10 نتیجه برای حسین زاده
محمد رضا روئینی، سیما صدرای، یلدا حسین زاده اردکانی، مریم مخبری، سولماز صداقت،
دوره 6، شماره 2 - ( 6-1385 )
چکیده
خدیجه میرزایی، محمدجواد حسین زاده، آرش حسین نژاد، نازیلا جعفری، اعظم نجم افشار، مظاهر رحمانی، باقر لاریجانی،
دوره 8، شماره 3 - ( 1-1388 )
چکیده
مقدمه: ارتباط بین ابتلا به دیابت نوع 2 و بیماری استئوپروز مورد تردید است. به نظر میرسد علاوه بر نقش آدیپوکین ها در متابولیسم گلوکز، بر متابولیسم استخوان نیز موثر باشند و باعث ایجاد تغییر در تراکم استخوان شوند. هدف از این مطالعه ارزیابی ارتباط بین سطح سرمی ویسفاتین، آدیپونکتین و پلی مورفیسم (rs2110385) ژن ویسفاتین با تراکم معدنی استخوان است.
روشها: این مطالعه به صورت مقطعی بر روی 32 بیمار مبتلا به دیابت نوع 2 انجام شد . ارزیابیهای آزمایشگاهی شامل FBS ، HbA1C، پروفایل چربی ، سطح سرمی ویسفاتین و آدیپونکتین بود.BMD لگن و ستون فقرات با DEXA اندازه گیری شد. از روش PCR-RFLP برای تعیین ژنوتیپ ژن ویسفاتین استفاده گردید.
یافتهها: تراکم معدنی استخوان لگن و Z-score آن در ژنوتیپ GG به طور معناداری پایینتر از سایر ژنوتیپها بود. نتایج حاصل از این مطالعه ارتباط معناداری بین سطح سرمی ویسفاتین با تراکم معدنی لگن (31/0- r = ) نشان داد. سطح سرمی آدیپونکتین و ویسفاتین مستقل از سن و نمایه توده بدنی، ارتباط معنا داری با تراکم معدنی استخوان لگن داشتند.
نتیجهگیری: نتایج این مطالعه نقش احتمالی آدیپوکین ها را در تغییرات تراکم استخوان بیماران مبتلا به دیابت نوع 2 پیشنهاد می کند و ممکن است تغییرات ساختاری در ژن ویسفاتین در تعیین سطح سرمی آن و در نهایت تراکم معدنی استخوان تاثیرگذار باشد.
آرش حسین نژاد، خدیجه میرزایی، محمدجواد حسین زاده، نازیلا جعفری، اعظم نجم افشار، مظاهر رحمانی، باقر لاریجانی،
دوره 8، شماره 3 - ( 1-1388 )
چکیده
مقدمه : بیماری دیابت نوع 2 با افزایش ابتلا به سایر بیماریهای مزمن و نیز افزایش میزان مرگ و میر مرتبط است. درمان این بیماری با داروهای خوراکی آنتی دیابتیک ، تحت تاثیر تفاوت های فردی در پاسخ های فارماکوکینتیک و بالینی است. از جمله عوامل مهم مرتبط با تفاوت های فردی نقش عوامل ژنتیکی در زیست دسترسی ،انتقال ، متابولیسم و عملکرد داروست. هدف از این مطالعه بررسی نقش پلی مورفیسم تک نوکلئوتیدی (rs2110385) ژن ویسفاتین بر میزان نیاز به داروهای خوراکی کنترل کننده قند خون در حفظ هموستاز گلوکز در بیماران مبتلا به دیابت نوع 2 بود.
روشها: در یک مطالعه مقطعی، 94 بیمار مبتلا به دیابت نوع 2 مورد بررسی قرار گرفتند. تست های آزمایشگاهی شامل FBS ، G2h ، HbA1C، سطح سرمی ویسفاتین ، انسولین و آدیپونکتین بود. شاخص های مقاومت به انسولین (HOMA) و حساسیت به انسولین (QUICKI) محاسبه شد. ژنوتیپ پلی مورفیسم مورد مطالعه با استفاده از روش PCR-RFLP انجام گردید.
یافتهها: بین سطوح FBS،G2h ،HbA1C ،غلظت انسولین ناشتا، شاخص های HOMA و QUICKI و نیز دوز مصرف متفورمین در میان انواع ژنوتیپ اختلاف معناداری یافت نشد. مقدار دوز مصرفی داروی گلیبن کلامید برای حفظ هموستاز گلوکز در سطوح یکسان ، در ژنوتیپ GG نسب به سایر ژنوتیپها به طور معناداری کمتر بود. حال آنکه اختلاف معناداری در مورد دوز مصرفی متفورمین در میان ژنوتیپها مشاهده نشد.
نتیجه گیری : از آنجایی که گلیبن کلامید در دسته داروهای ترشح کننده انسولین طبقه بندی می شود، به نظر می رسد واریانتهای ژن ویسفاتین تنظیم کننده ترشح انسولین باشند. پیشنهاد میشود در مطالعات آینده تاثیر پلی مورفیسم واقع در پروموتر ژن ویسفاتین ،روی بیان آن مورد ارزیابی قرار گیرد.
خدیجه میرزایی، محمد جواد حسین زاده، آرش حسین نژاد، نازیلا جعفری، مظاهر رحمانی،
دوره 8، شماره 3 - ( 1-1388 )
چکیده
مقدمه : هدف از این مطالعه، بررسی تاثیر واریانت های پلی مورفیسم تک واحدیG/T 4689-ژن ویسفاتین بر غلظت سرمی ویسفاتین و شاخص های ارزیابی وضعیت دیابت نوع 2 بود.
روشها: این مطالعه به صورت مقطعی fv روی 93 بیمار مبتلا به دیابت نوع 2 انجام شد. معاینات بالینی شامل قد، وزن ،WHR ، BMIو آزمایشهای بالینی شامل FBS ، OGTT،HbA1C ، پروفایل چربی ، انسولین و ویسفاتین انجام شد. ژنوتیپ ژن ویسفاتین با استفاده از روش RFLP- PCRتعیین گردید.
یافتهها: یافته های این مطالعه بین LDL ، HDL ، کلسترول تام و سطح انسولین ناشتا در انواع ژنوتیپ اختلاف معناداری نشان داد.ارزیابی ارتباط بین سطح سرمی ویسفاتین و سایر شاخص ها در میان انواع ژنوتیپ، نشان داد که ارتباط معناداری بین ژنو تیپTT و وزن ، BMI ، hs-CRPو سطح انسولین ناشتا وجود دارد، اما در مورد ژنوتیپ GG این ارتباط تنها با غلظت انسولین ناشتا مشاهده شد.
نتیجه گیری : ژنوتیپ های ویسفاتین با سطوح متفاوت انسولین و پروفایل چربی در بیماران مبتلا به دیابت نوع 2 ارتباط دارد. بررسی سازوکار این تاثیر در شاخص های دیابت در مطالعات تجربی پیشنهاد می شود.
محمدجواد حسین زاده، خدیجه میرزایی، آرش حسین نژاد، مهرداد کریمی، نازیلا جعفری، محمد کمالی نژاد، اعظم نجمافشار، مظاهر رحمانی، محمدرضا اشراقیان،
دوره 8، شماره 3 - ( 1-1388 )
چکیده
مقدمه: هدف از این مطالعه ارزیابی تاثیر واریانت های پروموتر ژن ویسفاتین (SNP rs2110385) بر عملکرد عصاره چای سبز در کنترل بیماری دیابت در میان بیماران بود.
روشها: در یک مطالعه بالینی دو سوکور کنترل شده با دارونما با استفاده از روش تصادفی Stratified ، 105 بیمار مبتلا به دیابت نوع 2، به 2 گروه مداخله با چای سبز و کنترل تقسیم شدند. به گروه مداخله به مدت 8 هفته روزانه 3 کپسول عصاره چای سبز500 میلی گرمی پس از هر وعده غذایی اصلی داده شد. گروه کنترل نیز به همین نحو در طول زمان مداخله کپسول دارونما دریافت می نمودند. ارزیابی های آزمایشگاهی و تن سنجی شامل FBG، 2hPP، HbA1C، پروفایل چربی، غلظت ویسفاتین، آدیپونکتین و انسولین در حالت ناشتا و نیز محاسبه BMI و WHR قبل و بعد از انجام مداخله بودند. ژنوتیپ پلی مورفیسم مورد مطالعه با استفاده از روش PCR- RFLP انجام گردید.
یافتهها: ارزیابی تاثیر عصاره چای سبز بر تغییرات پارامترهای بالینی اختلاف معناداری در کاهش سطوح تری گلیسرید، LDL و کلسترول تام بیماران با ژنوتیپ TT در مدت مداخله نشان داد. در ژنوتیپ GG فقط تغییرات کلسترول تام اختلاف معناداری پس از مداخله داشت. شواهد حاصل از مطالعه حاضر تغییرات معناداری در سطوح تری گلیسرید و آدیپونکتین با مداخله در میان دو گروه نشان داد که این تغییرات در میان ژنوتیپ ها معنادار نبود.
نتیجه گیری: پلی مورفیسم ژن ویسفاتین در اثرات چای سبز بر تعدیل اختلالات چربی خون در بیماران دیابتی موثر است. برای فهم چگونگی این ارتباط، انجام مطالعات تجربی پیشنهاد می گردد.
سمیه اصغری، محمدجواد حسین زاده، محمدرضا مهاجری تهرانی، مجتبی صحت،
دوره 10، شماره 4 - ( 7-1390 )
چکیده
مقدمه: آدیپونکتین، آدیپوکینی است که به طور اختصاصی از بافت چربی ترشح میشود و دارای خصوصیات ضد دیابتی، ضد التهابی و ضد آتروژنی است. روی در افزایش حساسیت به انسولین و تحریک برداشت گلوکز نقش دارد. علاوه بر این، روی جزء ساختاری و عملکردی PPARγ میباشد که فعالیت آن با افزایش بیان آدیپونکتین و افزایش حساسیت به انسولین همراه است. در این مطالعه ما به بررسی اثرات مکمل خوراکی روی بر سطح سرمی آدیپونکتین و وضعیت مقاومت به انسولین در بیماران مبتلا به دیابت نوع 2 پرداختهایم.
روشها: این پژوهش به روش کارآزمایی بالینی تصادفی دوسوکور بر روی 60 بیمار مبتلا به دیابت نوع 2 ملیتوس مراجعه کننده به مرکز دیابت گلابچی شهرستان کاشان صورت گرفت. افراد واجد شرایط به طور تصادفی به دو گروه دریافت کننده قرص گلوکونات روی (mg30) و یا دریافت کننده دارونما تقسیم شدند و به مدت 12 هفته این مکملها را مصرف کردند. از کلیه بیماران مورد بررسی در شروع مطالعه و در انتهای ماه سوم، جهت اندازهگیری روی سرم، نمایههای گلیسمی، آدیپونکتین و hs-CRP در حالت ناشتا، خونگیری به عمل آمد.
یافتهها: نتایج این مطالعه نشان داد پس از 3 ماه مصرف مکمل گلوکونات روی، میزان قند خون ناشتا در گروه مداخله کاهش و در گروه دارونما افزایش یافت؛ ولی هیچ یک از این تغییرات از نظر آماری معنیدار نبود. در گروه مداخله، سطح HbA1c کاهش و میزان آدیپونکتین سرم افزایش معنیداری یافت (به ترتیب 005/0P=، 05/0P=) ولی در مقایسه با گروه دارونما اختلاف آنها معنیدار نبود. انسولین سرم نیز در گروه مداخله نسبت به گروه دارونما افزایش معنیداری یافت (03/0P=). تنها میزان قند خون ناشتا با تعدیل متغیرهای مخدوشگر نسبت به گروه دارونما کاهش معنیداری داشت (006/0P=). مصرف مکمل روی تاثیر معنیداری بر HOMA و شاخص التهابی hs-CRP نداشت.
نتیجهگیری: در مطالعه حاضر مصرف مکمل روی با کاهش گلوکز ناشتای سرم همراه بود ولی در مورد تاثیر آن بر آدیپونکتین سرم، به مطالعات بیشتری نیاز است.
رویا کلاهدوز محمدی، محمد جواد حسین زاده، مینا کلاهدوز محمدی، محمد رضا اشراقیان، الناز خرمی، علیرضا استقامتی،
دوره 13، شماره 3 - ( 12-1392 )
چکیده
مقدمه: کوانزیم Q10 یک آنتی اکسیدان محلول در چربی و یک آنتی اکسیدان قدرتمند می باشد که کاهش سطح آن در بیماریهای عروقی بسیاری همچون دیابت، پُرفشاری خون و نیز قلبی گزارش شده است. با توجه به افزایش استرس اکسیداتیو در دیابت و نقش آن در پیشرفت پُرفشاری خون، این مطالعه بر آن شد که اثر مکمل یاری با این کوانزیم را بر سطح فشارخون در بیماران دیابتی نوع دو و رابطه آن با میزان متابولیتهای اکسید نیتریک (NOx) را بسنجد.
روشها: 64 بیمار دیابتی نوع دو در این مطالعه کارآزمایی بالینی دو سوکور شرکت کردند اندازهگیریهای تن سنجی، فشارخون و بیوشیمیایی در ابتدا و انتهای مطالعه از تمام بیماران بهمنظور تعیین سطح NOx، قند خون ناشتا، هموگلوبین گلیکوزیله (HbA1c) و پروفایل لیپیدی انجام گرفت. سپس بیماران بهطور تصادفی به دو گروه دریافت کننده مکمل کوانزیم Q10 (mg200) و دارونما به مدت 12 هفته تقسیم شدند.
یافتهها: کوانزیم Q10در این مطالعه توانست میزان فشار خون سیستولی (61/27±3/115در مقابل 6/12±2/118mmHg)، دیاستولی (22/8±1/77در مقابل 11/12±3/80 mmHg)، NOx (014/0 Pvalue=)و HbA1c را بهطور معنیداری نسبت به گروه کنترل کاهش دهد. کوانزیم Q10 همچنین میزان کلسترول را پس از مداخله در مقایسه با گروه دارونما کاهش داد.
نتیجهگیری: مکمل یاری با کوانزیم Q10 به میزان mg200 در روز و بهمدت 12 هفته توانست سطح فشارخون سیستولی و نیز دیاستولی، NOx، HbA1c، کلسترول تام و نیز LDL-C را بهطور معنیداری در بیماران دیابتی نوع دو کاهش دهد.
بیتا فام، مریم زرکش، محمد صادق فلاح، نیما حسین زاده، کامران گیتی، فریدون عزیزی، مریم السادات دانشپور،
دوره 14، شماره 1 - ( 10-1393 )
چکیده
مقدمه: امروزه چاقی بهعنوان یکی از مهمترین عوامل خطر زای بیماریهای قلبی و عروقی مطرح میباشد و عوامل ژنتیکی و محیطی در بروز آن نقش مهمی بازی میکنند. هدف از مطالعه حاضر تخمین میزان توارث پذیری نمایههای تن سنجی در خانوادههای مورد مطالعه قند و لیپید تهران (TLGS) است.
روشها: در مطالعه مقطعی حاضر، 529 خانواده دو نسلی از فاز سه TLGS انتخاب شدند، بهنحوی که حداقل دو فرد از اعضای خانواده مبتلا به اضافه وزن یا چاقی باشند. نمایههای تن سنجی، انرژی مصرفی در حالت استراحت (REE) و شاخص اندازه بدن (BS) تعیین گردید. میزان توارث پذیری (h2) متغیرها با استفاده از نرم افزار SOLAR تخمین زده شد.
یافتهها: مجموع افراد شرکت کننده 2460 نفر (493 پدر، 573 مادر، 720 پسر و 674 دختر) و متوسط سنی والدین و فرزندان بهترتیب 2/10±7/45و 7/9±4/18 سال بود. میزان توارث پذیری نمایههای تن سنجی در خانوادههای تهرانی پس از تعدیل سن و جنس، بین21/0 با خطای استاندارد 035/0 (دور باسن) تا 51/0 با خطای استاندارد 037/0 (اندازه بدن) متغیر بود. بنابر انتظار، اندازه بدن بهعنوان یک صفت اسکلتی، بالاترین میزان توارث پذیری را داشت. با در نظر گرفتن اندازه بدن بهعنوان یک عامل مداخلهگر، توارث پذیری REE از 26/0 به 47/0 افزایش یافت. بنابراین شاخص اندازه بدن میتواند نقش مهمی در تعیین میزان توارث پذیری این متغیرداشته باشد.
نتیجهگیری: عوامل ژنتیکی نقشی تعیین کننده در فنوتیپ چاقی خانوادههای تهرانی بر عهده دارند
مهناز سنجری، نوشین فهیم فر، فاطمه حاجی ولی زاده، صفورا غریب زاده، کاظم خلجی، زهره حسین زاده، فیروزه حاجی پور، کبری گرگانی، افشین استوار،
دوره 20، شماره 1 - ( ویژه نامه گرامیداشت 25 سال فعالیت 1399 )
چکیده
مقدمه: استئوپروز بهدلیل عارضهی شکستگی یکی از معضلات مهم بهداشتی کشور است. مرکز تحقیقات استئوپروز با بیش از 20 سال سابقهی فعالیت در این حوزه تلاش میکند تا با ارایهی مجموعه دستاوردها و فعالیتهای این حوزه ضمن معرفی این مرکز تصویری از وضعیت مدیریت و درمان استئوپروز در کشور ارایه دهد.
روشها: در این مطالعه مروری، فعالیتهای مرکز تحقیقات استئوپروز در خصوص برنامهی راهبردی و عملیاتی ارایه شده است. بهمنظور دستیابی به مستندات، جستجو در پایگاههای رسمی بینالمللی و ملی و همچنین گزارشات و اسناد چاپ نشده و غیر رسمی و وب سایت پژوهشگاه علوم غدد و مرکز تحقیقات استئوپروز صورت گرفته است.
یافتهها: مرکز تحقیقات استئوپروز براساس برنامهی راهبردی در سه حوزهی تحقیقات (مطالعات مبتنی بر جمعیت، مطالعات بالینی، مطالعات علوم پایه و مطالعات نظام سلامت)، فنآوری (فنآوریهای تشخیصی، درمانی، مدل های ارائه خدمات) و آموزش (تربیت دانشجویان در مقاطع مختلف تحصیلات تکمیلی، آموزش به بیماران، آموزش عمومی، و آموزش ارائه دهندگان خدمت)، فعالیت مینماید.
نتیجهگیری: مرکز تحقیقات استئوپروز پژوهشگاه علوم غدد دانشگاه علوم پزشکی تهران، بهعنوان تنها مرکز تحقیقات تخصصی استئوپروز در سطح ملی شناخته شده است. این مرکز تلاش دارد با تکیه بر برنامهی راهبردی و برنامهی عملیاتی مدون ماموریت اصلی خود را که فراهم آوردن شواهد لازم برای تصمیمگیری در حوزهی تخصصی استئوپروز است بهخوبی انجام دهد.
لاله باقری، محمد فرامرزی، زهرا همتی فارسانی، معصومه حسین زاده،
دوره 23، شماره 6 - ( 11-1402 )
چکیده
مقدمه: فتوئین A- و B هپاتوکاینهای هستند که با دیابت نوع دو ارتباط دارند. هدف پژوهش حاضر مقایسۀ تأثیر یک دوره تمرین مقاومتی و استقامتی همراه با دریافت اورسولیک اسید بر سطوح فتوئین-A و -B بافت کبدی رتهای سالمند دیابتی شده با HFD-STZ بود.
روشها: 56 سر رت 21 ماهه دیابتیشده بهطور تصادفی به هفت گروه مساوی کنترل (C)، مکمل اورسولیک اسید (UA)، مکمل+تمرین مقاومتی ((UA+R، مکمل+تمرین استقامتی (UA+E)، تمرین مقاومتی (R)، تمرین استقامتی (E) و گروه شم (D) تقسیم شدند. پروتکل تمرین مقاومتی با شدت 60% MVCC، 20-14 مرتبه بالارفتن از نردبان با یک دقیقه استراحت در بین هر تلاش و تمرین استقامتی شامل دویدن روی نوارگردان با شدت بالا 60-75% و شدت پایین 30-40% سرعت بیشینه پنج روز در هفته و بهمدت هشت هفته بود. گروههای دریافتکنندۀ مکمل، میزان500 میلیگرم بر کیلوگرم UA در ترکیب با غذای پُرچرب دریافت کردند.
یافتهها: میزان فتوئین-A در گروه UA،E ، UA+E کاهش معنیداری داشت (05/0 ≥P) و تنها در گروه R و UA+R، کاهش معنیدار نبود. همچنین میزان فتوئین-B در موشهای دیابتی در گروه UA،E ، R، UA+E کاهش معنیداری داشت (05/0 ≥P) و تنها در گروه تمرین UA+R تغییرات معنیدار نبود. میزان فتوئین -A و فتوئین -B در بین گروه E با R و UA+R با UA+E تفاوت معنیداری داشت (05/0 ≥P) که بیشترین کاهش در گروه UA+E بود.
نتیجهگیری: با توجه به آثار مفید تمرینات و مکمل UA بر هپاتوکینها بهنظر میرسد ارائۀ همزمان دو مداخلۀ تمرین ورزشی و مکمل UA تأثیر درمانی مؤثرتری بر هپاتوکینهای کبدی دیابتیها داشته باشد.