و کای‌اسکوئر در نرم‌افزار SPSS نسخه 18 تجزیه و تحلیل شد.
یافته‌ها: قبل از مداخله، میانگین نمره خودکارآمدی و کیفیت زندگی بین دو گروه تفاوت آماری معناداری نداشت (به ترتیب 31/0=p و 47/0=p). بعد از مداخله، میانگین نمره خودکارآمدی در گروه مداخله (36/9±81/68) به طور معناداری بیش‌تر از گروه کنترل (87/6±69/44) بود (00۱/0p<)، اما میانگین نمره کیفیت زندگی بین گروه مداخله (08/10±64/60) و گروه کنترل (41/11±19/56) بعد از مداخله تفاوت معناداری نداشت (19/0=p).
نتیجه‌گیری: براساس نتایج، توانمندسازی براساس مدل گیبسون روش مناسبی جهت افزایش خودکارآمدی مادران کودکان مبتلا به تالاسمی است، اما در زمینه تأثیر بر کیفیت زندگی مطالعات بیش‌تری پیشنهاد می‌شود.

 
مهناز ابوذری، اعظم ملکی، سعیده مظلوم‌زاده، لقمان ابراهیمی،
دوره 28، شماره 4 - ( 10-1401 )
چکیده

زمینه و هدف: میانگین شاخصهای رشد در نوزادان حاصل از بارداری ناخواسته، نسبت به سایر نوزادان کمتر است. استرس ادراک شده در این مادران می‌تواند اثر مضاعفی در کاهش ترشح شیر داشته باشد. با توجه به اهمیت شیردهی در سلامت مادر و کودک، مطالعه حاضر با هدف تعیین تأثیر مشاوره زوجی مبتنی بر حمایت همسر بر استرس ادراک شده و بهبود خودکارآمدی شیردهی زنان با بارداری ناخواسته انجام گرفته است.
روش بررسی: در این مطالعه کارآزمایی تصادفی شاهددار  60 نفر از زنان با بارداری ناخواسته مراجعهکننده به مراکز جامع سلامت شهرستان خدابنده در سال 1400 به روش در دسترس انتخاب و به طور تصادفی بلوک 4 تایی به دو گروه مداخله و کنترل تخصیص یافتند. گروه کنترل مراقبت معمول و گروه مداخله 6 جلسه مشاوره زوجی مبتنی بر حمایت همسر، دو بار در هفته دریافت کردند. داده‌ها با استفاده از پرسشنامه خودکارآمدی شیردهی دنیس، پرسشنامه استرس ادراک شده کوهن در سه مرحله، قبل، بلافاصله بعد از مداخله و شش هفته پس از زایمان جمعآوری و در نرمافزار SPSS نسخه 16 و با استفاده از آمار توصیفی، آزمون کایدو، آزمون دقیق فیشر ، آزمون تیمستقل و آنالیز واریانس دوطرفه با اندازهگیری مکرر در سطح اطمینان 95% تجزیه و تحلیل شدند.
یافته‌ها: در گروه مشاوره میانگین خودکارآمدی شیردهی بلافاصله بعد از مداخله و شش هفته پس از زایمان نسبت به قبل از مداخله افزایش و در گروه کنترل کاهش داشت (001/0p<). در گروه مشاوره میانگین نمره استرس ادراک شده بلافاصله بعد مداخله و شش هفته پس از زایمان نسبت به قبل مداخله کاهش و در گروه کنترل افزایش معناداری داشت (001/0p<).
نتیجه‌گیری: مشاوره زوجی مبتنی بر حمایت همسر در بهبود خودکارآمدی شیردهی و کاهش استرس ادراک شده پس از زایمان در زنان با بارداری ناخواسته مؤثر بود. به نظر می­رسد حضور همسران در برنامه مشاوره شیردهی اقدام مناسبی است که می‌تواند مورد توجه برنامهریزان در این حوزه قرار گیرد.
ثبت کارآزمایی بالینی: IRCT20150731023423N18

 
حسن عسکری، هانیه دهمرده، علی نویدیان، مصطفی پارسا،
دوره 30، شماره 1 - ( 1-1403 )
چکیده

زمینه و هدف: اختلال در خودکارآمدی مسأله‌ای جدی در بیماران دارای استومی است، چرا که فرد با چالش‌هایی همچون حضور در اجتماع و اختلال در فعالیت‌های روزمره مواجه‌ میشود. به­کارگیری روش‌های آموزش غیرحضوری برای بیماران فرصتی جهت بهره‌بری بیشتر آموزه‌ها ایجاد می‌کند. از این­رو، مطالعه حاضر با هدف تعیین تأثیر اجرای برنامه آموزشی مبتنی بر تله نرسینگ بر خودکارآمدی بیماران دارای استومی انجام گرفته است.
روش بررسی: در مطالعه نیمه تجربی حاضر 80 بیمار دارای استومی شهر زاهدان در سال 1402 بهروش در دسترس انتخاب و به­صورت تصادفی در دو گروه 40 نفری مداخله و کنترل قرار گرفتند. در گروه مداخله، نرمافزار در اختیار بیماران قرار گرفت. قبل از اجرای مداخله، همچنین 1و3 ماه پس از آن خودکارآمدی با استفاده از پرسشنامه «خودکارآمدی بیماران استومی» اندازه­گیری شد. داده‌ها با استفاده از آزمون‌ آماری کایاسکوئر و آنالیز واریانس دوطرفه با اندازه­گیری­های مکرر در نرم­افزار SPSS نسخه 26 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.
یافته‌ها: میانگین و انحراف معیار سن در گروه مداخله 98/12±84/42 سال و در گروه کنترل 89/11±26/46 سال بود (320/0=p) میانگین و انحراف معیار نمره کل «خودکارآمدی» بیماران در گروه مداخله قبل، یک ماه و سه ماه بعد از اجرای برنامه به ترتیب 05/8±75/69، 57/7±28/77 و 43/6±72/92 بود که حاکی از تأثیر اجرای آموزش مبتنی بر تله نرسینگ است (001/0>p).
نتیجه‌گیری: نتایج مطالعه حاضر نشاندهنده‌ تأثیر برنامه آموزشی تله نرسینگ بر ارتقای سطح خودکارآمدی در بیماران دارای استومی است. از این­رو، اجرای چنین برنامه‌هایی جهت کمک به این گروه از این بیماران توصیه می‌شود.

 

صفحه 1 از 1     

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به حیات می باشد.

طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق

© 2024 , Tehran University of Medical Sciences, CC BY-NC 4.0

Designed & Developed by : Yektaweb