جستجو در مقالات منتشر شده


13 نتیجه برای الهی

محمدرضا مهاجری تهرانی، مهرنوش محسنی، فاطمه محمدزاده، پرویز حسینی، محمد حسین گذشتی، لاله رضوی نعمت الهی، محمد حسن فروزانفر، کبری امیدفر، مریم اعلا، عباس کتابچی، باقر لاریجانی،
دوره 8، شماره 2 - ( 10-1387 )
چکیده

مقدمه: دیابت به عنوان فرایندی التهابی و مزمن، یکی از علل مهم ابتلا به بیماری های قلبی- عروقی به شمار می رود و نقش هیپرگلیسمی از طریق برخی از سازوکارهای بیوشیمیایی در ایجاد عوارض میکرو و ماکروواسکولار مشخص شده است. هیپوگلیسمی نیز یکی از عوارض نا خواسته درمان‌های دارویی در بیماران دیابتی است و ارتباط آن با اختلالات قلبی عروقی نشان داده شده؛ حال آن که تاثیر آن بر نشانگرهای التهابی تاثیر گذار بر روی بیماری‌های قلبی عروقی، شناخته شده نیست. این مطالعه به منظور بررسی تاثیر هیپوگلیسمی به عنوان یک استرس بر نشانگرهای التهابی موثر بر بیماری‌های قلبی عروقی در افراد سالم انجام شده است. 

روش‌ها: مطالعه به صورت یک کارآزمایی بالینی با تزریق  u/kg 15/0-1/0 انسولین رگولار به صورت داخل وریدی جهت ایجاد هیپوگلیسمی (قند کمتر یا مساوی mg/dl39) در 15 داوطلب سالم انجام شد. کل زمان آزمایش 240 دقیقه برای هر فرد بود و سطوح سرمی گلوکز، کورتیزول،ACTH , اپی نفرین، نوراپی نفرین، هورمون رشد و سیتوکین های پیش التهابی  (CRP, TNF-a, IL-8, IL-6, IL-1b) در زمان‌های پایه و 240 ،120، 60، 45،30 دقیقه بعد از تزریق انسولین اندازه گیری شد.

یافته‌ها: سطح سرمی هورمون‌های کورتیزول، هورمون رشد ،اپی نفرین ، نوراپی نفرین و ACTH  در زمان هیپوگلیسمی افزایش یافته بود (05/0P<).افزایش سطوح سرمی عوامل پیش التهابی TNF-a, IL-6,IL-1b در زمان هیپوگلیسمی کاملا معنی دار بودند (05/0P<) اما در مورد دو مارکر CRPوIL-8 ، رابطه معنی داری بین زمان هیپوگلیسمی و میانگین تغییرات دیده نشد.

نتیجه گیری: هیپوگلیسمی به عنوان یک استرس غیر اختصاصی مانند هیپرگلیسمی می تواند با فعال کردن سیستم اتونوم و ترشح کاتکول آمین‌ها، سبب افزایش برخی از نشانگرهای قلبی عروقی و سیتوکین های التهابی موثر در بیماری‌های قلبی عروقی می گردد.


پریچهر یغمایی، آزاده ابراهیم حبیبی، معصومه نصرالهی، فرزانه آدینه،
دوره 12، شماره 2 - ( 10-1391 )
چکیده

مقدمه: بیماری دیابت یک معضل عمده و تهدید کننده سلامتی انسان می‌باشد که شیوع آن به طور هشدار دهنده‌ای در حال افزایش است. در این بیماری قند خون و به دنبال آن چربی خون افزایش می‌یابد. آنزیم گلوتامات دهیدروژناز (Glutamate Dehydrogenase (GDH موجب افزایش ترشح انسولین می‌شود. لذا مهار کننده‌های این آنزیم شامل بیتیونول (Bithionol)، سولوکتیدیل (Suloctidil)، و همچنین لوسین (L-Leucine) به عنوان فعال کننده آنزیم GDH می‌توانند تاثیراتی بر ترشح انسولین داشته باشند. در مطالعه حاضر تاثیر این عوامل بر میزان ترشح انسولین و مقدار قند و لیپیدهای خون مورد بررسی قرار گرفته است.
روش‌ها: رت‌ها در دو گروه غیردیابتی و دیابتی (تزریق درون صفاقی آلوکسان با دوز mg/kg 150) تقسیم شدند. در هر گروه سه دسته برای دریافت ترکیب مورد نظر قرارگرفتند. بیتیونول با دوزmg/kg 10، سولوکتیدیل و لوسین هر کدام mg/kg 20 به صورت گاواژ به رت‌ها داده شد. این تیمار 30 روز ادامه یافت و در طول تیمار پارامترهای گلوکز خون به صورت هفتگی و میزان مصرف آب و میزان ادرار به صورت روزانه اندازه‌گیری شد. میزان هورمون انسولین (توسط کیت انسولین رت ALPCO) و فاکتورهای کلسترول، تری‌گلیسرید،LDL وHDL (توسط کیت پارس آزمون) پس از دوره تیمار ثبت گردید. در پایان جهت بررسی‌های هیستولوژیکی از پانکراس موش‌ها مقاطع بافتی تهیه شد.
یافته‌ها: نتایج نشان دادند ترکیب بیتیونول موجب کاهش معناداری (001/0P<) در میزان گلوکز خون و آب و ادرار و میزان تری‌گلیسرید در گروه تجربی دیابتی 1 نسبت به گروه شم گردید. ترکیبات سولوکتیدیل و لوسین در گروه تجربی دیابتی نسبت به گروه شم موجب کاهش میزان آب و ادرار (001/0 P<) و همین طور کاهش میزان LDL (01/0 P<) شدند. همچنین لوسین باعث افزایش (05/0P<) تری‌گلیسرید در گروه تجربی دیابتی 3 گردید. نتایج هیستولوژیکی اندکی بهبود را در گروه‌های تجربی دیابتی نسبت به گروه شم دیابتی نشان دادند.
نتیجه‌گیری: ترکیبات به کار رفته در این پژوهش، نیازمند تحقیقات بیشتری جهت روشن شدن سازوکار عمل آنها می‌باشد.

Normal 0 false false false


الهه خواجوئی، زهره الهی مقدم، مرتضی بهنام رسولی، ناصر مهدوی شهری،
دوره 13، شماره 5 - ( 4-1393 )
چکیده

مقدمه: دیابت نوعی بیماری درون‌ریز متابولیک است که اختلالات متابولیکی ناشی از آن ممکن است عمل سایر غدد درون‌ریز درگیر در متابولیسم از جمله غده تیروئید را نیز تحت تاثیر قرار دهد. در مطالعه حاضر اثرات دیابت القایی نوع یک و نوع دو بر ساختار غده تیروئید و سطوح فاکتورهای بیوشیمیایی خون در موش صحرایی نر نژاد ویستار مورد بررسی قرار گرفته است. روش‌ها: سی رت نر بالغ به سه گروه کنترل، دیابت القایی نوع یک (mg/kg130) آلوکسان و دیابت القایی نوع دو (تیمار با آب آشامیدنی حاوی فروکتوز 10% به‌مدت 8 هفته) تقسیم شدند. پس از القای دیابت، رت‌ها به‌مدت دو ماه نگهداری شدند و در طی این مدت سطوح سرمی فاکتورهای بیوشیمیایی و انسولین کلیه موش‌ها در سه مقطع زمانی قبل، وسط و پایان دوره آزمایش‌اندازه‌گیری شد. پس از فیکس، غده تیروئید موش‌ها به ‌روش پرفیوژن و طی مسیر آماده‌سازی بافتی، تهیه مقاطع میکروسکوپی سریال و رنگ آمیزی، وضعیت ساختاری غده تیروئید به‌وسیله تکنیک‌های استریولوژیکی کاوالیه و دایسکتور مورد بررسی کمی قرار گرفت. یافته‌ها: دو ماه پس از القای دیابت، در دیابت نوع یک افزایش سطح‌تری گلیسرید و کلسترول و کاهش سطح LDL در حالی که در دیابت نوع دو، در سطوح LDL وHDL اندکی کاهش مشاهده شد. نتایج حاصل از بررسی ساختاری غده تیروئید بیانگر کاهش چشم‌گیر (05/0P<) حجم غده تیروئید و افزایش معنی‌دار (01/0P<) دانسیته سطحی فولیکول‌ها و به عبارت دیگر کاهش حجم فولیکول‌ها در هر دو گروه دیابتی بود. نتیجه‌گیری: این نتایج رابطه نزدیک بین اختلالات تیروئیدی با دیابت را مورد تائید قرار می‌دهند.
رسول سلیمانی مقدم، شبنم محمدی، نیره کارگر کاخکی، مریم محمدی، ابوالفضل قدیمی فر، ابوالفضل احمدنژاد، عاطفه طلایی بجستانی، محمودرضا نعمت الهی، علیرضا محمدزاده، مجید غیور مبرهن، فاطمه محمدزاده،
دوره 17، شماره 3 - ( 12-1396 )
چکیده

مقدمه: براساس آمارهای سازمان جهانی بهداشت، بیماری‌های قلبی عروقی رتبه‌ی اول علل مرگ و میر را به خود اختصاص داده است. مطالعات نشان می‌دهند که با اصلاح رفتار و شیوه‌های زندگی می‌توان از شیوع بیماری قلب عروقی کاست. لذا هدف از مطالعه‌ی حاضر بررسی سبک زندگی ارتقاء دهنده‌ی سلامت در بیماران قلبی عروقی شهرستان گناباد در سال 1393 بوده است.
روش‌ها: پس از تصویب طرح، 352 بیمار قلبی عروقی در شهرستان گناباد در سال 1393 وارد مطالعه شدند. داده‌ها توسط پرسشنامه‌ی سبک زندگی ارتقاء دهنده‌ی سلامت زندگی (HPLP2) جمع‌آوری شد. سپس توسط نرم‌افزار SPSS و آزمون من ویتنی و کراسکال والیس آنالیز شد. سطح معنی‌داری P value کمتر از 05/0 در نظر گرفته شد.
یافته‌ها: در مجموع 352 بیمار (232 زن و 120 مرد) با میانگین سنی 34/1±89/61 وارد مطالعه شدند. بیشترین امتیاز مربوط به روابط فردی 05/8±45/24 و کمترین آن در حیطه‌ی مدیریت استرس 60/5±65/12 بود. تمام سازه‌ها بر سبک زندگی تأثیر مستقیم داشتند که بیشترین تأثیر مستقیم مربوط به روابط اجتماعی (329/0) و کمترین تأثیر مستقیم مربوط به مدیریت استرس (164/0) می‌باشد و قوی‌ترین پیشگویی کننده سبک زندگی در بین سازه‌ها مربوط به فعالیت فیزیکی با اثر کلی 38/14 براساس سازه‌های الگوی واکر بود.
نتیجه‌گیری: نظر به اینکه سبک زندگی تأثیر به‌سزایی در بیماری قلبی عروقی دارد. ممکن است بتوان با اصلاح سبک زندگی بیماران گام مؤثری جهت پیشگیری و کنترل این بیماری فراهم آید.
سمانه راه نورد، نسرین الهی، داریوش رخ افروز، مجمد حسین حقیقی زاده، مهرنوش ذاکرکیش،
دوره 18، شماره 2 - ( 11-1397 )
چکیده

مقدمه: مهم‌ترین عامل زمینه ساز مرگ و میر بیماران دیابتی عدم انجام خودمراقبتی است. روش‌های آموزشی مختلفی جهت بهبود خودمراقبتی استفاده می‌شود. این مطالعه با هدف مقایسه‌ی تأثیر آموزش گروهی و مبتنی بر موبایل بر رفتارهای خودمراقبتی در بیماران دیابتی نوع دو انجام شد.
روش‌ها: در کارآزمایی بالینی 90 بیمار مبتلا به دیابت نوع دو مراجعه کننده به مراکز درمانی دانشگاه علوم پزشکی انتخاب و با توجه به برخی ویژگی‌های فردی به سه گره همگن آموزش گروهی، آموزش مبتنی بر موبایل و کنترل تقسیم شدند. درگروه آموزش گروهی هشت جلسه آموزش و در آموزش مبتنی بر موبایل نرم‌افزار آموزشی بر روی گوشی بیماران نصب گردید. ابزار جمع‌آوری داده‌ها شامل پرسشنامه‌ی نیازسنجی خودمراقبتی (اصغریان)، و پرسشنامه‌ی دموگرافیک در بیماران دیابتی نوع دو بود. داده‌ها با استفاده از نرم‌افزار SPSS نسخه‌ی 22 و آزمون‌های آماری واریانس یک طرفه و تی زوجی در سطح معنی‌داری 05/0 تجزیه و تحلیل شدند.
یافته‌ها: آموزش گروهی و آموزش مبتنی بر موبایل نسبت به آموزش روتین اثربخشی معناداری داشت (001/0=P). آموزش خودمراقبتی به جز در حیطه‌ی مراقبت از پا که تأثیر آموزش مبتنی بر موبایل بیشتر از آموزش گروهی بوده است، در سایر موارد اختلاف معنی داری نداشتند. در مقایسه‌ی نمره خود مراقبتی در سه گروه اختلاف معنی‌دار آماری دیده شد.
نتیجه‌گیری: هرچند در یافته‌ها اثربخشی آموزش گروهی و مبتنی بر موبایل مشاهده شد. امّا استفاده از برنامه‌های آموزشی مبتنی بر موبایل به‌دلیل دسترسی آسان، فقدان محدودیت زمانی و مکانی توصیه می‌شود.
زهرا نورالهی، وحید ولی پور ده نو، رسول اسلامی،
دوره 18، شماره 4 - ( 2-1398 )
چکیده

مقدمه: فعالیت جسمانی از طریق افزایش مصرف انرژی و در نتیجه کاهش چربی‌های بدن محرکی مؤثر برای بهبود تندرستی سالمندان دارای سندرم متابولیک است. هدف از پژوهش حاضر بررسی تأثیر 8 هفته تمرینات دایره‌ای شدید بر سطوح سرمی BDNF و آیریزین و وزن بدن در زنان سالمند دارای سندرم متابولیک در خرم‌آباد بود.
روش‌ها: در این مطالعه‌ی نیمه تجربی، تعداد 18 زن سالمند (سن: 17/6±00/71 سال، وزن: 18/9±22/62 کیلوگرم، قد: 27/3±67/153 سانتی‌متر) دارای سندرم متابولیک به‌طور داوطلبانه شرکت کردند. آزمودنی‌ها ضمن انجام امور روزمره‌ی خود در یک پروتکل 8 هفته‌ای تمرین دایره‌ای با شدت بالا شرکت کردند که 3 جلسه در هفته اجراء می‌شد. 24 ساعت قبل از اجرای پروتکل تمرینی و 48 ساعت پس از اتمام پروتکل تمرینی نمونه‌ی خونی توسط کارشناس آزمایشگاه از آزمودنی‌ها در حالت ناشتا بین ساعت 7 و 30 دقیقه تا 8 گرفته شد. برای اندازه‌گیری سطوح سرمی BDNF و آیریزین از کیت‌های الایزا استفاده شد. برای تجزیه و تحلیل داده‌ها از آزمون t همبسته استفاده شد و سطح معنی‌داری 05/0>P در نظر گرفته شد.
یافته‌ها: نتایج افزایش معنی‌دار سطوح استراحتی سرمی BDNF (001/0=P) و آیریزین (033/0=P) و کاهش معنادار وزن بدن (001/0=P) در مقایسه با مقادیر پیش آزمون در زنان سالمند دارای سندرم متابولیک را نشان داد.

نتیجه‌گیری: تمرینات دایره‌ای شدید در زنان سالمند دارای سندرم متابولیک غلظت‌های سرمی BDNF و آیریزین را افزایش می‌دهد و احتمالاً افزایش این دو عامل می‌تواند اثرات مفیدی بر نیمرخ لیپیدی و در نهایت وزن بدن این افراد داشته باشد.


فاطمه سلطان محمدی، مهسا محسن زاده، فواد فیض الهی،
دوره 19، شماره 2 - ( 11-1398 )
چکیده

مقدمه: هدف از مطالعه‌ی حاضر، بررسی تأثیر هشت هفته تمرین تناوبی شدید همراه با مصرف عصارهی انگور سیاه بر میزان بیان ژن Wnt وβ-catenin در بافت پانکراس رت‌های نر مبتلا به دیابت نوع دو بود.
روش‌ها: تجربی بود. تعداد 40 سر رت نر 8 هفته ای با میانگین 20±250 گرم، پس از القاء دیابت توسط STZ، به‌صورت تصادفی در 5 گروه: کنترل-پایه، کنترل- دیابتی، تمرین- دیابتی، عصارهی دانهی انگور سیاه- دیابتی و تمرین همراه با مصرف عصارهی دانهی انگور سیاه-دیابتی تقسیم شدند. آزمودنی‌های گروه‌های تمرینی ۵ جلسه در هفته و به‌مدت ۸ هفته به فعالیت بر روی نوارگردان با شدت90% Vo2max پرداختند. در گروه‌های عصاره نیز 250 میلی‌گرم عصاره‌ی دانه‌ی انگور به ازای کیلوگرم وزن بدن یک بار در روز به‌مدت 8 هفته به داخل معده‌ی رت‌ها گاواژ شد. ٢٤ساعت بعد از آخرین جلسهی تمرینی رت‌ها به‌وسیله گاز Co2 بیهوش شده و بافت پانکراس بلافاصله استخراج و میزان بیان ژنها با تکنیک Real time-PCR و با مقیاس ( ) سنجیده شد. در کلیهی تحلیل های آماری سطح معنیداری آماری برابر05/0 در نظر گرفته شد.
یافته‌ها: اثر تمرین و عصاره هر کدام بر بیان ژن WntوΒ-catenin معنادار بود، اما تعامل تمرین و عصاره بر بیان ژن Wnt معنادار نبود ولی اثر تعاملی عصاره و تمرین بر بیان ژن Β-catenin معنادار بود.
نتیجهگیری: تمرین به‌مدت هشت هفته بر روی بیان ژن‌های مسیر سیگنالینگ β-catenin- Wnt اثر داشته است. بنابراین استفاده از این نوع تمرین همراه با مصرف عصاره‌ی دانه‌ی انگور سیاه با رعایت احتیاط به بیماران دیابتی نوع دو توصیه می‌شود.
زهره فتح الهیان، امیرعباس منظمی، وحید تادیبی، علی مصطفایی،
دوره 19، شماره 3 - ( 12-1398 )
چکیده

مقدمه: هدف از تحقیق حاضر تعیین آثار تمرین هم‌زمان ( مقاومتی-استقامتی) بر بیان ژن سایتوکاین‌های پیش التهابی و ضد التهابی در زنان دیابتی نوع دو بود.
روش‌ها: 18 نفر از زنان دیابتی با محدود‌ه‌ی سنی 38-30 سال به‌صورت تصادفی انتخاب و در سه گروه تمرین هم‌زمان (سالم 6 نفر)، تمرین هم‌زمان (دیابتی 6 نفر) و کنترل (6 نفر) قرار گرفتند. پروتکل تمرینی هم‌زمان شامل اجرای تمرین مقاومتی به روش درونگرا سه ست 8 تکراری با80 درصد یک تکرار بیشینه ( ) و سپس تمرین استقامتی دویدن بر روی تردمیل به‌مدت سی دقیقه (سه ست 10 دقیقه‌ای) با شدت 80-70 درصد حداکثر ضربان قلب بود. میزان بیان ژن mRNA (IL-1β, IL-10 and TNF-α) از طریق تکنیک Real time-PCR و بیان کمی ژن‌ها با استفاده از روش2-∆∆CT  محاسبه گردید. از آزمون آماری  (permutation t- test) و آنوای یک راهه مستقل جهت تعیین تفاوت متغیرها ‏استفاده گردید.
یافته‌ها: یافته‌های تحقیق نشان داد میزان بیان ژن اینترلوکین یک بتا و عامل نکروزدهنده‌ی تومور آلفا در زنان دیابتی نوع دو و گروه سالم یک ساعت بعد از فعالیت نسبت به گروه کنترل کاهش پیدا کرده است و این کاهش معنادار بوده است (P<0.05). علاوه بر این، نتایج تحقیق نشان داد که ژن اینترلوکین 10 در لکوسیت زنان دیابتی نوع دو و گروه سالم یک ساعت بعد از تمرین بیان نشده است (P>0.05).
نتیجه‌گیری: نتاج حاصل از پژوهش حاضر بیانگر آن است که تمرین هم‌زمان موجب تعدیل بیان فاکتورهای پیش التهابی در زنان دیابتی می‌شود اما تغییری در عوامل ضدالتهابی ایجاد نکرده است. به‌نظر می‌رسد این نوع تمرینات هم‌زمان حاد بیشتر بر کاهش بیان عوامل پیش التهابی اثر دارند تا عوامل ضد التهابی.
بهاره غنی، مهسا محسن زاده، فواد فیض الهی،
دوره 19، شماره 5 - ( 4-1399 )
چکیده

مقدمه: اگرچه برخی مطالعات، سازوکار عملکرد سلول‌های‌های بتا را در مدل‌های حیوانی و کم و بیش در جمعیت‌های انسانی مطالعه نموده‌اند، اما تاکنون نقش ورزش درمانی یا اجرای فعالیت ورزشی HIIT همراه با مصرف مکمل انگور سیاه بر بیان ژن‌های درگیر در سلول‌های بتای پانکراس کمتر مطالعه شده است، لذا هدف از مطالعه‌ی حاضر، بررسی اثر هشت هفته تمرین تناوبی شدید همراه با مصرف مکمل انگور سیاه بر میزان بیان ژن PPARα  و PPARγ در بافت پانکراس رت‌های نر مبتلا به دیابت نوع دو است.
روش‌ها: مطالعه در قالب یک طرح تجربی انجام شد. آزمودنی‌های این طرح را 40 رت نر 8 ماهه با میانگین وزنی 250 گرم تشکیل دادند. پس از آشنایی آزمودنی‌ها با تمرین و القاء دیابت توسط STZ به‌صورت تصادفی در 5 گروه شامل تمرین، مکمل، تمرین و مکمل، کنترل دیابتی و کنترل پایه تقسیم شدند. پس از 8 هفته تمرین که ۵ جلسه در هفته و به‌مدت ۸ هفته که فعالیت بر روی نوارگردان با شدت90% Vo2max و مکمل‌دهی عصاره‌ی هسته‌ی انگور سیاه بود، میزان ژن‌های PPARα و PPARγ بعد از استخراج RNA از پانکراس و سنتز cDNA اندازه‌گیری شد. میزان ژن PPARα و PPARγ  با روش PCR Time-Real مورد سنجش قرار گرفت. داده‌ها با استفاده از آزمون t مستقل و تحلیل واریانس دو عاملی در سطح معنی‌داری 05/0 توسط نرم‌افزار SPSS  نسخه 24 تجزیه و تحلیل شدند.
یافته‌ها: اثر تمرین به همراه مصرف عصاره‌ی دانه انگور سیاه بر بیان ژن‌های PPARγ و PPARα  در پانکراس رت‌های دیابتی معنادار نبود، اما تمرین به تنهایی سبب افزایش معنادار بیان ژن PPARα در بافت پانکراس نمونه‌های دیابتی شد. همچنین مصرف عصاره‌ی دانه‌ی انگور سیاه نیز به تنهایی موجب افزایش معنادار بیان ژن‌های PPARγ و PPARα شد.
نتیجه‌گیری: به‌نظر می‌رسد تنظیم بیان ژن‌های PPARα  و PPARγ از طریق تمرین و مصرف عصاره‌ی دانه‌ی انگور سیاه احتمال دارد منجر به بهبود و حفظ عملکرد سلول‌های بتای پانکراس در رت‌های دیابتی شود.
 
معصومه سرمدیان، عیدی علیجانی، فواد فیض الهی، داود خورشیدی،
دوره 22، شماره 1 - ( 2-1401 )
چکیده

مقدمه: هدف از پژوهش حاضر بررسی اثر هم‌زمان تمرین‌های مقاومتی و تزریق سلول‌های بنیادی برسطوح برخی از شاخص‌های آپوپتوز عضله‌ی اسکلتی در رت‌های نر دیابتی القاء شده با STZ است.
روش‌ها: در این مطالعه 30 سر موش صحرایی به‌طور تصادفی در 5 گروه تقسیم شدند. موش‌های صحرایی گروه دیابتی و گروه دیابت+تزریق سلول‌های بنیادی به‌مدت 5 هفته در مجموع 17 جلسه‌ی تمرین مقاومتی داشتند. دوره‌ی آشنایی موش‌های صحرایی با این نوع تمرین 3 روز بود که 48 ساعت قبل از تزریق STZ صورت گرفت. برای بررسی تغییرات Caspase7 و caspase3 از روش وسترن بلات استفاده شد. داده‌های حاصل با استفاده از آزمون تحلیل واریانس دو عاملی با نرم‌افزار SPSS نسخه‌ی 19 در سطح معنی‌داری α≤%5 تجزیه و تحلیل شد.
یافته‌ها: نتایج تحقیق حاضر نشان داد که بین میانگین caspase3 گروه تمرین مقاومتی با تزریق هم‌زمان سلول‌های بنیادی و گروه تمرین تفاوت معنی‌داری مشاهده نشد. همچنین تمرین مقاومتی با ترزیق هم‌زمان سول‌های بنیادی اندوتلیال، نسبت به تنها تمرین مقاومتی یا تزریق، منجر به کاهش معنی‌داری در میزان بیان Caspase7 در بافت عضله‌ی اسکلتی رت‌های دیابتی شد.
نتیجه‌گیری: براساس نتایج این مطالعه می‌توان اظهار داشت که احتمالاً تمرین مقاومتی و یا تزریق سلول‌های اجدادی اندوتلیال می‌تواند باعث تحریک آپوپتوز در عضله‌ی اسکلتی شود.
الهام مختاری، امیر سرشین، فواد فیض الهی، عیدی علیجانی،
دوره 22، شماره 2 - ( 4-1401 )
چکیده

مقدمه: دیابت نوع یک با کاهش مویرگی عضلۀ اسکلتی و تنظیم نامناسب مسیرهای آنژیوژنز در عضلۀ اسکلتی همراه است. هدف این پژوهش بررسی تأثیر تمرین مقاومتی و تزریق سلول‌های بنیادی اندوتلیال بر بتا-اکتین، AKT تام و فسفریله در عضلۀ اسکلتی رت‌های دیابتی نوع یک بود.
روش‌ها: در این تحقیق تجربی، 36 سر رت صحرایی نر نژاد ویستار (میانگین سن 6 هفته) به شش گروه کنترل (سالم)، کنترل دیابتی پایه، کنترل دیابتی، دیابت+تزریق سلول بنیادی، دیابت+تمرین مقاومتی و دیابت+تزریق سلول بنیادی+تمرین مقاومتی تقسیم شدند. در این مطالعه رت‌ها با استفاده از داروی استرپتوزوتوسین به‌صورت تک دوز 40 میلی‌‌گرم به ازای هرکیلوگرم وزن بدن و به‌صورت درون صفاقی دیابتی شدند. تمرینات مقاومتی شامل بالا رفتن از یک نردبان یک متری با وزنۀ آویزان به دم به‌مدت 17 جلسه اجرا گردید. تعداد 500 هزار سلول بنیادی مشتق از استخوان توسط دستگاه سل کانتر تزریق شد. میزان بتا-اکتین، AKT تام و فسفریله بافت عضلۀ اسکلتی رت‌ها به روش وسترن بلاتینگ اندازه‌گیری شد.
یافته‌ها: نتایج نشان داد تمرین مقاومتی منجر به افزایش معنی‌دار Pho-AKT، β-actin و نسبت Pho-AKT/AKT و کاهش معنی‌دار AKT بافت عضلانی رت‌های دیابتی نوع 1 شد (001/0>P). تزریق سول‌های بنیادی منجر به افزایش معنی‌دار Pho-AKT و نسبت Pho-AKT/AKT و تمرینات مقاومتی با ترزیق هم‌زمان سول‌های بنیادی منجر به افزایش معنی‌دار Pho-AKT، β-actin و کاهش معنی‌دار AKT بافت عضلانی رت‌های دیابتی نوع یک شد (001/0>P).
نتیجهگیری: با توجه به نتایج، احتمالاً مداخلۀ تمرینات مقاومتی با تزریق هم‌زمان سول‌های بنیادی می‌تواند به تنظیم مسیرهای آنژیوژنز عضلۀ اسکلتی در دیابت نوع یک کمک کند.
مرتضی چناری، علیرضا رحیمی، امیر سرشین، فواد فیض الهی،
دوره 22، شماره 2 - ( 4-1401 )
چکیده

مقدمه: آسیب بافت قلب در دیابتی‌ها باعث التهاب و تخریب سلول‌های قلب می‌شود که در نتیجه منجر به آپوپتوز یا مرگ سلول می‌شود. هدف مطالعه‌ی حاضر مقایسهی تأثیر شش هفته تمرین هوازی و مقاومتی بر شاخص آپوپتوزی کاسپاز 8 و کاتالاز در بافت قلب رت‌های نر دیابتی بود.
روش‌‌ها: در این مطالعه تجربی، 24 سر رت نر نژاد ویستار (میانگین وزن 200 -250 گرم) 10 تا 12 هفته‌ای به شش گروه، تمرین هوازی، تمرین مقاومتی، شم هوازی، شم مقاومتی، کنترل و سالم تقسیم شدند. القای دیابت با تزریق تک دوز استرپتوزوتوسین به مقدار 30 میلی‌گرم بر کیلوگرم به روش درون صفاقی انجام شد. برنامه‌ی تمرین هوازی و مقاومتی به‌مدت شش هفته انجام شد. برای اندازه‌گیری کاسپاز 8 و کاتالاز از روش وسترن بلات استفاده شد. داده‌ها به روش آزمون تحلیل واریانس یک‌طرفه و آزمون تعقیبی توکی در سطح معنی‌داری P<0.05 تجزیه و تحلیل شد.
یافته‌ها: نتایج نشان داد اختلاف میانگین کاسپاز 8 بین گروه تمرین هوازی با گروه سالم (752/0=P)، گروه تمرین مقاومتی با گروه سالم (723/0=P) و تمرین مقاومتی با گروه تمرین هوازی (00/1=P) معنی‌دار نبود اما میزان کاسپاز 8 در گروه تمرین هوازی نسبت به تمرین مقاومتی کمتر بود. اختلاف میانگین کاتالاز بین گروه تمرین هوازی با گروه سالم (024/0=P) و گروه تمرین هوازی با گروه تمرین مقاومتی (023/0=P) معنادار بود و میزان کاتالاز در گروه تمرین مقاومتی نسبت به تمرین هوازی بیشتر بود.
نتیجهگیری: تمرینات هوازی و مقاومتی می‌تواند موجب کاهش میزان شاخص آپوپتوزی کاسپاز8 و افزایش کاتالاز در بافت قلب رت‌های دیابتی گردد.
مهکامه عبدالهی، معصومه حسینی، شاهین ریاحی ملایری،
دوره 22، شماره 6 - ( 12-1401 )
چکیده

مقدمه: NRF1 و TFAM از پروتئین‌های مؤثر بر بایوژنز میتوکندریایی هستند که نقش مهمی در دیابت ایفا می‌کنند. هدف از مطالعه حاضر تبیین تأثیر تمرین با شدت بالا (HIT) و مصرف بیتروت بر NRF1 و TFAM موش‌های نر سالمند دیابتی نوع دو بود.
روش‌ها: در این مطالعه‌ی تجربی، ۴۰ سر موش صحرایی نر (دامنه‌ی وزن ۲۷۰-۳۰۰ گرم و سن ۱۲ تا ۱۴ هفته) دیابتی شده با استرپتوزوتوسین به‌طور تصادفی به 5 گروه (کنترل سالم، کنترل دیابتی، مکمل، تمرین، تمرین‌+‌مکمل) تقسیم شدند. گروه‌های تمرین به‌مدت ۴ هفته و هر هفته ۴ جلسه و هر جلسه ۴۴ دقیقه تحت تأثیر تمرین تناوبی شدید با شدت ۵۰ تا ۹۰ درصد حداکثر سرعت قرار گرفتند. گروه‌های دریافت کننده‌ی مکمل روزانه ۱۰ میلی‌گرم بیتروت به ازای هر کیلوگرم وزن بدن به‌مدت ۴ هفته و ۴ بار در هفته به‌صورت خوراکی دریافت کردند. داده‌ها با استفاده از آزمون تحلیل واریانس دو طرفه در سطح معنی‌داری (۰۵/۰P) ارزیابی شد.
یافته‌ها: نتایج پژوهش نشان داد که القاء دیابت منجر به کاهش قابل توجه سطوح پروتئینی NRF1 و TFAM شد به‌طوری که در گروه تمرین و بیتروت اثر معنی‌داری بر تغییرات NRF1 در بافت چربی احشایی موش‌های صحرایی سالمند مبتلا به دیابت دارند (۰۰۱/۰=P). اما تعامل تمرین HIT و مکمل بیتروت در تغییرات NRF1 معنی‌دار نیست (۵۶/۰=P) و نیز عامل تمرین و مکمل بیتروت همچنین تعامل تمرین HIT و بیتروت نیز اثر معنی‌داری بر تغییرات TFAM در بافت چربی احشایی موش‌های صحرایی سالمند مبتلا به دیابت دارند (۰۰۱/۰=P).
نتیجه‌گیری: براساس یافته‌های تحقیق حاضر به‌نظر می‌رسد تمرین ورزشی تناوبی همراه با مصرف بیتروت می‌تواند به افزایش بیان ژن NRF1 و TFAM منجر شود و در نتیجه به بهبود و کنترل دیابت در سالمندان کمک کند.


صفحه 1 از 1     

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به مجله دیابت و متابولیسم ایران می‌باشد.

طراحی و برنامه نویسی: یکتاوب افزار شرق

© 2024 , Tehran University of Medical Sciences, CC BY-NC 4.0

Designed & Developed by: Yektaweb