ناهید دهقان نیری، علی اکبر نظری، مهوش صلصالی، فضلالله احمدی،
دوره 12، شماره 3 - ( 4-1385 )
چکیده
زمینه و هدف:پرستاران نقش اساسی در تداوم مراقبت و ارتقای سلامت دارند و بهرهوری کل سازمان را تحت تأثیر قرار میدهند. اما آنها اذعان دارند که به لحاظ موانع گوناگون بهرهوری کافی ندارند و بدین جهت کیفیت مراقبت در سطح پایینی نگاه داشته شده است. از این رو هدف این تحقیق بررسی دیدگاه پرستاران در باره نقش نیروی انسانی در بهرهوری است.
روش بررسی: این مطالعه به روش کیفی و رویکرد گراندد تئوری (تئوری زمینهای) انجام شد. جهت جمعآوری اطلاعات غنی از مصاحبههای باز با راهنمای مصاحبه، مشاهده و جمع آوری روایات استفاده شد. مطالعه با نمونهگیری هدفمند شروع و در طی تکامل طبقات، با نمونهگیری نظری ادامه یافت. برای تجزیه و تحلیل دادهها از روش تحلیل مقایسهای به شیوه استراوس و کوربین استفاده شد.
یافتهها: مقوله: «منابع انسانی» به عنوان متغیر مرکزی و اصلی (طبقه محوری) ظهور یافت. مواردی چون محاسبه تعداد نیرو به طور سیستمی، گزینش صحیح و رعایت ضوابط در آن، تأمین نیروی کافی از ردههای مختلف پرستاری، پذیرش بیمار با هماهنگی پرستار مسؤول بخش و روابط مطلوب انسانی از مفاهیم فرعی این طبقه هستند.
نتیجهگیری: همانطور که شرکتکنندگان اذعان داشتند منابع انسانی مناسب میتواند بهرهوری پرستاران را افزایش داده و به افزایش کیفیت مراقبت که مأموریت اصلی نظام سلامت است کمک کند.
فاطمه کشمیری، فاطمه بهرام نژاد،
دوره 29، شماره 2 - ( 4-1402 )
چکیده
زمینه و هدف: عوامل متعددی بر فرآیند هویتیابی دانشجویان پرستاری اثرگذار است، اما یکی از مهمترین عوامل، نقش برنامه درسی پنهان در این فرآیند بوده و البته این فرآیند هنوز ناشناخته است. مطالعه حاضر با هدف تببین نقش برنامه درسی پنهان در فرآیند هویتیابی دانشجویان کارشناسی پرستاری انجام گرفته است.
روش بررسی: مطالعه حاضر، پژوهش کیفی از نوع گراندد تئوری است. در این مطالعه 35 دانشجوی کارشناسی پرستاری در سالهای 1400-1399 دانشگاههای علوم پزشکی تهران با مصاحبههای نیمه ساختارمند، مصاحبه شدند. مدت زمان هر مصاحبه 60-30 دقیقه بود. سپس مصاحبهها دستنویس و با رویکرد اشتروس و کوربین (2008) تجزیه و تحلیل شد.
یافتهها: پس از تجزیه و تحلیل دادههای مطالعه، در نهایت سه طبقه اصلی و 12 زیرطبقه ظاهر شد. نظریه مرتبط در این پژوهش با طبقه مرکزی تزلزل هویتیابی در حرفه پرستاری شکل گرفته است. ابهام و بیانگیزگی در حرفهای شدن طبقه اصلی، طبقه حکمرانی فرهنگ تبعیضآمیز فرآیند شکل گرفته در این مطالعه و ترویج بیانگیزگی بهواسطه الگوهای ناکارآمد زمینه این مطالعه را تشکیل دادند.
نتیجهگیری: براساس یافتههای مطالعه میتوان فرآیند هویتیابی را به مثابه یک رود تشبیه کرد که ابرهای تبعیض بر فراز این رود از یک سو و صاعقههای ناکارآمدی الگوها از سوی دیگر، رود هویتیابی را مشوش میکند و در این اثنا بستر سنگلاخ رود که بیانگیزگی فراگیران برای حرفهای شدن است، این بستر را برای هویتیابی نامناسبتر و متزلزل میکند.