زمینه و هدف:بررسی کیفیت زندگی بیماران مبتلا به عوارض مزمن دیابت میتواند به برنامهریزی در جهت اتخاذ تدابیر پرستاری به منظور پیشگیری و یا کنترل عوارض و ارتقای سطح کیفیت زندگی بیماران کمک نماید.
روش بررسی: این یک مطالعه توصیفی و مقطعی است که با هدف تعیین کیفیت زندگی 310 نفر از بیماران مبتلا به عوارض مزمن دیابت مراجعهکننده به دو درمانگاه غدد بیمارستانهای منتخب دانشگاه علوم پزشکی تهران صورت گرفته است. ابزار گردآوری دادهها پرسشنامهای شامل بخش اول خصوصیات فردی و بیماری و بخش دوم مربوط به سؤالات کیفیت زندگی بود و در قسمت آخر نیز 6 سؤال مربوط به بررسی مجموع ابعاد مختلف سلامتی بود که از طریق مصاحبه توسط یکی از پژوهشگران تکمیل میشد. اطلاعات جمعآوری شده با استفاده از نرمافزار SPSS و روشهای آماری توصیفی و استنباطی (آزمون مجذور کای و دقیق فیشر) در سطح معناداری 05/0p< تجزیه و تحلیل شد.
یافتهها: یافتهها بیانگر آن بود که 71% واحدها از کیفیت زندگی نسبتاً مطلوب برخوردار بودند. در رابطه با ابعاد کیفیت زندگی نتایج نشان داد در بُعد درک از سلامت بیشترین درصد (3/68%) دارای کیفیت زندگی نسبتاً مطلوب بودند، در ابعاد سلامت روانی (7/67%)، عملکرد جسمی (1/56%) و در عملکرد اجتماعی و شغلی (8/54%) نیز کیفیت زندگی نسبتاً مطلوب داشتند. همچنین بین تعدد عوارض مزمن دیابت و کیفیت زندگی نیز ارتباط آماری معناداری دیده نشد (206/0=p). بر اساس یافتهها بین کیفیت زندگی با متغیرهای سن (028/0=p)، جنس (001/0p<)، شاخص توده بدنی (024/0p=) و سطح تحصیلات (001/0p<)، ارتباط معنادار آماری مشاهده شد.
نتیجهگیری: نتایج این مطالعه نشان داد کیفیت زندگی بیماران مبتلا به عوارض مزمن دیابت در سطح متوسط میباشد.
زمینه و هدف:سبک زندگی در سنین نوجوانی نقش اصلی در پیشگیری از پوکی استخوان در سنین سالمندی را دارد. این مطالعه سبک زندگی نوجوانان دختر را در ارتباط با پیشگیری از پوکی استخوان مورد بررسی قرار داده است.
روش بررسی: در مطالعه حاضر توصیفی - تحلیلی، تعداد 760 نفر از دختران نوجوان دبیرستانی و پیشدانشگاهی دولتی منطقه 17 شهرداری تهران به روش نمونهگیری طبقهای خوشهای تصادفی انتخاب شدند. ابزار گردآوری دادهها پرسشنامهای مشتمل بر دو بخش بود. بخش اول مربوط به مشخصات فردی و بخش دوم مربوط به ابعاد مختلف سبک زندگی مرتبط با پیشگیری از پوکی استخوان شامل تغذیه، فعالیت بدنی و ورزش، عادات (استعمال سیگار، استفاده از رژیم غذایی لاغری و داروی لاغری) بود. با استفاده از روشهای آماری توصیفی (جداول فراونی مطلق و نسبی) و استنباطی (آزمون مجذور کای) و نرمافزار SPSS اطلاعات مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. سبک زندگی در سه سطح نامطلوب، نسبتاً مطلوب و مطلوب طبقهبندی گردید.
یافتهها: در زمینه تغذیه و در زمینه فعالیت بدنی و ورزش، اکثریت واحدهای مورد بررسی (به ترتیب 8/51% و 7/57%) سبک زندگی نامطلوب داشتند. بر اساس یافتهها سبک زندگی نیمی از واحدهای مورد بررسی (50%)، نامطلوب بود. در زمینه عادات (عدم استعمال سیگار، استفاده از رژیم غذایی لاغری و داروی لاغری)، اکثریت واحدهای مورد مطالعه (9/74%)، سبک زندگی مطلوب داشتند. همچنین بین متغیرهای پایه تحصیلی (004/0p=)، وضعیت اقتصادی خانواده (043/0p=)، رتبه تولد در خانواده (001/0p=)، میزان تحصیلات مادر (005/0p=) و سبک زندگی ارتباط معناداری وجود داشت.
نتیجهگیری: با توجه به این که سبک زندگی نیمی از نوجوانان دختر در ارتباط با پیشگیری از پوکیاستخوان مناسب نبود، این مسأله قابل توجه و تأمل است و نیازمند انجام بررسیهای بیشتر و برنامهریزی مسؤولان امر در سطح کلان جهت برطرف شدن مشکلات ذکر شده در سبک زندگی در جامعه میباشد.
زمینه و هدف:زنان با حاملگی پرخطر با تغییراتی در زندگی شخصی، خانوادگی و اجتماعی روبرو میشوند که این تغییرات میتواند بر کیفیت زندگی و افسردگی آنان تأثیر داشته باشد. این مطالعه با هدف تعیین تأثیر نوع حاملگی (پرخطر و طبیعی) بر کیفیت زندگی و افسردگی در زنان باردار انجام گرفته است.
روش بررسی: این بررسی، یک مطالعه تحلیلی از نوع مورد شاهدی است که بر روی100 نفر (50 نفر گروه مورد، 50 نفر گروه شاهد) از زنان بارداری که جهت انجام مراقبتهای دوران بارداری به مراکز بهداشتی - درمانی دانشگاه علوم پزشکی کاشان مراجعه کرده بودند، انجام گرفته است. نمونهها به صورت تصادفی انتخاب شدند، سپس با توجه به تعریف حاملگی پرخطر و حاملگی طبیعی، در یکی از دو گروه حاملگی طبیعی (گروه شاهد) و حاملگی پرخطر (گروه مورد) قرار گرفتند. ابزار گردآوری اطلاعات پرسشنامه سه قسمتی شامل مشخصات فردی، پرسشنامه فرم کوتاه (sf-36) و پرسشنامه سنجش افسردگی بک بود.
یافتهها: نتایج این مطالعه نشان میدهد که میانگین امتیاز کسب شده کیفیت زندگی در مادران باردار با حاملگی پرخطر (83/1620/53) پایینتر از مادران باردار با حاملگی طبیعی (48/1282/62) بوده است و بین میانگین نمرات افسردگی در حاملگی طبیعی (44/58/9) با حاملگی پرخطر (15/934/15) اختلاف معناداری وجود دارد. همچنین آزمون ضریب همبستگی پیرسون بین کیفیت زندگی و افسردگی در هر دو گروه مادران با حاملگی پرخطر و حاملگی طبیعی (7/0-=r) ارتباط معناداری را نشان داده است (001/0p<).
نتیجهگیری: کیفیت زندگی در زنان باردار با حاملگی پرخطر در مقایسه با زنان باردار با حاملگی طبیعی پایینتر است. همچنین میزان افسردگی در این زنان بیشتر از زنان باردار با حاملگی طبیعی است.
زمینه و هدف:مروزه به دلیل شهرنشینی، تغییر الگوی مصرف غذا و کاهش فعالیتهای بدنی، زمینه برای بروز انواع بیماریهای مزمن فراهم آمده است. شیوه صحیح زندگی میتواند خطر بروز بیماریهای مزمن را کم کند. مطالعه حاضر با هدف تعیین شیوه زندگی پرستاران که نقش مهمی را در آموزش شیوه صحیح زندگی به گروههای مختلف مردم ایفا میکنند، صورت پذیرفته است.
روش بررسی: این مطالعه از نوع مقطعی است. جامعه مورد مطالعه را پرستاران شاغل در بیمارستانهای دانشگاه علوم پزشکی شیراز تشکیل میدهند. حجم نمونه 300 نفر و ابزار گردآوری اطلاعات پرسشنامه است. اطلاعات جمعآوری شده با بهرهگیری از آزمونهای آماری t، ANOVA، کروسکال والیس و ضریب همبستگی اسپیرمن و نرم افزار آماری SPSS ویرایش 5/11 تجزیه و تحلیل گردید و 05/0p< از نظر آماری معنادار در نظر گرفته شد.
یافتهها: نتایج به دست آمده نشان داد که 54% آزمودنیها وضعیت تغذیه متوسط، 3/60% فعالیت فیزیکی در حد متوسط، 38% وضعیت بهداشت روان متوسط و 24% وضعیت بهداشت روان مطلوب داشتهاند. 6/44% افراد در بهداشت فردی و 62% در پیشگیری از بیماریها نمره نامطلوب گرفتهاند. 3/96% از آزمودنیها سیگار نمیکشیدهاند و 7/95% از آنها هرگز الکل مصرف نمیکردند.
نتیجهگیری: بر اساس نتایج به دست آمده، به نظر میرسد پرستاران، با وجود داشتن دانش و آگاهی در زمینه انواع بیماریها و نقش مهمی که در قبال آموزش رفتارهای صحیح به بیماران دارند، خود از شیوه زندگی مطلوبی بر خوردار نیستند.
زمینه و هدف:پرستاران قانعترین گروه شغلی در میان گروههای شاغل در بیمارستانها به شمار میآیند که برای افزایش کارایی در این سازمانها بسیار مورد توجه مدیریت بیمارستانها قرار گرفتهاند. امروزه مفهوم جدیدی از رضایت شغلی تحت عنوان کیفیت زندگی کاری در جهت افزایش کارایی مد نظر مدیران قرار گرفته است. به همین منظور مطالعهای با هدف بررسی کیفیت زندگی کاری پرستاران و مولفهها یا عناصر تشکیلدهنده آن با بهرهگیری از نگرش این افراد در بیمارستانهای دانشگاه علوم پزشکی تهران در سال 85-1384 انجام شد.
روش بررسی: پژوهش حاضر از نوع مقطعی و توصیفی - تحلیلی است. محیط پژوهش شامل 15 بیمارستان دانشگاه علوم پزشکی تهران و جامعه پژوهش نیز کلیه کارکنان پرستاری شاغل در این بیمارستانها بودند. نمونه پژوهش را تعداد 349 نفربه عنوان 20% تعداد کل پرستاران در این بیمارستانها تشکیل داده که به روش تصادفی انتخاب شدند. برای گردآوری دادهها از پرسشنامه اطلاعات فردی و پرسشنامه کیفیت زندگی کاری مشتمل بر 30 سؤال استفاده شد. امتیازات پاسخها بر مبنای روش لیکرت تعیین گردید. تعیین روایی پرسشنامه با اخذ نظرات متخصصین امر صورت گرفت و جهت تعیین پایایی از روش آزمون مجدد و آلفای کرونباخ استفاده گردید.
یافتهها: نتایج به دست آمده نشان داد که پرستاران از اکثر عناصر یا مؤلفههای کیفیت زندگی کاری خود رضایت ندارند. اکثریت قریب به اتفاق این افراد از وجود حوادث ناشی از کار، فقدان مقررات ایمنی و انضباط کاری، نامطلوب بودن شرایط بهداشتی محیط کار، نبود آزمایشها و معاینات پزشکی به صورت دورهای، پایین بودن میزان حقوق ماهیانه، امکانات رفاهی، پاداشهای نقدی و غیر نقدی، مزایای غیر مستقیم، و همچنین وجود استرسهای شغلی و شفاف نبودن دورنمای شغلی ناراضی هستند.
نتیجهگیری: در مجموع دو سوم پرستاران از کیفیت زندگی کاری خود رضایت ندارند. این افراد از بیشتر جنبههای زندگی کاری خود ناراضی هستند. بیشترین میزان نارضایتی پرستاران مورد مطالعه از نیازهای اولیه و پایه زندگی کاری آنهاست. نتایج به دست آمده از این پژوهش میتواند به مدیران ارشد حوزه سلامت در جهت تدوین برنامههای راهبردی و ارتقای کیفیت زندگی کاری پرستاران کمک کند.
روش بررسی: این مطالعه توصیفی تحلیلی در مورد تعداد 250 نفر از بیماران مبتلا به نارسایی قلبی در مراکز آموزشی درمانی وابسته به دانشگاه علوم پزشکی تهران و ایران انجام گرفت. نمونهگیری با استفاده از روش آسان انجام یافت. جهت جمعآوری اطلاعات از پرسشنامه شاخص کیفیت زندگی بیماران قلبی Ferrans و Powers استفاده شد. اطلاعات با استفاده از نرمافزار SPSS v.10 و آمار توصیفی، ضریب همبستگی پیرسون و مجذور کای مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافتهها: نتایج این مطالعه نشان داد که 4/76% بیماران مورد مطالعه کیفیت زندگی نامطلوب یا نسبتاً مطلوب دارند. ارتباط آماری معناداری بین کیفیت زندگی و مشخصات فردی (سن، جنسیت، سطح تحصیلات، وضعیت تأهل) درصد کسر تخلیهای قلب، طول مدت ابتلا به بیماری قلبی، دفعات بستری، ابتلا به بیماریهای مزمن دیگر وجود داشت.
نتیجهگیری: نتایج تحقیق نشان داد که بیماری نارسایی قلبی تأثیر منفی بر کیفیت زندگی بیماران دارد. لذا بهتر است بررسی و ارتقای کیفیت زندگی این بیماران به عنوان یکی از وظایف پرستاران در نظر گرفته شود.
روش بررسی: این مطالعه از نوع توصیفی- همبستگی است. در این تحقیق 202 بیمار مراجعه کننده به بخشهای همودیالیز مراکز آموزشی درمانی دانشگاه علوم پزشکی ایران به صورت سرشماری مورد مطالعه قرار گرفتند. دادهها با استفاده از پرسشنامه کیفیت زندگی Ferrans و Powers نسخه دیالیز، جمعآوری گردید و با استفاده از نرمافزار SPSS v.14 و آمار توصیفی و استنباطی تجزیه و تحلیل شد.
یافتهها: یافتهها نشان داد که بیشتر بیماران مورد مطالعه دارای کیفیت زندگی مطلوب هستند. بیماران کمترین میانگین رضایت را برای گویههای «سلامت خودشان، تأمین هزینههای مالی، دستیابی به اهداف شخصی و شادی و خوشحالی خانواده» به ترتیب با میانگین و انحراف معیار 80/3=M و 74/1=SD ، 31/3=M و85/1=SD ، 02/4=M و63/1=SD و 96/4=M و27/1=SD قایل بودند و برای گویههایی از جمله «احتمال دریافت پیوند کلیه در آینده، همسایگان، ظاهر شخصی و همسرشان» به ترتیب با میانگین و انحراف معیار 22/4=M و15/2=SD ، 32/4=M و09/2=SD ، 67/5=M و91/0=SD و 84/5=M و 61/0=SD کمترین اهمیت را در نظر گرفته بودند. کیفیت زندگی با وضعیت تأهل، تعداد فرزندان، وضعیت اقتصادی و سطح تحصیلات در ارتباط بود (05/0p<)، در حالی که بین کیفیت زندگی با سن، جنسیت، وضعیت اشتغال کنونی و طول مدت دیالیز ارتباط معنادار آماری مشاهده نشد (05/0<p).
نتیجهگیری: اکثر بیماران کیفیت زندگی مطلوب داشتند. همچنین ارتباط معناداری بین وضعیت تأهل، تعداد فرزندان، وضعیت اقتصادی و سطح تحصیلات با کیفیت زندگی دیده شد. بنابراین، عوامل یاد شده ممکن است در بهبود وضعیت سلامت، خوب زیستن و افزایش طول عمر بیماران تحت همودیالیز مؤثر باشند. یافتههای این مطالعه میتواند در جهت برنامهریزیهای آموزشی و حمایتی برای بیمار و خانواده مفید واقع شود.
روش بررسی: این مطالعه مقطعی در مورد 600 نفر از زنان بارداری که جهت انجام مراقبتهای دوران بارداری در سال 1385 به مراکز بهداشتی، درمانی دانشگاه علوم پزشکی کاشان مراجعه کرده بودند، انجام گرفته است. نمونهگیری به روش خوشهای انجام یافت. ابزار گردآوری اطلاعات پرسشنامه فرم کوتاه (sf-36) بود. یافتهها با کمک آزمونهای آماری کای دو، تی تست، آنالیز واریانس، نسبت شانس و ضریب اطمینان و با استفاده از نرمافزار SPSS مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافتهها: ±18/61 است و p<) همچنین بین کیفیت زندگی با سن (002/0=p)، سن حاملگی (017/0=p)، تعداد حاملگی (001/0p<)، تعداد زایمان (001/0p<) ارتباط معکوس و با میزان درآمد ماهیانه (001/0p<) حمایتهای همسر (017/0=p)، خواسته بودن حاملگی (006/0=p) و رضایتمندی از زندگی (011/0=p) ارتباط مستقیم وجود دارد.
نتیجهگیری: نتایج پژوهش حاضر بیانگر پایین بودن کیفیت زندگی زنان باردار است، لذا آگاهی مراقبان بهداشتی از تغییرات وضعیت سلامتی زنان باردار و همچنین عوامل مؤثر بر کیفیت زندگی آنان، جهت برنامهریزی و اقدامات مراقبتی مناسب برای ارتقای کیفیت زندگی دوران بارداری از اهمیت ویژهای برخوردار میباشد.
روش بررسی: در مطالعه نیمه تجربی حاضر 106 نفر از پرستاران بیمارستانهای شهید بهشتی همدان و روانپزشکی رازی تهران در سال 1386 بر اساس معیارهای ورود به مطالعه انتخاب شده و به روش بلوکهای تبدیل شده تصادفی به دو گروه آزمون (47 نفر، 6 نفر از مطالعه خارج شدند) و شاهد (53 نفر) تقسیم شدند. ابزار گردآوری دادهها شامل: ویژگیهای فردی و حرفهای، تعارض کار- زندگی و مدیریت زمان بود. ابتدا دو گروه پرسشنامهها را تکمیل کردند، سپس برای گروه آزمون کارگاه یک روزه آموزش مدیریت زمان اجرا شد. پرسشنامهها یک ماه بعد از مداخله مجدداً توسط هر دو گروه تکمیل گردید. برای تجزیه و تحلیل دادهها از نرمافزار SPSS v.11.5 و آزمونهای آماری کایاسکوئر، کلمنوروف، تیمستقل و تیزوجی استفاده شد.
یافتهها: طبق آزمونهای آماری همسانی بین دو گروه قبل از مداخله، از نظر متغیرهای ویژگیهای فردی و حرفهای اختلاف معناداری مشاهده نشد. یافتههای حاصل از آزمون تیمستقل، نشان داد که دو گروه در میانگین کلی نمرات تعارض کار- زندگی قبل از مداخله تفاوت معناداری ندارند. ولی یک ماه بعد از مداخله در میانگین کلی تعارض کار- زندگی بین دو گروه اختلاف معناداری مشاهده گردید (001/0p<). یافتههای حاصل از آزمون تیزوجی نیز در میانگین کلی تعارض کار- زندگی گروه آزمون قبل و یک ماه بعد از مداخله اختلاف معناداری نشان داد (001/0p<) لیکن در گروه شاهد تفاوت معناداری مشاهده نگردید.
نتیجهگیری: یافتههای پژوهش نشان داد که آموزش مدیریت زمان بر کنترل تعارض کار- زندگی پرستاران مؤثر میباشد. لذا پیشنهاد میشود آموزش مدیریت زمان در برنامههای آموزش ضمن خدمت پرستاران قرار گیرد.
روش بررسی: این مطالعه از نوع کارآزمایی بالینی تصادفی است که در بیمارستان رازی شهرستان مرند در سال 1386 انجام گرفته است. تعداد 260 زن پس از زایمان طبیعی که دارای معیارهای ورود به مطالعه بودند، به طور تصادفی به دو گروه آزمون و شاهد تقسیم شدند. گروه آزمون (130 نفر) علاوه بر مراقبتهای معمول دوره نفاس، هفته اول دو بار، هفته دوم تا ششم یک بار در هفته مشاوره تلفنی به مدت 20 دقیقه دریافت نمودند. همچنین جهت پاسخگویی به نیازهای پیشبینی نشده مادران، آنان به صورت 24 ساعته امکان برقراری تماس تلفنی با مشاور را داشتند. گروه شاهد (130 نفر) فقط مراقبتهای معمول دوره نفاس را دریافت میکردند. ابزار گردآوری اطلاعات شامل برگه ثبت اطلاعات جمعیتشناختی، فرم ثبت مشکلات دوره نفاس و پرسشنامه فرم کوتاه کیفیت زندگی ((SF-36 بود که در روز اول و چهل و دو روز پس از زایمان توسط پرسشگر آموزش دیده و از طریق مصاحبه حضوری تکمیل گردید. جهت تجزیه و تحلیل دادهها از آمار توصیفی و استنباطی (آزمون کای دو و تی تست) و نرمافزار SPSS v.13 استفاده شد.
یافتهها: بر اساس یافتهها، روز اول پس از زایمان کیفیت زندگی زنان در ابعاد جسمی و روانی در دو گروه آزمون و شاهد اختلاف آماری معناداری نداشت که نشان دهنده همگن بودن دو گروه میباشد. اما شش هفته پس از زایمان زنان گروه آزمون، کیفیت زندگی بالاتری نسبت به گروه شاهد داشتند و در ابعاد جسمی (001/0p<) و روانی (001/0p<) بین دو گروه اختلاف آماری معناداری مشاهده گردید.
نتیجهگیری: بر اساس نتایج این پژوهش به نظر میرسد ارایه مشاوره تلفنی توسط ماما بتواند بر بهبود کیفیت زندگی زنان در دوره نفاس مؤثر باشد. انجام مطالعات بیشتر در این زمینه توصیه میشود.
روش بررسی: در این مطالعه مقطعی 166 نفر از دانشجویان دختر دانشکده پرستاری و مامایی زنجان به روش سرشماری در مطالعه شرکت کردند. اطلاعات در دو بخش مشخصات فردی و ابعاد مختلف سبک زندگی مرتبط با پوکیاستخوان در قالب پرسشنامه گردآوری گردید. سبک زندگی از نظر وضعیت تغذیه و میزان دریافت کلسیم، میزان فعالیتهای فیزیکی و عادات (مصرف سیگار، الکل، رژیمهای دارویی و غذایی لاغری) مورد بررسی قرار گرفت. اطلاعات با استفاده از روشهای آمار توصیفی و استنباطی تحلیل شد.
یافتهها: 8/56% از دانشجویان مورد مطالعه در زمینه تغذیه دارای سبک زندگی نامطلوب بودند. میانگین دریافت روزانه کلسیم در دانشجویان ساکن خوابگاه 117±533 میلیگرم و در دانشجویان غیر خوابگاهی 213±721 میلیگرم و از لحاظ آماری متفاوت بود (001/0p<). در مورد فعالیتهای فیزیکی تنها 2/19% از دانشجویان فعالیت فیزیکی مطلوب داشتند که نوع فعالیت فیزیکی در اکثر آنان (5/83%) پیادهروی بود. در مورد عادات (استعمال سیگار، مصرف الکل، پیروی از رژیمهای دارویی و غذایی لاغری)، 2/98% از دانشجویان، دارای سبک زندگی مطلوب بودند. در این مطالعه، بین وضعیت اقتصادی و میزان دریافت روزانه کلسیم ارتباط معنادار آماری مشاهده شد (047/0=p). تفاوت معناداری بین سبک زندگی و مرتبه تولد، تحصیلات والدین و رشته تحصیلی دانشجویان وجود نداشت.
نتیجهگیری: با توجه به این که سبک زندگی بیش از نیمی از دانشجویان پرستاری و مامایی مورد مطالعه در زمینه تغذیه و فعالیتهای فیزکی مناسب نبود، آموزش و اطلاعرسانی جهت پیروی از سبک زندگی مناسب در پیشگیری از بیماری خاموش پوکیاستخوان و همچنین برنامهریزی در خصوص بهبود تغذیه دانشجویان و ترویج فعالیتهای فیزیکی آنان ضروری به نظر میرسد.
روش بررسی: این مطالعه موردی-شاهدی در مورد 81 خانم یائسه انجام گرفت. 33 نفر برای گروه مورد (تراکم استخوانی غیرطبیعی) 48 نفر برای گروه کنترل (تراکم استخوانی طبیعی) از واجدین شرایط دارای پرونده در بیمارستان شریعتی دانشگاه علوم پزشکی تهران در سال 1385، با روش نمونهگیری تصادفی انتخاب شدند. اطلاعات لازم از طریق پرسشنامه جمعآوری شد و شاخصهای بدنی تعیین گردید. سنجش تراکم معدنی استخوان (مندرج در پرونده بیماران) به روش DXA بر روی ستون فقرات کمری و استخوان ران انجام یافته بود. آنالیزدادهها در نرمافزار SPSS v.13 و با تستهای 2c ، t-test و نسبتهای شانس خام و تعدیل شده با حدود اطمینان 95% انجام یافت.
یافتهها: میانگین متغیرهای وزن (001/0p<)، BMI (22/0=p)، تعداد حاملگی (002/0=p)، تعداد فرزندان (004/0=p)، مدت شیردهی (002/0=p)، دریافت کلسیم غذایی (001/0p£)، دوره دریافت مکمل کلسیم (002/0=p) و دوره دریافت مکمل ویتامین D (006/0=p)، در گروههای مورد و شاهد تفاوت معنادار داشتند. سن شروع قاعدگی، سن منوپوز، سابقه فعالیت ورزشی، مصرف چای، مصرف نوشابه، و سیگار در دو گروه تفاوت معنادار نداشتند. در مجموع میانگین نمره شیوه زندگی گروه شاهد نسبت به گروه مورد به طور معناداری بیشتر بود (037/0=p).
نتیجهگیری: مقایسه میانگین امتیازات کسب شده از متغیر شیوه زندگی در گروه مورد و شاهد حاکی از شیوه زندگی نامناسبتر در گروه مورد است. در تحلیل چند متغیره تنها عامل خطر ابتلا به استئوپروز دریافت ناکافی کلسیم بود (002/0=p). لذا توجه به دریافت کافی کلسیم به منظور پیشگیری از استئوپروز حایز اهمیت است.
روش بررسی: این مطالعه یک کارآزمایی بالینی است که در مرکز بهداشت اکبرآباد تهران در سال 1389 انجام یافته است. 200 مادر زایمان کرده که واجد شرایط ورود به مطالعه بودند، به روش در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی دو گروه آزمون و شاهد قرار گرفتند. گروه شاهد (100نفر) مراقبتهای پس از زایمان نوبت دوم و سوم را از مرکز بهداشت و گروه آزمون (100نفر) این مراقبتها را در منزل خود دریافت کردند. ابزار گردآوری دادهها پرسشنامه حاوی دادههای مرتبط با مشخصات جمعیتشناختی و کیفیت زندگی مادران و چک لیست و نمودارهای پایش رشد بود که با مراجعه به منازل آنها، تکمیل شد. برای تجزیه و تحلیل دادهها از نرمافزار SPSS v.18 و آزمونهای Mann-Withney U، wilcoxon و X2 استفاده و 05/0p< معنادار در نظر گرفته شد.
یافتهها: بر اساس یافتهها، دو گروه از نظر کیفیت زندگی در ابتدای مطالعه با یکدیگر همگن بودند. میزان دریافت مراقبتهای مادری و نوزادی پس از زایمان در نوبت دوم و سوم بین دو گروه تفاوت آماری معناداری داشت (01/0p< و 001/0p<). بعد از مداخله کیفیت زندگی در هیچ کدام از ابعاد جسمی (052/0p=)، روحی و روانی (775/0p=)، سلامت عمومی (068/0=p)، عملکرد اجتماعی (780/0=p) و کلی (213/0p=) تفاوت آماری معناداری نشان نداد.
نتیجهگیری: بر اساس یافتههای این پژوهش به نظر میرسد ارایه مراقبتهای پس از زایمان در منزل، تأثیر چشمگیری بر کیفیت زندگی مادران کم خطر نداشته باشد، بنابراین انجام مطالعات بیشتر در این زمینه با محتوای مراقبتی متفاوت توصیه میگردد.
روش بررسی: در این مطالعه شبه تجربی دو گروهی، 64 نفر از پرستاران بیمارستان شهید لواسانی تهران در سال 1391 به روش تصادفی ساده از بین فهرست پرستاران شاغل در آن بیمارستان انتخاب و مورد مطالعه قرار گرفتند. ابزار گردآوری دادهها پرسشنامه اطلاعات جمعیتشناختی، تعارض کار- زندگی و استرس کاری بود. ابتدا دو گروه پرسشنامهها را تکمیل کردند. برای گروه مداخله کارگاه دو روزه آموزش مدیریت استرس اجرا شد. پرسشنامهها یک ماه بعد از مداخله مجدداً تکمیل گردید. تجزیه و تحلیل دادهها با استفاده از آمار توصیفی و آزمونهای کایاسکوئر، تیمستقل، تیزوجی و ضریب همبستگی پیرسون در نرمافزار SPSS v.18 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت و سطح معناداری 05/0p< در نظر گرفته شد.
یافتهها: دو گروه به لحاظ متغیرهای زمینهای همسان بودند (05/0p>). دو گروه از نظر میانگین نمرات تعارض کار- زندگی و همچنین استرس کاری قبل از مداخله تفاوت آماری معنادار نداشتند (به ترتیب 747/0=p و 563/0=p). ولی یک ماه بعد از مداخله تفاوت آماری معنادار در میانگین نمرات تعارض کار- زندگی و همچنین استرس کاری بین دو گروه مشاهده شد (به ترتیب 007/0=p و 014/0=p).
نتیجهگیری: آموزش مدیریت استرس میتواند استرس کاری و تعارض کار- زندگی پرستاران را کاهش دهد. لذا آموزش مهارتهای مدیریت استرس در حیطههای مدیریتی، بالینی و آموزشی پرستاران ضروری به نظر میرسد.
زمینه و هدف: مالتیپل اسکلروزیس (MS) بیماری مزمن سیستم عصبی مرکزی است که طیف وسیعی از عملکردهای عصبی بیماران را تحت تاثیر قرار میدهد و میتواند منجر به ناتوانی و افت کیفیت زندگی شود. این مطالعه با هدف تعیین تاثیر ورزش تای چی چوان بر کیفیت زندگی زنان مبتلا به MS انجام گرفته است.
روش بررسی: مطالعه حاضر یک کارآزمایی بالینی تصادفی میباشد که در آن 34 نفر از زنان مبتلا به MS تحت پوشش انجمن MS ایران در سال 1391 مشارکت داشتند، نمونهها به روش مبتنی بر هدف انتخاب و سپس با تخصیص تصادفی ساده به دو گروه آزمون و شاهد تقسیم شدند. مداخله شامل برگزاری 2 جلسه در هفته کلاس ورزش تای چی به مدت 12 هفته بود. دادهها به وسیله پرسشنامه اطلاعات جمعیت شناختی و پرسشنامه کیفیت زندگی بیماران MS MSQOL-54) ) گردآوری شد. جهت تجزیه و تحلیل دادهها از آمار توصیفی و استنباطی (مجذور کای، تی مستقل، من ویتنی، تی زوجی و ویلکاکسون) در نرم افزار SPSS V.18 استفاده شد.
یافتهها: میانگین کیفیت زندگی بیماران در دو گروه، قبل از مداخله تنها در بعد سرزندگی اختلاف معنیداری داشته است، اما پس از انجام مداخله مقایسه میانگینها بین دو گروه در ابعاد محدودیت نقش در رابطه با مشکلات روحی، درد، سرزندگی، انرژی، عملکرد اجتماعی، نگرانی در رابطه با سلامتی، کیفیت زندگی کلی، ترکیب بعد سلامت جسمی، ترکیب بعد سلامت روحی و مجموع کل کیفیت زندگی تفاوت معنیداری را نشان داد (05/0> p ).
نتیجهگیری: نتایج نشان داد، انجام ورزش تای چی چوان میتواند سبب ارتقای میزان کیفیت زندگی بیماران MS گردد. لذا پیشنهاد میشود به عنوان یکی از انواع روشهای طب مکمل، جهت بهبود کیفیت زندگی در این بیماران مورد استفاده قرار گیرد.
زمینه و هدف : ابتلای کودک به سرطان، خانواده خصوصا مادر را با چالشهای زیادی روبرو میکند و سبب میشود که والدین، انرژی و هزینه زیادی صرف نگهداری از کودک نمایند. در بسیاری از موارد به نظر میرسد فشارهای ناشی از مراقبت کودک بیمار به حدی افزایش مییابد که سلامت روانی والدین را دستخوش تغییرات مخربی نموده و در نتیجه بر نحوه مراقبت از این کودکان و همچنین کیفیت زندگی آنان تاثیر میگذارد. هدف از این مطالعه تعیین ارتباط سلامت عمومی مادر با کیفیت زندگی کودکان 14-6 سال مبتلا به سرطان میباشد.
روش بررسی : این پژوهش یک مطالعه مقطعی از نوع توصیفی تحلیلی میباشد که در آن 124 کودک 14_6 ساله مبتلا به سرطان شرکت داشتند که طی 4 ماه(از اوایل آبان تا آواخر بهمن سال1391) به درمانگاه امام رضا (ع) و بیمارستان امیر شهر شیراز مراجعه نمودهاند. دادهها در این پژوهش، با استفاده از پرسشنامهای مشتمل بر چهار بخش: 1- عوامل مرتبط با کیفیت زندگی کودکان مبتلا به سرطان، 2- سلامت عمومی مادر، 3- کیفیت زندگی مرتبط با سلامت و 4-کیفیت زندگی اختصاصی کودکان مبتلا به سرطان از طریق مصاحبه با مادر و مشاهده پرونده کودک گردآوری شد. دادهها پس از جمعآوری وارد نرم افزار SPSS نسخه 19 گردید. نتایج با استفاده از آزمونهای ضریب همبستگی اسپیرمن، من ویتنی، کروسکال والیس و آنالیز رگرسیون لوجستیک مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافته ها : نتایج نشان داد با توجه به نمره کلی پرسشنامه سلامت عمومی مادران، 3/7 % سلامت عمومی مطلوب، 6/55 % تا حدی مطلوب و 1/37 % سلامت عمومی نامطلوبی داشتند. همچنین میانگین نمره کیفیت زندگی مرتبط با سلامت کودکان 05/10±45/78 میباشد که 8/71 % از کودکان نمرات پایینتر از میانگین داشتند و میانگین نمره کیفیت زندگی اختصاصی54/17±51/65 بود که 2/45% از کودکان نمرات پایینتر از میانگین کسب کردند.رگرسیون لوجستیک چندگانه نشان داد عوامل فردی_اجتماعی از قبیل سن کودک و عوامل بالینی از قبیل تعداد دورههای پرتودرمانی و مدت ابتلا به بیماری نسبت به سلامت عمومی مادر ارتباط بیشتری با کیفیت زندگی مرتبط با سلامت و اختصاصی کودکان مبتلا به سرطان دارند .
نتیجه گیری : نتایج این مطالعه پیشنهاد میدهد که علاوه بر تقویت حمایت ابزاری و اطلاعاتی از قبیل تامین هزینه درمان و آموزش، حمایت عاطفی نیز در این گروه تقویت شود و با شناسایی خانوادههای در معرض مشکلات روانی، کیفیت زندگی این گروه از بیماران و خانوادههای آنان ارتقا یابد .
زمینه و هدف: در بین بیماریهای مزمن دوران کودکی سرطان شیوع زیادی داشته و علاوه بر زندگی کودک، خانواده را نیز درگیر میسازد. این مطالعه با هدف تعیین تأثیر آموزش مهارتهای مقابله بر کیفیت زندگی والدین کودکان مبتلا به لوسمی انجام گرفت است .
روش بررسی: در این مطالعه کارآزمایی بالینی غیرتصادفی که از اسفند ماه سال 1391 تا تیر ماه سال 1392 انجام گرفت، 98 نفر از والدین کودکان مبتلا به لوسمی مراجعهکننده به دو بیمارستان منتخب دانشگاه علوم پزشکی تهران به صورت نمونهگیری در دسترس، انتخاب و در دو گروه آزمون (48 نفر) و شاهد (50 نفر) وارد مطالعه شدند. پرسشنامه اطلاعات جمعیت شناختی والدین و کودک و نسخه فارسی پرسشنامه کیفیت زندگی مراقبان افراد مبتلا به سرطان ( the Caregiver Quality of Life - Cancer: CQOLC ) در این پژوهش به کار گرفته شد. برای گروه آزمون آموزش مهارتهای مقابله شامل مهارتهای ارتباط اجتماعی بود که طی 4 جلسه آموزشی دو ساعته به روش بحث گروهی (5 تا 8 نفره)، انجام پذیرفت. چهار هفته پس از مداخله، پرسشنامه مجدداً توسط والدین در هر دو گروه تکمیل گردید. دادهها با استفاده از آزمونهای تیزوج، تیمستقل، آزمون کایدو و آزمون دقیق فیشر در نرمافزار SPSS v.16 تجزیه و تحلیل شد .
یافتهها : دو گروه از نظر کیفیت زندگی کلی قبل از مداخله تفاوت معناداری نداشتند، در حالی که بعد از مداخله کیفیت زندگی گروه آزمون افزایش یافت و در مقایسه با گروه شاهد تفاوت معنادار نشان داد (001/0> p ) از بین زیرمقیاسهای کیفیت زندگی تنها بعد نگرانی اقتصادی بعد از مداخله در بین دو گروه تفاوت معنادار داشته است (025/0> p ). بدین معنا که نگرانی اقتصادی در گروه آزمون نسبت به گروه شاهد در مرحله پس از آزمون کمتر شده بود .
نتیجهگیری: آموزش مهارتهای مقابله میتواند منجر به ارتقای کیفیت زندگی والدین کودکان مبتلا به لوسمی شود. لذا پیشنهاد میشود که مداخله آموزشی برای والدین جهت افزایش مهارتهای مقابله، به منظور افزایش کیفیت زندگی آنان انجام گیرد .
زمینه و هدف: سقوط یکی از مشکلات شایع دوران سالمندی است که به سبب بروز تغییرات حسی- حرکتی رخ میدهد. سقوط موجب عوارض جسمی، روحی، مالی و کاهش کیفیت زندگی سالمندان میشود . از آنجا که سقوط پدیده چند عاملی است، بنابراین برای پیشگیری بایستی به صورت چندبعدی عمل نمود . این مطالعه با هدف بررسی تأثیر اجرای برنامه چندبعدی پیشگیری از سقوط بر وقوع سقوط و کیفیت زندگی سالمندان اجرا گردیده است .
روش بررسی: این مطالعه نیمه تجربی با طراحی قبل و بعد در مورد 60 سالمند ساکن سرای سالمندی کامرانی شهر قدس انجام یافته است. مداخله چندبعدی با آموزش به سالمند و مراقبان، ورزش (ورزش کششی، تعادلی، قدرتی) و اصلاح محیطی صورت گرفت. قبل و پس از 6 ماه از شروع مداخله دادهها با استفاده از فرم ثبت دفعات سقوط و پرسشنامه کیفیت زندگی Liepad جمعآوری شد. دادهها با استفاده از آزمونهای آماری t مستقل، t زوج، آنووای یک طرفه، منویتنی، کروسکال والیس و ویلکاکسون در نرمافزار SPSS v.16 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند .
یافتهها : نتایج پژوهش اختلاف معناداری در تعداد دفعات سقوط سالمندان و کیفیت زندگی سالمندان بعد از 4 ماه مداخله و2 ماه پیگیری در نمونههای مورد پژوهش نشان داد (001/0 p< ) .
نتیجهگیری: با توجه به تأثیر اجرای برنامه چندبعدی پیشگیری از سقوط بر کاهش دفعات سقوط و بهبود کیفیت زندگی سالمندان میتوان این روش را در سراهای سالمندی و همچنین در منازل برای سالمندان به اجرا در آورد .
زمینه و هدف: کیفیت زندگی کاری اثر مهمی روی واکنشهای کارکنان مانند رضایت شغلی، مشارکت کاری، عملکرد شغلی، قصد ترک خدمت، تغییر و تبدیل سازمانی دارد. بنابراین سنجش دو متغیر کیفیت زندگی کاری و رضایت شغلی برای تمام کارکنان سازمانها از جمله ماماها که از اعضای مهم تیم ارایهدهنده خدمات بهداشتی هستند، دارای اهمیت است. از اینرو هدف مطالعه حاضر تعیین ارتباط مؤلفههای کیفیت زندگی کاری و رضایت شغلی ماماها میباشد .
روش بررسی: مطالعه حاضر توصیفی- همبستگی است که به صورت مقطعی در سال 1393 در مورد 230 ماما در مشهد انجام یافته است. نمونه مورد مطالعه از میان ماماهای شاغل در زایشگاهها و مراکز بهداشتی درمانی به روش نمونهگیری آسان انتخاب شد. ابزار مطالعه پرسشنامههای اطلاعات جمعیتشناختی، کیفیت زندگی کاری والتون و رضایت شغلی مینهسوتا بود. تجزیه و تحلیل دادهها با استفاده از آمار توصیفی، همبستگی پیرسون، اسپیرمن و آنووا در نرمافزار SPSS v.19 انجام یافت .
یافتهها : نتایج نشان داد کیفیت زندگی کاری کلی با رضایت شغلی دارای رابطه مثبت معنادار (001/0> p ، 525 /0= rp ) میباشد. نتیجه در سطح جز ئ یتر حاکی از آن بود که رضایت شغلی با پرداخت منصفانه و کافی (001/0> p ، 277/0= rp )، محیط کاری ایمن (001/0> p ، 274/0 = rp )، تأمین فرصت رشد و امنیت مداوم (001/0> p ، 306/0= rp )، فضای کلی زندگی (001/0> p ، 327/0= rp )، قانونگرایی در سازمان (001/0> p ، 233/0= rp )، وابستگی اجتماعی در زندگی کاری (001/0> p ، 207/0= rp )، وحدت و انسجام اجتماعی در سازمان (001/0> p ، 352/0= rp ) و توسعه قابلیتهای انسانی (001/0> p ، 259/0= rp ) ارتباط دارد .
نتیجهگیری: از آن جا که کیفیت زندگی کاری بالاتر، رضایت شغلی بیشتری را برای کارکنان به همراه دارد، مدیران میتوانند با اتخاذ راهکارهای مناسب، مؤلفههای مهم کیفیت زندگی کاری ماماها را ارتقا داده و شرایط لازم جهت بهبود کیفیت ارایه خدمات و بهرهوری آنها را فراهم سازند .
کلیه حقوق این وب سایت متعلق به حیات می باشد.
طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق
© 2024 , Tehran University of Medical Sciences, CC BY-NC 4.0
Designed & Developed by : Yektaweb