90 نتیجه برای چاق
نصرتاله ضرغامی، محمد جعفر ملکی، فریدون ممقانی، قربان محمدزاده، صالح زاهدی اصل، مرتضی قوجازاده،
دوره 9، شماره 1 - ( 9-1388 )
چکیده
مقدمه: آدیپونکتین، پپتید مشتق شده از بافت چربی، ارتباط معکوس با آدیپوزیتی دارد. در حالیکه تاثیر آن روی متابولیسم لیپید پروفایل در انسان کاملا مطالعه نشده است. لذا این مطالعه با هدف ارزیابی ارتباط بین آدیپونکتین با شاخصهای آنتروپومتریک و پروفایل لیپیدی در بین زنان با وزن نرمال و درجات مختلف چاقی انجام شد.
روشها: این مطالعه روی 126 زن در گروههای اضافه وزن و درجات مختلف چاق( Kg/m2 25BMI>) و 33 نفر زن با وزن نرمال (Kg/m2 25BMI<) انجام گرفت. سطوح سرمی آدیپونکتین و لپتین با روش ایمنواسای با تعیین شد. سطوح گلوکز و پروفایل لیپید در حالت ناشتا به ترتیب با روشهای گلوکز اکسیداز و آنزیماتیک اندازهگیری شدند. برای تعیین اختلاف میانگین متغیرها، همبستگی بین آدیپونکتین با سایر پارامترهای مورد مطالعه و نشان دادن گرایش تاثیرگذاری این پارامترها بر روی آدیپونکتین در بین گروهها به ترتیب از آزمونهای آنالیز واریانس یک طرفه، ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون چند متغیری استفاده گردید.
یافتهها: میانگین غلظت سرمی آدیپونکتین با افزایش درجات چاقی به طور معنیداری کاهش یافت (05/0>P). اختلاف میانگین پروفایل لیپید ، متغیرهای آنتروپومتریک ، غلظت سرمی آدیپونکتین، غلظت لپتین و گلوکز در بین گروهها از نظر آماری معنیدار بود (05/0>P). همبستگی بین آدیپونکتین با نمایه توده بدن (321/0- =r) معکوس و معنیداری بود. بین غلظت سرمی آدیپونکتین با سطح سرمی لپتین همبستگی یافت نشد (115/0- =r). همبستگی بین آدیپونکتین با لیپید پروفایل منفی و معنیدار، در حالی که همبستگی آن با سطح سرمی HDL-کلسترول مستقیم و معنیدار بود (134/0=r). نتایج آنالیز رگرسیون چند گانه نشان داد که نمایه توده بدن، دور باسن، قد و دور وسط بازو همبستگی معنی داری با آدیپونکتین دارند (05/0>P). به ترتیب گلوکز و اندازه دور باسن بیشترین و میزان تریگلیسرید و اندازه ضخامت چین پوستی کمترین همبستگی با آدیپونکتین را در گروههای مورد مطالعه داشتند.
نتیجهگیری: یافتههای این مطالعه نشان داد که آدیپونکتین برخلاف لپتین همبستگی معکوسی با شاخصهای آدیپوزیتی و پروفایل لیپیدی در زنان داشت؛ بنابراین ممکن است به عنوان یک شاخص در مطالعه بیماریهای مرتبط با چاقی زنان در نظر گرفته شود.
شیوا فقیه، علیرضا ابدی، مهدی هدایتی، سید مسعود کیمیاگر،
دوره 9، شماره 1 - ( 9-1388 )
چکیده
مقدمه: مطالعات اخیر پیشنهاد میدهند که متابولیسم کلسیم و شاید دیگر ترکیبات موجود در شیر، ممکن است در تغییر تعادل انرژی و در نتیجه کاهش وزن نقش داشته باشند. این مطالعه با هدف مقایسه اثرمصرف شیر کم چربی، شیر سویای غنی شده با کلسیم و مکمل کلسیم بر کاهش وزن و چربی بدن در زنان دارای اضافه وزن و چاق غیر یائسه صورت گرفت.
روشها: در این کارآزمایی بالینی، 100 زن دارای اضافه وزن یا چاق غیر یائسه و سالم، به صورت تصادفی به یکی از گروههای زیر اختصاص یافته و به مدت 8 هفته تحت مطالعه بودند: 1)گروه کنترل ، 600-500 میلی گرم در روز کلسیم 2) گروه مکمل کلسیم، همانند گروه کنترل به علاوه 800 میلی گرم کلسیم در روز به شکل کربنات کلسیم 3) گروه شیر، دارای 3 سروینگ در روز شیر کم چربی 4)گروه شیر سویا، دارای 3 سروینگ در روز شیر سویا (انرژی همه گروهها 500 کیلو کالری کمتر از نیاز روزانه فرد بود). در ابتدای مطالعه و پایان هفته 8 ، شاخصها ی تن سنجی اندازهگیری و 3 روز پرسشنامه ثبت مواد غذایی و فعالیت بدنی تکمیل شد.
یافتهها: مقایسه میانگین تغییرات وزن، دور کمر، BMI و WHR نشان داد که کاهش دور کمر وWHR در بین 4 گروه تفاوت معنیدار داشت (به ترتیب 029/0P= و 015/0P= ). پس از تعدیل برای مقادیر پایه، اختلاف در تغییرات وزن و BMI نیز در بین 4 گروه معنیدار شد (به ترتیب 019/0P= و 017/0P= ). بیشترین کاهش در تمام شاخصهای تن سنجی، متعلق به گروه مصرف کننده شیر بود.
نتیجهگیری: افزایش مصرف شیر کم چربی میتواند باعث کاهش بیشتر چاقی عمومی و مرکزی نسبت به رژیم کم کالری به تنهایی گردد.
اعظم نجمافشار، صدرالدین کلانتری، کوروش فولادساز، سعیده مظلومزاده، فرانک شریفی، علی اوسط ملتی، آرش حسیننژاد،
دوره 9، شماره 4 - ( 6-1389 )
چکیده
مقدمه: چاقی از دغدغه های مهم نظام سلامت در دنیای امروز است.این اختلال در نتیجه عدم بالانس در تنظیم اشتها ومتابولیسم انرژی است.مسیرهای انتقال پیام لپتین به همراه انسولین درمغزشامل جنبه های کنترل مثبت ومنفی از دریافت غذایی ومتابولیسم انرژی می باشد. هدف این مطالعه ارزیابی sdLDL ولپتین وانسولین بطور همزمان و ارتباط آنها با اضافه وزن می باشد.
مواد وروشها: این مطالعه بصورت موردی شاهدی در افراد سالم مراجعه کننده به آزمابشگاه بوعلی زنجان انجام شد.مجموعا 213 نفر از افراد بالای 20سال شامل 122 نفر با شاخص توده بدنی بزرگتر ومساوی 25 بعنوان گروه مورد ، و91 نفر با شاخص توده بدنی کوچکتر از 25 به عنوان گروه شاهد مورد بررسی قرار گرفته ،اندازه گیری قد و وزن و فشارخون ودور کمردر این افراد انجام شد وپس از خونگیری ،اندازه گیری کمی لپتین وانسولین سرم با روش الایزا واندازه گیری sdLDL با روش ستونی و میزان قند خون ،تری گلیسیرید ، کلسترول وHDL سرم نیز با روشهای آنزیمی انجام شد.
یافتهها: بررسی همبستگی این عوامل با شاخص توده بدنی نشان داد که هر کدام ازعوامل باشاخص توده بدنی ارتباط دارند اما در آنالیز رگرسیون لجستیک نشان داد که تنها سن ،جنس ،تری گلیسیرید ودور کمر بصورت مستقل با اضافه وزن ارتباط داشتند.
نتیجه گیری: از مجموع متغیرهای اندازه گیری شده ، تنها میزان تری گلیسیرید و دور کمر از عوامل مستقل مرتبط با چاقی بوده و سایر متغیرها با اینکه ارتباط مستقیمی باشاخص توده بدنی داشتند ولی تاثیر آنها وابسته به سن وجنس بوده وبطور مستقل ارتباطی با چاقی ندارند.
مسعود رمضانیپور، سیدعلی کشاورز، محمدرضا اشراقیان، محمود جلالی، هاله صدرزاده یگانه،
دوره 10، شماره 1 - ( 10-1389 )
چکیده
Normal
0
false
false
false
MicrosoftInternetExplorer4
مقدمه: چاقی (BMI بالای 30) به عنوان یک عامل خطر برای
بسیاری از بیماریها مطرح است. برداشت رادیکالهای آزاد توسط آنتیاکسیدانها از
طریق واکنشهای آنزیمی وغیر آنزیمی انجام میشود. این تحقیق از نوع کارآزمایی
بالینی
(Clinical
trial)
است و به منظور بررسی اثر کاهش وزن بر آنتیاکسیدانهای آنزیمی و همبستگی بین آنها
انجام شده است.
روشها: با اخذ رضایتنامه کتبی برای گردآوری دادهها، از پرسشنامههای
اطلاعات عمومی و تنسنجی و24 ساعت یادآمد خوراک 3 روز قبل و بعد از مداخله برای
برآورد مقدار ریزمغذی و درشت مغذی دریافتی از غذا و توصیههای رژیم غذایی با انرژی
محدود به مقدار 1000-500 کیلوکالری کمتر از کالری مصرفی در قبل از مداخله برای
کاهش وزن حدود10 درصد روی 30 نفراز زنان چاق سالم 50-19 سال استفاده شد. برای
اندازهگیری آنتیاکسیدانهای آنزیمی درRBC، قبل و بعد از کاهش وزن، 10 میلیلیتر
خون از نمونهها گرفته و به روش آنزیمی و کیت آزمایش شدند.
نتایج: میانگینهای گلوتاتیون ردوکتاز (GR) و کاتالاز (CAT) بعد از کاهش وزن، افزایش معنیداری
(01/0>P) داشت و میانگینهای
سوپراکسید دیسموتاز ((SOD و گلوتاتیون پراکسیداز
(GPX) تغییر معنیداری
نداشت. براساس ضریب همبستگی پیرسون بین متغیرهای وابسته (GPX, CAT, GR, SOD) افراد مورد بررسی بعد از مداخله،
بین متغیرهای وابسته SOD با GPX درسطح 001/0>P و 618/0=r، و بین SOD با CAT در سطح 05/0>P و 424/0=r همبستگی معنیداری وجود داشت. همچنین
بین GPX با CAT با 003/0=P و527/0=r، و بین CAT با GR در سطح 05/0>P و 366/0=r همبستگی معنیداری بعد از مداخله
وجود داشت.
نتیجهگیری: کاهش وزن حدود 10% میتواند اثر قابل توجهی در بالا بردن
آنزیمهای آنتیاکسیدانی در زنان چاق داشته باشد و امکان افزایش بیشتر آنزیمهای
آنتیاکسیدانی و همبستگی بین آنها با کاهش وزن و کاهش نمایه توده بدن تا حد نرمال
در افراد چاق وجود دارد.
حسین فخرزاده، مریم قادرپناهی، فرشاد شریفی، زهره بادامچیزاده، مژده میرعارفین، رسول پورابراهیم، سارا قطبی، معصومه نوری، باقر لاریجانی،
دوره 10، شماره 2 - ( 10-1389 )
چکیده
Normal
0
false
false
false
مقدمه: نقش مفید فعالیت بدنی در ممانعت از ابتلا به دیابت در
مطالعات متعدد به چشم میخورد. هدف از انجام این مطالعه بررسی ارتباط میان فعالیت
بدنی با شدت متوسط (150 دقیقه در هفته) یا بیشتر و کاهش خطر دیابت در بزرگسالان
چاق و غیر چاق ساکن منطقه 17 تهران بود.
روشها: 1552 فرد 64-25 ساله از ساکنین منطقه 17 تهران بطور تصادفی
توسط یک نمونهگیری خوشهای یک مرحلهای انتخاب شدند و در این مطالعه مقطعی که
بخشی از مطالعه عوامل خطر بیماریهای قلبی- عروقی در جمعیت تحت پوشش پایگاه
تحقیقات دانشگاه علوم پزشکی تهران و مطابق با الگوی مونیکای سازمان بهداشت جهانی
بود، شرکت کردند. به منظور ارزیابی فعالیت بدنی ایروبیک
با شدت متوسط از پرسشنامه فعالیت بدنی انتخابی مونیکا استفاده شد. دیابت با تشخیص
قبلی و یا استفاده اخیر از داروهای هیپوگلیسمیک یا انسولین و یا قند خون ناشتای ≥
mg/dl126 تعریف شد.
یافتهها: پس از تقسیمبندی بر اساس وضعیت چاقی و در مقایسه با گروه
غیر فعال، نسبت شانس (OR) تعدیل شده دیابت نوع 2 در گروه چاق دارای فعالیت بدنی ≥150
دقیقه در هفته، 64/0 (فاصله اطمینان %95: 39/1-30/0) بود درحالی که در نمونههای
غیرچاق،
این فعالیت بدنی بطور معنیداری با کاهش 50 درصدی خطر
دیابت نوع 2 مرتبط بود (OR=50/0؛ فاصله اطمینان %95: 94/0-26/0).
نتیجهگیری: یافتههای این مطالعه حاکی از وجود یک ارتباط معنیدار میان این سطح از فعالیت
بدنی و کاهش خطر دیابت در بزرگسالان غیر چاق ایرانی بود.
زهره کرباسچیان، محمدجواد حسینزاده عطار، مصطفی حسینی، محمد طالبپور، فرید کوثری، نرگس کرباسچیان، ندا رضوان، مریم مظاهریون، هدی ندیمی، عاطفه گلپایی، آرش حسیننژاد،
دوره 10، شماره 5 - ( 8-1390 )
چکیده
Normal
0
false
false
false
مقدمه: میزان مشارکت بافت چربی احشایی در
ترشح ویسفاتین و نقش آن در پاتوژنز بیماریهای متابولیک ناشی از چاقی در مطالعات
انسانی هنوز به طور دقیق بررسی نشده است. هدف این
مطالعه تعیین میزان ترشح ویسفاتین از بافت چربی احشایی و بررسی ارتباط آن با برخی
فاکتورهای خونی و شاخص HOMA در افراد چاق مفرط با عمل جراحی bariatric است.
روشها: 46 فرد چاق مفرط (35 BMI
≥) با شرایط لازم جهت جراحی انتخاب شدند. در حین جراحی از سیستم پورت و ورید محیطی خونگیری انجام
شد. در نمونههای حاصل از سیستم وریدی؛ پروفایل چربی، گلوکز، انسولین اندازهگیری و شاخص HOMA محاسبه شد. ویسفاتین در سیستم پورت و وریدی بررسی
شد.
یافتهها: سطح سرمی ویسفاتین در
سیستم پورت بطور معنی داری نسبت به سیستم ورید محیطی بالاتر بود (09/12±9/11 در مقابل 2/3±1/5، 0001/0P<).
رابطه معنیداری بین ویسفاتین و سایر متغیرهای BMI،
اندازه دور کمر، نسبت دور کمر به باسن، پروفایل چربی، قند خون و انسولین دیده نشد.
نتیجهگیری: با توجه به درناژ خونی بافت چربی احشایی به ورید پورت وبر
اساس نتایج این مطالعه، بالا تر بودن
سطح سرمی ویسفاتین در سیستم پورت نسبت به ورید محیطی نشان می دهد که بافت چربی احشایی منبع مهم ترشح کننده
ویسفاتین در انسان است. تا قبل از این مطالعه ترشح ویسفاتین از
بافت چربی احشایی در in vivo مورد بررسی قرار
نگرفته بود. مطالعات بیشتری جهت روشن شدن نقش ویسفاتین در شرایط پاتولوژیک ناشی از
چاقی مورد نیاز است.
یلدا رومی، مهسا محمدآملی، شیرین حسنی رنجبر، پریسا بالایی، محمدعلی سجادی، باقر لاریجانی،
دوره 10، شماره 6 - ( 9-1390 )
چکیده
مقدمه: آدیپونکتین، یک پروتئین مترشحه از بافت چربی است که طبق مطالعات متعددی که پیش از این انجام شده است سطوح پلاسمایی آن با پارامترهای مختلف سندرم متابولیک در ارتباط است. به نظر میرسد این اثر، نتیجه بر هم کنش ژنتیک (پلیمورفیسمهای تک نوکلئوتیدی در ژن آدیپونکتین) با عوامل محیطی (چاقی) باشد. مطالعه حاضر با هدف بررسی احتمال همراهی دوپلیمورفیسم تک نو کلئوتیدی ژن آدیپونکتین در موقعیتهای 45+ و 11391- با افزایش دور کمر و دیابت شیرین نوع دو در یک جمعیت ایرانی انجام شده است.
روشها: این مطالعه به روش مورد- شاهدی با انتخاب 243 بیمار دیابتی به عنوان گروه مورد و 173 فرد سالم به عنوان گروه شاهد انجام شده است. پس از استخراج DNA، تعیین ژنوتیپ به روش PCR-RFLP انجام شد.
یافتهها: ما همراهی معنیداری بین پلیمورفیسم T/G45+ ژن آدیپونکتین با دور کمر مشاهده نکردیم. در افراد دیابتی بالای 40 سال همراهی معنیداری بین افزایش دور کمر با پلیمورفیسم G/A 11391- ژن آدیپونکتین مشاهده شد (024/0=P).
نتیجهگیری: به نظر میرسد نقش پلیمورفیسم T/G 45+ در ایجاد دیابت نوع 2 غیر وابسته به چاقی شکمی باشد و نقش پلیمورفیسم G/A 11391- در ایجاد دیابت نوع 2 در سن بالای 40 سال وابسته به چاقی شکمی (دور کمر90<) است.
خدیجه میرزایی، آرش حسیننژاد، سیدعلی کشاورز، شیلان اصلانی، صمیم شهبازی،
دوره 10، شماره 6 - ( 9-1390 )
چکیده
مقدمه: [Angiopoietin-related growth factor 6 [ANGPTL6 پروتئین موجود در گردش خون است که پیشنهاد شده در ابتلا به چاقی نقش دارد. هدف از این مطالعه ارزیابی ارتباط بالقوه سطح سرمی ANGPTL6 در حالت ناشتا و میزان متابولیسم پایه (RMR) و ترکیبات بدن در میان افراد چاق و افراد با وزن نرمال است.
روشها: در این مطالعه 62 فرد چاق و 41 فرد غیر چاق شرکت نمودند که میزان متابولیسم پایه بدنشان با استفاده از دستگاه کالریمتری غیر مستقیم به دنبال 12 ساعت ناشتایی مورد ارزیابی قرار گرفت. ترکیب بدن با استفاده از دستگاه Bodystat اندازهگیری شد. سطوح ANGPTL6 نیز با روش الایزا تعیین شد.
یافتهها: بر اساس نتایج حاصل از آنالیز ROC، بهترین مقدار آستانه برای پیشگویی خطر ابتلا به چاقی kcal/24h/kg 20 برآورد شد. افرادی که میزان RMR به ازای کیلوگرم وزن بدنشان برابر یا بیش از kcal/24h/kg 20 بود در گروه I و افرادی که کمتر از این میزان بود در گروه II قرار گرفتند. 3/72 درصد از افراد گروه I چاق بودند و این در حالی است که 4/47 درصد افراد گروه II مبتلا به چاقی بودند. سطوح HDL و ANGPTL6 به طور معناداری در افراد گروه II پایین تر بود. همچنین این گروه به طور معناداری سطوح تری گلیسرید و hs-CRP بالاتری داشتند. وزن، نمایه توده بدن، توده چربی، چربی احشایی، سطح گلوکز ناشتا، انسولین و hs-CRP در غلظتهای سرمی مختلف ANGPTL6، به طور معناداری متفاوت بود. میزان RMR به ازای کیلوگرم وزن بدن در غلظتهای بالای ANGPTL6 بیشترین مقدار را داشت.
نتیجهگیری: ANGPTL6 بر میزان متابولیسم پایه تاثیر میگذارد و به طور معناداری باعث بهبود پروفایل چربی میشود که تا حدودی به علت تاثیر بر غلظت و حساسیت انسولین است. مطالعات بیشتری برای توجیه این مطلب مورد نیاز است. به نظر میرسد نتایج این مطالعه بتواند در زمینه پیشرفت درمان فارماکولوژیکی چاقی موثر باشد.
آرش حسیننژاد، خدیجه میرزایی، شیلان اصلانی، سیدعلی کشاورز، علی طوطی، فرزانه کریمی،
دوره 10، شماره 6 - ( 9-1390 )
چکیده
مقدمه: فاکتور مهار کننده مهاجرت ماکروفاژها MIF (Macrophage migration inhibitory factor) نقش مهمی در التهاب سیستمیک و موضعی و نیز پاسخهای ایمنی ایفا میکند. هدف از این مطالعه ارزیابی بیان ژن MIF در سلولهای مونونوکلئار خون محیطی PBMCs (Peripheral Blood Mononuclear Cells) افراد چاق و مقایسه آن با افراد با وزن نرمال و بررسی هر نوع ارتباط بالقوه بین میزان متابولیسم پایه و چندین متغیر مرتبط با میزان بیان ژن MIF در PBMC بود. همچنین اثرات ضد التهابی ویتامین D به صورت in vitro بر بیان ژن MIF سلولهای افراد چاق و با وزن نرمال مورد ارزیابی قرار گرفت و الگوی بیان ژن MIF در سلولهای PBMC تحت القاء با ویتامین D و گروه کنترل blank در دو گروه چاق و افراد با وزن نرمال مقایسه شد.
روشها: افراد شرکت کننده 30 فرد چاق و 18 فرد با نمایه توده بدنی کمتر از 30 بودند که میزان متابولیسم پایه بدنشان با کالریمتری غیر مستقیم مورد ارزیابی قرار گرفت. میزان بیان MIF mRNA با استفاده از پرایمرهای ویژه و بیان ژن β-actin به عنوان کنترل داخلی با دستگاه Real-time PCR ارزیابی شد و نتایج به صورت نسبت میزان بیان MIF بر β-actin گزارش شد.
یافتهها: سطح بیان ژن MIF سلولهای PBMC تحت القاء با ویتامین D در گروه با نمایه توده بدنی کمتر از 30 افزایش و در افراد چاق کاهش یافت. یکی از یافتههای جالب مطالعه حاضر مشاهده ارتباط معکوس میزان بیان ژن MIF پس از القاء با ویتامین D با توده و درصد چربی افراد میباشد. همچنین مواجهه با ویتامین D به صورت in vitro باعث تغییر در پاسخ ایمنی PBMC افراد چاق میشود.
نتیجهگیری: چنین به نظر میرسد که تاثیر متفاوت ویتامین D بربیان ژن عوامل التهابی به علت الگوی فعال ایمنی و وضعیت پیش التهابی موجود در افراد چاق باشد؛ که ممکن است بیانگر ارتباط علیتی آن با چاقی باشد.
نصیر رستم بیگی، جاناتان ای.شاو، پروین میرمیران، آرش قنبریان، روبرت سی.اتکینز، مهدیه گلزرند، امیرعباس مؤمنان، فرزاد حدائق، آدریان جی.کامرون، اندرو فوربس، پاول زد.زیمت، اندرو ام.تونکین، فریدون عزیزی،
دوره 10، شماره 6 - ( 9-1390 )
چکیده
مقدمه: هدف از مطالعه حاضر مقایسه نقش دور کمر در تشخیص سندرم متابولیک و پیشگویی خطر دیابت در جوامع مختلف بود.
روشها: دو جمعیت مورد مطالعه در سال 1379 به صورت نمونهگیری خوشهای تصادفی در تهران (8259 =n) و استرالیا (9026 =n) انتخاب و حدود 4 سال پیگیری شدند. میانگین سن در استرالیا 51 سال و در تهران 47 سال بود. ارتباط دور کمر با اجزای سندرم متابولیک با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون و نقش دور کمر در پیشگویی بروز دیابت با استفاده از منحنی ROC تعیین شد.
یافتهها: شیوع سندرم متابولیک (48 در برابر 28%)، دور کمر بالا (5/58 در برابر 5/54%)، HDL-C پایین (35 در برابر 2/11%) و تریگلیسرید بالا (2/52 در برابر 6/29%) به طور معنیداری در ایران و گلوکز ناشتا ≥ mg/dl100 در استرالیا بالاتر بود
(26 در برابر 23%). فشارخون بالا در هر دو گروه تقریبا 38% بود. همبستگی بین دور کمر و اجزای سندرم متابولیک در استرالیاییها قویتر بود: گلوکز پلاسمای ناشتا (32/0 در برابر 2/0)، HDL (47/0 در برابر 16/0)، تریگلیسرید (38/0 در برابر 30/0) و فشارخون سیستولی (38/0 در برابر 36/0). ناحیه زیر منحنی ROC برای دور کمر به عنوان پیشگویی کننده دیابت در زنان استرالیایی بالاتر بود (76/0 در برابر 68/0، 001/0>P) اما در مردان تفاوتی نداشت (69/0 در برابر 71/0، 4/0=P).
نتیجهگیری: دور کمر ارتباط محکمی با اجزای سندرم متابولیک در استرالیا دارد. ارتباط بین دور کمر و سندرم متابولیک یا بروز دیابت بین قومیتهای مختلف متفاوت است.
بیتا فام، عطیه آموزگار، ثریا ارژن، آرش قنبریان، مریم دلشاد، فرهاد حسینپناه،
دوره 11، شماره 1 - ( 10-1390 )
چکیده
مقدمه: فعالیت بدنی(PA) به عنوان یک عامل تاثیرگذار مستقل بر بیماریهای غیر واگیر از جمله سندرم متابولیک (MetS) محسوب میشود. هدف این مطالعه بررسی PA با MetS و اجزای تشکیل دهنده آن در بین نوجوانان با وزن طبیعی و دارای اضافه وزن/ چاق در جمعیت مورد مطالعه قند و لیپید تهران (TLGS) میباشد.
روشها: در پژوهش مقطعی حاضر، 777 نوجوان در فاصله سنی 18تا 12 سال از جمعیت TLGS به روش خوشهای تصادفی چندمرحلهای انتخاب شدند. افراد بر اساس نمایه توده بدنی (BMI) با استفاده از منحنیهای صدک استاندارد ایرانی مختص سن و جنس به دو گروه دارای وزن طبیعی (BMI زیر صدک 85) و دارای اضافه وزن/ چاق (BMI بالای صدک 85) تقسیمبندی شدند. پرسشنامه استاندارد فعالیت بدنی طبق الگوی جهانی MAQ برای نوجوانان تکمیل و سطح PA براساس شاخص MET مشخص گردید. سندرم متابولیک نیز بر اساس معیار کوک تعریف شد.
یافتهها: شیوع MetS در گروه دارای اضافه وزن/چاق بیشتر از افراد دارای وزن طبیعی بود(35% در مقابل 3%). افراد با وزن طبیعی، نسبت به افراد دارای اضافه وزن/ چاق فعالتر بودند (50% در مقابل 44%)، این تفاوت از نظر آماری معنیدار نبود. در گروه دارای وزن طبیعی، احتمال خطر کاهش HDL-C، در افراد با فعالیت بدنی سبک قبل و بعد از تعدیل عوامل مخدوش کننده بیشتر بود (به ترتیب44/2 و 12/1 :95% CI 65/1 OR: ؛35/2 و 11/1 : 95%CI 62/1OR:). شانس خطر چاقی شکمی در گروه اضافه وزن/ چاق با فعالیت بدنی سبک و متوسط صرفا پس از تعدیل عوامل مخدوش کننده، بیشتر از افرادی بود که فعالیت بدنی سنگین داشتند (به ترتیب 08/1و 01/1 :95% CI 06/1OR:؛21/1و 07/1 :95%CI 11/1OR:). در جمعیت مورد مطالعه، PA با MetS ارتباط معنیداری نداشت.
نتیجهگیری: یافتههای این پژوهش تائید کننده ارتباط PA با برخی اجزای تشکیل دهنده سندرم متابولیک از جمله HDL-C و اندازه دور کمر است.
خدیجه میرزایی، هستی انصاری، آرش حسیننژاد، ژیلا مقبولی، مهتاب خسروفر، سودابه اعلیتاب، اعظم نجمافشار،
دوره 11، شماره 1 - ( 10-1390 )
چکیده
مقدمه: یافتههای موجود در مورد ارتباط بین چاقی و تراکم توده استخوان (BMD) هنوز ضد و نقیض هستند. از آنجایی که در نقش گیرنده فعال تکثیر پراکسیزوم γ (PPAR γ) در فرایندهای آدیپوژنز و استئوژنز مسیرهای مشترک زیادی دیده شده است، در این تحقیق میزان بیان ژن PPARγ و سطوح سیتوکینهای مختلف در افراد چاق استئوپنیک و غیر استئوپنیک اندازهگیری شدند. همچنین تراکم توده استخوان و میزان سیتوکینها در افراد با مقادیر متفاوت بیان ژن PPARγ نیز مقایسه گردید.
روشها: در مجموع 265 نفر در این مطالعه مورد شاهد شرکت کردند. در تمام افراد BMD در نواحی مهرههای کمری و لگن ارزیابی شده و اساس، شرکت کنندگان به دو گروه استئوپنیک و غیر استئوپنیک تقسیم شدند.
یافتهها: از این 265 نفر، 77 (05/29%) نفر مبتلا به استئوپنی بوده و 188 (70/95%) نفر در گروه غیر استئوپنیک قرار گرفتند. غلظت بالاتری از کراس لپس و اینترلوکین 6 و بالعکس توده بدون چربی کمتری در گروه استئوپنیک نسبت به گروه غیر استئوپنیک مشاهده شد. همچنین بیان ژن PPARγ به طور معنیداری در این گروه در مقایسه با گروه غیر استئوپنیک بیشتر بود. به دنبال آن شرکت کنندگان براساس بیان نسبی ژن به دو گروه طبقهبندی شدند: افراد با بیان ژن پایین (75%≤) و افراد با بیان ژن بالا (75%>). در گروه با بیان ژن PPARγ بالا میزان درصد چربی بدنی، تریگلیسرید، LDL، HDL و کلسترول تام بیشتر بود. علاوه بر این در گروه مذکور غلظت اینترلوکین 10 و 6، α TNF بالاتر گزارش شد. مقادیر کم BMD، T-score و score Z- در گروه بیان ژن بالا، معنیدار بود.
نتیجهگیری: یافتههای مطالعه حاضر پیشنهاد میکنند که بیان زیاد ژن PPARγ در سلولهای تک هستهای خون محیطی (PBMC) افراد چاق، میتواند به عنوان یک شمشیر دو لبه عمل کند به طوری که از یک طرف التهاب را مهار و از طرف دیگر کاهش تراکم استخوان را تحریک کند. البته تعیین نقش دقیق PPARγ در استئوپنی از طریق تاثیر بر تحلیل استخوان در افراد چاق، نیازمند مطالعات بیشتری است.
مسعود رمضانیپور، هاله صدرزاده یگانه، محمود جلالی، سیدعلی کشاورز، محمدرضا اشراقیان،
دوره 11، شماره 2 - ( 11-1390 )
چکیده
Normal
0
false
false
false
مقدمه: چاقی میتواند باعث افزایش رادیکالهای آزاد مشتق از اکسیژن شود.
برداشت رادیکالهای آزاد توسط آنتی اکسیدانها از طریق واکنشهای آنزیمی و غیر آنزیمی
انجام میشود. در این بررسی قصد داریم با دادن رژیم کاهش وزن، تغییر در میزان
آنزیمهای آنتی اکسیدانی گلبولهای قرمز(سوپراکسید دیسموتاز، گلوتاتیون پراکسیداز،
گلوتاتیون ردوکتاز و کاتالاز) و ارتباط آن با ویتامینهای C،E،A دریافتی از غذا
را در زنان چاق بررسی کنیم.
روشها: این تحقیق از نوع کار
آزمایی نیمه تجربی است که روی 30 نفر از زنان چاق 50-19سال مراجعه کننده به کلینیک
رژیم درمانی شهر تهران انجام شد. برای گردآوری دادهها، پس از اخذ رضایتنامه کتبی
از پرسشنامه اطلاعات عمومی و تنسنجی و همچنین پرسشنامه یاد آمد خوراک 3 روزه
استفاده شد. کاهش وزن زنان حدود 10 درصد وزن قبل ازرژیم در مدت 3ماه در نظرگرفته
شد. پس از 3 ماه رعایت رژیم غذایی مجدداً اطلاعات تنسنجی و24ساعت یاد آمد خوراک
3روزه جمعآوری شد. برای اندازهگیری هموگلوبین و سطح فعالیت آنتی اکسیدانهای
آنزیمی در یک گرم هموگلوبین نیز 10میلیلیتر خون ناشتا در قبل و در بعد از مداخله
از نمونهها گرفته و اندازهگیری شدند.
یافتهها: میانگینهای
گلوتاتیون ردوکتاز (GR) و کاتالاز (CAT) بعد از کاهش
وزن، افزایش معنیداری نشان داد (01/0>P) ولی تفاوت معنیداری در میانگینهای سوپراکسید دیسموتاز ((SOD
و گلوتاتیون پراکسیداز (GPX) نشان نداد. همبستگی خطی مثبت بین
ویتامین C دریافتی با (SOD) در بعد از مداخله
(507/0=, r 004/0=P) و همبستگی خطی منفی بین ویتامین E دریافتی روزانه
با (GPX) در قبل از مداخله
(005/0=P، 5/0- =r) و همبستگی خطی
منفی بین ویتامین A دریافتی روزانه
با (GR) در قبل و بعد از
مداخله (05/0>P و397/0-
=, r 385/0- =r) وجود داشت. همبستگی معنیداری بین ویتامینهای
A,C,E و
(CAT) دیده نشد.
نتیجهگیری: کاهش وزن حدود10 درصد میتواند نقش موثری در افزایش آنزیمهای
آنتی اکسیدانی خصوصاً کاتالاز و گلوتاتیون ردوکتاز در زنان چاق داشته باشد. لکن
فعالیت این آنزیمها تحت تاثیر برخی مواد مغذی دریافتی بوده و لازم است هنگام
توصیه رژیم غذایی با انرژی محدود به دریافت متعادل این مواد مغذی توجه گردد.
روحاله نیکویی، حمید رجبی، رضا قراخانلو، فرشته عتابی، کبری امیدفر،
دوره 11، شماره 3 - ( 12-1390 )
چکیده
مقدمه: هدف از مطالعه حاضر تعیین تاثیر تمرین استقامتی بر بیان ناقلهای میتوکندریایی و سارکولمایی لاکتات در عضلات اسکلتی و قلبیرتهای دیابتی نوع 2 بود.
روشها: تعداد 40 رت نژاد ویستار نر در سن 4 هفتگی با میانگین وزن 8/9 ± 7/93 گرم انتخاب و به طور تصادفی به 3 گروه کنترل سالم (10n=)، کنترل دیابتی (15n=) و تمرینی دیابتی (15n=) تقسیم شدند. دیابت از طریق ترکیب تزریق درون صفاقی استرپتوزوتوسین و مصرف غذای پر چرب ایجاد و تمرین استقامتی به مدت 7 هفته، بر گروه تمرینی دیابتی اعمال شد. جهت تایید وقوع مقاومت انسولین از مقادیر HOMA-IR استفاده گردید. 24 ساعت پس از اتمام پروتکل تمرینی رتها تشریح و عضله نعلی، باز کننده طویل انگشتان (EDL) و قلبی استخراج شدند. اندازه گیری انسولین پلاسما به روش ELISA و میزان بیان MCT1 و MCT4 با تکنیک WesternBlotting انجام گرفت. معنیدار بودن تفاوت بین گروهها با آزمون آماری ONE-WAYANOVA مشخص گردید.
یافتهها: اعمال دیابت بیان MCT1 و MCT4 در غشای پلاسمایی را به طور معنیدار کاهش داد و بر بیانMCT1 میتوکندریایی بدون تاثیر بود. در عضله اسکلتی، تمرین باعث افزایش بیان MCT1 در هر دو غشای عضلات قلبی و اسکلتی شد جایی که تاثیر تمرین بر بیان MCT1 در غشای میتوکندری نسبت به غشای پلاسمایی بیشتر بود. علیرغم این تغییرات اختلاف معنیداری در غلظت لاکتات پلاسما بین گروههای تمرین و کنترل دیابتی یافت نشد در حالی که غلظت لاکتات عضله در گروه تمرین دیابتی نسبت به کنترل دیابتی در هر سه بافت کاهش معنیدار داشت.
نتیجهگیری: به طور خلاصه نتایج تحقیق نشان داد که بیان MCT1 و MCT4 در شرایط دیابت نوع 2 نسبت به شرایط طبیعی کاهش قابل ملاحظه دارد و تمرین استقامتی میتواند این کاهش بیان را تعدیل و به سطوح طبیعی نزدیک کند و با کاهش غلظت لاکتات استراحتی در عضلات اسکلتی و قلبی به تعدیل مقاومت انسولین کمک نماید.
مینو باقری، هاله صدرزاده یگانه، احمدرضا درستی مطلق، محمدرضا اشراقیان، الهام کاظمیان، محمد آقائی نژاد،
دوره 11، شماره 4 - ( 3-1391 )
چکیده
Normal
0
false
false
false مقدمه: ابزار وضعیت رضایت از وزن برای چاقی (BIA-O)، ابزاری مفید جهت بررسی وضعیت رضایت از وزن در گروههای
مختلف از جمله افراد چاق میباشد. به علت وابسته بودن فاکتور وضعیت رضایت از وزن
به عوامل مختلفی از جمله فرهنگ، جهت استفاده از ابزار BIA-O
در زنان باردار ایرانی، اعتبار سنجی این ابزار در جمعیت ذکر شده ضرورت دارد. این
بررسی با هدف تعیین روایی و پایایی ابزار BIA-O در زنان باردار انجام
شد.
روشها: در مطالعه مقطعی
حاضر، تعداد 78 مادر باردار 39-15 ساله جهت شرکت در آزمون روایی و تعداد
75 مادر باردار 45-19 ساله جهت شرکت در آزمون پایایی به طور تصادفی از بین مادران باردار مراجعه کننده
به مرکز مراقبتهای دوران بارداری بیمارستانهای شهید اکبر آبادی و میرزا کوچک خان
انتخاب شدند. نمونههای مورد مطالعه نیمرخهای ابزار BIA-O
را که نشان دهنده وزن قبل بارداری، وزن ایده آل و وزن منطقی از نظر آنها بود،
انتخاب کردند. در آزمون روایی پرسشنامه شکل بدن (BSQ)
نیز توسط نمونهها تکمیل شد. جهت سنجش پایایی ابزار BIA-O
دو بار در مورد نمونهها با فاصله 30 دقیقه به کار گرفته شد. دادهها با آزمونهای
همبستگی پیرسون و همبستگی اسپیرمن آنالیز شدند.
یافتهها: در
آزمون روایی، 2 مقیاس نارضایتی از وزن محاسبه شده با ابزار BIA-O همبستگی بالایی را
با مقیاس BSQ نشان داد (76/0 =r و 72/0 =r، 0001/0P<). در آزمون پایایی ضرایب همبستگی آزمون مجدد برای مقیاسهای
وزن قبل بارداری، وزن ایده آل و وزن منطقی، به ترتیب 91/0، 76/0 و 70/0 به دست آمد
که در مورد هر سه مقیاس، آزمون همبستگی از نظر آماری معنیدار بود (0001/0> P).
نتیجهگیری: در این مطالعه روایی و پایایی ابزار BIA-O
مورد تایید قرار گرفت و این ابزار به عنوان ابزاری مناسب جهت اندازهگیری
میزان رضایت از وزن قبل از بارداری مادران باردار شناخته شد.
فهمیه رمضانی تهرانی، امیرعباس مؤمنان، مهناز بحری خمامی، فریدون عزیزی،
دوره 12، شماره 1 - ( 10-1391 )
چکیده
مقدمه: سندرم متابولیک اختلال شایعی در دنیای امروز است و عوارض متعددی را در پی دارد. مطالعات نتایج متناقضی را در رابطه با تأثیر شیردهی و طول مدت آن بر پیشگیری از سندرم متابولیک ارائه کردهاند. هدف از مطالعۀ حاضر، بررسی ارتباط میان سابقه و طول مدت شیردهی با سندرم متابولیک در یک مطالعۀ آیندهنگر مبتنی بر جمعیت است.
روشها: از میان 4028 زن 50-15 سالۀ شرکت کننده در مطالعۀ قند و لیپید تهران که در آغاز مطالعه مبتلا به سندرم متابولیک نبودند، پرسشنامۀ اطلاعات مرتبط با شیردهی جهت 925 زن که به طور تصادفی انتخاب شده بودند، تکمیل گردید. زنانی که به مدت 6 ماه یا بیشتر سابقۀ شیردهی داشتند، به عنوان گروه مورد (554 نفر) و زنانی که کمتر از 6 ماه سابقۀ شیردهی داشتند، به عنوان گروه شاهد (371 نفر) انتخاب شدند. میزان بروز سندرم متابولیک در یک پیگیری 9 ساله، میان این دو گروه مورد مقایسه قرار گرفت.
یافتهها: میزان بروز سندرم متابولیک در گروه شاهد به طور معنیداری بیشتر از گروه مورد بود (9/70% در مقابل 2/62%، 006/0=P). داشتن سابقۀ مثبت شیردهی پس از تعدیل متغیرهای مداخله گر، صرف نظر از طول مدت آن، ارتباطی با میزان بروز این بیماری نداشت (5/0=P) اما با افزایش مدت زمان شیردهی میزان بروز سندرم متابولیک به شکل وابسته به دوز کاهش مییافت (05/0=P). سابقۀ مثبت شیردهی، کاهش فشار خون را به دنبال داشت (05/0=P).
نتیجهگیری: شیردهی طولانیتر، نقش بازدارندگی قویتری را در ابتلا به سندرم متابولیک ایفا مینماید؛ بنابراین آموزش و افزایش دانش همگانی، تسهیل شرایط و امکانات لازم برای تغذیۀ نوزادان با شیرمادر و تداوم طولانی مدت آن میتواند در کاهش ابتلا به سندرم متابولیک و عوارض آن در زنان مؤثر باشد.
Normal 0 false false false
زهره فتحی بیاتیانی، ولیاله دبیدی روشن، فاطمه رودباری،
دوره 12، شماره 1 - ( 10-1391 )
چکیده
مقدمه: هدف از این مطالعه تعیین اثرات پروتکلهای حفاظت قلبی بر اینترلوکین 10(IL-10) و شاخصهای قلبی تنفسی در زنان چاق مبتلا به سرطان سینه بود.
روشها: در یک طرح نیمه تجربی، 40 زن چاق مبتلا به سرطان سینه با وزن 9±76 کیلوگرم و توده چربی 4±8/41 درصد شرکت داشتند.آزمودنیها به طور تصادفی به چهار گروه: کنترل، تمرین در آب، مکمل زنجبیل و گروه تمرین در آب+ زنجبیل دستهبندی شدند.آزمودنیهای گروه زنجبیل و گروه ترکیبی در طی 6 هفته روزانه 4 کپسول حاوی 750 میلیگرم پودر زنجبیل دریافت کردند. برنامه تمرین در آب به مدت 6 هفته با مدت و شدت پیش رونده از 50 تا 75 درصد ذخیره ضربان قلب اجرا شد. نمونههای خونی ناشتایی در دو مرحله قبل و پس از 6 هفته مداخلههای درمانی برای بررسی اینترلوکین 10 جمعآوری شد.
یافتهها: آنالیز واریانس یک طرفه نشان داد که تمرین در آب به همراه مصرف مکمل زنجبیل باعث کاهش IL-10، نمایه توده بدن (BMI) و درصد چربی بدن و افزایش حداکثر نبض اکسیژن، حداکثر ضربان قلب، اوج اکسیژن مصرفی و در صد اشباع هموگلوبین در مقایسه با گروه کنترل شد. به علاوه، تفاوت معناداری در مقادیر IL-10 و سطح شاخصهای قلبی عروقی بین گروههای تمرین و زنجبیل مشاهده نشد.
نتیجهگیری :به کارگیری روشهای غیر دارویی باعث بهبود عملکرد قلبی تنفسی در مبتلایان به سرطان پستان خواهد شد.
Normal 0 false false false
پروانه صانعی، امین صالحی ابرقویی، احمد اسماعیلزاده،
دوره 12، شماره 1 - ( 10-1391 )
چکیده
مقدمه: اگر چه بسیاری از مطالعات مقطعی ارتباط میان سطوح ویتامین D سرمی و نمایه توده بدنی را مورد بررسی قرار دادهاند، یافتههای آنها ضد و نقیض است. این مرور سیستماتیک و متاآنالیز به منظور جمعبندی رابطه میان سطوح ویتامین D سرمی و نمایه توده بدنی در بزرگسالان در مطالعات مقطعی به چاپ رسیده انجام شد.
روشها: تمامی مطالعات منتشر شده تا مارس 2012 میلادی با استفاده از پایگاههای اطلاعاتی Pub Med، ISI Web of Science، SCOPUS و Google scholar مورد جست و جو قرار گرفت. از میان 41 مطالعهای که همبستگی بین سطوح ویتامین D سرمی و نمایه توده بدنی را گزارش کرده بودند، 8 مطالعه که روش نمونهگیری تصادفی در بزرگسالان سالم را به کار برده بودند در این مرور سیستماتیک و متاآنالیز گنجانده شدند.
یافتهها: در مجموع 10 ضریب همبستگی از 8 مطالعه استخراج شد. به طور کلی این مطالعات 8046 نفر را شامل میشدند. ارتباط معکوس معنیداری بین 25- هیدروکسی ویتامین D و نمایه توده بدنی وجود داشت (10/0fisher's Z=- و 15/0- و 06/0-CI= 95% و 04/0= P)؛ البته عدم تجانس بین مطالعات معنیدار بود. آنالیز زیر گروهها بر اساس جنس آشکار ساخت که ضریب همبستگی کلی در گروه زنان 08/0- (0001/0- و 17/0-CI= 95% و 001/0> P) و در مردان 11/0- بود (08/0- و 14/0-CI= 95% و 001/0> P)؛ اگر چه عدم تجانس در گروه زنان همچنان به چشم میخورد. در گروه زنان، آنالیز زیر گروهها بر اساس محل مطالعه نشان داد که همبستگی معکوس معنیداری بین 25- هیدروکسی ویتامین D و نمایه توده بدنی در کشورهای پیشرفته وجود دارد (16/0 fisher's Z=-و 11/0- و 21/0-CI= 95% و 0001/0> P) اما این ارتباط در زنان کشورهای در حال پیشرفت معنیدار نبود (03/0 fisher's Z=و 10/0 و 04/0-CI= 95% و 45/0= P).
نتیجهگیری: ارتباط معکوس معنیداری بین 25- هیدروکسی ویتامین D و نمایه توده بدنی در این جمعیت نمایانگر بزرگسال - به جز در زنان کشورهای در حال پیشرفت- وجود داشت. مطالعات بیشتر به خصوص در کشورهای در حال پیشرفت و مردمانی که نزدیک به خط استوا زندگی میکنند، مورد نیاز است.
Normal 0 false false false
مجید قلی پور، آرزو تبریزی، انوشیروان کاظم نژاد،
دوره 12، شماره 4 - ( 2-1392 )
چکیده
مقدمه: سندرم متابولیکی مجموعهای از اختلالات متابولیکی شامل چاقی مرکزی، افزایش قند خون، اختلالات چربی خون و پرفشاری خونی است که خطر رشد بیماری قلبی عروقی و دیابت را افزایش میدهد. به نظر میرسد روش زندگی و فقدان آگاهی کافی دانشجویان نسبت به این عوامل، آنان را بیشتر در معرض این عارضه قرار میدهد. با توجه به کمبود تحقیقات در مورد دانشجویان، این تحقیق با هدف بررسی میزان شیوع سندرم متابولیک و رابطه آن با شاخصهای چاقی و همچنین تعیین شایعترین عامل خطر آن، به تفکیک در دو جنس انجام شد.
روشها: تعداد 223 دانشجو (150 مرد، 73 زن) در این تحقیق مقطعی شرکت کردند. اطلاعات با استفاده از پرسشنامه، آزمایش خون، و اندازهگیریهای آنتروپومتریکی جمعآوری شد. تمام متغیرهای آنتروپومتریکی و خونی پس از اندازهگیری با استانداردهای سازمان بهداشت جهانی و پانل درمانی بزرگسالان 3 تطبیق داده شد.
یافتهها: شیوع سندرم متابولیک 4/5% (67/6% مردان، 7/2% زنان) و چاقی مرکزی %04/4 (67/2% مردان، 85/6% زنان) بود. 09/60% از آزمودنیها کم تحرک بودند. کمبود HDL-C با 50/43% و پر فشاری خونی با 4/27% به ترتیب از شایعترین عوامل بودند. از بین شاخصهای چاقی، محیط کمر بهترین پیشگوی سندرم متابولیکی برای هر دو جنس بود.
نتیجهگیری: یافتهها نشان داد که شیوع سندرم متابولیک و چاقی در بین آزمودنیهای این تحقیق، نسبت به برخی از همتایان ایرانی و اروپایی بیشتر بود. با توجه به ارتباط بین معیارهای سندرم متابولیک و بیماریهای قلبی- عروقی، دیابت، و سه اصل افزایش فعالیت جسمانی، کنترل وزن و رژیم غذایی، ارائه برنامهای مناسب به منظور پیشگیری و درمان دانشجویان مبتلا، و ارتقاء سلامتی آنان، در اولویت قرار دارد.
فهیمه مزیدی شرف آبادی، هاله صدرزاده یگانه، مصطفی حسینی، آزاده نجارزاده، سهیلا میرزائیان،
دوره 12، شماره 4 - ( 2-1392 )
چکیده
مقدمه: مطالعه حاضر به منظور بررسی ارتباط میزان افزایش وزن در بارداری با تغییر وزن یک سال پس از زایمان در مقایسه با وزن قبل از بارداری در زنان یزدی انجام شد.
روشها: این مطالعه مقطعی بر روی 300 نفر زن یزدی که در یک سال پس از زایمان به مراکز بهداشتی مراجعه میکردند صورت گرفت. دادههای تنسنجی به روش استاندارد اندازهگیری شد. وزن قبل از بارداری از پرونده بارداری استخراج گردید. اطلاعات زمینهای با استفاده از پرسشنامه کتبی جمعآوری شد. افزایش وزن در دوران بارداری براساس توصیههای IOM طبقهبندی شد. تغییر وزن 5≤ کیلوگرم در یک سال پس از زایمان، تغییر وزن بیش از حد (SPPWR) تعریف شد. متغیرهای سن، تعداد زایمان، سن اولین زایمان، سن منارک، فاصله بین بارداری، مدت زمان تغذیه انحصاری کودک با شیر مادر، غذای اصلی کودک از شروع غذای کمکی تا یک سالگی در بررسی ارتباط تعدیل شدند.
یافتهها: به ترتیب حدود 80، 55 و 20 درصد زنان چاق مبتلا به اضافه وزن و دارای وزن طبیعی بیشتر از مقادیر توصیه شده در بارداری وزن اضافه کرده بودند. 25% افراد مورد مطالعه تغییر وزن بیش از حد در مقایسه با وزن قبل از بارداری داشتند. افرادی که بیشتر از مقادیر توصیه شده وزن اضافه کرده بودند 100% شانس بیشتری برای SPPWR نسبت به افرادی که مطابق یا کمتر از مقادیر توصیه شده وزن اضافه کرده بودند، داشتند.
نتیجهگیری: یافتههای این مطالعه حاکی از وجود ارتباط مثبت بین میزان افزایش وزن در دوران بارداری و تغییر وزن پس از زایمان در مقایسه با وزن قبل از بارداری میباشد.