جستجو در مقالات منتشر شده


کاربران عمومی فقط به فهرست مقالات منتشر شده دسترسی دارند.
18 نتیجه برای موضوع مقاله:

اعظم کرمی پسکوهانی، مسعود رحمتی، عبدالرضا کاظمی،
دوره 14، شماره 3 - ( 12-1393 )
چکیده

مقدمه: نروپاتی دیابت منجر به آتروفی عضله اسلکتی میگردد؛ اما سازوکارهای پیام‌رسانی آتروفی در این بیماری به‌طور کامل مشخص نشده است. بنابراین، هدف از انجام پژوهش حاضر بررسی بیان ژن (Syd) Sunday Driver در عضله نعلی رت‌های نر ویستار دارای نروپاتی دیابت در پی تمرین استقامتی بود. روش‌ها: 12 سر رت صحرایی بالغ نر نژاد ویستار به‌طور تصادفی در سه گروه چهار تایی شامل دیابتی تمرین کرده، دیابتی تمرین نکرده و کنترل سالم قرار گرفتند. 2 هفته پس از تزریق ( mg/Kg45) STZ، با اثبات نروپاتی دیابت توسط آزمون‌های آلودینیای مکانیکی و هایپرآلژزیا حرارتی، پروتکل تمرین استقامتی با شدت متوسط به‌مدت 6 هفته اجرا گردید. 48 ساعت پس از آخرین جلسه تمرینی، رت‌ها تشریح و عضله نعلی استخراج گردید. بیان ژن Syd نیز به روش Real time-PCR بررسی شد. یافته‌ها: وزن عضله نعلی در گروه‌های دیابتی کاهش یافت (001/0=p)، اگرچه در گروه دیابت تمرین کرده نسبت به گروه دیابت تمرین نکرده بالاتر بود (001/0=p). بیان ژن Syd در گروه دیابت تمرین نکرده نسبت به گروه کنترل سالم بالاتر بود (001/0=p). همچنین تمرین منجر به کاهش معنی‌دار بیان ژن Syd و سطوح گلوکز خون در گروه دیابت تمرین کرده نسبت به گروه دیابت تمرین نکرده شد (به‌ترتیب 001/0=p و 0001/0=p). نتیجه‌گیری: تنظیم افزایشی mRNASyd در عضله نعلی رت‌های دیابتی، در توسعه آتروفی عضلانی درگیر بوده و ورزش به‌عنوان یک راهبرد غیر دارویی، می‌تواند آن را تعدیل و به سطوح نرمال نزدیک نماید. بنابراین، پیشنهاد می‌شود Syd به‌عنوان یک هدف درمانی بدیع در بیماری دیابت مورد توجه قرار گیرد.


مسعود رحمتی، عبدالرضا کاظمی، نعیمه نکویی، هادی کرندی،
دوره 14، شماره 4 - ( 2-1394 )
چکیده

مقدمه: احتمال اینکه چاقی کودکی در بزرگسالی به یک بیماری مزمن تبدیل شود بسیار زیاد است. میزان شیوع و گسترش چاقی بهصورت قابل توجهی در طول دو دهه‌ اخیر افزایش یافته است. بنابراین مهم بودن سلامت فردی و کیفیت زندگی، پژوهش‌گران را به پژوهش در این زمینه واداشته است. هدف از این پژوهش، بررسی میزان تغییرات سطوح سرمی لپتین، انسولین، زمینه لیپیدی و نمایه توده‌ بدنی پس از یک دوره تمرین تناوبی سرعتی در کودکان چاق بود. روش‌ها: تعداد 30 دانش آموز چاق با دامنه سنی 9 تا 11 سال به‌صورت تصادفی هدفمند در 2 گروه تمرین تناوبی و کنترل گنجانده شدند. تمرینات تناوبی سرعتی به‌مدت 8 هفته اجرا شد. قبل و بعد از دوره تمرینی، اندازه‌گیری‌های مربوط به لپتین و انسولین به روش الایزا، زمینه لیپیدی و کلسترول با کیت شرکت پارس آزمون و اندازه‌گیری نمایه‌ توده بدنی انجام شد. داده‌های پژوهش با استفاده از آزمون تی مستقل تجزیه و تحلیل شد. یافتهها: تجزیه و تحلیل داده‌ها نشان داد که پس از برنامه‌ تمرینی، میزان لپتین، انسولین و کلسترول خون در مقایسه با گروه کنترل کاهش داشت (001/0P = ). همچنین در مقایسه با گروه کنترل کاهش معنی‌داری در نمایه‌ توده‌ بدنی گروه تمرین دیده شد (01/0P= ). نتیجه گیری: تمرینات تناوبی سرعتی بر میزان لپتین، انسولین و کلسترول کودکان چاق تاثیر معنی‌داری دارد و این تمرینات باعث بهبود نمایه‌ توده‌ بدنی در این افراد می‌شود.


مسعود رحمتی، عبدالرضا کاظمی، محمد حسین ارچنگی، سید جلال طاهرآبادی،
دوره 14، شماره 6 - ( 6-1394 )
چکیده

مقدمه: درد نوروپاتیک با تاثیر عمیق بر کیفیت زندگی و عملکرد روزانه بیماران همراه بوده و هزینه‌های درمانی بالایی را اعمال میکند. در این بیماری به‌خاطر طبیعت تخریبی اعصاب درآن، توجه بالایی به نوروتروفین‌ها به‌خاطر تاثیرات احتمالی آن­ها بر حیات، رشد، توسعه و تنظیم عملکرد نورون‌ها به‌عنوان یک راه درمانی احتمالی شده است. بنابرین هدف از انجام پژوهش حاضر بررسی اثرات مزمن کاهش فعالیت بدنی به شکل درد نوروپاتیک در بیان ژن NFG (Nerve Growth Factor) در عصب سیاتیک رتهای دچار لیگاسیون عصب نخاعی است.

روش‌ها:‌ 10 سر موش صحرایی نر نژاد ویستار با میانگین وزن 30±250 گرم به 2 گروه کنترل سالم (5n=) و گروه درد نوروپاتیک (SNL) (5n=) تقسیم شدند. طی شش هفته، آزمون‌های رفتاری درد نوروپاتیک در گروه‌های پژوهشی بهطور مستمر انجام شد. در پایان 6 هفته تغییرات بیان ژنNGF در عصب سیاتیک با تکنیک Real time PCR  اندازه‌گیری و با روش2-&Delta&DeltaCT محاسبه شد.

یافته‌ها: پس از 6 هفته، آزمون­های رفتاری درد نوروپاتیک آلوداینیای مکانیکی و پردردی حرارتی نشان داد که در گروه لیگاتور بندی آستانه تحریک درد نسبت به گروه کنترل به‌طور معنی‌داری کمتر بود (05/0&le P). همچنین میزان بیان ژن NGF در عصب سیاتیک در گروه لیگاتور بندی شده به‌طور معنی‌داری نسبت به گروه کنترل افزایش نشان داد (05/0&le P).

نتیجه‌گیری: یافته‌های مطالعه حاضر نشان می‌دهند که توسعه درد نوروپاتی و کاهش فعالیت بدنی در اثر آن با افزایش درون‌زاد NGF همراه است. هرچند در مطالعه حاضر مشخص نیست افزایش در بیانNGF از فعالیت کاهش یافته حاصل از درد نوروپاتی است یا از ذات آسیب عصبی، با این حال مسلم است افزایش بیان NGF، با درد نوروپاتیک همراه است.


فرانک صادقی پور وجدانی، رضا قراخانلو، منصوره موحدین، مسعود رحمتی،
دوره 15، شماره 1 - ( 10-1394 )
چکیده

مقدمه: نوروپاتی دیابت از عوارض شایع بیماری دیابت است. از سوی دیگر گلیکوژن سنتازکیناز3 بتا، کلید تنظیمی است که خروجی بسیاری از مسیرهای پیام‌رسانی را تعیین می‌کند و مهار آن در افزایش بقای نورونی مؤثر گزارش شده است. لذا پژوهش حاضر به بررسی اثر تمرین استقامتی بر بیان ژن GSK-3β در بخش حسی نخاع رت‌های نر ویستار با نوروپاتی دیابت می‌پردازد.

 روش‌ها: بدین منظور 16 سر رت نر ویستار به‌طور تصادفی به 4 گروه سالم کنترل، سالم تمرین، نوروپاتی کنترل و نوروپاتی تمرین تقسیم شدند. القای دیابت با تزریق درون صفاقی محلول استرپتوزوسین (45 میلی‌گرم/کیلوگرم) انجام شد. 2 هفته بعد از تزریق استرپتوزوسین، با اثبات نوروپاتی دیابت توسط آزمون‌های آلودینای مکانیکی و هایپرآلژزیای حرارتی، برنامه تمرین استقامتی تداومی با شدت 50-55 % Vo2max به‌مدت 6 هفته اجرا شد. 24 ساعت پس از آخرین جلسه تمرینی، رت‌ها تشریح و نورون‌های حسی L4-L6 بافت نخاع استخراج گردید. بررسی بیان ژن نیز با روش Real Time-PCR صورت گرفت.

یافته‌ها: در مقایسه با گروه نوروپاتی کنترل، نوروپاتی تمرین کاهش بیان GSK-3β را تجربه می‌کند (016/0 P=)؛ از سوی دیگر اختلاف معنی‌داری بین گروه‌های سالم کنترل و نوروپاتی کنترل دیده شد (0001/0 P=) به‌طوری‌که بیان ژن در گروه نوروپاتی کنترل افزایش نشان داد؛ اما اختلاف گروه کنترل سالم و نوروپاتی تمرینی معنی‌دار نبود.

نتیجه‌گیری: یکی از عوامل احتمالی درگیر در گسترش آسیب نورون‌های حسی نوروپاتی دیابت، تنظیم افزایشی mRNAGSK-3β بوده و ورزش می‌تواند آن را تعدیل و به سطوح نرمال نزدیک نماید. بنابراین، پیشنهاد می‌شود GSK-3β به‌عنوان یک هدف درمانی و غیردارویی بدیع در بیماری دیابت مورد توجه قرار گیرد.


مسعود رحمتی، زهره احمدی، رحیم میرنصوری، محمد فتحی،
دوره 15، شماره 3 - ( 12-1394 )
چکیده

مقدمه: در طی چند سال اخیر، پلی‌مورفیسم‌های متعددی شناسایی شده‌اند که با عملکرد توانی و سرعتی ورزشکاران نخبه ارتباط معنا‌دار داشته‌اند. در این میان، ژن IL6 به‌عنوان یک نامزد شایسته در خصوص تبدیل فرد به یک ورزشکار نخبه توانی معرفی شده است. بنابراین، هدف از انجام پژوهش حاضر بررسی ارتباط بین پلی‌مورفیسم ژن IL6 و ورزش توانی با استفاده از متاآنالیز است که شواهد بیشتری را در مقایسه با گزارش‌های فردی فراهم می‌کند.

روشها: با استفاده از موتورهای جستجو پایگاه‌های Science direct، Google Scholar و PubMed تا ماه مارس سال 2015 مورد جستجو قرار گرفتند. مقاله‌ها براساس کلید واژه‌هایIL6  در ترکیب با polymorphism or mutation or variant و در ترکیب با powersport مورد بررسی قرار گرفتند. تجزیه و تحلیل داده‌ها با استفاده از نرم‌افزار آماری STATA (نسخه 12) صورت گرفت.

یافتهها: 7 مقاله وارد مرور سیستماتیک و 3 مقاله وارد متاآنالیز نهایی شدند. پس از استخراج داده‌های مقالات، کل افراد گروه ورزشکار، 292 و کل افراد گروه کنترل 559 نفر بودند. برای مدل آللی G vs C نسبت شانس 43/1 (فاصله اطمینان 95 درصد: 99/1-03/1)، برای مدل آللی GG vs GC نسبت شانس 74/1 (فاصله اطمینان 95 درصد: 36/2- 28/1)، برای مدل آللی CC + GG vs GC نسبت شانس 71/1 (فاصله اطمینان 95 درصد: 36/2-24/1) و برای مدل آللی GG + GC vs CC نسبت شانس 96/0( فاصله اطمینان 95 درصد: 20/1-77/0) برآورد شد. همچنین، نتایج نشان داد ارتباط بین ژنوتیپ GG پلی‌مورفیسم rs1800795 ژن IL6 و ورزش توانی از لحاظ آماری معنادار است (05/0>p).

نتیجهگیری: به‌طور کلی، نتایج پژوهش حاضر نشان می‌دهد که وجود پلی‌مورفیسم rs1800795  ژن IL6 باعث عملکرد بهتر در ورزشکاران توانی می‌شود. این نتایج نشان می‌دهند که پروفایل ژنتیکی ممکن است بر عملکرد جسمانی انسان اثرگذار باشد. بنابراین، پیشنهاد می‌شود که محققین از پلی‌مورفیسمrs1800795  ژن IL6  به‌عنوان یکی از فاکتورهای منتخب در استعدادیابی ورزشی استفاده کنند.


نسیم آذری، مسعود رحمتی، محمد فتحی،
دوره 17، شماره 2 - ( 12-1396 )
چکیده

مقدمه: تاکنون پژوهش‌های متعددی در زمینه‌ی تأثیر فعالیت ورزشی بر عوامل خطرساز مرتبط با بیماری دیابت نوع دو در داخل ایران صورت گرفته است. لذا، هدف اصلی پژوهش حاضر بررسی تأثیر فعالیت‌های ورزشی استقامتی بر برخی متغیرهای وابسته به دیابت نوع دو به صورت مروری نظام­مند و متاآنالیز بر مطالعات صورت گرفته در داخل ایران بود.
روش‌ها: در این بررسی پایگاه­های اطلاعاتی PubMed،Embase ، Cochrane، ISI، Scopus، Science direct، sid و magiran با هدف یافتن منابع مرتبط با موضوع مورد جستجو قرارگرفتند. آنالیز داده­ها با استفاده از نرم افزار STATA نسخه‌ی 12 صورت گرفت.
یافته­ها: تعداد 242 مقاله به‌طور نظام­مند مرور شدند و از این میان، 24 مقاله به‌صورت متاآنالیز (در مجموع 592 نفر؛ 294 نفر به‌عنوان گروه کنترل (96 نفر مرد، 198 نفر زن) و 298 نفر به‌عنوان گروه تمرین (97 نفر مرد، 201 نفر زن)) مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. نتایج نشان داد که میان ورزش استقامتی و سطوح گلوکز خون (0001/0=P؛ 656/0- الی016/1- 95% CI)، ورزش استقامتی و انسولین (0001/0=P؛ 682/0- الی042/1- 95% CI)، ورزش استقامتی و مقاومت به انسولین (0001/0=P؛ 217/0- الی563/0-  95% CI) ارتباط معنی‌داری وجود دارد.
نتیجه‌گیری: مطالعه‌ی مرور سیستماتیک و متاآنالیز پژوهش‌های صورت گرفته در داخل ایران نشان می‌دهد که ورزش استقامتی می‌تواند با بهبود سطوح گلوکز خون، انسولین و مقاومت به انسولین بیماران دیابتی نوع دو همراه باشد. لذا توصیه می‌شود که متخصصین درگیر در علوم ورزشی و پزشکی، از راهبرد غیردارویی ورزش استقامتی به‌عنوان یک مداخله‌ی درمانی در بیماران دیابتی نوع دو استفاده کنند.
زهرا نورالهی، وحید ولی پور ده نو، رسول اسلامی،
دوره 18، شماره 4 - ( 2-1398 )
چکیده

مقدمه: فعالیت جسمانی از طریق افزایش مصرف انرژی و در نتیجه کاهش چربی‌های بدن محرکی مؤثر برای بهبود تندرستی سالمندان دارای سندرم متابولیک است. هدف از پژوهش حاضر بررسی تأثیر 8 هفته تمرینات دایره‌ای شدید بر سطوح سرمی BDNF و آیریزین و وزن بدن در زنان سالمند دارای سندرم متابولیک در خرم‌آباد بود.
روش‌ها: در این مطالعه‌ی نیمه تجربی، تعداد 18 زن سالمند (سن: 17/6±00/71 سال، وزن: 18/9±22/62 کیلوگرم، قد: 27/3±67/153 سانتی‌متر) دارای سندرم متابولیک به‌طور داوطلبانه شرکت کردند. آزمودنی‌ها ضمن انجام امور روزمره‌ی خود در یک پروتکل 8 هفته‌ای تمرین دایره‌ای با شدت بالا شرکت کردند که 3 جلسه در هفته اجراء می‌شد. 24 ساعت قبل از اجرای پروتکل تمرینی و 48 ساعت پس از اتمام پروتکل تمرینی نمونه‌ی خونی توسط کارشناس آزمایشگاه از آزمودنی‌ها در حالت ناشتا بین ساعت 7 و 30 دقیقه تا 8 گرفته شد. برای اندازه‌گیری سطوح سرمی BDNF و آیریزین از کیت‌های الایزا استفاده شد. برای تجزیه و تحلیل داده‌ها از آزمون t همبسته استفاده شد و سطح معنی‌داری 05/0>P در نظر گرفته شد.
یافته‌ها: نتایج افزایش معنی‌دار سطوح استراحتی سرمی BDNF (001/0=P) و آیریزین (033/0=P) و کاهش معنادار وزن بدن (001/0=P) در مقایسه با مقادیر پیش آزمون در زنان سالمند دارای سندرم متابولیک را نشان داد.

نتیجه‌گیری: تمرینات دایره‌ای شدید در زنان سالمند دارای سندرم متابولیک غلظت‌های سرمی BDNF و آیریزین را افزایش می‌دهد و احتمالاً افزایش این دو عامل می‌تواند اثرات مفیدی بر نیمرخ لیپیدی و در نهایت وزن بدن این افراد داشته باشد.


سیمین غلامرضایی، فیروزه غضنفری، لیدا سعیدی،
دوره 18، شماره 6 - ( 6-1398 )
چکیده

مقدمه: دیابت نوع دو به گروهی از بیماری‌های سوخت و سازی اطلاق می‌گردد که ویژگی مشترک آن‌ها افزایش سطح قند خون به‌علت نقص در ترشح انسولین، عملکرد آن و یا هر دو است. هدف این مطالعه بررسی اثربخشی درمان ‌شناختی مبتنی بر ذهن‌آگاهی بر کاهش رفتارهای خوردن آشفته، درماندگی روانشناختی و ارزشمندی بدن در بیماران مبتلا به دیابت نوع دو است.
روش‌ها: پژوهش حاضر یک مطالعه‌ی نیمه تجربی است که بر روی مبتلایان به دیابت نوع دو شهر کرمانشاه انجام گرفت. پس از اخذ رضایت کتبی، نمونه‌های پژوهش از میان افراد مبتلا به بیماری دیابت نوع 2 به روش در دسترس انتخاب شدند و به‌طور تصادفی به دو گروه آزمایش و گواه تقسیم شدند و در خصوص آن‌ها مقیاس‌های ارزشمندی بدن (مندلسون و همکاران ،2001)، رفتارهای خوردن آشفته (گارنر و همکاران، 1982) و مقیاس افسردگی، اضطراب و استرس (لاویبوند و لاویبوند  DASS-21) اجرا گردید. افراد گروه آزمایش به‌مدت دو ماه  هفته‌ای دو جلسه تحت درمان ‌شناختی مبتنی بر ذهن‌آگاهی قرار گرفتند، در حالی که گروه کنترل در این مدت مداخله ای دریافت نکردند. پس از اتمام جلسات، افراد هر دو گروه مجدداً ابزار پژوهش را تکمیل کردند. روش  تجزیه و تحلیل داده‌ها آمار توصیفی و آمار استنباطی (کوواریانس) بود و یافته‌ها با استفاده از نرم‌افزار Spss24 تحلیل شدند.
یافته‌ها: نتایج نشان داد درمان‌شناختی مبتنی بر ذهن‌آگاهی بر رفتارهای خوردن آشفته، درماندگی روان‌شناختی و ارزشمندی بدن مؤثر است ( 05/0> P، 74/35=F).
نتیجه‌گیری: درمان شناختی مبتنی بر ذهن آگاهی باعث کاهش رفتارهای خوردن آشفته، درماندگی روانشناختی و افزایش ارزشمندی بدن در بیماران مبتلا به دیابت نوع دو می‌شود.
محمدشریف باقری، وحید ولی پور ده نو، احمد همت فر،
دوره 18، شماره 6 - ( 6-1398 )
چکیده

مقدمه: افزایش بیان هیستون داستیلاز 5 (HDAC5) موجب کاهش بیان انتقال دهنده‌ی شماره 4 گلوکز (GLUT4) در عضله‌ی کند انقباض می‌شود و این سازوکار در دیابت بررسی نشده است. بنابراین، هدف پژوهش حاضر بررسی اثر شش هفته تمرین استقامتی بر سطوح پروتئین‌های GLUT4 و  HDAC5 در عضله‌ی نعلی موش‌های صحرایی دیابتی  بود.
روش‌ها: به این منظور تعداد 32 سر موش صحرایی نر نژاد ویستار (وزن: 4/9±245 گرم) به‌طور تصادفی به چهار گروه کنترل (8 سر)، تمرین (8 سر)، دیابت (8 سر) و دیابت تمرین (8 سر) تقسیم شدند. در سن 8 هفتگی، دیابت به‌وسیله‌ی تزریق استرپتوزوتوسین (50 میلی‌گرم/کیلوگرم) ایجاد شد. پروتکل تمرین استقامتی با شدت متوسط و پیشرونده به‌مدت 6 هفته و 5 جلسه در هفته انجام شد. 24 ساعت پس از اتمام پروتکل تمرینی، موش‌ها تشریح و بافت عضله‌ی نعلی آنها استخراج گردید. سپس محتوی GLUT4 و HDAC5 به‌روش الایزا اندازه‌گیری شد. برای تحلیل داده‌ها از آزمون آنالیز واریانس یک راهه در سطح معناداری 05/0>P استفاده شد.
یافته‌ها: نتایج نشان داد بین گروه‌های کنترل و تمرین (008/0=P)، تمرین و دیابت تمرین (004/0=P) و تمرین و دیابت (0005/0=P) تفاوت معناداری در سطوح GLUT4 وجود دارد. اما، در مورد متغیر HDAC5، نتایج نشان داد که تنها بین دو گروه کنترل و تمرین تفاوت معناداری وجود ندارد (99/0=P) و بین بقیه‌ی گروه‌ها تفاوت معناداری وجود دارد (05/0>P). همچنین، رابطه‌ی معکوس معناداری بین سطوح پروتئین‌های GLUT4 و HDAC5 وجود دارد (012/0=P و 439/0-=r).
نتیجه‌گیری: به‌نظر می‌رسد شش هفته تمرین استقامتی با شدت متوسط سطوح پروتئین GLUT4 را افزایش می‌دهد اما تمرین استقامتی، تنها می‌تواند سطوح پروتئین HDAC5 را در بیماری دیابت کاهش دهد.
افتخار محمدی، فاطمه نیک سرشت،
دوره 19، شماره 5 - ( 4-1399 )
چکیده

مقدمه: دیابت و استرس‌ اکسیداتیو ناشی از آن موجب افزایش عوارض این بیماری بر بافت قلب می‌‌شود. از طرف مقابل فعالیت ورزشی موجب بهبود وضعیت آنتی‌‌اکسیدانی بافت قلب می‌شود. هدف از پژوهش حاضر بررسی تأثیر 8 هفته تمرین استقامتی فزاینده بر فعالیت آنزیم سوپراکسیددیسموتاز و سطوح مالون‌دی‌آلدهید بافت قلب موش‌های مبتلا به دیابت نوع دو است.
روش‌ها: در این مطالعه‌ی تجربی ۲۴ سر موش نر نژاد ویستار (با سن ۱۰ هفته و وزن ۸/۱۱±۲۵۶ گرم) به ۴ گروه ۶تایی تقسیم شدند. برنامه‌ی تمرینی به‌مدت ۸ هفته تمرین استقامتی فزاینده انجام دادند. 48 ساعت پس از اتمام پروتکل فعالیت آنزیم سوپر‌اکسیددیسموتاز و سطوح مالون‌دی‌آلدهید بافت قلبی موش‌ها اندازه‌گیری شد. جهت مقایسه‌های بین گروهی از آزمون آنالیز واریانس یک طرفه و جهت بررسی ارتباط بین شاخص‌ها از آزمون پیرسون استفاده شد.
یافته‌ها: تفاوت معنی‌داری در شاخص‌های سوپراکسید دیسموتاز (011/0P=) و مالون‌دی‌آلدهید (001/0P=) بین چهار گروه مشاهده شد. در نتیجه آزمون تعقیبی برای شاخص سوپراکسید دیسموتاز افزایش معنی‌داری در گروه‌های تمرین سالم (016/0P=) و کنترل (029/0P=) نسبت به گروه کنترل دیابتی و برای شاخص مالون‌دی‌آلدهید کاهش معنی‌داری در گروه‌های کنترل (003/0P=)، تمرین دیابتی (050/0P=) و تمرین سالم(001/0P=) نسبت به گروه کنترل دیابتی مشاهده شد. ارتباط معنی‌داری بین شاخص‌های سوپراکسید ‌‌دیسموتاز و مالون‌دی‌آلدهید مشاهده شد (274/0P= ، 018/0r =).
نتیجه‌گیری: با توجه به نتایج پژوهش به‌نظر می‌رسد تمرین استقامتی فزاینده موجب کاهش پراکسیداسیون لیپیدی و بهبود وضعیت آنتی‌ اکسیدانی و در نتیجه کاهش استرس اکسیداتیو بافت قلبی موش‌های دیابتی می‌شود.
سمیه موسوی، فرانک هادی، فریده آذربانی،
دوره 20، شماره 3 - ( 12-1399 )
چکیده

مقدمه: گونه‌های آویشن مقادیر قابل توجهی از ترکیبات فنلی و فلاونوئیدی دارند و فعالیت‌های آنتی‌اکسیدانی قوی را نشان می‌دهند. پاراکسوناز 1 به‌عنوان آنزیم آنتی‌اکسیدان عمل می‌کند و لیپوپروتیین‌ها با چگالی پایین را در برابر اکسیداسیون محافظت می‌کند. هدف از این مطالعه ارزیابی ظرفیت آنتی‌اکسیدانی عصاره‌ی هیدروالکی آویشن و تأثیر آن بر فعالیت آنزیم پاراکسوناز1 سرمی افراد سالم و دیابتی است.
روش‌ها: فعالیت آنتی‌اکسیدانی و شناسایی گروه‌های عاملی ترکیبات موجود در عصاره‌ی هیدروالکلی گیاه به‌ترتیب با استفاده از آزمون‌های مهار رادیکال آزاد DPPH و آنالیز طیف سنجی FTIR تعیین شد. فعالیت آنزیم پاراکسوناز1 در 40 فرد سالم و دیابتی با اندازه‌گیری میزان هیدرولیز سوبسترای پاراوکسون به P نیتروفنل و جذب در 405 نانومتر انجام شد. نتایج با آزمون‌های دانکن و t مستقل مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافته‌ها: مقدار IC50 (غلظت مهار رادیکال‌های آزاد DPPH ) برابر با 5/477 میکرو‌گرم بر میلی‌لیتر به‌دست آمد. بررسی طیف FTIR وجود مولکول‌های زیستی حاوی گروه هیدروکسیل و حلقه‌ی آروماتیک را در عصاره‌ی هیدروالکلی گیاه نشان داد. فعالیت آنزیم پاراکسوناز سرمی افراد سالم و دیابتی که به‌مدت 15 دقیقه در معرض عصاره با غلظت mg/mL ۱ قرار گرفتند، به‌ترتیب 57/3 ± 95/49 و 25/3 ± 05/51 درصد افزایش یافت.
نتیجه گیری: گرچه تفاوت معنی‌داری بین فعالیت آنزیم سرمی افراد سالم و دیابتی در حضور و بدون حضور عصاره وجود نداشت، اما میزان فعال‌سازی آنزیم تحت تأثیر عصاره در افراد سالم و بیمار تفاوت معنی‌داری نداشت. عصاره‌ی گیاه، فعالیت آنزیم پاراکسوناز را احتمالاً به‌دلیل داشتن خاصیت آنتی‌اکسیدانی و حضور ترکیبات فنلی افزایش می‌دهد.
فاطمه نیک سرشت، مصطفی بهرامی، مسعود رحمتی،
دوره 21، شماره 5 - ( 11-1400 )
چکیده

مقدمه: مطالعه‌ی تجربی حاضر با هدف تعیین اثر 6 هفته تمرین تناوبی شدید (HIIT) بر بیان G6Pase در بافت کبد همچنین گلوکز و انسولین سرم در رت‌های چاق دیابتی نوع دو و مقایسه با گروه چاق غیر دیابتی انجام گرفت.
روش‌ها: 28 سر رت نر ویستار 10 هفته‌ای (10±220 گرم) به‌واسطه‌ی 6 هفته رژیم غذایی پُرچرب چاق شدند. سپس 14 رت توسط تزریق درون صفاقی STZ ( mg/Kg30) دیابتی نوع دو شدند. نهایتاً رت‌های مورد مطالعه در 4 گروه مساوی: 1) چاق کنترل، 2) چاق تناوبی، 3) دیابتی کنترل، 4) دیابتی تناوبی تقسیم شدند. گروه‌های تناوبی برای مدت 6 هفته در تمرینات تناوبی به تعداد 5 جلسه در هفته در قالب 10 تکرار دویدن 40 ثانیه‌ای روی تریدمیل با فواصل استراحتی 2 دقیقه‌ای (استراحت فعال) بین تکرارها شرکت نمودند. 48 ساعت پس از آخرین جلسه، سطوح ناشتایی گلوکز، انسولین سرم، بیان G6Pase در بافت کبد اندازه‌گیری و توسط آزمون آنوای دوسویه مقایسه شدند.
یافته‌ها: در مقایسه با گروه دیابتی کنترل، تمرینات تناوبی در رت‌های دیابتی به کاهش معنی‌دار گلوکز منجر شد (001/0=P). تمرینات تناوبی در گروه دیابتی همچنین به افزایش انسولین نسبت به گروه کنترل دیابتی (006/0=P) بدون تغییر در بیان G6Pase نسبت به گروه کنترل دیابتی منجر شد (102/0=P).
نتیجه‌گیری: بهبود گلوکز در پاسخ به تمرینات تناوبی در رت‌های دیابتی نوع دو احتمالاً ریشه در افزایش انسولین بدون تغییر در بیان G6Pase کبدی دارد. اندازه‌گیری فعالیت یا بیان دیگر آنزیم‌های کبدی جهت نتیجه‌گیری کلی پیشنهاد می‌شود.
افتخار محمدی، محمد فتحی، فرزانه چهل چراغی، افشین نظری،
دوره 22، شماره 1 - ( 2-1401 )
چکیده

مقدمه: هدف از پژوهش حاضر بررسی تأثیر هشت هفته تمرین استقامتی و مصرف امپاگلیفلوزین بر شاخص‌های التهابی و ارتباط آنها با ساختار و عملکرد قلب در رت‌های نر دیابتی است.
روش‌ها: 40 سر موش نر نژاد ویستار به‌صورت تصادفی به پنج گروه کنترل سالم، کنترل دیابتی، دیابتی+امپاگلیفلوزین، دیابتی+تمرین استقامتی و دیابتی+تمرین استقامتی+امپاگلیفلوزین تقسیم شدند. گروه‌ها پس از انجام پروتکل تمرینی و دریافت دارو، بیهوش و عملکرد قلبی و شاخص‌های TNF-α و TGF-β با آزمون‌های آماری آنوای یک‌طرفه و همبستگی پیرسون بررسی شد.
نتایج: تفاوت معنی‌دار در ضخامت پایان سیستولی بطن چپ (011/0 P=)، حجم پایان سیستولی بطن چپ (008/0 P=TNF-α (014/0 P=) و TGF-β (001/0 P=) بین گروه‌های پژوهش مشاهده شد. ارتباط منفی معنی‌داری بین TGF-β با وزن بدن، درصد کوتاه شدن الیاف قلب و کسر تزریقی و ارتباط مثبت معنی‌دار با سطوح گلوکز، ضخامت پایان سیستولی بطن چپ و حجم پایان سیستولی بطن چپ نشان داد. به‌علاوه، ارتباط منفی معنی‌داری بین TGF-β با کسر تزریقی مشاهده شد (05/0P≤).
نتیجه‏ گیری: به‌نظر می‌رسد تمرین هوازی خارج از تأثیر مضاعف امپاگلیفلوزین موجب بهبود وضعیت التهابی، ساختار و عملکرد بافت قلب دیابتی می‌شود.
سعید نعیمی، وحید ولی پور ده نو، مسعود معینی،
دوره 22، شماره 6 - ( 12-1401 )
چکیده

مقدمه: از عوارض دیابت نوع دو اختلالات عصب‌شناختی است و پروتئین‌های DCX و AMPA ممکن است در این اختلال درگیر باشند. بنابراین، هدف پژوهش بررسی اثر تمرین هوازی بر سطوح پروتئین‌های DCX و AMPA در هایپوکمپ موش‌های دارای دیابت نوع دو بود.
روش‌ها: در این پژوهش 32 سر موش نر ویستار هشت هفته‌ای به چهار گروه کنترل (C)، دیابت (D)، دیابت تمرین (DT) و تمرین (T) تقسیم شدند. دیابت بهوسیله‌ی تزریق استرپتوزوتوسین ایجاد شد. تمرین هوازی پنج جلسه در هفته برای شش هفته اجرا شد. 24 ساعت پس از آخرین جلسه موش‌ها تشریح و بافت هایپوکمپ استخراج شد. پروتئینها به روش الایزا اندازه‌گیری شد. برای تحلیل داده‌ها از آنالیز واریانس یک‌طرفه استفاده شد.
یافتهها: بین سطوح DCX گروه C و گروههای T (19/0=p) و DT (50/0=p) اختلاف معناداری وجود نداشت. اما بین سطوح DCX گروههای C و D تفاوت معناداری وجود داشت (05/0=P). بین گروه‌های دیابتی و گروه T اختلاف معناداری مشاهده شد (05/0>P). سطوح AMPA گروههای دیابتی به شکل معناداری کمتر از گروه‌های C و T بود (05/0>P). تفاوت بین گروههای C و T (21/0=P) و گروههای D و DT (73/0=p) معنادار نبود. بین AMPA و DCX با گلوکز همبستگی منفی معناداری مشاهده شد (به‌ترتیب 0005/0= p ، 75/0-=r و 0005/0= p ، 65/0-=r).
نتیجه‌گیری: دیابت پروتئینهای AMPA و DCX را کاهش میدهد اما ورزش اثر دیابت بر آنها را به‌طور غیرمعناداری کاهش می‌دهد. با توجه به‌مدت زمان مناسب تمرین، این احتمال وجود دارد با توجه به ارتباط منفی معنادار این دو پروتئین با گلوکز خون، شدت تمرین بتواند اثر منفی دیابت روی آنها را کاهش دهد.
سجاد رمضانی، آمنه پوررحیم قورچی، محسن یعقوبی، رقیه افرونده، مینا رسولی،
دوره 23، شماره 2 - ( 3-1402 )
چکیده

مقدمه: در طول دهه‌های اخیر فعالیت بدنی به‌عنوان یک ابزار کمکی کلیدی در کنترل بسیاری از بیماری‌ها از جمله بیماری دیابت درآمده است. هدف از این مطالعه بررسی تأثیر 8 هفته تمرین مقاومتی بر سطوح پلاسمایی پرپتین و اندوتلین 1 مردان مبتلا به دیابت نوع دو بود.
روش‌ها: پژوهش حاضر از نوع نیمه‌تجربی است. نمونۀ آماری این پژوهش را 38 مرد مبتلا به دیابت نوع دو تشکیل دادند که به‌صورت تصادفی به دوگروه 19 نفری تجربی و کنترل تقسیم شدند. آزمودنیهای گروه تجربی 8 هفته تمرین مقاومتی را سه جلسه در هفته با شدت متوسط اجرا کردند. 24 ساعت قبل و بعد از 8 هفته تمرین، سطوح پلاسمایی پرپتین، اندوتلین 1 و شاخص‌های مرتبط با دیابت نوع دو به روش الایزا اندازه‌گیری شد. برای بررسی تغییرات درون‌گروهی از آزمونt  همبسته و تفاوت بین‌گروهی ازآزمون t مستقل استفاده شد. جهت تجزیه‌و‌تحلیل داده‌ها با استفاده از نرم‌افزار SPSS استفاده شد (05/0P).
یافته‌ها: نتایج t همبسته نشان داد که سطوح پلاسمایی پرپتین و شاخص مقاومت به انسولین (001/0=P) و همچنین اندوتلین 1 پلاسما (001/0=P) در پس آزمون نسبت به پیش‌آزمون گروه تجربی کاهش معنی‌داری یافته است. همچنین نتایج آزمون t مستقل نیز نشان داد که سطوح پلاسمایی پرپتین وشاخص مقاومت به انسولین (001/0=P) و اندوتلین 1 (002/0=P) در پس آزمون گروه تجربی نسبت به کنترل به‌طور معنی‌داری کمتر است.
نتیجه‌گیری: باتوجه به نتایج به‌دست آمده به‌نظر می‌رسد انجام تمرین‌های مقاومتی باعث بهبود حساسیت به گلوکز از طریق کاهش پرپتین و کاهش احتمال ابتلا به فشارخون از طریق کاهش اندوتلین 1 در افراد مبتلا به دیابت نوع دو می‌شود.
سمیه امام رضایی، وحید ولی پور ده نو، علی یاور عزیزپور فرد،
دوره 23، شماره 6 - ( 11-1402 )
چکیده

مقدمه: عامل مغذی عصبی مشتق از مغز (BDNF) در افراد دیابتی کاهش و آسپروسین و هموگلوبین A1c (HbA1c) افزایش مییابد و ورزش میتواند این اثرات را معکوس کند، اما اثر ورزش شدید بر آسپروسین و BDNF در افراد سالمند دیابتی مشخص نیست. بنابراین، هدف مطالعۀ حاضر بررسی اثر ورزش عملکردی با شدت بالا بر سطوح آسپروسین و BDNF و ارتباط آنها با گلوکز و HbA1c مردان و زنان سالمند دیابتی بود.
روش‌ها: در این مطالعۀ نیمه تجربی، 24 مرد و زن سالمند دیابتی (سن: 84/5 ± 25/67 سال، وزن: 01/13 ± 29/70 کیلوگرم، قد: 29/10 ± 92/160 سانتیمتر) شرکت کردند. در حالت ناشتا نمونۀ خون اولیه گرفته شد. 90 دقیقه بعد، آزمودنیها ورزش عملکردی با شدت بالا را بهمدت 50 دقیقه انجام دادند. نمونۀ خونی دوم 10 دقیقه بعد از ورزش انجام شد. سطوح آسپروسین، BDNF، HbA1c و گلوکز به روش الایزا اندازهگیری شد. برای تحلیل دادهها از آزمونهای t، کوواریانس و ضریب همبستگی پیرسون استفاده شد.
یافته‌ها: آسپروسین و BDNF در هر دو گروه بهترتیب کاهش (0005/0 >P) و افزایش یافت (0005/0 >P). بین BDNF و آسپروسین مردان و زنان سالمند دیابتی در پیشآزمون و پسآزمون تفاوت معناداری وجود نداشت (05/0 <P). همبستگی منفی معناداری بین BDNF با آسپروسین، HbA1c و گلوکز و همبستگی مثبت معناداری بین آسپروسین با HbA1c و گلوکز وجود داشت (05/0 >P).
نتیجه‌گیری: ورزش با شدت بالا آسپروسین و BDNF را در مردان و زنان سالمند دیابتی بهترتیب کاهش و افزایش میدهد. همچنین، با توجه به رابطۀ منفی معنادار بین BDNF با گلوکز و HbA1c و رابطۀ مثبت معنادار بین آسپروسین با گلوکز و HbA1c بهنظر میرسد ورزش با شدت بالا با معکوس کردن تغییرات آسپروسین و BDNF، موجب بهبود احتمالی سطوح گلوکز و HbA1c میشود.
اسما سلیمانی، محمد فتحی، مصطفی بهرامی،
دوره 24، شماره 3 - ( 5-1403 )
چکیده

مقدمه: هدف پژوهش حاضر، بررسی تأثیر بازتوانی همراه با مصرف ویتامین D بر خستگی، کیفیت خواب و میزان افسردگی افراد مبتلا به سرطان استئوسارکوم پس از پیوند سلول‌های بنیادی مغز استخوان بود.
روش‌ها: در این مطالعه، 27 زن مبتلا به سرطان استئوسارکوم با نمایۀ تودۀ بدنی بالای 30کیلوگرم برمترمربع، سن 03/4±90/24 سال، قد 62/3±85/163 سانتی‌متر و وزن 5/4±17/82 کیلوگرم به‌طور تصادفی به چهار گروه (بیمار-تمرین)، (بیمار-تمرین-ویتامین D)، (بیمار- تمرین-دارونما) و (کنترل) تقسیم شدند. پروتکل تمرینی شامل ده هفته فعالیت ورزشی پیلاتس است. گروه مکمل هفته‌ای سه روز IU 500 ویتامین D را، به‌مدت 10 هفته مصرف می‌کردند. داده‌ها با استفاده از آزمون t وابسته و تحلیل واریانس یک‌راهه تجزیه‌وتحلیل شد.
یافته‌ها: نتایج حاصل از تحلیل کوواریانس پژوهش سه گروه تمرینی نشان داد پس از ده هفته بازتوانی ورزشی همراه مصرف ویتامین D، شاخص‌های خستگی و میزان افسردگی کاهش معنادار یافته است (05/0 P). و همچنین نتایج حاصل از تحلیل کوواریانس سه گروه تمرینی نشان داد کیفیت خواب کلی افراد مبتلا به سرطان استئوسارکوم افزایش معنادار یافته است (05/0 P).
نتیجه‌گیری: ﺑﺮاﺳﺎس ﻧﺘﺎﻳﺞ ﺑﻪ‌دﺳﺖ آﻣﺪه ﭘﻴﺸﻨﻬﺎد ﻣﻲ‌ﺷﻮد ﻣﺼﺮف ویتامین D به همراه بازتوانی ورزشی ﻣﻲ‌ﺗﻮاﻧﺪ ﺷﻴﻮۀ درﻣﺎﻧﻲ ﻣﺆﺛﺮی ﺑﺮای بر خستگی، کیفیت خواب و میزان افسردگی افراد مبتلا به سرطان استئوسارکوم ﺑﺎﺷﺪ.


وحید ولی پور ده نو،
دوره 24، شماره 5 - ( 10-1403 )
چکیده

مقدمه: اثرات سودمند عصارۀ زعفران و تمرین مقاومتی بر بهبود برخی از شاخصهای دیابت مشخص شده است، اما اثر ترکیبی آنها بر سطوح پروتئین BDNF در موشهای دارای دیابت نوع دو بررسی نشده است. بنابراین، هدف مطالعۀ حاضر بررسی اثر مصرف عصارۀ زعفران در خلال تمرین مقاومتی بر بیان پروتئین BDNF هایپوکمپ موشهای دارای دیابت نوع دو بود.
روش‌ها: در این مطالعۀ تجربی 30 سر موش صحرایی نر بالغ بهطور تصادفی به پنج گروه کنترل (C)، دیابت (D)، دیابت-تمرین مقاومتی (DT)، دیابت-عصارۀ زعفران (DS) و دیابت-عصارۀ زعفران-تمرین مقاومتی (DTS) تقسیم شدند. تمرین مقاومتی بهمدت شش هفته و پنج جلسه در هفته انجام شد. سطوح گلوکز خون و سطوح پروتئین BDNF هایپوکمپ اندازهگیری شد. برای تحلیل دادهها از آنالیز واریانس یکطرفه در سطح معناداری 05/0 >P استفاده شد.
یافته‌ها: نتایج نشان داد القای دیابت با STZ همراه با رژیم غذایی پُرچرب باعث تفاوت معنادار در میزان بیان ژن آتروژین-1 بین دو گروه DM با گروه ARDM شد (02/0 =P)، درحالی‌که سطح تغییرات بیان ژنی Foxo1 بین گروه ARDM با دیگر گروهها معنادار بود (001/0=P).
نتیجه‌گیری: انجام تمرین مقاومتی همچنین مصرف عصارۀ زعفران بهتنهایی و همراه با تمرین مقاومتی سطوح گلوکز خون را در موشهای دیابتی کاهش میدهد. امّا، مصرف عصارۀ زعفران تنها در خلال تمرین مقاومتی توانست سطوح پروتئین BDNF را افزایش دهد. بنابراین، برای بهرهوری بیشتر پیشنهاد میشود عصارۀ زعفران در خلال تمرین مقاومتی مصرف شود.

صفحه 1 از 1     

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به مجله دیابت و متابولیسم ایران می‌باشد.

طراحی و برنامه نویسی: یکتاوب افزار شرق

© 2025 , Tehran University of Medical Sciences, CC BY-NC 4.0

Designed & Developed by: Yektaweb