48 نتیجه برای حشمت
شیرین حسنی رنجبر، پروین امیری، مهسا نمکچیان، رامین حشمت، محمدعلی سجادی، محمدرضا میرزایی، ابراهیم رضازاده، پریسا بالائی، جواد توکلی بزاز، شبنم عباس زاده اهرنجانی، باقر لاریجانی، مهسا محمد آملی،
دوره 8، شماره 3 - ( 1-1388 )
چکیده
مقدمه: ژن CXCL5 که به بیان دیگر پپتید فعال کننده نوتروفیل ازمنشا سلولهای اپیتلیال (Epithelial cell-derived neutrophil-activating peptide,ENA-78) نامیده می شود؛ کموکینی است که در بروز بیماریهای قلبی-عروقی و برخی دیگر از بیماریها نقش دارد. ما قبلا توالی کامل ژن CXCL5 را اسکن کرده و پلی مورفیسم -156G/C (rs352046) را در منطقه پروموتور این ژن گزارش کرده ایم. هدف از این مطالعه تعیین وجود و یا عدم وجود ارتباط بین این پلی مورفیسم و بیماری دیابت یا عوارض ماکرووسکولار آن در مقایسه با جمعیت کنترل سالم ایرانی می باشد.
روشها : در این مطالعه230 نفر از افراد دیابتی ساکن شهر رفسنجان وارد طرح شده و به عنوان گروه شاهد، 102 نفر از افراد سالم ساکن همان منطقه انتخاب شدند.
یافتهها : در این مطالعه افراد دیابتی در مقایسه با گروه شاهد فراوانی بیشتری از نظر ژنوتیپ CC یا GC نشان دادند (CG+CC vs. GG P=0.004, OR= 2.17, 95%CI 1.27-3.80).همچنین فراوانی آلل C به طور قابل ملاحظه ای در بیماران دیابتی بیشتر از گروه شاهد به دست آمده است.(p=0.01 OR 1.72 95%CI 1.07-2.86) .در این مطالعه ارتباط خاصی بین این پلی مورفیسم و عوارض ماکروواسکولار دیابت یافت نشد.
نتیجهگیری: یافته های این مطالعه، نشان دهنده نقش CXCL5 در پاتوژنز دیابت هستند. سازوکار این دخالت باید مورد بررسی بیشتر قرار گیرد. همچنین تکرار این مطالعه در جمعیت با حجم نمونه بالا جهت تایید این یافته ها پیشنهاد می گردد
عذرا طباطبایی ملاذی، پروین امیری، مهسا نمکچیان، رویا سعید نژاد، حسین فخر زاده، رامین حشمت، ناهید مهربان، آرین آریانی کاشانی، پریچهر یغمایی، جواد توکلی بزاز، باقر لاریجانی، مهسا محمد آملی،
دوره 8، شماره 3 - ( 1-1388 )
چکیده
مقدمه: آدنوزین دآمیناز (ADA)، یک پلیمورفیسم آنزیمی است که نقش مهمی در تعدیل فعالیت بیولوژیک انسولین دارد. بهنظر میرسد که فعالیت بیش از حد گیرنده A1 آدنوزین سبب بروز آدیپوزیتی در دیابت نوع 2 شده و آدنوزین در تسهیل عملکرد انسولین بر روی آدیپوسیتها موثر باشد. احتمالاً پلیمورفیسم ژن ADA ، با شدت و میزان چاقی در دیابت نوع 2 مرتبط است.
روشها: دراین مطالعه سعی شده تا نقش پلیمورفیسم آدنوزین دآمیناز در افراد چاق ایرانی که بهطور تصادفی انتخاب شدهاند، بررسی شود.
یافتهها: افزایش معنی داری در فراوانی ژنوتیپ AA آدنوزین دآمیناز در افراد چاق در مقایسه با گروه کنترل مشاهده شد(AA در مقایسه با CA+CC ، 01/0 = P ، 4/3 : OR و 8/12 - 08/1 : 95 % CI). همچنین افزایش قابل ملاحظه ای در آلل A و فراوانی ژنوتیپ AA ژن ADA در افراد با سطح بالای پلاسمایی کلسترول در مقایسه با گروه کنترل سالم] (0007/0 = P، 4/8 : OR ، 6/41 - 6/1: 95 % CI) و AA در مقایسه با CA+CC ، 005/0 = P ، 7/7-2/1: 95 % CI و 0/3 : OR [ وجود داشت. اختلاف آماری معنیداری در فراوانی آلل های پلی مورفیسم ژن ADA بیماران چاق با سطوح بالای پلاسمایی کلسترول در مقایسه با بیماران چاق و سطوح پایینتر پلاسمایی کلسترول مشاهده شد (8/6 - 08/1: 95 % CI، 6/2 OR: و 01/0 = P ). در ضمن افزایش معنیداری در فراوانی ژنوتیپ AA ژن ADA در بیماران چاق با سطوح پلاسماییTG بیشتر یا مساوی mg/dl 150 در مقایسه با گروه سالم کنترل مشاهده شد (AA در مقایسه با CA+CC ، 008/0 = P ، 5/4: OR و 7/18 - 2/1: 95 % CI).
نتیجهگیری: نتایج مطالعه ما به نقش ADA در بروز چاقی و همراهی آن با سطوح غیر طبیعی تریگلیسرید (TG) و کلسترول اذعان دارد. پیشنهاد میشود گیرندههای آدنوزین به عنوان نقاط هدف مهمی برای طراحی درمانهای نوین چاقی و دیس لیپیدمی مد نظر باشند.
مریم پرویزی، مهناز شجاع پور، جواد توکلی بزاز، حبیب آلله ناظم، حسین فخر زاده، رامین حشمت، مهسا محمد آملی، پروین امیری،
دوره 8، شماره 3 - ( 1-1388 )
چکیده
مقدمه: پلی مورفیسم ژن MTHFR به واسطه اعمال اثر بر سطح هموسیستئین خون، نقش مهمی در پاتوفیزیولوژی چاقی و دیابت دارا میباشد. ارتباط معنادار و محکمی بین سطح هموسیستئین و بیماریهای مختلفی چون بیماریهای عروق کرونر و عروق مغزی وجود دارد.
روشها: به منظور بررسی ارتباط بین پلی مورفیسم C677T ژن MTHFR در افراد چاق و دیابتی با سطح هموسیستئین سرم، 314 نفر در 4 گروه (چاق، دیابتی، دیابتی چاق و نرمال) بررسی شدند. ژنوتیپ افراد برای پلی مورفیسم ژن MTHFR با روش PCR-RFLP تعیین شد. سطح هموسیستئین سرم با روش DHPLC اندازه گیری شد.
یافتهها: سطوح سرمی هموسیستئین در افرادی که دارای ژنوتیپ TT بودند (5/26 ± 6/34 mol/L) به طور معناداری بالاتر از افراد دارای ژنوتیپ CC (8 ± 1/15 µmol/L) و ژنوتیپ CT (8/7 ± 4/16 µmol/L ) بود(0001/0P<). در گروه بیماران چاق، شیوع ژنوتیپ TT و CT در افرادی که سطح هموسیستئین خونشان بیشتر از 15 µmol/L بود در مقایسه با سایر افرادی که هموسیستئین پایینتر از 15 µmol/L داشتند، به طور معناداری بالاتر بود(TT + CT در مقابل CC ، 5/1= ORفاصله اطمنیان 95% = 1/17-5/1 ؛ 001/0 = P). در گروه دیابتی و چاق نیز شیوع ژنوتیپ TT یا CT در افرادی که هموسیستئین خون آنها بالاتر از 15 µmol/L بود به طور معناداری از بیمارانی که هموسیستئین کمتر از 15 µmol/L داشتند، بالاتر بود(TT + CT در مقابل CC ، 7/3= ORفاصله اطمنیان 95% = 5/17-8/0 ؛ 004/0 = P).
در سایر گروهها ارتباط معناداری بین سطح هموسیستئین و ژنوتیپ MTHFR یافت نشد. همچنین تفاوت معناداری نیز بین آلل MTHFR و توالی ژنوتیپ بین گروههای مختلف یافت نشد.
نتیجهگیری: نتایج مطالعه ما همانند آنچه که در سایر مطالعات در جوامع دیگر گزارش شده است، ارتباط بین هموسیستئین خون و ژنوتیپ MTHFR C667T را تأیید کرد. همچنین ارتباط میان ژنوتیپ MTHFR و هموسیستئین سرم تنها در گروه بیماران چاق و گروه بیماران چاق دیابتی مشاهده شد و این ارتباط در سایر گروهها دیده نشد. این یافته بر این نکته تاکید دارد که اثر این پلی مورفیسم بر روی فعالیت آنزیم MTHFR و متابولیسم هموسیستئین در شرایط مختلف، متفاوت میباشد.
فاطمه بندریان، حسین فخرزاده، رامین حشمت، معصومه نوری، رسول پورابراهیم، بانو عدالت، باقر لاریجانی،
دوره 8، شماره 4 - ( 4-1388 )
چکیده
مقدمه: مطالعات متعدد نشان دادهاند که افزایش سطح هموسیستئین با افزایش خطر بیماری عروق کرونر (CHD) همراه است. این مطالعه با هدف بررسی رابطه هیپرهموسیستئینمی و بیماری عروق کرونر (CHD) در ساکنان مناطق شهری ایران انجام گرفت.
روشها: این مطالعه به روش مقطعی روی 358 نفر (129 مرد و 229 زن) در منطقه 17 تهران انجام گرفت. از افراد به ظاهر سالم که در محدوده سنی 46 - 25 سال قرار داشتند (میانگین سنی 3/11 ± 4/43 سال) الکتروکاردیوگرام (ECG) 12 اشتقاقی در حالت استراحت گرفته و براساس کد مینه سوتا مورد تحلیل قرار گرفت. همچنین از پرسشنامه Rose برای تعیین ابتلا به بیماری عروق کرونر (CHD) استفاده و عوامل خطرزای CHD (شامل سطح هموسیستئین سرم) در افراد ایسکمیک و غیر ایسکمیک بررسی و نتایج بین گروهها مورد مقایسه قرار گرفت.
یافتهها: شیوع هیپرهموسیستئینمی در جمعیت مورد بررسی 4/53% بود. میانگین سطح هموسیستئین پلاسما در مردان بهطور معنیداری بالاتر از زنان بود (001/0 (P =. اما تفاوت معنیداری بین سطوح سرمی ویتامین 12B، هموسیستئین و فولات بین افراد ایسکمیک و غیر ایسکمیک دیده نشد (05/0 > P).
نتیجهگیری: براساس نتایج این مطالعه در جمعیت به ظاهر سالم جامعه (بدون بیماری شناخته شده قلبی)، بالا بودن میزان هموسیستئین تام عامل خطرزای مستقل CHD نمیباشد.
عذرا طباطبایی-ملاذی، شیرین حسنی-رنجبر، مهسا محمدآملی، رامین حشمت، محمدعلی سجادی، پریسا بالایی، ابراهیم رضازاده، پروین امیری، مهسا نمکچیان، جواد توکلی-بزاز، باقر لاریجانی،
دوره 9، شماره 2 - ( 9-1388 )
چکیده
مقدمه: همراهی پلیمورفیسمهای ژن آدیپونکتین با چاقی، سندرم متابولیک و دیابت نوع 2 در مطالعات قبلی مشاهده شده است. مطالعه حاضر با هدف بررسی احتمال همراهی پلیمورفیسمهای ژن آدیپونکتین در جمعیت دیابتی و سالم ایرانی برحسب جنس انجام شد.
روشها: در این مطالعه 243 بیمار دیابتی و 173 فرد سالم از شهر رفسنجان، به روش مورد - شاهدی به منظور تعیین احتمال همراهی پلیمورفیسمهای T/G 45 + و G/A 11391- ژن آدیپونکتین با نمایه توده بدنی (BMI)، دور کمر و فشار خون در دو جنس زن و مرد، مورد بررسی قرار گرفتند.
یافتهها: همراهی معنیداری بین پلیمورفیسمهای T/G 45 + و G/A 11391- ژن آدیپونکتین با فشار خون سیستولی یا دیاستولی بر حسب جنس مشاهده نشد. در مردان حامل آلل T پلیمورفیسم T/G 45+ همراهی معنیداری باBMI (018/0 =P) داشت. همراهی معنیداری بین آلل G پلیمورفیسم G/A 11391- با نمایه توده بدنی در مردان (041/0 = P) و با دور کمر در زنان (038/0 = P) وجود داشت.
نتیجهگیری: ما هیچگونه همراهی معنیداری بین پلیمورفیسمهای T/G 45+ و G/A 11391- ژن آدیپونکتین و پرفشاری خون برحسب جنس مشاهده نکردیم. آلل G پلیمورفیسم T/G 45+ و آلل A پلیمورفیسم G/A 11391- آللهای محافظت کننده در برابر افزایش وزن بدن در هر دو جنس بودند، ولی هر دوی این تأثیرات فقط در مردان قابل ملاحظه بود. در ضمن آللهای فوق، اثر حمایتی در برابر افزایش دور کمر در هر دو جنس داشتند، ولی نقش حمایتی آلل A پلیمورفیسم G/A 11391- در برابر افزایش دور کمر فقط در زنان از نظر آماری معنیدار بود. بهنظر میرسد که همراهی بین این پلیمورفیسمها و افزایش وزن یا دور کمر در جمعیت ایرانی، توزیع جنسی خاصی دارد.
محبوبه همتآبادی، سمیه بخشایشی، محمد عبداللهی، رامین حشمت، غزل خوشهچین، امید عظیم عراقی، باقر لاریجانی،
دوره 9، شماره 2 - ( 9-1388 )
چکیده
مقدمه: دیابت نوع 2، یکی از شایعترین بیماریهای مزمن در جهان و همراه با عوارض متعددی میباشد که نه تنها برای بیمار ناتوان کننده و مزاحم است، بلکه بار فراوانی را بر سیستم سلامت جامع وارد میکند. یکی از سازوکارهای مطرح در ایجاد عوارض دیابت، عدم تعادل بین عوامل اکسیدان و آنتی اکسیدان در بدن میباشد و مطالعات متعددی جهت تصحیح یا تأخیر در این فرآیند و در نهایت کاهش عوارض مزمن انجام گرفتهاند.
روشها: در این کارآزمایی بالینی دوسویهکور، 61 بیمار مبتلا به دیابت که تحت درمان با داروهای خوراکی کاهنده قندخون بودند به دو گروه تقسیم و اثرات آنتیاکسیداتیو درمان 3 ماهه با داروی Semelil (آنژی پارس) که یک ترکیب گیاهی جدید و مؤثردر درمان زخم پای دیابتی میباشد، در مقایسه با دارونما مورد مطالعه قرار گرفت. بررسیهای آزمایشگاهی پایه و3 ماه پس از درمان شامل شمارش کامل خون، قندخون ناشتا، پروفایل چربیها، انسولین ناشتا، بررسی کارکرد کبدی، کلیوی همراه با اندازهگیری سطوح TNF-a،CRP-HS و هموسیستئین انجام شد. وضعیت سیستم اکسیداتیو نیز با بررسیهای آزمایشگاهی ظرفیت آنتی اکسیداتیو تام، پراکسیداسیون چربی، اندزهگیری دئوکسی گوانوزین وگروههای کربونیل سرم مورد ارزیابی قرار گرفت.
یافتهها: به جز تغییر در سطوح دئوکسیگوانوزین (05/0 = P) پس از مصرف آنژیپارس، تغییر معنیداری در سایر پارامترهای التهابی و اکسیداتیو مورد بررسی روی نداد.
نتیجهگیری: سازوکارهای دیگری بجز اثرات آنتیاکسیداتیو در بهبود زخمپای دیابتی ناشی از آنژیپارس دخالت دارند.
عذرا طباطبایی ملاذی، محمدرضا مهاجری تهرانی، سید پژمان مدنی، رامین حشمت، باقر لاریجانی،
دوره 9، شماره 3 - ( 5-1389 )
چکیده
مقدمه: در بیش از 80% موارد، نوروپاتی محیطی عامل خطرساز بروز زخم پای دیابتی است. لذا معاینه عصبی در غربالگری بیماران در معرض خطر زخم پا اهمیت فراوانی دارد. هدف این مطالعه بررسی شیوع نوروپاتی محیطی در بیماران دیابتی براساس یافتههای بالینی و عوامل موثر بر بروز آن میباشد.
روشها: این مطالعه توصیفی - تحلیلی و مقطعی در سال 1384 و با انتخاب تصادفی 124 بیمار دیابتی کلینیک دیابت بیمارستان شریعتی تهران انجام گرفت. مشخصات دموگرافیک و پرسشنامههای بریتانیا، میشیگان، سیستم امتیازدهی نوروپاتی دیابت (DNS) Diabetic Neuropathy Score، آزمون ده نقطهای مونوفیلامان و بررسی نمونه خون ناشتا جهت تعیین قند خون انجام شد. آزمونهای آماری Chi-square، همبستگی پیرسون و رگرسیون لجستیک استفاده شدند.
یافتهها: محدوده سنی بیماران 75 - 17 سال، 44% مرد، 91% مبتلا به دیابت نوع 2، میانگین مدت ابتلا 10 سال و میانگین قند خون ناشتا mg/dl5/181 بود. شیوع نوروپاتی محیطی براساس پرسشنامه میشیگان، DNSو آزمون مونوفیلامان 38-32% و با پرسشنامه بریتانیا 54% برآورد شد. قویترین رابطه خطی بین پرسشنامه میشیگان با DNS (7/0= ضریب همبستگی) و سپس بین آزمون مونوفیلامان وDNS با ضریب همبستگی حدود6/0 مشاهده شد. سن بالای 50 سال، مدت ابتلا به دیابت بیش از 10 سال و قند خون ناشتا بالاتر از 200mg/dl، عوامل خطرساز بروز نوروپاتی با استفاده از معیار DNS بودند.
نتیجهگیری: شیوع بالای نوروپاتی دیابتی در این مطالعه، موید اهمیت ارزیابی و توجه به نوروپاتی در معاینه بیماران دیابتی است. با توجه به دقتهای مشابه و سهولت انجام، پیشنهاد میکنیم از پرسشنامه میشیگان و آزمون مونوفیلامان در کنار هم برای تشخیص نوروپاتی دیابتی استفاده شود. در بیماران مسنتر، سابقه ابتلای طولانیتر و بیماران با قندخون بالا، ارزیابی مرتب پاها و کنترل شدید قندخون مد نظر باشند.
فاطمه جمشیدی، انسیه نسلی، رامین حشمت، مسعود کیمیاگر، باقر لاریجانی،
دوره 9، شماره 3 - ( 5-1389 )
چکیده
مقدمه: رژیم غذایی و برخی مینرالهای موجود در آن، بر روی دیابت بسیار موثر هستند. در این مطالعه وضعیت منیزیم، مس و روی رژیم غذایی افراد دیابتی و غیر دیابتی مورد بررسی قرار گرفت و رابطه مقدار منیزیم، مس و روی دریافتی از رژیم این افراد با همین املاح در سرم سنجیده شد.
روشها: بدین منظور، 73 فرد سالم و 73 فرد دیابتی به طور تصادفی از مراجعین مرکز درمانی غدد بیمارستان شریعتی انتخاب شدند. اطلاعات مربوط به سن، جنس، وزن و قد همه افراد گرفته شد. سپس برای تمامی افراد، از طریق مصاحبه، یک پرسش نامه 24 ساعت یادآمد3 روزه تکمیل شد. میزان منیزیم، مس و روی رژیم داوطلبان با نرمافزار FP2 (Food Processor 2) اندازهگیری شد. سطح منیزیم، مس و روی سرم افراد مطالعه با استفاده از دستگاه اسپکتروسکوپ نشر اتمی اندازه گرفته شد.کلیه دادههای جمعآوری شده در نرم افزار SPSS ویرایش 16 آنالیزگردید.
یافتهها: نمایه توده بدنی در دیابتیها به طور معنیداری بیشتر از غیر دیابتیها بود (01/0=P). میزان منیزیم دریافتی از رژیم در افراد دیابتی به طور معنیداری بیشتر از افراد غیر دیابتی بود (03/0=P)، در حالی که مقدار مس و روی دریافتی بین این افراد تفاوت آماری معنی داری نداشت. غلظت منیزیم و مس و روی سرم بین افراد دیابتی و غیر دیابتی تفاوت آماری معنیداری داشت، سطح منیزیم و روی سرم افراد دیابتی کمتر از افراد غیر دیابتی (01/0P<) و سطح مس سرم افراد دیابتی بیشتر از افراد غیر دیابتی (001/0=P) بود. فقط مقدار دریافتی منیزیم و سطح سرمی منیزیم در دیابتیها (239/0- =r , 042/0=P) و تنها میزان مس دریافتی و سطح مس سرم (23/0- =r , 043/0 =P) در غیر دیابتیها همبستگی منفی معنیداری را نشان دادند. آنالیز رگرسیون خطی رابطه معنیداری بین میزان منیزیم دریافتی با نوع گروه افراد پس از حذف اثر مخدوش کننده نمایه توده بدنی، سن و منیزیم سرم نشان نداد (فاصله اطمینان: 170/51 تا 184/4- ).
نتیجهگیری: کاهش سطح منیزیم و روی و افزایش سطح مس در سرم دیابتیها به رژیم آنها مربوط نبوده و علت آن را باید در عوامل دیگری مانند دفع ادراری، فاکتورهای مداخلهای در جذب و بهرهبرداری و شرایط فردی جستجو کرد. با این وجود بررسی مینرالهای رژیمی و اثر آنها بر روی دیابتیها نیاز به مطالعات مداخلهای و بررسیهای بیشتر دارد. تایید روابط همبستگی مشاهده شده نیز مطالعات بیشتری را میطلبد.
محمدرضا مهاجری تهرانی، مریم پرویزی، سهیلا امینی مقدم، رامین حشمت، زهرا شعبان نژاد خاص، مریم اعلاء، حمیدرضا آقایی میبدی، ساسان عباس شرقی، باقر لاریجانی،
دوره 9، شماره 4 - ( 6-1389 )
چکیده
مقدمه: برخی مطالعات در زمینه شیوع دیابت بارداری (GDM) در زنان مبتلا به سندرم تخمدان پلیکیستیک(PCO) ، حاکی از آن است که خطر بروز GDM در زنان مبتلا به PCO بیشتر از افرادی است که از این اختلال رنج نمیبرند. از آنجایی که نژاد عامل موثری در ارتباط بین دیابت بارداری و سندرم تخمدان پلیکیستیک میباشد، مطالعه حاضر به منظور بررسی ارتباط بین سندرم تخمدان پلیکیستیک و دیابت بارداری، در زنان ایرانی با سابقه دیابت بارداری در بیمارستان شریعتی تهران انجام شد.
روشها: نمونهها شامل 20 زن دارای سابقه دیابت بارداری و 24 زن بدون سابقه دیابت بارداری بودند که از بین مراجعین به درمانگاه پره ناتال بیمارستان شریعتی بطور اتفاقی انتخاب شده و پس از گذشت 2 سال از زایمان مورد بررسی قرار گرفتند. بررسیهای انجام شده شامل معاینات بالینی، بررسیهای آزمایشگاهی و انجام سونوگرافی شکمی به منظور بررسی مورفولوژی تخمدانها بود. معیارهای تشخیصیNational institute of Health)) NIHو Rotterdam برای تشخیص سندرم تخمدان پلیکیستیک مورد استفاده قرار گرفتند.
یافتهها: شیوع سندرم تخمدان پلی کیستیک در گروه دارای سابقه دیابت بارداری بیشتر از گروه بدون سابقه دیابت بارداری بود (45% درمقابل25%). مورفولوژی پلی کیستیک در تخمدانها و هیرسوتیسم در گروه مبتلا به دیابت بارداری در مقایسه با گروه دیگر بالاتر بود. سطوح سرمی قند ناشتای خون، لیپید، HbA1c و انسولین ناشتای خون نیز در این گروه بالاتر بود.
نتیجهگیری: در این مطالعه شیوع بالاتری از سندرم تخمدان پلی کیستیک و اختلالات متابولیک در زنان دارای سابقه دیابت بارداری مشاهده شد که بیانگر ارتباط بین این دو بیماری در زنان ایرانی میباشد و بر اساس توصیه ADA، غربالگری زود هنگام بیماران دارای سندرم تخمدان پلی کیستیک از نظر ابتلا به دیابت بارداری در تشخیص زودرس این عارضه، ضروری است.
مریم پیمانی، عذرا طباطبایی ملاذی، رامین حشمت، سمیه امیری مقدم، مژگان سنجری، محمد پژوهی،
دوره 9، شماره 4 - ( 6-1389 )
چکیده
مقدمه: علی رغم شیوع بالای دیابت در سراسر دنیا، اطلاع دقیقی از آگاهی، نگرش و عملکرد پزشکان در این مورد در کشور ما وجود ندارد. این مطالعه با هدف پاسخ به این سوال طراحی شد.
روشها: این مطالعه پیش آزمون با همکاری 69 پزشک از تخصصهای مختلف انجام شد. ابزار پژوهش پرسشنامهای مشتمل بر4 بخش: اطلاعات دموگرافیک، سوالات آگاهی، نگرش و عملکرد در زمینه دیابت و عوارض آن بود. از روشهای آماری توصیفی و استنباطی جهت تجزیه و تحلیل دادهها استفاده گردید.
یافتهها: در 29 درصد کل پزشکان، آگاهی کافی بود. نمره آگاهی رابطه خطی منفی با تخصصیتر شدن مدرک تحصیلی و یا افزایش سنوات طبابت داشت. این ارتباط تنها برای افزایش سنوات طبابت معنیدار بود. نمره نگرش نیز رابطه خطی منفی با تخصصیتر شدن مدرک تحصیلی و با افزایش سنوات طبابت داشت ولی هیچ کدام از نظر آماری معنیدار نبودند. 2/36 درصد کل پزشکان عملکرد مناسبی داشتند که اکثریت آنان (50 درصد) پزشک عمومی بودند. نمره عملکرد رابطه خطی منفی و معنیداری با تخصصیتر شدن مدرک تحصیلی و با افزایش سنوات طبابت داشت. همچنین رابطه خطی مثبت و معنیداری بین نمره آگاهی با نگرش (54/0=r)، آگاهی با عملکرد (47/0=r) و نگرش با عملکرد (48/0=r) مشاهده شد.
نتیجهگیری: به نظر میرسد آگاهی، نگرش و عملکرد پزشکان در زمینه درمان و کنترل دیابت و عوارض آن در کشور ما مناسب نیست. برگزاری برنامههای آموزش مداوم، توأم با پایش مناسب آنها جهت ارتقای سطح آگاهی، نگرش و عملکرد پزشکان ضروری است.
عذرا طباطبایی ملاذی، مریم پیمانی، رامین حشمت، محمد پژوهی،
دوره 10، شماره 2 - ( 10-1389 )
چکیده
Normal
0
false
false
false
مقدمه: دیابت شایعترین بیماری متابولیک دنیاست که شیوع آن با
افزایش سن، افزایش مییابد. بیشترین شیوع دیابت در هر جامعه در مسنترین گروه سنی
همان جامعه است. در ایران حداقل 14 درصد دیابتی سالمند (≥ 60 سال) وجود دارد که ما از وضعیت موجود در مراقبت دیابت
در آنان اطلاعات کافی در اختیار نداریم. این مطالعه با هدف بررسی این موضوع طراحی
شد.
روشها: این مطالعه مقطعی در سالهای1387 -1385 برای بررسی وضعیت
مراقبت دیابت بر اساس پروندههای موجود از افراد بالای 60 سال مراجعه کننده به
کلینیک دیابت بیمارستان شریعتی انجام شد. اطلاعات مورد نیاز شامل وضعیت دموگرافیک،
فشارخون، لیپیدهای سرم، قندخون ناشتا و دو ساعته، وضعیت کنترل قندخون، رژیم درمانی
مورد استفاده جهت درمان دیابت و عوارض آن بود. برای آنالیز، روشهای آماری مطالعات
توصیفی مورد استفاده قرار گرفت.
یافتهها: در بررسی 200 پرونده واجد شرایط ورود به مطالعه، 103 نفر
زن و مابقی مرد بودند. بیشترین عارضه دیابت در زمان مراجعه، حضور همزمان چند عارضه
با هم بود. رژیم درمانی مورد استفاده توسط 5/72% بیماران قرصهای خوراکی پایین
آورنده قندخون بود. 5/81% بیماران برای فشارخون بالا، 72% برای دیس لیپیدمی و73%
برای نوروپاتی تحت درمان بودند. در بیش از 50 % بیماران دیابتی خصوصاً زنان سالمند،
فشارخون، قندخون و لیپید پروفایل کنترل نشده بود.
نتیجهگیری: بنظر میرسد وضعیت مراقبت دیابت در سالمندان کشور ما در
شرایط مطلوبی نیست. با توجه به شیوع روزافزون
دیابت و سالمند شدن جامعه، پیشنهاد میشود به بهبود و ارتقای وضعیت مراقبت دیابت
در سالمندان به لحاظ پیچیدگی فرایند دیابت در این گروه سنی توجه بیشتری شود.
شبنم عباسزاده اهرنجانی، ساره امینی، رسول ستودهمنش، رامین حشمت، نصیر محسنی جم، محمدرضا مهاجری تهرانی،
دوره 10، شماره 2 - ( 10-1389 )
چکیده
Normal
0
false
false
false
MicrosoftInternetExplorer4
مقدمه: سنگ کیسه صفرا، یکی از شایعترین بیماریهای گوارشی در دنیاست که علل زیادی از جمله دیابت زمینهساز آن است. هدف این مطالعه بررسی فراوانی و عوامل خطرزای ابتلا به سنگ
کیسه صفرا در بیماران دیابتی میباشد.
روشها: این مطالعه به صورت مقطعی و توصیفی بوده که بر روی 300 نفر
از بیماران دیابتی مراجعه کننده به درمانگاه دیابت بیمارستان شریعتی تهران در بین
سالهای 1384 الی 1386 انجام گرفته است. بیماران پس از انجام سونوگرافی، براساس وجود و یا عدم وجود
سنگ کیسه صفرا به ترتیب به دو گروه مورد و شاهد تقسیم شدند و عوامل خطرزا از طریق تحلیلهای
آماری مورد بررسی قرار گرفتند.
یافتهها: در این
جمعیت، فراوانی سنگ کیسه صفرا 20 نفر(7/6%) بود و جنسیت زن با خطر ابتلا به سنگ
کیسه صفرا همراهی معنیدار داشت (60/11-07/1: 95% CI، 22/3=OR). میانگین سن افراد دارای سنگ کیسه
صفرا (01/0=P) و همچنین
میانگین تعداد زایمانها (01/0=P) و میانگین سن منوپوز (02/0=P) در گروه دارای سنگ کیسه صفرا به طور
معنیداری بیش از گروه فاقد سنگ بود.
نتیجهگیری: شیوع سنگ
کیسه صفرا در این بیماران تقریبا مشابه شیوع سنگ کیسه صفرا در جمعیت ایرانی است. در
این مطالعه مانند سایر مطالعات، جنسیت زن و میانگین تعداد زایمانها و سن منوپوز
با وجود سنگ کیسه صفرا ارتباط داشت. پیشنهاد میگردد که در مطالعات آتی از حجم
نمونه بیشتری جهت تعیین فراوانی و عوامل خطرساز احتمالی استفاده گردد و گروهها از
نظر رده سنی همسان شوند.
شیرین حسنی رنجبر، احسان سلیمانیفر، رامین حشمت، حمید رجبی، حسن کوثری،
دوره 10، شماره 3 - ( 12-1389 )
چکیده
مقدمه: هدف از مطالعه حاضر پاسخ به این سئوال بود که آیا بین تغییرات القاء شده به وسیله فعالیت ورزشی در غلظتهای سرمی هورمون رشد و انسولین با اجزای ترکیبی دستگاه IGF-1 در طول زمان در افراد تمرین کرده و تمرین نکرده ارتباطی وجود دارد.
روشها: 19 مرد سالم از بین دانشجویان رشته تربیت بدنی و 15 مرد سالم از بین دانشجویان رشتههای دیگر به صورت داوطلب در این مطالعه شرکت کردند. آزمودنیهای دو نمونه بر اساس قد و به روش تصادفی در دو گروه آزمایشی و دو گروه کنترل توزیع شدند. نوبتهای خونگیری درست قبل از فعالیت ورزشی، بلافاصله، چهار و هفت ساعت پس از خاتمه آن بود. نمونههای خونی برای تعیین غلظتهای سرمی هورمون رشد، انسولین، IGF-1 کل، IGFBP1 و IGFBP3 مورد آزمایش قرار گرفت. برای تحلیل دادهها از روشهای آماری T مستقل، منویتنی و ضریب همبستگی پیرسون بهره گرفته شد.
یافتهها: هیچ تفاوت معنیداری در غلظتهای پیش از فعالیت ورزشی متغیرهای تحقیق بین افراد تمرین کرده و تمرین نکرده دیده نشد. هرچند در گروه تمرین کرده آزمایشی، همبستگی قوی و مثبتی بین مساحتهای زیر منحنیهای تغییرات IGF-1 و IGFBP3 مشاهده شد (001/0=P و 872/0=r) و در گروه تمرین نکرده کنترل بین مساحتهای زیر منحنیهای تغییرات انسولین با IGF-1 (05/0=P و 752/0=r) و IGF-1 با IGFBP3 (003/0=P و 922/0=r) همبستگی وجود داشت، اما در گروههای تمرین کرده کنترل و تمرین نکرده آزمایشی هیچ ارتباط به لحاظ آماری معنیداری دیده نشد.
نتیجهگیری: یافتههای ما نشان میدهد که تغییرات حاد سطوح اجزای ترکیبی دستگاه IGF-1 پس از یک وهله فعالیت مقاومتی مستقل از GH و انسولین است.
مهدیه مهراب محسنی، مهسا محمدآملی، شیرین حسنی رنجبر، ناهید روحیپور، پروین امیری، ارغوان کوروشنیا، رامین حشمت، باقر لاریجانی، جواد توکلی بزاز، محمد نبیونی،
دوره 10، شماره 3 - ( 12-1389 )
چکیده
مقدمه: اکسید نیتریک اندوتلیال سبب افزایش استعداد ابتلا به دیابت نوع 2 و مقاومت به انسولین، میگردد. در مطالعات گذشته چندین پلیمورفیسم ژن eNOS بررسی و نشان داده شده است که بین هاپلونوعهای ژن eNOS با دیابت نوع 2 و عوارض دیابت در جمعیتهای گوناگون ارتباط وجود دارد. همچنین ارتباط بین پلیمورفیسم VNTR اینترون4 eNOS با عملکرد اندوتلیال و خطر ابتلا به دیابت نوع 2 گزارش شده است. هدف از این مطالعه یافتن ارتباط بین این پلیمورفیسم و دیابت نوع 2 یا عوارض میکرو واسکولار آن در مقایسه با جمعیت کنترل سالم در یک جمعیت ایرانی میباشد.
روشها: از 220 بیمار مبتلا به دیابت نوع 2 و کنترل سالم که همگی آنها از کلینیک دیابت بیمارستان علیبن ابیطالب وابسته به دانشگاه رفسنجان انتخاب شده بودند، نمونه تهیه شد.
یافتهها: تفاوت معنیداری در فراوانی ژنوتایپ پلیمورفیسم eNOS بین بیماران و گروه کنترل مشاهده شد (96/3-05/0: 95% CI، 0/2 =OR، 02/0=P، bb در برابر aa+ab). همچنین فراوانی آلل a در بیماران دیابتی در مقایسه با گروه کنترل افزایش چشمگیری داشت (08/4-19/1: 95% CI، 1/2=OR، 07/0=P). فراوانی آللa در بیماران مبتلا به نوروپاتی دیابتی نسبت به گروه کنترل، نیز افزایش چشمگیری داشت (7/3-00/1: 95% CI، 8/1=OR، 03/0=P). به علاوه فراوانی آلل aو ژنوتایپ بین بیماران فاقد عوارض و گروه کنترل تفاوت معنیداری داشت، به ترتیب: ](8/5-2/1: 95% CI؛ 6/2=OR، 007/0=P، bb در برابر aa+ab)، (5/9-4/1: 95% CI؛ 8/2=OR، 001/0=P)[.
بحث و نتیجهگیری: یافتههای ما وجود ارتباط بین پلیمورفیسم ژن eNOS و دیابت نوع 2 و عوارض ناشی از آن را در جمعیت ایرانی تأیید میکند. هر چند، ارتباط بین پلیمورفیسم VNTR و ژن eNOS و T2DM در بیماران دیابتی بدون عوارض چشمگیرتر میباشد و به نظر میرسد پلیمورفیسم ژن eNOS بر روی دیابت و عوارض میکرو واسکولار آن اثر دوگانه دارد.
مهدیه مهراب محسنی، پروین امیری، فروغ اعظم سیاح پور، شیرین حسنی زنجبر، ناهید روحیپور، رامین حشمت، باقر لاریجانی، جواد توکلی بزاز، مهسا محمد آملی،
دوره 10، شماره 4 - ( 7-1390 )
چکیده
مقدمه: پلیمورفیسمهای ژن فاکتور رشد اندوتلیال عروقی VEGF (Vascular Endothelial Growth Factor) با عوارض گوناگون از جمله نوروپاتی و رتینوپاتی دیابتی ارتباط دارد. ما در این مطالعه ارتباط بین پلیمورفیسمهای ژن VEGF و زخم پای دیابتی را بررسی نمودیم.
روشها: گروه مورد مطالعه شامل بیماران مبتلا به دیابت نوع 2 واجد زخم پای دیابتی (247N=) و فاقد زخم پای دیابتی (241N=)؛ گروه کنترل شامل 98 فرد سالم بود (98N=). از روش ARMS-PCR برای تعیین ژنوتیپ پلیمورفیسمهای تک نوکلئوئیدی ژن VEGF در موقعیتهای C/T 7- و C/A 2578- استفاده شد.
یافتهها: فراوانی ژنوتیپ AA در بیماران واجد زخم پای دیابتی در مقایسه با افراد دیابتی فاقد زخم پای دیابتی کاهش معنیداری داشت (80/0-24/0=CI 95%، 44/0=OR، AA vs. CA+CC). همچنین کاهش معنیداری در فراوانی آلل A در بیماران مبتلا به زخم پای دیابتی در مقایسه با کنترلهای سالم وجود داشت (96/0-48/0 CI= 95%، 68/0OR=، 02/0P=).
نتیجهگیری: به نظر میرسد که فراوانی آلل A در بیماران مبتلا به زخم پای دیابتی کمتر بود که نشان دهنده اثر حمایتی این آلل است. سازوکار احتمالی، کاهش رگزایی در بیماران فاقد این آلل میباشد.
رامین حشمت، عذرا طباطبایی ملاذی، کامران مرادزاده، شبنم عباسزاده اهرنجانی، صمیمه شهبازی، غزال خوشهچین، فاطمه بندریان، باقر لاریجانی،
دوره 10، شماره 5 - ( 8-1390 )
چکیده
Normal
0
false
false
false
مقدمه: امروزه کمبود ویتامین D یکی از مشکلات شایع سلامتی در دنیا و
نیز در ایران محسوب میشود. ویتامین D برای ترشح
طبیعی انسولین در پاسخ به گلوکز و حفظ تحمل گلوکز ضروری است. تنها مطالعات معدودی در
زمینه تاثیر مصرف مکملهای ویتامین D در افراد مبتلا به دیابت نوع 2 انجام
شده است. این مطالعه با هدف بررسی تاثیر مکمل
تزریقی ویتامین D بر مقاومت
به انسولین و فاکتورهای آنتروپومتریک در دیابت طراحی گردید.
روشها: این کارآزمایی بالینی تصادفی دو سوکور در دو گروه مداخله (تزریق عضلانی و منفرد 300000 واحد ویتامین D3) و گروه دارونما و با همکاری 42 بیمار دیابتی نوع 2 انجام شد. پس از ثبت اطلاعات دموگرافیک و بررسی فاکتورهای
آنتروپومتریک (دور کمر، فشار خون و نمایه توده بدنی)، نمونه خون جهت بررسی قندخون ناشتا، 25- هیدروکسی D3، انسولین،
هموگلوبین گلیکوزیله A1c (HbA1c) و نمایه بررسی
هومئوستاز(Homeostasis
Model Assessment Index) در دو زمان قبل و بعد سه ماه گرفته شد. برای آنالیز آماری از آزمونهای T-Test ونان پارامتریک استفاده شد.
یافتهها: در ابتدای مطالعه بین دو گروه (هر گروه 21 نفر) از نظر خصوصیات
دموگرافیک، فاکتورهای آنتروپومتریک، نتایج بیوشیمیایی و نمایه HOMA اختلاف آماری معنیداری مشاهده نشد. در
گروه مداخله در انتهای مطالعه سطح HbA1c ، فاکتورهای
آنتروپومتریک و نمایه HOMA تغییرآماری معنیداری نداشتند. سطح سرمی 25-
هیدروکسی D3 افزایش آماری
معنیداری نسبت به سطح پایه نشان داد (007/0=P).
نتیجهگیری: مصرف مکمل تزریقی ویتامین D تاثیر آماری معنیداری بر کنترل
دیابت و مقاومت به انسولین نداشت. بنظر میرسد جهت اثبات تاثیر قطعی مصرف منفرد مکمل
ویتامین D بر کنترل دیابت و عوامل خطرساز آن، نیاز به مطالعات تکمیلی است.
نرجس عاقل کلسرکی، آذر طل، رامین حشمت، باقر لاریجانی، مصطفی قربانی، محمدرضا مهاجری تهرانی،
دوره 11، شماره 2 - ( 11-1390 )
چکیده
مقدمه: با عنایت به اهمیت رضایتمندی بیماران و پرسنل و تأثیر قابل ملاحظه آن بر کیفیت خدمات ارائه
شده به بیماران، مطالعهای با هدف بررسی میزان رضایتمندی بیماران و پرسنل شاغل در
بخش غدد مرکز آموزشی، پژوهشی و درمانی دکتر شریعتی در سال 1389 طراحی و انجام شد.
روشها: این بررسی، یک مطالعه توصیفی- تحلیلی است که روی 160 بیمار
بستری در بخش غدد بیمارستان دکتر شریعتی تهران و 26 نفر از شاغلین آن بخش در نیمه
دوم سال 1389 انجام شد. ابزار
جمعآوری اطلاعات در مورد رضایتمندی بیماران، پرسشنامه خودساختهای شامل اطلاعات
دموگرافیک و مرتبط با بیماری، فضای عمومی بیمارستان، پرسنل پذیرش، امکانات موجود
در بخش، تغذیه، پرسنل کادر پزشکی و پاراکلینیکی، پرسنل واحد ترخیص و رضایت عمومی بود.
ابزار جمعآوری اطلاعات در مورد رضایتمندی پرسنل شاغل در بخش غدد، پرسشنامه
خودساختهای شامل اطلاعات دموگرافیک، امنیت شغلی، جبران خدمت، ویژگی شغلی، ویژگی
نقش، ارتقای شغلی، فرهنگ، محیط کار و تعامل اجتماعی بود. اطلاعات پس از جمعآوری،
توسط نرمافزار SPSS ویرایش 5/11 با
استفاده از آزمونهای آماری توصیفی و استنباطی T-test
و One- way ANOVA مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافتهها: در مجموع بیشترین درصد رضایتمندی کامل بیماران بستری مربوط به
بعد کادر پزشکی و پاراکلینیکی (2/76%) و کمترین میزان رضایتمندی کامل را
نسبت به پرسنل پذیرش (8/48%) ابراز گردید. در خصوص میزان رضایتمندی کادر درمانی
بیشترین درصد رضایتمندی کامل متعلق به حیطه جبران خدمت (8/80%)، و کمترین متعلق به حیطههای ارتقای
شغلی (50%) و ایفای نقش (50%) بود. نتایج
بررسی ارتباط ابعاد رضایتمندی پرسنل شاغل ومتغیرهای فردی نشان داد که ارتباط معنیدار آماری بین بعد تعامل
اجتماعی با وضعیت تاهل ( 05/0P=)، بعد فرهنگ با
وضعیت تاهل ( 01/0P=)، بعد جبران خدمت با جنسیت ( 009/0P=) و بعد ویژگی نقش با جنسیت ( 03/0P=)
وجود دارد.
نتیجهگیری: با توجه به نتایج بدست آمده از میزان
رضایتمندی بیماران از پرسنل واحدهای مختلف درمانی، لزوم اجرای برنامههای منظم
آموزشی به پرسنل شاغل در جهت به روز نمودن مهارتها و ارتقای سطح آگاهی و دانش
آنان نسبت به کیفیّت مراقبت و ارائه خدمات به بیماران پیشنهاد میگردد، ازسوی دیگر
ارزیابی فعالیتهای پرسنل درمانی، شناسائی مشکلات و موانع به منظور ارائه راهکارهای مناسب در جهت بهبود
عملکرد و فراهم نمودن تسهیلات رفاهی برای پرسنل، ضروری است.
محسن خوشنیت نیکو، بهنود برادران نویری، فرناز نجمی ورزنه، ژاله شادمان، رامین حشمت،
دوره 11، شماره 3 - ( 12-1390 )
چکیده
Normal
0
false
false
false
مقدمه: با
توجه به روش خاص تغذیه در طی روزهداری،
بررسی وضعیت متابولیسم پایه بدن در بیماران دیابتی از نظر توصیههای برنامه غذایی
حائز اهمیت است. هدف از این مطالعه، بررسی تغییرات انرژی مصرفی در حال استراحت در
بیماران دیابتی در ماه رمضان میباشد.
روشها: این
مطالعه مورد- شاهدی بر روی 31 بیمار دیابتی نوع 2 (13 بیمار که در ماه رمضان روزه
گرفتند و 18 بیمار که روزه نگرفتند) و 15 فرد غیر دیابتی که در ماه رمضان روزه
گرفتند، انجام گرفت. انرژی مصرفی در حال استراحت (REE)، نمایه
توده بدنی (BMI) و فروکتوز آمین در هر
3 گروه در زمانهای هفته اول ماه رمضان، هفته آخر ماه رمضان و یک هفته بعد از
ماه رمضان اندازهگیری شود. HbA1C نیز درهفته
اول و یک هفته بعد از ماه رمضان اندازه گیری
شد.
یافتهها: انرژی
مصرفی در حال استراحت بین هفته اول و یک هفته پس از ماه رمضان در هر 3 گروه به طور
معنیداری کاهش داشت. این کاهش در بیماران دیابتی روزهگیر 5/13% (002/0=P)، در بیماران دیابتی که روزه نگرفتند 2/10% (007/0=P) و در افراد غیر دیابتی که روزه گرفتند 5/9% (007/0=P) بوده است. HbA1C تنها در بیماران دیابتی که روزه
نگرفتند، به طور معناداری کاهش یافت (008/0=P). تغییرات BMI در طول
مطالعه در هیچ یک از گروهها معنا دار نبود (9/0 =P).
نتیجهگیری: با
توجه به این مطالعه،کاهش REE در بیماران دیابتی و افراد غیر
دیابتی روزهگیر، مستقل از اثر BMI وHbA1C بوده و احتمالاً به دلیل روزهداری میباشد. کاهش REE در بیماران دیابتی که روزه نگرفتند، میتواند
ناشی از کاهش HbA1C در آنها باشد. با توجه به کاهش REE در
طول ماه رمضان، تنظیم برنامه غذایی در طول ماه رمضان و بعد از آن ضروری است.
معصومه نورانی، باقر لاریجانی، رامین حشمت،
دوره 11، شماره 5 - ( 7-1391 )
چکیده
Normal
0
false
false
false مقدمه: هورمون پاراتیروئید انسانی از جمله
داروهای نوینی است که در درمان استئوپروز مورد استفاده قرار میگیرد ولی دارویی
گران محسوب میشود، از این رو تلاشهایی برای ساخت آن در کشور انجام شده است. هدف
از مطالعه حاضر بررسی اثرات درمانی فرم نوترکیب PTH ساخت داخل کشور در مقایسه
با نوع تجاری آن بوده است.
روشها: این
مطالعه یک کارآزمایی بالینی تصادفی شده دو سوکور در مبتلایان به استئوپروز شدید میباشد
که به صورت دو گروه موازی هم انجام شد (Randomized
Double-blind Parallel Design Clinical Trial). این کارآزمایی از نوع مطالعات Equivalence
oninferiority میباشد. معیارهای ورود بیماران دارای شرایط درمان شامل زنان یائسه 75-45 ساله مبتلا به
استئوپروز بوده که استئوپروز و شدت آن در سنجش تراکم استخوان به روش DEXA و نیز شرح حال ثابت شده باشد.
بیمارانی که در طی 12 ماه قبل از شروع مطالعه حداقل به مدت 4 هفته سابقه مصرف
داروهای مهارکننده بازجذب استخوان داشته و یا در حال حاضر داروهایی مصرف میکردند
که با متابولیسم استخوان تداخل دارد از مطالعه خارج شدند. بیماران در هر دو گروه
روزانه تک دوز PTH نوترکیب (34-1) داخلی یا تجاری را
به صورت زیر جلدی به مدت 6 ماه دریافت کردند. بررسی مقایسه تاثیر دو دارو از
اندازهگیری بیومارکرهای جذب و تشکیل استخوان (CTX,NTX,P1NP,C1CP,BSAP,OC) در شروع مطالعه و ماههای 1، 3 و 6 استفاده
شد و علاوه بر آن از اطلاعات مربوط به سنجش تراکم استخوان در مقاطع زمانی قبل
از درمان و شش ماه پس از درمان در یک مرکز مشخص و ثابت و با یک دستگاه و تکنیک
مشابه به روش DEXA جمعآوری
شده و T-Score های مربوط
به مهرههای کمری، گردن فمور و توتال هیپ به عنوان نقاط هدف درمان و مقایسه در نظر
گرفته شدند. برای هر فرد نیز پرسشنامهای شامل اطلاعات دموگرافیک و عوامل خطر کاهش
تراکم استخوان تکمیل گردید.
یافتهها: در مجموع 46 بیمار، 24 نفر در گروه A و 22 نفر در
گروه B
وارد مطالعه شدند. در هر دو گروه مطالعه بیومارکرهای استخوانی شروع به تغییر
نمودند با این حال تفاوتی در بین دو گروه مشاهده نشد. از نظر عوارض جانبی نیز
تفاوتی بین دو گروه وجود نداشت.
نتیجهگیری: به نظر میرسد که PTH ساخت داخل
کشور میتواند به صورت موثر و مطمئنی به جای نوع خارجی آن مورد استفاده قرار گیرد.
دکتر علیرضا باقری، دکتر حمیدرضا آقایی میبدی، دکتر محمدرضا مهاجر تهرانی، دکتر اکبر سلطانی، دکتر رامین حشمت، دکتر باقر اردشیر لاریجانی،
دوره 24، شماره 5 - ( 10-1402 )
چکیده
مقدمه: با توجه به شیوع کمبود ویتامین D (vitD) در ایران و مطالعات مختلف در مورد دوزهای درمانی آن، برآن شدیم تا اثرات تجویز دوز بالای مکمل vitD با دوز توصیه شده روتین، بر سطح 25(OH)D سرمی را مقایسه کنیم.
روش مطالعه: مطالعه به روش کارآزمایی بالینی در سالهای 88-1387 در مرکز تحقیقات غدد بیمارستان شریعتی انجام شده است. جمعیت هدف زنان بالای 50 سال استوپنیک مراجعه کننده به مرکز سنجش تراکم استخوان بیمارستان بودند. بیماران به دو گروه: P که 50000 واحد vitDبصورت هفتگی برای سه ماه و سپس ماهانه برای نه ماه دیگر و M که800 واحد روزانه بمدت یکسال گرفتند، تقسیم شدند. روزانه یک گرم کربنات کلسیم به هر دو گروه داده شد. سطح سرمی 25(OH)D، کلسیم، فسفر،PTH، در ابتدا، ماه سوم، ششم و دوازدهم و کلسیم ادرار 24ساعته در ابتدا و انتهای مطالعه اندازهگیری شد.
نتایج: 19 نفر: 9 نفر در گروه M و 10 نفر در گروه P تا پایان مطالعه همکاری نمودند. افزایش 25(OH)D سرم در گروه P در 3 ماهه اول قابل توجه بود (05/0 P<)، اما پس از آن کاهش یافته، در پایان مطالعه اختلاف قابل توجهی نداشت. کلسیم، فسفر، PTH بین دو گروه و نسبت کلسیم به کراتینین ادراری در هر دو گروه تغییر قابل ملاحظهای نداشت.
بحث و نتیجه گیری: مکمل vitD با دوز 50000 واحد هفتگی بمدت 12 هفته، در مقایسه با دوز 800 واحد روزانه، 25(OH)D سرمی را در سطح بالاتری حفظ نموده، اما برای حفظ سطح مطلوب، فواصل کمتر از یکماه در دوره ماهیانه مناسبتر است.