جستجو در مقالات منتشر شده


4 نتیجه برای عوامل خطر

فاطمه رسولی، پریوش حاج امیری، محمود محمودی، نسرین رسول زاده،
دوره 6، شماره 2 - ( 3-1379 )
چکیده

این پژوهش، یک مطالعه نیمه تجربی است که به منظور تعیین مقایسه ای تأثیر دو روش آموزش علائم و نشانه ها و عوامل خطرزای افزایش فشار داخل جمجمه، در بیماران ضربه مغزی، بر حیطه شناختی، پرستاران شاغل در بیمارستانهای منتخب دانشگاه علوم پزشکی تهران در سال 1375 انجام شده است. در این بررسی کل جامعه پژوهش که معادل 74 نفر از پرستاران بخش های مراقبت ویژه و یا جراحی اعصاب بودند بعنوان نمونه پژوهش تصادفی به دو گروه 35 نفری (آموزش به روش سخنرانی) و 29 نفری (آموزش به روش کامپیوتر) در نظر گرفته شدند گردآوری اطلاعات، پرسشنامه، شامل دو بخش می باشد که بخش اول(وضعیت دموگرافیک واحدها) و بخش دوم (شامل 40 سؤال در زمینه علائم و نشانه ها و عوامل خطرزای افزایش فشار داخل جمجمه) بوده است. پرسشنامه در طی دو مرحله پیش آزمون و پس آزمون توسط واحدهای مورد تحقیق، در حضور پژوهشگر تکمیل گردید و تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از آمار توصیفی و استنباطی، صورت گرفت و اطلاعات جمع آوری شده، در قالب 24 جدول خلاصه شد. نتایج پژوهش نشان داد که بعد از آموزش به روش سخنرانی و کامپیوتری بر تعداد پاسخ دهندگان، به هر یک از سؤالات، افزوده شده است. نتایج آزمون آماری t زوج در روش سخنرانی و در روش کامپیوتری در سطح 01/0>p اختلاف معنی داری را نشان داد و نتایج آزمون t استودنت برای مقایسه تأثیر آموزش این دو روش از لحاظ آماری اختلاف معنی داری را نشان نداد. یافته های پژوهش نشان داد در روش سخنرانی، تغییرات میانگین نمرات حیزه شناختی بعد از آموزش، بر حسب کلیه متغیرها، افزایش قابل ملاحظه ای داشت و در روش کامپیوتری، این تغییرات برحسب کلیه متغیرها، به جز متغییرهای عدم کسب اطلاع حین تحصیل، و کسب اطلاع حین تحصیل و آموزش ضمن خدمت و موارد دیگر و سابقه کار در بخش مراقبت ویژه و یا جراحی اعصاب بیش از 48 ماه افزایش قابل ملاحظه ای داشته است.


معصومه ایمانی‌پور، شیوا سادات بصام‌پور، حمیدرضا حقانی،
دوره 14، شماره 2 - ( 9-1387 )
چکیده

زمینه و هدف: یکی از راه‌های پیشگیری از ابتلا به بیماری‌های قلبی عروقی اصلاح سبک زندگی غیر سالم است. آموزش به افراد و افزایش آگاهی آنان در دستیابی به این هدف نقش مهمی داشته و تدارک برنامه‌های آموزشی مؤثر در این مسیر نیازمند شناخت میزان آگاهی و چگونگی عملکرد فعلی افراد است. بر این اساس مطالعه حاضر با هدف ارزیابی رفتارهای پیشگیرانه از بیماری‌های قلبی و تعیین ارتباط آن با میزان آگاهی از عوامل خطرساز در جامعه معلمان انجام گرفته است.

روش بررسی: این مطالعه مقطعی در مدارس پنج منطقه آموزش و پرورش شهر تهران و در مورد 703 معلم اجرا شده است. روش نمونه‌گیری به صورت چند مرحله‌ای بوده و ابزار جمع‌آوری داده‌ها پرسشنامه‌‌ای مشتمل بر برخی مشخصات جمعیت‌شناختی، عوامل خطر ابتلا به بیماری‌های ایسکمیک قلبی و رفتارهای مرتبط با عوامل خطر قابل تعدیل بود که توسط خود افراد تکمیل می‌شد. داده‌ها با نرم‌افزار آماری SPSS تحلیل شده و یافته‌ها در قالب مقادیر فراوانی و درصد، میانگین و انحراف معیار گزارش شد. برای تعیین ارتباطات از ضریب همبستگی پیرسون در سطح معناداری 05/0p< استفاده گردید.

یافته‌ها: این مطالعه نشان داد اکثریت نمونه‌ها (67%) درباره عوامل خطر بیماری‌های قلبی از سطح آگاهی خوبی برخوردار هستند و میانگین نمره آنان 63/2±20/15 از مجموع 20 نمره بود. بیشترین میزان آگاهی افراد از عوامل خطر بیماری‌های قلبی مربوط به استرس و فشارهای عصبی (3/95%) بوده و کمترین میزان آگاهی درباره دیابت (2/61%) و متغیر جنسیت (6/17%) بود. در زمینه رفتارهای پیشگیری کننده از بیماری‌های قلبی تنها 7/27% نمونه‌ها از رژیم غذایی بی‌خطر استفاده می‌کردند و کمتر از نیمی از آنان (6/35%) فعالیت ورزشی مرتب داشتند. در زمینه دخانیات اکثریت نمونه‌ها (7/77%) سیگاری نبوده و در معرض دود سیگار دیگران نیز قرار نداشتند. آزمون‌های آماری بین میزان آگاهی و رفتارهای پیشگیرانه ارتباط معناداری نشان نداد.

نتیجه‌گیری: یافته‌ها نشان داد جامعه معلمان از آگاهی خوبی درباره عوامل خطر بیماری‌های قلبی برخوردارند ولی این آگاهی تأثیر چندانی در رعایت رفتارهای پیشگیری کننده از این بیماری‌ها نداشته است. لذا نیاز به تدارک برنامه‌های آموزشی اثربخش در مورد سبک زندگی سالم برای کمک به تأثیر بیشتر دانسته‌های معلمان در زندگی روزمره احساس می‌شود. ضمن این که شاید از این طریق بتوان به طور غیرمستقیم بر افزایش سطح آگاهی و بهبود عملکرد دانش‌آموزان در راستای پیشگیری از بیماری‌های قلبی تأثیر گذاشت.


اسفندیار بالجانی، ژاله رحیمی، الهام امانپور، صالح سلیمی، منیژه پرخاشجو،
دوره 17، شماره 1 - ( 1-1390 )
چکیده

زمینه و هدف: تبعیت بیماران از دستورهای پزشکی و ایجاد تغییرات مناسب در سبک زندگی مربوط به عوامل خطر عروقی، در دراز مدت نیازمند توسعه راه‌کارهای جدید و مؤثر است. ارتقای خودکارآمدی یک ابزار مهم برای مشارکت فعال در درمان و تغییر رفتار می­باشد. این مطالعه با هدف تعیین میزان تأثیر مداخلات پرستاری در ارتقای خودکارآمدی و کاهش عوامل خطر عروقی بیماران قلبی عروقی انجام گرفته است.

روش بررسی: در این مطالعه نیمه تجربی 81 بیمار قلبی عروقی مراجعه‌کننده به درمانگاه بیمارستان طالقانی ارومیه در سال 1388 با حداقل دو عامل خطر عروقی قابل تعدیل، مداخلات ارتقای خودکارآمدی را همراه با یکی از اعضای خانواده خود دریافت کردند. میزان خودکارآمدی قبل، بعد از مداخله و یک ماه بعد و عوامل خطر عروقی قبل و 1 سال بعد از مداخله ارزیابی شدند. جهت تجزیه تحلیل داده‌ها از آمار توصیفی، آنالیز واریانس با اندازه­های تکراری، t گروه‌های زوج و آزمون مک­نمار استفاده شد.

یافته‌ها: امتیازات کلی و زیر گروه­­های خودکارآمدی یک ماه بعد از مداخله به طور معنادار افزایش یافت. میانگین BMI، HDL، LDL، فشارخون سیتولیک، فشارخون دیاستولیک و وزن مربوط به بیماران قلبی عروقی قبل و یک سال بعد از مداخله تفاوت معنادار داشت. فراوانی بیماران سیگاری و هیپرلیپیدمی یک سال بعد از مداخله به طور معنادار کاهش یافت. اما تفاوت فراوانی بیماران هیپرتانسیون و اضافه وزن معنادار نبود.

نتیجه‌گیری: نتایج مطالعه نشان داد که مداخلات ارتقای خودکارآمدی در امتیازات کلی و زیر گروه‌های خودکارآمدی تأثیر مثبت داشته است. همچنین مداخلات در کاهش میزان عوامل خطر عروقی و کاهش فراوانی بیماران سیگاری و هیپرلیپیدمی مؤثر بوده و نشان می­دهد در صورتی که دستورات پزشکی با مداخلات ارتقای خودکارآمدی بیماران و خانواده آنان همراه باشد، در کنترل عوامل خطر عروقی مؤثر خواهد بود.

 


صحبت صفایی، سیده فاطمه قاسمی، فاطمه ولی‌زاده، رسول محمدی،
دوره 29، شماره 3 - ( 7-1402 )
چکیده

زمینه و هدف: زخم­فشاری مشکلی جدی و قابل پیش­­بینی در نظام­ سلامت است. مطالعه حاضر با هدف تعیین میزان بروز زخم­فشاری و عوامل مرتبط با آن در کودکان و نوزادان انجام گرفته است.
روش بررسی: در این مطالعه هم­گروهی 1025 نوزاد و کودک 0 تا 14 سال بستری در دو مراکز آموزشی درمانی دانشگاه علوم پزشکی کرمانشاه وارد مطالعه شدند. نمونه­گیری به روش در دسترس از اسفند 1400 تا تیر 1401 انجام یافت. ابزارهای جمع­آوری اطلاعات شامل پرسشنامه­های اطلاعات، کومای گلاسکو، درجه­بندی انجمن ملی مشاوره زخم‌فشاری و برادن Q بود. تحلیل داده­ها با رگرسیون لجستیک تک متغیره و چند متغیره انجام یافت.
یافته‌ها: میزان بروز زخم­فشاری 97/4%(51 نفر) بود. زخم­های فشاری از نظر شدت در 46 نفر(14/82%) درجه یک و بیشترین محل بروز زخم در ناحیه دست 20 نفر(71/35%) بود. خطر­ نسبی زخم­فشاری در کودکان و نوزادان با سطح هوشیاری کمتر از 14 (07/6=RR، 73/1290/2: فاصله اطمینان 95%)، با مدت بستری بیش از 5 روز (08/1RR=، 12/1- 05/1: فاصله اطمینان 95%)، دارای مشکلات تنفسی (17/2=RR، 94/319/1: فاصله اطمینان 95%)، بی­تحرک (46/6=RR، 13/1244/3: فاصله اطمینان 95%)، دارای ماسک Ncpap (11/1=RR، 18/105/1: فاصله اطمینان 95%)، و پالس­اکسی­متر (07/6=RR، 10/103/1: فاصله اطمینان 95%)، به طور معناداری بالاتر بود. در آنالیز چند متغیره، مدت بستری بیشتر از 5 روز (89/4=RR، 40/1029/2: فاصله اطمینان 95%)، (001/0>p) و بی­تحرکی (49/2RR، 29/629/1: فاصله اطمینان 95%)، (01/0=p) با افزایش معنادار خطر ابتلا به PU همراه بود.
نتیجه‌گیری: میزان بروز زخم­فشاری در مطالعه حاضر نسبتاً پایین و کمتر از 5% بود. افزایش مدت بستری و بی­تحرکی مهم­ترین و بعد از آن‌ها کاربرد ابزارهای پزشکی به­خصوص آنژیوکت و ماسک Ncpap، و ابتلا به بیماری‌های تنفسی سایر عوامل خطر مهم مرتبط با بروز زخم‌فشاری در کودکان و نوزادان شناسایی شدند.

 

صفحه 1 از 1     

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به حیات می باشد.

طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق

© 2024 , Tehran University of Medical Sciences, CC BY-NC 4.0

Designed & Developed by : Yektaweb