20 نتیجه برای اسد
نگین مسعودی علوی، فضل الله غفرانی پور، باقر لاریجانی، فضل الله احمدی، اسدالله رجب، غلامرضا بابایی،
دوره 3، شماره 2 - ( 3-1383 )
چکیده
مقدمه: بیماری دیابت از بیماریهای شایع و با عوارض خطرناک است. تحقیقات نشان می دهد با کنترل مناسب قند خون، می توان تا حد قابل توجهی از بروز عوارض دیابت کاست. هدف این تحقیق بررسی تاثیر روشهای بیمار محور و جامعه محور بر نحوه کنترل قند خون ، کیفیت زندگی ، رضایت بیمار از درمان و مراقبت ، میزان دانش و آگاهی و تعداد علائم گزارش شده است. روشها: این تحقیق از نوع کارآزمایی بالینی است که طی آن بیماران مراجعه کننده به انجمن دیابت ایران که بیش از ۱۸ سال سن داشتند، بطور تصادفی به دو گروه مداخله و شاهد تقسیم شدند. سه ماه پس از انجام مداخلات عمومی در دو گروه، شامل کلاس آموزشی و مداخلات اختصاصی مانند تماس تلفنی و اهدای جزوات آموزشی و مکاتبه با بیماران در گروه مداخله، متغیرهای تعیین شده در دو گروه بررسی و مقایسه شد.
یافتهها: از ۵۲ بیمار در هر گروه، ۱۷ نفر مرد و ۴۲ نفر مبتلا به دیابت نوع دوم بودند. متوسط سن در گروه مداخله ۴۹ و در گروه شاهد ۵۱ سال بود. بیماران در دو گروه از لحاظ سن، جنس، نوع دیابت، نوع درمان، وجود بیماریهای دیگر و میزان تحصیلات با یکدیگر تفاوتی نداشتند. پس از انجام مداخلات در هر دو گروه مداخله و شاهد کاهش معنی دار در میزان هموگلوبین گلیکوزیله دیده شد. میزان متوسط کاهش در گروه مداخله ۱/۴۵ و در گروه شاهد ۸۶/۰ درصد بود که حاکی از اختلاف معنی دار بین دو گروه است (۰۲/۰P = ). رضایت از مراقبت و درمان در هر دو گروه افزایش یافت که میزان افزایش در گروه مداخله به نحو معنی داری از گروه شاهد بیشتر بود. میزان دانش و آگاهی از بیماری دیابت در دو گروه افزایش معنی داری یافت. کیفیت زندگی در ابعاد مختلف تنها در گروه مداخله به نحو معنی داری افزایش یافت و تعداد علائم و نشانه ها در هیچیک از دو گروه تغییری نکرد.
نتیجهگیری: مداخلات جامعه محور و بیمار محور با تاکید بر آموزش و تداوم آن و حمایت از بیمار می تواند به میزان قابل توجهی بر روی کنترل گلیسمیک ، افزایش کیفیت زندگی ، رضایت بیمار از مراقبت و درمان و افزایش دانش و آگاهی تاثیر داشته باشد.
جواد زوار رضا، محمود دوستی، صدیقه سلیمانی، فرزاد اسدی جمنانی، بردیا فرزام فر، شهرنازآریا برزین، علی جلیلیان،
دوره 5، شماره 4 - ( 3-1385 )
چکیده
مقدمه: مطالعات تجربی نشان داده اند که مصرف گردو خطر ابتلا به بیماری های قلبی عروقی(CHD) را کاهش میدهد. گردو میزان لیپیدهای آتروژن نظیر کلسترول تام(TC) وتریگلیسرید(TG) ولیپوپروتیینهای آتروژن همچونLDL-C،VLDL-C را کاهش میدهد. این تأثیر به علت وجود ترکیبات مختلف بهویژه اسیدهای چرب غیر اشباع با چند پیوند دوگانه (PUFA) از نوع همچون اسید لینولنیک (C18:39,12,15 ) میباشد.
روشها: 20 راس رت نرهیپرکلسترولمیک با وزن g250-200 را به چهار گروه تقسیم کرده ،سپس این رتها به مدت هشت هفته تحت رژیم غذایی که حاوی مکمل عصاره روغنی گردوی ایرانی بود تغذیه گردیدند: گروه شاهد (غلظت 0% عصاره روغنی) و سه گروه مورد 5%، 5/7% و 10% عصاره روغنی گردو (بهترتیب 035/0، 049/0 و 07/0 گرم عصاره روغنی به ازای هر گرم وزن در هر روز).
یافتهها: این مطالعه نشان داد که عصاره روغنی گردوی ایرانی (لواسانات) اثری مثبت در کاهش غلظت سرمی TG (14%)، TC (8/7%)، LDL-C (11%) و VLDL-C (12%) داشته و با افزایش میزان مصرف عصاره(5% ، 5/7% و 10%) این اثر کاهنده نیز بیشتر شد.
نتیجهگیری: به علت کاهش غلظت سرمی لیپیدها و لیپوپروتیینهای آتروژن در اثر مصرف عصاره روغنی گردوی ایرانی (لواسانات)، میتوان گردو را به عنوان یک مکمل غذایی کاهنده خطر ابتلا به بیماریهای قلبی عروقی معرفی کرد.
مینو اسد زندی، زهرا فارسی، سهیل نجفی مهری، علی اکبر کریمی زارچی،
دوره 6، شماره 2 - ( 6-1385 )
چکیده
مقدمه: دیابت یک بیماری مزمن است که نیازمند مشارکت بیمار در فرایند درمان می باشد. پیامد درمان به باورهای بهداشتی بیمار و درک وی از بیماری وابسته است. هدف از این مطالعه تعیین تاثیر مداخله آموزشی در چارچوب مدل اعتقاد سلامت بر باورهای بهداشتی ، آگاهی و رفتارهای مراقبت از خود بیماران مبتلا به دیابت بود.
روشها: جمعیت مورد مطالعه بیماران دیابتی بستری در 4 بیمارستان آموزشی تهران بودند که در یک مطالعه تجربی (کارآزمایی بالینی) در سال 85-1384 مورد بررسی قرار گرفتند. 64 بیمار به روش مبتنی بر هدف انتخاب شده و به طور تصادفی به دو گروه مورد و شاهد تقسیم شدند. بعد از تعیین نیازها در چارچوب مدل اعتقاد سلامت، مداخله آموزشی در گروه مورد صورت گرفت. اطلاعات از طریق تکمیل پرسشنامه محقق ساخته طی مصاحبه چهره به چهره و سازمان یافته با نمونه های منتخب در دو نوبت قبل از مداخله آموزشی و دو ماه بعد از آن جمعآوری گردید. در نهایت دادهها با استفاده از آمار توصیفی و شاخصهای مرکزی، آزمونهای آماری پارامتریک و غیرپارامتریک مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.
یافتهها: قبل از مداخله، آزمون تی تست مستقل تفاوت معنی داری را در متغیرهای دموگرافیک و ابعاد مدل اعتقاد سلامت در دو گروه نشان نداد (05/0P). آزمون های تی زوج شده و ویلکاکسون پس از مداخله افزایش معنی داری در میانگین و میانه نمرات آگاهی ( از 78/11 به 53/15)، حساسیت درک شده (از 66/27 به 59/30)، شدت درک شده ( از 62/20 به 87/25)، خود کارآمدی (از16/19به 25/22) و رفتارهای مراقبت از خود (از 37/95 به 56/117) در بیماران گروه مداخله نشان دادند (05/0>P). ولی در گروه کنترل بجز در بعد آگاهی (05/0>P) در سایر ابعاد تغییر معنیداری مشاهده نشد (05/0نتیجهگیری: مداخله آموزشی در چارچوب مدل اعتقاد سلامت، ممکن است منجر به تغییر باورهای بهداشتی،افزایش آگاهی و به دنبال آن ارتقای رفتارهای مراقبت از خود بیماران دیابتیک گردد.
علی محرابی، لادن فتی، محمدحسن دوازده امامی، اسدالله رجب،
دوره 8، شماره 2 - ( 10-1387 )
چکیده
مقدمه: هدف پژوهش حاضر، بررسی اثربخشی آموزش مدیریت استرس شناختیـرفتاری بر کنترل قند خون و کاهش مشکلات هیجانی(افسردگی، اضطراب و استرس) در بیماران مبتلا به دیابت نوع 1 بود.
روشها: 25 نفر از بیماران دیابتی نوع یک عضو انجمن دیابت ایران به شیوه نمونهگیری داوطلبانه در دسترس انتخاب و سپس به طور تصادفی در دو گروه آزمایش(13=n) و کنترل(12=n) قرار گرفتند و علاوه بر پاسخ دادن به مقیاس افسردگی، اضطراب و استرس(DASS)، آزمایش HbA1c خون از آنها به عمل آمد. پس از آن، گروه آزمایش در یک دوره آموزش مدیریت استرس که طی 12 جلسه 2ساعته هفتگی و به شیوه شناختیـرفتاری گروهی برگزار شد، شرکت کردند و در پایان، افراد هر دو گروه دوباره به DASS پاسخ دادند. 3 ماه پس از مداخله، آزمایش خون پسآزمون در مورد هر دو گروه و آزمون پیگیری DASS در مورد گروه آزمایش اجرا شد. برای تحلیل دادهها، از آمار توصیفی، تحلیل کواریانس، تحلیل واریانس با اندازهگیری مکرر و ضریب همبستگی پیرسون استفاده شد.
یافته ها: پس از مداخله، میانگین نمرات HbA1c، افسردگی، استرس (001/0>P) و اضطراب(012/0=P) در گروه آزمایش بهطور معنیداری کاهش یافت. درضمن اثرهای مشاهده شده در مورد افسردگی، اضطراب و استرس، 3 ماه پس از مداخله باقی مانده بود(01/0>P).
نتیجه گیری: آموزش مدیریت استرس میتواند بهعنوان بخشی از مراقبت جامع دیابت سودمند باشد.
مریم نثاری، معصومه ذاکری مقدم، اسداله رجب، سقراط فقیه زاده، شیوا بصام پور، مظاهر رحمانی،
دوره 8، شماره 2 - ( 10-1387 )
چکیده
مقدمه: بیماران مبتلا به دیابت جهت کنترل موثر بیماری، نیازمند آموزش و حمایت وسیع هستند
. در این مطالعه تاثیر پیگیری تلفنی توسط پرستار بر کنترل گلیسمی و چربیهای خون در مبتلایان به دیابت نوع 2 مورد بررسی قرار گرفته است.
روشها : این مطالعه یک پژوهش نیمه تجربی است. 60 نفر از بین مبتلایان به دیابت نوع 2 مراجعه کننده به انجمن دیابت ایران انتخاب شدند. ابزار جمع آوری اطلاعات شامل برگه ثبت اطلاعات جهت درج میزان هموگلوبین گلیکوزیله(HbA1c) کلسترول تام، تریگلیسرید، LDL و HDL و پرسشنامه بود. تمامی افراد مورد پژوهش تحت آموزش خود مراقبتی در دیابت و مشاوره تغذیه قرار گرفتند و به طور تصادفی به دو گروه تجربه و کنترل تقسیم شدند . مداخله تلفنی جهت پیگیری تبعیت از رژیم درمانی در گروه مورد به مدت 12هفته انجام شد.
یافتهها: در تجزیه وتحلیل اطلاعات، اختلاف آماری معنی دار (001/0 >P ) بین دوگروه از لحاظ میزان HbA1c بعد از مطالعه وجود داشت. میانگین تری گلیسرید(001/0 >P ) ، کلسترول تام (001/0 >P ) و LDL (001/0 >P ) قبل و بعد از مطالعه در گروه مورد اختلاف معنی دار داشت.
نتیجهگیری : بعد از 12هفته پیگیری تلفنی توسط پرستار، میزان HbA1c ، کلسترول، تری گلیسرید و LDL در گروه تجربه کاهش معنی داری داشت ، لذا میتوان نتیجه گرفت پیگیری تلفنی توسط پرستار منجر به بهبود وضعیت گلیسمی و کاهش چربیهای خون در مبتلایان به دیابت نوع 2 میگردد.
سکینه رخشندهرو، محتشم غفاری، علیرضا حیدرنیا، اسدالله رجب،
دوره 9، شماره 0 - ( ويژه نامه عوامل خطرسازديابت و بيماريهاي قلبي- عروقي 1389 )
چکیده
مقدمه: نتایج مطالعات مربوط به عوارض و کنترل دیابت، به طور واضح ثابت کردهاند که کنترل متابولیکی خوب و آموزش کافی میتوانند پیامد بالینی افراد دیابتی را بهبود بخشند. آموزش بیمار به عنوان یک بخش اساسی از کنترل دیابت محسوب میشود. مطالعه حاضر با هدف بررسی میزان تأثیر آموزش بر ارتقای آگاهی، نگرش و رفتارهای خود مراقبتی بیماران دیابتی مراجعه کننده به انجمن دیابت ایران و متعاقب آن کنترل متابولیک آنها انجام گرفته است.
روشها: پژوهش حاضر، تحقیقی نیمه تجربی از نوع پرسشنامه قبل و بعد از مداخله میباشد. در این مطالعه 44 بیمار دیابتی مراجعه کننده به انجمن دیابت ایران (24 مرد و 20 زن) که باسواد و ساکن شهر تهران و مبتلا به دیابت نوع2 بودند، به روش نمونهگیری غیر تصادفی به عنوان واحدهای پژوهش انتخاب گردیدند (سن 40 تا 65 سال). ابزار گردآوری دادهها در این تحقیق پرسشنامه سنجش آگاهی، نگرش و رفتار و همچنین بررسی آزمایشگاهی HbA1C بودند که روایی و پایایی پرسشنامه به ترتیب با روشهای اعتبار صوری/ محتوی و آزمون - آزمون مجدد بررسی و مورد تأیید قرار گرفت. جمعآوری اطلاعات از واحدهای تحت مطالعه (تکمیل پرسشنامه و نمونهگیری خون) در دو مرحله انجام شد، به این صورت که پس از انجام آزمون اولیه، مداخله آموزشی انجام گرفت. 3 ماه بعد از اتمام آموزش، آزمون ثانویه صورت گرفت. برای تجزیه و تحلیل داده ها در این مطالعه، از نرم افزار آماریSPSS ویرایش 12 (آزمونهای آماری پارامتریک و ناپارامتریک شامل تی زوجی و ویلکاکسون) بهره گرفته شد. مشارکت افراد در این تحقیق با رضایت آگاهانه و کاملاً داوطلبانه بود.
یافتهها: در پژوهش حاضر، 45% (18 نفر) از افراد تحت مطالعه را مردان تشکیل میدادند. میانگین و انحراف معیار افراد از نظر سنی در این مطالعه 7 ± 52 سال بود. همه افراد تحت بررسی متأهل بودند. میانگین و انحراف معیار مدت ابتلای افراد تحت مطالعه به بیماری دیابت 4 ± 6 سال بود. همچنین از نظر سابقه بیماری در خانواده افراد، 5/62% (25 نفر) بیماران دارای سابقه خانوادگی بیماری دیابت بودند. یافتههای حاصله نشانگر تأثیر مثبت و معنیدار آموزش بر آگاهی، نگرش و عملکرد افراد دیابتی تحت مطالعه بود (001/0 P <). همچنین طبق نتایج، میانگین HbA1C از 2/2±1/13 درصد (قبل از آموزش) به 6/1±5/10 درصد (بعد از آموزش) کاهش یافت و تفاوت حاصله معنیدار بود.
نتیجهگیری: برنامههای آموزشی منسجم؛ آگاهی، نگرش و عملکرد بیماران دیابتی را به طور قابل ملاحظهای ارتقا میدهد و نیز باعث بهبود کنترل متابولیک آنها میگردد. با ایجاد چنین تغییراتی در بیماران دیابتی، میتوان نتایج خوبی را برای آنان انتظار داشت.
مریم تقدیر، محمود جلالی، محمدرضا اشراقیان، هاله صدرزاده یگانه، مجتبی سپندی، مهکامه عاشورپور، اسدالله رجب، مریم چمری، سیدابوالقاسم جزایری،
دوره 9، شماره 0 - ( ويژه نامه عوامل خطرسازديابت و بيماريهاي قلبي- عروقي 1389 )
چکیده
مقدمه: هورمون
لپتین، نقش مهمی در حفظ تعادل انرژی در بدن دارد که با واسطه اثرگذاری بر تنظیم اشتها و متابولیسم انرژی رخ میدهد. این مطالعه با هدف تعیین ارتباط بین لپتین با انرژی دریافتی، انرژی دریافتی از درشت مغذیها و محیط دور کمر در زنان یائسه مبتلا به دیابت نوع 2 انجام شد.
روشها: مطالعه حاضر یک مطالعه مقطعی تحلیلی میباشد. در این مطالعه 45 زن دیابتی و 45 زن سالم با محدوده سنی 60-45 سال و نمایه توده بدن (BMI) kg/m2 30-25 شرکت کردند. میزان قند خون ناشتا، لپتین و محیط دور کمر در هر دو گروه اندازهگیری شد. میزان انرژی دریافتی و درصد انرژی دریافتی از کربوهیدراتها و چربیها با استفاده از سه روز یادآمد خوراک 24 ساعته در دو گروه فوق تعیین گردیدند.
یافتهها: در هر دو گروه، لپتین با انرژی دریافتی و درصد انرژی دریافتی از کربوهیدرات ارتباط مستقیم و با درصد انرژی دریافتی از چربی ارتباط معکوس نشان داد که فقط ارتباط بین لپتین با درصد انرژی دریافتی از چربی در گروه زنان سالم از نظر آماری معنیدار بود (3/0- =r، 04/0=P). همچنین بین لپتین و محیط دور کمر در زنان دیابتی و سالم ارتباط مستقیم معنیداری مشاهده شد (به ترتیب 59/0 =r و 55/0 =r، 001/0>P ).
نتیجهگیری: در زنان یائسه دیابتی، بین لپتین سرم با انرژی دریافتی و درصد انرژی دریافتی از درشت مغذیها ارتباط آماری معنیداری مشاهده نشد در حالی که لپتین با محیط دور کمر ارتباط مستقیم معنیداری را نشان داد.
یاسین اسدی، ناهید ابوطالب، علی محمد شریفی،
دوره 9، شماره 3 - ( 5-1389 )
چکیده
مقدمه: نوروپاتی، یکی از عمدهترین عوارض در افراد دیابتی بوده که علت احتمالی آن مواجهه طولانی مدت سلولها با میزان بالای گلوکز خون میباشد. این مواجهه موجب افزایش استرس اکسیداتیو و از جمله یکی از مهمترین عواقب آن یعنی پراکسیداسیون مواد به ویژه چربیها گردیده و با مرگ سلولی همراه است. سیلیمارین از خانواده فلاونوییدها بوده که به جهت خاصیت آنتی اکسیدانی، نقش مهمی در بهبود بسیاری از بیماریهای مزمن ایفا میکند. هدف این پژوهش، بررسی اثر محافظتی (آنتی اکسیدانی) سیلیمارین بر میزان مرگ سلولی و تولید پراکسیداسیون چربیها ناشی از گلوکز بالا در سلولهای عصبی PC12 به عنوان یک مدل نوروپاتی دیابتی است.
روشها: از سلولهای PC12 به عنوان مدلی شناخته شده از سلولهای عصبی استفاده شده و در 6 گروه مورد بررسی قرار گرفتند و پس از زمانهای 24 ، 48 و72 ساعت، میزان حیات سلولی از طریق روش MTT (Methyl-thiazol-tetrazolium) و تولید پراکسیداسیون لیپیدی به روش سنجش MDA (Malon di aldehyde) بررسی شد.
یافتهها: نتایج نشان داد که میزان حیات سلولی در گروه دوز بالای گلوکز، نسبت به گروه کنترل کاهش معناداری داشته و سیلیمارین با دوز M/mlµ 100 به طور معناداری منجر به کاهش میزان مرگ سلولی گردید. همچنین سیلیمارین با دوز M/mlµ 100 منجر به کاهش معنی دار رهایش میزان MDA در حضورگلوکز گردید.
نتیجهگیری: براساس یافتههای موجود، گلوکز با غلظت mg/ml 20 موجب مرگ سلولهای PC12 گردیده که سیلیمارین احتمالاً از طریق کاهش پراکسیداسیون لیپیدی موجب کاهش مرگ ناشی از گلوکز بالا در سلولهای عصبی میگردد.
سعیده بزازیان، محمدعلی بشارت، اسداله رجب،
دوره 10، شماره 2 - ( 10-1389 )
چکیده
Normal
0
false
false
false
MicrosoftInternetExplorer4
مقدمه: تحقیقات مختلف نقش سبکهای
دلبستگی و ادراک بیماری را در رابطه با شاخصهای سازگاری با بیماریهای مزمن بررسی
کردهاند. سبک دلبستگی به رابطه عاطفی بین کودک و اولین مراقب اشاره دارد که پایه
روابط بعدی را شکل میدهد. پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه بین سبکهای دلبستگی و ادراک بیماری با بهزیستی
روانشناختی و هموگلوبین گلیکوزیله در بیماران مبتلا به دیابت نوع 1 انجام شده است.
روشها: نمونه پژوهش شامل 300 نفر
(172 دختر و 128 پسر، سنین 18- 30 سال) از بیماران عضو انجمن دیابت ایران بودند.
از شرکت کننده ها خواسته شد مقیاس دلبستگی بزرگسال (AAS)، مقیاس ادراک بیماری (IPQ) و زیر مقیاس بهزیستی روانشناختی پرسشنامه
سلامت روانی (MHI-28) را تکمیل کنند.
هموگلوبین گلیکوزیله (HbA1c) از نتایج آخرین آزمایش
بیماران استخراج شد.
یافتهها: نتایج همبستگی پیرسون نشانگر
رابطه معنادار بین متغیرهای پیش بین و ملاک بود. نتایج حاصل از تحلیل رگرسیون گام
به گام نشان داد پاسخ عاطفی به بیماری، پی آمدها، و سبکهای دلبستگی ایمن، دوسوگرا
و اجتنابی تبیین کننده واریانس بهزیستی روانشناختی در بیماران مبتلا به دیابت نوع
1 بودند. همچنین شناخت بیماری، ماهیت بیماری و سبک دلبستگی ایمن، در حد قابل قبولی
واریانس هموگلوبین گلیکوزیله را در بیماران مبتلا به دیابت نوع 1 تبیین میکنند.
نتیجهگیری: بر اساس یافتهها، زیرمقیاسهای ادراک بیماری میتواند رابطه بین سبکهای
دلبستگی، بهزیستی روانشناختی و هموگلوبین گلیکوزیله را تحت تاثیر قرار دهد. نتایج
این پژوهش میتواند راهگشای سیاستگذاریهای پیشگیرانه و کمک به افراد در معرض خطر
و ارائه مداخلات درمانی روانشناختی باشد.
افسانه صبحی، حسن احدی، اسداله رجب، غلامرضا نفیسی، مسعود حجازی،
دوره 10، شماره 3 - ( 12-1389 )
چکیده
مقدمه: بیماری دیابت یکی از شایعترین بیماریهای متابولیک در سراسر جهان است. هدف از پژوهش حاضر بررسی نقش عوامل روانی اجتماعی درکنترل بیماری دیابت نوع اول است.
روشها: در این مطالعه 211 نفر والدین دارای کودک مبتلا به دیابت نوع 1 و 116 کودک دیابتیشان؛ همچنین 220 نفر والدین دارای کودک سالم و 149 کودک آنها، طی یک دوره 6 ماهه و به روش تصادفی نمونهگیری شدند. در این پژوهش از سطح HbA1c ناشتا و پرسشنامههای سلامت روان GHQ)) و سبک کنار آمدن با استرس (CSQ )استفاده شد. تحلیل دادهها به کمک نرمافزار SPSS ویرایش 16 و با استفاده از آزمونهای تحلیل رگرسیون چند متغیری به روش گام به گام و آزمون تحلیل واریانس چند متغیری (MANOVA) در سطح معناداری 01/0 انجام شد.
یافتهها: آزمون تحلیل رگرسیون چند متغیری نشان داد که بین اضطراب پدران و افسردگی مادران با میزان HbA1c در کودکان؛ همچنین بین سبک کنارآمدن هیجانی در مادران و میزان HbA1c در کودکان ارتباط معنیدار مثبت وجود دارد و بر اساس آزمون تحلیل واریانس چند متغیری، والدین کودکان دیابتی نسبت به والدین کودکان عادی نمرات بالاتری در ابعاد نشانههای جسمانی، اضطراب، افسردگی و اختلال کارکرد اجتماعی؛ همچنین نمرات بالاتری در سبک کنار آمدن هیجانی داشتند.
نتیجهگیری: بین سلامت روانی و سبک کنار آمدن با استرس در والدین و میزان HbA1c در کودکان مبتلا به دیابت ارتباط معنیدار مثبت وجود دارد. همچنین والدین کودکان دیابتی نسبت به والدین کودکان سالم از سلامت روانی کمتری برخوردارند و در مواجه با استرس، بیشتر از سبک کنار آمدن هیجانی استفاده میکنند.
بهارک نجفی، سيد مسعود ارزاقی، حسین فخرزاده ، فرشاد شریفی، شروان شعاعی، مهتاب علیزاده ، محسن اسدی لاری، رضا فدای وطن، ندا مهرداد،
دوره 13، شماره 1 - ( 10-1392 )
چکیده
مقدمه: اختلالات روانی در سالمندان شایع هستند. هدف این مطالعه بررسی وضعیت سلامت روانی در مناطق مختلف شهر تهران و عوامل مرتبط با آن در سالمندان 65 سال و بالاتر است.
روشها: این مطالعه با استفاده از دادههای سالمندان 65 سال و بالاتر شرکت کننده در مطالعه سنجش عدالت و عوامل مرتبط با آن در شهر تهران (Urban-HEART1) انجام شد. جهت بررسی اطلاعات 1313 نفر وارد مطالعه شد. متغیرها شامل ویژگیهای دموگرافیک (جنس، سن، سطح تحصیلات، بعد خانوار، وضعیت تاهل و وضعیت اشتغال) و سلامت روان با استفاده از پرسشنامه فارسی شده GHQ-28 در چهار حیطه سوماتیک، افـسردگی، بیـخوابی و اضـطراب و دادههای کیفیت زندگی با استفاده از SF-12 بود.
یافتهها: میانگین سن شرکت کنندگان (91/5) 68/73 بود (627 نفر زن و 686 نفر مرد). میانه امتیاز GHQ-28 در شرکت کنندگان (0/22) 0/24 بود [در زنان (0/20) 0/27 و در مردان (0/19) 0/19و (01/0>P)]. در نقطه برش 23 پرسشنامه GHQ-28، 2/50 درصد از شرکت کنندگان دچار مشکل سلامت روان بودند (در زنان 2/61 و مردان 1/40 درصد)(01/0>P). سالمندان منطقه 3 شهرداری بهترین وضعیت سلامت روان و سالمندان منطقه 20 شهرداری بدترین وضعیت سلامت روان را داشتند(3/26 درصد مردان و 5/38 درصد زنان منطقه 3 و 7/65 درصد مردان و 2/84 درصد زنان منطقه20 مشکل سلامت روان داشتند). در مدل رگرسیون لجستیک چند متغیری با افزایش هر سال سن، 9/2 درصد شانس مشکل سلامت روان افزایش یافت (01/0 >P) و با افزایش سطح تحصیلات، وضعیت سلامت روان ارتقاء یافت (01/0 >P روند). ارتباط بین بُعد خانوار و سلامت روان از نظر آماری معنی دار نبود (06/0=P).
نتیجهگیری: وضعیت سلامت روان در سالمندان تهرانی نسبت به سایر کشورها بسیار بدتر است و سالمندان ساکن منطقه 20 شهرداری از بدترین و منطقه 3 شهرداری از بهترین وضعیت سلامت روان برخوردار بودند.
فرشاد شریفی، ندا نظری، شروان شعاعی، حسن احمدی، مرجان اسداللهی، سید مسعود ارزاقی، مهتاب علیزاده خوئی، حسین فخرزاده،
دوره 16، شماره 4 - ( 6-1396 )
چکیده
مقدمه: گرچه ابزارهای متعددی برای سنجش وضعیت شناختی و غربالگری دمانس معرفی شدهاند، ولی در جمعیت سالمندان ایرانی اکثر ابزارها به سبب اختلافات فرهنگی و شیوع بالای بیسوادی، کارایی لازم را ندارند. در این مطالعه یک آزمون با عنوان «ابزار ارزیابی مختصر شناختی» [Brief Cognitive Assessment Tool (BCAT)] معرفی شده و خصوصیات روانسنجی آن مورد ارزیابی قرار گرفته است.
روشها: ابزار BCAT شامل ارزیابی حافظه با استفاده از آزمون سه کلمه و امتیازدهی مشابه Mini-Cog و ارزیابی وضعیت عملکردی در حیطههای «توانایی لباس پوشیدن»، «توانایی استفاده از تلفن»، «توانایی مدیریت داروهای خود»، در هر دو جنس و توانایی مدیریت مالی در مردان و توانایی تهیه غذا در خانمها، میباشد. نحوهی امتیازدهی در افراد با سواد و بیسواد متفاوت است. تشخیص دمانس با وجود اختلال حافظه به همراه اختلال در عملکرد گذاشته میشود 86 نفر از سالمندان ساکن آسایشگاه خیریه کهریزک، (41 نفر زن و 45 نفر زن) بهصورت تصادفی از افراد دارای معیارهای ورود، بدون معیارهای خروج و داوطلب، انتخاب شدند. روایی همزمان با همبستگی نتایج BCAT با امتیاز آزمون مختصر شناختی (MMSE) و روایی ملاک، حساسیت و ویژگی BCAT بر مبنای مقیاس تباهی همه جانبه (GDS) سنجیده شد. پایایی نتایج دو آزمونگر در طی دو هفته با ضریب کاپا ارزیابی گردید.
یافتهها: میزان حساسیت BCAT در تشخیص دمانس براساس GDS، 88/6% و ویژگی آن 6/82% و میزان دقتی برابر با 9/84% داشت. همبستگی بین امتیاز MMSE و دستهبندی با استفاده از BCAT معنادار بود. ضریب کاپا بین نتایج BCAT توسط دو آزمونگر برابر 1/81% بود.
نتیجهگیری: بهنظر میرسد که BCAT در سالمندان ایرانی از خصوصیات روانسنجی خوبی برای تشخیص اختلال شناختی و دمانس برخوردار باشد.
اسد اسدی، پریسا تاتی، رسول شریفی، حسن نورافکن، ناصر محبعلی پور،
دوره 17، شماره 1 - ( 12-1396 )
چکیده
مقدمه: بیماری دیابت یکی از شایعترین بیماریهای سیستم غدد درونریز بدن محسوب میشود که شیوع آن در جوامع انسانی روز به روز در حال افزایش است. هدف از مطالعه حاضر ارزیابی اثر عصارهی هیدروالکلی برگ سبز گندم بر گلوکز، کلسترول، تری_گلیسیرید، LDL، HDL و ظرفیت تام آنتیاکسیدان سرم خون در موش سوری دیابتی شده با آلوکسان میباشد.
روش ها : در این تحقیق 40 سر موش سوری نر با میانگین وزنی 25-20 گرم در هشت گروه 5 تایی شاهد؛ کنترل(شم)؛ مت فورمین (mg/kg 60)عصارههای برگ سبز گندم (100؛ 200؛ 400؛ 800 وmg/kg1000) مورد مطالعه قرار گرفتند. در تمام گروهها در ابتدای مطالعه گلوکز خون اندازهگیری شد، گروه کنترل و گروههای تجربی با تزریق آلوکسان (mg/kg 120)بهصورت داخل صفاقی دیابتی شدند. گروه کنترل و گروههای تجربی به مدت 10 روز ترکیبات ذکرشده را بهصورت داخل صفاقی دریافت نمودند و 48 ساعت بعد از تمامی گروهها از طریق بیهوشی و داخل بطنی خونگیری به عمل آمد و شاخصهای گلوکز، کلسترول، تری_گلیسیرید، LDL و HDL و ظرفیت تام آنتیاکسیدان سرم اندازهگیری گردید. نتایج کمی بهدستآمده از این تحقیق توسط آزمون آنالیز واریانس یکطرفه و آزمون تعقیبی توکی بین گروههای موردمطالعه در سطح معنیدار p<%5 مورد تجزیهوتحلیل قرار گرفت.
یافتهها: تغییرات گلوکز خون گروههای عصارههای برگ سبز گندم و مت فورمین در مقایسه با گروه کنترل مثبت و منفی در سطح احتمال 5٪ معنیدار میباشد و در تمامی گروههای تحت مطالعه میزان قند خون در مقایسه با گروه کنترل مثبت بهشدت پایین آمده و به گروه کنترل منفی نزدیک شده است (p<%5). همچنین در دوزهای 100، 200، 800 و mg/kg 1000 کاهش قند خون بهتر از گروه مت فورمین بوده است (p<%5). عصاره هیدروالکلی برگ سبز گندم در تمام دوزهای مورد مطالعه و مت فورمین باعث افزایش قابلتوجه و معنیداری در میزان ظرفیت تام آنتیاکسیدانی سرم و خون شده است (P<0.05). دوزهای مختلف عصاره هیدروالکلی برگ سبز گندم و مت فورمین بر میزان LDL و HDL و کلسترول خون نمونههای دیابتی شده تأثیر معناداری ندارد و اختلاف چندانی با گروههای دیگر نشان ندادند (P>0.05). دوزهای مختلف عصاره هیدروالکلی برگ سبز گندم بر میزان تری_گلیسیرید تأثیر معنیداری ندارد (P>0.05). ولی مت فورمین بر میزان تری گلیسیرید تأثیر معنیداری دارد (P<0.05).
نتیجهگیری: با توجه به یافتههای اثرات عصاره هیدروالکلی برگ سبز گندم بر میزان گلوکز و ظرفیت تام آنتیاکسیدانی سرم میتوان عنوان نمود که عصاره فوق در درمان دیابت و کاهش عوارض ناشی از آن میتواند بهعنوان گزینه مناسبی مطرح باشد.
شیما کیوان، نوشیروان خضری مقدم، اسدالله رجب،
دوره 17، شماره 2 - ( 12-1396 )
چکیده
مقدمه: دیابت یکی از شایعترین بیماریهای مزمن است که با مشکلات روانشناختی بهویژه استرس رابطهی زیادی دارد. در این زمینه مداخلات روانشناختی میتواند مفید واقع شود. هدف این پژوهش، بررسی اثربخشی کاهش استرس مبتنی بر ذهنآگاهی (MBSR) بر سازگاری روانی-اجتماعی با بیماری در بیماران مبتلا به دیابت نوع دو بود.
روشها: در این پژوهش از طرح نیمهتجربی پیشآزمون-پسآزمون با گروه کنترل استفاده شد. جامعهی آماری پژوهش حاضر را بیماران مبتلا به دیابت نوع دو تشکیل دادند که عضو انجمن دیابت ایران شهر تهران محسوب میشدند. برای نمونهی پژوهش، تعداد 60 بیمار مبتلا به دیابت نوع دو در نظر گرفته شد که بهطور تصادفی به دو گروه آزمایش و کنترل تقسیم شدند. ابزار مورد استفاده در این پژوهش، مقیاس سازگاری روانی-اجتماعی با بیماری (PAIS) بود.
یافتهها: نتایج آزمون تحلیل کوواریانس نشان داد، درمان کاهش استرس مبتنی بر ذهنآگاهی (MBSR) تأثیر معناداری بر سازگاری روانی-اجتماعی با بیماری داشته است. همچنین یافتهها نشان داد، روش فوق بر نگرش نسبت به بیماری و محیط اجتماعی تأثیر معناداری داشت (05/0>P).
نتیجهگیری: یافتهها نشان داد، کاهش استرس مبتنی بر ذهنآگاهی (MBSR) میتواند بر افزایش سازگاری روانی-اجتماعی با بیماری در بیماران مبتلا به دیابت نوع دو مؤثر باشد. این یافتهها تبیینکنندهی نیازمندی بیماران مبتلا به دیابت نوع دو به افزایش سازگاری روانی-اجتماعی با بیماری خود میباشد.
رحمان سوری، مهدی انگوتی، محمدرضا اسد، صادق ستاری فرد، اعظم رمضان خانی،
دوره 17، شماره 6 - ( 7-1397 )
چکیده
مقدمه: روی آلفا-2- گلیکوپروتئین (ZAG)، اخیراً در تنظیم متابولیسم بافت چربی بهعلت ارتباط منفی آن با چاقی و مقاومت به انسولین مورد توجه قرار گرفته است. هدف از انجام پژوهش حاضر بررسی تأثیر هشت هفته تمرین پر شدت تناوبی (HIIT) بر میزان ZAG پلاسما و بافت چربی رتهای نر مبتلا به دیابت نوع دو میباشد.
روشها: در این مطالعه، 21 سر رت نر در سه گروه شاهد (سالم)، کنترل (دیابتی) و تمرین تناوبی (دیابتی با تمرین) مورد مطالعه قرار گرفتند. گروه تمرین، بهمدت 8 هفته به فعالیت تناوبی با تناوبهای کوتاه 15 تا 30 ثانیه و تعداد 5 تا 12 تکرار (1 دقیقه استراحت فعال بین هر تناوب) و سرعت 27 تا 34 متر بر دقیقه بر روی تردمیل پرداختند. 24 ساعت پس از پایان جلسهی تمرینی، نمونهی خونی و بافت چربی بهمنظور اندازهگیری سطوح ZAG از رتها گرفته شد. دادهها با استفاده از آزمون آماری آنالیز واریانس یکطرفه و تعقیبی توکی در سطح معناداری (٠٥/٠P<) تجزیه و تحلیل شد.
یافتهها: یافتهها نشان دادند که تفاوت معناداری در میزان ZAG بافت چربی بین گروههای شاهد و کنترل وجود داشت که در گروه کنترل دیابتی پایینتر بود (001/0P<). همچنین بین دو گروه شاهد و تمرین تناوبی نیز تفاوت معناداری در میزان ZAG بافت چربی دیده شد که در گروه شاهد بالاتر بود (005/0=P). هشت هفته تمرین HIIT باعث افزایش معنادار میزان ترشح پروتئین ZAG بافت چربی در مقایسه با گروه کنترل دیابتی گردید (003/0=P). تفاوت معناداری در میزان سطوح پلاسمایی ZAG بین هیچ یک از گروهها مشاهده نشد.
نتیجهگیری: نتایج تحقیق حاضر نشان داد که تمرین پرشدت تناوبی باعث افزایش میزان ZAG در بافت چربی رتهای نر دیابتی میشود که این امر میتواند باعث کاهش مقاومت انسولین در دیابت نوع دو گردد.
سعیده رهنما، عزیزه اسدزاده، فاطمه حیدریان،
دوره 18، شماره 1 - ( 10-1397 )
چکیده
مقدمه: مهارکنندههای α-گلوکوزیداز با مداخله در هضم کربوهیدراتها در کنترل بیماری دیابت نقش دارند. Thymus vulgaris یا آویشن باغی گیاهی از خانوادهی نعناعیان میباشد. اسانس این گیاه دارای فنلهایی مثل تیمول، کارواکرول، سیمن، لینا لول، پینن میباشد. هدف از این مطالعه، بررسی اثر مهار کنندگی مشتقات موجود در عصارهی آویشن باغی بر فعالیت آنزیم α-گلوکوزیداز به روش داکینگ مولکولی میباشد.
روشها: در این مطالعه، برای بررسی نحوهی اتصال ترکیبات به جایگاه فعال آنزیم، ترسیم ساختار شیمیایی ترکیبات، بهینهسازی انرژی، مطالعات داکینگ و تجزیه و تحلیلهای نهایی بهترتیب از نرمافزارهایChemDraw ، Hyperchem، AutoDockTools، DS Visualizer و Lig plot استفاده شد.
یافتهها: تمامی ترکیبات مورد مطالعه قادر به اشغال جایگاه فعال آنزیم بودند که در میان تمام آنها، بهترین نتایج داکینگ مربوط به ترکیب Caryophlla-4-(12), 8(13)-dien-5-β-ol است. در حقیقت این ترکیب دارای منفیترین سطح انرژی اتصال، بالاترین تمایل برای اتصال به آمینواسیدهای کلیدی جایگاه فعال آنزیم و محل برهمکنش مشابه با مولکول کوکریستال است.
نتیجهگیری: با توجه به اثر بخشی نسبتاً بالای ترکیبات عصارهی گیاه در مطالعهی بیوانفورماتیکی، برای بررسیهای تکمیلی میتوان اثر این ترکیبات گیاهی را در شرایط in vitro و in vivo مورد آنالیز قرار داد.
معصومه اکبری، عماد اشرفی، اسدالله رجب،
دوره 18، شماره 4 - ( 2-1398 )
چکیده
مقدمه: دیابت نوع یک، بیماری مزمنی است که کودکان و نوجوانان با وجود داشتن اطلاعات کافی در مورد انواع مراقبتها از خود (تغذیه، زدن انسولین، ورزش و ...) توان مراقبت مناسب از خود را ندارند. مراقبت نکردن از خود مانند هر رفتاری میتواند متأثر از شیوهی تفکر باشد و شیوهی آموزش فلسفه میتواند آموزشی مناسب برای تغییر تفکر باشد. هدف از انجام پژوهش حاضر تعیین اثربخشی آموزش خطاهای شناختی به شیوهی آموزش فلسفه برای کودکان و نوجوانان بر افزایش تندرستی و کاهش خطاهای شناختی و میزان قندخون کودکان و نوجوانان دارای دیابت نوع یک است.
روش: پژوهش حاضر، نیمهآزمایشی از نوع پیش آزمون، پس آزمون با گروه کنترل (لیست انتظار) است. نمونهی پژهش حاضر شامل 22 نفراز کودکان و نوجوانان انجمن دیابت ایران بودند که به مقیاسهای خطاهای شناختی کودکان و نوجوانان کویین و همکاران (CDS)، پرسشنامه تندرستی (WHO-5) ومیزان قند خون (A1C) پاسخ دادند. برای آزمون فرضیه از آزمون تحلیل کوواریانس چندمتغیری (MANCOVA) استفاده شد.
نتایج: نتایج آزمون تحلیل کواریانس معنادار بود. بهدنبال آن تفاوت خطاهای شناختی (008/0=P، 01/9=(1و17)F) و تندرستی (01/0=P، 4/7=(1و17) F) در دو گروه معنادار بود ولی میزان قند خون ( 8/0=P، 01/0=(1و17) F) معنادار نگردید.
نتیجهگیری: آموزش خطاهای شناختی به شیوهی فلسفه برای کودکان و نوجوانان باعث رشد استدلال، تفکر منطقی کودکان و نوجوانان میشود و به آنها کمک میکند تا در شرایط ناکامی، استرس و اضطراب از خود مراقبت کنند و تندرستی هیجانیشان بهبود یابد. اگرچه بهنظر میرسد برای تأثیر روی قند خون، مدت زمان بیشتری لازم است.
سعیده رهنما، عزیزه اسدزاده، فاطمه حیدریان،
دوره 18، شماره 4 - ( 2-1398 )
چکیده
ﻣﻘﺪﻣﻪ: دیابت اختلالی متابولیسمی در بدن است که در اثر فعالیت بالای آنزیم آلفا-گلوکوزیداز در هیدرولیز کربوهیدراتها به گلوکز، ایجاد میشود. مهارکنندههای آلفا-گلوکوزیداز با مداخله در هضم کربوهیدراتها در کنترل بیماری دیابت نقش دارند. vulgaris Thymus یا آویشن باغی گیاهی از خانوادهی نعناعیان با عدد کروموزومی 30=n2 است. اسانس این گیاه دارای فنلهایی مثل تیمول، کارواکرول، سیمن، لینالول و پینن است. هدف از این مطالعه، بررسی اثر مهار کنندگی عصارهی آویشن باغی بر فعالیت آنزیم آلفا-گلوکوزیداز در سطح آزمایشگاهی است.
روشها: عصارهی مورد استفاده از طریق محلولسازی پودر گیاه آویشن در حلال آب مقطر تهیه شد. اﺛﺮ ﺑﺎزدارﻧﺪﮔﻲ ﻋﺼﺎرهﻫﺎی ﺑﻪدﺳﺖ آﻣﺪه ﺑﺮ ﻓﻌﺎﻟﻴﺖ آﻧﺰﻳﻢ آﻟﻔﺎ- ﮔﻠﻮﻛﻮزﻳﺪاز بررسی ﺷﺪ. در اﻳﻦ مرحله، ﻏﻠﻈﺘﻲ از ﻫﺮ ﻋﺼﺎره ﻛﻪ ﺑﺮای ﻣﻬﺎر 50 درﺻﺪ از ﻓﻌﺎﻟﻴﺖ آﻧﺰﻳﻢ ﻣﻮرد ﻧﻴﺎز اﺳﺖ (50 IC) ﺑﻪدﺳﺖ آﻣﺪ و ﺑﺎ ﻣﻘﺪار ﻣﻮرد ﻧﻴﺎز از آﻛﺎرﺑﻮز، ﺑﻪ ﻋﻨﻮان ﻛﻨﺘﺮل ﻣﺜﺒﺖ ﻣﻘﺎﻳﺴﻪ ﺷﺪ.
یافتهها: نتایج نشان داد که عصارهی تام آبی آویشن باغی در هر 3 غلظت تهیه شده (10،20،40 و 5 میلی گرم بر میلیلیتر) قادر به مهار آنزیم است و غلظت 40 میلیگرم بر میلی لیتر بیشترین اثر مهاری را بر آنزیم داشت. 50 IC عصارهی تام آبی آویشن باغی معادل عدد 29% بود.
نتیجهگیری: با توجه به اثر بخشی ترکیبات عصاره گیاه در مطالعهیin vitro ، برای بررسیهای تکمیلی میتوان اثر این ترکیبات گیاهی را در شرایط in vivo مورد آنالیز قرار داد.
معصومه شجاعی برجوئی، سمیه نوروزی، پارسا برنوس، کیمیا مختاری، عزیزه اسدزاده،
دوره 22، شماره 3 - ( 6-1401 )
چکیده
مقدمه: دیابت ملیتوس به گروهی از اختلالات متابولیکی اطلاق میشود که با افزایش سطح خونی گلوکز بهعلت اختلال در ترشح انسولین، عملکرد انسولین یا هر دو همراه است. با توجه به این که آلفاگلوکوزیداز یک آنزیم کلیدی در هیدرولیز کربوهیدراتها و افزایش سطح قند خون است. هدف از این پژوهش بررسی بیوانفورماتیکی مهار آنزیم آلفاگلوکوزیداز بهوسیلهی ترکیبات اصلی گیاه مریم گلی است.
روشها: این پژوهش به روش توصیفی –تحلیلی صورت گرفت. جهت مطالعهی نحوهی برهم کنش و میزان انرژی اتصال ترکیبات در جایگاه فعال آنزیم، ساختار سه بعدی ترکیبات و پروتئین مورد بررسی بهترتیب از پایگاههایPubChem وPDB بهدست آمد. پس از بهینهسازی انرژی توسط نرمافزار Hyperchem، مطالعات داکینگ بهوسیلهی نرمافزار AutoDock 4.2 انجام گرفت و برای بهدست آوردن پارامترهای لیپینسکی و خصوصیات فیزیکی و شیمیایی ترکیبات از سرورSwiss ADME استفاده شد.
یافتهها: ترکیبات مورد مطالعه از نظر انرژی اتصال و نحوهی برهمکنش مشابه با دو ترکیب کنترل مثبت وگلیبوز و میگلیتول بودند، بهترین نتایج داکینگ مربوط به ترکیب کامفور است. در حقیقت این ترکیب با منفیترین سطح انرژی اتصال (Kcal/mol 95/3-) تمایل بیشتری برای اتصال به آمینواسیدهای کلیدی جایگاه فعال آنزیم آلفاگلوکوزیداز دارد.
نتیجه گیری: با توجه به برهمکنشهای مناسب ترکیبات مریم گلی با آنزیم میتوان پس از تأیید نتایج در شرایط برون تنی و درون تنی از این گیاه بهعنوان یک کاندید مناسب دارویی در درمان دیابت استفاده کرد.
منیره خلیلی، حبیب اصغرپور، اسرا عسکری، جهانبخش اسدی،
دوره 23، شماره 6 - ( 11-1402 )
چکیده
مقدمه: سلامت و عملکرد مناسب رتیکولوم اندوپلاسمیک در کبد میتواند منجر به افزایش کیفیت متابولیسم سلولهای کبد شود. فعالیت ورزشی میتوانند با تنظیم آنزیمهای کبدی و عوامل مرتبط با مسیر آپوپتوز منجر به سلامت کبد شوند. بنابراین هدف از تحقیق حاضر، مقایسۀ عملکرد پروتئین چاپرون (CHOP) رتیکولوم اندوپلاسمیک کبد رتهای مدل سالم با مداخلۀ جلسات تمرینی متفاوت و گرسنگی است.
روشها: در تحقیق تجربی حاضر تعداد 30 سر رت نر نژاد ویستار با دامنۀ وزنی 25 ±330 گرم انتخاب و به شش گروه 1) کنترل، 2) گرسنگی، 3) 3 روز تمرین در هفته، 4) 5 روز تمرین در هفته، 5) گرسنگی+3 روز تمرین در هفته، 6) گرسنگی+ 5 روز تمرین در هفته تقسیم شدند. تمرین ورزشی شامل یک ساعت دویدن مداوم بهمدت 4 هفته روی تردمیل بود و گرسنگی بهمدت 14ساعت در زمان بیداری رتها انجام شد. تجزیهوتحلیل دادهها با استفاده از آزمونهای آماری تحلیل واریانس یکطرفه و تعقیبی LSD در نرمافزار SPSS نسخه 23 انجام شد. سطح معنیداری 05/0≥P در نظر گرفته شد.
یافتهها: تجزیهوتحلیل دادهها تغییر معنیداری در سطوح آنزیمهای کبدی آلانین آمینوترانسفراز (ALT) و آسپارتات ترانس آمیناز (AST) نشان داد (05/0≥P). این تغییر در بیان ژن CHOP نیز معنیدار بود (05/0≥P).
نتیجهگیری: تمرینهوازی 3 و 5 روزه همراه با گرسنگی با کاهش آنزیمهای کبدی (AST و ALT) و عامل مرتبط با مرگ سلولی (CHOP) از طریق مسیر آپوپتوز میتواند منجر به سلامت کبد میشود.