جستجو در مقالات منتشر شده


9 نتیجه برای شمس

بهزاد شمس، مهین هاشمی پور، سیدحسین سعادت، سیدمحمدحسن امامی، زهرا عبدیزدان، اکبر حسن زاده، خسرو خطیبی، ساسان حقیقی، سیلوا هوسپیان،
دوره 3، شماره 1 - ( 2-1383 )
چکیده

مقدمه: با توجه‌ به‌ حضور مجموعه‌ای‌ از عوامل‌ مختلف‌ مستعدکننده، افزایش‌ شیوع‌ عفونت‌ هلیکوباکتر پیلوری‌ در بیماران دیابتی‌ محتمل‌ به‌ نظر می‌رسد. این‌ مطالعه‌، با هدف‌ بررسی‌ شیوع‌ عفونت‌ فوق در کودکان‌ دیابتی‌ و مقایسه‌ آن‌ با گروه‌ شاهد‌ به‌ انجام‌ رسیده‌ است‌.
روشها: در یک‌ مطالعه‌ مقطعی‌، تعداد 75 بیمار دیابتی‌ 2ـ18 ساله‌ و به‌ همین‌ تعداد کودک‌ غیردیابتی‌ به‌عنوان‌ گروه‌ شاهد انتخاب‌ و هر دو گروه‌ از نظر سن‌، جنس‌ و وضعیت‌ اقتصادی-‌ اجتماعی‌ همسان‌ گردیدند. سپس‌ در تمامی‌ افراد مورد مطالعه‌، IgG ضد هلیکوباکتر پیلوری اندازه‌گیری‌ و فراوانی‌ نسبی‌ عفونت‌ هلیکوباکتر پیلوری‌ بر مبنای‌ آزمون‌ مذکور، مشخص‌ گردید. در بیماران‌ دیابتی‌ با علائم‌ گوارشی‌ و سرولوژی‌ مثبت‌، آندوسکوپی‌ به‌ منظور تأیید نهایی‌ تشخیص‌ و مشخص‌ نمودن‌ موارد نیازمند درمان‌ انجام‌ شد.
یافته‌ها: شیوع‌ عفونت‌ هلیکوباکتر پیلوری‌ در بیماران‌ دیابتی‌، 7/22% و در گروه‌ شاهد‌ 3/17% بود که‌ اختلاف‌ موجود، از نظر آماری‌ معنی‌دار نبود. از نظر متغیرهای‌ زمینه‌ای‌ مانند سن‌، جنس‌، سن‌ شروع‌ دیابت‌، تعداد ویزیت‌ طی شش ماهه‌ اخیر، HbA1c و نیاز به‌ انسولین‌ روزانه‌، تفاوت‌ معنی‌داری‌ بین‌ بیماران‌ دیابتی‌ آلوده‌ به‌ هلیکوباکتر پیلوری‌ و افراد غیرآلوده‌، وجود نداشت‌. علائم‌ گوارشی‌ در کودکان‌ دیابتی‌ شایع‌تر از گروه‌ شاهد‌ بود ولی‌ شیوع‌ این‌ علائم‌ در دو گروه‌ دیابتی‌ آلوده‌ و غیرآلوده‌، تفاوت‌ معنی‌داری‌ نداشت‌.
نتیجه‌گیری: چنین‌ به‌ نظر می‌رسد که‌ ابتلا به‌ دیابت‌ باعث‌ افزایش‌ شیوع‌ عفونت‌ هلیکوباکتر پیلوری‌ در کودکان‌ دیابتی‌ نشده‌ است‌. با این‌ حال،‌ برای‌ تعیین‌ اثر درمان اختلال‌ یادشده‌ در بهبود کنترل‌ قند خون‌ کودکان‌ دیابتی‌ نوع‌ 1، انجام‌ مطالعات‌ بیشتر ضرورت‌ دارد.


صدیقه عسگری، اکرم پورشمس، سیما ذوالفقاری، معصومه صادقی، غلامعلی نادری، نازیلا عسکری، مریم فاضلی،
دوره 4، شماره 1 - ( 4-1383 )
چکیده

در مسیر خارجی انعقاد یا مسیر وابسته به فاکتور بافتی، کمپلکسی بین فاکتور VII، کلسیم و فاکتور بافتی که یک لیپوپروتئین در غشاء سلولی است و پس از آسیب سلولی در معرض تماس قرار می‌گیرد، تشکیل می‌شود. فاکتور VII برای فعالیت بیولوژیک خود نیاز به کلسیم و ویتامین K دارد. افزایش سطح سرمی و فعالیت فاکتورهای انعقادی VII، VIII و IX ، باعث پیدایش بیماری‌های عروق کرونر می‌شود. استروژن بعد از یائسگی با اصلاح چربی‌های خون، خطر ابتلا به بیماریهای عروق کرونر را کاهش می‌دهد. اما اثر استروژن بر سایر عوامل زمینه‌ساز استعداد به بیماری عروق کرونر از جمله سیستم انعقادی به خوبی شناخته نشده است. هدف این مطالعه بررسی اثر رژیم‌های هورمون درمانی خوراکی بر فیبرینوژن و فاکتورهای انعقادی می‌باشد.
روشها: 60 زن منوپوز هسیتوکتومی شده بطور تصادفی در دو گروه قرار گرفتند. در یک گروه استروژن کونژوگه mg/d625/0 و در گروه دیگر استروژن کونژوگه mg/d625/0 و mg/d5/2 مدروکسی پروژسترون دریافت نمودند. قبل و سه ماه پس از هورمون درمانی، سطح سرمی فیبرینوژن، فعالیت فاکتورهای انعقادی VII، VIII و IX و سطح سرمی چربی‌های خون اندازه‌گیری شد.
یافته‌ها: در گروهی که استروژن دریافت نمودند، میانگین فعالیت فاکتور VII، سه ماه پس از هورمون درمانی، افزایش معنی‌داری نسبت به قبل از هورمون درمانی پیدا نمود(05/0p<). میانگین فعالیت فاکتورهای انعقادی VIII و IX و میانگین سطح سرمی فیبرینوژن قبل و سه ماه پس از هورمون درمانی، با استروژن ± مدروکسی پروژسترون تفاوت معنی‌داری نداشت (05/0p>). در هر دو گروه بعد از مصرف هورمون، سطح سرمی کلسترول و LDL - C کاهش و HDL - C افزایش معنی‌داری دارد (000/0p>)، اما میزان تری‌گلیسرید در گروه استروژن بدون پروژسترون افزایش پیدا کرد.
نتیجه‌گیری: افزایش معنی‌دار فعالیت فاکتور VII با افزایش معنی‌دار تری‌گلیسرید سرم در دریافت کنندگان استروژن در این مطالعه قابل توجیه است. این مطالعه نشان می‌دهد که هورمون درمانی با روش به کار برده شده تغییر معنی‌داری در میانگین فیبرینوژن سرم و فعالیت فاکتور VIII و IX ایجاد نمی‌کند. این یافته ممکن است، به‌طور واقعی یا ناشی از محدود بودن تعداد نمونه‌ها با توجه به وسیع بودن محدوده طبیعی فعالیت فاکتورهای انعقادی و فیبرینوژن سرم باشد که با انجام مطالعات طولانی‌تر و با تعداد نمونه بیشتر قابل بررسی می‌باشد


محمد علی سردار، سید علی اکبر شمسیان، سید مرتضی تقوی،
دوره 6، شماره 1 - ( 5-1385 )
چکیده

مقدمه: افزودن فعالیت جسمانی به دارو درمانی در بیماران دیابتی ممکن است تاثیر دارو را افزایش دهد و استفاده از دوز کمتر دارو را ممکن سازد . هدف کلی از این مطالعه اینست که آیا مصرف قرص گلی بن کلامید به همراه تمرین هوازی می‌تواند به طور مؤثرتری تنظیم قند خون بیماران دیابتی نوع 2 را بهبود بخشد؟
روش‌ها: در این مطالعه 28 بیماردیابتی مرد (60-40سال) به طور داوطلبانه در تحقیق شرکت کردند و در سه گروه تجربی : دارو درمانی به تنهایی (مصرف روزانه 5 میلی گرم گلی بن کلامید)، تعامل تمرین هوازی با مصرف روزانه 5 میلی گرم گلی‌بن‌کلامید و تعامل تمرین هوازی با مصرف روزانه 5/2 میلی گرم گلی بن کلامید تقسیم شدند. برنامه تمرین هوازی سه جلسه در هفته و هر جلسه به مدت 45 دقیقه رکاب زدن روی چرخ کار سنج با شدت70-60 درصد HRRmax (Heart Rate Reserve) بود. غلظت ناشتایی هموگلوبین گلیکوزیله(HbA1c) ,انسولین، پپتید c و مقاومت به انسولین به عنوان متغیر های وابسته در سه مرحله پیش، میان و پس آزمون اندازه‌گیری شدند. جهت تجزیه و تحلیل یافته‌های تحقیق از روش آماری آنالیز واریانس (ANOVA ) استفاده گردید.
یافته‌ها: پس از 12 هفته، غلظت HbA1c بیماران شرکت کننده در هر سه گروه به طور معنی داری کاهش و غلظت پپتید C پلاسما افزایش یافت (05/0P<). مقاومت به انسولین در هر سه گروه کاهش، ولی غلظت ناشتای انسولین بدون تغییر باقی ماند. در بین گروه‌ها از نظر تغییرات ایجاد شده در متغیرهای تحقـیق تفاوت معنی‌داری مشاهده نشد (05/0P>).
نتیجه‌گیری:
در بیماران دیابتی نوع 2، مصرف گلی‌بن‌کلامید به تنهایی و به صورت تعاملی با تمرین هوازی سبب بهبود کنترل گلوکز خون و مقاومت به انسولـین می‌شود و بیماران دیابتی نوع 2 که از قرص گلی‌بن‌کلامید جهت درمان استفاده می‌کنند، ممکن است با انجام تمرین هوازی بتوانند میزان مصرف گلی بن کلامید را کاهش دهند بدون آن‌که در روند بهبود متابولیکی ایجاد شده اختلالی بوجود آید.


محمدرضا کلانترهرمزی، سید جواد سیادتان، آرش آریا، محمد حسین دباغ منش، مصباح شمس، عبدالصمد صادق الوعد، باقر لاریجانی، غلامحسین رنجبر عمرانی،
دوره 7، شماره 2 - ( 6-1386 )
چکیده

مقدمه: دیابت نوع 2 شایع‌ترین نوع دیابت می‌باشد که عواملی مثل چاقی ، هیپرلیپیدمی، پرفشاری خون و نژاد در شروع آن نقش دارند. با توجه به اختلاف آشکار شیوع دیابت و تفاوت‌های جغرافیایی، شناخت عوامل خطر دیابت در هر منطقه مهم می باشد.

روش‌ها: مطالعه اخیر از نوع مورد- شاهد بوده، جهت بررسی عوامل خطرساز دیابت در شهر شیراز طراحی گردید. در این مطالعه 400 بیمار دیابتی و 400 فرد سالم شرکت کردند. تمام شاخص های تن سنجی طبق دستورالعمل‌های استاندارد اندازه گیری و محاسبه شد. فراسنج‌های بیوشیمیایی در نمونه خون جهت تری گلیسرید ، قند خون ناشتا ، کلسترول و HbA1c اندازه گیری شدند.

یافته‌ها:  اختلاف معنی داری از نظر میانگین سن و جنس بین دو گروه وجود نداشت ولی اختلاف معنی داری از نظر چاقی مرکزی ، هیپرلیپیدمی ، فشار خون ، تخمدان پلی کیستیک ، سابقه مرده زایی و تاریخچه مثبت برای دیابت بین دو گروه وجود داشت (001/0P<)

نتیجه‌گیری: یافته های این مطالعه نشان می دهند که در جامعه شهر شیراز چاقی مرکزی ، پرفشاری خون ، سابقه مرده زایی ، سابقه خانوادگی دیابت ، سابقه سندرم تخمدان پلی کیستیک و هیپرلیپیدمی، عوامل خطرساز دیابت محسوب می‌شوند و با توجه به نتیجه این مطالعه، ما پیشنهاد می‌کنیم که افرادی که عوامل خطر فوق را دارند، از نظر دیابت غربالگری شوند.


سیدمسعود ارزاقی، سید وحید شریعت، آرش حسین نژاد، محمد قدیری، جمال شمس،
دوره 8، شماره 3 - ( 1-1388 )
چکیده

مقدمه:  پلی مورفیسم C677T   ژن متیلن تتراهیدروفولات ردوکتاز (MTHFR)، به عنوان عامل خطری برای اختلالات روانپزشکی مطرح شده است اما ارتباط آن با اختلال دوقطبی هنوز مورد تردید است.

روش‌ها: به منظور بررسی این ارتباط،‌ تعداد 90 بیمار مبتلا به اختلال دوقطبی نوع 1 بر اساس معیارهای تشخیصی DSM-IV و 94 فرد سالم فاقد ارتباط خانوادگی با گروه بیمار و فاقد سابقه بیماری روانپزشکی وارد مطالعه شده،‌ میزان شیوع ژنوتیپی و آللی پلی مورفیسم C677T   ژن MTHFR  مورد ارزیابی قرار گرفت.

یافته‌ها: در این مطالعه اختلاف معنی داری میان توزیع شیوع ژنوتیپ و آلل پلی‌مورفیسم C677T   ژن MTHFR میان دو گروه بیمار و شاهد بدست نیامد اما آلل T در مقایسه با آلل C با نسبت شانس (OR)مساوی 058/1(72/1- 65/0 = فاصله اطمینان 95% ) با اختلال دو قطبی نوع 1  مرتبط بود گرچه این ارتباط به حد معنی‌دار آماری نرسید(05/0P>)

نتیجه‌گیری: گرچه آنزیم MTHFR  نقشی مهم در متابولیسم 1-Carbon  و متیلاسیون DNA بازی می‌کند، به نظر نمی‌رسد عامل مستعد کننده‌ای برای اختلال دوقطبی نوع 1 باشد؛‌ گرچه گرایش مشاهده شده در ارتباط بین آلل T و اختلال دوقطبی نوع 1 نیازمند ارزیابی‌های بیشتر است.


رضا صالحی دوست، پیمانه حیدریان، فاطمه ملک‌زاده، الهام جعفری، افشین اصلانی، اکرم پورشمس،
دوره 9، شماره 1 - ( 9-1388 )
چکیده

مقدمه: مطالعات اپیدمیولوژیک نشان داده‌اند که C-reactive protein (CRP) احتمال حوادث کرونری را در بین زنان و مردان سالم پیشگویی می‌کند. در این مطالعه توزیع CRP و ارتباط آن را  با معیارهای سندرم متابولیک در یک جمعیت عمومی به ظاهر سالم ایرانی بررسی می‌شود.

روش‌ها: بر اساس داده‌های مطالعه Polypill که یک مطالعه کارآزمایی بالینی فاز 2 در حال اجراست و اثر قرص polypill (حاوی آتورواستاتین، آسپرین، انالاپریل و هیدروکلروتیازید) و دارونما را در پیشگیری از بیماری‌های قلبی و عروقی در ساکنیـــن79-50 ساله، شهر کلاله، در استان گلستان بررسی می‌کند، هفتصد نفر شامل 448 مرد (64%) بدون سابــقه شــناخته شده بیماری یا مصرف داروی خاص و با مقادیر آزمایشگاهی mg/dL 3/1> کراتینین،  per µL12000> WBC وmg/dL  126> FBS در نمونــه خون ناشتــا از تیرماه 1385 تا دی ماه 1386 وارد مطالعه شدند. سطــوح کمی high sensitivity CRP (hsCRP)، با روش ایمونوتوربیدومتری اندازه‌گیری شد.

یافته‌ها: مـیانه (IQR) CRP در زنانmg/L]  (6/2-7/0) 3/1[ بالاتر از مردان  mg/L](2-4/0) 9/0[  بود (001/0=P).  در آنالیز رگرسیون خطی چند مرحله‌ای، در مردان مصرف سیگار (001/0=P)، فشار خون سیستولی (002/0=P)، اسید اوریک (009/0=P)، HDL (007/0=P) و دور کمر (042/0=P) و در زنان قند خون ناشتا (001/0=P) و اسید اوریک (006/0=P) به صورت مستقل با log CRP همبستگی داشتند.

نتیجه‌گیری: این مطالعه توزیع CRP را در یک جمعیت عمومی به ظاهر سالم ایرانی نشان داد. CRP به عنوان یک نشانگر التهابی با معیارهای متعدد سندرم متابولیک همبستگی دارد که این همبستگی می‌تواند بیانگر یک پاسخ التهابی سیستمیک در سندرم متابولیک باشد.


مهدیه ملانوری شمسی، مهدی مهدوی،
دوره 15، شماره 5 - ( 4-1395 )
چکیده

مقدمه: مایوکاین­های آزاد شده از عضله اسکلتی دارای نقش­های متعدد متابولیکی و هایپرتروفیکی می­باشند. از سویی دیگر یکی از مسیرهای پیشنهادی برای اعمال اثرات ورزش در بیماری­های متابولیک مسیر سیگنالینگ کالسی­نورین بوده است. با توجه به ارتباط مایوکاین اینترلوکین-6 (IL-6) و کالسی­نورین هدف از مطالعه حاضر بررسی اثرات تمرین مقاومتی بر میزان بیان mRNA مایوکاین IL-6 و تنظیم­کننده کالسی­نورین 1 (RCAN-1) به‌عنوان شاخص فعالیت کالسی­نورین در عضله اسکلتی در موش­های صحرایی دیابتی بود.

روش ­ها: 32 سر موش­ صحرایی به‌صورت تصادفی به گروه­های کنترل سالم، تمرین سالم، دیابتی کنترل و دیابتی تمرین تقسیم شدند. دیابت از طریق تزریق استروپتوزوسین (STZ) القا شد. گروه­های تمرین 17 جلسه تمرین مقاومتی فزاینده را اجرا کردند. میزان بیان mRNA IL-6 و RCAN-1 عضله نعلی با روش Real-time Pcr اندازه­گیری شد. از آزمون آنالیز واریانس دوطرفه برای تحلیل داده­ها استفاده شد. سطح معناداری 05/0P< در نظر گرفته شد.

یافته­ ها: نتایج پژوهش نشان­دهنده افزایش بیان mRNA RCAN-1 در اثر تمرین ورزشی در گروه­های تمرینی بود (05/0P<). دیابت باعث کاهش بیان RCAN-1 در گروه­های دیابتی گشته است (001/0P<). همچنین تمرین مقاومتی بیان مایوکاین IL-6 را در عضله اسکلتی افزایش داده است (08/0P=).

نتیجه­ گیری: با توجه به نتایج پژوهش به‌نظر می­رسد می­توان به اثرات تعدیلی تمرینات ورزشی مقاومتی در بیان و فعال­سازی مسیر کالسی­نورین در نمونه­های دیابتی و افزایش هم‌زمان در بیان مایوکاین IL-6 اشاره کرد. به‌نظر می­رسد فعال‌سازی این مسیر به‌دنبال تمرینات مقاومتی می­تواند در حفظ توده عضلانی در دیابت موثر باشد.


مهدی بختیاری مقدم، حسین شعبانی نژاد، علیرضا شمس معطّر، مریم ساریخانی، اسری اصغرزاده،
دوره 17، شماره 6 - ( 7-1397 )
چکیده

مقدمه: بررسی اثر پیام متنی تلفن همراه بر کنترل قند خون (هموگلوبین گلیکوزیله) در ارائه مراقبت دیابت نوع دو (دیابت غیروابسته به انسولین).
روش‌ها: مطالعه حاضر یک مرور نظام مند به همراه متارگرسیون می‌باشد. یک جستجو در مهم‌ترین بانک‌های اطلاعات الکترونیکی منابع پزشکی از یک دسامبر1992 تا یک ژانویه 2017 به شکل نظام‌مند از جمله: CRD ، Ovid Medline ، PubMed ، Cochrane Library و علاوه بر آن با مراجعه به منابع مقالات یافت شده و جستجوی دستی در سایت‌های مرتبط با این فناوری و در صورت لزوم با افراد خبره در این زمینه تماس گرفته شد. تمام مطالعات کارآزمایی بالینی تصادفی و کوهورت وارد شده مورد بررسی قرار گرفتند.
یافته‌ها: شرکت کنندگان از نه مطالعه (818 نفر) که همه کارآزمایی بالینی تصادفی بودند وارد و ارزیابی کیفیت شدند. میانگین کاهش در استفاده کنندگان از خدمات پیام کوتاه در مقایسه با گروه کنترل (SMD-0.324, 95% CI, − 0.526 to − 0.121; I2 = 51.0) بود. تجزیه و تحلیل زیرگروه‌ها نشان داد که بیماران جوان، به احتمال بیشتری در استفاده از برنامه‌های دیابت بهره می‌برند و اندازه اثر با دوره کوتاه مداخلات و اندازه نمونه‌های بزرگ افزایش می‌یابد.
نتیجه گیری: خدمات پیام کوتاه تلفن همراه ممکن است یک مؤلفه موثری برای کمک به کنترل هموگلوبین گلیکوزیله و به‌عنوان یک مداخله‌ی جانبی برای مراقبت بیماران مبتلا به دیابت نوع دو در نظر گرفته شود.
لیلا رحمانی، محمدرحمان رحیمی، شمس الدین احمدی، حسن فرجی،
دوره 24، شماره 4 - ( 8-1403 )
چکیده

مقدمه: ناقل 4 گلوکز (GLUT4)، مهمترین انتقالدهندۀ گلوکز در عضلۀ اسکلتی است. اختلال در بیان GLUT4 نقش مهمی را در اختلالات هومئوستاز گلایسمیک ایفا میکند. هدف پژوهش حاضر بررسی اثر تمرین هوازی و مکمل ویتامین D3 بر سطوح پروتئین GLU T4 و مقاومت به انسولین در عضلۀ نعلی موشهای صحرایی دیابتی شده با استرپتوزوتوسین و مصرف غذای پُرچرب بود.
روش‌ها: 40 سر موش صحرایی نر نژاد ویستار پس از القای دیابت نوع دو به وسیلۀ رژیم غذایی پُرچرب (6 هفته) و تزریق استرپتوزوتوسین به طور تصادفی به 5 گروه کنترل سالم (HC)، کنترل دیابتی (DC)، دیابت+تمرین هوازی (DAT)، دیابت+ویتامین D3 (DVD) و دیابت+تمرین هوازی+ویتامین D3 (DVDAT) تقسیم شدند. موشها به مدت هشت هفته تحت تمرین هوازی و مکملدهی با ویتامینD3 قرار گرفتند. 24 ساعت پس از آخرین جلسۀ تمرین موش‌ها بیهوش شدند و بافت عضلۀ نعلی برای اندازهگیری محتوای پروتئین GLUT4 جدا شد. همچنین سطوح سرمی انسولین، گلوکز و ویتامین D3 اندازه‌گیری شد.
یافته‌ها: نتایج آزمون تحلیل واریانس یک‌طرفه نشان داد که سطوح پروتئین GLUT4 در گروه DC به‌طور معنیداری کمتر از گروه HC بود (001/0 >P). اما در گروه DVDAT به‌طور معنی‌داری بالاتر از گروه DC (04/0 >P) وDVD  (005/0 >P) بود. همچنین در گروه DAT به‌طور معنیداری بالاتر از گروه DVD بود (018/0 >P). شاخص مقاومت به انسولین نیز در گروههایDVD ، DAT و DATVD به‌طور معنیداری کمتر از گروه DC بود (001/0 >P).
نتیجه‌گیری: به‌نظر میرسد که هشت هفته تمرین هوازی همراه با مکملدهی ویتامین D3 از طریق  افزایش پروتئین GLUT4 و بهبود مقاومت به انسولین منجر به بهبود متابولیسم گلوکز در موشهای دیابتی میشود.

صفحه 1 از 1     

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به مجله دیابت و متابولیسم ایران می‌باشد.

طراحی و برنامه نویسی: یکتاوب افزار شرق

© 2024 , Tehran University of Medical Sciences, CC BY-NC 4.0

Designed & Developed by: Yektaweb