9 نتیجه برای مراقبان
فاطمه ولیزاده، سیده فاطمه قاسمی،
دوره 14، شماره 1 - ( 9-1387 )
چکیده
زمینه و هدف: مراقبت خانواده محور، یکی از اساسیترین مفاهیم پرستاری کودکان میباشد که باعث حفظ تمامیت و یکپارچگی خانواده کودک و ارایه مراقبت منحصر به فرد به او و ارتقای سلامتی کودک و خانواده میشود. خانواده یکی از اجزای مهم ارایه مراقبت اختصاصی به کودک در هنگام بیماری است و انتظار میرود افراد خانواده در مراقبت از کودک در داخل یا خارج بیمارستان مهارت کافی داشته باشند. هدف این تحقیق شناخت نگرش مراقبان بهداشتی درمانی بیمارستان کودکان شهید مدنی خرمآباد نسبت به مشارکت والدین در مراقبت از کودکان بستری بوده است. روش بررسی: این مطالعه از نوع توصیفی و تحلیلی است. تعداد 169 نفر از مراقبان بهداشتی درمانی شاغل در بیمارستان کودکان شهید مدنی خرمآباد نمونه مورد مطالعه را تشکیل میدهند. نمونهگیری به صورت در دسترس انجام یافت. پرسشنامه شامل ویژگیهای جمعیت شناختی و نگرش مراقبان نسبت به مشارکت والدین در مراقبت از کودک بستری بود. دادهها با استفاده از نرمافزار SPSS و آزمونهای آماری میانگین، انحراف معیار، همبستگی پیرسون، تی تست و آنالیز واریانس مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافتهها: میانگین نمره نگرش افراد مورد مطالعه 55/12±28/92 بود و بر این اساس نگرش آنها نسبت به نحوه مشارکت والدین در مراقبت از کودک بستری خثنی طبقهبندی میشود. بین وضعیت تأهل (04/0p<)، داشتن فرزند (04/0p<) و دانشجوی پرستاری بودن (نسبت به دانشجویان پزشکی) (04/0=p) با داشتن نگرش مثبت ارتباط معنادار دیده شد.
نتیجهگیری: نگرش مراقبان بهداشتی درمانی نسبت به مشارکت والدین در مراقبت از کودکان بستری خثنی میباشد لذا باید نگرش دانشجویان در دوره تحصیل و کارکنان بهداشتی با شرکت در کلاسهای آموزش مداوم اصلاح شده و مدیران با برگزاری دورههای آموزش مداوم و اصلاح دستورالعملهای ارایه خدمات بهداشتی درمانی به کودکان، و همچنین استفاده از مراقبان متأهل و دارای فرزند در بیمارستانهای کودکان زمینه مشارکت بیشتر والدین در مراقبت از کودکان بستری را فراهم آورند.
فریده باستانی، الهام قاسمی، رضا نگارنده، حمید حقانی،
دوره 18، شماره 2 - ( 3-1391 )
چکیده
زمینه و هدف: مراقبان سالمندان مبتلا به آلزایمر و به ویژه زنان مراقب با تنشها و چالشهای متعددی در زندگی مواجه هستند و ارایه مراقبت به موازات ایفای سایر نقشها، این گروه از مراقبان را در معرض خطر مشکلات جسمی و روانی قرار میدهد. این در حالی است که خودکارآمدی در توانمندی افراد در سازش با موقعیتهای تنشزا و وظایف پرچالش، نقش به سزایی ایفا میکند. بر این اساس مطالعه حاضر با هدف تعیین میزان خودکارآمدی عمومی زنان مراقب عضو خانواده سالمند مبتلا به آلزایمر صورت گرفته است.
روش بررسی: این پژوهش مقطعی و از نوع توصیفی-تحلیلی است که در آن 112 نفر از زنان مراقب عضو خانواده سالمند مبتلا به آلزایمر مراجعهکننده به انجمن آلزایمر ایران با روش نمونهگیری در دسترس جهت شرکت در مطالعه انتخاب شدند. دادهها با استفاده از فرم مشخصات فردی و مقیاس خودکارآمدی عمومی (GSE-10) جمعآوری شد و از روشهای آماری توصیفی و استنباطی (شامل آزمونهای تیمستقل، آنالیز واریانس، شفه) جهت تحلیل دادهها استفاده گردید.
یافتهها: میانگین خودکارآمدی عمومی زنان مراقب 24/28 با انحراف معیار 34/6 بود و خودکارآمدی عمومی درصد قابل توجهی از آنان کمتر از حد مطلوب بود (2/65%). خودکارآمدی عمومی ارتباط معنادار با سطح تحصیلات و وضعیت اقتصادی داشت (05/0p<)، در حالی که ارتباط معناداری بین خودکارآمدی عمومی و سایر متغیرهای فردی شامل سن، وضعیت تأهل، وضعیت اشتغال و طول مدت مراقبت از بیمار مشاهده نشد.
نتیجهگیری: با توجه به یافتههای به دست آمده، خودکارآمدی عمومی درصد قابل توجهی از زنان مورد مطالعه کمتر از حد مطلوب میباشد. ارتقای خودکارآمدی عمومی میتواند منجر به سازگاری بهتر مراقبان با چالشهای در پیش روی زندگی و کاهش پیامدهای منفی ناشی از مراقبت گردد از این رو نتایج این مطالعه میتواند مبنایی جهت طراحی و اجرای مداخلات آموزشی و حمایتی با هدف ارتقای خودکارآمدی عمومی به ویژه در گروه مراقبان با تحصیلات و وضعیت اقتصادی پایینتر قرار گیرد.
لادن باقربیک تبریزی، الهام نواب، پویا فرخنژاد افشار، احمدعلی اسدی نوقابی، حمید حقانی،
دوره 21، شماره 1 - ( 3-1394 )
چکیده
زمینه و هدف: مراقبان بیماران مبتلا به آلزایمر نقش مهمی در مراقبت از این بیماران دارند، اما بار مراقبتی، آنان را در معرض مشکلات مختلف از جمله مشکلات جسمی، روانی و اجتماعی- اقتصادی قرار میدهد. هدف تحقیق حاضر تعیین تأثیر آموزش مداخلات رفتاری- شناختی بر بار مراقبتی مراقبان خانوادگی سالمندان مبتلا به آلزایمر بوده است .
روش بررسی: تحقیق حاضر یک مطالعه کارآزمایی بالینی کنترل شده از نوع غیرتصادفی است که در مورد 70 نفر از مراقبان خانوادگی سالمندان مبتلا به آلزایمر (35 نفر گروه شاهد و 35 نفر گروه آزمون) انجام یافته است. در ابتدا بار مراقبتی مراقبان از طریق پرسشنامه بار مراقبتی ZARIT اندازهگیری شد. 6 هفته پس از مداخله بار مراقبتی دوباره در هر دو گروه اندازهگیری شد. جهت تجزیه و تحلیل دادهها، از آمار توصیفی و آمار استنباطی (آزمونهای تیزوجی، تیمستقل، مجذور کای) استفاده گردید .
یافتهها : نمره بار مراقبتی در گروه شاهد و آزمون قبل از مداخله به ترتیب 98/5 ± 57/42 و 77/6 ± 54/44 بود (20/0= p ). پس از مداخله، بار مراقبتی گروه شاهد 87/5 ± 86/44 و گروه آزمون 88/5 ± 54/39 شد که نشاندهنده کاهش معنادار بار مراقبتی در گروه آزمون بود (001/0> p ) .
نتیجهگیری: یافتههای مطالعه حاضر نشاندهنده کاهش معنادار میانگین بار مراقبتی در گروه آزمون نسبت به گروه شاهد، بعد از انجام آموزش مداخلات رفتاری- شناختی، بود. بنابراین آموزش مداخلات رفتاری- شناختی میتواند به عنوان راهکاری مؤثر جهت کاهش بار مراقبتی مراقبان سالمندان مبتلا به آلزایمر پیشنهاد شود .
فرناز رحمانی، حسین ابراهیمی، فاطمه رنجبر، الناز اصغری،
دوره 21، شماره 4 - ( 12-1394 )
چکیده
زمینه و هدف: مطالعات نشان دادهاند نگرش اعضای خانواده نسبت به بیماری روانی، رفتار آنها را متأثر میکند و این امر ممکن است باعث کاهش کیفیت مراقبت از بیمار شود. این تحقیق با هدف تعیین تأثیر آموزش گروهی روانشناختی بر نگرش مراقبان خانوادگی بیماران مبتلا به اختلال دوقطبی نسبت به بیماری روانی انجام گرفته است.
روش بررسی: در این مطالعه کارآزمایی بالینی کنترل شده تصادفی که در 1394 انجام یافته است، تعداد 74 نفر از مراقبان خانوادگی بیماران مبتلا به اختلال دوقطبی که بیمارانشان سابقه بستری در بخشهای روانپزشکی بیمارستان روانپزشکی رازی تبریز را داشتند، به روش نمونهگیری تصادفی انتخاب و سپس به طور تصادفی به دو گروه مداخله و شاهد تقسیم شدند. به مراقبان خانوادگی گروه مداخله طی 8 جلسه آموزش روانشناختی داده شد. نگرش مراقبان خانوادگی نسبت به بیماری روانی با استفاده از پرسشنامه نگرش نسبت به بیماریهای روانی قبل و بعد از مداخله ارزیابی شد. دادهها با استفاده از آمار توصیفی، آزمون کایدو، تیمستقل ، تیزوج و تحلیل کواوریانس در نرمافزار SPSS v.13مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافتهها: نتایج نشان داد که در پیشآزمون اختلاف آماری معناداری از نظر میانگین نمره نگرش نسبت به بیماری روانی بین گروه مداخله و شاهد وجود نداشت (به ترتیب 51/8±54/92 و 43/9±52/90؛ 05/0<p). اما میانگین نمره پسآزمون گروه مداخله (72/14±43/105) در مقایسه با گروه شاهد (50/7±52/90) به طور معناداری افزایش یافته بود (05/0>p).
نتیجهگیری: نتایج مطالعه نشانگر این است که آموزش روانشناختی موجب بهبود نگرش مراقبان خانوادگی نسبت به بیماری روانی میشود. روشهای آموزشی مناسب مانند آموزش روانشناختی گروهی برای ارتقای نگرش مثبت خانوادههای بیماران مبتلا به اختلال روانپزشکی میتواند مؤثر باشد.
فرشته ملایی، فریبا برهانی، عباس عباسزاده، مهدی خبازخوب،
دوره 24، شماره 4 - ( 10-1397 )
چکیده
زمینه و هدف: سرطان به عنوان یکی از شایعترین بیماریها در سطح جهان با مشکلات روانی، جسمی، اجتماعی و مالی همراه است. این مسایل نه تنها بیمار، بلکه خانواده بیمار را نیز تحتالشعاع قرار میدهد و باعث ایجاد بار مراقبتی میشود. برخی مطالعات نشان داده که سلامت معنوی در کاهش بار مراقبتی مؤثر است. از این رو تحقیق حاضر با هدف تعیین ارتباط بین سلامت معنوی و بار مراقبتی در مراقبان خانوادگی بیماران مبتلا به سرطان انجام گرفته است.
روش بررسی: در این مطالعه مقطعی- همبستگی 150 مراقب خانوادگی بیماران مبتلا به سرطان مراجعهکننده به بیمارستانهای آیت الله طالقانی، شهدای تجریش، مسیح دانشوری و امام حسین (ع) شهر تهران از مرداد تا آبان ماه 1396 به روش نمونهگیری در دسترس انتخاب شدند. ابزار گردآوری دادهها پرسشنامه بود و دادهها با استفاده از آمار توصیفی و آزمونهای آماری همبستگی پیرسون، اسپیرمن، تیمستقل، تحلیل واریانس و رگرسیون چندگانه در سطح معناداری 05/0 تجزیه و تحلیل شد.
یافتهها: میانگین و انحراف معیار نمره سلامت معنوی و بار مراقبتی مراقبان خانوادگی مورد مطالعه به ترتیب 70/17±36/90 و 79/11±54/25 بود. بین سلامت معنوی و اجزایش (سلامت مذهبی و وجودی) و بار مراقبتی ارتباط معنادار مشاهده شد (001/0p< ، 421/0-=r). نتیجه آزمون رگرسیون نشان داد که متغیر سلامت معنوی به طور معناداری بار مراقبتی را پیشبینی میکند.
نتیجهگیری: مراقبان خانوادگی بیماران مبتلا به سرطان در طول مراقبت متحمل بار مراقبتی میشوند که این بار مراقبتی با سلامت معنوی آنها مرتبط است. از این رو توجه به سلامت معنوی در این مراقبان تأکید میشود.
شهین حیدری، طیبه میرزایی، مریم حیدرینژاد چترودی، اعظم حیدرزاده،
دوره 26، شماره 4 - ( 10-1399 )
چکیده
زمینه و هدف: مراقبان بیماران مبتلا به آلزایمر نسبت به همتایان خود که از بیماران مبتلا به آلزایمر مراقبت نمیکنند و یا مراقبت از بیماران جسمی را برعهده دارند، به طور مکرر بیماریهای روانشناختی، افسردگی، استرس و ناراحتی بیشتری را تجربه میکنند. این پژوهش با هدف تعیین تأثیر آموزش سبکهای مقابلهای مسأله محور بر استرس درک شده مراقبان خانوادگی سالمندان مبتلا به آلزایمر انجام یافته است.
روش بررسی: پژوهش حاضر از نوع کارآزمایی میدانی تصادفی شده است. جامعه پژوهش را مراقبان خانوادگی سالمندان مبتلا به آلزایمر ساکن شهر کرمان در سال 1396 تشکیل میدادند. نمونهها 72 نفر بودند که به صورت تصادفی به دو گروه کنترل و مداخله تخصیص یافتند. مراقبان گروه مداخله هشت جلسه برنامه آموزشی راهبردهای مقابله مسأله محور را به صورت هفتهای یک جلسه هر جلسه 45 دقیقه براساس محتوای تعیین شده دریافت کردند. دادهها با استفاده از نسخه ۱۴ سؤالی پرسشنامه استاندارد استرس درک شده کوهن، قبل و دو هفته بعد از مداخله جمعآوری و با استفاده از آزمونهای تیمستقل، تیزوجی و مجذور کای و در نرمافزار SPSS نسخه 18 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافتهها: با توجه به تفاوت معنادار استرس درک شده دو گروه مداخله و کنترل، در مرحله قبل از مداخله (030/0=p) و معنادار نبودن تفاوت بین دو گروه بعد از مداخله (06/0=p)، به منظور تعیین اثر مداخله، میانگین تغییرات دو گروه مقایسه و تفاوت معنادار در گروه مداخله نسبت به گروه کنترل مشاهده شد (02/0=p).
نتیجهگیری: با توجه به تأثیر مثبت آموزش مقابله مسأله محور بر کاهش استرس درک شده مراقبان سالمندان آلزایمری، طراحی و اجرای مداخلات با رویکرد آموزشی میتواند زمینه را برای ارتقای سلامت مراقبان و در نهایت ارتقای کیفیت مراقبت از بیماران مبتلا به آلزایمر فراهم نماید.
ثبت کارآزمایی بالینی:IRCT2016050327736N1
نسرین گلهدار، مرضیه حسنپور، اشرف کاظمی،
دوره 27، شماره 1 - ( 1-1400 )
چکیده
زمینه و هدف: طراحی فضاهای درمانی و امکانات فیزیکی نیازمند شناسایی نیازهای خانواده بیمار و از مؤلفههای مهم در نظریههای پرستاری است. هدف از این مطالعه تبیین نیازهای مراقبان خانوادگی بیماران تحت عمل جراحی زنان به امکانات و تجهیزات فیزیکی در بیمارستان میباشد.
روش بررسی: این مطالعه برگرفته از نتایج بخش کیفی مطالعه بزرگ ترکیبی در خصوص تدوین و اجرای برنامه ارایه خدمت مبتنی بر نیاز به مراقبان بیماران تحت عمل جراحی زنان در سال 1396 میباشد. انتخاب مشارکتکنندگان به صورت هدفمند و با حداکثر تنوع انجام یافت. دادههای مطالعه با استفاده از 31 (16 مراقب، 6 پرستار، 4 پزشک، 3 بیمار و 2 نیروی خدماتی) مصاحبه عمیق و مشاهده، جمعآوری و به روش تحلیل محتوای کیفی متعارف با رویکرد Zhang و Wildemuth مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافتهها: تحلیل دادهها منجر به توسعه درونمایه «نیاز به امکانات فیزیکی» شد که از دو طبقه «نیاز به ساختار فیزیکی مناسب در بیمارستان» با زیرطبقات «نیاز مراقب به امکانات استراحتی در پشت درب اتاقعمل»، «نیاز به تأمین امکانات رفاهی در بیمارستان برای مراقب»، «نیاز به امکانات رفاهی در بخش جراحی»، «ضرورت تخصیص اتاق به بیماران مشابه» و طبقه «نیاز به امکانات و تجهیزات بیمارستانی مناسب» با زیرطبقات «نیاز مراقب به امکانات و وسایل رفاهی مراقب»، «نیاز مراقب به امکانات و وسایل رفاهی برای راحتی بیمار خود» شکل گرفت.
نتیجهگیری: نتایج نشاندهنده اهمیت وجود ساختار فیزیکی متناسب با نیازهای مراقبان خانوادگی به همراه وجود امکانات و تجهیزات مناسب در بیمارستان زنان است. از محدودیتهای مطالعه منع ملاقات مردان در بیمارستان زنان بود. توصیه میشود مطالعهای در خصوص نیازهای همراهان مرد و ضرورت حضور آنان با توجه به بافت فرهنگی انجام گیرد. همچنین طراحی معماری جدید جهت ایجاد محیط درمانی مناسب و تأثیر مثبت آن بر بهبود بیماران و افزایش رضایتمندی بیمار و خانواده پیشنهاد میشود.
لیلا نفر، رضا نگارنده، نعیمه سارخانی، نسرین نیکپیما،
دوره 28، شماره 1 - ( 1-1401 )
چکیده
زمینه و هدف: شایستگی فرهنگی یکی از مؤلفههای اصلی مراقبتهای بهداشتی است. بررسی شایستگی فرهنگی به منظور کاهش نابرابریهای مراقبتهای بهداشتی و شناسایی پتانسیلهای بهبود ارایه خدمات بهداشتی بسیار ضروری است. این مطالعه با هدف تعیین وضعیت شایستگی فرهنگی و عوامل مرتبط با آن در مراقبان بهداشتی شاغل در مراکز جامع سلامت وابسته به دانشگاه علوم پزشکی تهران انجام گرفته است.
روش بررسی: در این مطالعه توصیفی- مقطعی، تعداد 250 نفر از مراقبان بهداشتی دانشگاه علوم پزشکی تهران در سال 1399 به روش نمونهگیری در دسترس، انتخاب شدند. برای گردآوری اطلاعات از دو ابزار جمعیتشناختی و شایستگی فرهنگی برای کارکنان بهداشتی (CCSN) استفاده شد. اطلاعات با استفاده از آزمونهای آماری توصیفی و استنباطی (آزمون تی و آنووا) در نرمافزار SPSS نسخه 16 در سطح معناداری 05/0 تجزیه و تحلیل شد.
یافتهها: میانگین کل نمره شایستگی فرهنگی در مراقبان بهداشتی 41/28±66/162 (دامنه 231-33) بود. براساس یافتهها میانگین نمره شایستگی فرهنگی در همه ابعاد در سطح مطلوب بود. میانگین نمره شایستگی فرهنگی با متغیرهای ازدواج درون قومی (005/0>p) و سابقه کاری (012/0=p) ارتباط معنادار آماری داشت. در حالی که با سایر متغیرهای جمعیتشناختی اختلاف آماری معناداری مشاهده نشد.
نتیجهگیری: نتایج نشان داد سطح شایستگی فرهنگی در مراقبان بهداشتی مورد مطالعه مطلوب میباشد. این نتایج ممکن است برای مدیران و برنامهریزان در توسعه و مدیریت نیروی انسانی و تضمین کیفیت ارایه خدمات بهداشتی نیز مفید باشد.
زینب صیامی، مصطفی طاهری،
دوره 30، شماره 1 - ( 1-1403 )
چکیده
زمینه و هدف: مراقبان خانوادگی بیماران مبتلا به کرونا که در بخشهای مراقبت ویژه بستری میشوند با چالشهای فراوانی روبهرو هستند که میتواند بر سلامت آنان اثر گذارد. از طرفی سلامت معنوی میتواند یکی از مؤلفههای مناسب جهت سازگاری با شرایط استرسزا باشد. بنابراین، این مطالعه با هدف تعیین رابطه سلامت معنوی و نگرش به مرگ در مراقبان خانوادگی بیماران مبتلا به کووید-19 ترخیص شده از بخشهای مراقبت ویژه انجام گرفته است.
روش بررسی: پژوهش حاضر یک مطالعه توصیفی- همبستگی است که در فاصله اردیبهشت تا آذرماه سال 1400 انجام یافته است. جامعه پژوهش شامل مراقبان خانوادگی بیماران با تشخیص کووید-19 که از بخش مراقبت ویژه بیمارستانهای وابسته به علوم پزشکی تهران ترخیص شدهاند، بوده است. نمونههای پژوهش شامل 260 نفر از مراقبان خانوادگی است که به روش در دسترس و مبتنی بر هدف انتخاب شدند. ابزارهای پژوهش شامل پرسشنامه جمعیتشناختی و بالینی و پرسشنامه سلامت معنوی Polotzin و Ellison و پرسشنامه نگرش به مرگ Wong است. دادهها در نرمافزار SPSS نسخه 24 و با استفاده از آزمونهای کایدو، آنالیز واریانس یک طرفه و ضریب همبستگی Spearman تحلیل شد.
یافتهها: نتایج پژوهش حاضر نشان داد بین نمره کل سلامت معنوی و نمره کل نگرش به مرگ ارتباط معکوس و معناداری وجود دارد (۱۰۱/۰-=rs، 05/0>p). یافتههای مطالعه در خصوص نگرش به مرگ نشان داد که بعد ترس از مرگ بیشترین نمره میانگین و بعد پذیرش فعالانه کمترین میانگین را به خود اختصاص داده است. همچنین سلامت مذهبی با اجتناب از مرگ (۹۳/۰-=rs) و ترس از مرگ (64/0-=rs) ارتباط معکوس و معناداری دارد (05/0>p).
نتیجهگیری: نتایج نشان داد که بین سطح سلامت مذهبی و ابعاد منفی نگرش به مرگ ارتباط معکوس وجود دارد، به گونهای که میانگین نمره ابعاد نگرش منفی به مرگ شامل ترس و اجتناب از مرگ در افرادی که نمره سلامت مذهبی بالاتری داشتند، کمتر بود. این موضوع اهمیت توجه بیشتر به بعد مذهبی را در خانواده و بیماران ترخیص شده از بخش مراقبتهای ویژه و نقش آن در کاهش ابعاد منفی نگرش به مرگ را نشان میدهد.