مقدمه:در بیمارانی که بیماری مزمن مثل نارسایی مزمن پیشرفته کلیه دارند، افرایش عملکرد و سلامتی باید هدف اصلی مراقبت و درمان باشد. با این حال وضعیتهای عملکردی بیماران تحت درمان با همودیالیز نگهدارنده اغلب پایینتر از حد طبیعی میباشد.
مواد و روش کار: این پژوهش یک مطالعه نیمه تجربی است که به صورت پیش آزمون - پس آزمون در بیمارستانهای آموزشی منتخب دانشگاههای علوم پزشکی تهران و ایران انجام گرفته است. بدین منظور 32 بیمار تحت درمان با همودیالیز نگهدارنده با توجه به ویژگیهای واحدهای مورد مطالعه انتخاب و در دو گروه به صورت تصادفی قرار گرفتند. واحدهای مورد پژوهش در دو نوبت به فاصله دو هفته قبل از شروع دیالیز با استفاده از پرسشنامههای تعیین نیازهای آموزشی، پرسشنامه استاندارد کیفیت زندگی و چک لیست مورد بررسی قرار گرفتند. به منظور اطمینان بخشی به دادههای حاصله، شاخصهای آزمایشگاهی به صورت میانگین دو ماهه قبل از آموزش مورد بررسی قرار گرفتند. سپس یک برنامه آموزشی بر اساس مشکلات تعیین شده و ویژگیهای افراد تحت مطالعه تدوین گردید و در طی دو جلسه آموزشهای لازم توسط پژوهشگران به آنها ارایه گردید. بعد از پایان آموزش شاخصهای آزمایشگاهی به صورت میانگین دو ماهه بعد از آموزش، کیفیت زندگی دو ماه بعد از آموزش و چک لیستها در دو نوبت به فاصله دو هفته (هفتههای سوم و پنجم) مورد بررسی قرار گرفتند.
یافتهها: یافتهها نشاندهنده کاهش معناداری 05/0< در مشکلاتی همانند: بالا بودن اوره، اسیداوریک، کراتینین، فسفر، پتاسیم، اضافه وزن بین دو جلسه دیالیز، فشار خون سیستولی و دیاستولی، ادم، خارش پوست، مشکلات موضعی مسیر عروقی و افزایش کیفیت زندگی بود.
نتیجهگیری: اجرای برنامه آموزش مراقبت از خود به بیماران تحت درمان با همودیالیز نگهدارنده میتواند در کاهش مشکلات و افزایش کیفیت زندگی مؤثر باشد
روش بررسی: در این مطالعه نیمه تجربی، تعداد 81 نفر از کارکنان زن بازنشسته و شاغل در دانشگاه علوم پزشکی تهران که همگی یائسه بودند، به روش نمونهگیری آسان انتخاب شده و مورد مطالعه قرار گرفتند. ابزار گرآوری دادهها یک پرسشنامه و برگه آزمون بود. پرسشنامه علاوه بر اطلاعات فردی شامل وضعیت قاعدگی، تاریخچه پزشکی سابق و اخیر، وضعیت بهداشتی فعلی، وضعیت تغذیه، ورزش، مدت علایم یائسگی، تأثیر یائسگی بر روابط، مشکلات یائسگی و مصرف دارو بود. آموزش با استناد به جزوه آماده شده و ارایه پمفلت صورت گرفته است. محتوای جزوه بر اساس مواردی همچون: اصول تغذیه، چگونگی حافظه، گرگرفتگی، خشکی واژن و خواب بود. مشاوره لازم در مورد شکایات مطرح شده از جانب واحدهای پژوهش ارایه شد و پس آزمون 6هفته بعد از پیش آزمون اجرا گردید. دادهها با استفاده از آمار توصیفی و استنباطی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته است.
یافتهها: نتایج حاکی از آن است که قبل از آموزش آگاهی 2/22% زنان مورد مطالعه ضعیف، 2/64% متوسط و فقط 6/13% در حد خوب بوده است در صورتی که بعد از آموزش هیچ کدام از آنان آگاهی ضعیف نداشتند و 5/27% آگاهی متوسط و 5/72% آگاهی در حد خوب داشتند. به عبارت دیگر در اثر آموزش آگاهی زنان نسبت به عوارض یائسگی و سبک زندگی سالم به طور معنادار (001/0p<) ارتقا یافته است. همچنین عملکرد آنان در بخش تغذیه (یکی از جنبههای سبک زندگی) بهتر شده است (021/0=p).
نتیجهگیری: بر اساس یافتهها آموزش بر میزان آگاهی زنان از شیوه زندگی سالم و مشکلات یائسگی مؤثر بوده است. بنابراین آموزش، بر میزان آگاهی زنان از اصول مراقبت از خود که یکی از راههای بالا بردن سطح سلامت افراد است، تأثیر مثبت داشته و آن را افزایش میدهد.
روش بررسی: در این مطالعه توصیفی مقایسه ای 251 بیمار مبتلا به نارسایی قلبی به روش نمونهگیری آسان به صورت هدفمند و 181 پرستار به روش سرشماری (در سال 85-1384) از بیمارستان قلب شهید رجایی تهران انتخاب شدند. دادهها با استفاده از ابزار نیازهای یادگیری بیماران مبتلا به نارسایی احتقانی قلب (CHFPLNI) جمعآوری شد و با استفاده از نرمافزار SPSS v.11 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافتهها: اکثر بیماران مرد (4/82%) و اکثر پرستاران زن (6/85%) بودند. میانگین سن بیماران 18/55 و پرستاران 15/35 سال بود. میانگین دفعات بستری بیماران 26/4 و میانگین مدت ابتلای آنها به نارسایی قلبی 70/10 سال بود. اکثر پرستاران (59%) دوره آموزش به بیماران قلبی را نگذرانده بودند. بیماران و پرستاران زیر مقیاس سایر اطلاعات را به عنوان واقعگرایانهترین عنوان جهت یادگیری در طول مدت بستری رتبهبندی کردند و در واقعگرایانه بودن یادگیری اطلاعات دارویی توافق داشتند. یادگیری اطلاعات دارویی (001/0p<)، اطلاعات رژیمغذایی (001/0p<)، سایر اطلاعات (001/0p<) و کل محتوای آموزشی (001/0p<) از دیدگاه بیماران واقعگرایانهتر از پرستاران بود. پرستاران زن (012/0=p) و پرستارانی که دوره آموزش به بیماران قلبی را گذرانده بودند (001/0p<) یادگیری محتوا را در طول مدت بستری بودن واقعگرایانهتر درک کرده بودند.
نتیجهگیری: با توجه به عدم توافق بیماران و پرستاران در مورد واقعگرایانهبودن یادگیری اطلاعات رژیمغذایی و عوامل خطر آفرین و همچنین کل محتوای آموزشی ممکن است پرستاران با تعویق در آموزش محتوا با فرض واقعگرایانه نبودن یادگیری آن توسط بیماران، به آنها صدمه وارد کنند. بنابراین ضرورت دارد که پرستاران در هنگام تعیین اولویتهای آموزشی بیماران مبتلا به نارسایی قلبی، دیدگاه بیماران خود را کاملاً در نظر گیرند
صفحه 1 از 1 |
کلیه حقوق این وب سایت متعلق به حیات می باشد.
طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق
© 2024 , Tehran University of Medical Sciences, CC BY-NC 4.0
Designed & Developed by : Yektaweb