: زمینه و هدف:سرطانها میتوانند سبب تغییر در عزت نفس شوند این مطالعه با بررسی مقایسهای میزان عزت نفس در بیماران زن و مرد مبتلا به سرطان انجام گرفته است.
روش بررسی: مطالعه حاضر مقطعی است که بر روی 101 بیمار (51 زن و 50 مرد) مبتلا به انواع سرطان (تومورهای توپر و لوسمی) و بستری در بخشهای انکولوژی بیمارستانهای دانشگاه علوم پزشکی تهران انجام شده است. ابزار گردآوری دادهها پرسشنامه سه قسمتی: مشخصات فردی، مشخصات بیماری و سنجش عزت نفس Cooper Smitt بود. با روش پرسش و پاسخ و استفاده از پرونده و خود بیماران پرسشنامهها تکمیل شد. برای تجزیه و تحلیل دادهها از آمار توصیفی و استنباطی و آزمونهای Chi-square و Fisher در محیط SPSS استفاده شد.
یافتهها: در مقایسه میزان عزت نفس زنان و مردان مبتلا به سرطان تفاوت بارزی وجود نداشته و اکثریت واحدهای مورد مطالعه از هر دو جنس از عزت نفس متوسط برخوردار بودهاند. تفاوت قابل توجه در زنان و مردان در زمینه متغیرهای مرتبط با عزت نفس است به طوری که عزت نفس مردان با هیچ یک از متغیرهای فردی بررسی شده رابطه معناداری نداشته اما در مورد زنان رابطه تحت تکفل بودن (005/0=p) و داشتن فرد مراقبتکننده در منزل (039/0=p) با عزت نفس معنادار بوده است، همچنین رابطه عزت نفس مردان فقط با کاهش یا تغییر عملکرد اعضای بدن (014/0=p) و یبوست (037/0=p) و در زنان علاوه بر کاهش یا تغییر عملکرد اعضای بدن (005/0=p)، با عارضه بیاشتهایی (005/0=p)، ریزش موی سر (027/0=p)، خستگی (021/0=p) و مدت زمان قطع عضو (018/0=p) نیز معنادار بوده است.
نتیجهگیری: نتایج نشان داد اکثریت بیماران مبتلا به سرطان از هر دو جنس دارای عزت نفس در سطح متوسط بودند.
زمینه و هدف:خواب یک فرآیند مهم فیزیولوژیک است که اثرات عمیقی بر سلامت روحی و جسمی افراد میگذارد. مطالعه حاضر به منظور بررسی ارتباط اختلال خواب و کیفیت زندگی پرستاران صورت گرفته است.
روش بررسی: در بررسی مقطعی و توصیفی- تحلیلی حاضر، تعداد 127 نفر از پرستاران شاغل در بیمارستان امام حسین (ع) شاهرود به صورت تمام شماری انتخاب و سپس با استفاده از پرسشنامه استاندارد کیفیت خواب پیتزبرگ (Pittsburgh Sleep Quality Index=PSQI) و پرسشنامه استاندارد کیفیت زندگی (Short Form 12=SF-12)، کیفیت خواب و همچنین کیفیت زندگی آنان در ابعاد مختلف مورد بررسی قرار گرفت. تجزیه و تحلیل اطلاعات توسط نرمافزار SPSS 11.5 و با استفاده از آزمونهای آماری توصیفی واستنباطی انجام یافت.
یافتهها: بر اساس یافتههای مطالعه حاضر، 2/25% از واحدهای مورد بررسی صبحکار ثابت، 9/70% نوبت کار در گردش و 9/3% از آنان عصر و شب ثابت بودند. میانگین زمان طی شده برای شروع خواب در واحدهای مورد نظر 2/30 دقیقه برآورد شد و 1/52% اظهار نمودند که بیش از 30 دقیقه بعد از رفتن به بستر به خواب میروند. میانگین ساعت بیداری در نمونههای حاضر 6 صبح محاسبه گردید و 58% از واحدها اظهار داشتند که حداقل یک ساعت زودتر از زمان مورد نظر خود، از خواب بیدار میشوند. بر اساس نتایج به دست آمده، 5/35% از واحدها برای به خواب رفتن مجبور به استفاده از دارو (دستور داده شده توسط پزشک یا خارج از دستور) بودند. آزمون آماری ضریب همبستگی اسپیرمن با 05/0p< ارتباط معناداری بین کیفیت خواب و ابعاد مختلف کیفیت زندگی واحدها نشان داد.
نتیجهگیری: نتایج نشان داد که کیفیت خواب در اکثر پرستاران ضعیف بوده و باعث کاهش معنادار کیفیت زندگی آنان در درک سلامت عمومی، وضعیت ذهنی و درد جسمانی گردیده است.
روش بررسی: در مطالعه نیمه تجربی حاضر 106 نفر از پرستاران بیمارستانهای شهید بهشتی همدان و روانپزشکی رازی تهران در سال 1386 بر اساس معیارهای ورود به مطالعه انتخاب شده و به روش بلوکهای تبدیل شده تصادفی به دو گروه آزمون (47 نفر، 6 نفر از مطالعه خارج شدند) و شاهد (53 نفر) تقسیم شدند. ابزار گردآوری دادهها شامل: ویژگیهای فردی و حرفهای، تعارض کار- زندگی و مدیریت زمان بود. ابتدا دو گروه پرسشنامهها را تکمیل کردند، سپس برای گروه آزمون کارگاه یک روزه آموزش مدیریت زمان اجرا شد. پرسشنامهها یک ماه بعد از مداخله مجدداً توسط هر دو گروه تکمیل گردید. برای تجزیه و تحلیل دادهها از نرمافزار SPSS v.11.5 و آزمونهای آماری کایاسکوئر، کلمنوروف، تیمستقل و تیزوجی استفاده شد.
یافتهها: طبق آزمونهای آماری همسانی بین دو گروه قبل از مداخله، از نظر متغیرهای ویژگیهای فردی و حرفهای اختلاف معناداری مشاهده نشد. یافتههای حاصل از آزمون تیمستقل، نشان داد که دو گروه در میانگین کلی نمرات تعارض کار- زندگی قبل از مداخله تفاوت معناداری ندارند. ولی یک ماه بعد از مداخله در میانگین کلی تعارض کار- زندگی بین دو گروه اختلاف معناداری مشاهده گردید (001/0p<). یافتههای حاصل از آزمون تیزوجی نیز در میانگین کلی تعارض کار- زندگی گروه آزمون قبل و یک ماه بعد از مداخله اختلاف معناداری نشان داد (001/0p<) لیکن در گروه شاهد تفاوت معناداری مشاهده نگردید.
نتیجهگیری: یافتههای پژوهش نشان داد که آموزش مدیریت زمان بر کنترل تعارض کار- زندگی پرستاران مؤثر میباشد. لذا پیشنهاد میشود آموزش مدیریت زمان در برنامههای آموزش ضمن خدمت پرستاران قرار گیرد.
زمینه و هدف: بروز تضاد در سازمانهای مراقبت بهداشتی با توجه به پیچیده بودن سازمان، فراوانی و تنوع تعاملات، تخصصها، نقشها و ماهیت سلسله مراتب، بیشتر است. گرچه تضاد همیشه مخرب و مضر نیست و درجه معینی از آن میتواند موجب بهبود خدمات شود؛ اما افزایش سطح تضاد یا مزمن شدن آن نیز موجب بروز اختلال میشود و به همین جهت مدیریت و کنترل تضاد امری ضروری است. این مطالعه به منظور بررسی ارتباط درونی مفاهیم الگوی کنترل تضاد صورت گرفته است.
روش بررسی: این پژوهش یک مطالعه مقطعی است که در آن پرسشنامهای جهت بررسی ارتباط درونی مفاهیم الگوی کنترل تضاد تدوین و توسط90 پرستار شاغل در بیمارستانهای سه دانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی درمانی مستقر در تهران تکمیل گردید. روایی پرسشنامه به وسیله خبرگان بررسی و انسجام درونی آن (81/0=α) تأیید گردید. تجزیه و تحلیل دادهها با استفاده از آمار توصیفی (جداول توزیع فراوانی) و تحلیلی (آزمون همبستگی اسپیرمن) در بسته آماری برای علوم اجتماعی (SPSS) انجام یافت. طرح پژوهش در کمیته اخلاق در پژوهش دانشگاه علوم پزشکی تهران بررسی و تأیید شد. رضایت آگاهانه نیز از کلیه شرکت کنندهها اخذ گردید.
یافتهها: دامنه سنی افراد بین 22تا53 سال (2/8±5/34) بود. اکثر پرستاران مورد مطالعه زن (6/88%)، متأهل (6/57%) و در سمت پرستار (8/84%) بودند. از منظر اکثر پرستاران تضاد به معنای ناهماهنگی، عدم تفاهم و اختلاف و برای کمترین آنان تضاد به معنای خشونت و مسایل دشوار بوده است. واکنش 4/41% نمونههای پژوهش در هنگام مواجهه با تضاد مذاکره بود. اما عصبانی شدن، کنارهگیری، گذشت کردن، نادیده گرفتن و قبولاندن ایدههای خود به فرد مقابل نیز از واکنشهای پرستاران به تضاد بود. از نظر نمونههای پژوهش مؤثرترین عوامل در ایجاد یا کنترل تضاد به ترتیب تعامل و درک (4/32%)؛ شخصیت و خصوصیات فردی پرستار (6/26%) و شرایط شغلی (7/21%) میباشند. تعامل که متغیر مرکزی الگوی کنترل تضاد معرفی شده است، در این مطالعه نیز با پنج متغیر اصلی دیگر ارتباط معنادار دارد.
نتیجهگیری: ارتباطات و تعامل ناکافی و مخدوش مهمترین عامل در بروز تضاد است که پرستاران و مدیران آنها با درک این مطلب، باید در صدد بهبود مجاری ارتباطی افراد در سازمان و آموزش کارکنان جهت برقراری ارتباط مؤثر با یکدیگر باشند. این امر به درک متقابل کارکنان کمک نموده و از سوء برداشتها و کجفهمیها که زمینه ساز بروز تضاد است میکاهد. همچنین با شناخت سایر عوامل و متغیرهای مؤثر بر بروز و کنترل تضاد، آنها میتوانند ضمن تعدیل شرایطی که منجر به بروز تضاد میشود از روشهای مؤثرتری برای حل تضاد بهره بگیرند.
روش بررسی: در این مطالعه توصیفی که در پاییز 1388 انجام گرفت، 140 نفر از پرستاران شاغل در بخشهای مختلف 4 بیمارستان دولتی در سطح شهر تهران که با روش نمونهگیری در دسترس انتخاب شده بودند، پرسشنامه جو سازمانی را تکمیل کردند. این پرسشنامه که از 25 سؤال 5 رتبهای تشکیل شده برای بررسی ابعاد مختلف جو سازمانی مانند آموزش در محیط کار، نحوه ارتباط با همکاران و مدیران پرستاری، میزان همکاری گروهی، نحوه نظارت سرپرست، ارتقای شغلی، قوانین و استاندارهای حاکم و ... در مراکز بهداشتی، توسط HE.Munn (1984) ساخته شده است. برای تجزیه و تحلیل اطلاعات از آزمونهای آماری توصیفی در نرمافزار SPSS v.13 استفاده شد.
یافتهها: مهمترین ابعاد جو سازمانی از دیدگاه پرستاران شامل نحوه نظارت سرپرست (4/31%)، ارتباط و حمایت همکاران (26/19%) و مهارت در انجام کارها (17%) بوده است. مهمترین عوامل تأثیرگذار منفی بر دیدگاه پرستاران نسبت به جو سازمانی شامل فقدان پاداش و تشویق (3/49%)، حجم کاری نامتناسب (1/47%)، عدم دخالت در تصمیمگیریهای مهم بخش (3/39%) و عمدهترین عوامل تأثیرگذار مثبت شامل داشتن اطلاعات کافی در انجام کارها (6/63%)، ارتباط خوب و حمایت همکاران (9/47%) و ارتباط خوب با مسؤول بخش (7/40%) میباشد.
نتیجهگیری: تجزیه و تحلیل اطلاعات نشان میدهد که دارا بودن اطلاعات تخصصی مهمترین عامل مؤثر بر دیدگاه پرستاران نسبت به جو سازمانی میباشد. فقدان پاداش و تشویق (عامل منفی) و ارتباط خوب با همکاران (عامل مثبت) در ردههای بعدی از نظر میزان تأثیر قرار دارند. بر این اساس افزایش برگزاری دورههای آموزشی، به کارگیری سازوکارهای ارتباطی مؤثر و ایجاد سیستم حمایتی تشویقی در بیمارستانها میتواند با ایجاد یک جو سازمانی مطلوب، از میزان نارضایتی شغلی و میزان غیبت و ترک خدمت پرستاران کاسته و میزان بهرهوری و کیفیت ارایه خدمات به بیماران را بهبود بخشد.
روش بررسی: این مطالعه با رویکرد کیفی و روش تحلیل محتوا انجام یافت. 20 پرستار بازنشسته ساکن شهر سمنان بر اساس نمونهگیری مبتنی بر هدف در این پژوهش شرکت داشتند. روش جمعآوری دادهها مصاحبههای نیمه سازمان یافته بود. تجزیه و تحلیل دادهها به روش تحلیل محتوا صورت گرفت.
یافتهها: از تجزیه تحلیل مصاحبهها درون مایههای ضرورت ارتباط انسانی، انتخاب و آموزش مناسب نیروی انسانی، برنامهریزی و سازماندهی مناسب مراقبتهای پرستاری به عنوان عوامل مؤثر بر کیفیت مراقبتهای پرستاری استخراج شد.
نتیجهگیری: یافتههای این مطالعه عوامل مؤثر بر کیفیت مراقبتهای پرستاری را بر اساس نظرات و تجارب پرستاران بازنشسته تبیین نموده است. این عوامل درونمایههای ضرورت ارتباط انسانی، انتخاب و آموزش مناسب نیروی انسانی، برنامهریزی و سازماندهی مناسب مراقبتهای پرستاری را در بر میگیرد.
روش بررسی: مطالعه حاضر از نوع مقطعی و توصیفی تحلیلی است که در آن 210 نفر از پرستاران شاغل در بخشهای منتخب مراکز آموزشی درمانی دانشگاه علوم پزشکی تهران (ایران سابق) در سال 1388 مورد بررسی قرار گرفتند. ابزار گردآوری دادهها شامل پرسشنامه مشخصات جمعیتشناختی، پرسشنامه درماندگی اخلاقی Corley و رضایت شغلی مینهسوتا بود. تجزیه و تحلیل دادهها با استفاده از روشهای آمار توصیفی، ویلکاکسون و ضریب همبستگی پیرسون تحت برنامه آماری SPSS v.14 انجام گرفته است.
یافتهها: بر اساس یافتههای مطالعه میانگین نمره تنش اخلاقی در پرستاران 77/1 از چهار و میانگین رضایت شغلی آنان 17/3 از پنج بود، که نشاندهنده رضایت نسبی پرستاران از شغل خویش میباشد. در مطالعه حاضر ارتباط معناداری بین درماندگی اخلاقی با رضایت شغلی پرستاران یافت شد (389/0-=r، 0001/0p≤). به این صورت که هرچقدر درماندگی اخلاقی کمتر بود، رضایت شغلی افراد بالاتر میرفت.
نتیجهگیری: هرچند که رضایت شغلی پرستاران با عوامل متعددی مرتبط است اما با توجه به ارتباط آن با درماندگی اخلاقی در این مطالعه، شناسایی و محدود کردن عوامل تأثیرگذار بر این تنشها میتواند از ایجاد نارضایتی پرستاران از حرفه خود بکاهد.
روش بررسی: این مطالعه از نوع توصیفی - تحلیلی است. جامعه مورد مطالعه پرستاران شاغل در بیمارستانهای دولتی شهرهای تبریز و مراغه در سال 1390 بوده است. حجم نمونه 200 نفر و نمونهگیری به صورت تصادفی خوشهای انجام یافته است. ابزار گردآوری اطلاعات پرسشنامه بوده و تجزیه و تحلیل دادهها با استفاده از آمارهای توصیفی و استنباطی (منویتنییو) در نرمافزار SPSS v.15 انجام گرفته است.
یافتهها: مهمترین علل اشتباهات دارویی خستگی ناشی از کار اضافی (5/95%)، کمبود تعداد پرستار (85%) و تراکم زیاد کارها در بخش (5/82%) و همچنین مهمترین عوامل مؤثر بر عدم گزارشدهی اشتباهات دارویی ایجاد مسایل قضایی (5/73%)، تمرکز مسؤولان تنها به شخص اشتباهکننده بدون توجه به سایر عوامل دخیل در بروز اشتباه (76%) و واضح نبودن تعریف اشتباه دارویی (5/44%) ذکر شده است.
نتیجهگیری: این مطالعه لزوم توجه به افزایش تعداد پرستار، تعدیل بارکاری پرستاران در بخشها، استفاده از فرمهای خاص برای گزارشدهی اشتباهات دارویی و ایجاد رابطه مثبت بین مدیران و کارکنان پرستاری و تأمین فضای همکاری صمیمی را پیشنهاد مینماید.
روش بررسی: پژوهش حاضر یک تحقیق نیمه تجربی است که در بخشهای داخلی و جراحی در دو گروه، در دو بیمارستان آموزشی استان زنجان و در دو مرحله قبل و بعد از مداخله در سال 1390 انجام یافته است. دادهها از طریق پرسشنامه رضایت بیماران گردآوری شد. روش نمونهگیری بیماران غیرتصادفی (40=n) بوده و بیماران دارای ویژگیهای مشابه در هر دو گروه و در دو مرحله زمانی بودند. مداخله، برنامه طراحی شده مبتنی بر نظریه انگیزشی انتظار بود که به مدت 5 ماه در گروه آزمون طی مراحل ذیل اجرا شد: 1- تعیین انتظارات مدیران پرستاری از پرستاران، تعیین پاداشهای با ارزش از دیدگاه پرستاران، تشکیل کمیته مدیریت پاداش و کمیته بهسازی مدیران پرستاری، تهیه چک لیستهای ارزشیابی عملکرد پرستاران، بهسازی پرستاران طبق انتظارات مدیران. 2- اجرای برنامه: اجرای استانداردهای مراقبت پرستاری و آموزش به بیمار توسط پرستاران، ارزشیابی عملکرد ماهانه پرستاران توسط سرپرستاران و با مشارکت سایر اعضای کمیته مدیریت پاداش، تعیین میزان پاداشها براساس نتایج حاصل از ارزشیابی عملکرد، پاداشدهی به پرستاران دارای عملکرد مطلوب در پایان هر ماه در طی برگزاری مراسم اعطای پاداش. دادهها با استفاده از برنامه SPSS v.16 و آزمونهای توان دوم کای، تیمستقل و منویتنی تجزیه و تحلیل شد.
یافتهها: بیماران در دو گروه و در قبل و بعد از مداخله از نظر ویژگیهای فردی با یگدیگر همسان بودند (05/0p>). آزمون تیمستقل تفاوت معناداری را بین رضایت بیماران دو گروه در مرحله بعد از مداخله نشان داد (05/0p<). در حالی که این تفاوت در قبل از مداخله در دو گروه، دیده نشد (05/0p>).
نتیجهگیری: برنامه طراحی شده مبتنی بر نظریه انگیزشی انتظار دارای گامهای اجرایی بسیار روشن برای بهکارگیری این نظریه است که میتواند راهنمای عملی برای مدیران پرستاری باشد. استفاده از آن برای بهبود رضایت بیماران پیشنهاد میشود.
روش بررسی: در این مطالعه شبه تجربی دو گروهی، 64 نفر از پرستاران بیمارستان شهید لواسانی تهران در سال 1391 به روش تصادفی ساده از بین فهرست پرستاران شاغل در آن بیمارستان انتخاب و مورد مطالعه قرار گرفتند. ابزار گردآوری دادهها پرسشنامه اطلاعات جمعیتشناختی، تعارض کار- زندگی و استرس کاری بود. ابتدا دو گروه پرسشنامهها را تکمیل کردند. برای گروه مداخله کارگاه دو روزه آموزش مدیریت استرس اجرا شد. پرسشنامهها یک ماه بعد از مداخله مجدداً تکمیل گردید. تجزیه و تحلیل دادهها با استفاده از آمار توصیفی و آزمونهای کایاسکوئر، تیمستقل، تیزوجی و ضریب همبستگی پیرسون در نرمافزار SPSS v.18 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت و سطح معناداری 05/0p< در نظر گرفته شد.
یافتهها: دو گروه به لحاظ متغیرهای زمینهای همسان بودند (05/0p>). دو گروه از نظر میانگین نمرات تعارض کار- زندگی و همچنین استرس کاری قبل از مداخله تفاوت آماری معنادار نداشتند (به ترتیب 747/0=p و 563/0=p). ولی یک ماه بعد از مداخله تفاوت آماری معنادار در میانگین نمرات تعارض کار- زندگی و همچنین استرس کاری بین دو گروه مشاهده شد (به ترتیب 007/0=p و 014/0=p).
نتیجهگیری: آموزش مدیریت استرس میتواند استرس کاری و تعارض کار- زندگی پرستاران را کاهش دهد. لذا آموزش مهارتهای مدیریت استرس در حیطههای مدیریتی، بالینی و آموزشی پرستاران ضروری به نظر میرسد.
زمینه و هدف: شایعترین نوع خطاهای پزشکی، خطاهای دارویی میباشد. بروز اشتباهات دارویی میتواند باعث مشکلات جدی در سلامت عمومی شده و تهدیدی برای ایمنی بیمار محسوب گردد. هدف مطالعه حاضر بررسی شیوع وقوع و نوع خطاهای دارویی و موانع گزارشدهی آن در پرستاران شاغل در یکی از بیمارستانهای آموزشی دانشگاه علوم پزشکی کرمانشاه بوده است .
روش بررسی: در طی یک مطالعه مقطعی یکی از بیمارستانهای دانشگاه علوم پزشکی کرمانشاه به سال 1391 تعداد 96 کارشناس پرستاری به روش نمونهگیری وارد مطالعه شدند. ابزار جمعآوری دادهها پرسشنامه خطاهای دارویی بود که روایی و پایایی آن در مطالعات گذشته به تأیید رسیده است. دادهها با استفاده از نرمافزار SPSS v.20 و آمار توصیفی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند .
یافتهها : شیوع وقوع خطاهای دارویی در میان پرستاران 2/79% بود. بیشترین خطاهای رخ داده به ترتیب شامل دادن چند داروی خوراکی به طور همزمان (1/53%) و دادن دارو دیرتر یا زودتر از زمان مقرر (7/41%) بودند. میزان گزارشدهی خطاهای دارویی 14% از میان موانع گزارشدهی، موانع مربوط به کارکنان بیشتر از موانع مدیریتی بود .
نتیجهگیری: نتایج بیانگر بالا بودن شیوع وقوع خطای دارویی و در عین حال گزارش محدود خطاهای مزبور میباشد. لذا برگزاری دورههای بازآموزی در خصوص دارودرمانی ایمن و اتخاذ راهکارهای مدیریتی برای ترغیب پرستاران برای گزارش موارد خطا توصیه میشود .
زمینه و هدف: با توجه به این که بیماران اغلب کیفیت خدمات ارایه شده از بیمارستان را بر پایه درک خود از مراقبت پرستاری بنا میکنند و چون خدمات پرستاری نقش بسیار مهمی در رضایت بیماران دارد، میتوان انتظار داشت ک ه متغیرهای رضایت شغلی و فرسودگی شغلی پرستاران بر رضایت بیماران تأثیرگذار باشد. از این رو پژوهش حاضر با هدف تعیین تأثیر رضایت و فرسودگی شغلی پرستاران بر رضایت بیماران در بیمارستانهای شهر شیراز انجام یافته است .
روش بررسی: پژوهش حاضر یک مطالعه توصیفی- تحلیلی از نوع مقطعی است . در این مطالعه با استفاده از روش نمونهگیری چند مرحلهای 280 نفر از پرستاران شاغل و 560 نفر از بیماران بستری در بیمارستانهای شهر شیراز به عنوان نمونه انتخاب شدند. جهت گردآوری دادهها از پرسشنامهها ی رضایت شغلی Spector (1996) و فرسودگی شغلی Maslach (1996) و پرسشنامه محقق ساخته رضایت بیماران استفاده شد. دادهها به وسیله نرمافزارهای SPSS و AMOS تحلیل و از مدلهای معادلات ساختاری و تحلیل عاملی تأییدی جهت سنجش مدل تحقیق استفاده گردید .
یافتهها : نتایج این مطالعه نشان داد دو متغیر رضایت شغلی و فرسودگی شغلی پرستاران بر رضایتمندی بیماران اثرگذار است. همچنین بین رضایت شغلی و فرسودگی شغلی پرستاران رابطه منفی و معنادار برقرار است (001/0 p< ) .
نتیجهگیری: پیشنهاد میشود که با تمرکز روی عوامل مؤثر بر رضایت شغلی و فرسودگی شغلی پرستاران و رفع کمبودها و سازماندهی حرفه پرستاری و بهبود سیستم پرداخت و عادلانه کردن آن، زمینه برای بالا بردن سطح کیفیت مراقبت و رضایتمندی هرچه بیشتر بیماران فراهم شود .
زمینه و هدف: یکی از وظایف اصلی پرستاران دارو دادن است. با توجه به این که خطاهای دارویی به عنوان شایعترین خطاهای پزشکی قابل پیشگیری و تهدیدکننده حیات بیمار شناخته شدهاند، جهت ریشهیابی آنها، این پژوهش با هدف تبیین درک پرستاران از علل خطاهای دارویی انجام یافته است .
روش بررسی: این مطالعه با روش تحقیق کیفی و با رویکرد تحلیل محتوا در سال 1391 در بخشهای ویژه بیمارستان شهدای عشایر خرمآباد انجام یافته است. جهت گردآوری اطلاعات به روش نمونهگیری هدفمند 17 پرستار انتخاب و با آنان مصاحبه نیمه ساختارمند به عمل آمد. مصاحبهها ضبط، دستنویس و با روش Lundman و Graneheim مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. جهت اطمینان از صحت و پایایی دادهها از معیارهای Linclon و Gouba استفاده شد .
یافتهها : اطلاعات در چهار طبقه اصلی و شش زیرطبقه شامل: عوامل مدیریتی (با زیرطبقات ناکارآمدی در جذب نیرو، شرایط نامطلوب فیزیکی و حجم کاری بالا)، ناکارآمدی در حرفهای شدن (با زیرطبقات عدم تعهد پرستار، نقصان دانش و ناکارآمدی در ارتباط بین حرفهای)، نارسایی در فرایند تجویز دارو توسط پزشکان و نقص در تولید و بستهبندی داروها توسط شرکتهای دارویی قرار گرفت .
نتیجهگیری: تربیت و جذب نیروی پرستاری متعهد و حرفهای، در امر مراقبت از بیمار، الکترونیکی کردن پروندههای پزشکی، همت شرکتهای داروساز در بستهبندی مناسب داروها و مدیریت کارآمد میتواند در کاهش خطاهای دارویی مؤثر باشد .
زمینه و هدف: سلامت روانی یکی از ابعاد مهم کیفیت زندگی میباشد که توجه به آن در بهبود سلامت جامعه حایز اهمیت است. توجه به بعد روانی پرستاران، به عنوان بزرگترین گروه ارایه دهنده خدمات در نظام سلامت از اهمیت ویژهای برخوردار است. از جمله عواملی که میتواند سلامت روانی پرستاران را تهدید کند عدم ثبات کاری میباشد. مطالعه حاضر به عنوان اولین پژوهش جامع در جنوب ایران، شیوع اختلالات خفیف روانی در پرستاران را ارزیابی نموده و ارتباط بین اختلالات خفیف روانی و ثبات کاری را بررسی میکند .
روش بررسی: پژوهش حاضر یک مطالعه مقطعی- تحلیلی می باشد. جامعه آماری پژوهش را پرستاران استانهای بوشهر و فارس تشکیل می دهد. اطلاعات مورد نیاز از طریق نمونهگیری چند مرحلهای در سال 1393 در مورد نمونه ای شامل 771 پرستار جمعآوری شده است. در این پژوهش، وضعیت سلامت روانی پرستاران با استفاده از پرسشنامه GHQ-12 ارزیابی گردید و نوع استخدام (طرحی، قراردادی، پیمانی و رسمی) به عنوان شاخصی برای اندازهگیری ثبات شغلی پرستاران در نظر گرفته شده است . داده ها با استفاده از مدل رگرسیون کلاس پنهان تجزیه و تحلیل شد .
یافتهها : در حدود 48/27% پرستاران در کلاس اختلال خفیف روانی قرار گرفتند. رابطه نوع استخدام به عنوان شاخص ثبات کاری با اختلالات خفیف روانی معنادار نبود. تنها عامل معنادار بر اختلال روانی پرستاران، جنس بود (049/0= p ) به طوری که زنان 20 % شانس بیشتری نسبت به مردان برای دارا بودن اختلال خفیف روانی داشتند .
نتیجهگیری: شیوع اختلالات خفیف روانی پرستاران در سطح متوسطی قرار داشت. نتایج این مطالعه نشان داد ثبات کاری تأثیری بر سطح اختلالات خفیف روانی در پرستاران ندارد. شیوع بالاتر اختلال خفیف روانی در زنان پرستار، لزوم تدوین راهکارهای مناسب و ارایه آموزشهای لازم به آنان در جهت کنترل اختلالات خفیف روانی از جمله کنترل اضطراب و استرس را میطلبد .
زمینه و هدف: تفکر انتقادی از اجزای ضروری و مهم حرفه پرستاری است و پرستاران برای محدود نشدن به اقدامات از پیش تعیین شده و توجه به نیازهای خاص بیماران، باید دارای مهارتهای تفکر انتقادی باشند. با توجه به سهم عناصر هیجانی در تفکر انتقادی، این مطالعه با هدف تعیین نقش پیشبین هوش هیجانی در گرایش به تفکر انتقادی پرستاران صورت گرفت .
روش بررسی: در این مطالعه توصیفی- تحلیلی که در سال 1389 انجام یافته است، تعداد 118 نفر از پرستاران زن شاغل در بیمارستانهای آموزشی شهر قزوین به روش نمونهگیری سهمیهای انتخاب شدند و به مقیاس صفت فراخلقی ( TMMS ) و پرسشنامه گرایش به تفکر انتقادی کالیفرنیا ( CCTDI ) پاسخ دادند. دادهها با استفاده از نرمافزار SPSS v.16 و آزمونهای آمار توصیفی (فراوانی، میانگین، انحراف معیار) و آمار استنباطی (ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون چند گانه) مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت .
یافتهها : نتایج این مطالعه نشان داد که بین هوش هیجانی و گرایش به تفکر انتقادی رابطه مثبت معنادار وجود دارد (385/0= r و 001/0 p< ). همچنین، رابطه بین گرایش به تفکر انتقادی با دو زیرمقیاس شفافیت هیجانی (459/0= r ) و ترمیم هیجانی (220/0= r ) مثبت و معنادار است، در حالی که رابطه بین زیرمقیاس توجه به هیجان و گرایش به تفکر انتقادی از نظر آماری معنادار نیست (117/0= r ). از سوی دیگر، نتایج پژوهش نشان داد که زیرمقیاس شفافیت هیجانی، 21 % از تغییرات گرایش به تفکر انتقادی را به طور معناداری پیشبینی میکند .
نتیجهگیری: بر این اساس، افرادی که به هیجانات خود آگاهتر بوده و از شفافیت هیجانی بالاتری برخوردارند نسبت به تفکر انتقادی، گرایش بیشتری دارند. تقویت تفکر انتقادی پرستاران، میتواند به طور مستقیم در ایمنی و بهبود وضعیت بیمار تأثیرگذار باشد و با در نظر گرفتن نقش اساسی هوش هیجانی در تفکر انتقادی، آموزش مهارتهای یاد شده به آنان، منجر به ارایه عملکرد مطلوبتر و بهبود کیفیت مراقبتهای پرستاری خواهد شد .
زمینه و هدف: بتا تالاسمی ماژور، یک بیماری مزمن است و درمان اصلی آن تزریق خون منظم میباشد. تزریق خون، فرآیند پیچیدهای است و احتمال بروز اشتباهات انسانی در جریان این فرآیند به خصوص در کودکان زیاد است و عوارض ناخواسته جدی برای آنها به دنبال دارد. پرستاران به عنوان ارایهدهندگان اصلی خدمات باید مراقبت خود را براساس بهترین شواهد موجود ارایه دهند و راهنماهای بالینی ابزارهای تسهیلکننده دستیابی به این هدف هستند. این مطالعه با هدف تدوین راهنمای بالینی مبتنی بر شواهد برای فرآیند تزریق خون در کودکان مبتلا به تالاسمی انجام یافته است .
روش بررسی: این مطالعه تکاملی به مدت 16 ماه از سال 1392 تا 1393، براساس فرآیند سه مرحلهای بومیسازی راهنماهای بالینی شامل برنامهریزی، بومیسازی و نهاییسازی صورت گرفت. طی این مراحل به ترتیب ابتدا موضوع مطالعه و اهداف آن به طور واضح مشخص شد، سپس سؤالات بهداشتی به روش PIPOH طراحی گردید. پس از انجام جستجوهای نظاممند، کیفیت راهنماهای بالینی بازیابی شده توسط کمیتهای متشکل از صاحبنظران و دستاندرکاران سیاستگذاری در پرستاری و با استفاده از ابزار Appraisal of Guidelines for Research and Evaluation (AGREE) مورد ارزیابی قرار گرفت. در پایان نسخه نهایی راهنما پس از بازبینی خارجی و برگزاری جلسات پانل متخصصان و دستیابی اعضا به توافق تدوین شد .
یافتهها : معیارهای عملکرد بالینی مربوط به مراحل مختلف فرآیند تزریق خون براساس بهترین شواهد موجود، شرایط فرهنگی و بهداشتی تعیین و در قالب دوازده بخش به صورت توصیه ارایه گردید .
نتیجهگیری: راهنمای بالینی بومیسازی شده حاصل از این پژوهش مبتنی بر بهترین شواهد موجود است و میتواند مبنای عملکرد بالینی در فرایند تزریق خون قرار گیرد .
زمینه و هدف: آموزش عملکرد مبتنی بر شواهد از ضروریات آموزش پرستاری است. بر این اساس شناخت عوامل مؤثر بر پذیرش آن جهت انجام مداخلات مطلوب و با کیفیت پرستاری از اهمیت ویژهای برخوردار است. لذا پژوهش حاضر با هدف تعیین عوامل مؤثر بر پذیرش عملکرد مبتنی بر شواهد در پرستاران براساس مدل اشاعه نوآوری راجرز انجام گرفته است.
روش بررسی: پژوهش حاضر یک مطالعه توصیفی- تحلیلی است. نمونههای پژوهش 130 نفر از پرستاران شاغل در بیمارستانهای علوم پزشکی تهران در سال 1393 بودند. ابزار پژوهش شامل 4 پرسشنامه: ویژگیهای فردی؛ دانش، نگرش و پذیرش عملکرد مبتنی بر شواهد؛ نوآوری فردی و ویژگیهای درک شده عملکرد مبتنی بر شواهد بود. دادهها با استفاده از آمار توصیفی و استنباطی (ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل مسیر) در نرمافزار SPSS V.19 و EQS تجزیه و تحلیل شد.
یافتهها: یافتههای پژوهش نشان داد که سن و سابقه کار پرستاران با دانش عملکرد مبتنی بر شواهد رابطهای معنادار و معکوس دارد (به ترتیب 805/0-=r و 809/0-=r). نوآوری فردی با دانش رابطه مستقیم و معنادار دارد (776/0=r). همچنین، دانش با پذیرش عملکرد مبتنی بر شواهد رابطهای مستقیم و معنادار و نسبت به متغیرهای دیگر بیشترین تأثیر را بر پذیرش عملکرد مبتنی بر شواهد دارد (937/0=r). ویژگیهای درک شده عملکرد مبتنی بر شواهد با نگرش و پذیرش رابطهای معنادار و مستقیم داشتند (به ترتیب 898/0=r و 888/0=r). نگرش با پذیرش نیز رابطهای مستقیم و معنادار داشت (869/0=r). یافتههای تحلیل مسیر نشان داد که مدل با متغیرهای موجود دارای برازش مطلوب است (001/0>p).
نتیجهگیری: نتایج این مطالعه عوامل مؤثر بر پذیرش عملکرد مبتنی بر شواهد را نشان میدهد که میتوان با شناخت آنها گامهای مؤثری در جهت پذیرش بیشتر آن در محیطهای بالینی برداشت.
زمینه و هدف: رضایتمندی شغلی از اساسیترین مؤلفههای بهداشت روانی در هر شغل و حرفه و یکی از مهمترین عوامل در موفقیت شغلی است. بنابراین شناسایی عوامل مؤثر بر رضایت شغلی ضروری میباشد. یکی از این عوامل، توانمندسازی کارکنان است. هدف پژوهش حاضر تعیین رابطه بین توانمندسازی ساختاری و روانشناختی با رضایت شغلی پرستاران میباشد.
روش بررسی: در این پژوهش مقطعی- همبستگی، جامعه آماری کلیه پرستاران شاغل در بیمارستانهای دولتی شهر مشهد (4300 نفر) در سال 1394 بودند. نمونه پژوهش 340 نفر از پرستاران بودند که با استفاده از روش نمونهگیری خوشهای چند مرحلهای، انتخاب شدند. شرکتکنندگان با استفاده از پرسشنامه شرایط اثربخشی کار-2 (CWEQ-II)، پرسشنامه توانمندسازی روانشناختی (PEQ) و شاخص توصیفی شغل (JDI) مورد سنجش قرار گرفتند. برای تحلیل دادهها، از ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون با استفاده از نرمافزار SPSS v.19 و در بخش اعتباریابی از تحلیل عامل تأییدی با استفاده از نرمافزار AMOS-21 استفاده شد.
یافتهها: یافتهها نشان داد، رابطه چندگانه معناداری بین مؤلفههای توانمندسازی ساختاری و توانمندسازی روانشناختی با رضایت شغلی وجود دارد (286/0=R2، 001/0>p). از بین هشت متغیری که در تحلیل رگرسیون به روش مرحلهای وارد شدند سه متغیر احساس معناداری (30/0=β، 001/0>p)، احساس مؤثر بودن (25/0=β، 001/0>p) و دسترسی به حمایت (13/0= β، 001/0>p) با همدیگر 6/28% واریانس رضایت شغلی را پیشبینی میکنند.
نتیجهگیری: نتایج، اهمیت توانمندسازی روانشناختی، احساس معناداری، احساس مؤثر بودن و دسترسی به حمایت را به عنوان پیشبینهای قوی برای رضایت شغلی نشان میدهد. بنابراین توصیه میشود با فراهم ساختن شرایط لازم برای توانمندسازی پرستاران، رضایت شغلی و به دنبال آن کارایی و احساس رضایت از زندگی آنان افزایش یابد.
کلیه حقوق این وب سایت متعلق به حیات می باشد.
طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق
© 2024 , Tehran University of Medical Sciences, CC BY-NC 4.0
Designed & Developed by : Yektaweb