شهرام صفا، علیرضا استقامتی، محسن نصیری طوسی، حسین فروتن، هادی غفرانی، اکرم سربیایی، مهرشاد عباسی،
دوره 5، شماره 2 - ( 6-1384 )
چکیده
برای تصمیم گیری های بالینی درباره بیماران مبتلا به سیروز کبدی و هپاتیت مزمن، همیشه لازم است که میزان وخامت کارکرد سلولهای کبدی تخمین زده شود. در کنار معیار های استاندارد که گاهی هزینه بر و وقتگیر هستند؛ روشهای آزمایشگاهی ارزان و سریع مانند سنجش سطح آلبومین خون و زمان پروترومبین، کارآیی خود را نشان دادهاند. در این مطالعه رابطه سطح لیپیدهای سرم با میزان تخریب سلولهای کبدی بررسی شده است.
روشها: جمعیت مورد مطالعه 75 بیمار مبتلا به سیروز و هپاتیت مزمن به عللی غیر از هپاتیت الکلی ، کبد چرب غیر الکلی و هپاتیتهای کلستاتیک بودند. بیماران تحت درمان با داروهای پایین آورنده چربی و قند خون یا تغذیه کامل وریدی نبوده و سابقه کانسر ، دیابت بیماری قلبی ، کلیوی ، پانکراتیت و خونریزی حاد گوارشی را نداشتند. به عنوان گروه شاهد، 75 نفر از بیماران بستری یا مراجعین سرپایی بدون سابقه بیماری خاص انتخاب شده و از نظر جنس و سن با گروه شاهد جور شدند. پس از اخذ رضایت برای ورود به مطالعه ، اطلاعات دموگرافیک و آنتروپومتریک افراد مورد مطالعه ثبت گردید و در نمونه خون ناشتای 12 ساعته مقادیر آلبومین سرم ، زمان پروترومبین ،INR، کراتینین، کلسترول تام، تریگلیسرید، LDL-C، HDL-C و بیلیروبین تام سرم تعیین گردید. تمام بیماران دارای ارزیابی سونوگرافیک کبد و مجاری صفراوی بودند. تشخیص سیروز و هپاتیت مزمن در اکثر بیماران با بیوپسی کبد داده شد. معیار های CHILD و MELD در بیماران به عنوان تخمین آسیب کارکرد کبدی محاسبه گردید. در پایان سطح لیپید های خون بین بیماران و افراد شاهد و در گروه بیماران بین بیماران با وخامت کارکرد کبدی متفاوت مقایسه گردید.
یافتهها: سطح تمام لیپیدهای خون در بیماران با اختلال کبدی بطور معنی داری کمتر از افراد سالم بود. سطح کلسترول تام ، LDL-C و HDL-C در بیماران با درجات بالای CHILD کمتر از درجات پایین آن بود و با افزایش معیار MELD کاهش مییافت. سطح تمام لیپیدهای خون با میزان آلبومین سرم ارتباط خطی مستقیم و با زمان پروترومبین ارتباط خطی معکوس داشت.
نتیجهگیری: سطح لیپیدهای خون با عملکرد سلولهای کبدی ارتباط دارد و از آن ها می توان برای برآوردی سریع و ارزان از میزان آسیب کبد در بیماران مبتلا به سیروز و هپاتیت مزمن استفاده کرد.
مریم قربانی، رزیتا فتحی، خدیجه نصیری، فرهاد احمدی،
دوره 19، شماره 1 - ( 11-1398 )
چکیده
مقدمه: عضلهی اسکلتی بهعنوان یک بافت درونریز در تنظیم فعالیت متابولیکی، تولید و ترشح هورمونهایی از جمله میوکینها دارای فعالیت است. هدف مطالعهی حاضر، بررسی تأثیر هشت هفته تمرین هوازی و مصرف اتانول بر مقادیر نیمرخ لیپیدی و گلوکز پلاسما، محتوای تریگلیسرید و بیان ژن مایونکتین، آیریزین و لپتین عضله دوقلو موشهای صحرایی نر بود.
روشها: تعداد 32 سر موش شش هفتهای با میانگین وزنی10±200 گرم به چهار گروه کنترل، تمرین هوازی، اتانول با دوز 4 گرم برکیلوگرم وزن بدن و اتانول به همراه تمرین تقسیم شدند. در پایان دوره، مقادیر نیمرخ لیپید و گلوکز پلاسما به همراه محتوای تریگلیسرید عضلهی دوقلو و سطوح نسبی بیان ژنهای مایونکتین، آیریزین و لپتین ارزیابی شدند. دادهها توسط آزمون تحلیل واریانس دو سویه تجزیه و تحلیل شدند.
یافتهها: در بین مقادیر نیمرخ لیپید میزان سطوح تریگلیسرید پلاسما در گروههای تمربن هوازی و تمرین هوازی+ اتانول در مقایسه با گروه کنترل کاهش معنیداری داشت (05/0≥P). مقادیر تریگلیسرید عضلهی دوقلو در گروههای تمرین هوازی+اتانول (0001/0≥P) و تمرین هوازی (01/0≥P) افزایش معنیداری در مقایسه با گروه کنترل نشان داد. نتایج نشان داد که تمرین هوازی سبب افزایش معنیداری در بیان ژن مایونکتین در گروه تمرین هوازی نسبت به گروه کنترل شد (05/0P≤)، اما بیان ژنهای آیریزین و لپتین در گروههای مختلف تغییرات معنیداری را نشان ندادند.
نتیجهگیری: تمرین هوازی در طی هشت هفته توانسته بود از طریق تغییر در سطوح میوکینها بهویژه مایونکتین سبب بهبود در محتوای چربی بهخصوص تریگلیسرید پلاسما و عضلهی اسکلتی شود و احتمالاً بتواند تنظیم کننده متابولیسم بدن باشد.