10 نتیجه برای سجادی
سید ابوالقاسم سجادی، حسین حسینزاده، سیداحمد مهاجری،
دوره 2، شماره 1 - ( 2-1382 )
چکیده
هدف: بررسی اثر ساپونین تام چوبک (Acanthopyllum squarrosum) بر جذب انسولین از راه بینی در مقایسه آن با ساپونین کیلایا (Quillaja saponaria) و سدیم کولات بهعنوان جذب افزاهایی که قبلا" اثر آنها به اثبات است.
روشها: در فرمولاسیون محلولهای مورد استفاده در این آزمایش، انسولین به میزان 2 واحد بینالمللی برای هر موش تجویز گردید و کربوکسی متیل سلولز (CMC) با غلظت 1% و ماده جذبافزا نیز با همین غلظت به فرمولاسیون اضافه شد. کاهش غلظت گلوکز خون ناشی از تجویز هر فرمولاسیون در 5 رت در حالت ناشتا مطالعه و بررسی شد.
یافته ها: اثر جذب افزایی ساپونین تام چوبک از لحاظ آماری اختلاف معنیداری با دوجذب افزای شناخته شده ساپونین کیلایا و سدیم کولات نداشت. درصد
قند خون نسبت به قند خون پایه پس از 130 دقیقه از تجویز محلولهای حاوی انسولین و جذب افزاهای مختلف بدین شرح بود : برای محلول حاوی ساپونین چوبک(06/11% ) 78/36%، برای محلول حاوی ساپونین کیلایا (39/2% ) 46/27% و برای محلول حاوی سدیم کولات (93/14% ) 94/39%.
نتیجهگیری: میتوان گفت که ساپونین تام چوبک دارای خاصیت جذبافزایی قابلملاحظهای است و اثر آن با ساپونین کیلایا قابل مقایسه میباشد.
صدیقه عسگری، غلامعلی نادری، مژگان قاری پور، غلامرضا دشتی، علی سجادیان،
دوره 3، شماره 1 - ( 2-1383 )
چکیده
مقدمه: مطالعات جدید آترواسکلروز را بیماری التهابی معرفی نمودهاند. از این رو استفاده از داروهای ضدالتهاب ممکن است در پیشگیری یا کنترل آترواسکلروز مفید باشد. یافتن داروهایی با منشأ طبیعی (گیاهی) و بدون عوارض جانبی مفید به نظر میرسد. کرفس کوهی از خانواده چتریان میباشد که دارای آثار ضدالتهابی و ضددرد بوده است. لذا مطالعه حاضر جهت بررسی اثر گیاه مزبور بر پیدایش و پیشرفت آترواسکلروز طراحی شد.
روشها: بیست خرگوش نر بالغ سفید خریداری شده از انستیتو پاستور ایران به مدت دو هفته تحت رژیم پایه قرار گرفتند و پس از آن بهطور تصادفی به چهار گروه پنجتایی تقسیم شدند (گروه اول: دارای رژیم معمولی،گروه دوم: رژیم پرکلسترول، گروه سوم: رژیم معمولی بهعلاوه کرفس کوهی و گروه چهارم: رژیم پرکلسترول بهعلاوه کرفس کوهی) و به مدت سه ماه تحت رژیمهای مربوطه قرار گرفتند. قبل و بعد از اتمام دوره از حیوانات آزمایشهای بیوشیمیایی بهعمل آمد و مقادیر کلسترول تام، HDL-کلسترول، LDL-کلسترول، تریگلیسرید و قند خون ناشتا توسط روش آنزیمی با کیت مربوطه و CRP کمی توسط روش کدورتسنجی و مالون دیآلدیید و ظرفیت آنتی اکسیدانی با روش اسپکتروفتومتریک تعیین گردید. در پایان پس از اتوپسی، نمونه آئورت و کرونرهای راست و چپ مورد بررسی آسیبشناختی قرار گرفت.
یافتهها: در حیواناتی که تحت رژیم معمولی یا رژیم معمولی به اضافه کرفس بودند، در هیچکدام از عروق آئورت، کرونر راست و چپ رگههای چربی ایجاد نشد. همچنین در رژیم حاوی کلسترول و کرفس کوهی نیز پیدایش رگههای چربی در آئورت، کرونر راست و چپ بهطور معنیداری کمتر از گروه مصرفکننده کلسترول بود و در آنها کلسترول، LDL-کلسترول وCRP کمی در گروههای مصرف کننده کرفس کوهی بهطور معنیداری کمتر بود.
نتیجهگیری: گیاه کرفس کوهی احتمالاً اثر مفیدی در جلوگیری از پیدایش و پیشرفت رگههای چربی دارد. جهت یافتن مکانیسمهای دقیق چنین اثری، مطالعات دیگری باید انجام گیرد.
باقر لاریجانی، سید سجاد محسنی صالحی، شیرین ایرانی، مرجان اکبری کامرانی، نسیم شیخ بهایی، احمد سجادی، سید ناصر استاد،
دوره 6، شماره 1 - ( 5-1385 )
چکیده
مقدمه: مطالعات متعددی جهت بررسی پیوند پانکراس به عنوان روشی نسبتاً قطعی در درمان دیابت نوع1 انجام میشوند .از آنجاکه میزان حیات جزایر برای پروگنوز پیوند مهم میباشد، در مطالعه حاضر مراحل لازم برای تهیه جزایر سلولی جهت پیوند در رت، انجام شده است. هدف از انجام این مطالعه ارزیابی میزان حیات مجموعه جزایر بدست آمده در روزهای مختلف و در نهایت پیشنهاد زمان مناسب جهت پیوند میباشد.
روشها:پانکراس رت جدا شده، بعد از
Chopping، توسط کلاژنازV برای مدت20 دقیقه در دمای C 37 C37ْ هضم شده و 3 بار سانتریفوژ شد.
سپس جزایر زیر میکروسکوپ جدا شده و در محیط کشت RPMI1640 در دمای Cْ37 ، برای 6 روز انکوبه شدند. هر Well حاوی 45-35 جزیره بود. میزان حیات جزایر پانکراس با ارزیابی میزان رنگ پذیری آنها با Acridine Orange / Propiodine Iodide و بررسی زیر میکروسکوپ فلورسنت تعیین گردید که در ساعتهای 0 ، 24 ، 48 و روزهای 3 و 5 و 6 انجام پذیرفت.
یافتهها: میزان حیات پس از انکوباسیون به تدریج افزایش مییابد تا به حداکثر میزان خود در روز دوم میرسد. پس از آن میزان حیات سلولها هستیم سیر نزولی را طی میکند بهطوری که در روزهای 5 و 6 به شدت کاهش یافته و به حدود صفر میرسد.
نتیجهگیری: وضعیت حیاتی سلول های جزیره ای پانکراس پس از جداسازی و تخلیص بدنبال کشت در محیط مناسب بهبود می یابند، بهطوری که این سلولها بهترین آمادگی جهت پیوند را پس از 48 ساعت انکوباسیون بعد از جداسازی از محیط بدن دارند.
شیرین حسنی رنجبر، پروین امیری، مهسا نمکچیان، رامین حشمت، محمدعلی سجادی، محمدرضا میرزایی، ابراهیم رضازاده، پریسا بالائی، جواد توکلی بزاز، شبنم عباس زاده اهرنجانی، باقر لاریجانی، مهسا محمد آملی،
دوره 8، شماره 3 - ( 1-1388 )
چکیده
مقدمه: ژن CXCL5 که به بیان دیگر پپتید فعال کننده نوتروفیل ازمنشا سلولهای اپیتلیال (Epithelial cell-derived neutrophil-activating peptide,ENA-78) نامیده می شود؛ کموکینی است که در بروز بیماریهای قلبی-عروقی و برخی دیگر از بیماریها نقش دارد. ما قبلا توالی کامل ژن CXCL5 را اسکن کرده و پلی مورفیسم -156G/C (rs352046) را در منطقه پروموتور این ژن گزارش کرده ایم. هدف از این مطالعه تعیین وجود و یا عدم وجود ارتباط بین این پلی مورفیسم و بیماری دیابت یا عوارض ماکرووسکولار آن در مقایسه با جمعیت کنترل سالم ایرانی می باشد.
روشها : در این مطالعه230 نفر از افراد دیابتی ساکن شهر رفسنجان وارد طرح شده و به عنوان گروه شاهد، 102 نفر از افراد سالم ساکن همان منطقه انتخاب شدند.
یافتهها : در این مطالعه افراد دیابتی در مقایسه با گروه شاهد فراوانی بیشتری از نظر ژنوتیپ CC یا GC نشان دادند (CG+CC vs. GG P=0.004, OR= 2.17, 95%CI 1.27-3.80).همچنین فراوانی آلل C به طور قابل ملاحظه ای در بیماران دیابتی بیشتر از گروه شاهد به دست آمده است.(p=0.01 OR 1.72 95%CI 1.07-2.86) .در این مطالعه ارتباط خاصی بین این پلی مورفیسم و عوارض ماکروواسکولار دیابت یافت نشد.
نتیجهگیری: یافته های این مطالعه، نشان دهنده نقش CXCL5 در پاتوژنز دیابت هستند. سازوکار این دخالت باید مورد بررسی بیشتر قرار گیرد. همچنین تکرار این مطالعه در جمعیت با حجم نمونه بالا جهت تایید این یافته ها پیشنهاد می گردد
عذرا طباطبایی-ملاذی، شیرین حسنی-رنجبر، مهسا محمدآملی، رامین حشمت، محمدعلی سجادی، پریسا بالایی، ابراهیم رضازاده، پروین امیری، مهسا نمکچیان، جواد توکلی-بزاز، باقر لاریجانی،
دوره 9، شماره 2 - ( 9-1388 )
چکیده
مقدمه: همراهی پلیمورفیسمهای ژن آدیپونکتین با چاقی، سندرم متابولیک و دیابت نوع 2 در مطالعات قبلی مشاهده شده است. مطالعه حاضر با هدف بررسی احتمال همراهی پلیمورفیسمهای ژن آدیپونکتین در جمعیت دیابتی و سالم ایرانی برحسب جنس انجام شد.
روشها: در این مطالعه 243 بیمار دیابتی و 173 فرد سالم از شهر رفسنجان، به روش مورد - شاهدی به منظور تعیین احتمال همراهی پلیمورفیسمهای T/G 45 + و G/A 11391- ژن آدیپونکتین با نمایه توده بدنی (BMI)، دور کمر و فشار خون در دو جنس زن و مرد، مورد بررسی قرار گرفتند.
یافتهها: همراهی معنیداری بین پلیمورفیسمهای T/G 45 + و G/A 11391- ژن آدیپونکتین با فشار خون سیستولی یا دیاستولی بر حسب جنس مشاهده نشد. در مردان حامل آلل T پلیمورفیسم T/G 45+ همراهی معنیداری باBMI (018/0 =P) داشت. همراهی معنیداری بین آلل G پلیمورفیسم G/A 11391- با نمایه توده بدنی در مردان (041/0 = P) و با دور کمر در زنان (038/0 = P) وجود داشت.
نتیجهگیری: ما هیچگونه همراهی معنیداری بین پلیمورفیسمهای T/G 45+ و G/A 11391- ژن آدیپونکتین و پرفشاری خون برحسب جنس مشاهده نکردیم. آلل G پلیمورفیسم T/G 45+ و آلل A پلیمورفیسم G/A 11391- آللهای محافظت کننده در برابر افزایش وزن بدن در هر دو جنس بودند، ولی هر دوی این تأثیرات فقط در مردان قابل ملاحظه بود. در ضمن آللهای فوق، اثر حمایتی در برابر افزایش دور کمر در هر دو جنس داشتند، ولی نقش حمایتی آلل A پلیمورفیسم G/A 11391- در برابر افزایش دور کمر فقط در زنان از نظر آماری معنیدار بود. بهنظر میرسد که همراهی بین این پلیمورفیسمها و افزایش وزن یا دور کمر در جمعیت ایرانی، توزیع جنسی خاصی دارد.
یلدا رومی، مهسا محمدآملی، شیرین حسنی رنجبر، پریسا بالایی، محمدعلی سجادی، باقر لاریجانی،
دوره 10، شماره 6 - ( 9-1390 )
چکیده
مقدمه: آدیپونکتین، یک پروتئین مترشحه از بافت چربی است که طبق مطالعات متعددی که پیش از این انجام شده است سطوح پلاسمایی آن با پارامترهای مختلف سندرم متابولیک در ارتباط است. به نظر میرسد این اثر، نتیجه بر هم کنش ژنتیک (پلیمورفیسمهای تک نوکلئوتیدی در ژن آدیپونکتین) با عوامل محیطی (چاقی) باشد. مطالعه حاضر با هدف بررسی احتمال همراهی دوپلیمورفیسم تک نو کلئوتیدی ژن آدیپونکتین در موقعیتهای 45+ و 11391- با افزایش دور کمر و دیابت شیرین نوع دو در یک جمعیت ایرانی انجام شده است.
روشها: این مطالعه به روش مورد- شاهدی با انتخاب 243 بیمار دیابتی به عنوان گروه مورد و 173 فرد سالم به عنوان گروه شاهد انجام شده است. پس از استخراج DNA، تعیین ژنوتیپ به روش PCR-RFLP انجام شد.
یافتهها: ما همراهی معنیداری بین پلیمورفیسم T/G45+ ژن آدیپونکتین با دور کمر مشاهده نکردیم. در افراد دیابتی بالای 40 سال همراهی معنیداری بین افزایش دور کمر با پلیمورفیسم G/A 11391- ژن آدیپونکتین مشاهده شد (024/0=P).
نتیجهگیری: به نظر میرسد نقش پلیمورفیسم T/G 45+ در ایجاد دیابت نوع 2 غیر وابسته به چاقی شکمی باشد و نقش پلیمورفیسم G/A 11391- در ایجاد دیابت نوع 2 در سن بالای 40 سال وابسته به چاقی شکمی (دور کمر90<) است.
مرجان تابش، حسین خسروی بروجنی، نضال صرافزادگان، نوشین محمدیفرد، حسن علی خاصی، فیروزه سجادی، صدیقه عسگری، مریم تابش، جهانگیر کریمیان، احمد اسماعیل زاده،
دوره 11، شماره 2 - ( 11-1390 )
چکیده
مقدمه: در زمینه
ارتباط مصرف نوشیدنیهای شیرین شده قندی و سندرم متابولیک اطلاعات بسیار کمی در
دسترس است و نتایج موجود بسیار متناقض اند. اکثر مطالعات انجام شده در این زمینه مربوط
به جوامع غربی است و اطلاعات در این زمینه در ناحیه خاورمیانه وجود ندارد. این مطالعه
با هدف بررسی ارتباط بین مصرف نوشیدنی های شیرین شده قندی و سندرم
متابولیک در بزرگسالان ایرانی انجام گردید.
روشها: این مطالعه به
صورت مقطعی و بر روی 1752 فرد (782 مرد و 970 زن) مبتلا به سندرم متابولیک انجام
گردید. نمونهها به روش تصادفی خوشهای چند مرحلهای از سه شهر اصفهان، نجفآباد و
اراک انتخاب شدند. جهت بررسی دریافتهای معمول غذایی از پرسشنامه بسامد خوراک
معتبر استفاده شد. مصرف نوشیدنیهای شیرین شده قندی به صورت مجموع میزان مصرف
نوشیدنیهای غیر الکلی و آبمیوههای صنعتی بدست آمد. افراد از نظر میزان مصرف
نوشیدنیهای شیرین شده قندی به سه دسته تقسیم شدند؛ مصرف کمتر از 1 بار در هفته،
مصرف 1تا 3 بار در هفته و مصرف بیش از 3 بار در هفته. ارزیابیهای بیوشیمیایی بر
روی نمونه خون ناشتا انجام گردید. سندرم متابولیک بر طبق راهنمای Adult Treatment Panel III تعریف گردید.
یافتهها: افرادی که
مصرف بالای نوشیدنیهای شیرین شده قندی را داشتند (بیش از 3 بار در هفته) جوانتراز
افرادی بودند که مصرف پایین (کمتر از 1 بار در هفته) داشتند. میانگین شاخص نمایه توده
بدنی (BMI) تفاوت معنیداری در بین گروهها
نداشت. مصرف بالای نوشیدنیهای شیرین شده قندی با دریافت بالاتر انرژی و مصرف
بیشتر اکثر گروههای غذایی همراه بود. تفاوت معنیداری بین سطح سرمی تریگلیسرید
در مردانی که 1-3 بار در هفته نوشیدنی شیرین مصرف میکردند و آنهایی که کمتر از 1
بار در هفته استفاده میکردند مشاهده گردید. اما پس از تعدیل عوامل مخدوشگر این
ارتباط از بین رفت. در مدل خام ارتباط معنیداری بین میزان مصرف نوشیدنیهای شیرین
و شیوع سندرم متابولیک در هر دو جنس مشاهده نشد. پس از تعدیل BMI، احتمال ابتلا به سندرم متابولیک در مردان موجود
در بالاترین دسته مصرف نوشیدنیهای شیرین در مقایسه با مردان موجود در پایینترین
دسته مصرف 17% بیشتر بود (56/0-46/2CI: ؛95% ،17/1OR:) در حالی که این احتمال در زنان 20% کمتر بود (46/0-42/1CI: ؛95% ،80/0OR:).
این ارتباط در مردان و زنان معنیدار نبود.
نتیجهگیری: مطالعه
حاضر، از یافتههای قبلی مبنی بر وجود ارتباط بین مصرف نوشیدنیهای شیرین شده قندی
و سندرم متابولیک حمایت نمیکند. انجام مطالعات آیندهنگر جهت بررسی این ارتباط لازم
است.
سید محمود سجادی جزی، فرشاد شریفی، مهدی ورمقانی، حمید رضا آقایی میبدی، فرشاد فرزادفر، وحید حق پناه، باقر لاریجانی،
دوره 19، شماره 3 - ( 12-1398 )
چکیده
مقدمه: هدف از این مطالعه استفاده از دادههای دارویی جهت تعیین شیوع پُرکاری تیروئید بالینی در سطح ملی و استانی است.
روشها: دادههای فروش کشوری داروهای ضدتیروئیدی (متی مازول و پروپیل تیوراسیل) از آمارنامهی دارویی سال 1393 که توسط سازمان غذا و داروی وزارت بهداشت منتشر میشود استخراج شد. سپس با استفاده از دادههای نسخ تأمین اجتماعی و خدمات درمانی سال 1393، نسبتهای داروهای ضدتیروئیدی تجویز شده برای هر گروه سنی-جنسی در هر استان و همچنین دوز تعریف شده روزانه داروهای مورد نظر استخراج شد. همچنین با استفاده از مرور نظاممند و انجام متاآنالیز در مطالعات انجام شده در پُرکاری تیروئید بالینی در ایران، میزان تجویز داروهای ضدتیروئیدی استخراج گردید. در نهایت با ترکیب دادههای فوق شیوع پُرکاری تیروئید بالینی در هر گروه سنی-جنسی در هر استان و در سطح ملی محاسبه شد.
یافتهها: شیوع (فاصلهی عدم قطعیت ۹۵ درصد) پُرکاری تیروئید بالینی در سال 1393 در کشور 32/0 (51/0-21/0) درصد محاسبه شد که 44/0 (68/0-29/0) درصد در زنان و 2/0 (33/0-12/0) درصد در مردان بود. در بین استانها کمترین شیوع مربوط به استان سیستان و بلوچستان با 24/0 (38/0-16/0) درصد و بیشترین شیوع مربوط به استان گیلان با 38/0 (6/0-24/0) درصد بود.
نتیجهگیری: شیوع بهدست آمده در این مطالعه با مطالعات انجام شده در جهان و ایران مطابقت داشت و لذا میتوان نتیجه گرفت که دادههای دارویی منبع خوبی جهت تعیین شیوع بیماریهای مزمن در بیماریهایی که داروهای اختصاصی دارند، هستند.
کامیار خوشنویسان، سید محمود سجادی جزی، فرنوش فریدبد، باقر لاریجانی، محمد رضا خرمی زاده،
دوره 19، شماره 5 - ( 4-1399 )
چکیده
مقدمه: در این مطالعه، یک نانوکامپوزیت جدید شامل اکسیدگرافن احیاء شده (rGO)، 18-کران-6 (Cr.6) و نانوذرات طلا(GNPs) بر روی سطح یک الکترود کربن شیشهای (GCE) قرار گرفته و جهت بررسی و اندازهگیری الکتروشیمیایی بیومارکر سروتونین استفاده گردیده است.
روشها: مورفولوژی نانوکامپوزیت ساخته شده با روش SEM مشخصهیابی شد. ماهی زبرا از طریق غذادهی با گلوکز دیابتی شد. سنجش بیومارکر سروتونین (5-HT)، در حضور موادی مانند دوپامین (DA)، اسید اسکوربیک (AA)، اوره، گلوکز و همچنین تریپتوفان (L-Trp) که بهعنوان مداخلهگرهای مرسوم موجود در محیط بیولوژیکی هستند، انجام گرفت.
یافتهها: سیستم طراحی شده، فعالیت کاتالیزوری الکتروشیمیایی رضایتبخشی را برای تعیین سروتونین با استفاده از روش ولتامتری موج مربع (SWV) نشان داد. رفتار الکتروشیمیایی سروتونین در نانوکامپوزیت ساخته شده جریان و پتانسیل اکسیداسیون قابل قبولی را نشان داد. پایینترین حد تشخیص (LOD) برای سروتونین در نمونههای واقعی آماده شده برای گروه کنترل و دیابتی با استفاده از الکترود اصلاح شده و روش HPLC بهترتیب حدود 3/0 و 1/0 میکروگرم بر لیتر محاسبه شد. حسگر ساخته شده دارای انتخابپذیری و حساسیت قابل توجهای بوده و پایداری و قابلیت تکرار پذیری بالایی را برای سنجش سروتونین نشان داد. الکترود اصلاح شده، بازیابی بسیار خوبی در حدود 97% و خطای وابسته حدود 3% را در مقایسه با روش استاندارد از خود نشان داد.
نتیجهگیری: بهنظر میرسد که سروتونین میتواند بهعنوان بیومارکر دیابت برای تشخیص زود هنگام در بیماران دیابتی مورد استفاده قرار گیرد.
علی غندالی، سید محمد توانگر، امیر پژمان هاشمی طاهری، فرشاد شریفی، وحید حق پناه، ندا حاتمی، محمد رضا مهاجری تهرانی، سید محمود سجادی جزی،
دوره 21، شماره 1 - ( 1-1400 )
چکیده
مقدمه: در این مطالعه به بررسی قدرت تشخیصی سونوگرافی در تشخیص ندولهای بدخیم تیروئیدی در بیماران ایرانی پرداختیم. بدین منظور، ارتباط میان یافتههای حاصل از سونوگرافی را با یافتههای پاتولوژی مورد بررسی قرار دادیم.
روشها: مطالعهی حاضر یک بررسی گذشتهنگر است که بر روی بیماران با تشخیص ندول تیروئید که سونوگرافی و FNA شدهاند، انجام شده است. برای بررسی ارتباط بین نتایج حاصل از FNA با خصوصیات سونوگرافیک ندولها، نتایج حاصل از FNA را به دو گروه بدخیم و خوشخیم تقسیم کردیم و سپس به مقایسهی خصوصیات سونوگرافیک بین این دو گروه پرداختیم. در مواردی که جواب FNA نامشخص بود (AUS/FLUS یا FN/SFN)، جواب پاتولوژی بعد از جراحی ملاک قرار گرفت (در صورت جراحی ندول بیمار و موجود بودن جواب آن).
یافتهها: در مجموع 201 ندول در این مطالعه وارد شدند. نتایج مطالعه نشان داد که هیپواکوژنیسیتی، حاشیه نامشخص/نامنظم، میکروکلسیفیکاسیون، الگوی عروقی بدخیم در سونوگرافی داپلر و وجود همزمان لنفادنوپاتی گردنی با خصوصیات بدخیم بهطور معنیداری در ندولهای بدخیم بیشتر از ندولهای خوشخیم وجود دارند. در عین حال، سایر یافتههای سونوگرافیک مانند اندازه و مکان ندول، کیستیک بودن ندول، وجود Halo sign و وجود شکل Taller-than-wide قادر به افتراق بین ندولهای خوشخیم و بدخیم نبودند. در نهایت، نتایج مطالعه حاضر نشان داد که سونوگرافی از دقت بالایی در تشخیص بدخیمی در ندول تیروئید برخوردار است.
نتیجهگیری: نتایج این مطالعه نشان میدهد که استفاده از سونوگرافی میتواند در تشخیص بدخیمی در ندول تیروئید بسیار موثر واقع شود.