زمینه و هدف:دیابت شایعترین بیماری ناشی از اختلال متابولیسم، با عوارض دراز مدت است. خودمراقبتی یکی از ارکان کنترل بیماری میباشد. بیماران دیابتی اگر منافع برنامههای خودمراقبتی را درک نمایند تبعاً موانع رفتارهای خودمراقبتی ضعیف جلوه مینماید (منافع خالص) و احتمال انجام برنامههای خودمراقبتی بیشتر میشود. این پژوهش با هدف تعیین وضعیت منافع و موانع درک شده و ارتباط آنها با رفتارهای خودمراقبتی در بیماران مراجعهکننده به مرکز تحقیقات دیابت یزد انجام شده است.
روش بررسی: این مطالعه مقطعی، بر روی 120 بیمار دیابتی مراجعهکننده به مرکز تحقیقات دیابت یزد، انجام شد. ابزار جمعآوری اطلاعات پرسشنامه دو قسمتی بوده، بخش اول مربوط به مشخصات فردی و بخش دوم جهت ارزیابی سازههای منافع درک شده، موانع درک شده و رفتارهای خودمراقبتی بیماران دیابتی بوده که به صورت مصاحبهای تکمیل شد. تجزیه و تحلیل دادهها با استفاده از آمار توصیفی و استنباطی انجام گرفت.
یافتهها: آزمودنیها به طور متوسط 88% نمره قابل اکتساب منافع درک شده را به دست آوردند، ضمن آن که آنها 75/25% موانع پیشبینی شده در راه انجام رفتارهای خودمراقبتی را درک کرده بودند. 79/62% بیماران رفتارهای خودمراقبتی را انجام میدادند. با افزایش طول دوره دیابت کاهش معنادار در منافع درک شده مشاهده گردید. منافع درک شده همچنین با رفتارهای خودمراقبتی همبستگی مستقیم و معنادار داشت (01/0=p). بین موانع درک شده و رفتارهای خودمراقبتی نیز همبستگی معنادار و معکوس مشاهده شد (01/0=p)، منافع خالص با رفتارهای خودمراقبتی با 01/0=p همبستگی مستقیم داشت. همچنین منافع درک شده و موانع درک شده با یکدیگر با 01/0=p همبستگی معنادار معکوس داشتند. متغیرهای منافع و موانع درک شده 2/28% از تغییرات رفتارهای خودمراقبتی را پیشگویی نمودند که موانع درک شده قدرت پیشگوییکننده قویتری داشت.
نتیجهگیری: بیماران دیابتی هر چه بیشتر منافع خودمراقبتی را درک کرده باشند، بیشتر از خودمراقبت مینمایند و این ادراک در صورتی تقویت و منجر به عمل میشود که موانع انجام مراقبت دیابت تا حد امکان به حداقل برسد. لذا جهت ارتقای کیقیت زندگی این بیماران، باید در برنامهریزیهای آموزشی به این عوامل مهم توجه شود.
روش بررسی: این بررسی یک مطالعه پیمایشی از نوع مقطعی میباشد. نمونهها شامل 270 نوجوان دخترمشغول تحصیل در مدارس راهنمایی تحت پوشش دانشگاه علوم پزشکی تهران بودند که به روش تصادفی چند مرحلهای انتخاب شدند. جمعآوری اطلاعات از طریق پرسشنامه انجام گرفت و جهت تجزیه و تحلیل آن از نرمافزارSPSS و روشهای آمار توصیفی و استنباطی از جمله آزمون 2c و آزمون دقیق فیشراستفاده شد.
یافتهها: نتایج نشان داد متوسط سن نمونههای پژوهش 3/13 سال (16-7/10) و بیشتر آنها دارای شاخص توده بدنی (Body Mass Index) طبیعی میباشند. 6/9% از دختران نوجوان رفتار تغذیهای مطلوب و 3/3% از آنها فعالیت فیزیکی مطلوب داشتند. در این مطالعه ارتباط بین رفتار تغذیهای دختران نوجوان با درک آنان از شیوه زندگی والدینشان معنادار نبود ولی بین میزان فعالیت فیزیکی و درک از شیوه زندگی والدین ارتباط معنادار مشاهده شد. همچنین ارتباط معناداری بین برخی ویژگیهای فردی مثل شاخص توده بدنی و درآمد خانواده با رفتار تغذیهای و نیز شاخص توده بدنی و میزان تحصیلات مادران با فعالیت فیزیکی دختران نوجوان دیده شد.
نتیجهگیری: نتایج مطالعه نشان داد بیشتر دختران نوجوان رفتار تغذیهای و فعالیت فیزیکی مطلوبی ندارند و نیز به نظر میرسد عوامل دیگری علاوه بر رفتار والدین رفتارهای بهداشتی ایشان را تحت تأثیر قرار میدهد. بنابراین نیاز به آموزش و نیز ارایه الگوهای مناسب رفتاری توسط والدین و مسؤولین مدارس جهت اصلاح این رفتارها در نوجوانان ضروری میباشد.
روش بررسی: این پژوهش توصیفی- تحلیلی است. جمعیت مورد مطالعه دانشجویان سال چهارم مشغول به تحصیل در دانشگاه علوم پزشکی تهران و دانشگاه تهران هستند. نمونه مورد مطالعه 400 دانشجوی رشتههای پزشکی و 400 دانشجوی رشتههای غیرپزشکی میباشند که به صورت تصادفی دو مرحلهای انتخاب شدهاند. ابزار کار پرسشنامه خودسنجی سلامت شامل سه قسمتِ اطلاعات فردی، درک مفهوم سلامت و رفتارهای ارتقای سلامت میباشد. پس از جمعآوری اطلاعات از آمار توصیفی (جدول توزیع فراوانی و درصد) و آزمونهای منویتنییو، t و ضریب همبستگی پیرسون برای تجزیه و تحلیل دادهها استفاده شده است.
یافتهها: 7/49% دانشجویان رشتههای پزشکی درک مفهوم سلامت در سطح خوب و 8/6% در سطح خیلی خوب داشتند و 4/49% دانشجویان غیزپزشکی نیز در سطح خوب و 6/8% در سطح خیلی خوب بودند. در مورد رفتارهای ارتقای سلامت 57% دانشجویان پزشکی و 9/54% دانشجویان غیرپزشکی دارای رفتارهای ارتقای سلامت در سطح خوب بودند. بین مفهوم سلامت و رفتارهای ارتقای سلامت در هر دو گروه بر اساس ضریب همبستگی پیرسون ارتباط معنادار وجود داشت (001/0>p).
نتیجهگیری: بر اساس یافتهها در این بررسی بین درک مفهوم سلامت و رفتارهای ارتقای سلامت در هر دو گروه دانشجویان پزشکی و غیرپزشکی ارتباط مستقیم وجوددارد و بین دو گروه در تمامی ابعاد رفتارهای ارتقای سلامت تفاوت معنادار مشاهده نمیشود به جز مصرف سیگار که در این زمینه دانشجویان پزشکی رفتارهای ارتقای سلامت بهتری را نشان دادهاند.
روش بررسی: این پژوهش یک مطالعه پیمایشی و از نوع مقطعی است. نمونه پژوهش شامل150 نفر از والدین حقیقی کودکان بستری و 80 نفر از پرستاران بود که به روش نمونهگیری آسان انتخاب شدند. ابزار گردآوری دادهها «پرسشنامه نیازهای والدین کودکان بستری» (Kristjansdottir) بود. برای تجزیه و تحلیل دادهها از آمار توصیفی و آزمونهای مجذور کای و منویتنییو استفاده شد.
یافتهها: بنا بر نتایج مطالعه بین درک والدین و پرستاران از اهمیت نیازهای والدین تفاوت آماری معناداری (012/0=p) وجود داشت. هر دو گروه والدین و پرستاران، بیان کرده بودند که نیازهای والدین در بیمارستان، تا حدودی برآورده میشود. بین درک والدین و پرستاران از میزان برآورده شدن نیازهای والدین در بیمارستان، تفاوت آماری معناداری مشاهده نشد (666/0=p). بر اساس درک هر دو گروه والدین و پرستاران، والدین برای برآوردن نیازهای خود در بیمارستان، به کمک احتیاج دارند. از نظر آماری بین درک والدین و پرستاران از میزان احتیاج والدین به کمک در برآوردن نیازهای خود در بیمارستان، تفاوت آماری معناداری وجود داشت (018/0=p).
نتیجهگیری: نتایج این مطالعه نشان داد والدین و پرستاران، تمام نیازهای والدین را دارای اهمیت میدانند و بر اساس درک آنها، کاستیهایی در تأمین نیازهای والدین به چشم میخورد. لذا همکاری متقابل والدین و تیم مراقبتی - درمانی جهت تسریع روند بهبودی کودک بستری با توجه به نیازهای والدین، لازم و ضروری به نظر میرسد.
روش بررسی: این مقاله حاصل بخشی از یک مطالعه وسیعتر است که به صورت یک طرح همبستگی- توصیفی انجام گرفته. 202 بیمار مراجعهکننده به بخشهای همودیالیز مراکز آموزشی درمانی دانشگاه علوم پزشکی ایران از مرداد تا آبان 1386 به روش سرشماری در مطالعه شرکت کردند. دادهها با استفاده از بخش دوم پرسشنامه منابع شخصیPRQ 85-part 2)) جمعآوری و با استفاده از نرم افزار آماری SPSS v.14 تحلیل شد.
یافتهها: بالاترین میانگین پاسخ به گویههای درک حمایت اجتماعی به گویه «از این که بتوانم با انجام کاری هر چند کوچک، دیگران را خوشحال کنم، لذت میبرم» و کمترین میانگین پاسخ به گویه «من عضو گروهی هستم که در آن احساس میکنم، آدم مهمی هستم»، مربوط میشد. یافتهها نشان داد که حمایت اجتماعی درک شده در اکثر بیماران مورد مطالعه (9/64%) در سطح بالایی قرار داشته است. همچنین بین حمایت اجتماعی درک شده و وضعیت اقتصادی، جنسیت و وضعیت تأهل ارتباط معنادار آماری وجــود داشت (05/0p<).
نتیجهگیری: با عنایت به تنوع درک بیماران تحت همودیالیز از حمایت اجتماعی و عوامل مرتبط با آن، پرستاران میتوانند با شناسایی گروههای پر خطر از نظر دریافت و درک حمایت اجتماعی، از انزوای این گروه از بیماران جلوگیری نمایند و با ارایه مداخلات حمایتی مناسب در کاهش تنش و ارتقای کیفیت زندگی آنها قدم بردارند.
روش بررسی: این تحقیق، مطالعهای پیمایشی و از نوع مقطعی است. برای انجام آن 175 پرستار و 180 نوجوان بستری که ویژگیهای لازم برای ورود به مطالعه را داشتند به ترتیب به روش سرشماری و نمونه گیری آسان انتخاب شدند. ابزار گردآوری دادهها پرسشنامه بود. تجزیه و تحلیل دادهها به کمک نرمافزار آماری SPSS و به کارگیری آمار توصیفی و آمار استنباطی نظیر آزمون منویتنییو و کروسکال والیس صورت گرفت.
یافتهها: یافتههای این پژوهش نشان داد بین درک پرستاران و نوجوانان بستری در زمینه اهمیت حریم (001/0>p) و رعایت حریم (001/0>p)، تفاوت آماری معناداری وجود دارد و نمره درک پرستاران در هر دو مورد از نوجوانان بستری بیشتر است. در این مطالعه اولویتهای اهمیت و رعایت حریم بیمار نیز از دیدگاه پرستاران و نوجوانان تعیین و نتایج نشان داد از دیدگاه پرستاران پوشاندن نواحی غیرضروری بدن هنگام انجام مراقبت، اهمیت بیشتری دارد و اقدام فوری در صورت نیاز بیمار به کمک، بیشتر رعایت میشود. اما از دیدگاه نوجوانان محیط تمیز و آراسته، وجود تلفن، حمام و توالت در اتاق و بستری شدن در اتاق مشترک با همسالان خود اهمیت زیادی دارد و صدا زدن با نام مورد علاقه بیشتر رعایت میشود.
نتیجهگیری: در مجموع در زمینه اهمیت و رعایت حریم بیمار، میانگین درک پرستاران از نوجوانان بالاتر است. این بدان معناست که علیرغم این که پرستاران اهمیت بیشتری برای حریم بیمار قایل هستند، اما درک نوجوانان بستری از میزان رعایت حریم بیمار کمتر از پرستاران است. بنابراین پرستاران و مدیران با شناخت مواردی که از دید نوجوانان کمتر رعایت میشود، میتوانند موانع رعایت حریم را مرتفع نمایند.
روش بررسی: جمعیت مورد مطالعه این پژوهش مقطعی دانشآموزان مشغول به تحصیل در دبیرستانهای شهر بندرعباس در سال تحصیلی 91-1390 بودند. تعداد نمونه 400 نفر بود، نمونهگیری به صورت تصادفی خوشهای چند مرحلهای انجام یافت. در این مطالعه از پرسشنامه مراحل فعالیت فیزیکی و مقیاس منافع/ موانع ورزش استفاده شد. دادهها با استفاده از آمار توصیفی و آزمونهای مجذور کای، t مستقل، آنالیز واریانس یک طرفه و روند خطی در نرمافزار آماری SPSS v.16 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. سطح معناداری 05/0p< در نظر گرفته شد.
یافتهها: میانگین سن افراد مورد بررسی 1/1±9/15 سال و 8/51% آنها پسر و 2/48% دختر بودند. در کل 2/49% از دانشآموزان دارای فعالیت فیزیکی منظم بودند. 15% افراد در مرحله پیش از قصد، 8/15% در مرحله قصد، 20% در مرحله آمادگی، 8/15% در مرحله عمل و 4/33% در مرحله حفظ و نگهداری فعالیت جسمی قرار داشتند. آزمون روند خطی برای منافع و موانع درک شده و موازنه تصمیمگیری معنادار بود (001/0>p). بر این اساس با پیشرفت افراد از مرحله پیش از تفکر تا مرحله حفظ و نگهداری، منافع درک شده و موازنه تصمیمگیری افزایش و بالعکس موانع درک شده نسبت به ورزش به صورت خطی کاهش مییافت.
نتیجهگیری: نظر به این که نتایج این مطالعه نشان داد پیشرفت مراحل تغییر در دانشآموزان همسو با افزایش منافع درک شده و کاهش موانع درک شده فعالیت فیزیکی است، لذا توصیه میشود آموزشهای لازم جهت پیشرفت مراحل تغییر دانشآموزان در خصوص فعالیت فیزیکی صورت گیرد.
زمینه و هدف: اثرات استرس بر سلامت دانشجویان، به توانایی مقابله آنها بستگی دارد. یکی از راهبردهای مقابلهای برای روبهرو شدن با شرایط استرسزا تابآوری است. با توجه به این که دانشجویان پرستاری تحت تأثیر عوامل استرسزای متعددی قرار دارند و از سوی دیگر در برخی از مطالعات تابآوری به عنوان عاملی در سازگاری موفق با تغییرات، توانایی مقاومت در برابر مشکلات و عامل موفقیت در محیط آموزشی مطرح شده است، این مطالعه به منظور بررسی همبستگی استرس درک شده و تابآوری در دانشجویان کارشناسی پرستاری انجام گرفت .
روش بررسی: این پژوهش یک مطالعه مقطعی از نوع همبستگی توصیفی است. جامعه پژوهش را کلیه دانشجویان کارشناسی پرستاری سال اول تا چهارم دانشکده پرستاری - مامایی تهران در سال تحصیلی 92-1391 تشکیل میدادند . حجم نمونه 309 نفر برآورد گردید . نمونههای مورد پژوهش به روش نمونهگیری تصادفی طبقهای انتخاب شدند. ابزار گردآوری دادهها پرسشنامههای استرس درک شده و تابآوری میباشد. از آزمونه ای آماری تیمستقل و ضریب همبستگی پیرسون در نرمافزار SPSS v.14 برای تحلیل دادهها استفاده گردید .
یافتهها : نتایج نشان داد تقریباً همه دانشجویان کارشناسی پرستاری (3/99%) سطح استرس درک شده را در حد متوسط و بالاتر گزارش کردهاند . یافتهها نشان داد بین استرس درک شده و تابآوری همبستگی آماری معنادار و معکوس وجود دارد (38/0-= r و 001/0 p £ ) .
نتیجهگیری: با توجه به همبستگی معنادار و معکوس استرس درک شده با تابآوری در دانشجویان کارشناسی پرستاری، آموزش راهبردهای مدیریت استرس از جمله افزایش تابآوری در طول برنامه 4 ساله به شکل کارگاههای آموزشی و ایفای نقش و سایر روشهای نوین آموزشی برای آماده کردن آنها جهت ورود به عرصه کار و خدمت در نظام سلامت ضروری به نظر میرسد .
زمینه و هدف : از اهداف مهم مراقبت پرستاری در بخش مراقبت ویژه نوزادان، فراهم کردن مراقبت جامع نگر و افزایش بهترین نتایج ممکن می باشد . برای دستیابی به این اهداف درک نیازهای مادران از اهمیت بالایی برخوردار است. این مطالعه با هدف مقایسه درک پرستاران و مادران نوزادان نارس از نیازهای مادران در بخش مراقبت ویژه نوزادان انجام یافته است.
روش بررسی : این مطالعه مقطعی-مقایسه ای با شرکت 63 پرستار و 63 مادر نوزاد نارس، به روش نمونه گیری طبقه ای در بخش مراقبت ویژه نوزادان چهار مرکز آموزشی ، درمانی دانشگاه علوم پزشکی مشهد در طی دو ماه (اسفند 1391 و فروردین 1392)، با استفاده از پرسشنامه نیازهای خانواده نوزاد بستری در بخش مراقبت ویژه نوزادان Ward انجام گرفت. داده ها با استفاده از آمار توصیفی و تحلیلی(آزمون t مستقل) و نرم افزار SPSS نسخه 16مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.
یافته ها : در میان ابعاد نیازهای خانواده، نیاز به نزدیکی به نوزاد (37/95%)، دلگرمی (18/94%)، آگاهی (15/91%)، حمایتی (77/79%) و راحتی (86/72%) به ترتیب اهمیت توسط مادران، همچنین نیاز به دلگرمی (33/80%)، نزدیکی به نوزاد (26/75%)، آگاهی (80/70%)، راحتی (36/66%) و حمایتی (83/64%) به عنوان درک پرستاران گزارش شد.
نتیجه گیری : پیشنهاد می شود پرستاران با توجه به نتایج این مطالعه و ارزیابی های دوره ای از نیازهای مادران ، تعریف خود را از نیازهای واقعی مادران عینی سازند و ارتباط موثر و متقابل خود را با آنان بهبود بخشند، تا با تامین این نیازها بر اساس اهمیت و الویت از دیدگاه مادران، گامی هر چند کوچک در ارتقای سلامت مادر و نوزاد برداشته شود.
زمینه و هدف: ایمنی بیماران یکی از اهداف مهم ارتقای کیفیت مراقبتهای پرستاری است. پرستاران در مراکزی فعالیت میکنند که فرهنگهای سازمانی متفاوتی دارد، از آن جا که عملکرد پرستاران در زمینه ایمنی بیمار امکان دارد تحت تأثیر فرهنگ سازمانی قرار گیرد، این پژوهش با هدف تعیین ارتباط بین درک پرستاران از فرهنگ سازمانی و عملکرد آنان در زمینه ایمنی بیماران یافته است .
روش بررسی: در این پژوهش مقطعی که از نوع توصیفی- همبستگی است، تعداد 250 نفر از پرستاران و بهیارانی که دارای معیارهای ورود به مطالعه بودند، به روش نمونهگیری طبقه نسبتی از میان کارکنان پرستاری شاغل که در بخشهای عمومی و اورژانس بیمارستانهای غیرتخصصی دانشگاه علوم پزشکی بابل در سال 1392 انتخاب شدند. ابزار گردآوری دادهها پرسشنامه بود. دادهها با استفاده از آمار توصیفی و آمار استنباطی شامل آزمون پیرسون، آزمون آنووا و آزمون تیمستقل در نرمافزار SPSS v.19 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت .
یافتهها : درک پرستاران از فرهنگ سازمانی با میانگین 41/11 ± 16/79 و 5/54% از کل نمره، سطح نسبتاً مطلوب را به خود اختصاص داد. در حالی که عملکرد پرستاران در زمینه ایمنی بیماران با میانگین 5/14 ± 49/202 و 88% از کل نمره، در سطح مطلوب قرار داشت . نتایج آزمون پیرسون نشان داد که بین درک پرستاران از فرهنگ سازمانی و عملکرد آنان در زمینه ایمنی بیماران همبستگی مثبت و معنادار (01/0> p ) وجود دارد .
نتیجهگیری: با توجه به ارتباط بین عملکرد ایمن پرستاران و درک آنان از فرهنگ سازمانی، به نظر میرسد بهینهسازی فرهنگ سازمانی از سوی مدیران و مسؤولان در بیمارستانها، میتواند موجب ارتقای عملکرد پرستاران در زمینه ایمنی بیماران شود .
زمینه و هدف: پیر شدن جمعیت یک پدیده جهانی است که با افزایش احتمال بروز ناتوانیها و ابتلا به بیماریهای مزمن همچون دیابت همراه است. استرس یا فشار روانی از جمله اختلال شایع در فرایند درمان در سالمندان مبتلا به دیابت با اثر متقابل است که به نحوی با سلامتی در ارتباط میباشد. با توجه به وجود گزارشهای متضاد بین استرس و ابعاد مختلف سلامتی از جمله سلامت معنوی، این مطالعه با هدف تعیین استرس درک شده و ارتباط آن با سلامت معنوی در سالمندان عضو انجمن پیشگیری و مهار دیابت بابل انجام یافته است .
روش بررسی: در این مطالعه مقطعی (توصیفی- تحلیلی)، تعداد 194 سالمند 75-60 ساله در انجمن پیشگیری و مهار دیابت بابل به روش نمونهگیری در دسترس انتخاب شدند. جهت جمعآوری اطلاعات مقیاس استرس درک شده ( Perceived Stress Scale ) و پرسشنامه سلامت معنوی ( Spiritual Well-being ) استفاده شد. دادهها با استفاده از آمار توصیفی و آزمونهای آماری تیمستقل، آنالیز واریانس، کایاسکوئر و ضریب همبستگی پیرسون در نرمافزار SPSS v.21 مورد تحلیل قرار گرفت .
یافتهها : نتایج نشان داد استرس درک شده در درصد قابل توجهی از سالمندان (2/74%) در سطح پایین و میانگین نمره استرس درک شده آنها هم در سطح پایین بوده است (06/8 ± 52/2 2 ). همچنین سطح سلامت معنوی اکثر نمونههای پژوهش، متوسط به بالا و میانگین نمره سلامت معنوی آنها هم در سطح متوسط بوده است (51/11 ± 72/97). یافتهها حاکی از وجود ارتباط آماری معنادار و معکوس بین استرس درک شده و سلامت معنوی در سالمندان مورد مطالعه است (001/0 p< , 48/0-= r ) .
نتیجهگیری: با توجه به نتایج این مطالعه، لزوم توجه به سلامت معنوی به عنوان یکی از ابعاد سلامت و تأثیرگذار در میزان استرس درک شده در این بیماران ضروری به نظر میرسد .
زمینه و هدف: با توجه به اهمیت سلامت مادران و از آنجا که وجود کودک با اختلال تکاملی سلامت روانی مادر را تحت تأثیر قرار میدهد، این تحقیق با هدف مقایسه استرس و حمایت اجتماعی درک شده مادران کودکان ۶ تا ۱۸ماهه با تأخیر تکاملی و تکامل طبیعی انجام یافته است.
روش بررسی: تحقیق به روش مقطعی- تحلیلی در مورد ۶۱۰ مادر و شیرخوار ۶ تا ۱۸ ماهه آنها در مراکز بهداشتی وابسته به دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی که به صورت چندمرحلهای و تصادفی انتخاب شدند، انجام گرفت. دادهها با پرسشنامههای مشخصات جمعیتشناختی و مامایی مادر، وضعیت اجتماعی- اقتصادی، مشخصات کودک، استرس درک شده Cohen، حمایت اجتماعی درک شده و پرسشنامه سنین و مراحل برای سنجش وضعیت تکامل کودک جمعآوری شد. دادهها با استفاده از آمار توصیفی و آزمونهای آماری منویتنی، کایدو، تیمستقل و همبستگی پیرسون در نرمافزار SPSS v.19 تحلیل شد.
یافتهها: میانگین سن کودکان مورد بررسی 5/4±68/10 ماه بود. با آزمون تیمستقل مشخص شد حمایت اجتماعی (03/0=p) و استرس درک شده مادر (004/0=p) در دو گروه متفاوت است. همچنین یافتهها نشاندهنده ارتباط بین استرس و حمایت اجتماعی مادر بود (04/0p<).
نتیجهگیری: نتیجه تحقیق نشان داد، مادرانی که کودک با تأخیر تکاملی دارند دارای استرس بیشتر و حمایت اجتماعی درک شده کمتر نسبت به مادران دارای کودک طبیعی هستند، لذا لزوم غربالگری تأخیر تکاملی کودکان جهت انجام بررسیهای بیشتر و کاستن از استرس مادران و همچنین تدارک حمایت اجتماعی مناسب برای آنان توصیه میشود.
زمینه و هدف: بیماریهای مزمن یکی از شایعترین مشکلات بهداشتی محسوب میشود که بر کیفیت تعامل نوجوان با دیگران تأثیر میگذارد. حمایت اجتماعی به خصوص در دوران نوجوانی به دلیل تغییرات زیاد درونی و بیرونی که برای فرد اتفاق میافتد، میتواند حایز اهمیت باشد. هدف این مطالعه تعیین میزان حمایت اجتماعی درک شده و عوامل مؤثر بر آن در نوجوانان مبتلا به بیماری مزمن بوده است.
روش بررسی: در این مطالعه توصیفی- همبستگی 172 نوجوان 16-11 مبتلا به بیماریهای مزمن مراجعه کننده به بیمارستانهای منتخب تهران، با استفاده از نمونهگیری مبتنی بر هدف طی 3 ماه در سال 1393 وارد مطالعه شدند. دادهها از طریق پرسشنامه «حمایت اجتماعی کودکان و نوجوانان» جمعآوری شد. دادهها به وسیله آزمونهای تیمستقل، آنالیز واریانس یک طرفه، ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون خطی چندگانه در نرمافزار SPSS v.22 تجزیه و تحلیل گردید.
یافتهها: نمره کلی حمایت اجتماعی درک شده (88/5± 46/45) در حیطه حمایت اجتماعی بالا قرار داشت. از بین عوامل جمعیتشناختی، جنس (01/0p<)، قومیت، تحصیلات پدر و مادر، درآمد خانواده، تعداد فرزندان، رتبه تولد و دارا بودن بیمه (001/0p<) با حمایت اجتماعی درک شده ارتباط معناداری را نشان داد. از بین عوامل مربوط به بیماری نیز نوع بیماری مزمن (01/0p<)، دفعات بستری در بیمارستان (001/0p<)، ممانعت بیماری از حضور در فعالیت گروهی (04/0=p)، میزان غیبت از مدرسه (002/0=p) و افت تحصیلی (001/0p<) با حمایت اجتماعی درک شده ارتباط معنادار داشت.
نتیجهگیری: با توجه به حمایت اجتماعی درک شده و عوامل مرتبط با آن، توجه بیشتر به مراقبت از نوجوانان مبتلا به بیماریهای مزمن در سطح جامعه، براساس شواهد به دست آمده از این مطالعه توصیه میشود.
زمینه و هدف: بیماریهای مزمن یکی از شایعترین مشکلات بهداشتی محسوب میشود که بر کیفیت تعامل نوجوان با دیگران تأثیر میگذارد. حمایت اجتماعی به خصوص در دوران نوجوانی به دلیل تغییرات زیاد درونی و بیرونی که برای فرد اتفاق میافتد، میتواند حایز اهمیت باشد. هدف این مطالعه تعیین میزان حمایت اجتماعی درک شده و عوامل مؤثر بر آن در نوجوانان مبتلا به بیماری مزمن بوده است.
روش بررسی: در این مطالعه توصیفی- همبستگی 172 نوجوان 16-11 مبتلا به بیماریهای مزمن مراجعه کننده به بیمارستانهای منتخب تهران، با استفاده از نمونهگیری مبتنی بر هدف طی 3 ماه در سال 1393 وارد مطالعه شدند. دادهها از طریق پرسشنامه «حمایت اجتماعی کودکان و نوجوانان» جمعآوری شد. دادهها به وسیله آزمونهای تیمستقل، آنالیز واریانس یک طرفه، ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون خطی چندگانه در نرمافزار SPSS v.22 تجزیه و تحلیل گردید.
یافتهها: نمره کلی حمایت اجتماعی درک شده (88/5± 46/45) در حیطه حمایت اجتماعی بالا قرار داشت. از بین عوامل جمعیتشناختی، جنس (01/0p<)، قومیت، تحصیلات پدر و مادر، درآمد خانواده، تعداد فرزندان، رتبه تولد و دارا بودن بیمه (001/0p<) با حمایت اجتماعی درک شده ارتباط معناداری را نشان داد. از بین عوامل مربوط به بیماری نیز نوع بیماری مزمن (01/0p<)، دفعات بستری در بیمارستان (001/0p<)، ممانعت بیماری از حضور در فعالیت گروهی (04/0=p)، میزان غیبت از مدرسه (002/0=p) و افت تحصیلی (001/0p<) با حمایت اجتماعی درک شده ارتباط معنادار داشت.
نتیجهگیری: با توجه به حمایت اجتماعی درک شده و عوامل مرتبط با آن، توجه بیشتر به مراقبت از نوجوانان مبتلا به بیماریهای مزمن در سطح جامعه، براساس شواهد به دست آمده از این مطالعه توصیه میشود.
صفحه 1 از 1 |
کلیه حقوق این وب سایت متعلق به حیات می باشد.
طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق
© 2024 , Tehran University of Medical Sciences, CC BY-NC 4.0
Designed & Developed by : Yektaweb