12 نتیجه برای مادران
بتول خدا کرمی،
دوره 6، شماره 1 - ( 1-1379 )
چکیده
این پژوهش مطالعه ای توصیفی تحلیلی و مقطعی است که به منظور بررسی عوارض دوران بارداری و زایمان در مادران سنگین وزن(over weight) در زایشگاههای شهر تهران انجام شده است. در این پژوهش 1100 نفر از زنان باردار که جهت امر زایمان به زایشگاهها مراجعه کردند و وزنشان در موقع مراجعه مساوی و بیش از 85 کیلوگرم بود، بطور همزمان در سطح شهر تهران مورد بررسی قرار گرفتند. ابزار های مورد استفاده پرسشنامه برا ی جمع آوری اطلاعات شامل ویژگیهای فردی، مشاهده زایمان، بررسی عوارض و اندازه گیری وزن مادر و نوزاد است. نتایج پژوهش نشان داد که برخی از عوارض مانند وقوع سزارین نمایش ته، افزایش وزن نوزاد، پره اکلامپسی، فشار خون بالای مادر90/140 میلیمتر جیوه بیشتر و ادم بطور معناداری با وزن بالای مادر در ارتباط بوده و عوارضی مانند طولانی شدن مرحله فعال زایمان و مراحل دوم و سوم زایمان و زایمان زودرس و دیررس و صدمه به کانال زایمانی در گروه مطالعه بیشتر بود.
افسر رضاییپور، مهرناز گرانمایه، انوشیروان کاظم نژاد، شایسته حاجیزاده،
دوره 10، شماره 1 - ( 1-1383 )
چکیده
مقدمه: یکی از عوامل مؤثر در ارتقاء سطح سلامت جامعه به ویژه کودکان پیشگیری از بیماریها از طریق ایمنسازی است به طوری که در صورت عدم ایمنسازی کامل، صحیح و به موقع کودکان ،بیماریهای عفونی زندگی آنها را تهدید خواهد کرد. مطالعه حاضر ارزیابی برنامه گسترش ایمنسازی مادران و کودکان زیر 2سال شهرستان شهریار را نشان میدهد.
روش کار: این پژوهش یک مطالعه پیمایشی از نوع مقطعی است، تعداد نمونهها شامل 210 کودک 24-18 ماهه و 240 مادر دارای کودک 11-0 ماهه میباشد که از طریق نمونهگیری خوشهای توصیه شده توسط سازمان بهداشت جهانی انتخاب شدند. روش جمعآوری اطلاعات مصاحبه و ابزار گردآوری اطلاعات پرسشنامه است. جهت تجزیه و تحلیل دادهها از روشهای آمار توصیفی و استنباطی شامل مجذور کای، تی تست، تست دقیق فیشر، آنالیز واریانس یکطرفه، آزمون نسبت خطر و لجستیک رگرسیون استفاده شده است.
یافتهها: نتایج نشان داد که پوشش واکسیناسیون کودکان زیر دو سال در کلیه نوبتهای واکسیناسیون بالای 90% بوده است. 6/17% کودکان زیر دو سال ناقص واکسینه شدهاند و 4/41% آنها کامل ولی با تأخیر بیش از یک ماه واکسینه شدهاند. عامل مؤثر بر تأخیر بیش از یک ماه در واکسیناسیون کودکان محل انجام واکسیناسیون کودک بود. نتایج پژوهش همچنین نشان داد که اگر چه 8/83% مادران کودکان زیر یکسال دو نوبت واکسن کزاز دریافت نموده بودند اما فقط 3/13% از مادران 5 نوبت واکسن کزاز را دریافت کرده بودند. عامل مؤثر بر وضعیت واکسیناسیون کزاز مادران مدت سکونت در شهرستان شهریار بود.
نتیجهگیری: موانع موجود بر سر راه ایمنسازی مادران و کودکان شامل عدم وجود سیستم پیگیری و سیستم ثبت دقیق اطلاعات واکسیناسیون کزاز مادران که بر وضعیت واکسیناسیون کودکان و مادران تأثیر گذاشته است. بنابراین ضرورت دارد که ارایه خدمات ایمنسازی از هر دو جنبه کمی و کیفی در شهرستان شهریار مورد توجه و تأکید قرار گیرد.
فاطمه رحیمیکیان، مهوش مشرفی، پروانه یاوری، عباس مهران، مهناز میرزایی روزبهانی، مهرنوش عامل ولیزاده،
دوره 14، شماره 2 - ( 9-1387 )
چکیده
زمینه و هدف: طبق تعریف سازمان بهداشت جهانی، استئوپروز، کاهش تراکم مواد معدنی استخوان بیش از 5/2 انحراف معیار از متوسط تراکم استخوان افراد جوان و طبیعی است. این بیماری قابل پیشگیری است و پیشگیری از آن در دوران کودکی با مصرف کافی لبنیات و فعالیت بدنی مناسب آغاز میشود. مشارکت والدین به خصوص مادر درآموزش رفتارهای پیشگیریکننده از استئوپروز به نوجوانان آنان نقش اساسی دارد. هدف از این مطالعه بررسی تأثیر آموزش همزمان مادران و دختران بر رفتارهای پیشگیریکننده از استئوپروز دختران دبیرستانی منطقه 17 شهرداری تهران است.
روش بررسی: در این مطالعه نیمه تجربی که از نوع مقایسهای است 400 دختر نوجوان دبیرستانی که در 4 دبیرستان دولتی شهر تهران مشغول به تحصیل بودند به روش نمونهگیری دومرحلهای تصادفی انتخاب شدند و سپس به طور تصادفی در دو گروه دانشآموزان همراه با مادر و دانشآموزان تنها قرار گرفتند. برنامه آموزشی برای هر دو گروه طی دو جلسه 45 دقیقهای (جلسه اول به روش سخنرانی و جلسه دوم به روش پرسش و پاسخ) به فاصله یک هفته از یکدیگر برگزار شد. ابزار گردآوری اطلاعات پرسشنامهای مشتمل بر دو بخش مشخصات جمعیتشناختی و رفتارهای پیشگیری کننده از استئوپروز در زمینه تغذیه، فعالیت بدنی و استعمال سیگار بود. دادهها توسط نرم افزار SPSS و روشهای آماری توصیفی و استنباطی (آزمون تی و مجذور کای) مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافتهها: نتایج نشان داد که بین گروه دانشآموزان همراه با مادر و دانشآموزان تنها، بعد از آموزش از نظر رفتار پیشگیریکننده تغذیهای اختلاف معنادار آماری وجود دارد (003/0=p) و میانگین نمره رفتار پیشگیری کننده تغذیهای بعد از آموزش، در گروه دانشآموزان همراه با مادر (54/122= ) به طور قابل ملاحظهای بیشتر از گروه دانشآموزان تنها (36/117= ) میباشد.
نتیجهگیری: این مطالعه نشان داد آموزش همزمان مادران و دختران در زمینه رفتارهای پیشگیری کننده از استئوپروز در رفتار تغذیهای دختران موثرتر بوده است.
شکوه ورعی، ندا مهرداد، ناصر بحرانی،
دوره 15، شماره 3 - ( 9-1388 )
چکیده
زمینه و هدف: شیردهی یکی از اثر بخشترین رفتارهای پیشگیری از بیماری و ارتقای سلامت است که مادران دارای فرزند شیرخوار باید بدان عمل کنند. در تحقیقات بسیاری به شناسایی عوامل تأثیرگذار بر شیردهی و طول مدت آن پرداخته شده است. خودکارآمدی اعتقادی است که یک فرد به توانایی خود برای به انجام رساندن یک جریان کاری دارد. خودکارآمدی شیردهی اعتقاد مادر به توانایی خود برای شیردهی فرزندش است و یکی از متغیرهای قابل تعدیل، تأثیرگذار و بر جسته بر طول مدت شیردهی میباشد که کمتر مورد بررسی قرار گرفته است. این مطالعه با هدف تعیین ارتباط خودکارآمدی شیردهی و وضعیت شیردهی مادران انجام گرفته است. روش بررسی: این پژوهش یک مطالعه توصیفی تحلیلی از نوع طولی است. پرسشنامه سه قسمتی توسط 437 مادر مراجعهکننده به درمانگاههای پرهناتال بیمارستانهای دانشگاه علوم پزشکی تهران در سال 1384 که در هفته 37 بارداری بوده و تصمیم به شیردهی داشتند تکمیل شد. در ماه اول و چهارم پس از زایمان پرسشنامه خودکارآمدی و وضعیت شیردهی آنان مجددا تکمیل گردید و ارتباط بین این دو سنجیده شد.
یافتهها: 4/80% مادران در ماه اول پس از زایمان شیردهی انحصاری داشتند. ارتباط معناداری بین خودکارآمدی شیردهی قبل از زایمان و تصمیم به شیردهی وجود نداشت. هر چند که این ارتباط با طول مدت شیردهی در ماه اول و چهارم پس از زایمان معنادار بود. بدین ترتیب که مادران با خودکارآمدی بالا در مقایسه با مادران با خودکارآمدی پایین درصد شیردهی انحصاری و طول مدت شیردهی بیشتری داشتند.
نتیجهگیری: نتایج نشان داد خودکارآمدی شیردهی مادران ارتباط معناداری با وضعیت شیردهی دارد. این مقیاس نه تنها قادر به شناسایی مادران با خودکارآمدی شیردهی پایین است، بلکه اطلاعات مهمی را برای صاحبان حرف بهداشتی فراهم میکند تا اعتماد به نفس مادران جهت شیردهی افزایش یافته و در صورت روبهرو شدن با مشکل به شیردهی خود ادامه دهند.
سیده زهرا اعمی، زهرا احمدی، طیبه ریحانی، حمید حقانی،
دوره 19، شماره 2 - ( 8-1392 )
چکیده
زمینه و هدف : از اهداف مهم مراقبت پرستاری در بخش مراقبت ویژه نوزادان، فراهم کردن مراقبت جامع نگر و افزایش بهترین نتایج ممکن می باشد . برای دستیابی به این اهداف درک نیازهای مادران از اهمیت بالایی برخوردار است. این مطالعه با هدف مقایسه درک پرستاران و مادران نوزادان نارس از نیازهای مادران در بخش مراقبت ویژه نوزادان انجام یافته است.
روش بررسی : این مطالعه مقطعی-مقایسه ای با شرکت 63 پرستار و 63 مادر نوزاد نارس، به روش نمونه گیری طبقه ای در بخش مراقبت ویژه نوزادان چهار مرکز آموزشی ، درمانی دانشگاه علوم پزشکی مشهد در طی دو ماه (اسفند 1391 و فروردین 1392)، با استفاده از پرسشنامه نیازهای خانواده نوزاد بستری در بخش مراقبت ویژه نوزادان Ward انجام گرفت. داده ها با استفاده از آمار توصیفی و تحلیلی(آزمون t مستقل) و نرم افزار SPSS نسخه 16مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.
یافته ها : در میان ابعاد نیازهای خانواده، نیاز به نزدیکی به نوزاد (37/95%)، دلگرمی (18/94%)، آگاهی (15/91%)، حمایتی (77/79%) و راحتی (86/72%) به ترتیب اهمیت توسط مادران، همچنین نیاز به دلگرمی (33/80%)، نزدیکی به نوزاد (26/75%)، آگاهی (80/70%)، راحتی (36/66%) و حمایتی (83/64%) به عنوان درک پرستاران گزارش شد.
نتیجه گیری : پیشنهاد می شود پرستاران با توجه به نتایج این مطالعه و ارزیابی های دوره ای از نیازهای مادران ، تعریف خود را از نیازهای واقعی مادران عینی سازند و ارتباط موثر و متقابل خود را با آنان بهبود بخشند، تا با تامین این نیازها بر اساس اهمیت و الویت از دیدگاه مادران، گامی هر چند کوچک در ارتقای سلامت مادر و نوزاد برداشته شود.
شعله رحیمی، کلثوم فداکار سوقه، رسول تبری، احسان کاظم نژاد لیلی،
دوره 19، شماره 2 - ( 8-1392 )
چکیده
زمینه و هدف : ابتلای کودک به سرطان، خانواده خصوصا مادر را با چالشهای زیادی روبرو میکند و سبب میشود که والدین، انرژی و هزینه زیادی صرف نگهداری از کودک نمایند. در بسیاری از موارد به نظر میرسد فشارهای ناشی از مراقبت کودک بیمار به حدی افزایش مییابد که سلامت روانی والدین را دستخوش تغییرات مخربی نموده و در نتیجه بر نحوه مراقبت از این کودکان و همچنین کیفیت زندگی آنان تاثیر میگذارد. هدف از این مطالعه تعیین ارتباط سلامت عمومی مادر با کیفیت زندگی کودکان 14-6 سال مبتلا به سرطان میباشد.
روش بررسی : این پژوهش یک مطالعه مقطعی از نوع توصیفی تحلیلی میباشد که در آن 124 کودک 14_6 ساله مبتلا به سرطان شرکت داشتند که طی 4 ماه(از اوایل آبان تا آواخر بهمن سال1391) به درمانگاه امام رضا (ع) و بیمارستان امیر شهر شیراز مراجعه نمودهاند. دادهها در این پژوهش، با استفاده از پرسشنامهای مشتمل بر چهار بخش: 1- عوامل مرتبط با کیفیت زندگی کودکان مبتلا به سرطان، 2- سلامت عمومی مادر، 3- کیفیت زندگی مرتبط با سلامت و 4-کیفیت زندگی اختصاصی کودکان مبتلا به سرطان از طریق مصاحبه با مادر و مشاهده پرونده کودک گردآوری شد. دادهها پس از جمعآوری وارد نرم افزار SPSS نسخه 19 گردید. نتایج با استفاده از آزمونهای ضریب همبستگی اسپیرمن، من ویتنی، کروسکال والیس و آنالیز رگرسیون لوجستیک مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافته ها : نتایج نشان داد با توجه به نمره کلی پرسشنامه سلامت عمومی مادران، 3/7 % سلامت عمومی مطلوب، 6/55 % تا حدی مطلوب و 1/37 % سلامت عمومی نامطلوبی داشتند. همچنین میانگین نمره کیفیت زندگی مرتبط با سلامت کودکان 05/10±45/78 میباشد که 8/71 % از کودکان نمرات پایینتر از میانگین داشتند و میانگین نمره کیفیت زندگی اختصاصی54/17±51/65 بود که 2/45% از کودکان نمرات پایینتر از میانگین کسب کردند.رگرسیون لوجستیک چندگانه نشان داد عوامل فردی_اجتماعی از قبیل سن کودک و عوامل بالینی از قبیل تعداد دورههای پرتودرمانی و مدت ابتلا به بیماری نسبت به سلامت عمومی مادر ارتباط بیشتری با کیفیت زندگی مرتبط با سلامت و اختصاصی کودکان مبتلا به سرطان دارند .
نتیجه گیری : نتایج این مطالعه پیشنهاد میدهد که علاوه بر تقویت حمایت ابزاری و اطلاعاتی از قبیل تامین هزینه درمان و آموزش، حمایت عاطفی نیز در این گروه تقویت شود و با شناسایی خانوادههای در معرض مشکلات روانی، کیفیت زندگی این گروه از بیماران و خانوادههای آنان ارتقا یابد .
سرور سهرابی، زهرا احمدی، زیبا مسیبی، حمید حقانی،
دوره 20، شماره 2 - ( 5-1393 )
چکیده
زمینه و هدف: مقالات علمی و مشاهدات بالینی حاکی از آن است که بستری شدن نوزادان در بیمارستان باعث اختلال در ایجاد دلبستگی بین مادر و نوزاد میشود . این مطالعه با هدف بررسی تأثیر ماساژ نوزاد توسط مادر بر دلبستگی مادران نوزادان بستری در بخش مراقبت نوزادان اجرا گردیده است .
روش بررسی: در این کارآزمایی بالینی 42 مادر همراه با نوزاد بستری در بخش مراقبتهای ویژه بیمارستانهای علی اصغر (ع) و آرش در سال 1392 برای گروه آزمون و شاهد انتخاب شدند. گروه آزمون با استفاده از نمایش فیلم آموزش ماساژ و تمرین عملی روی ماکت، ماساژ نوزاد را فرا گرفتند، سپس مادران نوزادنشان را به مدت 5 روز ماساژ دادند. ماساژ برای هر نوزاد در هر روز 1 نوبت به مدت 15 دقیقه اجرا شد. رفتار دلبستگی مادران نسبت به نوزادانشان قبل از انجام ماساژ و بعد از 5 روز ماساژ در هنگام شیردهی ارزیابی شد. ابزار جمعآوری دادهها مقیاس سنجش دلبستگی مادر به نوزاد بود . جهت تجزیه و تحلیل دادهها از آزمونهای آماری کایاسکوئر، آزمون دقیق فیشر و آزمون t در نرمافزار SPSS v.19 استفاده شد .
یافتهها : دو گروه آزمون و شاهد از نظر اطلاعات جمعیتشناختی همسان بودند و اختلاف در میانگین دلبستگی مادران قبل از ماساژ در دو گروه براساس آنالیزهای آماری معنادار نبود (05/0 p> ). ارزیابی دلبستگی مادران در روز پنجم، نشان داد میانگین دلبستگی مادران در گروه آزمون (26/4 ± 76/64) با گروه شاهد (38/3 ± 38/53) تفاوت آماری معنادار داشته است (001/0 p< ) .
نتیجهگیری: با توجه به نقش مؤثر ماساژ بر رفتارهای دلبستگی، میتوان این مراقبت سنتی را در کلیه بخشهای نوزادان رواج داد .
زهرا کاشانینیا، مریم دهقان، فیروزه ساجدی، پوریا رضاسلطانی،
دوره 20، شماره 3 - ( 8-1393 )
چکیده
زمینه و هدف: مادران اغلب در مرحله اولیه تولد نوزاد نارس، احساس تنش میکنند به علاوه تنش مادران تا مدتها بعد از زایمان، با نگرش و رفتار منفی آنها در تعامل با نوزادشان همراه است. لذا هدف این مطالعه تعیین تأثیر مراقبت کانگورویی بر میزان تنش مادران نوزادان نارس بوده است .
روش بررسی: این مطالعه شبه تجربی در مورد 46 زوج مادر و نوزاد نارس بستری در بخش مراقبت ویژه نوزادان بیمارستانهای شهید صدوقی و تأمین اجتماعی یزد در سالهای 92-1391 انجام یافت. روش نمونهگیری به صورت در دسترس بود و نمونهها در دو گروه مداخله و شاهد قرار گرفتند. در گروه مداخله، مراقبت کانگورویی روزانه 30 دقیقه بعد از تغذیه به مدت 4 هفته انجام گرفت. سپس تنش مادران با استفاده از پرسشنا مه تنش والدی در دو گروه ارزیابی و مقایسه گردید. تجزیه و تحلیل دادهها با استفاده از آزمونهای کایدو، تیتست، منویتنی انجام یافت .
یافتهها : میانگین نمره تنش مادران در گروه مداخله 024/17 ± 000/102 و در گروه شاهد 253/18 ± 521/174 بوده است و نتیجه آزمون منویتنی نشان داد که بین دو گروه از نظر آماری تفاوت معناداری وجود دارد (001/0> p ). همچنین تفاوت آماری معناداری بین تنش مادران قبل و بعد از مداخله در گروه مداخله نیز دیده شد (001/0 > p ) .
نتیجهگیری: مراقبت کانگورویی سبب کاهش تنش مادران نوزادان نارس میگردد. بنابراین تدوین برنامه مراقبت کانگورویی در مواجهه با تنش مادران، به ویژه مادران دارای نوزادان نارس توصیه میشود .
نسرین رضائی، علی نویدیان، فاطمه عباسی،
دوره 23، شماره 2 - ( 4-1396 )
چکیده
زمینه و هدف: ارتقای سلامت روان مادران کودکان مبتلا به تالاسمی ماژور که فشار مراقبتی زیادی را متحمل میشوند، نیازمند تدوین و اجرای برنامههای آموزشی حمایتی مؤثر و کارآمد است، لذا پژوهش حاضر با هدف تعیین تأثیر برنامه آموزشی حمایتی گروهی بر فشار مراقبتی مادران کودکان مبتلا به تالاسمی ماژور انجام یافته است.
روش بررسی: این مطالعه نیمه تجربی (IRCT2016122731612N1) در مورد 80 مادر کودک مبتلا به تالاسمی مراجعهکننده به بیمارستان علیاصغر شهر زاهدان در تابستان 1395 انجام یافته است. مادران به شیوه در دسترس انتخاب و در دو گروه 40 نفره مداخله و شاهد قرار گرفتند. گروه مداخله چهار جلسه آموزش حمایتی را طی چهار هفته دریافت نمود. دادهها با استفاده از ابزار فشار مراقبتی گردآوری شد. تحلیل دادهها در نرمافزار SPSS نسخه 21 و با استفاده از آزمونهای آماری تیمستقل، تیزوجی و تحلیل کوواریانس انجام یافت.
یافتهها: میانگین نمره کل فشار مراقبتی مادران قبل از آموزش در گروه مداخله و شاهد به ترتیب 55/13±60/86 ، 54/8±37/92 و بعد از مداخله به ترتیب 90/9±62/59 ، 83/5±57/89 بود. همچنین نمره فشار مراقبتی مادران در پنج بعد زمانی، تکاملی، جسمانی ، اجتماعی و احساسی در گروه مداخله به طور معناداری کمتر از گروه شاهد بود (05/0>p).
نتیجهگیری: یافتهها نشان داد ارایه برنامه آموزشی حمایتی گروهی منجر به کاهش فشار مراقبتی مادران کودکان مبتلا به تالاسمی میشود. بنابراین استفاده از این برنامه میتواند یک روش مؤثر در کاهش فشار مراقبتی مادران باشد. لذا این برنامه را میتوان در مراکز درمانی، جهت حفظ و ارتقای سلامت روان مادران مورد استفاده قرار داد.
آذر آران، فرخ اباذری، جمیله فرخزادیان، منصوره عزیززاده فروزی،
دوره 24، شماره 1 - ( 2-1397 )
چکیده
زمینه و هدف: مراقبت خانواده محور مفهومی برای توصیف رویکرد مراقبت از کودکان و خانوادههای آنها در حوزه خدمات بهداشتی است و عنصر اصلی آن دخالت والدین در مراقبت از کودک میباشد. مطالعه حاضر با هدف مقایسه درک اهمیت مراقبت خانواده محور از دیدگاه کارکنان پرستاری و مادران کودکان بستری در بخشهای کودکان انجام یافته است.
روش بررسی: این مطالعه مقطعی در مورد 82 مادر و 60 نفر از کارکنان پرستاری شاغل در بخشهای کودکان بیمارستان افضلیپور کرمان در سال 1395 انجام گرفته است. در این مطالعه از پرسشنامه درک مراقبت خانواده محور از دیدگاه پرستاران و مادران استفاده شده است. تجزیه تحلیل دادهها با استفاده از آزمونهای تی، آنووا و ضریب همبستگی پیرسون در نرمافزار SPSS نسخه 20 صورت گرفته است.
یافتهها: میانگین نمره درک اهمیت مراقبت خانواده محور از دیدگاه مادران 85/0±47/2 و کارکنان پرستاری 79/0±17/3 (حداکثر نمره قابل کسب 4) و تفاوت دو گروه معنادار بود (001/0p<). در هر دو گروه بیشترین میانگین مربوط به حیطه همکاری و کمترین مربوط به حیطه حمایت بود.
نتیجهگیری: یافتهها نشان داد درک پرستاران و مادران از مراقبت خانواده محور مثبت است، ولی پرستاران به طور معناداری درک مثبتتری نسبت به مادارن دارند. این میتواند امیدوار کننده باشد و نیاز است که کارکنان پرستاری نسبت به مشارکت مادران در مراقبت کوشا باشند، تا کودک از مراقبت بهتری برخوردار شود.
ریحانه جراحی، ناهید گلمکانی، سید رضا مظلوم،
دوره 26، شماره 1 - ( 2-1399 )
چکیده
زمینه و هدف: بهداشت قاعدگی، جنبه مهمی از سلامت دختران نوجوان است. بیشتر دختران اطلاعات مناسب درباره بهداشت قاعدگی ندارند و به دلیل کسب اطلاعات نادرست از منابع غیرموثق، دچار مشکل میشوند. مطالعه حاضر با هدف مقایسه آموزش مبتنی بر گروههای کوچک با مشارکت مادران و آموزش معمول بر رفتارهای بهداشت قاعدگی دختران نوجوان انجام یافته است.
روش بررسی: این مطالعه کارآزمایی بالینی تصادفی شده در مورد 60 دانشآموز دختر دوره اول متوسطه که دارای قاعدگی منظم بودند در دو گروه مداخله و کنترل انجام یافت. از بین مدارس متوسطه شهر مشهد در سال 1397، دو مدرسه انتخاب و با قرعهکشی به یکی از دو گروه تخصیص یافت. آموزش بهداشت قاعدگی در گروه مداخله طی چهار جلسه و در گروههای 4-3 نفره انجام گرفت. جهت مادران این گروه نیز دو جلسه 2 ساعته با همان محتوا و جهت دانشآموزان گروه کنترل، آموزش معمول انجام یافت. دادهها با استفاده از پرسشنامه رفتارهای بهداشت قاعدگی، قبل از مداخله و بعد از مداخله (پایان اولین و دومین سیکل قاعدگی) جمعآوری و با آزمونهای منویتنی، کایدو و تیمستقل در نرمافزار SPSS نسخه 16 تجزیه و تحلیل شد.
یافتهها: قبل از مداخله نمره رفتارهای بهداشت قاعدگی دو گروه تفاوت آماری معناداری نداشت (199/0=p) پس از مداخله در هر دو گروه میانگین نمره رفتارهای بهداشت قاعدگی (پایان اولین و دومین سیکل قاعدگی) افزایش معناداری نشان داد (001/0p<). همچنین میانگین نمره رفتارهای بهداشت قاعدگی گروه مداخله به صورت معناداری بیشتر از گروه کنترل بود (001/0p<).
نتیجهگیری: آموزش مبتنی بر گروههای کوچک با مشارکت مادران در مقایسه با آموزش معمول، در ارتقای رفتارهای بهداشت قاعدگی دختران نوجوان روش مؤثرتری بود. این روش، جهت آموزش مسایل بهداشتی از جمله بهداشت قاعدگی، به برنامهریزان بهداشتی توصیه میشود.
ثبت کارآزمایی بالینی: IRCT20180904040952N2
ونوس بوچانی، بتول پورابولی، مرضیه حسنپور، هادی رنجبر،
دوره 28، شماره 4 - ( 10-1401 )
چکیده
زمینه و هدف: مادران دارای نوزاد نارس اضطراب بیشتری را نسبت به مادران دارای نوزاد ترم تجربه میکنند. با جدایی مادر از نوزاد، مهمترین مؤلفه اثرگذار بر دلبستگی که تماس فیزیکی با نوزاد است، نیز مختل میشود. هدف این پژوهش تعیین تأثیر اجرای برنامه مثبت اندیشی گروهی بر اضطراب و دلبستگی مادران نوزادان نارس بستری در بخش مراقبت ویژه نوزادان بوده است.
روش بررسی: این پژوهش از نوع کارآزمایی تصادفی است که در سال 1399 در شهر کرمانشاه انجام گرفته است. 72 نفر از مادران دارای نوزاد نارس بستری در بخش مراقبت ویژه نوزادان بیمارستانهای امام رضا (ع) و محمد کرمانشاهی به روش اختصاص تصادفی در دو گروه کنترل و مداخله قرار گرفتند. جهت جمعآوری دادهها از پرسشنامههای اضطراب اسپیلبرگر و دلبستگی پس از تولد استفاده شد. دادههای جمعآوری شده با کمک نرمافزار SPSS نسخه 16 و با استفاده از آزمونهای آماری (ANOVA و Chi-Square) مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافتهها: مقایسه اضطراب آشکار قبل از مداخله (791/0=p) و بعد از مداخله (373/0=p) در دو گروه مداخله و کنترل نشان داد که دو گروه تفاوت معناداری با هم ندارند. مقایسه اضطراب پنهان قبل از مداخله (831/0=p) و بعد از مداخله (093/0=p) نیز نشان داد بین دو گروه تفاوت آماری معناداری وجود نداشته است. اما مقایسه میزان تغییرات تفاوت معناداری را نشان داد (025/0=p). در مورد دلبستگی، قبل از مداخله هیچ کدام از زیرمقیاسهای دلبستگی در دو گروه تفاوت آماری معناداری نداشته است (05/0p>) پس از مداخله در نمره زیرمقیاسهای «نبود خصومت» و «رضایت از تعامل» تفاوت معنادار (05/0p<) مشاهده شد.
نتیجهگیری: با توجه به یافتههای حاصل از پژوهش، اجرای برنامه مثبت اندیشی گروهی را به عنوان برنامهای تکمیلی، در کنار مراقبتهای معمول برای مادران نوزادان نارس به پرستاران و مسؤولان بخشهای مراقبت ویژه نوزادان توصیه میشود.
ثبت کارآزمایی بالینی: IRCT20210108049965N1