26 نتیجه برای کریمی
فریبا کریمی، ایرج نبیپور، مجتبی جعفری، فرخنده غلامزاده،
دوره 2، شماره 1 - ( 2-1382 )
چکیده
مقدمه: انجمن دیابت آمریکا در سال 1997 توصیههای خود را برای غربالگری همگانی دیابت بارداری تمام زنان باردار تغییر داد و توصیه نمود که غربالگری باید محدود به زنانی شود که دارای عوامل خطرزای دیابت بارداری هستند. بهویژه این انجمن پیشنهاد نمود که انجام غربالگری برای زنانی که کمتر از 25 سال سن دارند؛ دارای وزن طبیعی هستند و تاریخچه خانوادگی دیابت ندارند، مقرون به صرفه نمیباشد.
روشها: تعداد 910 زن باردار در درمانگاه دیابت دانشگاه علوم پزشکی بوشهر در 24 تا 28 هفتگی بارداری، با آزمون گلوکز 50 گرمی تحت غربالگری قرار گرفتند. آزمون تحمل گلوکز سه ساعته تشخیصی نیز برای زنانی که در آزمون غربالگری دارای گلوکز mg/dl 140 بودند انجام گردید. وجود حداقل یکی از عوامل خطرزای دیابت بارداری (پیشنهادی انجمن دیابت آمریکا) یا فقدان هر سه عامل، برپایه نتایج آزمون غربالگری گلوکز 50 گرمی مورد بررسی قرار گرفت و مدلهای مختلفی از ترکیب عوامل خطرزای دیابت بارداری براساس نتایج غربالگری سنجیده شد.
یافتهها: تعداد 66 نفر (9/6%) دارای نتایج مثبت غربالگری با گلوکز 50 گرمی بودند و 16 نفر (75/1%) نیز در آزمون تشخیصی دارای دیابت بارداری بودند. آزمون غربالگری گلوکز 50 گرمی در 3/95% (6/61 نفر) از افرادیکه حداقل یکی از سه عامل خطرزای دیابت بارداری، شامل سن بالاتر از 25 سال، شاخص توده بدن بیشتر یا مساوی kg/m2 27 یا سابقه خانوادگی دیابت را داشتند و در 3/27% (231 نفر) کسانی که سه عامل خطرزای مذکور را نداشتند، نتیجه غربالگری منفی بود ] نسبت شانس (odds ratio): 03/7؛ فاصله اطمینان 95%: 23/2-21/22؛ 0001/0p< [.
نتیجهگیری: غربالگری انتخابی زنان باردار برپایه عوامل خطرزای دیابت بارداری، در مواردیکه با محدودیت امکانات انجام غربالگری همگانی مواجهیم، خواهد توانست بیشتر موارد با آزمون غربالگری مثبت را بهدرستی شناسایی نماید و در این میان، سن، شاخص توده بدن و سابقه خانوادگی دیابت، عوامل مهمی برای انتخاب افراد هستند.
نصرت اله ضرغامی، امیر بهرامی ، مجید مبصری، باقر لاریجانی، پوران کریمی، بهرنگ علنی،
دوره 5، شماره 3 - ( 2-1385 )
چکیده
دیابت، شایعترین بیماری متابولیک در انسان است. در اکثریت افراد مبتلا به دیابت نوع دو، افزایش وزن و چاقی از موارد جدی تهدید کننده سلامتی به شمار میروند. عوامل مختلف درونریز شناخته شدهای در توازن میان وزن و ترکیب بدن نقش تنظیمی ایفاء مینمایند. لپتین و سیستم فاکتور رشد شبه انسولین نوع یک (IGF-I) از جمله این موارد هستند. در این تحقیق ارتباط لپتین و IGF-I در بیماران دیابتی نوع 2 با نمایه توده بدن (BMI) بالا و افراد سالم مطالعه گردید.
روشها: این مطالعه مورد-شاهدی مقطعی بر روی سی و هشت بیمار دیابتی نوع دو (20 مرد و 18 زن با میانگین سنی 22/49 سال) انجام گردید. گروه شاهد شامل چهل و شش فرد سالم (16 مرد و 30 زن با میانگین سنی 52/49 سال) بود. سطوح قند پلاسمای ناشتا (FPG) با استفاده از روش گلوکز اکسیداز، HbA1c با استفاده از روشHPLC سیستم Hb gold Analyzer، لپتین، I-IGF ، IGFBP-3 و انسولین به روش آنزیم ایمنواسی اندازهگیری شدند. از آزمون t مزدوج جهت مقایسه میانگینهای کمی بین دو گروه مورد و شاهد استفاده گردید. معنی دار بودن آماری برای سطح05/0 P< دو دنباله در نظر گرفته شد.
یافتهها: در بیماران دیابتی نوع 2 و گروه شاهد از نظر نمایه توده بدن (BMI) و سن اختلاف معنی داری وجود نداشت. میانگین سطح سرمی لپتین، IGF-I، FPG و HbA1c در بیماران بطور معنی داری بالاتر از افراد شاهد بود(05/0P<). همچنین در هر دو گروه مورد و شاهد، میانگین غلظت سرمی لپتین در مردان بطور معنی داری پایینتر از زنان بود. (05/0P<). بین میانگین غلظت IGF-I با IGFBP-3، لپتین با انسولین ،IGF-I با سن و نمایه توده بدن با FPG همبستگی معنی داری ملاحظه گردید(05/0P<).
نتیجهگیری: با توجه به یافته های این مطالعه شاید بتوان پیشنهاد کرد که لپتین و IGF-I در تنظیم وزن و ترکیب بدن و همچنین در ایجاد اختلالات متابولیکی مختلف در بیماران دیابتی مؤثر بوده و قویا با انسولین، گلوکز، نمایه توده بدن و سن ارتباط دارند.
محمد علی برومند، نگار مقصودی، سید حسام الدین عباسی، شاپور شیرانی، سعیده فرقانی، عباسعلی کریمی، سعید داودی، نادر فلاح،
دوره 5، شماره 3 - ( 2-1385 )
چکیده
در بسیاری از مطالعات، نقش لیپوپروتیین (a) بعنوان یک عامل خطر مستقل جهت ابتلا به آترواسکلروز به اثبات رسیده است. هدف از انجام این مطالعه بررسی رابطه بین سطح سرمی لیپوپروتئین (a) و تنگی شریان کاروتید در یک جمعیت نمونه ایرانی می باشد.
روشها: طی یک مطالعه مقطعی و در فاصله خرداد 1383 لغایت دی ماه 1383، تعداد 1189 بیمار که کاندید انجام عمل قلب باز در بخش جراحی مرکز قلب تهران بودند در این مطالعه وارد گردیدند. سونوگرافی داپلر کاروتید برای تمام این بیماران به صورت معمول و جهت غربالگری انجام گردید. سطح سرمی لیپوپروتئین (a)، پروفایل چربیها (شامل کلسترول تام، HDL و تریگلیسرید) و قند خون افراد بصورت ناشتا اندازهگیری شد. اطلاعات بیماران در برنامه نرم افزاری SPSS و با استفاده از آزمونهای t-test، chi-square و رگرسیون لوجیستیک آنالیز شد و ارتباط بین متغیرهای مختلف و تنگی شریان کاروتید مورد بررسی قرار گرفت.
یافتهها: از بین افراد مورد مطالعه، 837 نفر مذکر (5/70%) و 352 نفر مونث (5/29%) بودند که محدوده سنی آنها بین 35 تا حداکثر 88 سال متغیر بوده و میانگین سنی آنها 3/9 ± 60 تعیین گردید. در بررسی صورت گرفته، ارتباط معنی داری به لحاظ آماری بین سطح (a)Lp و تنگی شریان کاروتید یافت نگردید (2/0P>). بهعلاوه رابطه سطح (a)Lp و تنگی شریان کاروتید در دو گروه سنی کمتر و بیشتر از 55 سال نیز مورد آنالیز قرار گرفت که ارتباط معنی داری مشاهده نشد (2/0P>)، همچنین این ارتباط در مورد دو جنس مذکر و مونث نیز مورد بررسی قرار گرفت که فاقد ارتباط معنی دار بود(15/0=P). ارتباط بین سطح بالای Lp(a) و هیپواکو بودن پلاک که به معنی شکنندگی و مستعد بودن جهت تغییر ناگهانی و CVA است، مورد بررسی آماری قرار گرفت که ارتباط معنیداری بدست آمد. (001/0=P).
نتیجهگیری: در مطالعه ما بین سطح سرمی لیپوپروتیین (a) و تنگی شریان کاروتید ارتباطی مشاهده نشد اما سطح بالای Lp(a) با مستعد بودن پلاک به تغییر ناگهانی و ایجاد CVA ارتباط معنی داری را نشان داد. ازاینرو میتوان Lp(a) را به عنوان یک عامل خطر در مستعد بودن پلاک به تغییر ناگهانی و بوجود آمدن CVA پیشنهاد نمود.
مریم راد، مریم السادات هاشمی پور، محمد رضا کریمی،
دوره 6، شماره 2 - ( 6-1385 )
چکیده
مقدمه: دیابت دارای اثرات متعددی بر روی بافتهای دهان است.تظاهرات دهانی بهویژه بیماریهای پریودنتال و عفونتهای قارچی و باکتریایی عودکننده در بیمارانی که قند خون آنها کنترل نشده باشد،با شدت بیشتری بروز می کنند. هدف از تحقیق حاضر بررسی ارتباط تظاهرات دهانی در مراجعین به مرکز دیابت کرمان با مدت ابتلا و نحوه کنترل قند خون بود.
روشها: جامعه مورد مطالعه116 بیمار دیابتی درمانگاه دیابت بیمارستان شهید باهنر کرمان بودند.این افراداز نظر وضعیت دندانها، بافت پریودنشیوم، خشکی، سوزش دهان و تغییرات مخاطی مورد ارزیابی قرار گرفتند.همچنین اطلاعات مورد نیازدر رابطه با تاریخچه دیابت و نحوه کنترل قند خون ثبت گردید. نتایج با استفاده از برنامه SPSS و آزمون مجذور کای وt-test مورد بررسی قرار گرفت.
یافتهها: شایعترین تظاهرات دهانی در جامعه مورد مطالعه شامل ژنژیویت (3/96%)،پریودنتیت (2/90%) وخشکی دهان (24/67%) بودند.ارتباط معنیداری بین مدت ابتلا به دیابت و بیماریهای پریودنتال (012/0=P) و سوزش دهان (002/0=P) وجود داشت. در این مطالعه بین کنترل قند خون و بیماریهای پریودنتال رابطه معنیداری وجود نداشت، ولی این بیماریها در افرادی که قند خونشان کنترل شده بود، بامیزان کمتری مشاهده گردید.
نتیجهگیری :نتایج حاصل از این بررسی نشان داد که بیماریهای پریودنتال و خشکی دهان از عوارض شایع دیابت می باشند. بنابراین دندانپزشکان باید برای کنترل وحفظ وضعیت سلامت دهانی در مبتلایان به دیابت ،عملکرد غده بزاقی و وضعیت پریودنتال رابه طور دقیق ارزیابی کنند .
مینو اسد زندی، زهرا فارسی، سهیل نجفی مهری، علی اکبر کریمی زارچی،
دوره 6، شماره 2 - ( 6-1385 )
چکیده
مقدمه: دیابت یک بیماری مزمن است که نیازمند مشارکت بیمار در فرایند درمان می باشد. پیامد درمان به باورهای بهداشتی بیمار و درک وی از بیماری وابسته است. هدف از این مطالعه تعیین تاثیر مداخله آموزشی در چارچوب مدل اعتقاد سلامت بر باورهای بهداشتی ، آگاهی و رفتارهای مراقبت از خود بیماران مبتلا به دیابت بود.
روشها: جمعیت مورد مطالعه بیماران دیابتی بستری در 4 بیمارستان آموزشی تهران بودند که در یک مطالعه تجربی (کارآزمایی بالینی) در سال 85-1384 مورد بررسی قرار گرفتند. 64 بیمار به روش مبتنی بر هدف انتخاب شده و به طور تصادفی به دو گروه مورد و شاهد تقسیم شدند. بعد از تعیین نیازها در چارچوب مدل اعتقاد سلامت، مداخله آموزشی در گروه مورد صورت گرفت. اطلاعات از طریق تکمیل پرسشنامه محقق ساخته طی مصاحبه چهره به چهره و سازمان یافته با نمونه های منتخب در دو نوبت قبل از مداخله آموزشی و دو ماه بعد از آن جمعآوری گردید. در نهایت دادهها با استفاده از آمار توصیفی و شاخصهای مرکزی، آزمونهای آماری پارامتریک و غیرپارامتریک مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.
یافتهها: قبل از مداخله، آزمون تی تست مستقل تفاوت معنی داری را در متغیرهای دموگرافیک و ابعاد مدل اعتقاد سلامت در دو گروه نشان نداد (05/0P). آزمون های تی زوج شده و ویلکاکسون پس از مداخله افزایش معنی داری در میانگین و میانه نمرات آگاهی ( از 78/11 به 53/15)، حساسیت درک شده (از 66/27 به 59/30)، شدت درک شده ( از 62/20 به 87/25)، خود کارآمدی (از16/19به 25/22) و رفتارهای مراقبت از خود (از 37/95 به 56/117) در بیماران گروه مداخله نشان دادند (05/0>P). ولی در گروه کنترل بجز در بعد آگاهی (05/0>P) در سایر ابعاد تغییر معنیداری مشاهده نشد (05/0نتیجهگیری: مداخله آموزشی در چارچوب مدل اعتقاد سلامت، ممکن است منجر به تغییر باورهای بهداشتی،افزایش آگاهی و به دنبال آن ارتقای رفتارهای مراقبت از خود بیماران دیابتیک گردد.
حوریه ثقفی، ژیلا مقبولی، خدیجه میرزایی، کبری امیدفر، فرزانه کریمی، مظاهر رحمانی، افسانه بشارتی، باقر لاریجانی،
دوره 8، شماره 1 - ( 9-1387 )
چکیده
مقدمه : شواهد موجود نشان میدهند که (Retinol binding protein 4) RBP4نقش مهمی در تنظیم هموستاز گلوکز و حساسیت به انسولین دارد. هدف از این مطالعه بررسی ارتباط بین غلظت RBP4 پلاسما ،دیابت بارداری و سندرم متابولیک پس از بارداری بود.
روشها : این مطالعه مورد شاهدی بر روی 192زن باردار (که 92 نفر مبتلا به دیابت بارداری بودند) صورت گرفت. غربالگری با آزمون تحمل 50 گرم گلوکز خوراکی انجام شد. دیابت بارداری با آزمون تحمل 100گرم گلوکز بارداری بر طبق معیار SullivanوMahan و در صورت وجود سطح گلوکز پلاسمایی بیش از mg/dl130تشخیص داده شد. غلظت پلاسمایی RBP4 همه زنان باردار شرکت کننده در مطالعه اندازه گیری شد. منحنی ROC برای برآورد سطح آستانه غلظت RBP4 برای پیشگویی ابتلا به دیابت بارداری رسم گردید.
یافتهها : غلظت RBP4 در بیماران دیابت بارداری به طور معناداری نسبت به گروه کنترل بالاتر بود. رسم منحنی ROC نشان داد که سطح RBP4برابر یا بیش از m/ml42 ،ابتلا به دیابت دوران بارداری را با حساسیت 8/75% و ویژگی 3/65% پیشگویی می کند (001/0P=). آنالیز رگرسیون مستقل از سن و نمایه توده بدنی نشان داد که دیابت بارداری و غلظت سرمی RBP4 ، ارتباط معنی داری دارند. بین بروز سندرم متابولیک پس از زایمان و سطح سرمی RBP4در دوران بارداری ارتباط معناداری یافت نشد.
نتیجه گیری : سنجش RBP4 همراه با ارزیابی سایر عوامل خطر، می تواند در شناسایی زنان در معرض خطر ابتلا به دیابت بارداری، مفید باشد.
حوریه ثقفی، محمد جعفر محمودی، خدیجه میرزایی، فرزانه کریمی، باقر لاریجانی،
دوره 8، شماره 1 - ( 9-1387 )
چکیده
مقدمه: این مطالعه به منظور ارزیابی وا گردش استخوان با استفاده از شاخص های بیوشیمیایی متابولیسم استخوان در افراد مبتلا به بیماری شریان کرونری انجام شد.
روشها: دانسیته استخوان و استئوکلسین و کراس لپس سرم در 44 بیمار مبتلا به بیماری عروق کرونری و 30 فرد واجد آنژیوگرافی طبیعی اندازه گیری شد.
یافته ها : تراکم معدنی فمور افراد مبتلا به بیماری عروق کرونری به طور معنی داری پایینتر از گروه کنترل بود (04/0=P) . شیوع استئوپروز استخوان فمور در مبتلایان به بیماری عروق کرونری 2/43% برآورد شد در حالی که این میزان در افراد سالم 8/14% بود (77 و14 -29/1 وCI 95%؛ 37/4 OR =،01/0=P ) .سطح سرمی استئوکلسین و کراس لپس با افزایش شدت بیماری عروق کرونری، افزایش داشت. بین شدت بیماری عروق کرونری و سطح سرمی استئوکلسین ارتباط مثبت و معنیدار یافت شد (320/0=r ، 008/0=P) . کراس لپس نیز با تعداد عروق درگیر، ارتباط مشابهی نشان داد(268/0=r و02/0=P). در آنالیز چند متغیره ( پس از تطابق سن ،جنس و نمایه توده بدنی )، شدت بیماری عروق کرونری به طور مستقل با سطح سرمی استئوکلسین در ارتباط بود (006/0=P).
نتیجه گیری : بر اساس این یافته ها چنین به نظر می رسد که احتمالا بیماری شریان کرونری و شدت آترواسکلروز به پیشگویی وضعیت متابولیسم استخوان کمک می کند . بنابراین ممکن است توصیه به ارزیابی دانسیته و واگردش استخوان در تشخیص زودهنگام و پیشگیری از استئوپروز و شکستگی در افراد مبتلا به بیماری عروق کرونری ارزشمند باشد .
ژیلا مقبولی، آرش حسیننژاد، حوریه ثقفی، فرناز نجمی ورزنه، فرزانه کریمی، مظاهر رحمانی، باقر لاریجانی،
دوره 8، شماره 2 - ( 10-1387 )
چکیده
مقدمه: هدف از این مطالعه، مقایسه واگردش استخوانی در بیماران مبتلا به دیابت بارداری با زنان با بارداری طبیعی است.
روشها: یک بررسی مقطعی بر روی 695 زن باردار مراجعه کننده به یکی از 5 درمانگاه بیمارستانهای آموزشی دانشگاه علوم پزشکی تهران صورت گرفت. غربالگری کلی با آزمون GCT 50 گرم گلوکز انجام شد و برای افرادی که سطح گلوکز پلاسمای بالاتر از mg/dl 130 داشتند، آزمون تشخیصی OGTT 100 گرم صورت گرفت و در صورت اختلال در این آزمون بر طبق معیار کارپنتر و کوستان، به عنوان بیمار دیابت بارداری در نظر گرفته شدند. سطح انسولین همراه با آزمون OGTT 100 گرم اندازهگیری شد. همچنین میزان استئوکلسین، کراس لپس و کلسیم خون اندازهگیری شد.
یافتهها: میانگین سطح استئوکلسین و کراس لپس، بین دو گروه سالم و بیماران مبتلا به دیابت بارداری، تفاوت معنیداری داشت. در این میان رابطه سطح سرمی کراس لپس در بیماران مبتلا به دیابت بارداری مستقل از سن و نمایه توده بدنی(BMI) بود.
نتیجهگیری: یافتهها حاکی از آن است که دیابت بارداری میتواند روی واگردش استخوانی تأثیر داشته باشد و آن را به سمت افزایش بازجذب استخوانی سوق دهد.
محمدجواد حسین زاده، خدیجه میرزایی، آرش حسین نژاد، مهرداد کریمی، نازیلا جعفری، محمد کمالی نژاد، اعظم نجمافشار، مظاهر رحمانی، محمدرضا اشراقیان،
دوره 8، شماره 3 - ( 1-1388 )
چکیده
مقدمه: هدف از این مطالعه ارزیابی تاثیر واریانت های پروموتر ژن ویسفاتین (SNP rs2110385) بر عملکرد عصاره چای سبز در کنترل بیماری دیابت در میان بیماران بود.
روشها: در یک مطالعه بالینی دو سوکور کنترل شده با دارونما با استفاده از روش تصادفی Stratified ، 105 بیمار مبتلا به دیابت نوع 2، به 2 گروه مداخله با چای سبز و کنترل تقسیم شدند. به گروه مداخله به مدت 8 هفته روزانه 3 کپسول عصاره چای سبز500 میلی گرمی پس از هر وعده غذایی اصلی داده شد. گروه کنترل نیز به همین نحو در طول زمان مداخله کپسول دارونما دریافت می نمودند. ارزیابی های آزمایشگاهی و تن سنجی شامل FBG، 2hPP، HbA1C، پروفایل چربی، غلظت ویسفاتین، آدیپونکتین و انسولین در حالت ناشتا و نیز محاسبه BMI و WHR قبل و بعد از انجام مداخله بودند. ژنوتیپ پلی مورفیسم مورد مطالعه با استفاده از روش PCR- RFLP انجام گردید.
یافتهها: ارزیابی تاثیر عصاره چای سبز بر تغییرات پارامترهای بالینی اختلاف معناداری در کاهش سطوح تری گلیسرید، LDL و کلسترول تام بیماران با ژنوتیپ TT در مدت مداخله نشان داد. در ژنوتیپ GG فقط تغییرات کلسترول تام اختلاف معناداری پس از مداخله داشت. شواهد حاصل از مطالعه حاضر تغییرات معناداری در سطوح تری گلیسرید و آدیپونکتین با مداخله در میان دو گروه نشان داد که این تغییرات در میان ژنوتیپ ها معنادار نبود.
نتیجه گیری: پلی مورفیسم ژن ویسفاتین در اثرات چای سبز بر تعدیل اختلالات چربی خون در بیماران دیابتی موثر است. برای فهم چگونگی این ارتباط، انجام مطالعات تجربی پیشنهاد می گردد.
آرش حسین نژاد، محسن خوش نیت نیکو، خدیجه میرزایی، ژیلا مقبولی، فرزانه کریمی، مظاهر رحمانی، باقر لاریجانی،
دوره 8، شماره 4 - ( 4-1388 )
چکیده
مقدمه: هدف از این مطالعه ارزیابی ارتباط سطح سرمی رزیستین، آدیپونکتین و ویسفاتین با احتمال ابتلا به دیابت بارداری و سندرم متابولیک پس از بارداری بود.
روشها: این مطالعه موردی-شاهدی بر روی 146 زن باردار مراجعه کننده به درمانگاه مراقبتهای بارداری مرکز تحقیقات غدد درونریز و متابولیسم دانشگاه علوم پزشکی تهران انجام شد که از این تعداد 70 زن مبتلا به دیابت بارداری و 76 زن نیز بارداری طبیعی داشتند. افراد شرکت کننده در دوران بارداری و به مدت 12-6 هفته پس از زایمان تحت مراقبت بودند.
یافتهها: نتایج حاصل از این مطالعه نشان داد که غلظت هر سه آدیپوکین مورد مطالعه، اختلاف معناداری در بین زنان باردار مبتلا به دیابت بارداری و زنان با بارداری طبیعی داشت. در زنان مبتلا به دیابت بارداری نسبت به زنان با بارداری طبیعی، غلظت ویسفاتین بالاتر (ng/ml 12/8±62/10 در مقابل ng/ml 00/4±30/4 ، P < 0.01)، غلظت آدیپونکتین پایینتر (μg/ml 10/5±07/9 درمقابل μg/ml 53/ 8 ±45/13، 01/0 P <) ونیز غلظت رزیستین پایین تر(ng/ml 03/2±04/5 در مقابل ng/ml 63/3±40/10، 01/0 P <) بود. بین بروز سندرم متابولیک پس از زایمان و سطح سرمی پایین رزیستین و آدیپونکتین در دوران بارداری ارتباط معناداری یافت شد که این ارتباط با سطح سرمی ویسفاتین معنادار نبود. آنالیز رگرسیون مستقل از سن و نمایه توده بدنی، بین سطح سرمی آدیپونکتین و رزیستین با ابتلا به سندرم متابولیک پس از زایمان ارتباط معنیداری نشان نداد.
نتیجهگیری: نتایج مطالعه حاضر ارتباط احتمالی غلظت آدیپوکینها را با ابتلا به دیابت بارداری نشان می دهد ولی این ارتباط در مورد سندرم متابولیک پس از زایمان مورد تردید است. هر چند مطالعات بیشتری در این زمینه برای آشکار شدن سازوکار آدیپوکین ها در پیشگویی ابتلا به دیابت بارداری و سندرم متابولیک پس از زایمان مورد نیاز است.
احمد اسماعیلزاده، فهیمه حقیقت دوست، فاطمه زریباف، گلگیس کریمی، لیلا آزادبخت،
دوره 9، شماره 0 - ( ويژه نامه عوامل خطرسازديابت و بيماريهاي قلبي- عروقي 1389 )
چکیده
اضافه وزن و چاقی، عوامل خطر مستقلی برای بیماریهای قلبی عروقی (CVD) محسوب میشوند. به علاوه بسیاری از عوامل خطر بیماریهای قلبی عروقی مثل دیس لیپیدمی و التهاب در افراد چاق و دارای اضافه وزن نسبت به سایر افراد بیشتر دیده میشوند. در این افراد توصیههای تغذیهای رایج، بر روی کاهش دریافت چربی کل، اسیدهای چرب اشباع و کلسترول متمرکزند تا بتوانند سطح LDL-C و کلسترول تام (TC) را کاهش دهند. مطالعات اخیر نشان میدهند که سطح چربیهای خون در پاسخ به درشت مغذیها تغییر میکنند، لذا میتوان رژیمهایی را ارائه کرد که فراسنجهای خاص لیپیدی را تحت تأثیر قرار دهند. البته ممکن است این رژیمهای غذایی در افراد چاق و دارای اضافه وزن که التهاب یا مقاومت به انسولین دارند، کمتر مؤثر باشد. در نتیجه شناسایی و تنظیم یک رژیم غذایی کاهنده سطح کلسترول خون برای کاهش التهاب و افزایش حساسیت به انسولین در افراد چاق یا دارای اضافه وزن، توجه زیادی را به خود جلب کرده است.
آرش حسیننژاد، خدیجه میرزایی، محمدجواد حسینزاده، مهرداد کریمی، نازیلا جعفری، اعظم نجمافشار، مظاهر رحمانی، باقر لاریجانی،
دوره 9، شماره 2 - ( 9-1388 )
چکیده
مقدمه: این مطالعه به منظور ارزیابی تاثیر عصاره چای سبز بر شاخصهای واگردش استخوان در بیماران مبتلا به دیابت نوع 2 طراحی شد.
روشها: در یک مطالعه کار آزمایی بالینی دو سوکور کنترل شده با دارونما، 72 بیمار مبتلا به دیابت نوع 2 بر اساس روش تصادفی Stratified به دو گروه مداخله و کنترل تقسیم شدند. به گروههای مورد بررسی به مدت 8 هفته کپسولهای حاوی 500 میلیگرم عصاره چای سبز و کپسولهای دارونما تجویز شد. تستهای آزمایشگاهی و ارزیابیهای تنسنجی شامل قند ناشتا، قند خون 2 ساعته، HbA1C، پروفایل چربی، استئوکلسین، کراس لپس، انسولین ناشتا، نمایه توده بدن، نسبت دور کمر به باسن بودند که قبل و پس از مدت مداخله در تمام شرکت کنندگان اندازهگیری و ثبت شدند.
یافتهها: نتایج مطالعه حاضر نشان داد که تغییرات سطح سرمی استئوکلسین و لگاریتم آن در گروه دریافت کننده عصاره چای سبز به ترتیب نزدیک معنادار و معنادار بود. نمایه توده بدن، نسبت دور کمر به باسن، قند ناشتا، قند خون 2 ساعته، HbA1C و نیز سطوح کراس لپس و انسولین ناشتا در گروه مداخله با چای سبز تغییر معناداری نداشتند. کاهش سطح کراس لپس در گروه مداخله با عصاره چای سبز 10 برابر گروه کنترل بود. همچنین یافتههای مطالعه حاضر در بیمارانی که سطوح قند ناشتا و HbA1C پایینتر و نیز سطح انسولین ناشتای بالاتر داشتند، بهبود وضعیت شاخصهای استخوانی را نشان دادند.
نتیجهگیری: شواهد حاصل از بررسی حاضر، کاهش شاخصهای باز جذب استخوان در بیماران دیابتی دریافت کننده چای سبز نسبت به گروه دارونما را پیشنهاد میکند که ممکن است باعث بهبود وضعیت واگردش استخوانی در این بیماران گردد.
آرش حسیننژاد، ژیلا مقبولی، خدیجه میرزایی، فرزانه کریمی، باقر لاریجانی،
دوره 9، شماره 4 - ( 6-1389 )
چکیده
مقدمه: شواهد فراوانی در مورد ارتباط متابولیسم ویتامین D و ابتلا به دیابت نوع 2 وجود دارند. ویتامین D در ترشح و احتمالاً عملکرد انسولین، تنظیم لیپولیز و در نتیجه متابولیسم نقش دارد. هدف از مطالعه حاضر بررسی ارتباط میان غلظت ویتامین D و سندرم متابولیک در جمعیت ایرانی است.
روشها: مطالعه حاضر به صورت مقطعی و بر روی 646 فرد سالم بدون سابقه ابتلا به دیابت انجام شد. سندرم متابولیک بر اساس معیار سازمان جهانی بهداشت تعریف گردید. سطوح 25- هیدروکسی ویتامین D3 و هورمون پاراتیرویید (PTH) ارزیابی شد.
یافتهها: از میان 646 فرد شرکت کننده در مطالعه، شیوع ابتلا به سندرم متابولیک 3/18 % برآورد گردید (29% در مردان و 6/14% در زنان). شیوع کل کمبود ویتامین D 3/72% بود. شیوع ابتلا به سندرم متابولیک در میان مردان با کمبود ویتامین D بیش از مردان با وضعیت نرمال ویتامین D بود (03/0P=). در مدل رگرسیون لجستیک پس از تطابق سن و جنس، نشان داده شد که کمبود ویتامین D پیشبینی کننده مستقل ابتلا به سندرم متابولیک میباشد (001/0P=).
نتیجهگیری: نتایج حاصل از مطالعه حاضر نشان داد که شیوع کمبود ویتامین D و ابتلا به سندرم متابولیک در میان ایرانیان بالاست و ممکن است کمبود ویتامین D در ابتلا به سندرم متابولیک و پیامدهای آن نقش مهمی ایفا نماید.
آرش حسیننژاد، خدیجه میرزایی، شیلان اصلانی، سیدعلی کشاورز، علی طوطی، فرزانه کریمی،
دوره 10، شماره 6 - ( 9-1390 )
چکیده
مقدمه: فاکتور مهار کننده مهاجرت ماکروفاژها MIF (Macrophage migration inhibitory factor) نقش مهمی در التهاب سیستمیک و موضعی و نیز پاسخهای ایمنی ایفا میکند. هدف از این مطالعه ارزیابی بیان ژن MIF در سلولهای مونونوکلئار خون محیطی PBMCs (Peripheral Blood Mononuclear Cells) افراد چاق و مقایسه آن با افراد با وزن نرمال و بررسی هر نوع ارتباط بالقوه بین میزان متابولیسم پایه و چندین متغیر مرتبط با میزان بیان ژن MIF در PBMC بود. همچنین اثرات ضد التهابی ویتامین D به صورت in vitro بر بیان ژن MIF سلولهای افراد چاق و با وزن نرمال مورد ارزیابی قرار گرفت و الگوی بیان ژن MIF در سلولهای PBMC تحت القاء با ویتامین D و گروه کنترل blank در دو گروه چاق و افراد با وزن نرمال مقایسه شد.
روشها: افراد شرکت کننده 30 فرد چاق و 18 فرد با نمایه توده بدنی کمتر از 30 بودند که میزان متابولیسم پایه بدنشان با کالریمتری غیر مستقیم مورد ارزیابی قرار گرفت. میزان بیان MIF mRNA با استفاده از پرایمرهای ویژه و بیان ژن β-actin به عنوان کنترل داخلی با دستگاه Real-time PCR ارزیابی شد و نتایج به صورت نسبت میزان بیان MIF بر β-actin گزارش شد.
یافتهها: سطح بیان ژن MIF سلولهای PBMC تحت القاء با ویتامین D در گروه با نمایه توده بدنی کمتر از 30 افزایش و در افراد چاق کاهش یافت. یکی از یافتههای جالب مطالعه حاضر مشاهده ارتباط معکوس میزان بیان ژن MIF پس از القاء با ویتامین D با توده و درصد چربی افراد میباشد. همچنین مواجهه با ویتامین D به صورت in vitro باعث تغییر در پاسخ ایمنی PBMC افراد چاق میشود.
نتیجهگیری: چنین به نظر میرسد که تاثیر متفاوت ویتامین D بربیان ژن عوامل التهابی به علت الگوی فعال ایمنی و وضعیت پیش التهابی موجود در افراد چاق باشد؛ که ممکن است بیانگر ارتباط علیتی آن با چاقی باشد.
محمود یوسفیفرد، هادی بهاریفر، سیدمصطفی حسینی، رضا چمن، شروین تسلیمی، سیداحمد سیدعلی نقی، سیدمرتضی کریمیان،
دوره 11، شماره 1 - ( 10-1390 )
چکیده
AHR (aryl hydrocarbon receptor) یک فاکتور رونویسی وابسته به لیگاند است که حجم زیادی از ژنها را در گونههای مختلف کنترل میکند. این گیرنده به مجموعهای از ترکیبات شیمیایی که از لحاظ ساختاری متفاوت میباشند متصل و فعال شده و
نقش مهمی را در سازوکارهای مختلف بازی میکند. AHR بیشتر به عنوان گیرندهای که در اثرات سمی زنوبیوتیکها نقش دارد شناخته میشود اما شواهد زیادی در دست میباشد که نشان میدهد این فاکتور رونویسی اثرات مهمی نیز در فرآیندهای بیولوژیک دارد. مسیر سیگنالینگ AHR برای تنظیم عملکرد سیستم ایمنی، رشد و تنظیم چرخه سلول، تنظیم سیستم تولید مثل و تنظیم سیستم حیاتی میباشد. علاوه بر این، نقش مهمی نیز در بروز انواع مختلف سرطان از جمله سرطانهای دستگاه گوارش و ریه ایفا مینماید. نقش AHR در ایجاد سرطان یک نقش دوگانه میباشد. هنگامی که این گیرنده توسط لیگاند خارجی فعال میشود، القاء کننده سرطان بوده در حالی که در صورت فعال شدن با لیگاند داخلی، رشد تومور را مهار مینماید. هدف از این مطالعه بیان ویژگیهای ساختاری، مسیر سیگنالینگ، معرفی لیگاندهای داخلی و خارجی این گیرنده بوده و در نهایت نیز به نقشهای این گیرنده، خواهد پرداخت.
مرجان تابش، حسین خسروی بروجنی، نضال صرافزادگان، نوشین محمدیفرد، حسن علی خاصی، فیروزه سجادی، صدیقه عسگری، مریم تابش، جهانگیر کریمیان، احمد اسماعیل زاده،
دوره 11، شماره 2 - ( 11-1390 )
چکیده
مقدمه: در زمینه
ارتباط مصرف نوشیدنیهای شیرین شده قندی و سندرم متابولیک اطلاعات بسیار کمی در
دسترس است و نتایج موجود بسیار متناقض اند. اکثر مطالعات انجام شده در این زمینه مربوط
به جوامع غربی است و اطلاعات در این زمینه در ناحیه خاورمیانه وجود ندارد. این مطالعه
با هدف بررسی ارتباط بین مصرف نوشیدنی های شیرین شده قندی و سندرم
متابولیک در بزرگسالان ایرانی انجام گردید.
روشها: این مطالعه به
صورت مقطعی و بر روی 1752 فرد (782 مرد و 970 زن) مبتلا به سندرم متابولیک انجام
گردید. نمونهها به روش تصادفی خوشهای چند مرحلهای از سه شهر اصفهان، نجفآباد و
اراک انتخاب شدند. جهت بررسی دریافتهای معمول غذایی از پرسشنامه بسامد خوراک
معتبر استفاده شد. مصرف نوشیدنیهای شیرین شده قندی به صورت مجموع میزان مصرف
نوشیدنیهای غیر الکلی و آبمیوههای صنعتی بدست آمد. افراد از نظر میزان مصرف
نوشیدنیهای شیرین شده قندی به سه دسته تقسیم شدند؛ مصرف کمتر از 1 بار در هفته،
مصرف 1تا 3 بار در هفته و مصرف بیش از 3 بار در هفته. ارزیابیهای بیوشیمیایی بر
روی نمونه خون ناشتا انجام گردید. سندرم متابولیک بر طبق راهنمای Adult Treatment Panel III تعریف گردید.
یافتهها: افرادی که
مصرف بالای نوشیدنیهای شیرین شده قندی را داشتند (بیش از 3 بار در هفته) جوانتراز
افرادی بودند که مصرف پایین (کمتر از 1 بار در هفته) داشتند. میانگین شاخص نمایه توده
بدنی (BMI) تفاوت معنیداری در بین گروهها
نداشت. مصرف بالای نوشیدنیهای شیرین شده قندی با دریافت بالاتر انرژی و مصرف
بیشتر اکثر گروههای غذایی همراه بود. تفاوت معنیداری بین سطح سرمی تریگلیسرید
در مردانی که 1-3 بار در هفته نوشیدنی شیرین مصرف میکردند و آنهایی که کمتر از 1
بار در هفته استفاده میکردند مشاهده گردید. اما پس از تعدیل عوامل مخدوشگر این
ارتباط از بین رفت. در مدل خام ارتباط معنیداری بین میزان مصرف نوشیدنیهای شیرین
و شیوع سندرم متابولیک در هر دو جنس مشاهده نشد. پس از تعدیل BMI، احتمال ابتلا به سندرم متابولیک در مردان موجود
در بالاترین دسته مصرف نوشیدنیهای شیرین در مقایسه با مردان موجود در پایینترین
دسته مصرف 17% بیشتر بود (56/0-46/2CI: ؛95% ،17/1OR:) در حالی که این احتمال در زنان 20% کمتر بود (46/0-42/1CI: ؛95% ،80/0OR:).
این ارتباط در مردان و زنان معنیدار نبود.
نتیجهگیری: مطالعه
حاضر، از یافتههای قبلی مبنی بر وجود ارتباط بین مصرف نوشیدنیهای شیرین شده قندی
و سندرم متابولیک حمایت نمیکند. انجام مطالعات آیندهنگر جهت بررسی این ارتباط لازم
است.
سعادت کریمی حسن آباد، مریم رف رف، محمد اصغری جعفرآبادی،
دوره 14، شماره 1 - ( 10-1393 )
چکیده
مقدمه: کمبود ویتامین D یک اپیدمی گسترده بهداشتی و ناشناخته در سراسر دنیاست. هدف مطالعه حاضر بررسی شیوع کمبود ویتامینD و ارتباط آن با شاخصهای چاقی کل و چاقی مرکزی در دختران نوجوان بود.
روشها: مطالعه مقطعی و توصیفی- تحلیلی حاضر بر روی 216 نفر از دختران نوجوان سنین 17-14 سال انجام گرفت که با روش نمونهگیری تصادفی چند مرحلهای از دبیرستانهای شهرستان بوکان انتخاب شدند. پرسشنامههای اطلاعات عمومی، دریافت غذایی و فعالیت فیزیکی برای تمام افراد تکمیل گردید. اندازهگیریهای تنسنجی بهعمل آمد. نمونههای خون ناشتا جهت سنجش(OH)D ۲۵ سرم جمعآوری شد. دادهها با استفاده از نرم افزار SPSS و با استفاده از شاخصهای آمار توصیفی و آزمون همبستگی Partial مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.
یافتهها: میانگین سطح سرمی ویتامین D 81/2 ± 26/7 نانوگرم در میلیلیتر بود. 100 درصد افراد عدم کفایت ویتامین D داشتند. 5/18، 4/1 و 4/26 درصد افراد مورد مطالعه بهترتیب دچار اضافه وزن، چاقی و چاقی شـکمی بودند. بین سطح(OH)D ۲۵ سرم با دور کمر همبستگی منفی معنیدار (112/0-, r=047/0 P=) وجود داشت.
نتیجهگیری: مطالعه حاضر نشان داد کمبود ویتامین D یک مشکل مهم بهداشتی در نوجوانان مورد مطالعه میباشد. با توجه به ارتباط معکوس بین وضعیت ویتامین D با چاقی مرکزی، رویکردهای مداخلهای جهت بهبود وضعیت ویتامین D و کاهش چاقی در بین نوجوانان بهمنظور پیشگیری از شیوع بیماریهای مزمن در طی سالهای آتی زندگی آنان ضروری بهنظر میرسد.
علی دل پیشه، حسین عزیزی، الهام داوطلب اسماعیلی، لطفعلی حقیری، غلامعلی کریمی، فریبا عباسی،
دوره 14، شماره 3 - ( 12-1393 )
چکیده
مقدمه: با توجه به اهمیت نتیجه طرح پزشک خانواده در مناطق روستایی و تصمیم کشور برای اجرای این برنامه در مناطق شهری، مطالعه حاضر بهمنظور تعیین کیفیت مراقبت و کنترل قندخون، فشارخون و لیپیدهای خونی بیماران دیابتی نوع دو مناطق روستایی تحت پوشش پزشکان خانواده انجام شده است. روشها: در این مطالعه توصیفی تحلیلی، تعداد380 بیمار مبتلا به دیابت نوع دو دارای پرونده در خانههای بهداشت شهرستان ملکان در سال1391 با دامنه سنی 76-30 سال پس از موافقت آگاهانه از بین 1400 بیمار به روش نمونهگیری تصادفی انتخاب و دادهها از طریق پرسشنامه، مصاحبه حضوری، اطلاعات موجود در پرونده پزشک خانواده و اندازهگیری (HbA1c) Glycohemoglobin گردآوری شد. داده ها پس از ورود در نرم افزار SPSS19 از آنالیز رگرسیون لجستیک چندگانه جهت برآورد نسبت شانس تعدیل شده خطر ابتلا به عوارض دیابت در حضور سایر عوامل مرتبط با آن استفاده شد. یافتهها: براساس نتایج بهدست آمده، 68% افراد مورد مطالعه را زنان و میانگین سن بیماران 9/11±86/57 بود. نسبت جنسی زنان به مردان تقریباً 2/2 به 1 بود. میانگین HbA1c بیماران 69/1±38/8% و تنها 9/23% بیماران کنترل مطلوب قندخون (کمتر از 7%) داشتند. در تجزیه و تحلیل نهایی اندازه HbA1c بیش از 7 درصد (002/0P=)، کلسترول بیش از mm/dl240 (04/0P=) و فشارخون بالای mm/Hg90/140 (007/0P=)، بهترتیب 52/1، 44/2 و 44/1برابرشانس ابتلا به عوارض دیابت را افزایش دادند. نتیجه گیری: کیفیت مراقبت و کنترل قندخون بیماران دیابتی منطقه مورد مطالعه، نزدیک به مطالعات سطح کشوری ولی از استانداردهای مطرح شده به ویژه انجمن دیابت آمریکا2ADA)) America Diabetes Association فاصله نسبتاً زیادی دارد.
مهدی شیرالی، یعقوب مدملی، جمال روح افزا، حمید کریمی، آرمان بابلی بهمئی، شریف ارتباطی،
دوره 15، شماره 3 - ( 12-1394 )
چکیده
مقدمه: امروزه درصد بالایی از مردم در معرض خطر ابتلا به بیماری دیابت هستند. این بیماری یکی از خطرناکترین بیماریهای عصر حاضر است و تشخیص به موقع این بیماری نقش بهسزایی در درمان آن دارد.
روشها: در این مقاله با استفاده از سیستم استنتاج فازی سوگنو و الگوریتم هوشمند کرم شب تاب، روشی نوین برای تشخیص دیابت ارائه شده است. روش ارائه شده قادر است با استفاده از تعداد کمی قوانین ساده فازی با دقت مطلوبی بیماری دیابت را تشخیص دهد.
یافتهها: کارآیی ترکیب سیستم استنتاج فازی سوگنو و الگوریتم کرم شب تاب 24/87 درصد بهدست آمد.
نتیجهگیری: نتایج تجربی نشان میدهند که این روش روی مجموعه داده استاندارد PID دقت بیشتری نسبتی به الگوریتمهای موجود در این زمینه دارد.
سکینه گرایلو، محمد علی مروتی شریف آباد، عبدالرحمان چرکزی، زهره کریمیان کاکلکی، انسیه شریفی،
دوره 16، شماره 5 - ( 7-1396 )
چکیده
مقدمه: استئوآرتریت از شایعترین بیماریهای سیستم اسکلتی در سنین میانسالی و سالمندی است. این مطالعه با هدف تعیین نقش هنجارهای ذهنی و کنترل رفتاری درک شده بر خود مراقبتی در سالمندان مبتلا به استئوآرتریت شهرستان یزد انجام شد.
روشها: در یک مطالعهی توصیفی–تحلیلی در سال 1392 به روش مقطعی 87 نفر از سالمندان مراجعه کننده به مراکز درمانی بهصورت تصادفی انتخاب و وارد مطالعه شدند. ابزار مورد استفاده پرسشنامهی محقق ساختهی سه قسمتی که قسمت اول شامل متغیرهای دموگرافیک و قسمت دوم سؤالات هنجارهای ذهنی و کنترل رفتاری درک شده و قسمت سوم سؤالات رفتاری بود. پرسشنامهها به روش مصاحبه در طی مدت 2 ماه تکمیل شده و دادهها با استفاده از نرمافزار SPSS18 و آزمونهای آماری T-Test و ANOVA و ضریب همبستگی در سطح 05/0 تجزیه و تحلیل شد.
یافتهها: میانگین نمرهی هنجارهای ذهنی، کنترل رفتاری درک شده و رفتارهای خود مراقبتی بهترتیب 40/11±/85/81 از 110 نمره، 19/6±19/90 از 120 نمره، 84/5±93/44 از سقف 60 نمره بود. نتایج نشان داد بین هنجارهای ذهنی و کنترل رفتاری درک شده و خودمراقبتی با متغیرهای دموگرافیک به جزء تحصیلات و کنترل رفتاری درک شده (001/0P=)، بین سابقهی ابتلا و خود مراقبتی (001/0P=) و کنترل رفتاری درک شده و وضعیت اقتصادی (002/0P=) ارتباط معناداری نبود و همچنین با آزمون پیرسون، همبستگی مستقیم و معنادری بین رفتار خود مراقبتی با کنترل رفتاری درک شده مشاهده گردید (297/0 r= ،008/0P=).
نتیجهگیری: باتوجه به همبستگی مثبت آماری کنترل رفتاری درک شده و خود مراقبتی، طراحی برنامهی آموزشی در این زمینه جهت عملکرد خودمراقبتی مورد نیاز است و توصیه میشود در برنامههای مداخلهای با توجه به نفوذ بالا و گستردهی رسانههای جمعی، به استفاده از این وسایل کمک آموزشی تأکید بیشتری شود.