جستجو در مقالات منتشر شده


۵ نتیجه برای صانعی

پروانه صانعی، سیدسعید خیاط‌ زاده، ذات‌اله عاصمی، زهره طبسی، منصوره صمیمی، طاهرا فهیمی‌نژاد، احمد اسماعیل‌زاده،
دوره ۱۲، شماره ۱ - ( ۱۰-۱۳۹۱ )
چکیده

مقدمه: دیابت بارداری باعث افزایش خطر بسیاری از بیماری‌ها در مادر و جنین می‌شود و دست یابی به یک رژیم غذایی مناسب برای درمان این اختلال از اولویت‌های سیستم‌های بهداشتی می‌باشد. هدف از این مطالعه، ارزیابی اثر رژیم غذایی کاهنده فشار خون (Dietary Approach to Stop Hypertension: DASH) بر تحمل گلوکز و شاخص‌های لیپیدی در زنان مبتلا به دیابت بارداری.
روش‌ها: در این کارآزمایی بالینی کنترل شده تصادفی شده، ۳۴ زن مبتلا به دیابت بارداری به طور تصادفی در دوگروه کنترل
(۱۷ نفر) و مصرف کننده رژیم غذایی DASH (۱۷ نفر) برای مدت ۴ هفته قرار گرفتند. هر دو رژیم غذایی حاوی ۵۵-۴۵ درصد کربوهیدرات، ۲۰-۱۵ درصد پروتئین و ۳۰-۲۵ درصد چربی بودند؛ رژیم غذایی DASH غنی از میوه جات، سبزیجات، غلات کامل، لبنیات کم چرب بود و مقادیر کمتری از چربی‌های اشباع، کلسترول و غلات تصفیه شده با سطح سدیم کمتر از ۲۴۰۰ میلی‌گرم/روز را شامل می‌شد. برای اندازه‌گیری قند خون ناشتا و شاخص‌های لیپیدی، نمونه خون ناشتا گرفته شد. از شرکت کنندگان تست تحمل گلوکز خوراکی ۳ ساعته هم گرفته شد و قند نمونه‌های خون دقایق ۶۰، ۱۲۰ و ۱۸۰ اندازه‌گیری شدند.
یافته‌ها: تبعیت از رژیم غذایی DASH در مقایسه با رژیم کنترل، باعث کاهش قند خون در ۶۰ دقیقه بعد (۰۲/۰P=)، ۱۲۰ (۰۰۱/۰P=)، ۱۸۰ دقیقه بعد (۰۰۲/۰P=) در تست تحمل گلوکز خوراکی شد. میانگین تغییرات برای کلسترول تام سرم (۰۱/۰P=)، LDL-کلسترول (۰۰۷/۰P=)، تری گلیسیرید (۰۱/۰P=) به طور معناداری بین دو رژیم غذایی متفاوت بود. به علاوه رژیم غذایی DASH اثر مطلوبی بر فشار خون سیستولیک گذاشته بود (۰۰۱/۰P=).
نتیجه‌گیری: مصرف رژیم غذایی DASH برای ۴ هفته در بیماران مبتلا به دیابت بارداری باعث اثرات سودمندی بر تحمل گلوکز و شاخص‌های لیپیدی در مقایسه با رژیم کنترل شد.


پروانه صانعی، امین صالحی ابرقویی، احمد اسماعیل‌زاده،
دوره ۱۲، شماره ۱ - ( ۱۰-۱۳۹۱ )
چکیده

مقدمه: اگر چه بسیاری از مطالعات مقطعی ارتباط میان سطوح ویتامین D سرمی و نمایه توده بدنی را مورد بررسی قرار داده‌اند، یافته‌های آنها ضد و نقیض است. این مرور سیستماتیک و متاآنالیز به منظور جمع‌بندی رابطه میان سطوح ویتامین D سرمی و نمایه توده بدنی در بزرگسالان در مطالعات مقطعی به چاپ رسیده انجام شد.
روش‌ها: تمامی مطالعات منتشر شده تا مارس ۲۰۱۲ میلادی با استفاده از پایگاه‌های اطلاعاتی Pub Med، ISI Web of Science، SCOPUS و Google scholar مورد جست و جو قرار گرفت. از میان ۴۱ مطالعه‌ای که همبستگی بین سطوح ویتامین D سرمی و نمایه توده بدنی را گزارش کرده بودند، ۸ مطالعه که روش نمونه‌گیری تصادفی در بزرگسالان سالم را به کار برده بودند در این مرور سیستماتیک و متاآنالیز گنجانده شدند.
یافته‌ها: در مجموع ۱۰ ضریب همبستگی از ۸ مطالعه استخراج شد. به طور کلی این مطالعات ۸۰۴۶ نفر را شامل می‌شدند. ارتباط معکوس معنی‌داری بین ۲۵- هیدروکسی ویتامین D و نمایه توده بدنی وجود داشت (۱۰/۰fisher's Z=- و ۱۵/۰- و ۰۶/۰-CI= ۹۵% و ۰۴/۰= P)؛ البته عدم تجانس بین مطالعات معنی‌دار بود. آنالیز زیر گروه‌ها بر اساس جنس آشکار ساخت که ضریب همبستگی کلی در گروه زنان ۰۸/۰- (۰۰۰۱/۰- و ۱۷/۰-CI= ۹۵% و ۰۰۱/۰> P) و در مردان ۱۱/۰- بود (۰۸/۰- و ۱۴/۰-CI= ۹۵% و ۰۰۱/۰> P)؛ اگر چه عدم تجانس در گروه زنان همچنان به چشم می‌خورد. در گروه زنان، آنالیز زیر گروه‌ها بر اساس محل مطالعه نشان داد که همبستگی معکوس معنی‌داری بین ۲۵- هیدروکسی ویتامین D و نمایه توده بدنی در کشورهای پیشرفته وجود دارد (۱۶/۰ fisher's Z=-و ۱۱/۰- و ۲۱/۰-CI= ۹۵% و ۰۰۰۱/۰> P) اما این ارتباط در زنان کشورهای در حال پیشرفت معنی‌دار نبود (۰۳/۰ fisher's Z=و ۱۰/۰ و ۰۴/۰-CI= ۹۵% و ۴۵/۰= P).
نتیجه‌گیری: ارتباط معکوس معنی‌داری بین ۲۵- هیدروکسی ویتامین D و نمایه توده بدنی در این جمعیت نمایانگر بزرگسال - به جز در زنان کشورهای در حال پیشرفت- وجود داشت. مطالعات بیشتر به خصوص در کشورهای در حال پیشرفت و مردمانی که نزدیک به خط استوا زندگی می‌کنند، مورد نیاز است.

Normal ۰ false false false


غزاله ولیپور، ذات‌اله عاصمی، منصوره صمیمی، زهره طبسی، سیما سادات صبیحی، پروانه صانعی، احمد اسماعیل زاده،
دوره ۱۳، شماره ۴ - ( ۲-۱۳۹۳ )
چکیده

مقدمه: بر طبق دانش ما هیچ گزارشی مبنی بر اثرات رژیم غذایی DASH (Dietary Approaches to Stop Hypertension) بر مقاومت انسولینی، التهاب، و استرس اکسیداتیو در زنان باردار مبتلا به دیابت بارداری (GDM) در دست نیست. این مطالعه با هدف بررسی اثرات رژیم غذایی D‏ASH بر مقاومـت انسولینی، hs-CRP (high-sensitivity C-reactive protein) و شـاخـص‌های استرس اکسیداتیو در بین زنان مبتلا به دیابت بارداری انجام شد. روش‌ها: این کارآزمایی بالینی تصادفی بر روی ۳۲ زن باردار که در هفته ۲۴ تا ۲۸ بارداری تشخیص دیابت بارداری برای آنها داده شده بود، اجرا شد. شرکت کنندگان به‌صورت تصادفی به یکی از گروه‌های کنترل (۱۶ نفر) یا رژیم غذایی D‏ASH (۱۶ نفر) برای ۴ هفته تخصیص داده شدند. رژیم غذایی D‏ASH غنی از میوه‌ها، سبزی‌ها، غلات کامل، و محصولات لبنی کم‌چرب بوده و مقادیر اندکی چربی اشباع، چربی کل، کلسترول، غلات تصفیه شده و شیرینی‌ها، به‌همراه ۲۴۰۰ میلی‌گرم سدیم در روز را شامل می‌شد. در رژیم غذایی گروه کنترل۴۰% تا ۵۵% انرژی از کربوهیدرات، ۱۰% تا ۲۰% از پروتئین و ۲۵% تا ۳۰% از چربی بود. نمونه‌های خون ناشتا در ابتدا و پس از ۴ هفته مداخله جهت اندازه‌گیری گلوکز پلاسما ناشتا (FPG)، انسولین سرم، hs-CRP، مدل هموستاز ارزیابی مقاومت انسولینی (HOMA-IR)، ظرفیت تام آنتی اکسیدانی پلاسما (TAC) و سطح تام گلوتاتیون (GSH) جمع‌آوری شد. یافته‌ها: مصرف رژیم غذایی DASH در مقایسه با رژیم کنترل منجر به کاهش FPG (۶۲/۷- در برابر ۶۸/۳ میلی‌گـرم در دسی‌لیتر؛ ۰۲/۰=P)، سطوح انسولین سرم (۶۲/۲- در برابر ۳۲/۴ µIU/mL؛ ۰۳/۰=P) و امتیاز HOMA-IR (۸/۰- در برابر ۱/۱؛ ۰۳/۰=P) شد. همچنین غلظت TAC پلاسما (۲/۴۵ در برابر ۲/۱۵۹- mmol/L؛ ۰۰۰۱/۰>P) و GSH (۱/۱۰۸ در برابر ۹/۱۵۰-µmol/L؛ ۰۰۰۱/۰>P)در گروه DASH در مقایسه با گروه کنترل افزایش یافته بود. تفاوت معنی‌داری در میانگین تغییرات سطح سرمی hs-CRP بین دو رژیم غذایی یافت نشد. مقایسه‌های درون‌گروهی کاهش معنی‌داری در سطح TAC و GSH پلاسمایی در رژیم کنترل نشان داد، در‌حالی‌که این شاخص‌ها در گروه رژیم غذایی D‏ASH افزایش معنی‌داری داشتند. مصرف رژیم غذایی DASH در زنان باردار مبتلا به GDM اثرات سودمندی بر FPG، سطح سرمی انسولین، امتیازHOMA-IR، TAC پلاسما، و سطح تامGSH داشت. اثرات این الگوی غذایی بر پیامدهای بارداری نیاز به بررسی در مطالعات آینده دارد.
مهدی صادقیان، ذات الله عاصمی، مریم کرم علی، پروانه صانعی، احمد اسماعیل زاده،
دوره ۱۵، شماره ۱ - ( ۱۰-۱۳۹۴ )
چکیده

مقدمه: این مطالعه با هدف ارزیابی تأثیرات مکمل یاری کلسیم و ویتامین D بر وضعیت متابولیک زنان باردار مبتلا به دیابت بارداری (GDM) طراحی شده است.

روش‌ها: این مداخله به‌صورت تصادفی سازی شده و کنترل شده با پلاسبو در کلینیک‌های بارداری وابسته به دانشگاه علوم پزشکی کاشان انجام شده است. شرکت کنندگان شامل ۵۶ خانم مبتلا به GDM در هفته ۲۸-۲۴ بارداری (محدوده سنی ۱۸ تا ۴۰ سال) بودند. افراد به‌طور تصادفی به دو گروه تخصیص داده شدند. به افراد گروه کلسیم به‌علاوه ویتامین D (۲۸ نفر) ۱۰۰۰ میلی‌گرم کلسیم در روز و یک قرص ویتامین D IU ۵۰۰۰۰ دوبار در طول مطالعه (یک بار در ابتدای مطالعه و یک بار در روز ۲۱ مداخله) داده شد و افراد در گروه دارونما (۲۸ نفر) دو عدد دارونما در زمان‌های ذکر شده دریافت کردند. نمونه‌های خون به‌صورت ناشتا و در ابتدا و هفته ۶ مداخله گرفته شد.

یافته‌ها: ۵۱ نفر (گروه دارونما ۲۶ نفر، گروه مداخله ۲۵ نفر) در مطالعه شرکت نمودند. آنالیز براساس یک رویکرد intention-to-treat (به قصد درمان) بود و همه ۵۶ خانم مبتلا به GDM (۲۸ نفر در هر گروه) در آنالیز نهایی وارد شدند. در مقایسه با گروه دارونما کاهش معنی‌داری در گلوکز ناشتای پلاسما (mmol/L ۶۹/۰±۸۹/۰- در مقابل mmol/L ۹۲/۰±۲۶/۰+، ۰۰۱/۰>P)، سطح انسولین سرمی (pmol/L ۲۵/۳۲±۵۵/۱۳- در مقابل pmol/L ۵/۳۸۰±۱۷/۹+، ۰۲/۰=P) و HOMA-IR (۱۸/۱±۹۱/۰- در مقابل ۰۱/۲±۶۳/۰+، ۰۰۱/۰=P) و افزایش معنی‌داری در QUICKI (۰۳/۰±۰۲/۰+ در مقابل ۰۲/۰±۰۰۲/۰-، ۰۰۳/۰=P) مشاهده شد. به‌علاوه، بعد از مداخله کاهش معنی‌داری در گروه مداخله در سطح سرمی LDL کلسترول و نسبت کلسترول تام به HDL کلسترول و افزایش معنی‌داری در سطوح HDL کلسترول در مقایسه با گروه دارونما مشاهده شد. همچنین مکمل یاری با کلسیم به‌علاوه ویتامین D سطح GSH را افزایش (µmol/L ۶۴/۱۳۱±۱۴/۵۱+ در مقابل µmol/L ۶۳/۲۰۳±۲۷/۴۷-، ۰۳/۰=P) و سطح MDA را در مقایسه با گروه دارونما کاهش داد (µmol/L ۶۶/۰±۰۶/۰+ در مقابل µmol/L ۲±۹۳/۰+، ۰۲/۰=P).

نتیجه‌گیری: مکمل یاری با کلسیم به‌علاوه ویتامین D در زنان مبتلا به GDM اثرات مفیدی بر پروفایل متابولیکی آن‌ها داشت.


زهرا حاج هاشمی، الهام مسلمی، پروانه صانعی،
دوره ۲۱، شماره ۲ - ( ۴-۱۴۰۰ )
چکیده

مقدمه: اگرچه بسیاری از مطالعات مشاهده‌ای ارتباط میان سطوح سرمی ویتامین D و چاقی شکمی را بررسی کرده‌اند، یافته‌ها متناقض است. این مرورسیستماتیک و متاآنالیز دوز-پاسخ به‌منظور جمع‌بندی این ارتباط در بزرگسالان در مطالعات مشاهده‌ای انجام شد. روش‌ها: تمامی مطالعات چاپ شده تا مِی۲۰۲۰میلادی در ۵ پایگاه اطلاعاتی مورد جست‌وجو قرارگرفتند. ۴۱ مطالعه‌ی مشاهده‌ای که ارتباط بین سطوح سرمی ویتامین D و چاقی شکمی را به‌صورت نسبت شانس (OR)، نسبت خطر(RR) یا خطر نسبی (HR) به‌همراه فاصله‌ی اطمینان ۹۵% (CI) گزارش کرده بودند، در این مطالعه گنجانده شدند. یافته‌ها: به‌طور کلی۴۴ اندازه‌ی اثر، از ۳۶ مطالعه‌ی مقطعی که بر روی ۲۵۷۶۹۹ فرد انجام شده، نشان داد که سطوح سرمی بالای ویتامین D در مقایسه با سطوح پایینی، با ۲۳% کاهش شانس چاقی شکمی مرتبط است (۸۳/۰-۷۱/۰:CI%۹۵;۷۷/۰:OR). پس از انجام آنالیز زیرگروهی، تقریباً درهمه‌ی زیرگروه‌ها ارتباط معناداری مشاهده شد. براساس آنالیز دوز-پاسخ خطی، هر nmol/l ۲۵ افزایش در سطوح سرمی ویتامین D با۸% کاهش خطر چاقی شکمی همراه بود (۹۹/۰-۸۵/۰:CI%۹۵;۹۲/۰:OR). بعد از محدود کردن آنالیز به مطالعات با نمونه‌گیری تصادفی (۱۷ مطالعه با ۲۴۲۱۳۵ نفر)، همان ارتباط معنادار و معکوس حاصل شد (۸۷/۰-۷۱/۰:CI%۹۵;۷۹/۰:OR). همچنین در مطالعات با نمونه‌گیری تصادفی، هرnmol/l ۲۵ افزایش در سطوح سرمی ویتامین D با۱۰% کاهش خطر چاقی شکمی همراه بود (۹۹/۰-۸۲/۰:CI%۹۵;۹۰/۰:OR). نتیجه‌گیری: در این مطالعه‌ی متاآنالیز که بر روی مطالعات اپیدمیولوژیک انجام شد، ارتباط معنادار و معکوس و خطی بین سطوح سرمی ویتامین D و چاقی شکمی مشاهده گردید. این ارتباط در مطالعات با نمونه‌گیری تصادفی نیز مشاهده شد. در پایان، برای تعیین ارتباط علت و معلولی نیاز به مطالعات آینده‌نگر است.

صفحه ۱ از ۱     

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به مجله دیابت و متابولیسم ایران می‌باشد.

طراحی و برنامه نویسی: یکتاوب افزار شرق

© 2025 , Tehran University of Medical Sciences, CC BY-NC 4.0

Designed & Developed by: Yektaweb