82 نتیجه برای مهدی
مهدی زمانی، جان نیروپ، ژانژاک کاسیمان،
دوره 1، شماره 1 - ( 4-1380 )
چکیده
مقدمه: مطالعات و تحقیقات زیادی نشان داده است که دیابت نوع1 با چندشکلی ژنهای ناحیهHLA روی کروموزوم6 (6P21 ) ارتباط دارد. اخیراً نتایج تحقیقات شاهددار در جمعیت بلژیک در سطح DNA نشان داد که بین دیابت نوع 1 و بعضی ژنهای HLA کلاسII بهویژه DRB1Lys71+ ارتباط معنیداری از نظر اماری وجود دارد.
روشها: هشتاد و یک خانواده دانمارکی (با حداقل دو فرد مبتلا در هر خانواده) و 82 فرد سالم بهعنوان شاهد برای چندشکلی ژنهای HLA-DRB و54 خانواده از 81 خانواده برای چندشکلی ژنهایHLA-B,DQA1,DQB1-HLA-B و ژنهای TNFA وTNFB مطالعه شدند. پیوستگی بین دیابت نوع 1 با اللهای ژنDRB1 که Lys71+ را رمزدهی میکند با آنالیز خواهر برادرهای مبتلای هر خانواده (affected sib pair analysis) مطالعه شد.
یافتهها: در جمعیت مورد بررسی، ژن هوموزیگوت DRB1Lys71+ دارای خطر نسبی(RR) 5/103 و پیوستگی بین دیابت نوع 1 با اللهای ژن DRB1Lys71+ فوقالعاده قوی (6-10×1< p) بود. مطالعه مبتنی بر خانواده ( family based association study ) ارتباط ژن با بیماری نشان داد که DRB1Lys71+ مهمترین ژن در ناحیه HLA میباشد که فرد را برای ابتلا به بیماری دیابت نوع 1 مستعد میسازد (38/8=haplotype relative risk ). آنالیز هاپلوتیپ این یافته را تایید کرد.
نتیجهگیری: به نظر میآید که DRB1Lys71+ ژن اصلی مستعدکننده برای دیابت نوع 1 باشد.
باقر لاریجانی، نریمان مصفا، پیمان شوشتریزاده، مهدی نورایی، ابراهیم جوادی، علیرضا شفایی، علیرضا وثیق،
دوره 2، شماره 1 - ( 2-1382 )
چکیده
مقدمه: دیابت یک اپیدمی نهفته و شایعترین بیماری ناشی از اختلالات متابولیسم شناخته شده است. نقص در دستگاه ایمنی ذاتی و سلولی از مواردی است که پژوهشگران نسبت به رویداد آن در این بیماری اتفاق نظر دارند، از جمله در منابع به دفعات به نقص در سیستم فاگوسیتی اشاره شده که شامل اختلال کموتاکسی، فاگوسیتوز و کشندگی(killing) بوده است. با این حال گزارشهای مربوط به اختلال در فرایند انفجار تنفسی سیستم فاگوسیتی، که از مکانیسمهای کشندگی آنها است، ضد و نقیض میباشد. هدف از این مطالعه بررسی فرایند انفجار تنفسی نوتروفیلها ومونوسیتها در خون محیطی به طور جداگانه و با استفاده از دو محرک fmlp Formyl-met-leu-phe)) و (Phorbol-12,13-myristate acetate) PMA بوده است.
روشها: از 36 بیمار دیابتی نوع2 با میانگین سنی 7 ± 53 سال و 20 فرد سالم با میانگین سنی 5 ± 50 سال، 15 میلیلیتر خون محیطی هپارینه گرفته شد. سلولهای فاگوسیتی ( نوتروفیل و مونوسیت) با استفاده از گرادیان غلظتی اختصاصی و کشت سلولی کوتاهمدت، بهطور خالص (بیش از 95%) از خون محیطی جدا گردید. فرایند انفجار تنفسی نوتروفیلها و مونوسیتها بهطور جداگانه به کمک آزمون (Nitro blue tetrazolium) NBT نیمهکمی و با استفاده از دو محرک PMA و fmlp انجام گرفت.
یافتهها: پس از تحریک با PMA در نوتروفیلهای افراد دیابتی، فعالیت کمتری در فرایند انفجار تنفسی در مقایسه با گروه شاهد مشاهده شد (097/0=p). همچنین پس از تحریک با fmlp، نوتروفیلهای افراد دیابتی، در مقایسه با گروه شاهد فعالیت کمتری از خود نشان دادند که این تفاوت از لحاظ آماری معنیدار بود (027/0=p) .برخلاف نوتروفیلها، مونوسیتهای گروه دیابتی و گروه شاهد، در ارائه پاسخ به محرکها در فرایند انفجار تنفسی تفاوتی نشان ندادند.
نتیجهگیری: برپایه نتایج بهدست آمده، به نظر میرسد عدم پاسخ مناسب به محرکها و ناکارآمد بودن فرایند انفجار تنفسی سیستم فاگوسیتی، میتواند زمینه را برای پیدایش، تشدید و تداوم عفونتها در بیماران دیابتی فراهم سازد.
فرگل بویا، باقر لاریجانی، محمد پژوهی، جمشید لطفی، محمد مهدی نورایی، فاطمه بندریان،
دوره 3، شماره 1 - ( 2-1383 )
چکیده
مقدمه: بیش از 5/1 میلیون نفر در ایران مبتلا به دیابت هستند. نوروپاتی یکی از شایعترین عوارض دیابت است که باعث کاهش کیفیت زندگی بیماران دیابتی میگردد و در نهایت ممکن است به زخم و آمپوتاسیون پا منجر شود. هدف این مطالعه بررسی عوامل مؤثر در پیدایش و پیشرفت نوروپاتی دیابتی میباشد.
روشها: در این مطالعه مورد - شاهدی که در بیمارستان شریعتی انجام شد،110 بیمار دیابتی شرکت داشتند. برای انتخاب گروه مورد و شاهد از سیستم امتیازدهی میشیگان استفاده شد. معیار تشخیص قطعی نوروپاتی EMG - NCV بود. سپس متغیرهای مختلف شامل غلظت لیپیدهای خونی، فشار خون، مصرف سیگار، روش کنترل دیابت و کیفیت آن بین دو گروه مقایسه شد.
یافتهها: در این مطالعه رابطه آماری معنیداری بین سن، (کیفیت) کنترل دیابت و مدت بیماری با نوروپاتی بهدست آمد (005/0 و 04/0 و 04/0 :P). همچنین بین عوامل خطرزای آترواسکلروز (پرفشاری خون، هیپرلیپیدمی و مصرف سیگار) با نوروپاتی دیابتی ارتباطی وجود نداشت.
نتیجهگیری: هیپرگلیسمی تنها عامل خطرزای قابل کنترل برای نوروپاتی دیابتی است. کنترل قند خون میزان بروز و سرعت پیشرفت نوروپاتی دیابتی را کاهش میدهد و کیفیت زندگی بیماران دیابتی را بهبود میبخشد. به همین علت باید بیماران مسن، بیماران مرد و بیماران با کنترل بد دیابت از نظر معاینه پاها و دریافت آموزشهای عملی مورد توجه ویژه قرار گیرند.
آنو کاندرا، عباسعلی مهدی، وجیه ریضوی، ر-ک سینق، سهیل احمد، ل-س میشرا،
دوره 4، شماره 1 - ( 4-1383 )
چکیده
تا کنون داروهای گیاهی بسیاری با فرمولهای خوراکی متفاوت برای درمان دیابت توصیه شدهاند. این مطالعه با هدف بررسی اثر درمانی4 نوع گیاه دارویی شامل سیر , (Allium sativum) نیم ,(Azadirachta indica) تولسی (Ocimum sanctum) و خیار تلخ (Momordica charantia)بر کنترل قند خون، آنزیمهای آنتی اکسیدان و یونهای فلزی انجام شد.
روشها: در این کارآزمایی بالینی پس از تهیه عصاره گیاهان دارویی فوق، هر یک از آنها به یک گروه از موشهای دیابتی شده با استرپتوزوتوسین داده شد. همچنین دو گروه دیگر موشهای دیابتی با انسولین و گلی بن کلامید درمان شدند. دو گروه رتهای سالم و موشهای دیابتی درمان شده با سالین به عنوان گروه کنترل در نظر گرفته شدند. میزان قند خون ناشتا، وزن بدن، آنزیمهای آنتیاکسیدان و یونهای فلزی شامل مس، روی، کروم، آهن، منیزیوم و سلنیوم قبل و بعد از پایان مطالعه اندازه گیری شد.
یافتهها: همه ترکیبات ضد دیابت شامل ترکیبات گیاهی، انسولین و گلیبنکلامید بصورت معنی داری سطوح قندخون و پراکسید لیپید را در مقایسه با کنترلهای دیابتی کاهش دادند. کاهش معنیدار فعالیت آنزیمهای آنتی اکسیدان در کنترلهای دیابتی مشاهده شد (001/0P<). پس از تجویز ترکیبات گیاهی کاهنده قند خون، انسولین و گلیبنکلامید آنزیمهای آنتیاکسیدان در موشهای دیابتی به صورت معنیداری افزایش یافت. مقدار یونهای فلزی بهصورت معنیدار در موشهای دیابتی کنترل کاهش یافت، اما در موشهای درمان شده با گیاهان دارویی، انسولین و گلیبنکلامید این داروها باعث بهبود میزان یونهای فلزی شدند .
نتیجهگیری: گیاهان دارویی فوق ممکن است در درمان دیابت مفید باشند، زیرا آنها نه تنها اثرات کاهنده قند خون دارند بلکه با بهبود فعالیت آنزیمهای آنتیآکسیدان موشها را از آسیبهای سلولی با واسطه رادیکالهای آزاد محافظت میکنند. علاوه بر این آنها سطح یونهای فلزی را که با آنزیمهای آنتیاکسیدان همراه هستند، بهبود میدهند.
غلامحسین رنجبر عمرانی، امید بازرگان لاری، علیرضا مهدیزاده، نجف زارع، نیکا سعادت،
دوره 4، شماره 2 - ( 5-1383 )
چکیده
دیابت شایعترین علت نارسایی کلیه، نابینایی، آمپوتاسیون غیرتروماتیک و نوروپاتی است. هموسیستیین یک اسید آمینه سولفوره میباشد که رابطه نزدیکی با اسید آمینه متیونین و سیستیین دارد. تبدیل متیونین به هموسیستیین و نهایتاً سیستیین با آنزیمها و کوآنزیمهایی انجام میشود که از جمله مهمترین مواد شرکتکننده دراین چرخه ویتامینهای B6 و B12 و فولات میباشد. اثر متفورمین بر غلظت پلاسمایی هموسیستیین از طریق کاهش غلظت ویتامین B12 قبلاً در بیماران تیپ 2 دیابت قندی مطرح گردیده بوده است.
روشها: مطالعه حاضر مطالعهای آیندهنگر و تجربی- مداخلهای به شکل کارآزمایی بالینی ֽ در 76 بیمارمبتلا به دیابت قندی نوع دوم در شیراز میباشد. بیماران به دو گروه 38 نفره تقسیم گردیده؛ در گروه اول ازداروی متفورمین با دوز 2000-500 میلی گرم در روز و در گروه دوم از داروی گلیبنکلامید با دوز 5 تا 20 میلیگرم در روزاستفاده شد و حداقل زمان پیگیری شش ماه بود. در این مطالعه از Hb و MCV بعنوان نشانگرهای کمخونی مگالوبلاستیک برای تعقیب وضعیت ویتامین 12B و فولات استفاده شد. اندازهگیری غلظت پلاسمایی هموسیستیین ناشتا، HbA1C و قند خون در ابتدا، 3 و 6 ماه بعد انجام گرفت.
یافتهها: تفاوت معناداری در سن، جنس، وزن، قد و نمایه توده بدنی (BMI) و میزان عوامل سرمی در آغاز مطالعه در دو گروه مشابه بود. افزایش میزان هموسیستیین در بازه سه و شش ماهه پس از شروع درمان در مقایسه با آغاز درمان در گروه متفورمین نشان دهنده افزایش قابل ملاحظه آماری میباشد. ( 003/0P=). در پیگیری ششماهه در گروه متفورمین میانگین سطح پلاسمایی هموسیستیین برابر 58/0 98/10 و در گروه گلیبنکلامید برابر 88/0 10 بود.
نتیجهگیری: متفورمین باعث افزایش سطح هموسیستیین پلاسما می گردد گرچه این اثر اندک است ولی قابل ملاحظه می باشد. مقدار زیادی از متفورمین در دیواره معده و روده جمع شده و باعث سوء جذب ویتامین B12 می گردد. بنابراین منطقی است اینگونه فرض کنیم که 6 ماه درمان با متفورمین که باعث سوء جذب ویتامینB12 میگردد ممکن است باعث افزایش سطح هموسیستیین پلاسما شود. در مطالعه ما درصد افزایش هموسیستیین 54/7 درصد بوده است که شاید علت افزایش بیشتر در مطالعه حاضر در مقایسه با سایر مطالعات، طول مدت بیشتر دریافت متفورمین بوده است. افزایش هموسیستیین سرم ممکن است عوارضی بر روی عروق ایجاد کند که نیاز به مطالعه آینده نگر دارد.
مهدی زمانی، محمد امین طباطباییفر، آرزو صوابی اصفهانی، فریدون مصطفوی، آریا ستوده، باقر لاریجانی،
دوره 4، شماره 4 - ( 3-1384 )
چکیده
دیابت نوع یک (T1DM)، یک بیماری خودایمنی است که در آن با واسطه سلولهای T، سلولهای بتای لوزالمعده بصورت گزینشی تخریب می شوند. نیمی از خطر ایجاد T1DM بوسیله منطقه ژنی HLA بوجود می آید. همچنین، نیمی از خطر بیماری T1DM توسط دیگر ژنهای غیر از HLA و احتمالاً آنهایی که در کمپلکس میانکنش با آنتی ژن دخیل میباشند، ایجاد شود. محصول ژن CD4 (یکی از مهمترین گیرنده های سطح سلول T که نقش کلیدی در ارائه آنتی ژن دارد) میتواند عاملی از این دست میباشد.
روشها: ما در این مطالعه با بهره گیری از رویکرد ژن کاندید، ارتباط احتمالی چندشکلی ژن CD4 را با T1DM در جمعیت ایرانی بررسی نموده ایم. چندشکلی ناشی از تکرار پنج نوکلئوتیدی غنی از بازهای پیریمیدینی که در پروموتر ژن مربوطه واقع شده است، مورد مطالعه قرار گرفت. تعداد 92 بیمار T1DM و 108 فرد شاهد سالم با استفاده از شیوه PCR بررسی شدند.
یافتهها: تجزیه و تحلیل نتایج بدست آمده، ارتباط حمایتی آلل CD4*A3 در مقابل بیماری T1DM (159/0= RR025/0=Pc؛ 707/0-036/0: CI 95%) و مستعد کنندگی آلل CD4*A5برای بیماری T1DM (397/7= RR010/0=Pc؛
414/33-630/1: CI 95%) را نشان داد.
نتیجهگیری: این نتایج حاکی از آن است که چند شکلی های خاص ژن CD4 دارای پیوستگی مثبت ومنفی با بیماریT1DM در جمعیت ایران می باشد.
میترا نیافر، فاطمه اصفهانیان، علیرضا استقامتی، رامین حشمت، مهدی هدایتی، معصومه کرمی، مهرشاد عباسی، منوچهر نخجوانی،
دوره 4، شماره 4 - ( 3-1384 )
چکیده
سطح استرس اکسیداتیو در بیماران دیابتی بالا است و اکسیداسیون LDL-C ورود و تجمع آن در ماکروفاژها را تسهیل می نماید که شاید از علل افزایش آترواسکلروز و بیماریهای قلبی عروقی در این بیماران باشد. از طرف دیگر ترکیبات اکسید شده LDL-C خاصیت ایمونوژنیک داشته و باعث تولید آنتی بادی می شوند. البته اثر این آنتی بادیها در مهار یا تحریک روند آترواسکلروز بهخوبی معلوم نیست. مطالعه حاضر سطح LDL-C اکسید شده و آنتی بادی ضد آن را در بیماران دیابتی و افراد سالم مقایسه می نماید.
روشها: جمعیت مورد مطالعه81 بیمار دیابتی نوع دو 40 تا 65 ساله غیر سیگاری بودند که تحت درمان با داروهای پایین آورنده چربی خون و فشار خون نبوده و سابقه بیماری قلبی- عروقی و کلیوی نداشتند. به عنوان گروه شاهد 69 فرد سالم انتخاب شده و از نظر جنس و نمایه توده بدن با گروه مورد هماهنگ شدند. پس از اخذ رضایت برای ورود به مطالعه ، اطلاعات دموگرافیک و آنتروپومتریک افراد مورد مطالعه ثبت گردید. در نمونه خون ناشتا قند، کلسترول تام، HDL ، تریگلیسرید ، نیتروژن اوره ،اسید اوریک، الکترولیتها، هموگلوبین گلیکوزیله(HbA1c)، LDL اکسید شده و آنتی بادی ضد آن اندازه گیری شده و میزان LDL ، نسبت LDL اکسید شده به خود LDL و نمایه توده بدن محاسبه گردید.
یافتهها: در دو گروه شاهد و بیمار، میزان LDL اکسید شده با LDL-C و کلسترول تام متناسب بود. سطح LDL اکسید شده و نسبت LDL اکسید شده به LDL در گروه شاهد بیش از بیماران دیابتی بود. در بیماران دیابتی آنتی بادی ضد LDL اکسیدشده با آن ارتباط معنی دار داشت. سطح LDL اکسید شده با سن و میزان کنترل قند خون ارتباط نداشت.
نتیجهگیری: سطح LDL اکسید شده در بیماران دیابتی کمتر از افراد سالم و متناسب با آنتی بادی ضد آن است. طبق مطالعات موجود بهنظر می آید نوع و شدت اکسیداسیون در بیماران دیابتی بهگونهای است که برداشت آن توسط ماکروفاژ و سایر سلولها را تسهیل و در نتیجه سطح خونی آن را کاهش می دهد.
عسل عطایی جعفری، سعید حسینی، رامین حشمت، محمد پرویز، سرمه رئیس زاده، مهدی یوسفی، محمد پژوهی،
دوره 5، شماره 4 - ( 3-1385 )
چکیده
مقدمه: خطر بیماریهای قلبی عروقی در دیابت بالاست، بنابراین دستیابی به سطوح مناسب چربی های خون در این بیماران، از اهمیت خاصی برخوردار است. تغذیه و از جمله مصرف آنتوسیانین ها، نقش مهمی در کاهش خطر بیماریهای قلبی و فشار خون دارد. در این مطالعه، اثر مصرف کنسانتره آب آلبالو به عنوان یک منبع غنی از آنتوسیانینها، بر سطح چربیها و فشار خون در بیماران مبتلا به دیابت نوع 2 مورد بررسی قرار گرفت.
روشها: در این مطالعه نیمه تجربی، 16 زن دیابتی نوع 2 با قند خون ناشتای ≥ 110 mg/dl و LDL-C≥ 100 mg/dl مورد بررسی قرار گرفتند و 40 g/day کنسانتره آب آلبالو به مدت 6 هفته مصرف کردند. وزن، چربی های خون و سطح فشار خون سیستولیک و دیاستولیک در شروع و پایان مطالعه اندازه گیری شد. همچنین مصرف غذای 2 روز نیز توسط بیماران به ثبت رسید. به منظور تجزیه و تحلیل آماری داده ها، از آزمون ویلکاکسون استفاده شد.
یافتهها: میانگین (±SD) سن، وزن، کلسترول تام، LDL-C و فشار خون سیستولیک و دیاستولیک در ابتدای مطالعه به ترتیب 8/8±6/53 سال، 9/14±8/72 کیلوگرم، 0/27±9/213 mg/dl، 7/14±4/118mg/dl، 7/15±1/129 mmHg و1/8±7/81 mmHg بود. در پایان مطالعه مقادیر وزن، کلسترول تام، LDL-C و فشار خون سیستولیک و دیاستولیک بطور معنیداری کاهش یافتند (05/0>P). تغییرات مشاهده شده در سطح HDL-C و تری گلیسیرید سرم از نظر آماری معنی دار نبود.
نتیجهگیری: نتایج این مطالعه نشان میدهد که مصرف آب آلبالو، به بهبود عوامل خطر بیماریهای قلبی عروقی در بیماران مبتلا به دیابت نوع 2 کمک میکند.
منیر جدیدالاسلامی، مهدی عباس نژاد، محمدرضا شهرکی،
دوره 6، شماره 2 - ( 6-1385 )
چکیده
مقدمه: صبر زرد از گیاهان دارویی است که برای درمان التهاب، بهبود سوختگی و تقویت سیستم ایمنی مورد استفاده قرار می گیرد. امروزه به دلیل عوارض جانبی کمتر و ارزان تر بودن گیاهان دارویی، مصرف آنها رو به افزایش است. هدف این مطالعه بررسی اثر صبرزرد بر قند خون، لیپیدها و لیپوپروتئینها درموشهای صحرایی نر دیابتی شده با استرپتوزوتوسین بود.
روشها: جمعیت مورد مطالعه شامل 56 سر موش صحرایی نر از نژاد ویستار آلبینو با وزن 150-200گرم بودند. حیوانات مورد آزمایش به7 گروه تقسیم گردیده که 6 گروه آنها با استرپتوزوتوسین (IP-Kg/mg65) دیابتیک شدند. پس ازیک هفته، خونگیری جهت اندازه گیری قندخون ناشتا به منظور دیابتی شدن حیوانات انجام گرفت. گروههای دیابتیک به جز گروه کنترل دیابتی روزانه به ترتیب مقادیر(mg/kg100،200،300و400) عصاره صبرزرد وmg/kg5 گلیبنکلامید را از طریق گاواژ به مدت 4 هفته دریافت نمودند. درپایان دوره درشرایط ناشتا،خونگیری جهت اندازهگیری قند خون، لیپیدها و لیپوپروتئین های سرم انجام شد.
یافته ها: نتایج حاصل از این بررسی نشان داد که فقط دوزmg/kg400 صبرزرد و mg/kg 5 گلیبن کلامید موجب کاهش معنی دار قند (به ترتیب،12/23 ±62/162و51/26±37/193) گردید. همچنین دوزهای mg/kg200،300،400 صبرزرد و mg/kg5 گلیبن کلامید موجب کاهش معنی داری درغلظت تری گلیسیرید وکلسترول نسبت به گروه کنترل دیابتیک گردیدند. تمامی دوزهای صبرزرد و گلیبن کلامید موجب کاهش LDL شدند اما اثری بر HDL نداشتند.
نتیجهگیری: نتایج این تحقیق نشان می دهد که عصاره صبرزرد موجب کاهش قند، کلسترول، LDL و TG می گرددکه شناخت دقیق آن نیاز به مطالعه بیشتری دارد.
فرهاد حسین پناه، مهدی رامبد، فریدون عزیزی،
دوره 6، شماره 3 - ( 2-1386 )
چکیده
هدف از این مطالعه تعیین شیوع و ویژگی های مبتلایان به هیپرگلیسمی ایزوله (IPH) که به صورت گلوکز پلاسمای ناشتای(FPG) کمتر ازmg/dl 126 و گلوکز پلاسما پس از تست تحمل گلوکز خوراکی (OGTT) بیشتر از mg/dl 200 تعریف میشوند، بود.
روشها: نتایج OGTT مربوط به 9745 فرد شرکت کننده در مطالعه قند و لیپید تهران (TLGS) (5589 زن و 4156 مرد) با سن بیشتر از 20 سال و بدون تشخیص قبلی دیابت، مورد ارزیابی قرار گرفت. مدل رگرسیون لوجستیک جهت پیش بینی وجود IPH در افراد با mg/dl 126< FPG مورد استفاده قرار گرفت.
یافتهها: شیوع کلی هیپرگلیسمی ایزوله بعد از تست تحمل گلوکز (IPH) 1/3 % (302n=) بود. در 5/26% (80n=) از افرادِ دارای IPH , گلوکز خون ناشتا کمتر از 100 میلی گرم در دسی لیتر بود. در آنالیز رگرسیون لوجیستیک، نسبت های شانس معنی دار از نظر آماری مربوط به این موارد بودند: گلوکز خون ناشتا(FPG) ≥mg/dl 100 (5/9OR=؛ فاصله اطمینان 95% معادل 5/12-1/7) ، سن ≥ 40 سال(6/2OR=؛ فاصله اطمینان 95% : 7/3-8/1)، تری گلیسیرید بیشتر یا مساوی 200 میلی گرم در دسی لیتر(1/2OR=؛ فاصله اطمینان 95% : 7/2-6/1)، فشار خون بالا (0/2OR=؛ فاصله اطمینان 95% : 6/2-8/1)، و دور کمر غیرطبیعی (9/1OR=؛ فاصله اطمینان 95% : 8/2-3/1).
نتیجه گیری: این آنالیز نشان داد که در افراد شهرنشین تهرانی باmg/dl 126 FPG< ، متغیر هایی نظیر FPG ≥mg/dl 100، سن بالا، بالا بودن تری گلیسرید خون، فشار خون بالا و دور کمر غیرطبیعی، به طور معنی داری با وجود IPH ارتباط داشتند. بنا براین می توان OGTT را در افراد دارای خصوصیات فوق الذکر توصیه نمود.
مهرانگیز ابراهیمی ممقانی، سید رفیع عارف حسینی، اکبر علی عسگرزاده، مهدیه گل زرند،
دوره 7، شماره 3 - ( 4-1387 )
چکیده
مقدمه: پرفشاری خون و افزایش شاخصهای التهابی در بیماران مبتلا به دیابت نوع 2 از علل اصلی بروز بیماریهای قلبی- عروقی هستند. لذا درمان این دو عامل خطر بیماریهای قلبی- عروقی در این بیماران اهمیت دارد. از این رو مطالعه حاضر با هدف تعیین اثر زرشک سیاه فرآوری شده بر روی فشارخون و فاکتورهای التهابی طراحی گردید.
روشها: در این کارآزمایی بالینی، 57 بیمار مبتلا به دیابت نوع 2 شرکت نمودند و به طور تصادفی به سه گروه تقسیم شدند : 1) گروه زرشک سیاه فرآوری شده (19 نفر) که روزانه یک قاشق غذاخوری زرشک سیاه فرآوری شده در سرکه سیب مصرف می کردند، 2) گروه سرکه سیب (19 نفر) که روزانه دو قاشق غذاخوری سرکه سیب مصرف می کردند و 3) گروه شاهد (19 نفر) که هیچ مداخله ای دریافت نمی کردند. دریافت غذایی، شاخصهای تن سنجی، فاکتورهای التهابی و فشار سیستولیک و دیاستولیک در پایه و پایان هفته هشتم مطالعه اندازه گیری شد.
یافته ها: در پایان هفته هشتم ، میانگین دریافت غذایی، شاخصهای تن سنجی، غلظت hs CRP ، فشار سیستولیک و دیاستولیک در سه گروه تغییر معنی داری نشان ندادند. غلظت اینترلوکین-6 نیز در دو گروه زرشک سیاه و شاهد تغییر معنی داری نداشت، در حالیکه در گروه سرکه سیب بطور معنی داری کاهش یافت.
نتیجه گیری: نتایج مطالعه حاضر حاکی از عدم تاثیر زرشک سیاه فرآوری شده بر روی فشارخون سیستولیک و دیاستولیک و فاکتورهای التهابی و تاثیر مثبت سرکه سیب بر روی اینترلوکین-6 بودند.
مهدی خبازخوب، اکبر فتوحی، حسن هاشمی، کاظم محمد،
دوره 7، شماره 3 - ( 4-1387 )
چکیده
چکیده مقدمه: چاقی و اضافه وزن با توجه به نقشی که در بروز بیماریهای قلبی، فشار خون و دیابت دارند، از اهمیت ویژهای برخوردارند. گزارش حاضر با هدف تعیین چاقی و اضافه وزن بر حسب سن و جنس در جمعیت شهری تهران ارائه میگردد.
روش ها: طی یک مطالعه جمعیتی مقطعی بوسیله نمونه گیری خوشهای طبقهبندی شده، نمونهها متناسب با جمعیت مناطق تهران (طبقهها) انتخاب شدند. وزن و قد افراد شرکت کننده در شرایط استاندارد اندازه گیری شد. برای تعین چاقی، اضافه وزن و لاغری از صدک های نمایه توده بدن برای سن و جنس استفاده گردید. مقادیر گزارش شده شیوع بر حسب سن و جنس استاندارد شده و رابطه چاقی و لاغری با سن و جنس به عنوان متغیرهای مستقل بوسیله رگرسیون لجستیک محاسبه شد.
یافته ها: از 6497 فرد انتخاب شده، 3/70% (4565 فرد) در مطالعه شرکت کردند که قد و وزن 4452 نفر اندازه گیری شد. 42% نمونه ها مذکر و میانگین سنی شرکت کنندگان 7/18± 3/30 سال بود. شیوع چاقی و اضافه وزن به ترتیب 6/13% (7/14-4/12: CI 95%) و 9/24% (3/26-4/23: CI 95%) بود. چاقی و اضافه وزن بطور معنی داری با افزایش سن زیادمیشود و بر خلاف اضافه وزن که در دو جنس تفاوتی نداشت (826/0= P) چاقی در زنان بیشتر است (001/0>P).
نتیجه گیری: چاقی نزد ساکنین تهران از نسبت متوسطی برخوردار است. یافته های مربوط به اضافه وزن میتواند به عنوان هشداری برای جمعیت تهران باشد بطوری که بر اساس این یافته ها، یک اپیدمی چاقی در جمعیت پیش بینی تهران میشود.
سارا مدنی سادات، محمد مهدی مطهری، عباسعلی کشتکار،
دوره 7، شماره 4 - ( 8-1387 )
چکیده
مقدمه: دیابت، علت اصلی نابینایی در سنین فعال زندگی(74-20 سالگی) می باشد و به طرق مختلفی منجر به کاهش دید می شود. هدف از این مطالعه بررسی، نقش دیابت در وقوع کاتاراکت زودهنگام است.
روشها: 101 بیماردیابتی نوع 2 (62 زن و 39 مرد) مراجعه کننده به مرکز آموزشی درمانی پنجم آذر گرگان که تا کنون تحت معاینات و بررسیهای چشم پزشکی قرار نگرفته بودند، با میانگین سنی 1/15 ± 7/51 سال وارد این مطالعه مقطعی گردیدند. رابطه عوامل خطر سن، جنس، طول مدت ابتلا به دیابت، نحوه کنترل دیابت و روش مورد استفاده برای کنترل دیابت همراه با کاتاراکت، با استفاده از برآورد نسبت برتری مورد ارزیابی قرار گرفت.
یافتهها: میانگین طول مدت ابتلا به دیابت 7/5 سال بود. 56 نفر از بیماران دچار عارضه کاتاراکت بودند (شیوع 5/55% ، فاصله اطمینان 95% : 3/65-2/45 %). فراوانی زنان مبتلا به کاتاراکت، اندکی بیشتر از مردان بود
) 05/0(P> همچنین ارتباطی بین ایجاد کاتاراکت و روش کنترل دیابت دیده نشد. نسبت برتری تصحیح شده در افراد با سن بالاتر از 50 سال، نسبت به سن کمتر از آن 3/4 (فاصله اطمینان 95% : با 3/10-8/1%) و سابقه ابتلا به دیابت بیش از 6 سال نسبت به کمتر از آن 1/3 (فاصله اطمینان 95% : 4/7-3/1%) برآورد گردید. میانگین قند خون شش ماه اخیر بیماران کاتاراکتی mg/dl 9/219 و بیماران بدون کاتاراکتmg/dl 5/188 بود (26/0, P= 3/2t= )
نتیجهگیری: با توجه به شیوع بالاتر کاتاراکت در بیماران دیابتی نوع 2 در این منطقه نسبت به سایر مناطق کشور و جهان و نقش خالص طول مدت دیابت در وقوع این پیامد، ارزیابی چشم پزشکی در بیماران دیابتی اکیدا توصیه میشود.
مریم السادات دانشپور، مهدی هدایتی، پریسا اشراقی، مسعود هوشمند، فریدون عزیزی،
دوره 7، شماره 4 - ( 8-1387 )
چکیده
مقدمه: در مطالعه حاضر ارتباط پلی مورفیسم آپولیپوپروتئین E بر روی تغییرات چربی، به ویژه میزان HDL-C و زیر گروه های آن در جمعیت ایرانی بررسی شده است.
روشها: 1030 نفر شامل 452 مرد و 578 زن از افراد شرکت کننده در مطالعه قند و لیپید تهران جهت یک مطالعه مقطعی به طور تصادفی انتخاب شدند. میزان قند خون ناشتا، HDL-C و زیر گروه های آن، تری گلیسرید و کلسترول اندازه گیری شد. همچنین عوامل موثر در چاقی مانند نمایه توده بدنی و فشار خون اندازه گیری شدند. یک قطعه از ژن آپولیپوپروتئین E با استفاده از تکنیک PCR تکثیر شد، سپس پلی مورفیسم مورد نظر با استفاده از تکنیک RFLP مشخص شد ((HhaI.
یافته ها: حضور آلل e2 ارتباط معنی داری با افزایش میزان HDL-C ( مردان: mg/dl 13± 48 E2= در مقابل mg/dl 9± 42 E4= ؛ 009/0 P= ، زنان: mg/dl 15± 51 E2= در مقابل mg/dl 10± 45 E4 =؛ 007/0P= )و HDL2 ( مردان: mg/dl 8± 17 E2= در مقابل mg/dl 6 ± 13 E4 =؛ 039/0P=، زنان: mg/dl 10± 20 E2= در مقابل mg/dl 7± 16 E4= ؛007/0P=)در دو جنس مرد و زن نشان داد. این ارتباط با در نظر گرفتن اثر جنس و سن همچنان معنی دار بود.
نتیجه گیری: ارتباط معنی داری بین پلی مورفیسم آپولیپوپروتئین E با میزان تغییرات HDL-C و زیر گروه های آن وجود دارد. این یافته اهمیت اثر تغییرات ژنی را بر میزان سطح لیپید نشان می دهد.
عسل عطایی جعفری، مهدی نجفی، سعید حسینی، آناهیتا هوشیار راد، رامین حشمت،
دوره 7، شماره 4 - ( 8-1387 )
چکیده
مقدمه: به دلیل اهمیت تغذیه صحیح در به تاخیر انداختن عوارض قلبی عروقی، لازم است پیش از هرگونه مداخله تغذیه ای و آموزش، دورنمایی از وضعیت موجود و عادات غذایی بیماران کاندید CABG در دست باشد. در این مطالعه کیفیت رژیم غذایی مربوط به یکسال گذشته بیماران بستری جهت عمل CABG به صورت میزان پیروی از رژیم مدیترانه ای بررسی و برخی عوامل موثر بر آن شناسایی شدند.
روشها: دریافت غذایی در 418 بیمار بستری آماده عمل CABG ،توسط پرسشنامه بسامد غذایی بدست آمد و میزان پیروی از رژیم مدیترانه ای با روش امتیازدهی Med-DQI (شاخص کیفیت رژیمی مدیترانه ای)، ارزیابی شد. کیفیت رژیم بر اساس امتیازها تعیین شد. امتیاز 0 تا 4، بالاترین کیفیت و امتیاز 11 تا 14، رژیم ناسالم را نشان می دهد. همچنین ارتباط بین مشخصات دموگرافیک بیماران با چارک های امتیاز کیفیت رژیم ارزیابی شد.
یافته ها: میانگین امتیاز کیفیت رژیم بیماران 0/2 ± 3/5 بود. 34% بیماران دارای رژیم سالم (امتیاز 4-0) بودند و تنها 2 نفر در رده رژیم ناسالم (امتیاز 14-11) قرار داشتند. میانگین دریافت اسیدهای چرب اشباع، کلسترول و گوشت در بیماران با بهترین کیفیت رژیمی بطور معنی داری کمتر از بیماران با کیفیت پایینتر رژیم بود و برعکس، از دریافت بالاتر روغن زیتون، ماهی، غلات، و میوه و سبزی برخوردار بودند (0001/0>P). با این وجود حتی در گروه رژیم سالم، میانگین دریافت گوشت، روغن زیتون و ماهی به بالاترین امتیاز رژیم مدیترانه ای نمی رسید.
نتیجه گیری: بیماران کاندید CABG در طی 1 سال قبل از جراحی، از عملکرد رژیمی خوبی برخوردار بوده اند و تقریبا هیچکدام در رده رژیم نا سالم قرار نداشتند. لازم است بر مصرف کمتر گوشت و مصرف بیشتر روغن زیتون و ماهی در این بیماران تاکید شود.
شیوا فقیه، علیرضا ابدی، مهدی هدایتی، سید مسعود کیمیاگر،
دوره 9، شماره 1 - ( 9-1388 )
چکیده
مقدمه: مطالعات اخیر پیشنهاد میدهند که متابولیسم کلسیم و شاید دیگر ترکیبات موجود در شیر، ممکن است در تغییر تعادل انرژی و در نتیجه کاهش وزن نقش داشته باشند. این مطالعه با هدف مقایسه اثرمصرف شیر کم چربی، شیر سویای غنی شده با کلسیم و مکمل کلسیم بر کاهش وزن و چربی بدن در زنان دارای اضافه وزن و چاق غیر یائسه صورت گرفت.
روشها: در این کارآزمایی بالینی، 100 زن دارای اضافه وزن یا چاق غیر یائسه و سالم، به صورت تصادفی به یکی از گروههای زیر اختصاص یافته و به مدت 8 هفته تحت مطالعه بودند: 1)گروه کنترل ، 600-500 میلی گرم در روز کلسیم 2) گروه مکمل کلسیم، همانند گروه کنترل به علاوه 800 میلی گرم کلسیم در روز به شکل کربنات کلسیم 3) گروه شیر، دارای 3 سروینگ در روز شیر کم چربی 4)گروه شیر سویا، دارای 3 سروینگ در روز شیر سویا (انرژی همه گروهها 500 کیلو کالری کمتر از نیاز روزانه فرد بود). در ابتدای مطالعه و پایان هفته 8 ، شاخصها ی تن سنجی اندازهگیری و 3 روز پرسشنامه ثبت مواد غذایی و فعالیت بدنی تکمیل شد.
یافتهها: مقایسه میانگین تغییرات وزن، دور کمر، BMI و WHR نشان داد که کاهش دور کمر وWHR در بین 4 گروه تفاوت معنیدار داشت (به ترتیب 029/0P= و 015/0P= ). پس از تعدیل برای مقادیر پایه، اختلاف در تغییرات وزن و BMI نیز در بین 4 گروه معنیدار شد (به ترتیب 019/0P= و 017/0P= ). بیشترین کاهش در تمام شاخصهای تن سنجی، متعلق به گروه مصرف کننده شیر بود.
نتیجهگیری: افزایش مصرف شیر کم چربی میتواند باعث کاهش بیشتر چاقی عمومی و مرکزی نسبت به رژیم کم کالری به تنهایی گردد.
علی خانی جیحونی، سید محمد مهدی هزاوهئی،
دوره 10، شماره 1 - ( 10-1389 )
چکیده
Normal
0
false
false
false
MicrosoftInternetExplorer4
مقدمه: به منظور جلوگیری از عوارض بیماری دیابت، انجام مداخلات آموزشی با استفاده از
مدلهای آموزش بهداشت قابل اجرا است. هدف
مطالعه حاضر، بررسی تأثیر برنامه آموزشی بر اساس مدل بزنف (BASNEF) بر کنترل قندخون در بیماران مبتلا
به دیابت نوع 2 بود.
روشها: پژوهش حاضر یک مطالعه نیمه تجربی و آیندهنگر است. 100نفر
از بیماران دیابت نوع 2 (50 نفر مورد و 50 نفر شاهد) با سن 65-40 سال و با سابقه
ابتلا به دیابت بالای 5 سال در مطالعه شرکت کردند. ابزار گردآوری دادهها شامل
پرسشنامه تنظیم شده بر اساس مدل بزنف، چک لیست برای ثبت عملکرد بیماران بر اساس
خود گزارشدهی، میزان HbA1c
و قندخون بیماران بود. قبل از انجام مداخله آموزشی، چک لیست برای ثبت آزمایش HbA1c و قندخون و
پرسشنامه و برای هر دو گروه تکمیل و بیماران گروه مورد در 6 جلسه به مدت 1 ماه
برنامه آموزشی دریافت کردند. هم چنین 1 و 2 ماه پس از اتمام مداخله آموزشی، دو
جلسه پیگیری برگزار شد. بلافاصله پس از مداخله و 3 ماه بعد از مداخله آموزشی، هر
دو گروه شاهد و مورد پرسشنامه و چک لیست مربوطه را تکمیل کردند.
یافتهها: یافتههای
پژوهش نشان داد که بین میانگین نمره مربوط به متغیرهای اجزای مدل بزنف (اعتقادات،
نگرش و معمولهای انتزاعی و عوامل قادر کننده) در دو گروه مورد و شاهد در خصوص
کنترل قند خون قبل و بعد از مداخله آموزشی اختلاف معنیداری وجود دارد. همچنین
گروه مورد نسبت به گروه شاهد عملکرد بهتری در خصوص انجام رفتارهای کنترل کننده
قندخون بلافاصله و 3 ماه بعد از پایان برنامه آموزشی داشت به طوری که میزان HbA1c (از 65/8 قبل از مداخله به 47/7، 3
ماه پس از مداخله آموزشی) و قند خون (از 08/207 قبل از مداخله به 2/124، 3 ماه پس
از مداخله آموزشی) آنها نیز کاهش چشمگیری داشت که از نظر آماری معنیدار بود.
نتیجهگیری: تدوین برنامه
آموزشی بیماران دیابتی برای کنترل قندخون با استفاده از مدل بزنف بسیار سودمند و
اثربخش است. ضمن این که در اجرای این برنامهها کنترل، پایش و پیگیری آموزشی توصیه
میشود.
مهدیه مهراب محسنی، مهسا محمدآملی، شیرین حسنی رنجبر، ناهید روحیپور، پروین امیری، ارغوان کوروشنیا، رامین حشمت، باقر لاریجانی، جواد توکلی بزاز، محمد نبیونی،
دوره 10، شماره 3 - ( 12-1389 )
چکیده
مقدمه: اکسید نیتریک اندوتلیال سبب افزایش استعداد ابتلا به دیابت نوع 2 و مقاومت به انسولین، میگردد. در مطالعات گذشته چندین پلیمورفیسم ژن eNOS بررسی و نشان داده شده است که بین هاپلونوعهای ژن eNOS با دیابت نوع 2 و عوارض دیابت در جمعیتهای گوناگون ارتباط وجود دارد. همچنین ارتباط بین پلیمورفیسم VNTR اینترون4 eNOS با عملکرد اندوتلیال و خطر ابتلا به دیابت نوع 2 گزارش شده است. هدف از این مطالعه یافتن ارتباط بین این پلیمورفیسم و دیابت نوع 2 یا عوارض میکرو واسکولار آن در مقایسه با جمعیت کنترل سالم در یک جمعیت ایرانی میباشد.
روشها: از 220 بیمار مبتلا به دیابت نوع 2 و کنترل سالم که همگی آنها از کلینیک دیابت بیمارستان علیبن ابیطالب وابسته به دانشگاه رفسنجان انتخاب شده بودند، نمونه تهیه شد.
یافتهها: تفاوت معنیداری در فراوانی ژنوتایپ پلیمورفیسم eNOS بین بیماران و گروه کنترل مشاهده شد (96/3-05/0: 95% CI، 0/2 =OR، 02/0=P، bb در برابر aa+ab). همچنین فراوانی آلل a در بیماران دیابتی در مقایسه با گروه کنترل افزایش چشمگیری داشت (08/4-19/1: 95% CI، 1/2=OR، 07/0=P). فراوانی آللa در بیماران مبتلا به نوروپاتی دیابتی نسبت به گروه کنترل، نیز افزایش چشمگیری داشت (7/3-00/1: 95% CI، 8/1=OR، 03/0=P). به علاوه فراوانی آلل aو ژنوتایپ بین بیماران فاقد عوارض و گروه کنترل تفاوت معنیداری داشت، به ترتیب: ](8/5-2/1: 95% CI؛ 6/2=OR، 007/0=P، bb در برابر aa+ab)، (5/9-4/1: 95% CI؛ 8/2=OR، 001/0=P)[.
بحث و نتیجهگیری: یافتههای ما وجود ارتباط بین پلیمورفیسم ژن eNOS و دیابت نوع 2 و عوارض ناشی از آن را در جمعیت ایرانی تأیید میکند. هر چند، ارتباط بین پلیمورفیسم VNTR و ژن eNOS و T2DM در بیماران دیابتی بدون عوارض چشمگیرتر میباشد و به نظر میرسد پلیمورفیسم ژن eNOS بر روی دیابت و عوارض میکرو واسکولار آن اثر دوگانه دارد.
مهدیه مهراب محسنی، پروین امیری، فروغ اعظم سیاح پور، شیرین حسنی زنجبر، ناهید روحیپور، رامین حشمت، باقر لاریجانی، جواد توکلی بزاز، مهسا محمد آملی،
دوره 10، شماره 4 - ( 7-1390 )
چکیده
مقدمه: پلیمورفیسمهای ژن فاکتور رشد اندوتلیال عروقی VEGF (Vascular Endothelial Growth Factor) با عوارض گوناگون از جمله نوروپاتی و رتینوپاتی دیابتی ارتباط دارد. ما در این مطالعه ارتباط بین پلیمورفیسمهای ژن VEGF و زخم پای دیابتی را بررسی نمودیم.
روشها: گروه مورد مطالعه شامل بیماران مبتلا به دیابت نوع 2 واجد زخم پای دیابتی (247N=) و فاقد زخم پای دیابتی (241N=)؛ گروه کنترل شامل 98 فرد سالم بود (98N=). از روش ARMS-PCR برای تعیین ژنوتیپ پلیمورفیسمهای تک نوکلئوئیدی ژن VEGF در موقعیتهای C/T 7- و C/A 2578- استفاده شد.
یافتهها: فراوانی ژنوتیپ AA در بیماران واجد زخم پای دیابتی در مقایسه با افراد دیابتی فاقد زخم پای دیابتی کاهش معنیداری داشت (80/0-24/0=CI 95%، 44/0=OR، AA vs. CA+CC). همچنین کاهش معنیداری در فراوانی آلل A در بیماران مبتلا به زخم پای دیابتی در مقایسه با کنترلهای سالم وجود داشت (96/0-48/0 CI= 95%، 68/0OR=، 02/0P=).
نتیجهگیری: به نظر میرسد که فراوانی آلل A در بیماران مبتلا به زخم پای دیابتی کمتر بود که نشان دهنده اثر حمایتی این آلل است. سازوکار احتمالی، کاهش رگزایی در بیماران فاقد این آلل میباشد.
عبدالرضا چاری، پروین میرمیران، گلاله اصغری، مهدی هدایتی، عطیه آموزگار، عباس شفیعی، فریدون عزیزی،
دوره 10، شماره 4 - ( 7-1390 )
چکیده
مقدمه: این مطالعه با هدف تعیین اثرات روغن هسته انار PSO (Pomegranate seed oil) بر روی فراسنجهای لیپیدی سرم در افراد مبتلا به هیپرلیپیدمی انجام شد.
روشها: در این کارآزمایی بالینی تصادفی دو سوکور که بر روی 51 بیمار مبتلا به هیپرلیپیدمی انجام شد، بیماران در دو گروه مورد و شاهد قرار گرفتند که به ترتیب 2 کپسول 400 میلیگرمی PSO و 2 کپسول 400 میلیگرمی دارونما در روز به مدت 4 هفته دریافت نمودند. غلظت کلسترول تام، تریگلیسرید، LDL-C، ال دی ال اکسیده (Ox-LDL)، گلوکز و انسولین ناشتا در ابتدای مطالعه و پس از 4 هفته اندازهگیری شد.
یافتهها: میانگین غلظت تریگلیسرید و نسبت تریگلیسرید به HDL-کلسترول در گروه مورد پس از 4 هفته نسبت به مقادیر پایه کاهش معنیدار [به ترتیب 40/1±75/2 در مقابل 56/1±45/3 میلیمول در لیتر، (009/0= P) و 6/4 ±7/5 در مقابل 0/5±5/7، (031/0=P)] داشت. اثر کاهش در گروه مورد در مقایسه با گروه شاهد برای میانگین غلظت نسبت کلسترول به HDL-کلسترول پس از تعدیل مقادیر پایه معنیدار بود [5/1±4/5 در مقابل 4/1±9/5 ، (05/0>P)]. میانگین تغییرات در گروه مورد در مقابل گروه شاهد برای غلظت HDL-کلسترول برحسب میلیمول بر لیتر [13/0 در مقابل 02/0-] و میانگین تغییرات نسبت کلسترول به HDL-کلسترول [42/0- در مقابل 01/0] معنیدار بود. میزان غلظت کلسترول، LDL-کلسترول، گلوگز سرم، انسولین و متغیرهای ترکیب بدن تغییری نکرد.
نتیجهگیری: مصرف PSO در افراد هیپرلیپیدمی به مدت 4 هفته سبب کاهش تریگلیسرید سرم، نسبت تریگلیسرید به HDL-کلسترول و نسبت کلسترول به HDL-کلسترول میگردد.