جستجو در مقالات منتشر شده


5 نتیجه برای زمانی

مهدی زمانی، جان نیروپ، ژانژاک کاسیمان،
دوره 1، شماره 1 - ( 4-1380 )
چکیده

مقدمه: مطالعات و تحقیقات زیادی نشان داده است که دیابت نوع1 با چندشکلی ژنهای ناحیهHLA روی کروموزوم6 (6P21 ) ارتباط دارد. اخیراً نتایج تحقیقات شاهددار در جمعیت بلژیک در سطح DNA نشان داد که بین دیابت نوع 1 و بعضی ژنهای HLA کلاسII به‌ویژه DRB1Lys71+ ارتباط معنی‌داری از نظر اماری وجود دارد.
روشها: هشتاد و یک خانواده دانمارکی (با حداقل دو فرد مبتلا در هر خانواده) و 82 فرد سالم به‌عنوان شاهد برای چندشکلی ژنهای HLA-DRB و54 خانواده از 81 خانواده برای چندشکلی ژنهایHLA-B,DQA1,DQB1-HLA-B و ژنهای TNFA وTNFB مطالعه شدند. پیوستگی بین دیابت نوع 1 با الل‌های ژنDRB1 که Lys71+ را رمزدهی میکند با آنالیز خواهر برادرهای مبتلای هر خانواده (affected sib pair analysis) مطالعه شد.
یافته‎ها: در جمعیت مورد بررسی، ژن هوموزیگوت DRB1Lys71+ دارای خطر نسبی(RR) 5/103 و پیوستگی بین دیابت نوع 1 با الل‎های ژن DRB1Lys71+ فوق‎العاده قوی (6-10×1< p) بود. مطالعه مبتنی بر خانواده ( family based association study ) ارتباط ژن با بیماری نشان داد که DRB1Lys71+ مهمترین ژن در ناحیه HLA می‌باشد که فرد را برای ابتلا به بیماری دیابت نوع 1 مستعد می‌سازد (38/8=haplotype relative risk ). آنالیز هاپلوتیپ‌ این یافته را تایید کرد.
نتیجه‎‎گیری: به نظر می‏آید که DRB1Lys71+ ژن اصلی مستعدکننده برای دیابت نوع 1 ‌باشد.


مهدی زمانی، محمد امین طباطبایی‌فر، آرزو صوابی اصفهانی، فریدون مصطفوی، آریا ستوده، باقر لاریجانی،
دوره 4، شماره 4 - ( 3-1384 )
چکیده

دیابت نوع یک (T1DM)، یک بیماری خودایمنی است که در آن با واسطه سلول‌های T، سلول‌های بتای لوزالمعده بصورت گزینشی تخریب می شوند. نیمی از خطر ایجاد T1DM بوسیله منطقه ژنی HLA بوجود می آید. همچنین، نیمی از خطر بیماری T1DM توسط دیگر ژن‌های غیر از HLA و احتمالاً آنهایی که در کمپلکس میان‌کنش با آنتی ژن دخیل می‌باشند، ایجاد شود. محصول ژن CD4 (یکی از مهمترین گیرنده های سطح سلول T که نقش کلیدی در ارائه آنتی ژن دارد) می‌تواند عاملی از این دست می‌باشد.
روش‌ها: ما در این مطالعه با بهره گیری از رویکرد ژن کاندید، ارتباط احتمالی چندشکلی ژن CD4 را با T1DM در جمعیت ایرانی بررسی نموده ایم. چندشکلی ناشی از تکرار پنج نوکلئوتیدی غنی از بازهای پیریمیدینی که در پروموتر ژن مربوطه واقع شده است، مورد مطالعه قرار گرفت. تعداد 92 بیمار T1DM و 108 فرد شاهد سالم با استفاده از شیوه PCR بررسی شدند.
یافته‌ها: تجزیه و تحلیل نتایج بدست آمده، ارتباط حمایتی آلل CD4*A3 در مقابل بیماری T1DM (159/0= RR025/0=Pc؛ 707/0-036/0: CI 95%) و مستعد کنندگی آلل CD4*A5برای بیماری T1DM (397/7= RR010/0=Pc؛
414/33-630/1: CI 95%) را نشان داد.
نتیجه‌گیری: این نتایج حاکی از آن است که چند شکلی های خاص ژن CD4 دارای پیوستگی مثبت ومنفی با بیماریT1DM در جمعیت ایران می باشد.


محمد فشارکی، محمد صاحب‌الزمانی، رابعه رحیمی،
دوره 9، شماره 3 - ( 5-1389 )
چکیده

مقدمه: تعداد زیادی از دانش‌آموزان دارای اضافه وزن در کشورهای جهان سوم به دلیل فقدان آموزش دچار عوارض جسمی و روانی می‌گردند. هدف از مطالعه حاضر تعیین تاثیر آموزش بر اصلاح سبک زندگی دانش‌آموزان دختر دارای اضافه وزن در مقطع ابتدایی شهرستان ارومیه در سال 1388 بود.
روش‌ها: در این پژوهش نیمه تجربی، ابتدا دانش‌آموزان با استفاده از متر و وزنه و منحنی صدک نمایه توده بدنی (BMI) برای دختران 18-2 سال ارزیابی شده و افراد با  نمایه توده بدنی بیشتر از 85% به عنوان اضافه وزن تلقی شدند. خصوصیات دموگرافیک و سبک زندگی (مانند عادات و سرعت غذا خوردن، خوردن تنقلات، نوع و میزان فعالیت فیزیکی) با استفاده از پرسشنامه محقق‌ساز جمع‌آوری گردید. سپس آموزش سبک صحیح زندگی در 6 جلسه 1 ساعتی به دانش‌آموزان داده شد. یک ماه پس از آخرین جلسه آموزشی ارزیابی مجدد با همان فرم اولیه انجام گرفت. آزمون‌های آماری مورد استفاده ویلکاکسون و تی زوج بودند.
یافته‌ها: در انتهای بررسی اولیه، 95 دانش‌آموز دختر مقطع ابتدایی با BMI بالای 85%انتخاب شدند. اکثر شرکت کنندگان 11-5/10 سال سن داشتند. میانگین نمره سبک زندگی قبل از آموزش 31/17 ±24/46 بود که بعد از آموزش 64/13±33/56 شد. آموزش ما بر مواردی چون خوردن در هنگام تماشای تلویزیون، خوردن تنقلات، بازی با رایانه هنگام فراغت اثر معنی‌دار و اصلاح کننده رفتار داشت (05/0 ≥ P). ولی تأثیرمعنی‌داری در انجام ورزش علاوه بر فعالیت بدنی روزانه و یا ورزش هنگام اوقات فراغت، نداشت (به ترتیب 63/0P= و 25/0P=  بود).
نتیجه‌گیری: آموزش سبک صحیح زندگی به دانش‌آموزان دارای اضافه وزن در سنین مقطع ابتدایی می‌تواند در اصلاح رفتارهای تغذیه‌ای آنان مناسب باشد.


شکوه اردوخانی، فرهاد زمانی، صدیقه مرادی،
دوره 12، شماره 4 - ( 2-1392 )
چکیده

مقدمه: حاملگی یک حالت مقاومت به انسولین در بافت‌های محیطی زن باردار القا می‌کند، از طرف دیگر، شیردهی ممکن است از ایجاد سندرم متابولیک در آینده پیشگیری نماید. با توجه به اهمیت سندرم متابولیک، هدف از این مطالعه، ارتباط تعداد حاملگی و طول مدت شیردهی با شیوع سندرم متابولیک در مادران 70-40 ساله بود. روش‌ها: اطلاعات کلیه مادران 40 تا 70 سال مرکز تحقیقات جمعیت آمل براساس چک لیست طراحی شده به دست آمده و سپس مادرانی که حداقل یک بار حاملگی داشته‌اند پس از کسب رضایت‌نامه وارد مطالعه شده و از نظر وجود سندرم متابولیک طبق معیارهای (Nationa Cholesterol Education Program, Panel III) NCEP.ATP III بررسی شدند. سایر اطلاعات نیز مانند سن، تعداد حاملگی، طول مدت شیردهی از طریق پرونده پزشکی مادران و پرسش از آنها استخراج شد. داده‌ها با استفاده از SPSS ویرایش 16 آنالیز شد. سطح معناداری آزمون‌ها p-value کمتر از 05/0 در نظر گرفته شد. یافته‌ها: در نهایت 978 نفر وارد مطالعه شدند. میانگین سنی این افراد در زمان ورود به مطالعه 8/7±53/24 سال و میانگین نمایه توده بدنی افراد kg/m2 5/20±31/42 بود. از کل افراد، (3/31%) 306 بیمار دچار پرفشاری خون بودند و (9/38%) 380 نفر به دیابت مبتلا بودند. هر نفر به طور میانگین 26/2±71/4 حاملگی داشت. میانگین متوسط طول مدت شیردهی در کل مادران 53/19±55/81 ماه بود. در گروهی که 4 یا کمتر بارداری داشتند ارتباط معنی‌داری بین مدت شیردهی و سندرم متابولیک و اجزا آن به جز افزایش تری‌گلیسرید مشاهده نشد. در کل افراد مورد مطالعه نیزافزایش مدت زمان شیردهی ارتباط معنی داری با بروزسندرم متابولیک نداشت(9/0=P)، ولی تعداد حاملگی ارتباط آماری معنی دار مثبت با بروز سندرم متابولیک داشتند (00/0P=). نتیجه‌گیری: تعداد حاملگی‌های بیش از4 مورد علی‌رغم افزایش مطلق مدت شیردهی، ارتباط مستقیم و معنی‌داری با وجود سندرم متابولیک دارند.
مرضیه زمانی، وحید رحمانیان، اعظم نامدار، آمنه مرزبان،
دوره 21، شماره 5 - ( 11-1400 )
چکیده

مقدمه: جست و جوی اطلاعات سلامت و کسب دانش نقش مهمی در مدیریت بیماری مزمنی چون دیابت ایفا می‌کند. پژوهش حاضر با هدف بررسی فروانی منابع اطلاعاتی خودمدیریتی در بیماران دیابتی شهرستان جهرم در سال 1398 انجام شد.
روش‌ها: این مطالعه یک مطالعه‌ی توصیفی تحلیلی است که بر روی 393 بیمار مبتلا به دیابت شهرستان جهرم و روستاهای تحت پوشش در سال 1398 انجام گرفت. ابزار گردآوری اطلاعات شامل فرم اطلاعات فردی، پرسشنامه‌ی مبنی بر نقش منابع اطلاعاتی در بهبود بیماری بیماران مبتلا به دیابت بود. نتایج توسط نرم‌افزار SPSS 24 مورد تحلیل آماری قرار گرفت.
یافته‌ها: بیشترین محدوده‌ی سنی افرادی که در این مطالعه شرکت کردند افراد 45 تا 60 سال (7/40 درصد) بوده است که 9/67 درصد جمعیت بیماران را زنان تشکیل می‌دادند. 1/68 درصد بیماران مبتلا به دیابت پس از ابتلا، در رابطه با بیماری خود اطلاعات کسب کرده بودند. بیشترین منابع اطلاعاتی آنان به‌ترتیب شامل پزشک، خانواده و دوستان و سایر بیماران و رسانه‌های جمعی بود. مهم‌ترین دلایل عدم کسب اطلاعات در 9/31 درصد دیگر از بیماران سخت بودن و عدم دسترسی به منابع اطلاعاتی بود.
نتیجه‌گیری: نتیجه‌ی کلی این مطالعه حاکی از سواد سلامت نسبتاً بالا و خوب افراد تحت مطالعه بود. همچنین جمعیتی که دانشی در مورد بیماری خود نداشتند، اشتیاق زیادی به یادگیری داشتند که این معضل با توزیع و ارائه‌ی صحیح و به قاعده‌ی منابع آموزشی و برابرسازی فرصت‌های آموزشی و یکسان‌سازی در مناطق مرفه و محروم تا حد امکان قابل حل است. از نتایج این پژوهش می‌توان جهت ارتقاء سیستم بهداشتی و آموزشی کشور و کمک به بهبود و ارتقای توزیع منابع آموزشی از طریق آموزش صحیح پرسنل بهداشتی و همکاری بیش از پیش سازمان‌های ذیربط، استفاده نمود.

صفحه 1 از 1     

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به مجله دیابت و متابولیسم ایران می‌باشد.

طراحی و برنامه نویسی: یکتاوب افزار شرق

© 2025 , Tehran University of Medical Sciences, CC BY-NC 4.0

Designed & Developed by: Yektaweb