14 نتیجه برای قاسمی
رحیم وکیلی، محمود محمودی، علی قاسمی،
دوره 3، شماره 1 - ( 2-1383 )
چکیده
مقدمه: دیابت شایعترین بیماری غدد درونریز در کودکان و نوجوانان محسوب میشود. شیوع بیماریهای خودایمنی تیرویید در کودکان و نوجوانان دیابتی بیشتر از جمعیت معمولی است و گواتر قابل لمس در 10 تا 20% و هیپوتیروییدی واضح در 1 تا 5% بیماران دیابتی گزارش شده است.
روشها: در این مطالعه پادتنهای تیروییدی تیروپراکسیداز (Tpo-ab) و تیروگلوبولین (Tg-ab) و غلظت سرمی تیروتروپین (TSH) در 48 کودک و نوجوان دیابتی اندازهگیری و با یک گروه شاهد مورد مقایسه قرار گرفت. علاوه بر اطلاعات عمومی، معاینه اختصاصی از نظر وجود گواتر و نمودهای بالینی بیماریهای خودایمنی دیگر انجام میگرفت.
یافتهها: از تعداد 48 بیمار دیابتی، 12 بیمار اختلال خودایمنی تیرویید داشتند. در 10 بیمار Tg-ab، در 9 بیمار Tpo-ab و در 7 بیمار نیز هر دو آزمون مثبت بود. شیوع کلی پادتنهای تیروییدی در بیماران دیابتی 25% بود ولی در هیچکدام از افراد گروه شاهد این پادتنها وجود نداشتند (006/0P=). از 12 بیمار با اختلال خودایمنی تیرویید سه بیمار هیپوتیروییدی داشتند و در گروه شاهد هیچ مورد هیپوتیروییدی مشاهده نشد (013/0=P).
نتیجهگیری: شیوع اختلال خودایمنی تیرویید در افراد دیابتی ارتباط واضحی با جنس، سن شروع دیابت، طول مدت دیابت و وضع کنترل قند خون نداشت. در نهایت میزان بروز هیپوتیروییدی و اختلال خودایمنی تیرویید در کودکان و نوجوانان در این مطالعه 25% و مشابه نتایج سایر مطالعات انجام شده بود و ما ارزیابی سالانه بیماران دیابتی از این لحاظ را توصیه میکنیم.
فرزاد حدائق، هادی هراتی، اصغر قاسمی، مریم توحیدی، آزاده ضابطیان، مژگان پادیاب، فریدون عزیزی،
دوره 6، شماره 1 - ( 5-1385 )
چکیده
مقدمه: هدف از این مطالعه توصیف توافق بین قند ناشتای مختل (IFG=Impaired fasting glucose) و تحمل گلوکز غیرطبیعی با در نظر گرفتن معیارهای قدیم و جدید تعریف IFG است. همچنین اثر اضافه شدن دادههای بالینی نیز بر این توافق مورد ارزیابی قرار گرفت.
روشها: در یک مطالعه از نوع توصیفی و مقطعی، 8766 مرد و زن بالای 20 سال از جمعیت شهری تهران مورد مطالعه قرار گرفتند. بعد از خروج افراد با سابقه دیابت قبلی و یا قند خون ناشتا و بالای mg/dl126، در باقی مانده افراد قند خون ناشتا و 2 ساعته اندازهگیری شد. پارامترهای تشخیصی و ضریب توافق کاپا برای معیارهای قدیم و جدید IFG در تشخیص تحمل گلوکز مختل(IGT=Impaired glucose tolerance) و دیس گلیسمی (IGT یا دیابت) محاسبه شد. آنالیز رگرسیون لجستیک و منحنیهای ROC برای تعیین عوامل خطر بالینی و تعیین cut- point های آنها برای IGT و دیس گلیسمی مورد استفاده قرار گرفت.
یافتهها: بعد از اعمال معیارهای جدید، حساسیت IFG برای تشخیص IGT با دیس گلیسمی افزایش یافت اما ویژگی و نسبت درست نمایی مثبت (LR+) کاهش یافت و کاپا افزایش مختصری پیدا کرد (158/0 به 286/0 برای IGT و 238/0 به 354/0 برای دیس گلیسمی). هنگامیکه دادههای بالینی شامل سن بالای 28 سال، نمایه توده بدنی بالای kg/m² 28 و فشار خون سیستولیک بالای mmHg 125 به تعریف جدید IFG اضافه شدند، توافق IFG با IGT و دیس گلیسمی افزایش محسوسی پیدا کرد، به طوری که کاپا از 286/0 به 470/0 برای IGT و از 354/0 به 574/0 برای دیس گلیسمی افزایش یافت. همچنین +LR از 86/3 به 5/14 برای تشخیص IGT و از 46/4 به 4/17 برای تشخیص دیس گلیسمی افزایش یافت.
نتیجهگیری: تعریف جدید IFG همراه با عوامل خطر ساز بالینی در دسترس گروهی از افراد را تشکیل میدهند که احتمال پیش بینی IGT با دیسگلیسمی براساس نتایج IFG در آنها زیاد است و ممکنست یک گروه هدف برای برنامه های پیشگیری کننده از دیابت باشند.
فرزاد حدائق، اصغر قاسمی، مژگان پادیاب، مریم توحیدی، فریدون عزیزی،
دوره 7، شماره 3 - ( 4-1387 )
چکیده
مقدمـه: بررسی ابتلا به سندرم متابولیک به عنوان روش جایگزین آزمون تحمل گلوکز خوراکی توصیه شده است. هدف این مطالعه مقایسه توانایی تعاریف متفاوت سندرم متابولیک در پیش بینی بروز دیابت در جامعه شهری ایران می باشد.
روشها: 4756 نفر فرد غیردیابتی به مدت 6/3 سال مورد پیگیری قرار گرفتند.
یافته ها: در طی مطالعه 188 نفر به دیابت مبتلا شدند. IGT و تعاریف متفاوت سندرم متابولیک توانستند بروز دیابت نوع 2 را پیش بینی کنند به طوری که نسبت شانس دامنهای از 7/3 تا 9/11 داشت (همه مقادیر P کمتر از 05/0)، اما IGT نسبت به سایر تعاریف سندرم متابولیک بیشترین سطح زیرمنحنی Roc را دارا بود. کاهش سطح گلوکز ازmg/dl 110 به 100 در تعریف NCEP قدرت پیش بینی دیابت توسط این تعریف را افزایش داد اما تغییر معیار مربوط به چاقی یا اضافه کردن سابقه خانوادگی مثبت دیابت به این تعریف تغییری در سطح زیر منحنی Roc ایجاد نکرد. تعریف IDF بالاترین حساسیت و مقدار مثبت کاذب (2/72 و 1/35%) و تعریف WHO کمترین حساسیت و مقدار مثبت کاذب (8/54 و 2/9%) را در پیش بینی بروز دیابت داشت.
نتیجهگیری: در جامعه ایرانی، IGT در پیش بینی بروز دیابت بر سندرم متابولیک ارجحیت دارد. تعاریف NCEP (با سطح قند بزرگتر یا مساوی mg/dl 100) و IDF در پیشبینی بروز دیابت نوع 2 مانند تعریف WHO عمل کردند.
الهام نورصادقی، اصغر قاسمی، فرزانه فرجی، صالح زاهدیاصل،
دوره 7، شماره 4 - ( 8-1387 )
چکیده
مقدمه :یافتههای متناقضی در مورد ارتباط کمبود منیزیم و دیابت و همچنین نقش درمانی مکملهای منیزیم در دیابت وجود دارد، از این رو این مطالعه به بررسی کمبود منیزیم و نیز اثر منیزیم خوراکی بر میزان گلوکز، انسولین، منیزیم و کلسیم پلاسما پرداخته است.
روشها: شصت عدد موش صحرایی نر با نژاد ویستار (250-180 گرم) به 2 دسته دیابتی و 2 دسته کنترل تقسیم شدند. یک گروه از هر دسته حیوانات، سولفات منیزیم اضافه شده در آب آشامیدنی و گروه دیگر تنها آب معمولی دریافت کردند. در طول 6 هفته، هر 2 هفته از حیوانات جهت اندازهگیری غلظتهای گلوکز، انسولین، منیزیم و کلسیم پلاسما خونگیری به عمل آمد.
یافتهها: کمبود منیزیم و افزایش کلسیم پلاسما در گروه دیابتی مشاهده نگردید. همچنین مصرف منیزیم فاقد تاثیر قابل ملاحظهای بر میزان گلوکز، انسولین و کلسیم پلاسما بود.
نتیجهگیری: به نظر میرسد مصرف خوراکی منیزیم به مدت 6 هفته، تأثیر بارزی در میزان گلوکز و انسولین مدل تجربی دیابت نوع 1 ندارد.
فرزاد حدائق، گیتا شفیعی، اصغر قاسمی، پروﻳﻦ سربخش، فریدون عزیزی،
دوره 8، شماره 2 - ( 10-1387 )
چکیده
مقدمه: بروز ﺑﻴﻤﺎری های قلبی- عروقی (CVD) در حضور و عدم حضور سندرم متابوﻟﻴﻚ و اختلال قند خون به صورت مستقل از هم، در ﻳﻚ مطالعه آﻳﻨﺪه نگر، طی7/6سال مورد ارزﻳﺎبی قرار گرفت.
روشها: در ﻳﻚ ﺟﻤﻌﻴﺖ اﻳﺮانی، ٤٠۱۸ فرد≥٤٠ سال بدون سابقه CVD وارد مطالعه و به منظور ﺗﻌﻴﻴﻦ وقاﻳﻊ جدﻳﺪ CVD مورد بررسی قرار گرفتند. ﻣﻴﺰان بروز و خطر نسبی (HR) با توجه به حضور ﻳﺎ عدم حضور سندرم متابوﻟﻴﻚ و اختلال قند خون واجزای آن ﺗﻌﻴﻴﻦ شد. با در نظر گرفتن وﺿﻌﻴﺖ ﮔﻠﻴﺴﻤﻴﻚ، توانایی سندرم متابوﻟﻴﻚ در ﭘﻴﺶبینی CVD پس از تعدﻳﻞ برای سن، جنس، عوامل خطر و اجزای سندرم بررسی شد.
ﻳﺎفتهها: ﺷﻴﻮع سندرم متابوﻟﻴﻚ، گلوکز ناشتای مختل ﻳﺎ تحمل گلوکز مختل ( (IFG/IGTو ﺩﻳﺎﺑﺖ به ترﺗﻴﺐ ٤/۵۱، 3/27 و 7/18 درصد بود. ﺷﻴﻮع سندرم متابوﻟﻴﻚ درافراد با IFG/IGT و ﺩﻳﺎﺑﺖ 7/67 و 2/85 درصد بود. از ﻣﻴﺎن اجزای سندرم متابوﻟﻴﻚ، پرفشاری خون عامل خطری ](0/14-9/1 :CI۹۵٪)2/5 [HR: برای بروز CVD بود. پس از ﺗﻌﺪﻳﻞ برای تمام ﻣﺘﻐﻴﺮها، ﺩﻳﺎﺑﺖ بدون در نظر گرفتن حضور سندرم متابوﻟﻴﻚ بطور معنی داری ﭘﻴﺶبینی کننده بروز CVD باقی ماند. IFG/IGTفقط در حضور سندرم متابوﻟﻴﻚ پیامدهای ] CVD (5/2-2/1)7/1[HR: را ﭘﻴﺶ بینی می کرد و ﺍﻳﻦ ارتباط بعد از ﺗﻌﺪﻳﻞ برای عوامل خطر بدون ﺗﻐﻴﻴﺮ باقی ماند. اگرچه بعد از ﺗﻌﺪﻳﻞ برای اجزای سندرم متابوﻟﻴﻚ، ارتباط IFG/IGT با بروز CVD از ﺑﻴﻦ رفت.
ﻧﺘﻴﺠﻪﮔﻴﺮی: در ﺟﻤﻌﻴﺖ شهری اﻳﺮانی، سندرم متابوﻟﻴﻚ در ﻏﻴﺎب ﺩﻳﺎﺑﺖ، قادر به پیش بینی CVD نبوده و برنامه های مداخله ای باید براساس پیشگیری از پرفشاری خون و دیابت متمرکز شوند.
اصغر قاسمی، صالح زاهدی اصل، لیلا صیدمرادی، فریدون عزیزی،
دوره 9، شماره 0 - ( ويژه نامه عوامل خطرسازديابت و بيماريهاي قلبي- عروقي 1389 )
چکیده
مقدمه: هدف از مطالعه حاضر،
بررسی الگوی عوامل خطرزای سندرم متابولیک و ارتباط آن با متابولیتهای سرمی اکسید نیتریک (NO
x) در کودکان و نوجوانان است.
روشها: این مطالعه توصیفی- مقطعی در 851 کودک و نوجوان با دامنه سنی 4 تا 19 سال انجام شد. سندرم متابولیک بر اساس معیارهای تغییر یافته ATPIII تعریف شد. برای بررسی الگوی عوامل خطرزای سندرم متابولیک از تحلیل عاملی استفاده شد.
یافتهها: شیوع سندرم متابولیک در پسران و دختران به ترتیب 8/10 و 0/10 درصد بود. غلظت سرمی NOx در افراد مبتلا به سندرم متابولیک بعد از تعدیل سن و جنس بالاتر بود (2/25 در برابر 9/27 mmol/L، 04/0P=). تعداد افراد با سندرم متابولیک در پایینترین چارک NOx در مقایسه با چارک بالایی NOx از 1/6 به 2/13 درصد افزایش یافت (014/0P=)؛ پس از تعدیل سن و جنس، شانس ابتلا به سندرم متابولیک در افرادی که در چارک بالایی NOx قرار داشتند، بالاتر بود (نسبت شانس 2/2، 029/0P=). در کل جمعیت سه عامل فشار خون/چاقی، لیپید/چاقی و گلوکز/اکسید نیتریک شناسایی شد که توجیه کننده 9/59 درصد واریانس کل دادهها بود. تفکیک بر اساس جنس، مجدداً سه عامل را در هر جنس مشخص کرد، اما این بارNOx در مردان در دو عامل وارد شده بود.
نتیجهگیری: متابولیتهای سرمی اکسید نیتریک با سندرم متابولیک در کودکان و نوجوانان ارتباط دارد، علاوه بر آن در آنالیز بررسی همگروهی عوامل خطرساز متابولیکی، NOx با اجزای دیگر سندرم متابولیک به ویژه قند خون ناشتا همراه گردید.
صالح زاهدی اصل، اصغر قاسمی، لیلا صیدمرادی، پروین سربخش، فریدون عزیزی،
دوره 9، شماره 0 - ( ويژه نامه عوامل خطرسازديابت و بيماريهاي قلبي- عروقي 1389 )
چکیده
مقدمه: شواهدی وجود دارد که نشان میدهد تولید بالای اکسید نیتریک با اختلالات متابولیک در ارتباط است. هدف از این مطالعه، تعیین سطح سرمی متابولیتهای اکسید نیتریک (NO
x) در افراد دارای سندرم متابولیک میباشد.
روشها: افراد شرکت کننده در این مطالعه توصیفی ـ مقطعی، 3505 مرد و زن با دامنه سنی 20 تا 94 سال بودند که بین سالهای 85 تا 86 در فاز 3 مطالعه قند و لیپید تهران (TLGS) شرکت کرده بودند. TLGS یک مطالعه آینده نگر به منظور تعیین عوامل خطرساز برای بیماریهای قلبی- عروقی در تهران است که 15005 نفر فرد بالای 3 سال از ساکنین منطقه 13 تهران در آن مشارکت دارند. سطح سرمی NOx با استفاده از روش گریس اندازهگیری شد و ارتباط آن با سندرم متابولیک مورد بررسی قرار گرفت.
یافتهها: ارتباط مستقیمی بین تعداد عوامل خطرساز متابولیک و سطح سرمی NOx در هر دو جنس مشاهده شد (01/0P<). سطح سرمی NOx به طور معنی داری در مبتلایان به سندرم متابولیک ( 01/0±2/30 در برابر 02/0±1/26، 001/0P<) و دیابت نوع 2 (03/0±3/32 در برابر 01/0±7/26، 001/0P<) بالاتر بود.
نتیجهگیری: نتایج این مطالعه تایید کننده این فرضیه است که ممکن است تولید بیش از حد اکسید نیتریک در سازوکارهای زمینهساز حساسیت به انسولین نقش داشته باشد.
مریم چینیساز، آزاده ابراهیم حبیبی، عطیه قاسمی، باقر لاریجانی،
دوره 10، شماره 2 - ( 10-1389 )
چکیده
Normal
0
false
false
false
مقدمه: در بیماری دیابت، آلبومین سرم انسانی تمایل بالایی در
اتصال به قند و گلایکه شدن (Glycation) از خود نشان داده
است. گلایکه شدن آلبومین سرم انسانی، زمینه را برای تشکیل اشکال تجمعی فراهم میکند.
با توجه به عمومیت پدیده تجمع و تشکیل آمیلوئید و دخالت این گونه اشکال تجمعی در
بیماریهای مرتبط با پروتئینها، مطالعه بر روی پروتئینهای مدل و بدست آوردن
اطلاعات بیشتر در مورد چگونگی این پدیدهها، میتواند در مقابله با اشکال تجمعی
راهگشا باشد. تحقیقات مربوط به تاثیر ترکیبات شیمیایی کوچک بر فیبریلاسیون پروتئینها نیز میتواند
در راستای طراحی و بهینه سازی این مولکولها به عنوان دارو، در درمان بیماریهای
آمیلوئیدی کمک کننده باشد.
روشها: القای تغییرات ساختاری آلبومین سرم انسانی انکوبه شده در
بافر گلایسین با pH پایین و در حضور
حلال آلی اتانول به مدت 24 ساعت انجام گرفت. ایجاد آمیلویید به کمک روشهای اسپکتروسکوپی جذب کنگورد، نشر فلورسانس تیوفلاوین تی،
دو رنگنمایی حلقوی (CD) و میکروسکوپ
الکترونی عبوری (TEM) بررسی شد. در عین
حال، از دو ترکیب به نام سیلیبینین و یدی پامید در جهت بررسی تاثیر آنها در فرایند
فیبریلاسیون استفاده شد.
یافتهها: آلبومین سرم انسانی
در شرایط اسیدی قادر به تشکیل ساختار فیبریلار آمیلوئیدی است و هر دو ترکیب مذکور
قادر به کاهش فیبریلاسیون در این پروتئین بودند.
نتیجهگیری: در این تحقیق نشان داده شد که آلبومین سرم انسانی بدون
گلایکه شدن، استعداد ایجاد اشکال تجمعی را دارد. جهت مهار این پدیده، سیلیبینین نسبت
به یدی پامید دارای تاثیر بیشتری بود و میتواند به عنوان داروی بالقوه در مهار
آمیلوئید مطرح باشد.
عاطفه ربیعی، عطیه قاسمی، دینا مرشدی، مرجان صباغیان، آزاده ابراهیم حبیبی،
دوره 10، شماره 2 - ( 10-1389 )
چکیده
Normal
0
false
false
false
مقدمه: فیبرهای
آمیلوئیدی، ساختارهای منظم حاصل از تجمعات پروتئینی
میباشند که از جمله در محل تزریقهای مکرر انسولین مشاهده شدهاند.
تغییر در ساختار انسولین میتواند باعث کاهش میل به این تجمع شود. در تحقیق حاضر، لیزین
انسولین با استفاده از سیتراکونیک انهیدرید تغییر داده شده است و تاثیر این تغییر
بر این فرایند بررسی شده است.
روشها: برای
جدا کردن یون روی انسولین و تبدیل فرم هگزامری آن به فرم مونومری و فعال، از بافر حاوی
EDTA استفاده شد. تغییر شیمیایی لیزین به سیتراکونیل
لیزین با استفاده از سیتراکونیک انهیدرید در محیط بازی انجام شد. سپس هر دو نمونه
طبیعی و تغییر داده شده به مدت 24 ساعت در شرایط تشکیل تجمعات آمیلوئیدی برای
پروتئین انسولین انکوبه شدند.
یافتهها: مطالعه ساختارهای دوم و سوم پروتئین شاهد و تغییر داده شده، به وسیله تکنیکهای دورنگ نمایی دورانی
و فلوئورسانس ذاتی، تفاوت محسوسی را در این
ساختارها بین این دو نمونه نشان نداد. بررسی و مقایسه دو نمونه شاهد و آزمودنی پس
از 24 ساعت انکوباسیون در شرایط تشکیل تجمعات به وسیله تکنیکهای دو رنگ نمایی دورانی
دور، مطالعه تغییرات جذب نوری کنگورد
با تکنیک اسپکتروسکوپی، بررسی طیف نشر تیوفلاوین T با دستگاه فلوئورسانس
و تصاویر حاصل از میکروسکوپ الکترونی،
کاهش قابل ملاحظه تجمعات فیبرهای آمیلوئیدی را در نمونه تغییر داده شده نسبت به
نمونه شاهد نشان داد.
نتیجهگیری:
تغییر شیمیایی اسید آمینه لیزین در پروتئین انسولین به وسیله سیتراکونیک انهیدرید باعث
کاهش قابل ملاحظه تجمعات آمیلوئیدی میشود که بالقوه نوع مطلوبتری از انسولین را بدست
میدهد.
مهتاب علیزاده ، حسین فخرزاده ، فرشاد شریفی، نسیبه زنجری، سیامک قاسمی،
دوره 13، شماره 1 - ( 10-1392 )
چکیده
اهداف: با توجه به اهمیت ارائه خدمات بهداشتی به سالمندان، بررسی وضعیت سلامت جسمانی و روانی افراد سالمند در کشور ضروری میباشد. از طرف دیگر به دلیل افزایش شمار سالمندان و نیز افزایش بیماریهای مزمن در سنین سالمندی هزینههای ارائه خدمات بهداشتی نیز روبه افزایش است. از این رو، مشخص کردن سن شروع سالمندی در ارایه خدمات ومراقبتهای سالمندی نیاز به مطالعهای در زمینه تفاوت دو گروه سنی 64-60 ساله و 69-65 ساله در وضعیت سلامت جسمانی و روانی دارد.
روشها: در این مطالعه مقطعی و توصیفی -تحلیلی 400 نفرافراد سالمند در دو گروه سنی 64 -60 ساله و 69-65 ساله ساکن مناطق شهری استان تهران در سال 1390 به روش نمونه گیری چند مرحلهایی انتخاب شدند. نمونهها از لیست پروندههای برنامه سالمندان مراکز بهداشتی با رعایت پراکندگی توزیع جغرافیایی در شهر تهران با روش مصاحبه حضوری نمونه گیری شدند. روش گردآوری دادهها پرسشنامه ساختار یافته بوده که برگرفته از ابزارهای سنجش سلامت جسمانی (دو تست (ADL, PF و ابزارهای سلامت روانی (دو تست K6, Psychological Wellbeing) بوده است.
یافتهها: یافتههای مطالعه نشان داد که سالمندان دو گروه سنی 64-60 ساله و 69-65 ساله در انجام فعالیتهای روزمره زندگی (042/0 = P) و محدودیت در انجام فعالیتهای فیزیکی با یکدیگر تفاوت معناداری داشته (020/0 = P) و با افزایش سن محدودیت در انجام فعالیتهای فیزیکی افزایش مییابد. اما در شاخصهای سلامت روانی یعنی پریشانی روانی و احساس تندرستی روانی هرچند با افزایش سن پریشانی روانی بیشتر و احساس تندرستی روانی کمتر میشود اما تفاوت معناداری بین دو گروه سنی وجود نداشت. البته سطوح پریشانی روانی بین دو گروه سنی متفاوت بوده است.
نتیجهگیری: بر این اساس، ارائه خدمات تکمیلی را میتوان از 65 سال شروع کرد و در ارائه خدمات مشاورهای به تفاوت سلامت زنان و مردان توجه کرد.
سیما قاسمی، بهارک نجفی، علیرضا معماری، ندا نظری، فریبرز بختیاری، مهتاب علیزاده خویی، سيد مسعود ارزاقی، شروان شعاعی، ندا مهرداد، فرشاد شریفی،
دوره 13، شماره 6 - ( 6-1393 )
چکیده
مقدمه: زمین خوردن یکی از معضلات دوران سالمندی است. سالمندان ساکن موسسات نگهداری به سبب وضعیت سلامت خود و شرایط محیطی بیشتر در معرض زمین خوردن هستند. این مطالعه بهمنظور رصد عوامل مؤثر بر زمین خوردن سالمندان در آسایشگاه خیریه کهریزک طراحی و اجرا شده است.
روشها: این مطالعه یک پژوهش طولی آیندهنگر بود. 194 نفر از ساکنان آسایشگاه خیریه کهریزک دارای معیارهای ورود به مطالعه بهصورت خوشهای تصادفی انتخاب شدند. در ابتدای مطالعه اطلاعات دموگرافیک، شیوهزندگی، سابقه بیماریها و دارویی، توانایی بینایی با روش پرسشگری و اندازه گیریهای آنتروپومتریک، همچنین اطلاعات مربوط به وضعیت شناختی با استفاده از پرسشنامههای آزمون خلاصه شده ذهنی، سنجش وضعیت ذهنی مختصر و وضعیت تعادل با استفاده از آزمون حرکت Tinetti و خرده امتیاز تعادل و راه رفتن آن، وضعیت افسردگی با استفاده از امتیاز افسردگی سالمندان-15، جمعآوری شد. پیگیری شرکتکنندگان شامل بروز زمین خوردن و عوارض آن، بهصورت روزانه با تلفن و همچنین پُر کردن فرم حوادث و سوانح توسط مسئول بخش انجام گرفت. دادهها با استفاده از مدل رگرسیون تک متغیره و چند متغیره آنالیز شدند.
یافتهها: میانگین سن شرکت کنندگان 82/8 ±02/76 سال و میانگین روزهای پیگیری 26/189±40/754 روز بود. 44 مورد زمین خوردن در مدت پیگیری (بیش از دو سال) ثبت شد و میزان زمین خوردن در سال 7/22 به ازای هر صد نفر شرکت کننده بود. سابقه سکته مغزی، پارکینسون، کاهش بینایی، مصرف داروهای ضد افسردگی، امتیاز Tinetti و خرده امتیاز تعادل Tinetti در مدل چند متغیره رگرسیون کاکس بعد از تعدیل (برای سن، جنس، مدت بقاء و نمایه توده بدنی)، با زمین خوردن ارتباط داشت.
نتیجهگیری: زمین خوردن در سالمندان با سابقه بیماریهای مزمن مانند سکته مغزی و پارکینسون، وضعیت بینایی، مصرف داروهای ضد افسردگی در ارتباط است و ابزار Tinetti قابلیت پیشگویی بروز زمین خوردن را در سالمندان دارد.
حمید دانشمندی، اکبر اعظمیان جزی، بهنام قاسمی،
دوره 19، شماره 6 - ( 6-1399 )
چکیده
مقدمه: نقش Wntها بهعنوان واسطههای توسعهی پانکراس تأیید شده است و تمرینات ورزشی ممکن است بر این فرآیند تأثیر داشته باشد. بنابراین هدف مطالعهی حاضر بررسی تأثیر هشت هفته تمرینات مقاومتی و تداومی با شدت متوسط بر میزان پلاسمایی Wnt3a، Wnt4 و تعداد سلولهای بتای پانکراس در رتهای دیابتی شده با استرپتوزوتوسین است.
روشها: 24 سر رت به چهار گروه کنترل سالم، کنترل دیابتی، تمرین تداومی و مقاومتی با شدت متوسط تقسیم شدند. دیابت در اثر تزریق وریدی دوز 110 میلیگرمی نیکوتین آمید و تزریق دوز 40 میلیگرم استرپتوزوتوسین به ازای هر کیلوگرم وزن بدن موشهای صحرایی ایجاد شد. برنامهی مداخلات ورزشی بهمدت هشت هفته انجام گردید. Wnt3a و Wnt4 پلاسمایی به روش الایزا و تعداد سلولهای بتا با روش هماتوکسین – ائوزین ارزیابی شد.
یافتهها: تحلیل دادهها نشان داد که تعداد سلولهای بتا در گروههای ورزشی نسبت به گروه کنترل دیابتی بهطور معنیداری افزایش یافت (05/0 >P). همچنین، تغییر معنیداری در میزان پلاسمایی Wnt3a و Wnt4 گروههای ورزشی نسبت به گروه کنترل سالم مشاهده گردید (05/0 >P).
نتیجهگیری: بهنظر میرسد که هشت هفته تمرین تداومی با شدت متوسط و هشت هفته تمرین مقاومتی شدت متوسط احتمالاً باعث تکثیر و حفاظت سلولهای بتا در پاسخ به افزایش Wnt3a و کاهش Wnt4 در رتهای دیابتی میشود.
سینا آزادنجف آباد، سحر سعیدی مقدم، اسماعیل محمدی، نگار رضایی، نازیلا رضایی، شهره نادری مقام، رزا حق شناس، عرفان قاسمی، یوسف فرضی، الهام عبدالحمیدی، سحر محمدی فاتح، حسین زکایی، آمنه کاظمی، عذرا طباطبایی ملاذی، فرشاد فرزادفر، باقر لاریجانی،
دوره 20، شماره 1 - ( ویژه نامه گرامیداشت 25 سال فعالیت 1399 )
چکیده
بیماریهای غیرواگیر شایعترین علت مرگ و میر زودرس و ناتوانی در اثر بیماریها در سطح جهان هستند که بار سنگینی را بر سیستمهای سلامت وارد میکنند. چهار دستهی اصلی بیماریهای غیرواگیر شامل بیماریهای قلبیعروقی، بدخیمیها، دیابت و بیماریهای مزمن تنفسی است. ایران دومین کشور بزرگ در منطقهی خاورمیانه، در دهههای گذشته در حال طی یک دورهی گذار بسیار مهم از اپیدمی بیماریهای واگیر به سمت اپیدمی بیماریهای غیرواگیر بوده است. یکی از روشهای موثر کنترل بیماریهای غیرواگیر، پیادهسازی مطالعات و مداخلات جمعیتی است که سعی میکند با انجام مطالعات و ارائهی خدمات در سطح وسیعی از جمعیت، عوامل خطر مختلف این دسته از بیماریها را کاهش داده و مانع بروز هر چه بیشتر این بیماریها شود. پژوهشگاه علوم غدد و متابولیسم دانشگاه علوم پزشکی تهران قطب علمی پژوهشی غدد درونریز و متابولیسم و مرکز تحقیقات بیماریهای غیرواگیر پژوهشگاه علوم غدد و متابولیسم تلاشهای ارزندهای در زمینهی پیادهسازی مطالعات جمعیتی پایش و بررسی بیماریهای غیرواگیر داشتهاند. در این مطالعه سعی شده است با مروری بر این مطالعات و طرحهای اجرا شده و در حال اجرا، نمونهای برای پیادهسازی سیاستهای پیشگیری و کنترل بیماریهای غیرواگیر معرفی شود.
مهدیه قاسمی، احمد عبدی، آسیه عباسی دلویی،
دوره 22، شماره 5 - ( 10-1401 )
چکیده
مقدمه: التهاب نقش مهمی در افزایش آسیب سلولهای کبدی و فیبروز کبد ایفا میکند. در سالهای اخیر نقش محافظتی فعالیت ورزشی و ژل رویال (RJ) برای اختلالات متابولیک و التهابی پیشنهاد شده است. هدف از مطالعهی حاضر بررسی اثرات تمرین هوازی (AT) و RJ بر نشانگرهای پیشالتهابی در موش صحرایی مدل رژیم غذایی پُرچرب (HFD) بود.
روشها: در این مطالعهی تجربی، 45 موش صحرایی نر بهطور تصادفی به پنج گروه (هر گروه: 9=n): رژیم غذایی نرمال (ND)، رژیم غذایی پُرچرب (HFD)، رژیم غذایی پُرچرب+تمرین (HFDT)، رژیم غذایی پُرچرب+ژل رویال (HFDRJ) و رژیم غذایی پُرچرب+تمرین+ژل رویال (HFDTRJ) تقسیم شدند. گروههای مکمل، طی دورهی مداخلهی روزانه 100 میلیگرم RJ (به ازای هر کیلوگرم وزن بدن) رقیق شده در آب مقطر را بهصورت خوراکی دریافت کردند. برنامهی تمرین هوازی شامل دویدن روی تردمیل با شدت 60-50 درصد اکسیژن مصرفی (VO2max)، پنج روز در هفته بهمدت هشت هفته بود.
یافتهها: HFD باعث افزایش NF-κB (006/0=p)، TNF-α (006/0=p) و IL-1β (0001/0=p) کبدی شد. AT، RJ و همچنین ترکیب AT با RJ باعث کاهش NF-κB، TNF-α و IL-1β شد (05/0p≤). کاهش NF-κB، TNF-α و IL-1β در گروه HFDTRJ نسبت به گروه HFDT و HFDRJ معنیدار بود (05/0p≤).
نتیجهگیری: ترکیب AT و RJ ممکن است با کاهش بیان NF-κB، TNF-α و IL-1β باعث کاهش شاخصهای التهابی شده و استئاتوز کبدی ناشی از HFD را بهبود بخشد.