کاربران عمومی فقط به فهرست مقالات منتشر شده دسترسی دارند.
20 نتیجه برای موضوع مقاله:
حسین مدنی، صادق ولیان بروجنی، نوشین نقش،
دوره 4، شماره 2 - ( 5-1383 )
چکیده
آلوکسان یکی از مواد گزنوبیوتیک میباشد که در دسته مواد دیابت زا قرار می گیرد. منیزیم کوفاکتور مهمی است که جهت تنظیم فعالیت آنزیمهای دخیل در تولید لیپیدها و کربوهیدراتها مورد استفاده قرار میگیرد. آلوکسان میتواند به طور مستقیم موجب کاهش فعالیت برخی از آنزیمهای مسیر گلیکولیز مثل گلوکوکیناز گردد. در این تحقیق اثرات متقابل آلوکسان و منیزیم بر متابولیسم چربیها در موش صحرایی مورد بررسی قرار گرفته است.
روشها: از موشهای صحرایی بالغ نر به عنوان مدل آزمایشگاهی برای ایجاد دیابت استفاده شد. جهت ایجاد دیابت، آلوکسان مونوهیدرات به میزان mg/kg 120 به صورت داخل صفاقی (I.P) به 28 موش صحرایی تزریق شد. 72 ساعت بعد از تزریق، گلوکز پلاسما اندازهگیری شد که مقدار افزایش یافته معنیدارآن مؤید ایجاد دیابت در موشها بود.
یافتهها: یافتههای حاصل از این مطالعه افزایش معنیداری را برای اسیدهای چرب آزاد پلاسما در موشهای صحرایی دیابتی(µM 25/751) نسبت به گروههای شاهد µM (68/286) نشان داد. در این مطالعه با سنجش منیزیم گلبولهای قرمز، کاهش بسیار شدید منیزیم درون سلولی در موشهای صحرایی دیابتی mg/dL (89/4) در مقایسه با گروههای شاهد mg/dL (18/7) دیده شد.
نتیجهگیری: نتایج حاصله نشانگر ارتباط معکوس و معنیدار بین منیزیم گلبولهای قرمز و اسیدهای چرب آزاد پلاسما در موشهای صحرایی دیابتی میباشد. لذا، بررسی تأثیرات کاهش این عنصر متعاقب ایجاد دیابت میتواند اطلاعات ضروری و مهمی درخصوص دیابت فراهم نماید.
حسین مدنی، نارگل احمدی محمودآبادی، اکبر وحدتی،
دوره 5، شماره 2 - ( 6-1384 )
چکیده
دیابت نوع 1 یا دیابت وابسته به انسولین، یک بیماری خود ایمنی است. عوامل مختلف ژنتیکی، استرسهای محیطی، عفونت ویروسی و رژیم غذایی میتوانند آن را به وجود آورند که با تخریب سلولهای بتای تولید کننده انسولین در پانکراس همراه است. تحقیقات زیادی در زمینه درمان دیابت با استفاده از گیاهان دارویی انجام شده است. اثرات حفاظتی عصاره گیاهانی از جمله: زیره سبز، شنبلیله، مریمگلی، موسیر وغیره در رتهای دیابتی شده تأیید شده است. شوید با نام علمی Anethum graveolens گیاهی از خانواده umbelliferae است. این گیاه حاوی ترکیبات فلاونوییدی میباشد.
روشها: در این تحقیق اثر عصاره هیدروالکلی این گیاه بر میزان قند خون، لیپیدها و لیپوپروتیینها در رتهای دیابتی شده مورد بررسی قرار گرفت. به این منظور از 15 رت نر بالغ به وزن متوسط 250 - 200 گرم در سه گروه پنجتایی استفاده شد. تجویز مواد در همه گروهها به صورت تزریق داخل صفاقی انجام گرفت. رتهای گروه شاهد، برای یکسان نمودن شوک حاصل از تزریق هم حجم مواد تزریقی، سرم فیزیولوژی دریافت نمودند. رتهای گروه دیابت با تجویز آلوکسان منوهیدرات به میزان mg/kgbw 120 دیابتی شدند. رتهای گروه دیابتی تیمارشده، اضافه بر تیمار مشابه گروه دوم، عصاره هیدروالکلی شوید با دوز mg/kgbw 300 دریافت نمودند. 48 ساعت بعد از آخرین تزریق، از قلب حیوان خونگیری به عمل آمد و فاکتورهای سرمی مورد بررسی قرار گرفتند.
یافتهها: نتایج بدست آمده کاهش معنیدار میزان گلوکز، کلسترول تام، تریگلیسرید، LDLو VLDLرا در رتهای تیمار شده نسبت به گروه دیابتی نشان داد. با تجویز عصاره شوید، میزان HDL به طور معنیداری افزایش یافت.
نتیجهگیری: این تحقیق نشان داد استفاده از عصاره هیدروالکلی گیاه شوید میتواند در پایینآوردن قند خون مؤثر باشد.
ترکیبات آنتیاکسیدان موجود در شوید بر جذب گلوکز مؤثر است و همچنین میتواند در ترمیم و بازسازی سلولهای بتای آسیب دیده نقش داشته باشند.
نارگل احمدی محمودآبادی، سیدحسین مدنی، پروین محزونی، اکبر وحدتی،
دوره 6، شماره 1 - ( 5-1385 )
چکیده
مقدمه: کنگرفرنگی با نام علمی Cynara scolymus L. ، گیاهی از خانواده کاسنی (Compositae) است. در این تحقیق تأثیر عصاره هیدروالکلی کنگرفرنگی بر میزان گلوکز، لیپیدها و لیپوپروتیینهای سرمی و پیشگیری از بروز دیابت نوع یک مورد بررسی قرار گرفت.
روشها: در این تحقیق از 20 رت نر بالغ به وزن متوسط 250-200 گرم در چهار گروه پنجتایی استفاده شد. رتهای گروه شاهد سرم فیزیولوژی دریافت نمودند. گروه دوم (دیابتی شده)، آلوکسانمنوهیدرات به میزان mg/kg/bw120 دریافت نمودند. گروه سوم (دیابتیشده+گلیبنکلامید)، علاوه بر تیمار مشابه گروه دوم، گلیبنکلامید با دوز mg/kgbw 5/0 دریافت نمودند. گروه چهارم (آلوکسان منوهیدرات+کنگرفرنگی)، آلوکسانمنوهیدرات را با دوزmg/kgbw 120 همراه با عصاره هیدروالکلی کنگرفرنگی با دوز mg/kgbw 300 به صورت همزمان دریافت نمودند. تجویز مواد در همه گروهها به صورت تزریق داخل صفاقی انجام گرفت. 48 ساعت بعد از آخرین تزریق، از قلب رتها خونگیری به عمل آمد و فاکتورهای سرمی مورد بررسی قرار گرفتند.
یافتهها: نتایج به دست آمده، کاهش معنیدار میزان گلوکز، کلسترولتام، تریگلیسرید، VLDL و LDL را در گروه تحت تیمار همزمان عصاره و آلوکسان منوهیدرات نسبت به گروه دیابتی شده نشان داد (05/0 P <). همچنین در مورد میزان HDL نیز افزایش معنیداری مشاهده گردید (05/0 P <). عصاره هیدروالکلی کنگرفرنگی نتوانست میزان قند خون را در حد داروی شیمیایی گلیبنکلامید کاهش دهد (05/0 P <)، اما در اثر بر سایر عوامل در حد گلیبنکلامید عمل نموده است.
نتیجهگیری: کنگرفرنگی حاوی ترکیبات آنتیاکسیدان است که با اثر حفاظتی بر سلولهای بتا، در مقابل آلوکسان عمل میکند. این تحقیق نشان داد که عصاره هیدروالکلی کنگرفرنگی میتواند در پیشگیری از بروز دیابت نوع یک مؤثر باشد.
زهرا شیردل، حسین مدنی، رویا میربدلزاده،
دوره 7، شماره 3 - ( 4-1387 )
چکیده
مقدمه : دیابت، شایع ترین بیماری آندوکرین است که در آن قند خون و به دنبال آن چربی خون افزایش می یابند . این بیماری دارای عوارض دراز مدت چشمی، کلیوی، عصبی و عروق خونی است. تحقیقات نشان دادهاند که برخی عصارههای گیاهی اثر ضد دیابتی دارند و لذا می توانند در افراد مبتلا به دیابت به منظور پایین آوردن قند خون، مورد استفاده واقع شوند. لذا در این تحقیق تصمیم گرفته شد با ایجاد رت های دیابتی به طور آزمایشگاهی، شرایطی مشابه با دیابت نوع 1 در موشهای صحرائی ایجاد شود و بعد از تایید دیابت، تاثیر هیپوگلیسمیک عصاره هیدروالکلی برگ عناب و نیز تغییرات متابولیسمی گلوکز، لیپوپروتئین ها(LDL,VLDL,HDL )،تری گلیسرید و کلسترول تام مورد بررسی واقع شود.
روشها: در این تحقیق رتها به 3 گروه 10 تایی بصورت زیر تقسیم شدند : 1-گروه شاهد: تزریق سرم فیزیولوژی ( به صورت داخل صفاقی ) 2- گروه کنترل دیابتی: تزریق آلوکسان منوهیدرات mg/kg120( به صورت داخل صفاقی ) در سه روز متناوب (پس از این مدت قند خون بررسی و دیابت تایید شد). 3- گروه عناب : تزریق آلوکسان منوهیدرات mg/kg120( به صورت داخل صفاقی ) در سه روز متناوب ، پس از این مدت قند خون بررسی و دیابت تایید شده و به دنبال تایید دیابت ، تزریق عصاره هیدروالکلی برگ عناب به میزان mg/kg100، به صورت داخل صفاقی و به مدت 5 روز متناوب انجام شد. پس از 48 ساعت ، حیوانات بیهوش شده و از همه گروه ها خونگیری به عمل آمد و عوامل سرمی گلوکز، لیپوپروتئینها (HDL,LDL,VLDL)، تری گلیسرید و کلسترول تام توسط کیت های آنزیمی بررسی شدند.
یافتهها: نتایج حاصل از آنالیز واریانس نشان داد عصاره برگ عناب توانسته میزان سرمی گلوکز، تریگلیسرید، کلسترول و VLDL را در رتهای دیابتی در مقایسه با گروه کنترل دیابتی بطور معنی داری (001/0 P=) کاهش دهد. در ضمن برگ عناب بطور معنیداری (02/0P=) HLD خون را در رتهای دیابتی در مقایسه با گروه کنترل افزایش داد. در ضمن عصاره مذکور، میزان LDL رتهای دیابتی را هم کم کرد ولی در مقایسه با گروه کنترل از نظر آماری اختلاف معنیدار نداشت(12/0P=).
نتیجهگیری: با در نظرگرفتن یافته ها، مشخص می شود که برگ عناب می تواند در افراد دیابتی برای کاهش قند و چربی خون مورد استفاده قرار گیرد.
صدیقه عسگری، پریوش رحیمی، حسین مدنی، پروین محزونی، نجمه کبیری،
دوره 7، شماره 4 - ( 8-1387 )
چکیده
مقدمه: دیابت یک ناهنجاری متابولیکی است که با هیپرگلیسمی ناشی از نقص در ترشح، عملکرد انسولین و یا هردو مشخص میگردد. برگ گردو در طب سنتی ایران برای درمان دیابت کاربرد داشته است. در این مطالعه اثر عصاره هیدروالکلی برگ خشک گردو در پیشگیری از دیابت در موشهای صحرایی مورد بررسی قرارگرفت.
روشها: در این تحقیق 18 موش صحرایی نر با وزن متوسط 240 - 180گرم به طور تصادفی در سه گروه شش تایی تقسیم شدند: گروه اول(کنترل غیردیابتی)، گروه دوم( کنترل دیابتی)، گروه سوم(پیشگیری با عصاره هیدروالکلی). برای ایجاد دیابت از آلوکسان با دوز mg/kg 120 وزن بدن استفاده شد و تزریقات به صورت درون صفاقی انجام گرفت. موشهای صحرایی برای 16 ساعت ناشتا بوده، سپس خون در لولههای هپارینه برای تعیین میزان انسولین، قند، HbA1c، LDL، HDL و VLDL جمعآوری شد.
یافتهها : نتایج حاکی از کاهش معنیدار میزان قند و LDLدر گروههای تیمار شده با عصاره هیدروالکلی برگ خشک گردو بود(05/0 P<). علاوه بر این، در گروههای تیمار شده، میزان انسولین افزایش معنیداری نسبت به گروه دیابتی یافته بود(05/0 P<). آزمایشهای بافتشناسی نشان دادند که این عصاره در موشهای صحرایی دیابتی سبب جلوگیری از تخریب بافت پانکراس شده است.
نتیجهگیری: این نتایج نشان میدهند که عصاره هیدروالکلی برگ خشک گردو ممکن است در درمان و پیشگیری از دیابت موثر بوده باشد. تاثیر این عصاره احتمالاً به دلیل وجود فلاونوییدها و خواص آنتی اکسیدانی آنهاست.
زهرا شیردل، رویا میربدلزاده، حسین مدنی،
دوره 9، شماره 1 - ( 9-1388 )
چکیده
مقدمه: دیابت شامل گروه ناهمگونی از بیماریهای متابولیک است که مشخصه آنها افزایش قند خون و اختلال در متابولیسم کربوهیدرات، چربی و پروتئین میباشد. در این تحقیق تاثیر هیپوگلیسمیک عصاره هیدروالکلی زنجبیل با داروی گلیبن کلامید مورد مقایسه قرار گرفت.
روشها: در این مطالعه رتها به 4 گروه 10 تایی بصورت زیر تقسیم شدند: گروه شاهد، گروه کنترل دیابتی، گروه زنجبیل و گروه گلی بن کلامید. پس از 48 ساعت، حیوانات بیهوش شده و از همه گروهها خونگیری به عمل آمد و سطح سرمی گلوکز، لیپوپروتئینها (HDL,LDL,VLDL)، تری گلیسرید و کلسترول تام توسط کیتهای آنزیمی بررسی شدند.
یافتهها: نتایج حاصل از آنالیز واریانس نشان داد که زنجبیل توانسته میزان سرمی گلوکز، تری گلیسرید، VLDLو LDL را در رتهای دیابتی در مقایسه با گروه کنترل دیابتی بطور معنیداری (001/0 P=) کاهش دهد. کاهش گلوکز و LDLتوسط زنجبیل به اندازه داروی گلی بن کلامید و کاهش تری گلیسرید و VLDLتوسط زنجبیل بیشتر از کاهش این مقادیر توسط داروی گلی بن کلامید بود. در ضمن زنجبیل توانست به اندازه گلی بن کلامید HLDخون را در رتهای دیابتی در مقایسه با گروه کنترل (001/0P=) افزایش دهد.
نتیجهگیری: با در نظرگرفتن یافتهها، مشخص می شود که زنجبیل دارای پتانسیل بالقوهای برای کاهش قند و چربی خون میباشد که البته نیازمند مطالعات بیشتری است.
فاطمه مختاری، فهیمه اسفرجانی، مهدی کارگرفر،
دوره 13، شماره 4 - ( 2-1393 )
چکیده
مقدمه: فعالیت بدنی بههمراه رژیم غذایی، پایهای در درمان دیابت در نظر گرفته شده است. بنابراین پیشگیری و درمان دیابت با توجه به شیوه زندگی امروزه که با عدم تحرک، استرس و عادات غذایی نادرست همراه است، بسیار ضروری میباشد. هدف از پژوهش حاضر تعیین تاثیر ترکیبی 12 هفته تمرین هوازی و مصرف بتاگلوکان جو بر قند و نیمرخ لیپیدی زنان دیابتی نوع دو بود.
روشها: 24 نفر از زنان مبتلا به دیابت نوع دو با میانگین سنی 49 سال و دامنه قندخون بین 110-280 میلیگرم بر دسی لیتر، به صورت هدفمند انتخاب، و پس از پُر کردن فرمهای رضایتنامه، در این مطالعه شرکت کردند. آزمودنیها به سه گروه، کنترل (8 N=)، گروه تجربی ورزش و تغذیه (8 N=) و گروه تغذیه (8 N=) تقسیم شدند. گروه تجربی تغذیه، در طول دوره آزمون، روزانه یک عدد نان جو حاوی 4 گرم بتاگلوکان را بهمدت 12 هفته مصرف کردند. گروه تجربی ورزش و تغذیه علاوه بر مصرف نان جو، در جلسات پیادهروی پیشرونده با شدت 60-70% حداکثر ضربان قلب بیشینه شرکت کردند. این برنامه با دو جلسه در هفته بهمدت 20 دقیقه شروع و با یک روند افزایشی، به سه بار در هفته بهمدت 60 دقیقه، پس از 12 هفته پایان یافت. گروه کنترل فعالیت منظمی انجام ندادند. متغیرهای اندازهگیری شده در این تحقیق شامل قندخون، تری گلیسیرید، کلسترول، LDL، HDL بود. بهمنظور تجزیه و تحلیل اطلاعات از آمار توصیفی و استنباطی (آنوا) استفاده گردید. سطح معناداری برای همه آزمودنیها 05/0 در نظر گرفته شد.
یافتهها: نتایج تحقیق، کاهش معناداری را در قندخون ناشتا در گروه ترکیب ورزش و تغذیه و گروه تغذیه در مقایسه با گروه کنترل نشان داد، در حالی که در تغییرات نیمرخ لیپیدی گروههای تجربی نسبت به گروه کنترل تفاوت معناداری مشاهده نشد (05/0P>).
نتیجهگیری: بهنظر می رسد ترکیب تمرین هوازی و مصرف بتاگلوکان، و یا مصرف بتاگلوکان به تنـهایی در رژیـم غـذایی میتواند سبب کاهش قندخون بیماران دیابتی نوع دو گردد. بنابراین باید در پیشگیری و بخشی از فرآیند درمان دیابت، به این عوامل توجه بیشتری نمود
عصمت مسیبی، مریم شریفی، ماهگل توکلی،
دوره 13، شماره 5 - ( 4-1393 )
چکیده
مقدمه: بهبود وضعیت کیفیت زندگی بیماران دیابتی یکی از شاخصهای مهم درمان و کنترل بیماری دیابت است. از این رو، ارتقاء کیفیت زندگی این بیماران در سالهای اخیر مورد توجه درمانگران و پژوهشگران قرار گرفته و پژوهشهای بسیاری در این زمینه انجام شده است. هدف پژوهش حاضر، جمعآوری و ترکیب نتایج پژوهشهای روانشناختی و ورزشی در این زمینه و بررسی میزان اثر این مداخلات روانشناختی و ورزشی بر کیفیت زندگی بیماران دیابتی با استفاده از روش فراتحلیل بوده است.
روشها: بدین منظور، از بین پژوهشهای متعددی که در این زمینه انجام شده بود، 29 پژوهش (18 مداخله روانشناختی و 11 مداخله ورزشی) که از لحاظ روش شناختی (فرضیهسازی، روش تحقیق، جامعه آماری، حجم نمونه، روش نمونهگیری، ابزار اندازهگیری، روش تحلیل آماری) مورد قبول بودند انتخاب شدند و فراتحلیل بر روی آنها انجام گرفت. ابزار این پژوهش، چک لیست فرا تحلیل بود.
یافتهها: یافتههای فراتحلیل نشان داد که اندازه اثر مداخلات و آموزشهای روانشناختی بر کیفیت زندگی بیماران دیابتی 95/0=d (00001/0>p) و اندازه اثر مداخلات و آموزشهای ورزشی بر کیفیت زندگی این بیماران 08/2=d (00001/0>p) میباشد. برطبق جدول تفسیراندازه اثر کوهن هر دواندازه اثر مداخلات روانشناختی و ورزشی در حد بالا است.
نتیجهگیری: مداخلات و آموزشهای روانشناختی و ورزشی میتوانند در بهبود کیفیت زندگی بیماران دیابتی موثر واقع شوند.
صدیقه خودسوز، سید جمال مشتاقیان،
دوره 14، شماره 5 - ( 4-1394 )
چکیده
مقدمه: گیاهان برای درمان دیابت در سراسر جهان قرنهاست که مورد استفاده قرار میگیرند. بررسیهای انجام شده، نشان داده است که دستههای متعددی از ترکیبات شیمیایی موجود در گیاهان بهطور بالقوه در درمان دیابت مؤثر هستند. بادرنجبویه با اسم علمی Melissa Officinalisگیاهی از تیره نعناعیان است. در این مطالعه اثر عصاره هیدروالکلی گیاه بادرنجبویه در پیشگیری از دیابت و همچنین اثر آن بر لیپیدها و لیپوپروتئینهای سرمی در موشهای صحرایی مورد بررسی قرار گرفت.
روشها: در این مطالعه 25 موش صحرایی نر، با محدوده وزنی 250-200 گرم بهطور نیمه تصادفی به پنج گروه پنج تایی تقسیم شدند. گروه1 (کنترل سالم)، گروه2 (کنترل دیابتی) و گروههای 3، 4 و5 بهترتیب عصاره با دوزهای20، 100 و 500 میلیگرم/کیلوگرم وزن بدن رت، بهمدت 2 هفته روزانه از طریق گاواژ دریافت کردند و سپس با تزریق داخل صفاقی آلوکسان با دوز 120میلیگرم/کیلوگرم وزن بدن رت، دیابت در حیوانات القا شد. بهمنظور اندازهگیری غلظت سرمی گلوکز، کلسترول، تریگلیسرید، HDL و LDL خونگیری از رتها انجام شد.
یافتهها: نتایج حاکی از کاهش معنیدار میزان قندخون، کلسترول، تریگلیسرید و LDL در گروههای تیمار شده با عصاره هیدروالکلی بادرنجبویه بود (05/0p˂). علاوه بر این در گروههای تیمار شده، میزان HDL افزایش معناداری نسبت به گروه دیابتی یافته بود (05/0p<).
نتیجهگیری: نتایج این بررسی نشان داد که عصاره بادرنجبویه میتواند بهطور مؤثر در پیشگیری، کنترل و کاهش عوارض پیچیده دیابت استفاده شود. تأثیر این عصاره احتمالاً بهدلیل وجود فلاونوییدها و آنتی اکسیدانهای موجود در این گیاه است.
عصمت مسیبی، مریم شریفی، احمد عابدی،
دوره 15، شماره 4 - ( 2-1395 )
چکیده
مقدمه: دیابت بیماری مزمن و شایعی است که در سالهای اخیر بهدلیل تغییر سبک زندگی، عدم تحرک و چاقی متعاقب آن، افزایش چشمگیری داشته است. این افزایش شیوع در دیابت، انجام مداخلات متعدد و پراکنده توسط متخصصین و مراقبین سلامت را بهمنظور کنترل و تنظیم قندخون و عوامل تأثیرگذار بر آن بهدنبال داشته است. هدف از پژوهش حاضر جمعآوری و ترکیب نتایج این مداخلات، در دو زمینه روانشناختی و ورزشی و تعیین اثربخشی آنها بر کنترل میزان هموگلوبین گلیکوزیله (HbA1c) در بیماران مبتلا به دیابت در قالب روش فراتحلیل میباشد.
روشها: جهت انجام این مطالعه، از بین پژوهشهای متعدد مربوط، 38 پژوهش (19مداخله ورزشی و19 مداخله روانشناختی) که از لحاظ روششناختی مورد قبول بودند انتخاب شدند و فراتحلیل بر روی آنها انجام گرفت. این پژوهش مبتنی بر 38 اندازه اثر میباشد و ابزار استفاده شده چک لیست فراتحلیل بوده است.
یافتهها: یافتههای پژوهش نشان داد که میزان اندازه اثر مداخلات و آموزشهای روانشناختی بر کنترل میزان قند خون پایدار 67/0 (00001/0>p) و اندازه اثر مداخلات و آموزشهای ورزشی 79/0 (00001/0>p) میباشد.
نتیجهگیری: اگرچه طبق جدول کوهن، اندازه اثرهای بهدست آمده برای اثربخشی مداخلات روانشناختی و ورزشی، هر دو در سطح متوسط میباشد، با این حال میزان اثربخشی مداخلات ورزشی بالاتر از مداخلات روانشناختی بهدست آمده است.
مریم حر، اصغر آقایی، احمد عابدی، محسن گل پرور،
دوره 17، شماره 5 - ( 4-1397 )
چکیده
مقدمه: دیابت بیماری مزمنی است که بر بسیاری از ابعاد و جنبههای زندگی تأثیر میگذارد. تجربهی بیماران جنبههای مختلف زندگی او را در بر میگیرد زیرا بیمار بهواسطهی بیکاریاش زندگی میکند. هدف این مطالعه توضیح نقش سبک زندگی در زندگی بیمار است. بررسی تجربهی زیستهی بیماران در این مورد میتواند راهکار اساسی در اصلاح سبک زندگی بیماران دیابتیک باشد.
روشها: این مطالعه یک بررسی کیفی از نوع پدیدارشناسی است که در آن نمونهگیری از میان مراجعین به مرکز خیریهی دیابت اصفهان بهطور هدفمند، با حداکثر تنوع انتخاب شد. 33 بیمار زن مبتلا به دیابت در سنین بین 35 تا 69 سال با سابقهی حداقل یک سال ابتلا به دیابت و نداشتن بیماری روانی حاد، انتخاب شدند. نمونهگیری بهصورت تدریجی از بهمن 95 تا بهار 96 انجام گرفت. بیماران در این مطالعه با انجام مصاحبههای نیمه ساختاریافته طی 45 تا 50 دقیقه مورد بررسی قرار گرفتند. متن مصاحبههای ضبط شده، پس از پیادهسازی به روش تحلیل کلایزی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.
یافتهها: طی فرآیند تجزیه و تحلیل دادههای حاصل از تجربهی زیستهی بیماران مبتلا به دیابت، چهار درونمایه شامل بعد سلامت جسمانی، بعد سلامت روان شناختی، بعد سلامت معنوی و سلامت اجتماعی استخراج گردید.
نتیجهگیری: برای اصلاح سبک زندگی بیماران نیازبه نگرشی همه جانبه نسبت به موضوع سبک زندگی است. درک تجربهی زیستهی و نتایج حاصل از تجارب مربوط به سبک زندگی ﺳﻼﻣﺖ در ﺑﯿﻤـﺎران مبتلا به دیابت میتواند اعضای تیم درمانی و مراقبتی را در ارائهی خدمت مطلوبتر کمک نماید و از بازگشتهای مکرر به سبک زندگی نادرست جلوگیری بهعمل آید.
صالح افراسیابی، سید محمد مرندی، مهدی کارگرفرد،
دوره 18، شماره 1 - ( 10-1397 )
چکیده
مقدمه: با توجه با اثر بخشی تمرین ورزشی در درمان دیابت نوع دو، و همچنین اثر بخشی تمرینات تناوبی در بهبود اختلال متابولیسم لیپیدها و کربوهیدرات در بدن انسان، هدف این پژوهش بررسی تأثیر 12 هفته تمرین تناوبی با شدت بالا برIL-6 ، GLP-1 و پروفایل لیپیدی در بیماران دیابتی نوع دو بود.
روشها: 80 شرکت کنندهی مرد این پژوهش (میانگین سنی 50-40 سال، میانگین قد، 175 سانتیمتر، و نمایهی تودهی بدنی برای افراد چاق بالای 30 و برای افراد لاغر پایین از 22 کیلوگرم بر مترمربع) بهطور داوطلبانه در تحقیق حضور یافتند و به هشت گروه ( 4 گروه تمرین تناوبی شدید و 4 گروه کنترل بدون تمرین) تقسیم شدند. نمونهگیریهای خونی جهت اندازهگیری شاخصهایIL-6 ، GLP-1، نیمرخ لیپیدی و گلایسیمیک قبل و در هفتههای 4، 8 و پس از برنامهی تمرینی تناوبی با شدت بالا (شامل 60 ثانیه دویدن در شدت بالا (85-95% ضربان قلب ذخیره) بود که با دویدن بهمدت 60 ثانیه در شدت پایین (55-60 درصد ضربان قلب ذخیره) در دورهی ریکاوری جمعآوری و آنالیز شد. از آزمونهای تحلیل کواریانس و t همبسته و همچنین ضریب همبستگی پیرسون برای تعیین ارتباط متغیرها با استفاده از نرمافزار SPSS و در سطح معنیداری P<0.05 استفاده شد.
یافتهها: پس از 12 هفته تمرین اثر زمان و تعامل بین زمان× گروه بر متغیرهای GLP-1 و IL-6 از لحاظ آماری معنیدار بوده است (05/0˂P). همچنین تفاوت معنیداری میان گروهها بر اثر 12 هفته تمرین در این شاخصها مشاهده شد. نیمرخ لیپیدی در گروه چاق دیابتی نوع دو و کنترل گلایسمیک در گروههای چاق با و بدون دیابتی که 12 هفته تمرین تناوبی با شدت بالا را اجرا کرده بودند بهبود معنیداری را نشان دادند.
نتیجهگیری: در مجموع تمرین تناوبی با شدت بالا از طریق تغییر در سازوکارهای مختلف سبب بهبود در اختلال لیپیدیمی؛گلایسمی، التهابی و اشتهایی در افراد چاق مبتلا به دیابت نوع دو میشود. از اینرو محققان براساس یافتههای این پژوهش پیشنهاد میکنند جهت بهبود سریعتر اختلالات متابولیکی در بیماران دیابتی نوع دو چاق میتوان از روش تمرین تناوبی با شدت بالا استفاده نمود.
محمود اصل محمدی زاده، مهدی کارگر فرد، پروانه نظرعلی،
دوره 18، شماره 3 - ( 12-1397 )
چکیده
مقدمه: IL-6 و TNF-α که از بافت آدیپوز ترشح می شود، تنظیمکننده نیرومند التهاب و اختلالات متابولیکی در افراد چاق دیابتی نوع 2 هستند. از اینرو مطالعه حاضر اثر تمرین تناوبی با شدت بالا با رژیمهای غذایی متفاوت بر التهاب درجه پایین و برخی شاخصهای متابولیکی مردان چاق دیابتی نوع 2 را بررسی میکند.
روش ها: 45 مرد چاق دیابتی نوع 2 به صورت تصادفی در گروههای رژیمغذایی طبیعی بعلاوه تمرین تناوبی(ND+H)، رژیم کمکربوهیدرات بعلاوه تمرین تناوبی(LC+H) یا گروه کمچربی +تمرین تناوبی(LF+H) قرار گرفتند که 1200 تا 1500 کیلوکالری/ روز را دریافت کردند و در برنامه ورزشی تناوبی با شدت بالا (3 روز در هفته به مدت 12 هفته) شرکت کردند. نمونههای خونی در هفته های 0 ، 4، 8 ،16، 20 و 24 جمع آوری شدند.
یافته ها: حداکثر اکسیژن مصرفی (VO2max) پس از 24 هفته مداخله، گروه LC+H (001/0=p، 135/2= F) و گروه LF+H (014/0=p، 548/3= F) افت معنی داری در مقایسه با پیش آزمون را نشان دادند، اما این کاهش در گروه ND+H مشاهده نشد. کاهش در شاخص IL-6 با سایر متغیرها (به استثنای حداکثر اکسیژن مصرف) رابطه معنی داری را نشان داد، اما شاخص VO2max ارتباط معنی دار معکوسی [برای گروه LC+H(001/0=p، 54/0-=r)؛ برای گروه LF +H(019/0=p ،41/0-=r)] را با IL-6 نشان دادند. در راستای تغییرات در IL6، اختلاف معنی دار در تمام مراحل مطالعه در شاخص TNF-α مشاهده شد. پس از 24 هفته مداخله، گروه LC+H (001/0=p، 541/5= F) و گروه LF+H (001/0=p، 654/9= F) کاهش معنی داری در مقایسه با پیش آزمون را نشان دادند، اما این کاهش در گروه ND+H مشاهده نشد. افزایش معنیداری در VO2peak همراه با کاهش معنیدار در انسولین ، HOMA-IR و HbA1c در همه گروهها مشاهده شد. همینطور کاهش معنیداری در IL-6 و TNF-α در گروههای LC+H و LF+H مشاهده شد. تغییرات در IL-6 و TNF-α رابطه معکوسی با اکسیژن مصرفی اوج را نشان دادند. آنالیز پیرسون ارتباطهای معنیداری بین تغییرات در نیمرخ لیپیدی با اکسیژن مصرفی اوج را نمایان کرد.
نتیجه گیری: نتایج از این مفهوم حمایت میکند که ورزش و رژیم غذایی، التهاب درجه پایین و پروفایل های لیپیدی، گلایسمی و آمادگی جسمانی را تحت تاثیر قرار میدهد که تغییرات در IL-6 و TNFα با برخی از این تغییرات در ارتباط است.
حامد کسرایی، مهدی کارگرفرد، پروانه نظرعلی، هادی نوبری، عاطفه زارع،
دوره 18، شماره 4 - ( 2-1398 )
چکیده
مقدمه: التهاب نقش مؤثری در بروز و گسترش اختلالات متابولیکی و ورزش به تنهایی همراه با محدودیتهای رژیم غذایی جهت کاهش وزن، اثرات مفیدی بر کاهش بیومارکرهای التهابی بهویژه در بیماری دیابت نوع دو ایفا میکند. هدف پژوهش حاضر ارزیابی اثرات تمرین ترکیبی (مقاومتی- هوازی) با و بدون محدودیت رژیم غذایی جهت کاهش وزن بر برخی مارکرهای التهابی (CRP، TNF-α و ICAM-1) در مردان سالمند مبتلا به دیابت نوع دو است.
روشها: 42 مرد سالمند مبتلا به دیابت نوع دو (سن: 0/2±6/67، وزن: 4/7±2/85، BMI: 0/2±2/28) پس از همسانسازی براساس سطوح سرمی گلوکز و نمایهی تودهی بدنی بهطور تصادفی در یکی از 3 گروه: تمرین ترکیبی (15 نفر)، تمرین ترکیبی همراه با رژیم غذایی کاهش وزن (14 نفر) و رژیم غذایی کاهش وزن به تنهایی (13 نفر) قرار گرفتند. برنامهی تمرین ترکیبی با تمرین هوازی شامل راه رفتن و دویدن با شدت 50-75 درصد ضربان قلب ذخیره بود و تمرین مقاومتی شامل حرکت پرس سینه، زیر بغل سیم کش، جلو ران و پشت ران با 3 جلسه در هفته و بهمدت 12 هفته انجام شد.
یافتهها: پس 12 هفته مداخله، کاهش معناداری در سطوح سرمی ماکرهای التهابی (CRP، ICAM-1 و TNF-α) در پس آزمون نسبت به پیش آزمون در هر سه گروه مشاهده شد (001/0P< برای همه). با این حال، تحلیل آزمون تعقیبی بونفرونی نشان داد، تمرین ترکیبی همراه با رژیم غذایی نسبت به تمرین ترکیبی و محدودیت رژیم غذایی به تنهایی اثرات بیشتری بر کاهش CRP، ICAM-1 و TNF-α داشت شد (001/0P< برای همه). علاوه بر این، کاهش ICAM-1 (001/0P<) و TNF-α (001/0P<) پس از تمرین ترکیبی در مقایسه با محدودیت رژیم غذایی و کاهش CRP پس از محدودیت رژیم غذایی نسبت به تمرین ترکیبی بهطور معناداری بیشتر بود (001/0P<).
نتیجهگیری: بهنظر میرسد در افراد سالمند مبتلا به دیابت نوع دو، محدودیت کالری مبتنی بر کاهش وزن همراه با تمرین ترکیبی مناسبتر است که برای تعدیل و تنظیم بیومارکرهای التهابی و اختلال عملکرد اندوتلیال در مقایسه با تمرین مقاومتی یا تمرینات هوازی به تنهایی توصیه میشود.
محمود اصل محمدی زاده، صالح افراسیابی، زینب اصل محمدی،
دوره 20، شماره 2 - ( 11-1399 )
چکیده
مقدمه: اختلال متابولیکی ناشی التهاب در اثر چاقی و دیابت افزایش مییابد که از طریق ورزش و رژیم غذایی کنترل میشود. از اینرو هدف این پژوهش بررسی اثر 24 هفته مداخلهی تمرین تناوبی شدید و رژیمهای غذایی بر تغییرات شاخص اینترلوکین 6 در بیماران دیابتی نوع دو چاق است.
روشها: 70 مرد (بیمار دیابت نوع دو و چاق) بهصورت تصادفی به 7 گروه (4 گروه در رژیم غذایی متفاوت بهعلاوه مداخلهی HIIT و 3 گروه تنها در رژیم غذایی متفاوت) که در برنامهی غذایی 1200 تا 1900 کیلوکالری/روز برای هفته 24 شرکت کردند، در حالی که بیماران در برنامهی HIIT تحت نظارت (12 هفتهای) قرار گرفتند که با 4 هفته رژیمهای غذایی اولیه دنبال شد. شاخصهای آنتروپومتریکی، فیزیولوژیکی، ترکیب بدن و نمونهی خون ناشتای در هفتههای 0 ، 4، 8، 14، 20 و 24 جمعآوری شدند.
یافتهها: پس از اتمام 24 هفته مداخله، بیشترین درصد افزایش و کاهش IL-6 بهترتیب به رژیم غذایی پرچربی(80/19 ± 09/28) و رژیم غذایی کم کربوهیدرات+تمرین تناوبی (13/25 ± 89/28-) اختصاص داشت. پس از 12 هفته تمرین تناوبی به همراه رژیم غذایی بیشترین درصد افزایش IL-6 به گروه رژیم غذایی پرچربی(33/25 ± 74/26) مرتبط است، با این وجود بیشترین درصد کاهش IL-6 مختص به گروه کم چربی+تمرین تناوبی (17/29 ± 11/32-) بود.
نتیجهگیری: یافتهها نشان دادند که رژیم کم کربوهیدرات و کم چربی با HIIT و وعدههای کم کربوهیدرات همراه با HIIE ممکن است برای بیماران دیابت نوع دو چاق مفید باشد.
رضا صادقی، سعید کشاورز، مهدی کارگرفرد، جمشید بنایی،
دوره 20، شماره 3 - ( 12-1399 )
چکیده
مقدمه: نشان داده شده است که پروتئین مربوط به C1q/TNF-α (CTRP5)، یک آدیپوکین جدید ومولکول مهم مربوط به تنظیم متابولیسم گلوکز است. اهداف این مطالعه ارزیابی اثر بخشی پروتکلهای تمرینی مختلف بر روی بهبود سطوح سرمی CTRP5، قند خون، انسولین و مقاومت انسولین در مردان به مبتلا به دیابت نوع دو بود.
روشها: 60 مرد بیماران مبتلا به دیابت نوع دو (سن: 26/4±45/51 سال) بهصورت تصادفی در سه گروه تمرین ترکیبی (15 نفر)، گروه هوازی (15 نفر)، مقاومتی (15 نفر) و یا گروه کنترل (15 نفر) قرار گرفتند. برنامههای تمرینی شامل تمرین هوازی با شدت (75%-50% ضربان قلب ذخیرهی بیشینه) و مقاومتی (80%-40% یک تکرار بیشینه) با حجم برابر، 3 بار در هفته، 30 تا 60 دقیقه در هر جلسه برای مدت 12 هفته بود. سطوح سرمی CTRP5، قند خون، انسولین، مقاومت انسولین وزن و نمایهی تودهی بدن در حالت پایه و در پایان مطالعه اندازهگیری شد. دادهها با استفاده از تحلیل واریانس با اندازهگیری تکراری در سطح کمتر از 05/0 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافتهها: پس از 12 هفته مداخله، کاهش معناداری در سطوح پارامترهای قند خون، مقاومت انسولین و نمایهی تودهی بدن و افزایش معناداری در سطوح سرمی CTRP5 در گروههای تمرین ترکیبی، هوازی و مقاومتی در مقایسه با گروه کنترل یافت شد (05/0p<).
نتیجهگیری: بهنظر میرسد افزایش سطوح CTRP5 پس از مداخلههای ورزشی در کاهش خطر دیابت نوع دو نقش دارد.
مرتضی صادقی، مهران میراولیایی،
دوره 20، شماره 3 - ( 12-1399 )
چکیده
مقدمه: دیابت یک سندرم متابولیکی است که با افزایش قند خون مشخص میشود. آنزیمهای آلفاگلوگوزیداز که در میان پرزهای روده کوچک قرار دارند مسؤول هیدرولیز کربوهیدراتها هستند. هدف این تحقیق ارزیابی بیوانفورماتیک ترکیبات فعال گیاه شنبلیله در سرکوب آنزیم آلفاگلوکوزیداز است.
روشها: این پژوهش به روش توصیفی- تحلیلی صورت گرفت. بدین منظور، ابتدا مهمترین ترکیبات جداشدهی شنبلیله از پایگاه دادهای PubChem دانلود شدند و سپس فایل مربوط به آنزیم آلفاگلوکوزیداز از پایگاه PDB دریافت شد. کلاس سمیت ترکیبات و قوانین لیپینسکی ترتیب توسط Toxtree & Protox II و سرور Swiss ADME پیشبینی شدند. در پایان، داکینگ مولکولی و برهمکنش آنزیم با ترکیبات موجود در شنبلیله توسط AutoDock Tools 1.5.6 و Molegro Virtual Docker 6.0 صورت گرفت. همچنین آنالیز نتایج مربوط به اینتراکشنها با دو نرمافزار Discovery Studio 3.5 و Ligplot 2.1 صورت گرفت.
یافتهها: نتایج مشخص کرد که همه ترکیبات انتخاب شده در شنبلیله با پیروی از قانون لیپینسکی، انرژی اتصال مناسب و نداشتن سمیت گزینههای مناسبی در مهار آنزیم آلفاگلوکوزیداز هستند. اما از میان این ترکیبات، ترکیب Vitexin با 8/4- کیلوکالری بر مول کمترین انرژی اتصال و بیشترین اثر مهاری را بر آنزیم آلفاگلوکوزیداز داشت. این ترکیب همچنین انرژی اتصال منفیتری نسبت به مهارکننده استاندارد (ووگلیبوز) داشتند.
نتیجهگیری: از نتایج این پژوهش میتوان نتیجه گرفت که از میان مهمترین ترکیبات موجود در شنبلیله، ترکیب Vitexin بهدلیل ایجاد برهمکنش هیدروژنی و هیدروفوبی بیشتر با آمینواسیدهای جایگاه فعال آنزیم آلفاگلوکوزیداز، مهارکننده قویتری محسوب میشود.
شهناز معصوم زاده، خسرو جلالی دهکردی، مهدی کارگرفرد،
دوره 21، شماره 1 - ( 1-1400 )
چکیده
مقدمه: نشان داده شده است که اعضای خانوادهی C1q/tumor necrosis factor (TNF) related proteins (CTRPs) نقش مهمی در متابولیسم و التهاب دارند. با این حال، اطلاعات محدودی در مورد ارتباط تمرین تناوبی با شدت بالا (HIIT) با سطوح پروتئینهای CTRP1 و CTRP3 در بیماران مبتلا به دیابت نوع دو وجود دارد. بنابراین، هدف این مطالعه ارزیابی اثرات 12 هفته تمرین HIIT بر روی پروتئینهای CTRP1 و CTRP3 در زنان مبتلا به دیابت نوع دو بود.
روشها: در یک مطالعهی نیمه تجربی و طرح پیش آزمون- پس آزمون، تعداد 30 نفر زن مبتلا به دیابت نوع دو (با میانگین و انحراف معیار؛ سن: 21/4±69/40 سال و نمایهی تودهی بدن: 88/2±81/34 کیلوگرم بر مجذور قدر به متر) بهطور تصادفی در دو گروه تمرین HIIT (15 نفر) و کنترل (15 نفر) قرار گرفتند. گروه تمرین یک برنامهی تمرین تناوبی، 3 جلسه در هر هفته، با شدت 90-80% ضربان قلب بیشینه، 60 دقیقه در هر جلسه بهمدت 12 هفته اجرا کردند. وزن، نمایهی تودهی بدن، اوج اکسیژن مصرفی، قند خون ناشتا و سطوح سرمی پروتئینهای CTRP1 و CTRP3 قبل و بعد از دورهی مطالعه اندازهگیری شد. دادهها با استفاده از آزمون t وابسته و تحلیل کوواریانس در سطح کمتر از 05/0 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافتهها: پس از 12 هفته تمرین، تفاوت معناداری در وزن، نمایهی تودهی بدن، اوج اکسیژن مصرفی، قند خون ناشتا و سطوح سرمی پروتئینهای CTRP1 و CTRP3 بین گروهها وجود داشت (05/0p<). با این حال، آزمون کوواریانس کاهش معناداری در وزن، نمایهی تودهی بدن، قند خون ناشتا، سطوح سرمی پروتئینهای CTRP1 و CTRP3 و افزایش معناداری در اوج اکسیژن مصرفی گروه تجربی در مقایسه با گروه کنترل پس از 12 هفته مداخله را نشان داد (05/0p<).
نتیجهگیری: نتایج این تحقیق نشان داد، 12 هفته برنامهی HIIT یک روش مؤثر و ایمن برای بهبود سطوح سرمی پروتئینهای CTRP1 و CTRP3 در زنان چاق مبتلا به دیابت نوع دو بود. با این حال، تحقیق بیشتری با کنترل بیشتر برای تعیین اثرات این مداخلهی غیر دارویی روی آدیپونکتین های ضد التهابی مورد نیاز است.
لاله باقری، محمد فرامرزی، زهرا همتی فارسانی، معصومه حسین زاده،
دوره 23، شماره 6 - ( 11-1402 )
چکیده
مقدمه: فتوئین A- و B هپاتوکاینهای هستند که با دیابت نوع دو ارتباط دارند. هدف پژوهش حاضر مقایسۀ تأثیر یک دوره تمرین مقاومتی و استقامتی همراه با دریافت اورسولیک اسید بر سطوح فتوئین-A و -B بافت کبدی رتهای سالمند دیابتی شده با HFD-STZ بود.
روشها: 56 سر رت 21 ماهه دیابتیشده بهطور تصادفی به هفت گروه مساوی کنترل (C)، مکمل اورسولیک اسید (UA)، مکمل+تمرین مقاومتی ((UA+R، مکمل+تمرین استقامتی (UA+E)، تمرین مقاومتی (R)، تمرین استقامتی (E) و گروه شم (D) تقسیم شدند. پروتکل تمرین مقاومتی با شدت 60% MVCC، 20-14 مرتبه بالارفتن از نردبان با یک دقیقه استراحت در بین هر تلاش و تمرین استقامتی شامل دویدن روی نوارگردان با شدت بالا 60-75% و شدت پایین 30-40% سرعت بیشینه پنج روز در هفته و بهمدت هشت هفته بود. گروههای دریافتکنندۀ مکمل، میزان500 میلیگرم بر کیلوگرم UA در ترکیب با غذای پُرچرب دریافت کردند.
یافتهها: میزان فتوئین-A در گروه UA،E ، UA+E کاهش معنیداری داشت (05/0 ≥P) و تنها در گروه R و UA+R، کاهش معنیدار نبود. همچنین میزان فتوئین-B در موشهای دیابتی در گروه UA،E ، R، UA+E کاهش معنیداری داشت (05/0 ≥P) و تنها در گروه تمرین UA+R تغییرات معنیدار نبود. میزان فتوئین -A و فتوئین -B در بین گروه E با R و UA+R با UA+E تفاوت معنیداری داشت (05/0 ≥P) که بیشترین کاهش در گروه UA+E بود.
نتیجهگیری: با توجه به آثار مفید تمرینات و مکمل UA بر هپاتوکینها بهنظر میرسد ارائۀ همزمان دو مداخلۀ تمرین ورزشی و مکمل UA تأثیر درمانی مؤثرتری بر هپاتوکینهای کبدی دیابتیها داشته باشد.
دکتر مریم نظری، دکتر وازگن میناسیان،
دوره 24، شماره 6 - ( 12-1402 )
چکیده
مقدمه: بررسیهای بالینی نشان میدهد که دیابت بهعنوان یک اختلال متابولیکی میتواند کیفیت زندگی افراد مبتلا را تحت تأثیر قرار دهد و فعالیت بدنی ممکن است یک ابزار درمانی مؤثر در این افراد باشد. در این پژوهش ارتباط سطوح سرمی GLP-1 با هورمونهای تیروکسین، TSH ، انسولین، گلوکز، HbA1c، VO2peak و برخی از شاخصهای آنتروپومتریک به دنبال هشت هفته تمرینات کلیستنیکس بررسی شد.
روشها: در این پژوهش نیمه تجربی 14 کودک غیرفعال مبتلابه دیابت نوع یک با میانگین سنی28/1±42/12 سال به طور غیر تصادفی انتخاب شدند و به مدت هشت هفته (سه جلسه در هفته) تمرینات کلیستنیکس را انجام دادند. اندازهگیریهای فیزیولوژیکی و نمونهگیری خون 48 ساعت قبل و پس از دوره تمرینی انجام شد. برای بررسی ارتباط از آزمون همبستگی پیرسن و برای اندازهگیری تغییرات درونگروهی از آزمون تی زوجی استفاده شد.
یافتهها: نتایج نشاندهنده وجود ارتباط مثبت و معنادار میان GLP-1 و انسولین قبل(703/0r=، 005/0p=) و پس از مداخله تمرینی(668/0r=، 009/0p=) بود. همچنین ارتباط معکوس و معنادار میان سطوح GLP-1 و WC قبل (633/0r=، 019/0p=) و پس از تمرین (575/0r=، 043/0p=) و میان GLP-1 و درصد چربی بدن پس از تمرین (676/0r=، 007/0p=) دیده شد. در نتایج مربوط به تغییرات درونگروهی نیز افزایش معنادار GLP-1، انسولین، VO2peak و کاهش معنادار WC به دست آمد.
نتیجهگیری: نتایج این مطالعه نشان میدهد که تمرینات کلیستنیکس میتواند در کاهش آثار منفی ناشی از بیماری دیابت نوع یک و افزایش سلامتی کودکان دیابتی مؤثر باشد.