کاربران عمومی فقط به فهرست مقالات منتشر شده دسترسی دارند.
12 نتیجه برای موضوع مقاله:
فرانک شریفی، نیلوفر احمدی مقدم، نورالدین موسوی نسب،
دوره 5، شماره 2 - ( 6-1384 )
چکیده
ازآنجـاکه پوکی استخوان یکی از عوارض مهم دوران یائسگی است ، شناخت عوامل خطر آن دارای اهمیت ویـژه ای است. ارتبــاط دیابت نوع 1 با پوکی استخـوان در مطالعات زیادی مسجل شده است . ولی اطلاعات در مورد تراکم استخوان در دیابت نوع 2 متفاوت و یا متناقض است . مطالعه حاضر با هدف بررسی رابطه دیابت نوع 2 و میزان کنترل قند خون با تراکم استخوان در زنان یائسه در شهر زنجان و در سال 1382 انجام شد .
روشها: در این مطالعه مورد شاهدی ، 40 زن یائسه دیابتی به همراه 40 زن یائسه غیر دیابتی که از نظر سن ، طول مدت یائسگی و نمایه توده بدنی با گروه اول همگون شده بودند، مورد سنجش تراکم استخوان با روش DXA قرار گرفتند. هیچ کدام از افراد مورد مطالعه ، دارای عوامل خطر اضافی به جز یائسگی برای پوکی استخوان نبودند . میزان کلسیم، فسفر و آلکالین فسفاتاز سرم در تمام افراد اندازهگیری شد و افراد با اختلال در این نشانگرها حذف شدند . سطح استرادیول سرم نیز در تمام افراد اندازه گیری شد واطلاعات بدست آمده به وسیله روش های آماری t-test ،کای اسکوار و آنالیز واریانس و محاسبه correlation و رگرسیون چند متغیره مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند .
یافتهها: فراوانی استئوپنی و استئوپروز در نواحی سه گانه مهرههای کمری ،فمور و ساعد در گروه افراد دیابتی با افراد غیردیابتی تفاوت معنی داری نداشت .میانگین تراکم استخوان در ناحیه گردن ران در افراد دیابتی حتی بیشتر از افراد سالم بود (013/0P=) . طول مدت یائسگی در هر دو گروه با تراکم استخوان ارتباط معنی دار و معکوسی داشت (01/0P<). ارتباطی بین سطح استرادیول سرم وتراکم استخوان در هر دو گروه یافت نشد . در افراد دیابتی ارتباط معکوس و معنی داری بین سطح Hb A1C با تراکم استخوان در مهره های کمری وجود داشت (01/0P=).
نتیجهگیری: پوکی استخوان را نمی توان یک عارضه دیابت نوع 2 محسوب کرد . لذا انجام اقدامات تشخیصی و درمانی برای پوکی استخوان در بیماران دیابتی نوع 2 می بایستی مورد به مورد و براساس وجود سایر عوامل خطر پوکی استخوان باشد .
سیدعلینقی کاظمی، علی کوشا، فرانک شریفی، سید نورالدین موسوی نسب، علی اوسط ملتی،
دوره 7، شماره 4 - ( 8-1387 )
چکیده
مقدمه: با توجه به پیشنهاد نقطه برش (Cut-off point) دور کمر جدید برای بزرگسالان در ایران، این مطالعه جهت تعیین شیوع سندرم متابولیک در افراد گروه سنی21-17 سال با معیار فوق و مقایسه آن با معیارهای انجمن جهانی دیابت((IDF و ATP III طراحی شد.
روشها: در این مطالعه از اطلاعات مربوط به 507 فرد 21-17 ساله (شامل 277 نفر مذکر و 230 نفر مونث ) در پروژه قلب سالم شهر زنجان که به طور تصادفی انتخاب شده بودند، استفاده شد. معیارهای پیشنهادی مرکز تحقیقات بیماری های متابولیک زنجان با معیارهای IDF و ATP III مقایسه و شیوع سندرم متابولیک استخراج گردید.سپس میزان همخوانی بین سه تعریف فوق برای تعیین شیوع سندرم متابولیک محاسبه شد.
یافته ها: میزان شیوع سندرم متابولیک بر مبنای معیارهای ATPIII برابر6/5% (فاصله اطمینان 95 درصد: 2/8 - 4 %) بر مبنای معیارهای IDF برابر2/4 % (فاصله امطمینان 95 درصد: 8/5 - 4/2 %) و با معیارهای پیشنهادی مرکزتحقیقات بیماری های متابولیک زنجان برابر 5/8% (فاصله اطمینان 95 درصد: 11 - 6% ) بود .HDL پایین با شیوع 2/ 72 درصد شایعترین اختلال متابولیک بود. بیشترین ضریب توافق بین معیار ATPIII و معیار پیشنهادی وجود داشت(کاپا: 77درصد).
نتیجهگیری: اگر چه استفاده از معیار پیشنهادی زنجان برای دور کمر ایرانیان، شیوع سندرم متابولیک را بیش از سایر معیارها نشان میدهد، ولی درجه توافق بالایی با آنها دارد. انجام مطالعات آیندهنگر برای بررسی ارزش هریک از معیارهای فوق در پیش گویی اتفاقات قلبی عروقی پیشنهاد می شود.
مجید ولی زاده، ناصر فرهمند، سید نورالدین موسوی نسب، عذرا طباطبائی ملاذی،
دوره 8، شماره 2 - ( 10-1387 )
چکیده
مقدمه : هدف از مطالعه حاضر، مقایسه نسبت آلبومین به کراتینین
(ACR) در نمونه ادرار صبحگاهی با دفع آلبومین در ادرار 24 ساعته در بیماران دیابتی (با استفاده از کیتهای رایج مورد استفاده در کشور) ، همچنین تعیین همبستگی بین این دو روش و نیز تعیین میزان روز به روز ACR میباشد.
روشها : در این مطالعه مقطعی در سال 1384 در شهر زنجان ، یک نمونه ادرار 24 ساعته و 2 نمونه منفرد صبحگاهی برای سنجش آلبومین به روش ایمنوتوربیدیمتری در 201 بیمار سرپایی مبتلا به دیابت نوع 2 ارزیابی شد. ضریب همبستگی ACR در نمونههای منفرد در مقایسه با آلبومین دفعی ادرار24 ساعته با آزمون آماری همبستگی پیرسون و آنالیز رگرسیون و نیز عملکرد تشخیصی آن در تشخیص میکروآلبومینوری تعیین شد.
یافتهها : 51 نفر از 201 بیمار (4/25%) میکرو و 8 نفر (4%) ماکروآلبومینوری داشتند. ضریب همبستگی نسبت آلبومین به کراتینین حداکثر 81/0 (0001/0 < P) و معادله رگرسیون در بهترین شرایط: 526/8 + (ACR روز دوم 891/0) = آلبومین دفعی ادرار 24 ساعته، بدست آمد. ضریب همبستگی در بیماران میکروآلبومینوریک فقط درمورد ACR روز دوم(50/ 0) از لحاظ آماری معنی دار بود. در صورت استفاده از Cut-off معمول 30 میلی گرم بر گرم برای ACR دوم ، مقادیر حساسیت و ویژگی100 %و 8/93 % برای بیماران با سن کمتر از 40 سال(19 نفر) و 9/47% و3/83% برای بیماران 40 سال و بالاتر (182 نفر) بدست آمد.
نتیجه گیری: به نظر میرسدتا زمان ارزیابی بیشتر کیت های آزمایشگاهی در دسترس، آزمون نسبت آلبومین به کراتی نین در نمونه ادرار صبحگاهی، جایگزین قابل قبولی برای اندازه گیری آلبومین ادرار 24 ساعته به منظور تشخیص میکروآلبومینوری در بیماران دیابتی در ایران نمیباشد.
حمیدرضا حریریان، سیما مقدسیان، علی آقاجانلو،
دوره 9، شماره 2 - ( 9-1388 )
چکیده
مقدمه: یکی از موارد بسیار مهم در امر مراقبت از بیماران دیابتی، بررسی کیفیت زندگی آنهاست. هدف این مطالعه بررسی کیفیت زندگی و ابعاد آن در بیماران دیابتی مراجعه کننده به مرکز دیابت دانشگاه علوم پزشکی تبریز بود.
روشها: این پژوهش، یک مطالعه مقطعی با نمونهگیری تصادفی ساده میباشد. حجم نمونه شامل150 بیمار دیابتی نوع 2 و ابزارهای گردآوری، ابزار استاندارد شده کیفیت زندگی مرتبط با سلامت شامل بعد جسمی، روانی، اجتماعی، ابزار اختصاصی دیابت و پرسشنامه مشخصات فردی بود. نتایج حاصله با نرم افزار SPSSمورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافتهها: 66/28% بیماران در بعد جسمی، 7/80% در بعد روانی، 3/21% در بعد اجتماعی و 84% در بعد اختصاصی، کیفیت زندگی مطلوبی داشتند. عواملی همچون تاهل، تعداد فرزندان و جنسیت با کیفیت زندگی بیماران دیابتی رابطه معنیداری داشتند (05/0 P<)؛ در حالیکه رابطه معنیداری بین عواملی مانند داروی مصرفی با کیفیت زندگی بیماران وجود نداشت.
نتیجهگیری: عوامل فردی، اجتماعی و اقتصادی میتواند بر کیفیت زندگی بیماران دیابتی تاثیرگذار باشد؛ بنابراین ارزیابی کیفیت زندگی همراه با مشخصات دموگرافیک، اطلاعات کاملی را برای بیماران مزمن فراهم میکند که در نهایت میتوان از این اطلاعات در راستای برنامهریزی درمانی مراقبتی آنها و اصلاح کیفیت زندگی بهره جست.
اعظم نجمافشار، صدرالدین کلانتری، کوروش فولادساز، سعیده مظلومزاده، فرانک شریفی، علی اوسط ملتی، آرش حسیننژاد،
دوره 9، شماره 4 - ( 6-1389 )
چکیده
مقدمه: چاقی از دغدغه های مهم نظام سلامت در دنیای امروز است.این اختلال در نتیجه عدم بالانس در تنظیم اشتها ومتابولیسم انرژی است.مسیرهای انتقال پیام لپتین به همراه انسولین درمغزشامل جنبه های کنترل مثبت ومنفی از دریافت غذایی ومتابولیسم انرژی می باشد. هدف این مطالعه ارزیابی sdLDL ولپتین وانسولین بطور همزمان و ارتباط آنها با اضافه وزن می باشد.
مواد وروشها: این مطالعه بصورت موردی شاهدی در افراد سالم مراجعه کننده به آزمابشگاه بوعلی زنجان انجام شد.مجموعا 213 نفر از افراد بالای 20سال شامل 122 نفر با شاخص توده بدنی بزرگتر ومساوی 25 بعنوان گروه مورد ، و91 نفر با شاخص توده بدنی کوچکتر از 25 به عنوان گروه شاهد مورد بررسی قرار گرفته ،اندازه گیری قد و وزن و فشارخون ودور کمردر این افراد انجام شد وپس از خونگیری ،اندازه گیری کمی لپتین وانسولین سرم با روش الایزا واندازه گیری sdLDL با روش ستونی و میزان قند خون ،تری گلیسیرید ، کلسترول وHDL سرم نیز با روشهای آنزیمی انجام شد.
یافتهها: بررسی همبستگی این عوامل با شاخص توده بدنی نشان داد که هر کدام ازعوامل باشاخص توده بدنی ارتباط دارند اما در آنالیز رگرسیون لجستیک نشان داد که تنها سن ،جنس ،تری گلیسیرید ودور کمر بصورت مستقل با اضافه وزن ارتباط داشتند.
نتیجه گیری: از مجموع متغیرهای اندازه گیری شده ، تنها میزان تری گلیسیرید و دور کمر از عوامل مستقل مرتبط با چاقی بوده و سایر متغیرها با اینکه ارتباط مستقیمی باشاخص توده بدنی داشتند ولی تاثیر آنها وابسته به سن وجنس بوده وبطور مستقل ارتباطی با چاقی ندارند.
فرانک شریفی، آفاق انجم شعاع، سمیه کیانی مجد، نورالدین موسوی نسب،
دوره 9، شماره 4 - ( 6-1389 )
چکیده
مقدمه: با مطرح شدن مقاومت به انسولین به عنوان یکی از سازوکارهای ایجاد سندرم تخمدان پلی کیستیک (PCOS) و نقش آهن در ایجاد مقاومت به انسولین، این مطالعه جهت بررسی میزان فریتین سرم به عنوان نشانگر ذخیره آهن بدن در بیماران PCOS و رابطه آن با شدت علائم بالینی طراحی شد.
روشها: این مطالعه مورد- شاهدی، بر روی 102 زن با PCOS و 66 زن سالم، که از نظر سنی با هم همخوان بودند صورت گرفت. معاینات تنسنجی و تعیین شدت علایم هیپرآندروژنیسم انجام و سطوح سرمی قند، فریتین، انسولین و آندروژن اندازهگیری شد. نتایج با روشهای آماری T-test، Mann withney، محاسبه Correlation، شانس نسبی، و مدل رگرسیون لجستیک مورد تحلیل قرار گرفت.
یافتهها: میانگین فریتین سرم در افراد PCOSبالاتر از افراد نرمال بود ] ng/ml 52 ±60 در مقابل ng/ml 38±46؛ 007/0=[P. فریتین سرم در افراد با فرم شدید اولیگومنوره افزایش معنیداری را نشان داد (03/0=P). بین فریتین سرم و شدت هیرسوتیسم و دیگر علایم هیپرآندروژنیسم ارتباط معنیداری بدست نیامد. اگرچه فریتین با انسولین سرم ارتباط معنیداری داشت (02/0=P، 26/0= r). ولی ارتباط معناداری بین فریتین یا انسولین با آندروژنهای سرم بدست نیامد.
نتیجهگیری: نتایج نشان داد که بالاتر بودن سطح فریتین افراد مبتلا به PCOS با شدت اولیگومنوره ارتباط دارد ولی با شدت هیرسوتیسم و دیگر علایم هیپرآندروژنیسم مرتبط نیست.
فرانک شریفی، آفاق انجم شعاع، فرناز ایزدفر، سعیده مظلومزاده،
دوره 10، شماره 2 - ( 10-1389 )
چکیده
Normal
0
false
false
false
MicrosoftInternetExplorer4
مقدمه: با توجه به شیوع روزافزون سندرم متابولیک به عنوان یکی از
مهمترین عوامل زمینهساز بیماریهای قلبی عروقی در دنیا و نقش تغذیه مناسب در کاهش
خطر چاقی شکمی به عنوان پایه اساسی سندرم متابولیک، در این مطالعه بر آن شدیم تا
تاثیر الگوی تغذیه در ماه مبارک رمضان را بر فاکتورهای التهابی مانند CRP و آدیپونکتین و سایر اجزای سندرم
متابولیک را بررسی کنیم.
روشها: در این مطالعه کوهورت،40 نفر از مراجعین به درمانگاه غدد
شهر با سندرم متابولیک و 21 نفر فرد سالم به عنوان گروه شاهد، مورد مطالعه قرار
گرفتند. از کلیه افراد، یک هفته قبل از ماه رمضان و در پایان ماه رمضان، نمونهگیری
خون وریدی انجام و سطح سرمی گلوکز ناشتا (FBS)، کلسترول، تریگلیسرید (TG)، HDL کلسترول، آدیپونکتین و
CRP اندازهگیری شد. افراد با قطع روزهداری بیش از یک هفته و با بیماریهای
عفونی و التهابی از مطالعه حذف شدند. اطلاعات جمعآوری شده با روشهای آماری t زوج، t-student و کای دو و محاسبه correlationتجزیه و تحلیل شد.
نتایج: در این مطالعه، روزهداری در ماه رمضان، در افراد سالم و نه در افراد با سندرم متابولیک، باعث
کاهش اندازه دور شکم شد )001/0P=). تغییر معنیداری در
سطح سرمی آدیپونکتین و میزان CRP در طول ماه مبارک رمضان در افراد روزهدار با و بدون سندرم متابولیک روی نداد اگرچه روزهداری باعث
تغییرمعنیداری در TG سرم نشد، در گروه افراد با سندرم متابولیک، قند
ناشتا، کلسترول تام و میزان HDL (004/0=P) افزایش
معنیداری در پایان روزهداری داشت.
نتیجهگیری: به نظر میرسد روزهداری، با الگوی تغذیهای موجود در شهر زنجان،
تغییر عمدهای را در عوامل التهابی در سندرم متابولیک ایجاد نمیکند. ولی باعث
کاهش معنیداری در FBS و کلسترول و افزایش
معنیداری در HDL در افراد با
سندرم متابولیک میشود. کوتاه بودن طول دوره روزهداری و نیز استفاده از الگوی ناصحیح
تغذیه در ساعات افطار، میتواند از علل این موضوع باشد.
سید علینقی کاظمی، منصور صادقزاده، فرانک شریفی، علی کوشا، نورالدین موسوی نسب،
دوره 10، شماره 2 - ( 10-1389 )
چکیده
Normal
0
false
false
false
MicrosoftInternetExplorer4
مقدمه: میزانNon HDL کلسترول در
نمونههای غیر ناشتا ارزشمند بوده، روش اندازهگیری آن آسان است و میتواند حوادث
قلبی عروقی را پیشبینی نماید. این مطالعه جهت مقایسه نقش افزایش این اندکس در
مقایسه با LDL کلسترول به عنوان یک فاکتور خطرسندرم متابولیک انجام شده است.
روشها: در این مطالعه از اطلاعات مربوط
به 3277 نفر از افراد بزرگتر از 15 سال که با نمونهگیری تصادفی خوشهای از سطح
شهر زنجان انتخاب و در مطالعه قلب سالم شرکت کرده بودند، استفاده شده است. تجزیه
و تحلیل اطلاعات با استفاده از روشهای آماری Chi-Square و ضریب همبستگی پیرسون، محاسبه odds ratio و آنالیز رگرسیون لجستیک انجام شد.
یافتهها: 31% موارد مورد بررسی مبتلا به سندرم متابولیک بودند. LDL-C بالا در 21% و Non HDL-C بالا در 9/31% افراد با سندرم
متابولیک دیده شد. در بررسی همبستگی بین متغیرها رابطه قوی و مثبتی بین میزان LDL-C و Non-HDL-C به دست آمد (0001/0=P، 839/0:r). میزان odds ratio برای سندرم متابولیک در حضور Non HDL-C بالا (001/0=P؛ 2/6-1/4: 95% CI) 1/5 بود که این میزان برای LDL-C (01/0=P؛ 2/3-1/2: 95% CI) 6/2 است.
نتیجهگیری: در این مطالعه در افراد مبتلا به سندرم متابولیک، تعداد موارد اختلال در Non HDL-c به وضوح بیشتر است. لذا
c-Non HDL در مقایسه با LDL-c به عنوان یک
عامل خطر سندرم متابولیک ارزشمندتر بوده و پیگیری اختلالات لیپیدی در بیماران
مبتلا به سندرم متابولیک با Non
HDL-c ارجحیت به مراتب
بیشتری نسبت به LDL دارد.
شیرین سالک، فرید بحرپیما، محمدرضا مهاجری تهرانی، سقراط فقیه زاده،
دوره 14، شماره 1 - ( 10-1393 )
چکیده
مقدمه: یکی از مشکلات بیماران دیابتی اختلال تعادل است که از مهمترین علل آن، نوروپاتی محیطی و کاهش حساسیت سوماتوسنسوری است. از تئوریهای مطرح در نوروپاتی دیابتی، اختلال جریان خون ناشی از آسیب آرتریولهای تغذیه کننده اعصاب محیطی است. روش فشار متناوب هوایی (IPC) Intermittent Pneumatic Compression، با توجه به تأثیر بر همودینامیک عروقی و بهبود خونرسانی، در سالهای اخیر مورد توجه قرار گرفته است. این مطالعه قصد دارد تأثیر این روش را بر بهبود علائم نوروپاتی بسنجد. همچنین با توجه به نقش نوروپاتی بر اختلال تعادل، هدف دیگر مطالعه بررسی اثر این روش بر بهبود تعادل دینامیک بیماران دیابتی است.
روشها: این مطالعه از نوع کارآزمایی بالینی است. 39 بیمار دیابتی نوع دو مبتلا به نوروپاتی به دو گروه درمان (20 بیمار) و کنترل (19 بیمار) تقسیم شدند. گروه درمان تحت 10 جلسه مداخله با روش IPC هر جلسه بهمدت 45 دقیقه یک روز در میان قرار گرفت. در هر دو گروه در جلسه اول و نهایی، ارزیابیهای مربوط به تغییرات شدت نوروپاتی با استفاده از پرسشنامههای والک و میشیگان، ارزیابی حس عمقی با استفاده از دیاپازون و ارزیابی تعادل با استفاده از دستگاه بیودکس انجام گرفت.
یافتهها: شاخصهای ثبات قدامی خلفی و کلی بیودکس در سطح 6 در گروه درمان، بهبودی معنیدار داشتند. حس ارتعاش و پرسشنامههای نوروپاتی والک و میشیگان نیز نشان دهنده بهبودی معنیدار بود (05/0 P ).
نتیجهگیری: تحقیق حاضر نشان داد روش درمانی IPC تأثیر مثبت بر بهبود شدت نوروپاتی و حس درک ارتعاش و تعادل دینامیک سنجیده شده با بیودکس دارد.
شهره نادری مقام، زهرا عبداللهی، پریسا ترابی، علیرضا مهدوی هزاوه، محمد مرادی، بهزاد ولی زاده، الهه عزتی، افشین استوار،
دوره 22، شماره 5 - ( 10-1401 )
چکیده
مقدمه: کاهش رشد بروز و شیوع بیماریهای غیرواگیر و بار این بیماریها ازطریق انجام مداخلات و اتخاذ سیاستهای لازم برای کاهش شیوع عوامل خطر رفتاری آنها شامل تغذیه ناسالم، فعالیت بدنی ناکافی و مصرف دخانیات
روشها: در این مقاله مروری، مستندات و گزارشهای موجود در وزارت بهداشت؛ برنامههای تدوین شده؛ توصیههای سازمانهای ملی و بینالمللی، نتایج بهدست آمده از پایش و ارزشیابیهای انجام شده و «سند ملی پیشگیری و کنترل بیماریهای غیرواگیر و عوامل خطر مربوطه در جمهوری اسلامی ایران از 1394 تا 1404» بررسی و به هر یک از سه عامل خطر اصلی تغذیه ناسالم، فعالیت بدنی ناکافی و مصرف دخانیات (مصرف زیانبار الکل، در مقاله دیگری بررسی شده است)، به تفکیک در بخشهای تشریح وضعیت موجود، سیاستها و مداخلات اجراشده، نتایج بهدست آمده و برنامههای آتی پرداخته شده است.
یافتهها: مداخلات و سیاستهای بهعمل آمده برای دستیابی به اهداف مندرج در «سند ملی پیشگیری و کنترل بیماریهای غیرواگیر و عوامل خطر مربوطه در جمهوری اسلامی ایران از 1394 تا 1404» در حیطه تغذیه ناسالم، باعث اصلاح استانداردهای موادغذایی شده است. مداخلات در حیطه فعالیت بدنی، موجب 1/5 درصد کاهش شیوع نسبی کمتحرکی در جامعه و مداخلات در حیطه مصرف دخانیات، موجب کاهش کلی 44/7 درصدی در مصرف دخانیات بین افراد ایرانی بالای 18 سال شده است ولیکن کاهشی درمورد مصرف قلیان رخ نداده بلکه مصرف آن در سال 1400 نسبت به سال 1390، 28 درصد افزایش داشته است.
نتیجهگیری: باتوجه به یافتههای بهدست آمده، دستیابی کامل به اهداف مندرج در سند فوقالذکر حاصل نشده است، لذا باید مداخلات و سیاستهای جدیدی توسط دستاندرکاران بهکارگرفته شود.
سیده ندا موسوی، سارا قراچه، میرسعید سیددراجی، الهام حسینی، فریبا کوهدانی،
دوره 23، شماره 1 - ( 3-1402 )
چکیده
مقدمه: مطالعات حیوانی نشان دادهاند که رژیم غذایی کم/پُرکالری مادر در دوران بارداری میتواند با تغییر در بیان ژن سیرتوئین-1، بهعنوان یک سنسور متابولیک، بر متابولیسم فرزندان اثر بگذارد. اما تاکنون مطالعهای به بررسی اثر رژیم غذایی ایزوکالریک در این زمینه نپرداخته است. در این مطالعه اثر دو نوع رژیم غذایی ایزوکالریک با مقادیر متفاوت چربی بر بیان ژن و پروتئین سیروتوئین-1 در بافت کبد تولههای نر و ماده بررسی شده است.
روشها: گروه کنترل رژیم غذایی AIN93G دریافت نمودند. در این رژیم غذایی 16% و 64% از کل کالری بهترتیب از چربی و کربوهیدرات تأمین شد. گروه مداخله رژیم غذایی پُرچرب AIN93G دریافت نمودند که بهترتیب 48% و 32% از کل کالری روزانه از چربی و کربوهیدرات تأمین شد. چربی رژیم غذایی از روغن سویا در هر دوگروه تأمین شد. رژیمهای غذایی ایزوکالریک بوده و 20% از کل کالری روزانه از پروتئین فراهم شد. مادران در کل دوران بارداری و شیردهی یکی از این دونوع رژیم غذایی را دریافت کرده و همهی تولهها پس از دورهی از شیرگیری (3 هفته پس از تولد)، رژیم غذایی کنترل را دریافت نمودند.
یافتهها: میزان بیان ژن و پروتئین سیرتوئین-1 در تولههای نر و ماده متولد شده از موشهای مادری که رژیم غذایی پُرچرب دریافت کرده بودند کمتر از تولههای گروه کنترل بود (001/0>P).
نتیجهگیری: تغییر در میزان چربی دریافتی در رژیم غذایی مادر، بدون افزایش میزان انرژی دریافتی، بر بیان ژن و پروتئین سیرتوئین-1در کبد نسل بعد مؤثر است.
خانم رؤیا سهرابی، دکتر سیده ندا موسوی، دکتر رضا شاپوری، دکتر سیامک حیدرزاده، دکتر رسول شکری،
دوره 24، شماره 6 - ( 12-1402 )
چکیده
مقدمه: میزان اکتینوباکتریا و بیفیدوباکتریوم، که از باکتریهای مفید روده هستند بین زنان باردار مبتلا به دیابت بارداری (GDM) با زنان باردار سالم مورد مقایسه قرار گرفته و ارتباط آنها با میزان درشت مغذی های دریافتی در رژیم غذایی با این باکتری ها مورد بررسی قرار گرفته است.
روش ها: پنجاه مادرباردار مبتلا به GDM که در هفته های 24-28 بارداری، بر اساس آزمایش تحمل گلوکز شناسایی شدند و50 مادر باردار سالم با نتایج قند طبیعی انتخاب شدند. نمونه مدفوع جمع آوری شد. DNA ی باکتریایی استخراج شده و تکثیر ژن 16S rRNA به روش qPCR و با استفاده از پرایمرهای universal باکتریایی انجام شد. اطلاعات غذایی با استفاده از پرسشنامه بسامدخوراک جمع آوری شد.
یافته ها: به طور کلی جمعیت اکتینوباکتریا (0/02p=) و بیفیدوباکتریوم (0/001p=) در زنان باردار مبتلا بهGDM کمتر از زنان نرموگلایسمیک بود. با تعدیل اثر همه فاکتورهای مورد بررسی و گروه های مورد مطالعه، سن (0/02p=) و سطح تحصیلات (0/04p=) اثر معنی دار بر جمعیت اکتینوباکتریا نشان داد. دریافت کالری بالاتر جمعیت اکتینوباکتریای روده را 1/11 برابر کاهش داد (0/01p=). میزان کربوهیدرات و چربی مصرفی در رژیم غذایی اثر مثبت بر جمعیت اکتینوباکتریای روده نشان داد (0/02p= و 0/003p=). میزان کلسترول دریافتی در رژیم غذایی اثر منفی بر جمعیت بیفیدوباکتریوم نشان داد (0/02p=)
نتیجه گیری: افزایش میزان کربوهیدرات و چربی دریافتی در رژیم غذایی با تأکید بر اسیدهای چرب تک و چندغیراشباع و کاهش میزان کالری و کلسترول دریافتی روزانه منجر به افزایش اکتینوباکتریا و بیفیدوباکتریوم که از گونه های مفید روده هستند، شد.