کاربران عمومی فقط به فهرست مقالات منتشر شده دسترسی دارند.
103 نتیجه برای موضوع مقاله:
عاطفه ربیعی، عطیه قاسمی، دینا مرشدی، مرجان صباغیان، آزاده ابراهیم حبیبی،
دوره 10، شماره 2 - ( 10-1389 )
چکیده
Normal
0
false
false
false
مقدمه: فیبرهای
آمیلوئیدی، ساختارهای منظم حاصل از تجمعات پروتئینی
میباشند که از جمله در محل تزریقهای مکرر انسولین مشاهده شدهاند.
تغییر در ساختار انسولین میتواند باعث کاهش میل به این تجمع شود. در تحقیق حاضر، لیزین
انسولین با استفاده از سیتراکونیک انهیدرید تغییر داده شده است و تاثیر این تغییر
بر این فرایند بررسی شده است.
روشها: برای
جدا کردن یون روی انسولین و تبدیل فرم هگزامری آن به فرم مونومری و فعال، از بافر حاوی
EDTA استفاده شد. تغییر شیمیایی لیزین به سیتراکونیل
لیزین با استفاده از سیتراکونیک انهیدرید در محیط بازی انجام شد. سپس هر دو نمونه
طبیعی و تغییر داده شده به مدت 24 ساعت در شرایط تشکیل تجمعات آمیلوئیدی برای
پروتئین انسولین انکوبه شدند.
یافتهها: مطالعه ساختارهای دوم و سوم پروتئین شاهد و تغییر داده شده، به وسیله تکنیکهای دورنگ نمایی دورانی
و فلوئورسانس ذاتی، تفاوت محسوسی را در این
ساختارها بین این دو نمونه نشان نداد. بررسی و مقایسه دو نمونه شاهد و آزمودنی پس
از 24 ساعت انکوباسیون در شرایط تشکیل تجمعات به وسیله تکنیکهای دو رنگ نمایی دورانی
دور، مطالعه تغییرات جذب نوری کنگورد
با تکنیک اسپکتروسکوپی، بررسی طیف نشر تیوفلاوین T با دستگاه فلوئورسانس
و تصاویر حاصل از میکروسکوپ الکترونی،
کاهش قابل ملاحظه تجمعات فیبرهای آمیلوئیدی را در نمونه تغییر داده شده نسبت به
نمونه شاهد نشان داد.
نتیجهگیری:
تغییر شیمیایی اسید آمینه لیزین در پروتئین انسولین به وسیله سیتراکونیک انهیدرید باعث
کاهش قابل ملاحظه تجمعات آمیلوئیدی میشود که بالقوه نوع مطلوبتری از انسولین را بدست
میدهد.
مریم چینیساز، آزاده ابراهیم حبیبی، عطیه قاسمی، باقر لاریجانی،
دوره 10، شماره 2 - ( 10-1389 )
چکیده
Normal
0
false
false
false
مقدمه: در بیماری دیابت، آلبومین سرم انسانی تمایل بالایی در
اتصال به قند و گلایکه شدن (Glycation) از خود نشان داده
است. گلایکه شدن آلبومین سرم انسانی، زمینه را برای تشکیل اشکال تجمعی فراهم میکند.
با توجه به عمومیت پدیده تجمع و تشکیل آمیلوئید و دخالت این گونه اشکال تجمعی در
بیماریهای مرتبط با پروتئینها، مطالعه بر روی پروتئینهای مدل و بدست آوردن
اطلاعات بیشتر در مورد چگونگی این پدیدهها، میتواند در مقابله با اشکال تجمعی
راهگشا باشد. تحقیقات مربوط به تاثیر ترکیبات شیمیایی کوچک بر فیبریلاسیون پروتئینها نیز میتواند
در راستای طراحی و بهینه سازی این مولکولها به عنوان دارو، در درمان بیماریهای
آمیلوئیدی کمک کننده باشد.
روشها: القای تغییرات ساختاری آلبومین سرم انسانی انکوبه شده در
بافر گلایسین با pH پایین و در حضور
حلال آلی اتانول به مدت 24 ساعت انجام گرفت. ایجاد آمیلویید به کمک روشهای اسپکتروسکوپی جذب کنگورد، نشر فلورسانس تیوفلاوین تی،
دو رنگنمایی حلقوی (CD) و میکروسکوپ
الکترونی عبوری (TEM) بررسی شد. در عین
حال، از دو ترکیب به نام سیلیبینین و یدی پامید در جهت بررسی تاثیر آنها در فرایند
فیبریلاسیون استفاده شد.
یافتهها: آلبومین سرم انسانی
در شرایط اسیدی قادر به تشکیل ساختار فیبریلار آمیلوئیدی است و هر دو ترکیب مذکور
قادر به کاهش فیبریلاسیون در این پروتئین بودند.
نتیجهگیری: در این تحقیق نشان داده شد که آلبومین سرم انسانی بدون
گلایکه شدن، استعداد ایجاد اشکال تجمعی را دارد. جهت مهار این پدیده، سیلیبینین نسبت
به یدی پامید دارای تاثیر بیشتری بود و میتواند به عنوان داروی بالقوه در مهار
آمیلوئید مطرح باشد.
مهدیه مهراب محسنی، مهسا محمدآملی، شیرین حسنی رنجبر، ناهید روحیپور، پروین امیری، ارغوان کوروشنیا، رامین حشمت، باقر لاریجانی، جواد توکلی بزاز، محمد نبیونی،
دوره 10، شماره 3 - ( 12-1389 )
چکیده
مقدمه: اکسید نیتریک اندوتلیال سبب افزایش استعداد ابتلا به دیابت نوع 2 و مقاومت به انسولین، میگردد. در مطالعات گذشته چندین پلیمورفیسم ژن eNOS بررسی و نشان داده شده است که بین هاپلونوعهای ژن eNOS با دیابت نوع 2 و عوارض دیابت در جمعیتهای گوناگون ارتباط وجود دارد. همچنین ارتباط بین پلیمورفیسم VNTR اینترون4 eNOS با عملکرد اندوتلیال و خطر ابتلا به دیابت نوع 2 گزارش شده است. هدف از این مطالعه یافتن ارتباط بین این پلیمورفیسم و دیابت نوع 2 یا عوارض میکرو واسکولار آن در مقایسه با جمعیت کنترل سالم در یک جمعیت ایرانی میباشد.
روشها: از 220 بیمار مبتلا به دیابت نوع 2 و کنترل سالم که همگی آنها از کلینیک دیابت بیمارستان علیبن ابیطالب وابسته به دانشگاه رفسنجان انتخاب شده بودند، نمونه تهیه شد.
یافتهها: تفاوت معنیداری در فراوانی ژنوتایپ پلیمورفیسم eNOS بین بیماران و گروه کنترل مشاهده شد (96/3-05/0: 95% CI، 0/2 =OR، 02/0=P، bb در برابر aa+ab). همچنین فراوانی آلل a در بیماران دیابتی در مقایسه با گروه کنترل افزایش چشمگیری داشت (08/4-19/1: 95% CI، 1/2=OR، 07/0=P). فراوانی آللa در بیماران مبتلا به نوروپاتی دیابتی نسبت به گروه کنترل، نیز افزایش چشمگیری داشت (7/3-00/1: 95% CI، 8/1=OR، 03/0=P). به علاوه فراوانی آلل aو ژنوتایپ بین بیماران فاقد عوارض و گروه کنترل تفاوت معنیداری داشت، به ترتیب: ](8/5-2/1: 95% CI؛ 6/2=OR، 007/0=P، bb در برابر aa+ab)، (5/9-4/1: 95% CI؛ 8/2=OR، 001/0=P)[.
بحث و نتیجهگیری: یافتههای ما وجود ارتباط بین پلیمورفیسم ژن eNOS و دیابت نوع 2 و عوارض ناشی از آن را در جمعیت ایرانی تأیید میکند. هر چند، ارتباط بین پلیمورفیسم VNTR و ژن eNOS و T2DM در بیماران دیابتی بدون عوارض چشمگیرتر میباشد و به نظر میرسد پلیمورفیسم ژن eNOS بر روی دیابت و عوارض میکرو واسکولار آن اثر دوگانه دارد.
مهدیه مهراب محسنی، پروین امیری، فروغ اعظم سیاح پور، شیرین حسنی زنجبر، ناهید روحیپور، رامین حشمت، باقر لاریجانی، جواد توکلی بزاز، مهسا محمد آملی،
دوره 10، شماره 4 - ( 7-1390 )
چکیده
مقدمه: پلیمورفیسمهای ژن فاکتور رشد اندوتلیال عروقی VEGF (Vascular Endothelial Growth Factor) با عوارض گوناگون از جمله نوروپاتی و رتینوپاتی دیابتی ارتباط دارد. ما در این مطالعه ارتباط بین پلیمورفیسمهای ژن VEGF و زخم پای دیابتی را بررسی نمودیم.
روشها: گروه مورد مطالعه شامل بیماران مبتلا به دیابت نوع 2 واجد زخم پای دیابتی (247N=) و فاقد زخم پای دیابتی (241N=)؛ گروه کنترل شامل 98 فرد سالم بود (98N=). از روش ARMS-PCR برای تعیین ژنوتیپ پلیمورفیسمهای تک نوکلئوئیدی ژن VEGF در موقعیتهای C/T 7- و C/A 2578- استفاده شد.
یافتهها: فراوانی ژنوتیپ AA در بیماران واجد زخم پای دیابتی در مقایسه با افراد دیابتی فاقد زخم پای دیابتی کاهش معنیداری داشت (80/0-24/0=CI 95%، 44/0=OR، AA vs. CA+CC). همچنین کاهش معنیداری در فراوانی آلل A در بیماران مبتلا به زخم پای دیابتی در مقایسه با کنترلهای سالم وجود داشت (96/0-48/0 CI= 95%، 68/0OR=، 02/0P=).
نتیجهگیری: به نظر میرسد که فراوانی آلل A در بیماران مبتلا به زخم پای دیابتی کمتر بود که نشان دهنده اثر حمایتی این آلل است. سازوکار احتمالی، کاهش رگزایی در بیماران فاقد این آلل میباشد.
زهره کرباسچیان، محمدجواد حسینزاده عطار، مصطفی حسینی، محمد طالبپور، فرید کوثری، نرگس کرباسچیان، ندا رضوان، مریم مظاهریون، هدی ندیمی، عاطفه گلپایی، آرش حسیننژاد،
دوره 10، شماره 5 - ( 8-1390 )
چکیده
Normal
0
false
false
false
مقدمه: میزان مشارکت بافت چربی احشایی در
ترشح ویسفاتین و نقش آن در پاتوژنز بیماریهای متابولیک ناشی از چاقی در مطالعات
انسانی هنوز به طور دقیق بررسی نشده است. هدف این
مطالعه تعیین میزان ترشح ویسفاتین از بافت چربی احشایی و بررسی ارتباط آن با برخی
فاکتورهای خونی و شاخص HOMA در افراد چاق مفرط با عمل جراحی bariatric است.
روشها: 46 فرد چاق مفرط (35 BMI
≥) با شرایط لازم جهت جراحی انتخاب شدند. در حین جراحی از سیستم پورت و ورید محیطی خونگیری انجام
شد. در نمونههای حاصل از سیستم وریدی؛ پروفایل چربی، گلوکز، انسولین اندازهگیری و شاخص HOMA محاسبه شد. ویسفاتین در سیستم پورت و وریدی بررسی
شد.
یافتهها: سطح سرمی ویسفاتین در
سیستم پورت بطور معنی داری نسبت به سیستم ورید محیطی بالاتر بود (09/12±9/11 در مقابل 2/3±1/5، 0001/0P<).
رابطه معنیداری بین ویسفاتین و سایر متغیرهای BMI،
اندازه دور کمر، نسبت دور کمر به باسن، پروفایل چربی، قند خون و انسولین دیده نشد.
نتیجهگیری: با توجه به درناژ خونی بافت چربی احشایی به ورید پورت وبر
اساس نتایج این مطالعه، بالا تر بودن
سطح سرمی ویسفاتین در سیستم پورت نسبت به ورید محیطی نشان می دهد که بافت چربی احشایی منبع مهم ترشح کننده
ویسفاتین در انسان است. تا قبل از این مطالعه ترشح ویسفاتین از
بافت چربی احشایی در in vivo مورد بررسی قرار
نگرفته بود. مطالعات بیشتری جهت روشن شدن نقش ویسفاتین در شرایط پاتولوژیک ناشی از
چاقی مورد نیاز است.
الهه کاشانی امین، پریچهره یغمایی، باقر لاریجانی، آزاده ابراهیم حبیبی،
دوره 11، شماره 2 - ( 11-1390 )
چکیده
مقدمه: مهارکنندههای آلفا آمیلازهای پستانداران به عنوان داروهایی برای دیابت و چاقی بطور وسیعی مورد استفاده قرار میگیرند. اما گزارشهای معدودی در مورد فعالسازی آنزیم، که میتواند در این بیماریها مضر باشند وجود دارد. در این جا، اثر ترکیبات مشتق از پورین روی آلفا آمیلاز پانکراس خوک (به عنوان مدل آنزیم انسانی) بررسی شده است.
روشها: تاثیر ترکیبات پورینی بر فعالیت آنزیم در حضور سوبسترای طبیعی، نشاسته و یک سوبسترای صناعی، 4- نیتروفنیل آلفا- دی- مالتوهگزائوزاید بررسی شد. جهت یافتن جایگاه احتمالی برهم کنش این ترکیبات با آنزیم از روش داکینگ (مدلسازی مولکولی) استفاده شد.
یافتهها: مشتقات متیل گزانتین 20 تا 30 درصد فعالیت آنزیم را افزایش دادند. اثر فعالسازی مستقل از غلظت است و در دامنه 10 تا 100 میکرومولار این ترکیبات دیده میشود. با بررسیهای جایگیری، مشخص میشود که احتمالاً یک جایگاه تنظیم فعالیت مستقل از نواحی اتصال ثانویه گزارش شده پیشین، در ساختار آنزیم وجود دارد.
نتیجهگیری: میتوان پیشنهاد کرد که افزایش قند خون دیده شده در نتیجه مصرف کافئین ممکن است تا حدودی مربوط به اثر فعال کنندگی این ترکیب بر آنزیم باشد. وجود یک ناحیه احتمالی تنظیم فعالیت در آنزیم امکان در نظر گرفتن این ناحیه را برای مطالعات بعدی فراهم میکند.
سعیده خلیلی، آرمین مددکار سبحانی، عبداله هلالی، باقر لاریجانی، آزاده ابراهیم حبیبی،
دوره 11، شماره 4 - ( 3-1391 )
چکیده
مقدمه: لیپاز، آنزیم محلول در آب است که هیدرولیز پیوندهای شیمیایی استری درسوبستراهای لیپیدی نامحلول در آب را انجام میدهد. لیپاز یک زیر شاخه از استرازها میباشد با توجه به ساختار آنزیم، ترکیبات آروماتیک میتوانند به عنوان مهارکنندههای لیپاز پستانداران مطرح باشند و کاربرد آنها به عنوان داروی بالقوه در درمان چاقی است. در این مطالعه بر آن شدیم تا ترکیبات آروماتیکی جدیدی را برای اثرگذاری روی عمل لیپاز بیابیم تمامی ترکیبات مورد استفاده در این تحقیق دارای حداقل یک حلقه فنلی در ساختار خود میباشند.
روشها: تاثیر ترکیبات آروماتیک شامل استراگول، یدیپامید، وانیلیل نونامید و وانیلیل استون بر فعالیت آنزیم لیپاز پانکراس خوکی در حضور سوبسترای صناعی، پارا نیتروفنیل استات بررسی شد. جهت یافتن جایگاه احتمالی برهم کنش این ترکیبات با آنزیم از روش داکینگ (مدلسازی مولکولی) استفاده شد.
یافتهها: در حضور سوبسترای پارانیترو فنیل استات (یک سوبسترای مصنوعی) و ترکیبات فوق وانیلیل نونامید و وانیلیل استون در غلظت پایینتر اثر قابل توجهی دارند در حالی که یدیپامید مجموعاً تاثیر فعال کنندگی نشان میدهد و تاثیر استراگول چندان قابل توجه نیست. بنابراین وانیلیل نونامید و وانیلیل استون برای مطالعات بیشتر با استفاده از روش مدلسازی مولکولی انتخاب شدند.
نتیجهگیری: این نتایج اثر بالقوه وانیلیل نونامید و وانیلیل استون رادر بین ترکیبات فوق در کاهش فعالیت آنزیم نشان میدهد، همچنین این مطالعه با توجه به نتایج به دست آمده از روشهای مدلسازی مولکولی وجود محلهایی مشابه در آنزیم برای اتصال به «مهارکنندهها» را نشان میدهد، به گونهای که محل اتصال مهارکننده به آنزیم در جایگاه فعال یا مکانی نزدیک به جایگاه فعال میباشد.
امین البرزی، مهسا محمدآملی، پروین امیری، باقر لاریجانی، صدف صبا، جواد توکلی بزاز،
دوره 11، شماره 5 - ( 7-1391 )
چکیده
MicrosoftInternetExplorer4
مقدمه: این مقاله برای سنجش میزان بیان mRNA ژن VEGF (vascular endothelial
growth factor) در سلولهای تک هستهای تحریک نشده در خون محیطی برای بیماران
مبتلا به CAD (coronary
artery disease) و بیماران بدون عارضه CAD است. همچنین ما پلیمورفیسم C/A را در ژن VEGF در ناحیه 2578- که میتواند در میزان
بیان mRNA این ژن موثر
باشد را بررسی کردیم.
روشها: ما 50 بیمار که ابتلای آنها به CAD با
آنژیوگرافی به تایید رسیده است را به عنوان مورد و 50 نفر را که عدم ابتلای آنها
به CAD نیز با آنژیوگرافی مشخص شده را به عنوان شاهد در نظر
گرفتیم. بیان mRNA ژن VEGF توسط Real-time-PCR
بررسی شد و ژنوتیپ VEGF در ناحیه 2578-
نیز توسط تکنیک ARMS-PCR مطالعه گردید.
یافتهها: بیان mRNA ژن VEGF به طور معنیداری در بیماران
+CAD در مقایسه با افراد
- CAD کاهش پیدا میکند(01/0=P). فراوانی آلل C و ژنوتیپ CC در ناحیه 2578- در
بیماران
+CAD افزایش پیدا میکند.
نتیجهگیری: هموزیگوت بودن برای ژنوتیپ CC به طور معمولی در افراد
+CAD (30%) بیش از افراد
-CAD (18%) مشاهده شد، اما
این تفاوت معنیدار نیست (1/0=P)، و به هر حال یک تمایلی برای کاهش
بیان mRNA ژنVEGF وقتی که بیماران حامل ژنوتیپ AA در ناحیه 2578- بودند، در مقایسه با
افراد حامل AC یاCC مشاهده شد. بیان ژنVEGF در بیماران
+CAD کاهش مییابد و پلیمورفیسم C/A در ناحیه 2578- بیانVEGF را تحت تاثیر قرار میدهد.
محمدرضا ملک، پریچهره یغمایی، باقر لاریجانی، آزاده ابراهیم حبیبی،
دوره 11، شماره 5 - ( 7-1391 )
چکیده
Normal
0
false
false
false مقدمه: یکی از مسائل مهم در فرآیند درمان و کنترل دیابت
کاهش هایپرگلایسمی بعد از مصرف مواد قندی میباشد که از طریق مهار آنزیمهایی
مانند آلفا آمیلاز امکانپذیر است. با توجه به نقش احتمالی
باکتریهای فلور نرمال در متابولیسم بدن انسان، آنزیم آلفا آمیلاز باکتریایی نیز
میتواند از این منظر مورد توجه باشد.
روشها: در این تحقیق با استفاده از برنامههای Clustal W2 و Blast میزان تشابه و همانندی بین
توالیهای آمینو اسیدی آلفا آمیلازهای 8 باکتری فلور نرمال حفره دهان بررسی شد. سپس
با استفاده از برنامه vina Autodock محل
جایگیری 5 ترکیب پیشنهادی به عنوان مهارکننده شامل آکاربوز، کنگو
رد، بی کوکولین، هسپریدین متیل چالکون و جیبرلیک
اسید در ساختار آلفا آمیلازBacillus amyloliquefaciens به عنوان مدل آنزیم باکتریایی مورد بررسی قرار گرفت. در بخش آزمایشگاهی اثر
ترکیبات مذکور بر فعالیت آلفا آمیلاز باکتریایی با روش برنفلد سنجیده شد.
یافتهها: در بررسی تطابق توالیهای آمینواسیدی آلفا آمیلازهای باکتریهای فلور نرمال با آنزیم Bacillus amyloliquefaciens تشابهای با میانگین 64% و همانندی با میانگین 46% مشاهده شد. همچنین نتایج حاصل از
مقایسه محل اتصال یونهای فلزی و رزیدوهای کاتالیتیک جایگاه فعال نشان دهنده تشابه
فراوان ساختار آلفا آمیلازهای باکتریایی است. نتایج حاصل از جایگیری ترکیبات
پیشنهادی به عنوان مهارکننده در ساختار آنزیم باکتریایی تمایل به برهمکنش میان آنها با
آنزیم باکتریایی را نشان میدهد. در بخش سنجشهای آزمایشگاهی نیز ترکیبات مذکور تا
غلظت 20 میکرو مولار اثری کاهشی بر
فعالیت آنزیم داشتند.
نتیجهگیری: در بخش تجزیه و تحلیل آماری تطابق توالیها تشابه معنیداری بین ترادف توالیها وجود دارد که نشان دهنده تشابه فراوان بین
ساختار آلفا آمیلازهای باکتریای است. در بخش آزمایشگاهی با توجه به غلظت پایین
ترکیبات مورد سنجش احتمال دارد این مواد در غلظتهای بالاتر اثر مهاری مطلوبتری
داشته باشند.
شیوا خلیل مقدم، آزاده ابراهیم حبیبی، پروین پاسالار، پریچهره یغمایی، باقر لاریجانی،
دوره 11، شماره 6 - ( 8-1391 )
چکیده
مقدمه: آنزیمهای گلیکوزیداز در هضم نشاسته وگلیکوژن در نتیجه افزایش قند خون موثرند. مهارکنندههای این آنزیمها خصوصا مهارکنندههای آلفا آمیلاز به علت نداشتن عوارض جانبی مهار کنندههای آلفا گلوکوزید از اهمیت ویژهای برخوردارند و به عنوان ابزاری با ارزش در درمان دیابت مطرح هستند. جستجوی ابتدایی برای یافتن چنین ترکیباتی با کمک مدلهای in vitro و in vivo صورت میپذیرد. در مورد مهار کنندههای آلفا آمیلاز، از آنجا که موش صحرایی به صورت متداول به عنوان مدل فارماکولوژی مورد استفاده قرار میگیرد، در این مطالعه، مدل ساختار آنزیم این حیوان مورد بررسی قرار گرفته است. از آنجا که ساختار کریستالی این آنزیمها موجود نمیباشد مطالعه مدلسازی مولکولی به منظور مقایسه آنزیمهای آمیلاز پانکراسی موش صحرایی و انسان انجام گردید.
روشها: بررسی ترادف آمینواسیدی و مدلسازی ساختار آنزیم موش با استفاده از برنامه Blast،Clustal W و SWISS MODEL انجام شد. جهت یافتن جایگاه احتمالی برهم کنش مهارکنندههای آنزیم، ترکیب شش زیر واحدی قندی که مهار کننده گزارش شده برای آنزیم انسانی است با استفاده از روش جایگیری (داکینگ) در مدل قرار داده شد و برای بررسی بیشتر برهم کنش ترکیب با آنزیم از شبیه سازی دینامیک مولکولی کوتاه مدت استفاده گردید.
یافتهها: نتایج نشان دهنده تفاوت جزئی آنزیم موش صحرایی با آنزیم انسان است. در عین حال اسید آمینههای مهم در برهم کنش مهار کنندههای قندی و آنزیم تا حدودی شناسایی شدهاند.
نتیجهگیری: علیرغم اینکه میتوان از آنزیم آلفا آمیلاز پانکراس موش صحرایی به عنوان مدل جهت بررسی اولیه و کلی تاثیر ترکیبات مهار کننده استفاده کرد، باید به تفاوت موجود در ساختار آن توجه کرد و بنابراین نتایج به دست آمده از مدل را در موارد حساس تر با احتیاط تفسیر نمود.
زهرا طاهری، مهسا محمد آملی، میلاد ابوالحلاج، جواد توکلی بزاز، باقر لاریجانی، مریم خجسته فرد، پروین امیری،
دوره 11، شماره 6 - ( 8-1391 )
چکیده
Normal
0
false
false
false مقدمه: هر دو سیستم ایمنی ذاتی و اکتسابی در
ایجاد بیماریهای قلبی و عروقی درگیرند. هدف از این مطالعه بررسی میزان بیان
سایتوکاینهای مختلف در لنفوسیتهای خون محیطی Fresh
un-stimulated PBMCs)
) در افراد دارای بیماریهای قلبی و عروقی بود.
روشها: این مطالعه یک بررسی موردی-شاهدی
بود و بر روی بیمارانی که آنژیوگرافی قلبی عروقی شده بودند، انجام شد. بیماران با
بیش از 50 درصد تنگی به عنوان گروه مورد (CAD+) و بیماران
بدون تنگی عروق کرونر به عنوان گروه کنترل (CAD-)، دستهبندی
شدند. در هر گروه 25 بیمار که از نظر سن و جنس و نمایه توده بدن (BMI)،
match
شده بودند، برای آنالیز میزان بیان ژنهای ,TNFα,INFγ,IL-23, IL-17, IL-10, IL-6, IL-4 TGFβ در بیماران CAD+ در قیاس با
بیماران CAD- با استفاده از روش Real time PCR
به طور کمی مورد بررسی قرار گرفتند.
یافتهها: ما مشاهده کردیم که بیان ژنهای IL-4
و IL-10
در بیماران CAD+ کاهش یافته بود در حالی که بیان ژنهای IL-6
و همچنین INFγ به عنوان نمونهای از پاسخهای ایمنی مربوط به سلولهای
Th1 در بیماران CAD+ در قیاس با بیماران CAD- افزایش یافته بود، هر چند این اختلافات از نظر آماری معنیدار
نبود. در این مطالعه یک کاهش معنیدار در بیان ژنIL-23 در PBMCs
بیماران با CAD
در قیاس با بیماران بدون CAD مشاهده شد (8/0-29/0:CI
95%، 001/0P<).
نتیجهگیری: دادههای آماری بر نقش قابل توجه IL-23
در بیماریزایی CAD دلالت میکند و همچنین بر این فرضیه تاکید میکند که میتوان
از IL-23
در جهت کاربردهای درمانی استفاده کرد. IL-23 یک
سایتوکاین مهم در مسیر Th17 میباشد. بنابراین مطالعات بیشتر در آینده در جهت نقش
پاسخ ایمنی Th17 در آترواسکلروزیس برای آشکارسازی سازوکارهای تنظیمی
درگیر در پاتوژنزیس CAD موثر خواهد بود.
پریچهر یغمایی، آزاده ابراهیم حبیبی، معصومه نصرالهی، فرزانه آدینه،
دوره 12، شماره 2 - ( 10-1391 )
چکیده
مقدمه: بیماری دیابت یک معضل عمده و تهدید کننده سلامتی انسان میباشد که شیوع آن به طور هشدار دهندهای در حال افزایش است. در این بیماری قند خون و به دنبال آن چربی خون افزایش مییابد. آنزیم گلوتامات دهیدروژناز (Glutamate Dehydrogenase (GDH موجب افزایش ترشح انسولین میشود. لذا مهار کنندههای این آنزیم شامل بیتیونول (Bithionol)، سولوکتیدیل (Suloctidil)، و همچنین لوسین (L-Leucine) به عنوان فعال کننده آنزیم GDH میتوانند تاثیراتی بر ترشح انسولین داشته باشند. در مطالعه حاضر تاثیر این عوامل بر میزان ترشح انسولین و مقدار قند و لیپیدهای خون مورد بررسی قرار گرفته است.
روشها: رتها در دو گروه غیردیابتی و دیابتی (تزریق درون صفاقی آلوکسان با دوز mg/kg 150) تقسیم شدند. در هر گروه سه دسته برای دریافت ترکیب مورد نظر قرارگرفتند. بیتیونول با دوزmg/kg 10، سولوکتیدیل و لوسین هر کدام mg/kg 20 به صورت گاواژ به رتها داده شد. این تیمار 30 روز ادامه یافت و در طول تیمار پارامترهای گلوکز خون به صورت هفتگی و میزان مصرف آب و میزان ادرار به صورت روزانه اندازهگیری شد. میزان هورمون انسولین (توسط کیت انسولین رت ALPCO) و فاکتورهای کلسترول، تریگلیسرید،LDL وHDL (توسط کیت پارس آزمون) پس از دوره تیمار ثبت گردید. در پایان جهت بررسیهای هیستولوژیکی از پانکراس موشها مقاطع بافتی تهیه شد.
یافتهها: نتایج نشان دادند ترکیب بیتیونول موجب کاهش معناداری (001/0P<) در میزان گلوکز خون و آب و ادرار و میزان تریگلیسرید در گروه تجربی دیابتی 1 نسبت به گروه شم گردید. ترکیبات سولوکتیدیل و لوسین در گروه تجربی دیابتی نسبت به گروه شم موجب کاهش میزان آب و ادرار (001/0 P<) و همین طور کاهش میزان LDL (01/0 P<) شدند. همچنین لوسین باعث افزایش (05/0P<) تریگلیسرید در گروه تجربی دیابتی 3 گردید. نتایج هیستولوژیکی اندکی بهبود را در گروههای تجربی دیابتی نسبت به گروه شم دیابتی نشان دادند.
نتیجهگیری: ترکیبات به کار رفته در این پژوهش، نیازمند تحقیقات بیشتری جهت روشن شدن سازوکار عمل آنها میباشد.
Normal 0 false false false
هانیه شیرازی، آنیتا احمدی، نرگس پورباقر، کبری امیدفر،
دوره 12، شماره 2 - ( 10-1391 )
چکیده
مقدمه: طراحی روشهای سنجشی با دقت و حساسیت بالا در تشخیص زودهنگام بسیاری از بیماریها کمک زیادی میکند. در این راستا ایمونوسنسورها ارائه گردیدند که با استفاده از روشهای الکتروشیمیایی و براساس سیگنال حاصل از میانکنشهای آنتیژن-آنتیبادی قادر به تشخیص مقادیر بسیار کم یک آنتیژن خاص در نمونه فرد بیمار میباشند. در این مطالعه، یک روش الکتروشیمیایی سریع مبتنی بر ایمونوسنسورها با استفاده از نانوذرات مغناطیسی با ساختار هسته/ پوسته/ پوسته برای سنجش میزان آلبومین (HAS) ادرار طراحی شده است.
روشها: ابتدا نانوذرات اکسید آهن/ کیتوزان/ طلا (Fe3O4/Chitosan/Au) سنتز گردید. سپس آنتیبادی منوکلونال علیه آلبومین و نانوذرات مغناطیسی با تجمع نانوذرات طلا بر روی سطح آن جهت تهیه کونژوگه (Ab-MnGs) مورد استفاده قرار گرفت. سنسور مورد استفاده در این تحقیق الکترودهای کربنی صفحهای (Screen Printed Carbon Electrode) SPCEs بوده که براساس نوع سنجش رقابتی طراحی شده، آنتیژن به همراه پلیمر پلیوینیل الکل (PVA) در سطح آنها ثابت میگردد.
یافتهها: خصوصیات نانوذرات سنتز شده توسط تکنیکهای TEM، XRD، VSM و الکتروشیمیایی مورد بررسی قرار گرفت. برای تایید کونژوگه (Ab-MnGs) از روشهای الایزا و الکتروشیمیایی استفاده گردید. نهایتاً با برقراری اتصالات لازم در سطح الکترود کربنی صفحهای و تکمیل مراحل آمادهسازی ایمونوسنسور، سنجشهای الکتروشیمی شامل ولتامتری چرخهای (CV) نشان داد که فرایند تثبیت به خوبی انجام شده است و پالس ولتامتری تفاضلی (DPV) برای آشکارسازی کمی آنتیژن انجام گرفت که با افزایش غلظت HSA در نمونههای استاندارد و بیمار، پاسخهای DPV کاهش یافت.
نتیجهگیری: با طراحی این روش، آلبومین ادرار با حساسیت بسیار بیشتری نسبت به روشهای مرسوم (تا حد نانوگرم) قابل اندازهگیری است. امکان تعمیم نتایج این مطالعه برای طراحی دیگر ایمونوسنسورهای زیستی نیز وجود دارد.
Normal 0 false false false
علی رضا صفرزاده، خدیجه اسمعیلپور، الهه طالبی گرکانی، رزیتا فتحی،
دوره 13، شماره 3 - ( 12-1392 )
چکیده
مقدمه: آدیپونکتین و امنتین-1 آدیپوکینهایی با ویژگی افزایش حساسیت انسولینی میباشند. هدف این پژوهش بررسی تاثیر تمرین مقاومتی بر سطوح سرمی آدیپونکتین و امنتین-1 در موشهای صحرایی دیابتی شده با استرپتوزتوسین بود.
روشها: 24 سر موش صحرایی نر از نژاد ویستار (12 تا 14 هفتهای) بهطور تصادفی به گروههای کنترل غیردیابتی، کنترل دیابتی و تمرین دیابتی تقسیم شدند. حیوانات در گروه تمرین دیابتی برنامه تمرین مقاومتی شامل بالا رفـتن از نـردبان با وزنههای متصل به دم را انجام دادند (3 روز در هفته، به مدت 4 هفته). پس از 4 هفته تمرین مقاومتی غلظت سرمی گلوکز، انسولین، پروفایل لیپیدی، آدیپونکتین و امنتین-1 اندازهگیری شد.
یافتهها: سطوح سرمی امنتین-1 و آدیپونکتین در گروه کنترل دیابتی در مقایسه با گروه کنترل غیردیابتی پایینتر بود (001/0 >P). پس از 4 هفته تمرین مقاومتی سطوح سرمی آدیپونکتین در گروه تمرین دیابتی در مقایسه با گروه کنترل دیابتی بهطور معنیداری بالاتر بود (028/0 P=)، لیکن تفاوت معنیداری در سطوح سرمی امنتین-1 بین دو گروه دیابتی مشاهده نشد. همچنین تفاوت معنیداری در پروفایل لیپیدی گروههای مختلف مشاهده نشد. چهار هفته تمرین مقاومتی تغییر معنیداری در سطوح سرمی گلوکز و انسولین موشهای صحرایی دیابتی ایجاد نکرد.
نتیجهگیری: این پژوهش نشان داد تمرین مقاومتی موجب افزایش غلظت سرمی آدیپونکتین در موشهای صحـرایی دیابتی میشود، بدون آنکه تغییر معنیداری در غلظت گلوکز، انسولین، امنتین-1 و پروفایل لیپیدی رخ دهد. به نظر میرسد شدت پایین تمرین و دورهی کوتاه آن نقش مهمی در عدم مشاهده تغییرات معنیدار در غلظت گلوکز، انسولین و امنتین-1 داشته باشد.
مریم چینی ساز، آزاده ابراهیم حبیبی، پریچهره یغمایی، کاظم پریور، احمد رضا دهپور،
دوره 13، شماره 4 - ( 2-1393 )
چکیده
مقدمه: ساختار انعطافپذیر پروتئین باعث میشود که پروتئینها بهسمت تشکیل تجمعات نظم یافته (فیبریل آمیلوئیدی) هدایت شوند. این حالت برای پروتئینهای ضروری مانند انسولین که کاربرد دارویی دارند، یک مشکل مهم تلقی میشود. بررسی فرایند فیبریلزایی از طریق القاء و مهار آن با استفاده از ترکیبات خاص مانند مشتقات آروماتیک میتواند اطلاعات مفیدی در جهت پایدارسازی ساختار پروتئین در اختیار قرار دهد.
روشها: جهت القای فیبریلزایی بهمدت 24 ساعت انسولین رگولار در بافر فسفات با pH خنثی انکوبه شد. ایجاد آمیلوئید با استفاده از روشهای اسپکتروسکوپی جذب کنگورد و میکروسکوپ الکترونی (TEM) بررسی شد. سپس تاثیر تزریق زیرپوستی آمیلوئیدهای بهدست آمده در شرایط in vitro در موش سوری بعد از بافت برداری با استفاده از رنگ آمیزی کنگورد و میکروسکوپ پولاریزه مورد مطالعه قرار گرفت. در عین حال از لیگاندهای آروماتیک جهت بررسی تاثیر آنها بر فرایند فیبریلاسیون استفاده شد.
یافتهها: انسولین رگولار در pH خنثی و دمای C°37 قادر به تشکیل ساختار فیبریلار آمیلوئیدی است. از بین لیگاندها، سیلیبینین و کلروپروپامید بیشترین تاثیر مهاری را داشتند. همچنین در اثر تزریق فیبریلهای بهدست آمده در شرایط in vitro، شرایطی مشابه با آمیلوئیدوزیز ندولار ایجاد شد.
نتیجهگیری: انسولین رگولار استعداد بالایی در تشکیل تجمعات آمیلوئیدی دارد. همچنین ایجاد شرایطی مشابه با آمیلوئیدوزیز ندولار، فیبریلزایی توسط انسولین رگولار را در شرایط in vitro تایید کرد. جهت مهار این پدیده سیلیبینین دارای بیشترین تاثیر بود و میتواند بهعنوان داروی بالقوه در پایداری ساختار پروتئین مطرح باشند.
سحر قشقایی، قاسم نظیری، رابرت فرنام،
دوره 13، شماره 4 - ( 2-1393 )
چکیده
مقدمه: دیابت یکی از شایعترین و پر هزینهترین بیماریهای مزمن است که محدودیتهای زیادی در فعالیتهای بیمار ایجاد میکند. عدم پذیرش بیماری، حساس شدن به نوسانات قندخون و نشانههای جسمی، محدودیتهای غذایی و میزان فعالیت از عوامل برانگیزنده مشکلات روانشناختی در بیماران مبتلا به دیابت میباشد. پایین بودن سطوح سلامت هیجانی، بیمار را به نتایج نامطلوب دیگری همچون کاهش کیفیت زندگی، کنترل متابولیک نامطلوب و افزایش نرخ مرگ و میر سوق میدهد.
درمانهای مبتنی بر ذهنآگاهی بهواسطه این که به هر دو بعد جسمانی و روانی میپردازند دارای اثربخشی بالایی برای درمان برخی اختلالات بالینی و بیماریهای جسمانی گزارش شده است. هدف ما از این مطالعه تعیین اثربخشی درمان شناختی مبتنی بر ذهنآگاهی در بهبود کیفیت زندگی بیماران دیابتی نوع دو مراجعه کننده به درمانگاه مطهری شیراز بود.
روشها: این پژوهش یک تحقیق آزمایشی بر اساس طرح گروه آزمایش و کنترل با پیش آزمون و پس آزمون بود. 42 زن و مرد مبتلا به دیابت نوع دو با تحصیلات حداقل دیپلم انتخاب و بعد از همتاسازی از نظر سن و جنس بهطور تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل قرار گرفتند. از هر دو گروه با استفاده از پرسشنامه "وار و شربورن" )36- (SFپیش آزمون به عمل آمد. گروه آزمایش بهمدت 8 جلسه 2 ساعته تحت آموزش درمان شناختی مبتنی بر ذهنآگاهی قرار گرفت. سپس از هر دو گروه پس آزمون بهعمل آمد. اطلاعات بهدست آمده با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه 20 به روشهای تحلیل کواریانس تک متغیره و چند متغیره مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافتهها: میانگین نمره کلی کیفیت زندگی در گروه آزمایش (99/74) بیشتر از گروه گواه (64/45) در پس آزمون و مقدار F در سطح معنا دار(0001/0P≤)، معنادار بود. بین دو گروه آزمایش و کنترل از نظر میانگین کلیه ابعاد کیفیت زندگی تفاوت معنیدار بود و میانگین کلیه ابعاد کیفیت زندگی در گروه آزمایش نسبت به گروه کنترل افزایش یافته بود.
نتیجهگیری: بر اساس نتایج، درمان شناختی مبتنی بر ذهنآگاهی در بهبود کیفیت زندگی کلی و ابعاد جسمانی و روانی مؤثر میباشد.
الهه خواجوئی، زهره الهی مقدم، مرتضی بهنام رسولی، ناصر مهدوی شهری،
دوره 13، شماره 5 - ( 4-1393 )
چکیده
مقدمه: دیابت نوعی بیماری درونریز متابولیک است که اختلالات متابولیکی ناشی از آن ممکن است عمل سایر غدد درونریز درگیر در متابولیسم از جمله غده تیروئید را نیز تحت تاثیر قرار دهد. در مطالعه حاضر اثرات دیابت القایی نوع یک و نوع دو بر ساختار غده تیروئید و سطوح فاکتورهای بیوشیمیایی خون در موش صحرایی نر نژاد ویستار مورد بررسی قرار گرفته است.
روشها: سی رت نر بالغ به سه گروه کنترل، دیابت القایی نوع یک (mg/kg130) آلوکسان و دیابت القایی نوع دو (تیمار با آب آشامیدنی حاوی فروکتوز 10% بهمدت 8 هفته) تقسیم شدند. پس از القای دیابت، رتها بهمدت دو ماه نگهداری شدند و در طی این مدت سطوح سرمی فاکتورهای بیوشیمیایی و انسولین کلیه موشها در سه مقطع زمانی قبل، وسط و پایان دوره آزمایشاندازهگیری شد. پس از فیکس، غده تیروئید موشها به روش پرفیوژن و طی مسیر آمادهسازی بافتی، تهیه مقاطع میکروسکوپی سریال و رنگ آمیزی، وضعیت ساختاری غده تیروئید بهوسیله تکنیکهای استریولوژیکی کاوالیه و دایسکتور مورد بررسی کمی قرار گرفت.
یافتهها: دو ماه پس از القای دیابت، در دیابت نوع یک افزایش سطحتری گلیسرید و کلسترول و کاهش سطح LDL در حالی که در دیابت نوع دو، در سطوح LDL وHDL اندکی کاهش مشاهده شد. نتایج حاصل از بررسی ساختاری غده تیروئید بیانگر کاهش چشمگیر (05/0P<) حجم غده تیروئید و افزایش معنیدار (01/0P<) دانسیته سطحی فولیکولها و به عبارت دیگر کاهش حجم فولیکولها در هر دو گروه دیابتی بود.
نتیجهگیری: این نتایج رابطه نزدیک بین اختلالات تیروئیدی با دیابت را مورد تائید قرار میدهند.
پریچهر یغمایی، فرزانه عباسی، آزاده ابراهیم حبیبی، عطیئه حصارکی،
دوره 13، شماره 5 - ( 4-1393 )
چکیده
مقدمه: سندرم تخمدان پلی کیستیک (Polycystic Ovary Syndrome=PCOS) یک بیماری نسبتا شایع در زنان در سنین باروری است. بیس فنولها گروههای شیمیایی هستند که از دو گروه هیدروکسیل عملکردی تشکیل شدهاند و بیشتر آنها بر پایهی دومتیل متان هستند. در این پژوهش اثرترکیبات بیس فنول A و بیس فنول AP در سندرم تخمدان پلی کیستیک مورد بررسی قرارگرفته است.
روشها: رتهای ماده بالع نژاد ویستار در 6 گروه طبقهبندی شدند. گروه کنترل سالم (رتهای سالم که روغن هسته انگور را به عنوان حلال دارو دریافت نمودند). گروه PCOS (القای بیماری توسط تستوسترون پروپیونات) وگروهای تجربی ١٫٢٫٣٫٤ که بهترتیب پس از القای PCOS، بیس فنول A و بیس فنول AP را با دوز های mg/kg 25mg/kg , 50 از طریق گاواژ دریافت کردند. در پایان از قلب خون گیری به عمل آمد و هورمونهای LH,FSHاندازه گیری شد. تخمدانها نیز جهت بررسیهای بافت شناسی مطالعه شدند.
یافتهها: نتایج این بررسی نشان داد که بیس فنول A و بیس فنول AP، میزان هورمون LH را نسبت به FSH افزایش میدهند. همچنین این دو ماده با کاهش معنادار تعداد فولیکول در حال رشد و کاهش فولیکول گراف و همینطور افزایش سرعت آترزی فولیکولی و کاهش احتمال ایجاد کیست (از بین بردن فولیکولها و عدم تبدیل به کیست)، باعث ایجاد اثرات منفی بر روی سندروم تخمدان پلی کیستیک میشوند.
بهزاد فروتن، سحر ملزمی، حسین هراتی پور، شهرام ملزمی، ناهید بلبل حقیقی، فاطمه سادات علم الهدی، امیر حسین آشنایی، سید رضا موسوی، محمد رضا جعفری، محسن چوپانی مقدم،
دوره 13، شماره 5 - ( 4-1393 )
چکیده
مقدمه: یافتن داروهای موثر در التیام زخم دیابتی مد نظر پژوهشگران است. هدف از این تحقیق بررسی اثرات التیام بخش پالماتین در بهبود زخمهای پوستی موشهای سالم و دیابتی میباشد.
روشها: در این مطالعه 16 سر موش نر نژاد ویستار به 4 گروه (کنترل منفی، کنترل مثبت، تجربی یک، تجربی دو) تقسیم گردیدند. در گروههای مورد آزمایش، زخمی به مساحت 4 سانتیمتر مربع در سمت چپ ستون فقرات ایجاد گردید و روند ترمیم زخم به صورت ماکروسکوپی بررسی شد.
یافتهها: زخم گروههای دیابتی شده با استرپتوزوسین، در مقایسه با گروه سالم ترمیم دیرتری نشان داد و التیام زخم در گروههای تجربی تیمار شده با پالماتین نسبت به گروه کنترل از سرعت بیشتری برخوردار بود.
نتیجهگیری: نتایج نشان داد که پالماتین موجب تسریع ترمیم زخمهای پوستی نمونههای سالم و دیابتی میشود.
مریم جم نژاد، کوروش جعفریان، مصطفی قربانی، عسل عطایی جعفری، سعید حسینی،
دوره 14، شماره 1 - ( 10-1393 )
چکیده
مقدمه: ارتباط میان متابولیسم، عملکرد هورمونهای تیروئیدی و چاقی موضوعی است که در دهههای اخیر بسیار مورد توجه قرار گرفته است. این مطالعه با هدف اعتبار سنجی پرسشنامه «تیروئید و متابولیسم» و ارتباط آن با وضعیت متابولیسم و سطح سرمی هورمونهای تیروئیدی انجام شد.
روشها: این مطالعه به روش مقطعی- توصیفی و با استفاده از دادههای 164 نفر از افراد20 تا 64 ساله از میان مراجعهکنندگان به کلینیک تغذیه و پژوهشگاه علوم غدد و متابولیسم دانشگاه علوم پزشکی تهران انجام شد. برای هر کدام از شرکتکنندگان فرم پرسشنامه تیروئید و متابولیسم شامل 25 سوال تکمیل گردید. سطح سرمی هورمونهای تیروئیدی شامل T3, T4, TSH اندازهگیری شد. میزان متابولیسم استراحت بدن (REE) با استفاده از دستگاه کالری متری غیرمستقیم اندازهگیری شد.
یافتهها: میزان REE حاصل از دستگاه کالری متری غیرمستقیم و محاسبه شده توسط فرمول هریس بندیکت، در مردان به ترتیب 34/475± 7/1826 و 54/454±6/2277 و در زنان 50/205± 8/1410و 10/136± 73/ 1670 کیلوکالری بود. نمره نهایی پرسشنامه ارتباط معنیداری با REE اندازهگیری شده نداشت. متابولیسم استراحت بدن ارتباط مستقیمی با سطح سرمی T3 و T4 و T3/T4 و ارتباط معکوس با TSH داشت. به جز سطح سرمی T3، در سایر موارد ارتباط آماری معنیدار وجود نداشت. وضعیت متابولیسم افراد با استفاده از محاسبه درصد تفاضل و اندازهگیری شده با دستگاه، و محاسبه شده با فرمول هریس-بندیکت و متابولیسم پیشبینی شده با پرسشنامه «تیروئید و متابولیسم» همخوانی نداشت. اما از میان 25 سوال پرسشنامه سوالات 1 ،4 ،16 ،23 ارتباط معنیداری با متابولیسم استراحت بدن (اندازهگیری شده با دستگاه) داشت.
نتیجهگیری: نتایج این مطالعه نشان میدهد که پرسشنامه تیروئید و متابولیسم تهیه شده، از ثبات درونی برخوردار، لیکن از روایی (validity) برخوردار نمیباشد.