مقدمه: عمل سزارین خطر بیشتری از زایمان طبیعی برای مادر و نوزاد در بردارد. میزان سزارین در کشور ما و به خصوص در استان گیلان (6/57% در مناطق شهری) بسیار بالاست؛ در حالی که بایستی بر طبق پیشنهاد WHO دامنهای بین 15%-5% داشته باشد. درخواست مادر یکی از دلایل عمده افزایش میزان سزارین است حال آن که در بسیاری از مواقع در پشت تشخیصهای رایج مخفی میگردد. این پژوهش به منظور مشخص ساختن دلایل انتخاب سزارین صورت گرفته است.
مواد و روش کار: این تحقیق یک پژوهش توصیفی - تحلیلی است که بر210 مادر باردار بین هفتههای 40ـ36 بارداری انجام شد. این مادران سابقه سزارین نداشته و بدون دلیل طبی سزارین را به عنوان روش زایمان برگزیده بودند. نمونهگیری خوشهای از مراکز بهداشتی درمانی شهر رشت انجام شد. روش گردآوری اطلاعات مصاحبه از طریق پرسشنامه بود. جهت تجزیه و تحلیل اطلاعات از روشهای آمار توصیفی و استنباطی (آزمون مجذور کای و تست دقیق فیشر) استفاده شد.
یافتهها: اکثر واحدهای پژوهش (6/68%) در مورد مزایا و مضرات سزارین آگاهی متوسطی داشته و بیشترین آنان (5/60%) اطلاعات خود را از اقوام و دوستان کسب نمودهاند و نگرش اکثر آنان (4/71%) نسبت به سزارین خنثی بوده است. به ترتیب فراوانی، حداقل 50% از مادران دلایل زیر را برای انتخاب سزارین داشتند: سلامت جنین، ترس از درد، فشار روانی و اضطراب، پیشگیری از پارگیهای دستگاه تناسلی، ترس از معاینات واژینال، پیشگیری از تغییر شکل و شلشدگی در دستگاه تناسلی و کوتاه شدن زمان زایمان. همچنین از دیدگاه بیشترین درصد (3/38%) واحدهای پژوهش اولویت در انتخاب سزارین به دلیل ترس از درد بوده است. بین تعدادی از مشخصات فردی واحدها و تعدادی از سوابق مامایی، میزان آگاهی و نوع نگرش با برخی دلایل انتخاب سزارین به عنوان مثال بین سن، میزان آگاهی و نوع نگرش با ترس از درد ارتباط معنادار وجود داشت (05/0>p).
نتیجهگیری: بر اساس یافتههای این پژوهش و با مدنظر داشتن عوامل مرتبط با دلایل انتخاب سزارین در مادران کم خطر میتوان با استفاده از مشاورههای سودمند مامایی و حمایتهای اطلاعاتی، عاطفی و اجتماعی در طی بارداری و زایمان از سوی ماماها وسایر پرسنل بهداشتی درمانی از میزان سزارین کاست.
روش بررسی: این مطالعه نیمه تجربی در مراکز بهداشتی - درمانی شهری و مطبهای متخصصان زنان شاهرود در سال 1386 انجام گرفته است. نمونهها شامل 128 خانم باردار متقاضی دریافت مراقبتهای دوران بارداری (64 نفر در هر یک از دو گروه تجربه و شاهد) بود که به صورت نمونهگیری آسان انتخاب شدند. آموزش بر اساس مدل باور بهداشتی طی دو جلسه 40 دقیقهای به گروه تجربه ارایه شد. ابزار گردآوری اطلاعات، پرسشنامه بود. اطلاعات طی 2 مرحله قبل و بعد از آموزش جمعآوری گردید. جهت تجزیه و تحلیل یافتهها از نرمافزار SPSS v.11.5 ، آمار توصیفی (فراوانی مطلق و نسبی، میانگین، انحراف معیار) و آمار استنباطی (آزمون مجذور کای، تست فیشر، ویلکاکسون، منویتنییو و مکنمار) استفاده گردید.
یافتهها: قبل از آموزش دو گروه از نظر متغیرهای جمعیتشناختی، سابقه نازایی، سابقه بیماری و سه مورد از اجزای مدل باور بهداشتی یعنی حساسیت، منافع و موانع درک شده درمورد زایمان طبیعی و سزارین همگن بودند. مقایسه دو گروه تجربه و شاهد بعد از آموزش نشان داد که بین همه اجزای مدل باور بهداشتی مشتمل بر حساسیت (001/0p<)، شدت (001/0p<)، منافع درک شده (001/0p<) و موانع درک شده (004/0=p) و همچنین عملکرد (روش زایمان انتخاب شده) (001/0p<) اختلاف معناداری وجود داشته است.
نتیجهگیری: در پژوهش حاضرآموزش از طریق مدل باور بهداشتی در تمایل زنان باردار به انتخاب و انجام زایمان طبیعی مؤثر بوده است.
روش بررسی: در این پژوهش تحلیلی - مقطعی، 243 زن باردار شکم اول که جهت انجام زایمان طبیعی در طی شش ماهه دوم سال 1383 به زایشگاه نیک نفس رفسنجان مراجعه کرده بودند، به روش تصادفی ساده مبتنی بر هدف انتخاب و مورد بررسی قرار گرفتند. ابزار جمعآوری اطلاعات پرسشنامه پژوهشگر ساخته مشتمل بر اطلاعات جمعیتشناختی، تعیین شدت و علل ترس از زایمان و همچنین تعیین روش زایمان میباشد. پرسشنامه از طریق مصاحبه رو در رو توسط عاملان زایمانی در اتاق زایمان تکمیل شد. دادهها، به وسیله نرمافزار SPSS وآزمون مجذور کای و فیشر مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافتهها: 7% از آزمودنیها بیان کردند که «از زایمان نمیترسم». 4/44% اظهار داشتند «کمی میترسم و نگرانم»، 3/26% اعلام نمودند «خیلی میترسم» و 3/22% بیان کردند «فوقالعاده زیاد میترسم». در بررسی علل ترس، ترس از درد (3/68%) و ترس از آسیب جنینی (30%) دارای بیشترین فراوانی بودند. بین نمره ترس و نوع زایمان به شدت ارتباط معنادار آماری وجود داشت (001/0p<) به طوری که درصد وقوع سزارین اورژانسی در بین کسانی که درجه ترس بالاتری را گزارش کرده بودند، بیشتر بود.
نتیجهگیری: بر اساس نتایج این پژوهش اکثر زنان باردار شکم اول به درجاتی ترس از زایمان را تجربه میکردند و این ترس میتواند یکی از دلایل وقوع سزارین اورژانسی در آنها باشد. لذا لازم است ترس از زایمان در دوران بارداری، توسط مراقبان بهداشتی مورد توجه ویژه قرار گیرد
روش بررسی: این مطالعه مقطعی در مورد 600 نفر از زنان بارداری که جهت انجام مراقبتهای دوران بارداری در سال 1385 به مراکز بهداشتی، درمانی دانشگاه علوم پزشکی کاشان مراجعه کرده بودند، انجام گرفته است. نمونهگیری به روش خوشهای انجام یافت. ابزار گردآوری اطلاعات پرسشنامه فرم کوتاه (sf-36) بود. یافتهها با کمک آزمونهای آماری کای دو، تی تست، آنالیز واریانس، نسبت شانس و ضریب اطمینان و با استفاده از نرمافزار SPSS مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافتهها: ±18/61 است و p<) همچنین بین کیفیت زندگی با سن (002/0=p)، سن حاملگی (017/0=p)، تعداد حاملگی (001/0p<)، تعداد زایمان (001/0p<) ارتباط معکوس و با میزان درآمد ماهیانه (001/0p<) حمایتهای همسر (017/0=p)، خواسته بودن حاملگی (006/0=p) و رضایتمندی از زندگی (011/0=p) ارتباط مستقیم وجود دارد.
نتیجهگیری: نتایج پژوهش حاضر بیانگر پایین بودن کیفیت زندگی زنان باردار است، لذا آگاهی مراقبان بهداشتی از تغییرات وضعیت سلامتی زنان باردار و همچنین عوامل مؤثر بر کیفیت زندگی آنان، جهت برنامهریزی و اقدامات مراقبتی مناسب برای ارتقای کیفیت زندگی دوران بارداری از اهمیت ویژهای برخوردار میباشد.
زمینه و هدف: تجربه حاملگی در زندگی زنان را میتوان نوعی بحران موقعیتی به حساب آورد. وجود اضطراب به شکلهای مختلف در زنان باردار مشکلاتی را برای جنین و مادر ایجاد میکند، بالاخص برای زنان نخستزا که در برابر این مشکلات آمادگی لازم را ندارند. تکنیکهای آرام سازی مانند ماساژ یکی از مهمترین مداخلات غیر دارویی است که برای کنترل اضطراب به کار میرود. یکی از انواع این مداخلات ماساژ به روش استروک سطحی پشت میباشد که یک مداخله مستقل پرستاری است و همبستگی نزدیکی با طبیعت مراقبت پرستاری دارد. این مطالعه با هدف تعیین میزان تأثیر ماساژ به روش استروک سطحی پشت بر اضطراب زنان باردار نخستزا انجام گرفته است.
روش بررسی: پژوهش حاضر یک مطالعه مداخلهای میباشد که در دو مرکز بهداشتی درمانی شهر شیراز در سال 1386 انجام شده است. نمونه مورد مطالعه 80 زن باردار نخستزا بودند که با استفاده از جدول اعداد تصادفی از بین 114 زن واجد شرایط داوطلب که جهت دریافت مراقبتهای دوران بارداری در سه ماهه سوم به مراکز یاد شده مراجعه داشتند انتخاب و با استفاده از بلوکهای تبدیل شده تصادفی به دو گروه شاهد و آزمون تقسیم شدند. مداخله شامل 10 دقیقه ماساژ به روش استروک سطحی پشت در سه روز متوالی بین ساعات 11-9 صبح بود. میزان اضطراب قبل و بلافاصله بعد از انجام مداخله در دو گروه اندازه گیری شد. ابزار گردآوری دادهها فرم مشخصات جمعیت شناختی و پرسشنامه اشپیلبرگر بود. جهت تجزیه و تحلیل دادهها از آزمونهای کایاسکوئر، آزمون دقیق فیشر، تیزوجی، تیمستقل در نرمافزار SPSS v.11.5 استفاده شد.
یافتهها: میانگین و انحراف معیار میزان اضطراب قبل از مداخله در گروه آزمون 65/6±51 و در گروه شاهد 60/6±90/49 بود که از نظر آماری اختلاف معناداری بین دو گروه وجود نداشت (460/0=p). پس از اجرای برنامه ماساژ میانگین و انحراف معیار میزان اضطراب در گروه آزمون 52/6±18/48 و در گروه شاهد 39/7±50/51 و تفاوت از لحاظ آماری معنادار بود (036/0=p).
نتیجهگیری: مطابق یافتهها ماساژ به روش استروک سطحی پشت یک مداخله مؤثر پرستاری برای کاهش سطح اضطراب زنان باردار نخستزا میباشد. لذا این مداخله پرستاری فرصتی برای پرستاران و مراقبان جهت کاستن اضطراب زنان باردار نخستزا فراهم میکند. نتایج این مطالعه میتواند در تصمیمگیری و برنامهریزی برای این گروه مورد استفاده قرار گیرد.
روش بررسی: این پژوهش یک مطالعه همبستگی توصیفی است که در سالهای 87-1386 انجام یافته است. جامعه مورد مطالعه زنان مبتلا به دیابت بارداری مراجعه کننده به درمانگاه مامایی و بخشهای زنان و زایمان مراکز درمانی دانشگاه علوم پزشکی ایران، حجم نمونه 100 نفر و نمونهگیری به روش مستمر (متوالی) بوده است. ابزار گردآوری دادهها پرسشنامه بوده و دادهها با استفاده از آمارهای توصیفی و استنباطی (Independent t-test و ANOVA) در نرمافزار SPSS v.14 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته است.
یافتهها: ویژگی اکثر زنان مورد مطالعه به شرح زیر بود: گروه سنی 35-25 سال (با میانگین حدود 30 سال)، وضعیت اقتصادی متوسط (66%)، تحصیلات زیر دیپلم (48%) خانهدار (91%)، شاخص توده بدنی چاق یا اضافه وزن (68%)، نولی پار (تعداد زایمان صفر 33%) که 69% آنان به بارداری فعلی تمایل داشتند. 57% زنان دارای خودکارآمدی بالا و بقیه دارای خودکارآمدی پایین بودند. زنان دارای تحصیلات بالاتر (005/0p<) و شاغل (016/0=p) خودکارآمدی بالاتری نسبت به سایر زنان داشتند.
نتیجهگیری: با توجه به این که خودکارآمدی یکی از عوامل پیش نیاز در خود مدیریتی و خودکنترلی دیابت بارداری تلقی میشود و درصد قابل ملاحظهای از افراد تحت مطالعه، دارای خودکارآمدی پایین بودهاند، لذا ضروری است که با انجام مداخلات بهداشتی و راهبردهای آموزشی- مشاورهای، خودکارآمدی این گروه از زنان باردار که میتواند منجر به بهبود خود مراقبتی و ارتقای سلامت آنان گردد، افزایش یابد.
روش بررسی: در این مطالعه مداخلهای و نیمه تجربی، دو گروه 140 نفره از زنان باردار شکم اول مراجعهکننده به مراکز بهداشتی درمانی شهر زنجان در سال 90-89 به روش نمونهگیری طبقهای-خوشهای انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمون و شاهد قرار گرفتند. برای گروه آزمون کلاسهای آموزشی در طی 8 جلسه 90 دقیقهای برگزار گردید و مادران گروه شاهد آموزشهای معمول را دریافت نمودند. جمعآوری اطلاعات در دو مرحله پیش آزمون و پس آزمون انجام گرفت. اطلاعات در نرم افزار SPSS با استفاده از آزمونهای کایدو و t-test تجزیه و تحلیل شد.
یافتهها: دو گروه از نظر سن، شاخص توده بدنی (BMI)، سطح تحصیلات، سن حاملگی و وضعیت اشتغال اختلاف معناداری نداشتند. براساس نتایج، میزان فعالیت فیزیکی در زنان دو گروه آزمون و شاهد قبل از مداخله، تفاوت معناداری نداشت (467/0=p) اما پس از مداخله، میزان فعالیت فیزیکی در گروه آزمون (89/14±38/37) بیشتر از گروه شاهد (12/11±7/13) بود (001/0p<).
نتیجهگیری: براساس نتایج این مطالعه آموزش فعالیت بدنی در مادران باردار موجب ارتقای فعالیت فیزیکی در دوران بارداری میشود، لذا برگزاری کلاسهای یاد شده برای کلیه مادران باردار توصیه میشود.
زمینه و هدف: بارداری با ایجاد تغییرات فیزیولوژیک و روانشناختی میتواند زندگی زوجها را تحت تأثیر قرار دهد. مطالعه حاضر با هدف تعیین تأثیر آموزش جنسی بر کیفیت رابطه زناشویی زنان باردار انجام یافته است.
روش بررسی: این مطالعه از نوع نیمه تجربی است. در این مطالعه 100 نفر از زنان باردار واجد شرایط مراجعهکننده به دو مرکز از مراکز بهداشتی درمانی شهر زاهدان در سال 1394 انتخاب و به دو گروه 50 نفره اختصاص یافتند. ابزار گردآوری دادهها پرسشنامه ابعاد کیفیت رابطه زناشویی درک شده بود. پرسشنامهها قبل و شش هفته بعد از آموزش، توسط هر دو گروه تکمیل گردید. دادهها با استفاده از آمار توصیفی و استنباطی در نرمافزار SPSS v.20 تحلیل شد.
یافتهها: بین دو گروه از نظر متغیرهای فردی مانند سن، طول مدت ازدواج، سن حاملگی و تعداد حاملگی تفاوت معناداری وجود نداشت. میانگین نمره کلی کیفیت رابطه زناشویی و ابعاد رضایتمندی، شور و هیجان جنسی، عشق، تعهد، صمیمیت، اعتماد در گروه مداخله در پس آزمون به طور معناداری بیش از گروه شاهد بود. آزمون تحلیل کوواریانس نیز نشان داد که میانگین نمره کل رابطه زناشویی و ابعاد آن در زنان باردار در دو گروه پس از آموزش جنسی تفاوت معناداری داشته است (001/0>p).
نتیجهگیری: با توجه به تأثیر آموزش جنسی در بهبود ابعاد کیفیت رابطه زناشویی زنان باردار، توصیه میشود این مداخله آموزشی در برنامه آموزش و مراقبتهای دوران بارداری زنان باردار ادغام شود تا به ارتقای کیفیت رابطه زوجها در بارداری کمک کند.
صفحه 1 از 1 |
کلیه حقوق این وب سایت متعلق به حیات می باشد.
طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق
© 2025 , Tehran University of Medical Sciences, CC BY-NC 4.0
Designed & Developed by : Yektaweb