جستجو در مقالات منتشر شده


5 نتیجه برای عسکری

صدیقه عسگری، اکرم پورشمس، سیما ذوالفقاری، معصومه صادقی، غلامعلی نادری، نازیلا عسکری، مریم فاضلی،
دوره 4، شماره 1 - ( 4-1383 )
چکیده

در مسیر خارجی انعقاد یا مسیر وابسته به فاکتور بافتی، کمپلکسی بین فاکتور VII، کلسیم و فاکتور بافتی که یک لیپوپروتئین در غشاء سلولی است و پس از آسیب سلولی در معرض تماس قرار می‌گیرد، تشکیل می‌شود. فاکتور VII برای فعالیت بیولوژیک خود نیاز به کلسیم و ویتامین K دارد. افزایش سطح سرمی و فعالیت فاکتورهای انعقادی VII، VIII و IX ، باعث پیدایش بیماری‌های عروق کرونر می‌شود. استروژن بعد از یائسگی با اصلاح چربی‌های خون، خطر ابتلا به بیماریهای عروق کرونر را کاهش می‌دهد. اما اثر استروژن بر سایر عوامل زمینه‌ساز استعداد به بیماری عروق کرونر از جمله سیستم انعقادی به خوبی شناخته نشده است. هدف این مطالعه بررسی اثر رژیم‌های هورمون درمانی خوراکی بر فیبرینوژن و فاکتورهای انعقادی می‌باشد.
روشها: 60 زن منوپوز هسیتوکتومی شده بطور تصادفی در دو گروه قرار گرفتند. در یک گروه استروژن کونژوگه mg/d625/0 و در گروه دیگر استروژن کونژوگه mg/d625/0 و mg/d5/2 مدروکسی پروژسترون دریافت نمودند. قبل و سه ماه پس از هورمون درمانی، سطح سرمی فیبرینوژن، فعالیت فاکتورهای انعقادی VII، VIII و IX و سطح سرمی چربی‌های خون اندازه‌گیری شد.
یافته‌ها: در گروهی که استروژن دریافت نمودند، میانگین فعالیت فاکتور VII، سه ماه پس از هورمون درمانی، افزایش معنی‌داری نسبت به قبل از هورمون درمانی پیدا نمود(05/0p<). میانگین فعالیت فاکتورهای انعقادی VIII و IX و میانگین سطح سرمی فیبرینوژن قبل و سه ماه پس از هورمون درمانی، با استروژن ± مدروکسی پروژسترون تفاوت معنی‌داری نداشت (05/0p>). در هر دو گروه بعد از مصرف هورمون، سطح سرمی کلسترول و LDL - C کاهش و HDL - C افزایش معنی‌داری دارد (000/0p>)، اما میزان تری‌گلیسرید در گروه استروژن بدون پروژسترون افزایش پیدا کرد.
نتیجه‌گیری: افزایش معنی‌دار فعالیت فاکتور VII با افزایش معنی‌دار تری‌گلیسرید سرم در دریافت کنندگان استروژن در این مطالعه قابل توجیه است. این مطالعه نشان می‌دهد که هورمون درمانی با روش به کار برده شده تغییر معنی‌داری در میانگین فیبرینوژن سرم و فعالیت فاکتور VIII و IX ایجاد نمی‌کند. این یافته ممکن است، به‌طور واقعی یا ناشی از محدود بودن تعداد نمونه‌ها با توجه به وسیع بودن محدوده طبیعی فعالیت فاکتورهای انعقادی و فیبرینوژن سرم باشد که با انجام مطالعات طولانی‌تر و با تعداد نمونه بیشتر قابل بررسی می‌باشد


احمد فرج‌زاده شیخ، صالح زاهدی‌اصل، نرگس عسکری ‌سبزکوهی، سمیه بریهمی،
دوره 6، شماره 1 - ( 5-1385 )
چکیده

مقدمه: با توجه به ارتباط هیپرکلسترولمی و بیماری‌های قلبی عروقی، مطالعه در جهت معرفی روغن‌هایی که نقش کمتری در افزایش کلسترول خون دارند ضروری می‌باشد. یکی از این روغن‌ها، روغن کنجد می‌باشد. در بررسی حاضر اثر ارده (حاوی روغن کنجد) بر لیپوپروتیین‌ها و تری‌گلیسرید خون موش صحرایی مورد بررسی قرار گرفت.
روش‌ها: شصت موش صحرایی نر از نوع آلبینو ویستار به وزن و سن تقریبی یکسان در 6 گروه 10 تایی تقسیم شدند. ابتدا هر 6 گروه به‌مدت 20 روز تحت رژیم عادی یکسان قرار گرفته و سپس گروه‌های 6 گانه به مدت 30 روز تحت رژیم‌های غذایی متفاوت قرار داده شدند.گروه 1 رژیم عادی، گروه 2 رژیم عادی به‌علاوه ارده، گروه 3 رژیم عادی به علاوه روغن آفتاب‌گردان، گروه 4 رژیم پرکلسترول (رژیم عادی به‌علاوه 5/0% اسیدکولیک و‌ 1% کلسترول)، گروه 5 رژیم پرکلسترول به علاوه ارده و گروه 6 رژیم پرکلسترول به علاوه روغن آفتاب گردان به مدت یک ماه مصرف کردند. در انتها، از طریق سینوس چشمی از موش‌ها خونگیری به عمل آمد و غلظت کلسترول، تری‌گلیسرید و HDL سرم اندازه‌گیری شد. VLDL با استفاده از فرمول محاسبه گردید.
یافته‌ها: نتایج نشان داد که غلظت کلسترول خون موش‌های تغذیه شده با ارده (mg/dl 3/2±2/38) به‌طور معنی‌داری (01/0P<) نسبت به گروه 1 (9/5±5/49) کاهش داشت ولی این کاهش در گروه تغذیه شده با روغن آفتابگردان (گروه 3) معنی‌دار نبود. همچنین ارده به طور معنی‌داری باعث کاهش کلسترول موش‌های تغذیه شده با رژیم پرکلسترول (گروه 5) شد. کاهش کلسترول در موش‌های تغذیه شده با رژیم پرچرب به علاوه روغن آفتاب‌گردان نیز مشاهده گردید. نتایج حاصل از بررسی تری‌گلیسرید حاکی از کاهش معنی‌دار (05/0P<) تری‌گلیسرید در موش‌های گروه 2 در مقایسه با گروه کنترل (گروه 1) بوده است در صورتی که این کاهش در موش‌های تغذیه شده با روغن آفتابگردان (گروه 3) معنی‌دار نبود. در گروه‌های تغذیه شده با رژیم پرکلسترول (گروه‌های 5 و 6) روغن آفتابگردان قادر به کاهش معنی‌دار تری‌گلیسرید نسبت به گروه کنترل (گروه 4) نبود. در بررسی HDL، اختلاف معنی‌داری بین گروه‌های تغذیه شده با ارده و روغن آفتاب‌گردان با گروه کنترل مشاهده نشد. VLDL گروه2 به‌طور معنی‌داری نسبت به گروه 1 کاهش یافت (05/0P<) ولی این کاهش در گروه 3 نسبت به گروه 1 معنی‌دار نیست. تغییرات VLDL در گروهای 5 و6 نیز نسبت به گروه 4 معنی‌دار نمی‌باشد.
نتیجه‌گیری: نتایج بررسی، نشان دهنده اثر کاهش دهنده ارده بر کلسترول و تری‌گلیسرید سرم در رژیم عادی و همچنین کاهش کلسترول در سرم‌های هیپرکلسترولمی می‌‌باشد. با توجه به نتایج این مطالعه، پیشنهاد می‌گردد که اثر درمانی روغن کنجد در کاهش کلسترول افرادی که کلسترول خون بالا دارند مورد بررسی قرار گیرد.


رویا عسکری، محمد رضا حامدی نیا،
دوره 14، شماره 5 - ( 4-1394 )
چکیده

مقدمه: اپلین حساسیت انسولینی را افزایش می‌دهد، اما ارتباط آن با تمرین‌های ورزشی کمتر مورد توجه قرار گرفته است. هدف این تحقیق بررسی تأثیر تمرین‌های ترکیبی (مقاومتی، استقامتی) و استقامتی بر سطوح اپلین پلاسمایی و شاخص حساسیت انسولینی بود.

روش‌ها: 45 دانشجوی داوطلب واجد شرایط (دارای نمایه توده‌ بدنی 25 تا 30، سالم و غیرفعال)، به‌صورت تصادفی در سه گروه ترکیبی، استقامتی و کنترل تقسیم شدند. گروه‌های تمرینی 4 روز در هفته، طی 12 هفته تمرین کردند. در گروه ترکیبی، برنامه تمرینی شامل 2 روز در هفته از نوع استقامتی تناوبی از 5 تکرار دوهای 3 دقیقه‌ای شروع و در هفته‌های پایانی به 13 تکرار دوهای 3 دقیقه‌ای رسید (فواصل استراحت بین تکرارها 2-1 دقیقه و شدت 60 ا لی 80 درصد ضربان بیشینه‌ قلب اعمال شد)، و 2 روز دیگر برنامه مقاومتی در 7 ایستگاه (قایقی، پرس پا، پروانه‌ای، باز شدن ساق پا، خم شدن ساق پا، خم و باز شدن ساعد) شامل 3 ست با 8 تا 12 تکرار (30 الی 60 ثانیه استراحت بین تکرارها و 90-60 ثانیه استراحت بین ست‌ها).گروه استقامتی تمرین هر 4 روز را مشابه بخش استقامتی در گروه ترکیبی انجام دادند. قبل و پس از 12 هفته، مقادیر اپلین، گلوکز انسولین، نیمرخ لیپیدی در گروه‌ها اندازه‌گیری شد. تحلیل داده‌ها با آنوا یکسویه در سطح 05/0p< با نرم‌افزار SPSS نسخه 18 انجام شد.

یافته‌ها: سطوح پلاسمایی اپلین در گروه‌های تمرینی نسبت به گروه کنترل  کاهش معناداری داشت (0001/0=p). مقادیر HDL-c در گروه‌های تمرینی نسبت به گروه کنترل افزایش معناداری داشت (043/0=p)، شاخص حساسیت انسولینی مقادیر گلوکز و انسولین در بین سه گروه تفاوت قابل ملاحظه‌ای نداشت.

نتیجه‌گیری: این پژوهش نشان داد 12 هفته تمرین ترکیبی و استقامتی سبب کاهش معناداری بر اپلین پلاسمایی شده و هر دو شیوه‌ تمرینی HDL-c را افزایش داده و کلیه این تغییرات مستقل از تغییر شاخص حساسیت انسولینی رخ داده است.


رویا عسکری، امیر حسین حقیقی، ندا بدری،
دوره 17، شماره 4 - ( 2-1397 )
چکیده

مقدمه: افزایش قند خون، با کاهش دفاع ضداکسایشی بدن، همراه است. هدف تحقیق حاضر مقایسه‌ی اثر تمرینات مقاومتی‌ـ هوازی با و بدون مصرف زنجبیل بر برخی از شاخص‌های اکسایشی و ضداکسایشی در زنان چاق دیابتی نوع دو بود.
روش‌ها: 24 زن دیابتی نوع دو با میانگین سنی 36/4±47/49 سال، نمایه‌ی توده‌ی بدن 16/3±31 کیلوگرم/ مترمربع، قد 04/0±56/1 متر به‌صورت نمونه در دسترس انتخاب و به شکل تصادفی در دو گروه 12نفره تجربی و کنترل قرار گرفتند. هر دو گروه 12 هفته، 3 جلسه در هفته، تمرینات مقاومتی را با شدت 85-75 درصد یک تکرار بیشینه در 8 ایستگاه، و پس از 5 دقیقه استراحت، تمرینات تناوبی هوازی را با شدت 85-75 درصد ضربان قلب بیشینه، انجام دادند. یک گروه روزانه کپسول‌های 800 میلی‌گرمی پودر ریزوم زنجبیل و گروه دوم کپسول‌های حاوی آرد گندم را مصرف کردند. 24 ساعت قبل و بعد از دوره‌ی تمرینی، مالون دی آلدئید (MDA) ظرفیت تام آنتی‌اکسیدانی (TAC) آنزیم سوپراکسید دیسمیوتاز  (SOD)مقدار گلوتایتون (GSH)، هموگلوبین گلیکوزیله (HbAlc)، گلوکز و انسولین و ترکیب بدنی سنجیده شد.
یافته‌ها: 12 هفته تمرین ترکیبی همراه و بدون مصرف زنجبیل سبب کاهش معنادار هموگلوبین گلیکوزیله، انسولین، مقاومت انسولینی، درصد چربی و افزایش معنادار TACو گلوتایتون نسبت به حالت پایه شد (05/0P)، در حالی که بر مقادیر SOD و MDA تأثیر معناداری بر جای نگذاشت.
نتیجه‌گیری: به‌نظر می‌رسد انجام تمرینات ترکیبی با و بدون مصرف زنجبیل سبب بهبود شرایط آنتی‌اکسیدانی و برخی از شاخص‌های ترکیب بدنی در زنان چاقدیابتی نوع دو باشد.
 
منیره خلیلی، حبیب اصغرپور، اسرا عسکری، جهانبخش اسدی،
دوره 23، شماره 6 - ( 11-1402 )
چکیده

مقدمه: سلامت و عملکرد مناسب رتیکولوم اندوپلاسمیک در کبد می‌تواند منجر به افزایش کیفیت متابولیسم سلول‌های کبد شود. فعالیت ورزشی می‌توانند با تنظیم آنزیم‌های کبدی و عوامل مرتبط با مسیر آپوپتوز منجر به سلامت کبد شوند. بنابراین هدف از تحقیق حاضر، مقایسۀ عملکرد پروتئین چاپرون (CHOP) رتیکولوم اندوپلاسمیک کبد رت‌های مدل سالم با مداخلۀ جلسات تمرینی متفاوت و گرسنگی است.
روش‌ها: در تحقیق تجربی حاضر تعداد 30 سر رت نر نژاد ویستار با دامنۀ وزنی 25 ±330 گرم انتخاب و به شش گروه 1) کنترل، 2) گرسنگی، 3) 3 روز تمرین در هفته، 4) 5 روز تمرین در هفته، 5) گرسنگی+3 روز تمرین در هفته، 6) گرسنگی+ 5 روز تمرین در هفته تقسیم شدند. تمرین ورزشی شامل یک ساعت دویدن مداوم به‌مدت 4 هفته روی تردمیل بود و گرسنگی به‌مدت 14ساعت در زمان بیداری رت‌ها انجام شد. تجزیه‌و‌تحلیل داده‌ها با استفاده از آزمون‌های آماری تحلیل واریانس یک‌طرفه و تعقیبی LSD در نرم‌افزار SPSS نسخه 23 انجام شد. سطح معنی‌داری 05/0P در نظر گرفته شد.
یافتهها: تجزیه‌و‌تحلیل داده‌ها تغییر معنی‌داری در سطوح آنزیم‌های کبدی آلانین آمینو‌ترانسفراز (ALT) و آسپارتات ترانس آمیناز (AST) نشان داد (05/0P). این تغییر در بیان ژن CHOP نیز معنی‌دار بود (05/0P).
نتیجهگیری: تمرین‌هوازی 3 و 5 روزه همراه با گرسنگی با کاهش آنزیم‌های کبدی (AST و ALT) و عامل مرتبط با مرگ سلولی (CHOP) از طریق مسیر آپوپتوز می‌تواند منجر به سلامت کبد می‌شود.

صفحه 1 از 1     

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به مجله دیابت و متابولیسم ایران می‌باشد.

طراحی و برنامه نویسی: یکتاوب افزار شرق

© 2024 , Tehran University of Medical Sciences, CC BY-NC 4.0

Designed & Developed by: Yektaweb