16 نتیجه برای مودی
شهین یاراحمدی، باقر لاریجانی، ابراهیم جوادی، محمدحسن باستانحق، محمد پژوهی، رضا ملکزاده، محمود محمودی، علیرضا شفائی، محمدرضا مهاجری تهرانی، علی رجبی، محمد فرهادی،
دوره 3، شماره 1 - ( 2-1383 )
چکیده
مقدمه: بیماری سلیاک و دیابت نوع 1 از نظرنشانگرهای HLA و جایگاههای کروموزومی یکسان با یکدیگر مربوط هستند که ممکن است علت وقوع این دو اختلال با یکدیگر در عده زیادی از زیر گروههای جمعیتی شبیه باشد. این مطالعه برای بررسی شیوع مثبت بودن پادتن ضدگلیادین (یک نشانگر در بیماری سلیاک) در بیماران دیابتی شهر تهران و تعیین اینکه آیا یافتههای گزارش شده در مورد افزایش آنتیگلیادین مثبت در بیماران دیابتی در مطالعه ما نیز تکرار میشود یا خیر، طراحی گردید.
روشها: در این مطالعه 182 نفر (52 نفر با دیابت نوع 1 و 130 نفر با دیابت نوع 2) شرکت کردند که 110 نفر آنها زن بودند. محدوده سنی بیماران در گروه دیابت نوع1 3-5/29 سال و در گروه دیابت نوع 2 42-65 سال بود. از هر بیمار یک نمونه خون تهیه و با روش ایمونوفلورسانس غیرمستقیم از نظر IgG ضدگلیادین بررسی شد. لازم به ذکر است تمام بیماران در زمان نمونهگیری فاقد علائم گوارشی بودند.
یافتهها: در یک بیمار با دیابت نوع 1 (9/1%) و دو بیمار با دیابت نوع 2 (5/1%) IgG ضدگلیادین مثبت بود. شیوع مثبت بودن پادتن ضدگلیادین در افراد سالم دهنده خون در شهر تهران 064/0% است.
نتیجهگیری: شیوع آنتیگلیادین در بیماران دیابتی نوع 1 و 2 به ترتیب 30 و 24 برابر بیشتر از جمعیت عادی در شهر تهران است که این با گزارش سایر مناطق در مورد شیوع بیماری سلیاک در بیماران دیابتی سازگار و متناسب است. بهعلت حساسیت و ویژگی نسبتاً کم (هر دو حدود 80 %) آنتیبادی ضدگلیادین، از آن کمتر استفاده میشود (نسبت به ایدهآل) اما سنجش با ایمونوفلورسانس غیرمستقیم یک روش سریع و ارزان قیمت است و برای برنامههای غربالگری زیرگروههای جمعیتی مناسب میباشد و میتوان آن را برای همه بیماران دیابتی در معرض خطر توصیه نمود.
رحیم وکیلی، محمود محمودی، علی قاسمی،
دوره 3، شماره 1 - ( 2-1383 )
چکیده
مقدمه: دیابت شایعترین بیماری غدد درونریز در کودکان و نوجوانان محسوب میشود. شیوع بیماریهای خودایمنی تیرویید در کودکان و نوجوانان دیابتی بیشتر از جمعیت معمولی است و گواتر قابل لمس در 10 تا 20% و هیپوتیروییدی واضح در 1 تا 5% بیماران دیابتی گزارش شده است.
روشها: در این مطالعه پادتنهای تیروییدی تیروپراکسیداز (Tpo-ab) و تیروگلوبولین (Tg-ab) و غلظت سرمی تیروتروپین (TSH) در 48 کودک و نوجوان دیابتی اندازهگیری و با یک گروه شاهد مورد مقایسه قرار گرفت. علاوه بر اطلاعات عمومی، معاینه اختصاصی از نظر وجود گواتر و نمودهای بالینی بیماریهای خودایمنی دیگر انجام میگرفت.
یافتهها: از تعداد 48 بیمار دیابتی، 12 بیمار اختلال خودایمنی تیرویید داشتند. در 10 بیمار Tg-ab، در 9 بیمار Tpo-ab و در 7 بیمار نیز هر دو آزمون مثبت بود. شیوع کلی پادتنهای تیروییدی در بیماران دیابتی 25% بود ولی در هیچکدام از افراد گروه شاهد این پادتنها وجود نداشتند (006/0P=). از 12 بیمار با اختلال خودایمنی تیرویید سه بیمار هیپوتیروییدی داشتند و در گروه شاهد هیچ مورد هیپوتیروییدی مشاهده نشد (013/0=P).
نتیجهگیری: شیوع اختلال خودایمنی تیرویید در افراد دیابتی ارتباط واضحی با جنس، سن شروع دیابت، طول مدت دیابت و وضع کنترل قند خون نداشت. در نهایت میزان بروز هیپوتیروییدی و اختلال خودایمنی تیرویید در کودکان و نوجوانان در این مطالعه 25% و مشابه نتایج سایر مطالعات انجام شده بود و ما ارزیابی سالانه بیماران دیابتی از این لحاظ را توصیه میکنیم.
آناهیتا حمیدی، عبدالحمید باقری، حسین فخرزاده، رامین حشمت، علیرضا معیری، محمد جعفر محمودی، رسول پور ابراهیم، عذرا طباطبایی، باقر لاریجانی،
دوره 4، شماره 2 - ( 5-1383 )
چکیده
لپتین هورمونی مشتق از بافت چربی بوده که در پاتوژنز چاقی نقش عمدهای ایفا میکند. هیپرانسولینمی و مقاومت به انسولین از جمله عوارض چاقی میباشند. هیپرانسولینمی یکی از عواملی است که بهنظر میرسد سطح هورمون لپتین را تحت تأثیر خود قرار میدهد. مطالعات اندکی به بررسی ارتباط بین لپتین و مقاومت به انسولین در چاقی کودکان و نوجوانان پرداختهاند. هدف از انجام مطالعه حاضر بررسی این ارتباط در کودکان چاق ایرانی بود.
روشها: تعداد 13089 دانشآموز مدارس ابتدایی 12 - 7 ساله بررسی شدند. کودکان بر اساس منحنی های رشد به دو گروه دارای افزایش وزن و طبیعی طبقهبندی شدند. از این تعداد 498 کودک برای ارزیابی بیشتر انتخاب شدند که 347 نفر در مطالعه شرکت کردند. قند خون ناشتا، انسولین و لپتین اندازهگیری شد و نمایه HOMA - IR و نسبت گلوکز به انسولین ناشتا (FGIR) به طریق ریاضی محاسبه و سپس بین دو گروه مقایسه شد.
یافتهها: بین دو گروه چاق و غیرچاق از نظر میزان لپتین تفاوت معنیداری وجود داشت (1/8 58/11 در برابر 2/5 1/8 05/0 P<). قبل از تطبیق با نمایه توده بدنی، بین لپتین سرم و انسولین ناشتا، نمایه HOMA و FGIR رابطه معنیداری وجود داشت (05/0 P< 07/0 = r و 01/0 P< 1/0 = r 05/0 P< 1/0 = r) که بعد از تطبیق با نمایه توده بدنی، رابطه معنیداری یافت نشد.
نتیجهگیری: رابطه بین لپتین و مقاوت به انسولین ضعیف بوده و بعد از کنترل برای نمایه توده بدنی رابطه از میان رفت. بهنظر میرسد که عوامل دیگری از جمله نمایه توده بدنی و مقدار چربی کلی بدن در این رابطه تأثیرگذار هستند. انجام مطالعات بیشتر در این زمینه پیشنهاد میشود.
فریبا محسنی، منصوره حسام، فرید عابدین درکوش، محمود محمودی، محمد رضا روئینی، محمد حسن باستان حق، باقر لاریجانی، مرتضی رفیعی تهرانی،
دوره 4، شماره 3 - ( 2-1384 )
چکیده
تمامی روشهای رایج تجویز انسولین غیر فیزیولوژیک بوده و انسولین بعلت داشتن ساختمان پپتیدی بهراحتی قابل جذب از دستگاه گوارش نمی باشد. در مطالعه حاضر یکی از شیوههای نوین دارورسانی خوراکی برای انتقال انسولین در انسان مورد مطالعه قرار گرفته است. در این روش با استفاده از دو نوع پلیمر جدید پرسوراخ به نامهای SPHC و SPHتوانایی این سامانه در انتقال انسولین از طریق دستگاه گوارش بررسی شده است. در این سامانه نوین از ویژگیهای مکانیکی و شیمیایی برای انتقال داروهای پپتیدی نظیر انسولین استفاده شده است.روشها:کپسول های تهیه شده از انسولین سوار بر پلیمر های SPHC و SPHبه صورت خوراکی به 15 داوطلب سالم غیر دیابتی به منظور بررسی اثربخشی دارو داده شد و سطوح پلاسمایی انسولین، پپتید C و گلوکز در فواصل معین تا 4 ساعت اندازه گیری گردید.
یافتهها:در مطالعه حاضر میزان سطح زیر منحنی( AUC) انسولین اگزوژن در طی 4 ساعت در گروه دریافت کننده پلیمر - انسولین ازگروهی که انسولین رگولار دریافت کرده بودند بالاتر بود که نشانگر تأثیر پلیمر SPHC در افزایش جذب انسولین میباشد . Tmax انسولین در گروه پلیمری طولانی تر از گروه زیر جلدی بود.
سطح زیر منحنی میزان افت قند خون در گروه زیر جلدی بیش از گروه پلیمری بود.
سطوح پپتید C در گروه پلیمر - انسولین نسبت به گروه دیگر کاهش بیشتری را نشان داد.
نتیجهگیری: پلیمر های SPHC و SPHبا سازوکار جدیدی سبب افزایش جذب انسولین خوراکی و سرکوب سطوح پپتید C گردیدند.
فریبا محسنی، منصوره حسام، فرید عابدین درکوش، محمود محمودی، محمد حسن باستان حق، باقر لاریجانی، مرتضی رفیعی تهرانی،
دوره 5، شماره 2 - ( 6-1384 )
چکیده
روشهای موجود برای تجویز انسولین، اساساً غیر فیزیولوژیک بوده و برای رسیدن به سطوح یوگلیسمیک نیاز به ایجاد سطوح بالای انسولین در گردش خون عمومی هستیم و عوارض ناشی از این افزایش سطوح انسولین خون بر اهمیت تولید روش جدیدی جهت حمل انسولین به روش فیزیولوژیک که آن را به طور مستقیم به دستگاه گردش خون پورت برساند تأکید دارد. بدین منظور در این مطالعه سامانه جدید دارو رسانی برپایه پلیمرهای SPHC و (superporouse hydrogel and SPH composite) SPHبرای بهبود جذب گوارشی انسولین و به منظور بررسی اثربخشی و ایمنی شکل دارویی در داوطلبین سالم مورد مطالعه قرار گرفت.
روشها: این مطالعه بصورت یک کارآزمایی بالینی مداخله گر در داوطلبین سالم انجام گرفت بدین صورت که کپسول های تهیه شده از انسولین سوار بر پلیمر های SPHC و SPHبه صورت خوراکی به 15 داوطلب سالم غیر دیابتی به منظور بررسی اثربخشی و ایمنی شکل دارویی تجویز شد و سطوح سرمی انسولین, پپتید C و گلوکز در فواصل معین قبل و بعد از مداخله تا 4 ساعت اندازه گیری گردید.
یافتهها : در مطالعه حاضر میزانAUC انسولین در گروه پلیمر - انسولین از گروه دارونما بالاتر بود (05/0P<). در گروه پلیمر - انسولین، سطوح گلوکز سرم در بین دقایق 120-60 به حداقل خود رسید و سطوح پپتید C در گروه پلیمر- انسولین نیز در مدتی که انسولین خارجی به حداکثر مقدار خود در خون رسیده بود، سرکوب شد. هیچ گونه عارضه دارویی در طی زمان کارآزمایی و تا 8 هفته پس از آن مشاهده نگردید.
نتیجهگیری : پلیمر های SPHC و SPH سبب افزایش جذب انسولین خوراکی و کاهش سطوح پپتید C گردیدند. این مطالعه با بررسی اثر بخشی این فرمولاسیون در بیماران دیابتی دنبال خواهد شد.
محمد جعفر محمودی، حوریه ثقفی، حسین فخرزاده، رامین حشمت، علیرضا شفایی، باقر لاریجانی، ،
دوره 5، شماره 3 - ( 2-1385 )
چکیده
اختلالات چربی خون یکی از عوامل خطرساز اصلی بیماری های قلب و عروق است. این بررسی با هدف تعیین میزان شیوع اختلالات چربی خون در وابستگان درجه اول شامل برادران، خواهران، فرزندان پسر و فرزندان دختر بیماران مبتلا به بیماری زودرس عروق کرونری انجام شده است.
روشها: در یک مطالعه مقطعی بر روی 232 نفر از وابستگان درجه اول، بیماران مبتلا به بیماری زودرس عروق کرونری، شیوع اختلالات کلسترول تام، LDL، HDL، TG، ApoB100،ApoA1 وLP(a) مورد بررسی قرار گرفت.
یافتهها: در 7/29% وابستگان درجه اول کلسترول تام بیشتر از 200، 3/10%، LDL بالای 160، 9/12%، HDL کمتر از 40، 8/32%، TGبیشتر از 200، 2/14%، ApoB100بیشتر از 130، 7/1%، ApoA1 کمتر از 90 و 47%، LP(a) بیشتر از 30 بدست آمد. میانگین مقادیر TG در مردان نسبت به زنان به طور معنیداری بالاتر و سطوح HDL و ApoA1 پایین تر بود. شیوع کلی دیس لیپوپروتئینمی در وابستگان 6/59% ارزیابی شد.
نتیجهگیری: با توجه به شیوع بالای اختلالات چربی خون در وابستگان بیماران مبتلا به بیماری زودرس عروق کرونری اقدام در جهت تعیین و تعدیل این عامل خطر اصلی بیماری های عروق کرونری به منظور پیشگیری اولیه در ایشان، توصیه میشود.
مازیار مرادی لاکه، حسین فخرزاده، مریم سعیدی، محمد جعفر محمودی، نگار نادرپو، محمد باقریراد،
دوره 5، شماره 4 - ( 3-1385 )
چکیده
مقدمه: ارزیابی روند بروز پیامدهای بیماریهای ایسکمیک قلب، عوامل خطرزای آنها و چگونگی برخورد نظام سلامت با افراد مبتلا به پیامدهای فوق یا در معرض خطر آنها، از مهمترین ابزارها در پایش برنامه های کنترل بیماری های ایسکمیک قلبی است. طرح حاضر با هدف ارزیابی امکان پیاده سازی سیستم ثبت وقایع کرونری، مشابه سیستم ثبت پیامدهای کرونری در پروژه MONICA بر پایه استفاده از داده های موجود در سیستم در بیمارستان امیراعلم تهران انجام شد.
روشها: پرونده های 320 بیمار (شامل 80 بیمار از هر دوره 3 ماهه از ابتدای مرداد 82 تا انتهای تیر 83) که با تشخیص اولیه سندروم حاد کرونر بستری شده بودند، از نظر داده های موجود در پرونده ها مورد ارزیابی قرار گرفتند. داده ها بر اساس 3 مولفه «همبستگی درونی داده ها»، «تغییر ناگهانی در نسبت داده های ناکافی در دوره های زمانی متوالی» و «نسبت کلی داده های ناکافی» ارزیابی گردیدند.
یافتهها: داده های ثبت شده در پرونده بر اساس تعاریف طرح
MONICA، در 7/0 درصد از پیامدها برای رسیدن به تشخیص کافی نبود و در 2/11 درصد از پیامدها، تشخیص احتمالی را به دنبال داشت. میانه درصد دادههای گمشده (Missing) در داروهای تجویز شده پیش از پیامد هم در پیامدهای قطعی غیرکشنده و هم در مجموع پیامدهای کشنده بیش از 10 درصد بود (معادل نمره 1 از 4). میانه درصد داده های گمشده در رابطه با الکتروکاردیوگرام، آنزیم ها و احیای قلبی در پیامدهای غیرکشنده کمتر از 5 درصد و در پیامدهای کشنده کمتر از 2 درصد (معادل نمره 3 از 4) بود.
نتیجهگیری: کیفیت داده های موجود در پرونده ها و چگونگی ثبت آنها در این مطالعه با بسیاری از واحدهای گزارش دهنده طرح
MONICA که عمدتاً از کشورهای اروپایی و آمریکای شمالی بوده اند، قابل مقایسه است. بر این اساس به نظر می رسد استفاده از داده های موجود در پرونده ها برای ثبت نظام مند پیامدهای قلبی، اقدامی موثر و شدنی باشد.
حسین فخرزاده، آزاده سادات خضری، علی رفائی، رسول پورابراهیم، محمد جعفر محمودی، رامین حشمت، فاطمه بندریان،
دوره 6، شماره 1 - ( 5-1385 )
چکیده
مقـدمه: با گسترش الگوی زندگی شهری، شاهد افزایش روزافزون شیوع عوامل خطر بیماریهای قلبی عروقی در کشور هستیم. لذا غربالگری این عوامل خطرساز از اولویت های ساختار بهداشتی کشور است. هدف از این مطالعه بررسی ارزش روش غربالگری به کمک سابقه خانوادگی بوده است.
روشها: 10 مدرسه راهنمایی واقع در منطقه 6 شهرداری تهران به طور تصادفی انتخاب شدند. سپس پرسشنامه ای جهت بررسی سابقه خانوادگی بیماریهای قلبی عروقی در میان دانش آموزان توزیع گردید که به کمک والدینشان آن را تکمیل کردند. پس از جدا کردن خانواده های با یا بدون سابقه خانوادگی، آنها به صورت جداگانه جهت بررسی بیشتر به بیمارستان شریعتی دعوت شدند. برای آنالیز اطلاعات از نرم افزار SPSS ویرایش 10 و تستهای آماری T-test , Chi-Square و تستهای توصیفی استفاده شد.
یافتهها: بر اساس پرسشنامه اولیه، حدود 40% خانواده ها سابقه خانوادگی مثبت داشتند. از میان خانواده های با سابقه فامیلی مثبت (پر خطر)، 72% و از گروه شاهد (گروه کم خطر)، 34% به درمانگاه مراجعه نمودند. میانگین کلسترول تام (TC) و LDL-C در خانواده های پر خطر بطور معنی داری بالاتر بود. میانگین قند خون ناشتا در پدران و فرزندان خانواده های پر خطر نیز بالاتر بود )05/0(P <. فراوانی افراد با کلسترول تام بالای mg/dl200 و قند خون ناشتای بالای mg/dl100 در خانواده های پر خطر بیشتر بود. فراوانی افراد با LDL-C بالای mg/dl130 نیز در پدران و فرزندان خانوادههای پر خطر بالاتر بود. میانگین سن، فشار خون، BMI، TG و HDL-C در دو گروه تفاوت معنی داری نداشت.
نتیجهگیری: میزان مشارکت و فراوانی عوامل خطر قلبی عروقی در خانواده های با سابقه خانوادگی مثبت بطور معنی داری بیشتر است. لذا یافته های این مطالعه، استفاده از سابقه خانوادگی را جهت غربالگری تایید می نماید.
حوریه ثقفی، محمد جعفر محمودی، خدیجه میرزایی، فرزانه کریمی، باقر لاریجانی،
دوره 8، شماره 1 - ( 9-1387 )
چکیده
مقدمه: این مطالعه به منظور ارزیابی وا گردش استخوان با استفاده از شاخص های بیوشیمیایی متابولیسم استخوان در افراد مبتلا به بیماری شریان کرونری انجام شد.
روشها: دانسیته استخوان و استئوکلسین و کراس لپس سرم در 44 بیمار مبتلا به بیماری عروق کرونری و 30 فرد واجد آنژیوگرافی طبیعی اندازه گیری شد.
یافته ها : تراکم معدنی فمور افراد مبتلا به بیماری عروق کرونری به طور معنی داری پایینتر از گروه کنترل بود (04/0=P) . شیوع استئوپروز استخوان فمور در مبتلایان به بیماری عروق کرونری 2/43% برآورد شد در حالی که این میزان در افراد سالم 8/14% بود (77 و14 -29/1 وCI 95%؛ 37/4 OR =،01/0=P ) .سطح سرمی استئوکلسین و کراس لپس با افزایش شدت بیماری عروق کرونری، افزایش داشت. بین شدت بیماری عروق کرونری و سطح سرمی استئوکلسین ارتباط مثبت و معنیدار یافت شد (320/0=r ، 008/0=P) . کراس لپس نیز با تعداد عروق درگیر، ارتباط مشابهی نشان داد(268/0=r و02/0=P). در آنالیز چند متغیره ( پس از تطابق سن ،جنس و نمایه توده بدنی )، شدت بیماری عروق کرونری به طور مستقل با سطح سرمی استئوکلسین در ارتباط بود (006/0=P).
نتیجه گیری : بر اساس این یافته ها چنین به نظر می رسد که احتمالا بیماری شریان کرونری و شدت آترواسکلروز به پیشگویی وضعیت متابولیسم استخوان کمک می کند . بنابراین ممکن است توصیه به ارزیابی دانسیته و واگردش استخوان در تشخیص زودهنگام و پیشگیری از استئوپروز و شکستگی در افراد مبتلا به بیماری عروق کرونری ارزشمند باشد .
فرزانه عسگری طایی، زهره قندچی، سیدعلی مصطفوی، پیام حسینزاده، محمود محمودی مجدآبادی، سیدعلی کشاورز،
دوره 11، شماره 4 - ( 3-1391 )
چکیده
مقدمه: یکی از عمدهترین نگرانیها در کودکان مبتلا به دیابت نوع 1 کنترل گلایسمی است. هدف این مطالعه تعیین چگونگی کنترل گلایسمی در ارتباط با رژیم غذایی و برنامه انسولین درمانی در بیماران دیابتی نوع 1 است.
روشها: در مطالعه توصیفی - مقطعی حاضر،85 کودک دیابتی نوع یک عضو انجمن دیابت ایران با میانگین سنی 2±2/14 سال مورد بررسی قرارگرفتند. برای بیماران یادآمد24 ساعته خوراک برای 3 روز تکمیل شد. جهت بررسی وضعیت کنترل گلایسمی از شاخص هموگلوبین گلیکوزیله استفاده شد.
یافتهها: میانگین درصد هموگلوبین گلیکوزیله افراد شرکت کننده در این پژوهش 9/1 ± 1/8 درصد بود. اکثر بیماران (57%) کنترل مطلوبی روی سطوح قند خون خود نداشتند. بین سطوح HbA1C و تعداد وعدههای غذایی (02/0(P=، دفعات پایش قند خون در روز (004/0(P= و سطح تحصیلات مادر (003/0(P= ارتباط معکوس معنیدار مشاهده شد. بین دفعات مراجعه به پزشک (01/0 = (P، دفعات بستری شدن در بیمارستان در سال گذشته (002/0 = (P، و بعد خانوار (001/0(P= با سطوح HbA1C ارتباط معنیدار بود.
نتیجهگیری: با توجه به کنترل نامناسب گلایسمی در اکثر بیماران دیابتی نوع 1 مورد بررسی، لزوم تبیین راهکارهای موثر درمانی و تغذیهای در این بیماران ضروری به نظر میرسد.
محمد جعفر محمودی، سودابه اعلاتاب، فرشاد شریفی، فرهنگ درخشان، حسین فخرزاده،
دوره 13، شماره 6 - ( 6-1393 )
چکیده
مقدمه: سندرم متابولیک شامل مجموعهای از اختلالاتی است که خطر بیماریهای قلبی- عروقی و دیابت نوع دو را افزایش میدهد. در این مطالعه میزان اثربخشی مصرف اسیدهای چرب امگا 3 بر اجزای این سندرم مورد بررسی قرارگرفت.
روشها: این مطالعه یک مطالعه مداخلهای دوسو کور بود که بر روی 199 نفر از سالمندان آسایشگاه کهریزک تهران انجام گرفت. شرکت کنندگان به دو گروه دارو (100 نفر) و دارونما (99 نفر) تقسیم شدند. در گروه دارو، بیماران کپسولهای حاوی180 میلیگرم EPA و 120 میلیگرم DHA و در گروه دارونما، دارونما را بهمدت 6 ماه دریافت کردند. فشارخون، اندازه دور کمر، و پارامترهای خونی و همچنین سطح سرمی APO A1, APO B, hs-CRP, ESR , و انسولین در هر دو گروه در ابتدای مطالعه و پس از شش ماه بررسی شد.
یافتهها: در گروه دارو 89 نفر و در گروه دارونما 87 بیمار مطالعه را به پایان رساندند. میانگین سنی افراد در دو گروه دارو و دارونما به ترتیب 96/9 ±13/74 و 70/8 ±17/75 سال بود. در گروه دارو، استفاده از امگا 3 توانست سطح فشارخون دیاستولیک(001/0P=) و همچنین میزان تریگلیسرید خون (01/0 P=) را بهصورت معنیداری نسبت به گروه دارو نما کاهش دهد. اما در سایر پارامترهای اندازهگیری شده تغییر آماری ملاحظه نشد.
نتیجهگیری: مصرف اسیدهای چرب امگا 3 با دوز استفاده شده در این مطالعه ممکن است که بتواند در بهبود علائم سندرم متابولیک در سالمندان کمک کننده باشد.
ملیحه اکبری عبدل آبادی، بهرام محبی، رویا صادقی، آذر طل، محمود محمودی مجدآبادی،
دوره 16، شماره 1 - ( 10-1395 )
چکیده
مقدمه: غلبه بر موانع مرتبط با مراقبت از دیابت بهعنوان زیرساختی منطقی در راستای توانمندسازی بیماران مبتلا در مدیریت زندگی با دیابت و شناخت عوامل مؤثر بر این موانع به شمار میآید. این مطالعه با هدف تعیین تأثیر مداخلهی آموزشی مبتنی بر مدل بزنف بر موانع آگاهی، سبک زندگی، سازگاری و حمایتی در زندگی با دیابت در بیماران مبتلا به دیابت نوع دو و عوامل مؤثر بر آن طراحی و اجرا شد.
روشها: این مطالعه یک مداخلهی نیمه تجربی دو گروهی بود که روی 168 نفر از بیماران مبتلا به دیابت نوع دو تحت پوشش مراکز بهداشتی درمانی دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی طی ماههای مرداد و شهریور سال 94 انجام شد. قبل از اجرای مداخله، پرسشنامه موانع زندگی با دیابت و پرسشنامه براساس سازههای الگوی بزنف تکمیل گردید که بعد از انجام پیش آزمون با تخصیص تصادفی به دو گروه مداخله و مقایسه با روش بلوکهای چهارتایی تصادفی شده انتخاب شدند و در دو گروه مداخله و کنترل تحت بررسی قرار گرفتند. بیماران مبتلا به دیابت گروه مداخله، تحت شش جلسهی آموزشی 45 تا 60 دقیقهای بهعنوان مداخله آموزشی قرار گرفتند و آموزش جلسهی پنجم را به همراه خانواده خود و کادر درمانی مربوطه دریافت کردند. طراحی برنامهی آموزشی براساس سازههای مدل بزنف (آگاهی، نگرش، نرمهای انتزاعی، عوامل قادر کننده و قصد رفتاری) و محتوی آموزشی براساس موانع زندگی با دیابت (آگاهی و باور، سبک زندگی، حمایتی و سازگاری) تدوین گردید. دادهها با استفاده از نرمافزار SPSS نسخه 20 و آزمونهای آماری T مستقل و T زوجی تجزیه، ویلکاکسون، مک نمار و من یو ویتنی تحلیل شدند. سطح معناداری در مطالعه، کمتر از 5% در نظر گرفته شد.
یافتهها: نتایج نشان داد، بین نمرهی دریافتی مربوط به مؤلفههای آگاهی، سبک زندگی، سازگاری و حمایتی موانع زندگی با دیابت و آگاهی، نگرش، نرمهای انتزاعی، عوامل قادر کننده و قصد رفتاری متغیرهای اجزای مدل بزنف در گروه مورد قبل و بعد از مداخله آموزشی اختلاف معناداری وجود داشت (05/0P<).
نتیجهگیری: آموزش بیماران دیابتی نوع دو بر اساس الگوی بزنف بهعنوان الگوی آموزشی مؤثر میتواند به کاهش مؤلفههای آگاهی، سبک زندگی، حمایتی و سازگاری موانع زندگی با دیابت منجر شود.
سید سعید مظلومی، میترا مودی، حکیمه ملاکی مقدم، الهه توسلی، زهرا وحدانی نیا، بی بی فاطمه باقرنژاد حصاری،
دوره 17، شماره 2 - ( 12-1396 )
چکیده
مقدمه: دیابت نوع دو از جمله بیماریهای غیر واگیردار میباشد. در طی سه دههی گذشته، تعداد افرادی که به دیابت نوع دو در جهان مبتلا شدهاند به بیش از دو برابر رسیده است. در این بیماری بیش از 95 درصد درمان بهوسیلهی بیمار انجام میشود و از راههای مهم کنترل بیماری دیابت نوع دو، انجام رفتارهای خودمراقبتی توسط بیمار میباشد. مطالعات مختلف نشان دادهاند عوامل زیادی بر انجام رفتار خودمراقبتی در بیماران تأثیر دارد، این مطالعه با هدف تعیین پیشبینی کنندههای رفتار خودمراقبتی در بیماران دیابتی نوع دو شهر بیرجند و یزد انجام شد.
روش ها: این مطالعه از نوع توصیفی و تحلیلی میباشد که بهصورت مقطعی بر روی 100 بیمار در شهر بیرجند و 100 بیمار در شهر یزد انجام شد. دادهها با استفاده از پرسشنامهای که در 4 قسمت طراحی شده بود (آگاهی، خودکارآمدی، سؤالات مرتبط با رفتار خودمراقبتی و سؤالات مرتبط با حمایت اجتماعی) جمعآوری شده و پس از ورود دادهها در نرمافزار SPSS16، برای تجزیه و تحلیل دادهها از آزمونهای توصیفی و تحلیلی رگرسیون با در نظر گرفتن آزمونها در سطح خطای 5% استفاده شد.
یافته ها: مقایسهی شاخص میانگین آگاهی، خودکارآمدی، خودمراقبتی و حمایت اجتماعی درک شده در دو شهر بیرجند و یزد نشان دادکه بین متغیرها در دو شهر تفاوت زیادی وجود ندارد. اثر حمایت اجتماعی با مجموع اثرات مستقیم و غیرمستقیم بر رفتار خودمراقبتی در شهر بیرجند تأثیر بیشتری داشت.
نتیجهگیری: با توجه به این که هدف برنامههای آموزشی به بیماران دیابتی نوع دو ارتقاء فعالیتهای خودمراقبتی میباشد، میتوان با افزایش خودکارآمدی، حمایت اجتماعی درک شده و آگاهی افراد به این هدف دست یافت.
محمد عظیمی الموتی، نیلوفر شایان اصل، مریم مومنی، معصومه نوری، اعظم کوهکن، انسیه حاجی زاده، فاطمه سلطانعلیزاده، سیده ملیحه محمودی، مهین جمشیدی ماکیانی، مرضیه ابراهیمی،
دوره 18، شماره 3 - ( 12-1397 )
چکیده
مقدمه: نزدیک به 100 سال است که پردهی آمنیون جهت درمان انواع زخمهای پوستی استفاده میشود. عصارهی آمنیون یکی از مشتقات پردهی آمنیون است که حاوی تمامی خواص پردهی آمنیون است. هدف از این مطالعه بررسی ایمنی عصارهی پردهی آمنیون در درمان زخمهای دیابتی است.
روشها: این مطالعه از نوع مطالعهی بالینی باز غیرمقایسهای (Open labeled clinical trial without control group) است که تعداد 10 بیمار با زخم پای دیابتی گرید 2 واگنر در هر دو جنس انتخاب شدند. عصارهی آمنیون در هفتهی اول، هر 48 ساعت و از هفتهی دوم تا پایان درمان، هر 72 ساعت مورد استفاده قرار گرفت. بیماران تا زمان بهبود کامل زخم بهصورت هفتگی تحت پیگیری قرار گرفتند.
یافتهها: در این مطالعه 80 درصد بیماران را مردان و 20 درصد را زنان با میانگین سنی (7/8±7/56) سال تشکیل دادند. طول مدت زمان ابتلا به زخم12/2 ±9/8 هفته بود. میانگین مساحت زخمها در بدو ورود به مطالعه درگروه زخمهای ≥mm2 500، 9 /201± 5/977 و در گروه زخمهای≤mm2500 برابر با 4/36± 6/145 بود. در هفتهی 4 پس از شروع درمان میزان بهبود زخم در گروه زخمهای ≤mm2500 برابر 40/2±9/98 % و درگروه زخمهای ≥mm2 500 برابر 23/7±1/92% بود. هفتهی ششم درمان، زخمها در هر دو گروه بهطور کامل بهبود یافتند.
نتیجهگیری: نتایج این مطالعه پیشنهاد میکند که استفاده از عصارهی آمنیون میتواند بدون ایجاد عوارض جانبی در بهبود زخم پای دیابت مؤثر باشد.
سعید اصلانی، شایان مصطفایی، سمانه سلطانی، الهام فرهادی، مهدی محمودی،
دوره 19، شماره 4 - ( 2-1399 )
چکیده
مقدمه: نقش پلیمورفیسم ژنهای گیرندهی شبه ایمونوگلوبولینی (KIR) در بروز دیابت نوع یک (T1D) در بسیاری از مطالعات بررسی شده و نتایج متفاوتی مشاهده شده است. هدف از انجام این متاآنالیز بررسی نتایج مطالعات قبلی و ارزیابی ارتباط بین پلیمورفیسمهای ژنهای KIR و خطر ابتلا به T1D است.
روشها: پایگاههای اطلاعاتی پابمد/مدلاین و اسکوپوس برای انتخاب مطالعات مبتنی بر تأثیر پلیمورفیسم ژن های KIR بر استعداد ابتلا به T1D تا نوامبر سال ۲۰۱۹ بهطور سیستماتیک مورد بررسی قرار گرفتند. پس از مرور نظامند سیزده مقاله منتشر شده مورد-شاهدی شامل ۲۲۸۵ بیمار و ۲۱۱۸ کنترل وارد متاآنالیز شدند. اندازهی اثر ارتباط، نسبت شانس (OR) با فاصلهی اطمینان 95 درصد (CI) در نظر گرفته شد. ناهمگونی نسبت شانس در بین مطالعات پیشین با استفاده از آزمون Q کوکران و شاخص مجذور I و ارزیابی سوگیری مطالعه از طریق آزمونهای ایگر و بگ انجام گرفت.
یافتهها: نتایج این متاآنالیز ارتباط آماری معناداری را بین پلیمورفیسمهای (OR = 0.42, 95%CI = 0.23–0.77; P = 0.005) KIR2DL1، KIR2DL2 (OR = 1.15, 95% CI = 1.00-1.32; P = 0.048) و KIR2DL5 (OR = 0.86, 95% CI = 0.75–0.98; P = 0.03) با استعداد ابتلا به T1D نشان داد.
نتیجهگیری: براساس نتایج این مطالعه ژنهای KIR2DL1 و KIR2DL5 ممکن است بهعنوان ژنهای محافظتی در برابر T1D در نظر گرفته شوند، در حالی که بهنظر میرسد KIR2DL2 یک عامل مستعدکننده برای این بیماری است.
الهه ساعی، فریبا محمودی، عزت نوری زاده، فرزانه محمودی،
دوره 21، شماره 4 - ( 7-1400 )
چکیده
مقدمه: اثرات هیپوگلیسمی گالگا (Galega officinalis) و نانوذرات نقره ثابت شده است. در تحقیق حاضر، اثرات نانوذرات نقره سنتز شده با عصارهی آبی گالگا بر بیان ژنهای TNF-α، IL-6 و غلظت سرمی آنزیمهای کبدی در دیابت نوع دو بررسی شد.
روشها: در تحقیق حاضر، 20 موش صحرایی نر در 4 گروه 5تایی از نژاد ویستار با وزن 200- 180 گرم استفاده شد. موشهای صحرایی کنترل یا دیابتی نوع دو القایی با نیکوتین آمید و استرپتوزوتوسین بهترتیب تزریق داخل صفاقی سالین یا 5/2 میلیگرم به ازای هر کیلوگرم وزن بدن نانوذرات نقره سنتز شده با عصارهی گالگا یا روش شیمیایی را دو هفته دریافت کردند. یک روز بعد از آخرین تزریق، نمونههای سرمی و بافت چربی جمعآوری شدند. غلظت سرمی گلوکز، اوره، کراتینین، آنزیمهای آلانین آمینوترانسفراز (ALT) وآسپارتات آمینوترانسفراز (AST) با اسپکتروفتومتری تعیین شدند. میانگین بیان نسبی ژنهای TNF-α و IL-6 با ریل تایم- PCR تعیین شد.
یافتهها: میانگین غلظت سرمی آنزیمهای ALT ،AST ، گلوکز و اوره درگروههای دیابتی دریافتکننده نانوذره نقره سنتز شده به روش شیمیایی یا سبز در مقایسه با گروه دیابتی از نظر آماری بهطور معنیداری کاهش یافت. میانگین بیان نسبی ژنهای IL-6 و TNF-α درگروههای دیابتی دریافت کننده نانو ذرهی نقره سنتزشده به روش شیمیایی یا سبز در مقایسه با گروه دیابتی بهطور معنی داری کاهش یافت.
نتیجهگیری: هر دو نانو ذرهی سنتز شده به روش شیمیایی یا سبز ممکن است از آسیب هپاتوسیتهای کبدی جلوگیری کرده و با کاهش بیان فاکتورهای پیش التهابی در بهبود مقاومت به انسولین دیابت نوع دو مؤثر باشند.