جستجو در مقالات منتشر شده


22 نتیجه برای مس

غلامرضا وقاری،
دوره 6، شماره 2 - ( 3-1379 )
چکیده

بر هم کنش، مواد مغذی نظیر مس، مولیبدن و گوگرد در بدن انسان، نه تنها در میزان جذب ‏این مواد، بلکه بر میزان فعالیت متابولیک آنها نیز مؤثر می باشد. مطالعات نشان داده است که ‏مصرف بیش از اندازه غذاهای حاوی گوگرد، نه تنها، سبب کاهش جذب عناصر مولیبدن و مس ‏در دستگاه گوارش می شود، بلکه سبب استحاله بافتها از عناصر فوق نیز می گردد. علاوه بر ‏این بر هم کنش دو عنصر مولیبدن و مس نیز سبب کاهش زیست دسترسی بدن، به این ‏عناصر می گردد. بررسی مقالات نشان می دهد که مصرف بیش از نیاز غذاهای حاوی گوگرد ‏و مولیبدن در دراز مدت ، منجر به کاهش مس، در بافتهای بدن می گردد که شایعترین علامت ‏بالینی آن کم خونی و استئوپروزیس می باشد، همچنین این نظریه را می توان مطرح کرد که ‏جهت درمان بیماران مبتلا به تجمع مقدار زیاد مس در بدن نظیر بیماری ویلسون، از ترکیبات ‏حاوی مولیبدن می توان استفاده نمود.


پریوش حاج امیری، زهرا منجمد، فریبا تباری، ناصر بحرانی،
دوره 6، شماره 2 - ( 3-1379 )
چکیده

این پژوهش یک مطالعه توصیفی-تحلیلی است که با هدف تعیین میزان آگاهی بیماران مبتلا ‏به سل ریوی از بیماری سل ریه، و رابطه آن با بکارگیری رژیم درمانی در مراکز مسلولین شهر ‏تهران در سال 1377 انجام شده است. 120 بیمار مبتلا به سل ریوی مراجعه کننده به مراکز ‏مسلولین شهر تهران که به مدت 2 الی 9 ماه تحت درمان داروئی بودند به روش نمونه گیری ‏تصادفی آسان مورد مطالعه قرار گرفتند. ابزار گردآوری پرسشنامه ای سه قسمتی می باشد ‏که بخش اول وضعیت دموگرافیک واحدها، بخش دوم سؤالات مربوط به میزان آگاهی بیماران ‏مبتلا به سل ریوی از بیماری سل ریه و بخش سوم شامل سؤالاتی در زمینه میزان بکارگیری ‏رژیم درمانی بوده است. نتایج پژوهش نشان داد که بیشترین درصد واحدهای مورد ‏پژوهش(43%) آگاهی ضعیفی نسبت به بیماری سل ریه در حالیکه کمترین درصد آنها(18%) ‏آگاهی خوبی در مورد بیماری سل ریه داشتند. بیشترین درصد واحدهایی مورد ‏پژوهش(62%) بکارگیری خوبی از رژیم دارویی داشتند در حالیکه کمترین درصد آنها (1%) در ‏بکارگیری رژیم دارویی ضعیف بودند. بیشترین درصد ‏(72%) رژیم غذایی را رعایت نمی کردند و کمترین درصد آنها (2%) رژیم غذایی را رعایت می ‏کردند بیشترین درصد (58%) اصول بهداشت فردی را بطور متوسط بکار می گرفتند، در ‏حالیکه کمترین درصد آنها (15%) اصول بهداشت فردی را خوب رعایت می کردند، بطور کلی ‏بیشترین درصد آنها (47%) رژیم درمانی را بطور متوسط بکار می گرفتند در حالیکه کمترین ‏درصد آنها (11%) در بکارگیری رژیم درمانی ضعیف بودند. و در مورد ارتباط بین میزان آگاهی و ‏بکارگیری رژیم درمانی که هدف کلی پژوهش می باشد، نتیجه آزمون ضریب همبستگی ‏پیرسون(62%=‏r‏ و 88/7=‏Z‏) همبستگی مستقیمی را نشان داد، بطوریکه با افزایش میزان ‏آگاهی بر بکارگیری رژیم درمانی افزوده می شود.
رقیه کریمی، زهره پارسایکتا، عباس مهران، لیدا نیک فرید،
دوره 8، شماره 3 - ( 4-1381 )
چکیده

درد بعد از عمل جراحی معمولاً با تجویز داروهای مسکن PRN توسط پرستاران کنترل می‌شود و به سه دسته از عوامل بستگی دارد: عوامل مربوط به پرستار، عوامل مربوط به کودک و عوامل مربوط به خط‌مشی بیمارستان، مطالعه حاضر در ارتباط با عوامل دسته اول و دوم می‌باشد.این پژوهش مطالعه‌ای توصیفی تحلیلی است که با هدف تعیین دیدگاه پرستاران راجع به برخی عوامل مؤثر بر تصمیم‌گیری آنان در به کارگیری داروی مسکن PRN بعد از جراحی کودکان در بیمارستان‌های منتخب شهر تهران انجام شده است. ابزار پژوهش پرسشنامه‌ای مشتمل بر سه بخش 1) اطلاعات دموگرافیک پرستار، 2) معرفی بیست مورد بالینی بعد از جراحی با فرض تجویز مسکن غیر مخدر و مخدر در صورت لزوم و 3) دوازده عامل مؤثر بر تصمیم‌گیری بالینی، هنگام به کارگیری مسکن‌ها (جهت اولویت‌بندی چهار مورد) بود.نتایج تحقیق نشان داد از میان مشخصه‌های مرتبط با پرستار، گروه سنی، سابقه کار پرستاری، سابقه کار پرستاری از کودکان و دارا بودن فرزند با انتخاب اقدام تسکینی، و نیز مدرک تحصیلی و دارا بودن سابقه شخصی درد حاد، با انتخاب نوع داروی مسکن، ارتباط معنی‌دار وجود داشت. از مشخصه‌های مرتبط با کودک، بین انتخاب اقدام تسکینی و انتخاب نوع دارو برای سنین مختلف کودکان تفاوت معنی‌دار وجود داشت. ارتباط معنی‌داری نیز بین زمان جراحی و نوع جراحی، با انتخاب اقدام تسکینی و نوع دارو به دست آمد، بدین ترتیب که بیشترین موارد انتخاب دارویی و نیز انتخاب داروی مسکن مخدر برای جراحی‌های پیچیده و در 24 ساعت اول بعد از جراحی بود. از عوامل مؤثر بر تصمیم‌گیری پرستاران، به ترتیب نوع جراحی، شدت درد، زمان جراحی و رفتارهای غیر کلامی، بیشترین موارد انتخاب شده در به کارگیری داروی مسکن PRN بود.عوامل مرتبط با پرستار و کودک شدیداً بر تصمیم‌گیری پرستاران در تجویز داروهای مسکن PRN بعد از عمل جراحی تأثیر دارد.
علیرضا نیکبخت نصرآبادی، ترانه تقوی لاریجانی، محمود محمودی، فاطمه تقلیلی،
دوره 10، شماره 4 - ( 11-1383 )
چکیده

مقدمه:عمل جراحی یک تجربه‌ی استرس‌زا برای بیماران است. به طور معمول بیمارانی که در انتظار جراحی هستند دچار اضطراب می‌شوند. اضطراب می‌تواند باعث افزایش ضربان قلب و بالا رفتن فشارخون و در نتیجه خونریزی و عوارض بعد از عمل جراحی گردد. اهمیت اضطراب در بیماران کاندید عمل جراحی، لزوم پیشگیری از وقوع و توجه به شیوه‌های کاهش‌دهنده اضطراب را مورد تأکید قرار می‌دهد.
مواد و روش کار: این پژوهش نیمه تجربی در یکی از بیمارستان‌های وابسته به دانشگاه علوم پزشکی تهران انجام گرفته است. تعداد واحدهای مورد پژوهش 70 نفر از بیماران کاندید اعمال جراحی شکم بودند که به طور تصادفی 35 نفر در گروه ذکر و 35 نفر در گروه آرام‌سازی بنسون قرار گرفتند. ابزار گردآوری اطلاعات شامل پرسشنامه اطلاعات فردی، پرسشنامه اضطراب آشکار اشپیل‌برگر و برگه مشاهده ثبت علایم حیاتی شامل میزان فشارخون سیستولیکی، دیاستولیکی و تعداد نبض بود. روز قبل از عمل در گروه آرام‌سازی، روش آرام‌سازی بنسون به واحدهای مورد پژوهش آموزش داده شد و بیماران به مدت پانزده دقیقه و به فاصله دو ساعت این روش را اجرا می‌کردند. در گروه ذکر، تکرار صد بار ذکر لاحول و لاقوه الاباا... و هفت بار سوره حمد آموزش داده شد که روز قبل از عمل توسط بیماران تکرار می‌شد. هم‌چنین علایم حیاتی در هر دو گروه اندازه‌گیری و ثبت می‌شد. روز عمل مجدداً سطح اضطراب بیماران و علایم حیاتی اندازه‌گیری و دو گروه باهم مقایسه شدند.
یافته‌ها: یافته‌های پژوهش نشان داد که آرام‌سازی به روش بنسون (02/0p<) و تکرار ذکر (006/0p<) هر دو موجب کاهش اضطراب در بیماران شدند‏، و بین دو گروه اختلاف معناداری در کاهش اضطراب وجود نداشته است (05/0p>). هم‌چنین فشارخون دیاستولیکی و تعداد نبض در هر دو گروه به طور معناداری کاهش پیدا کرده بود (05/0p<). اما فشارخون سیستولیکی در گروه ذکر نسبت به گروه آرام‌سازی به میزان بیشتری تعدیل شده بود (05/0p>).
نتیجه‌گیری: هر دو روش آرام‌سازی و تکرار اذکار مستحبی بر کاهش میزان اضطراب مؤثرند و می‌توان از هر دو روش جهت کاهش اضطراب روز قبل از هر نوع عمل جراحی شکم استفاده کرد.


علی عزیزی، فرهاد امیریان، مرضیه امیریان،
دوره 14، شماره 1 - ( 9-1387 )
چکیده

زمینه و هدف: جوانان عمده‌ترین گروه در معرض خطر ایدز در سراسر دنیا می‌باشند و آموزش روش‌های پیشگیری، مهم‌ترین راه کاهش احتمال خطر آلودگی به ویروس ایدز (HIV) در بین آنان است. با توجه به افزایش روز افزون موارد HIV و اهمیت آموزش در پیشگیری از آن، در این مطالعه اثر سه روش آموزش (توسط پزشک، همسالان و پمفلت) پیشگیری از ایدز بر آگاهی دانش‌آموزان دختر دبیرستانی ناحیه 3 آموزش و پرورش شهر کرمانشاه مورد مقایسه قرار گرفته است.

روش بررسی: در این مطالعه مقایسه‌ای تعداد 1500 دانش‌آموز دختر دبیرستانی (پایه سوم) به صورت طبقه‌ای تصادفی از 21 دبیرستان منطقه 3 آموزش و پرورش وارد مطالعه شدند. در هر مدرسه تقریباً 73 دانش‌آموز انتخاب و با استفاده از پرسشنامه، پیش آزمون برای آنان برگزار شد. از مجموع 1500 نفر، 498 نفر توسط پزشک عمومی، 502 نفر توسط همسالان و 500 نفر با استفاده از پمفلت ایدز (از انتشارات مشترک وزارت بهداشت و آموزش و پرورش) آموزش دیدند. 20 روز پس از اتمام آموزش، پس آزمون با استفاده از همان پرسشنامه به عمل آمد. داده‌ها با استفاده از آمار توصیفی و تحلیلی و نرم‌افزار SPSS v. 11.5 تجزیه و تحلیل شد.

یافته‌ها: میانگین سنی دانش‌آموزان 7/0±78/16سال بود. آزمون تی زوج برای مقایسه میانگین نمرات پیش آزمون و پس آزمون در هر سه گروه مورد مداخله تفاوت معنادار داشت (001/0p<). میانگین تغییر نمرات قبل و بعد در گروه آموزش توسط پزشک (6/3±7/10) بیشتر از میانگین تغییر نمرات قبل و بعد آموزش توسط همسالان (4/3±8/8) و آن نیز بیشتر از پمفلت (9/3±3/7) بود و آزمون بون‌فرونی این تفاوت‌ها را از نظر آماری معنادار نشان داد (001/0p<).

نتیجه‏گیری: با توجه به یافته‌های این مطالعه، آموزش پیشگیری از ایدز توسط پزشکان در افزایش آگاهی دانش‌آموزان مؤثرتر می‌باشد.

 


فریده اخلاقی، منیره پورجواد، عطیه منصوری، فاطمه تارا، محمد واحدیان،
دوره 14، شماره 2 - ( 9-1387 )
چکیده

زمینه و هدف: ایلئوس پس از عمل سزارین شایع است و باعث درد، اتساع شکمی، عدم توانایی در شروع تغذیه، و در نتیجه افزایش مدت بستری در بیمارستان می‌شود. در چندین تحقیق نشان داده شده که تغذیه کاذب باعث افزایش حرکات روده می‌شود، بنابراین هدف مطالعه حاضر بررسی اثر جویدن آدامس به عنوان یک نوع تغذیه کاذب بر حرکات روده و پیشگیری از ایلئوس پس از عمل سزارین است.

روش بررسی: این مطالعه به صورت کارآزمایی بالینی درباره 400 مورد سزارین انتخابی در بیمارستان حضرت زینب (س) مشهد انجام گرفته است. بیماران به صورت اتفاقی به دو گروه مساوی تقسیم شدند. هر یک از گروه‌ها شامل 200 بیمار بود که از نظر متوسط سن، تعداد زایمان و طول مدت عمل تفاوتی با هم نداشتند. بیماران گروه تجربه پس از عمل روزی سه بار تا زمان شروع غذای معمولی آدرس می‌جویدند و در مورد گروه شاهد مراقبت‌های معمولی بعد از عمل و محدودیت رژیم غذایی تا شروع حرکات روده اجرا شد. به منظور سنجیدن ایلئوس بعد از عمل، معیارهای زیر شامل زمان‌های اولین عبور گاز، اولین دفع مدفوع و همچنین زمان شروع اولین حرکت بیمار بعد از عمل، شروع رژیم غذایی و مدت بستری در دو گروه اندازه‌گیری شد. اطلاعات به دست آمده با استفاده از نرم‌افزار SPSS v. 11.5 و آزمون‌های آماری t-Student و Fisher مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت و مقادیر p-value کمتر از 05/0 معنادار محسوب شد.

یافته‌ها: در هر دو گروه، متوسط سن، تعداد زایمان و مدت عمل مشابه بود. همه بیماران گروه تجربه جویدن آدامس را بلافاصله پس از هوشیاری کامل بعد از عمل جراحی تحمل کردند. مقایسه دو گروه (تجربه و شاهد) به لحاظ فاصله زمانی میان انجام سزارین تا بروز اتساع روده (01/0=p و 7/14 ساعت در مقابل 6/16 ساعت)، اولین دفع مدفوع (001/0p< و 1/28 ساعت در مقابل 2/32 ساعتشروع رژیم غذایی (001/0p< و 3/19 ساعت در مقابل 5/16 ساعت)، اولین حرکت بیمار (001/0p< و 1/20 ساعت در مقابل 5/17 ساعت) و مدت بستری (02/0=p و 8/1 روز در مقابل 9/1 روز) اختلاف آماری معناداری نشان داد. اولین عبور گاز از روده و مدت اتساع روده‌ها بعد از عمل سزارین در دو گروه متفاوت بود اما اختلاف معناداری نداشت.

نتیجه‏گیری: جویدن آدامس پس از سزارین بدون خطر بوده و به خوبی تحمل می‌شود. این کار باعث کاهش ایلئوس بعد از عمل شده و فاصله زمانی تا اولین دفع را کوتاه می‌کند. همچنین تحمل رژیم غذایی زودتر و حرکت کردن بیمار سریع‌تر صورت می‌گیرد و این همه باعث ترخیص زود هنگام بیمار می‌شود. بنابراین جویدن آدامس به عنوان یک روش فیزیولوزیک و ارزان در پیشگیری و یا کاهش ایلئوس بعد از سزارین پیشنهاد می‌گردد.

 


محمدعلی مروتی‌شریف‌آباد، حیدر ندریان، حسین سلیمانی صالح‌آبادی، سید سعید مظلومی محمودآباد، محسن عسگرشاهی،
دوره 15، شماره 3 - ( 9-1388 )
چکیده

زمینه و هدف: آرتریت روماتوئید (RA) نوعی پلی‌آرتریت التهابی مزمن است که با دوره‌های التهاب در مفاصل شروع می‌شود و ممکن است با خستگی، کاهش وزن، اضطراب و افسردگی همراه باشد. این بیماری می‌تواند منجر به ناتوانی و مرگ و میر شود. عامل مهم در مدیریت موفق بیماری و کاهش ناتوانی، رفتارهای خود مراقبتی صحیح و مناسب می‌باشد. عوامل مستعدکننده خودمراقبتی مشتمل بر آگاهی، نگرش و خودکارآمدی، یک طبقه از سه طبقه کلی عواملی است که مرحله چهارم الگوی پرسید یعنی تشخیص اکولوژیک و آموزشی را تشکیل می‌دهد و مقدم بر تغییر رفتار است. مطالعه حاضر با هدف تعیین وضعیت عوامل مستعدکننده خودمراقبتی در بیماران مبتلا به RA و چگونگی ارتباط آن با رفتارهای خودمراقبتی بیماران، در شهر یزد انجام گرفته است.

روش بررسی: این مطالعه تحلیلی-مقطعی در مورد 181 نفر از بیماران مبتلا به RA مراجعه‌کننده به یک مطب پزشک متخصص روماتولوژی در شهر یزد که با استفاده از روش نمونه‌گیری آسان طی سه ماهه اول سال 1387 انتخاب شدند، انجام گرفت. ابزار جمع‌آوری اطلاعات پرسشنامه‌ای بود که عوامل مستعدکننده رفتارهای خودمراقبتی در بیماری آرتریت روماتوئید مشتمل بر آگاهی، نگرش و خودکارآمدی را همراه با رفتارهای خودمراقبتی ارزیابی می‌نمود. داده‌ها با استفاده از آزمون‌های ضریب همبستگی اسپیرمن، من‌ویتنی، کروسکال‌والیس و همچنین تحلیل رگرسیون در نرم‌افزار SPSS v.11.5 تجزیه و تحلیل شد.

یافته‌ها: آزمودنی‌ها به طور متوسط 3/62% نمره قابل اکتساب عوامل مستعدکننده را به دست آوردند که این میزان برای آگاهی 7/71%، نگرش 9/66% و خودکارآمدی 5/47% بود. همبستگی مثبت و معناداری بین رفتارهای خود مراقبتی و متغیرهای نگرش و خودکارآمدی، مشاهده شد ولی بین رفتارهای خودمراقبتی و آگاهی همبستگی معنادار دیده نشد. عوامل مستعدکننده در مجموع نیز همبستگی مثبت و معناداری با رفتارهای خودمراقبتی نشان داد (01/0p<). عوامل مستعدکننده، 3/39% از تغییرات رفتارهای خودمراقبتی را پیش‌بینی نمود و از میان این عوامل، خودکارآمدی قوی‌ترین پیش‌بینی‌کننده (41/0=β) بود.

نتیجه‌گیری: با توجه به توان بالای عوامل مستعدکننده و به خصوص خودکارآمدی در پیش‌بینی انجام رفتارهای خودمراقبتی و نیز پایین بودن سطح خودکارآمدی در این بیماران، در برنامه‌ریزی‌های آموزشی جهت ارتقای رفتارهای خودمراقبتی آن‌ها باید توجه بیشتری به تقویت عوامل مستعدکننده به خصوص خودکارآمدی بشود.

 


مریم مدرس، سیده طاهره میرمولایی، فاطمه رحیمی‌کیان، صدیقه افراسیابی،
دوره 16، شماره 3 - ( 10-1389 )
چکیده

زمینه و هدف: زایمان واقعه‌ای بالقوه تروماتیک در زندگی زنان است و می‌تواند سبب بر انگیختن شدید احساسات و هیجانات به گونه‌ای شود که در بعضی از زنان اختلالات استرسی ایجاد کند. این مطالعه با هدف تعیین شیوع اختلال استرس پس از ترومای زایمان و عوامل مرتبط با آن انجام یافته است.

روش بررسی: این مطالعه مقطعی تحلیلی است. نمونه‌های پژوهش به روش نمونه‌گیری تصادفی چند مرحله‌ای از بین زنان زایمان کرده مراجعه‌کننده به مراکز بهداشتی در 8-6 هفته بعد از زایمان به تعداد 400 نفر از 15 فروردین تا پایان خرداد 1387 انتخاب گردیدند. در مرحله اول با استفاده از معیار A (DSM-VI) از میان نمونه‌ها زنانی که زایمان تروماتیک داشتند، مشخص شدند. سپس از بین آنان زنان مبتلا به اختلال استرس پس از ترومای زایمان از طریق مقیاس اختلال استرس پس از تروما (PSS-1) شناسایی شدند و عوامل مرتبط در آن‌ها بررسی گردید. جهت تجزیه و تحلیل داده‌ها از آمارهای توصیفی و استنباطی در نرم‌افزار SPSS v.11.5 استفاده شد.

یافته‌ها: نتایج به دست آمده نشان داد که حدود 4/54% از زنان زایمان را به صورت حادثه‌ای تروماتیک تجربه کرده‌اند و یک سوم از آن‌ها (7/37%) دچار اختلال استرس پس از ترومای متعاقب زایمان شده‌اند بین عوامل مامایی شامل نوع تغذیه نوزاد، مشکلات مربوط به مراقبت از نوزاد، وزن هنگام تولد و عوامل روانی شامل حوادث استرس‌آور زندگی و میزان حمایت اجتماعی دریافتی مادر با اختلال استرس پس از ترومای زایمان ارتباط معناداری دیده شد (05/0p<) از عوامل جمعیت‌شناختی نیز دو متغیر تحصیلات و درآمد خانواده با PTSD رابطه معناداری داشتند (05/0p<).

نتیجه‌گیری: با توجه به شیوع زیاد اختلال استرس پس از زایمان و وجود ارتباط معنادار بین متغیرهای مامایی، نوزادی، روانی و همچنین میزان حمایت اجتماعی با اختلال استرس پس از ترومای زایمان، توصیه می‌شود مادران مستعد، به موقع شناسایی شوند تا بتوان از پیشرفت این عارضه پیشگیری نمود.


منصوره علی اصغرپور، زهرا هادیان،
دوره 17، شماره 3 - ( 7-1390 )
چکیده

زمینه و هدف: بیماران دیالیزی به دلایل مختلف دچار کاهش ظرفیت فیزیکی بدن و در نتیجه افزایش وابستگی به دیگران در انجام فعالیت‌های خود می‌شوند. این پژوهش با هدف بررسی تأثیر برنامه ورزشی بر افزایش ظرفیت فیزیکی بیماران همودیالیزی انجام یافته است.

روش بررسی: در این مطالعه نیمه تجربی 25 نفر از بیماران همودیالیزی که واجد شرایط شرکت در پژوهش بودند به صورت نمونه‌گیری در دسترس از سه بیمارستان تحت پوشش دانشگاه علوم پزشکی تهران انتخاب شدند. بیماران گروه آزمون (12n=)، برنامه ورزشی پیاده‌روی طراحی شده را به مدت 8 هفته (اردیبهشت ماه 1389 تا تیر ماه همان سال) بلافاصله بعد از اتمام جلسه همودیالیز به مدت 30 دقیقه دریافت کردند. آزمون پیاده‌روی 6 دقیقه (MWT6) برای اندازه‌گیری متغیر پاسخ در نظر گرفته شد. داده‌ها در نرم‌افزار SPSS v.18 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.

یافته‌ها: مقایسه میانگین‌های مسافت طی شده در 6 دقیقه، قبل از مداخله، چهار هفته بعد و در پایان هفته هشتم تفاوت معنادار آماری در دو گروه آزمون و شاهد نشان نداد. همچنین مقایسه مقادیر در شروع و پایان هفته هشتم در گروه آزمون به میزان 66 متر افزایش میانگین مسافت طی شده نشان داد اما این اختلاف از نظر آماری معنادار نبود (302/0=p).

نتیجه‌گیری: در این مطالعه ظرفیت فیزیکی بیماران همودیالیزی بعد از اجرای برنامه ورزشی در گروه آزمون به میزان 20% افزایش پیدا کرد ولی این مقدار از لحاظ آماری معنادار نبود. لذا با توجه به محدودیت‌های موجود در این پژوهش، پیشنهاد می‌گردد پژوهش‌های بیشتری در این زمینه انجام یابد.


الهه صدیقی لویه، لیدا مقدم‌بنائم، اعظم افشار،
دوره 17، شماره 4 - ( 11-1390 )
چکیده

زمینه و هدف: با توجه به شواهد مبنی بر تأثیر عناصر کمیاب بر پیامد بارداری، این مطالعه با هدف تعیین میزان تأثیر سطح سرمی مس و آهن مادران باردار بر پیامد مادری بارداری و ارتباط این عناصر با یکدیگر در خون مادر و بندناف انجام گرفته است.

روش بررسی: این مطالعه مقطعی- تحلیلی در مورد 370 مادر باردار که در بخش زایمان بیمارستان‌های مریم، ولی‌عصر (عج) و اکبرآبادی در سال 1389 زایمان نموده‌اند و نوزادان آن‌ها انجام گرفته است. غلظت سرمی مس خون مادر و بند ناف با دستگاه جذب اتمی و آهن توسط کیت با دستگاه اتوآنالایزر مورد ارزیابی قرار گرفت. اطلاعات به صورت پرسشنامه جمع‌آوری و با استفاده از آزمون 2c و رگرسیون لجستیک در نرم‌افزار SPSS v.15 تجزیه و تحلیل شد و 05/0p< معنادار تلقی گردید.

یافته‌ها: میانگین مس در سرم خون مادری و بند ناف به ترتیب 4/37±52/114 و 6/11±4/22 μgdl)) و برای آهن 64±2/119 و 3/65±3/164 (μgdl) بود. 3/54% مادران هنگام زایمان دچار کمبود مس و 1/1% دچار کمبود آهن بودند. با استفاده از Spearman Correlation، ارتباط مستقیم معناداری بین سطح سرمی هر عنصر در خون مادر با همان عنصر در خون بندناف دیده شد (آهن: 436/0=r، مس: 248/0=r). همچنین بین سطح سرمی مس و آهن مادر (151/0=r) و آهن مادر و مس بندناف (121/0=r) ارتباط مثبت معناداری وجود داشت. بر اساس آزمون 2c بین کمبود مس مادر و فشارخون بارداری ارتباط معناداری (001/0p<) وجود داشت. اما بین سطوح عناصر مادری با پارگی زودرس پرده‌های جنینی و زایمان زودرس ارتباط معناداری پیدا نشد. نتایج رگرسیون لجستیک نشان داد که یک ارتباط معکوس معنادار بین سطح سرمی مس مادر و وقوع فشارخون بارداری (99/0- 97/0 CI:95% ، 98/0OR:) وجود داشته است.

نتیجه‌گیری: در این مطالعه کمبود مس مادری نسبتاً شایع و در ایجاد فشارخون بارداری مؤثر بوده است. با توجه به عدم توجه مناسب به این عنصر ضروری در مادران باردار، لازم است با توصیه‌های مناسب تغذیه‌ای در دوران بارداری از عوارض ناشی از کمبود آن جلوگیری شود.


طاهره نجفی قزلجه، آغافاطمه حسینی،
دوره 18، شماره 1 - ( 1-1391 )
چکیده

زمینه و هدف: علی‌رغم پیشرفت‌های حاصل در زمینه کاهش درد سرطان، هنوز بسیاری از بیماران به طور غیر ضروری درد را تجربه می‌کنند. در میان عوامل مختلف، احتمالاً انواعی از نگرش بیمار در مورد درد، از موانع کنترل مؤثر درد است. بنابراین مطالعه حاضر با هدف تعیین ارتباط نحوه نگرش نسبت به تسکین درد با دریافت مسکن و شدت درد در بیماران مبتلا به سرطان صورت گرفته است.

روش بررسی: این مطالعه توصیفی-تحلیلی در مورد 200 بیمار مبتلا به سرطان مراجعه‌کننده به مراکز سرطان بیمارستان امام خمینی در سال 1387 صورت گرفت. مشخصات زمینه‌ای و نحوه نگرش نسبت به تسکین درد با استفاده از پرسشنامه ترجمه شده و شدت درد با استفاده از مقیاس دیداری تعیین شد. نتایج حاصل توسط آزمون‌های t مستقل و آنالیز واریانس یک طرفه مورد تجزیه و تحلیل آماری قرار گرفت.

یافته‌ها: حدود 70% از نمونه‌ها مسکن مصرف می‌کردند و از این تعداد 70% مسکن مخدر نیز دریافت می‌کردند. 4/34% بیماران یک بار، 1/29% دو بار و بقیه سه بار در روز مسکن دریافت می‌کردند. شدت درد در 24 ساعت گذشته در 5/43% بیماران خفیف و در 32% آنان متوسط بود. نگرش‌های تمایل به تحمل درد و کنترل درک شده بر درد، با دفعات مصرف مسکن و شدت درد در 24 ساعت گذشته و همچنین نگرش اعتیادآور بودن مسکن با نوع داروی مصرفی ارتباط داشت (03/0=p). علاوه بر این، مصرف مسکن با نگرش ترس از تزریق دارو ارتباط داشت (001/0p<).

نتیجه‌گیری: بسیاری از بیماران مورد مطالعه دارای نگرش‌هایی نسبت به تسکین درد و دریافت مسکن بودند که مانع تسکین درد آنان می‌شد.


سیده معصومه زارع، آزیتا نوروزی، رحیم طهماسبی،
دوره 19، شماره 2 - ( 8-1392 )
چکیده

  زمینه و هدف: بهداشت دهان از مهم ­ ترین اجزای سلامت عمومی افراد می ­ باشد. شناخت وضعیت موجود در طراحی مداخلات بهداشت دهان و دندان ضروری می­باشد. هدف از این مطالعه، بررسی عوامل موثر­ بر رفتار مسواک­زدن دانش­آموزان پایه پنجم و ششم ابتدایی می­باشد.

  روش بررسی : در این مطالعه توصیفی - تحلیلی، 370 نفر از دانش­آموزان پایه پنجم و ششم ابتدایی شهر بوشهر در زمستان 1391 به­روش نمونه­گیری خوشه­ای طبقه­بندی شده انتخاب شدند. ابزار جمع­آوری اطلاعات پرسشنامه محقق ساخت مربوط­به سنجش سازه­های الگوی اعتقاد بهداشتی و رفتار بهداشت دهان و دندان بود. داده­های مطالعه با استفاده از آمار توصیفی و آزمون­های کای اسکوئر، تحلیل همبستگی و مدل تعمیم­یافته خطی لگ پواسون در نرم­افزار آماری SPSS ویرایش 20 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.

  یافته‌ها: در این مطالعه بر­اساس گزارش والدین، 7/95 % دانش­آموزان، روزانه حداقل یک­بار مسواک می­زدند. میانگین و انحراف­معیار تعداد دفعات مسواک­زدن در طی هفته 58/3 ± 63/8 بود. از بین سازه­های مدل، تنها بین موانع درک­شده (13/0- r= ، 01/0 P< ) و خودکارآمدی (10/0 r= ، 04/0 P= ) با رفتار مسواک­زدن همبستگی معنی­داری مشاهده شد ولی تنها موانع درک­شده پیش­گویی­کننده رفتار مسواک­زدن بود .

  نتیجه‌گیری : بر­­اساس نتایج مطالعه، آموزش در مدارس، برای کاهش موانع مختلف درک­شده، در ارتقای رفتار مسواک­زدن ضروری است .

  


نعیمه سیدفاطمی، زینب مشیرآبادی، لیلی بریم‌نژاد، حمید حقانی،
دوره 19، شماره 3 - ( 9-1392 )
چکیده

  زمینه و هدف: در سال‌های اخیر ماهیت عملکرد ‌بالینی، تغییر پیدا‌ کرده و تحت‌ تأثیر انواع مدل‌های گام به گام حل مسأله قرار گرفته است، این تغییر، نیاز به افرادی که مهارت‌های حل مسأله را به طور‌ مؤثر در عملکردشان به کار گیرند، ضروری‌تر می‌سازد. از سویی قاطعیت بالا برای پرستاران و دانشجویان پرستاری، یک ضرورت است تا بتوانند در برقراری ارتباطی بهتر و استفاده‌ مؤثر از دانش و مهارت‌های حرفه‌ای خود توانمند باشند. هدف این مطالعه، تعیین مهارت­ های ‌ حل مسأله ­ و قاطعیت در دانشجویان کارشناسی پرستاری بود .

  روش بررسی: مطالعه حاضر از نوع مقطعی می‌باشد. جامعه پژوهش کلیه دانشجویان سال اول تا چهارم کارشناسی پرستاری شاغل به تحصیل در سال تحصیلی 89-88 دانشگاه علوم پزشکی ایران بودند. ابزار گردآوری داده‌ها شامل پرسشنامه حل مسأله هپنر و پیترسون و آزمون قاطعیت راتوس همراه با سؤالات مربوط به مشخصات فردی بود. داده­ها با استفاده از نرم‌افزار SPSS مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. از آزمون آماری آنالیز واریانس یک طرفه، آزمون تی‌مستقل و ضریب همبستگی پیرسون برای تحلیل داده‌ها استفاده شد .

  یافته‌ها : 322 دانشجو با تکمیل و عودت پرسشنامه‌ها در این مطالعه شرکت کردند. میانگین امتیاز دانشجویان در مهارت حل مسأله 5/89 و در مهارت قاطعیت 1/12 به دست آمد، که نشان‌دهنده سطح متوسط هر دو مهارت‌ است. نتایج همچنین نشان داد سطح هر دو مهارت حل مسأله و قاطعیت در دانشجویان سال چهارم نسبت به سایر دانشجویان بالاتر بود، با این حال فقط بین میانگین امتیازات مهارت قاطعیت دانشجویان سال­های مختلف تحصیلی تفاوت معنادار آماری وجود داشت (037/0 p £ و 85/2= F ). مطالعه همچنین نشان داد سطح بالای مهارت حل مسأله با سطح بالایی از مهارت قاطعیت همراه است .

  نتیجه‌گیری: برنامه­های آموزشی باید با فراهم کردن فرصت تعلیم و تمرین مهارت­های مختلف زندگی، دانشجویان را به توانم ن دی‌های مختلف از جمله مهارت حل مسأله و قاطعیت مجهز نماید. آموزش پرستاری نیز باید توانایی دانشجویان در حل مسایل بالینی و در نتیجه کارآمدی آن‌ها را به عنوان مراقبین بهداشتی ارتقاء بخشد .

  


مسعود فلاحی خشکناب،
دوره 19، شماره 3 - ( 9-1392 )
چکیده

  حدود یک قرن از عمر آموزش پرستاری ایران می ­ گذرد اولین مدرسه پرستاری در سال 1294 در ارومیه تأسیس و پس از یک سال به دلیل جنگ جهانی به تبریز منتقل شد. همچنین پژوهش در رشته پرستاری در ایران نزدیک به نیم قرن سابقه دارد.

  برای اولین بار پژوهش ­ های پرستاری در دهه پنجاه شمسی با شروع دوره کارشناسی ارشد پرستاری به طور مستقل آغاز شد، قبل از این تاریخ پرستاران بیشتر به عنوان همکار در پژوهش­ها شرکت داشتند. اکثر تحقیقات این دهه شامل تحقیقات توصیفی بوده است که توسط دانشجویان کارشناسی ارشد پرستاری به عنوان پایان‌نامه با هدایت اساتیدی که عمدتاً غیرپرستار بودند، انجام گرفته است.

  در دهه شصت شمسی تحقیقات پرستاری رنگ و بوی تحلیلی نیز گرفت و پرستاران علاوه بر توصیف به تحلیل عوامل و تحقیقات اپیدمیولوژیک پرداختند. نتایج تحقیقات در این دوره اکثراً در کنگره‌های پزشکی ارایه می‌شد. البته تعداد اندکی کنگره­های علمی پرستاری نیز توسط دانشکده­های پرستاری مامایی برگزار گردید که به تبلور تحقیقات پرستاری کمک زیادی نمود.


سمیه قوی‌پنجه، حسین ابراهیمی، شیرین برزنجه عطری، وحید پاک‌پور، پویا تاروردی‌زاده،
دوره 20، شماره 2 - ( 5-1393 )
چکیده

  زمینه و هدف: بروز افسردگی در میان دانشجویان پرستاری و مامایی شایع است. آموزش مهارت حل مسأله نوعی مداخله روان‌شناختی کوتاه مدت است که می‌تواند در حل مشکلات روان­شناختی استفاده شود. این مطالعه با هدف تعیین اثربخشی آموزش مهارت حل مسأله بر کاهش شدت افسردگی دانشجویان پرستاری و مامایی اجرا شده است .

  روش بررسی: مطالعه حاضر یک مطالعه شبه تجربی با طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه شاهد می‌باشد. جامعه آماری، کلیه دانشجویان مشغول به تحصیل در نیمسال اول 90-89 در دانشکده­های پرستاری و مامایی ارومیه و تبریز بودند. ابتدا مقیاس افسردگی بک در هر دو دانشکده اجرا شد. نمونه پژوهش شامل 92 دانشجو بود که در مقیاس افسردگی نمره 10 و بالاتر کسب کرده بودند و به طور تصادفی به دو گروه مداخله (46 نفر) و شاهد (46 نفر) تقسیم شدند. گروه مداخله در 6 جلسه آموزش مهارت حل مسأله دریافت نمود. در پایان در هر دو گروه مقیاس افسردگی بک اجرا شد. داده­ها با استفاده از آمار توصیفی و استنباطی تجزیه و تحلیل شد .

  یافته‌ها : نمرات مقیاس افسردگی بک در گروه مداخله از 60/18 به 41/13 و در گروه شاهد از 04/15 به 91/15 تغییر یافت. بر این اساس میانگین نمرات افسردگی گروه مداخله در مقایسه با گروه شاهد کاهش معناداری (001/0 p< ) داشته است.

  نتیجه‌گیری: با توجه به نتایج مطالعه، آموزش مهارت حل مسأله به عنوان یک مداخله روان‌شناختی کوتاه مدت می‌تواند به ارتقای سلامت روان دانشجویان کمک کرده و زمینه را برای کسب مهارت‌های مراقبتی و ارتقای کیفیت مراقبت‌ پرستاری و مامایی فراهم نماید .

  


غلامحسین فلاحی‌نیا، مریم رازه، مهناز خطیبان، محبوبه رشیدی، علیرضا سلطانیان،
دوره 21، شماره 4 - ( 12-1394 )
چکیده

زمینه و هدف: مراقبت ناکافی از دهان بیماران بخش‌های مراقبت ویژه می‌تواند منجر به تجمع پاتوژن‌ها و عفونت‌های ریوی گردد. در این زمینه، علاوه بر روش‌های شیمیایی، روش مکانیکی نیز توصیه شده که در مورد اثر آن بر پنومونی نتایج متفاوتی گزارش شده است. لذا مطالعه حاضر جهت مقایسه دو روش شستشوی دهان با و بدون مسواک در ایجاد پنومونی مرتبط با ونتیلاتور در بیماران بخش مراقبت‌های ویژه طراحی و اجرا شده است.

روش بررسی: این کارآزمایی بالینی تصادفی شده دوگروهی یک سوکور در بخش‌های مراقبت ویژه بیمارستان‌های منتخب شهر اهواز در سال 1392 انجام گرفته است. 68 بیمار تحت ونتیلاتور به صورت در دسترس انتخاب شدند و سپس به طور تصادفی با استفاده از نرم‌افزار R به دو گروه با مسواک (A= 34بیمار) و با سوآپ (B= 34 بیمار) تخصیص یافتند. در هر دو گروه از محلول کلرهگزیدین 2/0% استفاده شد. مداخله در دو گروه به مدت 3 دقیقه و دوبار در روز به مدت پنج روز انجام گرفت. ایجاد پنومونی در پایان روز پنجم با فرم نمره‌دهی بالینی عفونت ریه (CPIS) بررسی شد. داده‌ها با آزمون­های کای­دو و تی‌مستقل در نرم‌افزار 16SPSS v. مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.

یافته‌ها: دو گروه از نظر سن، جنس، علت بستری، سطح هوشیاری، داروی مصرفی و مصرف دخانیات مشابه بودند. 8/58% کل بیماران به پنومونی مبتلا شدند (گروه A: 9/55% و گروه B: 8/61%). آزمون مجذور کای اختلاف معناداری بین دو گروه از نظر ایجاد پنومونی نشان نداد.

نتیجه‌گیری: استفاده از مسواک همراه محلول کلرهگزیدین در مقایسه با سوآپ همراه کلرهگزیدین نتوانست بروز پنومونی را کاهش دهد. با این حال به جهت اهمیت موضوع مطالعات بیش‌تری در این زمینه مورد نیاز است.


شهزاد پاشایی‌پور، رضا نگارنده، نسرین برومندنیا،
دوره 21، شماره 4 - ( 12-1394 )
چکیده

زمینه و هدف: آموزش عملکرد مبتنی بر شواهد از ضروریات آموزش پرستاری است. بر این اساس شناخت عوامل مؤثر بر پذیرش آن جهت انجام مداخلات مطلوب و با کیفیت پرستاری از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است. لذا پژوهش حاضر با هدف تعیین عوامل مؤثر بر پذیرش عملکرد مبتنی بر شواهد در پرستاران براساس مدل اشاعه نوآوری راجرز انجام گرفته است.

روش بررسی: پژوهش حاضر یک مطالعه توصیفی- تحلیلی است. نمونه‌های پژوهش 130 نفر از پرستاران شاغل در بیمارستان‌های علوم پزشکی تهران در سال 1393 بودند. ابزار پژوهش شامل 4 پرسشنامه: ویژگی‌های فردی؛ دانش، نگرش و پذیرش عملکرد مبتنی بر شواهد؛ نوآوری فردی و ویژگی‌های درک شده عملکرد مبتنی بر شواهد بود. داده‌ها با استفاده از آمار توصیفی و استنباطی (ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل مسیر) در نرم‌افزار SPSS V.19 و EQS تجزیه و تحلیل شد.

یافته‌ها: یافته‌های پژوهش نشان داد که سن و سابقه کار پرستاران با دانش عملکرد مبتنی بر شواهد رابطه‌ای معنادار و معکوس دارد (به ترتیب 805/0-=r و 809/0-=r). نوآوری فردی با دانش رابطه مستقیم و معنادار دارد (776/0=r). همچنین، دانش با پذیرش عملکرد مبتنی بر شواهد رابطه‌ای مستقیم و معنادار و نسبت به متغیرهای دیگر بیش‌ترین تأثیر را بر پذیرش عملکرد مبتنی بر شواهد دارد (937/0=r). ویژگی‌های درک شده عملکرد مبتنی بر شواهد با نگرش و پذیرش رابطه‌ای معنادار و مستقیم داشتند (به ترتیب 898/0=r و 888/0=r). نگرش با پذیرش نیز رابطه‌ای مستقیم و معنادار داشت (869/0=r). یافته‌های تحلیل مسیر نشان داد که مدل با متغیرهای موجود دارای برازش مطلوب است (001/0>p).

نتیجه‌گیری: نتایج این مطالعه عوامل مؤثر بر پذیرش عملکرد مبتنی بر شواهد را نشان می‌دهد که می‌توان با شناخت آن‌ها گام‌های مؤثری در جهت پذیرش بیش‌تر آن در محیط‌های بالینی برداشت.


فاطمه رافت، پروانه رضاسلطانی، عاطفه قنبری، مریم مریدی،
دوره 22، شماره 2 - ( 4-1395 )
چکیده

زمینه و هدف: یکی از راهکارهای غیردارویی کاهش درد زایمان، حضور همسر هنگام زایمان است. لذا پژوهش حاضر با هدف تعیین نگرش زوج‌های در انتظار فرزند در خصوص حضور همسر در اتاق زایمان انجام یافته است.

روش بررسی: پژوهش حاضر مطالعه­ای توصیفی- تحلیلی است که در مورد 259 نفر از زنان باردار مراجعه‌کننده به مرکز آموزشی درمانی الزهرا (س) شهر رشت و همسران آن‌ها در سال 1393 صورت گرفته است. نمونه­ها به صورت دردسترس انتخاب شدند. ابزار گردآوری داده­ها پرسشنامه شامل اطلاعات جمعیت‌شناختی و سنجش نگرش زنان و مردان نسبت به حضور همسر در اتاق زایمان بود. داده­ها با استفاده از آزمون‌های آماری توصیفی و استنباطی در نرم‌افزار SPSS v.17 تجزیه و تحلیل شد.

یافته‌ها: میانگین سن زنان 59/5±42/26 سال و مردان 71/5±69/30 سال بود. میانگین نمره نگرش در گروه مادران 47/13±99/102 به دست آمد که 3/97% نگرش مثبت، 9/1% بی‌نظر و 8/0% نگرش منفی نسبت به حضور همسر در اتاق زایمان داشتند. در گروه مردان میانگین نمره نگرش 36/14±88/100 به دست آمد که 9/91% دارای نگرش مثبت، 8/5% بی‌نظر و 3/2% نگرش منفی نسبت به حضور همسر در اتاق زایمان داشتند. همچنین در گروه مادران، در مدل رگرسیون خطی مشخص گردید که میزان تحصیلات مادر با نمره نگرش ارتباط معناداری دارد به طوری که با افزایش سطح تحصیلات نمره نگرش 19/0 افزایش می‌یابد.

نتیجه‌گیری: نظر به نگرش مثبت اکثر زوج‌ها نسبت به حضور همسر حین لیبر و زایمان، پیشنهاد می‌گردد در طراحی امکانات و اقدامات لازم جهت اجرای برنامه بیمارستان‌های دوستدار مادر و ترویج زایمان طبیعی، نتایج بالا مدنظر قرار گیرد.


طیبه صدقی، مهناز قلجه،
دوره 26، شماره 4 - ( 10-1399 )
چکیده

زمینه و هدف: کاهش سطح هوشیاری از عوارض تهدیدکننده ضربات مغزی می‌باشد که منجر به بستری و مرگ بیمار می‌شود. مطالعه حاضر با هدف تعیین تأثیر تحریک شنوایی و لمسی توسط اعضای خانواده بر سطح هوشیاری بیماران انجام یافته است.
روش بررسی: این مطالعه نیمه تجربی، در 80 بیمار ضربه مغزی با کاهش سطح هوشیاری بستری در بخش مراقبت‌های ویژه بیمارستان‌های آموزشی شهر زاهدان در سال 1398 انجام یافته است، نمونه‌ها به روش در دسترس انتخاب، سپس به طور تصادفی ساده در دو گروه آزمون و کنترل قرار گرفتند. ابزار گردآوری داده‌ها پرسشنامه اطلاعات جمعیت‌شناختی، و مقیاس FOUR بود. برای گروه آزمون مداخله شامل تحریک شنوایی و لمسی توسط عضو خانواده به مدت 10 دقیقه در هفت روز متوالی انجام گرفت. گروه کنترل، مداخلات معمول بخش را دریافت نمودند. جهت تجزیه و تحلیل داده‌ها در نرم‌افزار SPSS نسخه 21 از آمارهای توصیفی و تحلیلی (تی‌مستقل، تی‌زوجی، کوواریانس، مجذور کای و آنالیز واریانس با داده‌های تکراری) استفاده شد.
یافته‌ها: یافته‌ها نشان داد در روزهای اول تا چهارم تفاوت معناداری در سطح هوشیاری گروه مداخله و کنترل وجود نداشته است، ولی آزمون‌های تی‌مستقل و تحلیل کوواریانس و آنالیز واریانس با داده‌های تکراری نشان داد که در روزهای پنجم، ششم و هفتم سطح هوشیاری بیماران گروه دریافت‌کننده تحریک شنوایی و لمسی به طور معناداری از گروه کنترل بیش‌تر بوده است (001/0>p).
نتیجه‌گیری: نتایج حاکی از آن است که تحریک شنوایی و لمسی توسط اعضای خانواده در افزایش سطح هوشیاری بیماران ضربه مغزی با کاهش سطح هوشیاری مؤثر است. لذا پیشنهاد می‌شود به عنوان یک مداخله در مراقبت پرستاری به منظور افزایش سطح هوشیاری بیماران مورد استفاده قرار گیرد.
 
سمیه نقی زاده، مژگان میرغفوروند،
دوره 28، شماره 2 - ( 4-1401 )
چکیده

زمینه و هدف: ازدواج کودک نقض حقوق بشر و حقوق کودک است. از آن جا که اکثر این ازدواج­ها بدون رضایت آگاهانه کودکان اتفاق می­افتد و والدین تصمیم­گیرنده نهایی هستند، بنابراین نگرش مادران در مورد ازدواج دختران می­تواند تأثیر غیرقابل انکاری بر مقوله ازدواج زودرس دختران داشته باشد. از این رو مطالعه حاضر با هدف تعیین دانش و نگرش مادران دختران نوجوان در مورد ازدواج زودرس، علل و عواقب آن، انجام گرفته است.
روش بررسی: این مطالعه مقطعی از نوع توصیفی- تحلیلی است که با مشارکت 270 نفر از مادران دارای دختر نوجوان در شهر تبریز در سال 1400-1399 انجام گرفته است. داده­ها با استفاده از پرسشنامه­ محقق ساخته جمع­آوری و سپس ﺑـﺎ اﺳـﺘﻔﺎده از آﻣـﺎر ﺗﻮﺻﻴﻔﻲ، آنالیز واریانس یک­طرفه، آزمون مجذور کای و آزمون دقیق فیشر در نرم­افزار آماری SPSS نسخه 21 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافته‌ها: بیش از نیمی (2/55%) از مادران دانش خوب در مورد ازدواج زودرس داشتند. اکثر مادران (0/87%) مخالف ازدواج قبل از 18 سالگی بودند. بین دانش و نگرش مادران در مورد ازدواج در سنین پایین ارتباط آماری معناداری وجود داشت (001/0p<). از مهم‌ترین علل کاهش ازدواج زودرس، بلوغ عاطفی، اجتماعی، فکری و اقتصادی دختران و از مهم‌ترین علل افزایش ازدواج زودرس نرسیدن به بلوغ فکری- روانی بود. مهم‌ترین پیامد ازدواج زودرس براساس نگرش مادران، افزایش احتمال دخالت خانواده­ها در زندگی زناشویی و تصمیم­گیری­ها بود.
نتیجه‌گیری: با وجود نگرش منفی مادران نسبت به ازدواج در سنین پایین، نزدیک به نیمی از آن‌ها سطح دانش ضعیف و متوسط در مورد ازدواج زودرس داشتند. بنابراین با بالا بردن سطح دانش مادران دارای دختر نوجوان در مورد پیامدهای ازدواج زودرس، فرهنگ­سازی برای اصلاح باورهای غلط اجتماعی، تصویب قوانین مناسب برای جلوگیری از ازدواج کودکان، می­توان شدت این آسیب را کاهش داد.

 

صفحه 1 از 2    
اولین
قبلی
1
 

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به حیات می باشد.

طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق

© 2024 , Tehran University of Medical Sciences, CC BY-NC 4.0

Designed & Developed by : Yektaweb